جمع بندی فلسفه اتفاقات مختلف در زندگی

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فلسفه اتفاقات مختلف در زندگی

با سلام

بنده دچار برخی تعارضات ذهنی شده ام. فلسفه و علت خیلی از اتفاقات در زندگی افراد مدام ذهن من را مشغول میکند. برای روشن شدن اشکالات ذهنی ام سعی میکنم با یک مثال ملموس توضیح دهم:

1. فرض کنیم فردی متوسط چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ مذهبی که به سلامت بدن خود نیز بسیار بسیار اهمیت میدهد در سنین جوانی مثلا دچار یک بیماری سخت میشود. علارغم تمام مراقبت هایی که قبل از بروز بیماری داشته و درمانهایی که بعد از آن داشته بعد از مدت کوتاهی فوت میکند.

2.در این حالت فرض میکنیم فردی متوسط به لحاظ مالی و خوب از نظر مذهبی، نسبت به سلامتی خود چندان حساسیت به خرج نمیدهد و با کوچکترین دردی فورا دنبال درمان نیست و توجیه میکند که عمر دست خداست. این فرد نیز دقیقا مانند مثال اول ناگهان دچار یک بیماری سخت شده و فوت میکند.

3.در حالت سوم فرض میکنیم فردی با وضعیت مالی متوسط اما غیر مذهبی با وجود مراقبت ها و رعایت نکات توصیه شده برای حفظ سلامتی در سنین جوانی ناگهان مبتلا به بیماری سختی شده و فوت میکند.

میخواستم کارشناس محترم در تمام سه حالت بالا نقش اراده خدا و تاثیر عملکرد افراد را برای بنده توضیح دهند. ببینید مورد اول در مورد سلامتی خود وسواس به خرج داده اما باز هم مبتلا شده. مورد دوم توکل کرده اما باز هم مبتلا شده. هر سه مورد بالا وقتی دچار مشکل میشوند با خودشان میگویند چرا من؟؟؟؟ در اصل به نظر شما مقصر بیمار شدن این افراد چه کسی است؟ در حالت اول فرد با حساسیت زیادی مراقب خود بوده چرا باز هم بیمار شده؟ در مورد دوم فرد همه چیز را به خدا سپرده اما باز هم بیمار شده! در حالت آخر بیمار اصلا کاری با خدا ندارد و توجیه میکند اگر مثلا فلان غذا را نخورده بودم الان سالم بودم یا اگر فلان کار را میکردم یا فلان دکتر را رفته بودم اینطور نمیشد. در این حالات دقت کرده باشید اطرافیان اعوذ بالله فکر میکنند برخی پزشکان خدا هستند که مثلا اگر فلان دکتر رفته بودی الان این وضعیت را نداشتی.
همه دنبال مقصر هستند حتی خود فرد بیمار. آیا اگر پزشک فرد عوض میشد الان زنده بود؟ اگر زودتر متوجه بیماری شده بود الان زنده بود؟ یا عمر افراد را خداوند تعیین فرموده و بالا و پایین برویم این مقدار طول عمر خواهیم داشت؟

مثال سلامتی را زدم چون به نظرم ساده تر میشد با آن منظورم را برسانم.

با تشکر


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

Niyaz;919627 نوشت:
نده دچار برخی تعارضات ذهنی شده ام. فلسفه و علت خیلی از اتفاقات در زندگی افراد مدام ذهن من را مشغول میکند.

با سلام و احترام
ببینید آنچه برای ما تعارض آلود به نظر میرسد ظاهر قضیه است، چون آگاهی ما از علل و اسباب آنها محدود و اندک است و فقط به بخشی از ظواهر اطلاع داریم لذا نتیجه گیری ما ناقص بوده و گاهی به تعارض برمی خوریم، میگوییم چرا اینطور شد!
مثلا در همین مثالی که شما فرمودید ما یک شخصی می بینیم که خیلی در برابر بیماری ها از خودش مراقبت می کند، اما نمیدانیم که در مدرسه ای که درس می خواند اطرافیانش که آلوده به بیماری هستند هرگز بهداشت و حال دیگران را رعایت نکرده و مثلا بدون گرفتن مانعی در برابر بینی و دهان خود مرتب عطسه و سرفه میکنند، یا هوای محیط آلوده است، یا مواردی مانند آن در میان است، طبیعتا آن شخص بیمار خواهد شد، ولو اینکه ما به علت آن علم نداشته باشیم.
آنچه ما تا کنون از این شخص دیده بودیم فقط مراقبت این شخص از خودش بود، اما از علل و اسباب دیگر خبر نداریم لذا بیمار شدن وی برای ما عجیب و متعارض خواهد بود.

