رابطه ی اخلاق و احکام ، این بار از منظری دیگر

تب‌های اولیه

55 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رابطه ی اخلاق و احکام ، این بار از منظری دیگر

سلام و عرض ادب
چند وقت پیش تاپیکی را شروع کردم ، این لینک: رابطهء اخلاق و احکام

در آن تاپیک ، دو بزرگوار یعنی جناب "حافظ" و سرکار "حبیبه" صبوری کردند و بنده را در رسیدن به مقصود یاری کردند
خب تا حدی هم مسائلی برایم روشن شد ، اما هنوز به نتیجهء کامل نرسیده ام. لذا در این تاپیک و به شکلی دیگر بحث را ادامه میدهم

آنچه که از آن تاپیک حاصل شد موارد زیر بود (البته بطور خلاصه و کلی ، دوستان زیاد ملا لغتی نشوند :Nishkhand:):

1 - حیطهء فقه از اخلاق (لااقل در بحث نظری) جداست و وظیفهء فقه ، تعیین "واجب ، مستحب ، مباح ، مکروه و حرام" است

2 - اخلاق کارش تعیین "واجب و حرام" نیست ، اما می تواند عملی را برای فرد "مستحب یا مکروه" تعیین کند

3 - عمل به اخلاق باعث رشد انسان میشود ، اما عمل نکردن به اخلاق ، عِقابی در آخرت نخواهد داشت

با توجه به موارد بالا ، با دو مثال انشاالله استارت تاپیک را می زنم
دلیل اینکه دو مثال میزنم این است که خودِ مثال ، ملاکِ بحث قرار نگیرد

مثال اول
می دانیم که طلاق حق مرد است
از طرفی توصیهء اخلاقی به مرد این است که بدون دلیل همسرت را طلاق نده
و همچنین می دانیم که مرد مطلاق از سوی اهل بیت(ع) مذمت شده است
حال اگر مردی نخواست اخلاق را در این زمینه رعایت کند و بدون توجه به عاقبت زنها و عذابی که خواهند کشید ، آنها را بدون دلیل طلاق داد
آیا این مرد مرتکب گناه و سزاوار عذاب آخرت شده است یا نه؟

مثال دوم
می دانیم کار کردنِ زن در خانه از نظر شرعی وظیفهء زن نیست
اما از طرفی به خانمها توصیه های زیادی شده که به کارهای خانه برسند و برای شوهر پخت و پز کنند
حال اگر زنی نخواست اخلاق را رعایت کند و حتی باوجود گرسنه ماندن شوهر و سرد شدن زندگی ، حاضر به کار در خانه نشد
آیا این زن مرتکب گناه و سزاوار عذاب آخرت شده است یا نه؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد بصیر

[="Tahoma"][="Blue"]

Reza-D;912961 نوشت:
آنچه که از آن تاپیک حاصل شد موارد زیر بود (البته بطور خلاصه و کلی ، دوستان زیاد ملا لغتی نشوند ):

1 - حیطهء فقه از اخلاق (لااقل در بحث نظری) جداست و وظیفهء فقه ، تعیین "واجب ، مستحب ، مباح ، مکروه و حرام" است

2 - اخلاق کارش تعیین "واجب و حرام" نیست ، اما می تواند عملی را برای فرد "مستحب یا مکروه" تعیین کند

3 - عمل به اخلاق باعث رشد انسان میشود ، اما عمل نکردن به اخلاق ، عِقابی در آخرت نخواهد داشت


باسلام و احترام و عرض ادب
اشکال بحث شما و در نهایت، گرفتنِ نتیچه های غلطِ شما به خاطر داشتن مقدماتی غلط یا قاصر است.
اولا ما در اخلاق مستحب و مکروه نداریم، اتفاقا اینها توصیه های فقهی است. ما در اخلاق واجب و حرام هم داریم به عبارتی حتی می توان گفت در اخلاق فقط سخن از واجب و حرام است یعنی از جهت اخلاقی یک عمل یا باید بشود یا نباید بشود، کمتر از این نداریم، از جهت اخلاقی یا زن باید به همسر محبت کرده و وظایف اخلاقی که برای او ترسیم شده را انجام بدهد یا اصلا نباید انجام بدهد.
همچنین درمورد طلاق، یا از جهت اخلاقی مرد باید طلاق بدهد و ادامه زندگی ندهد، و یا از جهت اخلاقی با طلاق مرتکب ظلم به خانواده ی خود شده است.
فقه علاوه برا ین که مارا از سقوط در عذاب حفظ می کند، دنبال سعادت ما هم هست، سعادت بشر را هم تامین می کند، منتها اخلاق به دنبال کمال سعادت است و کمتر از این را راضی نمی شود.
اساس اسلام، اخلاق است نه فقط فقه. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم برای تکمیل همین اخلاق مبعوث شده بودند.
واژگانی در اخلاق داریم که اینها اساس اسلام هستند مثل بحث انصاف. در فقه سخن از انصاف نیست، ولی در اخلاق هست، اگر مردی همسرش را بدون دلیل طلاق بدهد، عقد باطل می شود حکم محرمیت از بین می رود ولی آیا این کارش منصفانه هست یا نه؟ انصاف چیزی است که نماد مسلمانی و نظام دین شمرده شده است ، اساس و نظام دین دو چیز است که اگر نباشد، دین و مسلمانی پابرجا نخواهد بود:
نِظَامُ‏ الدِّينِ‏ خَصْلَتَانِ: إِنْصَافُكَ مِنْ نَفْسِكَ، وَ مُوَاسَاةُ إِخْوَانِكَ.(عیون الحکم، ص 498) از نظام دین دو خصلت است انصاف از خود نشان دادن، و دستگیری و کمک به برادران دینی.
به فرموده بزرگان دین امثال علامه طباطبایی، برخی از عذابهای اخلاقی، خیلی شدیدتر و سختر از عذابهایی فقهی است.

بصیر;913937 نوشت:
با سلام و احترام و عرض ادب
اشکال بحث شما و در نهایت، گرفتنِ نتیچه های غلطِ شما به خاطر داشتن مقدماتی غلط یا قاصر است.
اولا ما در اخلاق مستحب و مکروه نداریم، اتفاقا اینها توصیه های فقهی است

سلام استاد عزیز
بله متوجه فرمایش شما هستم. اخلاق در حیطهء خودش ، واجب و حرام تعیین میکند. درست می فرمائید
اما بحث من از نظر تطابق اخلاق با احکام است

مثالی می زنم:
ما به کسی میگوئیم تو حق داری پولی که به فلانی قرض داده ای در موعد مقرر طلب کنی = یعنی بر شخص بدهکار ، پرداخت بدهی "واجب" است
اما باز به طلبکار توصیه میکنیم که اگر دیدی بدهکار شرایط نامناسبی دارد ، به او فرصت بده = یعنی برای طلبکار ، به نوعی یک عمل "مستحب" تعریف کرده ایم

صحبتم از این باب بود برادر

بصیر;913937 نوشت:
فقه علاوه برا ین که مارا از سقوط در عذاب حفظ می کند، دنبال سعادت ما هم هست، سعادت بشر را هم تامین می کند، منتها اخلاق به دنبال کمال سعادت است و کمتر از این را راضی نمی شود
بخشی که بولد شده ، در واقع منظور شما "فقه" بود
شما می فرمائید فقه سعادت بشر را تامین میکند اما اخلاق دنبال کمال سعادت است

خب برادر ، با این حساب این بخش از فرمایش خودتان را رد کرده اید:

بصیر;913937 نوشت:
به فرموده بزرگان دین امثال علامه طباطبایی، برخی از عذابهای اخلاقی، خیلی شدیدتر و سختر از عذابهایی فقهی است

خب ، من با اینکه می دانم زیندگیم از هم می پاشد و آینده فرزندانم در خطر میفتد و همسرم نیز آواره میشود
اما همسرم را
"بخاطر اجازه ای که فقه به من داده" طلاق میدهم و به قول شما فقه سعادت بشر را تامین میکند
یعنی من عملی فقهی اما غیراخلاقی انجام داده ام

اولاً اگر فقه سعادت مرا تامین کرده ، خب کار من که فقهی بوده ، پس دیگر دلیلی ندارد روز قیامت عقاب بشوم
ثانیاً این عمل من که فقهی بوده ، چگونه ممکن است با از هم پاشیدن زندگی ، باعث سعادت همسر و فرزندانم بشود؟!

مثال اول
می دانیم که طلاق حق مرد است
از طرفی توصیهء اخلاقی به مرد این است که بدون دلیل همسرت را طلاق نده
و همچنین می دانیم که مرد مطلاق از سوی اهل بیت(ع) مذمت شده است
حال اگر مردی نخواست اخلاق را در این زمینه رعایت کند و بدون توجه به عاقبت زنها و عذابی که خواهند کشید ، آنها را بدون دلیل طلاق داد
آیا این مرد مرتکب گناه و سزاوار عذاب آخرت شده است یا نه؟

=============
با سلام
رابطه ی اخلاق و فقه :
1
حلال : یک یا دو بار طلاق بدون دلیل حلال است
2
حرام : ایذا مومن حرام است
3
اگر طلاق بدون دلیل موجب ایذا شود حرام است
لکن ایذا ثابت نشده است
پس طلاق بدون دلیل حلال است.
======
نکته
اگر زیاد طلاق دادن نیز حلال باشد نتایج فوق صحیح خواهد بود...
=====
اخلاق هیچ ارزش و اعتباری نسبت به تعیین عذاب الهی ندارد...
تنها احکام فقهی و واجب و حرام تعیین کننده عذاب اخروی هستند...

این نکته را در نظر داشته باشید که برخی غیبت و حسد و ... را زیر مجموعه اخلاق میدانند
اما این تقسیم خود میتواند زیر مجموعه فقه باشد
این به حکم قضیه بستگی دارد...
مثلا اگر کسی بگوید اخلاقا دروغ و غیبت بد و قبیح است
یعنی حکم فقهی نداده...
یعنی نمیداند عذاب الهی دارد یا ندارد( مگر از حیث حسن و قبح عقلی نگاه کنیم که برایش موضوع باز کردم)

اما اگر کسی بگوید دروغ و غیبت حرام است و عذاب دارد
یعنی حکم فقهی داده است...
رساله ی ایت الله مظاهری احکام فقهی اخلاقی را مطرح کرده اند...
پس باید دقت کنید که
تفاوت بین قضایای اخلاق و فقه از حیث موضوعشان است یا احکامشان؟
مثلا غیبت از حیث موضوعی، اخلاقی است
اما از حیث حکم، میتواند اخلاقی یا فقهی باشد...

اما برویم روی حسن و قبح :

اگر بگوییم
جواز طلاق بدون دلیل بر خداوند قبیح است...
یا بگوییم
طلاق بدون دلیل قبیح است
پس باید نتیجه بگیریم
اگر فقیهی گفت: طلاق بدون دلیل حلال است
اشتباه کرده است...
و اگر این حکم از ضروریات دین باشد باید دین را رد کنیم و کافر شویم...

بحث پیچیده است و زیاد به ان نمیپردازم

چند مثال میزنم
اخلاق :
غیبت غیر مسلمان قبیح است
از انجا که خداوند امر قبیح نمیکند
پس غیبت غیر مسلمان جایز نیست و عذاب دارد...

اخلاق :
غیبت از موضوعات اخلاقی است
و خداوند غیبت مسلمان را حرام
و غیبت غیر مسلمان را جایز دانسته است...

