جمع بندی معنای قرآنی «سجده»

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
معنای قرآنی «سجده»

در قرآن کریم آیات زیادی وجود دارند که نشان می دهند مفهوم حقیقی سجده به آن شکلی که در کودکی از مادر آموخته ایم نیست. اگر سجده یعنی پیشانی برزمین نهادن پس وقتی پروردگار می فرمایند:

وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ

و گیاه و درخت برای او سجده می‌کنند![55:6]

گیاه و درخت چگونه این کار را انجام می دهند؟

یا وقتی می فرمایند:

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْفِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّوَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ ۖ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ ۗ وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُفَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ

آیا ندیدی که تمام کسانی که در آسمانها و کسانی که در زمینند برایخدا سجده می‌کنند؟! و (همچنین) خورشید و ماه و ستارگان و کوه‌ها و درختان و جنبندگان،و بسیاری از مردم! امّا بسیاری (ابا دارند، و) فرمان عذاب درباره آنان حتمی است؛ وهر کس را خدا خوار کند، کسی او را گرامی نخواهد داشت! خداوند هر کار را بخواهد (و صلاحبداند) انجام می‌دهد![22:18]

ماه و خورشید و ستاگان و کوهها و جانوران چگونه پیشانی بر زمین می نهند؟!

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مستنبط

shahed1;914370 نوشت:
معنای قرآنی «سجده»
در قرآن کریم آیات زیادی وجود دارند که نشان می دهند مفهوم حقیقی سجده به آن شکلی که در کودکی از مادر آموخته ایم نیست. اگر سجده یعنی پیشانی برزمین نهادن پس وقتی پروردگار می فرمایند: وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ / و گیاه و درخت برای او سجده می‌کنند![55:6]

گیاه و درخت چگونه این کار را انجام می دهند؟

یا وقتی می فرمایند: أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْفِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّوَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ ۖ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ ۗ وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُفَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ / آیا ندیدی که تمام کسانی که در آسمانها و کسانی که در زمینند برایخدا سجده می‌کنند؟! و (همچنین) خورشید و ماه و ستارگان و کوه‌ها و درختان و جنبندگان،و بسیاری از مردم! امّا بسیاری (ابا دارند، و) فرمان عذاب درباره آنان حتمی است؛ وهر کس را خدا خوار کند، کسی او را گرامی نخواهد داشت! خداوند هر کار را بخواهد (و صلاحبداند) انجام می‌دهد![22:18]

ماه و خورشید و ستاگان و کوهها و جانوران چگونه پیشانی بر زمین می نهند؟!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

1.تفسیر روایات از آیه سجده نجم

روایات در تفسیر آیات، افق مصداقی و معنایی وسیع تری به ما نشان می دهد. تفسیر قمی روایتی نقل می کند که در آن حسین بن خالد از امام رضا علیه السلام درباره ایه سجده نجم و شجر می پرسد. امام رضا علیه السلام پاسخ می دهند:
"نجم رسول الله است و در مواضع متعدد و بیش از یک بار حق تعالی آن را در قرآن ذکر کرده است. [مثلا] فرموده است "و قسم به نجم آن گاه که به سمت افق پایین می آید" (سوره نجم: 1) و نیز فرموده است (سوره نحل: 16). سپس راوی از معنی سجود نجم و شجر می پرسد، حضرت در معنی یسجدان می فرمایند: یسجدان یعنی عبودیت و پرستش می کنند‏[1]."

مرحوم فیض کاشانی در تفسیر روایی خود به نام تفسیر صافی در ذیل این آیه هم معنی لغوی نجم و شجر را ذکر می کند و هم بحث سجده را به اختصار توضیح می دهد و می نویسد:
"وَ النَّجْمُ‏ النبات الذي ينجم اي يطلع من الأرض و لا ساق له‏ وَ الشَّجَرُ الذي له ساق‏، يَسْجُدانِ‏ ينقادان للَّه فيما يريد بهما طبعاً انقياد السّاجد من المكلّفين طوعاً
[2].
نجم روییدنی و گیاهی است که ساقه ندارد و از زمین می روید و شجر روییدنی و گیاهی است که ساقه دارد. نجم و شجر سجده می کنند یعنی (هم گیاهان ساقه دار و هم گیاهان بی ساقه) منقاد و مطیع خدا هستند در هر چیزی که خدا برایشان اراده کرده است و در طبیعت آنها نهاده است و این
انقیاد و فرمانبردار بودن طبعی، مانند فرمانبرداری انسان مکلفی است که از روی طوع و رغبت و اراده ساجد است."

2.معنی و مصداق سجده: آیا نهادن پیشانی بر زمین، مصداق انحصاری سجده است؟

مفاهیم و معانی ، بیشتر اوقات، با یکی از مصادیق مانوس خود به ذهن خطور می کند. ما از کودکی، سر بر خاک نهادن را سجده نامیده و معنای نهفته در سجده را صرفا همان افعال دانسته ایم.
در باب فهم معانی کلمات و افعال و تطبیق آن بر مصادیق مختلف یا انحصار آن در یک مصداق باید به یک نکته مهم توجه کرد. علامه طباطبایی رحمه الله علیه در تفسیر المیزان به این نکته مهم اشاره کرده و می نویسد:

"انس و عادت باعث ميشود كه ذهن آدمى در هنگام شنيدن يك كلمه، و يا يك جمله، به معناى مادى آن سبقت جويد، و قبل از هر معناى ديگر، آن معناى مادى و يا لواحق آن به ذهن در آيد. ما انسانها از آنجايى كه بدن و قواى بدنيمان، ما دام كه در اين دنياى مادى هستيم، در ماده غوطه‏ور است، و سر و كارش همه با ماده است، لذا مثلا اگر لفظ حيات، و علم، و قدرت، و سمع، و بصر، و كلام، و اراده، و رضا، و غضب، و خلق، و امر، و امثال آن را مى‏شنويم، فورا معناى مادى اينها به ذهن ما در مى‏آيد، همان معنايى كه از اين كلمات در خود سراغ داريم. و همچنين وقتى كلمات آسمان، و زمين، و لوح، و قلم، و عرش، و كرسى، و فرشته، و بال فرشته، و شيطان، و لشگريان او، از پياده نظام، و سواره نظامش را مى‏شنويم، مصاديق طبيعى و مادى آن به ذهن ما سبقت ميجويد، و قبل از هر معناى ديگرى داخل در فهم ما مى‏شود[3]."

