جمع بندی بهشت «جنات التجری» مربوط به عالم مثال است یا عالم عقل؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بهشت «جنات التجری» مربوط به عالم مثال است یا عالم عقل؟

سلام علیکم

در مورد اینکه آیا اوصاف بهشت افعال و جنات تجری با احکام عالم مثال سازگاری دارد شاهد عقلی و نقلی داره؟ یعنی اینکه عالم مثال بودنش وابسته به عالم دنیا نیست که حتما برزخ بودن از احکام وجود عالم مثال باشه بلکه بعد از حشر عالم طبیعت و دنیا آیا عالم مثال که در اون خبری از جرم اشیاء نیست ولی شکل و هندسه اشیاء باقی است آیا تطبیق بهشت افعال بر عالم مثال که بهشت متوسطین و ضعیفان هست درست نیست؟ چون برخی اشکال وارد کردند که عالم قیامت عالم عقل است و فراتر از برزخ و مثال و بهشت قیامتی بعد از واقعه قیامت، حالا تطبیق بهشت قیامتی البته فقط سطح جنات التجری رو بر عالم مثال برگشت سیر فعلیت به قوه و محال دانستن با این محذورات چطور باید آیات بهشت افعال و جنات تجری رو بی جهت تاویل ظاهر نکرد و جمع بین سیر قیامتی و عالم عقل با عالم مثال موجود در جنات تجری با توجه به اوصاف قرآنی اون داشت؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

Seyyed*;918414 نوشت:
بهشت جنات التجری مربوط به عالم مثال است یا عالم عقل؟

باسلام و عرض ادب
این سوال از یک سو، بازگشت به یک سوال مهمتر دارد که معاد جسمانی است یا روحانی.
از سوی دیگر، جنبه خاص این سوال در مورد بهشت و نعمتهای آن و نیز جهنم و نقمتهای آن است.
بدین صورت که چون یکی از ادله یا شواهد جسمانی بودن معاد، جسمانی بودن نعمتهای و سختی های بهشت و جهنم است، دلیل یا شاهد بودنش وابسته به این است که ابتدا ثابت کنیم که این امور مربوط به عالم قیامت است نه عالم برزخ.
وقتی ثابت شد که مربوط به عالم قیامت است میتوان به آنها برای اثبات جسمانی بودن معاد استناد یا استنیاس کرد ولی تا زمانی که اثبات نشده باشد، این استدلال عقیم خواهد شد.

[=microsoft sans serif]در متون دینی، از چند جهت میتوان مدعی شد که این بهشت و جهنم به همراه نعمتها و عذابهایش، مربوط به عالم قیامت است.
برخی از این جهات عبارتند از:
دلیل اول: خلود در جنات تجری
تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (النساء، 13)

در برخی از آیاتی که به جنات تجری اشاره دارد، بیان شده است که چنین افرادی که وارد بهشت میشوند دائما در آن باقی هستند و به اصطلاح خلود در بهشت دارند.
از دیگر سوی، عالم برزخ، عالمی موقتی و واسطه میان دنیاو آخرت است. به عبارت دیگر عالمی است که افراد پس از مرگ در آن قرار میگیرند تا قیامت برقرار شود. بنابراین
در برزخ خلودی در کار نیست.
در نتیجه: از خالد بودن در بهشت مورد نظر، مشخص میشود که این بهشت مربوط به عالم قیامت است نه عالم برزخ.

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]دلیل دوم:
شاهد دیگر بر این مدعا آن است که در آیه 8 سوره تحریم اشاره به این دارد که ورود در این بهشت و جنات تجری، روزی است که مومنان به همراه پیامبر حرکت میکنند اين در حالى است كه نور (ايمان و عمل صالح) آنها از پيشاپيش و از سوى راستشان در حركت است.

