جمع بندی دنیای نا عادلانه ی ما (حق الناس)

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دنیای نا عادلانه ی ما (حق الناس)

سلام...می خوام یک سری تاپیک رو شروع کنم با عناوین "دنیای نا عادلانه ی ما" که بع عدالت در این دنیا بپردازم...که در این تاپیک به داستان حق الناس اشاره می کنم....
بنده را فرض کنید و رفیقم را که هر یک از ما در حق شخصی خیانت می کند....هم بنده و هم رفیق بنده نادم می شویم و تغییر رویه در زندگیمان می دهیم.(به مانند هم) اما پایان ماجرا این نیست...گفته می شود که حق الناس دست خدا نیست...اگر حق الناسی بر گردن ما باشد، باید تاوان آن را داد..خوب عرض کردم که هم بنده و هم رفیقم نادم و پشیمان شده ایم و به نزد شخصی که به آن خیانت کرده ایم می رویم....کسی که من به او خیانت کرده ام مرا می بخشد...ولی کسی که رفیق بنده به او خیانت کرده، رفیقم را نمی بخشد....در این صورت، در قیامت، رفیق بنده باید تاوان آن گناه حق الناسش را بپردازد....ولی بنده خیر...چون آن شخص مرا بخشیده...
حوب اینجا دو شخص یک گناه عین هم انجام داده اند...هر دو پشیمان شده اند و نادم و هر دو عین هم نزد شاکی رفته و حلالیت طلبیده اند....ولی بنده بخشیده شده ام و تاوانی نخواهیم دید....ولی رفیقم بخشیده نشده و تاوان خواهد دید....آیا عدالت است که رفیق بنده تاوان ببیند و من خیر؟در حالی که هر دو یک سرگذشت داشته ایم و یک رفتار داشته ایم؟ تنها و تنها طرف حسابمان فرق می کرده که آن هم به انتخاب خودمان نبوده....

این مقدمه را عرض کردم که بگویم به نظر بنده نظام جذا و پاداش و نظام آخر و عاقبت دیدن انسان در اسلام عادلانه و منطقی و اصولی نیست، حداقل آن نظامی که من شنیده ام و تصور دارم که شاید من تصور اشتباهی داشته باشم...چرا عادلانه و منطقی نیست، مفصل است ولی بنده یک مورد به عنوان مقدمه بالا مثال ردم که این نظام عادلانه و منطقی نیست...

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

پارسا مهر;911470 نوشت:
حوب اینجا دو شخص یک گناه عین هم انجام داده اند...هر دو پشیمان شده اند و نادم و هر دو عین هم نزد شاکی رفته و حلالیت طلبیده اند....ولی بنده بخشیده شده ام و تاوانی نخواهیم دید....ولی رفیقم بخشیده نشده و تاوان خواهد دید....آیا عدالت است که رفیق بنده تاوان ببیند و من خیر؟در حالی که هر دو یک سرگذشت داشته ایم و یک رفتار داشته ایم؟ تنها و تنها طرف حسابمان فرق می کرده که آن هم به انتخاب خودمان نبوده....

این مقدمه را عرض کردم که بگویم به نظر بنده نظام جذا و پاداش و نظام آخر و عاقبت دیدن انسان در اسلام عادلانه و منطقی و اصولی نیست

با سلام و احترام

باید عرض کنم وضعیت این دو شخصی که واقعا از رفتار خویش پشیمان شده، و توبه کرده و اقدام به حلالیت طلبی کرده اند در آخرت تفاوتی نمی کند، هر دو از حق الناسی که به گردنشان بوده مبرّا خواهند بود.

ببینید اصل مسلّم و قطعی است که خداوند بیش از توان انسان از او تکلیفی نمیخواهد: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»؛ خداوند بیش از توان کسی او را تکلیف نمی کند.(بقره:286)
و روشن است که اگر کسی را مکلف کنیم که دیگری را راضی کند، و رضایت آن شخص هم خارج از توان او باشد، (چون بالاخره رضایت آن شخصِ طلبکار به اقتضای آزادی و اختیاری که دارد در اختیار خود اوست، نه اختیار این شخص پشیمان) و ممکن است نپذیرد، در این صورت اگر بر چنین تکلیفی پافشاری شود، یعنی آن شخص پشیمان را به امری تکلیف کرده ایم که خارج از توان اوست، و در برابر آن عذاب قرار داده ایم! چنین تکلیفی همان طور که به درستی فرمودید از ساحت عدل الهی به دور است.
بنابراین همین که از کرده خویش پشیمان شده، و استغفار کند، و نیز از صاحب حق حلالیت بطلبد، و برای او استغفار کند دیگر گناهی بر او نیست.

پس وضیعت هر دو شخصی که واقعا حلالیت طلبیده اند در قیامت یکسان خواهد بود.

اما اینکه پس تکلیف آن شخص صاحب حق چه می شود، در پاسخ باید گفت: اگر شخصی که حق الناس به گردنش است توبه نمیکرد، در قیامت معادل آن حق الناسی که به گردنش بود از ثوابهایش کم شده و به آن صاحب حق اعطاء میشد، اما الان که حلالیت طلبیده، خداوند از ثوابهای او بر نمیدارد، بلکه از فضل خویش به طلبکار می دهد تا تسویه حساب حاصل شود.
اما کسی که حلالیت رفیقش یا آن بدهکار یا خاطی را بپذیرد، خداوند بیش از مقداری که طلب داشت در آخرت به او می بخشد، و از سایر خطاهای او چشم پوشی می کند:
«مَنيَغفِر يَغفِرِ اللّه‏ُ لَهُ وَ مَن يَعفُ يَعفُ اللّه‏ُ عَنهُ»؛ هر كس از خطاها درگذرد، خدايش از او درگذرد و هر كس گذشت كند خدا نيز از او گذشت كند.(پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، ص734)

