من و افسردگی همسرم

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من و افسردگی همسرم

سلام دوستان ببخشید
میخواستم بگم من همسرم بیماریهای متنوعی داره اولا برامون دعا کنید
دوما میخواستم بدونم چقدر میشه در بیماری افسردگی شدید خانمم صبور باشم و چگونه
خواهشا دوستان بیان و کمک کنند


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

طالب دوست;919981 نوشت:
سلام دوستان ببخشید
میخواستم بگم من همسرم بیماریهای متنوعی داره اولا برامون دعا کنید
دوما میخواستم بدونم چقدر میشه در بیماری افسردگی شدید خانمم صبور باشم و چگونه
خواهشا دوستان بیان و کمک کنند

با عرض سلام و ادب خدمت شما و همه اسک دین های عزیز
امیدوارم مسائلی که با آنها مواجه هستید هر چه زودتر برطرف شود
اما در مورد بیماری افسردگی همسر و میزان صبر شما :
طبیعتا بیماری افسردگی آن هم از نوع شدید (البته با تشخیص روانشناس و روانپزشک )نیاز به درمان توسط روانشناس و روانپزشک دارد لذا حتما ابتدا نزد روانشناس و در صورت صلاحدید ایشان نزد روانپزشک برای تجویز دارو بروید(البته اگر تا بحال این کار را انجام نداده اید)
دوست عزیز بیماریهای روانی همچون بیماریهای جسمانی و چه بسا بیشتر زندگی ما را تحت الشعاع خود قرار می دهد ولی متاسفانه ما حاضر نیستیم برای درمان آن هزینه نماییم و برای ما کم اهمیت می باشند پس به اهمیت و تاثیر بهبودی همسرتون فکر نمایید

اما در مورد شما و نحوه صبر شما :

  1. ابتدا سعی نمایید آرامش خود را در همه مواقع حفظ نمایید
  2. نحوه تعامل با همسر خود با توجه به شرایط ویژه اش را یاد بگیرید
  3. ویژگیهای مثبت همسر خود را برجسته نموده و ویژگیهای منفی او را نادیده بگیرید
  4. نیمه پر لیوان را بنگرید و لذا بجای آنکه نسبت به نعمتهایی که ظاهرا ندارید (که البته نداشتن آنها قطعا نعمتی مضاعف بوده است)فکر نمایید و ناراحت شوید و به سایر نعمتهایی که دارید فکر نمایید.
  5. خود و همسرتون حتما لازم است که ورزش و فعالیتهای شادی بخش و البته حلال را در راس برنامه های خود قرار دهند.
  6. در مورد ثواب نگهداری از بیمار فکر نمایید
  7. در مورد فلسفه مشکلات فکر نمایید و دانش خود را بالا ببرید
  8. در مورد ثواب و ارزش صبر بر مشکلات فکر نمایید
  9. موضوع افسردگی همسر را برای خود بزرگ نکنید فکر و خیال شما در این مورد سبب فاصله بیشتر شما از همسرتون می شود و روابط شما را سرد می کند که این مسئله حال همسر شما را خرابتر هم می کند و آرامش او را به هم می زند
  10. برای مدیریت فکر و خیال از مهارتهای کنترل فکر استفاده نمایید.
  11. به دعا و توسل به اهل بیت اهمیت زیادی بدهید

در پناه قرآن و اهل بیت موفق باشید
یا علی


[=arial]مهارتهای کنترل فکر:
الف: از فکر کردن ارادی به موضوع آزار دهنده به شدت پرهیز نمایید.
ب . اگر خود بخود به ذهن شما آمدند سعی کنید از ذهن خود بیرون ببرید و اگر نتوانستید از راهکارهای زیر استفاده نمایید:
۱ . پر کردن اوقات روزانه
۲ . در نظر گرفتن افکار و رفتارهای جایگزین مناسب
۳ . [=arial]اهمیت ندادن و بی خیال بودن
۴ . نوشتن افکار و پاره کردن کاغذ
۵ . بستن کش به دست و کشیدن آن
۶ . حواله دادن افکار به زمان خاصی در روز یا هفته (اگر زیاد به ذهن شما می آید روزانه یک ربع تا نیم ساعت و اگر کمتر زمان کمتری را روزانه یا یک روز درمیان و ...به این فکر اختصاص دهید و هر موقع این فکر به ذهن شما آمد به آن زمانی که معین کرده اید حواله دهید )
۷ . توجه به معنویت را فراموش ننمایید( نماز اول وقت توسل به اهل بیت مناجات و طلب از خداوند اذکار صلوات استغفار لاحول و لا قوه الا بالله و خواندن سورهای معوذتین )
تلقین مثبت
ورزش کردن

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

با سلام

برای حمایت کردن از همسری که گرفتار افسردگی است پیشنهادهایی به شرح زیر ارائه می گردد:

1-قضاوت نکنید. برچسب های اجتماعی و درک نادرست از افسردگی، باعث شده که افراد شدت این بیماری را به درستی درک نکنند. مهم است که به خاطر داشته باشید افراد افسرده آدم های ناتوان و ضعیفی نیستند و شما نمی توانید به دلیل این بیماری آنها را ناتوان از انجام هر کاری دانسته و حق یک زندگی طبیعی را از وی بگیرید.

