جمع بندی حل معضل حدوث و قدم عالم از دیدگاه ملا صدرا

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حل معضل حدوث و قدم عالم از دیدگاه ملا صدرا


با عرض سلام و تشکر فراوان

سوال اول : آیا تقسیم قدیم و حادث به ذاتی و زمانی ابتکار جناب صدرالمتالهین بود؟
سوال دوم : آیا جناب صدرالمتالهین با تبیین این انواع 4 گانه ذاتی و قدیم بودن حدوث و قدم توانست مشکل حدوث و قدم عالم را حل کند؟
پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگذارم.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

armm1388;919447 نوشت:
سوال اول : آیا تقسیم قدیم و حادث به ذاتی و زمانی ابتکار جناب صدرالمتالهین بود؟

باسلام و عرض ادب
خیر قبل از ملاصدرا نیز این دسته بندی و حتی دسته بندی های دیگری نیز برای حدوث و قدم وجود داشته است.
چنانکه از باب نمونه ابن سینا در اشارات و تنبیهات، شیخ اشراق در المشارع و المطارحات به حدوث ذاتی عالم در کنار قدیم زمانی بودن آن اشاره دارند.(1)
دیگر فلاسفه نیز کمابیش به این مسئله اشاره دارند و برخی اقسامی نیز به آن افزوده اند چنانکه میرداماد استاد ملاصدرا، برای حل مسئله حدوث و قدم و ارتباط خداوند با موجودات و از جمله جهان طبیعت، ایده حدوث دهری و سرمدی را ارائه میکند.(2)

ـــــــــــــ
1. ابن سینا، شرح الإشارات، ج3، النمط الخامس، ص129، شرح خواجه. قم، نشر البلاغه، 1375ش؛ شهاب الدین سهروردی، مجموعه مصنفات، جلد1، کتاب المشارع و المطارحات، تهران، موسسه مطالعات و و تحقیقات فرهنگی، 1375، چاپ دوم، ص417-424.
2. برای این منظور ر.ک: میراداماد، القبسات، تهران، دانشگاه تهران، 1367، چاپ دوم، صص6-12

[=microsoft sans serif]

armm1388;919447 نوشت:
سوال دوم : آیا جناب صدرالمتالهین با تبیین این انواع 4 گانه ذاتی و قدیم بودن حدوث و قدم توانست مشکل حدوث و قدم عالم را حل کند؟

برای پاسخ به این بخش ابتدا لازم است تبیینی خلاصه از دیدگاه ملاصدرا ارائه دهیم.
ملاصدرا بر اساس دو اصل مبنائی نظام فلسفی خود یعنی اصالت وجود وحرکت جوهری، متوجه شد که نه دیدگاه متکلمان کاملا درست است و نه کلام فلاسفه مشائی.
سخن فلاسفه پیشیین و تلقی آنان از قدم عالم به نظر وی درست نبود زیرا
[=microsoft sans serif]لازمه حدوث ذاتی و قدم زمانی عالم(که نظر مشائین بود) آن است که
اولا: پیش از وجود یافتن یک موجود ممکن الوجود، ذات و ماهیت آن وجود داشته باشد.
ثانیا: هر موجودی قدیم زمانی، وجودش مسبوق به عدم خودش نیست. یعنی هیچگاه نمیتوان ابتدایی برای یک موجود قدیم در نظر گرفت که در لحظه قبل از آن نبوده باشد. به عبارت دیگر، هیچ قدیم زمانی، در هیچ زمان سابقی معدوم نیست.
در حالیکه هیچ یک از این دو لازم مورد قبول و پذیرش حکمت متعالیه نیست.
لازمه اول با اصالت وجود سازگار نیست و لازمه دوم با حرکت جوهری.

[=microsoft sans serif]از سوی دیگر، کلام متکلمان نیز صحیح نیست چرا که اگر ما کل عالم را حادث زمانی بدانیم، دیدگاهی خود متناقض را برگزیده ایم.
زیرا
م1. یکی از اجزای این عالم زمان است. زمانی که یا مستقل است یا به نظر صدرا، به تبع وجود موجودات عالم طبیعت ایجاد شده است.
م2. اگر کل عالم طبیعت حادث زمانی باشد، لازمه اش این است که خود زمان نیز حادث زمانی باشد.
م3. حادث زمانی بودن زمان، خود متناقض است؛ زیرا حادث زمانی یعنی اینکه این موجود در یک بخش از زمان ایجاد شده باشد و قبل از آن، زمان باشد ولی این موجود حادث نباشد. حال اگر زمان هم بخواهد حادث زمانی باشد، معنایش این است که زمانی باشد که زمان در آن ایجاد نشده باشد.
بنابراین نمیتوان کل عالم را حادث زمانی دانست.(3)

ـــــــ
3. [=microsoft sans serif]نهایه الحکمه، مرحله 8، فصل 3، ص209(علامه طباطبایی، قم، نشر اسلامی، 1422، چاپ شانزدهم)؛ تعلیقات بر نهایه الحکمه، ص288(مصباح یزدی، قم، موسسه در راه حق، 1405).

