جمع بندی اخلاق مسلمانان و اقبال به اسلام

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اخلاق مسلمانان و اقبال به اسلام

باسلام

کسی که شیعه هست ، مسلمان هست ، چرا اخلاقش خوب نیست؟
من با چندتا بهایی برخورد داشتم خوش برخورد بودن واخلاق خوبی داشتن .البته شیعه هم هستن کسانی که اخلاقشون خوبه.چیزی که بیشتر دیده میشه اخلاقه ومن جوون اول جذب اخلاق یک دین میشم.به خاطر همین اخلاق خوب چندین نفرو خودم سراغ دارم که به بهاییت پیوستن.
دین اسلام ما میدونیم دین کاملیه .اما من اخلاق توی افراد شیعه کم رنگ میبینم.حتی خودم
اخلاق اسلامی –اجتماعی عصر حاضرمون چیه؟ چه اخلاقی باید داشته باشیم که دین اسلام واسه جوانها جذاب باشه؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حنیف

پازل;917847 نوشت:
کسی که شیعه هست ، مسلمان هست ، چرا اخلاقش خوب نیست؟
من با چندتا بهایی برخورد داشتم خوش برخورد بودن واخلاق خوبی داشتن .البته شیعه هم هستن کسانی که اخلاقشون خوبه.چیزی که بیشتر دیده میشه اخلاقه ومن جوون اول جذب اخلاق یک دین میشم.به خاطر همین اخلاق خوب چندین نفرو خودم سراغ دارم که به بهاییت پیوستن.
دین اسلام ما میدونیم دین کاملیه .اما من اخلاق توی افراد شیعه کم رنگ میبینم.حتی خودم
اخلاق اسلامی –اجتماعی عصر حاضرمون چیه؟ چه اخلاقی باید داشته باشیم که دین اسلام واسه جوانها جذاب باشه؟

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و عرض ادب و احترام

داشتن حسن خلق و برخورد محترمانه با مردم، یکی از اصول اخلاق اسلامی ست.

بهترین مسلمانان از دیدگاه اسلام خوش اخلاق ترین آنها هستند.

این جمله پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم معروف و مشهور است که فرمودند:

إنّما بعثت لأتمّم مكارم الأخلاق‏

به درستی که من برانگيخته شده ام تا اخلاق بزرگوارانه را به كمال رسانم.۱

دستور اسلام به مسلمانان و شیعیان خوش خلقی و مدارا با مردم است.

امام صادق علیه السلام که صاحب مذهب جعفری محسوب می شود فرموده اند:

[=IRMitra]

أکمَلُ الناسِ عَقلاً أحسَنُهُم خُلقاً؛ عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست.۲



اما با شما کاملا موافقم که ما امروزه خوش خلقی را در بین مسلمانان کمتر مشاهده می کنیم؛ مهم اینست که دلیل این امر فاصله گرفتن ما از اصول اخلاق اسلامی ست.

برای مثال در سنن النبی آمده که پیامبر از همه مردم لبخندش بیشتر و خوش روتر بود.۳

همچنین نقل شده که امام صادق علیه السلام از یکی از مسلمانان سوال کرد: شما چگونه با یکدیگر شوخی می‌کنید؟
عرض کرد: کم مزاح می‌کنیم.
فرمود: چرا با هم مزاح نمی‌کنید. این عمل از حسن خُلق است و با آن می‌توانید برادر مؤمن را خوشحال کنید. پیامبر با دیگران مزاح می‌کرد تا دیگران را شاد کند.۴

جامعه ای که در آن خلقیات نیک و پسندیده در بین مردم رواج نداشته و مردم نسبت به یکدیگر خوش رفتار نباشند، نمی تواند به سعادت واقعی و هدف نهایی خلقت دست پیدا کند. رسیدن به مقام خلیفه اللهی با بدخلقی قابل جمع نیست.

البته توجه بفرمایید که منظور از خوش خلقی، فقط رفتار خوب و مدارا با مردم نیست؛ بلکه انسان قبل از هر چیز در مورد خودش سفارش شده و نسبت به سعادت خودش مسئول است. اگر هر کسی در کسب فضائل اخلاقی و صفات نیک اسلامی بکوشد، فضای جامعه یک فضای مهر و گذشت نسبت به دیگران شده و مردم احساس راحتی و امنیت می کنند. چنین جامعه ای حتی اگر از لحاظ مادی هم پیشرفت های زیادی نداشته باشد، باز هم مردم در آن حس آرامش، امنیت و سعادت دارند.

این یک جامعه اخلاقی ست.

پس برای داشتن یک جامعه اخلاقی مهتر از دیگران، خود ما هستیم که در کسب فضائل اخلاقی مجاهدت و تمرین داشته باشیم.
اسلام در این زمی
نه بهترین آموزه ها و بهترین الگوها را در اختیار ما قرار داده است.


نقل شده که روزی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از اصحابشان سوال کردند:


أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِخِيارِكُمْ؟ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَحْسَنُكُمْ أَخْلَاقاً الْمُوَطَّئُونَ أَكْنَافاً الَّذِينَ يَأْلَفُونَ وَ يُؤْلَفُون‏

آيا شما را از بهترين افرادتان خبر ندهم؟
عرض كردند: چرا، اى رسول خدا.
حضرت فرمودند: خوش اخلاق ترين شما، آنانند كه نرمخو و بى آزارند، با ديگران انس می گيرند و ديگران نيز با آنان انس و الفت مى گيرند.۵

[=IRMitra]



۱. نهج الفصاحه ص ۳۴۵ ، ح ۹۴۴
۲. کافی، ج ۱، ص ۲۳ ، ح ۱۷
۳. علی اربیلی، کشف الغمّه فی معرفه الائمه، ج ۲، ص ۱۳۴
۴. سید محمّدحسین طباطبائی، سنن النبی، ترجمه لطیف راشدی، ص ۱۰۲
۵. زهد، ص ۳۰ ، ح ۷۵

