جمع بندی بیماری خاص و ازدواج؟!!

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بیماری خاص و ازدواج؟!!

باسلام و خسته نباشید خدمت کارشناسان و اعضای محترم سایت
والا اونقدر مشکلات زندگی و آشفتگی های روانی ام زیاده که نمیدونم از کدومشون شروع کنم.. ولی بهتره قبل از هرچیزی علت اصلی این نگرانی ها و افسردگی ها رو بگم. حقیقتا من چندسالی هست به بیماری صرع مبتلا شدم و تمام این چندسال هم دارویی رو هرروز مصرف میکنم و احتمالا تا آخر عمرم هم باید این قرص لعنتی رو بخورم... ولی این دارو کنار فوایدش عوارضی داره که به کل زندگی ام رو مختل کرده، مثل خواب آلودگی، افسردگی، پرهیز از جمع، سردردهای میگرنی و باالطبع کج خلقی ها و... و درکنار اون و از همه مهم تر باورهای غلطی که نسب به این بیماری تو جامعه ی ما هست و من رو به شدت اذیت میکنه تا جایی که مجبورم این موضوعو از همه پنهان کنم..!!
حالا جدای از همه ی این مسائلی که الان باهاش درگیرم و شاااااید بتونم بشه یجوری باهاشون کنار اومد، مسائل مربوط به آینده امه که 24ساعت ذهنمو درگیر کرده و هیچ جوره نمیتونم از فکرم بیرون کنم، مثلا؛ بعد از اینکه درسم تموم شد تکلیف سربازی ام چی میشه؟ چون با این بیماری نمیتونم و مجبورم معافیت پزشکی بگیرم، که با معافیت پزشکی مگه به آدم کار میدن؟! یا اینکه اصن مگه کسی حاضر به ازدواج با من میشه؟!!
در راس همه ی این مسائل موضوع ازدواج به شدت نگرانم کرده.
با اینکه الان 21سالمه و شاید یکم زود باشه، جدای از نیاز جنسی از لحاظ عاطفی و روحی به شدت به ازدواج علاقه دارم. درسته تو یکی از بهترین دانشگاه های ایران و بهترین رشته تحصیل میکنم و از لحاظ خانوادگی هم در وضعیت خوبی هستیم، منتها کی حاضر به ازدواج با جوونی میشه که نه کار درست و حسابی داره، نه پول آنچنانی و نه آینده ی روشنی که بخواد دلشو به اون خوش کنه !!! مهم تر از همه کدوم پدری حاضر میشه دخترشو به پسری بده که شاید تا آخر عمرش باید هرروز یه قرصو بخوره؟! حالا اگه بیماری دیگه ای بود بازم یه حرفی، ولی فک کنم اسم صرعو بشنون از ترس سکته کنن!!
جاتون خالی چند هفته پیش کربلا بودم مدام از امام حسین شفا خواستم... حتی خواستم اگه حکمته خدا در اینه لااقل توانایی کنار اومدن با این موضوعو به من بده، لااقل مقدمات ازدواجمو فراهم کنه... هرچند که من تو این زمینه هام بی لیاقت و بی نصیبم و امید زیادی ندارم...
به خدا دیگه بریدم. شما کمکم کنید. یه چیزی بگید آرومم کنه، درسته شاید بگید تو که حالا تازه اول جوونیته و نمیخواد نگران باشی و اینا... ولی باور کنید تو شرایط من نیستید بفهمید تحت چه فشاری هستم... شرایطمو درک کنید بهم حق میدید هر روز دغدغه و نگرانی آینده امو داشته باشم...
پیشاپیش مرسی از راهنمایی هاتون

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

bandeye_khoda;918684 نوشت:
باسلام و خسته نباشید خدمت کارشناسان و اعضای محترم سایت
والا اونقدر مشکلات زندگی و آشفتگی های روانی ام زیاده که نمیدونم از کدومشون شروع کنم.. ولی بهتره قبل از هرچیزی علت اصلی این نگرانی ها و افسردگی ها رو بگم. حقیقتا من چندسالی هست به بیماری صرع مبتلا شدم و تمام این چندسال هم دارویی رو هرروز مصرف میکنم و احتمالا تا آخر عمرم هم باید این قرص لعنتی رو بخورم... ولی این دارو کنار فوایدش عوارضی داره که به کل زندگی ام رو مختل کرده، مثل خواب آلودگی، افسردگی، پرهیز از جمع، سردردهای میگرنی و باالطبع کج خلقی ها و... و درکنار اون و از همه مهم تر باورهای غلطی که نسب به این بیماری تو جامعه ی ما هست و من رو به شدت اذیت میکنه تا جایی که مجبورم این موضوعو از همه پنهان کنم..!!
حالا جدای از همه ی این مسائلی که الان باهاش درگیرم و شاااااید بتونم بشه یجوری باهاشون کنار اومد، مسائل مربوط به آینده امه که 24ساعت ذهنمو درگیر کرده و هیچ جوره نمیتونم از فکرم بیرون کنم، مثلا؛ بعد از اینکه درسم تموم شد تکلیف سربازی ام چی میشه؟ چون با این بیماری نمیتونم و مجبورم معافیت پزشکی بگیرم، که با معافیت پزشکی مگه به آدم کار میدن؟! یا اینکه اصن مگه کسی حاضر به ازدواج با من میشه؟!!
در راس همه ی این مسائل موضوع ازدواج به شدت نگرانم کرده.
با اینکه الان 21سالمه و شاید یکم زود باشه، جدای از نیاز جنسی از لحاظ عاطفی و روحی به شدت به ازدواج علاقه دارم. درسته تو یکی از بهترین دانشگاه های ایران و بهترین رشته تحصیل میکنم و از لحاظ خانوادگی هم در وضعیت خوبی هستیم، منتها کی حاضر به ازدواج با جوونی میشه که نه کار درست و حسابی داره، نه پول آنچنانی و نه آینده ی روشنی که بخواد دلشو به اون خوش کنه !!! مهم تر از همه کدوم پدری حاضر میشه دخترشو به پسری بده که شاید تا آخر عمرش باید هرروز یه قرصو بخوره؟! حالا اگه بیماری دیگه ای بود بازم یه حرفی، ولی فک کنم اسم صرعو بشنون از ترس سکته کنن!!
جاتون خالی چند هفته پیش کربلا بودم مدام از امام حسین شفا خواستم... حتی خواستم اگه حکمته خدا در اینه لااقل توانایی کنار اومدن با این موضوعو به من بده، لااقل مقدمات ازدواجمو فراهم کنه... هرچند که من تو این زمینه هام بی لیاقت و بی نصیبم و امید زیادی ندارم...
به خدا دیگه بریدم. شما کمکم کنید. یه چیزی بگید آرومم کنه، درسته شاید بگید تو که حالا تازه اول جوونیته و نمیخواد نگران باشی و اینا... ولی باور کنید تو شرایط من نیستید بفهمید تحت چه فشاری هستم... شرایطمو درک کنید بهم حق میدید هر روز دغدغه و نگرانی آینده امو داشته باشم...
پیشاپیش مرسی از راهنمایی هاتون

با عرض سلام و ادب خدمت شما برادر عزیز و همه اسک دینی های بزرگوار
از حسن اعتماد شما سپاسگذارم و از اینکه با ایم بیماری و مسائل جانبی آن مواجه هستید بسیار متاسفم امیدوارم نکاتی را که خدمتتون عرض می کنم راهگشا باشد.

