جمع بندی آیا حضرت علی (ع) مردم را به نماز تراویح امر کردند؟ (پاسخ به شبهه)

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا حضرت علی (ع) مردم را به نماز تراویح امر کردند؟ (پاسخ به شبهه)

با سلام لطفا اساتید سند این روایت را برسی کنند !و توضیحات لازم را ذکر کنند با تشکر اهل سنت مدعی شده اند که امیر المومنین ع هم دستور به نماز تراویج داد! در سنن کبری بیهقی نیز آمده است: 47899- أَخْبَرَنَا الْحُسَینُ بْنُ فَنْجُوَیهِ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِیسَى بْنِ مَاهَانَ الرَّازِىُّ بِبَغْدَادَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ حَدَّثَنَا مَرْوَانُ بْنُ مُعَاوِیهَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ الثَّقَفِىِّ حَدَّثَنَا عَرْفَجَهُ الثَّقَفِىُّ قَالَ : کَانَ عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُ یأْمُرُ النَّاسَ بِقِیامِ شَهْرِ رَمَضَانَ ، وَیجْعَلُ لِلرِّجَالِ إِمَامًا ، وَلِلنِّسَاءِ إِمَامًا. قَالَ عَرْفَجَهُ : فَکُنْتُ أَنَا إِمَامُ النِّسَاءِ. معنی: علی بن ابی طالب مردم را به نماز تراویح امر کرد و و برای مردان امامی و برای زنان امامی را قرار داد. عرفجه میگوید من امام نماز جماعت تراویح زنان بودم.الکتاب : السنن الکبرى وفی ذیله الجوهر النقی-المؤلف : أبو بکر أحمد بن الحسین بن علی البیهقی-مؤلف الجوهر النقی: علاء الدین علی بن عثمان الماردینی الشهیر بابن الترکمانی -الناشر : مجلس دائره المعارف النظامیه الکائنه فی الهند ببلده حیدر آباد و همین روایت در کنز العمال به شماره ۲۳۴۷۸ صفحه ۴۱۰ امده است

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

یار مهربان;915992 نوشت:
با سلام
لطفا اساتید سند این روایت را برسی کنند !و توضیحات لازم را ذکر کنند با تشکر


اهل سنت مدعی شده اند که امیر المومنین ع هم دستور به نماز تراویج داد!

در سنن کبری بیهقی نیز آمده است:


47899- أَخْبَرَنَا الْحُسَینُ بْنُ فَنْجُوَیهِ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِیسَى بْنِ مَاهَانَ الرَّازِىُّ بِبَغْدَادَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ حَدَّثَنَا مَرْوَانُ بْنُ مُعَاوِیهَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ الثَّقَفِىِّ حَدَّثَنَا عَرْفَجَهُ الثَّقَفِىُّ قَالَ : کَانَ عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُ یأْمُرُ النَّاسَ بِقِیامِ شَهْرِ رَمَضَانَ ، وَیجْعَلُ لِلرِّجَالِ إِمَامًا ، وَلِلنِّسَاءِ إِمَامًا. قَالَ عَرْفَجَهُ : فَکُنْتُ أَنَا إِمَامُ النِّسَاءِ.
معنی: علی بن ابی طالب مردم را به نماز تراویح امر کرد و و برای مردان امامی و برای زنان امامی را قرار داد. عرفجه میگوید من امام نماز جماعت تراویح زنان بودم.الکتاب : السنن الکبرى وفی ذیله الجوهر النقی-المؤلف : أبو بکر أحمد بن الحسین بن علی البیهقی-مؤلف الجوهر النقی: علاء الدین علی بن عثمان الماردینی الشهیر بابن الترکمانی -الناشر : مجلس دائره المعارف النظامیه الکائنه فی الهند ببلده حیدر آباد
و همین روایت در کنز العمال به شماره ۲۳۴۷۸ صفحه ۴۱۰ امده است

با سلام و عرض ادب

در ابواب متون روایی اهل سنت در فضل قیام ماه رمضان روایتی از طریق «عرفجة بن عبد الله الثقفي» از امام علی (علیه السلام) نقل شده که آنحضرت علاوه بر امر نمودن مردم به قیام شبهای رمضان، افرادی را نیز به عنوان امام جماعت برای انجام نوافل رمضان (نماز تراویح) قرار داده بودند.

اولین مصدر روایی این خبر مصنف ابن ابی شیبة(م:235هـ)[1] شیخ محمد بن اسماعیل بخاری می باشد. وی به سند خویش این خبر را اینچنین روایت نموده:

«حَدَّثَنَا مَرْوَانُ بْنُ مُعَاوِيَةَ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الثَّقَفِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَرْفَجَةُ، قَالَ: «كَانَ عَلِيٌّ، يَأْمُرُ النَّاسَ بِقِيَامِ رَمَضَانَ،[2] وَكَانَ يَجْعَلُ لِلرِّجَالِ إِمَامًا، وَلِلنِّسَاءِ إِمَامًا» قَالَ عَرْفَجَةُ: «فَأَمَرَنِي عَلِيٌّ، فَكُنْتُ إِمَامَ النِّسَاءِ»؛[3] حدیث کرد ما را مروان بن معاویه از عمر بن عبدالله الثقفی که او گفت: حدیث کرد ما را عرفجه، گفت: علی(علیه السلام) همواره مردم را به قیام رمضان امر می نمود و آنحضرت برای مردان امامی قرار می داد و برای زنان نیز امامی». عرفجه گفت: پس علی(علیه السلام) مرا بر این کار امر نمود و من امام زنان بودم.

