غذاي دسته جمعي

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
غذاي دسته جمعي

با سلام
همینكه رسول اكرم و اصحاب و یاران از مركبها فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند، تصمیم جمعیت بر این شد كه برای غذا گوسفندی را ذبح و آماده كنند. یكی از اصحاب گفت :سر بریدن گوسفند با من .
دیگری :كندن پوست آن با من . سومی :پختن گوشت آن با من . چهارمی : ... رسول اكرم :جمع كردن هیزم از صحرا با من . جمعیت :یا رسول اللّه ! شما زحمت نكشید و راحت بنشینید، ما خودمان با كمال افتخار همه این كارها را می كنیم . رسول اكرم :می دانم كه شما می كنید، ولی خداوند دوست نمی دارد بنده اش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند كه برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد. سپس به طرف صحرا رفت و مقدار لازم خار و خاشاك از صحرا جمع كرد و آورد.
داستان راستان / استاد مطهري