حنیف;919305 نوشت:
سلام

سلام و عرض ادب
استاد عزيز ، كلام شما بيشتر در وصف اخلاق بود ، اما پاسخ استارتر محترم را نفرموديد
چرا در جامعهء شيعي ما ، پرداختن به اخلاق ، كمرنگ شده است؟

چيزي كه به ذهن من مي رسد:

1 - اشتباه علما و سخنرانان كه احكام را بسيار برجسته تر از اخلاق به مردم معرفي كرده اند. وقتي ما روايت داريم كه اگر آبروي مومن با خراب شدن خانهء كعبه حفظ ميشود ، خانهء كعبه را خراب كن ، اين شوخي نيست. جك نيست. معصوم(ع) همينطوري بي جهت اين حرف را نفرموده. اين روايت و روايات مشابه آن دلالت بر اين دارد كه جايگاه اخلاق در دين ما چه جايگاه عظيمي است. ولي متاسفانه ما در اطرافمان مي بينيم كه مثلاً مردي نمازش قضا نميشود ، اما زنش را تحقير ميكند!! يا خانمي كلاس قرآن مي رود ، اما با شوهرش بددهاني ميكند!! يا والدين هر دو مذهبي هستند ، اما فرزند درد دلش را بايد به غريبه ها بگويد!! يا فرزند مداح است ، اما حرمت والدين را نگه نمي دارد!! يكي از اصلي ترين دلايل اين اتفاقات ، همين است كه در ذهن مردم ، اين اعمالِ ظاهري دين است كه مهم است و مقصر اصلي آن هم كساني هستند كه به مردم آدرس اشتباه مي دهند

2 - كوتاهي خود مردم نيز در اين موضوع دخيل است. جداي از توضيح قبلي كه عرض كردم ، كم نيستند سخنران هاي مذهبي كه مدام به اهميت اخلاق مي پردازند. اما كبر و خودبيني كه در وجود ماهاست ، باعث ميشود ظاهراً اين حرفها را بشنويم و سرمان را نيز به علامت تاييد تكان دهيم. اما در عمل خودمان را به رعايت هيچكدام از اين اصول اخلاقي ملزم ندانيم. ميگوئيم دروغ بد است ، داد زدن بد است ، توهين بد است و..... اما تا پاي منافعمان به ميان بيايد ، همه چيز را فراموش ميكنيم

3 - يكي از دلايل بداخلاقي و حتي ابتلا به گناه در بين شيعيان ، شيعه بودن آنهاست! نه به اين دليل كه شيعه بودن بد باشد ، بلكه دقيقاً به اين دليل كه شيعه بودن بزرگترين نعمت خداست. منتهي اشكال كار اينجاست كه ما فكر ميكنيم كه شيعه بودن به اسم است. ما فكر ميكنيم همين كه اسم مسلمان و شيعه را يدك ميكشيم ، ديگر بهشت براي ما تضمين شده است! گناه هم ميكنيم ، بعدش ميگوئيم عيب ندارد ، امام حسين(ع) شفاعت ميكند!

4 - مورد آخر را در مخالفت با شما خواهر گرامي عرض ميكنم. بطور طبيعي وقتي ما با افرادي از يك مذهب ديگر كه اخلاق خوبي دارند مواجه ميشويم ، اينطور برداشت مي كنيم كه پيروان آن مذهب آدم هاي با اخلاقي هستند. درحاليكه در بين اديان و مذاهب ديگر ميشود نمونه هايي از بداخلاقي نام برد كه شما در كمتر شيعه اي پيدا ميكنيد. منظور اينكه همانطور كه خودتان هم اشاره فرموديد ، اين موضوع نسبي است

Reza-D;919402 نوشت:
سلام و عرض ادب
استاد عزيز ، كلام شما بيشتر در وصف اخلاق بود ، اما پاسخ استارتر محترم را نفرموديد
چرا در جامعهء شيعي ما ، پرداختن به اخلاق ، كمرنگ شده است؟


علیکم السلام و رحمه الله

ضمن تشکر از شما به خاطر تحلیل خوبی که ارائه کردید.

مواردی که فرمودید، تا حدودی قابل قبول است، هرچند هر سه آنها در اصل به کم کاری خود ما بر می گردد.

اسلام دقیقا تمام موارد را به طور روشن و واضح بیان کرده، ولی ما به دلائل مختلف از عمل کردن سر باز می زنیم.

ندانستن و نشنیدن مسائل اخلاقی واقعا در عصر اطلاعات و بمباران اطلاعاتی، توجیه خوبی نیست.
صرفنظر از اینکه ما معمولا عادت به شنیدن جوکها و لطیفه هایی داریم، مبنی بر زیاد بودن جلسات وعظ و سخنرانی دینی، حتی در رسانه های قابل دسترسی عموم.

نقل می کنند که شخصی خدمت آیه الله بهجت رحمه الله علیه رسید و عرض کرد که با توجه به اینکه داشتن استاد اخلاق و مربی برای فرد سالک، امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است، حال که ما از داشتن چنین استادی محروم هستیم چه کنیم؟

ایشان در پاسخ فرمودند: اگر کسی طالب معرفت و قرب به حق تعالی باشد و در این راه، خلوص و جدیت (طلب حقیقی و واقعی) داشته باشد در و دیوار به اذن خداوند معلم او خواهد بود؛ وگرنه سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله هم (چه برسد به استاد و مربی اخلاق) در او اثر نخواهد داشت، چنانچه در ابوجهل اثر نکرد.

باز سوال شد: عده زیادی از شما تقاضای درس اخلاق دارند اگر برایتان امکان دارد درس اخلاق بگذارید تا ما از وجودتان بهره‌مند شویم؟
آیه الله بهجت فرمودند: کو عمل کننده؟ کو عمل کننده آقا؟!