مسلم;912614 نوشت:
همین که از کرده خویش پشیمان شده، و استغفار کند، و نیز از صاحب حق حلالیت بطلبد، و برای او استغفار کند دیگر گناهی بر او نیست
سلام و عرض ادب استاد مسلم عزیز
اگر بخشیده شدنِ فردِ خاطی به میل خداست و نه شخص شاکی ؛ دیگر چرا به آن میگوئیم حق الناس؟ این هم که میشود حق الله
با این حساب که شما فرمودید ، حق الله شامل اینها میشود: نماز بخوانید ، روزه بگیرید ، گناه نکنید ، اگر گناه کردید توبه کنید.....
خب وقتی رضایت دادن یا ندادن شاکی اهمیتی ندارد و صرف توبهء ما برای خدا کافی است ، این میشود مصداق حق الله

به نظر میرسد لفظ حق الناس از آنجا به کار برده شده که در قیامت شما باید رضایت ناس را به دست آوری
نه اینکه صرفاً چون مخاطبت ناس است!

مسلم;912614 نوشت:
الان که حلالیت طلبیده، خداوند از ثوابهای او بر نمیدارد، بلکه از فضل خویش به طلبکار می دهد تا تسویه حساب حاصل شود
اگر اتفاق مورد نظر قابل جبران نبود چه؟ مثلاً کسی فرزند دیگری را به قتل می رساند
آیا این انتظار درست است که بگوئیم اگر قاتل توبه کرد ، پدر مقتول "وظیفه دارد"* او را ببخشد؟
و اگر نبخشید نظرش دیگر اهمیتی ندارد و خدا بدون توجه به دل این پدر ، قاتل عفو میکند؟

* = شما جایی نفرمودید وظیف دارد. اما معنای کلام شما این بود که وقتی خاطی توبه میکند ، شاکی "باید" ببخشد

Reza-D;912641 نوشت:
سلام و عرض ادب استاد مسلم عزیز
اگر بخشیده شدنِ فردِ خاطی به میل خداست و نه شخص شاکی ؛ دیگر چرا به آن میگوئیم حق الناس؟ این هم که میشود حق الله
با این حساب که شما فرمودید ، حق الله شامل اینها میشود: نماز بخوانید ، روزه بگیرید ، گناه نکنید ، اگر گناه کردید توبه کنید.....
خب وقتی رضایت دادن یا ندادن شاکی اهمیتی ندارد و صرف توبهء ما برای خدا کافی است ، این میشود مصداق حق الله

به نظر میرسد لفظ حق الناس از آنجا به کار برده شده که در قیامت شما باید رضایت ناس را به دست آوری
نه اینکه صرفاً چون مخاطبت ناس است!

اگر اتفاق مورد نظر قابل جبران نبود چه؟ مثلاً کسی فرزند دیگری را به قتل می رساند
آیا این انتظار درست است که بگوئیم اگر قاتل توبه کرد ، پدر مقتول "وظیفه دارد"* او را ببخشد؟
و اگر نبخشید نظرش دیگر اهمیتی ندارد و خدا بدون توجه به دل این پدر ، قاتل عفو میکند؟

* = شما جایی نفرمودید وظیف دارد. اما معنای کلام شما این بود که وقتی خاطی توبه میکند ، شاکی "باید" ببخشد


سلام...والا حرف دل بنده را زدید...ممنونم...گویا حق الناس تیر مشقیه یا سرکاریه!!!!!!

سلام، استاد مسلم ابتدا بنده یک حرف دل بزنم...بنده هرچه می گذره بیشتر به این قضیه پی می برم که اصولا قضایا و گذاره های دینی به هیچوجه یقینی و روشن و آشکار نیستن....خیلی راحت مثلا داستان غیبت رنگ عوض می کند، تعبراتش فرق می کند، به شکل های گوناگون تفسیز می شود...روز به روز پخته تر می شود..یعنی هیچ و هیچ یک از گذاره ها و قضایای دینی روشن و واضح و ثابت نیستند...مثال واضحش...بنده سه بار در مورد برهان فطرت تاپیک ایجاد کردم...خواستید لینک می دهم...هر یک از سه بار به یک کارشناس خاص ارجاء داده شد...خیلی جالب است در هر یک از تاپیک ها تعریف منحصر به فرد و متفاوتی ارائه شد!!!!البته تعاریف خیلی جزئی متفاوت بودند...شاید اصلا یک خواننده که موشکافی کافی نداشته باشد پی به تفاوت ها نبرد...ولی بنده کاملا برایش تفاوت تعاریف روشن بود...یعنی هر یک از کارشناسان بنا به سوال تاپیک تعریف هاصی برای فطرت بیان می داشتند...آخر سر بنده دیگر منصرف شد...تا پاسخ کارشناس را دیدم، تاپیک را بستم و تاپیک بدون جواب باقی ماند...گفتم، بابا هنوز علما نمی دانند فطرت چیست!!!چه سوالی بپرسم...حالا اینجا هم شما به گونه ای از حق الناس تعریف کردید که تا به حال هین آن را نشنیده بودم...گویا متناسب با سوال، شما هم تعریفی جدید و متفاوت از حق الناس می خواهید بدهید....حالا اینها حرف دل بود...احساس کردم باید مطرحش کنم...بگذریم..انتظار ندارم اصلا به این حرف دل پاسخ بدهید..به نظر می رسه دین داره تکامل پیدا می کنه، اونم با عقل انسان...من موندم اگر عقل انسان می تونه دین رو تکامل بده و غنیش کنه، دیگه چه نیازی به پیامبران هست....در اولین فرصت در ادامه عرایضی دارم که مطرح می کنم....