=======
اخلاق :
اقدام به فرزند اوری با علم به اینکه فرزند دچار بیماری زجر اور میشود، قبیح است
و خداوند فعل قبیح را جایز نمیداند
پس این کار حرام است و عذاب دارد

اخلاق :
اقدام به فرزند اوری احتمالا جزو موضوعات علم اخلاق نیست..
اما از حیث شرعی
چنین کاری با علم به اینکه فرزند بیماری زجر اور خواهد داشت، جایز است

[="Black"]سلام.
در منطق متدینان به دین اسلامی، اخلاق بدون فقه، بی‌خاصیت و فاقد پشتوانه اعتباری می‌شود و اگر اخلاق دارای اعتبار باشد، از مبانی حجیت فقه است.
به بیان دیگر در گزاره‌های اخلاقی مانند اینکه صداقت خوب است، تکبر بد است و ... این‌ گزاره‌ها خروجی اخلاق دارد که بر مبنای حکم عقل یا عقلاء به آن رسیده است. سؤال این است که این گزاره‌ها حجت و معتبر است یا خیر؟ اگر معتبر نیست، که ارزشی ندارد حتی برای خود اخلاق و اگر معتبر است و می توان حجیت آن را ثابت کرد حتما از مبادی فقه است.
من تحدی می کنم که شما برای حکم عقلی اخلاقی یک نمونه بیاورید که هم اخلاقی باشد و هم معتبر باشد که فقهی نباشد
اگر اخلاقی معتبر بود، حتما فقهی هم هست.

در این مباحث اخلاقی،داوری اخلاق اگر معتبر و حجت باشد، بلا فاصله فقه حاضر است و نظر فقهی مبنی بر خوبی یا بدی می‌دهد. خوبی و بدی عقلی یا عقلایی را با نگاه فقهی، حکم به یکی از احکام خمسه تکلیفی می‌نماید. هر جا فعل اختیاری باشد، فقه حاضر است و سریع نظر می‌دهد. در افعال، فقه به انجام یا ترک فعل دستور می‌دهد.

اما در صفات در بخش اکتساب و اجتناب آن، فقه نظر می‌دهد مبنی بر اینکه آیا باید اکتساب شود و یا اجتناب شود.
لذا این تعابیری که فقه به دنبال کف سعادت است و اخلاق منتهای آن و موارد مشابه صحیح به نظر نمی رسد.
[/]

رحمت;914182 نوشت:
من تحدی می کنم که شما برای حکم عقلی اخلاقی یک نمونه بیاورید که هم اخلاقی باشد و هم معتبر باشد که فقهی نباشد
اگر اخلاقی معتبر بود، حتما فقهی هم هست


مثال هایی که در پست اول گفتم:

Reza-D;912961 نوشت:
مثال اول
می دانیم که طلاق حق مرد است
از طرفی توصیهء اخلاقی به مرد این است که بدون دلیل همسرت را طلاق نده
و همچنین می دانیم که مرد مطلاق از سوی اهل بیت(ع) مذمت شده است
حال اگر مردی نخواست اخلاق را در این زمینه رعایت کند و بدون توجه به عاقبت زنها و عذابی که خواهند کشید ، آنها را بدون دلیل طلاق داد
آیا این مرد مرتکب گناه و سزاوار عذاب آخرت شده است یا نه؟

مثال دوم
می دانیم کار کردنِ زن در خانه از نظر شرعی وظیفهء زن نیست
اما از طرفی به خانمها توصیه های زیادی شده که به کارهای خانه برسند و برای شوهر پخت و پز کنند
حال اگر زنی نخواست اخلاق را رعایت کند و حتی باوجود گرسنه ماندن شوهر و سرد شدن زندگی ، حاضر به کار در خانه نشد
آیا این زن مرتکب گناه و سزاوار عذاب آخرت شده است یا نه؟

[="Black"]

Reza-D;914196 نوشت:
مثال هایی که در پست اول گفتم:

آن مثال ها چه ارتباطی به عرایض بنده داشت؟
منطقا شما نمی توانید اخلاقی را بیاورید که بتوانید حجیت آن اخلاق برای بنده را ثابت کنید الا اینکه توصیه فقه هم همان باشد چون اگر حجت است یا به دلیل عقلی یا به دلیل نقلی معتبر همان در فقه هم حجت است با این تفاوت که اخلاق فقط از حسن و قبح صحبت می کند اما فقه با تقسیم بندی بازتری همان قبح را به مکروه و حرام و حسن را به واجب و مستحب تقسیم می کند.

Reza-D;914196 نوشت:
از طرفی توصیهء اخلاقی به مرد این است که بدون دلیل همسرت را طلاق نده

این توصیه اخلاقی از کجا استنباط شده است؟ شما اگر توانستید حجیت همین را به عنوان اخلاقی ثابت کنید همین ادله حجیت در فقه هم کاربرد دارد فقط در محمول تفاوت ایجاد می شود یعنی اخلاقی که حجت است حکم به قبح این کار داد فقه قبح را به دو بخش مکروه و حرام تقسیم می کند و فقیه با توجه به دلایل یا به حرمت یا به کراهت آن فعل فتوا می دهد.

Reza-D;914196 نوشت:
می دانیم کار کردنِ زن در خانه از نظر شرعی وظیفهء زن نیست

اینجا هم تعارضی با سخنان بنده ندارد شما اگر توانستید با دلیل معتبر ثابت کنید که کارکردن زن در خانه حسن است اینجا اخلاق حکم به خوب بودن آن فعل می دهد فقه هم همان حکم را می دهد اما فقه به صرف بیان خوب بودن اکتفا نمی کند بلکه دو درجه برای خوب بودن در نظر می گیرد یکی وجوب و دیگری استحباب اینجا فقیه با توجه به ادله حکم به استحباب کارکردن زن در خانه می دهد.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

Reza-D;913956 نوشت:
خب برادر ، با این حساب این بخش از فرمایش خودتان را رد کرده اید:
نقل قول نوشته اصلی توسط بصیر نمایش پست ها
به فرموده بزرگان دین امثال علامه طباطبایی، برخی از عذابهای اخلاقی، خیلی شدیدتر و سختر از عذابهایی فقهی است
خب ، من با اینکه می دانم زیندگیم از هم می پاشد و آینده فرزندانم در خطر میفتد و همسرم نیز آواره میشود
اما همسرم را "بخاطر اجازه ای که فقه به من داده" طلاق میدهم و به قول شما فقه سعادت بشر را تامین میکند
یعنی من عملی فقهی اما غیراخلاقی انجام داده ام

باسلام مجدد و عرض ادب
این که گفته شد، فقه سعادت بشر را تامین می کند، منظور این است که گمان نکنیم که فقط اخلاق، داعیه دار بحثِ سعادت و کمال است بلکه فقه هم بدین هدف پایه گذاری شده است، مثلا وقتی شما واجبات خود را انجام می دهید، محرمات را ترک می کنید عملی فقهی انجام داده اید اما سعادت خود را هم رقم زده اید.
اما اموری مثل معاملات، ایقاعات و غیره مانند طلاق، موقعی ارزش معنوی و سعادتمندی پیدا می کنند که به همراه نیت باشد. چون می دانید اعمال فقهی دو گونه هستند، اعمالی که صحت آنها نیاز به قصد قربت دارد، اعمالی که نیاز به قصد قربت ندارند. قصد قربتدار، مثل نماز و روزه و وضو و ... ، غیر قصد قربتدار، مثل دفن میت، جواب سلام و امثالهم، این امور که قصد قربت در آنها شرط نیست، اگر انجام بدهیم صحیح هستند یعنی ولی ثوابی ندارند اما اگر قصد قربت بکنیم از ثواب هم برخوردار می شویم و اگر اصلا آنها را انجام ندهیم، عذاب در پیش خواهد بود.
برخی از احکام فقهی، مثل طلاق، در مورد صحت و عدم صحت صحبت می کند مثلا می گوید که اگر با این عبارتِ خاص، در هنگامی پاکی همسرت، صیغه طلاق را بخوانی، همسرت از تو جدا می شود و بر تو نامحرم می شود، یا فلان صیغه را بخوانی، عقد صورت می گیرید، اینجا سخن از تحقق یک امر است، کاری به ثواب و عقاب ندارد کاری به ارزشمندی عمل ندارد، اگر نیت در کنار آن آمد، ثواب و عقاب هم موثر می شود. پس برخی از احکام فقهی، ناظر به صحبت و بطلان هستند کاری به ارزشمندی عمل ندارند لذا چنین سوالی برای شما پیش آمده که مگر شما نگفتید که فقه مارا به سعادت می رساند، پس طلاق با نیت هوس آلود، چگونه می تواند سعادت بخش باشد با این که عملی فقهی است؟ که جواب خدمت شما عرض شد.[/]

رحمت;914214 نوشت:
آن مثال ها چه ارتباطی به عرایض بنده داشت؟
منطقا شما نمی توانید اخلاقی را بیاورید که بتوانید حجیت آن اخلاق برای بنده را ثابت کنید الا اینکه توصیه فقه هم همان باشد چون اگر حجت است یا به دلیل عقلی یا به دلیل نقلی معتبر همان در فقه هم حجت است با این تفاوت که اخلاق فقط از حسن و قبح صحبت می کند اما فقه با تقسیم بندی بازتری همان قبح را به مکروه و حرام و حسن را به واجب و مستحب تقسیم می کند

سلام
عذرخواهی میکنم که دیر پاسخ دادم
شما ارتباطش را به عهدهء من بگذارید. فقط لطفاً پاسخ آن دو مثال را بدهید. تشکر گل

رحمت;914214 نوشت:
اخلاقی که حجت است حکم به قبح این کار داد فقه قبح را به دو بخش مکروه و حرام تقسیم می کند و فقیه با توجه به دلایل یا به حرمت یا به کراهت آن فعل فتوا می دهد
پس در این صورت ما اصلاً نباید علمی به عنوان "علم اخلاق" داشته باشیم ، چون همه چیز در فقه آمده است. درست است؟

رحمت;914214 نوشت:
مکروه و حرام

رحمت;914214 نوشت:
وجوب و استحباب
برادر اصلاً به صورت مسئله توجه نمی کنید
حرف بنده این نبود که یک سری قواعد در اخلاق آمده ولی در فقه نیامده!
بحث من بر روی تعارض عملی است ، نه تئوری

مثلاً اخلاق میگوید زنت را که بعد از طلاق آواره میشود بدون دلیل طلاق نده
شما میگوئید فقه هم در این زمینه حکم دارد و میگوید طلاق این زن مکروه است

خب من که منکر این موضوع نشدم
حرفم این است که مکروه بودن دردی را دوا نمیکند چون کسی بخاطر ارتکاب به مکروه ، عقاب نمیشود
درحالیکه اخلاق به ما میگوید که چنین مردی مستحق عقاب است

[="Black"]

Reza-D;917848 نوشت:
شما ارتباطش را به عهدهء من بگذارید. فقط لطفاً پاسخ آن دو مثال را بدهید. تشکر

سلام
جواب آن دو مثال عرض شد اخلاق و فقه در حکم تعارضی با هم نداشتند.

Reza-D;917848 نوشت:
پس در این صورت ما اصلاً نباید علمی به عنوان "علم اخلاق" داشته باشیم ، چون همه چیز در فقه آمده است. درست است؟

علم اخلاق (اخلاق الهی) در حیطه بیان حسن و قبح منطبق بر احکام است اما فقه فقط آن حکم را بیان می کند و کاری به نحوه درمان ندارد مثلا فقیه می گوید دروغ حرام است و باید ترک شود و اخلاق هم قائل به قبح دروغ است اما اخلاق به علل و عوامل دروغ می پردازد و راه های ترک آن را هم تعلیم می دهد.