عرض شد: آقا، نصیحت بفرمایید، دعا کنید عمل کنیم. ایشان فرمود: دعا که می کنیم، دعا که چیزی نیست. که انجام ندهیم، ولی همین کافی نیست، بعضی مطالب دوائی است نه فقط دعایی. و بعد از اصرار مجدد فرمودند: یک چیزی به شما می گویم هر جا بروید این است و جز این نیست. بروید گناه نکنید.

مشکل اینجاست که ما حتی به دانسته هایمان عمل نمی کنیم؛ که اگر عمل کنیم، صریح آیات و روایات است که راه باز می شود.

قرآن به صراحت می فرماید:

«يا ايها الذين آمنوا ان تتقوالله يجعل لكم فرقانا و يكفر عنكم سيئاتكم و يغفر لكم و الله ذوالفضل العظيم1

اي اهل ايمان! اگر پرهيزگار بوده و تقواي الهي پيشه كنيد، خداوند براي شما نيروي تشخيص حق از باطل قرار داده، بديهاي شما را پوشانده، شما را بيامرزد و خداوند داراي فضل و رحمت بزرگ است»

همچنین در حدیث قدسی آمده که خداوند عزوجل فرمود:

«مَن طَلَبني وَجَدَني وَ مَن وَجَدَني عَرَفَني وَ مَن عَرَفَني اَحَبَّني وَ مَن اَحَبَّني عَشَقَني وَ مَن عَشَقَني عَشَقتُهُ ....2

آن كس كه مرا طلب كند مي‌يابد، آن كس كه مرا يافت مي‌شناسد، آن كس كه مرا شناخت دوستم مي‌دارد، آن كس كه دوستم داشت به من عشق مي‌ورزد، آن كس كه به من عشق ورزيد من نيز به او عشق مي‌ورزم ...»

مشکل اصلی اینجاست که ما علیرغم یقین به قیامت و روز جزا، به دلیلِ کم بودن عملِ متناسب با این یقین، برایمان باور قلبی به وجود نیامده.

فرق است بین علم و باور.

با عمل کردن به دانسته ها، برای انسان باور به وجود می آید و این باور موجبات اعمال بهتر و دقیقتر و در نهایت سعادت و کمال انسانی را فراهم می آورد.


پی نوشت:
1. سوره مبارکه انفال، آیه 29
2. این حدیث در برخی منابع عرفانی و
اسلامی بدون سند (مرسل) با عبارات مختلفی به عنوان حدیث قدسی آمده است. به عنوان مثال در کتاب الحقائق فى محاسن الاخلاق، از ملا محسن فیض کاشانى، محقق: محسن عقیلى‏، ص 366

حنیف;920140 نوشت:
آیه الله بهجت رحمه الله علیه

سلام استاد حنيف عزيز
در تاييد فرمايش شما عرض ميكنم ، يك بار كتابي از آيت الله بهجت برداشتم براي مطالعه
(نام كتاب يادم نيست)
كتاب را باز كردم و يكي از مطالب آن را خواندم كه اين بود:

كسي از ايشان پرسيد: آقا ما را نصيحتي كن

ايشان پاسخ دادند:
آيا به نصيحت هايي كه تاحالا شنيده اي عمل كرده اي؟

كتاب را بستم گذاشتم سر جايش!
فهميدم كه دارم اداي خواندن را در مي آورم

در راستاي موضوعي كه نقل كردم ، داستاني را ميگويم
پسري در خانه نشسته بود و فكر ميكرد. مادرش او را صدا زد و گفت پسرم ميروي نان بخري؟
پسر گفت نمي توانم چون دارم فكر ميكنم
چند دقيقه بعد خواهرش آمد و گفت داداش نقاشي منو نگاه ميكني و نظرتو بگي؟
باز پسر گفت نمي توانم چون دارم فكر ميكنم
مرتبهء بعد پدرش صدايش كرد و از او خواست در تعمير يك وسيله به او كمك كند
كه باز هم پسر گفت نمي توانم چون دارم فكر ميكنم


در اين موقع مادرش پيش او رفت و گفت پسرم داري به چه چيزي فكر ميكني؟
پسر گفت دارم فكر ميكنم چقدر جالب ميشد كه مثلاً خانه آتش ميگرفت بعد من ، شما و پدر و خواهر را از آتش نجات مي دادم. آن وقت قهرمان ميشدم
مادرش گفت:
"پسرم ، براي قهرمان بودن نياز به انجام كارهاي عجيب و غريب نيست
اگر تو براي من نان مي خريدي
نقاشي خواهرت را نگاه ميكردي
و به پدرت در تعمير وسيله كمك ميكردي
همين ها كافي بود تا قهرمانِ ما باشي"

براي خوش اخلاق شدن هم نياز نيست ما كار خاصي انجام بدهيم
فقط كافي است به همان مسائل ساده اي كه تا حالا ياد گرفته ايم عمل كنيم

حنیف;920140 نوشت:
هر سه آنها در اصل به کم کاری خود ما بر می گردد

با شما مخالفم برادر
اينكه درفضاي مجازي يا بين مردم جوك هايي ساخته ميشود و براي مثال ميگويند برو ببين آنتن خانه توي مسجد نيفتاده؟!
دليل بر اين نيست كه سازندگان يا راويان اين جوك ها تمام آن جلسات سخنراني را رفته اند بعد جك ساخته اند
ساختن و بيان اين جوك ها دلايل مختلفي دارد برادر كه موضوع بحث ما نيست

