جمع بندی عدم یا زندگی

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عدم یا زندگی

با سلام و تبریک سال نو...می خوام بدونم عقل از بین دو گزینه ی زیر کدام یک رو انتخاب می کنه؟;;)
1-عدم یا نیستی...نیستی محض بی آنکه حتی برای لحظه ای طعم زندگی رو بچشی
2-زندگی در چند مرحله...مرحله اول کشت و زرع در مزرعه ی آخرت که ممکنه (50 درصد) با درد و رنج و زحمت و زجر بسیار و طاقت فرسایی همراه باشه....مرحله دوم، برداشت آنچه در مرحله ی اول کشت کردیم...که می تونه سعادت و رفاه براتون به همراه بیاره (50 درصد) یا می تونه یک عمر که چه عرض کنم، برای همیشه شما رو در جهنم آتشین و سوزان ابدی کنه(50 درصد)....
حالا بگید به من عقل کدوم گزینه رو ترجیح می ده....گزینه اول یا همون عدم و نیستی رو یا گزینه دوم یا همون هستی یا زندگی رو؟;;)

در پی سوال بالا یک عرضی رو هم مطرح کنم....گفته می شه درسته که خدا با اختیار مستقیم ما رو وارد این دنیا نکرده...ولی انسان ذاتا زندگی رو انتخاب می کنه...در واقع، خدا گزینه ی بهتر و مورد پسند تر برای ذات انسان رو انتخاب کرده که هستی و در این صورت می شه گفت در واقع انسان با اختیار خودش وارد این دنیا شده!!!!!ولی واقعا ذات و اختیار و پسند انسان و یا عقل انسان چیه؟؟;;) نیستی یا هستی؟؟;;)

با تشکر

با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هادی

پارسا مهر;916116 نوشت:
با سلام و تبریک سال نو...می خوام بدونم عقل از بین دو گزینه ی زیر کدام یک رو انتخاب می کنه؟
1-عدم یا نیستی...نیستی محض بی آنکه حتی برای لحظه ای طعم زندگی رو بچشی
2-زندگی در چند مرحله...مرحله اول کشت و زرع در مزرعه ی آخرت که ممکنه (50 درصد) با درد و رنج و زحمت و زجر بسیار و طاقت فرسایی همراه باشه....مرحله دوم، برداشت آنچه در مرحله ی اول کشت کردیم...که می تونه سعادت و رفاه براتون به همراه بیاره (50 درصد) یا می تونه یک عمر که چه عرض کنم، برای همیشه شما رو در جهنم آتشین و سوزان ابدی کنه(50 درصد)....
حالا بگید به من عقل کدوم گزینه رو ترجیح می ده....گزینه اول یا همون عدم و نیستی رو یا گزینه دوم یا همون هستی یا زندگی رو؟

در پی سوال بالا یک عرضی رو هم مطرح کنم....گفته می شه درسته که خدا با اختیار مستقیم ما رو وارد این دنیا نکرده...ولی انسان ذاتا زندگی رو انتخاب می کنه...در واقع، خدا گزینه ی بهتر و مورد پسند تر برای ذات انسان رو انتخاب کرده که هستی و در این صورت می شه گفت در واقع انسان با اختیار خودش وارد این دنیا شده!!!!!ولی واقعا ذات و اختیار و پسند انسان و یا عقل انسان چیه؟؟ نیستی یا هستی؟؟

با تشکر



با سلام و تقدیر و تشکر از پرسش خوبتان

هیچ موجودی طالب عدم نیست
بسیاری از مردم خیال می کنند که رنج و بیماری و غم و عذاب و درد و نقص و امثال این امور، حقیقتاً وجود دارند؛ غافل از آنکه اینها امور عدمی اند. سلامتی امر وجودی است و بیماری نبود سلامتی است. شادی امر وجودی است، و غم نبود شادی است.

