جمع بندی هدف خلقت، عبادت؟

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هدف خلقت، عبادت؟

سلام
منم یک سوالایی نظیر ایشون دارم
http://www.askdin.com/showthread.php?t=47680&page=9
دیدم تاپیک به نتیجه نرسیده. این سوال همیشه سوالای منم بوده. گاهی کمتر و گاهی بیشتر. چرا پس اگر چنین موضوعی ایجاد شده دیگه دنبال نشده تا به نتیجه برسیم؟ مطمئن باشید سوالات خیلی های دیگه هم هست. البته من منظورم این نیست که جواب چنین سوالاتی قطعا به نتیجه می رسه که اگه می رسید، انسان ها که سال ها روی کره ی زمین زندگی می کردند جواب داشتند. مثلا کتابی بود راجب به این که هدف آفرینش انسان چیه و همه چیز هم کاملا مشخص بود و هیچ ابهامی نبود. نمی دونم شاید اگر ابهام از بین می رفت دیگه زندگی، زندگی نمی شود.
به هر حال سوالی هست که خودم به جواب قانع کننده نرسیدم.
اینکه خداوند در قرآن می فرمایند که ما انسان را نیافریدیم جز برای اینکه من را عبادت کند. برای من که فهم عمیقی ندارم، قابل درک نیست. اصلا منظور از عبادت چی هست؟ این که نماز بخونم و ترک محرمات و انجام واجبات کنم و بعدش برم بهشت و در غیر این صورت جهنم. وقتی ظاهری به این قضیه توجه می شه واقعا قانع کننده نیست. شاید کسی بگه من اصلا نمی خوام بهشت برم. هرچند ماهیت بهشت برای من که فهم کمی دارم واقعا مسلم نیست. من با همین فهم کم میگم بهشت رو نمی خوام.
خلاصه ی کلام اینکه شاید بهتر باشد هر کسی علاوه بر اینکه نظرش رو اعلام می کنه، دلیل اینکه به اون چیزی که هست ایمان داره رو بگه. یا مسلمان شناسنامه ای هستیم و پدر و مادرمون نماز می خوندند و ما هم همین طور. خیلی کارها می کنیم، رشوه، دروغ غیبت ولی نماز می خونیم، روزه می گیریم. این چه اعتقادی هست که یک جاش می لنگه؟ اگر واقعا اعتقاد به مجازات و پاداش و اعتقاد به حضور خدا و مشاهده ی خدا هست این دو در کنار هم متضاد نیستند؟
اگر هم علاوه بر مسلمان شناسنامه ای، تحقیق هم کردیم و به یقین رسیدم خوب بفرمایید چطوری؟ من نمی گم همه ی کسانی که به یقین رسیدند از یک راه رفتند. فکر می کنم راه ها مختلفه. ولی بگید چطوری. اگر هم هنوز به یقین نرسیدید و فکر می کنید فکر کردن راجب این موضوع درست نیست که دیگه هیچی ولی بگید چرا.
اگر هم به یقین رسیدید بفرمایید چطور.
گوشه ی ذهنم می گه به یقین نمیشه رسید ولی به احتمال بالا چرا. در این مورد هم مطمئن نیستم.
مدتی هست به شبهه رسیدم، در مورد خدا، زندگی، آخرت،....
شاید حتی از گفتن اینکه به شبهه رسیدم خجالت بکشم. ولی دوست ندارم ایمانم نصفه و نیمه باشه. نماز بخونم ولی با هزار شک. شخصیت های بزرگی مثل آیت الله بهجت رو وقتی بهشون فکر می کنم، نمی دونم چی بگم. دوباره شک می کنم.
شک اذیت می کنه به خیلی چیزها شک می کنم.
انشالله بحث نتیجه برسد.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

بنده در فهم سوال شما قدری ابهام داشتم، در خصوص سوال شما و حواشی آن چند نکته عرض می کنم، ان شاالله که در ادامه بحث، چارچوب آن روشن تر شود، فقط خواهش می کنم از مباحث مطرح شده، «هدف خلقت» «عادلانه بودن آفرینش ما»، «مومن شناسنامه ای و مومن تحقیقی» و... برای تمرکز در بحث، یکی را انتخاب کنید، ممنونم.

sara1225;912488 نوشت:
شاید حتی از گفتن اینکه به شبهه رسیدم خجالت بکشم. ولی دوست ندارم ایمانم نصفه و نیمه باشه

پافشاری شما برای پذیرفتن مساله با تعقل و تفکر، وعدم پرهیز از سوال به خاطر خجالت یا طعنه دیگران، درخور ستایش و تحسین است، و از این بابت به شما تبریک می گویم.

sara1225;912488 نوشت:
شاید کسی بگه من اصلا نمی خوام بهشت برم. هرچند ماهیت بهشت برای من که فهم کمی دارم واقعا مسلم نیست. من با همین فهم کم میگم بهشت رو نمی خوام.


