جمع بندی حدیث سخن گفتن خدا با پدر «جابر بن عبدالله» بدون واسطه در منابع اهل سنت

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حدیث سخن گفتن خدا با پدر «جابر بن عبدالله» بدون واسطه در منابع اهل سنت

باسلام وعرض ادب

در کتب اهل سنت حدیثی از پیامبر (ص) نقل شده که ایشان به جابر فرمود

خداوند هیچ کس جز از پس حجاب سخن نگفت اما با پدر تو ((رودررو))) یعنی بدون حجاب سخن گفته است ودرادامه فرمودند خدا به ایشان گفت از من بخواه تااجابت کنم وپدرت گفت از تو میخواهم تا مرا به دنیا بازگردانی تایک بار دیگر درراهت کشته شوم

[=&amp]ترمذی، باب: [سوره آل عمران][/]
[=&amp]۱۸۳- «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ رضی الله عنهما قَالَ: لَقِیَنِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم فَقَالَ: یَا جَابِرُ! مَا لِی أَرَاکَ مُنْکَسِرًا؟ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! اسْتُشْهِدَ أَبِی، قُتِلَ یَوْمَ أُحُد، وَتَرَکَ عِیَالًا وَدَیْنًا، قَالَ: أَفَلَا أُبَشِّرُکَ بِمَا لَقِیَ اللَّهُ بِهِ أَبَاکَ؟ قَالَ: بَلَى، یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: مَا کَلَّمَ اللَّهُ أَحَدًا قَطُّ، إِلَّا مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ، وَأَحْیَا أَبَاکَ، فَکَلَّمَهُ کِفَاحًا. فَقَالَ: یَا عَبْدِی، تَمَنَّ عَلَیَّ أُعْطِکَ. قَالَ: یَا رَبِّ! تُحْیِینِی، فَأُقْتَلَ فِیکَ ثَانِیَهً. قَالَ الرَّبُّ جل جلاله: إِنَّهُ قَدْ سَبَقَ مِنِّی أَنَّهُمْ إِلَیْهَا لَا یُرْجَعُونَ، قَالَ: وَأُنْزِلَتْ هَذِهِ الآیَهُ: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢا…﴾ [آل‌عمران: ۱۶۹] اَلآیَهُ».[/]

  1. «از جابر بن عبدالله رضی الله عنها روایت شده است که گفت: روزی پیامبرصلی الله علیه و سلم مرا دیدند و فرمودند: ای جابر! تو را شکسته می‌بینم، چه شده ا ست؟ عرض کردم: ای پیامبر خدا! پدرم در جنگ اُحُد بود و شهید شد و عیال و فرزندان و بدهی‌هایی را به جای گذاشته است، فرمودند: آیا تو را مژده دهم به چگونگی روبه‌روشدن خداوند با پدرت؟ عرض کردم: بله، ای پیامبر خدا! فرمودند: خداوند با هیچکس سخن نگفته است، جز از پشت حجاب، اما پدرت را زنده کرد و با او مستقیم و بدون واسطه سخن گفت و [خطاب به او] فرمودند: ای بنده‌ام! از من چیزی بخواه و آرزویی بکن تا به تو ببخشم، پدرت گفت: خدایا! مرا زنده کن (به دنیا برگردان) تا دوباره در راه تو جهاد کنم و کشته شوم. خداوند متعال فرمود: مردگان به دنیا برنمی‌گردند، این حکم ثابت و تغییرناپذیری است که قبلاً صادر کرده‌ام. جابر می‌گوید: آنگاه این آیه نازل شد: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢا…﴾ [آل‌عمران: ۱۶۹].«و کسانی را که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نشمار، بلکه آن‌ها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند»». ترمذی می‌گوید: حدیث حسن غریب است. و حاکم و ذهبی می‌گوید: صحیح است.

[=&amp]ابن ماجه، باب: [فَضْلِ الشَّهَادَهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ][/]

[=&amp]۱۸۴- «عَنْ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ رضی الله عنهما یَقُولُ: لَمَّا قُتِلَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرِو بْنِ حَرَامٍ یَوْمَ أُحُدٍ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم: یَا جَابِرُ، أَلَا أُخْبِرُکَ مَا قَالَ اللَّهُ جل جلاله لِأَبِیکَ؟ قُلْتُ: بَلَى، قَالَ: مَا کَلَّمَ اللَّهُ أَحَدًا قَطُّ، إِلَّا مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ، وَکَلَّمَ أَبَاکَ کِفَاحًا، فَقَالَ: یَا عَبْدِی! تَمَنَّ عَلَیَّ أُعْطِکَ، قَالَ: تُحْیِینِی فَأُقْتَلُ فِیکَ ثَانِیَهً، قَالَ: إِنَّهُ سَبَقَ مِنِّی أَنَّهُمْ إِلَیْهَا لَا یُرْجَعُونَ، قَالَ: یَا رَبِّ! فَأَبْلِغْ مَنْ وَرَائِی فَأَنْزَلَ اللَّهُ جل جلاله هَذِهِ الْآیَهَ: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢا…﴾ [آل‌عمران: ۱۶۹]. الْآیَهَ کُلَّهَا».[/]

