جمع بندی قول ازدواج گرفتن از کسی که دوستش دارم

تب‌های اولیه

42 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قول ازدواج گرفتن از کسی که دوستش دارم

سلام
من 16 سالمه و عاشق یه دختری شدم .میخوام باهم ازدواج کنیم ولی تا دوسه سال دیگه شرایطم درست نمیشه تا برم دانشکده
وقتی برم دانشکده نیروی هوایی حقوق هم دارم ولی کمه زیاد نیست
با پدرم نمیتونم صحبت کنم میدونم قبول نمیکنه .میخوام با اون دختر صحبت کنم بگم صبرکنه تا دوسال دیگه شرایطم درست بشه
من متولد 80 هستم اون 81 .یک سال کوچکتره از من
میدونم باید درس بخونم و الان زوده نمیخوام این حرفا رو یشنوم میخواستم نظر بدید راهنمایی کنید مرسی

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امین

سلام علیکم.

نکته ای که در مورد شما مهمه انتخاب شماست.آیا مطمئنید انتخابتون درسته؟آیا براساس ملاکهایی که برای ازدواج گفته شده انتخاب کردید؟یقینا بر اساس ملاکهای ازدواج نبوده چون این ملاکها بعدا شکل میگیرن.شخصیت هر انسانی بعداز 21 سالگی بسته میشه و تا قبل از اون در مورد شخصیت آدمها نمیشه قضاوت کرد.چطور میخواهید با کسی ازدواج کنید که هنوز شخصیتش شکل نگرفته و معلوم نیست چه جور آدمیه؟آیا اهداف شما در زندگی به هم میخوره؟آدمها اهدافشون رو بعد از بسته شدن شخصیتشون تعیین میکنن نه اینکه قبلش هدفی ندارن،بلکه در اهدافشون تردید دارن و دچار سردرگمی هویتی هستن.

اگه دوست دارید که به هر قیمتی به عشقتون برسید بروید و قرارتان را بگذارید اما اگه میخواهید عاقلانه ازدواج کنید این مورد را جزء گزینه های ازدواجتان قرار دهید وصبر کنید ببینید در آینده چه پیش می آید.اینطوری خودتان را از گزینه های دیگر که چه بسا بهتر هم باشند محروم نکرده اید.

ویژگی عشق در سن نوجوانی این است که بر اساس ملاک زیبایی صورت میگیره ونه فضایل و کمالات انسانی.چون کمالات در مقطع نوجوانی ناقص هستند و نمیشه روش حساب کرد.اگرچه زیبایی مهمه ولی اگه کمالات نداشته باشه بعد از ازدواج این صورت زیبا دیگه مفهومی نداره و عادی میشه.
گاهی اوقات عشق به خاطر زیبایی نیست بلکه چون نوجوان تشنه محبت است گرفتار عشق میشه.گاهی نوجوان به خاطر اینکه رابطش با پدر و مادرش خرابه احساس خلأ عاطفی و کمبود محبت میکنه وبنابراین به دنبال جایگزین میگرده که در نتیجه گرفتار عشق میشه.به هر دلیل که باشه باید مراقب باشه از چاله به چاه نیفته.آیا میدونید از هر 3 ازدواج یکی به طلاق منجر میشه؟فکر میکنید اگه انتخاب درست بوده باشه این اتفاق میفته؟

بنابراین الان که هنوز عشقتان به اوج نرسیده دیگه بیش از این اجازه ندید تقویت بشه و خودتان را با ورزش و تحصیل مشغول کنیدتا وقتش برسه.عشق خیلی زیبا و مقدسه ولی اگه پایانش طلاق باشه دیگه نه زیباست ونه مقدس.

خوشبختی شما آرزوی ماست.

امین;923169 نوشت:
سلام علیکم.

نکته ای که در مورد شما مهمه انتخاب شماست.آیا مطمئنید انتخابتون درسته؟آیا براساس ملاکهایی که برای ازدواج گفته شده انتخاب کردید؟یقینا بر اساس ملاکهای ازدواج نبوده چون این ملاکها بعدا شکل میگیرن.شخصیت هر انسانی بعداز 21 سالگی بسته میشه و تا قبل از اون در مورد شخصیت آدمها نمیشه قضاوت کرد.چطور میخواهید با کسی ازدواج کنید که هنوز شخصیتش شکل نگرفته و معلوم نیست چه جور آدمیه؟آیا اهداف شما در زندگی به هم میخوره؟آدمها اهدافشون رو بعد از بسته شدن شخصیتشون تعیین میکنن نه اینکه قبلش هدفی ندارن،بلکه در اهدافشون تردید دارن و دچار سردرگمی هویتی هستن.

اگه دوست دارید که به هر قیمتی به عشقتون برسید بروید و قرارتان را بگذارید اما اگه میخواهید عاقلانه ازدواج کنید این مورد را جزء گزینه های ازدواجتان قرار دهید وصبر کنید ببینید در آینده چه پیش می آید.اینطوری خودتان را از گزینه های دیگر که چه بسا بهتر هم باشند محروم نکرده اید.

ویژگی عشق در سن نوجوانی این است که بر اساس ملاک زیبایی صورت میگیره ونه فضایل و کمالات انسانی.چون کمالات در مقطع نوجوانی ناقص هستند و نمیشه روش حساب کرد.اگرچه زیبایی مهمه ولی اگه کمالات نداشته باشه بعد از ازدواج این صورت زیبا دیگه مفهومی نداره و عادی میشه.
گاهی اوقات عشق به خاطر زیبایی نیست بلکه چون نوجوان تشنه محبت است گرفتار عشق میشه.گاهی نوجوان به خاطر اینکه رابطش با پدر و مادرش خرابه احساس خلأ عاطفی و کمبود محبت میکنه وبنابراین به دنبال جایگزین میگرده که در نتیجه گرفتار عشق میشه.به هر دلیل که باشه باید مراقب باشه از چاله به چاه نیفته.آیا میدونید از هر 3 ازدواج یکی به طلاق منجر میشه؟فکر میکنید اگه انتخاب درست بوده باشه این اتفاق میفته؟

بنابراین لان که هنوز عشقتان به اوج نرسیده دیگه بیش از این اجازه ندید تقویت بشه و خودتان را با ورزش و تحصیل مشغول کنیدتا وقتش برسه.عشق خیلی زیبا و مقدسه ولی اگه پایانش طلاق باشه دیگه نه زیباست ونه مقدس.

خوشبختی شما آرزوی ماست.

سلام .شما چقدر خوب صحبت میکنید happy من دوستش دارم هم خوشگله هم مهربون.من که با پدرمادرم یعنی با پدرم بیشترش رابطه خوب نیست یعنی اون اذیت میکنه ولی وقتی ناراحتم بهش یه پیام میدم یا دوسه دقیقه حرف میزنم آروم میشم.
یه ساعت هدیه واسش گرفتم میخوام بهش بدم که حرف بزنیم واسه ازدواج نمیخوام با یکی دیگه بره قول ازدواج بذاره
من اگه قول ازدواج ندم نمیتونم دیگه ببینمش و نمیتونم فراموشش کنم خیلی دوستش دارم sad
نقاشی هم میکشه گفت یه تابلو هواپیما واسم کشیده. خیلی دوستم داره.بعضی وقتا از ندیدنش فقط گریه میکنم نمیخوام از دستش بدم
خسته شدم دیگه

ن

pooya_2001;922478 نوشت:
سلام
من 16 سالمه و عاشق یه دختری شدم .میخوام باهم ازدواج کنیم ولی تا دوسه سال دیگه شرایطم درست نمیشه تا برم دانشکده
وقتی برم دانشکده نیروی هوایی حقوق هم دارم ولی کمه زیاد نیست
با پدرم نمیتونم صحبت کنم میدونم قبول نمیکنه .میخوام با اون دختر صحبت کنم بگم صبرکنه تا دوسال دیگه شرایطم درست بشه
من متولد 80 هستم اون 81 .یک سال کوچکتره از من
میدونم باید درس بخونم و الان زوده نمیخوام این حرفا رو یشنوم میخواستم نظر بدید راهنمایی کنید مرسی