پس دو نکته باید عرض کنم:

نکته اول:
خداوند همه چیز را از اسباب خودش پیش می برد، امام صادق(ع) میفرمایند:

«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا»؛ خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسباب آن جاری سازد، پس برای هر چیزی سببی قرار داد.(الکافی، ج1، ص183)
بنابراین اگر کسی بیمار شود بیماری اش حتما عاملی داشته که در معرض آن عامل قرا گرفته است، و اگر سالم بماند باز هم این عاملی دارد. امکان ندارد کسی بدون ایجاد اسباب بیماری در وی، بیمار شود، اگر ما دیدیم کسی بدون علت بیمار شد، این بدین معنا نیست که بدون عامل بیماری بیمار شده است، بلکه این یعنی ما از علت آن بیماری بی اطلاع هستیم.

نکته دوم:
اراده انسان برای بیمار شدن یا نشدنش نقش دارد اما علت تامه(1) نیست، چرا که برخی از امور خارج از اراده انسان است، انسان می تواند با پرهیز و پیشگیری مانعی در برابر بیمار شدنش ایجاد کند، اما این فقط درصد احتمال بیماری را کاهش می دهد، چون عوامل دیگری هم هستند که خارج از اراده انسان هستند.
به همین خاطر است که اگر آن انسانی که خیلی مراقبت میکرده بیمار شود و بمیرد، پزشکی قانونی می تواند علت یابی کند و علت مرگ را ، و اینکه آن شخص چرا به این بیماری مبتلا شده و مانند آن، را بیان کند. یعنی همه چیز قاعده مند است، و این شخص بیخودی و بدون علت بیمار نشده است.
بنابرآنچه گذشت تعارضی که ما بین این سه گروه می بینیم ناشی از این است که ما فقط بخشی از علل را دیده ایم، نه تمام علل را.
_________________________
1) علت تامه یعنی علتی که با وجود آن معلول محقق شود، در مقابل علت ناقصه که بخشی از زمینه را برای تحقق فعل محقق میکند، یعنی لازم هست اما کافی نیست، مثلا ماشین برای حرکت نیاز به بنزین، انژکتور، سوپاپ و سیلندر و... دارد، همه اینها اینها لازم هستند اما هر کدام به تنهایی کافی نیستند، مجموع آنها علت تامه محسب می شود، و هر کدام به تنهایی علت ناقصه به شمار می روند

[="Tahoma"][="Navy"]

Niyaz;919627 نوشت:
با سلام

بنده دچار برخی تعارضات ذهنی شده ام. فلسفه و علت خیلی از اتفاقات در زندگی افراد مدام ذهن من را مشغول میکند. برای روشن شدن اشکالات ذهنی ام سعی میکنم با یک مثال ملموس توضیح دهم:

1. فرض کنیم فردی متوسط چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ مذهبی که به سلامت بدن خود نیز بسیار بسیار اهمیت میدهد در سنین جوانی مثلا دچار یک بیماری سخت میشود. علارغم تمام مراقبت هایی که قبل از بروز بیماری داشته و درمانهایی که بعد از آن داشته بعد از مدت کوتاهی فوت میکند.

2.در این حالت فرض میکنیم فردی متوسط به لحاظ مالی و خوب از نظر مذهبی، نسبت به سلامتی خود چندان حساسیت به خرج نمیدهد و با کوچکترین دردی فورا دنبال درمان نیست و توجیه میکند که عمر دست خداست. این فرد نیز دقیقا مانند مثال اول ناگهان دچار یک بیماری سخت شده و فوت میکند.

3.در حالت سوم فرض میکنیم فردی با وضعیت مالی متوسط اما غیر مذهبی با وجود مراقبت ها و رعایت نکات توصیه شده برای حفظ سلامتی در سنین جوانی ناگهان مبتلا به بیماری سختی شده و فوت میکند.