زمانی یک انسان می تواند بگوید من بهشت را نمیخواهم که از آن آگاه باشد، انسان هایی که از الان می گویند ما نه عبادت می خواهیم بکنیم، و نه بهشت می خواهیم، مثل کودکی است که در راه شهربازی با دیدن خرابه های شهر در مسیر راه پشیمان شده و هی نق می زند که من نمی خواهم بیایم، هر چه پدر و مادر می گویند بابا بیا برویم، تو که پایان کار را ندیده ای چرا قضاوت می کنی، اما این بچه دچار قضاوت عجولانه است! طبیعی است که پدر و مادر چون می دانند قضاوت او عجولانه است و به زودی از گفته خود پشیمان خواهد شد به اعتراض او بهایی نمی دهند.

sara1225;912488 نوشت:
اگر هم علاوه بر مسلمان شناسنامه ای، تحقیق هم کردیم و به یقین رسیدم خوب بفرمایید چطوری؟

همچنین پیش از پاسخ به سوال شما در خصوص هدف خلقت، باید عرض کنم که حتی اگر هدف عبادت و مراد ازآن را ندانیم این با سایر اعتقادات ما منافاتی ندارد و اعتقادمان لنگ نیست، همین که بدانیم خداوند حکیمی که ما را خلق کرده و بی نیاز مطلق است ما را به امری فراخوانده است روشن میشود که حکمت آن برای ماست، نه برای او.

sara1225;912488 نوشت:
اینکه خداوند در قرآن می فرمایند که ما انسان را نیافریدیم جز برای اینکه من را عبادت کند. برای من که فهم عمیقی ندارم، قابل درک نیست. اصلا منظور از عبادت چی هست؟ این که نماز بخونم و ترک محرمات و انجام واجبات کنم و بعدش برم بهشت و در غیر این صورت جهنم. وقتی ظاهری به این قضیه توجه می شه واقعا قانع کننده نیست.

عبادت در یک کلام یعنی معرفت(صدرالمتالهین، شرح اصول کافی، ج1، ص182) معرفتی که از اطاعت خدا نشأت می گیرد، پس عبادت در یک کلام یعنی اطاعت از خداوند، اطاعتی که تمام نفعش به خود انسان بر می گردد، و مایه رشد انسان می شود.
البته رابطه بین این اطاعت و آن پاداش قراردادی نیست، بلکه خداوند از رابطه تکوینی بین رفتارها و نتایج سخن میگوید، مانند پزشکی که می گوید اگر دستورهای من را رعایت کنی به صحت خواهی رسید، و اگر غیر از آن رفتار کنی نتیجه رفتارت ناخوشی است که دامن خودت را می گیرد.

به عبارت دیگر این طور نیست که خداوند درختانی در بهشت کاشته باشد، و از آن طرف هم آتشی روشن کرده باشد، و بعد بگوید هر کسی خوب بود به بهشت می برمش و هر کسی که بد باشد او را به جهنم وارد می سازم، بلکه نتیجه عبادت بهشت بوده، و نتیجه طغیان و انحراف، آتش جهنم است.
لذا می فرماید هیزم جهنم خود مردم هستند «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي‏ وَقُودُهَا النَّاسُ»؛ بترسید از آتشی که هیزم آن مردم هستند(بقره:24) یعنی این آتش از اعماق وجود خود انسان زبانه می کشد: «نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ* الَّتىِ تَطَّلِعُ عَلىَ الْأَفِْدَة»؛ آتش فروزان و خرد كننده خداست* آتشى كه از دل ها زبانه می کشد(همزه:6 و 7)
پس حقیقت، و آن روی سکه گناهان آتشی است که ذره ذره انباشته می شود و باطن انسان را تغییر می دهد، همان طور که قرآن می فرماید: «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في‏ بُطُونِهِمْ نارا»؛ آنان كه مال يتيمان را به ستمگرى مى‏ خورند در حقيقت آنها در شكم خود آتش فرو مى‏ برند(نساء:10)

