جمع بندی آیا صحابه خاص پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) مرتکب گناه می شدند؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا صحابه خاص پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) مرتکب گناه می شدند؟

سلام چند وقت پیش با یکی از دوستان هم دانشگاهی ام بحثی پیرامون صحابه خاص پیامبر ص و امامان معصوم ع مث سلمان و ابوذر عمار ویاسر و اویس قرنی وحجر ابن عدی وبلال و مالک اشتر و کمیل و میثم تمار ووووو داشتیم من معتقدم آن بزرگواران مرتکب گناهان کبیره و صغیره نمی شدند ! اما امکان خطا و اشتباه داشته اند اما ایشان با دلائل مختلفی اعتقاد داشت که آن بزرگواران چون ن معصوم بودن و ن شبه معصوم مرتکب معاصی ریزه و درشت می شدن ودرکنارش خطا و اشتباه هم داشتن لطفا پاسخ لازم را با مستندات ارائه فرمائيد! با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

آرمین...;914015 نوشت:
سلام
چند وقت پیش با یکی از دوستان هم دانشگاهی ام بحثی پیرامون صحابه خاص پیامبر ص و امامان معصوم ع مث سلمان و ابوذر عمار ویاسر و اویس قرنی وحجر ابن عدی وبلال و مالک اشتر و کمیل و میثم تمار ووووو داشتیم
من معتقدم آن بزرگواران مرتکب گناهان کبیره و صغیره نمی شدند !
اما امکان خطا و اشتباه داشته اند
اما
ایشان با دلائل مختلفی اعتقاد داشت که آن بزرگواران چون ن معصوم بودن و ن شبه معصوم
مرتکب معاصی ریزه و درشت می شدن ودرکنارش خطا و اشتباه هم داشتن
لطفا
پاسخ لازم را با مستندات ارائه فرمائيد!
با تشکر

با سلام و عرض ادب

هر چند عصمت به معنای خاص آن(عصمت از گناه و اشتباه) مختص انبیاء و اوصیاء(علیهم السلام) بوده و در امت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلّم) نیز عصمت اختصاص به آنحضرت و ائمه ی معصومین و فاطمه ی زهرا(علیهم السلام) داشته و آن ذوات مقدس از هر گناه و خطایی منزه بودند؛ اما با این حال عصمت از گناه در درجاتی از آن برای غیر معصوم نیز امکان پذیر بوده و آنان نیز می توانند با تبعیت کامل از فرامین الهی و با مجاهده و تهذیب نفس به مراتبی از این عصمت دست یابند؛[1] هر چند که این افراد مصون از خطا و اشتباه نخواهند بود.[2]

در این میان بعد از برجستگان از فرزندان ائمه(علیهم السلام) برخی از اصحاب خاص پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) و امیر مؤمنان علی(علیه السلام) قرار گرفته که بواسطه بهره مندی از تربیت قدسی معصوم و انقیاد و اطاعت از فرامین پروردگار به درجات بالایی از ایمان و یقین رسیده که توصیفات معصومانه ی ائمه(علیهم السلام) از آنان خود گواه و دلیل بر شدت تقوی و ورع آنان و دوری عالمانه ی آنان از بسیاری رذایل و ناپاکی های اخلاقی بوده؛ لذا شایدبتوان گفت لازمه ی رسیدن به چنین مقامی دوری عالمانه و از روی اختیار آنان از گناهان بوده است.[3]

مرحوم مجلسی در کتاب «بحار الانوار» بابی را به بیان فضائل سلمان و ابوذر و مقداد و عمار (رضی الله عنهم) و بزرگان از صحابه اختصاص داده است. ایشان در این باب که نزدیک به چهل صفحه به طول می انجامد به بیان روایات فضائل این اصحاب مکرّم پرداخته که همگی این روایات بیانگر درجات بالای ایمان و یقین این افراد بوده؛ هر چند که مراتب اعتقاد و عمل این افراد خود متفاوت بوده که ما به شکل اختصار به نمونه هایی از توصیفات گروهی و فردی برخی از این اصحاب اشاره می نمائیم:

الف) توصیف گروهی از اصحاب:

1. امام علی(علیه السلام) در واپسین روزهای حیات مبارک خود در خطبه ای بیان فرمودند: «كجايند آن برادرانم كه راه را به حقيقت طى كردند، و بر اساس حق از دنيا گذشتند؟ عمّار، ابن تيهان و ذو الشهادتين كجا هستند؟ و كجايند نظيران آنان از برادرانشان كه بر جانبازى پيمان بستند، و سرهاى پاكشان براى تبهكاران فرستاده شد؟! نوف گفت: در اين وقت دست به محاسن شريف و كريم خود برد و زمانى طولانى اشك ريخت، سپس فرمود: آه بر آن برادرانم كه قرآن را تلاوت كرده آن را استوار داشتند، و واجبات را انديشه نموده بر پا كردند، سنّت را زنده نمودند، و بدعت را ميراندند، به جهاد دعوت شدند اجابت كردند، به پيشوا اعتماد نموده تابعش شدند».[4]

