جمع بندی احساس می کنم خدا نادیده ام گرفته !

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
احساس می کنم خدا نادیده ام گرفته !

سلام
مدت زیادی است که به انواع بیماری و گرفتاری دچار هستیم.همیشه سعی در مراقبت از اعمال داریم و از خیلی از اعمالی که برای دیگران عادی هست نظیر غیبت و تمسخر نیز دوری میکنیم. درکنار آن درحد توان به فقرا کمک میکنیم. اما حتی ذره ای امید در زندگی ما نیست. هرروز اوضاع بدتر میشود و بیماریها و گرفتاری های جدید شروع میشود.این درحالی است که خانواده ای را میشناسم که از نظر اعمال و رفتار فقط ظاهر را حفظ میکنند و درباطن بعضی گناهان برایشان عادی شده و درنهایت آرامش و سلامت زندگی میکنند و به قول خودشان هر حاجتی از خدا بخواهند با کمی نذرو نیازآن را میگیرند.این چیزی است که خودم به شخصه دیدم چون در جریان زندگی آنها هستم.بیش از ده سال است که منتظرم خداوند به من نشان دهد که روزی مشکلات مرا نیز حل خواهد کرد اماحتی درحد کور سوی امیدی هم نشانم نمیدهد!!از زندگی خسته شدم..فقط آرزوی مرگی با عزت دارم.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

بسمه تعالی
با سلام و احترام
بزرگوار حال و هوای شما را درک می کنم، می دانم که در برخی مواقع درک و تحلیل برخی از مسائل سخته!
درسته که دنیای دار امتحان الهی است و خدای متعال انسانها را امتحان می کند، اما بدانید که ظالم نیست، بی نهایت رئوف و مهربان است و نباید نگران و ناامید شوید.
در زندگی برخی از مشکلات هستند که ما خودمان زمینه ساز آنها شده ایم و نباید به خدا ربط بدهیم، توصیه ما این است که یک بار دیگر مشکلات زندگیتان را بررسی کنید و ببینید که شما چه قدر توانایی مقابله را دارید، دیده شده که برخی از مسائل قابل درمان و یا راهکار مناسب دیگری هست که می توان کاری مفید را انجام داد.
انسانهای عاقل و عالم معمولا مشکلات را یک فرصت ویژه می دانند و از آن به نحو احسن استفاده می کنند و ذره ای ضعف از خود نشان نمی دهند؛ مشکلات روح انسان را بزرگ می کند و نباید دلسرد شد.
در یک کوره آجرپزی اگر آجر در دمای بالای کوره قرار نگیرد، کوره درست و حسابی در نمی آید؛ انسان هم همین طوره اگر در سختی ها و مشکلات قرار نگیرد؛ انسان رشد نمی کند؛ شما جریان زندگی پیامبر اکرم(ص) را خوب مطالعه کنید که چه قدر زحمت وسختی کشید؛ خصوصا سه سال زندگی در دره شعب ابی طالب که برخی از مواقع چیزی برای خوردن نداشتند و اگر هم پیدا می شد، خیلی کم و ناچیز بود و حتی زندگی معصومین علیهم السلام هم با سختی و مشقت بود.
همیشه سعی کنید برای مشکلات راهکار پیدا کنید؛ خود مشکلات زمینه ساز کمال انسانی می شوند؛ خیلی از افراد بزرگ از دانشمندان با همان سختی و مشکلات به جایی رسیده اند؛ فکر نکنیم که رفاه و آسایش نباشد؛ موفقیت نیست؛ معمولا در رفاه و راحتی تنبلی و سستی خیلی زیاده!
بدانید که نا امیدی از سوی شیطانه و خدای متعال بندگان خود را بهتر می شناسد و به بندگانش لطف دارد و دست آنها را می گیرد.
برخی از مشکلات از توانایی بشر خارج اند؛ در این مواقع جز صبوری و تحمل کاری نیست و یقین بدانیم که بی اجر و مزد نیست و خدا حتما فرج و گشایشی را برای انسان باز می کند.
به نظر می رسد علاوه بر صبوری شما مشکلات خودتان را یکی یکی به صورت مصداقی بیان کنید تا بهترین راهکار را برای حل آن ارائه شود.