Reza-D;912641 نوشت:
سلام و عرض ادب استاد مسلم عزیز
اگر بخشیده شدنِ فردِ خاطی به میل خداست و نه شخص شاکی ؛ دیگر چرا به آن میگوئیم حق الناس؟ این هم که میشود حق الله
با این حساب که شما فرمودید ، حق الله شامل اینها میشود: نماز بخوانید ، روزه بگیرید ، گناه نکنید ، اگر گناه کردید توبه کنید.....
خب وقتی رضایت دادن یا ندادن شاکی اهمیتی ندارد و صرف توبهء ما برای خدا کافی است ، این میشود مصداق حق الله

به نظر میرسد لفظ حق الناس از آنجا به کار برده شده که در قیامت شما باید رضایت ناس را به دست آوری
نه اینکه صرفاً چون مخاطبت ناس است!

سلام بر دوست عزیز و گرامی
ببینید آقا رضا، حق الناس، حق مردم است و خداوند هم نمی تواند آن را ببخشد، بنده هم در پست پیشین منظورم این نبود که خدا می بخشد و از حق آن مظلوم می گذرد.
ببینید هر خسارتی که به شخص زده شود قابل ارزش گذاری است، و چه در دنیا و چه در آخرت شخص خاطی باید بهای آن را بپردازد، فرق کسی که توبه کرده و کسی که توبه نکرده در این است که اگر توبه نکند از اعمالش کم شده و به صاحب حق داده می شود، اما در صورتی که توبه کرد و حلالیت طلبید و صاحب حق قبول نکرد، خداوند بهای این جرم را خواهد پرداخت، و به گونه ای عمل خواهد کرد که آن صاحب حق ضرر نکند، یعنی در اعطاء این حق کوتاهی نمی کند، فقط فرقش این است که از اعمال بدهکار چیزی کم نمی شود.

Reza-D;912641 نوشت:
اگر اتفاق مورد نظر قابل جبران نبود چه؟ مثلاً کسی فرزند دیگری را به قتل می رساند
آیا این انتظار درست است که بگوئیم اگر قاتل توبه کرد ، پدر مقتول "وظیفه دارد"* او را ببخشد؟
و اگر نبخشید نظرش دیگر اهمیتی ندارد و خدا بدون توجه به دل این پدر ، قاتل عفو میکند؟

ببینید فرزندی از دنیا رفته، و قطعا زنده نخواهد شد، حال انسان میان قصاص(در قتل عمد)، گرفتن دیه، و عفو قاتل مخیر است، و قطعا با نبخشیدن هم این جرم قابل جبران نخواهد بود. تنها کسی که قادر بر جبران این خسارت است خداوند است، لذا انسان می تواند با خدا معامله کند.

Reza-D;912641 نوشت:
شما جایی نفرمودید وظیف دارد. اما معنای کلام شما این بود که وقتی خاطی توبه میکند ، شاکی "باید" ببخشد

ببینید دنیا فضای رشد است و اسلام برای رشد درونی انسان ها آمده، لذا هر چه موجب رشد روحی انسان شود مورد تاکید اسلام قرار گرفته است، یعنی انسان اگر واقعا می بیند که قاتل فرزندش پشیمان است، واقعا هم پشیمان است و رفتارش دیگر رفتار گذشته نخواهد بود، اینجا آنچه موجب ادامه اجرای قصاص می شود احساسات به حق این پدر و مادر است، اما کسی که بتواند به خاطر خداوند روی این احساسات پدرانه و مادرانه پا بگذارد و رضای خدا را بر رضای خودشان ترجیح دهند قطعا این مایه رشد است، لکه یک سکوی پرش است که تجسم و ملکوت این عمل در قیمت آشکار خواهد شد.
بله اگر قاتل از آن انسان هایی است که نیمی از عمرشان را به خاطر جرم های متعدد در زندان گذرانده اند خب شخص می بیند خداوند هم راضی به بخشش این انسان نیست، اینجا دیگر بخشش لازم نیست، چون رضایت او و خداوند واحد است.

پارسا مهر;912653 نوشت:
به نظر می رسه دین داره تکامل پیدا می کنه، اونم با عقل انسان...من موندم اگر عقل انسان می تونه دین رو تکامل بده و غنیش کنه، دیگه چه نیازی به پیامبران هست


ببینید جناب پارسامهر عزیز حرف دل شما درست و سوال بر انگیز است اما باید توجه بفرمایید آنچه ما می بینیم بروز و ظهور دین است،تکامل در دین وجود ندارد، بلکه آنچه که ما می بینیم ظواهر جدیدی از دین است که به روی مردم گشوده می شود.
دین که از جانب خداوند می آید، پیام آور آن یعنی پیامبر اکرم(ص)، و مفسرین آن یعنی ائمه(ع) بر تمام کلیات و جزئیات آن آگاه هستند، هرگز افق جدیدی برای ایشان گشوده نمی شود، لذا تکامل در دین به این که چیزی بر دین افزوده شود معنا ندارد، اما برای مردمی که با این دین روبرو میشوند همواره مسائل جدیدی وجود خواهد داشت، به خاطر طرح مباحث جدید، شبهات سایر ادیان و مکاتب، پیشرفتهای علمی و تجربی و... اینها به معنای تکامل دین نیست، بلکه در حقیقت کشف نظر دین است که فقط برای مردم تازه محسوب میشود.