Reza-D;917848 نوشت:
برادر اصلاً به صورت مسئله توجه نمی کنید
حرف بنده این نبود که یک سری قواعد در اخلاق آمده ولی در فقه نیامده!
بحث من بر روی تعارض عملی است ، نه تئوری

تعارض عملی هم بین فقه و اخلاق وجود ندارد و مثالی که آوردید هم دلالتی بر این ادعا ندارد

Reza-D;917848 نوشت:
حرفم این است که مکروه بودن دردی را دوا نمیکند چون کسی بخاطر ارتکاب به مکروه ، عقاب نمیشود
درحالیکه اخلاق به ما میگوید که چنین مردی مستحق عقاب است

اولا کجا اخلاق آن مرد را مستحق عقاب می داند و به چه دلیل فقه او را مستحق عقاب نمی داند؟
ثانیا منظور شما از عقاب چیست؟ شما همینکه یک هیزمی درست کنند و آتشی به پا کنند و کسی را داخل آن بیندازند این را عقاب می دانید یا اینکه اگر کسی به واسطه انجام یک مکروه از فیض رسیدن به مقامات عالی بازماند این را هم عقاب می دانید؟[/]

رحمت;919493 نوشت:
تعارض عملی هم بین فقه و اخلاق وجود ندارد و مثالی که آوردید هم دلالتی بر این ادعا ندارد

از نظر من هم فقه و اخلاق هيچگونه تعارضي با هم ندارند ، اگر فقه را درست فهميده باشيم
لذا در آن دو مثال ، تعارضي وجود دارد كه عرض ميكنم
به پاسخ استاد "بصير" توجه بفرمائيد:

بصیر;914227 نوشت:
برخی از احکام فقهی، مثل طلاق، در مورد صحت و عدم صحت صحبت می کند مثلا می گوید که اگر با این عبارتِ خاص، در هنگامی پاکی همسرت، صیغه طلاق را بخوانی، همسرت از تو جدا می شود و بر تو نامحرم می شود، یا فلان صیغه را بخوانی، عقد صورت می گیرید، اینجا سخن از تحقق یک امر است، کاری به ثواب و عقاب ندارد کاری به ارزشمندی عمل ندارد، اگر نیت در کنار آن آمد، ثواب و عقاب هم موثر می شود. پس برخی از احکام فقهی، ناظر به صحبت و بطلان هستند کاری به ارزشمندی عمل ندارند لذا چنین سوالی برای شما پیش آمده که مگر شما نگفتید که فقه مارا به سعادت می رساند، پس طلاق با نیت هوس آلود، چگونه می تواند سعادت بخش باشد با این که عملی فقهی است؟

رحمت;919493 نوشت:
اولا کجا اخلاق آن مرد را مستحق عقاب می داند

سوالم را جور ديگري مي پرسم
حكم طلاق دادن زن براي مرد چيست؟
واجب است؟
حلال است؟
مباح است؟
چگونه است؟

رحمت;919493 نوشت:
اگر کسی به واسطه انجام یک مکروه از فیض رسیدن به مقامات عالی بازماند این را هم عقاب می دانید؟
اين هم عقاب است اما مورد بحث من نيست
صحبت من "انجام گناه" است. يعني عملي فقهي باشد اما در عين حال گناه باشد

بصیر;914227 نوشت:
احکام فقهی، ناظر به صحبت و بطلان هستند کاری به ارزشمندی عمل ندارند لذا چنین سوالی برای شما پیش آمده که مگر شما نگفتید که فقه مارا به سعادت می رساند، پس طلاق با نیت هوس آلود، چگونه می تواند سعادت بخش باشد با این که عملی فقهی است؟

سلام استاد عزيز
پاسختان عالي بود و خيلي از مسائل برايم حل شد. تشكر
اما پرسش ديگري دارم كه دقيقاً هدفم رسيدن به همين پرسش بود
آيا نيت ، مي تواند صحت يك عمل فقهي را از بين ببرد؟

مثالي عرض ميكنم. البته متاسفانه اصل روايت و مبنع آن در ذهنم نيست
آنچه يادم مانده را نقل ميكنم

خانمي خدمت رسول الله(ص) رسيد و عرض كرد مرا به زور به عقد پسرعمويم درآورده اند درحاليكه به آن رضايت نداشتم
حضرت(ص) فرمودند حالا كه پيش آمده به آن راضي باش. اما زن باز عرض كرد كه نمي توانم رضايت پيدا كنم

در اينجا پيامبر(ص) فرمودند ، با هر مردي كه مورد علاقه ات هست بگو تا عقدتان كنم!
كه بعد زن فرمود حالا كه اينطور است ، به همان عقد راضي ميشوم

حرف من با بخش قرمز رنگ است
پيامبر(ص) عقد را باطل دانستند. درحاليكه ما به ظاهر امر نگاه ميكنيم
مثلاً اگر دختري را به زور اسلحه پاي عقد بنشانند ، مراجع ميگويند همين كه دختر بگويد
"راضي هستم" عقد صحيح است
اما آيا واقعاً اين عقد مورد رضايت خداست؟ آيا آن پدر و آن مرد كه دختر را عقد كرده ، عذاب نميشوند؟

به عبارت دقيق تر ، شما فرموديد:


بصیر;914227 نوشت:
این امور که قصد قربت در آنها شرط نیست ، اگر انجام بدهیم صحیح هستند ولی ثوابی ندارند
اما اگر قصد قربت بکنیم از ثواب هم برخوردار می شویم
و اگر اصلا آنها را انجام ندهیم ، عذاب در پیش خواهد بود

شما سه حالت را در نظر گرفتيد
1 - انجام عمل فقهي با قصد قربت
2 - انجام عمل فقهي
بدون قصد قربت
3 - عدم انجام عمل فقهي

در حالاتي كه شما فرموديد ، در هر صورت
"اگر عمل انجام شود" عذابي در پي نخواهد بود

اما حالت مورد نظر من شكل چهارم موضوع است:

4 - انجام عمل با نيت منفي

پس پرسش من اين است
در اين حالتِ چهارم هم باز عذابي در كار نخواهد بود؟

رحمت;919493 نوشت:
جواب آن دو مثال عرض شد اخلاق و فقه در حکم تعارضی با هم نداشتند

يك بار ديگر از شما مي خواهم بدون پرداختن به هر گونه حاشيه ، فقط در يك كلمه پاسخ دو مثال را بدهيد
پاسخ بخش هاي قرمز رنگ را. بله يا خير؟

مثال اول
می دانیم که طلاق حق مرد است
از طرفی توصیهء اخلاقی به مرد این است که بدون دلیل همسرت را طلاق نده
و همچنین می دانیم که مرد مطلاق از سوی اهل بیت(ع) مذمت شده است
حال اگر مردی نخواست اخلاق را در این زمینه رعایت کند و بدون توجه به عاقبت زنها و عذابی که خواهند کشید ، آنها را بدون دلیل طلاق داد
آیا این مرد مرتکب گناه و سزاوار عذاب آخرت شده است یا نه؟

مثال دوم
می دانیم کار کردنِ زن در خانه از نظر شرعی وظیفهء زن نیست
اما از طرفی به خانمها توصیه های زیادی شده که به کارهای خانه برسند و برای شوهر پخت و پز کنند
حال اگر زنی نخواست اخلاق را رعایت کند و حتی باوجود گرسنه ماندن شوهر و سرد شدن زندگی ، حاضر به کار در خانه نشد
آیا این زن مرتکب گناه و سزاوار عذاب آخرت شده است یا نه؟

[="Tahoma"][="Blue"]

Reza-D;919501 نوشت:
حرف من با بخش قرمز رنگ است
پيامبر(ص) عقد را باطل دانستند. درحاليكه ما به ظاهر امر نگاه ميكنيم

سلام علیکم
اگر متن حدیث را بتوانید دقیق پیدا کنید آنوقت می شود در موردش قضاوت کرد. از حکاتی که نقل فرمودید معلوم نیست که برداشت حکم به بطلان عقد زن، برداشت شود. خلاصه باید اصل داستان را آورد.

Reza-D;919501 نوشت:
مثلاً اگر دختري را به زور اسلحه پاي عقد بنشانند ، مراجع ميگويند همين كه دختر بگويد "راضي هستم" عقد صحيح است
اما آيا واقعاً اين عقد مورد رضايت خداست؟ آيا آن پدر و آن مرد كه دختر را عقد كرده ، عذاب نميشوند؟

در عقد قصد انشاء لازم است، پس اگر به زور اسلحه باشد، یعنی انشاء تحقق پیدا نکرده و قبول از روی زور بوده، اینجا عقد صورت نگرفته است.
باید قصد تحقق عقد را بکند، و لو این که رضایت کامل و خشنودی کامل نداشته باشد بالاخره باید قصد عقد را کرده باشد اگر قصد نکرده باشد و برای نجات از مرگ بله بگوید، عقد محقق نخواهد شد.

Reza-D;919501 نوشت:
ما حالت مورد نظر من شكل چهارم موضوع است:
4 - انجام عمل با نيت منفي

منظورتان از نیت منفی چیست؟ با مثال بیان بفرمایید[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

Reza-D;919504 نوشت:
حال اگر مردی نخواست اخلاق را در این زمینه رعایت کند و بدون توجه به عاقبت زنها و عذابی که خواهند کشید ، آنها را بدون دلیل طلاق داد
آیا این مرد مرتکب گناه و سزاوار عذاب آخرت شده است یا نه؟

با توضیحی که شما فرمودید. جواب بله است.