بنا بر این باید توجه داشت که:
اولا اشیاء و افعالی که با آنها مانوس هستیم، معمولا یک یا چند معنی محوری و اصلی را در خود دارند و به ما منتقل می کنند. نامگذاری ها هم معمولا بر اساس همین معانی اصلی صورت گرفته است. هر چند توجه ما به معنی اصلی، کم باشد.

ثانیا: این معانی و مفاهیم که در مصادیق مختلف در زندگی روزانه وجود دارد، در اشیاء، افعال و حقایق دیگر –که ممکن است مانوس هم نباشد- وجود دارند و بر آنها هم صدق می کنند.

از این رو، سجده تنها سر بر زمین نهادن نیست، از طرف دیگر، سجده به انسان و فعل انسانی منحصر نمی شود. بلکه حقیقتی است که در اشیاء و افعال مختلف می تواند وجود داشته باشد.
البته مصداق معروفی که ما با آن انس داریم و در وهله اول به ذهن ما می رسد همان سجده ایست که در عبادت و فقه هم از آن یاد می شود.

توضیح بیشتر این مطلب، در زیر می آید:

3.توضیح بیشتر در باب چگونگی توسعه معانی و مصادیق

یکی از مباحث مهم در معارف این است که الفاظ برای مصادیق خاصی وضع نشده اند، بلکه معمولا این طور است که یک معنا و حقیقت مد نظر می باشد و آنگاه برای اشاره به آن و برای بیان و تفهیم و تفاهم، لفظی برای آن قرار داده می شود و در زبان رایج می گردد. همین طور گاهی یک لفظ برای یک مصداق قرار داده و رایج می شود اما تدریجا خصوصیت مورد و مصداق خاص، کنار می رود و به معنی آن بیشتر توجه می شود و در این زمان مصادیق مختلف دیگری را هم پوشش خواهد داد.

معانی و مفاهیم، قیود عالم مادی ما و محدودیت مصادیق و اشیای این عالم را نداشته و از وسعت و شمولیت زیادی دارند بنا بر این به طور معمول منحصر در یک یا دو مصداق نمی باشند و می توان مصادیق زیادی را برای یک حقیقت و معنی پیدا کرد که روح همه آنها، یک معنی است.

مثلا کلمه قلم، هم بر قلم نی اطلاق می شود، هم بر خودکار، هم بر مداد. کتابت و نگارش نیز، هم بر نوشته های خودکاری و مدادی صادق است، هم بر تایپ کردن با کامپیوتر اطلاق می شود و هم بر تثبیت و جریان حقایق در عوالم ملکوتی.
استعمال قلم و کتابت در تمام این موارد حقیقی است و مجاز هم نیست.

در معارف اسلامی از این امر این گونه یاد می شود: الفاظ برای ارواح معانی وضع شده اند.

تعبیر سجده هم از همین قبیل است. یکی از مصادیق رایج آن پیشانی بر خاک گذاشتن است، اما حقیقت، مفهوم و روح سجده این نیست، پیشانی بر خاک نهادن تنها یکی از مصادیق آن است که مربوط به عالم مادی و انسان خاکی است که می تواند خم و راست شود و نهایت تذلل و خضوع و بندگی اش را با سر نهادن بر خاک نشان دهد.

آنچه در سجده انسان مهم است و آن را در صدر اعمال عبادی انسان قرار داده است، نه پیشانی بر خاک نهادن بلکه حقیقت سجده یعنی نشان دادن اوج تذلل و خضوع است. و الا انسان می تواند در حال سجده باشد و حتی ذکر هم بگوید اما حواس و افکار او متوجه مسائل دیگری باشد یا اصلا به این کار ایمان نداشته باشد.

این تذلل و خضوع هر جا باشد مصداق سجده خواهد بود، چه در حقایق ملکوتی و مجرد باشد، چه در حیوانات که اندک اراده ای هم دارند و چه در امور طبیعی که به ظاهر اراده ای در سطح اراده حیوانی یا انسانی ندارند.

4.اهمیت قاعده وضع لفظ برای روح معنی

امام خمینی رحمه الله علیه در باب اهمیت این مطلب این گونه می نویسد:
"آیا در لابلای اشارات اولیای الهی و کتب عرفا رضی الله عنهم، این مطلب به تو رسیده است که "الفاظ برای روح معنی و حقایق آن وضع شده است"؟ آیا در آن تدبر کرده ای؟ قسم به آنکه جانم در دست اوست، درک این مطلب (وضع الفاظ برای ارواح معانی و حقایق آن) راه وصول به تمام کلیدهای معرفت و ریشه و اساس تمام قواعد فهم اسرارکتاب الهی است و تفکر درآن ازشصت سال عبادت بهتراست
[4]."

5.معنی دقیق تر سجده نجم و شجر که به سجده بر خاک هم نزدیک تر است


با توجه به مطالب بالا، معنی دقیق تری که علامه طباطبایی درباره سجده نجم و شجر نوشته اند بیشتر قابل فهم خواهد بود. ابتدا علامه از قول دیگران، نقل می کند که سجده به معنی انقیاد و فرمانبرداری در سربرآوردن از زمین و رشد و نمو است و یا حرکت و رشد در مسیری که خدا مشخص کرده است، سپس معنی دقیق تری که به سجده بر زمین هم نزدیک تر است ذکر می کند:
" وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ" مى‏گويند: مراد از" نجم" هر روييدنى است كه از زمين سر بر مى‏آورد و ساقه ندارد، و كلمه" شجر" به معناى روييدنيهايى است كه ساقه دارند، و اين معناى خوبى است، مؤيدش اين است كه كلمه نجم را با كلمه شجر جمع كرده، هر چند كه آمدن نام شمس و قمر قبل از اين آيه چه بسا آدمى را به اين توهم مى‏اندازد كه نكند مراد از نجم ستاره باشد. و اما اينكه فرمود: گياه و درخت براى خدا سجده مى‏كنند، منظور از اين سجده خضوع و انقياد اين دو موجود است، براى امر خدا، كه به امر او از زمين سر بر مى‏آورند، و به امر او نشو و نما مى‏كنند، آن هم- به قول بعضى‏ها- در چهارچوبى نشو و نما مى‏كنند كه خدا برايشان مقدر كرده، و از اين دقيق‏تر اينكه نجم و شجر رگ و ريشه خود را براى جذب مواد عنصرى زمين و تغذى با آن در جوف زمين مى‏دوانند، و همين خود سجده آنها است، براى اينكه با اين عمل خود خدا را سجده مى‏كنند، و با سقوط در زمين اظهار حاجت به همان مبدئى مى‏نمايند كه حاجتشان را برمى‏آورد، و او در حقيقت خدايى است كه تربيتشان مى‏كند
[5]."