همچنین بیهقی (م: 458هـ) در سنن الکبری این روایت را به سندش اینگونه نقل نموده است: «أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ، ثنا مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى بْنِ مَاهَانَ الرَّازِيُّ بِبَغْدَادَ، ثنا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ، ثنا مَرْوَانُ بْنُ مُعَاوِيَةَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ الثَّقَفِيِّ، ثنا عَرْفَجَةَ الثَّقَفِيُّ، قَالَ: " كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ يَأْمُرُ النَّاسَ بقِيَامِ شَهْرَ رَمَضَانَ، وَيَجْعَلُ لِلرِّجَالِ إِمَامًا، وَلِلنِّسَاءِ إِمَامًا " قَالَ عَرْفَجَةُ: " فَكُنْتُ أَنَا إِمَامَ النِّسَاءِ "».

از آنجا که بیهقی در دوران پس از عصر روایت می زیسته طبعا سند «ابن ابی شیبه»[4] مقدم بر سند«بیهقی» خواهد بود؛ لذا امر این روایت مبتنی بر بررسی سند روایت «ابن ابی شیبة» خواهد بود.


[/HR][1] . أبو بكر بن أبي شيبة، عبد الله بن محمد بن إبراهيم بن عثمان بن خواستي العبسي (المتوفى: 235هـ).

[2] . ابن حجر در توضیح قیام لیل در شبهای ماه رمضان می نویسد: «وَله بَابُ فَضْلِ مَنْ قَامَ رَمَضَان»؛ أَيْ قَامَ لَيَالِيَهُ مُصَلِّيًا وَالْمُرَادُ مَنْ قِيَامِ اللَّيْلِ مَا يَحْصُلُ بِهِ مُطْلَقُ الْقِيَامِ كَمَا قَدَّمْنَاهُ فِي التَّهَجُّدِ سَوَاءٌ وَذَكَرَ النَّوَوِيُّ أَنَّ الْمُرَادَ بِقِيَامِ رَمَضَانَ صَلَاةُ التَّرَاوِيحِ يَعْنِي أَنَّهُ يَحْصُلُ بِهَا الْمَطْلُوبُ مِنَ الْقِيَامِ لَا أَنَّ قِيَامَ رَمَضَانَ لَا يَكُونُ إِلَّا بِهَا وَأَغْرَبَ الْكَرْمَانِيُّ فَقَالَ اتَّفَقُوا عَلَى أَنَّ الْمُرَادَ بِقِيَامِ رَمَضَانَ صَلَاةُ التَّرَاوِيح». (فتح الباري شرح صحيح البخاري، العسقلاني، ج4، ص251، دار المعرفة – بيروت).

[3] . المصنف في الأحاديث والآثار، أبو بكر بن أبي شيبة، ج2، باب: فِي الرَّجُلِ يَؤُمُّ النِّسَاءَ، ص34، ح6152، مكتبة الرشد – الرياض.

[4] . با توجه به آنکه وی در عصر روایت می زیسته و با توجه به تقدم وی بر بیهقی از جهت علوم حدیث.

بررسی سند:

در سند این روایت به نقل «ابن ابی شیبة» هر چند که دو راوی آن یعنی: «مروان بن معاویة»[1]‌و «عرفجة بن عبدالله» مورد توثیق واقع شده اند؛ اما سند این روایت به واسطه ی وجود« عمر بن عبدالله ثقفی» مورد تضعیف می باشد. از آنجا که شناخت «عمر بن عبدالله» مرتبط با شناخت «عرفجة بن عبدالله» است ما به بررسی حال این دو راوی بر اساس گفتار ائمه ی جرح و تعدیل اهل سنت می پردازیم.

الف) عرفجة بن عبد الله الثقفي
:
1. «ابن ابی حاتم رازی، م327هـ» در کتاب «الجرح و التعدیل» جرح و تعدیلی نسبت به وی بیان نداشته؛ اما نام کامل وی با مشایخ و شاگردان او را به اختصار ذکر نموده است: «عرفجة بن عبد الله الثقفي روى عن علي وعبد الله بن مسعود وعائشة روى عنه منصور وعطاء بن السائب وعمر بن عبد الله بن يعلى بن مرة سمعت أبي يقول ذلك».[2] «ابن ابی حاتم رازی» وی و «عرفجة السلمی» را بر خلاف «ابن حجر» دو نفر دانسته است.[3]