  1. دغدغه های شما کاملا درست و بجا است اینکه نسبت به عوارض داروها ناراحت هستید از باورهای اشتباه مردم و مشکلات اجتماعی آن و شغل آینده و ازدواج نگرانی دارید طبیعی می باشد و البته اینکه بسیاری از مبتلایان خوب شده اند ازدواج کرده اند مدارج خوب علمی را طی نموده اند و شغل های مناسبی دارند هم لازم مورد توجه قرار گیرد .
  2. برادر عزیزم بسیاری از افراد هستند که وضعیت بسیاری بدتری از شما دارند هم مشکلات بیماری را دارند هم مشکل مالی و خانواده و تحصیل و... حتی بساری از افراد هستند بیماری لاعلاج دارند که قابل درمان نیستند و...آیا تاکنون به بیمارستانها و ...سر زده اید.اگر شما دائما آن نعمتهایی را که ظاهرا ندارید (که البته ندادن نعمت خود نعمت بزرگتری می باشد) را برجسته نمایید و خود را با افرادی که این بیماری را ندارند مقایسه نمایید روز به روز روحیه شما غمگین تر می شود .چرا خود را با افرادی که موقعیتهای بسیار بدتری دارند و بیماریهای سختتری دارند مقایسه نمی کنید.
  3. شناخت خود را در مورد فلسفه مشکلات و بیماری ها و ثواب تحمل آنها بالا ببرید.
  4. مسائل زندگی برای ما همانند سنگهایی هستند که در مسیر رودخانه قرار دارند اگر آب بتواند آنها را بردارد بر می دارد و به مسیرش ادامه می دهد و اگر نتواند بردارد و بلکه به آرامی از کنار آن عبور می کند و اگر اینکار (گذر از کنار آن) را هم ندارد همانند سدها می ایستد و وظیفه خود را تغییر می دهد می گوید دیگر وظیفه من رفتن به سمت دریا نیست بلکه ایستادن و آباد کردن اطرافم می باشد ما نیز باید همانند آب باشیم سعی نماییم مسائل را حل نماییم اگر نشد از کنار آن به آرامی عبور نماییم در واقع در کنار آن زندگی نماییم و اگر نشد وظیفه خود را تغییر دهیم.
  5. آنچه از نوشته های شما بر می آید این است که الحمدلله ایمان خوبی دارید و لذا سعی نمایید با همین تقویت ایمان به خداوند و توسل به اهل بیت علیهم السلام و...آرامش خود را حفظ نمایید در واقع حفظ آرامش هم در بهبود بیماری شما و هم در موفقیت شما در اجتماع و...تاثیر فراوانی دارد.
  6. دوست عزیز بسیار مهم است که شما اطلاعات مناسبی نسبت به بیماری خود بیابید و در مسیر درمان درستی قرار بگیرید(البته اگه تاکنون قرار نگرفته اید) امید است که همانند بسیاری از بیماران مبتلا به صرع ضمن کنترل بیماری به جایی برسید که دیگر از مصرف قرص بی نیاز شوید.
  7. سعی نمایید با مراجعه به روانشناس متعهد و متخصص با تکنیکهای شناختی و رفتاری جون ورزش و تفریح و دوستی و معاشرت با افراد شاداب و متدین و ...اثرات و عوارض دارو را برطرف نموده و یا به حداقل ممکن برسانید.
  8. دغدغه شما در باب شغل و ازدواج کاملا به جا می باشد اما با وجود امتیازاتی چون خانواده ،دانشگاه خوب و رشته مناسب دغدغه ها بسیار کمتر می شود در ضمن شما می توانید با تحصیل بهتر و مقالات معتبرتر و همچنین کسب مهارتهای مناسب در زمینه رشته و زندگی مسیر خود را درجهت شغل و ازدواج فراهم آورید.
  9. هرجند متاسفانه بسیاری از افراد باورهای نادرستی نسبت به ایم بیماری دارند ولی هستند افرادی هم که به دلایلی همچون وجود افراد مبتلا در نزدیکان آنان نسبت به این بیماری شناخت بهتر و درستی دارند و لذا مسیر ازدواج هموارتر می شود.
  10. دوست عزیز هر جند مسائلی که با آنها مواجه هستید قابل انکار نیست ولی با روحیه خوب و مقاوم و برنامه ریزی مناسب می توان بر آنها غلبه نمود زندگی بسیاری زیبا و قشنگی را پایه ریزی نمایید
  11. فکر دائمی شما به این مسائل تنها غم و ناراحتی شما را بیشتر می کند و شما را از پیشرفت باز می دارد و لذا ابتدا به اندازه شناخت خوب و مشورت ،برنامه مناسبی را برای بیماری ،روحیه ،شغل و ازدواج تنظیم نمایید و پس از آن دیگر به افکار و خیالات اهمیت ندهید چرا که تنها تاثیر آنها افزایش ناراحتی و برهم زدن برنامه موفقیت شما می باشد و لذا برای دوری از این افکار از مهارتهای کنترل فکراستفاده نمایید.
  12. دعاد و توسل به اهل بیت علیهم السلام را فراموش ننمایید.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

[=arial]مهارتهای کنترل فکر:
الف: از فکر کردن ارادی به موضوع آزار دهنده (آن فحشها و آنچه مرتبط به آن است ) به شدت پرهیز نمایید.
ب . اگر خود بخود به ذهن شما آمدند سعی کنید از ذهن خود بیرون ببرید و اگر نتوانستید از راهکارهای زیر استفاده نمایید:
۱ . پر کردن اوقات روزانه
۲ . در نظر گرفتن افکار و رفتارهای جایگزین مناسب
۳ . [=arial]اهمیت ندادن و بی خیال بودن
۴ . نوشتن افکار و پاره کردن کاغذ
۵ . بستن کش به دست و کشیدن آن
۶ . حواله دادن افکار به زمان خاصی در روز یا هفته (اگر زیاد به ذهن شما می آید روزانه یک ربع تا نیم ساعت و اگر کمتر زمان کمتری را روزانه یا یک روز درمیان و ...به این فکر اختصاص دهید و هر موقع این فکر به ذهن شما آمد به آن زمانی که معین کرده اید حواله دهید )
۷ . توجه به معنویت را فراموش ننمایید( نماز اول وقت توسل به اهل بیت مناجات و طلب از خداوند اذکار صلوات استغفار لاحول و لا قوه الا بالله و خواندن سورهای معوذتین )
تلقین مثبت
ورزش کردن

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

bandeye_khoda;918684 نوشت:
باسلام و خسته نباشید خدمت کارشناسان و اعضای محترم سایت
والا اونقدر مشکلات زندگی و آشفتگی های روانی ام زیاده که نمیدونم از کدومشون شروع کنم.. ولی بهتره قبل از هرچیزی علت اصلی این نگرانی ها و افسردگی ها رو بگم. حقیقتا من چندسالی هست به بیماری صرع مبتلا شدم و تمام این چندسال هم دارویی رو هرروز مصرف میکنم و احتمالا تا آخر عمرم هم باید این قرص لعنتی رو بخورم... ولی این دارو کنار فوایدش عوارضی داره که به کل زندگی ام رو مختل کرده، مثل خواب آلودگی، افسردگی، پرهیز از جمع، سردردهای میگرنی و باالطبع کج خلقی ها و... و درکنار اون و از همه مهم تر باورهای غلطی که نسب به این بیماری تو جامعه ی ما هست و من رو به شدت اذیت میکنه تا جایی که مجبورم این موضوعو از همه پنهان کنم..!!
حالا جدای از همه ی این مسائلی که الان باهاش درگیرم و شاااااید بتونم بشه یجوری باهاشون کنار اومد، مسائل مربوط به آینده امه که 24ساعت ذهنمو درگیر کرده و هیچ جوره نمیتونم از فکرم بیرون کنم، مثلا؛ بعد از اینکه درسم تموم شد تکلیف سربازی ام چی میشه؟ چون با این بیماری نمیتونم و مجبورم معافیت پزشکی بگیرم، که با معافیت پزشکی مگه به آدم کار میدن؟! یا اینکه اصن مگه کسی حاضر به ازدواج با من میشه؟!!
در راس همه ی این مسائل موضوع ازدواج به شدت نگرانم کرده.
با اینکه الان 21سالمه و شاید یکم زود باشه، جدای از نیاز جنسی از لحاظ عاطفی و روحی به شدت به ازدواج علاقه دارم. درسته تو یکی از بهترین دانشگاه های ایران و بهترین رشته تحصیل میکنم و از لحاظ خانوادگی هم در وضعیت خوبی هستیم، منتها کی حاضر به ازدواج با جوونی میشه که نه کار درست و حسابی داره، نه پول آنچنانی و نه آینده ی روشنی که بخواد دلشو به اون خوش کنه !!! مهم تر از همه کدوم پدری حاضر میشه دخترشو به پسری بده که شاید تا آخر عمرش باید هرروز یه قرصو بخوره؟! حالا اگه بیماری دیگه ای بود بازم یه حرفی، ولی فک کنم اسم صرعو بشنون از ترس سکته کنن!!