Reza-D;919504 نوشت:
حال اگر زنی نخواست اخلاق را رعایت کند و حتی باوجود گرسنه ماندن شوهر و سرد شدن زندگی ، حاضر به کار در خانه نشد
آیا این زن مرتکب گناه و سزاوار عذاب آخرت شده است یا نه؟

اگر قصد زن، مخالفت با همسر و سرد کردن زندگی باشد، شوهرم هم عذری برای تهییه غذا داشته باشد، بله زن از جهت اخلاقی معصیت کرده است.[/]

بصیر;919529 نوشت:
اگر متن حدیث را بتوانید دقیق پیدا کنید آنوقت می شود در موردش قضاوت کرد
سلام برادر
منطقي است

بصیر;919530 نوشت:
با توضیحی که شما فرمودید. جواب بله است

بصیر;919530 نوشت:
اگر قصد زن، مخالفت با همسر و سرد کردن زندگی باشد، شوهرم هم عذری برای تهییه غذا داشته باشد، بله زن از جهت اخلاقی معصیت کرده است

بصیر;919529 نوشت:
منظورتان از نیت منفی چیست؟ با مثال بیان بفرمایید

نمونه اش همان دو مثالي كه عرض كردم و شما پاسخ داديد كه در فرض مثال ، آن زن و آن مرد مرتكب گناه شده اند
براي آنكه منظورم بهتر برايتان روشن بشود ، لطفاً اين تاپيك را ببينيد:
توجه به مخاطب در آيات و روايات

البته موضوع آن تاپيك چيز ديگري است اما با موضوع مورد بحث ما در ارتباط است
نظر من اين است كه احكام ، حقوق و وظايف ، مانند ابزار هستند
آنچه كه ما با استفاده از اين ابزار مي سازيم مهم است ، نه خود ابزار
تاكيد من بر اينكه صرف جاري كردن يك حكم به معناي درست عمل كردن ما نيست ، از همين بابت است
تاپيكي كه لينك دادم ملاحظه بفرمائيد و نظرتان را درمورد عقيدهء من بگوئيد
بعد مطلب آخر را خدمتتان عرض خواهم كرد

Reza-D;919504 نوشت:
يك بار ديگر از شما مي خواهم بدون پرداختن به هر گونه حاشيه ، فقط در يك كلمه پاسخ دو مثال را بدهيد
پاسخ بخش هاي قرمز رنگ را. بله يا خير؟

مثال اول
می دانیم که طلاق حق مرد است
از طرفی توصیهء اخلاقی به مرد این است که بدون دلیل همسرت را طلاق نده
و همچنین می دانیم که مرد مطلاق از سوی اهل بیت(ع) مذمت شده است
حال اگر مردی نخواست اخلاق را در این زمینه رعایت کند و بدون توجه به عاقبت زنها و عذابی که خواهند کشید ، آنها را بدون دلیل طلاق داد
آیا این مرد مرتکب گناه و سزاوار عذاب آخرت شده است یا نه؟

مثال دوم
می دانیم کار کردنِ زن در خانه از نظر شرعی وظیفهء زن نیست
اما از طرفی به خانمها توصیه های زیادی شده که به کارهای خانه برسند و برای شوهر پخت و پز کنند
حال اگر زنی نخواست اخلاق را رعایت کند و حتی باوجود گرسنه ماندن شوهر و سرد شدن زندگی ، حاضر به کار در خانه نشد
آیا این زن مرتکب گناه و سزاوار عذاب آخرت شده است یا نه؟

با سلام و احترام

تنها فقه است که می تواند به این سوال شما پاسخ بله یا خیر بدهد ...
یعنی اخلاق نمی تواند به سوال شما پاسخ بله یا خیر بدهد ...

زیرا تعیین عذاب آخرت بر عهده ی اخلاق نیست ...
اخلاق فقط به قبح و حسن افعال می پردازد ...

تنها در یک صورت می توان از طریق اخلاق، به حکم فقهی یا بگویید به حکم عذاب اخرت دست یافت ...
و آن هم در صورتی است که عقل عملی، یک فعل را عقل ستیز بداند که در این صورت اگر با یک حکم فقهی در تعارض قرار گیرد، دو حالت متصور است ...

اگر هم حکم عقل عملی یقینی باشد و هم حکم شرعی یقینی و ضروری دین باشد، دو قول مطرح است :
قول اول : اذا تعارضا تساقطا ( که نظر بنده است در فرض تعارض دو برهان )
قول دوم : عقل عملی مقدم می شود و آن شریعت باطل و دروغ خواهد بود ...

اگر حکم عقل عملی یقینی و حکم شرعی غیر یقینی باشد، پس عقل عملی مقدم می شود ...

لذا اگر مثلا جواز طلاق با فرض ناراحتی زن یا حتی اذیت زن، یک حکم عقل ستیز باشد و از طرفی این حکم یک حکم یقینی در شرع باشد، یا باید حق را به عقل عملی داد و گفت این عمل موجب عذاب الهی است یا باید بگوییم اذا تعارضا تساقطا ...
( توضیح بیشتر :
http://www.askdin.com/showthread.php?t=58769&p=919145&viewfull=1#post919145
)

بله اگر تعریف علم اخلاق را زیر مجموعه ای از فقه بدانید موضوع فرق می کنید ...
مثلا یک فقیه برود و آیات و روایات باب دروغ، ریاء، ایذاء مومن و ... را بخواند و اینها را تعریف کرده و چهارچوبش را تبیین کند و سپس تعیین کند که کجا حرام ( انجامش عذاب دارد ) هستند و کجا حلال ( عذاب ندارد ) و کجا واجب ( ترکش عذاب دارد ) است ...

و طاها;919535 نوشت:
بله اگر تعریف علم اخلاق را زیر مجموعه ای از فقه بدانید موضوع فرق می کنید ...
مثلا یک فقیه برود و آیات و روایات باب دروغ، ریاء، ایذاء مومن و ... را بخواند و اینها را تعریف کرده و چهارچوبش را تبیین کند و سپس تعیین کند که کجا حرام ( انجامش عذاب دارد ) هستند و کجا حلال ( عذاب ندارد ) و کجا واجب ( ترکش عذاب دارد ) است ...

سلام برادر
دقيقاً هدف من همين است. بيش از 5 تاپيك زدم و صفحه ها گفتگو كردم كه به همين بخش برسم
حتي در يكي از تاپيك ها استاد "حافظ" فرمودند كه يكي از نقاط مبهم در فقه ما كمبود همين بخش است

Reza-D;919536 نوشت:
سلام برادر
دقيقاً هدف من همين است. بيش از 5 تاپيك زدم و صفحه ها گفتگو كردم كه به همين بخش برسم
حتي در يكي از تاپيك ها استاد "حافظ" فرمودند كه يكي از نقاط مبهم در فقه ما كمبود همين بخش است

اجازه دهید بنده با بیان خودم سوال طرح کنم و راه حل بدهم :

طلاق حلال است اما ممکن است عواملی باعث شوند که این طلاق حرام شود ...

آیا مراجع تقلید در مورد این عوامل صحبتی داشته اند ؟

مثلا اگر زن به سبب طلاق اذیت شود چون به شوهرش علاقه دارد، آیا این طلاق مصداق ایذاء مومن است و مستوجب عذاب می شود ؟

به نظرم اگر همین سوال یا مانند آن را در بخش احکام و فقه به درستی مطرح کنید، مرجع تقلیدتان از روی علم و آگاهی پاسخ خواهد داد ...
یعنی این طور نیست که مرجع تان بدون تحقیق در روایات اخلاقی، حکم حلیت یا حرمت بدهد ...
به نظر بنده برای پاسخ به این سوال، استفتاء خیلی راحت تر جواب می دهد ...

البته قبلا عرض کرده ام :
رساله آیت الله مظاهری احکام اخلاقی را شرح داده است ...

و طاها;919542 نوشت:
اجازه دهید بنده با بیان خودم سوال طرح کنم و راه حل بدهم :

طلاق حلال است اما ممکن است عواملی باعث شوند که این طلاق حرام شود ...

آیا مراجع تقلید در مورد این عوامل صحبتی داشته اند ؟

مثلا اگر زن به سبب طلاق اذیت شود چون به شوهرش علاقه دارد، آیا این طلاق مصداق ایذاء مومن است و مستوجب عذاب می شود ؟

به نظرم اگر همین سوال یا مانند آن را در بخش احکام و فقه به درستی مطرح کنید، مرجع تقلیدتان از روی علم و آگاهی پاسخ خواهد داد ...
یعنی این طور نیست که مرجع تان بدون تحقیق در روایات اخلاقی، حکم حلیت یا حرمت بدهد ...
به نظر بنده برای پاسخ به این سوال، استفتاء خیلی راحت تر جواب می دهد ...

البته قبلا عرض کرده ام :
رساله آیت الله مظاهری احکام اخلاقی را شرح داده است ...

آن وقت خيلي شبيه به آدم كوكي ميشويم!
رسول دروني چه ميشود اين وسط؟ عقل؟ آيا بايد هر چيز ريز و درشتي را از مرجع پرسيد؟

ضمن اينكه شرايط هر كسي را خودش بهتر از ديگران مي داند
حالاتي كه براي ما قابل تصور است ، چند حالت معدود نيست ، بلكه امكان وقوع هزاران حالت وجود دارد
كمي صبر كنيد نظر استاد "بصير" را كه بشنوم ، بعد حرف نهايي خودم را خواهم گفت و نظر شما را هم حتماً خواهم شنيد

Reza-D;919543 نوشت:
آن وقت خيلي شبيه به آدم كوكي ميشويم!
رسول دروني چه ميشود اين وسط؟ عقل؟ آيا بايد هر چيز ريز و درشتي را از مرجع پرسيد؟

ضمن اينكه شرايط هر كسي را خودش بهتر از ديگران مي داند
حالاتي كه براي ما قابل تصور است ، چند حالت معدود نيست ، بلكه امكان وقوع هزاران حالت وجود دارد
كمي صبر كنيد نظر استاد "بصير" را كه بشنوم ، بعد حرف نهايي خودم را خواهم گفت و نظر شما را هم حتماً خواهم شنيد

در فقه، چه فقه اخلاقی و چه غیر اخلاقی
یک سری ملاک هایی هست و تشخیص مصادیق با مکلف است ...
در فقه چه اخلاقی و چه غیر اخلاقی ما به دنبال همین ملاک ها و قاعده ها و احکام تعیین کننده هستیم....
خود مراجع تشخیص مصادیق را به عهده مکلف می گذارند ...

مثلا می گویند اگر طلاق موجب ایذاء مومن شود، حرام است ...
این حکم درست است اما باید ایذاء از حیث فقهی تعریف شود تا مصداقش را خودمان پیدا کنیم و نیاز نیست خودمان برای هر مصداق برویم پیش فقیه ...
بعد از تعیین قاعده و حکم اصلی ... بعد نوبت می رسد به تشخیص مصادیق ...( یعنی تا سوال از حیث قاعده و حکم و تعریف مشخض نشود نوبت به تشخیص مصداق نمی رسد )

تشخیص برخی مصادیق سخت است و مکلف حق دارد از مرجع تقلید خودش مشورت بگیرد ... پس مشورت گرفتن در مورد برخی مصادیق به معنای آدم کوکی شدن نیست ...
مثلا یادم هست در برخی موارد خود آیت الله مکارم مصداقی صحبت کرده اند تا مشکلات و شبهات بر طرف شود ...
یک نمونه که ممکن است زیاد شنیده اید همین مانع بودن جوهر خودکار است ...

بقیه صحبت ها باشد بعد از کمی صبر ....

و طاها;919546 نوشت:
یک نمونه که ممکن است زیاد شنیده اید همین مانع بودن جوهر خودکار است


..........؟

[="Black"]

Reza-D;919500 نوشت:
از نظر من هم فقه و اخلاق هيچگونه تعارضي با هم ندارند ، اگر فقه را درست فهميده باشيم
لذا در آن دو مثال ، تعارضي وجود دارد كه عرض ميكنم
به پاسخ استاد "بصير" توجه بفرمائيد:

عرض بنده آن بود که در آن دو مثال هم تعارضی نیست و حکم فقه و اخلاق بر همدیگر منطبق است

Reza-D;919500 نوشت:
برخی از احکام فقهی، مثل طلاق، در مورد صحت و عدم صحت صحبت می کند مثلا می گوید که اگر با این عبارتِ خاص، در هنگامی پاکی همسرت، صیغه طلاق را بخوانی، همسرت از تو جدا می شود و بر تو نامحرم می شود، یا فلان صیغه را بخوانی، عقد صورت می گیرید، اینجا سخن از تحقق یک امر است، کاری به ثواب و عقاب ندارد کاری به ارزشمندی عمل ندارد، اگر نیت در کنار آن آمد، ثواب و عقاب هم موثر می شود. پس برخی از احکام فقهی، ناظر به صحبت و بطلان هستند کاری به ارزشمندی عمل ندارند لذا چنین سوالی برای شما پیش آمده که مگر شما نگفتید که فقه مارا به سعادت می رساند، پس طلاق با نیت هوس آلود، چگونه می تواند سعادت بخش باشد با این که عملی فقهی است؟

این مطلب به این شکل هم صحیح نیست اولا این فقه است که کار به ثواب و عقاب دارد نه اخلاق بلکه اصلا توجه به ثواب و انجام عمل برای ثواب و ترک یک فعل از ترس عقاب خودش عبادت تجار نامیده شده و مورد نکوهش واقع می شود در اخلاق
ثانیا احکام فقهی هم ناظر به صحت و بطلان یک فعل است و هم ارزشمندی عمل آنهم با دقتی فراتر از اخلاق،اخلاق فقط سخن از حسن و قبح می زند اما فقه حسن را به مراتب واجب و مستجب و قبح را به مراتب مکروه و حرام تقسیم می کند
پس این عبارت که طلاق با نیت هوس آلود با اینکه عمل فقهی است ضامن سعادت نیست خود ادعای فقه است در ابتدا با حکم به کراهت
و البته تعبیر فقهی بودن این عمل هم تسامحی است اینکه فقه قائل به بطلان کاری نباشد اما آن را مذمت نموده باشد تعبیر به فقهی بودن آن صحیح به نظر نمی رسد.