2. «ابن حبان، م354هـ» وی را در کتاب ثقات خود ذکر نموده است و همین روایت را نیز در ضمن ترجمه ی وی نقل نموده: «عَرْفَجَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الثَّقَفِيّ من أهل الْكُوفَة يَرْوِي عَن عَليّ بْن أَبِي طَالب وَعَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ وَعَائِشَةَ وَهُوَ الَّذِي رَوَى عَنْهُ عَطَاءُ بْنُ أَبِي رَبَاحٍ فَقَالَ عَرْفَجَةُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ وَهُوَ الَّذِي روى مَرْوَان بْنُ مُعَاوِيَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الثَّقَفِيِّ عَنْ عَرْفَجَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الثَّقَفِيِّ قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ يَأْمُرُ النَّاسَ بِقِيَامِ رَمَضَانَ يَجْعَلُ لِلرِّجَالِ إِمَامًا وَلِلنِّسَاءِ إِمَامًا قَالَ عَرْفَجَةُ فَأَمَرَنِي عَلِيٌّ فَكُنْتُ إِمَامَ...».[4]

3. همچنین «عجلی، م261هـ» نیز وی را در کتاب خود توثیق نموده است: «عرفجة بن عبد الله الثقفى كوفى تابعي ثقة».[5]

4. «ابن حجر عسقلانی، م852هـ» نیز در کتاب: «تقریب التهذیب» حکم به مقبولیت وی نموده: «عرفجة بن عبد الله الثقفي أو السلمي مقبول من الثالثة».[6] در مقابل «یحیی بن سعید القطان» حکم به جهالت وی نموده؛ همچنان که ابن حجر در این رابطه می نویسد: «قلت وقال بن القطان مجهول وأشار إليه البخاري في أثر أخرجه تعليقا من أفطر في رمضان بغير عذر ووصله البيهقي من طريق عرفجة به».[7] اما با توجه به توثیقات مشایخ فوق سخن «ابن القطان» در مورد وی مورد پذیرش نیست.

ب) عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الثَّقَفِيِّ:
راوی دوم «عمر بن عبدالله ثقفی» است. بیهقی در سند خود نام وی را ذکر نکرده و تنها به ذکر کنیه اکتفا نموده: «ابو عبدالله ثقفی» که ظاهرا چنین امری صحیح نمی باشد. در هر حال به تصریح ابن ابی شیبه و ابن ابی حاتم رازی و ابن حبان و دیگران نام وی «عمر بن عبدالله» است.

ابن حجر در ترجمه ی وی می نویسد: «عمر بن عبد الله بن يعلى بن مرة الثقفي روى عن أبيه وأنس بن مالك وعبد الله بن أبي أوفى وعرفجة بن عبد الله الثقفي...».
ابن حجر به نقل از احمد بن حنبل و ابن معین و ابو حاتم و نسائی می نویسد که وی از دیدگاه آنان «منکر الحدیث» و یا «متروک الحدیث»[8] است: «قال أحمد وابن معين وأبو حاتم والنسائي منكر الحديث وقال أبو حاتم أيضا متروك الحديث».[9]

هر چند منکر الحدیث در اصطلاح متقدمین به معنای تفرد در نقل روایت راوی است؛ اما در مورد این راوی از سوی قدما این اصطلاح بیانگر ضعف شدید این راوی می باشد؛ زیرا «احمد بن حنبل» به نقل «ابن ابی حاتم رازی» وی را «ضعیف الحدیث» و «متروک الحدیث» دانسته که این دو اصطلاح در مورد جرح شدید است؛ آنچنان که می نویسد: «أنا عبد الرحمن أنا عبد الله بن أحمد بن محمد بن حنبل فيما كتب إلى قال قال ابى عمر بن عبد الله بن يعلى بن مرة ضعيف الحديث، نا عبد الرحمن قال قرئ على العباس بن محمد الدوري عن يحيى بن معين انه قال عمر بن عبد الله بن يعلى بن مرة ضعيف الحديث، (نا عبد الرحمن قال سألت ابى عن عمر بن عبد الله بن يعلى بن مرة الثقفي فقال هو ضعيف الحديث - منكر الحديث...».[10]

ابن حجر همچنین به نقل « ابن معین » می نویسد: «وقال بن معين أيضا ليس بشيء».[11] همچنین ابو زرعه ی رازی نیز وی را تضعیف نموده است: «وقال أبو زرعة ليس بقوي قيل له فما حاله قال أسأل الله السلامة».

همچنین ابن حجر به نقل از یحیی بن معین می نویسد که وی مبتلا به شرب خمر بوده: «وقال الساجي حدثني أحمد بن محمد ثنا حبي يحيى بن معين سمعت جرير بن عبد الحميد يقول كان عمر بن يعلى بن منية الثقفي يشرب الخمر».[12]و در نهایت «عقیلی» نیز وی را در کتاب ضعفای خویش آورده است.[13] با نگاهی به کتابهای دیگر رجالی مشاهده می گردد که همه ی ائمه جرح و تعدیل متفقا وی را تضعیف نموده اند.[14]

همچنین هیثمی در «مجمع الزوائد» در ذیل روایتی که این راوی در سند آن وجود داشته، حکم به ضعف وی نموده است: «وفيه عمر بن عبد الله الثقفي وهو ضعيف».[15] و البانی نیز در سلسله ی احادیث ضعیفه حکم به ضعف این راوی نموده است.[16]

بنابراین تضعیف این راوی بدون معارض بوده و همه ی ائمه ی جرح و تعدیل حکم به ضعف وی، آن هم از جانب عدالت وی نموده اند که چنین امری قابل تدارک با شواهد و توابع نیز نخواهد بود.[17]