ممنون
برای من که خیلی با این مفاهیم آشنا نیستم و تازه می خوام شروع کنم و تا به حال کتاب هایی در زمینه سوال های مورد نظرم نخوندم، خوندن کتاب های ملاصدرا خوب هست یا اگر بخونم انقدر سخت و ثقیل هست که متوجه نشم و دلزده بشم؟

[="Tahoma"][="Navy"]

sara1225;912488 نوشت:
سلام
منم یک سوالایی نظیر ایشون دارم
http://www.askdin.com/showthread.php?t=47680&page=9
دیدم تاپیک به نتیجه نرسیده. این سوال همیشه سوالای منم بوده. گاهی کمتر و گاهی بیشتر. چرا پس اگر چنین موضوعی ایجاد شده دیگه دنبال نشده تا به نتیجه برسیم؟ مطمئن باشید سوالات خیلی های دیگه هم هست. البته من منظورم این نیست که جواب چنین سوالاتی قطعا به نتیجه می رسه که اگه می رسید، انسان ها که سال ها روی کره ی زمین زندگی می کردند جواب داشتند. مثلا کتابی بود راجب به این که هدف آفرینش انسان چیه و همه چیز هم کاملا مشخص بود و هیچ ابهامی نبود. نمی دونم شاید اگر ابهام از بین می رفت دیگه زندگی، زندگی نمی شود.
به هر حال سوالی هست که خودم به جواب قانع کننده نرسیدم.
اینکه خداوند در قرآن می فرمایند که ما انسان را نیافریدیم جز برای اینکه من را عبادت کند. برای من که فهم عمیقی ندارم، قابل درک نیست. اصلا منظور از عبادت چی هست؟ این که نماز بخونم و ترک محرمات و انجام واجبات کنم و بعدش برم بهشت و در غیر این صورت جهنم. وقتی ظاهری به این قضیه توجه می شه واقعا قانع کننده نیست. شاید کسی بگه من اصلا نمی خوام بهشت برم. هرچند ماهیت بهشت برای من که فهم کمی دارم واقعا مسلم نیست. من با همین فهم کم میگم بهشت رو نمی خوام.
خلاصه ی کلام اینکه شاید بهتر باشد هر کسی علاوه بر اینکه نظرش رو اعلام می کنه، دلیل اینکه به اون چیزی که هست ایمان داره رو بگه. یا مسلمان شناسنامه ای هستیم و پدر و مادرمون نماز می خوندند و ما هم همین طور. خیلی کارها می کنیم، رشوه، دروغ غیبت ولی نماز می خونیم، روزه می گیریم. این چه اعتقادی هست که یک جاش می لنگه؟ اگر واقعا اعتقاد به مجازات و پاداش و اعتقاد به حضور خدا و مشاهده ی خدا هست این دو در کنار هم متضاد نیستند؟
اگر هم علاوه بر مسلمان شناسنامه ای، تحقیق هم کردیم و به یقین رسیدم خوب بفرمایید چطوری؟ من نمی گم همه ی کسانی که به یقین رسیدند از یک راه رفتند. فکر می کنم راه ها مختلفه. ولی بگید چطوری. اگر هم هنوز به یقین نرسیدید و فکر می کنید فکر کردن راجب این موضوع درست نیست که دیگه هیچی ولی بگید چرا.
اگر هم به یقین رسیدید بفرمایید چطور.
گوشه ی ذهنم می گه به یقین نمیشه رسید ولی به احتمال بالا چرا. در این مورد هم مطمئن نیستم.
مدتی هست به شبهه رسیدم، در مورد خدا، زندگی، آخرت،....
شاید حتی از گفتن اینکه به شبهه رسیدم خجالت بکشم. ولی دوست ندارم ایمانم نصفه و نیمه باشه. نماز بخونم ولی با هزار شک. شخصیت های بزرگی مثل آیت الله بهجت رو وقتی بهشون فکر می کنم، نمی دونم چی بگم. دوباره شک می کنم.
شک اذیت می کنه به خیلی چیزها شک می کنم.
انشالله بحث نتیجه برسد.