مثلا سالها بعد از ظهور اسلام مسئله های جدیدی میان مسلمانان مطرح شد، مثل اینکه قرآن حادث است یا قدیم؟، یا اینکه مسلمان فاسق از اسلام خارج می شود یا خیر؟ خب اسلام برای اینها از اول پاسخ داشت ولی تا آن زمان مطرح نشده بود، لذا ائمه(ع) موضع اسلام حقیقی را در این امور بیان می کردند. اوج بروز و نمود نظریات دینی برای مردم در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اتفاق افتاد و بعد از آن، با نهضت ترجمه در نیمه قرن دوم که با وود افکار جدید به دنیای اسلام، زوایای جدیدی برای بحث گشوده شد.

این روند در دوران غیبت هم ادامه یافت، همواره از آیات و روایات مطالب جدیدی برداشت میشد، و رشد و پویایی عقلانیت، انسان را در این برداشت های نقلی، و مستقل از نقل یاری کرده و می کند، تمامی برهان ها مثل امکان و وجوب، صدیقین، فطرت و... با این نام ها در منابع نیامده اند، بلکه صرفا مواد آنها در میان متون وجود دارد، لذا هر کسی ممکن است با عقل یک تقریر جدید از این برهان ارائه دهد، این را نمیشود رشد و تکامل دین دانست، چون محتوای آن در دین وجود دارد، فقط برداشت های نو است.
پس همواه اصل نیاز به نبوت هست، چون زیربنای این افکار نو وجدید و این گوهرهای گران بها ، آن دریایی است که از پیامبر(ص) از جانب خداوند برای ما آورده است.

پارسا مهر;912653 نوشت:
شما هم تعریفی جدید و متفاوت از حق الناس می خواهید بدهید....


پاسخ بنده به سوال شما هم اولا برگرفته از شریعت است، و ثانیا باور کنید اصلا پاسخ جدیدی نیست که بنده به تازگی آن را ساخته باشم، یا علمای معاصر به ذهنشان رسیده باشد و راهکار برای رفع شبهه داده باشند!

در یک روایت، راوی از امام صادق(ع) در مورد مردی می پرسد که بدهکار بوده و از دنیا رفته است، امام(ع) در پاسخ می فرمایند: اگر آن شخص نیت ادای قرضش را داشته و کوتاهی نکرده اما اجل به او مهلت نداده باشد، خداوند او را مواخذه نخواهد کرد.(وسائل الشیعه، ج18، ص328)



پارسا مهر;912653 نوشت:
گویا حق الناس تیر مشقیه یا سرکاریه!!!!!!

خواهش می کنم در پاسخ بنده دقت بفرمایید حق الناس سر جایش است، هرگز نادیده گرفته نمیشود تا بگوییم یک تعریف جدید از حق الناس ارائه شده، همانطور که به آقا رضا هم عرض کردم:

مسلم;912660 نوشت:
هر خسارتی که به شخص زده شود قابل ارزش گذاری است، و چه در دنیا و چه در آخرت شخص خاطی باید بهای آن را بپردازد، فرق کسی که توبه کرده و کسی که توبه نکرده در این است که اگر توبه نکند از اعمالش کم شده و به صاحب حق داده می شود، اما در صورتی که توبه کرد و حلالیت طلبید و صاحب حق قبول نکرد، خداوند بهای این جرم را خواهد پرداخت، و به گونه ای عمل خواهد کرد که آن صاحب حق ضرر نکند، یعنی در اعطاء این حق کوتاهی نمی کند، فقط فرقش این است که از اعمال بدهکار چیزی کم نمی شود.

آیا می شود به صرف اینکه به جای بدهکار، کسی دیگری قرار است حق را پرداخت کند حق این مظلوم را تیر مشقی یا سرکاری دانست؟ آیا شما اگر بدهی دیگری را بر عهده گرفتید حق صاحب حق، پایمال می شود؟

مسلم;912660 نوشت:
در صورتی که توبه کرد و حلالیت طلبید و صاحب حق قبول نکرد، خداوند بهای این جرم را خواهد پرداخت، و به گونه ای عمل خواهد کرد که آن صاحب حق ضرر نکند، یعنی در اعطاء این حق کوتاهی نمی کند، فقط فرقش این است که از اعمال بدهکار چیزی کم نمی شود

بله متوجه این بخش از فرمایش شما شدم
اما آنچه فرمودید در جایی موضوعیت دارد که صاحب حق بخواهد وساطت کسی دیگر را
(خدا را) بپذیرد
حرفم این است که اگر آن پدر فقط به قصاص راضی شود چه؟
یعنی در قیامت خداوند بفرماید اصلاً به تو 100 برابر هم خواهم بخشید ، اما مرد بگوید نمی خواهم! فقط درخواست دارم جهنمی شدن قاتل پسرم را ببینم

مسلم;912660 نوشت:
کسی که بتواند به خاطر خداوند روی این احساسات پدرانه و مادرانه پا بگذارد و رضای خدا را بر رضای خودشان ترجیح دهند قطعا این مایه رشد است، لکه یک سکوی پرش است که تجسم و ملکوت این عمل در قیمت آشکار خواهد شد

استاد عزیز!!
بیان ارزشمندی عفو و بخشش چه ارتباطی به گفتگوی ما دارد؟!
مگر در دنیا یک قاضی می تواند به والدین بگوید چون عفو و بخشش خیلی خوب است ، پس شما
"باید" مقتول را ببخشید؟

Reza-D;912743 نوشت:
اما آنچه فرمودید در جایی موضوعیت دارد که صاحب حق بخواهد وساطت کسی دیگر را (خدا را) بپذیرد
حرفم این است که اگر آن پدر فقط به قصاص راضی شود چه؟
یعنی در قیامت خداوند بفرماید اصلاً به تو 100 برابر هم خواهم بخشید ، اما مرد بگوید نمی خواهم! فقط درخواست دارم جهنمی شدن قاتل پسرم را ببینم

