جمع بندی نگاهی دیگر به برهان شر

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نگاهی دیگر به برهان شر

سلام....فرض کنید برگردیم به هزار سال پیش...نوزادی که مادرزادی بیماری نا علاج و طاقت فرسا و درد آور و زجر آوری دارد به دنیا می آید...کودک آنقدر درد و زجر می کشد تا بمیرد.
حالا سوال بنده این است که، آیا این جا به کودک ظلم شده؟شر وارد شده؟ اگر بله چه چیز و یا چه کسی عامل این ظلم یا شر است....ببینید معروف است که هر نظمی ناظمی دارد...همانطور که هر نظمی ناظمی دارد یا در کل هر معلولی علتی دارد، این شر و رنج و ظلمی که به کودک وارد شده هم، علتی دارد...شروری دارد، ظالمی دارد...حالا سوالم این است که در این مثال خاص که اشاره شد، شرور کیست.؟یا ظالم کیست؟شما ظالم یا شرور را نشان دهید بنده پدرش را در می آورم.happy
با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

پارسا مهر;921484 نوشت:
حالا سوال بنده این است که، آیا این جا به کودک ظلم شده؟شر وارد شده؟ اگر بله چه چیز و یا چه کسی عامل این ظلم یا شر است

با سلام و عرض ادب

در مورد بیماری بچه [=microsoft sans serif]به طور مثال پدر و مادری که با وجود بیماری هپاتیت با یکدیگر ازدواج میکردند و بچه دار میشدند بچه آنها خواه ناخواه یا به احتمال زیاد مبتلا به این بیماری میشد و اینکه عامل بیماری مادرزادی این کودک چیست، باید گفت که این بیماری دو عامل دارد.
در وهله اول بیماری کسی که خودش عامل و باعث آن نبوده است، ناشی از فرایند طبیعی و تکوینی عالم است.
فرایند طبیعی در این عالم بدین صورت است که وقتی یکی از دو جنس در فرایند تولید مثل دارای بیماری قابل انتقالی باشد، آن بیماری از آن شخص به جنین و نوزاد آینده منتقل خواهد شد. این فرایند تکوینی عالم است که بر اساس اسباب و مسببات می چرخد. در این فرایند، ناقل بیماری هپاتیت از فردی به فرد دیگر منتقل خواهد شد.

اما در وهله بعد، این بیماری ناشی از یک سوء تدبیر و یا اشتباه یک انسان بوده است.
در همین مثال، پدر و مادر دانسته یا نادانسته، بدون توجه یا بدون احتیاط اقدام به ازدواج و بچه دار شدن کردند. به همین جهت، بیماری آن بچه متوجه آنان نیز هست. ولو از جنبه حقوقی ممکن است آنان معذور باشند ولی در نگاه واقعی و از جنبه فی نفسه آنان مسئول این مسئله هستند.

موفق باشید.

صدیق;922959 نوشت:
در وهله اول بیماری کسی که خودش عامل و باعث آن نبوده است، ناشی از فرایند طبیعی و تکوینی عالم است.
فرایند طبیعی در این عالم بدین صورت است که وقتی یکی از دو جنس در فرایند تولید مثل دارای بیماری قابل انتقالی باشد، آن بیماری از آن شخص به جنین و نوزاد آینده منتقل خواهد شد. این فرایند تکوینی عالم است که بر اساس اسباب و مسببات می چرخد. در این فرایند، ناقل بیماری هپاتیت از فردی به فرد دیگر منتقل خواهد شد.

با سلام و تشکر...استاد الان بنده خون جلوی چشمانم را گرفته...فقط شما عکس ظالم و شرور را نشانم بدهید سرش را تحویل بگیرید...الان بنده نفهمیدم با این توضیح، طبیعت ظالم است و شرور؟؟درست است...طبیعت ظالم و شرور است؟؟؟؟؟؟؟؟
صدیق;922959 نوشت:
در همین مثال، پدر و مادر دانسته یا نادانسته، بدون توجه یا بدون احتیاط اقدام به ازدواج و بچه دار شدن کردند. به همین جهت، بیماری آن بچه متوجه آنان نیز هست. ولو از جنبه حقوقی ممکن است آنان معذور باشند ولی در نگاه واقعی و از جنبه فی نفسه آنان مسئول این مسئله هستند.

اگر ویروس از طریق مادر به بچه وارد شده و بچه را بیمار کرده...و مادر هم از آن ویروس بی اطلاع بوده...آنوقت ظالم و شرور کیست...ظالم و شروری وجود دارد؟؟؟؟؟؟آن ویروس ظالم و شرور است یا مادر؟؟؟؟داستان ما هم به هزار سال پیش بر می گردد، آن زمان پیشرفت علم پزشکی روز وجود نداشت...
خواهشن استاد شرور و ظالم را معین و تمیز دهید...بنده خون جلوی چشمانم را گرفته

[=microsoft sans serif]

پارسا مهر;923030 نوشت:
با سلام و تشکر...استاد الان بنده خون جلوی چشمانم را گرفته...فقط شما عکس ظالم و شرور را نشانم بدهید سرش را تحویل بگیرید...الان بنده نفهمیدم با این توضیح، طبیعت ظالم است و شرور؟؟درست است...طبیعت ظالم و شرور است؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام
دوست خوبم.
خودت رواصلا ناراحت نکن.
در شرور طبیعی، ظالمی در کار نیست.
طبیعت که کار خودش را انجام میدهد.
خدا هم که قصد اذیت کردن بندگانش را ندارد.
البته در شرور اخلاقی ظالم وجود دارد.
شما میتوانید بروید و با کسانی که با انداختن بمب شیمیایی کودکان را ناقص میکنند دعوا کنید و ...

[=microsoft sans serif]در ادامه...

پارسا مهر;923030 نوشت:
اگر ویروس از طریق مادر به بچه وارد شده و بچه را بیمار کرده...و مادر هم از آن ویروس بی اطلاع بوده...آنوقت ظالم و شرور کیست...ظالم و شروری وجود دارد؟؟؟؟؟؟

اگر من بدون اینکه حواسم باشد با لیوانی برخورد کنم و آنرا بشکنم، مسئول کیست؟
شما که انسان دقیقی هستید به نظرتان من مسئولم، خدا مسئول است، کسی که لیوان را آنجا گذارده مسئول است؟ چه کسی مسئول است.
در این مثال شما، مادر مسئول است ولی به خاطر اینکه سهوی این کار را کرده است جنبه کیفری پیدا نمیکند.
اگر کسی در حال رانندگی به اشتباه یاخطا و عدم اگاهی بزند و یک بزغاله happy را زیر بگیرد، او جرم مرتکب شده ولی کیفر نمیشود.(چون علم و اگاهی نداشته است)

پارسا مهر;923030 نوشت:
آن ویروس ظالم و شرور است یا مادر؟؟؟؟داستان ما هم به هزار سال پیش بر می گردد، آن زمان پیشرفت علم پزشکی روز وجود نداشت...
خواهشن استاد شرور و ظالم را معین و تمیز دهید...بنده خون جلوی چشمانم را گرفته

نه ویروس گناهی دارد و نه مادر.
ویروس به اقتضای طبیعتش عمل میکند و مادر هم که علم ندارد.
در اینجا ویروس و مادر هر از نظر حقوقی عامل و ایجاد کننده این حادثه هستند هرچند کیفر نمیشوند.
نه مادر و نه ویروس.