هیچ موجودی حقیقتاً طالب عدم نیست؛ بلکه همگان از عدم می گریزند و ناله ها تماماً از عدم است. فقر ، جهل ، نقص عضو ، غم و غصّه ، کینه ، حسد ، درد و رنج و ... ، همگی یا امر عدمی هستند یا از امری عدمی حکایت می کنند. البته مراد از عدم ، در اینجا عدم نسبی است و به تعبیر دیگر ، مراد ، ضعف وجودی است؛ چرا که عدم محض، مفهومی تو خالی بیش نیست؛ و در حقیقت خودش وجود ذهنی دارد.

پس اگر ما انسان‌ها از این امور گرایزانیم، در حقیقت از عدم می گریزیم و اگر طالب علم و دارایی و سلامتی و شادی و نشاط و راحتی و امثال این اموریم ، در حقیقت وجود را طلب می کنیم.
هر خواستنی محتاج معرفت است و تا چیزی را نتوان تصوّر کرد ، خواستن آن محال است؛ عدم محض قابل فرض و تصوّر نیست کجا رسد که کسی بتواند آن را طلب نماید، آنچه به نام عدم فرض می شود وجود ذهنی عدم است که خود سنخی از وجود است در دیار ذهن.

عدم خواهی خیالی است واهی که شیطان رجیم القاء می کند تا انسان را به همان دام پوچی که خود افتاده است گرفتار نماید. خود قسم خورده که وجود را عدم و عدم را وجود جلوه خواهم داد و آدمیان را اینگونه خواهم فریفت ؛ « قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني‏ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين‏» (ابلیس ) گفت:پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من نیز در زمين امور را در نظرشان زينت مى‏دهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت. (الحجر:39)

شیطان همواره منادی و مبلّغ عدم است و خدای تعالی همگان را به وجود فرا می خواند. « أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشی‏ بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرينَ ما كانُوا يَعْمَلُون‏» آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم، و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود، همانند كسى است كه در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! اين گونه براى كافران، اعمالی كه انجام مى‏دادند، تزيين شده است. » ‏(الأنعام:122)

پارسا مهر;916116 نوشت:
با سلام و تبریک سال نو...می خوام بدونم عقل از بین دو گزینه ی زیر کدام یک رو انتخاب می کنه؟
1-عدم یا نیستی...نیستی محض بی آنکه حتی برای لحظه ای طعم زندگی رو بچشی
2-زندگی در چند مرحله...مرحله اول کشت و زرع در مزرعه ی آخرت که ممکنه (50 درصد) با درد و رنج و زحمت و زجر بسیار و طاقت فرسایی همراه باشه....مرحله دوم، برداشت آنچه در مرحله ی اول کشت کردیم...که می تونه سعادت و رفاه براتون به همراه بیاره (50 درصد) یا می تونه یک عمر که چه عرض کنم، برای همیشه شما رو در جهنم آتشین و سوزان ابدی کنه(50 درصد)....
حالا بگید به من عقل کدوم گزینه رو ترجیح می ده....گزینه اول یا همون عدم و نیستی رو یا گزینه دوم یا همون هستی یا زندگی رو؟

سلام

تمام موجودات زنده به دنبال زندگی هستن و این بطور غریزی در ذاتشون هست

مثل میل به غذا خوردن /
همان طور که عقل میگه برای رفع گرسنگی باید غذا خورد
برای زنده ماندن هم باید تلاش کرد تا زندگی جریان یابد .

آگاهی (زندگی) برای انسان لذت بخش تر هست تا عدم آگاهی
___

نکته ی دوم اینکه :
عدم یه چیز خاصی نیست و تعریف خاصی نمیشه ازش کرد
بر فرض ما وقتی میخوابیم به وجود خودمان آگاهی نداریم => در حالی که هستیم

ابوالفضل;916482 نوشت:
آگاهی (زندگی) برای انسان لذت بخش تر هست تا عدم آگاهی

سلام...می فرمایید که آگاهی یا زندگی برای انسان لذت بخش تر هست تا عدم آگاهی...ولی اگر به صرف تجربه بخواهیم حرف بزنیم...این قضیه در مورد همه ی انسان ها صدق نمی کنه...سالها چه انسان ها که خود کشی نمی کنن...خیلی ها هم به خاطر پدر و مادر خودشون خودکشی نمی کنن وگرنه آرزوی خودکشی رو دارن....پس برای خیلی انسان ها هم مرگ و نیستی بهتر از زندگیه....
ابوالفضل;916482 نوشت:
مام موجودات زنده به دنبال زندگی هستن و این بطور غریزی در ذاتشون هست