حکم سند حدیث:
خبر امر نمودن مردم به انجام نوافل ماه رمضان توسط امیر المؤمنین (علیه السلام) خبر غریبی است که تنها به نقل «عرفجه بن عبدالله» نقل شده است. هر چند غرابت سند فی نفسه اشکالی بر مقبولیت یک حدیث وارد نمی سازد؛ اما از آنجا که راوی ناقل از «عرفجه بن عبدالله» یعنی: «عمر بن عبدالله» نیز متفرد در این نقل بوده و شخص دیگری در نقل از «عرفجة» همراستا با وی نیست، و این راوی نیز در ناحیه ی عدالت مورد خدشه ی جدی است، به گونه ای که بر اساس گفتار برخی از ائمه ی جرح و تعدیل وی «متروک الحدیث» و یا «منکر الحدیث» و یا «ضعیف الحدیث» دانسته شده؛ این خبر قابل استناد به امام علی(علیه السلام) نمی باشد؛ لذا مدعای خصم ثابت نیست.

اما از جهت عمل به مضمون خبر ضعیف، در میان ائمه ی اهل سنت در این رابطه سه مذهب وجود داشته که بر اساس دو مذهب آن عمل به خبر ضعیفی که ضعف آن شدید نبوده باشد؛ در فضائل اعمال زمانی که داخل در اصل کلی ای بوده باشد و عمل کننده نیز معتقد به ثبوت آن نباشد، بی اشکال است و بر اساس مذهبی دیگر عمل به حدیث ضعیف مطلقا ممنوع می باشد.[18]

اما همچنان که گفته شد همه ی ائمه ی حدیث «عمر بن عبدالله» را تضعیف نموده اند و برخی از اعاظم همچون «ابو حاتم رازی» قائل به «متروک» بودن روایت این راوی شده اند که با این وصف نمی توان به صرف این روایات بدان در فضائل اعمال(نماز تراویح) عمل نمود؛ ولو آنکه انجام دهنده در حین عمل قائل به ثبوت چنین عملی نباشد.

موفق باشید.


[/HR][1] . الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم الرازی، ج8، ص272، ترجمه ی : 1246.

[2] . الجرح والتعديل، ابن أبي حاتم الرازی(المتوفى: 327هـ)،‌ج7، ص18، دار إحياء التراث العربي – بيروت.

[3] . همان.

[4] . الثقات، محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التميمي، أبو حاتم، الدارمي، البُستي (المتوفى: 354هـ)، ج5، ص274، دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد الدكن الهند.

[5]. معرفة الثقات، أحمد بن عبد الله بن صالح أبو الحسن العجلي الكوفي، ج2، ص133،مكتبة الدار - المدينة المنورة.

[6] . تقريب التهذيب، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، ترجمه ی: 4556، الناشر دار الرشيد.

[7] . تهذيب التهذيب، ابن حجر العسقلاني، ج7، ص177، ترجمه ی 346، مطبعة دائرة المعارف النظامية، الهند.

[8] . متروک الحدیث وصف راوی ای است که متهم به دروغگویی بوده و در نقل یک روایت نیز متفرد بوده و شخص دیگری آن روایت را نقل ننموده و روایت وی نیز مخالف قواعد و اصول پذیرفته شده باشد. (ر.ک: منهج النقد في علوم الحديث، نور الدين محمد عتر الحلبي، ص299).

[9] . منکر الحدیث در اصطلاح قدما همچون احمد ین حنبل به معنای تفرد در نقل روایت است.(ر.ک: منهج النقد في علوم الحديث، نور الدين محمد عتر الحلبي، ص114).

[10] . الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم الرازی، ج6، ص118، ترجمه ی 638، دار إحياء التراث العربي – بيروت.

[11] . لیس بشیء در اصطلاح ابن معین گاهی برای قلیل الروایة بودن راوی استعمال شده و گاهی در تضعیف راوی است، که در اینجا با توجه به قرائن مراد جرح راوی است. (ر.ک: الرفع التکمیل، پاورقی ابو قدة، ص215-212).

[12] . تهذيب التهذيب، ابن حجر العسقلاني، ج7، ص470، ترجمه ی 712، مطبعة دائرة المعارف النظامية، الهند.

[13] . همان.

[14] . الضعفاء والمتروكون، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، النسائي (المتوفى: 303هـ)، ج1، ص81، الناشر: دار الوعي – حلب؛‌ المجروحين من المحدثين والضعفاء والمتروكين، ابن حبان، ج2، ص91، دار الوعي – حلب؛ ميزان الاعتدال في نقد الرجال، الذهبي (المتوفى: 748هـ)، ج3، ص211، دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت – لبنان؛ مُعْجَمُ الجَرْح والتّعْديل لِرجَالِ السُّنَن الكُبْرَى، مَع دراسَة إضَافية لمنهج البَيْهَقي في نَقْد الرّوَاة في ضَوْء السُّنَن الكُبْرى، نجم عبد الرحمن خلف، ج1، ص118، دَارُ الراية للنشر والتوزيع.