6.معنی سجده در شمس و قمر و جبال و ... در بیان شیخ مفید


در جواب دومین آیه ای که در سوال ذکر شده است، پاسخ شیخ مفید به سوالات یکی از شاگردانش که در در کتاب سوالات العکبریه جمع شده است، ذکر می شود:

"سوال چهارم درباره ایه سجده نجم و شجر و جبال است. سوال کننده پرسیده است که اینها همگی جمادات هستند و حیات ندارند، پس چگونه ساجد برای خدا خواهند بود و معنی این سجود چیست؟

جواب شیخ مفید: سجود در لغت به معنی تذلل و خضوع و است و به همین خاطر، کسی که مطیع خداست ساجد نامیده می شود ... و کسی که پیشانی بر زمین می گذارد هم ساجد خوانده شده زیرا او با این کار، در برابر خدا تذلل کرده است. جمادات هم با اینکه بخاطر بی روح بودن با حیوانات متفاوت هستند، اما آنها هم متذلل و خاضع برای خدا هستند از این جهت که امتناعی در برابر تدبیر خداوند و افعال او در خودشان ندارند. [از جهت لغتی و زبانی] عرب هم صفت سجده را برای جمادات در همین معنایی که شرح دادیم، به کار برده است. ... تذلل اختیاری و اضطراری برای خدای تعالی، شامل جماد و حیوان ناطق [انسان] و غیر ناطق می باشد[6]. "


[/HR][1] الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام:
... قُلْتُ: وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ‏ قَالَ النَّجْمُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَدْ سَمَّاهُ اللَّهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعٍ فَقَالَ: وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏، وَ قَالَ: وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ‏
فَالْعَلَامَاتُ الْأَوْصِيَاءُ وَ النَّجْمُ رَسُولُ اللَّهِ،
قُلْتُ‏ يَسْجُدانِ‏ قَالَ يَعْبُدَانِ.
تفسير القمي ؛ ج‏2 ؛ ص343، على بن ابراهيم، 2جلد، دار الكتاب - قم، چاپ: سوم، 1404ق.
[2] تفسير الصافي ؛ ج‏5 ؛ ص106، فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى، 5جلد، مكتبه الصدر - تهران، چاپ: دوم، 1415 ق.
[3] ترجمه تفسیر المیزان ج 1 ص 14
[4] مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية، النص، ص: 39
[5] ترجمه الميزان، ج‏19، ص: 160
[6] المسائل العكبرية؛ ص32 و 33، مفيد، محمد بن محمد، 1جلد، الموتمر العالمي لالفيه الشيخ المفيد - قم، چاپ: اول، 1413 ق.

مستنبط;916599 نوشت:


مثلا کلمه قلم، هم بر قلم نی اطلاق می شود، هم بر خودکار، هم بر مداد. کتابت و نگارش نیز، هم بر نوشته های خودکاری و مدادی صادق است، هم بر تایپ کردن با کامپیوتر اطلاق می شود و هم بر تثبیت و جریان حقایق در عوالم ملکوتی.
استعمال قلم و کتابت در تمام این موارد حقیقی است و مجاز هم نیست.

در معارف اسلامی از این امر این گونه یاد می شود: الفاظ برای ارواح معانی وضع شده اند.

تعبیر سجده هم از همین قبیل است. یکی از مصادیق رایج آن پیشانی بر خاک گذاشتن است،

سلام

و این مصداق از کجا بدست می آید؟
از دین مادری و آنچه در کودکی از او آموخته ایم یا از قرآن ( دین حق)؟
آیا می توانید مصادیقی از سجده به معنای پیشانی بر زمین نهادن را از قرآن معرفی کنید؟

shahed1;916823 نوشت:
و این مصداق از کجا بدست می آید؟ از دین مادری و آنچه در کودکی از او آموخته ایم یا از قرآن ( دین حق)؟
آیا می توانید مصادیقی از سجده به معنای پیشانی بر زمین نهادن را از قرآن معرفی کنید؟

علیکم السلام

در این رابطه آیات متعددی داریم که معنای مالوف پیشانی بر زمین نهادن در آن واضح است و در زیر به چند نمونه اشاره می شود:

"إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا
[1].
زمانی که آیات حق تعالی بر آنها تلاوت می شود، گریان به سجده می افتند. " خَرُّوا" از ماده خرر به معنی: سقوط من بلندی است
[2].

إِنَّما يُؤْمِنُ بِآياتِنَا الَّذينَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُون‏[3].

سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ[4]. علامتشان در چهره از اثر سجده است. (نورانیت چهره)

وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ[5]. کسانی که ایستاده اند و کسانی که در رکوعند و کسانی که در سجده هستند.

وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ‏ سُجَّداً وَ قِياماً[6]."

توجه به این نکته ضروری است که قرار نیست قرآن جزییات را بیان کند و تبیین و تفصیل بر عهده سنت و سیره پیامبر و معصومین علیهم السلام است و بسیاری از فروعات و جزییات احکام و معارف از جمله مباحث مربوط به سجده در معنی فقهی و سجده در معانی دیگر آن، در روایات بیان شده است:
"وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون‏[7].
و ما ذکر (قرآن) را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه به سویشان نازل شده است را تبیین کنی ... ."

از طرفی دیگرحق تعالی در آیات متعددی می فرماید که قرآن را به زبان عربی مبین و آشکار نازل کرده است. به عنوان مثال می فرماید:
"بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبين‏[8]. "

بنا بر این لغت عربی و مصادیقی که در زبان عربی وجود داشته است، یکی از منابع فهم معانی کلمات و حتی بررسی بسیاری از مصادیق آن است.