2. امام باقر(عليه السّلام) از پدرانش به نقل از اميرالمؤمنين(عليه السّلام) فرمودند: «زمين به واسطه‏ ى هفت نفر تنگى مى‏كند، مردم به واسطه‏ ى ايشان روزى داده مى‏ شوند و يارى مى ‏گردند و باران مى‏ آيد، از ايشان است سلمان فارسى و مقداد و ابوذر و عمّار و حذيفه، رحمت خدا بر ايشان باد. و على(عليه السّلام) مى‏ فرمود: من امام ايشانم و ايشان همان كسانى هستند كه بر حضرت فاطمه (سلام ‏اللَّه‏ عليها) نماز خواندند».[5]

3. انس بن مالک از پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله و سلّم) روایت می کند که آنحضرت فرمودند: «بهشت به چهار نفر از امت من مشتاق است: على(عليه السّلام) و سلمان و مقداد و ابوذر».[6]

4. امام صادق(علیه السلام) به نقل از پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلّم) فرمودند: « مرا به محبت و مهرورزی با چهار نفر دستور داده است. گفته شد یا رسول الله آنان چه کسانی اند؟ آنحضرت در پاسخ فرمودند: علی بن ابی طالب(علیه السلام)؛ مقداد بن اسود؛ ابوذر غفاری و سلمان فارسی».[7]

ب) توصیف فردی:
1. سلمان فارسی
اصبغ بن نباته مى ‏گويد ... ابن كوّا از اميرمؤمنان(عليه‏السّلام) درباره‏ ى سلمان فارسى پرسيد، آنحضرت فرمود: «بَخٍ ‏بَخٍّ! سَلْمانُ‏ مِنّا أَهْلَ الْبَيْتِ، وَ مَنْ لَكُمْ بِمِثْلِ لُقْمانَ الْحَكيمِ، عَلِمَ عِلْمَ الْأَوَّلِ وَ عِلْمَ الْآخِرِ»؛[8]به‏ به! سلمان از ما اهل‏ بيت است، و كسى است كه ميان شما، همچون لقمان حكيم، به شمار مى‏ رود، او علم اوّل و آخر را مى‏ دانست.

2. هم چنين اصبغ مى‏ گويد: از اميرمؤمنان(عليه‏السّلام) درباره‏ ى سلمان فارسى(رضوان الله علیه) پرسيدم و عرض كردم: در مورد او چه مى‏ فرماييد؟ فرمود: «ما أَقُولُ فِى رَجُلٍ خُلِقَ مِنْ طِينَتِنا، وَ رُوحُهُ مَقْرُونَةٌ بِرُوحِنا؟ خَصَّهُ اللَّهُ- تبارك‏وتعالى- مِنَ الْعُلُومِ بِأَوَّلِها وَ آخِرِها وَ ظاهِرَها وَ باطِنِها وَ سِرِّها وَ عَلانِيَتِها ...»؛[9]چه بگويم در [حقّ‏] مردى كه از طينت ما آفريده شده، و روحش قرين روح ماست؟ خداوند- تبارك‏ وتعالى- او را به اوّل و آخر، و ظاهر و باطن، و سرّ و آشكارِ علوم، مخصوص گردانيده است ...

3. در روایت دیگری به نقل از پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله و سلّم) آمده است که آنحضرت به هنگام ایراد خطبه ای فرمودند:«سلمان بحرٌ لا يُنزف، وكنز لا ينفَد، سلمان منّا أهل‏ البيت، سَلسلٌ يمنح الحكمة، ويؤتى البرهان»؛[10]سلمان دريايى است كه نمى ‏توان آب آن را كشيد و گنجى تمام نشدنى است، سلمان از ما اهل‏ بيت است، آب [و چشمه‏ ى‏] گوارا و [خنكى‏] است كه حكمت از آن جوشيده و دليل و برهان [و هدايت‏] را به [ديگران‏] عطا مى‏ كند.

آیت الله حسینی تهرانی(رحمه الله) در بیان استفاده ی طهارت سلمان(رضوان الله علیه) از این انتساب(منا اهل البیت) می نویسند:
«بديشان(اهل بیت) چيزى نسبت داده نمى‏ شود مگر مطهَّر؛ زيرا مضاف و منسوب به آنان حتماً بايد كسى بوده باشد كه با آنها شباهت داشته باشد. و آنها كسى را به خود منسوب نمى‏ سازند مگر آنكه براى او، حكم طهارت و تقديس آمده باشد. و اين است شهادت رسول اكرم (صلی الله علیه وآله وسلّم)درباره ی سلمان فارسى به طهارت و حفظ إلهى و عصمت؛ چون درباره ی او فرمود: «سَلْمانُ مِنّا أهْلَ الْبَيْتِ»؛ سلمان از زمره ما خاندان است».[11]

4. همچنین در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است که آنحضرت فرمودند ایمان ده درجه داشته که سلمان در مرتبه ی دهم آن قرار گرفته و ابوذر در درجه ی نهم و مقداد در درجه ی هشتم آن قرار گرفته اند.[12]

از مجموع این روایات استفاده می گردد که آن شخصیت الهی مراتب بالایی از طهارت را واجد بوده به گونه ای که لیاقت انتساب تشریفی به اهل بیت(علیهم السلام) را پیدا نموده است.

ادامه دارد.


[/HR] [1]. البته بدیهی است که اجتناب غیرمعصوم از گناه در مراتبی پائینتر از اجتناب معصوم از مطلق ناپاکی ها است؛ زیرا عصمت معصوم متناسب با درجه ی معرفتی اوست که چنین امری در افق دسترس سایر انسانها نخواهد بود.