2- گفتگو کنید. حرف زدن درباره احساسات کار ساده ای نیست به ویژه زمانی که شما قصد دارید درباره بیماری یک فرد حرف بزنید. اما بهر حال شما نباید از تشویق کردن همسرتان به صحبت کردن درباره علائم و نشانه هایش و آنچه که آزارش می دهد، بترسید.

3- محدودیت هایی وضع کنید. وقتی با کسی که دچار افسردگی است زیر یک سقف زندگی می کنید این که مواظب باشید تبدیل به یک مراقب و نگهدار تمام وقت نشوید بسیار مهم است. لازم است که برخی حد و حدودها و شرایط را لحاظ کنید و این را روشن کنید که شما همسر این فرد هستید نه درمانگر او. همسرتان را تشویق کنید که به دنبال دریافت کمک از متخصصین این فن باشد.

4- به همسرتان امید به زندگی بدهید. درست زمانی که همسرتان ممکن است حس کند افسردگی او هیچ وقت تمام نمی شود لازم است که او را تشویق کنید که با گذشت زمان و انجام درمان لازم بهتر خواهد شد به او آرزوی یک آینده مثبت را بدهید و اجازه دهید متوجه شود که شما در پستی و بلندی های زندگی او را یاری خواهید کرد.

هشدار: در برخی موارد نادر، ممکن است کسی که گرفتار افسردگی است تفکرات خودکشی را هم تجربه کند. این یک تصور غلط است که:
"اگر کسی درباره خودکشی حرف می زند، هرگز آن را انجام نخواهد داد"

در اینگونه موارد لازم است که نگران شوید و دنبال کسب کمک از افراد متخصص باشید. اگر نگران هستید و فکر می کنید که شریک زندگی تان در خطر صدمه زدن به خودش است لازم است که این موضوع را به سرعت با افراد متخصص در میان بگذارید.


دوست عزیز شما تنها نیستید من هم همدرد شما هستم و خدا میداند 5 سال عذاب و سختی و شکنجه ها همه روزه داشتم و دارم و زندگی من به ویرانه ای تبدیل شده است که جای گفتن نیست.فقط در لحظات سخت متوسل به خدا میشوم وبیماری بدی است و انسان نمیدونه چه عکس العملی نشون بده البته مشکل من از نوع حاد هست وبا یک دیوانه و شکاک بسر میبرم و کسی ندارم کمکم کنه.یک فرزند دارم و بخاطر اون تحمل میکنم/خدا بهتون صبر بده.براتون دعا میکنم دوست داشتید با ایمیل تماس داشته باشیم

طالب دوست;919981 نوشت:
میخواستم بدونم چقدر میشه در بیماری افسردگی شدید خانمم صبور باشم و چگونه

امید آینده;920558 نوشت:
من هم همدرد شما هستم و خدا میداند 5 سال عذاب و سختی و شکنجه ها همه روزه داشتم و دارم و زندگی من به ویرانه ای تبدیل شده است

سلام
دوستان عزيز من هم تجربه اي كم و بيش شبيه به شما دارم
لذا پاسخي را خدمتتان عرض ميكنم

صبر و تحمل نه اينكه بد باشد ، بلكه عملي بسيار پسنديده است ، اما زماني كه هدفمند باشد

بزرگترين اشتباه من همين بود كه كارشناس تاپيك فرمودند:
راهنما;920439 نوشت:
بیماریهای روانی همچون بیماریهای جسمانی و چه بسا بیشتر زندگی ما را تحت الشعاع خود قرار می دهد
ولی متاسفانه ما حاضر نیستیم برای درمان آن هزینه نماییم و برای ما کم اهمیت می باشند

من الان حدود دو سال است دارم براي درمان بيماري سرطان همسرم هزينه ميكنم. علاوه بر آن خانواده ايشان و برخي اقوام نيز كمك هايي به ما كرده اند. تا الان فكر ميكنم حدود 80 ميليون خرج كرده ايم. اما نكتهء مهم اينجاست كه مهمترين دليل بيماري سرطان دروني است (معمولاً). يا لااقل مي توان گفت عامل دروني اگر باعث سرطان نباشد ، ولي در درمان آن بسيار موثر است. حالا با خودم فكر ميكنم شايد بهتر بود همان اول كه فهميدم همسرم و خودم با هم مشكل داريم و نياز به روانشناس ،بايد هزينه ميكردم و شده وسائل خانه را بفروشم ايشان و خودم پيش روانپزشك مي رفتيم. حتي شايد اگر همان موقع اين كار را ميكرديم ، اصلاً ايشان به اين بيماري مبتلا نميشدند. يا لااقل بعد از ابتلا بسيار مقاوم تر بودند و سريع درمان ميشدند

نكتهء ديگر كه اين هم بسيار مهم است ، اين است كه طرف مقابل خودش هم بايد بخواهد. البته براي خودِ بيمار ، پذيرش درمان سخت است ، ولي با صحبت كردن ميشود او را راضي به رفتن پيش روانپزشك كرد. با اين حال باز هم خود شخص بايد بخواهد. لذا اين ميل به درمان را اگر هم در وجود همسرتان نيست ، در او بوجود بياوريد. و مطلب آخر اينكه قطعاً خود شما هم به مشاوره نياز داريد. چرا كه يا شما هم دچار مشكلات رواني شده ايد كه بايد در كنار همسرتان درمان شويد. يا اينكه اگر هم مشكلي نداريد ، بايد روش هاي برخورد با اين همسر را ياد بگيريد كه آن هم به مشاوره نياز دارد

موضوع قفل شده است