ببینید در مواردی که حق الناس از سنخ حقوقی است که خداوند برای آن قصاص در نظر گرفته است یا صاحب حق می بخشد و از قصاص می گذرد، یا قصاص می کند، خارج از این دو حال نیست، نمی تواند این قصاص را برای آخرت بگذارد مگر آنکه مجرم فرار کرده باشد، چون این قصاص یک حکم دنیوی است، حکمتش مختص به دنیاست.
این که خداوند قصاص را در دنیا برای اولیای دم قرار داده است بیشتر به جهت جنبه بازدارندگی آن است، وگرنه از قصاص که برای خانواده مقتول چیزی به دست نمی آید، اینکه مثلا خداوند می فرماید اگر دست کسی را قطع کردی حق دارد که دست تو را قطع کند، روشن است که این حکم به جهت این است که کسی، دست دیگری را قطع نکند، نه اینکه از این قطع شدن دست مجرم، چیزی عائد صاحب حق شود.

بنابراین در مواردی که قصاص مطرح است و مجرم حقیقتا پشیمان است صاحب حق یا باید در دنیا طرفش را قصاص کند، یا اینکه او را ببخشد، اما اگر قرار باشد حق شخص پرداخت شود دیگر فرق نمی کند این پرداخت کننده چه کسی باشد.

Reza-D;912743 نوشت:
استاد عزیز!!
بیان ارزشمندی عفو و بخشش چه ارتباطی به گفتگوی ما دارد؟!
مگر در دنیا یک قاضی می تواند به والدین بگوید چون عفو و بخشش خیلی خوب است ، پس شما "باید" مقتول را ببخشید؟

بنده از «باید» سخن نگفتم، علاوه بر اینکه مثالتان هم نامربوط است، چون قاضی در دنیا فقط به دنبال صدور حکم است، اما قاضی حاکم بر جهان به دنبال رشد است، لذا بله که توصیه به بخشش می کند در جایی که رشد در آن باشد.
خداوند می فرماید: اگر مجرم از کرده خویش پشیمان شد و از صاحب حق درخواست حلالیت کرده و برای جبران آمد، او را ببخش این مایه رشد توست،(برای خودت می گویم، نه برای مجرم) اما اگر نبخشیدی و خواستی به اندازه بهای جرم از او بگیری من خودم این پرداخت را بر عهده می گیرم، چون نمی خواهم بنده ام که پشیمان شده و در مسیر رشد قرار گرفته بار دیگر با از دست دادن اعمالش سقوط کند! ولی صاحب حق را به حقش می رسانم.
اما در جایی که بحث قصاص باشد خب چه طرف پشیمان باشد، و چه نباشد صاحب حق، حق قصاص خواهند داشت.


به عبارت دیگر خداوند هر حقی برای صاحق حق تعیین کرده در آن مداخله نمی کند، اگر قصاص تعیین کرده این حق را از اولیای دم نمی گیرد حتی اگر آن مجرم پشیمان باشد، و اگر مجازات پرداخت بهای خسارت باشد که قرار است از اعمالِ مجرم برداشته شود باز هم خداوند صاحب حق را از آن محروم نخواهد کرد، فقط خودش آن را بر عهده می گیرد، و از اعمال مجرم پشیمان چیزی کم نمی کند.
همه اینها در صورتی است که شخص واقعا پشیمان باشد، چون خداوند به دنبال رشد بندگان است، نمی خواهد کسی خود را روبروی درب بسته ببیند.

مسلم;912776 نوشت:
در مواردی که قصاص مطرح است و مجرم حقیقتا پشیمان است صاحب حق یا باید در دنیا طرفش را قصاص کند، یا اینکه او را ببخشد

تشکر
خب اینجا سوال دیگری پیش میاید
بنده میروم و از صاحب حق ، طلب بخشش میکنم و او هم مرا می بخشد. پس خدا هم مرا می بخشد
دوستم نیز میرود و از صاحب حق طلب بخشش میکند ، اما صاحب حق به او میگوید نمی بخشم و باید قصاص شوی
آن دوست هم از ترس قصاص شدن فرار می کند
اینجا چطور خواهد بود؟

مسلم;912776 نوشت:
بنده از «باید» سخن نگفتم

من هم عرض کردم شما نفرمودید "باید"
اما وقتی گفته میشود خداوند در روز قیامت حق آن پدر را جبران میکند یعنی کاری به نظر او ندارد

اجازه بدهید جور دیگری موضوع را طرح کنم (علاوه بر حالت قبل که گفتم)
این بار من و دوستم هر دو پشیمان می شویم و دنبال صاحب حق می گردیم
من او را پیدا می کنم و حلالیت می گیرم ولی دوستم نه
بعد دوست من و آن شخص صاحب حق بعد از مرگ یکدیگر را ملاقات می کنند و صاحب حق میگوید فقط قصاص
(جهنم)

در این حالت دیگر نمی توان صاحب حق را سرزنش کرد که چرا در همان دنیا قصاص نکردی ، چون دوست من پیش او نرفته
از طرفی دوست مرا هم نمیشود سرزنش کرد که چرا حلالیت نگرفتی ، چون هر چه گشته صاحب حق را پیدا نکرده

این حالت را هم توضیح بفرمائید که چگونه خواهد بود؟

Reza-D;912788 نوشت:
اجازه بدهید جور دیگری موضوع را طرح کنم (علاوه بر حالت قبل که گفتم)
این بار من و دوستم هر دو پشیمان می شویم و دنبال صاحب حق می گردیم
من او را پیدا می کنم و حلالیت می گیرم ولی دوستم نه
بعد دوست من و آن شخص صاحب حق بعد از مرگ یکدیگر را ملاقات می کنند و صاحب حق میگوید فقط قصاص (جهنم)