[2]. یکی از تفاوتهای موجود بین معصومین و سایر افراد ممتاز در تقوا و ورع، عصمت مطلق ائمه از هر ناپاکی و اشتباهی در سراسر عمر شریفشان است؛ بخلاف غیر معصوم که دفع و رفع گناه امری تدریجی بوده؛ لذا ممکن است کسی در فقره ی ابتدایی عمر خود گناهی را انجام داده باشد؛ اما پس از آن علاوه بر زایل نمودن آن در مسیر طهارت از گناه گام برداشته باشد.

[3]. در برخی از تعابیر برخی یاران خاص، گونه ای از رفتار مشاهده می گردد که خود امری ناپسند است؛ همچون بداخلاق بودن با اهل و همسر. به عنوان نمونه حذیفه که از اصحاب «سرّ» پیامبر اکرم(صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) است به آنحضرت عرضه داشت: «إنّ لى لساناً ذرباً على أهلى قد خشيتُ أن يُدخلنى النّار»؛ زبان تندى بر خانواده‏ام دارم كه مى‏ترسم مرا داخل جهنّم كند. آنحضرت فرمودند: «فأين أنتَ من‏الإستغفار؟ إنّى لأستَغفر كلّ يَومٌ مأَةً». (حلیة الاولیاء، ابونعیم الاصبهانی، ج1، ص276، دار الكتاب العربي – بيروت).

[4]. نهج البلاغة، خطبه ی: 182: « أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ قَالَ ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ [إِلَى‏] عَلَى لِحْيَتِهِ الشَّرِيفَةِ الْكَرِيمَةِ فَأَطَالَ الْبُكَاءَ ثُمَّ قَالَ علیه السلام- [أَوْهِ‏] أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِيَ الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ أَحْيَوُا السُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوه‏».

[5] . رجال الکشی، ص34، ح13: «ضاقت الأرض بسبعة، بهم يرزقون، و بهم ينصرون، و بهم يمطرون، منهم سلمان الفارسى و المقداد و أبوذر و عمّار و حذيفة(رحمة اللَّه عليهم) و كان علىّ(عليه السّلام) يقول: أنا إمامهم و هم الّذين صلّوا على فاطمة(سلام‏اللَّه‏عليها)».

[6] . بحار الانوار، ج22، ص232: «الجنّة مشتاقة إلى‏ أربعة من أمّتى: علىّ- عليه السّلام-، و سلمان، و مقداد، و أبى ذرّ».

[7]. رجال کشی، ص10، ح21: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَنِي بِحُبِّ أَرْبَعَةٍ، قَالُوا وَ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ سَكَتَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِحُبِّ أَرْبَعَةٍ قَالُوا وَ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ».

[8]. بحارالانوار، ج 22، ص 329، روايت 38.

[9]. بحارالانوار، ج 22، ص 346، روايت 62.

[10]. بحارالانوار، ج22، ص348، روایت64.

[11]. روح مجرد،‌ سید محمد حسین تهرانی، ص446.

[12] . الخصال، الصدوق، ج2، ص448: ج‏2 ؛ ص448. «عَبْدِ الْعَزِيزِ الْقَرَاطِيسِيِ‏ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَذَكَرْتُ لَهُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ الشِّيعَةِ وَ مِنْ أَقَاوِيلِهِمْ فَقَالَ يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ الْإِيمَانُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ لَهُ عَشْرُ مَرَاقِيَ وَ تُرْتَقَى مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا يَقُولَنَّ صَاحِبُ الْوَاحِدَةِ لِصَاحِبِ الثَّانِيَةِ لَسْتَ عَلَى شَيْ‏ءٍ وَ لَا يَقُولَنَّ صَاحِبُ الثَّانِيَةِ لِصَاحِبِ الثَّالِثَةِ لَسْتَ عَلَى شَيْ‏ءٍ حَتَّى انْتَهَى إِلَى الْعَاشِرَةِ قَالَ وَ كَانَ سَلْمَانُ‏ فِي الْعَاشِرَةِ وَ أَبُو ذَرٍّ فِي التَّاسِعَةِ وَ الْمِقْدَادُ فِي الثَّامِنَةِ يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ لَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَيُسْقِطَكَ مَنْ هُوَ فَوْقَكَ إِذَا رَأَيْتَ الَّذِي هُوَ دُونَكَ فَقَدَرْتَ أَنْ تَرْفَعَهُ إِلَى دَرَجَتِكَ رَفْعاً رَفِيقاً فَافْعَلْ وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَيْهِ مَا لَا يُطِيقُهُ فَتَكْسِرَهُ فَإِنَّهُ مَنْ كَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَيْهِ جَبْرُهُ لِأَنَّكَ إِذَا ذَهَبْتَ تَحْمِلُ الْفَصِيلَ حَمْلَ الْبَازِلِ فَسَخْتَه‏».