سجده در زبان عربی به معنی انحنا، سر فرو انداختن، تذلل و نیز پیشانی بر زمین نهادن است.:
"سَجَدَ: (سُجُوداً) تَطَامَنَ [انحنی]. و كُلُّ شَىْ‏ءٍ ذَلَّ فَقَدْ سَجَدَ. (سَجَدَ)
[حتی به حالتی که شتر سرش را پایین می آورد هم سجده اطلاق می شود:]
الْبَعِيرُ خَفَضَ
[9] رَأْسَهُ عِنْدَ رُكُوبِهِ
و (سَجَدَ) الرَّجُلُ وَضَعَ جَبْهَتَهُ بِالْأَرْضِ.
[معنی فقهی سجده، همین هیات و حالت خاص می باشد:
و (السُّجُودُ) للّهِ تَعَالَى فِى الشَّرْعِ عِبَارَةٌ عَنْ هَيْئَةٍ مَخْصُوصَةٍ
[10]."

همچنین مفردات راغب می گوید که اصل سجده همان انحنا، خفض (ضد رفع و بلندی) و تذلل است:
"السُّجُودُ أصله: التّطامن و التّذلّل، [التطامن: الانحناء: و الْمُطْمَئِنُ‏ من الأَرْضِ، أرض مُنْخَفِضَةٌ، و هي: المُتَطَأْمِنَة[11].]"

بنا بر این حتی اگر از آیه ای به صراحت پیشانی بر زمین نهادن را نفهمیم یا روایتی هم درباره آن نمی داشتیم، باز هم از معنی لغوی، آن را می فهمیم.


[/HR][1] مريم : 58
[2] به عنوان مثال بنگرید: مجمع البحرین ج 3 ص 283
[3] السجدة : 15
[4] فتح: 29
[5] حج: 26
[6] فرقان: 64.
[7] النحل : 44
[8] الشعراء: 195
[9] الْخَفْضُ‏: ضدّ الرّفع، مفردات الفاظ القرآن ص 289.
[10] المصباح المنير ج ‏2 ص 266
[11] كتاب العين، ج‏7، ص: 442

مستنبط;917642 نوشت:
علیکم السلام

در این رابطه آیات متعددی داریم که معنای مالوف پیشانی بر زمین نهادن در آن واضح است و در زیر به چند نمونه اشاره می شود:

"إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا
[1].
زمانی که آیات حق تعالی بر آنها تلاوت می شود، گریان به سجده می افتند. " خَرُّوا" از ماده خرر به معنی: سقوط من بلندی است
[2].

إِنَّما يُؤْمِنُ بِآياتِنَا الَّذينَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُون‏

[3].

سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ

[4]. علامتشان در چهره از اثر سجده است. (نورانیت چهره)

وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ

[5]. کسانی که ایستاده اند و کسانی که در رکوعند و کسانی که در سجده هستند.

وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ‏ سُجَّداً وَ قِياماً

[6]."

با سلام

بنده منکر این نیستم که یکی از مفاهیم خروا از بالا به پایین فتادن است اما در آیات فوق از کجا برایتان واضح است که این حرکت بالا به پایین یعنی پیشانی بر زمین نهادن؟!
مثلاً به آیه زیر توجه کنید:

قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا ۚ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا
بگو: « (چه) به آن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید، بی‌گمان کسانی که پیش از (نزول) قرآن (نسبت به آن) علم داده‌شده‌اند، هنگامی که(این کتاب) بر آنان خوانده‌شود سجده‌کنان بر(روی) چانه‌هاشان فرو می‌افتند[17:107]

تا آنجا که دیده ایم مردم با پیشانی سجده می کنند نه با چانه ، شما چانه ات را روی زمین بگذار اگر پیشانی ات به خاک رسید و بالعکس!
اگر سجده یعنی پیشانی بر زمین گذاشتن پس این دیگر چه سجده ای است که باید چانه را روی زمین بگذاری؟!
یا مثلاً به آیه زیر نیز توجه کنید:

وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا
و کسانی که هرگاه آیات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، کر و کور روی آن نمی افتند.[25:73]

این یعنی چه؟
اگر خروا همواره به معنای افتادن فیزیکی است پس در آیه فوق یخروا به چه معناست و اینکه می گوید کر و کور روی آیات نمی افتند ، افتادن یا نیفتادن بر روی آیات را چگونه باید تجسم کنیم؟

shahed1;917715 نوشت:
بنده منکر این نیستم که یکی از مفاهیم خروا از بالا به پایین فتادن است اما در آیات فوق از کجا برایتان واضح است که این حرکت بالا به پایین یعنی پیشانی بر زمین نهادن؟!
مثلاً به آیه زیر توجه کنید:

قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا ۚ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا
بگو: « (چه) به آن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید، بی‌گمان کسانی که پیش از (نزول) قرآن (نسبت به آن) علم داده‌شده‌اند، هنگامی که(این کتاب) بر آنان خوانده‌شود سجده‌کنان بر(روی) چانه‌هاشان فرو می‌افتند[17:107]

تا آنجا که دیده ایم مردم با پیشانی سجده می کنند نه با چانه ، شما چانه ات را روی زمین بگذار اگر پیشانی ات به خاک رسید و بالعکس!
اگر سجده یعنی پیشانی بر زمین گذاشتن پس این دیگر چه سجده ای است که باید چانه را روی زمین بگذاری؟!
یا مثلاً به آیه زیر نیز توجه کنید:

وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا
و کسانی که هرگاه آیات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، کر و کور روی آن نمی افتند.[25:73]

این یعنی چه؟
اگر خروا همواره به معنای افتادن فیزیکی است پس در آیه فوق یخروا به چه معناست و اینکه می گوید کر و کور روی آیات نمی افتند ، افتادن یا نیفتادن بر روی آیات را چگونه باید تجسم کنیم؟

"يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً"- كلمه" اذقان" جمع "ذقن" به معناى چانه است كه محل اجتماع دو طرف صورت است، "خرور كردن ذقن" به معناى به خاك افتادن براى سجده است، و كلمه "سجدا" نيز همين معنا را بيان مى‏كند.
اگر از ميان جهات مختلف صورت، از پيشانى و گونه و چانه، تنها چانه را ذكر كرده براى اين است كه چانه از ديگر جهات صورت به زمين نزديكتر است و در هنگام به خاك افتادن زودتر به زمين مى‏رسد. و چه بسا كه گفته باشند: مقصود از اذقان همه صورت است كه به طور مجاز، جزء صورت را بر كل آن اطلاق نموده ‏اند
[1]"


[/HR][1] ترجمه المیزان ج 13 ص 307

مستنبط;918507 نوشت:

اگر از ميان جهات مختلف صورت، از پيشانى و گونه و چانه، تنها چانه را ذكر كرده براى اين است كه چانه از ديگر جهات صورت به زمين نزديكتر است و در هنگام به خاك افتادن زودتر به زمين مى‏رسد.