با سلام

اگر دعا می‌کنیم: «خدایا به من رفاه و امکانات بده» یعنی «خدایا مرا با رفاه و امکانات امتحان کن» یا اگر دعا می‌کنیم: «خدایا دردِ بیماری را از جان من ببَر» یعنی «خدایا مرا با بیماری امتحان نکن، مرا با سلامت امتحان کن» و الا بیماری و سلامتی، ماهیت مستقلی خارج از امتحان الهی ندارند. باید بدانیم که ما در بستر امتحان زندگی می‌کنیم لذا باید امتحانی زندگی کنیم، چون اساساً ما امتحانی آفریده شده‌ایم!
به زندگی خودتان «امتحانی» نگاه کنید مثلاً شما جوان‌ها امتحانی جوان هستید! انگار خدا می‌گوید: «ببینیم اگر جوان باشد، چه‌کار می‌کند؟» پیرها نیز امتحانی پیر شده‌اند. هر کسی در هر شرایطی قرار دارد، امتحانی در آن قرار گرفته است. خداوند هر چیزی در این دنیا به ما می‌دهد، امتحانی می‌دهد و هرچیزی را هم نمی‌دهد امتحانی نمی‌دهد و الا اصل حیات ما در عالم آخرت است. خداوند می‌فرماید: حیات حقیقی در عالم آخرت است (وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ؛ عنکبوت/64)
کسی که شیوۀ امتحان گرفتن از خود را نداند، در واقع شیوۀ زندگی کردن را نمی‌داند؛ چون اصلاً تمام زندگی امتحان است خداوند می‌فرماید: «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ»(ملک/2) اساساً مرگ و زندگی به خاطر امتحان گرفتن از ما آفریده شده است


sn22;922621 نوشت:
سلام
مدت زیادی است که به انواع بیماری و گرفتاری دچار هستیم.همیشه سعی در مراقبت از اعمال داریم و از خیلی از اعمالی که برای دیگران عادی هست نظیر غیبت و تمسخر نیز دوری میکنیم. درکنار آن درحد توان به فقرا کمک میکنیم. اما حتی ذره ای امید در زندگی ما نیست. هرروز اوضاع بدتر میشود و بیماریها و گرفتاری های جدید شروع میشود.این درحالی است که خانواده ای را میشناسم که از نظر اعمال و رفتار فقط ظاهر را حفظ میکنند و درباطن بعضی گناهان برایشان عادی شده و درنهایت آرامش و سلامت زندگی میکنند و به قول خودشان هر حاجتی از خدا بخواهند با کمی نذرو نیازآن را میگیرند.این چیزی است که خودم به شخصه دیدم چون در جریان زندگی آنها هستم.بیش از ده سال است که منتظرم خداوند به من نشان دهد که روزی مشکلات مرا نیز حل خواهد کرد اماحتی درحد کور سوی امیدی هم نشانم نمیدهد!!از زندگی خسته شدم..فقط آرزوی مرگی با عزت دارم.

سلام
با اینکه اعمالی که فرمودین بسیار عالیست
اما بسیار بهتر می شود اگر جنبه معامله را نداشته باشد مثلا فلان کار را انجام می دهم تا در عوض خدا آن کار را بکند
مثالی عرض کنم دو همکار برای یکدیگر کار های انجام می دهند که سیستم معاملاتی دارد
اما مادر فرزند چطور؟بدون اینکه طلبی داشته باشد به فرزند محبت و کمک میکند و ن تنها انتظاری ندارد بلکه بسیار خوشحال است از اینکه وجود دارد تا به او خدمت و کمک کند حتی اگر هیچ شادی و لذتی نداشته باشد آرامش روانی مادر را بسیار سلامت می کند