آرمین...;914015 نوشت:

من معتقدم آن بزرگواران مرتکب گناهان کبیره و صغیره نمی شدند !
اما امکان خطا و اشتباه داشته اند


2) عمار یاسر(رضوان الله علیه)[1]
در مورد عمار یاسر (رضوان الله علیه) روایاتی از پیامبراکرم(صلی الله علیه واله و سلّم) نقل شده که برخی از آنان عبارتند از:
1. «ما خيّر عمّار بين الأمرين إلا اختار أشدّهما»؛[2]عمّار بين دو امر مخيّر نشد؛ مگر اين كه سخت‏ترين آن را اختيار كرد.
2. «الطيّب المطيّب»؛[3] عمار پاك پاك شده است.
3. «عمّار ملئ إيماناً من قرنه إلى قدمه»؛[4] عمار از ايمان پُر شده است، از سر تا قدمش.
4.
«من عادى عمّاراً عاداه اللَّه، ومن أبغضه أبغضه اللَّه، [و من سيّه سيّه اللَّه‏]»؛[5] كسى كه با عمار دشمنى كند، خدا با او دشمنى مى ‏كند و كسى كه با او كينه داشته باشد خداوند با او كينه كند.

3) ابوذر (رضوان الله علیه)[6]
روایاتی در مدح ایمان ابوذر از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله و سلّم) نقل شده که برخی از آنان عبارتند از:
1. «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى زُهْدِ عِيسَى‏ ابْنِ مَرْيَمَ فَلْيَنْظُرْ إِلَى زُهْدِ أَبِي‏ ذَر»؛[7]هر کس که می خواهد به زهد عیسی نگاه گند به زهد ابوذر نگاه کند.
2. «ما أظلّت الخضراء، و لا أقلّت الغبراء، أصدق لهجةً من أبى ذرّ»؛[8] آسمان سايه نينداخت و زمين بر خود نكشيد كسى را كه صادق‏تر از ابوذر باشد.
3. «إنّك منّا أهلَ البيت»؛[9][اى اباذر!] همانا تو از ما اهل بيت هستى.

3) حذيفة ابن يمان(رضوان الله علیه)[10]
امام صادق(عليه السّلام) از رسول اللَّه(صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نقل فرموده ‏اند:
«حذيفة اليمان من أصفيآء الرحمان ...»؛[11] حذيفه ‏ى يمانى از برگزيدگان خداوند مهربان است .

4) مقداد بن اسود(رضوان الله علیه)[12]
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «الْإِيمَانُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ فَالْمِقْدَادُ فِي الثَّامِنَةِ »؛[13] ایمان ده درجه داشته که مقداد در درجه ی هشتم آن است.
امام باقر (علیه السلام) در مورد ثبات قدم وی فرمودند:
«مردم مرتد شدند جز سه نفر: سلمان و اباذر و مقداد...سپس فرمود: اگر بخواهم آن كسى را كه شك نكرد و چيزى در دلش خطور نكرد بگويم، مقداد است. ...».[14]

این روایات به مقامات بالای معنوی و ایمانی این صحابه ی جلیل القدر اشاره داشته. ایمانی که در پرتو آن تاریکی ظلمت از اعتقاد و عملکرد آنان رخت بربسته؛ لذا می توان گفت: میل به گناه در آنان جاذبیتی نداشته و این صحابه ی جلیل القدر آنچه را که می دانستند گناه و معصیت است مرتکب نمی گردیدند؛ هر چند که آنان مصون از اشتباه و خطا نبوده اند. والله عالم.

موفق باشید.


[/HR][1] . ابواليقظان، عمار بن ياسر كنانى‏.

[2] . الامالی، الصدوق، ص406، ح9.

[3] . بحار الانوار، المجلسی، ج32، ص316؛ الاربعون حدیثا، الرازی، ص60.

[4] . صحیح ابن حبان، ج15، ص553، مؤسسة الرسالة.

[5] . بحارالانوار، ج31، ص196.

[6] . ابوذر غفارى، جندب‏ بن جناده [بريربن جناده سكن‏].

[7] . بحار الانوار، ج22، ص343.

[8] . الاختصاص، المفید، ص13.

[9] . الامالی، الطوسی، ص525.

[10] . ابوعبداللَّه، حذيفة ابن يمان عبسى‏. از ابرار و اصحاب رسول اللَّه( صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) و اميرالمؤمنين(عليه السّلام) است. در كوفه سكونت داشت، تا اين كه پس از چهل روز از خلافت اميرالمؤمنين- عليه السّلام- در سال 36 در مداين‏ از دنيا رفت.( پاسداران حريم عشق، علی سعادت پرور،ج4، ص184).

[11] . بحارالانوار، المجلسی، ج22، ص343.

[12] . ابوسعيد، مقداد بن عمر بهرانى اسود كندى،از بزرگان اصحاب رسول اللَّه-(صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) و خواصّ اصحاب امام على(عليه السّلام)، صاحب جلالت مقام و منزلت و از اركان اربعه است كه در مقابل عقايد حقّه‏ى خود و مصائب، چون آهنى سخت برقرار و در همه جنگ‏ها در خدمت رسول اللَّه(صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) بود. سال 33 در سن 70 سالگى در جرف- يك فرسخى مدينه- دار دنيا را وداع گفت و جنازه‏اش را به مدينه به روى دوش آوردند و در بقيع دفن كردند. (پاسداران حريم عشق، علی سعادت پرور، ج‏9، ص: 171).

[13] . بحارالانوار، المجلسی، ج22، ص341.