اما این یک ادعای بی دلیل است چون بینی برجسته ترین قسمت صورت محسوب می شود و به هر شکلی حسابش کنی ، در هنگام رخ سودن اولین جایی که به زمین می رسد بینی است نه چانه!




آنگونه که معروف است ؛ در سجده اول پیشانی را بر زمین می گذارند و اگر کسی با چانه به زمین بیاید امکان ندارد پیشانیش به خاک برسد ، امتحانش خیلی ساده است. شما چانه ات را روی زمین بگذار اگر پیشانیت به زمین رسید!
می دانید وقتی چانه از حالت معمولی خود به طرف پایین حرکت می کند تا کجا می تواند پایین بیاید و هنگامی که به پایین ترین حد حرکت خود رسید، قامت انسان چه شکلی پیدا می کند؟ در این حالت گردن بطور کامل خم می شود و گردن کشان و سرکشان سر به زیر می اندازند و مطیع می شوند:



نکاتی مهم درباره سجده و رکوع ( قسمت اول)

بسختی بتوان مفهوم حقیقی سجده و رکوع را درک کرد چون اهریمن این دو را تلبیس کرده و بر آنها لباسی دگر پوشانده و یک سری حرکاتی فیزیکی را جایگزینشان کرده و به پشتوانه کثرت و قدمت مردمی که در طول تاریخ چنین کرده اند ، معنای تلبیس شده آنها را حسابی در ذهنتان جا انداخته بگونه ای که به این راحتی ها نمی توان آن را بیرون کرد و سایه آن همچنان روی سینه ها سنگینی می کند و به حق و راستی اجازه ورود نمی دهد.
حالا خوب خوب گوش کنید ببینید برایتان چه می نویسم. از شما تقاضا دارم چیزی را که دارم برایتان می نویسم به دقت بخوانید و نگاه و فکرتان را از هرچه غیر آن بگیرید و پاک کنید تا شاید انشاء الله مفهوم حقیقی سجده و رکوع را متوجه شوید و گامی مهم به سوی راه راست بردارید.
قول می دهید این کار را بکنید؟
قول می دهید به قصد دانستن بخوانید نه تکذیب بنده؟
ببینید! دو کلمه خروا و القوا از نظر معنا مترادف هم هستند و مفهوم سقوط و حرکتِ از بالا به پایین ( چه حقیقی و چه مجازی) در آنها وجود دارد. حالا برای روشن شدن مطلب مثالهایی از قرآن برایتان می زنم، چون ما داریم درباره آیات قرآن و زبان قوم پیامبر حرف می زنیم که مربوط به چهارده قرن پیش است بنابر این بهترین و مناسبترین فرهنگ لغتی که می توانیم معانی لغات قرآن را از آن استخراج نماییم خود قرآن است که در عصر رسول الله و زمانی که مردم به این زبان حرف می زده اند نوشته شده است.
هر جا خسته شدید و حوصله تان سر رفت که البته طبیعی است ، دست از خواندن بردارید و استراحت کنید یا به کاری دیگر بپردازید تا حوصله تان سر جایش بیاید.
بخاطر جلوگیری از طولانی شدن مطلب ،فقط به آن بخشی از آیه اشاره می کنم که کلمه مورد نظر در آن آمده ولی شماره سوره و آیه را جلویش می نویسم تا اگر خواستید به آن رجوع کنید، برای بعضی که ممکن است ندانند،عرض می کنم شماره سوره و آیه مثلاً این شکلی است: [2:25] یعنی آیه شماره بیست و پنج از دومین سوره قرآن که می شود بقره .

خَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ[16:26] یعنی سقف بر سرشان ریخت ( از بالا به پایین سقوط کرد)
أَلْقِ عَصَاكَ [7:117] یعنی عصایت را بینداز
فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ [22:31] گویی از آسمان سقوط کرده است
أَلْقَاهُ عَلَىٰ وَجْهِهِ [12:96] آن را روی صورتش انداختند
فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ [34:14] پس همینکه افتاد جنیان فهمیدند
اما همیشه اینگونه نیست که این کلمات به معنای افتادن و سقوط فیزیکی باشند به عنوان مثال به کلمه أَلْقَىٰ در دو عبارت زیر توجه فرمایید:

فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ [26:32] عصایش را انداخت
لَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا [4:94] به کسی که با شما از در تسلیم در آمد نگویید مومن نیستی
کلمه أَلْقَىٰ در آیه اول به معنی افتادن فیزیکی است اما در آیه دوم معنی افتادن مجازی یا کنایی را می دهد

سجده چند حالت دارد معمول ترینش همان حالتی است که پیشانی به زمین گذاشته میشود
اما گذاشتن هر ناحیه ای از صورت در هویت سجده تاثیری ندارد
شما چه گونه را بر زمین بگذارید چه پیشانی و چه چانه فرقی نمیکند
چون در هر سه حالت میگویند سجده کرد...
حتی در کتب فقهی نیز همه این حالات ذکر شده است...
در ایه خداوند میفرماید للاذقان سجدا
یعنی سجده ای که چانه روی زمین باشد

و طاها;918642 نوشت:
سجده چند حالت دارد معمول ترینش همان حالتی است که پیشانی به زمین گذاشته میشود
اما گذاشتن هر ناحیه ای از صورت در هویت سجده تاثیری ندارد
شما چه گونه را بر زمین بگذارید چه پیشانی و چه چانه فرقی نمیکند
چون در هر سه حالت میگویند سجده کرد...
حتی در کتب فقهی نیز همه این حالات ذکر شده است...
در ایه خداوند میفرماید للاذقان سجدا
یعنی سجده ای که چانه روی زمین باشد

مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ
شما را چه مى‌شود چگونه داورى مى‌كنيد؟!

أَمْ لَكُمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ
آیا کتابی(آسمانی) دارید که از آن(اینها را) می آموزید؟!

إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَمَا تَخَيَّرُونَ
که هر چه را اختیار کنید در آن هست؟!

shahed1;918539 نوشت:
اما این یک ادعای بی دلیل است چون بینی برجسته ترین قسمت صورت محسوب می شود و به هر شکلی حسابش کنی ، در هنگام رخ سودن اولین جایی که به زمین می رسد بینی است نه چانه!