ببينيد بزرگوار ، ما (ما به معناي كسي كه مسئوليتي دارد)
نمي توانيم از مردم انتظار داشته باشيم آنگونه كه ما دوست داريم به ما گوش كنند
بلكه اين ما هستيم كه بايد ببينيم مردم چگونه به ما گوش ميكنند و خود را با شرايط و زمانه تنظيم كنيم. البته در چهارچوب دين
قطعاً اين حديث از امام علي(ع) را شنيده ايد كه فرمودند:
"فرزندانتان را براي زمان خودشان تربيت كنيد"
وقتي امام(ع) چنين بياني دارند ، معنايش اين است كه ميشود چهارچوب دين را حفظ كرد ، اما در عين حال روش هاي نوين تربيتي را بكار برد

يك زماني تفكر غرب كتاب مي نوشت. ما هم كتاب مي نوشتيم
بعد آنها موسيقي را وارد گود كردند. ما باز كتاب نوشتيم
سپس آنها به فيلم سازي روي آوردند. باز ما كتاب نوشتيم
آنها به سمت ساخت فيلم و سريال رفتند. باز هم ما كتاب نوشتيم
آنها اينترنت را عرضه كردند. ما همچنان كتاب نوشتيم
الان كار آنها به سيستم هاي واقعيت مجازي رسيده ، يعني بازسازي يك دنياي كامل بصورت مجازي!
و ما همچنان در حال نوشتن كتاب هستيم!!!
(كتاب يا نهايتاً سخنراني)


بعد هم كه جوان هايمان از دستمان مي روند متعجب نگاه ميكنيم كه واقعاً چرا اينطوري شد؟!
اين را درك نكرده ايم كه بايد مطالب خود را به شكل نوين به جوانان ارائه كنيم
نمي گويم بايد عين اروپا عمل ميكرديم. بلكه مي توانستيم تفكيك كنيم

متاسفانه ما هميشه منفعلانه عمل كرده ايم
يادتان هست يك زماني داشتن ويدئو ممنوع بود؟
بعد آن آزاد شد و دستگاه پخش سي.دي ممنوع شد
و همينطور اينترنت و شبكه هاي مجازي و.....

يا يك مدت ما فقط دو تا شبكه درپيت داشتيم
درحاليكه ماهواره انواع شبكه هاي فارسي زبان را راه اندازي ميكرد
(جك هايي كه گفتيد همين زمان ها شروع شد)

شبكهء من و تو برنامه بفرمائيد شام راه انداخت
شبكه هاي ديگر برنامه هاي انتخاب خواننده راه انداختند و.....

زماني ما بيدار شديم كه ديگر دير شده بود
چندين شبكه زديم و برنامه هايي مثل شام ايراني را بصورت ويديوي خانگي عرضه كرديم
اما مردم ديگر با آن برنامه ها و سريال ها خو گرفته بودند
بخدا اين مملكت را امام زمان(عج) نگه داشته وگرنه تا الان معلوم نبود مردم ما به كجاها رفته بودند

نكته:
باز هم تاكيد ميكنم منظورم اين نيست كه مثلاً برويم براي مردم رقص و آواز بگذاريم كه سمت ماهواره نروند!
اتفاقاً چنين كاري نتيجه اش بدتر است! حرفم اين است كه ما هم بايد با سليقه و نظر جوانان و خواسته هاي نوين آنها هماهنگ ميشديم

Reza-D;920149 نوشت:
حرفم اين است كه ما هم بايد با سليقه و نظر جوانان و خواسته هاي نوين آنها هماهنگ ميشديم

علیکم السلام و رحمه الله

همانطور که عرض کردم، فرمایش شما تا حدودی قابل قبول است.

نکته این بود که در عین حال، "خواستن توانستن است."

همانطور که عده ای خواسته و توانسته اند.

مگر برای آیه الله بهجت کسی فیلم و نرم افزار آماده کرده بود؟!!

یا علامه طباطبایی تحت تعلیمات خاص ماهواره ای قرار داشت!؟

یا همین نوجوان هایی که در دوران دفاع مقدس، بسیاری از بزرگان را شرمنده بزرگی خودشان کردند، چه امکانات پیشرفته ای در اختیارشان بود؟!

عرض بنده فقط اینست که اگر کسی واقعا طالب باشد، اینطور نیست که راهی برای فراگیری وجود نداشته باشد.

با تمام اینها، با شما کاملا موافقم که هر قدر هم که ما کار کرده باشیم، باز هم جا برای کار بیشتر هست و هر قدر زحمت بکشیم، تا زمانی که به جامعه مورد رضایت امام زمان نرسیده ایم، کافی نیست!

حنیف;920154 نوشت:
مگر برای آیه الله بهجت کسی فیلم و نرم افزار آماده کرده بود؟!!

برادر عزيزم اين ديگر از آن حرفهاست كه اصلاً نمي توانم بپذيرم
ببينيد اگر مخاطب ما يك شخص باشد ، مي توانيم به او اين حرف را بزنيم و بگوئيم تو به جامعه چكار داري
اما وقتي مخاطب ما خود جامعه است بايد جامع هم نگاه كنيم

پيامبر(ص) در دوران جاهليت بودند اما مي دانستند كه خداي واحدي هست كه قادر مطلق است
لذا با وجودي كه درميان آن همه بي بند و باري و انحراف به دنيا آمده بودند ، اما راه را پيدا كردند و مسير صحيح را رفتند

با حساب فرمايش شما ، خدا ديگر نبايد ايشان را به راهنمايي مردم مي فرستاد
بلكه بايد ايشان را روز قيامت به مردم نشان مي داد و به مردم مي گفت:
"چرا شما مثل محمد مسير صحيح را پيدا نكرديد؟ مگر براي محمد پيامبر فرستاده بودم؟ مگر برايش قرآن فرستاده بودم؟"

اما خداوند مي خواست و مي خواهد كه همهء جامعه مانند محمد(ص) بشوند
ما نيز اگر درست عمل ميكرديم ، الان بجاي چند بهجت و طباطبايي و قاضي ؛ هزاران از آنها داشتيم