[14] . رجال کشی، ص6: «ارتدّ الناس إلّاثلاثة نفر: سلمان وأبوذر والمقداد. قال: قلتُ: فعمّار؟ قال: قد كان جاض جيضة، ثمّ رجع، ثمّ قال: إن أردت الّذى لم يشكّ وَلم يَدخله شى‏ء فالمقداد. فأمّا سلمان، فإنّه عرض فى قلبه أنّ عند أمير المؤمنين- عليه السّلام- اسم اللَّه الأعظم، لو تكلّم به لأخذتهم الأرض، وهو هكذا. وأمّا أبوذر، فأمره أمير المؤمنين- عليه السّلام- بالسّكوت، ولم يأخذه فى اللَّه لومة لائم فأبى، إلّاأن يتكلّم».

جمع بندی

پرسش:

آیا عصمت از گناه برای غیر معصومین؛ همچون برخی از صحابه ی خاص ائمه (علیهم السلام) امکان پذیر است؟

پاسخ:

هر چند عصمت به معنای خاص آن(عصمت از گناه و اشتباه) مختص انبیاء و اوصیاء(علیهم السلام) بوده و در امت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلّم) نیز عصمت اختصاص به آنحضرت و ائمه ی معصومین و فاطمه ی زهرا(علیهم السلام) داشته و آن ذوات مقدس از هر گناه و خطایی منزه بودند؛ اما با این حال عصمت از گناه در درجاتی از آن برای غیر معصوم نیز امکان پذیر بوده و آنان نیز می توانند با تبعیت کامل از فرامین الهی و با مجاهده و تهذیب نفس به مراتبی از این عصمت دست یابند؛[1] هر چند که این افراد مصون از خطا و اشتباه نخواهند بود.[2]

در این میان بعد از برجستگان از فرزندان ائمه(علیهم السلام)، برخی از اصحاب خاص پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) و امیر مؤمنان علی(علیه السلام) قرار گرفته که به واسطه بهره مندی از تربیت قدسی معصوم و انقیاد و اطاعت از فرامین پروردگار به درجات بالایی از ایمان و یقین رسیده که توصیفات معصومانه ی ائمه(علیهم السلام) از آنان خود گواه و دلیل بر شدت تقوی و ورع آنان و دوری عالمانه ی آنان از بسیاری رذایل و ناپاکی های اخلاقی بوده؛ لذا شایدبتوان گفت لازمه ی رسیدن به چنین مقامی دوری عالمانه و از روی اختیار آنان از گناهان بوده است.[3]

مرحوم مجلسی در کتاب «بحار الانوار» بابی را به بیان فضائل سلمان و ابوذر و مقداد و عمار (رضی الله عنهم) و بزرگان از صحابه اختصاص داده است. ایشان در این باب که نزدیک به چهل صفحه به طول می انجامد به بیان روایات فضائل این اصحاب مکرّم پرداخته که همگی این روایات بیانگر درجات بالای ایمان و یقین این افراد بوده؛ هر چند که مراتب اعتقاد و عمل این افراد خود متفاوت بوده است که ما به نمونه ای از توصیفات گروهی و شخصی برخی از این صحابه اشاره می نمائیم:

الف) توصیف گروهی از اصحاب:

1. امام علی(علیه السلام) در واپسین روزهای حیات مبارک خود در خطبه ای بیان فرمودند: «كجايند آن برادرانم كه راه را به حقيقت طى كردند، و بر اساس حق از دنيا گذشتند؟ عمّار، ابن تيهان و ذو الشهادتين كجا هستند؟ و كجايند نظيران آنان از برادرانشان كه بر جانبازى پيمان بستند، و سرهاى پاكشان براى تبهكاران فرستاده شد؟! نوف گفت: در اين وقت دست به محاسن شريف و كريم خود برد و زمانى طولانى اشك ريخت، سپس فرمود: آه بر آن برادرانم كه قرآن را تلاوت كرده آن را استوار داشتند، و واجبات را انديشه نموده بر پا كردند، سنّت را زنده نمودند، و بدعت را ميراندند، به جهاد دعوت شدند اجابت كردند، به پيشوا اعتماد نموده تابعش شدند».[4]

2. امام باقر(عليه السّلام) از پدرانش به نقل از اميرالمؤمنين(عليه السّلام) فرمودند: «زمين به واسطه‏ ى هفت نفر تنگى مى‏كند، مردم به واسطه‏ ى ايشان روزى داده مى‏ شوند و يارى مى ‏گردند و باران مى‏ آيد، از ايشان است سلمان فارسى و مقداد و ابوذر و عمّار و حذيفه، رحمت خدا بر ايشان باد. و على(عليه السّلام) مى‏ فرمود: من امام ايشانم و ايشان همان كسانى هستند كه بر حضرت فاطمه (سلام ‏اللَّه‏ عليها) نماز خواندند».[5]

3. انس بن مالک از پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله و سلّم) روایت می کند که آنحضرت فرمودند: «بهشت به چهار نفر از امت من مشتاق است: على(عليه السّلام) و سلمان و مقداد و ابوذر».[6]