  1. «از جابر بن عبدالله رضی الله عنهما روایت شده است که گفت: وقتی که عبدالله بن عمرو بن حرام (یعنی پدرم) در جنگ احد کشته شد، پیامبرصلی الله علیه و سلم فرمودند: ای جابر! آیا به تو بگویم که خداوند متعال به پدرت چه فرمود؟ عرض کردم: بله. فرمودند: خداوند با هیچ کسی سخن نگفته است، جز از پشت حجاب، اما با پدرت رو در رو و بدون واسطه سخن گفت و خطاب به او فرمود: ای بنده‌ام! از من چیزی بخواه تا به تو ببخشم، پدرت گفت: مرا زنده کن (به دنیا برگردان) تا دوباره در راه تو جهاد کنم و کشته شوم. خداوند مفرمود: این حکم، ثابت و تغییرناپذیر است که قبلاً صادر کرده‌ام و مردگان هرگز به دنیا برنمی‌گردند. جابر گفت: خدایا! پس حال و وضع مرا به آن‌هایی که هنوز نیامده‌اند، برسان، پس خداوند این آیه را نازل فرمود: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢا…﴾ [آل‌عمران: ۱۶۹].«و کسانی را که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نشمار، بلکه آن‌ها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. تا آخر آیه»».
نخستین و مهم ترین ایراد این حدیث که گفته شده بدون حجاب ورودر رو چگونه ممکنه خدا بااولیای خودش اینگونه سخن نگه اما با پدر جابر بگوید ؟

گذشته ازاین سخن گفتن رودررو وبدون حجاب یعنی کوجک کردن خدا درحد یک انسان که رودررو سخن بگوید واین خلاف عقل است چراکه پیامبران هم هنگامی که خواستند خدارو ملاقات کنن عاجز بودند اگربخواهیم توجیه کنیم وبگویم منطور از رودر روسخن گفتن بدون حجاب است که خدا باحضرت موسی ع بدون واسطه سخن گفت مس گزاره بعدی که گفته شده باهیچکس چنین صحبت نشد رد میشود

اشکال سوم که از دوتای قبلی ضعیف تره اینه که چگونه خدا خلاف نص صریح قرانش عملی خلاف سنت خودش(زنده کردن مرده)انجام داده اگه بگیم این استثنا است یک توجیه چون ایه قران واضحه که گفته شده هیچ تغییر وتبدیلی برای سنت های الهی نیست واستثنایی نیاورد.


یاحق

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

احمد;916020 نوشت:

نخستین و مهم ترین ایراد این حدیث که گفته شده بدون حجاب ورودر رو چگونه ممکنه خدا بااولیای خودش اینگونه سخن نگه اما با پدر جابر بگوید ؟

گذشته ازاین سخن گفتن رودررو وبدون حجاب یعنی کوجک کردن خدا درحد یک انسان که رودررو سخن بگوید واین خلاف عقل است چراکه پیامبران هم هنگامی که خواستند خدارو ملاقات کنن عاجز بودند اگربخواهیم توجیه کنیم وبگویم منطور از رودر روسخن گفتن بدون حجاب است که خدا باحضرت موسی ع بدون واسطه سخن گفت مس گزاره بعدی که گفته شده باهیچکس چنین صحبت نشد رد میشود

اشکال سوم که از دوتای قبلی ضعیف تره اینه که چگونه خدا خلاف نص صریح قرانش عملی خلاف سنت خودش(زنده کردن مرده)انجام داده اگه بگیم این استثنا است یک توجیه چون ایه قران واضحه که گفته شده هیچ تغییر وتبدیلی برای سنت های الهی نیست واستثنایی نیاورد.

با سلام و عرض ادب

1) حدیث مکالمه ی پروردگار با پدر جابر بن عبدالله انصاری را بسیاری از کتب حدیثی و رجالی اهل سنت روایت نموده اند. در این میان مهمترین منابع نقل این خبر سنن ترمذی(م279هـ)[1] و سنن ابن ماجه(م273هـ)[2] و مستدرک حاکم نیشابوری(م405هـ)[3] می باشد.