سلام

لازم میدانم طبق تجربیاتم نکاتی را خدمت شما کاربر گرامی عرض نمایم !
1/ خلبان جنگنده و شکاری نهاجا
جهت پذیرش در دانشگاه شهید ستاری لازمه آن شرکت در آزمون آن دانشکده است !
و پس از مجاز شدن در انتخاب رشته خلبانی
باید یک سری آزمایشات دقیقی را انجام بدهند
که شامل دندان
اعصاب و روان
چشم
شنوایی سنجی
گوش و حلق وبینی
ارتوپدی
پوست
نورولوژی
اورولوژی
اسپیرومتری
نوار مغز
نوارقلب
تست ورزش
سی تی اسکن کامل مغز سر
آزمایش کامل خون

نکته
طی بررسی دقیق توسط متخصصین مربوطه
داوطلب جی اگر یک دندان خراب و یا پر کرده داشته باشد . و یا کوررنگی و یا توسط پزشک اورولوژی معاینه می شود
بصورت بر هنه کامل مشخص شود
حتی فردی بوده که اقدام ب خودارضایی می نموده است مردود اعلام می شود !
کسانی که این آزمایشات را با موفقیت پشت سر بزارن
مراحل عقیدتی و سیاسی و حفاظت و اطلاعات و احراز شرائط امنیتی و سیاسی داوطلب است
سپس
دوماه جهت طی دوره آموزش نظامئ ب یکی از پادگان ها اعزام می شوند
و پس از اتمام دوره
وارد دانشکده شهید ستاری خلبانی می شوند
و
خلاصه اینکه
در رشته خلبانی
و با یک هواپیمای جنگی تخصصی مث f4ویاf5وf14
یا su یا mic فارغ التحصيل می گردد !
حالا شما
او لا با این شرائط سخت پذیرش که از خیل دواطلبان عده ای محدوده ای قبول می شوند !
با چه اطمینانی سریع شغل آینده خود را مشخص کردند !
که براساس آن می خواهید
زندگی آینده خودتان را شکل بدهید ؟
ثانیا
سن شما فعلا اقتضا می کند !
فقط فقط ب درس خواندن فکر کنید
و حرف والدین که آنها جز خوشبختی فرزندان خودشان چیزی دیگری را نمی خواهند
ثالثا
توصیه ای ب شما می کنم
قید هر چه عشق زود گذر را بزن
دوسال دیگر ملاک های شما خواه و نا خواه عوض خ اهد شد !
شما عوض نشوید
آن دختر خانم قطعا عوض خواهد شد
رابعا
تا شما دیپلم خودتان را بگیرید . حالا در هر رشته دانشگاهی هم قبول بشوید
خدمت نظام و کار
آن بنده خدا دختر خانم مگر عمر نوح و صبر ایوب را دارد !
صبر نماید
خودت با ی حساب سر انگشتی ببین چقدر زمان می برد
شما بتوانی بدون توقف وارد بازار کار بشوید
و تمامی استقلال های لازم را برای شروع یک زندگی مشترک دارید !
پس
سن شما در این زمانه ما سن عشق و عاشقی و ازدواج کردن نیست !

شما هم دارید همون راهیو میرید که اکثر همکلاسیهات دارن میرن.حرف همونه که گفتم.
اما چندتا توصیه:

1.اول سعی کن رابطتو با خدا خوب کنی شاید اینطوری خداکمکت کنه خوشبخت بشی.

2.درسته که ارتباطت با این دختر خانوم مورد رضای خدا نیست و حرامه ولی مواظب باش این باعث نشه که ارتباطتو با خدا قطع کنی. خیلیها رو دیدم که چون دوست دختر دارن نمازشونو ترک کردن و میگن از خداخجالت میکشیم و رومون نمیشه نماز بخونیم.

3.دائما به این نکته فکر کن که چرا خدا خلقت کرده؟اومدی دنیا چیکار؟مگه خدانگفته دنیا دار امتحانه؟به نظرت ارتباط با این دختر، خودش امتحان نیست؟ بد اخلاقی پدر و مادر امتحان نیست؟

4.میدونستی اگه موفق به ازدواج بشی اونوقت همیشه نگران اینی که نکنه این دختر بهت خیانت کنه؟با دختری ازدواج کن که عفت داشته باشه و نجیب باشه.یکی از معضلات جامعه ما خیانت زناشوییه و ریشش هم بی عفتیه.میدونم این دختر هیچی تو دلش نیست ولی الان اینطوریه ،بعدها اگه همینطور پیش بره ...

5.عزیزم شاید فکر کنی که نمیتونی بی خیالش بشی ولی این تصور اشتباهه. خیلیها عاشق شدن و به عشقشون نرسیدن و بعدش تونستن با این وضعیت کنار بیان.

6.توی روایت داره که اگه کسی دست از گناه بکشه خدا عوضش لذت معنوی جایگزینش میکنه.به عبارت دیگه خدا باهاش رفیق میشه.الان فرصت خوبیه با خدا معامله کنی.بگی خدایا من از عشقم گذشتم عوضش عشق خودتو بهم بده.خدارو امتحان کن.موافقی؟بسم الله شروع کن ماهم برات دعا میکنیم خداکمکت کنه.

هوالنور

باسلام

من خودم وقتی 16 سالم بود دوست داشتم با افرادی ازدواج کنم که الان وقتی یادم میافته خدارو شکر میکنم که همچین کاری نکردم

ملاک خیلی مهم هست و شکل گرفتن شخصیت......و سن کم اکثرا از روی عاطفه هست انتخابش

امین;923251 نوشت:
شما هم دارید همون راهیو میرید که اکثر همکلاسیهات دارن میرن.حرف همونه که گفتم.
اما چندتا توصیه:

1.اول سعی کن رابطتو با خدا خوب کنی شاید اینطوری خداکمکت کنه خوشبخت بشی.

2.درسته که ارتباطت با این دختر خانوم مورد رضای خدا نیست و حرامه ولی مواظب باش این باعث نشه که ارتباطتو با خدا قطع کنی. خیلیها رو دیدم که چون دوست دختر دارن نمازشونو ترک کردن و میگن از خداخجالت میکشیم و رومون نمیشه نماز بخونیم.

3.دائما به این نکته فکر کن که چرا خدا خلقت کرده؟اومدی دنیا چیکار؟مگه خدانگفته دنیا دار امتحانه؟به نظرت ارتباط با این دختر، خودش امتحان نیست؟ بد اخلاقی پدر و مادر امتحان نیست؟

4.میدونستی اگه موفق به ازدواج بشی اونوقت همیشه نگران اینی که نکنه این دختر بهت خیانت کنه؟با دختری ازدواج کن که عفت داشته باشه و نجیب باشه.یکی از

معضلات جامعه ما خیانت زناشوییه و ریشش هم بی عفتیه.میدونم این دختر هیچی تو دلش نیست ولی الان اینطوریه ،بعدها اگه همینطور پیش بره ...

5.عزیزم شاید فکر کنی که نمیتونی بی خیالش بشی ولی این تصور اشتباهه. خیلیها عاشق شدن و به عشقشون نرسیدن و بعدش تونستن با این وضعیت کنار بیان.

6.توی روایت داره که اگه کسی دست از گناه بکشه خدا عوضش لذت معنوی جایگزینش میکنه.به عبارت دیگه خدا باهاش رفیق میشه.الان فرصت خوبیه با خدا معامله کنی.بگی خدایا من از عشقم گذشتم عوضش عشق خودتو بهم بده.خدارو امتحان کن.موافقی؟بسم الله شروع کن ماهم برات دعا میکنیم خداکمکت کنه.