4. امام صادق(علیه السلام) به نقل از پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلّم) فرمودند: « مرا به محبت و مهرورزی با چهار نفر دستور داده است. گفته شد یا رسول الله آنان چه کسانی اند؟ آنحضرت در پاسخ فرمودند: علی بن ابی طالب(علیه السلام)؛ مقداد بن اسود؛ ابوذر غفاری و سلمان فارسی».[7]

ب) توصیف فردی:
در توصیف مقام و منزلت برخی از صحابه ی جلیل القدر در بیان اهل بیت(علیهم السلام) نکاتی گفته شده که بیانگر جایگاه ممتاز ایمانی آنها است که به برخی اشاره می شود:

1. سلمان فارسی
اصبغ بن نباته مى ‏گويد ... ابن كوّا از اميرمؤمنان(عليه ‏السّلام) درباره‏ ى سلمان فارسى پرسيد، آنحضرت فرمود: «بَخٍ ‏بَخٍّ! سَلْمانُ‏ مِنّا أَهْلَ الْبَيْتِ، وَ مَنْ لَكُمْ بِمِثْلِ لُقْمانَ الْحَكيمِ، عَلِمَ عِلْمَ الْأَوَّلِ وَ عِلْمَ الْآخِرِ»؛[8]به‏ به! سلمان از ما اهل‏ بيت است، و كسى است كه ميان شما، همچون لقمان حكيم، به شمار مى‏ رود، او علم اوّل و آخر را مى‏ دانست.

2. همچنين اصبغ مى‏ گويد: از اميرمؤمنان(عليه‏السّلام) درباره‏ ى سلمان فارسى(رضوان الله علیه) پرسيدم و عرض كردم: در مورد او چه مى‏ فرماييد؟ فرمود: «ما أَقُولُ فِى رَجُلٍ خُلِقَ مِنْ طِينَتِنا، وَ رُوحُهُ مَقْرُونَةٌ بِرُوحِنا؟ خَصَّهُ اللَّهُ- تبارك‏ وتعالى- مِنَ الْعُلُومِ بِأَوَّلِها وَ آخِرِها وَ ظاهِرَها وَ باطِنِها وَ سِرِّها وَ عَلانِيَتِها ...»؛[9]چه بگويم در [حقّ‏] مردى كه از طينت ما آفريده شده، و روحش قرين روح ماست؟ خداوند- تبارك‏ وتعالى- او را به اوّل و آخر، و ظاهر و باطن، و سرّ و آشكارِ علوم، مخصوص گردانيده است ...

3. در روایت دیگری به نقل از پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله و سلّم) آمده است که آنحضرت به هنگام ایراد خطبه ای فرمودند:«سلمان بحرٌ لا يُنزف، وكنز لا ينفَد، سلمان منّا أهل‏ البيت، سَلسلٌ يمنح الحكمة، ويؤتى البرهان»؛[10]سلمان دريايى است كه نمى ‏توان آب آن را كشيد و گنجى تمام نشدنى است، سلمان از ما اهل‏ بيت است، آب [و چشمه‏ ى‏] گوارا و [خنكى‏] است كه حكمت از آن جوشيده و دليل و برهان [و هدايت‏] را به [ديگران‏] عطا مى‏ كند.

آیت الله حسینی تهرانی(رحمه الله) در بیان استفاده ی طهارت سلمان(رضوان الله علیه) از این انتساب(منا اهل البیت) می نویسند:
«بديشان(اهل بیت) چيزى نسبت داده نمى‏ شود مگر مطهَّر؛ زيرا مضاف و منسوب به آنان حتماً بايد كسى بوده باشد كه با آنها شباهت داشته باشد. و آنها كسى را به خود منسوب نمى‏ سازند مگر آنكه براى او، حكم طهارت و تقديس آمده باشد. و اين است شهادت رسول اكرم (صلی الله علیه وآله وسلّم)درباره ی سلمان فارسى به طهارت و حفظ إلهى و عصمت؛ چون درباره ی او فرمود: «سَلْمانُ مِنّا أهْلَ الْبَيْتِ»؛ سلمان از زمره ما خاندان است».[11]

4. همچنین در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است که آنحضرت فرمودند ایمان ده درجه داشته که سلمان در مرتبه ی دهم آن قرار گرفته و ابوذر در درجه ی نهم و مقداد در درجه ی هشتم آن قرار گرفته اند.[12]

از مجموع این روایات استفاده می گردد که آن شخصیت الهی مراتب بالایی از طهارت را واجد بوده به گونه ای که لیاقت انتساب تشریفی به اهل بیت(علیهم السلام) را پیدا نموده است.

2) عمار یاسر(رضوان الله علیه)[13]
در مورد عمار یاسر (رضوان الله علیه) روایاتی از پیامبراکرم(صلی الله علیه واله و سلّم) نقل شده که برخی از آنان عبارتند از:
1. «ما خيّر عمّار بين الأمرين إلا اختار أشدّهما»؛[14]عمّار بين دو امر مخيّر نشد؛ مگر اين كه سخت‏ترين آن را اختيار كرد.
2. «الطيّب المطيّب»؛[15]عمار پاك پاك شده است.
3. «عمّار ملئ إيماناً من قرنه إلى قدمه»؛[16] عمار از ايمان پُر شده است، از سر تا قدمش.
4. «من عادى عمّاراً عاداه اللَّه، ومن أبغضه أبغضه اللَّه، [و من سيّه سيّه اللَّه‏]»؛[17] كسى كه با عمار دشمنى كند، خدا با او دشمنى مى ‏كند و كسى كه با او كينه داشته باشد خداوند با او كينه كند.

