جمع بندی ماجرای مردم العرنیین چیست؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماجرای مردم العرنیین چیست؟

سلام

چون در اینجا قضیه کور کردن هم مطرح شد ، خواستم بدانم که جواب شما عزیزان به ماجرای مردم العرنیین چیست ؟

در مورد سند اینکه این مطلب در اکثر کتب روائی و تاریخی با سند صحیح وارد شده است .

پاسخ اسلام به خشونت بالای پیامبر در برخورد با مردم العرنیین چیست ؟

آیا لازم بود که دست و پای آنان بریده شود و به چشمانشان آهن گداخته کشیده شود ؟

با تشکر .

[=arial]

عبدالرسول;406221 نوشت:
سلام

چون در اینجا قضیه کور کردن هم مطرح شد ، خواستم بدانم که جواب شما عزیزان به ماجرای مردم العرنیین چیست ؟

در مورد سند اینکه این مطلب در اکثر کتب روائی و تاریخی با سند صحیح وارد شده است .

پاسخ اسلام به خشونت بالای پیامبر در برخورد با مردم العرنیین چیست ؟

آیا لازم بود که دست و پای آنان بریده شود و به چشمانشان آهن گداخته کشیده شود ؟

با تشکر .

با سلام

اولا كه اين ماجرا در كتب اهل سنت بدین صورت نقل شده است وشایسته ایشان است نه شیعه چرا ؟

همچنانکه قبلا نوشتیم باید بین اسلام محمدی و علوی با اسلام عمری واموی فرق گذاشت زیرا مفاهیمی مانند الله ، انسان وحقوقش ، راههای رسیدن به هدف وغایتش در دو مکتب متفاوت است .

هدف وسیله را توجیه میکند درست است یا نه ؟ دقت در رفتار و سیره عملی پیروان مکتب اهل بیت و پیروان مکتب خلفا دقیقا بیانگر اسلام راستین است نه اسلام القاعده و طالبان و اسلام امریکایی و .... درجنگ صفین وجمل ونهروان امام علی (ع) براحتی میتوانست با استفاده از ترفندهای شیطانی مثل خود معاویه و خوارج ، بطور ناجوانمردانه مثلا با بستن آب فرات و زجرشان ، دشمنش را شکست دهد اما چرا نکرد ؟

چرا زره امام علی (ع) پشت نداشت ؟!

چرا رسول خدا (ص) یهودیان ومنافقینی را که بعد ها با اتحاد یکدیگر اسلام را منحرف وتخریب کردند حتی در اواخر عمر رسول الله (ص) قصد ترور وی را داشتند وسرانجام هم وی را مسموم وشهید و بعدا اولادش را کشتند ، بخشید و قتل عام نکرد تا خیال خود و همگان را راحت سازد مثل سایر پادشاهان ؟!

چرا امام علی (ع) مروان حکم وسعيد بن العاص و پسر زبیر وسایر دشمنانش را بسادگی عفو میکند در حالیکه ظاهرا اگر ایشان را کشته بودند فرزندانشان واسلام دچار چنین مصائبی نمیشدند ؟!

چرا امام (ع) دستور داد خوارج را بعد از شهادتش نکشند ؟!

آیا سبب شکستهایی که در اسلام مشاهده میشود ، مردانه جنگیدن معصومین علیهم السلام نبوده است ؟!