ابو عیسی ترمذی به سند خویش روایت می کند: «از جابر بن عبدالله(رضی الله عنهما) روایت شده است که گفت: روزی پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) مرا دیدند و فرمودند: ای جابر! تو را ناراحت می‌بینم، چه شده ا ست؟ عرض کردم: ای پیامبر خدا! پدرم به شهادت رسید. او در جنگ احد کشته شد در حالی که عیال و بدهی‌هایی را به جای گذاشته است.
فرمودند: آیا تو را با خبر نسازم از نحوه ی ملاقات پروردگار با پدرت؟ عرض کردم: بله، ای پیامبر خدا! فرمودند: خداوند با هیچکس سخن نگفته است، جز از پشت حجاب، اما پدرت را زنده کرد و با او مستقیم و بدون واسطه سخن گفت و [خطاب به او] فرمودند: ای بنده‌ام! از من چیزی بخواه و آرزویی بکن تا به تو ببخشم، پدرت گفت: خدایا! مرا زنده
کن (به دنیا برگردان) تا دوباره در راه تو جهاد کنم و کشته شوم. خداوند متعال فرمود: مردگان به دنیا برنمی‌گردند، این حکم ثابت و تغییرناپذیری است که قبلاً صادر کرده‌ام. جابر می‌گوید: آنگاه این آیه نازل شد: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢا…﴾ [آل‌عمران: ۱۶۹]. «و کسانی را که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نشمار، بلکه آن‌ها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند».

بررسی سند روایت
2) ابو عیسی ترمذی بعد از نقل این روایت می نویسد: «هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ مِنْ هَذَا الْوَجْه». این حدیث خبری حسن بوده که تنها از طریق «مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ» روایت شده است. حاکم نیشابوری نیز سند (اسناد) این روایت را صحیح دانسته است.[4]
صحت اسناد یعنی این روایت از طریق راویان موثق با سند متصل روایت شده است؛ لذا سند این روایت از دیدگاه عامه مقبول بوده و خدشه ای بر سند آن وارد نیست.
3)‌ این روایت در کتب روایی متأخر شیعه از کتاب «لب اللباب» قطب راوندی به شکل مرسل و بدون سند ذکر شده[5] که ظاهرا سند آن همان سند روایات اهل سنت می باشد و چنین روایتی مستقلا در منابع شیعی از مصادر آن نقل نشده است.

بررسی محتوای روایت
4) اشکال متنی ای که بر روایت وارد است آن است که متن آن با قرآن کریم مغایر بوده؛ زیرا در این روایت آمده که خدای متعال با احدی جز از پشت حجاب سخن نگفته است و این در حالی است که قرآن کریم بیانگر آن است که تکلّم پروردگار با انسان از سه راه وحیانی و یا از پس حجاب و یا ارسال رسول صورت پذیرفته؛ چنانچه می فرماید: (وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيم‏).[6] که مفاد این آیه چنین است: «هيچ بشرى در اين مقام قرار نمى‏ گيرد كه خدا با او تكلم كند به نوعى از انواع تكلم مگر به يكى از اين سه نوع، اول اينكه به نوعى به او وحى كند، دوم اينكه از وراء حجاب با او سخن گويد، و سوم اينكه رسولى(فرشته ی وحی) بفرستد، و به اذن خود هر چه مى‏ خواهد وحى كند».

مراد از وحی و تکلّم بدون واسطه چیست؟
5) «وحی» در لغت به معناى گونه‏اى ارتباط پنهانى و سريع ميان متكلّم و مخاطب است؛ چونان كه از ديد ديگران نهان بماند. ابن فارس مى‏نويسد: «وحى، تعليمى است پنهانى».[7]
راغب اصفهانى نیز می نویسد: «وحى، اشاره‏اى سريع است و به دليل سرعتى كه در اين واژه نهفته است، گاهى به مطالبِ رمزى تعريض گونه، وحى مى‏ گويند».[8] بنابراین در واژه وحى، دو عنصر سرعت و خفا نهفته است.
اين واژه در قرآن كريم كاربردى گسترده داشته و بر مفاهيم و معانى گوناگونى كه با مفهوم لغوى آن ارتباط مستقيم داشته، اطلاق شده است؛ اما از نظر كاربرد، شايع‏ترين استعمال وحى در قرآن كريم همان معناى اصطلاحى آن؛ یعنی وحى بر پيامبران (عليهم السلام ) می باشد.

در آیه ی شریفه علاوه بر دو گونه از وحی که با واسطه صورت پذیرفته سخن از گونه ای دیگر بدون هیچ واسطه ای است.