3) ابوذر (رضوان الله علیه)[18]
روایاتی در مدح ایمان ابوذر از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله و سلّم) نقل شده که برخی از آنان عبارتند از:
1. «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى زُهْدِ عِيسَى‏ ابْنِ مَرْيَمَ فَلْيَنْظُرْ إِلَى زُهْدِ أَبِي‏ ذَر»؛[19]هر کس که می خواهد به زهد عیسی نگاه گند به زهد ابوذر نگاه کند.
2. «ما أظلّت الخضراء، و لا أقلّت الغبراء، أصدق لهجةً من أبى ذرّ»؛[20] آسمان سايه نينداخت و زمين بر خود نكشيد كسى را كه صادق‏تر از ابوذر باشد.
3. «إنّك منّا أهلَ البيت»؛[21][اى اباذر!] همانا تو از ما اهل بيت هستى.

4) حذيفة ابن يمان(رضوان الله علیه)[22]
امام صادق(عليه السّلام) از رسول اللَّه(صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نقل فرموده ‏اند:
«حذيفة اليمان من أصفيآء الرحمان ...»؛[23] حذيفه ‏ى يمانى از برگزيدگان خداوند مهربان است .

5) مقداد بن اسود(رضوان الله علیه)[24]
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «الْإِيمَانُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ فَالْمِقْدَادُ فِي الثَّامِنَةِ »؛[25] ایمان ده درجه داشته که مقداد در درجه ی هشتم آن است.
امام باقر (علیه السلام) در مورد ثبات قدم وی فرمودند:
«مردم مرتد شدند جز سه نفر: سلمان و اباذر و مقداد...سپس فرمود: اگر بخواهم آن كسى را كه شك نكرد و چيزى در دلش خطور نكرد بگويم، مقداد است. ...».[26]

این روایات به مقامات بالای معنوی و ایمانی این صحابه ی جلیل القدر اشاره داشته. ایمانی که در پرتو آن تاریکی ظلمت از اعتقاد و عملکرد آنان رخت بربسته؛ لذا می توان گفت: میل به گناه در آنان جاذبیتی نداشته و این صحابه ی جلیل القدر آنچه را که می دانستند گناه و معصیت است مرتکب نمی گردیدند؛ هر چند که آنان مصون از اشتباه و خطا نبوده اند. والله عالم.

 

پی نوشت ها:

[1]. البته بدیهی است که اجتناب غیرمعصوم از گناه در مراتبی پائینتر از اجتناب معصوم از مطلق ناپاکی ها است؛ زیرا عصمت معصوم متناسب با درجه ی معرفتی اوست که چنین امری در افق دسترس سایر انسانها نخواهد بود.

[2]. یکی از تفاوتهای موجود بین معصومین و سایر افراد ممتاز در تقوا و ورع، عصمت مطلق ائمه از هر ناپاکی و اشتباهی در سراسر عمر شریفشان است؛ بخلاف غیر معصوم که دفع و رفع گناه امری تدریجی بوده؛ لذا ممکن است کسی در فقره ی ابتدایی عمر خود گناهی را انجام داده باشد؛ اما پس از آن علاوه بر زایل نمودن آن در مسیر طهارت از گناه گام برداشته باشد.

[3]. در برخی از تعابیر برخی یاران خاص، گونه ای از رفتار مشاهده می گردد که خود امری ناپسند است؛ همچون بداخلاق بودن با اهل و همسر. به عنوان نمونه حذیفه که از اصحاب «سرّ» پیامبر اکرم(صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) است به آنحضرت عرضه داشت: «إنّ لى لساناً ذرباً على أهلى قد خشيتُ أن يُدخلنى النّار»؛ زبان تندى بر خانواده ‏ام دارم كه مى‏ترسم مرا داخل جهنّم كند. آنحضرت فرمودند: «فأين أنتَ من‏ الإستغفار؟ إنّى لأستَغفر كلّ يَومٌ مأَةً». (حلیة الاولیاء، ابونعیم الاصبهانی، ج1، ص276، دار الكتاب العربي – بيروت).

[4]. نهج البلاغة، خطبه ی: 182: « أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ قَالَ ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ [إِلَى‏] عَلَى لِحْيَتِهِ الشَّرِيفَةِ الْكَرِيمَةِ فَأَطَالَ الْبُكَاءَ ثُمَّ قَالَ علیه السلام- [أَوْهِ‏] أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِيَ الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ أَحْيَوُا السُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوه‏».

[5] . رجال الکشی، ص34، ح13: «ضاقت الأرض بسبعة، بهم يرزقون، و بهم ينصرون، و بهم يمطرون، منهم سلمان الفارسى و المقداد و أبوذر و عمّار و حذيفة(رحمة اللَّه عليهم) و كان علىّ(عليه السّلام) يقول: أنا إمامهم و هم الّذين صلّوا على فاطمة(سلام ‏اللَّه‏ عليها)» .

[6] . بحار الانوار، ج22، ص232: «الجنّة مشتاقة إلى‏ أربعة من أمّتى: علىّ- عليه السّلام-، و سلمان، و مقداد، و أبى ذرّ».