Reza-D;919500 نوشت:
سوالم را جور ديگري مي پرسم
حكم طلاق دادن زن براي مرد چيست؟
واجب است؟
حلال است؟
مباح است؟
چگونه است؟

موارد مختلف است و حکم ثابتی ندارد
گاهی طلاق می تواند واجب باشد و گاهی حرام و گاهی مستحب و گاهی مکروه که تفصیل این مطلب در کتب فقهی مطرح شده است.

Reza-D;919500 نوشت:
اين هم عقاب است اما مورد بحث من نيست
صحبت من "انجام گناه" است. يعني عملي فقهي باشد اما در عين حال گناه باشد

اگر آن مورد عقاب است که تمام مکروهات آن عقاب که مطرح شد را داراست و اشکال قبلی شما هم منتفی می شود
اینکه عملی فقهی باشد (به این معنا که مورد تایید فقه به نحو وجوب یا استحباب باشد) اما در عین حال گناه باشد وجود ندارد.[/]

Reza-D;919504 نوشت:
می دانیم که طلاق حق مرد است
از طرفی توصیهء اخلاقی به مرد این است که بدون دلیل همسرت را طلاق نده
و همچنین می دانیم که مرد مطلاق از سوی اهل بیت(ع) مذمت شده است
حال اگر مردی نخواست اخلاق را در این زمینه رعایت کند و بدون توجه به عاقبت زنها و عذابی که خواهند کشید ، آنها را بدون دلیل طلاق داد
آیا این مرد مرتکب گناه و سزاوار عذاب آخرت شده است یا نه؟

طلاق بدون هیچ دلیل شرعی فی حد نفسه مکروه است یعنی مانعی برای کمال انسان محسوب می شود و خود این مانع کمال بودن هم عقاب است و حسرت انجام مکروه برای انسان در آخرت به نوعی عذاب

Reza-D;919504 نوشت:
می دانیم کار کردنِ زن در خانه از نظر شرعی وظیفهء زن نیست
اما از طرفی به خانمها توصیه های زیادی شده که به کارهای خانه برسند و برای شوهر پخت و پز کنند
حال اگر زنی نخواست اخلاق را رعایت کند و حتی باوجود گرسنه ماندن شوهر و سرد شدن زندگی ، حاضر به کار در خانه نشد
آیا این زن مرتکب گناه و سزاوار عذاب آخرت شده است یا نه؟

با توجه به روایات وارده و توصیه های انجام شده انجام کارهای خانه بر خانم هم مستحب است و انجام اعمال مستحب موجب کمال می شود و به تبع آن ترک مستحب کمالی از کمالات را از انسان سلب می کند و خود نرسیدن به کمال برای کسانی که متوجه باشند بالاترین عقاب است و حسرت نرسیدن به آن کمالات در آخرت می تواند نوعی عذاب محسوب شود.

[="Tahoma"][="Blue"]

Reza-D;919533 نوشت:
البته موضوع آن تاپيك چيز ديگري است اما با موضوع مورد بحث ما در ارتباط است
نظر من اين است كه احكام ، حقوق و وظايف ، مانند ابزار هستند
آنچه كه ما با استفاده از اين ابزار مي سازيم مهم است ، نه خود ابزار
تاكيد من بر اينكه صرف جاري كردن يك حكم به معناي درست عمل كردن ما نيست ، از همين بابت است

بله نظر درستی است.

Reza-D;919533 نوشت:
تاپيكي كه لينك دادم ملاحظه بفرمائيد و نظرتان را درمورد عقيدهء من بگوئيد

بنده آن تاپیک را ندیدم اگر چیز خاصی دارد بفرمایید و الا که نظر شما را تایید کردم.[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

رحمت;919561 نوشت:
ثانیا احکام فقهی هم ناظر به صحت و بطلان یک فعل است و هم ارزشمندی عمل آنهم با دقتی فراتر از اخلاق،اخلاق فقط سخن از حسن و قبح می زند اما فقه حسن را به مراتب واجب و مستجب و قبح را به مراتب مکروه و حرام تقسیم می کند

چگونه و از کجا به این مطلب رسیدید؟؟؟؟؟[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

رحمت;919563 نوشت:
طلاق بدون هیچ دلیل شرعی فی حد نفسه مکروه است یعنی مانعی برای کمال انسان محسوب می شود و خود این مانع کمال بودن هم عقاب است و حسرت انجام مکروه برای انسان در آخرت به نوعی عذاب

رحمت;919563 نوشت:
با توجه به روایات وارده و توصیه های انجام شده انجام کارهای خانه بر خانم هم مستحب است و انجام اعمال مستحب موجب کمال می شود و به تبع آن ترک مستحب کمالی از کمالات را از انسان سلب می کند و خود نرسیدن به کمال برای کسانی که متوجه باشند بالاترین عقاب است و حسرت نرسیدن به آن کمالات در آخرت می تواند نوعی عذاب محسوب شود.

ما به این برداشت می گوییم برداشتی اخلاقی. در فقه حرفی از این نگاه نیست اگر هم هست، ورود به بحث اخلاقی شده است.[/]

[="Black"]

بصیر;919568 نوشت:
چگونه و از کجا به این مطلب رسیدید؟؟؟؟؟

سلام.
جامعیت فقه نسبت به اخلاق و هم دقت فقه در بیاناتی که نسبت به نوع حکم دارد از چند جهت قابل اثبات است که مختصرا یکی از وجوه آن عرض می شود
اجتهاد فقهی بنا بر تعریفش تحصیل حجت شرعی برای جمیع افعال مکلفین است که عمومیت فقه نسبت به اخلاق را می رساند که نسبت به تمام امور حتی اموری که اخلاق ساکت است نظر می دهد به عنوان مثال صحت یا بطلان بسیاری از عقود اخلاق در مورد آنها ساکت است یا جزئیات بسیاری از اعمال (مگر اخلاق به حیطه فقه ورود کند) مثلا ورود به توالت با پای چپ که اخلاق نقیا و اثباتا نظری نمی تواند بدهد مگر به حوزه فقه ورود پیدا کند یا سایر مسائل پس این از جامعیت فقه نسبت به اخلاق
اما دقت فقه نسبت به اخلاق آن است که اخلاق می تواند در حیطه حسن و قبح نظر دهد اگر از استاد اخلاق سوال شود کمک به فقیر چه حکمی دارد می تواند فقط آن را تحسین کند اما اگر همین سوال را از فقیه بپرسید با بیان حالات مختلف برخی موارد را واجب و برخی موارد را مستحب می داند تحت عناوین فقهی یعنی اخلاق فقط در حیطه حسن و قبح ورود دارد اما فقه حسن را به مستحب و واجب و قبح را به مکروه و حرام تقسیم بندی می نماید.

بصیر;919569 نوشت:
ما به این برداشت می گوییم برداشتی اخلاقی. در فقه حرفی از این نگاه نیست اگر هم هست، ورود به بحث اخلاقی شده است.

برادر عزیز نفرمایید!!
اخلاق اصلا نمی تواند ورودی به حوزه ثواب و عقاب و کم و کیف آن داشته باشد مگر به حوزه فقاهت ورود کند چون ابزار آن را ندارد (عقل و فطرت از درک جزئیات معاد مثل ثواب و عقاب عاجز است) و ابزار آن در اختیار فقیه است فقیه با نظر به روایات و نهی موجود در روایات حکم به حرمت می دهد و حتی تقسیم به صغیره و کبیره می کند که کبیره آن است که وعده عذاب صریح آمده و ...
و اگر اخلاق به ثواب و عقاب ورود کند نقض غرض کرده است زیرا انجام عمل برای ثواب و عقاب و توجه به آن مذموم است بلکه فعل اخلاقى به خاطر حسن آن انجام مى‏ گيرد و نه ثواب آن و فعل غیر اخلاقی به جهت قبح آن ترک می شود نه عقاب آن چنانچه امیرالمومنین فرمودند ما عبدتک خوفا من نارک ولا طمعا من جنتک بل وجدتک اهلا للعبادة‏[/]

و طاها;919546 نوشت:
تشخیص برخی مصادیق سخت است و مکلف حق دارد از مرجع تقلید خودش مشورت بگیرد ...
پس مشورت گرفتن در مورد برخی مصادیق به معنای آدم کوکی شدن نیست ...

طاهاي عزيز بحث مشورت گرفتن يا پرسيدن مواردي كه تشخيص آن مشكل است ، نيست
حرف من اين است كه بايد خودمان نيز قدرت تحليل داشته باشيم

رحمت;919561 نوشت:
پس این عبارت که طلاق با نیت هوس آلود با اینکه عمل فقهی است ضامن سعادت نیست خود ادعای فقه است در ابتدا با حکم به کراهت
و البته تعبیر فقهی بودن این عمل هم تسامحی است اینکه فقه قائل به بطلان کاری نباشد اما آن را مذمت نموده باشد تعبیر به فقهی بودن آن صحیح به نظر نمی رسد
حرف بنده هم همين است كه فقه امروزي ناقص است

رحمت;919561 نوشت:
گاهی طلاق می تواند واجب باشد و گاهی حرام و گاهی مستحب و گاهی مکروه که تفصیل این مطلب در کتب فقهی مطرح شده است
قبلاً هم سوالي از شما پرسيدم پاسخي نداديد
با اين حساب اصلاً تعريف علمي به نام علم اخلاق چه معنايي دارد؟
چون هر جايي كه اخلاق به قول شما بگويد فلان عمل حسن دارد و فلان عمل قبيح است ، مي گوئيم خب اين ميشود همان مستحب و مكروه فقهي
پس كلا چيزي به نام اخلاق وجود ندارد

رحمت;919561 نوشت:
اگر آن مورد عقاب است که تمام مکروهات آن عقاب که مطرح شد را داراست و اشکال قبلی شما هم منتفی می شود
اینکه عملی فقهی باشد (به این معنا که مورد تایید فقه به نحو وجوب یا استحباب باشد) اما در عین حال گناه باشد وجود ندارد

براي آنكه بحث كمي متمركز تر باشد ، عرض ميكنم مقصود من بيشتر بر روي دو حكم مكروه و حرام است

رحمت;919860 نوشت:
اگر از استاد اخلاق سوال شود کمک به فقیر چه حکمی دارد می تواند فقط آن را تحسین کند
اما اگر همین سوال را از فقیه بپرسید با بیان حالات مختلف برخی موارد را واجب و برخی موارد را مستحب می داند تحت عناوین فقهی