امیر مومنان میفرماید : «أَتَأمُرُونى أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَورِ فيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيهِ؟! وَاللهِ لا أَطُورُ بِهِ ما سَمَرَ سَمَيرٌ وَ ما أَمَّ نَجْمٌ فِىْ السَّماءِ نَجْماً; آيا به من توصيه مى كنيد كه براى پيروزى خود، از جور و ستم در حق كسانى كه بر آنها حكومت مى كنم استمداد جويم (و اموال بيت المال را بناحق، به اين و آن بدهم؟) به خدا سوگند! تا جان در تن دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پى هم طلوع و غروب مى كنند، هرگز دست به چنين كارى نمى زنم.»(خطبه126)
حضرت به كسانى كه سياست آن حضرت را با سياست معاويه مقايسه مى كردند، مى فرمايد: «وَاللهِ! ما مُعاويَةُ بِأدْهَى مِنّْى لكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ وَ لَوْلا كِراهِيةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى الْنّاسِ; به خدا سوگند! معاويه، از من سياستمدارتر نيست، امّا او (براى پيشبرد اهداف شخصى خود)، نيرنگ مى زند و مرتكب انواع گناه مى شود و اگر از خدعه و نيرنگ بيزار نبودم، من، از سياستمدارترين مردم بودم.»(خطبه 200)
مرحوم «كلينى» در آغاز روايتى كه از اين خطبه آورده است از «ابى مخنف» چنين نقل مى كند : گروهى از شيعيان خدمت اميرمؤمنان (عليه السلام)رسيدند، عرض كردند چه مانعى دارد كه اموال بيت المال را بيرون آورى، و در ميان رؤسا و اشراف تقسيم كنى، و آنها را بر ما برترى بخشى (و سهم ما را به آنها دهى) تا پايه هاى حكومتت محكم شود سپس به برنامه تقسيم بالسويّه وعدالت در رعيت باز گردى ؟ ! امام (عليه السلام) (از اين پيشنهاد ناراحت شد و) اين خطبه را ايراد فرمود و با صراحت گفت : براى رسيدن به يك هدف مقدّس نبايد از وسيله نامقدّس و گناه آلود استفاده كرد، كه اين كار با منطق اسلام سازگار نيست فرمود : «آيا به من پيشنهاد مى كنيد كه براى پيروزى خود، از جور و ستم در حق كسانى كه بر آنها حكومت مى كنم، استمداد جويم ؟ !» (أَتَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ).
مگر هدف حكومت، اجراى عدالت نيست ؟ چگونه شما پيشنهاد مى كنيد كه با ظلم و ستم، پايه هاى حكومت را محكم كنم ؟ ! اين تناقضى است آشكار، و پيشنهادى است بر خلاف رضاى پروردگار !

آفرین بر تو وبر شیعیانت ای علی ، جانها بفدای مرامت یا علی .....

اما غیر شیعه چنین رفتاری با شیعه داشته است :

فعل ابن زياد في الشيعة : «صَلَبهم على جذوع النخل ، وسَمَلَ أعْيُنَهم» : 33 / 179 .[=arial]

ثانیا هرچند که سند این خبر نزد عامه صحیح است اما متنی معارض با احادیث صحیحی دارد که حتی از طریق خود اهل سنت مبنی بر نهی پیامبر (ص) از مثله و احراق و مردانه جنگیدن و ..... دارد :

رُوِيَ أنَّه - صَلَّى الله عَلَيْهِ وَسلم - قَالَ : «[=arial]لَا تقتلُوا[=arial] النِّسَاء وَلَا أَصْحَاب الصوامع» .[=arial]
هَذَا الحَدِيث رَوَى أَحْمد بعضه من حَدِيث ابْن أبي حَبِيبَة ، عَن دَاوُد بن الْحصين ، عَن عِكْرِمَة ، عَن ابْن عَبَّاس رَضِيَ اللَّهُ عَنْهما قَالَ : «كَانَ رَسُول الله - صَلَّى الله عَلَيْهِ وَسلم - إِذا بعث جيوشه قَالَ : اخْرُجُوا بِسم الله ، قَاتلُوا فِي سَبِيل الله من كفر ، لَا تغلوا ، وَلَا تغدروا ، وَلَا تمثلوا ، وَلَا تقتلُوا الْولدَان وَلَا أَصْحَاب الصوامع»
[=arial]

جالب اینکه :

17831 - [=arial]أخبرنا أبو زكريا وأبو بكر قالا ثنا أبو العباس أنبأ الربيع أنبأ الشافعي أنبأ إبراهيم بن أبي يحيى عن جعفر عن أبيه عن علي بن الحسين عليهما السلام قال : [=arial]لا والله ما سمل[=arial] رسول الله صلى الله عليه و سلم عينا ولا زاد أهل اللقاح [=arial]على قطع أيديهم وأرجلهم قال الشيخ رحمه الله حديث أنس حديث ثابت صحيح ومعه رواية بن عمر وفيهما جميعا أنه سمل أعينهم فلا معنى لإنكار من أنكر والأحسن حمله على النسخ[=arial]
5602 -
[=arial]أخبرنا أبو بكر ، وأبو زكريا ، وأبو سعيد ، قالوا : حدثنا أبو العباس ، أخبرنا الربيع ، أخبرنا الشافعي ، أخبرنا ابن أبي يحيى ، عن جعفر بن محمد ، عن أبيه ، عن علي بن حسين قال : « [=arial]لا والله ما سمل[=arial] رسول الله صلى الله عليه وسلم عينا ، ولا زاد أهل اللقاح على قطع أيديهم وأرجلهم » قال أحمد : حدثنا أنس حديثا ثابتا صحيحا قد رواه عنه جماعة من أصحابه وروي أيضا ، عن ابن عمر ، وفيهما جميعا أنه سمل أعينهم ، فلا معنى للإنكار بعد صحة الإسناد ، فإما أن يحمل على النسخ كما ذهب إليه ابن سيرين وقتادة ، وعلى ذلك حمله الشافعي في أول كلامه ، وإما أن يحمل على أنه فعل بهم ما فعلوا بالرعاء
[=arial]