با سلام

دوست عزیز شما میتوانید با گیاه درمانی، صرع را درمان کنید. پزشکان با تجویز داروهای شیمیایی مثل فنوباربیتال و والپروات سدیم و.. شما را درمان نمیکنند بلکه تنها مشکل شما را تا حدودی تسکین میدهند. و حتی مصرف این داروها عوارضی مانند ضعف حافظه و.... دارد!

در گیاه درمانی، برخی نسخه های گیاهی درمان صرع، علاوه بر درمان صرع، مقوی حافظه نیز میباشد!!!! اینم یکی از همان نسخه ها:

نسخه ضد فراموشى: جوز هندى 5 گرم، ميخك 5 گرم،دارچين 5 گرم، مصطكى 10 گرم، زنجبيل 5 گرم،دارفلفل 5 گرم، صبر زرد 3 گرم، عصاره شيرين بيان 65 گرم

همه را نرم كوبيده در 250 گرم عسل ريخته روزى سه قاشق مرباخورى، اين نسخه براى مبتلايان به صرع و مزاجهاى خنك نافع است و براى شب ادراری بچه ها و لكنت زبان نيز مفيد است .

البته نباید داروهای گیاهی را با داروهای شیمیایی مصرف کنید. داروهای شیمیایی باید قطع شود بعد داروهای گیاهی مصرف شود.

بنده توصیه میکنم به پزشکان عمومی یا متخصص که داروی گیاهی تجویز میکنند مراجعه کنید. این پزشکان تخصص طب سنتی هم دارند!

این قبیل پزشکان تقریبا در سراسر کشور هستند که در سایت زیر معرفی شده اند:

سایت طبیب شهر
http://tabib.tabaye.ir


توصیه دیگر اینکه همیشه بعد نماز صبح و عشاء و قبل خواب، هفت بار سوره فلق را بخوانید و بعد نماز صبح و عصر هم صدبار استغفار و صلوات بگویید!

علاوه بر درمان گیاهی، درمان قرآنی هم برای این مشکلات موجود است! پس نگران نباشید!

موفق باشید

راهنما;919761 نوشت:

با عرض سلام و ادب خدمت شما برادر عزیز و همه اسک دینی های بزرگوار
از حسن اعتماد شما سپاسگذارم و از اینکه با ایم بیماری و مسائل جانبی آن مواجه هستید بسیار متاسفم امیدوارم نکاتی را که خدمتتون عرض می کنم راهگشا باشد.


  1. دغدغه های شما کاملا درست و بجا است اینکه نسبت به عوارض داروها ناراحت هستید از باورهای اشتباه مردم و مشکلات اجتماعی آن و شغل آینده و ازدواج نگرانی دارید طبیعی می باشد و البته اینکه بسیاری از مبتلایان خوب شده اند ازدواج کرده اند مدارج خوب علمی را طی نموده اند و شغل های مناسبی دارند هم لازم مورد توجه قرار گیرد .
  2. برادر عزیزم بسیاری از افراد هستند که وضعیت بسیاری بدتری از شما دارند هم مشکلات بیماری را دارند هم مشکل مالی و خانواده و تحصیل و... حتی بساری از افراد هستند بیماری لاعلاج دارند که قابل درمان نیستند و...آیا تاکنون به بیمارستانها و ...سر زده اید.اگر شما دائما آن نعمتهایی را که ظاهرا ندارید (که البته ندادن نعمت خود نعمت بزرگتری می باشد) را برجسته نمایید و خود را با افرادی که این بیماری را ندارند مقایسه نمایید روز به روز روحیه شما غمگین تر می شود .چرا خود را با افرادی که موقعیتهای بسیار بدتری دارند و بیماریهای سختتری دارند مقایسه نمی کنید.
  3. شناخت خود را در مورد فلسفه مشکلات و بیماری ها و ثواب تحمل آنها بالا ببرید.
  4. مسائل زندگی برای ما همانند سنگهایی هستند که در مسیر رودخانه قرار دارند اگر آب بتواند آنها را بردارد بر می دارد و به مسیرش ادامه می دهد و اگر نتواند بردارد و بلکه به آرامی از کنار آن عبور می کند و اگر اینکار (گذر از کنار آن) را هم ندارد همانند سدها می ایستد و وظیفه خود را تغییر می دهد می گوید دیگر وظیفه من رفتن به سمت دریا نیست بلکه ایستادن و آباد کردن اطرافم می باشد ما نیز باید همانند آب باشیم سعی نماییم مسائل را حل نماییم اگر نشد از کنار آن به آرامی عبور نماییم در واقع در کنار آن زندگی نماییم و اگر نشد وظیفه خود را تغییر دهیم.
  5. آنچه از نوشته های شما بر می آید این است که الحمدلله ایمان خوبی دارید و لذا سعی نمایید با همین تقویت ایمان به خداوند و توسل به اهل بیت علیهم السلام و...آرامش خود را حفظ نمایید در واقع حفظ آرامش هم در بهبود بیماری شما و هم در موفقیت شما در اجتماع و...تاثیر فراوانی دارد.
  6. دوست عزیز بسیار مهم است که شما اطلاعات مناسبی نسبت به بیماری خود بیابید و در مسیر درمان درستی قرار بگیرید(البته اگه تاکنون قرار نگرفته اید) امید است که همانند بسیاری از بیماران مبتلا به صرع ضمن کنترل بیماری به جایی برسید که دیگر از مصرف قرص بی نیاز شوید.
  7. سعی نمایید با مراجعه به روانشناس متعهد و متخصص با تکنیکهای شناختی و رفتاری جون ورزش و تفریح و دوستی و معاشرت با افراد شاداب و متدین و ...اثرات و عوارض دارو را برطرف نموده و یا به حداقل ممکن برسانید.
  8. دغدغه شما در باب شغل و ازدواج کاملا به جا می باشد اما با وجود امتیازاتی چون خانواده ،دانشگاه خوب و رشته مناسب دغدغه ها بسیار کمتر می شود در ضمن شما می توانید با تحصیل بهتر و مقالات معتبرتر و همچنین کسب مهارتهای مناسب در زمینه رشته و زندگی مسیر خود را درجهت شغل و ازدواج فراهم آورید.
  9. هرجند متاسفانه بسیاری از افراد باورهای نادرستی نسبت به ایم بیماری دارند ولی هستند افرادی هم که به دلایلی همچون وجود افراد مبتلا در نزدیکان آنان نسبت به این بیماری شناخت بهتر و درستی دارند و لذا مسیر ازدواج هموارتر می شود.
  10. دوست عزیز هر جند مسائلی که با آنها مواجه هستید قابل انکار نیست ولی با روحیه خوب و مقاوم و برنامه ریزی مناسب می توان بر آنها غلبه نمود زندگی بسیاری زیبا و قشنگی را پایه ریزی نمایید
  11. فکر دائمی شما به این مسائل تنها غم و ناراحتی شما را بیشتر می کند و شما را از پیشرفت باز می دارد و لذا ابتدا به اندازه شناخت خوب و مشورت ،برنامه مناسبی را برای بیماری ،روحیه ،شغل و ازدواج تنظیم نمایید و پس از آن دیگر به افکار و خیالات اهمیت ندهید چرا که تنها تاثیر آنها افزایش ناراحتی و برهم زدن برنامه موفقیت شما می باشد و لذا برای دوری از این افکار از مهارتهای کنترل فکراستفاده نمایید.
  12. دعاد و توسل به اهل بیت علیهم السلام را فراموش ننمایید.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