ببینید ممکنه غریزه ی انسان بگه زندگی بهتره..ولی انسان عقل داره..غریزه انسان می گه بخور چلو مرغ رو مثلا ولی عقل انسان می گه من اگر بخورم چاغ می شم، پس نمی خوره....شما باید عقل و با غریزه تفکیک کنی یا عقل رو با احساسات و عواطف تفکیک کنی...اگر کسی بدونه زندگیش به جهنم منتهی می شه، خوب معلومه عقلش می گه من عدم و نیستی رو انتخاب می کنم حالا هرچند شاید عواطف و غریزش بگه من زندگی رو می خوام....حالا سوال من اینه کسی مطمئن نیست بلکه فقط احتمال می ده که قراره جهنمی بشه و امثال اینها...این فرد عقلش چی می خواد؟؟نیستی؟؟به این معنی که اصلا متولد نشده باشه؟؟یا زندگی ای که ممکنه با درد و رنج و جهنم همراه باشه؟؟؟؟

هادی;916480 نوشت:
هیچ موجودی طالب عدم نیست

با سلام و تشکر....ولی من احساس می کنم شما سعی کردید تعریف خاصی از عدم بدید و از این جهت نشون بدید که کسی طالب عدم نیست...پس سوال می شه چرا کسی خود کشی می کنه...ما اینجا خودکشی رو یم تونیم عدم فرض کنیم.....عدم رو این طور معنی کردیم که نبودنه....در خواب مطلق رفتن و از عالم و آدم نا آگاه بودن....به دنیا نیومدن....اینا رو عدم فرض گرفتیم....و می بینیم که کسانی همین عدم رو می پسندن و دست به خود کشی می زنن...
استاد خواهشن به شکل دیگری پاسخ بدید....شخصی پیش روی خودش زندگی و وجودی را می بینن که می تواند همراه با درد و زجر و مصیبت و سختی باشد و آخرش هم جهنم سوزان...همچین شخصی ریسک می کند و میل به زندگی دارد و یا عدم و مرگ را طلب می کند؟؟؟؟ استاد احساسات و عواطف و امثال اینها را کنار بگذاریم...عقل چه می گوید...واقعیت بنده پاسخ خود را نگرفتم هنوز....شاید منظور پاسخ های شما رو در نیافته باشم....بیشتر توضیح دهید...لطفا ممنون...

پارسا مهر;916488 نوشت:
سلام...می فرمایید که آگاهی یا زندگی برای انسان لذت بخش تر هست تا عدم آگاهی...ولی اگر به صرف تجربه بخواهیم حرف بزنیم...این قضیه در مورد همه ی انسان ها صدق نمی کنه...سالها چه انسان ها که خود کشی نمی کنن...خیلی ها هم به خاطر پدر و مادر خودشون خودکشی نمی کنن وگرنه آرزوی خودکشی رو دارن....پس برای خیلی انسان ها هم مرگ و نیستی بهتر از مرگه....

نظر من اینه خودکشی میل ذاتی به زنده بودن و حیات رو زیر سوال نمیبره . چرا ؟

نکته ی 1 : برخی افراد برای فرار از سختی های زندگی به خودکشی روی می اورند و این مساوی با میل به عدم نیست .
توجه کنید اگر شرایط بر وفق مراد بود میل به حیات سر جای خود هست

نکته ی 2 : و چه بسا عده ی کثیری که خودکشی می کنند به آگاهی بعد مرگ هم اعتقاد دارند ! _ یعنی بنوعی فکر می کنند با خودکشی راحت شده و به ارامش می رسند