در تبیان شیخ طوسی آورده :[=arial]
وقال قتادة، وأنس وسعيد بن جبير والسدي: انها نزلت في
[=arial]العرنيين[=arial] والعكليين حين ارتدوا وأفسدوا في الارض فأخذهم النبي صلى الله عليه وآله وقطع أيديهم وأرجلهم من خلاف وسمل أعينهم(1) وفي بعض الاخبار أحرقهم بالنار. ثم اختلفوا في نسخ هذا الحكم الذي فعله بالعرنيين، فقال البلخي وغيره نسخ ذلك بنهيه عن المثلة. ومنهم من قال: حكمه ثابت في نظرائهم لم ينسخ.[=arial]
وقال آخرون
[=arial]لم يسمل النبي صلى الله عليه وآله أعينهم [=arial]وإنما أراد أن يسمل فأنزل الله آية المحاربة، والذي نقوله: إن عندنا ان كان فيهم طليعة لهم حتى يقتلوا قوما سملت عين الربيئة(1) وأجري على الباقين ماذكرناه.[=arial]
وقال قوم: الامام مخير فيه ذهب اليه ابن عباس في رواية ومجاهد والحسن وسعيدبن المسيب، وعطا وابراهيم في رواية عنه.
[=arial]

یعنی پیامبر (ص) بجزای اینکه راعی پیامبر را کور کردند وکشتند اراده کرد تا مقابله به مثل کند که خدای متعال با نزول آیه اورا برحذر داشت !
[=arial]

واین خبر از اکاذیب انس بر پیامبر است :

ورد عن ابي جعفر (عليه السلام): أن انس كذب على النبي (صلى الله عليه وآله) !

با سلام

جهت تكميل بحث سوالي بايد جواب داده شود :

- آيا خشونتي كه در اسلام ديده ميشود متاثر از تورات محرَف است ؟ مثل سنگسار و احراق و ...

همانطور كه ميدانيم خلفا با يهوديان روابط حسنه اي داشتند و متاثر از آنها بودند حال بايد مشخص شود كه كداميك از مجازاتها اصيل ومورد تاييد اسلام است .

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد ممسوس

با سلام و احترام
واقعه عرنیین مربوط به سریه کرز بن جابر فهری است که در سال ششم هجری اتفاق افتاد. این موضوع با کمی اختلاف در منابع اهل سنت آمده است.
ابن سعد در طبقات خود چنین آورده است : از عرينة هشت تن به مدينه نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده اسلام آوردند و در مدينه به تب و لرز دچار آمدند. و پيامبر (صلی الله علیه و اله) امر فرمود براى نگهدارى از شتران شيرده آن حضرت به ذى الجدر بروند و آن از نواحى قباء و نزديك عير است و در شش ميلى مدينه است. آنان آن جا بودند تا بهبودى يافتند و سرحال آمدند و سحرگاهى شتران را پيش رانده گريختند. يسار خدمتكار پيامبر (صلی الله علیه و اله) با تنى چند از دنباله آنان رفت و بديشان رسيد و ايشان دست و پاى يسار را بريده و زبان او را با خار دوخته به چشم او خار فرو كردند تا كشته شد. چون خبر به پيامبر (صلی الله علیه و اله) رسيد، بيست سوار را به سركردگى كرز بن جابر فهرى از دنباله آنان گسيل فرمود. و مسلمانان بديشان رسيده، ايشان را در ميانه گرفتند و بر جملگى دست يافته آنان را به اسيرى گرفته پشت سر خود بر اسبها نشاندند و به مدينه آمده به نزد آن حضرت بردند به امر پيامبر (صلی الله علیه و اله) دستها و پاهاى آنان را بريدند و در چشمهاى آنان ميل كشيدند وبه دارشان آويختند.[1]
پس از این واقعه خداوند ایه محاربه را نازل نمود
آیه ۳۳ سوره مائده «آیه محاربه» می‌گویند: (انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم)؛ «کیفر آنها که با خدا و پیامبر به جنگ بر می‌خیزند و در روی زمین دست به فساد می‌زنند این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا دست راست و پای چپ آنها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند، این رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگی دارند». مائده 33
نکته قابل تامل این است که برخی از مورخین در بیان و تفسیر این واقعه آورده اند که پیامبر(صلی الله علیه و اله ) به جهت قصاص این افراد دستور داد انها را کور کنند چون انان چوپانهای پیامبر(صلی الله علیه و اله )را کور کرده بودند همچنین تا آن زمان نهی از مثله کردن نیامده بود.[2]