صدیق;923182 نوشت:
سلام

سلام استاد گرامی...استاد گرامی در این مثال بنده، ویروس به شکل بسیار هوشمندانه ای عمل می کند...پروسه بیمار شدن کودک و حتی پروسه و مراحل زجر کشیدنش لحظه لحظه اش روی حساب و کتاب و برنامه است...بسیار منظم و دقیق و هدف مند است...خلاصه استاد ما با یک نظم هدفمند و دقیق سرو کارد nاریم...بنده انتظار دارم، عامل این ظلم یک ناظمی باشد که بسیار دقیق و حساب شده ویروس را طراحی و برنامه ریزی کرده...یعنی شرور و ظالم باید یک ناظمی باشد که نظمی بسیار دقیق و حساب شده را پدید آورده...استاد این ناظم، می تواند شخص ویروس باشد؟آیا ویروس این نظم را پدید آورده و سازماندهی کرده؟قطعا خیر...آیا این شرور و ظالم می تواند مادر باشد که از روی نادانی و ندانم این نظم را سازماندهی و پدید آورده؟قطعا خیر...آیا ناظم این نظم و پروسه بیمار شدن می توانند شخص ویروس و مادر باشند؟؟خالق و ناظم این نظم دقیق و هدفمند و هوشمندانه چیست و کیست؟؟

با سلام

صدیق;923182 نوشت:
طبیعت که کار خودش را انجام میدهد.
خدا هم که قصد اذیت کردن بندگانش را ندارد.

بنابراین ظاهرا در کلام اسلامی، سلسله علت و معلول را که پی گیری میکنیم دو حالت دارد:
1-اگر میخواهی خدا را ثابت کنی ، سلسله علت و معلولی شما بعد از طبیعت حتما ذات باریتعالی هستند و در مقام علت العللی آنجا نشسته!
2-ولی اگر دادگاه تشکیل داده ای که تکلیف شرور معلوم شود همان که جناب استاد فرمودند! مسیر علت و معلولی در خود همان طبیعت مسدود است!

بنابراین جناب پارسا، از آنجا که یغه طبیعت را ،چندان نمیشود گرفت،زیرا سرش را انداخته پایین و کار خودش را میکند و اصلا علت کارهایش هم خودش هست ... اگر زیاد اصرار به یغه گیری دارید ، حکم این است که تقصیر والدین اش بوده ولو اینکه هیچ اطلاعی نداشتند و هیچ اراده ای نمیتوانستند آگاهانه در این مورد داشته باشند ولی خوب مسئولند دیگر ! به خدا هم ربطی ندارد!
در کل شما و ما و شاید بعضی ها بیشتر! بهتر است همگی فقط یک ابراز شرمندگی بکنیم برای آن کودکی که آنگونه سرنوشتی یافته...بدشانس بوده بیچاره!

[=microsoft sans serif]

پارسا مهر;923270 نوشت:
سلام استاد گرامی...استاد گرامی در این مثال بنده، ویروس به شکل بسیار هوشمندانه ای عمل می کند...پروسه بیمار شدن کودک و حتی پروسه و مراحل زجر کشیدنش لحظه لحظه اش روی حساب و کتاب و برنامه است...بسیار منظم و دقیق و هدف مند است...خلاصه استاد ما با یک نظم هدفمند و دقیق سرو کارد nاریم...بنده انتظار دارم، عامل این ظلم یک ناظمی باشد که بسیار دقیق و حساب شده ویروس را طراحی و برنامه ریزی کرده...یعنی شرور و ظالم باید یک ناظمی باشد که نظمی بسیار دقیق و حساب شده را پدید آورده...استاد این ناظم، می تواند شخص ویروس باشد؟آیا ویروس این نظم را پدید آورده و سازماندهی کرده؟قطعا خیر...آیا این شرور و ظالم می تواند مادر باشد که از روی نادانی و ندانم این نظم را سازماندهی و پدید آورده؟قطعا خیر...آیا ناظم این نظم و پروسه بیمار شدن می توانند شخص ویروس و مادر باشند؟؟خالق و ناظم این نظم دقیق و هدفمند و هوشمندانه چیست و کیست؟؟

سلام و عرض ادب
دوست عزیز
اینکه عرض کردم ویروس مقصر نیست چون او بر اساس خصوصیت تکوینی خودش عمل میکند، به همین جهت بود.
اگر ما بخواهیم درست ببینیم این ویروس را خداوند آفریده است و خصوصیات و وظایف و کارکردهایی را در درون او به ودیعه نهاده است.
اما این خصوصیت وقتی به خودی خود نگاه کرده میشود هیچ شری در کار نیست.
او کار خودش را انجام میدهد.
مشکل اینجاست که کارکرد او در تزاحم با منفعت دیگری که قرار میگیرد باعث ایجاد درک درد و رنج در طرف مقابل میشود.
حال
سوالی پیش می آید:
اگر در این فرایند درد و رنج، مادر مقصر نیست(چون علم نداشته)، ویروس هم مقصر نیست(چون اختیاری در این کارش نداشته است) آیا میتوان خداوند را مسئول این درد و رنج دانست؟
پاسخ این سوال با تمثیلی روشن میشود
وقتی یک طراح، برنامه ای را مینویسد و دیگران با استفاده از آن، به دیگران ضرر میرسانند، دو حالت دارد
یا قصد دارد با این برنامه، خودش و دیگران به دیگران اسیب و ضرر برسانند.
یا چنین قصدی را ندارند.
در حالت اول که تکلیف مشخص است و او نیز به اندازه عامل مستقیم مقصر است.
ولی در فرض دوم، تکلیفی متوجه سازنده و طراح برنامه نیست.
این برنامه بسیار دقیق عمل میکند و با نفوذ بسیار میتواند ضرری هنگفت مالی و جانی و ابرویی به دیگری وارد کند ولی با این حال، طراح و نویسنده آن چون قصد بد از نوشتن آن نداشته است، مسئولیتی متوجه او نیست.
خداوند نیز وقتی ویروس را ایجاد میکرد، این ویروس درست مانند سایر جانداران خاصیت و کارکردهایی دارد.
حال اگر این کارکرد اتفاقا در تضاد با منافع انسان دیگری افتاد، اینجاست که درد و رنج ایجاد میشود و تکلیفش مشخص است.

[=microsoft sans serif]

manmehdiam;923273 نوشت:
بنابراین ظاهرا در کلام اسلامی، سلسله علت و معلول را که پی گیری میکنیم دو حالت دارد:
1-اگر میخواهی خدا را ثابت کنی ، سلسله علت و معلولی شما بعد از طبیعت حتما ذات باریتعالی هستند و در مقام علت العللی آنجا نشسته!
2-ولی اگر دادگاه تشکیل داده ای که تکلیف شرور معلوم شود همان که جناب استاد فرمودند! مسیر علت و معلولی در خود همان طبیعت مسدود است!