ضمن اينكه برادر عزيز ، با عذرخواهي ، اين حرف شما به نوعي شانه خالي كردن از مسئوليت است
(نه اينكه شما چنين قصدي داشته باشيد ، بلكه مفهوم سخن شما اين است)

شما در نام ايران كلمهء "اسلامي" را از ادامهء پسوند جمهوري برداريد
آن وقت بنده مي پذيرم كه در جمهوري ايران هر كسي موظف است خودش راه خودش را پيدا كند


Reza-D;920157 نوشت:
برادر عزيزم اين ديگر از آن حرفهاست كه اصلاً نمي توانم بپذيرم
ببينيد اگر مخاطب ما يك شخص باشد ، مي توانيم به او اين حرف را بزنيم و بگوئيم تو به جامعه چكار داري
اما وقتي مخاطب ما خود جامعه است بايد جامع هم نگاه كنيم

پيامبر(ص) در دوران جاهليت بودند اما مي دانستند كه خداي واحدي هست كه قادر مطلق است
لذا با وجودي كه درميان آن همه بي بند و باري و انحراف به دنيا آمده بودند ، اما راه را پيدا كردند و مسير صحيح را رفتند

با حساب فرمايش شما ، خدا ديگر نبايد ايشان را به راهنمايي مردم مي فرستاد
بلكه بايد ايشان را روز قيامت به مردم نشان مي داد و به مردم مي گفت:
"چرا شما مثل محمد مسير صحيح را پيدا نكرديد؟ مگر براي محمد پيامبر فرستاده بودم؟ مگر برايش قرآن فرستاده بودم؟"

اما خداوند مي خواست و مي خواهد كه همهء جامعه مانند محمد(ص) بشوند
ما نيز اگر درست عمل ميكرديم ، الان بجاي چند بهجت و طباطبايي و قاضي ؛ هزاران از آنها داشتيم

ضمن اينكه برادر عزيز ، با عذرخواهي ، اين حرف شما به نوعي شانه خالي كردن از مسئوليت است
(نه اينكه شما چنين قصدي داشته باشيد ، بلكه مفهوم سخن شما اين است)

شما در نام ايران كلمهء "اسلامي" را از ادامهء پسوند جمهوري برداريد
آن وقت بنده مي پذيرم كه در جمهوري ايران هر كسي موظف است خودش راه خودش را پيدا كند

عرض سلام مجدد

احتمالا در این مورد من نتوانستم درست منظورم را بیان کنم، چون در این مدت حضرتعالی را انسان منطقی و دارای قدرت تحلیل عالی شناخته ام.

پس اجازه بدهید که عرضم را از اول بیان کنم:

در اینکه علما و روحانیت به عنوان رهبر معنوی جامعه وظیفه ارشاد و راهنمایی را به عهده دارند، شکی نیست.

در اینکه هرقدر هم کار انجام شود، تا زمانی که به وضعیت مطلوب و جامعه مورد رضایت خداوند نرسیده ایم، همچنان جای کار بیشتر هست و باید بیشتر زحمت کشید هم حرفی نیست.

نکته اینجاست که ما نباید عادت کنیم برای عدم موفقیت هایمان، دچار خطاهایی مثل مقصریابی یا فرافکنی و امثال اینها شویم.
آن هم در زمانی که عده ای در همین شرایط و ای بسا نامطلوب تر، به موفقیت های بالایی رسیده اند.

روحانیت وظیفه دارد که هرچقدر می تواند تلاشش را بیشتر کرده و با تمام توان کار کند.
به همین نسبت، بقیه هم وظیفه دارند از ظرفیت های ایجاد شده استفاده کرده و برای موفق شدن، منتظر شرایط ایده آل نمانند.

این جمله بسیار زیبا و پرمغزی ست که فرموده اند

«هر کس بخواهد کاری را انجام دهد، راهش را پیدا می کند؛ و هر کس نخواهد، بهانه اش را»


اما عرض بعدی بنده این بود که:

دلیل فاصله گرفتن از اسلام و اخلاق اسلامی، این نیست که مردم نسبت به آن آگاهی ندارند، بلکه دلیل اصلی، انتخابِ هوای نفس و سرباز زدن از تکلیف است.

این امر به وضوح توسط خداوند در قران بیان شده که بسیاری از مردم، در عین علم و آگاهی، هوای نفس را انتخاب کرده و از عمل به تکالیف الهی شان سر باز می زنند:

أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ۱

پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديده‏ اش پرده نهاده است آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت‏ خواهد كرد آيا پند نمى‏ گيريد؟!

و باز در سوره مبارکه نمل، در مورد قوم فرعون می فرماید:

وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ۲

و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود.

علم داشتن، شرط لازم و کافی هدایت نیست.
برای رسیدن به هدایت و سعادت، علم باید همراه با خواستن و عمل هم باشد.

آیا می توان گفت در نحوه بیان موسی هم ایرادی وجود داشت؟!

در بیان رسول بزرگوار اسلام چطور؟!
آیا پیامبر به اندازه کافی از احکام و اخلاق برای مردم صحبت نکردند!؟
آیا نفرمودند که اصلا من برای کامل کردن مکارم اخلاقی مبعوث شده ام؟!

چرا در زمان پیامبر ریشه مفاسد و رذائل اخلاقی خشکیده نشد؟!

بعد از پیامبر آیا واقعا مردم نسبت به اهل بیت ناآگاه بودند!؟
دختر و داماد پیامبر را نمی شناختند؟
در واقعه کربلا حسین علیه السلام شناخته شده نبود؟
مردم در محبت پیامبر به امام حسین علیه السلام شک داشتند!؟

پس علم به ما هو علم، منشاء هدایت نیست. حتی بسیاری مواقع باعث گمراهی هم هست.
داستان های تمام انبیاء الهی بیانگر این موضوع هستند و شکی در این نیست.