دوست دخترم نیست فقط دوستمه تازه توی آموشگاه زبان اومده اونجا دیدیمش.خیلی دخترخوبیه چرا خیانت بکنه وقتی دوستم داره.منم واسه این گفتم قول ازدواج ازش بگیرم نخواد با کسی دیگه ازدواج کنه .
من نمیتونم نبینمش بهش فکرنکنم چکارکنم خیلی سخته.پدرمادرم نمیدونن توی آموزشگاه ماست چون یا میگن عوض کن آموزشگاهو یا دیگه نمیذارن برم. من این حرف شما رو نمیفهمم یعنی چی به خدا بگم اینو نمیخوام یه چیز دیگه بهم یده.خوب من همینو میخوام

pooya_2001;923255 نوشت:
سلام.مشکل پزشکی تا حالا نداشتم دندان پرکرده ندارم چشمانم سالمه مشکل خونی و اینام ندارم واکسن هپاتیت هم زدم.تا حالا که مشکل ندارم مشکل سیاسیم ندارم هوشم خوبه تست هوش مدرسه ازماگرفتن جزو سه نفر اول منطقه بودمx_x
میدونم فقط با درس نخوندن از خواسته م دورمیشم دارم سعی میکنم بخونم.اینم میدونم خیلی ها تو صفن و رقایتم با خیلی هاست.
خو چکارکنم تقصیرمن نیست پیش اومده واسم 8-|

سلام
نمره چشمان شما باید 10/10 و مهمترین آن تشخیص تست انواع رنگ ها ووو

صرف تصور ما که سالم هستیم . دال بر صحت سلامت روحی و روانی و جسمی ما نیست
این را ی سری آزمایشات دقیق و معاینات پزشکی توسط متخصصین مربوطه مشخص می کند !
خودت هم میدانی این خواسته شما ی امر محاله
ن خانواده آن دختر قبول خوآهند کرد !
و ن
خانواده خود شما !!!

pooya_2001;923256 نوشت:
چرا خیانت بکنه وقتی دوستم داره.

بنده گفتم احتمال داره.انشالله که اینطور نباشه. آیا میدونی روان شناسان عمر عشق رو بعداز وصال(ازدواج کردن)3 سال میدونن بعدش عشق عادی میشه؟واگه اخلاقاتون به هم نخوره روابط عاطفیتون سرد میشه و کم کم زمینه خیانت به وجود میاد.اصلا خیانت به خاطر این پیش میاد که روابط عاطفی زوجین سرد شده و هرکدام به دنبال محبت میگردن.مثل شما که رابطتون با پدر و مادرتون خراب شده و به دنبال جایگزین رفتی وبا این دختر رفیق شدی.حتی اگه بحث خیانت هم منتفی باشه باز هم این کار غلطه به دلایلی که قبلا عرض کردم.

pooya_2001;923256 نوشت:
دوست دخترم نیست فقط دوستمه

مهم نیست اسمشو چی میذاری.این رابطه ای که برقرار کردی حرامه.خود دانی.

pooya_2001;923256 نوشت:
من این حرف شما رو نمیفهمم یعنی چی به خدا بگم اینو نمیخوام یه چیز دیگه بهم یده.خوب من همینو میخوام

منظور من این برداشتی نبود که شما کردی.منظور من این بود: از خدا بخواه که عاشق خدا بشی.

تمام حرف من اینه که این ارتباط گناه رو قطع کن.من نگفتم که با ایشون ازدواج نکن.شما میتونی ایشون رو یکی از انتخاباتون قرار بدیدومنتظر باشید ببینید آیا تقدیر، شما رو به هم میرسونه.همدیگه رو آزاد بذارید.اگه وقت ازدواج باز هم همدیگه رو پسندیدی د چه بهتر واگرنه به سراغ موردی بروید که بیشتر باهم تفاهم داشته باشید. اینطوری برای هردوتاتون هم خوبه.

حواست باشه یکی از عوامل افت تحصیلی عشقه.ممکنه آیندتو به خاطر این عشق از دست بدی.

pooya_2001;923256 نوشت:
من نمیتونم نبینمش بهش فکرنکنم چکارکنم خیلی سخته.

میدونم خیلی سخته.این امتحان خداست. از خودش کمک بخواه.

هروقت تصمیم گرفتی که به این ارتباط پایان بدی بگو تا چگونگی این کار رو توضیح بدم.

سلام ...
شما اگر هم بخواین نمیتونین با ایشون ازدواج کنین ...

میتونم بهتون قول صد درصدی بدم ...

مگر اینکه پدرتون پولدار باشه ... یا اینکه شما بتونین در اولین فرصت دانشگاه قبول بشید و تندی هم یک کاری گیر بیارید ...

اون دختر هنوز 15 سالش هست و تا 38 سالگی فرصت ازدواج داره ...
شما چه آشه دهنسوزی هستید ... که هول بکنه و بیاد با شما ازدواج بکنه ...

تحصیلات دارین
باباتون پولداره
میتونی براش رفاه ایجاد کنی

؟؟؟

سلام
یه موضوع رو میخوام بگم
فکر نکنید شما اولین نفری هستید که تو این سن عاشق شدید ( چون این موضوع اصلا عشق نیست) یک احساس کاذب هست
یکی از ویژگی های این دوران باتوجه به شرایط و شدتش همینه
مهم اینه تصمیم و راه درست رو تشخیص بدید تا در آینده وقتی در مورد عشق صحبت میکنید حالتون بهم نخوره Smile ؛)
و مطمئنا با جایگزین میبینید فرو کش میکنه
پس بهترین راه اینه راهکاری برای ادامه پیدا نکردن این موضوع پیدا کنید چون کاذب هست مثل سراب میمونه فقط تشنه تر میشید و این اصلا خوب نیست چون کل زندگیتون رو تحت شعاع قرار میده و نمیتونید به خوبی به اهدافتون در آینده برسید
در ازدواج با این خانم فقط دو نفر تعیین کننده نیستید که با قول گرفتن ازشون خیالتون راحت بشه
پس باید خانواده ها هم از این موضوع اطلاع داشته باشند چون برای ازدواج خانم باید پدرش اجازه بده
با مادرتون بیشتر صحبت کنید مادر کمک خوبی هستند و برای صمیمی تر شدن با مادرتون حتما دنبال راهکار باشید
ان شاءالله در مسیر درست حرکت کنید
موفق سرافراز باشید

آقا پویا ...
من حرفهای جناب امین رو متوجه میشم ... ببین اصلا بحث یک بحث مذهبی نیست ...
اصلا گناه بودن و حرام بودن و ... رو بزار کنار ... اصلا فکر کن خدا هیچ دستوری در مورد اینجور مسائل نداده و شما آزاد هستی ...

در درون همین سایت دهها نفر بودند که یه روزی در درون جایگاه شما بودند ...
برای خودشون فکر و خیالاتی کردند و عاشق شدند
و در نهایت به عشقشون نرسیدند

و افسردگی گرفتند و از اون به بعد کل زندگیشون رو از دست دادند ...

یکیشون خوده من ...

این جور روابط به همین سادگی نیست که ازش خوشم میاد و در موردش فکر میکنم و اگر نشد هم نشد و ...
مساله خیلی سخت تر از این حرفهاست ...

این همه موسیقی داریم که شعراش ... فریاد عشق میزنند و گریه میکنند
این همه آدم دیوونه میشن و بابتش آدم میکشن
این همه آدم افسردگی میگیرن و از کار و زندگی میوفتن
این همه پادشاهان بابته عشق ... کشور و ملکشون رو از دست میدادند
و ...

نمیدونم چجوری در مورد این مساله برات توضیح بدم ...

مطمئن باش اگر عاشق شخص اشتباهی بشی ... از این عشقت مدت زمانی بگذره و برای خودت خواب و خیالی درست کنی ... فراموش کردنش امکان پذیر نیست ..

10 ساله از شکست عشقی من گذشته ... و هنوزه که هنوزه افسردگیش رو دارم ... هنوزه که هنوزه تاثیرش در درون زندگیم هست ... هنوزه که هنوزه از هیچ کسی خوشم نمیاد و نمیتونم ازدواج کنم ...

شاید 20 ساله دیگه باید بگذره تا من بتونم فراموشش کنم ... یعنی وقتی 50 سالم شد ...

مساله حرام بودن این مساله رو بزار کنار ... در درون همین سایت و جاهایه دیگه یه تحقیق بکن ... ببین اینجور روابط و افسردگی هایه بعد از شکست عشقی چه مشگلاتی برای افراد ایجاد میکنه ...