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى‏ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ (التحریم، 8)»

از سوی دیگر در برخی روایات به این نکته اشاره شده است که این آیه، مربوط به عالم قیامت و اوصاف آن است. چنانکه در روایتی از ابن عباس آمده است که ورود در بهشت مربوط به قیامت است.
در روایتی از رسول گرامی اسلام است که حضرت در وصف امیرالمومنین و شیعیان ایشان، ورود به بهشت را پس از مرحله میزن و صراط معرفی میکند:
«قَالَ هَذَا جَبْرَئِيلُ يُخْبِرُنِي عَنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَدْ أَعْطَى شِيعَتَكَ وَ مُحِبِّيكَ سَبْعَ خِصَالٍ الرِّفْقَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْأُنْسَ عِنْدَ الْوَحْشَةِ وَ النُّورَ عِنْدَ الظُّلْمَةِ وَ الْأَمْنَ عِنْدَ الْفَزَعِ وَ الْقِسْطَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ الْجَوَازَ عَلَى الصِّرَاطِ وَ دُخُولَ الْجَنَّةِ قَبْلَ النَّاسِ نُورُهُمْ يَسْعى‏ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ.»(الخصال، ج2، ص403)
در روایتی از ابن عباس نیز به این نکته اشاره شده است که این اوصاف مربوط به قیامت است.
ابن شهر آشوب: عن تفسير مقاتل: عن عطاء، عن ابن عباس: يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ لا يعذب الله محمدا وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ لا يعذب علي بن أبي طالب و فاطمة و الحسن و الحسين و حمزة و جعفرا نُورُهُمْ يَسْعى‏ يضي‏ء على الصراط لعلي و فاطمة مثل الدنيا سبعين مرة فيسعى نورهم بين أيديهم و يسعى عن أيمانهم، و هم يتبعونه، فيمضي أهل بيت محمد أول مرة على الصراط مثل البرق الخاطف، ثم يمضي قوم مثل الريح، ثم يمضي قوم مثل عدو الفرس، ثم قوم مثل شد الرجل ، ثم قوم مثل المشي، ثم قوم مثل الحبو، ثم قوم مثل الزحف، و يجعله الله على المؤمنين عريضا، و على المذنبين دقيقا، يقول الله تعالى:يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا حتى نجتاز به على الصراط، قال: فيجوز أمير المؤمنين (عليه السلام) في هودج من الزمرد الأخضر، و معه فاطمة على نجيب من الياقوت الأحمر، و حولها سبعون ألف حوراء كالبرق اللامع.(بحار الانوار، ج8، ص67، طبع بیروت)
البته شواهد و قرائن دیگری نیز میتوان اقامه کرد که برای جلوگیری از طولانی شدن پاسخ از ذکر آن خودداری میکنیم.

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]اما این نکته که برخی عالم قیامت را عالم عقل می‌دانند و در این صورت چطور میتوان این امور جسمانی را مربوط به عالم قیامت دانست»

Seyyed*;918414 نوشت:
چون برخی اشکال وارد کردند که عالم قیامت عالم عقل است و فراتر از برزخ و مثال و بهشت قیامتی بعد از واقعه قیامت،

پاسخ این است که
اولا: هیچ دلیل عقلی متقنی در دست نداریم که عالم قیامت، روحانی محض است و هیچ چیز مثالی در آن وجود ندارد.
از سوی دیگر، حل تعارض و ناسازگاری این مسئله بر عهده کسانی است که چنین دیدگاهی را دارند.
اما کسانی که معتقد به جسم مثالی یا حتی جسم طبیعی هستند، طبعا ناسازگاری ای از این جهت متوجه آنان نیست.

موفق باشید.

صدیق;919017 نوشت:
هیچ دلیل عقلی متقنی در دست نداریم که عالم قیامت، روحانی محض است و هیچ چیز مثالی در آن وجود ندارد.


سلام علیکم
با تشکر از توضیحات شما

پس به نظر دین و برهان عقلی عالم قیامت دارای مراتبی است که هم صور عالم مثال را دارد هم معانی عالم عقل را درسته؟ البته معنی ذهنی و وهمی منظور نیست.

