جمع بندی برهان پاسخ به امیال درونی

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
برهان پاسخ به امیال درونی

بسم الله الرحمن الرحیم

به سلام و خسته نباشید

در برهان پاسخ به امیال درونی میگویند :

به ازای هر میل درونی پاسخی وجود دارد، و تا زمانی که ما به ازایی خارجی وجود نداشته باشد، میلی نیز نخواهد بود، ما میل به خدا داریم، پس خدا وجود دارد.

میخواستم نقد شمارو نسبت به این برهان بدونم و به سوالم نیز پاسخ دهید :

سوال : بسیاری از بچه ها میل دارند غول چراغ جادو‬‎ واقعیت داشت تا آرزوهایشان را برآورده میکرد، آیا این دلیل میشود که چنین چیزی حتما وجود دارد ؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Arial Black"][="Blue"]

بسم الله الرحمن الرحیم



سلام علیکم و رحمة الله
برهان مذکور یکی از اقسام برهان فطرت است که شکل منطقی آن چنین است:
صغری: انسان عشق فطری و بالفعل به خیر و کمال مطلق(کامل مطلق: خدا) دارد.
کبری: عشق از صفات اضافیه‌ است.
نتیجه: عاشق بالفعل، معشوق بالفعل را اقتضا می‌کند.(1)

برخی نیز به شکل دیگری بیان کرده اند:
صغری: عاشق و معشوق متضایفین هستند.
کبری: متضایفین در قوّه و فعل متکافئین هستند.
نتیجه: معشوق فطری(خداوند) باید بالفعل باشد.(2)

شرح صغری: عشق و علاقه فطری انسان به خداوند با توجه به ملاکهای امور فطری قابل اثبات است. برای بازشناسی فطرت از غیر فطرت، ملاک‌هایی وجود دارد که عبارتند از: أ. عدم نیاز به جعل مستقل (عدم نیاز به عامل خارجی)؛ ب. ثبات و دوام؛ ج. کلیت و عمومیت؛ د. درک و شناخت ؛ هـ. . قداست.
توضیح کبری: تضایف یعنی وصفی که بیان‌کننده هیأت اضافه است؛ مانند پدری و پسری، دوری و نزدیکی، بالایی و پائینی، عاشقی و معشوقی که بر نسبت خاصی میان دو موصوف دلالت می‌کنند و چون بیان‌کننده هیأت اضافه و نسبت‌اند و اضافه قائم به دو طرف است، نمی‌توانند بدون متعلّق باشند و محال عقلی است که یکی بالفعل باشد و دیگری نباشد.(3)
بنابراین اگر ثابت شود که میل انسان به خداوند و وجود کامل مطلق، میلی حقیقی است نه صرف توهم، و از طرفی بین میل و علاقه درونی انسان با وجود معشوق و مورد علاقه رابطه تضایف برقرار است، نتیجه وجود خارجی معشوق خواهد بود.

اثبات حقیقی بودن میل و علاقه انسان به خداوند متعال:
همانطور که ملاحظه کردید، این برهان یکی از تقریرها و اقسام برهان فطرت است. بنابراین، مدعای برهان مذکور این است که امیال فطری انسان دارای متعلق خارجی و مطلوب حقیقی اند، نه هر میلی. پس برای شناخت امیال فطری باید به شرح صغرای قیاس مراجعه نمود و اگر میلی دارای ملاکهای مذکور بود، یقینا متعلق خارجی هم خواهد داشت، چرا که رابطه آنها تضایف بوده و ضروری است که طرفین تضایف موجود باشند و گرنه اصلا تضایف محقق نخواهد شد. بدین ترتیب چون کشف می کنیم که صفت خدا‌شناسی مانند صفت احساس گرسنگی و تشنگی، امر غریزی و فطری است، و دلیل و مناط صدق احساس گرسنگی و تشنگی همان امر وجدانی و علم حضوری انسان به آن است و همین مناط را علم انسان به وجود خداوند در سرشت خود دارا است، از باب تنقیح مناط، به ضرورت وجود متعلق احساس خداشناسی در عالم واقعیت حکم می‌شود.(4)
بنابراین، اولا؛ میل به خدا چون امری فطری است، شهودی و وجدانی خواهد بود و فرق چنین امری با امور موهوم و تصوری با مراجعه به ملاکات امور فطری به روشنی مشخص می گردد. ثانیا؛ هر انسانی بین وجود ذهنی و وجود غریزی و درونی فرقی قائل است. اوّلی به ذهن و عقل، و دومی به دل و اعماق وجودی انسان متعلق است. آنچه انسان از حس عشق به کمال و قدرت مطلق و امید به آن در خود احساس می‌کند، از نوع احساس شهودی و باطنی نه صرف مفهوم ذهنی است. ثالثاً؛ در حالت اضطرار که انسان تمام امید خود را از همه محبوب‌ها و قدرت‌های عادی و ذهنی قطع کرده است و می‌داند و به تعبیر دقیق این حس را دارد که وی نه به صورت ذهنی، بلکه به یک وجود کامل و برتر به معنای حقیقی امید می‌ورزد و از آن استعانت می‌کند.(5)


[/HR]1. شاه‌آبادی، الإنسان والفطرة، ج ٢، ص ٣٧.
2. خمینی، شرح حدیث جنود و عقل و جهل، ص ۱۰۳.
3. علامه طباطبایی، نهایة الحکمة(المرحلة السادسة فی المقولات العشر: الفصل السادس عشر فی الإضافة)، صص ١٢٥-١٢٩.
4. قدردان قراملکی، مقاله خداشناسی فطری، مجله قبسات، شماره36.
5. همان.