سلام
خداوند متعال عین خیر و رحمت و مهربانی است و برای او هدفی هم جز این موضوعیت ندارد یعنی برای خدای متعال چیزی جز خیر و رحمت و مهربانی نمی تواند هدف باشد. برای انسان هم هدفی غیر از این نیست. او باید مانند خدای متعال فارغ از هر نوع منفعت جویی و ریاکاری و تظاهر بتواند به دیگران خدمت مهربانی و محبت کند آنهم به انواع و اقسام آن. زندگی دنیا شرایط سختی برای این آزمون است . وقتی انسان توانست با استفاده از برنامه الهی در همه امورش جز خیر و نیکی و مهربانی از خود بروز ندهد جلوه ای از خدا بر روی زمین و جانشین نور در وادی ظلمت خواهد بود. البته شاید فکر کنید این کار ساده ای است اما نه اصلا ساده نیست. مشکلات زیاد و مصائب بسیار دارد. هرچه آنرا بیشتر باور کنی امتحان سخت تری در پیش خواهی داشت تا صداقت و راستی ات کاملا آزموده شود و می بینی که چه خوبانی جان خود را در این آزمونها فدا کرده اند. پیشوایان دین همه بر سر این عهد بودند و رنج و مصیبت کشیدند تا ثابت کنند شرایط آنها را از مسیر نیکی و مهربانی خارج نمی کند.
البته برنامه الهی در این دین جامع است بخشی از برنامه ها به اندیشه های صحیح باز می گردد که نگاه صحیح انسان به مسائل را تامین می کند بخشی نیز مربوط به ایجاد ارتباط با حق تعالی و گرفتن نور و رحمت و توان از آنسو می شود و بخش مهمتر و سخت آن وظایفی است که انسان در قبال دیگران دارد که آزمون اصلی است. با عقاید مسیر را می شناسیم و با ارتباط با خدا نیرو می گیریم و با خدمت و نیکی به خلق مسیر را طی می کنیم. پایان راه کمال و سعادتی است بنام منبع مهر و نیکی شدن همانند خدای متعال لذا در حدیث از امام صادق ع نقل شده : عبودیت گوهری است که کنه و مغز آن خداوندگاری است. خیلی خیلی ساده یعنی انسان با بندگی به خدایی می رسد.
یا علیم[/]

sara1225;913344 نوشت:
ممنون
برای من که خیلی با این مفاهیم آشنا نیستم و تازه می خوام شروع کنم و تا به حال کتاب هایی در زمینه سوال های مورد نظرم نخوندم، خوندن کتاب های ملاصدرا خوب هست یا اگر بخونم انقدر سخت و ثقیل هست که متوجه نشم و دلزده بشم؟

اگر بخشی از پاسخ بنده برای شما ابهام دارد بفرمایید تا ساده تر توضیح بدهم.

قطعا اگر با این مفاهیم آشنا نیستید کتاب های ملاصدرا نمی تواند برای شما راهگشا باشد، برای اینکه بتوانم کتابهای مناسب برای شما معرفی کنم پیشینه خود و سطح تحصیلات، و مطالعات خود را بیان بفرمایید.

با سلام

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ
جن و انس را نیافریدم جز اینکه عبادتم کنند

اولین پرسش در عبادت اینست که ما چه کسی را بپرستیم و صفاتش چیست و... پس اول دنبال شناخت و معرفت معبود میرویم و بعد به عبادت وی خواهیم پرداخت.

لذا معنی باطنی آیه میشود : جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه با معرفت نسبت به من عبادتم کنند!

عبادت بدون شناخت معبود، بی معنی است! بنابراین شناخت خدا جوهر و اساس عبادت است!

مسلم;913425 نوشت:
قطعا اگر با این مفاهیم آشنا نیستید کتاب های ملاصدرا نمی تواند برای شما راهگشا باشد، برای اینکه بتوانم کتابهای مناسب برای شما معرفی کنم پیشینه خود و سطح تحصیلات، و مطالعات خود را بیان بفرمایید.

تقریبا میشه گفت بجز کتاب های آقای مطهری که اون رو هم همش رو نخوندم، مطالعه ای در این زمینه نداشتم. تحصیلات دانشگاهی دارم و فنی خوندم.

sara1225;913637 نوشت:
تقریبا میشه گفت بجز کتاب های آقای مطهری که اون رو هم همش رو نخوندم، مطالعه ای در این زمینه نداشتم. تحصیلات دانشگاهی دارم و فنی خوندم.