باعرض سلام و خسته نباشید. ضمن تشکر از راهنمایی های خوبتون، لازم دونستم چندتا نکته رو عرض کنم;
۱- در مورد دیدن شرایط بدتر کاملا حق باشماست . خیلی تلاش میکنم حالت های بدتری رو که میتونست برای من پیش بیاد و یا مواردی که بقیه درگیرش هستند رو هم درنظر بگیرم و ناشکری نکنم ولی چه کنم این ویژگی بدبین بودن از بچگی درمن بوده و الان هم این افسردگی خیلی اجازه نمیده نیمه ی پر لیوان رو ببینم.
جالبه من تا چندوقت پیش اصلا نمیدونستم افسردگی یعنی چی ولی یکی از همین تست های در اینترنت رو دادم و متوجه شدم افسردگی متوسط دارم. الان هم باتوجه به توصیه ی شما در نظر دارم به یک روانپزشک مراجعه کنم.
۲- فرمودید که دعا و توسل رو فراموش نکنم، هرچند که تنها ابزاری که من بیشترین اعتماد رو بهش دارم توسل به ائمه است، ولی از طرفی از این استمرار در دعا هم یه جورایی میترسم!
برای مثال، همون کربلا که بودم شاید اولین بار بود که خیلی جدی از خدا و امام حسین خواستم من رو شفا بدن، اما تو همون سفر به چنان مسمومیتی دچار شدم که یک روز کامل زمین گیر بودم و حتی نمیتونستم برم بیرون! همین مسئله باعث شد به فکر فرو برم که نکنه خدا خواسته بهم بفهمونه با یه مریضی ساده میتونم زمین گیرت کنم ، حالا که راست راست برا خودت میگردی مشکلت چیه؟! بشین سرجات اینقدم حرف نزن!!
میترسم دعا کنم اوضاعم بدتر شه!!!
۳- میشه بفرمایید این بعضی از مبتلایان چجوری خوب شدند و از مصرف قرص بی نیاز شدند؟! چون من هرچی بیشتر تحقیق میکنم و اطلاعاتم رو بالاتر میبرم امیدم کمتر میشه! چون همه مینالن از اینکه این بیماری قابل درمان نیست. اندک امیدی هم که دارم به لطف ائمه است و اینکه شفام رو از اونها بگیرم.
۴- ببخشید ولی در مورد نگرانی من برای ازدواج اصلا توضیح کاملی ندادید، و اینکه دغدغه های من رو تائید کردید تنها من رو نگران تر کردید!!!
گفتید برنامه ی مناسبی برای ازدواج و شغل و .... تنظیم کن و بعد از اون به افکار دیگه اهمیت نده! میشه بیشتر در مورد این برنامه توضیح بدید؟ یجورایی اصل سوال من هم همینجاست، هاج و واج موندم و نمیدونم چه قدم هایی رو بردارم تا مسیر ازدواج اسون تر بشه.
باید تا زمان اینکه بیماری ام وضعیت بهتری پیدا کنه قید ازدواج رو بزنم؟
یا اینکه خواهشا توضیح بدید چه ملاک هایی برای دخترها در ازدواج مهمه که بتونم با تقویت اونها تا حدودی مسئله ی بیماری ام رو بپوشونم! اصلا چنین چیزی امکان داره؟
باتشکر

منتظر الظهور;919793 نوشت:
با سلام

دوست عزیز شما میتوانید با گیاه درمانی، صرع را درمان کنید. پزشکان با تجویز داروهای شیمیایی مثل فنوباربیتال و والپروات سدیم و.. شما را درمان نمیکنند بلکه تنها مشکل شما را تا حدودی تسکین میدهند. و حتی مصرف این داروها عوارضی مانند ضعف حافظه و.... دارد!

در گیاه درمانی، برخی نسخه های گیاهی درمان صرع، علاوه بر درمان صرع، مقوی حافظه نیز میباشد!!!! اینم یکی از همان نسخه ها:

نسخه ضد فراموشى: جوز هندى 5 گرم، ميخك 5 گرم،دارچين 5 گرم، مصطكى 10 گرم، زنجبيل 5 گرم،دارفلفل 5 گرم، صبر زرد 3 گرم، عصاره شيرين بيان 65 گرم

همه را نرم كوبيده در 250 گرم عسل ريخته روزى سه قاشق مرباخورى، اين نسخه براى مبتلايان به صرع و مزاجهاى خنك نافع است و براى شب ادراری بچه ها و لكنت زبان نيز مفيد است .

البته نباید داروهای گیاهی را با داروهای شیمیایی مصرف کنید. داروهای شیمیایی باید قطع شود بعد داروهای گیاهی مصرف شود.

بنده توصیه میکنم به پزشکان عمومی یا متخصص که داروی گیاهی تجویز میکنند مراجعه کنید. این پزشکان تخصص طب سنتی هم دارند!

این قبیل پزشکان تقریبا در سراسر کشور هستند که در سایت زیر معرفی شده اند:

سایت طبیب شهر
http://tabib.tabaye.ir


توصیه دیگر اینکه همیشه بعد نماز صبح و عشاء و قبل خواب، هفت بار سوره فلق را بخوانید و بعد نماز صبح و عصر هم صدبار استغفار و صلوات بگویید!

علاوه بر درمان گیاهی، درمان قرآنی هم برای این مشکلات موجود است! پس نگران نباشید!

موفق باشید

باعرض سلام و تشکر
من الان هم به طب سنتی خیلی اهمیت میدم و به گفته ی دکترم، از خوردن سردی ها مثل ماهی و خیار و لبنیات و... به شدت خودداری میکنم. از طرف دیگه در کنار دارو عسل، عرق بادرنجبویه، دمنوش بابونه، چای زعفران و... رو هم مصرف میکنم.
ولی اینکه مصرف دارو رو قطع کنم و فقط نسخه های گیاهی رو مصرف کنم اصلا فکر نمیکنم ایده ی خوبی باشه! چون قطع کردن ناگهانی دارویی مثل والپروات سدیم عواقب جبران ناپذیری داره! مخصوصا که این دارو باوجود عوارضش ، باتوجه به نوارمغزهام وضعیت منو بهتر کرده و تونستم دوز دارو رو کم کنم.
در مورد قرآن درمانی، لازمه دقیقا طبق این فرمول پیش رفت؟ چون من خیلی سعی میکنم ایمانم رو روز به روز تقویت کنم ولی شاید بجا آوردن اعمال به اون شکلی که شما میفرمایین برام مقدور نباشه.
باتشکر
.
.
.
البته من باتوجه به اینکه سال کنکور و بخاطر فشار عصبی و استرس درسها بیمار شدم امید دارم لااقل بعد از پایان درسم که فعالیت ذهنی سنگینی انجام نمیدم حالم بهتر شه... ولی اصلا نمیدونم به هم ربطی دارن یا نه!!! شاید یه دلخوشیه ساده اس و هیچ فرقی نکنم.
دوستان توروخدا برام دعا کنید.