سلام
لیس للانسان الا ما سعی
دارایی انسان تلاش اوست
آنکه برای سلامتی خود تلاش کرد بهره تلاش خود را می برد
کسی که توکل کرد بهره این فعل باطنی را خواهد برد
و کسی که بی توجهی کرد حسرت بی توجهی اش را می خورد
یا علیم[/]

مسلم;920182 نوشت:
نکته اول: خداوند همه چیز را از اسباب خودش پیش می برد، امام صادق(ع) میفرمایند:

«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا»؛ خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسباب آن جاری سازد، پس برای هر چیزی سببی قرار داد.(الکافی، ج1، ص183)
بنابراین اگر کسی بیمار شود بیماری اش حتما عاملی داشته که در معرض آن عامل قرا گرفته است، و اگر سالم بماند باز هم این عاملی دارد. امکان ندارد کسی بدون ایجاد اسباب بیماری در وی، بیمار شود، اگر ما دیدیم کسی بدون علت بیمار شد، این بدین معنا نیست که بدون عامل بیماری بیمار شده است، بلکه این یعنی ما از علت آن بیماری بی اطلاع هستیم.

نکته دوم: اراده انسان برای بیمار شدن یا نشدنش نقش دارد اما علت تامه(1) نیست، چرا که برخی از امور خارج از اراده انسان است، انسان می تواند با پرهیز و پیشگیری مانعی در برابر بیمار شدنش ایجاد کند، اما این فقط درصد احتمال بیماری را کاهش می دهد، چون عوامل دیگری هم هستند که خارج از اراده انسان هستند.
به همین خاطر است که اگر آن انسانی که خیلی مراقبت میکرده بیمار شود و بمیرد، پزشکی قانونی می تواند علت یابی کند و علت مرگ را ، و اینکه آن شخص چرا به این بیماری مبتلا شده و مانند آن، را بیان کند. یعنی همه چیز قاعده مند است، و این شخص بیخودی و بدون علت بیمار نشده است.
بنابرآنچه گذشت تعارضی که ما بین این سه گروه می بینیم ناشی از این است که ما فقط بخشی از علل را دیده ایم، نه تمام علل را.



عرض سلام و تسلیت به مناسبت شهادت حضرت موسی بن جعفر (ع).

ممنونم از کارشناس محترم به جهت مطالب مستدلل و عقلانی که مرقوم فرمودند. برخی از سوالاتم برطرف شد اما برخی دیگر خیر.

ببینید اینکه در دین ما هر چیزی سببی داشته باشد که برای ما انسانها قابل درک باشد(همان پزشک قانونی) خیلی خوب و منطقی به نظر میرسد اما به نظر شما پذیرش این موضوع عقاید ما را خیلی دنیوی نمیکند؟ به طور قطع منظور شما از اسباب امور،اسباب دنیوی هست چون نمیتوان در پزشکی قانونی معجزه را اثبات نمود.

من یک روز فکر کردم خوب میشد مقاله ای درست کنیم در راستای مقایسه بهبود یکسری از بیماران صعب العلاج در کشورهای مسلمان با کشورهای بی دین. اما بعید میدانم به نتیجه جالب توجهی برسیم. حداقلش باید میزان بهبود بیماران ما یا سایر کشورهایی که میزان قابل توجهی خداپرست و مسلمان دارند در سازمان جهانی بهداشت یک تفاوتی با بقیه کشورها داشته باشد اما به دلیل جهان سومی بودن ما بدتر نباشد, بهتر نیست. پس نقش معنویت بر جسم ما چیست؟

اینقدر مستدلل فکر کردن با عقاید ما که از بچگی از بزرگتر ها شنیده ایم جور در نمیاید. اینکه عمر دست خداست. اینکه قسمت فلانی هم این بود که فلان اتفاق برایش بیفتد. اینکه پزشک فقط وسیله هست. اینکه متوسل شد به ائمه و شفا پیدا کرد. شنیدید خاک کربلا شفاست؟ دلیل علمی دارید برایش؟
اگر پزشک وسیله هست و "یا من اسمه شفا" فقط خاص خداست چرا وقتی شخصی بعد از عمل قلب میمیرد برخی میگویند اگر فلان دکتر عمل کرده بود الان زنده بود؟ مگر وسیله میتواند عمر انسان را تغییر دهد؟

با سپاس مجدد

پ.ن: اینگونه سوال پرسیدن بنده به جهت استفاده از مطالب علمی شما هست و نه انکار امور غیبی و معنوی.