عذرمیخواهم، فقط در خصوص عبادت و هدف خلقت می خواهید مطالعه کنید یا به طور کلی در زمینه اعتقادات؟

در زمینه همه چیز. شما فکر کنید با یک شخصی مواجه هستید که بخواد مسلمان بشه. چطوری کمکش می کنید. من مسلمان هستم. بواسطه ی این که در ایران متولد شدم مثل خیلی ها مسلمان هستم. مسلمانی که گاهی شک می کردم ولی زیاد هم فکر نمی کردم انقدر مشغول چیزهای دیگه مثل درس و دانشگاه و کار می شدم که شکم یادم می رفت. الان ولی سعی دارم این طوری نباشم. می دونم آدم به یقین کامل نمی رسه. شاید هم بعضی ها برسند. ولی دوست دارم حداقل بیشتر بدونم.

avin;913537 نوشت:
اولین پرسش در عبادت اینست که ما چه کسی را بپرستیم و صفاتش چیست و... پس اول دنبال شناخت و معرفت معبود میرویم و بعد به عبادت وی خواهیم پرداخت

برای ما که مسلمان به دنیا امدیم، این چیزها انگار که حل شده باشه. خیلی ها مثل خودم دنبال این نمی ریم که کی هستیم، خدا چیه، دینمون چیه. اصلا حقیقت چیه. بعضیا بعد از مدتی بی دین می شند. بعضی ها مثل خودم نماز و روزه از روی نداستن می خونیم بعضی ها هم می رند دنبالش نمی دونم به یقین می رسند یا خیر. شاید اگر کسی بخواد بره باید بشه شخصی امثال ملاصدرا، ابن سینا که زندگی شون رو وقف دانستن کردند، نمی دونم آخرش رسیدن یا نه. حالا منم دوست دارم بیشتر بدونم. هر چند بعضی وقتا خسته میشم، می گم مگه میشه خدا نباشه، مگه میشه هر چی تا الان باور کردم نباشه. هیچ وقت دوست ندارم که باور هام از بین برند. دوست دارم ایمان بیشتر بشه.

مسلم;913660 نوشت:
عذرمیخواهم، فقط در خصوص عبادت و هدف خلقت می خواهید مطالعه کنید یا به طور کلی در زمینه اعتقادات؟

راهنمایی نمی کنید؟

سلام

نکته ای خواستم عرض کنم

عبادت یکی از اهداف خلقت است

اما بنظرتان نماز بدون توجه همینجوری میتونه هدف خلقت باشه؟؟؟

نه فقط...

یک حدیث از امام حسین ع هست که میگن

هدف از خلقت
1 عبادت
2 معرفت
3کمال الهی
4قرب الهی

یعنی ما با عباداتمان باید به شناخت خداب رسیم

وقتی ما خدا و صفات خوب او را می شناسیم
به فکر خوب شدن می افتیم
اصلا خوب گرایی توی وجود ماست و خدا برای هدفش اینو تو وجودمون گذاشته
بعد ما خودمونو شکل خدا میکنیم
یا همون تزکیه نفس
که با پاک شدن از صفات بد و رذیله و ایجاد صفات فعلی خداوند در ما بوجود می اد

و هیچ روشی برای معرفت به خدا نیست جز تقرب به ائمه

که ولی های خدا هستند
وقتی ما با خدا سنخیت پیدا کنیم
به او نزدیک میشیم

به این اسونیه مطلب

همه این راه های شما رو منم رفتم...میدونم دوست دارید ایمان داشته باشید.اصلا هم لازم نیست برید ملاصدرا یا ابن سینا شید.هر کی به اندازه خودش میدونه

sara1225;913737 نوشت:
رای ما که مسلمان به دنیا امدیم، این چیزها انگار که حل شده باشه. خیلی ها مثل خودم دنبال این نمی ریم که کی هستیم، خدا چیه، دینمون چیه. اصلا حقیقت چیه. بعضیا بعد از مدتی بی دین می شند. بعضی ها مثل خودم نماز و روزه از روی نداستن می خونیم بعضی ها هم می رند دنبالش نمی دونم به یقین می رسند یا خیر. شاید اگر کسی بخواد بره باید بشه شخصی امثال ملاصدرا، ابن سینا که زندگی شون رو وقف دانستن کردند، نمی دونم آخرش رسیدن یا نه. حالا منم دوست دارم بیشتر بدونم. هر چند بعضی وقتا خسته میشم، می گم مگه میشه خدا نباشه، مگه میشه هر چی تا الان باور کردم نباشه. هیچ وقت دوست ندارم که باور هام از بین برند. دوست دارم ایمان بیشتر بشه.

mahdiyavar;914199 نوشت:
همه این راه های شما رو منم رفتم...میدونم دوست دارید ایمان داشته باشید.اصلا هم لازم نیست برید ملاصدرا یا ابن سینا شید.هر کی به اندازه خودش میدونه

ایمان با شک خوبه؟ من از در حالت شک بودن ناراحتم. می دونم برخی افراد هستند دارند همین طوری نماز می خونند روزه می گیرند و بقیه مسائل ولی نمی دونند چرا. ازشون عیبی نیست. یعنی ایمان دارند. حالا حتما شک هم ندارند. ولی من که تا اینجا رسیدم دوست ندارم در شک بمونم.

sara1225;914200 نوشت:
ایمان با شک خوبه؟ من از در حالت شک بودن ناراحتم. می دونم برخی افراد هستند دارند همین طوری نماز می خونند روزه می گیرند و بقیه مسائل ولی نمی دونند چرا. ازشون عیبی نیست. یعنی ایمان دارند. حالا حتما شک هم ندارند. ولی من که تا اینجا رسیدم دوست ندارم در شک بمونم.