حالا سؤال اینه که فرق بین عالم مثال برزخ با عالم مثال قیامت که فرمودین دلیلی بر نفی جنبه مثالی در قیامت وجود نداره چیه؟ یعنی در قیامت هم صور مثالی هست فرقش با صور مثالی در عالم برزخ دقیقا چیه؟؟؟ اگه فرق ندارن پس چرا دو عالم به لحاظ ساختار وجودی شدن اگه فرق دارن دقیقا تفاوتها در منظر عرفان و برهان و قرآن و روایات چیه؟

باتشکر

[=microsoft sans serif]

Seyyed*;919051 نوشت:
پس به نظر دین و برهان عقلی عالم قیامت دارای مراتبی است که هم صور عالم مثال را دارد هم معانی عالم عقل را درسته؟ البته معنی ذهنی و وهمی منظور نیست.

برهان عقلی بر این مسئله نداریم. چرا که بحثی جزئی است و برهان بردار نیست.
اما از نظر دین و متون دینی، ظاهرا هم وجود جسمانی داریم و هم وجود مجرد.
هم نعمتها و نقمتهای جسمانی داریم و هم مجرد و عقلی.

حال این وجود جسمانی چه وجودی است؟
جسم مثالی یا عنصری؟
قاعدتا اگر این نعمتها و ساختار بخواهد عنصری باشد، باید موجودات حاضر در آن و از جمله انسان نیز عنصری باشد.
حال آنکه به واسطه برخی از ایرادات از جمله اکل و ماکول و لزوم تناسخ، نمیتوان انسان و ملائکه را عنصری دانست.
پس این موجودات با جسم مثالی در آنجا حاضر هستند.
و وقتی اینها مثالی باشند، نعمتها و امکانات آنجا نیز به تناسب استفاده کنندگانشان باید باشند.

ولی به صورت مستقیم و اگر به ایرادهایی که در معاد جسمانی و حشر جسمانی عنصری وجود دارد توجه نکنیم، عنصری بودن آن عالم و حداقل بخشی از آن ایرادی ندارد.

[=microsoft sans serif]

Seyyed*;919051 نوشت:
حالا سؤال اینه که فرق بین عالم مثال برزخ با عالم مثال قیامت که فرمودین دلیلی بر نفی جنبه مثالی در قیامت وجود نداره چیه؟ یعنی در قیامت هم صور مثالی هست فرقش با صور مثالی در عالم برزخ دقیقا چیه؟؟؟

اما تفاوت این دو در چیست؟
تفاوت اینها ممکن است در این باشد که
در مورد موجودات مثالی برزخ، تکامل و حرکت به سمت تجرد تام امکان دارد و بیشتر علما آنرا قبول دارند.
ولی در موردموجودات مثالی قیامت،
تکامل و حرکت جوهری معنا ندارد.(حداقل اکثر قریب به اتفاق علما چنین نظری را دارند)

هرچند که این گفته دقیق و قطعی نیست و تنها حدس و گمان است.
اما نکته مهم اینجاست که

Seyyed*;919051 نوشت:
اگه فرق ندارن پس چرا دو عالم به لحاظ ساختار وجودی شدن اگه فرق دارن دقیقا تفاوتها در منظر عرفان و برهان و قرآن و روایات چیه؟

اولا: تفاوت نداشتن با ندانستن تفاوت، متفاوت است.
ثانیا: لزومی ندارد که دو عالم با ساختار وجودی مشابه خلق شود و با حکمت الهی نیز ناسازگار نیست. همانطور که اگر قائل به جسم عنصری بودن معاد بشویم، موجودات هر دو عالم طبیعت و قیامت، عنصری میشوند ولی این منافاتی با حکمت ندارد. چرا که هدف از وجود در عالم اول، ارتقای وجودی و کسب کمالات میتواند باشد و هدف از وجود درعالم دوم، بهره مندی از کمالاتی که کسب شده است.
در مثالی بودن موجودات هر دو عالم برزخ و قیامت نیز همین مسئله برقرار است.
در اولی، موجود هستند به واسطه اینکه هنوز زمان قیامت نرسیده است.
در دومی موجود هستند به واسطه اینکه کمالاتشان ظهور و بروز بیابد و یا بهره مند از کمالات و اعمال خود بشوند(بر اساس اینکه تجسم اعمال موجب تغییر در جوهره افراد نیز بشود یا نشود)

موفق باشید.