مرحوم علامه ی طباطبایی در توضیح فقره ی وحی می نویسند: «نكته ی ديگرى كه در اين آيه است عطف سه قسم از گونه های تکلم با کلمه ی (او) می باشد که ظاهر اين كلمه آن است كه سه قسم مذكور با یکدیگر فرق داشته؛ زیرا مى‏ بينيم دو قسم اخير مقيد به قيدى شده. يكى مقيد به حجاب و ديگرى مقید به رسول. ولى اولى(وحی) را به هيچ قيدى مقيد ننموده. و ظاهر اين مقابله آن است كه مراد از قسم اول سخن گفتن خفى باشد، سخن گفتنى كه هيچ واسطه‏ اى بين خدا و طرف مقابلش نباشد. و اما دو قسم ديگر به واسطه ی قيد زائدی که در آن آمده كه يا حجاب است و يا رسولى كه به وى وحى مى ‏شود، سخن گفتنى است كه با واسطه انجام مى ‏شود. چيزى كه هست در يكى واسطه رسول(جبرئیل) است كه وحى را از مبدأ وحى گرفته به پيامبر مى‏ رساند، و در ديگرى آن واسطه حجاب است، كه خودش رساننده وحى نيست، ولى وحى از ما وراى آن صورت مى ‏گيرد».[9]

6) با توجه به این آیه روشن می گردد که یک صورت از تکلم خدای متعال با پیامبران(علیهم السلام) به گونه ی وحی والهام قلبی بوده که البته چنین امری را نیز نسبت به برخی از بندگان شایسته همچون مادر موسی(علیه السلام) به جهت حفظ آن حضرت در قرآن کریم مشاهده می کنیم؛ چنانچه می فرماید: (وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِين)؛[10] و به مادر موسى وحى كرديم كه: «او را شير ده، و چون بر او بيمناك شدى او را در نيل بينداز، و مترس و اندوه مدار كه ما او را به تو بازمى‏ گردانيم و از [زمره‏] پيامبرانش قرار مى‏ دهيم».

با در نظر گرفتن مطالب فوق انحصاری که در روایت نسبت به مکالمه ی پروردگار که در قالب الهام باطنی نسبت به پدر جابر (بر فرض ثبوت) شکل پذیرفته، مخالف با آیات قرآن بوده علاوه بر آنکه انبیاء و اولیای صالحین و شهدا در بهشت برزخی در نعمتهای آن متنعم بوده و لذت عند ربهم در مورد همه ی آنها با حفظ مراتب وجودیشان ثابت است:(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون)؛[11] هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده ‏اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند.

آرزوی رجعت به دنیا
7)‌ در متن روایت رجعت به دنیا نفی شده است و چنین امری که پدر جابر به دنیا باز گشته باشد خلاف تصریح خبر می باشد.

موفق باشید.


[/HR] [1]. سنن الترمذی، الترمذی، ج5، ص75، ح3010، دارالحدیث-مصر-قاهرة.

[2]. سنن ابن ماجة، ابن ماجة القزوینی، ج1،ص190،ح190، دارالجیل-بیروت.

[3]. المستدرک علی الصحیحین، الحاکم النیسابوری، ج3، ص224، دار الكتب العلمية – بيروت.

[4] . همان. هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه.تعليق الذهبي قي التلخيص : سكت عنه الذهبي في التلخيص.

[5]. جامع احادیث الشیعة، البروجردی، ج13، ص17، منشورات مدینة العلم؛ مستدرک الوسائل، ج11، ص12؛ مؤسسة آل البیت؛ میزان الحکمة، الری شهری، ج2، ص1515.

[6]. الشورى (42)، 51: « و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى مى‏فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى مى‏كند؛ چرا كه او بلندمقام و حكيم است‏».

[7]. مقاييس اللغه ج 6 ص 93.

[8]. المفردات فى غريب القرآن، ص 515.

[9]. ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج18، ص108.

[10]. القصص(28)، 7.

[11]. آل عمران(3)،169.

مگه از معجزات حضرت عیسی زنده کردن مردگان نبود ؟

احمد;916020 نوشت:

نخستین و مهم ترین ایراد این حدیث که گفته شده بدون حجاب ورودر رو چگونه ممکنه خدا بااولیای خودش اینگونه سخن نگه اما با پدر جابر بگوید ؟

اولیا خدا وقتی در دنیا بودن چنین درخواستی میکردن اما ایشان شهید شده بودند

احمد;916020 نوشت:

گذشته ازاین سخن گفتن رودررو وبدون حجاب یعنی کوجک کردن خدا درحد یک انسان که رودررو سخن بگوید واین خلاف عقل است چراکه پیامبران هم هنگامی که خواستند خدارو ملاقات کنن عاجز بودند اگربخواهیم توجیه کنیم وبگویم منطور از رودر روسخن گفتن بدون حجاب است که خدا باحضرت موسی ع بدون واسطه سخن گفت مس گزاره بعدی که گفته شده باهیچکس چنین صحبت نشد رد میشود

اولا خداوند هر چه بخواهد میکند، خداوند به پشه هم میتواند مثال بزند و این روایت کوچک شدن خداوند نیست بلکه بزرگی مقام پدر جابر بن عبدالله انصاری را میرساند

احمد;916020 نوشت:

اشکال سوم که از دوتای قبلی ضعیف تره اینه که چگونه خدا خلاف نص صریح قرانش عملی خلاف سنت خودش(زنده کردن مرده)انجام داده اگه بگیم این استثنا است یک توجیه چون ایه قران واضحه که گفته شده هیچ تغییر وتبدیلی برای سنت های الهی نیست واستثنایی نیاورد.

مگه زنده اش کرده ؟ تا جایی که ما خوندیم خداوند گفته زنده نمیکنمت ولی جابر خواسته حداقل حال مارو خبر بده به اهل دنیا که آیه نازل شده به حضرت محمد

اما اشکالی که من به این روایت میگیرم این است که خداوند با اینکه گفته : از من چیزی بخواه و آرزویی بکن تا به تو ببخشم، درخواست پدر جابر بن عبدالله را بر آورده نکرده که احتمالا چون درخواستش خلاف اراده خداوند بوده چنین اتفاقی افتاده، علاوه بر این، این روایت مگه رجعت رو که خیلی ها بهش اعتقاد دارند رد نمیکنه ؟

در کل درود بر پدر جابر بن عبدالله و تمام مومنان عزیز خداوند گل

احمد;916020 نوشت:
باسلام وعرض ادب

در کتب اهل سنت حدیثی از پیامبر (ص) نقل شده که ایشان به جابر فرمود

خداوند هیچ کس جز از پس حجاب سخن نگفت اما با پدر تو ((رودررو))) یعنی بدون حجاب سخن گفته است ودرادامه فرمودند خدا به ایشان گفت از من بخواه تااجابت کنم وپدرت گفت از تو میخواهم تا مرا به دنیا بازگردانی تایک بار دیگر درراهت کشته شوم

ترمذی، باب: [سوره آل عمران]
۱۸۳- «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ رضی الله عنهما قَالَ: لَقِیَنِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم فَقَالَ: یَا جَابِرُ! مَا لِی أَرَاکَ مُنْکَسِرًا؟ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! اسْتُشْهِدَ أَبِی، قُتِلَ یَوْمَ أُحُد، وَتَرَکَ عِیَالًا وَدَیْنًا، قَالَ: أَفَلَا أُبَشِّرُکَ بِمَا لَقِیَ اللَّهُ بِهِ أَبَاکَ؟ قَالَ: بَلَى، یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: مَا کَلَّمَ اللَّهُ أَحَدًا قَطُّ، إِلَّا مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ، وَأَحْیَا أَبَاکَ، فَکَلَّمَهُ کِفَاحًا. فَقَالَ: یَا عَبْدِی، تَمَنَّ عَلَیَّ أُعْطِکَ. قَالَ: یَا رَبِّ! تُحْیِینِی، فَأُقْتَلَ فِیکَ ثَانِیَهً. قَالَ الرَّبُّ جل جلاله: إِنَّهُ قَدْ سَبَقَ مِنِّی أَنَّهُمْ إِلَیْهَا لَا یُرْجَعُونَ، قَالَ: وَأُنْزِلَتْ هَذِهِ الآیَهُ: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢا…﴾ [آل‌عمران: ۱۶۹] اَلآیَهُ».

  1. «از جابر بن عبدالله رضی الله عنها روایت شده است که گفت: روزی پیامبرصلی الله علیه و سلم مرا دیدند و فرمودند: ای جابر! تو را شکسته می‌بینم، چه شده ا ست؟ عرض کردم: ای پیامبر خدا! پدرم در جنگ اُحُد بود و شهید شد و عیال و فرزندان و بدهی‌هایی را به جای گذاشته است، فرمودند: آیا تو را مژده دهم به چگونگی روبه‌روشدن خداوند با پدرت؟ عرض کردم: بله، ای پیامبر خدا! فرمودند: خداوند با هیچکس سخن نگفته است، جز از پشت حجاب، اما پدرت را زنده کرد و با او مستقیم و بدون واسطه سخن گفت و [خطاب به او] فرمودند: ای بنده‌ام! از من چیزی بخواه و آرزویی بکن تا به تو ببخشم، پدرت گفت: خدایا! مرا زنده کن (به دنیا برگردان) تا دوباره در راه تو جهاد کنم و کشته شوم. خداوند متعال فرمود: مردگان به دنیا برنمی‌گردند، این حکم ثابت و تغییرناپذیری است که قبلاً صادر کرده‌ام. جابر می‌گوید: آنگاه این آیه نازل شد: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢا…﴾ [آل‌عمران: ۱۶۹].«و کسانی را که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نشمار، بلکه آن‌ها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند»». ترمذی می‌گوید: حدیث حسن غریب است. و حاکم و ذهبی می‌گوید: صحیح است.

