مناسبت علما و مردم در قرن پنجم

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
مناسبت علما و مردم در قرن پنجم

[=&quot]درنگی در مناسبت مردم و علمای قرن پنجم[/][=&quot]: در دوران آل بویه هنگامی که عالمی وارد شهری می شد مردم به خاک پای او تبرک می جستند و در بزرگداشت او نهایت کوشش را می کردند و نفیسترین اموال خود را به پای او نثار می کردند . شیخ ابو اسحاق شیرازی متوفی 476 قمری چون از بغداد به ایران آمد به هر شهری می رسید مردم به استقبال او می رفتند و منتهای احترام او را می کردند و خاک زیر سم قاطر او را برای تبرک بر مید اشتند، چون به شهر ساوه رسید ، از مقابل هر دکان می گذشت ، صاحب دکان بهترین اجناس خود را به پای تخت روانی که شیخ بر آن نشسته بود می ریخت . سبکی از ابوالحسن همدانی نقل کرده است که چون شیخ ابواسحاق شیرازی به ایران رسید مرد و زن و کودک در شهرها به استقبال او می آمدند و دامن او را برای تبرک لمس می کردند و خاک زیر پای او را برای شفا برمی داشتند . در هر شهر صنعتگران و پیشه وران هر چه داشتند جلوی پای او نثار می کردند. یکی حلوا و شیرینی ، دیگری میوه و آن یکی لباس و پارچه و یکی دیگر پوستین و خلاصه هر کس هر چه داشت به پای شیخ می ریخت . و او آنها را از این کار منع می کرد . چون به بازار کفش دوزان رسید کفاشان شروع به ریختن انواع کفش در زیر پای او نمودند و از این رهگذر ، لنگه کفش بسیاری به سر و روی مردم می خورد و شیخ از این کار ایشان غرق در تعجب بود . چون از شهر ساوه بیرون آمد شیخ به همراهان خود رو کرد و به شوخی گفت : نثار را دیدید؟ آیا چیزی از آن نصیب شما شد؟ « سبکی » باز در ا ین زمینه می گوید که زنان صوفی شهر به استقبال شیخ رفتند و هر یک تسبیحی را که در دست داشت در تخت روان شیخ افکند ، قصدشان ا ین بود که دست شیخ به آنها بخورد و تبرک شود. چون به نیشابور رسید مردم به همین گونه به اتسقبال او آمدند و امام الحرمین جوینی ، شیخ نیشابور در حالی که غاشیه [ پارچه ای که پس از پیاده شدن اعیان روی زین اسب می کشیدند] اسب او را طلب کرد جلوی اسب او در حرکت بود [=&quot][1][/]. در قرن پنجم رسم بود اگز عالمی بزرگ از دنیا می رفت شاگردان او در مقام سوگواری دوات و قلم خود را می شکستند . هنگامی که امام الحرمین جوینی از دنیا رفت چهار صد تن از شاگردان او ، دوات و قلم خود را شکستند و تا یک سال بدون قلم و داوت و وسایل نوشتن گذراندند [=&quot][2][/]. منبر او را در مسجد جامع منیعی در نیشابور شکستند ، شاگردان دور نیشابور می گردیدند و برای او نوحه گری می کردند ، تا یک سال سرها برهنه بود ، و هیچ یک از بزرگان و روسا جرئت پوشانیدن سر خود را نداشت [=&quot][3][/].[/]

[=&quot][1][/] [=&quot]- آل بویه فقیهی ، ص 518 و 519 [/]

[=&quot][2][/] [=&quot]- وفیات الاعیان ، ابن خلکان ،ج 1 ص 313 [/]

[=&quot][3][/] [=&quot]- طبقات سبکی ج 5 ص 181 ، آل بویه فقیهی ، ص 519 .[/]