صدیق;919064 نوشت:
ولی به صورت مستقیم و اگر به ایرادهایی که در معاد جسمانی و حشر جسمانی عنصری وجود دارد توجه نکنیم، عنصری بودن آن عالم و حداقل بخشی از آن ایرادی ندارد.

سلام علیکم

یعنی به نظر و عقیده شما قطعیت در غیر عقلانی بودن معاد جسمانی عنصری مادی با این همه شبهات وجود نداره و احتمال داره عالم قیامت که ملکوت هست بواسطه وعده معاد جسمانی ما جسم رو عنصر مادی و طبیعی فرض کنیم؟ مگه قرآن نمیگه زمین رو به زمین دیگه تبدیل میکنیم یعنی مادی به ملکوتی یا کل طبیعت و کهکشان ها و ... رو مثل نامه سجل جمع میکنیم چطور کل عالم ماده و طبیعت ملکوتی بشن ولی ما برای اینکه ثابت کنیم معاد جسمانی است و خلاف آن قائل نشیم پا روی تمام این ادله و اشکالات وارده بر معاد جسمانی عنصری مادی و طبیعی بگذاریم. مرحوم صدرا میفرماید انسان با نفس ناطقه و بدن الما حاضر میشه و این منافاتی با جمع کردن سر انگشتان نداره الان شخصی مثلا در سن 30 سالگی قتلی مرتکب بشه و در سن 60 سالگی دادگاه تشخیص بده این شخص 30 سال پیش قتل عمد مرتکب شده چون طبق علم پزشکی هر 4 سال یکبار کل سلول های بدن تعویض میشه پس نباید شخص قصاص بشه؟ به نظرم بخشی از عنصری بودن قیامت هم دلیلی نداره. بعد جنبه عنصری مادی و طبیعی قابلیت های اینکه خدا جزاء کامل رو عطا کنه نداره چرا برخی معتقد هستن که معاد جسمانی عنصری است؟ یعنی خیلی استعباد داره.

[=microsoft sans serif]

Seyyed*;919103 نوشت:
عنی به نظر و عقیده شما قطعیت در غیر عقلانی بودن معاد جسمانی عنصری مادی با این همه شبهات وجود نداره و احتمال داره عالم قیامت که ملکوت هست بواسطه وعده معاد جسمانی ما جسم رو عنصر مادی و طبیعی فرض کنیم؟

باسلام
دقت نکردید.
عرض من این بود:
اگر به این شبهات و ایرادها توجه نکنیم، به خودی خود هیچ دلیل مستقیم قطعی‌ و برهان غیر خلفی بر اثبات مجرد تام بودن یا حتی غیر عنصری بودن عالم قیامت نداریم.

Seyyed*;919103 نوشت:
مگه قرآن نمیگه زمین رو به زمین دیگه تبدیل میکنیم یعنی مادی به ملکوتی یا کل طبیعت

اولا: بحث ما دلیل عقلی بود نه دلیل نقلی.
ثانیا: این دلیل نقلی نیز تام نیست زیرا دلالتش ظاهر است نه نص.
ثالثا: اینکه زمین به غیر زمین تبدیل شود و اسمان به غیر این اسمان، ملازمه ای ندارد با اینکه جنس آن نیز تغییر کند و از عنصری به مجرد تام تبدیل شود. میتواند صنف و شکل آن تغییر کند یا حتی میتواند ناظر به تغییر جوهره آن از عنصری به مثالی باشد نه بیشتر.

Seyyed*;919103 نوشت:
چطور کل عالم ماده و طبیعت ملکوتی بشن

این را هنوز اثبات نکردید و اول بحث است. آیه نیز دلالت تامی بر این مدعای شما ندارد.

[=microsoft sans serif]

Seyyed*;919103 نوشت:
ولی ما برای اینکه ثابت کنیم معاد جسمانی است و خلاف آن قائل نشیم پا روی تمام این ادله و اشکالات وارده بر معاد جسمانی عنصری مادی و طبیعی بگذاریم.

ما نمیخواهیم بر عنصری بودن معاد پای فشاری کنیم.
بنده وقتی بحث عقلی میشود بی طرف میشوم و به مودای دلیل و البته با رعایت شیوه بحث پای بند هستم.