[/HR][1] . طبقات ابن سعد ترجمه ج 2 ص 91

[2] . عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف فی شرح السیرة النبویه ج 6 ص 41، دار احیا التراث العربی بیروت 1412ق


اما در برخی از منابع حرفی از دستور کور کردن از طرف پیامبر(صلی الله علیه و اله )نیامده است فقط به موضوع قطع دست و پا اشاره شده است همانگونه که در ایه بیان شده و در حقیقت کور کردن در کار نبوده است. از جمله این منابع عبارتند از:
ابن عربی در احکام القرآن اشاره به این جریان کرده است اما حرفی از کور نمودن مشرکین به میان نیاورده است حتی وی نقل میکند که بعد از نزول ایه مذکور پیامبر(صلی الله علیه و اله ) از مثله کردن نهی نمودند.[1]
همچنین خواجه عبدالله انصاری در کشف الاسرار خود اورده است با نزول ایه 33 سوره مائده از مثله کردن کفار نهی نمود و پیامبر(صلی الله علیه و اله ) طبق ایه قران به قطع دست و پای کفار بسنده کرد.[2]
منابع دیگری به این موضوع اشاره کرده اند از جمله طبری در تاریخ خود،[3] مسعودی در التنبیه والاشراف،[4] ذهبی در تاریخ الاسلام،[5] ابن کثیر در البدایه،[6] ابن سید الناس در عیون الاثر.[7] برخی از منابع به جریان مثله کردن اشاره نکردند و برخی ان را قصاص دانسته اند.
پس موضوع کور کردن ثابت شده نیست.
اما سوال دومی که مطرح شده بود این بود که ایا مجازاتهای اسلامی اعم از قطع دست و پا و سنگسار و احراق و... از یهود به دین اسلام راه پیدا کرده یا خیر؟
با توجه به ایات الهی مانند ایه قصاص( 179 سوره بقره )و ایه قطع دست و پا و قتل( 33 سوره مائده) و ایات دیگر همچنین در سیره رسول خدا که دستور به سنگسار کردن افرادی مانند ماعز، اسلمی، مردو زن یهودی، زنی از بنی غامد و زنی از جهینه دادند به نظر میرسد مجازات الهی در اسلام ربطی به یهودیان ندارد.



[/HR][1] . ابن عربی احکام القرآن، ج 2 ص 594

[2] . حواجه عبدالله انصاری، کشف الاسرار،ج 3 ص 102

[3] . تاریخ طبری ج 2 ص 644

[4] . مسعودی التنبیه والاشراف ص 221

[5] . ذهبی تاریخ الاسلام ج 2 ص 356

[6] . ابن کثیر البدایه و النهایه ج 4 ص 179

[7] . ابن سید الناس، عیون الاثر ج2 ص 126


پرسش:
آیا پیامبر (ص) دستور داد دست و پای مردم العرنیین قطع و بر چشمانشان اهن گداخته کشیده شود؟

پاسخ:
واقعه عرنیین مربوط به سریه کرز بن جابر فهری است که در سال ششم هجری اتفاق افتاد. این موضوع با کمی اختلاف در منابع اهل سنت آمده است.
ابن سعد در طبقات خود چنین آورده است : از عرينة هشت تن به مدينه نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده اسلام آوردند و در مدينه به تب و لرز دچار شدند. پيامبر (صلی الله علیه و اله) امر فرمود براى نگهدارى از شتران شيرده آن حضرت به ذى الجدر بروند و آن از نواحى قباء و نزديك عير است و در شش ميلى مدينه است. آنان در ان مکان بهبودى يافتند و سرحال آمدند و سحرگاهى شتران را پيش رانده گريختند.