در این حالت دیگر نمی توان صاحب حق را سرزنش کرد که چرا در همان دنیا قصاص نکردی ، چون دوست من پیش او نر اینکه فته
از طرفی دوست مرا هم نمیشود سرزنش کرد که چرا حلالیت نگرفتی ، چون هر چه گشته صاحب حق را پیدا نکرده

این حالت را هم توضیح بفرمائید که چگونه خواهد بود؟

در جایی که برای مجرمی دسترسی به صاحب حق امکان پذیر نباشد خب این عذر موجه است، لذا خداوند حق او را بر عهده می گیرد، قصاص را به معنای جهنم نباید معنا کنید، در آخرت هم که قصاص به معنای دنیوی امکان ندارد، پس باید این حق به گونه ای دیگر پرداخت شود، و خداوند این حق را بر عهده گرفته، و آن طلبکار را راضی خواهد کرد.

Reza-D;912788 نوشت:
خب اینجا سوال دیگری پیش میاید
بنده میروم و از صاحب حق ، طلب بخشش میکنم و او هم مرا می بخشد. پس خدا هم مرا می بخشد
دوستم نیز میرود و از صاحب حق طلب بخشش میکند ، اما صاحب حق به او میگوید نمی بخشم و باید قصاص شوی
آن دوست هم از ترس قصاص شدن فرار می کند
اینجا چطور خواهد بود؟

طبق شریعت اسلام در چنین صورتی دیه مقتول از مال خود مجرم پرداخت می شود، و یا در صورت عدم داشتن مال، این دیه توسط ورّاث به ترتیب ارث پرداخت میشود.(تحریرالوسیله، ج2، ص539)
اما اینکه در قیامت چطور محاکمه می شود را بنده نتوانستم از آیات و روایات چیزی برداشت کنم، ولی ارتباط عمیقی با نحوه رفتار وی دارد، مثلا اگر کسی که فرار کرده بداند اولیای دم حتی به دیه هم نرسیده اند و لذا ضمن توبه حقیقی و ابراز پشیمانی سعی کند دورادور دیه را پرداخت کرده و به دنبال جلب رضایت هم باشد خب امید به نجاتش در قیامت هست، چرا که در این صورت با فرارش لطمه جدیدی به آنها نزده است، و ممکن است خداوند به خاطر پشیمانی و تلاشش برای پرداخت دیه و رضایت گرفتن از صاحب حق، او را بخشیده و صاحبان حق را راضی کند. با توجه به اینکه قصاص در آخرت امکان عملی شدن ندارد و تبدیل به برداشت از اعمال می شود.

مسلم;912884 نوشت:
اینکه در قیامت چطور محاکمه می شود را بنده نتوانستم از آیات و روایات چیزی برداشت کنم
تشکر از اینکه سعی در القاء زوری مطلب به مخاطب ندارید گل

مسلم;912884 نوشت:
باید این حق به گونه ای دیگر پرداخت شود، و خداوند این حق را بر عهده گرفته، و آن طلبکار را راضی خواهد کرد

مسلم;912884 نوشت:
ارتباط عمیقی با نحوه رفتار وی دارد

هر چه بیشتر به موشکافی در دین می پردازم ، بیشتر به این میرسم که ابتدا و انتهای دین اسلام در یک کلمه خلاصه شده:
اخلاق ، اخلاق ، اخلاق

حقیقتش پرسش های من هم برای این بود که بفهمم این فکرم درست است یا نه
من فکر میکنم احکام زیرمجموعهء اخلاق هستند. بحثی را با موضوع ارتباط اخلاق و احکام آغاز کرده بودم که یکی از اساتید گرامی دستم را توی حنا گذاشت!!
همچنان فکر میکنم قطعه پازل گم شده در اجرای دین در کشورمان ، اخلاق و شناخت آن و ارتباطش با احکام است
حیف که نتوانستم وارد حوزه بشوم ، وگرنه تمام وقتم را می گذاشتم برای تبیینِ
"احکامِ اخلاق"

عاشقی تنها بازاری است که در آن باید ابتدا جنس را بخری بعد ببینی
لذا در اینجا هم نباید با توضیح چگونگی اجرای احکام به عدل خدا پی برد
بلکه برعکس ، باید با پی بردن به عدل خدا ، احکام را تبیین کرد

تشکر از شما ، بنده دیگر سوالی ندارم

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی
با خوندن مطالب این تاپیک یک مطلبی به ذهنم رسید. اینکه اگر فردی به هر دلیلی کنترل خود را از دست داد و مرتکب قتل شد و پشیمان بود و توبه کرد ،عاقلانه تر این است که فرار کند و بعد به هر نحوی میتواند پول دیه را یا حتی بیشتر از آن را دورا دور به صاحبان دم برساند و به هر نحو میتواند هر کمکی را به این خانواده برساند به این صورت فرصت این را خواهد داشت که بقیه ی حساب کتاب های شخصی خودش را هم رسیدگی کند و کارهای خیر هم انجام دهد و پرونده اش را پر و پیمان کند؟؟؟؟؟

یا اینکه وظیفه دارد خود را تسلیم کند تا صاحبان دم تصمیم بگیرند؟؟

یکی دیگه.;912894 نوشت:
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی
با خوندن مطالب این تاپیک یک مطلبی به ذهنم رسید. اینکه اگر فردی به هر دلیلی کنترل خود را از دست داد و مرتکب قتل شد و پشیمان بود و توبه کرد ،عاقلانه تر این است که فرار کند و بعد به هر نحوی میتواند پول دیه را یا حتی بیشتر از آن را دورا دور به صاحبان دم برساند و به هر نحو میتواند هر کمکی را به این خانواده برساند به این صورت فرصت این را خواهد داشت که بقیه ی حساب کتاب های شخصی خودش را هم رسیدگی کند و کارهای خیر هم انجام دهد و پرونده اش را پر و پیمان کند؟؟؟؟؟

یا اینکه وظیفه دارد خود را تسلیم کند تا صاحبان دم تصمیم بگیرند؟؟

این سوال از حیطه کلام و اعتقادات خارج می شود، بنده متاسفانه نمی توانم در این خصوص ابراز نظر کنم، باید آن را کارشناس فقه و کارشناس اخلاق پاسخ بدهند.