نکته ی 3: بسیاری از خودکشی ها بر اثر جنون انی اتفاق می افتند

پارسا مهر;916488 نوشت:
ببینید ممکنه غریزه ی انسان بگه زندگی بهتره..ولی انسان عقل داره..غریزه انسان می گه بخور چلو مرغ رو مثلا ولی عقل انسان می گه من اگر بخورم چاغ می شم، پس نمی خوره....شما باید عقل و با غریزه تفکیک کنی یا عقل رو با احساسات و عواطف تفکیک کنی...اگر کسی بدونه زندگیش به جهنم منتهی می شه، خوب معلومه عقلش می گه من عدم و نیستی رو انتخاب می کنم حالا هرچند شاید عواطف و غریزش بگه من زندگی رو می خوام....حالا سوال من اینه کسی مطمئن نیست بلکه فقط احتمال می ده که قراره جهنمی بشه و امثال اینها...این فرد عقلش چی می خواد؟؟نیستی؟؟به این معنی که اصلا متولد نشده باشه؟؟یا زندگی ای که ممکنه با درد و رنج و جهنم همراه باشه؟؟؟؟

به نظر من :
عقل هدایتگر غریزه هست نه بر فرض تعیین کننده عدم و حیات

میل به خوردن در هر صورتی هست ولی عقل بهترین خوردنی ها برای رفع گرسنگی رو میتونه انتخاب کنه

در مورد حیات و میل به زنده بودن هم عقل میتونه حیات رو به درجه ی ایده آل برسونه

اگر فردی اعمالی انجام داد و او را جهنمی کرد و در برهه ای از زمان میل به نیستی پیدا کرد
مثل این میمونه که غذای تلخی خورده و در برهه ای از زمان اشتهاش کم شده
و می تونست با تعقل فلان غذا رو نخوره !
و این میل ذاتی به خوردن رو زیر سوال نمی بره !

ابوالفضل;916513 نوشت:
وجه کنید اگر شرایط بر وفق مراد بود

خوب سوال منم همینه...زندگی ای رو فرض کنید که احتمال هست که بر وقف مردا نباشه...من مثال زدم..زندگی که احتمال می ره آخرش جهنمی بشیم...با این فرض عقل کدوم رو ترجیح می ده....عدم یا زندگی///
ابوالفضل;916513 نوشت:
اگر فردی اعمالی انجام داد و او را جهنمی کرد و در برهه ای از زمان میل به نیستی پیدا کرد
مثل این میمونه که غذای تلخی خورده و در برهه ای از زمان اشتهاش کم شده
و می تونست با تعقل فلان غذا رو نخوره !
و این میل ذاتی به خوردن رو زیر سوال نمی بره !

به هر حال ببینید....من کسی رو مثال می زنم که اول راهه، هنوز به دنیا هم نیومده...ازش سوال می شه می خوایی وارد زندگی بشی یا نه اصلا به دنیا نیایی...حالا این فرد می آد حساب می کنه همه دست خودش نیست...چه بخواد چه نخواد ممکنه با غذاهای تلخ و بد مزه ای مواجه بشه....آخرشم معلوم نیست...هوای نفس و فریب شیطان و خیلی از موارد دیگه ممکنه اونو به جهنم بکشونه...و در آخرت و پس از مرگ هم مثل زندگی دنیوی عذاب و رنج و سختی ببینه....حالا همچین شخصی عدم رو به زندگی ترجیح می ده یا نه...سوال واضحه...دیگه اینکه فرد ذاتا میل به زندگی داره...مربوط می شه به زندگی با آسایش دیگه...زندگی راحت دیگه...کسی که از زندگی که از صبح تا شبش دندون درد امانشو بریده که خوشش نمی آد....شما اگر بدونید تا ابد تمام عمرت دندون درد عذابت می ده، دوست ندارید اصلا بدنیا نیومده باشی؟؟حالا سوال منم همینه...شما اگر احتمال بدید که ممکنه دندون درد بگیری تمام عمر، عدم رو به زندگی ترجیح می دی یا نه....شما فکر می کنم فقط زندگی رو مساوی گرفتی با خوشی و رفاه و آسایش و می گی که عقل معلومه زندگی رو می پسنده و انسان ذاتا زندگی رو می خواد....
ببینید...انسان ذاتا آسایش رو می خواد...همین....حالا عدم آسایشش بیشتره یا زندگی ای که ممکنه عذاب داشته باشه و رنج و درد و آخرشم جهنم؟؟؟؟ ؟؟؟؟ عقل کدوم رو انتخاب می کنه؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟

پارسا مهر;916526 نوشت:
به هر حال ببینید....من کسی رو مثال می زنم که اول راهه، هنوز به دنیا هم نیومده...ازش سوال می شه می خوایی وارد زندگی بشی یا نه اصلا به دنیا نیایی...حالا این فرد می آد حساب می کنه همه دست خودش نیست...چه بخواد چه نخواد ممکنه با غذاهای تلخ و بد مزه ای مواجه بشه....آخرشم معلوم نیست...هوای نفس و فریب شیطان و خیلی از موارد دیگه ممکنه اونو به جهنم بکشونه...و در آخرت و پس از مرگ هم مثل زندگی دنیوی عذاب و رنج و سختی ببینه....حالا همچین شخصی عدم رو به زندگی ترجیح می ده یا نه...سوال واضحه...دیگه اینکه فرد ذاتا میل به زندگی داره...مربوط می شه به زندگی با آسایش دیگه...زندگی راحت دیگه...کسی که از زندگی که از صبح تا شبش دندون درد امانشو بریده که خوشش نمی آد....شما اگر بدونید تا ابد تمام عمرت دندون درد عذابت می ده، دوست ندارید اصلا بدنیا نیومده باشی؟؟حالا سوال منم همینه...شما اگر احتمال بدید که ممکنه دندون درد بگیری تمام عمر، عدم رو به زندگی ترجیح می دی یا نه....شما فکر می کنم فقط زندگی رو مساوی گرفتی با خوشی و رفاه و آسایش و می گی که عقل معلومه زندگی رو می پسنده و انسان ذاتا زندگی رو می خواد....
ببینید...انسان ذاتا آسایش رو می خواد...همین....حالا عدم آسایشش بیشتره یا زندگی ای که ممکنه عذاب داشته باشه و رنج و درد و آخرشم جهنم؟؟؟؟ ؟؟؟؟ عقل کدوم رو انتخاب می کنه؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟

سلام
بنظر من اگه اون موقع مشخص شه تا ابدالدهر جهنمی هستم واضحه که عدم
اما اگه احتمال وجود بهشت باشه حتی 30 درصد فکر کنم زندگی
البته حتی احادیثی هس که خدا انقد میبخشه که شیطانم میگه منم ببخش دیگه این بازیا چیه هر چی بافتم پنبه شد که!
دبیر زیستمون جمله باحالی میگفت!خدا مثل ی معلم میمونه سخت میگیره دوس داره همه المپیاد قبول شن ولی آخرش دیگه میبخشه ممکنه تو مراتب بهشت تفاوت رو لحاظ کنه
در مورد جهنم و خلود در اون ابن عربی حرفای باحالی داره!میگه چنان به آتش خو میگیرند که وقتی در جهنم رو میبندن میگن آخیش مارو دیگه از جهنم بیرون نمیکنن عذاب از عذب به معنی شیرینی میاد واسشون شیرینه!
مثل ی معتاد انقد به موادش خو میگیره که باهاش حال هم میکنه!نباشه دق میکنه
یعنی بخاطر جبرشون خدا ظلم نمیکنه!کسی که شیطان شد باید شیطان میشد و کسی که آدم کش شد باید میشد و...چون یا خدا نباید بدونه که انسان آخرش بهشتیه یا جهنمی که اینطور نیست
وقتی میدونه وارد زندگی میکنه خدای مهربان فکرنکنم از ذهن عادی بد رفتار ترکنه!چون معلومه اگه خود فرد بدونه جهنمیه پاشو دنیا نمیزاره!