sn22;922621 نوشت:
اما حتی ذره ای امید در زندگی ما نیست

امید داشتن یا نداشتن گمان نکنم مربوط به خدا باشد بلکه به نظری است که به زندگی دارید شما
فرق است بین کسی که دنیا رو خارستانی تصور کنه که گل هایی هم وجود دارند یا اینکه گلستانی تصور کنه که خارهایی هم وجود دارد
در نگرش اول کم کردن رنج و درد وجود دارد اما در مورد دوم لذت بردن از گلستان با وجود مشکلات مطرح است
اونطور که من در متن شما دیدم

sn22;922621 نوشت:
از زندگی خسته شدم..فقط آرزوی مرگی با عزت دارم

شما زندگی رو یک بدبختی و رنجی تصور میکنید که ممکن است خوبی ها و فرصت هایی داشته باشد در صورتی که باید عکس آن را توجه کنید
این نگرش منتج از بیشتر بودن غریزه های مرگ در برابر غریزه زندگیست
بنظر من شما خدا را دوست داشته باشید ولی انتظاری از او نداشته باشید
همچنین خودتان را هم دوست داشته باشید و در جهت تغییر نگرش مطالعه و علم و عمل را بکار بگیرید
تحقیقات علمی نشان داده که اگر فردی منتظر اتفاق خوبی باشد تا بیفتد بعد احساس خوشبختی کند هرگز به آن خوشبختی که مد نظرش است نمی رسد بلکه عکس آن را نشان داده
فردی که احساس خوشبختی کند اتفاق های خوب بیشتری می افتد
به یک روانشناس یا سایکولوژیست و روانکاو مراجعه کنید و یا صحبت های دکتر هلاکویی را حتما گوش دهید
ممکن است بخاطر نوروترانسمیتر سروتونین و یا کمبود دوپامین هم باشد
مادامی که به مرگ فکر کنید آلارم به خطر افتادن سلامت روان را نمایان میکند پس جدی بگیرید و حتما برطرفش کنید

[="Tahoma"][="Navy"]

sn22;922621 نوشت:
سلام
مدت زیادی است که به انواع بیماری و گرفتاری دچار هستیم.همیشه سعی در مراقبت از اعمال داریم و از خیلی از اعمالی که برای دیگران عادی هست نظیر غیبت و تمسخر نیز دوری میکنیم. درکنار آن درحد توان به فقرا کمک میکنیم. اما حتی ذره ای امید در زندگی ما نیست. هرروز اوضاع بدتر میشود و بیماریها و گرفتاری های جدید شروع میشود.این درحالی است که خانواده ای را میشناسم که از نظر اعمال و رفتار فقط ظاهر را حفظ میکنند و درباطن بعضی گناهان برایشان عادی شده و درنهایت آرامش و سلامت زندگی میکنند و به قول خودشان هر حاجتی از خدا بخواهند با کمی نذرو نیازآن را میگیرند.این چیزی است که خودم به شخصه دیدم چون در جریان زندگی آنها هستم.بیش از ده سال است که منتظرم خداوند به من نشان دهد که روزی مشکلات مرا نیز حل خواهد کرد اماحتی درحد کور سوی امیدی هم نشانم نمیدهد!!از زندگی خسته شدم..فقط آرزوی مرگی با عزت دارم.