علم اجمالی اگر موجب عمل شد، همانطور که عرض کردم، راه را برای انسان باز کرده و منجر به علم تفصیلی خواهد شد؛ اما اگر عملی به دنبال آن نباشد، اگر موجب گمراهی نشود، اقلا فایده ای هم برای انسان نخواهد داشت.

در سوره قیامت، خداوند متعال بعد از چندین قسم، می فرماید:

بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ۳

انسان شك در معاد ندارد بلكه او مى‏ خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت در تمام عمر گناه كند.


۱. سوره جاثیه، ۲۳
۲. سوره نمل، ۱۴
۳. سوره قیامت، ۵

حنیف;920333 نوشت:
چرا در زمان پیامبر ریشه مفاسد و رذائل اخلاقی خشکیده نشد؟!

قبل از پستی که در مخالفت با فرمایش شما نوشتم ، پست دیگری ارسال کرده بودم که کاملاً در همین راستا بود که می فرمائید
لذا من جایی منکر تلاش خودمان نشدم

اجازه دهید جسارتی کنم و درحضور شما استاد گرامی ، فضولی کرده و کمی بحث را سامان بدهم
بنده و شما در اصل موضوعات هم نظر هستیم
یعنی هم من قبول دارم که هر کسی خودش وظیفه دارد تا راه را بیابد
و هم شما قبول دارید که علما و اساتید وظیفهء ارشاد صحیح جامعه را برعهده دارند

می دانید اختلاف نظر ما کجاست؟
در حد ، میزان و نوع این دو مورد

اگر درزمان پیامبر(ص) ریشهء مفاسد خشکیده نشد ، اما کسی هم نمی تواند یقهء ایشان را بگیرد بگوید کم کاری کردی!
ولی ما در ایران می توانیم یقهء خیلی ها را بگیریم و بگوئیم نه فقط کم کاری ، که بدکاری کردید
این حرف هم که بگوئیم پیامبر(ص) معصوم بودند و متولیان امروز ما معصوم نیستند نیز خیلی دردی را دوا نمی کند
چون ایرادهایی که وارد است به همان غیرمعصوم وارد است و در حیطه ای است که از یک غیرمعصوم انتظار می رود

حنیف;920332 نوشت:
هر کس بخواهد کاری را انجام دهد، راهش را پیدا می کند؛ و هر کس نخواهد، بهانه اش را

شکی نیست
ولی شما به بخشی از عرائض بنده که در پست شماره 9 گفتم توجه نفرمودید. بخوانید برادر:

Reza-D;920157 نوشت:
اگر مخاطب ما يك شخص باشد ، مي توانيم به او اين حرف را بزنيم و بگوئيم تو به جامعه چكار داري
اما وقتي مخاطب ما خود جامعه است بايد جامع هم نگاه كنيم

شما برای من آیاتی آوردید در این باب که انسان دنبال هوای نفس است و خودش باید بخواهد تا هدایت شود
هم آیات قرآن و هم حرف شما به روی چشم بنده

اما برادر ، بنده هم دو روایت برای شما می آورم که البته خودتان به آنها از من آگاه تر هستید:

حضرت محمد (ص):
دو طايفه ‏ى از امت من است كه هر گاه شايسته باشند مردم شايسته ‏اند
و هر گاه فاسد باشند مردم را فاسد كنند
زمامداران و دانشمندان
ارشاد العقول - ج 1 - ص 172

امام علی (ع):
اگر زمامدار تغییرکند ، زمان و اوضاع نیز دگرگون خواهد شد
(منبعش را پیدا نکردم ولی اگر نیاز است ارائه میکنم)

زمانی که ما انقلاب کردیم ، امام خمینی(ره) در تربیت مردم و حتی مسئولین بسیار خوب عمل کردند
مردم ما همان مردمی هستند که 8 سال با جان و دل در مقابل ظلم ایستادند
بی انصافی است وضع نابسامان امروز جامعه را به گردن خودشان بیندازیم!
بخدا خیلی کم کاری کرده ایم ، خیلی زیاد
یعنی در آن حدی کار نکردیم که امروز بگوئیم خب ما وظیفه مان را انجام دادیم ، دیگر هر کس به راه راست نیامد خودش مقصر است!
تا گفتن چنین جمله ای چندین سال نوری فاصله داریم برادر

اوضاع ما امروز جوری شده که هر روز از گوشه و کنار میشنویم که:
رهبر تنهاست ، رهبر تنهاست ، رهبر تنهاست.....

خب عزیزی که میگویی رهبر تنهاست! بلندشو نگذار رهبر تنها باشد!


سوال:چرا اخلاق در بین مسلمانان کمرنگ است و یک مسلمان اخلاق خوبی ندارد؟ در عوض غیر مسلمانها و بهائی ها خوش اخلاق و خوش برخورد هستند. قاعدتا یک جوان اول جذب اخلاق یک دین می شود. ما چه اخلاقی باید داشته باشیم که دین اسلام برای جوانان جذاب باشد؟!