[=microsoft sans serif]به همین جهت ملاصدرا دیدگاهی را ارائه کرد که بر اساس حرکت جوهری به خوبی قابل تبیین است.
بر این اساس، هر موجودی در عالم طبیعت، از آنجا که دائما در حال سیر و حرکت است، ابتدای مشخص و ثابتی ندارد. چرا که هر موقع به آن موجود نگاه کنیم آن موجود قبل از آن نبوده است و قبل ازآن به شکل و ویژگی دیگری بوده است. و لحظه قبل نیز همین امر صادق است. بنابراین
از سویی شما هیچ زمانی را پیدا نمیکنید که از آن زمان عالم و موجودات آن ایجاد شده باشند. پس سخن متکلمان باطل است.

از سوی دیگر هیچ موجودی را پیدا نمیکنید که در لحظه قبل عینا وجود داشته باشد تا چه رسد به اینکه از ازل بوده باشد. پس سخن مشائین باطل است.(4)

[=microsoft sans serif]ملاصدرا با کاری که انجام داد، از سویی حدوث ذاتی را معتقد بود و از سوی دیگر، به استناد حرکت جوهری قدم زمانی به معنای "عدم مسبوقیت وجود یک موجود به عدم زمانی" را نفی کرد.

ــــــــــ
4. [=microsoft sans serif]ا لمشاعر، ص64( ملاصدرا، تهران، کتابخانه طهوری، 1363، چاپ دوم)؛ رساله فی الحدوث، ص48(ملاصدرا، تهران، بنیاد حکمت صدرا، 1378).

[=microsoft sans serif]

armm1388;919447 نوشت:
آیا جناب صدرالمتالهین با تبیین این انواع 4 گانه ذاتی و قدیم بودن حدوث و قدم توانست مشکل حدوث و قدم عالم را حل کند؟

اینکه ملاصدرا تا چه حد توانسته است با طرح این نظریه، مشکل حدوث و قدم عالم را حل کند، بازگشت به چند مسئله دارد.
نکته اول: یکی از دغدغه های ملاصدرا حل مشکل ناسازگاری دین و فلسفه بوده است. از انجا که یکی از مسائلی مورد چالش میان ظاهر ادله دینی و نظریات فلسفی، مسئله حدوث و قدم عالم بود او با طرح این دیدگاه، سعی در حل آن نمود. اما نکته مهم اینجاست که این دیدگاه نیز توفیق چندانی در حل دغدغه متکلمان و دینداران ندارد. چرا که بالاخره چه شما برای عالم قائل به قدم زمانی بشوید و چه هیچ ابتدایی برای آن به صورت مشخص قائل نباشید در نهایت به این میرسید که عالم طبیعت از یک زمان به بعد ایجاد نشده است و ابتدا ندارد.
نکته دوم: مشکل دیگری که صدرا را به سمت طرح این دیدگاه کشاند، اصل حرکت جوهری بوده است. این اصل نیز علیرغم مزایایی که داشته و دارد با ابهامات و ایرادهایی روبروست که بر خود نظریه حرکت جوهری وارد شده است. اگر بتوان از این نظریه دفاع کرد و آنرا به خوبی تبیین و اثبات کرد، این دیدگاه از نظر فلسفی مورد قبول خواهد بود هرچند نتیجه آن مورد قبول متکلمان نباشد.

موفق باشید.

صدیق;924063 نوشت:
اینکه ملاصدرا تا چه حد توانسته است با طرح این نظریه، مشکل حدوث و قدم عالم را حل کند، بازگشت به چند مسئله دارد.
نکته اول: یکی از دغدغه های ملاصدرا حل مشکل ناسازگاری دین و فلسفه بوده است. از انجا که یکی از مسائلی مورد چالش میان ظاهر ادله دینی و نظریات فلسفی، مسئله حدوث و قدم عالم بود او با طرح این دیدگاه، سعی در حل آن نمود. اما نکته مهم اینجاست که این دیدگاه نیز توفیق چندانی در حل دغدغه متکلمان و دینداران ندارد. چرا که بالاخره چه شما برای عالم قائل به قدم زمانی بشوید و چه هیچ ابتدایی برای آن به صورت مشخص قائل نباشید در نهایت به این میرسید که عالم طبیعت از یک زمان به بعد ایجاد نشده است و ابتدا ندارد.
نکته دوم: مشکل دیگری که صدرا را به سمت طرح این دیدگاه کشاند، اصل حرکت جوهری بوده است. این اصل نیز علیرغم مزایایی که داشته و دارد با ابهامات و ایرادهایی روبروست که بر خود نظریه حرکت جوهری وارد شده است. اگر بتوان از این نظریه دفاع کرد و آنرا به خوبی تبیین و اثبات کرد، این دیدگاه از نظر فلسفی مورد قبول خواهد بود هرچند نتیجه آن مورد قبول متکلمان نباشد.