[15] . مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نور الدين علي بن أبي بكر الهيثمي، ج9، ص749،‌دار الفكر، بيروت - 1412 هـ.

[16] . سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة وأثرها السيئ في الأمة، الألباني، ج10، ص518، دار المعارف- الرياض : «وآفة الحديث إما ممن فوقه ، أو من دونه ؛ فإن عمر بن عبد الله الثقفي وأباه ضعيفان ».

[17] . قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث، جمال الدين القاسمي الدمشقي، ص109، دار الكتب العلمية -بيروت-لبنان:«اعلم أن الضعيف لكذب راويه أو لفسقه لا ينجبر بتعدد طرقة المثاثلة له لقوة الضعف وتقاعد هذا الجابر».

[18] . ر.ک : منهج النقد في علوم الحديث، نور الدين محمد عتر الحلبي، ص291، دار الفكر دمشق-سورية.

با سلام و عرض تبريك سال نو

ضمن اينكه اين خبر معارض نصوص شيعه در نهي مولا ع از تراويح است وفرياد واعمراه :

الوافي، ج 11، ص: 436
أبي عبد اللَّه ع قال سألته عن الصلاة في رمضان في المساجد قال لما قدم أمير المؤمنين ع الكوفة أمر الحسن بن علي ع أن ينادي في الناس لا صلاة في شهر رمضان في المساجد جماعة فنادى في الناس الحسن بن علي ع بما أمره به أمير المؤمنين ع فلما سمع الناس مقالة الحسن بن علي ع صاحوا وا عمراه وا عمراه فلما رجع الحسن إلى أمير المؤمنين ع قال له ما هذا الصوت قال له يا أمير المؤمنين الناس يصيحون وا عمراه وا عمراه فقال أمير المؤمنين ع قل لهم صلوا.

البته اين عبارت امير المومنين ع : قل لهم صلوا : ناظر بر اختيار انسان است و اينكه وظيفه انبياء واوصياء تذكر است : فذكر ان نفعت الذكري : نه اجبار .

سؤال: آیا حضرت علی(علیه السلام) به انجام نماز تراویح به شکل جماعت امر نموده اند؟

جواب: در ابواب متون روایی اهل سنت در فضل قیام ماه رمضان روایتی از طریق «عرفجة بن عبد الله الثقفي» از امام علی (علیه السلام) نقل شده که آنحضرت علاوه بر امر نمودن مردم به قیام شبهای رمضان، افرادی را نیز به عنوان امام جماعت برای انجام نوافل رمضان (نماز تراویح) قرار داده بودند.

اولین مصدر روایی این خبر مصنف ابن ابی شیبة(م:235هـ)[1] شیخ محمد بن اسماعیل بخاری است.
وی به سند خویش این خبر را اینچنین روایت نموده: «حَدَّثَنَا مَرْوَانُ بْنُ مُعَاوِيَةَ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الثَّقَفِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَرْفَجَةُ، قَالَ: «كَانَ عَلِيٌّ، يَأْمُرُ النَّاسَ بِقِيَامِ رَمَضَانَ،[2] وَكَانَ يَجْعَلُ لِلرِّجَالِ إِمَامًا، وَلِلنِّسَاءِ إِمَامًا» قَالَ عَرْفَجَةُ: «فَأَمَرَنِي عَلِيٌّ، فَكُنْتُ إِمَامَ النِّسَاءِ»؛[3] «حدیث کرد ما را مروان بن معاویه از عمر بن عبدالله ثقفی که او گفت: حدیث کرد ما را عرفجه، گفت: علی(علیه السلام) همواره مردم را به قیام رمضان امر می نمود و آنحضرت برای مردان امامی قرار می داد و برای زنان نیز امامی». عرفجه گفت: پس علی(علیه السلام) مرا بر این کار امر نمود و من امام زنان بودم.

همچنین بیهقی (م: 458هـ) در سنن الکبری این روایت را به سندش اینگونه نقل نموده است: «أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ، ثنا مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى بْنِ مَاهَانَ الرَّازِيُّ بِبَغْدَادَ، ثنا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ، ثنا مَرْوَانُ بْنُ مُعَاوِيَةَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ الثَّقَفِيِّ، ثنا عَرْفَجَةَ الثَّقَفِيُّ، قَالَ: " كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ يَأْمُرُ النَّاسَ بقِيَامِ شَهْرَ رَمَضَانَ، وَيَجْعَلُ لِلرِّجَالِ إِمَامًا، وَلِلنِّسَاءِ إِمَامًا " قَالَ عَرْفَجَةُ: " فَكُنْتُ أَنَا إِمَامَ النِّسَاءِ "».

این حدیث خبر غریبی است که تنها به نقل «عرفجه بن عبدالله» نقل شده است. هر چند غرابت سند فی نفسه اشکالی بر مقبولیت یک حدیث وارد نمی سازد؛ اما از آنجا که راوی ناقل از «عرفجه بن عبدالله» یعنی: «عمر بن عبدالله» نیز متفرد در این نقل بوده و شخص دیگری در نقل از «عرفجة» همراستا با وی نیست، و این راوی نیز در ناحیه ی عدالت مورد خدشه ی جدی است، به گونه ای که بر اساس گفتار برخی از ائمه ی جرح و تعدیل وی «متروک الحدیث» و یا «منکر الحدیث» و یا «ضعیف الحدیث» دانسته شده؛ این خبر قابل استناد به امام علی(علیه السلام) نمی باشد.