Niyaz;920737 نوشت:
عرض سلام و تسلیت به مناسبت شهادت حضرت موسی بن جعفر (ع).ممنونم از کارشناس محترم به جهت مطالب مستدلل و عقلانی که مرقوم فرمودند. برخی از سوالاتم برطرف شد اما برخی دیگر خیر. ببینید اینکه در دین ما هر چیزی سببی داشته باشد که برای ما انسانها قابل درک باشد(همان پزشک قانونی) خیلی خوب و منطقی به نظر میرسد اما به نظر شما پذیرش این موضوع عقاید ما را خیلی دنیوی نمیکند؟ به طور قطع منظور شما از اسباب امور،اسباب دنیوی هست چون نمیتوان در پزشکی قانونی معجزه را اثبات نمود. من یک روز فکر کردم خوب میشد مقاله ای درست کنیم در راستای مقایسه بهبود یکسری از بیماران صعب العلاج در کشورهای مسلمان با کشورهای بی دین. اما بعید میدانم به نتیجه جالب توجهی برسیم. حداقلش باید میزان بهبود بیماران ما یا سایر کشورهایی که میزان قابل توجهی خداپرست و مسلمان دارند در سازمان جهانی بهداشت یک تفاوتی با بقیه کشورها داشته باشد اما به دلیل جهان سومی بودن ما بدتر نباشد, بهتر نیست. پس نقش معنویت بر جسم ما چیست؟اینقدر مستدلل فکر کردن با عقاید ما که از بچگی از بزرگتر ها شنیده ایم جور در نمیاید. اینکه عمر دست خداست. اینکه قسمت فلانی هم این بود که فلان اتفاق برایش بیفتد. اینکه پزشک فقط وسیله هست. اینکه متوسل شد به ائمه و شفا پیدا کرد. شنیدید خاک کربلا شفاست؟ دلیل علمی دارید برایش؟اگر پزشک وسیله هست و "یا من اسمه شفا" فقط خاص خداست چرا وقتی شخصی بعد از عمل قلب میمیرد برخی میگویند اگر فلان دکتر عمل کرده بود الان زنده بود؟ مگر وسیله میتواند عمر انسان را تغییر دهد؟با سپاس مجددپ.ن: اینگونه سوال پرسیدن بنده به جهت استفاده از مطالب علمی شما هست و نه انکار امور غیبی و معنوی.
سلامیک قسمتی از مطلب شما رو از دید خودم توضیح میدم امیدوارم ک قابل مفید باشه هیچ وقت یک موضوع رو نمیشه یک وجهی قضاوت کرد این نوع سوال کردن ک زیرا یک فردی توکل به خداوند کرده به همون سرنوشتی دچار میشود که هیچ اعتقادی به خداوند ندارد یا شما امدید یک نوع مثالی زدید در قبال خوب شدن بیماران صعب العلاج در کشورهای مسلمان و غیر مسلمان ما هیچ وقت نمیتوانیم بحث خوب شدن رو یک وجهی بهش نگاه کنیم فردی بسیار مومن را درنظر بگیرید که اخلاق بدی دارد یا افکار منفی و بدبینی بصورت خفای دارد یا عوامل دیگری در تحقیقاتی ک دانشمنددن انجام دادن تاثیر داشتن امید و افکار مثبت بر حل شدن مشکلات نقش بسزایی دارد بعنوان مثال عملی برادر خودم ک بیماری صعب العلاج داشت فردی مومن و نماز خون بود این اثرش جدا اما بهترین وسیله ای که به گفته دکترین باعث رفع این بیماری بسیار سخت شد امیدواری و کوچک کردن مشکل و داشتن امید دانستن ممکنه علاوه بر این دلیل دلایل های دیگه ای هم بوده باشه چون خداوند با اسباب امورات کنترل میکند همونطور ک هیچ وقت جای شب ک روز عوض نخواهد شد و همیشه طبق اصول و حرکات سیارات اتفاق می افتد در ثانی عوامل ماورایی هم نمیتوان نادیدع گرفت وقتی ما با یک انسان پر انرژی صحبت میکنیم و انرژی های اونو واقعا دریافت میکنیم و باعث افزایش انرژی ما میشه به همون اندازه عوامل تو در تو یک اتفاق را نمیشه نادیده گرفتعوامل تو در تویی ک تو بحث های روانشناسی واکاوی میشه و پدیده های مختلف رو یک پدیده را بررسی میکنند مانند نفوذ اطلاعات بصورت مخفی در مغز انسان ها البته من خودم به شفا واقعا اعتقاد دارم اما عقیده دارم نقش عوامل ذهنی بسیار بسیار تاثیر گذار هستن خصوصا در بیماری های صعب العلاج