باسلام
لازم است تفکیکی بین استناد فعل و استناد جرم صورت بگیرد.
یا به عبارتی دیگر
تفکیک بین فعل و مسئولیت انجام آن.
خداوند متعال بر اساس قاعده علیت، د رنهایت علت تمام افعال هستند.
چرا که او عله العلل است و در سلسله طولی استناد فعل به او نیز صحیح است.
ولی این استناد به چه معناست؟
وقتی من یک لیوان آب میخورم، چه کسی آب میخورد؟
من یا خدا؟
مشخص است که من آب میخورم.
بنابراین مسئولیت این خوردن بر عهده من است.
ولی خداوند به واسطه وجود، علم ،قدرت و اراده ای که به من داده است، در نهایت او نیز د رسلسله علی این عمل قرار میگیرد.اما نه به معنای اینکه او چنین کاری را انجام داده است.

manmehdiam;923273 نوشت:
بنابراین جناب پارسا، از آنجا که یغه طبیعت را ،چندان نمیشود گرفت،زیرا سرش را انداخته پایین و کار خودش را میکند و اصلا علت کارهایش هم خودش هست ... اگر زیاد اصرار به یغه گیری دارید ، حکم این است که تقصیر والدین اش بوده ولو اینکه هیچ اطلاعی نداشتند و هیچ اراده ای نمیتوانستند آگاهانه در این مورد داشته باشند ولی خوب مسئولند دیگر ! به خدا هم ربطی ندارد!

شما چه اصراری دارید که دنبال مقصر باشید و حتما مقصری را پیدا کنید.
وقتی که این درد، نتیجه رفتار مستقیم والدین و عملکرد مستقیم ویروس است، چرا دنبال فاعلی دورتر و ناشناخته تر میگردید.
از خدا مظلومتر پیدا نکردید.

پارسا مهر;921484 نوشت:
سلام....فرض کنید برگردیم به هزار سال پیش...نوزادی که مادرزادی بیماری نا علاج و طاقت فرسا و درد آور و زجر آوری دارد به دنیا می آید...کودک آنقدر درد و زجر می کشد تا بمیرد.
حالا سوال بنده این است که، آیا این جا به کودک ظلم شده؟شر وارد شده؟ اگر بله چه چیز و یا چه کسی عامل این ظلم یا شر است....ببینید معروف است که هر نظمی ناظمی دارد...همانطور که هر نظمی ناظمی دارد یا در کل هر معلولی علتی دارد، این شر و رنج و ظلمی که به کودک وارد شده هم، علتی دارد...شروری دارد، ظالمی دارد...حالا سوالم این است که در این مثال خاص که اشاره شد، شرور کیست.؟یا ظالم کیست؟شما ظالم یا شرور را نشان دهید بنده پدرش را در می آورم.happy
با تشکر

سلام

وقتی خود خدا میگه انسان رو در سختی آفریدیم و انسان را با انواع و اقسام مصیبت ها و بدبختی ها و عذاب ها امتحان میکنیم بنظرتون این شرور و ظلم ها به کی بر میگرده ... حالا اینکه هدف از این شرور چیه خودش یه بحث دیگس ...

صدیق;923338 نوشت:
ین برنامه بسیار دقیق عمل میکند و با نفوذ بسیار میتواند ضرری هنگفت مالی و جانی و ابرویی به دیگری وارد کند ولی با این حال، طراح و نویسنده آن چون قصد بد از نوشتن آن نداشته است، مسئولیتی متوجه او نیست.

با سلام....استاد گرامی، در این تمثیل شما، دانشمند برنامه را ساخته و هدفش خیر بوده، و از قضا بدون آنکه هدفش باشد و بدون آنکه برایش برنامه ریزی کرده باشد متوجه می شود ساختار و نظام عالم و کامپیوتر ها بر این گونه است که از برنامه می توان در راه ضرر رساندن هم استفاده کرد...به عبارت دیگر...او برنامه ای ساخته که در راه خیر استفاده کند و باب میلش نبود که برنامه ای بسازد که ضرر برساند...ولی ساختار و نظام دنیا و کامپیوتر ها در اختیار و دست او نبوده و طوری بوده که از برنامه اش می توان شر رساند...ولی در مورد خدا داستان فرق می کند...خداست که نظام آفرینش را می آفریند...خود خداست که ویروس را خلق می کند و دنیا و نظام آفرینش را طوری خلق می کند که ویروس شر هم برساند...زجر هم برساند...اینطور نبوده که خدا هدفش تنها خیر بوده و ویروسی مثلا ساخته و بعد دیده ای داد بیداد از قضا ویروس شر هم می رساند و می تواند کودکی را زجر بدهد...خیر خدا خود شخصا نظام آفرینش و طبیعت و ویروس را طوری خلق کرده هوشمندانه و دقیق که ویروس بتواند به جان کودکی بیافتد، و کودک را زجر بدهد....پس داستان خدا با داستان آن دانشمند خیلی فرق می کند...
صدیق;923338 نوشت:
خداوند نیز وقتی ویروس را ایجاد میکرد، این ویروس درست مانند سایر جانداران خاصیت و کارکردهایی دارد.
حال اگر این کارکرد اتفاقا در تضاد با منافع انسان دیگری افتاد، اینجاست که درد و رنج ایجاد میشود و تکلیفش مشخص است.

استاد خود خدا آفرید و مقدر داشت که ویروس در تضاد با منافع دیگر انسان ها بیافتد....شما طوری سخن می گویید که گویا خدا از همه جا بی خبر، ویروس و دنیا را آفرید و بعد بر خلاف میلش و هدفش متوجه شد ای داد بی داد، ویروس می تواند در تضاد با منافع انسان دیگری باشد و خدا هدفش این نبود...

L.E.O;923358 نوشت:
وقتی خود خدا میگه انسان رو در سختی آفریدیم و انسان را با انواع و اقسام مصیبت ها و بدبختی ها و عذاب ها امتحان میکنیم بنظرتون این شرور و ظلم ها به کی بر میگرده ... حالا اینکه هدف از این شرور چیه خودش یه بحث دیگس ...

سلام...در نگاه اول پیش خودم می گم با وجود یک همچین آیاتی چرا پس اسلامیون و مذهبیون که به قرآن معتقدن گاها ترس دارن از این که بپذیرن که خدا عامل این درد و رنج و مصیبت و سختیه!!!!
بعد که می بینم پی می برم که به نظر من فارق از دینشون حق دارن که بترسن...ببینید، شر و مصیبت و درد و رنج با هر هدفی با هر نیتی یک امر قبیحه...یک امر شره...با هر هدفی که باشه...انسان فطرتا و عقلا در می یابه که شر بده و از شر فراریه...حالا خدا که خیر مطلقه چطور پذیرفتنی هست که عامل این شر باشه....عامل این عمل قبیح باشه؟؟؟قطعا اگر این ظلم و شر و مصیبتی که به کودک وارد می شه از جانب خدا باشه، خدا رو از خدایی می اندازه....