ببینید شما ایمانتون هنوز قوی نیست و جای تقویت داره...هی این مسائل رو که گفند رو برای خودتون مرور کنیدو توکل داشته باشید ان شالله ایمانتون قوی میشه صبر داشته باشید

مردم در خوابند که نمیفهمند برای چی نماز میخونن و روزه میگیرن.جای شکر داره که شما به این فکرید...

شما الان دارید خودتونو میشناسید
و هدفتونو
دیگه بیشتر از این

شکر کنید و نگران نباشید

و ایمانتونو با تفکر زیاد کنید
ذکر هم بگویید...

برای تقویت ایمان خوبه که بگید

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

ایشالا ولی خدا بشید و خدا رو بشناسید=d>

اصلا ناراحت نباشید

شک تون مقدسه

برید سجده شکر بجا بیارید

که خدا به شما عنایت کرده
و بیدار تون کرده
و متوجه تون کرده به عالم معنا

شما دلتون یه سری وسوسه شیطون توش هست

واسه همین نمیذاره ایمانو واردش کنید

صبر کنید همه چی خوب میشه

به عنوان یه خواهر کوچیک گفتم بهتونhappy@};-@};-

دلتون گرم باشه و توسل داشته باشید به امام زمان

امام زمان با دلتون پیوند خورده ، کمکتون میکنن

ممنون. شک مقدس!
انشالله که همین طور باشه.
انشاالله مورد عنایت امام زمان باشیم.

sara1225;914185 نوشت:
راهنمایی نمی کنید؟

از تاخیر پیش آمده عذرخواهی می کنم

برای اینکه سطح اطلاعات اعتقادی تون رو افزایش بدید باید یک سیر مطالعاتی برای خودتون ایجاد کنید، و کم کم سطح مطالعاتتون رو ارتقاء بدید، البته برای این کار اصلا عجله ای نیست می تونید روزی نیم ساعت، یا یک ساعت به مطالعه در این زمینه اختصاص بدید.

ابتدا به مطالعه یکی از دو کتاب عقائد استدلالی نوشته استاد علی ربانی گلپایگانی، یا کتاب آموزش کلام اسلامی آقای سعیدی مهر مراجعه بفرمایید، هر دو کتاب دو جلدی هست.
بعد برای مرتبه بعدی به کتاب آموزش عقائد آیت الله مصباح یزدی مراجعه بفرمایید.
مباحث کلامی شهید مطهری در چهار جلد اول مجموعه آثار ایشان نیز در این راستا قرار می گیرند.
در مرحله بعد کتاب «ترجمه محاضرات» به تلخیص استاد ربانی گلپایگانی و ترجمه آقای سلیمانی بهبهانی، و کتاب «کلام نوین اسلامی» نوشته دکتر خسروپناه مراجعه بفرمایید.

همچنین در مراحل بعد می توانید بای کشف حقیقت آفرینش می توانید به کتاب «فلسفه آفرینش» نوشته دکتر عبدالله نصری مراجعه کنید، شاید کتاب کمی برای شما سنگین باشد، خصوصا بخشی که به بیان نظرات غربی ها اشاره دارد، اما بخش هایی از آن که به نگاه اسلامی اشاره دارد قابل استفاده است.

اگر بتوانید در کنار سیر مطالعاتی کلامی، سیر مطالعات تفسیری هم داشته باشید به پاسخ بسیاری از سوالات دیگر خود هم دست خواهید یافت، اما بنده نمی توانم معرفی کنم خودتان باید تشخیص دهید چه تفسیری در حد فهم شماست، اگر ترجمه المیزان را بتوانید درک کنید، قطعا المیزان پاسخ 90 درصد سوالات شما را خواهد داد، اگر نمی توانید آن را بفهمید، تفسیر تسنیم؛ اگر آن هم برای شما سنگین است تفسیر نمونه.
چون حُسنی که تفاسیر نسبت به کتب کلامی دارند این است که از آن حالت خشک عقلانی خارج شده و به اقتضاء آیات قرآن همه مباحث را در خود جای داده اند، و به همه سوالات پاسخ دااده اند.