ابن ماجه، باب: [فَضْلِ الشَّهَادَهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ]

۱۸۴- «عَنْ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ رضی الله عنهما یَقُولُ: لَمَّا قُتِلَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرِو بْنِ حَرَامٍ یَوْمَ أُحُدٍ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم: یَا جَابِرُ، أَلَا أُخْبِرُکَ مَا قَالَ اللَّهُ جل جلاله لِأَبِیکَ؟ قُلْتُ: بَلَى، قَالَ: مَا کَلَّمَ اللَّهُ أَحَدًا قَطُّ، إِلَّا مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ، وَکَلَّمَ أَبَاکَ کِفَاحًا، فَقَالَ: یَا عَبْدِی! تَمَنَّ عَلَیَّ أُعْطِکَ، قَالَ: تُحْیِینِی فَأُقْتَلُ فِیکَ ثَانِیَهً، قَالَ: إِنَّهُ سَبَقَ مِنِّی أَنَّهُمْ إِلَیْهَا لَا یُرْجَعُونَ، قَالَ: یَا رَبِّ! فَأَبْلِغْ مَنْ وَرَائِی فَأَنْزَلَ اللَّهُ جل جلاله هَذِهِ الْآیَهَ: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢا…﴾ [آل‌عمران: ۱۶۹]. الْآیَهَ کُلَّهَا».

  1. «از جابر بن عبدالله رضی الله عنهما روایت شده است که گفت: وقتی که عبدالله بن عمرو بن حرام (یعنی پدرم) در جنگ احد کشته شد، پیامبرصلی الله علیه و سلم فرمودند: ای جابر! آیا به تو بگویم که خداوند متعال به پدرت چه فرمود؟ عرض کردم: بله. فرمودند: خداوند با هیچ کسی سخن نگفته است، جز از پشت حجاب، اما با پدرت رو در رو و بدون واسطه سخن گفت و خطاب به او فرمود: ای بنده‌ام! از من چیزی بخواه تا به تو ببخشم، پدرت گفت: مرا زنده کن (به دنیا برگردان) تا دوباره در راه تو جهاد کنم و کشته شوم. خداوند مفرمود: این حکم، ثابت و تغییرناپذیر است که قبلاً صادر کرده‌ام و مردگان هرگز به دنیا برنمی‌گردند. جابر گفت: خدایا! پس حال و وضع مرا به آن‌هایی که هنوز نیامده‌اند، برسان، پس خداوند این آیه را نازل فرمود: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢا…﴾ [آل‌عمران: ۱۶۹].«و کسانی را که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نشمار، بلکه آن‌ها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. تا آخر آیه»».
نخستین و مهم ترین ایراد این حدیث که گفته شده بدون حجاب ورودر رو چگونه ممکنه خدا بااولیای خودش اینگونه سخن نگه اما با پدر جابر بگوید ؟

گذشته ازاین سخن گفتن رودررو وبدون حجاب یعنی کوجک کردن خدا درحد یک انسان که رودررو سخن بگوید واین خلاف عقل است چراکه پیامبران هم هنگامی که خواستند خدارو ملاقات کنن عاجز بودند اگربخواهیم توجیه کنیم وبگویم منطور از رودر روسخن گفتن بدون حجاب است که خدا باحضرت موسی ع بدون واسطه سخن گفت مس گزاره بعدی که گفته شده باهیچکس چنین صحبت نشد رد میشود

اشکال سوم که از دوتای قبلی ضعیف تره اینه که چگونه خدا خلاف نص صریح قرانش عملی خلاف سنت خودش(زنده کردن مرده)انجام داده اگه بگیم این استثنا است یک توجیه چون ایه قران واضحه که گفته شده هیچ تغییر وتبدیلی برای سنت های الهی نیست واستثنایی نیاورد.