خير!
اتفاقاً شما اگر همين سوال را از مرجع تقليد بپرسيد و هيچ توضيحي درمورد چگونگي آن ندهيد ، طبق همان سوال به شما پاسخ خواهد داد
يعني ميگويد :
"در فرض سوال مستحب است"

و برعكس ، اگر همين سوال را با استاد اخلاق مطرح كنيد و جزئياتش را شرح بدهيد ، خواهيد ديد كه پاسخ هاي او متفاوت و با در نظر گرفتن تمام حالات خواهد بود
مثلاً اگر به استاد اخلاق بگوئيد مي خواهم به فقير كمك كنم درحاليكه فرزندان خودم گرسنه هستند
آن وقت استاد اخلاق نه تنها اين عمل را تحسين نمي كند ، بلكه آن را تقبيح ميكند

رحمت;919860 نوشت:
اگر اخلاق به ثواب و عقاب ورود کند نقض غرض کرده است زیرا انجام عمل برای ثواب و عقاب و توجه به آن مذموم است
بلکه فعل اخلاقى به خاطر حسن آن انجام مى‏ گيرد و نه ثواب آن
و فعل غیر اخلاقی به جهت قبح آن ترک می شود نه عقاب

اين چه تقسيم بندي است برادر؟!
مگر حسن و ثواب و يا قبح و عقاب ، از هم جدا هستند؟
اصلاً ثواب به عملي تعلق مي گيرد كه حسن داشته باشد
و عقاب به عملي تعلق مي گيرد كه قبيح باشد

مشكل صحبت شما اينجاست كه توضيحتان درمورد حسن و قبح است و نتيجه گيري شما تعميم به هر 5 حكم واجب ، مستحب ، مباح ، مكروه و حرام ميشود!
شما به بخش قرمز رنگ توجه نمي فرمائيد:

"مكروه عملي است كه اگر انجام ندهي بهتر است ، اما اگر هم انجام بدهي گناهي نكرده اي"

فرض كنيد براي من طلاق دادن همسرم مكروه است
حال اگر من با اين وجود كه بر طلاق دادن همسرم توان دارم ، بخاطر اينكه آسيب نبيند ، ايشان را طلاق ندهم ، عملي اخلاقي انجام داده ام
اما ثواب هم برده ام و اصلا شايد به قصد ثوابش اين عمل را انجام بدهم
يا مثلاً دختراني كه با مردان جانباز ازدواج مي كنند ، حتي اگر براي ثوابش انجام داده باشند ، باز هم عملشان اخلاقي است

رحمت;919860 نوشت:
ما عبدتك خوفا من نارک ولا طمعا من جنتک بل وجدتک اهلا للعبادة‏
مگر خودتان نفرموديد دور ماندن از كمال خودش نوعي عقاب است؟
پس فرمايش امام علي(ع) هم ناظر به رسيدن به نعمت و كمالي بالاتر از بهشت است و آن خود خداوند است

و طاها;919546 نوشت:
بقیه صحبت ها باشد بعد از کمی صبر ....

بصیر;919567 نوشت:
بنده آن تاپیک را ندیدم اگر چیز خاصی دارد بفرمایید و الا که نظر شما را تایید کردم

نه برادر (استاد بصير) ، مقصودم همان بود كه پست ابتداي تاپيك را ببينيد
لطفاً به اين بخش از صحبتم توجه بفرمائيد

در تاپيك قبلي بنده موضوعي را مطرح كردم كه به دلايلي به نتيجه نرسيد
اينكه ما در كنار فقه عمومي ، فقه خصوصي هم داشته باشيم
براي همين خدمت برادر عزيزم جناب "وطاها" عرض كردم


Reza-D;919543 نوشت:
شرايط هر كسي را خودش بهتر از ديگران مي داند
حالاتي كه براي ما قابل تصور است ، چند حالت معدود نيست ، بلكه امكان وقوع هزاران حالت وجود دارد

جناب "وطاها" شما تاپيكي زده بوديد كه در آن پرسيده بوديد آيا دادن زكات ثواب بيشتري دارد يا آنكه دارايي خود را قبل از رسيدن به حد وجوب زكات ، وارد چرخهء اقتصادي كنيم
همانطور كه خودتان هم در چند پست قبل فرموديد ، تعيين مصاديق با مكلف است
منتهي يك نكتهء بسيار ريز وجود دارد و آن هم بحث سوء استفاده از احكام است

اينكه از استاد بصير خواستم آن تاپيك را ببينند براي همين منظور بود كه اگر ما با ابزاري كه داريم ، بمب بسازيم ، مرتكب گناه شده ايم ، ولو از ابزار طبق بروشور آن استفاده كرده باشيم
عقيده اي كه من دارم و در پي كشف درست و غلط بودن آن هستم اين است كه فرضاً در همان بحث مربوط به زكات و چرخهء اقتصادي
اگر عمل ما ضربه زننده و مخرب باشد ، حتي اگر ظاهراً درچهارچوب فقه باشد ، بازهم مرتكب گناه شده ايم و بايد روز قيامت پاسخگو باشيم
همان موضوعي كه استاد بصير هم اشاره كردند كه اعمال وابسته به نيت است

Reza-D;919872 نوشت:
در كنار فقه عمومي ، فقه خصوصي هم داشته باشيم

فكر ميكنم حرفم چيزي شبيه به همان تعيين مصداقي باشد كه برادر "وطاها" گفتند
منتهي باز هم تاكيد ميكنم با اولويت دادن نيت ، نه صرفاً تطبيقِ فقهيِ عمل با واجب بودن يا حرام بودن (يا مستحب و...)

مثال:
من و علي هر دو از كسي طلب داريم
كسي كه به من بدهكار است فقير است اما كسي كه به علي بدهكار است پولدار است
من مي دانم كه با گرفتن پولم از آن بدهكار ، ممكن است زندگيش از هم بپاشد

نكتهء اول:
حكمِ من و علي با هم متفاوت است ، گر چه ظاهر موضوع من و علي يكي است

البته فكر ميكنم بطور كلي در نكتهء اول با دوستان اتفاق نظر داشته باشيم
در اينجا فقه (فقه تئوري) ميگويد پول گرفتنِ علي از بدهكارش مباح است يا فرضاً مستحب
اما درمورد من ميگويد كه پول گرفتنِ من از بدهكارم

"مكروه" است

نكتهء دوم و اساسي كه من دنبال آن هستم:
حدي بسيار باريك وجود دارد كه تشخيصش با من است و آن اينكه چه بسا پول گرفتن من از آن بدهكار "حرام" باشد ، گر چه در ظاهر امر اگر بروم از مرجع تقليدم بپرسم ، ايشان بگويند مكروه است

Reza-D;919872 نوشت:

جناب "وطاها" شما تاپيكي زده بوديد كه در آن پرسيده بوديد آيا دادن زكات ثواب بيشتري دارد يا آنكه دارايي خود را قبل از رسيدن به حد وجوب زكات ، وارد چرخهء اقتصادي كنيم
همانطور كه خودتان هم در چند پست قبل فرموديد ، تعيين مصاديق با مكلف است
منتهي يك نكتهء بسيار ريز وجود دارد و آن هم بحث سوء استفاده از احكام است

اينكه از استاد بصير خواستم آن تاپيك را ببينند براي همين منظور بود كه اگر ما با ابزاري كه داريم ، بمب بسازيم ، مرتكب گناه شده ايم ، ولو از ابزار طبق بروشور آن استفاده كرده باشيم
عقيده اي كه من دارم و در پي كشف درست و غلط بودن آن هستم اين است كه فرضاً در همان بحث مربوط به زكات و چرخهء اقتصادي
اگر عمل ما ضربه زننده و مخرب باشد ، حتي اگر ظاهراً درچهارچوب فقه باشد ، بازهم مرتكب گناه شده ايم و بايد روز قيامت پاسخگو باشيم
همان موضوعي كه استاد بصير هم اشاره كردند كه اعمال وابسته به نيت است

با سلام و احترام

به قسمت قرمز رنگ توجه کنید.

اگر امری مستحب یا مباح، موجب اضرار یا فساد شود خودش می تواند تحت یک عنوان فقهی دیگر قرار گیرد و حرام باشد ...

و طاها;919875 نوشت:
با سلام و احترام
به قسمت قرمز رنگ توجه کنید.
اگر امری مستحب یا مباح، موجب اضرار یا فساد شود خودش می تواند تحت یک عنوان فقهی دیگر قرار گیرد و حرام باشد ...

بله درست است
ولي لطفاً به پست شماره 36 و بخصوص نكتهء دوم توجه بفرمائيد و نظرتان را با توجه به آن بفرمائيد

Reza-D;919873 نوشت:

نكتهء دوم و اساسي كه من دنبال آن هستم:
حدي بسيار باريك وجود دارد كه تشخيصش با من است و آن اينكه چه بسا پول گرفتن من از آن بدهكار "حرام" باشد ، گر چه در ظاهر امر اگر بروم از مرجع تقليدم بپرسم ، ايشان بگويند مكروه است

یک احتمال که موجب تفاوت حکم شما با مرجع تقلید می شود، ارائه نادرست یا ناقص ِفرض مسئله است.....

و بعید می دانم در صورت مطرح کردن درست صورت مسئله چنین تفاوتی ایجاد شود ...

در واقع تفاوت ایجاد شده یا از جانب پرسشگر است یا مرجع تقلید ...

مکلف ممکن است اصلا آگاه به عناوین مختلف فقهی نیست و تنها یک عنوان در ذهنش وجود دارد و طبق همان، سوالش را مطرح می کند و مرجع تقلید نیز طبق همان پاسخ می دهد ... اینجا مکلف در ذهنش احساس می کند این کار باید حرام باشد اما چون درست صورت مسئله را مطرح نکرده است موجب می شود که پاسخش مکروه باشد نه حرام ...

اما مرجع تقلید ...
ممکن است در درک صورت مسئله دچار اشتباه شود ...
یا طوری پاسخ دهد که مخاطب در تشخیص مصداق به یک سمت خاصی کشیده شود ( که البته این را هم می توان اشکال دانست و هم می توان اشکال ندانست ... )
یا ابهام گویی در پاسخ دادن.

نکته :
فرض کنید کسی می پرسد آیا نگاه کردن به خواهرم که لباس های باز می پوشد اشکال دارد ؟

ممکن است شما با چند مدل پاسخ روبرو شوید

پاسخ اول :
نگاه با لذت گناه بوده و حرام است ...

پاسخ دوم :
اگر نگاه با ریبه و لذت باشد یا خوف گناه باشد، حرام است

پاسخ سوم :
اگر با ریبه نیست اشکالی ندارد

این پاسخ ها می توانند در مکلفان تاثیر گذار باشند زیرا لحن آنها متفاوت است ...
اساسا اینکه مراجع همیشه مسائل را با اگر مطرح می کنند باعث سوال و تردید می شود مخصوصا وقتی شکل پاسخ مثل مدل اول و دوم باشد. زیرا وزنه ی لذت و ریبه در این مدل پاسخ ها سنگین تر به نظر می رسد ... گویی مکلف احساس می کند مرجع تقلید دارد به او کنایه می زند ... و او به خودش شک می کند! یا برخی شک هم نمی کنند و کاملا احساس می کنند حرام است و کاملا روی تشخیص مصداق تاثیر می گذارد ...