سلام
بر اساس معیارهای معنوی و اصیل دینی هر مومنی بیشتر گرفتار است بیشتر مورد عنایت خداست
همانطور که دانش آموز مستعدتر بیشتر مورد سخت گیری معلم قرار می گیرد
لذا اول اصل نگاهتان به مساله را عوض کنید
دیگر اینکه بدانید این دوران گذراست و همیشگی نخواهد بود
و آخر اینکه بعد هر نمازتان این دعای شریف را بخوانید: اللهم انی اسئلک العفو والعافیه والمعافاه فی الدنیا والاخره
در شبهای قدر ماه مبارک هم طبق توصیه نبی اکرم ص بیش از هرچیز طلب عافیت نمایید
صبور باشید سختی ها می گذرند
یا علیم[/]

sn22;922621 نوشت:
سلام
مدت زیادی است که به انواع بیماری و گرفتاری دچار هستیم.همیشه سعی در مراقبت از اعمال داریم و از خیلی از اعمالی که برای دیگران عادی هست نظیر غیبت و تمسخر نیز دوری میکنیم. درکنار آن درحد توان به فقرا کمک میکنیم. اما حتی ذره ای امید در زندگی ما نیست. هرروز اوضاع بدتر میشود و بیماریها و گرفتاری های جدید شروع میشود.این درحالی است که خانواده ای را میشناسم که از نظر اعمال و رفتار فقط ظاهر را حفظ میکنند و درباطن بعضی گناهان برایشان عادی شده و درنهایت آرامش و سلامت زندگی میکنند و به قول خودشان هر حاجتی از خدا بخواهند با کمی نذرو نیازآن را میگیرند.این چیزی است که خودم به شخصه دیدم چون در جریان زندگی آنها هستم.بیش از ده سال است که منتظرم خداوند به من نشان دهد که روزی مشکلات مرا نیز حل خواهد کرد اماحتی درحد کور سوی امیدی هم نشانم نمیدهد!!از زندگی خسته شدم..فقط آرزوی مرگی با عزت دارم.

سلام

فرآیند تقوا:
شما در زمینه شناختی تقوا خوب جلو آمده اید، یعنی به ضرر و زیان امور ناخوشایند شناخت دارید و همین موجب احساس خوف از گناه در شما می شود و مانع از انجام آن ، هر چه این آگاهی و شناخت بیشتر بشود احساس خوف، قوی تر و آثارآن بیشتر می شود بنابراین گناه نمی کنید چون احساس ترس دارید.

در زمینه عاطفی تقوا، همین حالت های ترس از گناه که مانعی بر انجام آن است بخش از تقواست که نفستان را محافظت می کند، منتها نکته ای که اینجا مغفول مانده "رجا" و "امید" یکی دیگر از مؤلفه های مهم تقواست

امید و رجا مانند خوف از عوامل زمینه ساز تقواست. شما یک عامل را تقویت کردید و دیگری را تضعیف.

از امام صادق علیه السلام:
به خدا چنین امیدوار باش که تو را بر انجام دادن گناهان بی پروا نکند، و از خدا چنان بترس که تو را از رحمت او نومید نکند.

هیچ بنده مؤمنی نیست مگر آن که در دلش دو نور است: نور ترس و نور امید، که اگر هر یک از آن ها وزن شود بر دیگری فزونی نمی یابد. یعنی هر دو باید به یک اندازه باشد. امید انگیزه تلاش را در شما بوجود خواهد آورد. تلاش برای رسیدن به آرامش.

و نهایتا بعد رفتاری تقوا در شما شکل خواهد گرفت و دیگر ظاهر زندگی دیگری را با باطن زندگی خود مقایسه نخواهید کرد .

توازن امید و خوف را برقرار کنید کمک خواهد کرد تا از رضایت زندگی برخوردار شوید.

اگر اهل مطالعه هستید کتاب درآمدی بر روان شناسی تنظیم رفتار با رویکرد اسلامی؛ اثر محمد صادق شجاعی را مطالعه نمایید .

