علي ـ عليه السلام ـ منبع علم و كمال
تبهای اولیه
با سلام
«انس بن مالك» گويد:
اسقف نجران[1]وارد مدينه شد و به حضور عمر آمد تا جزيه[2] خود را بپردازد. عمر بن خطاب او را به اسلام دعوت كرد.
اسقف گفت: « اي عمر! شما مسلمانان معتقديد: أنَّ اللهِ «جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ»[3] (براي خدا بهشتي است كه عرض آن آسمانها و زمين را فرا ميگيرد) به من بگو در اين صورت آتش دوزخ و جهنم كجاست؟
عمر از جواب دادن عاجز ماند. سپس به ناچار طبق معمول به علي ـ عليه السلام ـ كه در آنجا بود گفت: «يا علي! جواب اين اسقف را بده.» :Sham:
علي ـ عليه السلام ـ به اسقف فرمود: «وقتي كه شب ميآيد، روز در كجاست؟»
اسقف، متوجه جواب شد.
و بار ديگر به عمر رو كرد و پرسيد: «مرا از زميني خبر بده كه آفتاب فقط ساعتي بر آن تابيد و پيش از آن ساعت و بعد از آن اصلا آفتاب بر آن نتابيده است؟»
عمر گفت: «از علي ـ عليه السلام ـ بپرس».
علي ـ عليه السلام ـ فرمود: «آن زمين، زمين درياي نيل است كه وقتي حضرت موسي ـ عليه السلام ـ و پيروانش، از آن گذشتند، از آب خالي شد و آفتاب بر آن تابيد و پس از خروج موسي و پيروانش، آب دريا، مجدداً به آن نقطه بازگشت.»
اسقف گفت: «آفرين! درست گفتي! مرا به چيزي خبر ده كه اهل دنيا هر چه از آن بر ميدارند، نه كم ميشود و نه زياد.»
حضرت فرمود: «آن چيز، قرآن و علوم مختلف است.»
اسقف گفت: «مرا از اول خوني كه در زمين ريخت، خبر ده».
حضرت فرمود: «شما ميگوئيد خون هابيل بود كه توسط برادرش قابيل بر زمين ريخته شد ولي ما ميگوئيم كه اول خوني كه بر زمين ريخت، خون حيض و نفاس حضرت حوّا بوده است».
اسقف گفت: «يك مسئله ديگر باقيمانده است و آن اينكه: بگو ببينم خدا در كجاست؟» عمر بن خطاب تا اين سؤال را از اسقف شنيد، در غضب شد.
علي ـ عليه السلام ـ به عمر فرمود: «غضب نكن، من جوابش را ميدهم. اگر غضب كني، اسقف گمان ميكند كه ما، در برابر پرسشهاي او واماندهايم.»
سپس به اسقف رو كرد و فرمود: «ما روزي نزد رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ بوديم. فرشتهاي نزد رسول خدا آمد،
حضرت به فرشته فرمود: «از كجا فرستاده شدهاي؟» گفت: «از فوق هفت آسمان از نزد پروردگارم.» سپس فرشته ديگري نزد رسول خدا آمد.
حضرت به او فرمود : «از كجا به سوي ما اقبال كردهاي؟» عرض كرد: «از محل غروب آفتاب از نزد پروردگارم.» خداوند در هر مكان و زماني كه تصور كني هست. او جهت خاصي ندارد. «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»[4]
«لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ»[5]قدرت او آسمان و زمين را گرفته، او همتايي ندارد و شنوا و بينا است، و ذرّهاي از آسمان و زمين بر او پوشيده نيست.
اسقف كه علي ـ عليه السلام ـ را منبع علم و كمال يافته بود، به حقّانيت دين اسلام پي برد و به دست مبارك علي ـ عليه السلام ـ مسلمان شد.[6]
[1] . اسقف به معنايي پيشوا و رهبر متشخّص مسيحي است و نجران نام محلي است در حدود يمن و آنجا مركز روحانيون مسيحي بوده و داستان «اخدود» كه در قرآن امده مربوط به همين شهر است .
[2] . جزيه، مالياتي است كه غير مسلمانان به حاكم اسلامي، ميپردازند تا در مقابل، جان و مال و ناموسشان محفوظ بماند.
[3] . سوره آل عمران. آيه 133.
[4] . سوره شوري.آيه 11.
[5] . سوره سباء.آيه 3.
[6] . پندهايي از تاريخ، محمدي اشتهاردي. ص347.