سردار سرتيپ دوم پاسدار شهيد قربانعلي ابراهيمي

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
سردار سرتيپ دوم پاسدار شهيد قربانعلي ابراهيمي

شهيد قربانعلي ابراهيمي در نخستين روز فروردين ماه سال 1340 در مهد دليران، شهرستان سلماس چشم به جهان گشود. سالهاي شادي و كودكيش را در روستاي خانقاه سلماس سپري كرد. وي بعد از طي دوران كودكي در كوچه باغ هاي زمان، با گامهاي زندگي آشنا شد و آنگاه كه نهال ذهنش به شكوفه نشست قدم به بوستان دانستن نهاد و تحصيلات ابتدائي را با علاقمندي تمام در همان روستا به پايان رسانيدو آنگاه جهت ادامه تحصيل وارد شهر شد و مقطع راهنمائي را با موفقيت پشت سر گذاشت.
با شناختي كه از ماهيت پليد رژيم پهلوي داشت ، براي سرنگوني تاج و تخت رژيم ستمگر شاهي از هيچ كوششي فروگذار نمي كرد و در اكثر محافل مذهبي، سياسي بويژه در راهپيمائي هاي مردمي حضور گسترده اي داشت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز جهت تحقق بخشيدن به اهداف مقدس انقلاب و تحكيم پايه هاي حكومت اسلامي ، لحظه اي آرام و قرار نداشت . دوران تحصيل را با علاقمندي و پشتكار تمام كرد . وي براي پاسداري از دستاوردهاي انقلاب شكوهمند اسلامي در سال 1360 به خدمت نظام در آمده و براي مقابله با گروهكها و توطئه ضدانقلاب عمر پربارشان را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سپري نمودند. دامنه فعاليتش را آنچنان گسترده ساخت كه يكي از مهره هاي فعال سپاه در منطقه شناخته شد.
علاقه به تحصيل و نظامي گري و هدايت رزمندگان او را به واحد اطلاعات و عمليات سپاه كشانيد . با توجه به تلاش و ايثارگري كه در تثبيت حاكميت نظام در منطقه از خود نشان داد، خيلي زود جايگاه خودش را پيدا نمود و مسير ترقي را يكي بعد از ديگري طي نمود.
او خود را از غوغاي دنيا خواهي رها ساخته بود و بسوي بلندترين سكوي معراج يعني جبهه هاي خون و شرف رونهاده بود. چندين بار در ديار عاشقان ،تا چند قدمي شهادت با اشتياق پيش رفته بود. اين عاشق ديدار يار هر چه بيشتر در جبهه ها و مناطق عملياتي حضور پيدا مي‌كرد، در فراق شهادت گداخته تر مي شد. او اعتقاد داشت نبايد اجازه دهيم بيگانگان و دشمنان چشم طمع به خاك عزيزمان داشته باشند. با شهادت سرداران شهيد سعيد قهاري سعيد ـ فرمانده شهيد لشكر 3 نيروي مخصوص حمزه ـ و محمد حنيفه درستي ـ فرمانده تيپ دوم اباعبدالله الحسين (ع)ـ و همرزمانش در منطقه جهنم دره خوي، مسئوليت معاونت اطلاعات تيپ دوم اباعبدالله الحسين (ع) لشكر 3 نيروي مخصوص حمزه را بر عهده گرفت و مصمم تر و با عزم آهنين به نبرد با ضد انقلاب و پاكسازي منطقه از لوث وجود اشرار پرداخت و به ادامه راهي رفت كه همرزمان شهيدش گشوده بودند. او كه شوق شهادت به مانند برادر شهيدش آقا مصطفي، دل و جانش را پر كرده بود، احساس مي كرد كه در گذرگاه عمر به سرمنزل نهائي رسيده است و وعده ديدار نزديك است. بعد از سوختن بال و پر ش در طواف شمع، سرانجام در ادامه راه شهيدان در روز هفتم خرداد ماه سال يكهزار و سيصدو هشتاد و شش در منطقه عملياتي سلماس ـ دره دريك ـ بر اثر اصابت گلوله هاي خصم پيام سرخ ارجعي" را لبيك گفت و با ضميري آرام و خاطري فارغ به لقاء الله پيوست.