هادی;916480 نوشت:
هیچ موجودی طالب عدم نیست
بسیاری از مردم خیال می کنند که رنج و بیماری و غم و عذاب و درد و نقص و امثال این امور، حقیقتاً وجود دارند؛ غافل از آنکه اینها امور عدمی اند. سلامتی امر وجودی است و بیماری نبود سلامتی است. شادی امر وجودی است، و غم نبود شادی است.

سلا م
این سوال برام خیلی مطرح میشه:
عدم یک شخص بهتر است یا رفتن همین شخص به جهنم و جاودانگی عذابش؟

هادی;916480 نوشت:

بسیاری از مردم خیال می کنند که رنج و بیماری و غم و عذاب و درد و نقص و امثال این امور، حقیقتاً وجود دارند؛ غافل از آنکه اینها امور عدمی اند. سلامتی امر وجودی است و بیماری نبود سلامتی است. شادی امر وجودی است، و غم نبود شادی است.

با سلام و خسته نباشید، چطور ثابت میکنید درد امر عدمی هستش و در واقع چطور ثابت میکنید آرامش همون نبود درد نیست ، و این درده که وجود داره نه آرامش

پارسا مهر;916526 نوشت:
به هر حال ببینید....من کسی رو مثال می زنم که اول راهه، هنوز به دنیا هم نیومده...ازش سوال می شه می خوایی وارد زندگی بشی یا نه اصلا به دنیا نیایی...حالا این فرد می آد حساب می کنه همه دست خودش نیست...چه بخواد چه نخواد ممکنه با غذاهای تلخ و بد مزه ای مواجه بشه....آخرشم معلوم نیست...هوای نفس و فریب شیطان و خیلی از موارد دیگه ممکنه اونو به جهنم بکشونه...و در آخرت و پس از مرگ هم مثل زندگی دنیوی عذاب و رنج و سختی ببینه....حالا همچین شخصی عدم رو به زندگی ترجیح می ده یا نه...سوال واضحه...دیگه اینکه فرد ذاتا میل به زندگی داره...مربوط می شه به زندگی با آسایش دیگه...زندگی راحت دیگه...کسی که از زندگی که از صبح تا شبش دندون درد امانشو بریده که خوشش نمی آد....شما اگر بدونید تا ابد تمام عمرت دندون درد عذابت می ده، دوست ندارید اصلا بدنیا نیومده باشی؟؟حالا سوال منم همینه...شما اگر احتمال بدید که ممکنه دندون درد بگیری تمام عمر، عدم رو به زندگی ترجیح می دی یا نه....شما فکر می کنم فقط زندگی رو مساوی گرفتی با خوشی و رفاه و آسایش و می گی که عقل معلومه زندگی رو می پسنده و انسان ذاتا زندگی رو می خواد....
ببینید...انسان ذاتا آسایش رو می خواد...همین....حالا عدم آسایشش بیشتره یا زندگی ای که ممکنه عذاب داشته باشه و رنج و درد و آخرشم جهنم؟؟؟؟ ؟؟؟؟ عقل کدوم رو انتخاب می کنه؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟

هر کودکی با روان پاک متولد میشه و در آگاهی ضعیفی قرار داره و قدرت انتخاب و تجزیه و تحلیل نداره که بخواد وجود یا عدم وجود خودش رو درک و انتخاب کنه!

پس بنای زندگی بر پایه پاکی روح قرار میگیره

مثال :

فرض کنید من 100 درصد مطالب کتابی رو خوندم و میخوام امتحان بدم
چون 100 درصد خوندم هیچ موقع نمیام از امتحان انصراف بدم .

منی که میخوام زندگی رو شروع کنم چون مجهز به روان پاک هستم ( ابتدای وجود یافتن ) دیگه نمیام عدم رو انتخاب کنم
چون امید دارم که از پس دو راهی های زندگی بر خواهم امد چرا ؟
امید دارم که میتونم سختی هارو پاس کنم

چون مجهز به روح پاک الهی هستم .
تمام درس ها داده شده و کافیست یاداوری کنم

سختی یکی از لازمه های زندگی هست و وظیفه ما پاس کردن و حل کردنش هست نه نامید شدن و میل به نیستی !