پارسا مهر;923582 نوشت:
سلام...در نگاه اول پیش خودم می گم با وجود یک همچین آیاتی چرا پس اسلامیون و مذهبیون که به قرآن معتقدن گاها ترس دارن از این که بپذیرن که خدا عامل این درد و رنج و مصیبت و سختیه!!!!
بعد که می بینم پی می برم که به نظر من فارق از دینشون حق دارن که بترسن...ببینید، شر و مصیبت و درد و رنج با هر هدفی با هر نیتی یک امر قبیحه...یک امر شره...با هر هدفی که باشه...انسان فطرتا و عقلا در می یابه که شر بده و از شر فراریه...حالا خدا که خیر مطلقه چطور پذیرفتنی هست که عامل این شر باشه....عامل این عمل قبیح باشه؟؟؟قطعا اگر این ظلم و شر و مصیبتی که به کودک وارد می شه از جانب خدا باشه، خدا رو از خدایی می اندازه....

عقلا و نقلا مسول تمام شرور و ظلم ها مستقیم یا غیر مستقیم خدا هست .... اتفاقا این کار خدا هم عمدی هست و نه سهوی، چون خودش میگه میتونست طوری خلق کنه که مثل بهشت باشه اما نکرد ... این رو باید پذیرفت ... حالا دلیلش چی هست من نمی دونم ... شاید بخاطر ذات جهان مادی و اختیار انسان هست ...

سلام

L.E.O;923617 نوشت:
عقلا و نقلا مسول تمام شرور و ظلم ها مستقیم یا غیر مستقیم خدا هست

با اینکه با این جمله شما موافقم ولی قرآن حرف دیگری دارد
هر چه از خوبیها به تو می رسد از جانب خداست و آنچه از بدی به تو می رسد از خود توست و تو را به پیامبری ، برای مردم فرستادیم ، و گواه بودن خدا بس است.
اختیار انسان مشکل ساز است اگر علت تامه کار بدی یا شری که از انسان سر میزند خود انسان باشد که مشکل وجود دارد
از انسان هم سر نزند مشکل وجود دارد
خدا بداند که خلفی که میکند در نهایت برآیند ضرر بر خوبی میچربد مشکل وجود دارد

پارسا مهر;921484 نوشت:
سلام....فرض کنید برگردیم به هزار سال پیش...نوزادی که مادرزادی بیماری نا علاج و طاقت فرسا و درد آور و زجر آوری دارد به دنیا می آید...کودک آنقدر درد و زجر می کشد تا بمیرد.
حالا سوال بنده این است که، آیا این جا به کودک ظلم شده؟شر وارد شده؟ اگر بله چه چیز و یا چه کسی عامل این ظلم یا شر است....ببینید معروف است که هر نظمی ناظمی دارد...همانطور که هر نظمی ناظمی دارد یا در کل هر معلولی علتی دارد، این شر و رنج و ظلمی که به کودک وارد شده هم، علتی دارد...شروری دارد، ظالمی دارد...حالا سوالم این است که در این مثال خاص که اشاره شد، شرور کیست.؟یا ظالم کیست؟شما ظالم یا شرور را نشان دهید بنده پدرش را در می آورم.happy
با تشکر

ﺧﺪﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﺑﺪﻳﻬﺎ ﺭا ﻧﻤﻰ ﮔﻴﺮد ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻨﻜﻪ :

١ . ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ؟
٢ . ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ؟
٣ . ﺑﺪﻳﻬﺎ ﺑﻪ ﺇﺫﻥ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ؟
٤ . ﺧﺪﺍﻳﻰ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ؟

گزینه ی 1، نادرست می باشد زیرا خدای متعال بر کلیه ی امور معقول و ممکن تواناست.

گزینه ی 2، پاسخ سوال می باشد که بعد از نقد مختصر گزینه ی های دیگر به آن می پردازم

گزینه ی 3، به «عدم وجود خوبی ها » می گویند «بدی»، با توجه به اینکه خدای متعال فقط موجودات را خلق کرده نه معدومات را(اموری که در عدم هستند و وجود ندارند)، لذا خداوند خالق بدی ها(یعنی شَر) نیست. اینکه مردم از اختیار خود به صورت نادرست استفاده می کنند و خوبی ها را کنار گذاشته اند، چرا انگشت اتهام را به سمت خداوند قرار می دهیم که او دستور به انجام بدی ها داده است!

گزینه ی 4، این گزینه کاملا انحرافی و بی ربط است، اما در کمال تعجب ناباوران این گزینه را صحیح می دانند! متاسفانه «تعصب» کاری کرده که آنها عدم اطلاع از گزینه های بالا را به منزله ی صحت این گزینه ی بی ربط می دانند.

اما شرح بیشتر گزینه ی 2، بله خداوند نمی خواهد جلوی شر را بگیرد، اما چرا؟

جواب این است که از اول قرار نبوده خداوند در امور زندگی ما انسانها دخالت کند و از ما سلب اختیار نماید، زمانی که از اوّلِ طرح و برنامه همچین چیزی تعریف نشده؛ چرا امروز خدا را با بار معنایی منفی متهم می کنند که نمی خواهد!
(آنها این نخواستن را برای خداوند متعال معاذ الله به معنای بی خیالی یا لذت بردن از انجام شَر تعبیر کرده اند)
اما خداوند حکیم است، همه ی برنامه هایش در نهایت حکمت و هوشمندی و دقت طرح شده اند

الله متعال «توانایی» اندیشه و فکر کردن و انجام کارهای درست و نادرست را به ما عطا نموده است، در واقع ایشان ما را مختار کرده به انجام خیر و شر و دنیا را محلی برای آزمایش ما قرار داده است، تا بین افرادی که تقوای الهی دارند و از انجام بدی ها خود را محفوظ می دارند و در هر حال شکر گذار پروردگار هستند و ... با افرادی که عامدانه این امور را انجام نمی دهند تفاوتی وجود داشته باشد.

بین این دو جمله تفاوت قائل باشیم:

خداوند «نمی خواهد» جلو بدی ها را بگیرد
انسان «نمی خواهد» جلو بدی ها را بگیرد

ناباوران و طراحان برهان شر، اصلا به جمله ی دوم(انسان...) توجه ندارند، می گویند انسان هر چه می خواهد انجام دهد و خداوند اصلا حق دخالت ندارد، اما در ادامه می گویند چرا خداوند جلوی انسان ها را نمی گیرد؟
مگر احکامی که خداوند فرستاده است به معنای «خواستن» برای جلوگیری نیست! (که اراده ی انسان ها هم محک زده می شود)

ناباوران این تناقض را چگونه حل می کنند؟!