سلام علیکم
مقدمه :
در بحث لغت، ما به دنبال ادله عقلی نیستیم. به دنبال فهم و تحلیل عرفی هستیم که لغت یا اصطلاحی را وضع کرده و استعمال می کند.
حتی ممکن است کار عرف در ظاهر بر خلاف موازین عقلی باشد. مثلا در زبان عربی، در موارد زیادی، لقبی که به فرد می داده اند، دقیقا عکس وصف بارز شخص بوده است. مثلا به کسی که کور است لقب ابو بصیر می داده اند. یعنی پدر صاحب بصر!
پس ما در اصطلاحات عرفی، باید ببینیم چه استعمالی داشته اند و گاهی دقتهای موشکافانه ممکن است رهزن باشد.

و اما در باب نکته ای که نوشتید و زحمت مصور کردن آن را هم کشیدید:
به صورت طبیعی چانه از دیگر اعضای صورت به زمین نزدیکتر است. بنا بر این با توجه به اینکه چانه و ریش، برجستگی خاصی هم در صورت دارد، عرفا قابل فهم است که اگر در زبان عربی، سجده کردن را با اصطلاح "سقوط با چانه" بیان کنند.
ضمنا برای سجده، چون سر مقداری خم می شود، اولین عضوی که به زمین می رسد، پیشانی است نه بینی.
با تشکر

مستنبط;918708 نوشت:

به صورت طبیعی چانه از دیگر اعضای صورت به زمین نزدیکتر است. بنا بر این با توجه به اینکه چانه و ریش، برجستگی خاصی هم در صورت دارد، عرفا قابل فهم است که اگر در زبان عربی، سجده کردن را با اصطلاح "سقوط با چانه" بیان کنند.
ضمنا برای سجده، چون سر مقداری خم می شود، اولین عضوی که به زمین می رسد، پیشانی است نه بینی.
با تشکر

سلام
شما نوشتید در هنگام سجده چانه به زمین نزدیکتر است و من نشان دادم قاعدتاً بینی باید نزدیکتر باشد
از چه نظر چانه نسبت به دیگر اجزای صورت به زمین نزدیکتر است؟ درست است که چانه در حالتی که شخص بطور عمود ایستاده در پایین ترین قسمت سر قرار گرفته اما مگر آدم برای سجده بصورت عمودی به خاک می افتد( مثل کسی که بطور عمودی درون آب می پرد) که اول چانه اش به زمین برسد؟!

نکاتی مهم درباره سجده و رکوع ( قسمت دوم)

حالا به این آیات توجه کنید:

فَأَلْقَوُا السَّلَمَ [16:28] پس سر تسلیم فرود آورند
وَأَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ [16:87] در آن روز در برابر خدا سر تسليم افكنند
در آیات فوق کلمه القوا که با القی هم ریشه است معنای سقوط و افتادن مجازی و انتزاعی را می دهد نه افتادن حقیقی. می گوید کسانی که در دنیا گردن کشی و تکبر می کردند در محضر الهی از آن بزرگی و تکبر سقوط می کنند و در برابر پروردگارشان گردن خم می نمایند و تسلیم می شوند.
خاطرتان هست گفتم تسلیم شدن و سجده با هم معنای مشترک دارند؟ حالا دو آیه فوق را با آیه زیر مقایسه کنید:

وَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ [7:120]

با توجه به آن شکلی که ما از سجده در ذهن دایم ، ظاهر قضیه این است که آیه می خواهد بگوید سحره به سجده در افتادند اما واقع امر این است که سحره از در تسلیم در آمدند و مطیع موسی گردیدند. ساحرانی که به عزت فرعون قسم یاد کردند که بر موسی غلبه کنند حالا از جایگاه تکبر خود تنزل پیدا کرده اند و با موسی از در تسلیم در آمده اند. همانگونه که عرض کردم، اینگونه نیست که خر و القی هموره معنی افتادن فیزیکی بدهند مثل آیه زیر:

وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا [73:25]
و کسانی که هرگاه آیات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، کر و کور روی آن نمی افتند.

به عبارت دیگر مومنان حقیقی کسانی اند که وقتی به آیات پروردگارشان تذکر داده می شوند ، آنها را ندیده و نشنیده(صُمًّا وَعُمْيَانًا) نمی گیرند بلکه بزرگی و تکبر را کنار گذاشته و در مقابلشان تسلیم می شوند و در حالی که پروردگارشان را بزرگ می دارند و حمد او را بجا می آورند، به امرش حرکت می کنند :
إِنَّمَا يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدًا وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ [73:25]

آیه شماره 107 سوره اسری یکی از آیاتی است که در حد اعلا معنای حقیقی سجده را نمایان می کند و نشان می دهد تصور ما از سجده و آن شکلی که از دوران کودکی در ذهنمان نقش بسته نا درست است و سجده مد نظر قرآن یک حرکت فیزیکی مثل پیشانی بر زمین نهادن نیست.این آیه واقعاً در نوع خود بی نظیر است و در باره حقیقت سجده هیچ حرفی برای گفتن باقی نمی گذارد:

قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا ۚ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا [107:17]

همانگونه که دیده اید و شنیده اید، در سجده ای که ابتدا از مادر آموخته ایم ، مردم با پیشانی به زمین می افتند نه با چانه و اگر کسی چانه اش را روی زمین بگذارد ، پیشانیش به خاک نمی رسد خواستید امتحان کنید. اینجا بهترین جایی است که نشان می دهد سجده دین مادری با سجده ای که قرآن به تصویر می کشد متفاوت است و تفاوتشان از زمین تا آسمان است.