پی نوشت:

[1] . أبو بكر بن أبي شيبة، عبد الله بن محمد بن إبراهيم بن عثمان بن خواستي العبسي (المتوفى: 235هـ).

[2] . ابن حجر در توضیح قیام لیل در شبهای ماه رمضان می نویسد: «وَله بَابُ فَضْلِ مَنْ قَامَ رَمَضَان»؛ أَيْ قَامَ لَيَالِيَهُ مُصَلِّيًا وَالْمُرَادُ مَنْ قِيَامِ اللَّيْلِ مَا يَحْصُلُ بِهِ مُطْلَقُ الْقِيَامِ كَمَا قَدَّمْنَاهُ فِي التَّهَجُّدِ سَوَاءٌ وَذَكَرَ النَّوَوِيُّ أَنَّ الْمُرَادَ بِقِيَامِ رَمَضَانَ صَلَاةُ التَّرَاوِيحِ يَعْنِي أَنَّهُ يَحْصُلُ بِهَا الْمَطْلُوبُ مِنَ الْقِيَامِ لَا أَنَّ قِيَامَ رَمَضَانَ لَا يَكُونُ إِلَّا بِهَا وَأَغْرَبَ الْكَرْمَانِيُّ فَقَالَ اتَّفَقُوا عَلَى أَنَّ الْمُرَادَ بِقِيَامِ رَمَضَانَ صَلَاةُ التَّرَاوِيح». (فتح الباري شرح صحيح البخاري، العسقلاني، ج4، ص251، دار المعرفة – بيروت).

[3] . المصنف في الأحاديث والآثار، أبو بكر بن أبي شيبة، ج2، باب: فِي الرَّجُلِ يَؤُمُّ النِّسَاءَ، ص34، ح6152، مكتبة الرشد – الرياض.

جمع بندی

پرسش:

اعتبار سند روایت امر به نماز تراویح، از سوی امام علی(علیه السلام)‌ چگونه است؟

پاسخ:

از آنجا که بیهقی در دوران پس از عصر روایت می زیسته طبعا سند «ابن ابی شیبه»[1] مقدم بر سند«بیهقی» خواهد بود؛ لذا امر این روایت مبتنی بر بررسی سند روایت «ابن ابی شیبة» خواهد بود.

در سند این روایت به نقل «ابن ابی شیبة» هر چند که دو راوی آن یعنی: «مروان بن معاویة»[1]‌و «عرفجة بن عبدالله» مورد توثیق واقع شده اند؛ اما سند این روایت به واسطه ی وجود: « عمر بن عبدالله ثقفی» تضعیف شده است. از آنجا که شناخت «عمر بن عبدالله» مرتبط با شناخت «عرفجة بن عبدالله» است ما به بررسی حال این دو راوی بر اساس گفتار ائمه ی جرح و تعدیل اهل سنت می پردازیم.

الف) عرفجة بن عبد الله الثقفي:
1. «ابن ابی حاتم رازی، م327هـ» در کتاب «الجرح و التعدیل» جرح و تعدیلی نسبت به وی بیان نداشته؛ اما نام کامل وی با مشایخ و شاگردان او را به اختصار ذکر نموده است: «عرفجة بن عبد الله الثقفي روى عن علي وعبد الله بن مسعود وعائشة روى عنه منصور وعطاء بن السائب وعمر بن عبد الله بن يعلى بن مرة سمعت أبي يقول ذلك».[2] «ابن ابی حاتم رازی» وی و «عرفجة السلمی» را بر خلاف «ابن حجر» دو نفر دانسته است.[3]

2. «ابن حبان، م354هـ» وی را در کتاب ثقات خود ذکر نموده است و همین روایت را نیز در ضمن ترجمه ی وی نقل نموده: «عَرْفَجَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الثَّقَفِيّ من أهل الْكُوفَة يَرْوِي عَن عَليّ بْن أَبِي طَالب وَعَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ وَعَائِشَةَ وَهُوَ الَّذِي رَوَى عَنْهُ عَطَاءُ بْنُ أَبِي رَبَاحٍ فَقَالَ عَرْفَجَةُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ وَهُوَ الَّذِي روى مَرْوَان بْنُ مُعَاوِيَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الثَّقَفِيِّ عَنْ عَرْفَجَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الثَّقَفِيِّ قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ يَأْمُرُ النَّاسَ بِقِيَامِ رَمَضَانَ يَجْعَلُ لِلرِّجَالِ إِمَامًا وَلِلنِّسَاءِ إِمَامًا قَالَ عَرْفَجَةُ فَأَمَرَنِي عَلِيٌّ فَكُنْتُ إِمَامَ...».[4]

3. همچنین «عجلی، م261هـ» نیز وی را در کتاب خود توثیق نموده است: «عرفجة بن عبد الله الثقفى كوفى تابعي ثقة».[5]

4. «ابن حجر عسقلانی، م852هـ» نیز در کتاب: «تقریب التهذیب» حکم به مقبولیت وی نموده: «عرفجة بن عبد الله الثقفي أو السلمي مقبول من الثالثة».[6] در مقابل «یحیی بن سعید القطان» حکم به جهالت وی نموده؛ همچنان که ابن حجر در این رابطه می نویسد: «قلت وقال بن القطان مجهول وأشار إليه البخاري في أثر أخرجه تعليقا من أفطر في رمضان بغير عذر ووصله البيهقي من طريق عرفجة به».[7] اما با توجه به توثیقات مشایخ فوق سخن «ابن القطان» در مورد وی مورد پذیرش نیست.