نشاط;923911 نوشت:
بسمه تعالی
با سلام و احترام
بزرگوار حال و هوای شما را درک می کنم، می دانم که در برخی مواقع درک و تحلیل برخی از مسائل سخته!
درسته که دنیای دار امتحان الهی است و خدای متعال انسانها را امتحان می کند، اما بدانید که ظالم نیست، بی نهایت رئوف و مهربان است و نباید نگران و ناامید شوید.
در زندگی برخی از مشکلات هستند که ما خودمان زمینه ساز آنها شده ایم و نباید به خدا ربط بدهیم، توصیه ما این است که یک بار دیگر مشکلات زندگیتان را بررسی کنید و ببینید که شما چه قدر توانایی مقابله را دارید، دیده شده که برخی از مسائل قابل درمان و یا راهکار مناسب دیگری هست که می توان کاری مفید را انجام داد.
انسانهای عاقل و عالم معمولا مشکلات را یک فرصت ویژه می دانند و از آن به نحو احسن استفاده می کنند و ذره ای ضعف از خود نشان نمی دهند؛ مشکلات روح انسان را بزرگ می کند و نباید دلسرد شد.
در یک کوره آجرپزی اگر آجر در دمای بالای کوره قرار نگیرد، کوره درست و حسابی در نمی آید؛ انسان هم همین طوره اگر در سختی ها و مشکلات قرار نگیرد؛ انسان رشد نمی کند؛ شما جریان زندگی پیامبر اکرم(ص) را خوب مطالعه کنید که چه قدر زحمت وسختی کشید؛ خصوصا سه سال زندگی در دره شعب ابی طالب که برخی از مواقع چیزی برای خوردن نداشتند و اگر هم پیدا می شد، خیلی کم و ناچیز بود و حتی زندگی معصومین علیهم السلام هم با سختی و مشقت بود.
همیشه سعی کنید برای مشکلات راهکار پیدا کنید؛ خود مشکلات زمینه ساز کمال انسانی می شوند؛ خیلی از افراد بزرگ از دانشمندان با همان سختی و مشکلات به جایی رسیده اند؛ فکر نکنیم که رفاه و آسایش نباشد؛ موفقیت نیست؛ معمولا در رفاه و راحتی تنبلی و سستی خیلی زیاده!
بدانید که نا امیدی از سوی شیطانه و خدای متعال بندگان خود را بهتر می شناسد و به بندگانش لطف دارد و دست آنها را می گیرد.
برخی از مشکلات از توانایی بشر خارج اند؛ در این مواقع جز صبوری و تحمل کاری نیست و یقین بدانیم که بی اجر و مزد نیست و خدا حتما فرج و گشایشی را برای انسان باز می کند.
به نظر می رسد علاوه بر صبوری شما مشکلات خودتان را یکی یکی به صورت مصداقی بیان کنید تا بهترین راهکار را برای حل آن ارائه شود.

سلام از پاسختون ممنونم.
گاهی فکرمیکنم شاید گناهی از من سرزده..کار به جایی رسیده که دیگران مطرح میکنند که "شما ایمانتان را ازدست داده اید. حتی میگویند سعادت ندارید که مورد توجه ائمه قرار بگیرید چرا که ما هروقت متوسل به ایشان میشویم حاجت خود را میگیریم اما ایمان شما ایراد دارد وگرنه تابحال فرجی شده بود. "بارها شرایط را سنجیدم و به عقب برگشتم اما چیزی ندیدم که مانع لطف بی انتهای الهی شود حداقل به این اعتقاد دارم که لطف خدا از گناهان من بیشتر است.اما در طی حدود 10 سالی که با این مشکلات روبرو شدم حتی ذره ای امید ندیدم. هیچ اتفاق خاصی نیفتاده که به بهبود شرایط امیدوارباشم بلکه بدتر از بد شده و هرروز به مشکلات اضافه میشود. ده سال با ایمان به بهبود شرایط زندگی کردم و منتظر فرج و گشایش بودم. منتظر بودم تا خدا آسانی را که بعد از هرسختی وعده داده به من نشان دهد اما بعد از هرسختی بازهم سختی بود. گاهی فکر میکردم شاید این سختی ها بهانه ای باشد برای لطف و رحمت الهی...اما صبر من تمام شده و فکرم به جای امید به فرج، به این مشغول است که چه خواهد شد اگر رضای خدا به ادامه ی این شرایط باشد؟ ازاینکه نتوانم راضی باشم به این رضای الهی وحشت دارم...