[="Times New Roman"][="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

sara1225;912488 نوشت:
سلام
منم یک سوالایی نظیر ایشون دارم
...
انشالله بحث نتیجه برسد.

سلام و عرض ادب
بنده پیشنهاد می‌کنم که سیر سخنرانی‌های استاد پناهیان رو دنبال کنید.

sara1225;912488 نوشت:
اینکه خداوند در قرآن می فرمایند که ما انسان را نیافریدیم جز برای اینکه من را عبادت کند. برای من که فهم عمیقی ندارم، قابل درک نیست. اصلا منظور از عبادت چی هست؟ این که نماز بخونم و ترک محرمات و انجام واجبات کنم و بعدش برم بهشت و در غیر این صورت جهنم.

خدا می‌خواهد ما اسلام بیاوریم. یعنی تسلیم او باشیم.

اما چرا خدا می‌خواهد ما تسلیم او باشیم؟
از یک سو، می‌دانیم عالم را خداوند متعال آفرید، پس کسی جز او به قوانین آن علم ندارد.
از سوی دیگر، در قرآن می‌خوانیم که خداوند فرمود: «از روحِ خود (در شما) دمیدم.» و این یعنی «حقیقت انسان (و به تعبیری همان روح)» حالت تنزل یافته‌ای از روحِ خدا است.

  • برای ادامه گفتگو لازم است توضیح کوتاهی داده شود:
    • روحِ خدا چیست؟ «روحِ خدا» در واقع نزدیک‌ترین مخلوق به «خدا» می‌باشد که همه‌ی اسمائ حسنی و صفات علیای «خدا» در این مخلوق به نحو بهتر و کامل‌تر و جامع‌تری جلوه کرده و از سعه‌ی وجودی خاصی برخوردار است. (به صورت خودمانی اگر بگویم، همه چی تموم هست!)

حال سوالی پیش می‌آید...
مگر ما از روحِ خدا نیستیم. پس چرا وضع ما اینگونه است؟ پس چرا حقایق عالم را درک نمی‌کنیم؟!
پاسخ این است، زمانی که به عالم ماده (دنیا) وارد شدیم، ما دچار حجاب‌هایی شدیم. (یعنی به علت آنکه تحت‌تاثیر محیط دنیا قرار گرفتیم حجاب‌هایی حقیقت ما را پوشاند)
مانند حجاب عقاید و افکار باطل، حجاب اخلاق و اوصاف رذیله، حجاب اوهام و تخیلات، حجاب بدن و ...

حال خدا از ما می‌خواد با برطرف کردن آن حجاب‌ها به حقیقت خود برسیم.
ما که راه برطرف کردن حجاب‌ها را نمی‌دانیم. خداوند متعال ما و عالم را آفریده است. پس او راه برطرف شدن حجاب‌های ما را می‌داند.

پس برای رسیدن به حقیقت‌مان باید تسلیم خدا باشیم. یعنی دین اسلام بیاوریم و به آموزه‌های دینی عمل نماییم.

عمل به آموزه‌های دینی، صراط مستقیم ما است. زیرا در این راه به خدا نزدیک‌تر می‌شویم. زیرا با برطرف کردن حجاب‌ها، به حقیقت خود (که از روحِ خدا است) نزدیک‌تر می‌شویم.

اما در مورد بهشت و جهنم:

می‌خواهید بدانید خداوند متعال به انسان چگونه نگاه می‌کند.
خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «شما را امتحان می‌کنم تا این که کدام یک از شما بهتر عمل می‌کنید؟»
به تعبیری مسابقه دوی جام‌جهانی را درنظر بگیرید، داور سوت می‌زند و دوندگان شروع به دویدن می‌کنند همه سعی می‌کنند اول بشوند تا جایزه با ارزش‌تر را دریافت کنند.
حال یک دونده وسط مسابقه پیدا می‌شود و می‌گوید: «نمی‌خواهم بدوم!» و می‌ایستد. (به نظر شما بعد از پایان مسابقه اسپانسر این شخص با او چه خواهد کرد؟ برای او هزینه‌ها شد...)