ب) عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الثَّقَفِيِّ:
راوی دوم «عمر بن عبدالله ثقفی» است. بیهقی در سند خود نام وی را ذکر نکرده و تنها به ذکر کنیه اکتفا نموده: «ابو عبدالله ثقفی» که ظاهرا چنین امری صحیح نمی باشد. در هر حال به تصریح ابن ابی شیبه و ابن ابی حاتم رازی و ابن حبان و دیگران نام وی «عمر بن عبدالله» است.

ابن حجر در ترجمه ی وی می نویسد: «عمر بن عبد الله بن يعلى بن مرة الثقفي روى عن أبيه وأنس بن مالك وعبد الله بن أبي أوفى وعرفجة بن عبد الله الثقفي...».
ابن حجر به نقل از احمد بن حنبل و ابن معین و ابو حاتم و نسائی می نویسد که وی از دیدگاه آنان «منکر الحدیث» و یا «متروک الحدیث»[8] است: «قال أحمد وابن معين وأبو حاتم والنسائي منكر الحديث وقال أبو حاتم أيضا متروك الحديث».[9]

هر چند منکر الحدیث در اصطلاح متقدمین به معنای تفرد در نقل روایت راوی است؛ اما در مورد این راوی از سوی قدما این اصطلاح بیانگر ضعف شدید این راوی می باشد؛ زیرا «احمد بن حنبل» بنابر نقل «ابن ابی حاتم رازی» وی را «ضعیف الحدیث» و «منکر الحدیث» دانسته که این دو اصطلاح در مورد جرح شدید است؛ آنچنان که می نویسد: «أنا عبد الرحمن أنا عبد الله بن أحمد بن محمد بن حنبل فيما كتب إلى قال قال ابى عمر بن عبد الله بن يعلى بن مرة ضعيف الحديث، نا عبد الرحمن قال قرئ على العباس بن محمد الدوري عن يحيى بن معين انه قال عمر بن عبد الله بن يعلى بن مرة ضعيف الحديث، (نا عبد الرحمن قال سألت ابى عن عمر بن عبد الله بن يعلى بن مرة الثقفي فقال هو ضعيف الحديث - منكر الحديث...».[10]

ابن حجر همچنین به نقل « ابن معین » می نویسد: «وقال بن معين أيضا ليس بشيء».[11] همچنین ابو زرعه ی رازی نیز وی را تضعیف نموده است: «وقال أبو زرعة ليس بقوي قيل له فما حاله قال أسأل الله السلامة».

همچنین ابن حجر به نقل از یحیی بن معین می نویسد که وی مبتلا به شرب خمر بوده: «وقال الساجي حدثني أحمد بن محمد ثنا حبي يحيى بن معين سمعت جرير بن عبد الحميد يقول كان عمر بن يعلى بن منية الثقفي يشرب الخمر».[12] و در نهایت «عقیلی» نیز وی را در کتاب ضعفای خویش آورده است.[13] با نگاهی به کتابهای دیگر رجالی مشاهده می گردد که همه ی ائمه جرح و تعدیل متفقا وی را تضعیف نموده اند.[14]

همچنین هیثمی در «مجمع الزوائد» در ذیل روایتی که این راوی در سند آن وجود داشته، حکم به ضعف وی نموده است: «وفيه عمر بن عبد الله الثقفي وهو ضعيف».[15] و البانی نیز در سلسله ی احادیث ضعیفه حکم به ضعف این راوی نموده است.[16]

بنابراین تضعیف این راوی بدون معارض بوده و همه ی ائمه ی جرح و تعدیل حکم به ضعف وی، آن هم از جانب عدالت وی نموده اند که چنین امری قابل تدارک با شواهد و توابع نیز نخواهد بود.[17]

حکم سند حدیث:
خبر امر نمودن مردم به انجام نوافل ماه رمضان توسط امیر المؤمنین (علیه السلام) خبر غریبی است که تنها به نقل «عرفجه بن عبدالله» نقل شده است. هر چند غرابت سند فی نفسه اشکالی بر مقبولیت یک حدیث وارد نمی سازد؛ اما از آنجا که راوی ناقل از «عرفجه بن عبدالله» یعنی: «عمر بن عبدالله» نیز متفرد در این نقل بوده و شخص دیگری در نقل از «عرفجة» همراستا با وی نیست، و این راوی نیز در ناحیه ی عدالت مورد خدشه ی جدی است، به گونه ای که بر اساس گفتار برخی از ائمه ی جرح و تعدیل وی «متروک الحدیث» و یا «منکر الحدیث» و یا «ضعیف الحدیث» دانسته شده؛ این خبر قابل استناد به امام علی(علیه السلام) نمی باشد؛ لذا مدعای خصم ثابت نیست.