با سلامقرص والپراتسدیم همون دپاکین 500اگه اونه بهت اطمینان میدم عوارض افسردگیرو نداره .به قرص بدبین شدی والا ما که هیچ قرصی هم نمیخوریم هم ناراحتی وافسردگىمیگیریم به نظر م حوبه مشکلاتتون را با یه روانشناس در میون بگذارید وراهکار از اون بخواید اگر هم بودجشو ندارید با افراد موفق بحث وگفتگو کنید ببینید اونا چطور مشکلاتشون رو پشت سر گذاشتنبه توصیه های کارشناس راهنما هم خوب عمل کنید موفق باشید

bandeye_khoda;919932 نوشت:
باعرض سلام و تشکر
من الان هم به طب سنتی خیلی اهمیت میدم و به گفته ی دکترم، از خوردن سردی ها مثل ماهی و خیار و لبنیات و... به شدت خودداری میکنم. از طرف دیگه در کنار دارو عسل، عرق بادرنجبویه، دمنوش بابونه، چای زعفران و... رو هم مصرف میکنم.
ولی اینکه مصرف دارو رو قطع کنم و فقط نسخه های گیاهی رو مصرف کنم اصلا فکر نمیکنم ایده ی خوبی باشه! چون قطع کردن ناگهانی دارویی مثل والپروات سدیم عواقب جبران ناپذیری داره! مخصوصا که این دارو باوجود عوارضش ، باتوجه به نوارمغزهام وضعیت منو بهتر کرده و تونستم دوز دارو رو کم کنم.
در مورد قرآن درمانی، لازمه دقیقا طبق این فرمول پیش رفت؟ چون من خیلی سعی میکنم ایمانم رو روز به روز تقویت کنم ولی شاید بجا آوردن اعمال به اون شکلی که شما میفرمایین برام مقدور نباشه.

البته من باتوجه به اینکه سال کنکور و بخاطر فشار عصبی و استرس درسها بیمار شدم امید دارم لااقل بعد از پایان درسم که فعالیت ذهنی سنگینی انجام نمیدم حالم بهتر شه... ولی اصلا نمیدونم به هم ربطی دارن یا نه!!! شاید یه دلخوشیه ساده اس و هیچ فرقی نکنم.
دوستان توروخدا برام دعا کنید.

با سلام

شما باید داروهای شیمیایی را با نظر پزشک قطع کنید برای همین بنده پزشکانی که گیاه درمانی میکنند را معرفی کردم که زیر نظر آنها روند درمان را طی کنید نه عطاریها!

درمان گیاهی را طبق توصیه عطاریها انجام ندهید چون ممکن است با داروهای شیمیایی شما تداخل پیدا کند! بلکه زیر نظر پزشکانی که معرفی کردم عمل کنید!

مثلا بابونه آرام بخش است و والپروات سدیم هم آرام بخش! و استفاده از هر دو باعث تشدید تاثیر شده و کاهش عملکرد حافظه و مغز را میتواند در پی داشته باشد!

همون اذکار و سوره هایی که گفتم هم وقتتون رو نمیگیره هم به سلامت و درمان شما و کاهش استرس کمک زیادی میکنه!

منطور از قرآن درمانی، درمان بیماریها از طریق دستورات قرآنی هست مثلا شما صد بار سوره ناس را برای درمان فلان بیماری بر آب میخوانید و هر روز میخورید تا بهبود یابید!

ذکر یونسیه رو در موقع تنهایی و آمادگی برای خواب پیشنهاد میکنم

برای من خیلی جواب داده

همای رحمت;919947 نوشت:
با سلامقرص والپراتسدیم همون دپاکین 500اگه اونه بهت اطمینان میدم عوارض افسردگیرو نداره .به قرص بدبین شدی والا ما که هیچ قرصی هم نمیخوریم هم ناراحتی وافسردگىمیگیریم به نظر م حوبه مشکلاتتون را با یه روانشناس در میون بگذارید وراهکار از اون بخواید اگر هم بودجشو ندارید با افراد موفق بحث وگفتگو کنید ببینید اونا چطور مشکلاتشون رو پشت سر گذاشتنبه توصیه های کارشناس راهنما هم خوب عمل کنید موفق باشید

سلام ، بله همون قرص دپاکین رو مصرف میکنم. افسردگی از جمله عوارضیه که تو بروشور ذکر شده، نمیدونم شاید به خاطر این فکر و خیالا و غصه خوردنا اینجوری شدم و بطور مستقیم از خود قرص نیست، ولی در هر صورت غیرمستقیم تاثیر خودشو گذاشته.

طالب دوست;919979 نوشت:
ذکر یونسیه رو در موقع تنهایی و آمادگی برای خواب پیشنهاد میکنم

برای من خیلی جواب داده

سلام، از چه لحاظ براتون جواب داده؟ برای افسردگی؟
به تازگی از طریق همین سایت با این ذکر آشنا شدم و سعی میکنم در سجده ی آخر نمازم بخونم. مرسی از راهنمایی تون@};-

سلامهمش تلقینه !اصلا نگران نباشید ، یه خرده نظم به کارهاتون بدید ،راجع به مسائل ی که نمیتونید حلشون کنید حتما حتما با افراد موفق مشورت کنید

bandeye_khoda;918684 نوشت:
باسلام و خسته نباشید خدمت کارشناسان و اعضای محترم سایت
والا اونقدر مشکلات زندگی و آشفتگی های روانی ام زیاده که نمیدونم از کدومشون شروع کنم.. ولی بهتره قبل از هرچیزی علت اصلی این نگرانی ها و افسردگی ها رو بگم. حقیقتا من چندسالی هست به بیماری صرع مبتلا شدم و تمام این چندسال هم دارویی رو هرروز مصرف میکنم و احتمالا تا آخر عمرم هم باید این قرص لعنتی رو بخورم... ولی این دارو کنار فوایدش عوارضی داره که به کل زندگی ام رو مختل کرده، مثل خواب آلودگی، افسردگی، پرهیز از جمع، سردردهای میگرنی و باالطبع کج خلقی ها و... و درکنار اون و از همه مهم تر باورهای غلطی که نسب به این بیماری تو جامعه ی ما هست و من رو به شدت اذیت میکنه تا جایی که مجبورم این موضوعو از همه پنهان کنم..!!
حالا جدای از همه ی این مسائلی که الان باهاش درگیرم و شاااااید بتونم بشه یجوری باهاشون کنار اومد، مسائل مربوط به آینده امه که 24ساعت ذهنمو درگیر کرده و هیچ جوره نمیتونم از فکرم بیرون کنم، مثلا؛ بعد از اینکه درسم تموم شد تکلیف سربازی ام چی میشه؟ چون با این بیماری نمیتونم و مجبورم معافیت پزشکی بگیرم، که با معافیت پزشکی مگه به آدم کار میدن؟! یا اینکه اصن مگه کسی حاضر به ازدواج با من میشه؟!!
در راس همه ی این مسائل موضوع ازدواج به شدت نگرانم کرده.
با اینکه الان 21سالمه و شاید یکم زود باشه، جدای از نیاز جنسی از لحاظ عاطفی و روحی به شدت به ازدواج علاقه دارم. درسته تو یکی از بهترین دانشگاه های ایران و بهترین رشته تحصیل میکنم و از لحاظ خانوادگی هم در وضعیت خوبی هستیم، منتها کی حاضر به ازدواج با جوونی میشه که نه کار درست و حسابی داره، نه پول آنچنانی و نه آینده ی روشنی که بخواد دلشو به اون خوش کنه !!! مهم تر از همه کدوم پدری حاضر میشه دخترشو به پسری بده که شاید تا آخر عمرش باید هرروز یه قرصو بخوره؟! حالا اگه بیماری دیگه ای بود بازم یه حرفی، ولی فک کنم اسم صرعو بشنون از ترس سکته کنن!!
جاتون خالی چند هفته پیش کربلا بودم مدام از امام حسین شفا خواستم... حتی خواستم اگه حکمته خدا در اینه لااقل توانایی کنار اومدن با این موضوعو به من بده، لااقل مقدمات ازدواجمو فراهم کنه... هرچند که من تو این زمینه هام بی لیاقت و بی نصیبم و امید زیادی ندارم...
به خدا دیگه بریدم. شما کمکم کنید. یه چیزی بگید آرومم کنه، درسته شاید بگید تو که حالا تازه اول جوونیته و نمیخواد نگران باشی و اینا... ولی باور کنید تو شرایط من نیستید بفهمید تحت چه فشاری هستم... شرایطمو درک کنید بهم حق میدید هر روز دغدغه و نگرانی آینده امو داشته باشم...
پیشاپیش مرسی از راهنمایی هاتون