[7]. رجال کشی، ص10، ح21: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَنِي بِحُبِّ أَرْبَعَةٍ، قَالُوا وَ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ سَكَتَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِحُبِّ أَرْبَعَةٍ قَالُوا وَ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ».

[8]. بحارالانوار، ج 22، ص 329، روايت 38.

[9]. بحارالانوار، ج 22، ص 346، روايت 62.

[10]. بحارالانوار، ج22، ص348، روایت64.

[11]. روح مجرد،‌ سید محمد حسین تهرانی، ص446.

[12] . الخصال، الصدوق، ج2، ص448: ج‏2 ؛ ص448. «عَبْدِ الْعَزِيزِ الْقَرَاطِيسِيِ‏ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَذَكَرْتُ لَهُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ الشِّيعَةِ وَ مِنْ أَقَاوِيلِهِمْ فَقَالَ يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ الْإِيمَانُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ لَهُ عَشْرُ مَرَاقِيَ وَ تُرْتَقَى مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا يَقُولَنَّ صَاحِبُ الْوَاحِدَةِ لِصَاحِبِ الثَّانِيَةِ لَسْتَ عَلَى شَيْ‏ءٍ وَ لَا يَقُولَنَّ صَاحِبُ الثَّانِيَةِ لِصَاحِبِ الثَّالِثَةِ لَسْتَ عَلَى شَيْ‏ءٍ حَتَّى انْتَهَى إِلَى الْعَاشِرَةِ قَالَ وَ كَانَ سَلْمَانُ‏ فِي الْعَاشِرَةِ وَ أَبُو ذَرٍّ فِي التَّاسِعَةِ وَ الْمِقْدَادُ فِي الثَّامِنَةِ يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ لَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَيُسْقِطَكَ مَنْ هُوَ فَوْقَكَ إِذَا رَأَيْتَ الَّذِي هُوَ دُونَكَ فَقَدَرْتَ أَنْ تَرْفَعَهُ إِلَى دَرَجَتِكَ رَفْعاً رَفِيقاً فَافْعَلْ وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَيْهِ مَا لَا يُطِيقُهُ فَتَكْسِرَهُ فَإِنَّهُ مَنْ كَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَيْهِ جَبْرُهُ لِأَنَّكَ إِذَا ذَهَبْتَ تَحْمِلُ الْفَصِيلَ حَمْلَ الْبَازِلِ فَسَخْتَه‏».

[13] . ابواليقظان، عمار بن ياسر كنانى‏.

[14] . الامالی، الصدوق، ص406، ح9.

[15] . بحار الانوار، المجلسی، ج32، ص316؛ الاربعون حدیثا، الرازی، ص60.

[16] . صحیح ابن حبان، ج15، ص553، مؤسسة الرسالة.

[17] . بحارالانوار، ج31، ص196.

[18] . ابوذر غفارى، جندب‏ بن جناده [بريربن جناده سكن‏].

[19] . بحار الانوار، ج22، ص343.

[20] . الاختصاص، المفید، ص13.

[21] . الامالی، الطوسی، ص525.

[22] . ابوعبداللَّه، حذيفة ابن يمان عبسى‏. از ابرار و اصحاب رسول اللَّه( صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) و اميرالمؤمنين(عليه السّلام) است. در كوفه سكونت داشت، تا اين كه پس از چهل روز از خلافت اميرالمؤمنين- عليه السّلام- در سال 36 در مداين‏ از دنيا رفت.( پاسداران حريم عشق، علی سعادت پرور،ج4، ص184).

[23] . بحارالانوار، المجلسی، ج22، ص343.

[24] . ابوسعيد، مقداد بن عمر بهرانى اسود كندى،از بزرگان اصحاب رسول اللَّه-(صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) و خواصّ اصحاب امام على(عليه السّلام)، صاحب جلالت مقام و منزلت و از اركان اربعه است كه در مقابل عقايد حقّه‏ى خود و مصائب، چون آهنى سخت برقرار و در همه جنگ‏ها در خدمت رسول اللَّه(صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) بود. سال 33 در سن 70 سالگى در جرف- يك فرسخى مدينه- دار دنيا را وداع گفت و جنازه‏اش را به مدينه به روى دوش آوردند و در بقيع دفن كردند. (پاسداران حريم عشق، علی سعادت پرور، ج‏9، ص: 171).

[25] . بحارالانوار، المجلسی، ج22، ص341.

[26] . رجال کشی، ص6: «ارتدّ الناس إلّاثلاثة نفر: سلمان وأبوذر والمقداد. قال: قلتُ: فعمّار؟ قال: قد كان جاض جيضة، ثمّ رجع، ثمّ قال: إن أردت الّذى لم يشكّ وَلم يَدخله شى‏ء فالمقداد. فأمّا سلمان، فإنّه عرض فى قلبه أنّ عند أمير المؤمنين- عليه السّلام- اسم اللَّه الأعظم، لو تكلّم به لأخذتهم الأرض، وهو هكذا. وأمّا أبوذر، فأمره أمير المؤمنين- عليه السّلام- بالسّكوت، ولم يأخذه فى اللَّه لومة لائم فأبى، إلّاأن يتكلّم».

 

موضوع قفل شده است