اول می گویند ما می خواهیم آزاد باشیم، هر کاری خواستیم انجام می دهیم به خدا چه مربوط است؟! ، چرا برای ما تعیین تکلیف می کند!
بعد می گویند چرا خداوند جلوی ما را نمی گیرد!

خوب چرا خودتان «اقدامی» نمی کنید؟
خداوند باری تعالی دقیقا این «اقدام» را از ما می خواهد، و طبق همین گزاره دنیا را سرای آزمایش قرار داده تا «اقدام اختیاری ما» را در حوزه ی فعل و انجام ببیند.
لذا کم کاری انسانها، به معنای ناتوانی و نخواستن خدواند متعال (از روی بی خیالی، یا لذت بردن از دیدن شر نیست) نیست.

« آنچه که در سخنان مخالفان توحید اصلا دیده نمی شود مفهومی بنام «اختیار» است» توجه بفرمایید به صورت بسیار خلاصه می گویند:

ما هر چه خواستیم انجام می دهیم، اگر خداوند قصد جلو گیری دارد به صورت جبری ما را مجبور کند که از عمل خود دست برداریم وگرنه با اختیار خود هرگز از امور «شر» رویگردان نخواهیم بود، چون خداوند نمی آید ما را «مجبور» کند پس نتیجه می گیریم که او وجود ندارد!
لذا وقتی می گویم گزینه ی 4 انحرافی است و به طرز عجیبی روی آن مانور می دهند تعجب نفرمایید، این دقیقا منطق آنها بود که بیان کردم.

مگر همه ی ظالمان نمی توانند ظلم خود را متوقف کنند؟
مگر همه ی ثروتمندان به جای برج سازی و ...نمی توانند فقیر ها را از این عذاب نجات دهند؟
مگر همه ی انسان ها نمی توانند با رعایت اصول کشاورزی و بهداشتی و ...از بیماری های ژنتیکی جلوگیری کنند؟

انسانهای زیاده خواه آزاد باشند،قانون خدا را تعطیل کنند و در نهایت خدا متهم شود؟
انصافتان کجا رفته مخالفان بزرگوار؟

آیا فقط «مجبور کردن و زور »به معنای خواستن است، اگر این خواستن در قالب «دعوت» باشد(برای رسیدن به اهداف بزرگ دیگری) اشکالی دارد؟

[="Tahoma"][="Navy"]

پارسا مهر;921484 نوشت:
سلام....فرض کنید برگردیم به هزار سال پیش...نوزادی که مادرزادی بیماری نا علاج و طاقت فرسا و درد آور و زجر آوری دارد به دنیا می آید...کودک آنقدر درد و زجر می کشد تا بمیرد.
حالا سوال بنده این است که، آیا این جا به کودک ظلم شده؟شر وارد شده؟ اگر بله چه چیز و یا چه کسی عامل این ظلم یا شر است....ببینید معروف است که هر نظمی ناظمی دارد...همانطور که هر نظمی ناظمی دارد یا در کل هر معلولی علتی دارد، این شر و رنج و ظلمی که به کودک وارد شده هم، علتی دارد...شروری دارد، ظالمی دارد...حالا سوالم این است که در این مثال خاص که اشاره شد، شرور کیست.؟یا ظالم کیست؟شما ظالم یا شرور را نشان دهید بنده پدرش را در می آورم.
با تشکر

سلام
نه درد و رنج ظلم است و نه نیاز به اثبات ظالم دارد
دیگر اینکه خدای جهان از موجبات ظلم یعنی کینه و نفرت و حسادت و ضعف و نقص ووو مبراست لذا دلیلی ندارد به او ظلم را نسبت دهیم بلکه او رحمان رحیم است یعنی همه مهر و محبت است
شاید ما بتوانیم با بیان یک سری کلیات فلسفه اصل حضور انسان در جهان را مشخص کنیم اما تعیین ماموریت و رسالت فرد فرد انسانها در دنیا کاری صعب بلکه ناشدنی است چرا که ما نمی دانیم نقش منحصر به فرد هر یک از انسانها در این دنیا چیست که جز او نمی تواند آنرا ایفا کند.
زمانی به فرعون خبر دادند که کودکی بدنیا خواهد آمد که حکومتت را نابود می کند او هم هزاران کودک بنی اسرائیل را کشت اما بالاخره موسی به دنیا آمد و حکومتش را نابود کرد.
شاید فکر کنیم آن کودکان چه گناهی داشتند که کشته شوند. واقعا چه گناهی؟
اما اهل معرفت گفته اند همه آن کودکان پذیرفتند برای آمدن موسی و نابودی فرعون ستمگر جان دهند و بر قوت و قدرت موسی بیفزایند تا بتواند فرعون را نابود کند و کرد.
اگر از خود کودکان کشته شده می پرسیدی چرا آمدی و چرا رفتی شاید زبانی نداشت که به شما بگوید اما اگر جان و روحش را می دیدی و می پرسیدی شاید همان را می گفت که اهل معرفت گفته اند.
انسانها بنابر پیمانی الهی پذیرفته اند هریک نقشی را در این دنیا ایفا کنند و گاهی این نقش به ظاهر خیلی کوچک است مثل آمدن در رحم مادر و مردن قبل از تولد. اما ما نمی دانیم همین اندازه حضور چقدر در نقشه هستی مهم است. همین اندازه بدانیم که کوچکی و بزرگی نقش موجودات در جهان با معیارهای عادی ما کاملا متفاوت است. در این دنیا جابجا شدن یک ذره هم خود نقشی بزرگ است.
خلاصه اینکه برای فهم دقیق این معنا لازم است انسان به دانشی فراتر از دانش های عادی دسترسی داشته باشد.
اما همین اندازه مسلم است اگر روحی پذیرفته به این دنیا بیاید و رنج و درد بکشد تا بمیرد از شجاعت فوق تصوری برخوردار بوده است. او نقشی بس شگفت و سخت را انتخاب کرده و از لذات دنیا بهره ای نخواسته است.
یا علیم[/]