یاحق

موسی ع که تمام ذات خدا رو ندید و روییت نکرد

خدای متعال فقط طلیعه ای از قدرت و شوکتش رو بصورت بسیار ناچیز نشون داد که موسی تاب نیاورد و بیهوش شد

اگه بیهوش نمیشد باز بحث بر انگیز بود... ولی می بینیم که شده.
اما در مورد جهان دیگه

اونجا عالم معناست و مثل این جهان عالم ماده نیست که دارای این چنین محدودیت هایی باشه


سؤال: حدیث مکالمه خداوند با پدر «جابر بن عبدالله» در کدام منبع اهل سنت آمده و اشکالات این داستان چگونه است؟
پاسخ:

حدیث مکالمه ی پروردگار با پدر «جابر بن عبدالله انصاری» را بسیاری از کتب حدیثی و رجالی اهل سنت روایت نموده اند که سنن ترمذی(م279هـ)[1] و سنن ابن ماجه(م273هـ)[2] و مستدرک حاکم نیشابوری(م405هـ)[3] از مهمترین منابع نقل این روایت می باشند.
این داستان به نقل ابو عیسی ترمذی اینچنین است: «از جابر بن عبدالله(رضی الله عنهما) روایت شده است که گفت: روزی پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) مرا دیدند و فرمودند: ای جابر! تو را ناراحت می‌بینم، چه شده ا ست؟ عرض کردم: ای پیامبر خدا! پدرم به شهادت رسید. او در جنگ احد کشته شد، در حالی که عیال و بدهی‌هایی را به جای گذاشته است.
فرمودند: آیا تو را از چگونگی ملاقات پروردگار با پدرت آگاه سازم؟ عرض کردم: بله، ای پیامبر خدا! فرمودند: خداوند با هیچکس سخن نگفته است، جز از پشت حجاب؛ اما پدرت را زنده کرد و با او مستقیم و بدون واسطه سخن گفت و [خطاب به او] فرمودند: ای بنده‌ام! از من چیزی بخواه و آرزویی بکن تا به تو ببخشم، پدرت گفت: خدایا! مرا زنده
کن (به دنیا برگردان) تا دوباره در راه تو جهاد کنم و کشته شوم. خداوند متعال فرمود: مردگان به دنیا باز نمی‌گردند، این حکم ثابت و تغییرناپذیری است که قبلاً صادر کرده‌ام. جابر می‌گوید: آنگاه این آیه نازل شد: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢا…﴾ [آل‌عمران: ۱۶۹]. «و کسانی را که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نشمار، بلکه آنها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند».

بررسی سند روایت
ابو عیسی ترمذی بعد از نقل این روایت می نویسد: «هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ مِنْ هَذَا الْوَجْه». این حدیث خبری حسن بوده که تنها از طریق «مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ» روایت شده است. حاکم نیشابوری نیز سند (اِسناد) این روایت را صحیح دانسته است.[4]
صحت اسناد یعنی این روایت از طریق راویان موثق با سند متصل روایت شده است؛ لذا سند این روایت از دیدگاه عامه مقبول بوده و خدشه ای بر سند آن وارد نیست.
این روایت در کتب روایی متأخر شیعه از کتاب «لب اللباب» قطب راوندی به شکل مرسل و بدون سند ذکر شده[5] که ظاهرا سند آن همان سند روایات اهل سنت است و چنین روایتی مستقلا در منابع شیعی از مصادر آن نقل نشده است.

بررسی محتوای روایت
انحصار تکلم بدون واسطه ی پروردگار با پدر جابر به صورتی که در خبر مذکور آمده با نص قرآن کریم مغایر است؛ زیرا در این خبر آمده که خدای متعال با احدی جز از پشت حجاب سخن نگفته و این در حالی است که قرآن کریم بیانگر وقوع تکلّم پروردگار با انسان(انبیای الهی) از سه راه وحیانی و یا از پس حجاب و یا ارسال رسول(فرشته ی وحی) است؛ چنانچه می فرماید: (وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيم‏).[6] که مفاد این آیه چنین است: «هيچ بشرى در اين مقام قرار نمى‏ گيرد كه خدا با او تكلم كند به نوعى از انواع تكلم مگر به يكى از اين سه نوع، اول اينكه به نوعى به او وحى كند، دوم اينكه از وراء حجاب با او سخن گويد، و سوم اينكه رسولى(فرشته ی وحی) بفرستد، و به اذن خود هر چه مى‏ خواهد وحى كند».
توضیح آنکه: «وحی» در لغت به معناى گونه‏ اى ارتباط پنهانى و سريع ميان متكلّم و مخاطب است؛ چونان كه از ديد ديگران پنهان بماند. ابن فارس مى‏ نويسد: «وحى، تعليمى است پنهانى».[7] راغب اصفهانى نیز می نویسد: «وحى، اشاره ‏اى سريع است و به دليل سرعتى كه در اين واژه نهفته است، گاهى به مطالبِ رمزى تعريض گونه، وحى مى‏ گويند».[8] بنابراین در واژه ی وحى، دو عنصر سرعت و خفا نهفته است.
اين واژه در قرآن كريم كاربردى گسترده داشته و بر مفاهيم و معانى گوناگونى كه با مفهوم لغوى آن ارتباط مستقيم داشته، اطلاق شده است؛ اما از نظر كاربرد، شايع‏ترين استعمال وحى در قرآن كريم همان معناى اصطلاحى آن؛ یعنی وحى بر پيامبران (عليهم السلام ) است.