اما از جهت عمل به مضمون خبر ضعیف، در میان ائمه ی اهل سنت در این رابطه سه مذهب وجود داشته که بر اساس دو مذهب آن عمل به خبر ضعیفی که ضعف آن شدید نبوده باشد؛ در فضائل اعمال زمانی که داخل در اصل کلی ای بوده باشد و عمل کننده نیز معتقد به ثبوت آن نباشد، بی اشکال است و بر اساس مذهبی دیگر عمل به حدیث ضعیف مطلقا ممنوع می باشد.[18]

اما همچنان که گفته شد همه ی ائمه ی حدیث «عمر بن عبدالله» را تضعیف نموده اند و برخی از اعاظم همچون «ابو حاتم رازی» قائل به «متروک» بودن روایت این راوی شده اند که با این وصف نمی توان به صرف این روایات بدان در فضائل اعمال(نماز تراویح) عمل نمود؛ ولو آنکه انجام دهنده در حین عمل قائل به ثبوت چنین عملی نباشد.

 

پی نوشت ها:
[1] . با توجه به آنکه وی در عصر روایت می زیسته و با توجه به تقدم وی بر بیهقی از جهت علوم حدیث.

[2] . الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم الرازی، ج8، ص272، ترجمه ی : 1246.

[3] . الجرح والتعديل، ابن أبي حاتم الرازی(المتوفى: 327هـ)،‌ج7، ص18، دار إحياء التراث العربي – بيروت.

[4] . همان.

[5] . الثقات، محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التميمي، أبو حاتم، الدارمي، البُستي (المتوفى: 354هـ)، ج5، ص274، دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد الدكن الهند.

[6]. معرفة الثقات، أحمد بن عبد الله بن صالح أبو الحسن العجلي الكوفي، ج2، ص133،مكتبة الدار - المدينة المنورة.

[7] . تقريب التهذيب، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، ترجمه ی: 4556، الناشر دار الرشيد.

[8] . تهذيب التهذيب، ابن حجر العسقلاني، ج7، ص177، ترجمه ی 346، مطبعة دائرة المعارف النظامية، الهند.

[9] . متروک الحدیث وصف راوی ای است که متهم به دروغگویی بوده و در نقل یک روایت نیز متفرد بوده و شخص دیگری آن روایت را نقل ننموده و روایت وی نیز مخالف قواعد و اصول پذیرفته شده باشد. (ر.ک: منهج النقد في علوم الحديث، نور الدين محمد عتر الحلبي، ص299).

[10] . منکر الحدیث در اصطلاح قدما همچون احمد ین حنبل به معنای تفرد در نقل روایت است.(ر.ک: منهج النقد في علوم الحديث، نور الدين محمد عتر الحلبي، ص114).

[11] . الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم الرازی، ج6، ص118، ترجمه ی 638، دار إحياء التراث العربي – بيروت.

[12] . لیس بشیء در اصطلاح ابن معین گاهی برای قلیل الروایة بودن راوی استعمال شده و گاهی در تضعیف راوی است، که در اینجا با توجه به قرائن مراد جرح راوی است. (ر.ک: الرفع التکمیل، پاورقی ابو قدة، ص215-212).

[13] . تهذيب التهذيب، ابن حجر العسقلاني، ج7، ص470، ترجمه ی 712، مطبعة دائرة المعارف النظامية، الهند.

[14] . همان.

[15] . الضعفاء والمتروكون، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، النسائي (المتوفى: 303هـ)، ج1، ص81، الناشر: دار الوعي – حلب؛‌ المجروحين من المحدثين والضعفاء والمتروكين، ابن حبان، ج2، ص91، دار الوعي – حلب؛ ميزان الاعتدال في نقد الرجال، الذهبي (المتوفى: 748هـ)، ج3، ص211، دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت – لبنان؛ مُعْجَمُ الجَرْح والتّعْديل لِرجَالِ السُّنَن الكُبْرَى، مَع دراسَة إضَافية لمنهج البَيْهَقي في نَقْد الرّوَاة في ضَوْء السُّنَن الكُبْرى، نجم عبد الرحمن خلف، ج1، ص118، دَارُ الراية للنشر والتوزيع.

[16] . مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نور الدين علي بن أبي بكر الهيثمي، ج9، ص749،‌دار الفكر، بيروت - 1412 هـ.

[17] . سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة وأثرها السيئ في الأمة، الألباني، ج10، ص518، دار المعارف- الرياض : «وآفة الحديث إما ممن فوقه ، أو من دونه ؛ فإن عمر بن عبد الله الثقفي وأباه ضعيفان ».

[18] . قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث، جمال الدين القاسمي الدمشقي، ص109، دار الكتب العلمية -بيروت-لبنان:«اعلم أن الضعيف لكذب راويه أو لفسقه لا ينجبر بتعدد طرقة المثاثلة له لقوة الضعف وتقاعد هذا الجابر».

[19] . ر.ک : منهج النقد في علوم الحديث، نور الدين محمد عتر الحلبي، ص291، دار الفكر دمشق-سورية.

 

موضوع قفل شده است