اللیل والنهار;923266 نوشت:
سلام
یه موضوع رو میخوام بگم
فکر نکنید شما اولین نفری هستید که تو این سن عاشق شدید ( چون این موضوع اصلا عشق نیست) یک احساس کاذب هست
یکی از ویژگی های این دوران باتوجه به شرایط و شدتش همینه
مهم اینه تصمیم و راه درست رو تشخیص بدید تا در آینده وقتی در مورد عشق صحبت میکنید حالتون بهم نخوره Smile ؛)
و مطمئنا با جایگزین میبینید فرو کش میکنه
پس بهترین راه اینه راهکاری برای ادامه پیدا نکردن این موضوع پیدا کنید چون کاذب هست مثل سراب میمونه فقط تشنه تر میشید و این اصلا خوب نیست چون کل زندگیتون رو تحت شعاع قرار میده و نمیتونید به خوبی به اهدافتون در آینده برسید
در ازدواج با این خانم فقط دو نفر تعیین کننده نیستید که با قول گرفتن ازشون خیالتون راحت بشه
پس باید خانواده ها هم از این موضوع اطلاع داشته باشند چون برای ازدواج خانم باید پدرش اجازه بده
با مادرتون بیشتر صحبت کنید مادر کمک خوبی هستند و برای صمیمی تر شدن با مادرتون حتما دنبال راهکار باشید
ان شاءالله در مسیر درست حرکت کنید
موفق سرافراز باشید

اتفاقا دقیقا اولین عشق آخرین عشق میشه ... و برعکس شما من اعتقادم این هست که اصلا هم سراب نیست ...
اون رو همیشه به عنوان اولین عشقشون به یاد خواهند سپرد ...

ولی من مطمئن هستم که ایشون نمیتونه بهاش ازدواج کنه ... و باید یادبگیره که چجوری با این مساله کنار بیاد ...
چجوری کنترلش کنه و چجوری فراموشش کنه ...

مارینر;923268 نوشت:
اتفاقا دقیقا اولین عشق آخرین عشق میشه ... و برعکس شما من اعتقادم این هست که اصلا هم سراب نیست ...
اون رو همیشه به عنوان اولین عشقشون به یاد خواهند سپرد ...

ولی من مطمئن هستم که ایشون نمیتونه بهاش ازدواج کنه ... و باید یادبگیره که چجوری با این مساله کنار بیاد ...
چجوری کنترلش کنه و چجوری فراموشش کنه ...

متوجه منظور شما هستم
این موضوع در همه چیز صدق میکنه
مثلا شما اولین بار ممکنه یه غذایی بخورید که ده بارهم به همون میزان و روش پخته بشه دیگه اونی که اولین بار خوردید نمیشه
برای همین دارم میگم وقتی بعدا در مورد عشق صحبت کردید حالتون بهم نخوره
چون حتی اگر اون غذا رو بیش از اندازه همون لحظه که براتون دلچسب هستش بخورید بجز دل درد نتیجه دیگه نداره:) و ممکنه دیگه دل زده بشه
پس رعایت در میزان اون اولی مهمه

مارینر;923268 نوشت:
اتفاقا دقیقا اولین عشق آخرین عشق میشه ...

به نام خدا
با سلام
خوب پس اگر یک نفر یکبار اشتباه کرد تا آخر عمرش دیگه نمیتونه خودش رو اصلاح کنه؟!

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پویا جان
این مسائل شخصیه اگر دوست داشتی جواب بده
خواب شبت چطوریه؟
خیلی در گیرت کرده حست نسبت به ایشان؟
وقتی بهش فکر می کنی تپش قلب می گیری؟
حس و حالت چیه؟
عزیزم
ازدواج خوبه مورد مناسبی باشه خوبه
اما ببین واقعا خوبه؟
به راهکار های جناب امین گوش کن
یا علی(س)
[/]

امین;923262 نوشت:
بنده گفتم احتمال داره.انشالله که اینطور نباشه. آیا میدونی روان شناسان عمر عشق رو بعداز وصال(ازدواج کردن)3 سال میدونن بعدش عشق عادی میشه؟واگه اخلاقاتون به هم نخوره روابط عاطفیتون سرد میشه و کم کم زمینه خیانت به وجود میاد.اصلا خیانت به خاطر این پیش میاد که روابط عاطفی زوجین سرد شده و هرکدام به دنبال محبت میگردن.مثل شما که رابطتون با پدر و مادرتون خراب شده و به دنبال جایگزین رفتی وبا این دختر رفیق شدی.حتی اگه بحث خیانت هم منتفی باشه باز هم این کار غلطه به دلایلی که قبلا عرض کردم.

مهم نیست اسمشو چی میذاری.این رابطه ای که برقرار کردی حرامه.خود دانی.

منظور من این برداشتی نبود که شما کردی.منظور من این بود: از خدا بخواه که عاشق خدا بشی.

تمام حرف من اینه که این ارتباط گناه رو قطع کن.من نگفتم که با ایشون ازدواج نکن.شما میتونی ایشون رو یکی از انتخاباتون قرار بدیدومنتظر باشید ببینید آیا تقدیر، شما رو به هم میرسونه.همدیگه رو آزاد بذارید.اگه وقت ازدواج باز هم همدیگه رو پسندیدی د چه بهتر واگرنه به سراغ موردی بروید که بیشتر باهم تفاهم داشته باشید. اینطوری برای هردوتاتون هم خوبه.

حواست باشه یکی از عوامل افت تحصیلی عشقه.ممکنه آیندتو به خاطر این عشق از دست بدی.

میدونم خیلی سخته.این امتحان خداست. از خودش کمک بخواه.

هروقت تصمیم گرفتی که به این ارتباط پایان بدی بگو تا چگونگی این کار رو توضیح بدم.

اگه دیگه نخوام باهاش ازتباط داشته باشم بعد ازچندسال بازم میخواد با من باشه؟ من که توی آموزشگاه میبینمش چطوری خودمو به اون راه بزنم؟:-s
میدونم نظرم عوض نمیشه چندسال دیگه هم میخوامش.بهش بگم دیگه نمیخوام ببینمت؟دلش میشکنه.چطوری ارتباطو پایان بدم خیلی سخته برام.sadsadsadsad

مارینر;923265 نوشت:
سلام ...
شما اگر هم بخواین نمیتونین با ایشون ازدواج کنین ...

میتونم بهتون قول صد درصدی بدم ...

مگر اینکه پدرتون پولدار باشه ... یا اینکه شما بتونین در اولین فرصت دانشگاه قبول بشید و تندی هم یک کاری گیر بیارید ...

اون دختر هنوز 15 سالش هست و تا 38 سالگی فرصت ازدواج داره ...
شما چه آشه دهنسوزی هستید ... که هول بکنه و بیاد با شما ازدواج بکنه ...

تحصیلات دارین
باباتون پولداره
میتونی براش رفاه ایجاد کنی

؟؟؟

بابام وضعش خیلی خوبه ولی من کاری به بابام ندارم
خوب مدرسه میرم تازه یه سال جهشی خوندم یه سال جلوترم تحصیلاتم اندازه سنمه بعدا درس هم میخونم
مگه من چمه؟
شما خدایی که میگید قول صددرصدی به من میدی نمیرسیم؟ ازکجا میدونی؟

رستگاران;923282 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پویا جان
این مسائل شخصیه اگر دوست داشتی جواب بده
خواب شبت چطوریه؟
خیلی در گیرت کرده حست نسبت به ایشان؟
وقتی بهش فکر می کنی تپش قلب می گیری؟
حس و حالت چیه؟
عزیزم
ازدواج خوبه مورد مناسبی باشه خوبه
اما ببین واقعا خوبه؟
به راهکار های جناب امین گوش کن
یا علی(س)

سلام آقا رستگاران.مرسی تایپیکم اومدید
شبهاخوب نمیخوابم.میرم زیر پتو نور گوشیم از پنجره اتاق بیرون نیفته پدرمادرم متوجه نشن
وقتی بهش فکر میکنم خجالت میکشم بگم.بدنم گُر میگیره قلبم تند تند میزنه نفسم میگیره وقتی میبینمش خجالت میکشم نمیدونم چی بگم.آخرش هم به خودم بدوبیراه میگم چرا نمیتونم حرفمو بزنم.گریه میکنم وقتی نمیتونم ببینمش یا بعد اینکه میبینمش.نمیدونم چرا
اشکال درسی رو تو کلاس برطرف میکنیم ازمن سوال میکنه همه دنیارو دارم خیلی دوستش دارم خیلی مهربونه خیلی زیباست.امروز سر کلاس همدیگه رو دیدیم داشت فلبم می اومد تو دهنم.وسط کلاس وقت استراحت بچه ها از کلاس بیرون رفتن کسی نبود رفتم کاکائو گرفتم رو میزش گذاشتم.وقتی اومدیم تو کلاس فهمید من گرفتم.فقط دوست دارم خوشحالش کنم