Niyaz;920737 نوشت:
ببینید اینکه در دین ما هر چیزی سببی داشته باشد که برای ما انسانها قابل درک باشد(همان پزشک قانونی) خیلی خوب و منطقی به نظر میرسد اما به نظر شما پذیرش این موضوع عقاید ما را خیلی دنیوی نمیکند؟ به طور قطع منظور شما از اسباب امور،اسباب دنیوی هست چون نمیتوان در پزشکی قانونی معجزه را اثبات نمود.

من یک روز فکر کردم خوب میشد مقاله ای درست کنیم در راستای مقایسه بهبود یکسری از بیماران صعب العلاج در کشورهای مسلمان با کشورهای بی دین. اما بعید میدانم به نتیجه جالب توجهی برسیم. حداقلش باید میزان بهبود بیماران ما یا سایر کشورهایی که میزان قابل توجهی خداپرست و مسلمان دارند در سازمان جهانی بهداشت یک تفاوتی با بقیه کشورها داشته باشد اما به دلیل جهان سومی بودن ما بدتر نباشد, بهتر نیست. پس نقش معنویت بر جسم ما چیست؟

اینقدر مستدلل فکر کردن با عقاید ما که از بچگی از بزرگتر ها شنیده ایم جور در نمیاید. اینکه عمر دست خداست. اینکه قسمت فلانی هم این بود که فلان اتفاق برایش بیفتد. اینکه پزشک فقط وسیله هست. اینکه متوسل شد به ائمه و شفا پیدا کرد. شنیدید خاک کربلا شفاست؟ دلیل علمی دارید برایش؟
اگر پزشک وسیله هست و "یا من اسمه شفا" فقط خاص خداست چرا وقتی شخصی بعد از عمل قلب میمیرد برخی میگویند اگر فلان دکتر عمل کرده بود الان زنده بود؟ مگر وسیله میتواند عمر انسان را تغییر دهد؟

بنده هم عرض سلام و احترام و همچنین تسلیت به مناسبت شهادت باب الحوائج، امام موسی بن جعفر(سلام الله علیه) دارم

حرف شما کاملا دست است، متاسفانه افکار انحرافی آسیبی است که گریبان برخی متدینین را گرفته، و از آن طرف دستاویزی برای کج فهمی و طعن دشمنان شده است.

ببینید قطعا وسیله می تواند عمر انسان را تغییر دهد، اسلام هرگز نفرموده این ابزار و وسائل را نادیده بگیر و همه چیز را مستقیم از خداوند بخواه و از او بدان! آن کسی که وارد مسجد شد و به پیامبر(ص) گفت: با توکل بر خدا شترم را بیرون از مسجد رها کردم! پیامبر(ص) فرمودند: با توکل شترت را ببند!(نهج الفصاحه:602)
یعنی مسئله تکیه و توکل به خدا هرگز نباید موجب بی اعتنایی به دنیا و اسباب آن بشود، بالاخره خداوند به واسطه همین ابزار است که به انسان عمر می دهد یا جان انسان را میگیرد، شما هیچ کسی را نمی توانید پیدا کنید که بمیرد اما مرگش علت مادی نداشته باشد! ممکن است پزشکان بگویند ما علت مرگ این بیمار را نمیفهمیم ولی قطعا همه مرگ و میرها سبب مادی دارد، که حالا یا سکته است، یا سرطان است، یا پراید است، ومانند آن.