yalda solimani;923989 نوشت:
با سلام

اگر دعا می‌کنیم: «خدایا به من رفاه و امکانات بده» یعنی «خدایا مرا با رفاه و امکانات امتحان کن» یا اگر دعا می‌کنیم: «خدایا دردِ بیماری را از جان من ببَر» یعنی «خدایا مرا با بیماری امتحان نکن، مرا با سلامت امتحان کن» و الا بیماری و سلامتی، ماهیت مستقلی خارج از امتحان الهی ندارند. باید بدانیم که ما در بستر امتحان زندگی می‌کنیم لذا باید امتحانی زندگی کنیم، چون اساساً ما امتحانی آفریده شده‌ایم!
به زندگی خودتان «امتحانی» نگاه کنید مثلاً شما جوان‌ها امتحانی جوان هستید! انگار خدا می‌گوید: «ببینیم اگر جوان باشد، چه‌کار می‌کند؟» پیرها نیز امتحانی پیر شده‌اند. هر کسی در هر شرایطی قرار دارد، امتحانی در آن قرار گرفته است. خداوند هر چیزی در این دنیا به ما می‌دهد، امتحانی می‌دهد و هرچیزی را هم نمی‌دهد امتحانی نمی‌دهد و الا اصل حیات ما در عالم آخرت است. خداوند می‌فرماید: حیات حقیقی در عالم آخرت است (وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ؛ عنکبوت/64)
کسی که شیوۀ امتحان گرفتن از خود را نداند، در واقع شیوۀ زندگی کردن را نمی‌داند؛ چون اصلاً تمام زندگی امتحان است خداوند می‌فرماید: «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ»(ملک/2) اساساً مرگ و زندگی به خاطر امتحان گرفتن از ما آفریده شده است



امتحان من امتحان سختی است...از رد شدن در این امتحان نمیترسم بلکه وحشت دارم...وقت امتحان به درازا کشیده و من دیگر چیزی برای نوشتن در برگه امتحان ندارم.

hessam78;923990 نوشت:
سلام
با اینکه اعمالی که فرمودین بسیار عالیست
اما بسیار بهتر می شود اگر جنبه معامله را نداشته باشد مثلا فلان کار را انجام می دهم تا در عوض خدا آن کار را بکند
مثالی عرض کنم دو همکار برای یکدیگر کار های انجام می دهند که سیستم معاملاتی دارد
اما مادر فرزند چطور؟بدون اینکه طلبی داشته باشد به فرزند محبت و کمک میکند و ن تنها انتظاری ندارد بلکه بسیار خوشحال است از اینکه وجود دارد تا به او خدمت و کمک کند حتی اگر هیچ شادی و لذتی نداشته باشد آرامش روانی مادر را بسیار سلامت می کند

این کار را نه از باب معامله بلکه برای دلخوشی خودمان انجام میدهیم. اما بعد ازمدتی که دوستان و اقوام توصیه به نذرو نیازو توسل به ائمه و انفاق کردند بلکه گره از کار ما باز شود، به این کار سرعت و شدت بخشیدیم.
پیش از این دنیا خارستان نبود... یک زندگی عادی مثل دیگران با مشکلاتی که شاید نسبت به الان عادی بود...به یاد دارم زمانی را که از خدا سه بار حاجت هایی را طلب کردم که بسیار برایم مهم بود..درواقع میخواستم تا اتفاق نیفتاند...اتفاقی که افتاد این بود : هرسه ی این موارد به بدترین نحو اتفاق افتاد و ادامه پیداکرد...ازآن به بعد زندگی کم کم تغییرکردو به قول شما خارستان شد