Seyyed*;919103 نوشت:
مرحوم صدرا میفرماید انسان با نفس ناطقه و بدن الما حاضر میشه و این منافاتی با جمع کردن سر انگشتان نداره الان شخصی مثلا در سن 30 سالگی قتلی مرتکب بشه و در سن 60 سالگی دادگاه تشخیص بده این شخص 30 سال پیش قتل عمد مرتکب شده چون طبق علم پزشکی هر 4 سال یکبار کل سلول های بدن تعویض میشه پس نباید شخص قصاص بشه؟

این قسمت که دقیقا مویدی بر پاسخ ابتدایی بنده بود که بدن قیامتی حداقل برای بیشتر افراد، بدن مثالی است نه مجرد عقلی.

Seyyed*;919103 نوشت:
ه نظرم بخشی از عنصری بودن قیامت هم دلیلی نداره.

ظاهر ادله که اینطور نشان میدهد.
دلیل مستقیم و قطعی ای نیز مجرد تام بودن قیامت به نحو کلی نداریم.
بخشهایی که دلیلی بر عنصری بودنش نداریم نیاز به مشخص شدن دارد.

Seyyed*;919103 نوشت:
بعد جنبه عنصری مادی و طبیعی قابلیت های اینکه خدا جزاء کامل رو عطا کنه نداره

این در نهایت میشود یک قیاس خلف نه استدلال مستقیم.
یعنی از راه ابطال لازمه عنصری بودن، به نادرست بودن خود عنصری بودن معاد میرسیم نه اینکه دلیل مستقل و مستقیمی بر خود تجرد معاد داشته باشیم.

پرسش: [=microsoft sans serif]بهشت جنات التجری مربوط به عالم مثال است یا عالم عقل؟

پاسخ:
باسلام و عرض ادب
این سوال از یک سو، بازگشت به یک سوال مهمتر دارد که معاد جسمانی است یا روحانی.
از سوی دیگر، جنبه خاص این سوال در مورد بهشت و نعمتهای آن و نیز جهنم و نقمتهای آن است.
بدین صورت که چون یکی از ادله یا شواهد جسمانی بودن معاد، جسمانی بودن نعمتهای و سختی های بهشت و جهنم است، دلیل یا شاهد بودنش وابسته به این است که ابتدا ثابت کنیم که این امور مربوط به عالم قیامت است نه عالم برزخ.
وقتی ثابت شد که مربوط به عالم قیامت است میتوان به آنها برای اثبات جسمانی بودن معاد استناد یا استنیاس کرد ولی تا زمانی که اثبات نشده باشد، این استدلال عقیم خواهد شد.

[=microsoft sans serif]در متون دینی، از چند جهت میتوان مدعی شد که این بهشت و جهنم به همراه نعمتها و عذابهایش، مربوط به عالم قیامت است.
برخی از این جهات عبارتند از:

دلیل اول: خلود در جنات تجری
تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (1)
«اینها حدود خداوند هستند، و کسیکه از خداوند و رسولش اطاعت کند، به بهشتی واردمیشود که جویهای آب در آن جاری هستند، در حالیکه در آن بهشت جاودان هستند. و این است پیروزی بزرگ »

در برخی از آیاتی که به جنات تجری اشاره دارد، بیان شده است که چنین افرادی که وارد بهشت میشوند دائما در آن باقی هستند و به اصطلاح خلود در بهشت دارند.
از دیگر سوی، عالم برزخ، عالمی موقتی و واسطه میان دنیاو آخرت است. به عبارت دیگر عالمی است که افراد پس از مرگ در آن قرار میگیرند تا قیامت برقرار شود. بنابراین
در برزخ خلودی در کار نیست.
در نتیجه: از خالد بودن در بهشت مورد نظر، مشخص میشود که این بهشت مربوط به عالم قیامت است نه عالم برزخ.

[=microsoft sans serif]دلیل دوم:
شاهد دیگر بر این مدعا آن است که در آیه 8 سوره تحریم اشاره به این دارد که ورود در این بهشت و جنات تجری، روزی است که مومنان به همراه پیامبر حرکت میکنند اين در حالى است كه نور (ايمان و عمل صالح) آنها از پيشاپيش و از سوى راستشان در حركت است.