اللیل والنهار;923266 نوشت:
سلام
یه موضوع رو میخوام بگم
فکر نکنید شما اولین نفری هستید که تو این سن عاشق شدید ( چون این موضوع اصلا عشق نیست) یک احساس کاذب هست
یکی از ویژگی های این دوران باتوجه به شرایط و شدتش همینه
مهم اینه تصمیم و راه درست رو تشخیص بدید تا در آینده وقتی در مورد عشق صحبت میکنید حالتون بهم نخوره Smile ؛)
و مطمئنا با جایگزین میبینید فرو کش میکنه
پس بهترین راه اینه راهکاری برای ادامه پیدا نکردن این موضوع پیدا کنید چون کاذب هست مثل سراب میمونه فقط تشنه تر میشید و این اصلا خوب نیست چون کل زندگیتون رو تحت شعاع قرار میده و نمیتونید به خوبی به اهدافتون در آینده برسید
در ازدواج با این خانم فقط دو نفر تعیین کننده نیستید که با قول گرفتن ازشون خیالتون راحت بشه
پس باید خانواده ها هم از این موضوع اطلاع داشته باشند چون برای ازدواج خانم باید پدرش اجازه بده
با مادرتون بیشتر صحبت کنید مادر کمک خوبی هستند و برای صمیمی تر شدن با مادرتون حتما دنبال راهکار باشید
ان شاءالله در مسیر درست حرکت کنید
موفق سرافراز باشید

سلام. مادرم که میدونه فکرمیکنند من چندروز دیگه فراموش میکنم ولی این شکلی نیست

pooya_2001;923294 نوشت:
سلام. مادرم که میدونه فکرمیکنند من چندروز دیگه فراموش میکنم ولی این شکلی نیست

بلاخره بخواهید نخواهید در این موضوع مادرتون نقش مهمی دارند
پس هواشو داشته باشید

pooya_2001;923289 نوشت:
بابام وضعش خیلی خوبه ولی من کاری به بابام ندارم
خوب مدرسه میرم تازه یه سال جهشی خوندم یه سال جلوترم تحصیلاتم اندازه سنمه بعدا درس هم میخونم
مگه من چمه؟
شما خدایی که میگید قول صددرصدی به من میدی نمیرسیم؟ ازکجا میدونی؟

سلام...
ایشون 15 سالش هست ... و معمولا کسانی که زیبا هستند خیلی زود براشون خواستگار پیدا میشه ...
و فکر میکنم اگر ایشون زیبا باشند ( که فکر میکنم همینطور هم باید باشه ) شما نهایتا بین 5 سال تا 6 سال وقت دارین که کار رو تموم کنین ...

از طرفی شما همکنون 16 سالتون هست ... یعنی نهایتا تا 21 سالگی وقت دارین که کارهاتون رو تموم کنین ...
خوب نمیتونید

الان پسرهایی هستند که فوق لیسانس دارند ... دانشگاهشون تموم شده ... سربازیشون رو رفتند ... سره کار هم میرند ولی نمیتونند خرج یک زندگی رو تامین کنند ...

خوب شما میخواهید همه این کارها رو تا 21 سالگی انجام بدین ...
و من با توجه به روحیای که از شما در ددرون پستهای دیگتون خوندم این کار نشدنی هست ....

باید بتونین مخ باباتون رو بزنین که تند تر شرایط رو برای شما درست کنه
باید بتونین تند تر سره کار برین
باید تند تر وضعیت سربازیتون رو مشخص کنین
باید تند تر وضعیت تحصیلیتون و اینکه میخواهید چی کار کنین رو مشخص کنین
و ..

و معمولا این مسائل برای آقایون تا سن 28 یا 30 سالگی به طول میانجامه ... ( برای آقایونی که پدر پولدار ندارند و خوشدون باید شرایط رو درست کنند )

بنابراین ...
اگر پدرتون پولدار هست ... میتونید شرایط رو به یه نحوری و با یک سیاستی درست کنین
ولی اگر پدرتون پولدار نیست ... به خودت زحمت نده ... لیدی ماله تو نیست ...

pooya_2001;923287 نوشت:
اگه دیگه نخوام باهاش ازتباط داشته باشم بعد ازچندسال بازم میخواد با من باشه؟ من که توی آموزشگاه میبینمش چطوری خودمو به اون راه بزنم؟
میدونم نظرم عوض نمیشه چندسال دیگه هم میخوامش.بهش بگم دیگه نمیخوام ببینمت؟دلش میشکنه.چطوری ارتباطو پایان بدم خیلی سخته برام.

یه مورد واقعی:

یه جوونی میگفت بعداز اینکه عاشق یه دختر شدم و مدتی با هم رفیق بودیم یه روزی دختره اومد پیشم بهم گفت که شرایط ما به هم نمیخوره. صلاح نیست ما دیگه با هم ارتباط داشته باشیم.میگفت من دیدم حرفش منطقیه و قبول کردم هرچند برام خیلی سخت بود.7 سال گذشت. یه روزی خودش زنگ زد گفت میخوام باهات ازدواج کنم.تو خیلی پسر نجیبی هستی.الان یه بچه سه ساله دارن.
شما هم میتونی به همین روش عمل کنید.نمیخواد بگی دیگه دوست ندارم و... بگو فعلا صلاح نیست ما با هم در ارتباط باشیم تا چند سال دیگه هروقت خواستیم ازدواج کنیم ببینیم شرایطمون به هم میخوره یانه؟اینطوری به نفع هر دوتامونه.
میتونید سالی یه دفعه از همدیگه خبر بگیرید (نه اینکه طوری باشه که فکر کنید باید به همدیگه متعهد باشید وتحت هر شرایطی باید با هم ازدواج کنید.)
خیلی سخته ولی تلاش خودتو بکن.

بعد ازاینکه قطع ارتباط کردی دیگه نباید دایما بهش فکر کنی و عکسها و خاطراتتون رو مرور کنی چون اگه قرارباشه اینطوری عمل کنی اونوقت افسرده میشی و اوضاعت به هم میریزه.باید به این فکر کنی که هدفم از قطع ارتباط خوشبختی هردوتامونه.

وبازهم میگم.به لحاظ معنوی بیشتر روخودت کارکن تا خلأ عاطفیتو خدا پرکنه.

امین;923303 نوشت:
یه مورد واقعی:

یه جوونی میگفت بعداز اینکه عاشق یه دختر شدم و مدتی با هم رفیق بودیم یه روزی دختره اومد پیشم بهم گفت که شرایط ما به هم نمیخوره. صلاح نیست ما دیگه با هم ارتباط داشته باشیم.میگفت من دیدم حرفش منطقیه و قبول کردم هرچند برام خیلی سخت بود.7 سال گذشت. یه روزی خودش زنگ زد گفت میخوام باهات ازدواج کنم.تو خیلی پسر نجیبی هستی.الان یه بچه سه ساله دارن.
شما هم میتونی به همین روش عمل کنید.نمیخواد بگی دیگه دوست ندارم و... بگو فعلا صلاح نیست ما با هم در ارتباط باشیم تا چند سال دیگه هروقت خواستیم ازدواج کنیم ببینیم شرایطمون به هم میخوره یانه؟اینطوری به نفع هر دوتامونه.
میتونید سالی یه دفعه از همدیگه خبر بگیرید (نه اینکه طوری باشه که فکر کنید باید به همدیگه متعهد باشید وتحت هر شرایطی باید با هم ازدواج کنید.)
خیلی سخته ولی تلاش خودتو بکن.

بعد ازاینکه قطع ارتباط کردی دیگه نباید دایما بهش فکر کنی و عکسها و خاطراتتون رو مرور کنی چون اگه قرارباشه اینطوری عمل کنی اونوقت افسرده میشی و اوضاعت به هم میریزه.باید به این فکر کنی که هدفم از قطع ارتباط خوشبختی هردوتامونه.