سلام
به نظر ما باید حدوث را به معنای مسبوقیت مطلق وجود مادی بر عدم گرفت چه این مسبوقیت، ذاتی باشد چه زمانی هرچند در مسبوقیت زمانی برای کل عالم باید بگوییم معنایش آغاز زمان با آغاز وجود کل عالم است چه اینکه تصور زمان قبل از وجود عالم صحیح نیست. نکته دیگر مطلب مسبوقیت وجود مادی است یعنی اینکه بگوییم این وجود مادی در عالم ماده نبوده نه اینکه در دار وجود که اوسع از عالم ماده است نبوده است چه اینکه بر اساس عقل و نقل موجودات وجودی فرامادی سابق بر وجود مادی خود دارند. با این بیان هم بحث ظهور و تجلی هم بحث تشان که صدرا نهایتا بدان معتقد شد و هم بحث خلقت روح قبل از جسم در روایات جمع می شود. بلکه بحث حدوث با یافته های علمی هم سازگار می شود.
به نظر ما حرکت جوهری نهایتا ناظر به ظهور و تحقق مادی موجود است نه اصل وجود او
یا علیم

[=microsoft sans serif]پرسش: سوال اول : آیا تقسیم قدیم و حادث به ذاتی و زمانی ابتکار جناب صدرالمتالهین بود؟
سوال دوم : آیا جناب صدرالمتالهین با تبیین این انواع 4 گانه ذاتی و قدیم بودن حدوث و قدم توانست مشکل حدوث و قدم عالم را حل کند؟

پاسخ:
باسلام و عرض ادب
خیر قبل از ملاصدرا نیز این دسته بندی و حتی دسته بندی های دیگری نیز برای حدوث و قدم وجود داشته است.
چنانکه از باب نمونه ابن سینا در اشارات و تنبیهات، شیخ اشراق در المشارع و المطارحات به حدوث ذاتی عالم در کنار قدیم زمانی بودن آن اشاره دارند.(1)
دیگر فلاسفه نیز کمابیش به این مسئله اشاره دارند و برخی اقسامی نیز به آن افزوده اند چنانکه میرداماد استاد ملاصدرا، برای حل مسئله حدوث و قدم و ارتباط خداوند با موجودات و از جمله جهان طبیعت، ایده حدوث دهری و سرمدی را ارائه میکند.(2)

در موردسوال اول
برای پاسخ به این بخش ابتدا لازم است تبیینی خلاصه از دیدگاه ملاصدرا ارائه دهیم.
ملاصدرا بر اساس دو اصل مبنائی نظام فلسفی خود یعنی اصالت وجود وحرکت جوهری، متوجه شد که نه دیدگاه متکلمان کاملا درست است و نه کلام فلاسفه مشائی.
سخن فلاسفه پیشیین و تلقی آنان از قدم عالم به نظر وی درست نبود زیرا
لازمه حدوث ذاتی و قدم زمانی عالم(که نظر مشائین بود) آن است که
اولا: پیش از وجود یافتن یک موجود ممکن الوجود، ذات و ماهیت آن وجود داشته باشد.
ثانیا: هر موجودی قدیم زمانی، وجودش مسبوق به عدم خودش نیست. یعنی هیچگاه نمیتوان ابتدایی برای یک موجود قدیم در نظر گرفت که در لحظه قبل از آن نبوده باشد. به عبارت دیگر، هیچ قدیم زمانی، در هیچ زمان سابقی معدوم نیست.
در حالیکه هیچ یک از این دو لازم مورد قبول و پذیرش حکمت متعالیه نیست.
لازمه اول با اصالت وجود سازگار نیست و لازمه دوم با حرکت جوهری.