پاسخ: داشتن حسن خلق و برخورد محترمانه با مردم، یکی از اصول اخلاق اسلامی ست. طبق دیدگاه اسلامی، بهترین مردم، خوش اخلاق ترین آنها هستند. این جمله پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله معروف و مشهور است که فرمودند: "إنّما بعثت لأتمّم مكارم الأخلاق‏؛ به درستی که من برانگيخته شده ام تا اخلاق بزرگوارانه را به كمال رسانم."1

بنابراین اصولا دستور اسلام به مسلمانان و شیعیان، خوش خلقی و مدارا با مردم است. امام صادق علیه السلام فرموده اند:
"أکمَلُ الناسِ عَقلاً أحسَنُهُم خُلقاً؛ عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست."۲

اما با شما کاملا موافقم که ما امروزه خوش خلقی را در بین مسلمانان کمتر مشاهده می کنیم؛ مهم اینست که دلیل این امر فاصله گرفتن ما از اصول اخلاق اسلامی ست. برای مثال در سنن النبی آمده که پیامبر از همه مردم لبخندش بیشتر و خوش روتر بود.۳ همچنین نقل شده که امام صادق علیه السلام از یکی از مسلمانان سوال کرد: شما چگونه با یکدیگر شوخی می‌کنید؟ عرض کرد: کم مزاح می‌کنیم. فرمود: چرا با هم مزاح نمی‌کنید؟ این عمل از حسن خُلق است و با آن می‌توانید برادر مؤمن را خوشحال کنید. پیامبر با دیگران مزاح می‌کرد تا دیگران را شاد کند.۴

جامعه ای که در آن خلقیاتِ نیک و پسندیده، در بین مردم رواج نداشته و مردم نسبت به یکدیگر خوش رفتار نباشند، نمی تواند به سعادت واقعی و هدف نهایی خلقت دست پیدا کند. رسیدن به مقام خلیفه اللهی، با بدخلقی قابل جمع نیست.

البته توجه بفرمایید که منظور از خوش خلقی، فقط رفتار خوب و مدارا با مردم نیست؛ بلکه انسان قبل از هر چیز در مورد خودش سفارش شده و نسبت به سعادت خودش مسئول است. اگر هر کسی در کسب فضائل اخلاقی و صفات نیک اسلامی بکوشد، فضای جامعه یک فضای مهر و گذشت نسبت به دیگران شده و مردم احساس راحتی و امنیت می کنند. چنین جامعه ای حتی اگر از لحاظ مادی هم پیشرفت های زیادی نداشته باشد، باز هم مردم در آن حس آرامش، امنیت و سعادت دارند. این یک جامعه اخلاقی ست.

پس برای داشتن یک جامعه اخلاقی مهتر از دیگران، خود ما هستیم که در کسب فضائل اخلاقی مجاهدت و تمرین داشته باشیم. اسلام در این زمینه بهترین آموزه ها و بهترین الگوها را در اختیار ما قرار داده است. نقل شده که روزی رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از اصحابشان سوال کردند: "أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِخِيارِكُمْ؟ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَحْسَنُكُمْ أَخْلَاقاً الْمُوَطَّئُونَ أَكْنَافاً الَّذِينَ يَأْلَفُونَ وَ يُؤْلَفُون‏؛ آيا شما را از بهترين افرادتان خبر ندهم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا. حضرت فرمودند: خوش اخلاق ترين شما، آنانند كه نرمخو و بى آزارند، با ديگران انس می گيرند و ديگران نيز با آنان انس و الفت مى گيرند."۵

گاهی می فرمایند که دلیل این مسئله این است که علما و بزرگان، احکام و عبادات را بسیار بیشتر و پررنگتر از اخلاقیات به مردم معرفی کرده و عامل سعادت را تنها در عمل به احکام نشان داده اند. بسیار دیده و شنیده ایم که مردی مذهبی و هیئتی و مسجدی، به زن و بچه اش ظلم کرده و آنها را از حقوق شرعی شان محروم نموده است. پاسخ اینست که اولا اینطور نیست و در طول تاریخِ زندگیِ علما، تا همین الان، همیشه درس های اخلاقی بیش از درس های فقهی برگزار می شده و هر کس می خواسته در این درسها شرکت می کرده و از اصول اخلاقی اطلاع می یافته؛ و ثانیا ندانستن و نشنیدن مسائل اخلاقی واقعا در عصر اطلاعات و بمباران اطلاعاتی، توجیه خوبی نیست.

نقل می کنند که شخصی خدمت آیه الله بهجت رسید و عرض کرد که با توجه به اینکه داشتن استاد اخلاق و مربی برای فرد سالک، امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است، حال که ما از داشتن چنین استادی محروم هستیم چه کنیم؟ ایشان در پاسخ فرمودند: اگر کسی طالب معرفت و قرب به حق تعالی باشد و در این راه، خلوص و جدیت (طلب حقیقی و واقعی) داشته باشد در و دیوار به اذن خداوند معلم او خواهد بود؛ وگرنه سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله هم (چه برسد به استاد و مربی اخلاق) در او اثر نخواهد داشت، چنانچه در ابوجهل اثر نکرد.

باز سوال شد: عده زیادی از شما تقاضای درس اخلاق دارند اگر برایتان امکان دارد درس اخلاق بگذارید تا ما از وجودتان بهره‌مند شویم؟ آیه الله بهجت فرمودند: کو عمل کننده؟ کو عمل کننده آقا؟! عرض شد: آقا، نصیحت بفرمایید، دعا کنید عمل کنیم. ایشان فرمود: دعا که می کنیم، دعا که چیزی نیست. که انجام ندهیم، ولی همین کافی نیست، بعضی مطالب دوائی است نه فقط دعایی. و بعد از اصرار مجدد فرمودند: یک چیزی به شما می گویم هر جا بروید این است و جز این نیست. بروید گناه نکنید.