Reza-D;912888 نوشت:
من فکر میکنم احکام زیرمجموعهء اخلاق هستند. بحثی را با موضوع ارتباط اخلاق و احکام آغاز کرده بودم که یکی از اساتید گرامی دستم را توی حنا گذاشت!!

یادم هست در تاپیکی از قول یکی از کارشناسان خواندم که رابطه اخلاق و احکام ،عموم و خصوص مطلق است.این یک اصطلاح در منطق است و دقیقا یعنی احکام زیرمجموعه ی اخلاق است.متاسفانه الان تاپیک را نیافتم.

مسلم;912936 نوشت:
این سوال از حیطه کلام و اعتقادات خارج می شود، بنده متاسفانه نمی توانم در این خصوص ابراز نظر کنم، باید آن را کارشناس فقه و کارشناس اخلاق پاسخ بدهند.

سلام و احترام. در آنلاین از بخش احکام سوال کردند فرمودند باید طبق قانون عمل کند و قانون هم که مسلمه میگوید باید تسلیم شود و فرمودند وقتی اونها پول نخواهند ،دادن دیه فایده ای ندارد
من فکر میکنم نکته ای که هست این است که وقتی آن فرد امکان حیات را از یک نفر دیگر گرفته است،الان هم باید امکان حیات او بدست اولیای دم باشد.همانطور که او این فرصت را از مقتول گرفته است که در این دنیا به اصلاح امور خویش بپردازد و فرصت اعمال صالح را از او گرفته ،متقابلا باید تسلیم خواست و نظر اولیای دم باشد در مورد امکان حیات داشتن و امکان بهره مندی از فرصت دنیوی خود.
هر چند که این فرد بنا داشته باشد که حتی بیشتر از خود برای مقتول واجبات و مستحبات و عمل صالح انجام دهد،باز هم فکر میکنم باید تابع خواست اولیای دم باشد.دقیقا همان طور که مقتول هم تحت اراده ی قاتل قرار گرفته است.
شاید این مسئله با موضوع حد مرتبط باشد. چرا حضرت علی (ع) به زنی که اقرار به گناه میکرد و میگفت بر من حد جاری کنید تا پاک گردم،نفرمودند چون توبه کردی نیاز به این کار نیست؟(مسلما توبه کرده که درخواست پاک شدن میکند).و چرا لازم است که چهار بار مجزا اعتراف کند؟اگر توبه کرده است چرا می آید اعتراف میکند؟در حالیکه ظاهرا در اسلام نیازی به این کار نیست.
ممنون میشوم در این مورد موضوع را تبیین بفرمایید.

یکی دیگه.;912953 نوشت:
شاید این مسئله با موضوع حد مرتبط باشد. چرا حضرت علی (ع) به زنی که اقرار به گناه میکرد و میگفت بر من حد جاری کنید تا پاک گردم،نفرمودند چون توبه کردی نیاز به این کار نیست؟(مسلما توبه کرده که درخواست پاک شدن میکند).و چرا لازم است که چهار بار مجزا اعتراف کند؟اگر توبه کرده است چرا می آید اعتراف میکند؟در حالیکه ظاهرا در اسلام نیازی به این کار نیست.
ممنون میشوم در این مورد موضوع را تبیین بفرمایید.

با سلام و احترام
طبق آنچه از سیره ایشان برداشت می شود اتفاقا اصراری ندارند که انسان ها برای چنین جرائمی که مدعی خصوصی ندارد بیایند و اعتراف کنند، و حتی به کسانی که اعتراف می کردند هم در لفافه می فهماندند که لازم نیست مجددا بیایی و اعتراف کنی.
اجرای حد هم به این خاطر بوده که طبیعتا وقتی که جرم اثبات شود مجازات هم اثبات می شود لذا حد را بر ایشان اجرا می کرده اند.

بنابراین حداقل این مقدار را قطعی می دانم که اگر کسی گناهش حق الناس نیست هرگز لازم به اقرار نیست، هرگز لازم نیست خودش را به مجامع حقوقی برای اجرای حد معرفی کند، بلکه همان توبه کفایت می کند.

مسلم;912960 نوشت:
اجرای حد

سلام و تشکر
بهر حال یکی از شرایط اجرای حد اینست که خود فرد 4 مرتبه اقرار کند.و وقتی کسی اعتراف میکند یعنی توبه کرده است. آیا دلیلش میتواند این باشد که ممکن است با اینکه فرد توبه کرده احساس کند ممکن است دوباره پایش بلغزد و میتواند این کار را به عنوان یک عامل بازدارنده برای خود بکار گیرد؟

با سلام و احترام

یکی دیگه.;912973 نوشت:
بهر حال یکی از شرایط اجرای حد اینست که خود فرد 4 مرتبه اقرار کند.و وقتی کسی اعتراف میکند یعنی توبه کرده است. آیا دلیلش میتواند این باشد که ممکن است با اینکه فرد توبه کرده احساس کند ممکن است دوباره پایش بلغزد و میتواند این کار را به عنوان یک عامل بازدارنده برای خود بکار گیرد؟