از سوی دیگر، کلام متکلمان نیز صحیح نیست چرا که اگر ما کل عالم را حادث زمانی بدانیم، دیدگاهی خود متناقض را برگزیده ایم.
زیرا
م1. یکی از اجزای این عالم زمان است. زمانی که یا مستقل است یا به نظر صدرا، به تبع وجود موجودات عالم طبیعت ایجاد شده است.
م2. اگر کل عالم طبیعت حادث زمانی باشد، لازمه اش این است که خود زمان نیز حادث زمانی باشد.
م3. حادث زمانی بودن زمان، خود متناقض است؛ زیرا حادث زمانی یعنی اینکه این موجود در یک بخش از زمان ایجاد شده باشد و قبل از آن، زمان باشد ولی این موجود حادث نباشد. حال اگر زمان هم بخواهد حادث زمانی باشد، معنایش این است که زمانی باشد که زمان در آن ایجاد نشده باشد.
بنابراین نمیتوان کل عالم را حادث زمانی دانست.(3)

به همین جهت ملاصدرا دیدگاهی را ارائه کرد که بر اساس حرکت جوهری به خوبی قابل تبیین است.
بر این اساس، هر موجودی در عالم طبیعت، از آنجا که دائما در حال سیر و حرکت است، ابتدای مشخص و ثابتی ندارد. چرا که هر موقع به آن موجود نگاه کنیم آن موجود قبل از آن نبوده است و قبل ازآن به شکل و ویژگی دیگری بوده است. و لحظه قبل نیز همین امر صادق است. بنابراین
از سویی شما هیچ زمانی را پیدا نمیکنید که از آن زمان عالم و موجودات آن ایجاد شده باشند. پس سخن متکلمان باطل است.

از سوی دیگر هیچ موجودی را پیدا نمیکنید که در لحظه قبل عینا وجود داشته باشد تا چه رسد به اینکه از ازل بوده باشد. پس سخن مشائین باطل است.(4)

ملاصدرا با کاری که انجام داد، از سویی حدوث ذاتی را معتقد بود و از سوی دیگر، به استناد حرکت جوهری قدم زمانی به معنای "عدم مسبوقیت وجود یک موجود به عدم زمانی" را نفی کرد.

اما در مورد سوال دوم:
اینکه ملاصدرا تا چه حد توانسته است با طرح این نظریه، مشکل حدوث و قدم عالم را حل کند، بازگشت به چند مسئله دارد.
نکته اول: یکی از دغدغه های ملاصدرا حل مشکل ناسازگاری دین و فلسفه بوده است. از انجا که یکی از مسائلی مورد چالش میان ظاهر ادله دینی و نظریات فلسفی، مسئله حدوث و قدم عالم بود او با طرح این دیدگاه، سعی در حل آن نمود. اما نکته مهم اینجاست که این دیدگاه نیز توفیق چندانی در حل دغدغه متکلمان و دینداران ندارد. چرا که بالاخره چه شما برای عالم قائل به قدم زمانی بشوید و چه هیچ ابتدایی برای آن به صورت مشخص قائل نباشید در نهایت به این میرسید که عالم طبیعت از یک زمان به بعد ایجاد نشده است و ابتدا ندارد.
نکته دوم: مشکل دیگری که صدرا را به سمت طرح این دیدگاه کشاند، اصل حرکت جوهری بوده است. این اصل نیز علیرغم مزایایی که داشته و دارد با ابهامات و ایرادهایی روبروست که بر خود نظریه حرکت جوهری وارد شده است. اگر بتوان از این نظریه دفاع کرد و آنرا به خوبی تبیین و اثبات کرد، این دیدگاه از نظر فلسفی مورد قبول خواهد بود هرچند نتیجه آن مورد قبول متکلمان نباشد.

موفق باشید.
ــــــــــــ
1. ابن سینا، شرح الإشارات، ج3، النمط الخامس، ص129، شرح خواجه. قم، نشر البلاغه، 1375ش؛ شهاب الدین سهروردی، مجموعه مصنفات، جلد1، کتاب المشارع و المطارحات، تهران، موسسه مطالعات و و تحقیقات فرهنگی، 1375، چاپ دوم، ص417-424.
2. برای این منظور ر.ک: میراداماد، القبسات، تهران، دانشگاه تهران، 1367، چاپ دوم، صص6-12
3. نهایه الحکمه، مرحله 8، فصل 3، ص209(علامه طباطبایی، قم، نشر اسلامی، 1422، چاپ شانزدهم)؛ تعلیقات بر نهایه الحکمه، ص288(مصباح یزدی، قم، موسسه در راه حق، 1405).
4. المشاعر، ص64( ملاصدرا، تهران، کتابخانه طهوری، 1363، چاپ دوم)؛ رساله فی الحدوث، ص48(ملاصدرا، تهران، بنیاد حکمت صدرا، 1378).

موضوع قفل شده است