مشکل اینجاست که ما حتی به دانسته هایمان عمل نمی کنیم؛ که اگر عمل کنیم، صریح آیات و روایات است که راه باز می شود. قرآن به صراحت می فرماید: "يا ايها الذين آمنوا ان تتقوالله يجعل لكم فرقانا و يكفر عنكم سيئاتكم و يغفر لكم و الله ذوالفضل العظيم؛ اي اهل ايمان! اگر پرهيزگار بوده و تقواي الهي پيشه كنيد، خداوند براي شما نيروي تشخيص حق از باطل قرار داده، بديهاي شما را پوشانده، شما را بيامرزد و خداوند داراي فضل و رحمت بزرگ است."6

همچنین در حدیث قدسی آمده که
خداوند عزوجل فرمود: "مَن طَلَبني وَجَدَني وَ مَن وَجَدَني عَرَفَني وَ مَن عَرَفَني اَحَبَّني وَ مَن اَحَبَّني عَشَقَني وَ مَن عَشَقَني عَشَقتُهُ ....؛ آن كس كه مرا طلب كند مي‌يابد، آن كس كه مرا يافت مي‌شناسد، آن كس كه مرا شناخت دوستم مي‌دارد، آن كس كه دوستم داشت به من عشق مي‌ورزد، آن كس كه به من عشق ورزيد من نيز به او عشق مي‌ورزم ..."7

مشکل اصلی اینجاست که ما علیرغم یقین به قیامت و روز جزا، به دلیلِ کم بودن عملِ متناسب با این یقین، برایمان باور قلبی به وجود نیامده. فرق است بین علم و باور. با عمل کردن به دانسته ها، برای انسان باور به وجود می آید و این باور موجبات اعمال بهتر و دقیقتر و در نهایت سعادت و کمال انسانی را فراهم می آورد.

البته در اینکه علما و روحانیت به عنوان رهبران معنوی جامعه، وظیفه ارشاد و راهنمایی مردم را به عهده دارند، شکی نیست؛ و در اینکه هرقدر هم کار انجام شود، تا زمانی که به وضعیت مطلوب و جامعه مورد رضایت خداوند نرسیده ایم، همچنان جای کار بیشتر هست و باید بیشتر زحمت کشید هم حرفی نیست. اما نکته اینجاست که ما نباید عادت کنیم برای عدم موفقیت هایمان، دچار خطاهایی مثل مقصریابی یا فرافکنی و امثال اینها شویم. آن هم در زمانی که عده ای در همین شرایط و ای بسا نامطلوب تر، به موفقیت های بالایی رسیده اند.

به عبارت دیگر، روحانیت وظیفه دارد که هرچقدر می تواند تلاشش را بیشتر کرده و با تمام توان کار کند. به همین نسبت، بقیه هم وظیفه دارند از ظرفیت های ایجاد شده استفاده کرده و برای موفق شدن، منتظر شرایط ایده آل نمانند. این جمله بسیار زیبا و پرمغزی ست که فرموده اند "هر کس بخواهد کاری را انجام دهد، راهش را پیدا می کند؛ و هر کس نخواهد، بهانه اش را"

لب مطلب اینست که دلیل فاصله گرفتن از اسلام و اخلاق اسلامی، این نیست که مردم نسبت به آن آگاهی ندارند، بلکه دلیل اصلی، انتخابِ هوای نفس و سرباز زدن از تکلیف است؛ و این امر به وضوح توسط خداوند در قران بیان شده که بسیاری از مردم، در عین علم و آگاهی، هوای نفس را انتخاب کرده و از عمل به تکالیف الهی شان سر باز می زنند:

"أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ؛ پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديده‏ اش پرده نهاده است آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت‏ خواهد كرد آيا پند نمى‏ گيريد؟!"8

و باز در سوره مبارکه نمل، در مورد قوم فرعون می فرماید:
"وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ؛ و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود."9

علم داشتن، شرط لازم و کافی هدایت نیست. برای رسیدن به هدایت و سعادت، علم باید همراه با خواستن و عمل هم باشد. آیا می توان گفت در نحوه بیان موسی هم ایرادی وجود داشت؟! در بیان رسول بزرگوار اسلام چطور؟! آیا پیامبر به اندازه کافی از احکام و اخلاق برای مردم صحبت نکردند!؟ آیا نفرمودند که اصلا من برای کامل کردن مکارم اخلاقی مبعوث شده ام؟! چرا در زمان پیامبر ریشه مفاسد و رذائل اخلاقی خشکیده نشد؟! بعد از پیامبر آیا واقعا مردم نسبت به اهل بیت ناآگاه بودند!؟ دختر و داماد پیامبر را نمی شناختند؟ در واقعه کربلا حسین علیه السلام شناخته شده نبود؟ مردم در محبت پیامبر به امام حسین علیه السلام شک داشتند!؟

پس علم به ما هو علم، منشاء هدایت نیست. حتی بسیاری مواقع باعث گمراهی هم هست. داستان های تمام انبیاء الهی بیانگر این موضوع هستند و شکی در این نیست. علم اجمالی، اگر موجب عمل شد، همانطور که عرض کردم، راه را برای انسان باز کرده و منجر به علم تفصیلی خواهد شد؛ اما اگر عملی به دنبال آن نباشد، اگر موجب گمراهی نشود، حداقل ،فایده ای هم برای انسان نخواهد داشت.

در سوره قیامت، خداوند متعال بعد از چندین قسم، می فرماید: "بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ؛ انسان شك در معاد ندارد بلكه او مى‏ خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت در تمام عمر گناه كند."10


پی نوشت:
۱. نهج الفصاحه ص ۳۴۵ ، ح ۹۴۴
۲. کافی، ج ۱، ص ۲۳ ، ح ۱۷
۳. علی اربیلی، کشف الغمّه فی معرفه الائمه، ج ۲، ص ۱۳۴
۴. سید محمّدحسین طباطبائی، سنن النبی، ترجمه لطیف راشدی، ص ۱۰۲
۵. زهد، ص ۳۰ ، ح ۷۵
6. سوره مبارکه انفال، آیه 29
7. این حدیث در برخی منابع عرفانی و اسلامی بدون سند (مرسل) با عبارات مختلفی به عنوان حدیث قدسی آمده است. به عنوان مثال در کتاب الحقائق فى محاسن الاخلاق، از ملا محسن فیض کاشانى، محقق: محسن عقیلى‏، ص 366
8. سوره جاثیه، ۲۳
9. سوره نمل، ۱۴
10. سوره قیامت، ۵


موضوع قفل شده است