Miss.Narges;916606 نوشت:
سلا م
این سوال برام خیلی مطرح میشه:
عدم یک شخص بهتر است یا رفتن همین شخص به جهنم و جاودانگی عذابش؟

با سلام

به چند نکته باید توجه کرد :

اگر بنا بر بهتر بودن عدم باشه نباید اصلا افرینش انسان مختار صورت بگیره !

مثل این میمونه که :

پدر و مادری از اینکه پسرشون در اینده ممکنه خلافکار بشه فرزندی به دنیا نیاورند !

در قبال موجودیت و هستی یافتن انسان ، چیزی بنام وظیفه و مسئولیت پیش میاد

اگر انسانی که طغیان کرده و ظلم نموده عدم شود ایا سزای عملش را می چشد ؟ __ خیر

اگر قانون بر این بود که بدون استثنا تمام انسان عذاب ابدی خواهند شد میشد گفت که عدم بهتر هست و عذاب معنایی نداره

ابوالفضل;916679 نوشت:
با سلام

به چند نکته باید توجه کرد :

اگر بنا بر بهتر بودن عدم باشه نباید اصلا افرینش انسان مختار صورت بگیره !

مثل این میمونه که :

پدر و مادری از اینکه پسرشون در اینده ممکنه خلافکار بشه فرزندی به دنیا نیاورند !

در قبال موجودیت و هستی یافتن انسان ، چیزی بنام وظیفه و مسئولیت پیش میاد

اگر انسانی که طغیان کرده و ظلم نموده عدم شود ایا سزای عملش را می چشد ؟ __ خیر

اگر قانون بر این بود که بدون استثنا تمام انسان عذاب ابدی خواهند شد میشد گفت که عدم بهتر هست و عذاب معنایی نداره


سلام برادر ابوالفضل جان
ببینید خدا میدونه که اون فردی رو که میخواد به وجود بیاره آخرش میره جهنم یا بهشت قبول دارید؟
حالا اونی رو که خدا میدونه جهنمی هستش اگه همین اگاهی رو مخلوقه داشته باشه دوس نداره به وجود بیاد
ببینید پدر و مادر از سرنوشت فرزندشون خبر ندارن که!
ولی خدا خبر داره!

با سلام و عرض ادب

با توجه به اینکه حقیر چند روزی سعادت حضور را ندارم ، با اجازه دوستان بزرگوار سوالات مطرح شده بعد از چند روز داده می شود .
در ضمن تاپیک فعلا بسته می شود تا مسائل حاشیه ای بحث را به انحراف نکشاند ...
ان شاء الله از 13 فروردین تاپیک مجددا باز خواهد شد .
با تشکر از صبوری شما
و عذرخواهی از جناب پارسا مهر

پرسش:
عقل از بین دو گزینه ی زیر کدام یک رو انتخاب می کنه؟
1-عدم یا نیستی...نیستی محض بی‌آنکه حتی برای لحظه‌ای طعم زندگی رو بچشی.
2-زندگی در چند مرحله...مرحله اول کشت و زرع در مزرعه‌ی آخرت که ممکن است با درد و رنج و زحمت و زجر بسیار و طاقت فرسایی همراه باشد....مرحله دوم، برداشت آنچه در مرحله‌ی اول کشت کردیم...که می‌تواند سعادت و رفاه به همراه بیاورد یا می‌تواند یک عمر، شما را در جهنم آتشین و سوزان ابدی کند...

پاسخ:
اگر قرار باشد انسان بین عدم محض و هستی یکی را برگزیند یقینا هستی را برمی‌گزیند اگر چه هستی همراه با مشقت و تحمّل رنج‌های بی‌شمار باشد. لذا همه ی انسان ها خواهان وجود و هستی هستند نه نیستی و عدم، اما آن شخصی که خود‌کشی می‌کند از هستی و بودن گریزان نیست؛ بلکه از عدم گریزان است از عدم آسایش و رفاه، از نبود علم، از نبود محبت و توجّه و ... گریزان است نه از هستی، خود کشی می‌کند تا از درد و عدم‌ها فرار کند.
برای توضیح بیشتر عرض می‌شود: هیچ موجودی طالب عدم نیست؛ بسیاری از مردم خیال می‌کنند که رنج و بیماری و غم و عذاب و درد و نقص و امثال این امور، حقیقتاً وجود دارند؛ غافل از آنکه این‌ها امور عدمی‌اند. سلامتی امر وجودی است و بیماری نبود سلامتی است. شادی امر وجودی است، و غم نبود شادی است.