محی الدین;924046 نوشت:

سلام
بر اساس معیارهای معنوی و اصیل دینی هر مومنی بیشتر گرفتار است بیشتر مورد عنایت خداست
همانطور که دانش آموز مستعدتر بیشتر مورد سخت گیری معلم قرار می گیرد
لذا اول اصل نگاهتان به مساله را عوض کنید
دیگر اینکه بدانید این دوران گذراست و همیشگی نخواهد بود
و آخر اینکه بعد هر نمازتان این دعای شریف را بخوانید: اللهم انی اسئلک العفو والعافیه والمعافاه فی الدنیا والاخره
در شبهای قدر ماه مبارک هم طبق توصیه نبی اکرم ص بیش از هرچیز طلب عافیت نمایید
صبور باشید سختی ها می گذرند
یا علیم

گل گل سپاسگزارم.

ریحــانه الــنبی;924089 نوشت:
سلام

فرآیند تقوا:
شما در زمینه شناختی تقوا خوب جلو آمده اید، یعنی به ضرر و زیان امور ناخوشایند شناخت دارید و همین موجب احساس خوف از گناه در شما می شود و مانع از انجام آن ، هر چه این آگاهی و شناخت بیشتر بشود احساس خوف، قوی تر و آثارآن بیشتر می شود بنابراین گناه نمی کنید چون احساس ترس دارید.

در زمینه عاطفی تقوا، همین حالت های ترس از گناه که مانعی بر انجام آن است بخش از تقواست که نفستان را محافظت می کند، منتها نکته ای که اینجا مغفول مانده "رجا" و "امید" یکی دیگر از مؤلفه های مهم تقواست

امید و رجا مانند خوف از عوامل زمینه ساز تقواست. شما یک عامل را تقویت کردید و دیگری را تضعیف.

از امام صادق علیه السلام:
به خدا چنین امیدوار باش که تو را بر انجام دادن گناهان بی پروا نکند، و از خدا چنان بترس که تو را از رحمت او نومید نکند.

هیچ بنده مؤمنی نیست مگر آن که در دلش دو نور است: نور ترس و نور امید، که اگر هر یک از آن ها وزن شود بر دیگری فزونی نمی یابد. یعنی هر دو باید به یک اندازه باشد. امید انگیزه تلاش را در شما بوجود خواهد آورد. تلاش برای رسیدن به آرامش.

و نهایتا بعد رفتاری تقوا در شما شکل خواهد گرفت و دیگر ظاهر زندگی دیگری را با باطن زندگی خود مقایسه نخواهید کرد .

توازن امید و خوف را برقرار کنید کمک خواهد کرد تا از رضایت زندگی برخوردار شوید.

اگر اهل مطالعه هستید کتاب درآمدی بر روان شناسی تنظیم رفتار با رویکرد اسلامی؛ اثر محمد صادق شجاعی را مطالعه نمایید .

سپاسگزارم@};-@};-

sn22;924646 نوشت:
سلام از پاسختون ممنونم.
گاهی فکرمیکنم شاید گناهی از من سرزده..کار به جایی رسیده که دیگران مطرح میکنند که "شما ایمانتان را ازدست داده اید. حتی میگویند سعادت ندارید که مورد توجه ائمه قرار بگیرید چرا که ما هروقت متوسل به ایشان میشویم حاجت خود را میگیریم اما ایمان شما ایراد دارد وگرنه تابحال فرجی شده بود. "بارها شرایط را سنجیدم و به عقب برگشتم اما چیزی ندیدم که مانع لطف بی انتهای الهی شود حداقل به این اعتقاد دارم که لطف خدا از گناهان من بیشتر است.اما در طی حدود 10 سالی که با این مشکلات روبرو شدم حتی ذره ای امید ندیدم. هیچ اتفاق خاصی نیفتاده که به بهبود شرایط امیدوارباشم بلکه بدتر از بد شده و هرروز به مشکلات اضافه میشود. ده سال با ایمان به بهبود شرایط زندگی کردم و منتظر فرج و گشایش بودم. منتظر بودم تا خدا آسانی را که بعد از هرسختی وعده داده به من نشان دهد اما بعد از هرسختی بازهم سختی بود. گاهی فکر میکردم شاید این سختی ها بهانه ای باشد برای لطف و رحمت الهی...اما صبر من تمام شده و فکرم به جای امید به فرج، به این مشغول است که چه خواهد شد اگر رضای خدا به ادامه ی این شرایط باشد؟ ازاینکه نتوانم راضی باشم به این رضای الهی وحشت دارم...