با درود
مبحث خیر و شر یکی ازمباحث پیچیده و دشوار خدا شناسی است که به گمانم تنها با نظریه وحدت وجود قابل حل منطقی است که اجمال ان چنین است .
شرور بر دو قسم است :شرور بشری و شرور طبیعی
شرور انسانی
طبق دیدگاه وحدت وجود در کل نظام هستی یک وجودحاکم است با مراتب و تجلیات بسیار که از خود وجود شروع و به سلسله مراتب مجردات و سپس مرتبه نیمه مجرد و سپس عالم ماده و حیوان و انسان که نیمه مادی و نیمه مجرد است و سپس عالم مجردات و مجددا به اصل وجود منتهی میشود .
اما انسان یک موجود دو بعدی است که هم گرایش به دنیای ماده دارد و هم گرایش به عالم معنا .خاصیت عالم ماده خود خواهی و خاصیت عالم معنا دیگر خواهی است و انسان مسیر تکاملیش بر این است که با اختیار خود عالم خود خواهی را به نفع دیگر خواهی نفی کند بنابر این کاربرد اختیار جبر شکنی عالم ماده به نفع عالم معناست و مفهوم خیر و شر از همین اختیار و دو بعدی بودن تداعی میشود به این معنی که اگر دیگر خواهی را برگزینیم عمل خیر و اگر خود خواهی را ختیار کنیم چه در حوزه درونی وچه در حوزه تقابل با دیگران و نفی حقوق انلن در مراتب مختلف عمل شر را رقم زده ایم .بنا براین شر وخیر تنها در حوزه مرتبه انسانی معنی پیدا میکند ودر مراتب پایین تر و با لاتر از انسانیت خیر و شر معنی ندارد زیرا در عالم حیوانی حیوان تنها بر اساس غریزه عمل میکند و عمل او عین کمال اوست و هر کمال یرای همان نوع خیر است و شر معنی ندارد .
در عام بالاتر از انسان نیز که عالم مجردات است نیز هر چیز در مسیر خود قرار دارد مثلا قوانین هستی که اموری مجرد هستند ثابت ولایتغیر هستند .مثلا نیروی جاذبه زمین عملش مشخص است و در کار او اختیاری وجود ندارد پس هر انچه انجام میگیرد خیر مطلق است و شری وجود ندارد .
بنابر این اعمال انسانی چه شر و چه خیر برای خدا که مجرد محض است یکیست و هر دو مانند نرم افزاریست که خود برنامه ریز ان است مثلا :
انسان اگر کار خیر انجام دهد بر اساس مسیر تکاملی انسانی خود گام برداشته و نتیجه ان افزایش مرتبه وجودی اوست و اگر عملی شر انجام دهد یعنی در مسیر خود خواهی گام بردارد باز هم در مسیر عالم حیوانی خود گام برداشته و طبق همان قانون به تجزیه درعالم ماده محکوم و به مراتب پایین تر نزول خواهد کرد بنابر این انتخاب ما برای ماست که خیر و شر است چون مسیر وجودی ما را تعیین میکند ولی برای اصل وجود هر دو عمل در راستای قوانین اوست البته خواست اصلی خالق هستی بر این است که انسان مسیر تکامل را طی کند ولی خواست خود اوست که این مسیر اختیاری باشد یعنی رسیدن به مرتبه بالای وجود نیاز به خود اگاهی و نوعی خالقیت دارد که خاصیت عالم بالای وجود است و این مسیر به گونه ای نیست که بتوان این مقا م را به کسی اهدا کرد بلکه این مقام بدست اوردنی است درست مانند اینکه ما دوست داریم فرزندمان عالم و متخصص بشود ولی ما نمی توانیم این مرتبه را به او اهدا کنیم بلکه تنها میتوانیم مقدما ت ان را برای او فراهم کنیم و برای محقق شدن این مقام باید او خود در این مسیر گام بردارد و معرفت را خود کسب کند عالم انسانیت هم به همین شکل در ابعادی پیچیده تر کسب کردنی است و لازمه این کسب اختیار است و لازمه اختیار دو بعدی بودن و دو گرایشی بودن است .
به روشنی مشخص است که مسئله خیر و شر و جبر و اختیار و جایگاه انسان و خدا شناسی و...همه به هم تنیده و علم واحدی هستند و اگر گره اول که خداشناسی است باز شود گره های کوچک دیگر خود به خود باز میشوند .
پس حاصل کلام اینکه مسئله شرور که بعضی ان را عاملی برای انکار وجود خدا قلمدادمیکنند از خصوصیات عالم انسانی است و در مرتبه اصل وجود که مرتبه ذات اقدس اله است شرری وجود ندارد و هر چه هست همه قانون و مسیرهای تکامل تو در تو و سلسله مراتبی است
شرور طبیعی
اگر مطلب بالا درست درک شده باشد شرور طبیعی نیز خود به خود حل شد است زیرا انچه ما از حوادث طبیعی در مواجه با زندگی انسانی میبینیم مانند :سیل ،زلزله ،طوفان و ..که موجب هلاکت انسانها میگردد تنها تقابل مراتب وجود و قوانین طبیعی است که هر کدام در مسیر خود در جریان است و اساسا در نظام هستی چیزی نابود نمیشود بلکه مراتب وجود مدام در حال تغییر و تحول و تبدیل شدن به هم هستند مثلا خود ما الان هم ماده هستیم هم گیاه هم جانور هم انسان هم عالم مجرد زیرا مثلا گیاه از تغییر و تحول ماده است که حیوانی گیاه را میخورد و گیاه با تجزیه در حیوان جزئی از حیوان میشود و ما حیوان و گیاه را میخوریم و انها جزئی از وجود ما میشوند و ما با کمک همین عالم ماده تعقل را که امری مجرد است درک میکنیم و با تعقل قوانین عالم هستی را کشف و درک میکنیم و.. و همچنین ما بعد از مرگ جسممان در خاک تجزیه میشود و تبدیل به گیاه و گیاه مجددا در حیوان ووو..
پس اگر نیک بنگری در نگاه کلان و در دید خالق هستی که خود منبع و اصل وجود است و تمام هستی تجلی خوداوست این تغیر و تبدیل ها همه از قبل برنامه ریزی شده است و هیچ امری خارج از سلطه تدبیر او نیست و هر چه هست همه خیر و علم محض است و تنها برای ما که از رموز هستی نا اگاه هستیم و زندگی و خوب و بد را همه با مقیاس انسانی میسنجیم و خدا را در مقیاس انسان ارزیابی میکنیم و تمام این استباطهای غلط ناشی از دید محدود ماست پس خلاصه این که شر مفهومی ذهنی است در مرتبه انسانی که در مسیر ضد تکاملی انسان قرار دارد و مرتبه انسانی خود مرتبه ای است در بین مراتب دیگر که در نگاه اصل وجود این شر دیگر شر نیست بلکه تنها جابجایی مراتب وجود است که همه از قبل برنامه ریزی شده است و یک هدف واحد را دنبال میکند و ان هرف واحد هستی بخشی است که جزئ ذات حضرت احدیت است و این هستی بخشی به گونه سلسله مراتب وجودی در هستی جلوه گر است
امید که مطلب درست منتقل شده باشد ِ
با سپاس