يسار خدمتكار پيامبر (صلی الله علیه و اله) با تنى چند از دنباله آنان رفت و بديشان رسيد و ايشان دست و پاى يسار را بريده و زبان او را با خار دوخته به چشم او خار فرو كردند تا كشته شد. چون خبر به پيامبر (صلی الله علیه و اله) رسيد، بيست سوار را به سركردگى كرز بن جابر فهرى از دنباله آنان گسيل فرمود. و مسلمانان بديشان رسيده، ايشان را در ميانه گرفتند و بر جملگى دست يافته آنان را به اسيرى گرفته پشت سر خود بر اسبها نشاندند و به مدينه آمده به نزد آن حضرت بردند به امر پيامبر (صلی الله علیه و اله) دستها و پاهاى آنان را بريدند و در چشمهاى آنان ميل كشيدند وبه دارشان آويختند.[1]

پس از این واقعه خداوند ایه محاربه را نازل نمود
آیه ۳۳ سوره مائده «آیه محاربه» می‌گویند: (انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم)[2]؛ «کیفر آنها که با خدا و پیامبر به جنگ بر می‌خیزند و در روی زمین دست به فساد می‌زنند این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا دست راست و پای چپ آنها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند، این رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگی دارند».
نکته قابل تامل این است که برخی از مورخین در بیان و تفسیر این واقعه آورده اند که پیامبر(صلی الله علیه و اله ) به جهت قصاص این افراد دستور داد انها را کور کنند چون انان چوپانهای پیامبر(صلی الله علیه و اله )را کور کرده بودند همچنین تا آن زمان نهی از مثله کردن نیامده بود.[3]
اما در برخی از منابع حرفی از دستور کور کردن از طرف پیامبر(صلی الله علیه و اله )نیامده است فقط به موضوع قطع دست و پا اشاره شده است همانگونه که در ایه بیان شده و در حقیقت کور کردن در کار نبوده است. از جمله این منابع عبارتند از:
ابن عربی در احکام القرآن اشاره به این جریان کرده است اما حرفی از کور نمودن مشرکین به میان نیاورده است حتی وی نقل میکند که بعد از نزول ایه مذکور پیامبر(صلی الله علیه و اله ) از مثله کردن نهی نمودند.[4]

همچنین خواجه عبدالله انصاری در کشف الاسرار خود اورده است با نزول ایه 33 سوره مائده از مثله کردن کفار نهی نمود و پیامبر(صلی الله علیه و اله ) طبق ایه قران به قطع دست و پای کفار بسنده کرد.[5]
منابع دیگری به این موضوع اشاره کرده اند از جمله طبری در تاریخ خود،[6] مسعودی در التنبیه والاشراف،[7] ذهبی در تاریخ الاسلام،[8] ابن کثیر در البدایه،[9] ابن سید الناس در عیون الاثر.[10] برخی از منابع به جریان مثله کردن اشاره نکردند و برخی ان را قصاص دانسته اند.
پس موضوع کور کردن ثابت شده نیست.
اما سوال دومی که مطرح شده بود این بود که ایا مجازاتهای اسلامی اعم از قطع دست و پا و سنگسار و احراق و... از یهود به دین اسلام راه پیدا کرده یا خیر؟
با توجه به ایات الهی مانند ایه قصاص( 179 سوره بقره )و ایه قطع دست و پا و قتل( 33 سوره مائده) و ایات دیگر همچنین در سیره رسول خدا که دستور به سنگسار کردن افرادی مانند ماعز، اسلمی، مردو زن یهودی، زنی از بنی غامد و زنی از جهینه دادند به نظر میرسد مجازات الهی در اسلام ربطی به یهودیان ندارد.

کلیدواژه: پیامبر، مردم العرنیین، کشتار، عدم صحت
منابع:
[1] . طبقات ابن سعد، ج 2 ص 91، ترجمه، مهدوی دامغانی، فرهنگ و اندیشه، تهران، 1374ش

[2] . مائده 33

[3] . عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف فی شرح السیرة النبویه ج 6 ص 41، دار احیا التراث العربی بیروت 1412ق

[4] . ابن عربی احکام القرآن، ج 2 ص 594، محقق، بجاوی، دارالجیل، بیروت، 1408ق

[5] . خواجه عبدالله انصاری، کشف الاسرار،ج 3 ص 102، امیر کبیر، تهران، 1371ش

[6] . تاریخ طبری ج 2 ص 644، دارالتراث، بیروت، 1387ق

[7] . مسعودی التنبیه والاشراف ص 221، دارالصاوی، قاهره، بی تا

[8] . ذهبی تاریخ الاسلام ج 2 ص 356، دارالکتب العربی، بیروت، 1413ق

[9] . ابن کثیر، البدایه و النهایه ج 4 ص 179، دارالفکر، بیروت، 1407ق

[10] . ابن سید الناس، عیون الاثر ج2 ص 126، دارالقلم، بیروت، 1414


موضوع قفل شده است