وبازهم میگم.به لحاظ معنوی بیشتر روخودت کارکن تا خلأ عاطفیتو خدا پرکنه.

آقای امین امروز بهش پیام دادم نوشتم میخواستم چندوقته بهت یه چیزی بگم رودر رو نتونستم بگم.گفتم نظرم درباره آینده بود گفت آینده چی؟ گفتم آینده دیگه گفت یعنی چی؟گفتم ازدواج.و من قصدم با تو ازدواجه علت ارتباطم همین بود.گفت تو پسرخیلی خوبی هستی و من باید با مادرم صحبت کنم بهت میگم.یعنی مادرش میدونست یا نمیدونست به نظر شما چی میگه؟؟؟:-/
چندروز پیش گفت مادرم میگه خلبانی خیلی رشته خوبیه ولی خلبان جنگنده خطرناکه باید زندگیتو بذاری از این حرفا.خوب من اینو دوست دارم چکارکنم
ازبچگی همه اسباب بازیام مسلسل و کلت بودکه میگرفتم مادرم هردفعه اسباب بازیامو میذاشت تو کارتن در خونه.دبستان بودم معدلم 20 شد بابام گفت جایزه چی میخوای گفتم تفنگ بادی.باهاش گنجشک ها رو میزدم بابام فروخت تفنگمو
الان ولی بادم میاد ناراحت میشم پشیمونم گنجشک های بدبختو میزدم دیگه هیچوقت این کارو نمیکنم.
خانه پدربزرگم یه همسایه دارند پسره تفنگ بادی داشت چندوقت قبل ما بلوک روی هم میذاشتیم قوطی هایپ و پپسی میچیدیم هدف گیری میکردیم قوطی ها رو میزدیم.بابام دید تا سر خیابون دنبالم دوید گرفتم .کتکم زد گفت دیوونه شدی اگه به یکی بزنی چه خاکی میخوای تو سرت کنی شانسم بچه های مردم قلم دستشونه بچه من تفنگ .هیچکی اطراف خونه نبود حواسمون بودکسی نباشه به کسی نخوره.بهش گفتم هیچکی نبود گفت دفعه دیگه تفنگ دستت ببینم دستتو قلم میکنم.
هیچکس درکم نمیکنه خسته شدمsad

pooya_2001;923426 نوشت:
آقای امین امروز بهش پیام دادم نوشتم میخواستم چندوقته بهت یه چیزی بگم رودر رو نتونستم بگم.گفتم نظرم درباره آینده بود گفت آینده چی؟ گفتم آینده دیگه گفت یعنی چی؟گفتم ازدواج.و من قصدم با تو ازدواجه علت ارتباطم همین بود.گفت تو پسرخیلی خوبی هستی و من باید با مادرم صحبت کنم بهت میگم.یعنی مادرش میدونست یا نمیدونست به نظر شما چی میگه؟؟؟:-/
چندروز پیش گفت مادرم میگه خلبانی خیلی رشته خوبیه ولی خلبان جنگنده خطرناکه باید زندگیتو بذاری از این حرفا.خوب من اینو دوست دارم چکارکنم
ازبچگی همه اسباب بازیام مسلسل و کلت بودکه میگرفتم مادرم هردفعه اسباب بازیامو میذاشت تو کارتن در خونه.دبستان بودم معدلم 20 شد بابام گفت جایزه چی میخوای گفتم تفنگ بادی.باهاش گنجشک ها رو میزدم بابام فروخت تفنگمو
الان ولی بادم میاد ناراحت میشم پشیمونم گنجشک های بدبختو میزدم دیگه هیچوقت این کارو نمیکنم.
خانه پدربزرگم یه همسایه دارند پسره تفنگ بادی داشت چندوقت قبل ما بلوک روی هم میذاشتیم قوطی هایپ و پپسی میچیدیم هدف گیری میکردیم قوطی ها رو میزدیم.بابام دید تا سر خیابون دنبالم دوید گرفتم .کتکم زد گفت دیوونه شدی اگه به یکی بزنی چه خاکی میخوای تو سرت کنی شانسم بچه های مردم قلم دستشونه بچه من تفنگ .هیچکی اطراف خونه نبود حواسمون بودکسی نباشه به کسی نخوره.بهش گفتم هیچکی نبود گفت دفعه دیگه تفنگ دستت ببینم دستتو قلم میکنم.
هیچکس درکم نمیکنه خسته شدمsad

من به شما یک دونه تفنگ همراه با یک تیر میدم ...
و شما حق دارین یک بار تیر اندازی کنین ...
در فاصله 570 متری شما یک عدد سیب قرار داره ...

بارون هم میاد ...
هوا کمی هم تاریک شده ...

اگر اون سیب رو بزنی ... بهت یک هواپیمای جنگی میدم ... و اگر نتونی بزنی ... زندگیت رو ازت میگیرم ...
نه اینکه بکشمت ... مردن که راحت ترین کار هست ...
فرصتهای زندگیت رو ازت میگیرم ... وقت و زمانت رو ازت میگیرم ... امکان ادامه تحصیل و موفقیتت رو ازت میگیرم و مجبورت میکنم که

1. با کسی که دوست نداری ازدواج کنی
2. بچه هایی رو که دوست نداری رو بزرگ کنی
3. هیچ حرفه و کاری رو نتونی یاد بگیری چون از سن و سالت میگذره ... و مثلا مجبور باشی تا آخر عمرت کارگری کنی ...

در درون این بازی شرکت میکنی یا نه ...

مارینر;923449 نوشت:
من به شما یک دونه تفنگ همراه با یک تیر میدم ...
و شما حق دارین یک بار تیر اندازی کنین ...
در فاصله 570 متری شما یک عدد سیب قرار داره ...

بارون هم میاد ...
هوا کمی هم تاریک شده ...

اگر اون سیب رو بزنی ... بهت یک هواپیمای جنگی میدم ... و اگر نتونی بزنی ... زندگیت رو ازت میگیرم ...
نه اینکه بکشمت ... مردن که راحت ترین کار هست ...
فرصتهای زندگیت رو ازت میگیرم ... وقت و زمانت رو ازت میگیرم ... امکان ادامه تحصیل و موفقیتت رو ازت میگیرم و مجبورت میکنم که

1. با کسی که دوست نداری ازدواج کنی
2. بچه هایی رو که دوست نداری رو بزرگ کنی
3. هیچ حرفه و کاری رو نتونی یاد بگیری چون از سن و سالت میگذره ... و مثلا مجبور باشی تا آخر عمرت کارگری کنی ...

در درون این بازی شرکت میکنی یا نه ...

نه مگه خر مغزمو گازگرفته خودم زندگیمو درست میکنم

pooya_2001;923426 نوشت:
به نظر شما چی میگه؟؟؟

باید صبر کرد.

pooya_2001;923426 نوشت:
خوب من اینو دوست دارم چکارکنم

دقیقا به خوب جایی رسیدی.شما بعداز اینکه شغلت معلوم شد باید ازدواج کنی.خلبانی شغل خطرناکیه هرکسی حاضر نمیشه شوهرش خلبان باشه.

pooya_2001;923426 نوشت:
هیچکس درکم نمیکنه خسته شدم

به همین زودی خسته شدی.مرد باش.یه خلبان باید خیلی قوی باشه.

امین;923451 نوشت:
باید صبر کرد.

دقیقا به خوب جایی رسیدی.شما بعداز اینکه شغلت معلوم شد باید ازدواج کنی.خلبانی شغل خطرناکیه هرکسی حاضر نمیشه شوهرش خلبان باشه.

به همین زودی خسته شدی.مرد باش.یه خلبان باید خیلی قوی باشه.