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى‏ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ »(2)
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید بسوی خدا توبه کنید، توبه‌ای خالص؛ امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد کند، در آن روزی که خداوند پیامبر و کسانی را که با او ایمان آوردند خوار نمی‌کند؛ این در حالی است که نورشان پیشاپیش آنان و از سوی راستشان در حرکت است، و می‌گویند: «پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانائی »

از سوی دیگر در برخی روایات به این نکته اشاره شده است که این آیه، مربوط به عالم قیامت و اوصاف آن است. چنانکه در روایتی از ابن عباس آمده است که ورود در بهشت مربوط به قیامت است.
در روایتی از رسول گرامی اسلام است که حضرت در وصف امیرالمومنین و شیعیان ایشان، ورود به بهشت را پس از مرحله میزان و صراط معرفی میکند:
«قَالَ هَذَا جَبْرَئِيلُ يُخْبِرُنِي عَنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَدْ أَعْطَى شِيعَتَكَ وَ مُحِبِّيكَ سَبْعَ خِصَالٍ الرِّفْقَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْأُنْسَ عِنْدَ الْوَحْشَةِ وَ النُّورَ عِنْدَ الظُّلْمَةِ وَ الْأَمْنَ عِنْدَ الْفَزَعِ وَ الْقِسْطَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ الْجَوَازَ عَلَى الصِّرَاطِ وَ دُخُولَ الْجَنَّةِ قَبْلَ النَّاسِ نُورُهُمْ يَسْعى‏ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ.»(2)
«حضرت فرمود این جبرئیل است که از جانب خداوند متعال برای من خبر آورده است که همانا به شیعیان و محبان تو 7 ویژگی عطا کرده است: راحتی هنگام مرگ، انس گرفتن هنگام ترس و وحشت، نور هنگام تاریکی و ظلمت، ایمنی هنگام فزع قیامت، دادگری و عدالت نزد میزان اعمال، جواز رد شدن از صراط و داخل شدن به بهشت قبل از سایر مردم، در حالیک[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]ه نورشان پیشاپیش آنان و از سوی راستشان در حرکت است »
در روایتی از ابن عباس نیز به این نکته اشاره شده است که این اوصاف مربوط به قیامت است.
ابن شهر آشوب: عن تفسير مقاتل: عن عطاء، عن ابن عباس:
يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ لا يعذب الله محمدا وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ لا يعذب علي بن أبي طالب و فاطمة و الحسن و الحسين و حمزة و جعفرا نُورُهُمْ يَسْعى‏ يضي‏ء على الصراط لعلي و فاطمة مثل الدنيا سبعين مرة فيسعى نورهم بين أيديهم و يسعى عن أيمانهم، و هم يتبعونه، فيمضي أهل بيت محمد أول مرة على الصراط مثل البرق الخاطف، ثم يمضي قوم مثل الريح، ثم يمضي قوم مثل عدو الفرس،..، ...(4)

«(آن روز) روزی است که خداوند هیچ پیامبری را عذاب نمیکند، محمد(صلی الله علیه و آله) و کسانی که همراه او هستند را عذاب نیمکند. علی بن ابیطالب، فاطمه زهرا، حسن، حسین(علیهم السلام)، حمزه و جعفر را عذب نمیکند در حالیکه نور آنان پیشاپیش و از سمت راست آنها حرکت میکند و ایشان به دنبال آن میروند. پس اهل بیت پیامبر اکرم ابتدا از روی پل صراط همانند برق میگذرند و سپس گروهی همانند باد، گروهی هماند اسب و ... میگذرند. »
البته شواهد و قرائن دیگری نیز میتوان اقامه کرد که برای جلوگیری از طولانی شدن پاسخ از ذکر آن خودداری میکنیم.

ــــــــــــ
1. [=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]النساء، 13
2. [=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]التحریم، 8
3.[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif] الخصال، ج2، ص403

4. محمد باقر مجلسی، [=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]بحار الانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403ق، چاپ دوم، ج8، ص67


[=microsoft sans serif]

موضوع قفل شده است