با سلام و احترام
در کنار برباری به فکر راهکار حل مشکلات باشید.

سوال:
مدت زیادی است که به انواع بیماری و گرفتاری دچار هستیم، بیش از ده سال است که منتظرم خداوند به من نشان دهد که روزی مشکلات مرا نیز حل خواهد کرد اما حتی درحد کور سوی امیدی هم نشانم نمی دهد!! از زندگی خسته شده ام، احساس می کنم که خدا نادیده ام گرفته است.

پاسخ:
می دانیم که در برخی مواقع درک و تحلیل برخی از مسائل سخته! ولی واقعیت امر این است که دنیا دار امتحان الهی است و خدای متعال انسانها را امتحان می کند، و این از روی ظلم نیست، بلکه بر اساس حکمت و عدالت است، او بی نهایت رئوف و مهربان است و نباید نگران و ناامید شوید.
در زندگی برخی از مشکلات هستند که ما خودمان زمینه ساز آنها شده ایم و نباید به خدا ربط بدهیم، توصیه ما این است که یک بار دیگر مشکلات زندگیتان را بررسی کنید و ببینید که شما چه قدر توانایی مقابله را دارید، دیده شده که برخی از مسائل قابل درمان و یا راهکار مناسب دیگری هست که می توان کاری مفید را انجام داد.
انسانهای عاقل و عالم معمولا مشکلات را یک فرصت ویژه می دانند و از آن به نحو احسن استفاده می کنند و ذره ای ضعف از خود نشان نمی دهند؛ مشکلات روح انسان را بزرگ می کند و نباید دلسرد شد.
در یک کوره آجرپزی اگر آجر در دمای بالای کوره قرار نگیرد، کوره درست و حسابی در نمی آید؛ انسان هم همین طوره اگر در سختی ها و مشکلات قرار نگیرد؛ انسان رشد نمی کند؛ شما جریان زندگی پیامبر اکرم(ص) را خوب مطالعه کنید که چه قدر زحمت وسختی کشید؛ خصوصا سه سال زندگی در دره شعب ابی طالب که برخی از مواقع چیزی برای خوردن نداشتند و اگر هم پیدا می شد، خیلی کم و ناچیز بود و حتی زندگی معصومین علیهم السلام هم با سختی و مشقت بود.
همیشه سعی کنید برای مشکلات راهکار پیدا کنید؛ خود مشکلات زمینه ساز کمال انسانی می شوند؛ خیلی از افراد بزرگ از دانشمندان با همان سختی و مشکلات به جایی رسیده اند؛ فکر نکنیم که رفاه و آسایش نباشد؛ موفقیت نیست؛ معمولا در رفاه و راحتی تنبلی و سستی خیلی زیاده!
بدانید که نا امیدی از سوی شیطانه و خدای متعال بندگان خود را بهتر می شناسد و به بندگانش لطف دارد و دست آنها را می گیرد.
برخی از مشکلات از توانایی بشر خارج اند؛ در این مواقع جز صبوری و تحمل کاری نیست و یقین بدانیم که بی اجر و مزد نیست و خدا حتما فرج و گشایشی را برای انسان باز می کند.

موضوع قفل شده است