سلام دوست عزیز...
چندتا توصیه ی مهم به شما داشتم:
1- توانایی های خود را در سایر زمینه ها تقویت کنید. اینجوری هم اعتماد به نفس شما تقویت می شود و هم نکات مثبت شما بر نکته ی منفی که همان بیماری است غالب می گردد. شما فرصت دارید. علایق خود را در زمینه های مهارتی گوناگون ارزیابی نمایید و برید دنبال یادگرفتنش!
شما می توانید در آینده با استفاده از همین مهارت ها کار و کسب درآمد کنید و معطل نمانید تا استخدامتان کنند!

2- برای بیماری خود به پزشک طب اسلامی ماهر و مجرب مراجعه نمایید. پیشنهاد می کنم یک بار هم که شده خدمت آیت الله تبریزیان(پدر طب اسلامی) تشریف ببرید. ویزیتش تا جایی که اطلاع دارم رایگانه. فقط هزینه ی داروهاش باید پرداخت بشه که اون هم همه ی داروهاش سنتی و با استفاده از مواد طیبعی است و نه این مواد شیمیایی مضری که یه جارو درست می کنن و بقیه ی جاهارو نابود می کنن!
یا می توانید به مرکز طب اسلامی بوعلی در قم مراجعه کنید. اونجا هم ویزیتش رایگان است.
احتمالا راهکاری وجود دارد که شما را از شر این داروهای شیمیایی که عوارضش از فوایدش بیشتر است نجات دهد.

3-اگرچه به خاطر شرایط خاصتان شاید گزینه هایتان برای ازدواج کمتر شود، یعنی بسیاری از افراد حاضر به ازدواج با شما نشوند، اما به این معنی نیست که هیچکس باهاتون ازدواج نخواهد کرد! برخدا توکل کنید و به اطرافیان و دوستان و خویشاوندان مورد اعتماد بسپارید که مورد مناسب برای شما بیابند. بسیاری از دختران هستند که توانایی ها و ویژگی های مثبت زیادی دارند اما مثلا به خاطر یک ویژگی خاص یا مشکل کوچک، کمتر کسی انتخابشان می کند(مثلا یه خال تو صورتش داره!!! یا اینکه اوضاع مالی خانوادش خوب نیست!!! یا اینکه تحصیلات عالیه نداره! یا چشمش ضعیفه!). شما باید سخت گیری های بی مورد را کنار بگذارید اما از معیارهای اصلی خود کوتاه نیایید. مطمئن باشید به فضل پروردگار، همسر مناسب خود را خواهید یافت.

طالب دوست;919979 نوشت:
ذکر یونسیه رو در موقع تنهایی و آمادگی برای خواب پیشنهاد میکنم

برای من خیلی جواب داده

اگر میخواهید این ذکر را بخوانید، باید زیر چهارصد بخوانید بیشتر نخوانید! به تاپیکهای عوارض اذکار میتوانید مراجعه کنید

البته ایشون به این ذکر نیازی ندارند! صلوات و استغفار که ذکر عام هست را میتوانند بخوانند

منتظر الظهور;920010 نوشت:
اگر میخواهید این ذکر را بخوانید، باید زیر چهارصد بخوانید بیشتر نخوانید! به تاپیکهای عوارض اذکار میتوانید مراجعه کنید

البته ایشون به این ذکر نیازی ندارند! صلوات و استغفار که ذکر عام هست را میتوانند بخوانند

معذرت میخوام، شما خواندن سوره ی فلق رو از جهت دفع سحر و جن زدگی توصیه کردید؟!
امیدوارم اشتباه فهمیده باشم ولی در این صورت شما هیچ فرقی با مردم عامه و جاهل که زندگیشون رو همین عقاید خرافی پر کرده ندارید. به جای اینکه سعی کنیم دلیل اصلی رو ببینیم همه چیزو به جادو و جن زدگی و چشم زخم و نفرین و... میخوایم ربط بدیم.
بنده ترجیح میدم تنها واجباتم رو انجام بدم و از محرمات دوری کنم تا اینکه بخوام خودم رو درگیر این اعداد ارقام کنم و مدام ترس اینو داشته باشم یکی کم و زیاد نگم تا کلا بدبخت بشم !!
اون تاپیکی که گفتید رو الان خوندم، فهمیدم باید دیگه زیارت عاشورای هفتگی ام رو ادامه ندم چون قبض میشم!! K ازیه طرف یه جا گفتن درمان بیماری های روانی فقط باذکر یونسیه ممکنه و یه جا دیگه میگن این ذکرو نگید که چوب میخورید بیچاره میشید!!
متاسفانه پیگیری اینجور بحثا نه تنها مارو از اون اصل کاریا دور میکنه بلکه از دین دلسرد هم میکنه!!

با سلام
در خصوص بیماریتون که گفتین به نظر من ممکنه هر انسانی مبتلا بشه و توی این هیچ تقصیری نداره پس چیزی هست که شما توش دخیل نبودین و تقصیری هم ندارین. اما بیماری با قرص کنترل میشه چه بسا درمان بشین یا بعدا داروی قطعی براش بیاد پس نا امید به قدرت خدا نباشین.
اگر باعث ناراحتی تون بشه طبیعیه چون انسان کمال گرا هست ولی این کمال گرایی رو باید توی جای خودش استفاده کنه. مثلا برای مقابله با افسردگیتون میتونین چیزی که باعث شادیتون میشه جایگزین کنین یا ورزش هایی رو انجام بدین توانایی های دیگه تون رو افزایش بدین با دوستانتون باشین.
خیلی از بلایا و بیماری های دیگری هست که ممکنه برای همه اتفاق بیافته اما نباید بذارین نا امیدتون بکنه.
ازدواج هم الان هرکسی که شما نظرش رو بپرسین باز توی دلش اگر اعتماد به نفس پایینی داشته باشه برای خودش مشکلات و ایرادهایی میگه که اعتقاد داره باعث میشه نتونه ازدواج موفقی داشته باشه. و شما هم که پسر هستین و مشکلی برای آقایون نیست...

سلام دوست عزیز
گفتید که بیماری صرع دارم و تا اخر عمر درگیرشم ، من مخالفم اصلا با علم پزشکی الان که ناقصه

شما یه سر بزنید به استاد تبریزیان ، ایشون ایدز سرطان هم درمان میکنند با روش طب اسلامی ، و مطمئنا این بیماری شما رو هم درمان میکنند ..

هر چند این بیماری در علم پزشکی حال حاظرم قابل درمانه و جای نگرانی نیست ...

خب فکر کنم همین مشکلتون بود ، چرا یک مشکل دیگه هم دارید اونم ناامید بودن ، که بدترین بیماریه
که پیشنهاد میکنم ، هدف هاتون روی کاغذ بنویسید و برنامه ریزی کنید همراه با ذکر یاد خدا و نماز عبادت ، این ناامیدی از بین میره ان شاءالله

bandeye_khoda;920024 نوشت:
معذرت میخوام، شما خواندن سوره ی فلق رو از جهت دفع سحر و جن زدگی توصیه کردید؟!