محی الدین;924170 نوشت:
نه درد و رنج ظلم است

با سلام...احساس می کنم که شما خیلی راحت و ساده از ظلم بودن و شر بودن درد و رنج گذشتید...ودلیلی هم برای ادعاتون نیاوردید...البته مطالبی فرمودید ولی خیلی مستقیم به اصل مطلب اشاره نکردید....
ببینید به نظر من، اصلا متر و قطب نما و معیار ظلم، درد و رنجه...مثل گاهی دزدی از شما ظلم محسوب نمی شه...چیز خیلی خوبی هم می شه....به نفعتون می شه....این دزدی از شما، ظلم نیست...ولی جایی دیگه یک دزدی از شما، ظلم محسوب می شه...چرا چون مایه درد و رنج شما رو فراهم می کنه....یعنی درد و رنج اصلا معیار ظلمه....دزدی مطلق ظلم در حق شما نیست...دروغ همینطور، حتی قتل شما اینا ظلم مطلقا نیست....ولی درد و رنجی که به شما وارد می شه ظلمه...یعنی اصلا متر و معیار و قطب نمای ظلم، درد و رنجه...مثلا فرض کنید که توی جیب شما یک بمب ساعتی کار شده...شما نمی دونید که بمبه...کسی می آد این بمب که مال شماست رو می دزده و تا می دزده منفجر می شه و شما متوجه می شید که این مالتون توی جیب بمب بوده...شما اینجا ناراحت نمی شید و توی سرو کله خودتون نمی زنید که آی دزد مال منو دزدید به من ظلم شد...بلکه خوشحال می شید...می گید خوش به حالم که مالم دزدیده شد...اینجا خوشحال می شید و همین خوشحالی نشون می ده که به شما خیر رسیده...یعنی دزدی معیار و متر ظلم نیست بلکه خوشحالی یا درد و رنجه که معیار و متر ظلمه...دروغ دزدی تهمت غیبت و همه و همه مطلقا ظلم در حق شما نیستند و همه می تونن در جایی و زمانی خیر باشند و این درد و رنجه که ظلم و ظالم رو نشون می ده...اصلا چرا توی جهنم به ظالمان و جنایتکاران درد و عذاب داده می شه؟چرا آتش یا به عبارتی درد و رنج داده می شه؟؟چون درد و رنج آتش یک ظلمه...داریم به ظالما طعم کار خودشون رو به خودشون می چشونیم...داریم ظلمی که در حق دیگران کردن رو به زبون خودشون می ریزیم و این ظلم از جنس درد و رنجه...حالا من نمی دونم شما چه راحت می گید درد و رنج ظلم نیست....
اصلا فلسفه ی زندگی ما انسان ها اینه که به حال خوش برسیم...آرامش پیدا کنیم....کسی که این آرامش و حال خوش رو از ما می دزده و به درد و رنج می ده داره ظلم می کنه...همه فطرت ما از درد و رنج متنفره...شما چطور می گید که درد و رنج ظلم نیست.....اگر درد و رنج ظلم نباشه دیگه اصلا ما هیچ معیار و متری نداریم که بگیم این فلان چیز ظلمه یا نه...اصلا همه ی متر و معیار ما درد و رنجه....

[="Tahoma"][="Navy"]

پارسا مهر;924180 نوشت:
ا سلام...احساس می کنم که شما خیلی راحت و ساده از ظلم بودن و شر بودن درد و رنج گذشتید...ودلیلی هم برای ادعاتون نیاوردید...البته مطالبی فرمودید ولی خیلی مستقیم به اصل مطلب اشاره نکردید....
ببینید به نظر من، اصلا متر و قطب نما و معیار ظلم، درد و رنجه...مثل گاهی دزدی از شما ظلم محسوب نمی شه...چیز خیلی خوبی هم می شه....به نفعتون می شه....این دزدی از شما، ظلم نیست...ولی جایی دیگه یک دزدی از شما، ظلم محسوب می شه...چرا چون مایه درد و رنج شما رو فراهم می کنه....یعنی درد و رنج اصلا معیار ظلمه....دزدی مطلق ظلم در حق شما نیست...دروغ همینطور، حتی قتل شما اینا ظلم مطلقا نیست....ولی درد و رنجی که به شما وارد می شه ظلمه...یعنی اصلا متر و معیار و قطب نمای ظلم، درد و رنجه...مثلا فرض کنید که توی جیب شما یک بمب ساعتی کار شده...شما نمی دونید که بمبه...کسی می آد این بمب که مال شماست رو می دزده و تا می دزده منفجر می شه و شما متوجه می شید که این مالتون توی جیب بمب بوده...شما اینجا ناراحت نمی شید و توی سرو کله خودتون نمی زنید که آی دزد مال منو دزدید به من ظلم شد...بلکه خوشحال می شید...می گید خوش به حالم که مالم دزدیده شد...اینجا خوشحال می شید و همین خوشحالی نشون می ده که به شما خیر رسیده...یعنی دزدی معیار و متر ظلم نیست بلکه خوشحالی یا درد و رنجه که معیار و متر ظلمه...دروغ دزدی تهمت غیبت و همه و همه مطلقا ظلم در حق شما نیستند و همه می تونن در جایی و زمانی خیر باشند و این درد و رنجه که ظلم و ظالم رو نشون می ده...اصلا چرا توی جهنم به ظالمان و جنایتکاران درد و عذاب داده می شه؟چرا آتش یا به عبارتی درد و رنج داده می شه؟؟چون درد و رنج آتش یک ظلمه...داریم به ظالما طعم کار خودشون رو به خودشون می چشونیم...داریم ظلمی که در حق دیگران کردن رو به زبون خودشون می ریزیم و این ظلم از جنس درد و رنجه...حالا من نمی دونم شما چه راحت می گید درد و رنج ظلم نیست....
اصلا فلسفه ی زندگی ما انسان ها اینه که به حال خوش برسیم...آرامش پیدا کنیم....کسی که این آرامش و حال خوش رو از ما می دزده و به درد و رنج می ده داره ظلم می کنه...همه فطرت ما از درد و رنج متنفره...شما چطور می گید که درد و رنج ظلم نیست.....اگر درد و رنج ظلم نباشه دیگه اصلا ما هیچ معیار و متری نداریم که بگیم این فلان چیز ظلمه یا نه...اصلا همه ی متر و معیار ما درد و رنجه...

سلام
درد و رنج می تواند نتیجه عمل بناحق دیگری باشد اما کسی نمی گوید خود درد و رنج ظلم است
و البته در مثال شما چنین چیزی هم نبود
یا علیم[/]

محی الدین;924186 نوشت:
درد و رنج می تواند نتیجه عمل بناحق دیگری باشد اما کسی نمی گوید خود درد و رنج ظلم است

اگر امکان دارد مشخص کنید بدون ابهام و حاشیه که ظلم از نظر شما چیست...شر از نظر شما چیست و چرا؟...چرایش را هم مشخص کنید...خیلی مهم است....ممنون

[="Tahoma"][="Navy"]

پارسا مهر;924191 نوشت:
اگر امکان دارد مشخص کنید بدون ابهام و حاشیه که ظلم از نظر شما چیست...شر از نظر شما چیست و چرا؟...چرایش را هم مشخص کنید...خیلی مهم است....ممنون