یعنی اگه خلبان بشم اون ممکنه حاضر نباشه با من ازدواج کنه؟اونوقت چکارکنم

در خصوص ارتباطت با آن دختر خانم
نکاتی را عرض کنم
امروزه هم دختر خانم ها و خانواده ها شان چقدر روشن شدن
که تحت هیچ شرائطی دخترشان را ب کسی که ن هنوز تحصیلاتی دارد و ن وضعیت خدمتی او روشن است
ن شغلی ودرآمدی و آینده ای روشنی داشته باشد . جواب مثبت بدهند !
و شاید هم اصلا بزارن حرفی در خصوص خواستگاری بزن
از سوی دیگر
هم هیچ خانواده و دختری هم نمی پذیرد 5 الی 7 سال بخواهد صبر کند
تا شما دیپلم خودتان را بگیرید. و بروید دانشکده خلبانی و فارغ التحصيل بشوید وووووووو
و بعد
شک نکن
این دختر خانم اگر وارد دانشگاه شد
شما را خیلی راحت فر اموش خواهد کرد !
پس
فکر و انرژی خودت را بی جهت هدر نده !
دقت کن
مسیر را داری اشتباه می روی
ب
نظرات کارشناس محترم سایت با دقت توجه و عمل نما !

pooya_2001;923454 نوشت:
یعنی اگه خلبان بشم اون ممکنه حاضر نباشه با من ازدواج کنه؟اونوقت چکارکنم


توی این مورد، ایشون الان باید بگه حاضره یا نه ولی توی موردهای بعدی باید صبر کنی وقتی رفتی خلبانی بعدش بری خواستگاری.ضمن اینکه خلبان شدن شما هنوز معلوم نیست.پس فعلا نباید به فکر ازدواج باشی.

امین;923470 نوشت:

توی این مورد، ایشون الان باید بگه حاضره یا نه ولی توی موردهای بعدی باید صبر کنی وقتی رفتی خلبانی بعدش بری خواستگاری.ضمن اینکه خلبان شدن شما هنوز معلوم نیست.پس فعلا نباید به فکر ازدواج باشی.

آقای امبن به من گفت مادرم میگه فعلا برا هردو شما زوده ازدواج وقتی رفت دانشگاه خواست بیاد خواستگاری الان سن شما کمه پدرش هم قبول نمیکنه.پرسیدم یعنی توی این دوسال سه سال ازدواج نمیکنی گفت نه تا دانشگاه خانوادم اجازه نمیدن.گفت مادرش گفته ارتباط نداشته باشید تا وقتی رفتید دانشگاه و میخواد بیاد خواستگاری :- سخته برامsad تازه آموزشگاه میبینمش چطوری رفتارکنم مثلا ندیدمش.به نظر شما یعنی دوستم داره صبرمیکنه ؟
میرم پیش پسرعمه ام خلبانه نیروی هواییه میرم ازش میخوام کمکم کنه چه کارکنم ورودی قبول بشم برای عید دیدمش گفت ازنظر جثه و ظاهر اندام و نوع دست وپا مشکل نداری ولی بایدخیلی روی آرامش و روحیت کارکنی و نماز بخونی ودرس بخونی تا بتونی دربیای.گفت هروقت خواستی به حرفم گوش بدی بگو تا بهت بگم چکارکنی یا به حرفم گوش کن یا کلش تو بازی کن.

pooya_2001;923544 نوشت:
پرسیدم یعنی توی این دوسال سه سال ازدواج نمیکنی گفت نه

سلام پويا جان
خب اين بهترين زمان براي اينه كه هم اونو امتحانش كني هم خودتو
ببيني راست ميگه؟ سر حرفش ميمونه و تا چند سال ديگه بخاطرت صبر ميكنه؟
از طرفي ببيني چند سال ديگه خودت هم هنوز اونو ميخواي يا نه

اگه چند سال گذشت و هنوز هردوتون همديگه رو ميخواستين ، معلوم ميشه انتخاب امروزتون درست بوده

pooya_2001;923544 نوشت:
میرم پیش پسرعمه ام خلبانه نیروی هواییه میرم

چقد خوب.خیلی خوش شانسی که یه همچین پسر عمه ای داری.حرفشو خوب گوش کن.انشالله موفق میشی.همیشه به این نکته توجه کن که تو با بقیه فرق میکنی.تو جزء نخبه های این جامعه هستی و خیلی باهوش.و هرکسی نمیتونه خلبان بشه.پس سعی خودتو بکن و به اندازه درس بخون و به اندازه تفریح بکن.
انشاللله موفق باشی.

pooya_2001;923544 نوشت:
تازه آموزشگاه میبینمش چطوری رفتارکنم مثلا ندیدمش

باید آموزشگاهت رو عوض کنی.کلا برو یه آموزشگاهی که کلاسهاش مختلط نباشه.کلاسهای مختلط دردسر سازن و ممکنه باز عاشق یکی دیگه بشی.

pooya_2001;923544 نوشت:
به نظر شما یعنی دوستم داره صبرمیکنه ؟

بنا رو براین بذار که کلا قرار نیست باهاش ازدواج کنی،وگرنه در فراقش دچار افسردگی میشی.فعلا بی خیال شو و ببین آینده چی پیش میاد.

فک کردی الان با این دختره دوست شی و قرار ازدواج بذاری و این و اون بکنی چیکار کردی؟فقط خیالتو راحت میکنی؟
زندگیتو رقم می زنی و زندگیتو میسازی ؟
باید اینو بدونی که این چیزا به زیبایی و مهربونی نیست چه بسا بعدا دختری رو ببینی که جونت در بره!
فعلا نرو درستو بخون چون تو بد چاهی گیر کردی فقط برو یه نگاهی به قران بنداز این دو سه روز....
قطعا انسان عجول است(قرآن)...

Reza-D;923548 نوشت:
سلام پويا جان
خب اين بهترين زمان براي اينه كه هم اونو امتحانش كني هم خودتو
ببيني راست ميگه؟ سر حرفش ميمونه و تا چند سال ديگه بخاطرت صبر ميكنه؟
از طرفي ببيني چند سال ديگه خودت هم هنوز اونو ميخواي يا نه

اگه چند سال گذشت و هنوز هردوتون همديگه رو ميخواستين ، معلوم ميشه انتخاب امروزتون درست بوده

سلام فکرکنم مجبورم خیلی صبرکنم واسم خیلی سخته :-s:-s

امین;923551 نوشت:
چقد خوب.خیلی خوش شانسی که یه همچین پسر عمه ای داری.حرفشو خوب گوش کن.انشالله موفق میشی.همیشه به این نکته توجه کن که تو با بقیه فرق میکنی.تو جزء نخبه های این جامعه هستی و خیلی باهوش.و هرکسی نمیتونه خلبان بشه.پس سعی خودتو بکن و به اندازه درس بخون و به اندازه تفریح بکن.
انشاللله موفق باشی.

باید آموزشگاهت رو عوض کنی.کلا برو یه آموزشگاهی که کلاسهاش مختلط نباشه.کلاسهای مختلط دردسر سازن و ممکنه باز عاشق یکی دیگه بشی.

بنا رو براین بذار که کلا قرار نیست باهاش ازدواج کنی،وگرنه در فراقش دچار افسردگی میشی.فعلا بی خیال شو و ببین آینده چی پیش میاد.

مرسی وقت گذاشتید واسم.الان آلرته پسرعمه ام گفت سرش خلوت بشه مباد دنبالم حرف بزنیم.الان هم افسرده شدم خیلی ناراحتم اینکه فکرکنم دیگه نبینمش یا کم ببینم حالم بد شده crying sad

nashenas1;923555 نوشت:
سوال کننده:اولش چیزی که باید پرسیده بشه اینه که اصلا شما نماز می خونی ؟
اگه نمی خونی که نباید تو این سایت سوال بپرسی...
اگرم می خونی
چقدر قران خوندی؟اصلا یکبار تا حالا خوندی ترجمه شو؟مسلما این سایت واسه کمک به افراد دینداره... (اگه قران نخوندی بهتره بری یه سرچ تو قران در مورد این چیزا بکنی که از این موارد و ازدواج و اینا کم نیست توش...)

ناشناس گرامی
قوانین سایت را شما وضع نمی کنید
حضور افراد مختلف با صبغه های دینی و مذاهب مختلف در این سایت محترم است،

و پاسخگویی به شبهات و سئوالات افراد در مورد اصول دین و فروع آن همچنین مسائل اجتماعی و خانوادگی و... بر مبنای دین اسلام با کمال میل و رغبت از طرف کارشناسان صورت می گیرد.