نکته :
ابهام گویی
مثلا مرجع تقلید از ملاکی صحبت می کند که اصلا برای مکلف قابل شناخت نیست ... مثل اینکه به کسی یک وسیله ی اندازه گیری بدهند ولی نگویند چه طوری می توانید با آن اندازه بگیرید ...

یک نمونه اش همین امضای بنده است که آخر هم بسته شد و جوابی باز نیامد ...
یا مثلا همین موضوعی که خودتان شاهد بودید در مورد دروغ گفتن یانگفتن راجع به روابط قبل از ازدواج ...
یا مسئله ی ایذا در طلاق که ایذاء چیست...
یا حتی لذت و ریبه ...

و طاها;919877 نوشت:
یک احتمال که موجب تفاوت حکم شما با مرجع تقلید می شود، ارائه نادرست یا ناقص ِفرض مسئله است.....
و بعید می دانم در صورت مطرح کردن درست صورت مسئله چنین تفاوتی ایجاد شود ...

خب من يك مقدار بد توضيح دادم. الان توضيح تكميلي را عرض ميكنم
در چند پست قبل و همچنين تاپيكي كه آدرسش را براي استاد بصير گذاشتم ، به حقوق و وظايف به عنوان "ابزار" اشاره كردم

آنچه من به دنبال آن هستم اين است كه داشتن يك حق نبايد براي يك مسلمان به اين معنا باشد كه آن را به هر قيمتي ايفاد كند
مثلاً همان بحث طلبكار بودن. بيائيد فرض بگيريم اگر من بروم پولم را از آن فرد بدهكار بگيرم ، زندگيش ضربهء شديد ميخورد
اما اين ميزان ضربه خوردن هنوز به آن مقدار نرسيده كه طلب كردنِ من حرام شود. بلكه دقيقا بر لبهء مكروه قرار گرفته باشد ، بسيار نزديك به حرام
مثلاً اگر درصد خطري كه طلبِ پول را حرام ميكند ، از 80 به بالا درنظر بگيريم ، الان وضعيت خطر براي آن بدهكار ، 79/5 باشد

در چنين شرايطي با توضيح دقيق بنده ، مرجع تقليد خواهد گفت مكروه است كه پولت را طلب كني و از نظر فقهي درست هم ميگويد
اما حرف من اين است كه زندگي واقعي آنقدر تئوريك نيست كه من به خودم اجازه بدهم با گرفتن يك حكم از مرجع تقليدم براي عملم مجوز صادر كنم
در دنياي واقعي ممكن است خطر 90 درصدي به خير بگذرد اما خطري 60 درصدي تبديل به فاجعه شود

((اين احكام و تعيين خطوط براي آن است كه منِ مسلمان راه را گم نكنم))

لذا عقيدهء من اين است كه اخلاقيات بايد بر فقه اولويت داده بشود
و در مثالي كه عرض كردم ، جامعه جوري بار آمده باشد كه افرادش به درجهء اثر توجه كنند ، نه درجهء حكم

و طاها;919887 نوشت:
نکته :
ابهام گویی
مثلا مرجع تقلید از ملاکی صحبت می کند که اصلا برای مکلف قابل شناخت نیست ... مثل اینکه به کسی یک وسیله ی اندازه گیری بدهند ولی نگویند چه طوری می توانید با آن اندازه بگیرید ...

یک نمونه اش همین امضای بنده است که آخر هم بسته شد و جوابی باز نیامد ...
یا مثلا همین موضوعی که خودتان شاهد بودید در مورد دروغ گفتن یانگفتن راجع به روابط قبل از ازدواج ...
یا مسئله ی ایذا در طلاق که ایذاء چیست...
یا حتی لذت و ریبه ...


صحبت و نظر من خطاب به هر دو طرف است
هم علما و هم خود مسلمانان
در پست قبل توضيح دادم

شما تاپيك هاي احكام را ببينيد كه مردم چه سوال هايي مي پرسند!
مثال مي زنم (فرضي)

1 - آيا اگر به خانه اي وارد شدم بايد سلام كنم؟
2 - اگر خسته شدم بايد استراحت كنم؟
3 - حكم غذا خوردن در زماني كه گرسنه هستيم چيست؟

در يكي از همين تاپيك ها مثالي عيني زدم
چند وقت پيش خانمي با يك برنامه تلويزيوني كه كارشناسش حاج آقا نقويان بودند تماس گرفت و پرسيد:

"گاهي شوهرم كه از سر كار ميايد كيف يا وسيله اي در دست دارد
ميخواستم بدانم از نظر فقهي آيا من وظيفه دارم كيف شوهرم را از دستش بگيرم؟!!!"

يعني جامعهء ما تا اين حد درگير احكام است كه ساده ترين عملِ يك زن نسبت به شوهرش را بايد زنگ بزنند و از كارشناس بپرسند
حرف من اين است كه فقها و علما مردم را تحليلگر بار نياورده اند
و از طرفي خود مردم هم به اين سمت حركت نكرده اند

[="Tahoma"][="Blue"]

رحمت;919860 نوشت:
جامعیت فقه نسبت به اخلاق و هم دقت فقه در بیاناتی که نسبت به نوع حکم دارد از چند جهت قابل اثبات است که مختصرا یکی از وجوه آن عرض می شود

این برداشت اشتباه است که بگوییم فقه، جامعیت بیشتری نسبت به اخلاق دارد، اصلا در برخی موارد، مقایسه کردن این دو علم نسبت به هم اشتباه دیگری است، زیرا اولا در بسیاری موارد این دو علم نسبت به هم همپوشانی دارند، یعنی در موضوعاتی با هم مشترک هستند یا تداخل دارند، ثانیا حوزه ی مباحث فقهی عمدتا در مورد عمل مکلفین است و حوزه مباحث اخلاقی عمدتا به نیت مکلفین بر می گردد. مقایسه کردن فقه و اخلاق از جهاتی مثل این است که عمل را با نیت مقایسه کنیم که اگر ظرافت کار بخواهید بدانید اتفاقا چون اخلاق از نیات مکلفین سخن می گوید و امری است باطنی، دقت و حساسیت بیشتری دارد و تشخیص آن بسیار سختر است و ثالثا ارزشمندی اعمال، به نیت آنهاست «انما الاعمال بالنیات» لذا می توان گفت این اخلاق است که به اعمال بها و ارزش می دهد هر چند در حوزه فقه، برخی اعمال با نیت آنها صحیح و پذیرفته می شود که عمدتا اعمال عبادی اینگونه هستند.
این که فقه را به 5 بخش تقسیم نمودید این تقسیم بندی بر اساس اهمیت واجب و حرام است، فقه همه چیز را با واجب و حرام می سنجد، اگر چیزی را مکروه و مستحب می داند باز می خواهد بگوید که مثلا امری که درجه اش از واجب کمتر است، مستحب است، امری که قبحش از حرام کمتر است مکروه است، نقصی هم که دارد این است که برای امور مباح، تکلیفی به مکلف نمی دهد او را مخیر می گذارد، درحالیکه اخلاق به رعایت مستحب و مکروه، اهمیت می دهد به اولی سفارش و از دومی نهی می کند و در مورد امور مباح هم ، مکلف را بلاتکلیف نمی گذارد و نیت او را اصلاح می کند.[/]

[="Tahoma"][="Blue"]

رحمت;919860 نوشت:
اما دقت فقه نسبت به اخلاق آن است که اخلاق می تواند در حیطه حسن و قبح نظر دهد اگر از استاد اخلاق سوال شود کمک به فقیر چه حکمی دارد می تواند فقط آن را تحسین کند اما اگر همین سوال را از فقیه بپرسید با بیان حالات مختلف برخی موارد را واجب و برخی موارد را مستحب می داند تحت عناوین فقهی یعنی اخلاق فقط در حیطه حسن و قبح ورود دارد اما فقه حسن را به مستحب و واجب و قبح را به مکروه و حرام تقسیم بندی می نماید.

اخلاق هم چنین تقسیم بندی ای دارد، چه بسا می توان گفت، اصلا بحث از کراهت و استحباب، ورود در حوزه اخلاقی شدن است، و فقه در این زمینه به مباحث اخلاقی پرداخته است.

رحمت;919860 نوشت:
اخلاق اصلا نمی تواند ورودی به حوزه ثواب و عقاب و کم و کیف آن داشته باشد مگر به حوزه فقاهت ورود کند چون ابزار آن را ندارد (عقل و فطرت از درک جزئیات معاد مثل ثواب و عقاب عاجز است) و

اشتباه و دخل مباحث در هم از جایی شروع می شود که بخواهیم اخلاق را به طور کلی از حوزه مباحث فقهی جدا کنیم. اگر شما بگویید اخلاق در حوزه ثواب و عقاب ورودی ندارد پس فرد اخلاقی هم باید بگوید که فقه ورودی به حوزه ی کمال و سعادت، یا نقص و شقاوت ندارد و این تمایزی اشتباه است، زیرا کفِ اخلاق، فقه است، یعنی یک فرد اخلاقی اول از همه به ثواب و عقاب توجه می کند بعد از این مرحله گذشته به مرحله کمال خواهی قدم می گذارد نه فقط ثواب بردن.

رحمت;919860 نوشت:
ابزار آن در اختیار فقیه است فقیه با نظر به روایات و نهی موجود در روایات حکم به حرمت می دهد و حتی تقسیم به صغیره و کبیره می کند که کبیره آن است که وعده عذاب صریح آمده و ...

تمام این ابزاری که می فرمایید در دست اخلاق هم باید باشد، اصلا حکم اخلاقی، قبل از آن در حوزه فقه پیرامون آن صحبت شده تا توانسته ورود به حوزه اخلاقی پیدا کند، لذا اخلاق دقت بیشتری به اعمال و نیات مکلفین دارد. مثال فقه و اخلاق، مثال نجار و منبت کار است، نجار چوب را می برد و خورد می کند، بعد تحویل منبت کار می دهد تا روی آن کنده کاری کرده و شکل دهد. هر دو به هم نیاز دارند منتها منتب کار، ظرافت و زیبایی را بیشتر اهمیت می دهد.

رحمت;919860 نوشت:
و اگر اخلاق به ثواب و عقاب ورود کند نقض غرض کرده است زیرا انجام عمل برای ثواب و عقاب و توجه به آن مذموم است بلکه فعل اخلاقى به خاطر حسن آن انجام مى‏ گيرد و نه ثواب آن و فعل غیر اخلاقی به جهت قبح آن ترک می شود نه عقاب آن چنانچه امیرالمومنین فرمودند ما عبدتک خوفا من نارک ولا طمعا من جنتک بل وجدتک اهلا للعبادة‏

با این بیان، چه چیز را می خواهید برسانید؟ این بیان شما اتفاقا تایید اخلاق است، ظرافت و دقت اخلاق را می رساند.[/]

بصیر;919901 نوشت:
بخواهیم اخلاق را به طور کلی از حوزه مباحث فقهی جدا کنیم.

سلام
قبل از آنکه پاسخ مطالب شما و جناب رضا-دی را بدهم لازم است ابتدا تعریفی از اخلاق و فقه ارائه کنید اولا و ثانیا نسبت اخلاق و فقه را مطرح کنید که تساوی است یا تباین یا عام و خاص (در دو حالت عمومیت دین بر اخلاق یا عمومیت اخلاق بر دین) و یا عموم و خصوص من وجه و ثالثا اینکه منبع استباط احکام مشخص است (کتاب و سنت و عقل و اجماع) منبع استنباط اخلاق را هم بفرمایید که محل نزاع تقریر شود سپس به مطالب شما پاسخ خواهم داد
به این جهت عرض می کنم که شما
فقه را دارید به اسم اخلاق معرفی می کند لذا به نظر می رسد ذهنیت صحیحی از اخلاق و فقه ندارید که اگر سه موضوع فوق را مشخص کنید می شود بهتر بحث ادامه پیدا کند.