پس عبارت يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یعنی چه؟

می دانید وقتی چانه از حالت معمولی خود به طرف پایین حرکت می کند تا کجا می تواند پایین بیاید و هنگامی که به پایین ترین حد حرکت خود رسید، قامت انسان چه شکلی پیدا می کند؟ در این حالت گردن بطور کامل خم می شود و گردن کشان و سرکشان سر به زیر می اندازند و مطیع می شوند:

نکاتی مهم درباره سجده و رکوع ( قسمت آخر)

در اینجا اگر بخواهم معادلی برای يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ معرفی کنم فکر کنم بهتر از عبارت نَاكِسُو رُءُوسِهِمْ(سرها به زیر انداخته اند) که در آیه دوازده سوره سجده آمده است پیدا نکنم. در قرآن کلمه ناکسو با کلمات خروا و القوا معنای مشترک دارد و مفهوم افتادن و سقوط در این کلمه نیز موجود است. درباره معنای ریشه ای ناکسوا گفته اند:
أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو صيرورة أعلا الشي‌ء الى جانب أسفله و من مصاديقه: انقلاب الرأس الى جانب الرجل.
یعنی حرکت از بالاترین حد به پایین ترین حد ممکن که از مصادیقش گردش سر به سمت پا می باشد. سرها در دوحالت به زیر می افتند، چانه ها پایین می آیند و گردنها خم می شوند : یکی در اوج خضوع و اطاعت و دیگری در حالت مغلوب شدن ، در آیه مورد بحث یعنی آیه 107 اسری ، گردنها از روی اطاعت و تسلیم خم شده اند چون می فرماید: يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا- یعنی سر فرو می آورند و گردن خم می کنند در حالی که مطیع و تسلیم پروردگارشان هستند و کلمه سجدا بیانگر همین حقیقت است نه اینکه پیشانی بر خاک می نهند.
قبلاً نیز عرض کردم سجده و رکوع از مصادیق خضوع هستند و خضوع یعنی بندگی مقارن با تسلیم که حالت متوسط آن می شود رکوع و حالت تامه و کامله آن می شود سجده.
انسان یا از روی بندگی و طاعت حکمی را گردن می نهد یا از روی اجبار و کراهت. سجده و رکوع فقط از روی بندگی و اطاعت هستند نه اجبار و کراهت.
مثلاً وقتی خداوند می فرمایند:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[5:55]
منظور این است که مومنین افرادی هستند که صلات اقامه می کنند و زکات می دهند در حالی که راکع می باشند یعنی این کار را از روی بندگی و اطاعت می کنند نه اجبار و کراهت. در مقابل کافران کسانی هستند که صلات اقامه نمی کنند الا با کسالت و انفاق نمی کنند مگر با کراهت.
به این آیه دقت کنید:

وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَىٰ وَلَا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَارِهُونَ[9:54]
دارد می گوید کسانی که به خدا و رسولش کفر ورزیدند(کافران) ، نمازشان مقارن با کسالت و انفاق و زکاتشان با کراهت است.
اما مومنین صلات اقامه می کنند و زکات می دهند در حالی که راکع می باشند یعنی از روی بندگی و اطاعت این کار را می کنند. پس آن داستانی که در باره آیه 55 سوره مائد ساخته اند کذب محض است و مصداق تاریخی ندارد.

پرسش:
آیا «سجده» در قرآن به معنی پیشانی بر زمین نهادن است یا به معنی خضوع و تسلیم کامل؟ با توجه به اینکه «سجده» به معنی «سر بر زمین نهادن» در «گیاه، درخت، کوه، آسمان و ...» که در آیه «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدَانِ»(1) و آیه 18 سوره حج(2) بدان اشاره شده، امکان ندارد، و با توجه به اینکه در آیه «إِذا يُتْلى‏ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّدا»(3)، به سجده با چانه اشاره شده است و بیشتر از پیشانی بر خاک نهادن، به معنی «نَاكِسُو رُءُوسِهِمْ»؛ سرها به زیر انداخته اند،(4) نزدیک است (ترادف دو فعل سجده و ناکسوا). «سر به زیر انداختن» به معنی شکست یا خضوع و تسلیم است نه به معنی «سر بر زمین نهادن».

پاسخ:

1. معنی و مصداق سجده: گذاشتن پیشانی بر زمین، یکی از مصادیق سجده است، نه معنی آن.

معنی «سجده» نشان دادن اوج تذلل و خضوع است و «سر بر خاک نهادن»، از بهترین مصادیق و نمادهای آن می باشد.(5)
مفاهیم و معانی، بیشتر اوقات، با یکی از مصادیق مانوس خود به ذهن خطور می کند. ما هر چند از کودکی، سر بر خاک نهادن را «سجده» نامیده و معنای نهفته در سجده را صرفا همان افعال دانسته ایم، اما باید توجه داشت که «معنی» با «مصادیق» متفاوت است. معنی و حقیقت «سجده» دارای مصادیق مخلتف مادی و غیر مادی، انسانی و غیر انسانی می باشد. این مساله، یعنی وجود مصادیق مختلف برای یک حقیقت و معنی واحد، در خیلی از کلمات وجود دارد. عرف و لغت، بر کارها و حالات مختلفی «سجده» اطلاق می کند که از «سر بر خاک نهادن» انسان تا «خضوع و تسلیم» گیاه، درخت، زمین، آسمان و ... را هم شامل می شود.
علامه طباطبایی این مباحث را با توضیح بیشتری در المیزان بیان کرده اند.(6)

2. به بهانه یک فعل مترادف، نمی توان بعضی از مصادیق سجده را حذف کرد.

منحصر کردن سجده در «سر بر خاک نهادن» اشتباه است، چون حقیقت سجده صرفا به این مصداق محدود نمی ماند و خضوع و تسلیم کامل که در آسمانها و زمین دیده می شود هم مصداق سجده می باشد. اما منحصر کردن سجده در مصداق دوم، به گونه ای که «به خاک افتادن» را از مصادیق سجده ندانیم، اشتباهی مضاعف است. زیرا:
اولا: حذف برخی مصادیق، به بهانه مترادف بودن دو فعل (سجد با نکس یا با افعال مشابه) کاملا اشتباه است، چون در زبان عربی، دو فعل مترادف، به این معنی که از هر جهت هم معنی بوده و کاملا بتوانند به جای یکدیگر به کار روند، وجود ندارد.
ناپسندتر از برقراری ترادف بین افعالی که از بعضی جهات شبیه هستند، آن است که به این بهانه مصادیق «سجده» را محدود کنیم و مصداق عرفی و تاریخی آن را یعنی «پیشانی برخاک گذاشتن»، از دایره مصادیق «سجده قرآنی»، بیرون کنیم. این کار، کاملا برخلاف ضوابط علم لغت و رویه های عرف و عقلاست.
ثانیا: الفاظ برای «روح معانی» وضع شده است، نه برای یک مصداق خاص. بنا بر این، یک لفظ می تواند هم مصادیق مادی داشته باشد و هم مصادیق معنوی. مثلا کتابت و نگارش هم بر نوشتن با خودکار و مداد صادق است، هم بر نوشتن با صفحه کلید رایانه اطلاق می شود و هم بر تثبیت و جریان حقایق در عوالم ملکوتی.(7)
ثالثا: سجده، در آیات متعددی مانند سوره مريم/ 58، فتح/ 29، حج/ 26، فرقان/ 64 و ... آمده و معنای مالوف «سر بر زمین نهادن» را نمی توان در آن نادیده گرفت.(8)

