قلم به دستان زبده، هنر نویسندگی در قرون چهارم و پنجم

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
قلم به دستان زبده، هنر نویسندگی در قرون چهارم و پنجم

[=&quot]قلم به دستان زبده، و هنر نویسندگی در قرن چهارم و پنجم : [/][=&quot]تفنن وهنر نمایی در نوسیندگی از سرگرمیهای عمده ادبا در آن روزگاران محسوب می شد. در مناظراتی که در میان نوسیندگان بزرگ ترتیب می یافت بیشتر به این گونه تفنن ها می پرداختند. و کارهای دشوار را در نویسندگیه به یکدیگر پیشنهاد می کردند. [/][=&quot]از جمله این که ابوبکر خوارزمی بنابر پیشنهاد بدیع الزمان همدانی ، نامه ای نوشت که جواب نامه از خود نامه خوانده می شد و قصیده ای انشاد کرد که چون از آخر خوانه شود دارای معنی صحیح باشد و نامه دیگری که چون سطرهای آن را بر عکس بخوانند جواب همان نامه باشد و نامه بدون الف و لام و نامه ای که تمام سطرهای آن با میم شروع گردد و به حرف جیم خاتمه یابد و نامه ای که اگر به وجهی معنی شود مدحو به وجه دیگر مذمت باشد .[=&quot][1][/][/][=&quot]صاحب بن عباد ، قصیده ای در هفتاد بیت در مدح اهل بیت پیغمبر سرود که بدون الف بود ، قصیده مزبور با این بیت شروع می شود : قد ظلل یخرج صدری من لیس یعدوه فکری [/]

[=&quot]وی به همین ترتیب قصائدی ساخت که هر یک از آنها از یکی از حروف الفبا خالی بود تا به حرف واو رسید. دامادش ، ابوالحسن همدانی در مقام معارضه ، قصیده ای بدون واو سرود و در ضمن آن صاحب را مدح کرد.[=&quot][2][/][/][=&quot]دیگری از تفنن های ادبا این بود که چند کلمه را که از لحاظ صورت یکی بود و پس از نقطه گذاری تفاوت پیدا می کرد در شعر یا نثر ردیف می کردند یا قطعه شعری می ساختند که از کلمات بی نقطه ترکیب یافته بود . در مقامه چهل وششم ( مقامه حلبیه ) از مقامات حریری ، نمونه هایی از این گونه تفنن ها ارائه گردیده است [=&quot][3][/].[/][=&quot] نوع دیگر این بود که نام کسی را با نام پدر او مخلوط و در هم می نوشتند وبه کسی که صحیح آن را پیدا می کرد جایزه می دادند . یکی از موارد آن این بود که ابو احمد بن ابوبکر کاتب ، فرمانروای هرات و پوشنگ در قرن چهارم از طرف امرای سامانی ، نام مردی را که قسورة بن محمد نام داشت به این صورت نوشت : [/][=&quot]فی قشور هینم حمد[/][=&quot] ، خود قسوره یک روز مهلت خواست تا صحیح آن را پیدا کند و ابو احمد یکسال به او مهلت داد و یکصد دینار هم جایزه قرار داد ، قصوره بعد از گذشت یکسال از عهده بر نیامد. [=&quot][4][/] گاهی در عصر ما نیز نویسندگان خوش ذوقی یافت می شوند که می توانند هنر خود را به رخ دیگران بکشند. برای مثال یکی از دوستان ، شعری سرود که اگر از آخر هم خوانده می شد همان معنی را می داد. [/]

[=&quot] مهدیم ناجی کمال مالکی جان می دهم
مهر ربی لاله ای آیا هلالی بررهم [/]

[=&quot] در این شعر هر مصراع را که از آخر به اول بخوانید همان معنی را می دهد. این شعر از شاعر کرجی ، آقای میکائیل زاده است. [/]

[=&quot][1][/] [=&quot]- رسائل ابوبکر خوارزمی ، ص 61 تا 63 به نقل از آل بویه فقیهی ص 526.[/]

[=&quot][2][/] [=&quot]- آل بویه فقیهی ، ص 526 به نقل از یتیمة الدهر، ج 3 ص 223 [/]

[=&quot][3][/] [=&quot]- مقامت حریری در حاشیه شرح شریشیب ج 2 ص 295 [/]

[=&quot][4][/] [=&quot]- یتمیة الدهر ج 4 ص 4 [/]