هیچ موجودی حقیقتاً طالب عدم نیست؛ بلکه همگان از عدم می‌گریزند و ناله‌ها تماماً از عدم است. فقر، جهل، نقص عضو، غم و غصّه، کینه، حسد، درد و رنج و ... ، همگی یا امر عدمی هستند یا از امری عدمی حکایت می‌کنند.(1) البته مراد از عدم در اینجا عدم نسبی است و به تعبیر دیگر ، مراد ، ضعف وجودی است؛ چرا که عدم محض، مفهومی تو خالی بیش نیست و در حقیقت خودش وجود ذهنی دارد.
پس اگر ما انسان‌ها از این امور گرایزانیم، در حقیقت از عدم می‌گریزیم و اگر طالب علم و دارایی و سلامتی و شادی و نشاط و راحتی و امثال این اموریم، در حقیقت وجود را طلب می‌کنیم؛ عدم محض قابل فرض و تصوّر نیست کجا رسد که کسی بتواند آن را طلب نماید. (آنچه به نام عدم فرض می‌شود وجود ذهنی عدم است که خود سنخی از وجود است در دیار ذهن).

عدم‌خواهی خیالی است واهی که شیطان رجیم القاء می‌کند تا انسان را به همان دام پوچی که خود افتاده است گرفتار نماید. خود قسم خورده که وجود را عدم و عدم را وجود جلوه خواهم داد و آدمیان را این‌گونه خواهم فریفت « قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني‏ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين‏» (ابلیس ) گفت:پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من نیز در زمين امور را در نظرشان زينت مى‏دهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت. (2)

طرح شبهه و پاسخ به آن
شخصی پیش روی خودش زندگی و وجودی را می بیند که می تواند همراه با درد و زجر و مصیبت و سختی باشد و آخرش هم جهنم سوزان...چنین شخصی ریسک می‌کند و میل به زندگی دارد و یا عدم و مرگ را طلب می‌کند؟؟؟؟
پاسخ:
کودکی را تصور کنید که پیش رویش مدرسه‌ای را می‌بیند که همراه با سختی‌ها و رنج‌هایی است؛ بی‌خوابی کشیدن، سختی انجام دادن تکالیف و ... را پیش‌رویش می‌بیند امّا از آن طرف وقتی نتیجه‌ی تحمل سختی‌ها را می‌بیند یقینا از تکالیف لذت می‌برد چون واقف به نتیجه است. اما اگر همین کودک فقط سختی‌های مدرسه رفتن را ببیند و از نتیجه بی‌اطلاع باشد یقینا مدرسه را نمی‌خواهد چون انجام تکالیف، با بی‌بند و باری نمی‌سازد.

بنابراین شخصی که پیش‌رویش زندگی همراه با تحمل سختی‌ها را می‌بیند و از طرفی می‌داند که نتیجه‌ی تحمل سختی‌ها رسیدن به لذت مطلق است زندگی را انتخاب می‌کند؛ چنانچه همه‌ی انسان‌ها خواهان لذت مطلق هستند اما افسوس که برخی بی‌راهه می‌روند و خودشان را به هلاکت می‌رسانند. البته اگر از جهنمیان هم بپرسی زندگی را انتخاب می‌کنی یا عدم را! نخواهد گفت عدم را، چرا که جهنمی هم خواهان هستی است و هیچ وقت از خدا عدم را نمی خواهد.

پی نوشت:
1. برای مطالعه بیشتر ر.ک: مطهری، مرتضی، عدل الهی، فصل 2، و نیز اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقاله یِ هشتم و نهم.
2. الحجر:39

موضوع قفل شده است