وقتی انسان به این لطف و نعمت بزرگ خدا (منظور روح) بی‌اعتنایی می‌کند و به آن پشت پا می‌زند! خداوند با چنین موجودی دون همتی چگونه برخود نماید؟ حال آنکه می‌دانیم زمین و آسمان را او آفرید، ما را او آفرید.
یعنی خدا می‌خواهد جایزه دهد و یک نفر وسط جمع می‌گوید جایزه نمی‌خواهم! این بی‌ادبی است به خدایی که همه دارایی ما از اوست.

[/]

پرسش
منظور از عبادت به عنوان هدف خلقت چیست؟ این که با انجام واجبات و ترک محرمات برویم بهشت و در غیر این صورت جهنم. شاید کسی بگوید من اصلا نمی خواهم بروم به بهشت. ماهیت بهشت برای من واقعا مسلّم نیست. من با همین فهم کم میگویم بهشت را نمی خواهم.

پاسخ
برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول:

اگر ما به طور دقیق هدف عبادت و مراد ازآن را ندانیم این با سایر اعتقادات ما منافاتی ندارد و اعتقادمان لنگ نیست، همین که بدانیم خداوند حکیمی که ما را خلق کرده و بی نیاز مطلق است ما را به امری فراخوانده است روشن میشود که حکمت آن برای ماست، نه برای او.
زمانی یک انسان می تواند بگوید من بهشت را نمیخواهم که از آن آگاه باشد، انسان هایی که از الان می گویند ما نه عبادت می خواهیم بکنیم، و نه بهشت می خواهیم، مثل کودکی است که پدر و مادر به او وعده شهربازی داده باشند اما در راه شهربازی با دیدن خرابه های شهر در مسیر راه پشیمان شده و هی نق می زند که من نمی خواهم بیایم، هر چه پدر و مادر می گویند بابا بیا برویم، تو که پایان کار را ندیده ای چرا قضاوت می کنی، اما این بچه دچار قضاوت عجولانه است! طبیعی است که پدر و مادر چون می دانند قضاوت او عجولانه است و به زودی از گفته خود پشیمان خواهد شد به اعتراض او بهایی نمی دهند.

نکته دوم:

خداوند برای خودش هدفی از خلقت نداشته است، چرا که او بی نیاز مطلق است، نقص و نیازی در او راه ندارد، پس هم خلقت و هم هدف از آن به خود خلق بر می گردد، بنابراین برای هر آفریده ای متناسب با مرتبه ای که دارد هدفی در نظر گرفته و ابزار لازم برای رسیدن به آن هدف را به او داده است: «رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»؛ پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى، آفرينش او را به وى عطا كرده، سپس هدايت نمود.(1)
برای انسان و جن که دارای عقل هستند و توان رشد و تکامل درونی دارند تکالیفی قرار داده شده، این تکالیف در حقیقت مسیر رشد برای آنهاست، و بهشت و جهنم در حقیقت مقصد این حرکت است.

به عبارت مفصل­تر رابطه بین دنیا و آخرت رابطه ای تکوینی است، این که پیامبر(ص) فرموده است: «الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَة»؛ دنیا مزرعه آخرت است(2) به این معناست که واقعا هر چه کاشته اید همان را برداشت می­کنید، نه اینکه شما چیزی را بکارید و ثمره آن را از جای دیگر برای شما بیاورند!
یعنی اینطور نیست که جهنم با این گناهان بی ارتباط باشد و به عنوان جزایی در برابر آن قرار داده شده باشد، یا بهشت هیچ ارتباطی با این اعمال نیک نداشته باشد و صرفا به عنوان یک عامل تشویقی قرار داده شده باشد.

به همین خاطر قرآن کریم می فرماید هیزم جهنم خود مردم هستند: «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي‏ وَقُودُهَا النَّاسُ»؛ بترسید از آتشی که هیزم آن مردم هستند(3) یعنی این آتش از اعماق وجود خود انسان زبانه می کشد: «نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ* الَّتىِ تَطَّلِعُ عَلىَ الْأَفْئدَة»؛ آتش فروزان و خرد كننده خداست* آتشى كه از دل ها زبانه می کشد(4)

پس حقیقت، و آن روی سکه ی گناهان، آتشی است که ذره ذره انباشته می شود و باطن انسان را تغییر می دهد، همان طور که قرآن می فرماید: «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في‏ بُطُونِهِمْ نارا»؛ آنان كه مال يتيمان را به ستمگرى مى‏ خورند در حقيقت آنها در شكم خود آتش فرو مى‏ برند(5)
_________________________
1. طه:50/20.
2. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج1، ص183.
3. بقره:24/2.
4. همزه:6و7/104.
5. نساء:10/4.

موضوع قفل شده است