در آیه ی شریفه علاوه بر دو گونه از وحی که با واسطه صورت پذیرفته سخن از گونه ای دیگر بدون هیچ واسطه ای است.

مرحوم علامه ی طباطبایی در توضیح فقره ی وحی می نویسند: «نكته ی ديگرى كه در اين آيه است عطف سه قسم از گونه های تکلم با کلمه ی (او) می باشد که ظاهر اين كلمه آن است كه سه قسم مذكور با یکدیگر فرق داشته؛ زیرا مى‏ بينيم دو قسم اخير مقيد به قيدى شده. يكى مقيد به حجاب و ديگرى مقید به رسول. ولى اولى(وحی) را به هيچ قيدى مقيد ننموده. و ظاهر اين مقابله آن است كه مراد از قسم اول سخن گفتن خفى باشد، سخن گفتنى كه هيچ واسطه‏ اى بين خدا و طرف مقابلش نباشد. و اما دو قسم ديگر به واسطه ی قيد زائدی که در آن آمده كه يا حجاب است و يا رسولى كه به وى وحى مى ‏شود، سخن گفتنى است كه با واسطه انجام مى ‏شود. چيزى كه هست در يكى واسطه رسول(جبرئیل) است كه وحى را از مبدأ وحى گرفته به پيامبر مى‏ رساند، و در ديگرى آن واسطه حجاب است، كه خودش رساننده وحى نيست، ولى وحى از ما وراى آن صورت مى ‏گيرد».[9]
با توجه به این آیه روشن می گردد که یک صورت از تکلم خدای متعال با پیامبران(علیهم السلام) به گونه ی وحی والهام قلبی بوده که البته چنین امری را نیز نسبت به برخی از بندگان شایسته همچون مادر موسی(علیه السلام) به جهت حفظ آن حضرت در قرآن کریم مشاهده می کنیم؛ چنانچه می فرماید: (وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِين)؛[10] و به مادر موسى وحى كرديم كه: «او را شير ده، و چون بر او بيمناك شدى او را در نيل بينداز، و مترس و اندوه مدار كه ما او را به تو بازمى‏ گردانيم و از [زمره‏] پيامبرانش قرار مى‏ دهيم».
با در نظر گرفتن مطالب فوق انحصاری که در روایت نسبت به مکالمه ی پروردگار که در قالب الهام باطنی نسبت به پدر جابر (بر فرض ثبوت) شکل پذیرفته، مخالف با آیات قرآن بوده علاوه بر آنکه انبیاء و اولیای صالحین و شهدا در بهشت برزخی در نعمتهای آن متنعم بوده و لذت عند ربهم در مورد همه ی آنها با حفظ مراتب وجودیشان ثابت است:(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون)؛[11] هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده ‏اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏ شوند.

پی نوشت:

[1]. الترمذی، سنن الترمذی، ج5، ص75، ح3010، دارالحدیث-مصر-قاهرة.
[2]. ابن ماجة القزوینی، سنن ابن ماجة، ج1،ص190،ح190، دارالجیل-بیروت.
[3]. الحاکم النیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص224، دار الكتب العلمية – بيروت.
[4] . همان. هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه.تعليق الذهبي قي التلخيص : سكت عنه الذهبي في التلخيص.
[5]. البروجردی، جامع احادیث الشیعة، ج13، ص17، منشورات مدینة العلم؛ النوری، مستدرک الوسائل، ج11، ص12؛ مؤسسة آل البیت؛ الری شهری، میزان الحکمة، ج2، ص1515.
[6]. الشورى (42)، 51: « و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى مى‏ فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى مى‏كند؛ چرا كه او بلندمقام و حكيم است‏».
[7]. ابن فارس، مقاييس اللغه ج 6 ص 93.
[8]. الراغب الاصبهانی، المفردات فى غريب القرآن، ص 515.
[9]. ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج18، ص108.
[10]. القصص(28)، 7.
[11]. آل عمران(3)،169.
موضوع قفل شده است