خیر، چون اولا در برخی این وقایعی که در تاریخ نقل شده منظور از حد اعدام بوده و لذا بار دیگری معنا نداشته که شخص بترسد پایش دوباره بلغزد و این را به عنوان عامل بازدارنده در حق خویش بخواهد اجرا کند! اصلا بعد از اجرای حد دیگر در دنیا نیست که حد برای او بازدارنده تلقی شود.
ثانیا همانطور که سابقا هم عرض کردم در جرائمی که مدعی خصوصی وجود ندارد انسان هزار بار هم اگر توبه شکست، باز هم باید در خفای خودش توبه کند، اصلا اعتراف عمومی به آن در اسلام مطلوبیتی ندارد، و اجرای حد هم به خاطر این است که اگر جرمی عمومی شد باید حد اجرا کرد، خب انسان نباید خودش آن را عمومی کند.
اطلاعات بیشتر در این خصوص که اعتراف به گناه در اسلام مطلوبیتی ندارد را باید از کارشناسان اخلاق جویا شوید.

پرسش
فرض کنید دو نفر در حق دیگران مرتکب خیانت می شوند، سپس توبه کرده و حلالیت می­طلبند، اما طرف های مقابل آنها یکیشان از حقش بگذرد و دیگری از حقش نگذرد و خیانت کار را نبخشد؛ خب اینجا نوعی بی عدالتی اتفاق می افتد. چون اینجا دو شخص یک گناه عین هم انجام داده اند، سپس هر دو پشیمان شده اند و هر دو هم نزد شاکی رفته و حلالیت طلبیده اند... ولی یکی بخشیده شده و تاوانی نخواهد دید، ولی دیگری بخشیده نشده و تاوان خواهد دید. آیا این تساوی جرم، و عدم تساوی مجازات عادلانه است؟

پاسخ

باید عرض کنم وضعیت این دو شخصی که واقعا از رفتار خویش پشیمان شده، و توبه کرده و اقدام به حلالیت طلبی کرده اند در آخرت تفاوتی نمی کند، هر دو از حق الناسی که به گردنشان بوده مبرّا خواهند بود.

ببینید اصل مسلّم و قطعی است که خداوند بیش از توان انسان از او تکلیفی نمیخواهد: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»؛ خداوند بیش از توان کسی او را تکلیف نمی کند.(1)
و روشن است که اگر کسی را مکلف کنیم که دیگری را راضی کند، و رضایت آن شخص هم خارج از توان او باشد، (چون بالاخره رضایت آن شخصِ طلبکار به اقتضای آزادی و اختیاری که دارد در اختیار خود اوست، نه اختیار این شخص پشیمان) و ممکن است نپذیرد، در این صورت اگر بر چنین تکلیفی پافشاری شود، یعنی آن شخص پشیمان را به امری تکلیف کرده ایم که خارج از توان اوست، و در برابر آن عذاب قرار داده ایم! چنین تکلیفی همان طور که به درستی فرمودید از ساحت عدل الهی به دور است.

بنابراین همین که از کرده خویش پشیمان شده، و استغفار کند، و نیز از صاحب حق حلالیت بطلبد، و برای او استغفار کند دیگر گناهی بر او نیست.
همانطور که در روایتی، شخصی از امام صادق(سلام الله علیه) در مورد مردی می پرسد که بدهکار بوده و از دنیا رفته است، امام(سلام الله علیه) در پاسخ می فرمایند: اگر آن شخص نیت ادای قرضش را داشته و کوتاهی نکرده اما اجل به او مهلت نداده باشد، خداوند او را مواخذه نخواهد کرد.(2)
پس وضیعت هر دو شخصی که واقعا حلالیت طلبیده اند در قیامت یکسان خواهد بود.

اما اینکه پس تکلیف آن شخص صاحب حق چه می شود، در پاسخ باید گفت: اگر شخصی که حق الناس به گردنش است توبه نمیکرد، در قیامت معادل آن حق الناسی که به گردنش بود از ثوابهایش کم شده و به آن صاحب حق اعطاء میشد، اما الان که حلالیت طلبیده، خداوند از ثوابهای او بر نمیدارد، بلکه از فضل خویش به طلبکار می دهد تا تسویه حساب حاصل شود.
روشن است که هر خسارتی که به شخص زده شود قابل ارزش گذاری است، و چه در دنیا و چه در آخرت شخص خاطی باید بهای آن را بپردازد، (ولو اینکه گاهی ممکن است دنیا کشش پرداخت تمام و کمال آن را نداشته باشد) فرق کسی که توبه کرده و کسی که توبه نکرده در این است که اگر توبه نکند از اعمال خودش کم شده و به صاحب حق داده می شود، اما در صورتی که توبه کرد و حلالیت طلبید و صاحب حق قبول نکرد، خداوند بهای این جرم را خواهد پرداخت، و به گونه ای عمل خواهد کرد که آن صاحب حق ضرر نکند، یعنی در اعطاء این حق کوتاهی نمی کند، فقط فرقش این است که از اعمال بدهکار چیزی کم نمی شود.
اما کسی که حلالیت رفیقش یا آن بدهکار یا خاطی را بپذیرد، خداوند بیش از مقداری که طلب داشت در آخرت به او می بخشد، و از سایر خطاهای او چشم پوشی می کند:
«مَن يَغفِر يَغفِرِ اللّه‏ُ لَهُ وَ مَن يَعفُ يَعفُ اللّه‏ُ عَنهُ»؛ هر كس از خطاها درگذرد، خدايش از او درگذرد و هر كس گذشت كند خدا نيز از او گذشت كند.(3)
______________________________
1. بقره:286/2.
2. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج18، ص328.
3. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، ص734.

موضوع قفل شده است