امیدوارم اشتباه فهمیده باشم ولی در این صورت شما هیچ فرقی با مردم عامه و جاهل که زندگیشون رو همین عقاید خرافی پر کرده ندارید.

به جای اینکه سعی کنیم دلیل اصلی رو ببینیم همه چیزو به جادو و جن زدگی و چشم زخم و نفرین و... میخوایم ربط بدیم.

حضرت امیر (ع) فرمود: هنگام آمیزش بگوئید "بسم الله و بالله اللهم جنبنى الشیطان ما رزقتنى"(بنام خدا و استعانت او، خدایا مرا و آنچه بمن روزی می‌کنی (فرزند) از شیطان دور بدار)

بعد
فرمود اگر خداوند فرزندی به آن دو دهد شیطان هرگز بدو ضرر نرساند!
(در روایات متعددی ذکر شده است که هنگام آمیزش جنسی شیطان می‌تواند بر روی نطفه اثر بگذارد و اگر نام خدا برده شود این اثر خنثی خواهد شد)

در دعای عرفه موقعی که حضرت از عنایت خداوند در طفولیت سخن میگویند دقیقا بعد سخن از دایه و مادر میفرمایند:

وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَكَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ دل دايه‏ ها را بر من مهربان نمودى و مادران پرمهر را به پرستارى‏ ام گماشتى

وَكَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ
مرا از شر جنّیان در امان داشتی

قل اعوذ برب بالفلق من شر ما خلق: بگو از شر تمام مخلوقات (جن و انس و حیوان و کواکب و...) به خداوند پناه میبرم!

به اندازه کافی در تاپیکهای مختلف خصوصا تاپیک زیر درباره این موضوع بحث کردم حوصله بحث دوباره را ندارم!

ارتباط میان بیماری های روانی و جن همزاد
http://www.askdin.com/showthread.php?t=45699

bandeye_khoda;919986 نوشت:
سلام، از چه لحاظ براتون جواب داده؟ برای افسردگی؟
سلام و عرض ادب
یکی از دوستانم به یک گناه کبیره معتاد شده بود و منمبرای اینکه همیشه درگیر بودم با همسرم با هم رفتیم پیش یک عالم دینی ایشون فرمودند در حالت سجده هر شب 400 بار این ذکر رو بخونید از هم و غم و گرفتاری رها میشید
من 20 روز خوندم و دیگه 400 بار رو رها کردم اما 5 یا 10 بار میخوندم مخصوصا وقتی خانمم حالش بد میشد
اما اون جوون خیلی وقت حدود 4 ماه ذکر رو میخوند و زندگیش به سمت معنویت رفت به صورتی که مادرش یک رو منو دید میگفت شما چی کار کردید که پسرم اینجوری تغییر کرده
مهر و جانماز و تسبیح تو خونه ما و اتاق پسرم پیدا نمیشد اما حالا همیشه توسجده هست و....

[=arial]جمع بندی: بیماری خاص و ازدواج؟!!

سوال :

باسلام و خسته نباشید خدمت کارشناسان و اعضای محترم سایت
والا اونقدر مشکلات زندگی و آشفتگی های روانی ام زیاده که نمیدونم از کدومشون شروع کنم.. ولی بهتره قبل از هرچیزی علت اصلی این نگرانی ها و افسردگی ها رو بگم. حقیقتا من چندسالی هست به بیماری صرع مبتلا شدم و تمام این چندسال هم دارویی رو هرروز مصرف میکنم و احتمالا تا آخر عمرم هم باید این قرص لعنتی رو بخورم... ولی این دارو کنار فوایدش عوارضی داره که به کل زندگی ام رو مختل کرده، مثل خواب آلودگی، افسردگی، پرهیز از جمع، سردردهای میگرنی و باالطبع کج خلقی ها و... و درکنار اون و از همه مهم تر باورهای غلطی که نسب به این بیماری تو جامعه ی ما هست و من رو به شدت اذیت میکنه تا جایی که مجبورم این موضوعو از همه پنهان کنم..!!
حالا جدای از همه ی این مسائلی که الان باهاش درگیرم و شاااااید بتونم بشه یجوری باهاشون کنار اومد، مسائل مربوط به آینده امه که 24ساعت ذهنمو درگیر کرده و هیچ جوره نمیتونم از فکرم بیرون کنم، مثلا؛ بعد از اینکه درسم تموم شد تکلیف سربازی ام چی میشه؟ چون با این بیماری نمیتونم و مجبورم معافیت پزشکی بگیرم، که با معافیت پزشکی مگه به آدم کار میدن؟! یا اینکه اصن مگه کسی حاضر به ازدواج با من میشه؟!!
در راس همه ی این مسائل موضوع ازدواج به شدت نگرانم کرده.
با اینکه الان 21سالمه و شاید یکم زود باشه، جدای از نیاز جنسی از لحاظ عاطفی و روحی به شدت به ازدواج علاقه دارم. درسته تو یکی از بهترین دانشگاه های ایران و بهترین رشته تحصیل میکنم و از لحاظ خانوادگی هم در وضعیت خوبی هستیم، منتها کی حاضر به ازدواج با جوونی میشه که نه کار درست و حسابی داره، نه پول آنچنانی و نه آینده ی روشنی که بخواد دلشو به اون خوش کنه !!! مهم تر از همه کدوم پدری حاضر میشه دخترشو به پسری بده که شاید تا آخر عمرش باید هرروز یه قرصو بخوره؟! حالا اگه بیماری دیگه ای بود بازم یه حرفی، ولی فک کنم اسم صرعو بشنون از ترس سکته کنن!!
جاتون خالی چند هفته پیش کربلا بودم مدام از امام حسین شفا خواستم... حتی خواستم اگه حکمته خدا در اینه لااقل توانایی کنار اومدن با این موضوعو به من بده، لااقل مقدمات ازدواجمو فراهم کنه... هرچند که من تو این زمینه هام بی لیاقت و بی نصیبم و امید زیادی ندارم...
به خدا دیگه بریدم. شما کمکم کنید. یه چیزی بگید آرومم کنه، درسته شاید بگید تو که حالا تازه اول جوونیته و نمیخواد نگران باشی و اینا... ولی باور کنید تو شرایط من نیستید بفهمید تحت چه فشاری هستم... شرایطمو درک کنید بهم حق میدید هر روز دغدغه و نگرانی آینده امو داشته باشم...
پیشاپیش مرسی از راهنمایی هاتون

پاسخ :

با عرض سلام و ادب خدمت شما برادر عزیز و همه اسک دینی های بزرگوار
از حسن اعتماد شما سپاسگذارم و از اینکه با این بیماری و مسائل جانبی آن مواجه هستید بسیار متاسفم امیدوارم نکاتی را که خدمتتون عرض می کنم راهگشا باشد.