در مورد آمار سلامت و بیماری یک جامعه هم همینطور است، اینها وابسته به اسباب مادی است، خداوند خودش فرموده است:
«ِإِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنچه مربوط به خودشان است را تغییر دهند.(رعد:11)

پس قطعا ممکن است جامعه ای که بی دین است اما به سلامت خودش بیشتر اهمیت می دهد آمار بیماری ، و مرگ و میرش پایین تر از جامعه دیندارانی باشد که به سلامت خویش بها نمی دهند؛ خدا که قرار نیست کار را با معجزه پیش ببرد، وگرنه جان ائمه(ع) را با معجزه حفظ می کرد!
البته ما باید حساب سلامت را از حساب دین جدا کنیم، هر کسی سالم تر است به خاطر مراقبت های این عرصه است، و این حسابش از دینداری و حقانیت جداست.

اما این که پس نقش اعتقادات ما در این وسط چیست، ما اعتقاد داریم که دعا و توکل و توسل و مانند آن نقش یک مکمل را دارد، یعنی به حرکت انسان سرعت می دهد، اگر انسان هیچ حرکتی نداشته باشد، دعا و دینداری هم برای او (در آن بُعد دنیوی) تأثیر نخواهد داشت، اما اگر شروع به حرکت کرد، این دعا و توکل به حرکت او سرعت می دهند.

مثلا مردم ایران وقتی قیام کردند و آنچه که مربوط به ایشان میشد را اصلاح کردند خداوند هم به حرکت آنها برکت داد، ایشان را بر حکومت پهلوی که بزرگترین قدرت نظامی منطقه بود پیروز گردانید، بعد از آن توطئه طبس را خنثی کرد، 8 سال جنگ نابرابر را به نفع ایشان پایان داد، و...؛ اما اگر مردم در خانه نشسته بودند امروز قطعا در دوران پهلوی سوم به سر می بردیم!

قسمت هم همینطور است، برخی گمان می کنند خداوند نشسته بدون چارچوب برای بنده هایش سرنوشتی نوشته و چاره ای از اجرای آن نیست! و لذا هر اتفاقی می افتد می گویند قسمتش بود! مثلا طرف با موتورش سه کیلومتر تک چرخ می زند و وقتی سرنگون میشود می گویند قسمتش بود! یا طرف بدون تحقیق ازدواج می کند و بعد که به طلاق و جدایی منجر می شود می گویند قسمت این بود! طبیعی است که چنین نگاهی صحیح نیست؛ و چنین جملاتی جفا در حق خداست.
هر کسی فرصت دارد قسمت خودش را خودش بنویسد، این درست است که قسمت از طرف خداوند به انسان میرسد اما قاعده و کیفیتش را انسان تعیین می کند و تا حدی زیادی در آن نقش دارد.

قطعا اینها آموزه های دینی ماست و هر برداشتی غیر از این مشکل دارد که قبول دارم این برداشت های اشتباه رواج دارد و لذا گاهی اصل تاثیر دعا و توکل زیر سوال میرود و یا منکرین دین چنین باورهایی را به سخره می گیرند، مثلا یادم نمیرود پیامی اینچنین منتشر کرده بودند که اگر کسی نزد شما در حال خفه شدن باشد چکار می کنید: اول: برایش دعا می کنید؟ دوم: سعی می کنید نجاتش دهید؟
یعنی می خواهند به مخاطب القاء کنند این دو در برابر هم است! در حالی که چنین برداشتی قطعا اشتباه است، ما با دعا و در خواست مدد الهی به کمک او می رویم تا نجاتش دهیم.