3. دو معنی برای سجده نجم و شجر

«علامه طباطبایی» در تفسیر «المیزان»، می نویسد: «"وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ"؛ مى‏گويند مراد از "نجم" هر روييدنى است كه از زمين سر بر مى‏ آورد و ساقه ندارد، و كلمه "شجر" به معناى روييدنی هایی است كه ساقه دارند، ... و اما اينكه فرمود: گياه و درخت براى خدا سجده مى‏كنند، منظور از اين سجده، خضوع و انقياد اين دو موجود است، براى امر خدا، كه به امر او از زمين سر بر مى‏ آورند، و به امر او نشو و نما مى‏كنند، آن هم- به قول بعضى‏ها- در چارچوبى نشو و نما مى‏ كنند كه خدا برايشان مقدر كرده، و از اين دقيق‏ تر اينكه نجم و شجر رگ و ريشه خود را براى جذب مواد عنصرى زمين و تغذى با آن در جوف زمين مى ‏دوانند، و همين خود سجده آنهاست، براى اينكه با اين عمل خود، خدا را سجده مى‏كنند، و با سقوط در زمين اظهار حاجت به همان مبدئى مى‏ نمايند كه حاجتشان را برمى ‏آورد، و او در حقيقت خدايى است كه تربيتشان مى‏ كند.»(9)

4. معنی "يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً"

به صورت طبیعی و در حالت ایستاده، چانه از دیگر اعضای صورت به زمین نزدیکتر است. بنا بر این با توجه به اینکه چانه و ریش، برجستگی خاصی هم در صورت دارد، عرف، از سجده با اصطلاح "سقوط با چانه" هم یاد کرده است. توجه شود که استفاده عرف از برخی لغات و اصطلاحات، ممکن است با دقتها و ریز بینی های عقلی فاصله داشته باشد. مثلا در زبان عربی، به کسی که کور است، ابو بصیر یعنی پدر صاحب بصر گفته اند.
علامه طباطبایی درباره معنی و مقصود این آیه می فرماید: « "يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً" كلمه "اذقان" جمع "ذقن" به معناى چانه است كه محل اجتماع دو طرف صورت است، "خرور كردن ذقن" به معناى به خاك افتادن براى سجده است، و كلمه "سجدا" نيز همين معنا را بيان مى‏ كند. اگر از ميان جهات مختلف صورت، از پيشانى و گونه و چانه، تنها چانه را ذكر كرده براى اين است كه چانه از ديگر جهات صورت به زمين نزديكتر است و در هنگام به خاک افتادن زودتر به زمين مى‏ رسد. و چه بسا كه گفته باشند: مقصود از اذقان همه صورت است كه به طور مجاز، جزء صورت را بر كل آن اطلاق نموده ‏اند.»(10)

پی نوشت ها:
1. «و گیاه و درخت سجده می‌کنند.» سوره الرحمن/ 6.
2. «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثيرٌ مِنَ النَّاسِ»؛ آیا ندیدی که تمام کسانی که در آسمانها و زمینند برای خدا سجده می‌کنند؟ و (همچنین) خورشید و ماه و ستارگان و کوه‌ها و درختان و جنبندگان، و بسیاری از مردم؟:
سوره حج/ 18.
3. «زمانی که قرآن بر آنها تلاوت می شود، به رو به سجده می افتند»: سوره اسراء/ 107.
4. «وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِم‏»؛ و اگر تو حال بدكاران را (در قيامت) ببينى كه چگونه در حضور خداى خود سر به زير و ذليلند: سوره
سجدة/ 12.
5. مفردات راغب می گوید که اصل سجده همان انحنا، خفض (ضد رفع و بلندی) و تذلل است: "السُّجُودُ أصله: التّطامن و التّذلّل. نگاه کنید: مفردات راغب، ماده سجد؛ و نیز المصباح المنير، ج 2، ص 266.
6. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 14-16، 20 جلدی، جامعه مدرسین حوزه علمیه، دفتر انتشارات اسلامی- قم.
7. امام خمینی رحمه الله علیه در باب اهمیت قاعده «وضع لفظ برای روح معنی» این گونه می نویسد: «آیا در لابلای اشارات اولیای الهی و کتب عرفا رضی الله عنهم، این مطلب به تو رسیده است که "الفاظ برای روح معنی و حقایق آن وضع شده است"؟ آیا در آن تدبر کرده ای؟ قسم به آنکه جانم در دست اوست، درک این مطلب (وضع الفاظ برای ارواح معانی و حقایق آن) راه وصول به تمام کلیدهای معرفت و ریشه و اساس تمام قواعد فهم اسرارکتاب الهی است و تفکر درآن ازشصت سال عبادت بهتراست.»، مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية، ص 39، مرکز نشر آثار امام خمینی.
8. «إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا»؛ زمانی که آیات حق تعالی بر آنها تلاوت می شود، گریان به سجده می افتند، مريم/ 58. "خَرُّوا" از ماده "خرر" به معنی: سقوط من بلندی است. به عنوان مثال بنگرید: مجمع البحرین، ج 3، ص 283 (ماده خرر). «إِنَّما يُؤْمِنُ بِآياتِنَا الَّذينَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُون»، السجدة/ 15. «سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»؛ علامتشان در چهره از اثر سجده است (نورانیت چهره)، فتح: 29. «وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ»؛ کسانی که ایستاده اند و کسانی که در رکوعند و کسانی که در سجده هستند، حج/ 26. «وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ‏ سُجَّداً وَ قِياماً»؛ فرقان/ 64.
9. ترجمه الميزان، ج ‏19، ص 160. برای معنی سجده در شمس و قمر و جبال و ... در بیان شیخ مفید، نگاه کنید به: المسائل العكبرية؛ ص32 و 33، مفيد، محمد بن محمد، 1جلد، الموتمر العالمي لالفيه الشيخ المفيد - قم، چاپ: اول، 1413 ق..
10. ترجمه المیزان، ج 13، ص 307.

موضوع قفل شده است