پذیرش و عضو شدن در این سایت شرایط و قوانین مربوط به خود را داراست که در صورت تمایل می توانید مطالعه نمایید. اینجا

ریحــانه الــنبی;923618 نوشت:
ناشناس گرامی
قوانین سایت را شما وضع نمی کنید
حضور افراد مختلف با صبغه های دینی و مذاهب مختلف در این سایت محترم است،

و پاسخگویی به شبهات و سئوالات افراد در مورد اصول دین و فروع آن همچنین مسائل اجتماعی و خانوادگی و... بر مبنای دین اسلام با کمال میل و رغبت از طرف کارشناسان صورت می گیرد.

پذیرش و عضو شدن در این سایت شرایط و قوانین مربوط به خود را داراست که در صورت تمایل می توانید مطالعه نمایید. اینجا


ولی شما باید بدانید هیچکس از این معضلات خارج نمیشود مگر با قران...(یعنی فقط وقت تلف می شه)
پس اگر غیر از این باشه در هر صورت انسان زیانکار است.(قرآن)

سلام

یادمان نرود !
مردم چشم بصیرت و برزخی ندارند !
​و
در دنیا حکم ب ظاهر افراد است ؟
ن
باطن افراد !
و بقولی
ارماست که بر ماست !!!!!


سلام

جناب پویا گرامی، اگر سؤالی دارید با پیام خصوصی (به کارشناس امین و یا ریحــانه الــنبی) اطلاع دهید.

ممنون

جمع بندی

دوستی دختر و پسر در نوجوانی به قصد ازدواج

سلام .من 16 سالمه و عاشق یه دختری شدم .میخوام باهم ازدواج کنیم ولی تا دوسه سال دیگه شرایطم درست نمیشه تا برم دانشکده.وقتی برم دانشکده نیروی هوایی حقوق هم دارم ولی کمه زیاد نیست.با پدرم نمیتونم صحبت کنم میدونم قبول نمیکنه .میخوام با اون دختر صحبت کنم بگم صبرکنه تا دوسال دیگه شرایطم درست بشه.من متولد 80 هستم اون 81 .یک سال کوچکتره از من .میدونم باید درس بخونم و الان زوده نمیخوام این حرفا رو بشنوم میخواستم نظر بدید راهنمایی کنید مرسی.

دوره نوجوانی آغاز بلوغ جسمی و جنسی است.در این دوره به طور طبیعی همه نوجوانان پس از آشکار شدن علایم بلوغ، گرایش غیر قابل انکاری به جنس مخالف پیدا می کنند.در این دوره نوجوانان به فکرانتخاب همسر برای آینده خود می افتند.کسی نمی تواند آنها را به خاطرمیل به ازدواج سرزنش کند.اما این وظیفه بزرگترها و والدین است که انتخاب آنها را جهت دهی کنند.انتخاب همسر در سنین نوجوانی بیشتر حول جذابیتهای جنسی متمرکز است چراکه در این دوره،نوجوان به لحاظ عقلی به بلوغ لازم نرسیده و اصطلاحا "خام" است.البته در خیلی از مواقع در کنارفشار جنسی خلأ عاطفی نوجوان که در اثر رابطه نامناسب و بد او با والدینش ایجاد شده ،سبب گرایش به ارتباط با جنس مخالف می شود.دلایل متعددی وجود دارد که نشان می دهد نوجوان در این مقطع نباید دست به انتخاب همسر برای آینده بزند که ما در این مقاله تعدادی از این دلایل را ذکر می کنیم.
بر اساس روان شناسی شخصیت،شخصیت انسان در انتهای دوره نوجوانی یعنی در سن 18 سالگی شکل می گیرد.البته بر اساس روایات اسلامی1، سن شکل گیری شخصیت، انتهای هفت سال سوم می باشد که متذکر شده اند که چنانچه کار تربیتی والدین تا 21 سالگی ادامه پیدا کند ولی با این وجود، فرزندشان اصلاح نشود والدین معذورند و وظیفه ای بیش از این ندارند. چرا که دیگر شخصیتش شکل گرفته است.بنابراین انتخاب کسی که هنوز شخصیتش شکل نگرفته ممکن است موجب پشیمانی شود.باید با کسی ازدواج کرد که به ثبات شخصیتی رسیده باشد.در غیر این صورت ممکن است فرد از انتخاب خود پشیمان شود.به عنوان مثال ممکن است فردی غیر مذهبی مجذوب فردی غیر مذهبی شود اما به ناگاه این فرد دچار تحول مذهبی می شود و کلا اعمال و رفتارش تغییر می کند و دیگر مناسب ازدواج با فرد غیر مذهبی نیست.دقیقا در اواخر نوجوانی و ابتدای جوانی است که بحث مذهب خیلی مهم است و غالبا انسانها در این مقطع، راه خود را انتخاب می کنند.
دلیل دیگراین است که افراد،اهداف مهم و استراتژیک خود را پس از گذراندن نوجوانی و درآغاز جوانی تعیین می کنند.یعنی بعد از گذراندن تحصیلات متوسطه دانش آموزان به این تشخیص می رسند که شغل آینده آنها چه باشد و اینکه استعدادهای آنها در چه زمینه ای است.بعضی ادامه تحصیل را برای خود انتخاب می کنند و برخی دیگر به دنبال تجارت و مشاغل غیر درسی می روند.یکی از ملاکهای ازدواج همسطح بودن تحصیلات زوجین است و چنانچه اختلاف تحصیلات زیاد باشد مشکلات جدی در زندگی ایجاد می کند.مشاهده شده که آقایی با خانومی در سنین پایین ازدواج کرده و این آقا موفق به درجه دکتری در پزشکی شده است ولی خانوم در همان دیپلم توقف کرده است.به مرور زمان این آقا دیگر همسرش را در شأن خود ندیده و اورا طلاق داده است.ویا بالعکس، خانومی به درجه دکتری رسیده ولی همسرش دیپلم و شغلی معمولی دارد.بنابراین اختلاف در اهداف اساسی زندگی می تواند منشأ بسیاری از اختلافات زناشویی باشد.
یکی دیگر از دلایل عدم درستی دوستی در نوجوانی انحراف اخلاقی است.از آنجا که معمولا افراد بعد از 20 سالگی ازدواج می کنند و این دوستی طول می کشد لذا نوجوان نمیتواند فشار جنسی ناشی از ارتباط با جنس مخالف را تحمل کند و در نهایت در اکثر مواقع کار به رابطه جنسی خارج از قانون و شرع می کشد که همین نکته خود منشأ فساد اخلاقی آنها می شود.
دلیل دیگر اینکه دوستی در نوجوانی موجب افت عملکرد تحصیلی می شود چرا که ذهن آنها دائما درگیر ارتباط با جنس مخالف است و چنانچه وارد رابطه جنسی هم شده باشند، اضطراب و افسردگی و سایر اختلالات هم در کمین آنهاست.
با توجه به دلایل بالا توصیه می گردد که نوجوانان با مشغول ساختن خود به ورزش و کارهای هنری و تحصیل و دوری از محرکهای جنسی،ارتباط با جنس مخالف را به زمان مناسب موکول کنند؛یعنی زمانیکه قصد ازدواج دارند.
همچنین به والدین توصیه می شود که فرزندانشان را مورد حمایت عاطفی قرار دهند تا درنتیجه ی خلأعاطفی به سمت ارتباط با جنس مخالف کشیده نشوند.و نیز بستر و محیطی را فراهم کنند که اوقات فراغت نوجوانشان کاملا پر شود و محیط خانه را ازچیزهایی که محرک جنسی هستند دور نگه دارند.

1. «قالَ رَسولُ اللَّهِ (ص): الوَلَدُ سَیدٌ سَبعَ سِنینَ وَ عَبدٌ سَبعَ سِنینَ وَ وَزیرٌ سَبعَ سِنینَ. فَإن رَضیتَ خَلائِقَهُ لإحدی وَ عِشرینَ وَ إِلاّ فَاضرِبْ عَلی جَنبِهِ فَقَد أعذَرتَ إلی اللَّهِ تَعالی».فرزند، هفت سال مولی، هفت سال بنده، و هفت سال وزیر است. پس اگر در سال بیست و یکم اخلاق او مورد رضایت تو بود که بود و الاّ واگذار، که در پیشگاه خدا معذوری. (مكارم الاخلاق، ص 222)

انجمن گفتگوی دینی،بخش مشاوره و تربیت،کارشناس:امین،تاریخ 1396/7/2

موضوع قفل شده است