[=1]

  • [=arial]دغدغه های شما کاملا درست و بجا است اینکه نسبت به عوارض داروها ناراحت هستید از باورهای اشتباه مردم و مشکلات اجتماعی آن و شغل آینده و ازدواج نگرانی دارید طبیعی می باشد و البته اینکه بسیاری از مبتلایان خوب شده اند ازدواج کرده اند مدارج خوب علمی را طی نموده اند و شغل های مناسبی دارند هم لازم مورد توجه قرار گیرد .
  • [=arial]برادر عزیزم بسیاری از افراد هستند که وضعیت بسیاری بدتری از شما دارند هم مشکلات بیماری را دارند هم مشکل مالی و خانواده و تحصیل و... حتی بساری از افراد هستند بیماری لاعلاج دارند که قابل درمان نیستند و...آیا تاکنون به بیمارستانها و ...سر زده اید.اگر شما دائما آن نعمتهایی را که ظاهرا ندارید (که البته ندادن نعمت خود نعمت بزرگتری می باشد) را برجسته نمایید و خود را با افرادی که این بیماری را ندارند مقایسه نمایید روز به روز روحیه شما غمگین تر می شود .چرا خود را با افرادی که موقعیتهای بسیار بدتری دارند و بیماریهای سختتری دارند مقایسه نمی کنید. و بیماری خود را بیش از حد آن برجسته و بزرگ نکنید.
  • [=arial]شناخت خود را در مورد فلسفه مشکلات و بیماری ها و ثواب تحمل آنها بالا ببرید.
  • [=arial]مسائل زندگی برای ما همانند سنگهایی هستند که در مسیر رودخانه قرار دارند اگر آب بتواند آنها را بردارد بر می دارد و به مسیرش ادامه می دهد و اگر نتواند بردارد و بلکه به آرامی از کنار آن عبور می کند و اگر اینکار (گذر از کنار آن) را هم ندارد همانند سدها می ایستد و وظیفه خود را تغییر می دهد می گوید دیگر وظیفه من رفتن به سمت دریا نیست بلکه ایستادن و آباد کردن اطرافم می باشد ما نیز باید همانند آب باشیم سعی نماییم مسائل را حل نماییم اگر نشد از کنار آن به آرامی عبور نماییم در واقع در کنار آن زندگی نماییم و اگر نشد وظیفه خود را تغییر دهیم.
  • [=arial] آنچه از نوشته های شما بر می آید این است که الحمدلله ایمان خوبی دارید و لذا سعی نمایید با همین تقویت ایمان به خداوند و توسل به اهل بیت علیهم السلام و...آرامش خود را حفظ نمایید در واقع حفظ آرامش هم در بهبود بیماری شما و هم در موفقیت شما در اجتماع و...تاثیر فراوانی دارد.
  • [=arial]دوست عزیز بسیار مهم است که شما اطلاعات مناسبی نسبت به بیماری خود بیابید و در مسیر درمان درستی قرار بگیرید(البته اگه تاکنون قرار نگرفته اید) امید است که همانند بسیاری از بیماران مبتلا به صرع ضمن کنترل بیماری به جایی برسید که دیگر از مصرف قرص بی نیاز شوید.
  • [=arial]سعی نمایید با مراجعه به روانشناس متعهد و متخصص با تکنیکهای شناختی و رفتاری چون ورزش و تفریح و دوستی و معاشرت با افراد شاداب و متدین و ...اثرات و عوارض دارو را برطرف نموده و یا به حداقل ممکن برسانید.
  • [=arial]دغدغه شما در باب شغل و ازدواج کاملا به جا می باشد اما با وجود امتیازاتی چون خانواده ،دانشگاه خوب و رشته مناسب دغدغه ها بسیار کمتر می شود در ضمن شما می توانید با تحصیل بهتر و مقالات معتبرتر و همچنین کسب مهارتهای مناسب در زمینه رشته و زندگی مسیر خود را درجهت شغل و ازدواج فراهم آورید.
  • [=arial]هرجند متاسفانه بسیاری از افراد باورهای نادرستی نسبت به ایم بیماری دارند ولی هستند افرادی هم که به دلایلی همچون وجود افراد مبتلا در نزدیکان آنان نسبت به این بیماری شناخت بهتر و درستی دارند و لذا مسیر ازدواج هموارتر می شود.
  • [=arial]دوست عزیز هر جند مسائلی که با آنها مواجه هستید قابل انکار نیست ولی با روحیه خوب و مقاوم و برنامه ریزی مناسب می توان بر آنها غلبه نمود زندگی بسیاری زیبا و قشنگی را پایه ریزی نمایید
  • [=arial]فکر دائمی شما به این مسائل تنها غم و ناراحتی شما را بیشتر می کند و شما را از پیشرفت باز می دارد و لذا ابتدا به اندازه شناخت خوب و مشورت ،برنامه مناسبی را برای بیماری ،روحیه ،شغل و ازدواج تنظیم نمایید و پس از آن دیگر به افکار و خیالات اهمیت ندهید چرا که تنها تاثیر آنها افزایش ناراحتی و برهم زدن برنامه موفقیت شما می باشد و لذا برای دوری از این افکار از مهارتهای کنترل فکراستفاده نمایید.
  • [=arial]سعی نمایید ورزش نمایید و برنامه ویژه ای را برای شادابی خود داشته باشید اگر احتمال افسردگی می دهید حتما تحت نظر روانشناس باشید.
  • [=arial]اطلاعات خود را در مود بیماری خود با مشورت با پزشکان متخصص بالا ببرید و بر اساس آن اگر احتمال بهبودی زودهنگام است برای ازدواج صبر نمایید ولی اگر طولانی مدت است سعی نمایید زودتر ازدواج کنید.
    [/]
    [=arial]

    [=arial]برای تسهیل روند ازدواج به نکات زیر را توجه نمایید

    [=1]

  • [=arial]دعاد و توسل به اهل بیت علیهم السلام را فراموش ننمایید.
  • [=arial]مهارتهای خود را در زمینه های مختلف شغلی ،تحصیلی،خانوادگی و اجتماعی بالا ببرید.
  • [=arial]به موفقیتهای قبلی و ویژگیهای مثبت خود فکر نمایید. و آنها را برجسته نمایید
  • [=arial]اعتماد به نفس خود را بیشتر نمایید.
  • [=arial]روابط اجتماعی خود را توسعه دهید و در مورد ازدواجتون با افراد مختلف مشورت نمایید و درخواست نمایید تا موارد مناسب را به شما معرفی نمایند.
  • [=arial]تلقین منفی نکنید
  • [=arial]مطالعات و آگاهی خود را در زمینه انتخاب همسر بالا ببرید
  • [=arial]سخت گیریهای خود را کاهش دهید و سطح انتظارات خود را کم نمایید
  • [=arial]در صورت امکان با افراد مثل خود ازدواج نمایید.
  • [=arial]از اصرار در دعا خودداری نمایید و قید در صورت مصلحت را به دعا اضافه نمایید
    [/]
    [=arial]

    مهارتهای کنترل فکر:
    الف: از فکر کردن ارادی به موضوع آزار دهنده (آن فحشها و آنچه مرتبط به آن است ) به شدت پرهیز نمایید.
    ب . اگر خود بخود به ذهن شما آمدند سعی کنید از ذهن خود بیرون ببرید و اگر نتوانستید از راهکارهای زیر استفاده نمایید:
    ۱ . پر کردن اوقات روزانه
    ۲ . در نظر گرفتن افکار و رفتارهای جایگزین مناسب
    ۳ . اهمیت ندادن و بی خیال بودن
    ۴ . نوشتن افکار و پاره کردن کاغذ
    ۵ . بستن کش به دست و کشیدن آن
    ۶ . حواله دادن افکار به زمان خاصی در روز یا هفته (اگر زیاد به ذهن شما می آید روزانه یک ربع تا نیم ساعت و اگر کمتر زمان کمتری را روزانه یا یک روز درمیان و ...به این فکر اختصاص دهید و هر موقع این فکر به ذهن شما آمد به آن زمانی که معین کرده اید حواله دهید )
    ۷ . توجه به معنویت را فراموش ننمایید( نماز اول وقت توسل به اهل بیت مناجات و طلب از خداوند اذکار صلوات استغفار لاحول و لا قوه الا بالله و خواندن سورهای معوذتین )
    تلقین مثبت
    ورزش کردن

    در پناه قرآن و عترت موفق باشید
    یا علی

    1.سايت انجمن گفتگوي ديني، انجمن مشاوره، كارشناس: راهنما: تاريخ:24/ 09/ 1396

  • موضوع قفل شده است