Reza-D;919891 نوشت:
خب من يك مقدار بد توضيح دادم. الان توضيح تكميلي را عرض ميكنم
در چند پست قبل و همچنين تاپيكي كه آدرسش را براي استاد بصير گذاشتم ، به حقوق و وظايف به عنوان "ابزار" اشاره كردم

آنچه من به دنبال آن هستم اين است كه داشتن يك حق نبايد براي يك مسلمان به اين معنا باشد كه آن را به هر قيمتي ايفاد كند
مثلاً همان بحث طلبكار بودن. بيائيد فرض بگيريم اگر من بروم پولم را از آن فرد بدهكار بگيرم ، زندگيش ضربهء شديد ميخورد
اما اين ميزان ضربه خوردن هنوز به آن مقدار نرسيده كه طلب كردنِ من حرام شود. بلكه دقيقا بر لبهء مكروه قرار گرفته باشد ، بسيار نزديك به حرام
مثلاً اگر درصد خطري كه طلبِ پول را حرام ميكند ، از 80 به بالا درنظر بگيريم ، الان وضعيت خطر براي آن بدهكار ، 79/5 باشد

در چنين شرايطي با توضيح دقيق بنده ، مرجع تقليد خواهد گفت مكروه است كه پولت را طلب كني و از نظر فقهي درست هم ميگويد
اما حرف من اين است كه زندگي واقعي آنقدر تئوريك نيست كه من به خودم اجازه بدهم با گرفتن يك حكم از مرجع تقليدم براي عملم مجوز صادر كنم
در دنياي واقعي ممكن است خطر 90 درصدي به خير بگذرد اما خطري 60 درصدي تبديل به فاجعه شود

((اين احكام و تعيين خطوط براي آن است كه منِ مسلمان راه را گم نكنم))

لذا عقيدهء من اين است كه اخلاقيات بايد بر فقه اولويت داده بشود
و در مثالي كه عرض كردم ، جامعه جوري بار آمده باشد كه افرادش به درجهء اثر توجه كنند ، نه درجهء حكم

به قسمت های قرمز رنگ توجه کنید.

اگر کسی به شما گفت چرا وقتی از مرجع تقلید می پرسید فروضت را طبق دنیای واقعی مطرح نمی کنید بلکه لب مرزی مطرح می کنید ؟
شما چه جوابی می دهید ؟

اگر شما فروض را طبق دنیای واقعی مطرح کردید و مرجع گفت مکروه است نه حرام ، چرا باید فکر کنیم که ممکن است عذاب شویم ؟

Reza-D;919891 نوشت:
لذا عقيدهء من اين است كه اخلاقيات بايد بر فقه اولويت داده بشود
و در مثالي كه عرض كردم ، جامعه جوري بار آمده باشد كه افرادش به درجهء اثر توجه كنند ، نه درجهء حكم

درجه ی اثر باید در فرض مسئله ی فقهی لحاظ شود تا حکم درستی داده شود ...

در مورد اولویت، طبعا باید تعارضی یا تقابل و تضادی باشد تا اولویتی مطرح شود ...
مثلا اخلاق بگوید فلان کار را انجام بده و فقه بگوید مکروه است.
ممکن است کسی بگوید نه اصلا ممکن نیست اخلاق بگوید انجام بده و فقه بگوید مکروه است ....
اما به هر حال ما آدمیزاد هستیم و همانطور که ممکن است فکر کنیم خدا مادی است به این نتیجه برسیم که انجام یک عمل اخلاقی از حیث فقهی مکروه است ...

در این فرض کدام یک را مقدم کنیم ؟

یا مثلا اخلاق بگوید انجام بده و فقه بگوید حرام است.

در این فرض کدام یک را مقدم کنیم ؟

اگر اخلاق از نوع آراء محموده باشد و از قضایای عقل ستیز ( یعنی حکم فقه عقل ستیز باشد ) که ظاهرا می گویند انجامش بده و فقه را کنار بگذار ..
اما اگر اخلاق از نوع عقل ستیز نباشد ظاهرا می گویند اخلاق را بینداز کنار و برو به فقه عمل کن ...

و طاها;919913 نوشت:
اگر شما فروض را طبق دنیای واقعی مطرح کردید و مرجع گفت مکروه است نه حرام ، چرا باید فکر کنیم که ممکن است عذاب شویم؟

متوجه عرض بنده نشديد
عرض كردم بنده تمام مسائل را دقيق و طبق دنياي واقعي توضيح مي دهم و مرجع هم بر مبناي همان ها پاسخ ميدهد و دقيق هم پاسخ مي دهد
حرف من اين است كه خدا به من عقل داده و مرا اشرف مخلوقات قرار داده و كاملترين دين را براي من با بهترين بنده اش يعني محمد(ص) فرستاده

توقع از اين موجود (انسانِ مسلمانِ شيعه)اين نيست كه مثلاً اگر حد خطر 80 است و شرايط دريافت طلب 79/5 ، بگويد خب الحمدالله ديگر پول طرف را بگيرم گناه نكرده ام!
من ميگويم نبايد اينقدر خط كشي شده و شبيه به رياضي به دين نگاه كنيم و همه چيز را با متر بسنجيم
با اطمينان ميگويم خدا اين را از ما نخواسته و نمي خواهد
احكام و حدود ، ابزار هستند براي رسيدن به كمال

داستان موسي و شبان را كه مي دانيد
خدا براي آن شبان گفت اگر بگويد خدايا بيا تا كفش هايت را بدوزم ايرادي ندارد
اما قرار نيست عقل تمام مردم در حد همان چوپان بماند
از نظر من جامعه اي كه مردمش اگر ديدند خطر گرفتن طلبشان براي بدهكار زيان دارد ، بعد رفتند دنبال جوازي براي دريافت اين طلب ، چنين جامعه اي ابداً ديني نيست و چيزي هم از اسلام نفهميده

Reza-D;919915 نوشت:
متوجه عرض بنده نشديد
عرض كردم بنده تمام مسائل را دقيق و طبق دنياي واقعي توضيح مي دهم و مرجع هم بر مبناي همان ها پاسخ ميدهد و دقيق هم پاسخ مي دهد
حرف من اين است كه خدا به من عقل داده و مرا اشرف مخلوقات قرار داده و كاملترين دين را براي من با بهترين بنده اش يعني محمد(ص) فرستاده

توقع از اين موجود (انسانِ مسلمانِ شيعه)اين نيست كه مثلاً اگر حد خطر 80 است و شرايط دريافت طلب 79/5 ، بگويد خب الحمدالله ديگر پول طرف را بگيرم گناه نكرده ام!
من ميگويم نبايد اينقدر خط كشي شده و شبيه به رياضي به دين نگاه كنيم و همه چيز را با متر بسنجيم
با اطمينان ميگويم خدا اين را از ما نخواسته و نمي خواهد
احكام و حدود ، ابزار هستند براي رسيدن به كمال

داستان موسي و شبان را كه مي دانيد
خدا براي آن شبان گفت اگر بگويد خدايا بيا تا كفش هايت را بدوزم ايرادي ندارد
اما قرار نيست عقل تمام مردم در حد همان چوپان بماند
از نظر من جامعه اي كه مردمش اگر ديدند خطر گرفتن طلبشان براي بدهكار زياد دارد ، بعد رفتند دنبال جوازي براي دريافت اين طلب ، چنين جامعه اي ابداً ديني نيست و چيزي هم از اسلام نفهميده

بله اگر آن پول(طلب)، اثراتی به مراتب بالاتر از انجام مکروه نداشته باشد، و واقعا دریافت طلب مکروه باشد آن را خلاف کمال نفس می دانم ... و خدا هم از ما می خواهد که هر چه بیشتر به سمت کمال برویم اگر چه عذابمان نکند.

چون انسان عاقل و نیک سیرت بین مکروه و حرام، مکروه را انتخاب می کند ...
بین خوب و خوب تر، خوب تر را انتخاب می کند ..
بین بد و بدتر ، بد را انتخاب می کند ...

و طاها;919914 نوشت:
اگر اخلاق از نوع آراء محموده باشد و از قضایای عقل ستیز ( یعنی حکم فقه عقل ستیز باشد ) که ظاهرا می گویند انجامش بده و فقه را کنار بگذار ..
اما اگر اخلاق از نوع عقل ستیز نباشد ظاهرا می گویند اخلاق را بینداز کنار و برو به فقه عمل کن ...
خب اينجا سوال پيش ميايد كه اصلاً معيار تشخيص خودِ عقل چيست؟
كدام تفكر عقلاني است و كدام غيرعقلاني؟

و طاها;919914 نوشت:
مثلا اخلاق بگوید انجام بده و فقه بگوید حرام است
من ميگويم تعارض عملي ندارند ، بلكه تعارض تئوري دارند
كه اين تعارض تئوري هم به دليل عدم بررسي عملي است

مثلاً روي جعبهء يك وسيلهء الكتريكي نوشته شده كاركرد تا دماي 30 درجه
اما وقتي عملاً از آن استفاده مي كني مي بيني گاهي سر 28 درجه خاموش ميشود و گاهي هم تا 32 درجه بدون مشكل كار ميكند

خب آيا شركت دروغ نوشته؟
خير درست نوشته
آيا بايد از اين پس ديگر به نوشته هاي روي جعبهء دستگاه هاي الكتريكي بي توجه بود؟
باز هم خير ، قطعاً همچنان همان نوشتهء روي جعبه ملاك سنجش است
اما سنجش تئوري نه عملي
استفاده كننده خودش بايد اينقدرعاقل باشد كه بداند وقتي هوا گرم است از آن وسيله بيشتر از 28 درجه كار نكشد
و وقتي هوا خنك است تا 32 درجه هم جا دارد

حالا شما نوشتهء روي جعبه را معادل احكام بگيريد
و ميزان كاركرد عملي را معادل اخلاق درنظر بگيريد

نكته:
گر چه روي جعبه نوشته شده 30 درجه
اما اگر درگرما بيش از 28 درجه از آن كار بكشيد خواهد سوخت!

و طاها;919916 نوشت:
بله اگر آن پول(طلب)، اثراتی به مراتب بالاتر از انجام مکروه نداشته باشد، و واقعا دریافت طلب مکروه باشد آن را خلاف کمال نفس می دانم ...
و خدا هم از ما می خواهد که هر چه بیشتر به سمت کمال برویم اگر چه عذابمان نکند

من ميگويم در برخي موارد عذاب مي كند ، حتي اگر در اصطلاح فقهي به آن عمل گفته بشود مكروه
از نظر من فرق است بين افراد دراين زمينه

يعني شايد خداوند مثلاً از مني كه حد فهمم پايين تر است انتظار نداشته باشد و حكم را براي من مكروه در نظر بگيرد
ولي از جناب "وطاها" كه عاقل تر است انتظار بيشتري دارد و آن مكروه را براي شخصِ "وطاها" حرام بداند
دقت بفرمائيد خداوند اين را با شناخت از شما لحاظ ميكند. يعني شما قطعاً به ميزان فهم خود آگاه هستيد و لذا اين موضوع به معناي تبعيض نيست
موضوع قفل شده است