[/]

[=Arial Black][=Arial Black]

بسم الله الرحمن الرحیم



سوال:
با توجه به برهان پاسخ به امیال درونی، آیا می توان گفت تمام امیال درونی انسان متعلق خارجی دارند؟


پاسخ:

برهان مذکور یکی از اقسام برهان فطرت است که شکل منطقی آن چنین است:
صغری: انسان عشق فطری و بالفعل به خیر و کمال مطلق(کامل مطلق: خدا) دارد.
کبری: عشق از صفات اضافیه‌ است.
نتیجه: عاشق بالفعل، معشوق بالفعل را اقتضا می‌کند.(1)

برخی نیز به شکل دیگری بیان کرده اند:
صغری: عاشق و معشوق متضایفین هستند.
کبری: متضایفین در قوّه و فعل متکافئین هستند.
نتیجه: معشوق فطری(خداوند) باید بالفعل باشد.(2)

شرح صغری: عشق و علاقه فطری انسان به خداوند با توجه به ملاکهای امور فطری قابل اثبات است. برای بازشناسی فطرت از غیر فطرت، ملاک‌هایی وجود دارد که عبارتند از: أ. عدم نیاز به جعل مستقل (عدم نیاز به عامل خارجی)؛ ب. ثبات و دوام؛ ج. کلیت و عمومیت؛ د. درک و شناخت ؛ هـ. . قداست.
توضیح کبری: تضایف یعنی وصفی که بیان‌کننده هیأت اضافه است؛ مانند پدری و پسری، دوری و نزدیکی، بالایی و پائینی، عاشقی و معشوقی که بر نسبت خاصی میان دو موصوف دلالت می‌کنند و چون بیان‌کننده هیأت اضافه و نسبت‌اند و اضافه قائم به دو طرف است، نمی‌توانند بدون متعلّق باشند و محال عقلی است که یکی بالفعل باشد و دیگری نباشد.(3)
بنابراین اگر ثابت شود که میل انسان به خداوند و وجود کامل مطلق، میلی حقیقی است نه صرف توهم، و از طرفی بین میل و علاقه درونی انسان با وجود معشوق و مورد علاقه رابطه تضایف برقرار است، نتیجه وجود خارجی معشوق خواهد بود.

اثبات حقیقی بودن میل و علاقه انسان به خداوند متعال:
همانطور که ملاحظه کردید، این برهان یکی از تقریرها و اقسام برهان فطرت است. بنابراین، مدعای برهان مذکور این است که امیال فطری انسان دارای متعلق خارجی و مطلوب حقیقی اند، نه هر میلی. پس برای شناخت امیال فطری باید به شرح صغرای قیاس مراجعه نمود و اگر میلی دارای ملاکهای مذکور بود، یقینا متعلق خارجی هم خواهد داشت،

چرا که رابطه آنها تضایف بوده و ضروری است که طرفین تضایف موجود باشند و گرنه اصلا تضایف محقق نخواهد شد. بدین ترتیب چون کشف می کنیم که صفت خدا‌شناسی مانند صفت احساس گرسنگی و تشنگی، امر غریزی و فطری است، و دلیل و مناط صدق احساس گرسنگی و تشنگی همان امر وجدانی و علم حضوری انسان به آن است و همین مناط را علم انسان به وجود خداوند در سرشت خود دارا است، از باب تنقیح مناط، به ضرورت وجود متعلق احساس خداشناسی در عالم واقعیت حکم می‌شود.(4)

بنابراین،
اولا؛ میل به خدا چون امری فطری است، شهودی و وجدانی خواهد بود و فرق چنین امری با امور موهوم و تصوری با مراجعه به ملاکات امور فطری به روشنی مشخص می گردد.
ثانیا؛ هر انسانی بین وجود ذهنی و وجود غریزی و درونی فرقی قائل است. اوّلی به ذهن و عقل، و دومی به دل و اعماق وجودی انسان متعلق است. آنچه انسان از حس عشق به کمال و قدرت مطلق و امید به آن در خود احساس می‌کند، از نوع احساس شهودی و باطنی نه صرف مفهوم ذهنی است.
ثالثاً؛ در حالت اضطرار که انسان تمام امید خود را از همه محبوب‌ها و قدرت‌های عادی و ذهنی قطع کرده است و می‌داند و به تعبیر دقیق این حس را دارد که وی نه به صورت ذهنی، بلکه به یک وجود کامل و برتر به معنای حقیقی امید می‌ورزد و از آن استعانت می‌کند.(5)


[/HR]1. شاه‌آبادی، الإنسان والفطرة، ج ٢، ص ٣٧.
2. خمینی، شرح حدیث جنود و عقل و جهل، ص ۱۰۳.
3. علامه طباطبایی، نهایة الحکمة(المرحلة السادسة فی المقولات العشر: الفصل السادس عشر فی الإضافة)، صص ١٢٥-١٢٩.
4. قدردان قراملکی، مقاله خداشناسی فطری، مجله قبسات، شماره36.
5. همان.

موضوع قفل شده است