پرسش
گاهی می بینیم انسان های متفاوت به سرنوشتی مشابه دچار می شوند، مثلا فرد متوسطی چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ مذهبی که به سلامت بدن خود نیز بسیار اهمیت میدهد در سنین جوانی مثلا دچار یک بیماری سخت میشود و فوت میکند؛ همین مسئله برای شخصی که نسبت به سلامتی خود چندان حساسیت به خرج نمیدهد نیز دقیقا اتفاق می افتد، و نیز برای فردی با وضعیت مالی متوسط اما غیر مذهبی با وجود مراقبت ها و رعایت نکات توصیه شده برای حفظ سلامتی باز هم گاهی اتفاق می افتد.
نقش اراده خدا و تاثیر عملکرد افراد چگونه است؟ علت این پدیده های متعارض چیست؟ آیا عمر افراد را خداوند تعیین فرموده و قابل تغییر نیست؟


پاسخ

ببینید آنچه برای ما تعارض آلود به نظر میرسد ظاهر قضیه است، چون آگاهی ما از علل و اسباب آنها محدود و اندک است و فقط به بخشی از ظواهر اطلاع داریم لذا نتیجه گیری ما ناقص بوده و گاهی به تعارض برمی خوریم، میگوییم چرا اینطور شد!
مثلا در همین مثالی که شما فرمودید ما یک شخصی می بینیم که خیلی در برابر بیماری ها از خودش مراقبت می کند، اما نمیدانیم که در مدرسه ای که درس می خواند اطرافیانش که آلوده به بیماری هستند هرگز بهداشت و حال دیگران را رعایت نکرده و مثلا بدون گرفتن مانعی در برابر بینی و دهان خود مرتب عطسه و سرفه میکنند، یا هوای محیط آلوده است، یا مواردی مانند آن در میان است، طبیعتا آن شخص بیمار خواهد شد، ولو اینکه ما به علت آن علم نداشته باشیم.
آنچه ما تا کنون از این شخص دیده بودیم فقط مراقبت این شخص از خودش بود، اما از علل و اسباب دیگر خبر نداریم لذا بیمار شدن وی برای ما عجیب و متعارض خواهد بود.

پس دو نکته باید عرض کنم:

نکته اول: همه چیز به دست خداوند است، هر اتفاقی در جهان می افتد از جانب خداوند است، اما بی ضابطه و بی قاعده نیست، بلکه خداوند همه چیز را از اسباب خودش پیش می برد، امام صادق(ع) میفرمایند:

«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا»؛ خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسباب آن جاری سازد، پس برای هر چیزی سببی قرار داد.(1)
بنابراین اگر کسی بیمار شود بیماری اش حتما عاملی داشته که در معرض آن عامل قرا گرفته است، و اگر سالم بماند باز هم این عاملی دارد. امکان ندارد کسی بدون ایجاد اسباب بیماری در وی، بیمار شود، اگر ما دیدیم کسی بدون علت بیمار شد، این بدین معنا نیست که بدون عامل بیماری بیمار شده است، بلکه این یعنی ما از علت آن بیماری بی اطلاع هستیم.

نکته دوم: اراده انسان برای بیمار شدن یا نشدنش نقش دارد اما علت تامه(2) نیست، چرا که برخی از امور خارج از اراده انسان است، انسان می تواند با پرهیز و پیشگیری مانعی در برابر بیمار شدنش ایجاد کند، اما این فقط درصد احتمال بیماری را کاهش می دهد، چون عوامل دیگری هم هستند که خارج از اراده انسان هستند.
به همین خاطر است که اگر آن انسانی که خیلی مراقبت میکرده بیمار شود و بمیرد، پزشکی قانونی می تواند علت یابی کند و علت مرگ را ، و اینکه آن شخص چرا به این بیماری مبتلا شده و مانند آن، را بیان کند. یعنی همه چیز قاعده مند است، و این شخص بیخودی و بدون علت بیمار نشده است.
بنابرآنچه گذشت تعارضی که ما بین این سه گروه می بینیم ناشی از این است که ما فقط بخشی از علل را دیده ایم، نه تمام علل را.
________________________________

1. کلینی، محمد، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج1، ص183.
2. علت تامه یعنی علتی که با وجود آن معلول محقق شود، در مقابل علت ناقصه که بخشی از زمینه را برای تحقق فعل محقق میکند، یعنی لازم هست اما کافی نیست، مثلا ماشین برای حرکت نیاز به بنزین، انژکتور، سوپاپ و سیلندر و... دارد، همه اینها اینها لازم هستند اما هر کدام به تنهایی کافی نیستند، مجموع آنها علت تامه محسب می شود، و هر کدام به تنهایی علت ناقصه به شمار می روند

موضوع قفل شده است