سلام
ظلم به معنای تضییع حق دیگری است چون حق هرکسی مقتضای وجود و حیات اوست که اگر رعایت نشود امکان وجود و حیات شایسته برای فرد نخواهد بود. اما اینکه چه چیزی مقتضای وجود و حیات شایسته انسان است در مکاتب مختلف پاسخ های متفاوتی دارد. اما این موضوع در ارتباط با خداوند دانا، تابع موارد کلی که در مکاتب و اندیشه های بشری است نمی باشد چه اینکه خداوند دانای حکیم به هر چیزی به مقتضای طلب وجودی او عطا می کند و این طلب در آنسو یک انتخاب و در این سو مجموعه ای از اسباب مادی و معنوی است. پس امکان ظلم یک انسان به دیگری وجود دارد چون معیارها در نزد آنان کلی و عمومی است اما امکان ظلم در ارتباط با خداوند متعال ممکن نیست چون او کاری جز عطای فیض به موجود به مقتضای وجودی او نمی کند "و ما کان عطاء ربک محظورا" خلاصه اینکه خداوند متعال در سطحی با ما در ارتباط است که اصلا تصور ظلم در آنجا درست نیست. او فیاض مطلق است و از هیچ فیضی منع ندارد این مخلوق است که به اقتضاءات وجودی خود میزان و نحوه دریافت را تعیین می کند. به عبارتی همانطور که علم تابع معلوم است فیض نیز تابع مفاض است. مثل اینکه بگوییم مقدار آبی که در لیوان قرار می گیرد تابع بزرگی دریا نیست بلکه تابع ظرفیت لیوان است.
نتیجه اینکه خداوند فیاض علیم حکیم به هر موجودی به اقتضای وجودی اش لطف و عنایت دارد و آنچه به این فیض رسانی اندازه و جهت می دهد مخلوق است لذا ظلم موضوعیت ندارد. اما انسانها نه از ظرفیتهای همدیگر خبر دارند و نه توان کافی برای پاسخ گویی و خیلی وقتها حتی انگیزه ادای حق را هم ندارند بلکه خلاف آنست ولی برای خدای جواد مهربان ما هیچیک از این اسباب منع نیست.
یا علیم[/]

سلام

من نمیدونم چرا بعضی از دوستان نمی تونن قبول کنن که مسول این ظلم ها غیرمستقیم خود خدا هست ... مسایلی مثل عدمی بودن شرور و فیاض مطلق بودن خدا و ... نمیتونه خدا رو از این ظلم های که انسان ها به هم می کنن مبرا کنه ...

ببینید در همه جایی دنیا خرید و فروش و استفاده از مواد و آلاتی که امکان استفاده در مسیر شر و جنایت و آسیب زدن به دیگران دارن جرم محسوب میشه و مجازات داره ... مگر به افراد و موسسات خاص اونم با شرایط خاص ... اتفاقا یکی از احکام دین اسلام هم همین هست ... یعنی اگر فروشنده بدون در نظر گرفتن این موارد اقدام به فروش این موارد کنه فروشنده مجرم هست و باید مجازات باشه ... اینکه بیاد بگه بمن چه و من فقط فروشنده هستم و مردم نباید استفاده بد کنن دلیل موجهه ای نیست و او مقصر هست ... این حکم خود خداست ... و حکم عقلاست ... حالا خود خدا این مورد رو رعایت نکرده و چیزی به انسان داده که اتفاقا مطمین بوده اکثر مردم در مسیر شر و ظلم و جنایت ازش استفاده خواهند کرد ... آیات قران رو ببینید ... همه جا سخن از اینه که اکثرهم جاهلون، ظالمون، لا یشکرون، لا یومنون و ... و اینکه بقول قرآن اکثر انسانها بدنبال شیطان خواهند رفت الا قلیلی و ...

خب چرا دوستان اینها رو در نظر نمیگیرین ... خدا با منطق خودش در اینجا مقصر هست ... دلایلی که آورده میشه برای مبرا کردن خدا مثل دلایل اون فروشنده هست که در هیچ قانونی و دینی پذیرفته نیست ... خلاصه اینکه هم از نظر عقل و هم از نظر نقل بنظر من خدا مسول هست و تا الان هیچ دلیلی ندیدم که بتونه من رو قانع کنه که اینطور نیست ...

اما اینکه آیا این یعنی خدا بد است ... بنظر من اینطور نیست .... بین ایندو برای خدا رابطه مستقیمی وجود ندارد ... چون امکان ندارد خدا انسان را خلق کند، انسان مختار، اما بدون توانایی انجام شر ... انسان مختار بدون توانایی انجام شر، مختار نیست .... انسان نیست ...

[=microsoft sans serif]پرسش: سلام....فرض کنید برگردیم به هزار سال پیش...نوزادی که مادرزادی بیماری نا علاج و طاقت فرسا و درد آور و زجر آوری دارد به دنیا می آید...کودک آنقدر درد و زجر می کشد تا بمیرد.
حالا سوال بنده این است که، آیا این جا به کودک ظلم شده؟شر وارد شده؟ ظالم کیست؟

پاسخ:
در مورد بیماری بچه به طور مثال پدر و مادری که با وجود بیماری هپاتیت با یکدیگر ازدواج میکردند و بچه دار میشدند بچه آنها خواه ناخواه یا به احتمال زیاد مبتلا به این بیماری میشد و اینکه عامل بیماری مادرزادی این کودک چیست، باید گفت که این بیماری دو عامل دارد.
در وهله اول بیماری کسی که خودش عامل و باعث آن نبوده است، ناشی از فرایند طبیعی و تکوینی عالم است.
فرایند طبیعی در این عالم بدین صورت است که وقتی یکی از دو جنس در فرایند تولید مثل دارای بیماری قابل انتقالی باشد، آن بیماری از آن شخص به جنین و نوزاد آینده منتقل خواهد شد. این فرایند تکوینی عالم است که بر اساس اسباب و مسببات می چرخد. در این فرایند، ناقل بیماری هپاتیت از فردی به فرد دیگر منتقل خواهد شد.

اما در وهله بعد، این بیماری ناشی از یک سوء تدبیر و یا اشتباه یک انسان بوده است.
در همین مثال، پدر و مادر دانسته یا نادانسته، بدون توجه یا بدون احتیاط اقدام به ازدواج و بچه دار شدن کردند. به همین جهت، بیماری آن بچه متوجه آنان نیز هست. ولو از جنبه حقوقی ممکن است آنان معذور باشند ولی در نگاه واقعی و از جنبه فی نفسه آنان مسئول این مسئله هستند.
نه ویروس گناهی دارد و نه مادر.
ویروس به اقتضای طبیعتش عمل میکند و مادر هم که علم ندارد.
در اینجا ویروس و مادر هر از نظر حقوقی عامل و ایجاد کننده این حادثه هستند هرچند کیفر نمیشوند.
نه مادر و نه ویروس.

مثلااگر من بدون اینکه حواسم باشد با لیوانی برخورد کنم و آنرا بشکنم، مسئول کیست؟
شما که انسان دقیقی هستید به نظرتان من مسئولم، خدا مسئول است، کسی که لیوان را آنجا گذارده مسئول است؟ چه کسی مسئول است.
در این مثال شما، مادر مسئول است ولی به خاطر اینکه سهوی این کار را کرده است جنبه کیفری پیدا نمیکند.
اگر کسی در حال رانندگی به اشتباه یاخطا و عدم اگاهی بزند و یک موجودی را بکشد، او جرم مرتکب شده ولی کیفر نمیشود.(چون علم و اگاهی نداشته است)

موضوع قفل شده است