جمع بندی انکار خدا ؛ چرا؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انکار خدا ؛ چرا؟

سلام علیکم

با توجه به دلایل بسیار در اثبات وجود صانع ، چرا باز عده ای منکر وجود خدا هستند؟

احتراما خواهشمند است جواب با توجه به نکات ذیل باشد:

1- در کتاب علل گرایش مادیگرایی شهید مطهری عوامل مختلفی ذکر و توضیح داده شده است . لطفا مطالب شما در بیان عوامل دیگر و یا تکمیل توصیف عوامل مذکور باشد.

2- آیا امر انکار مربوط به عقل می باشدو یا عوامل دیگری دخیل هستند؟ آیا انسان ها دارای عقولی در سطوح مختلف می باشند؟ شرحی از عقل بیان فرمایید.

3- آیا منکرین در پیشگاه خدا معذور هستند؟ در چه صورت ؟

4- چگونه است که شخص منکر ادعای خلق تصادفی مصنوع بشری را قبول نمی کند ولی برای بوجود آمدن مخلوقات جهان نظریه ارائه می دهد(فرگشت).

با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی
عوامل مختلفی برای انکار وجود خدا در بین انسان ها وجود دارد که به دو دسته علمی و عملی تقسیم می شود
الف - شبهه علمی:
برخی بر اساس شبهاتی که در ذهن دارند نمی خواهند دلایل وجود خدا را بپذیرند که در زیر دو عمامل اصلی این بخش را تقدیم می داریم:
1-معرفی غلط و ناقص خدا:
این دسته از منکرین وجود خدا که بیشتر با خدای ادیان تحریف شده میسیحیت و یهودیت آشنا بوده اند وقتی اوصاف این خدا را می شنوند نمی توانند آن را بپذیرند و از باب انکار این فرد خاص از خدا -که معرفی شده ادیان تحریف شده است- و ناسازگار بودن این خدای ناقص و محدود را نمی توانند قبول کنند خدايي كه برخی ادیان تحریف شده به نام مبدأ هستي و آفريدگار جهان به مردم معرفي كرده اند خدايي است كه نه تنها دانشمندان علوم طبيعي، بلكه هر عاقلي از او وحشت داشته و حاضر نیست حتي او را پديد آورنده موجود ساده اي بداند تا چه رسد به اين كه اين همه نظم عميق را در سرتاسر جهان هستي از پرتو وجود او بداند. خدايي كه افعالش آشاميدن، خوابيدن، كشتي گرفتن، گردش كردن و صفاتش جهل، غضب، حسد، بخل و ... باشد، اين موجود ، شايسته پرستش نيست و هرگز يك دانشمند طبيعي نمي تواند باور كند كه چنين موجود ضعيف و ناتواني مبدأ اين همه آثار با عظمت و با شكوه است.
بديهي است براي يك دانشمد، با آن قدرت علمي و نبوغ فكري اعتقاد به چنين خدايي قابل تحمل نيست و خواه ناخواه از زير بار آن شانه خالي مي كند. براي نمونه جمله‎اي از اعتقادات ارباب كليسا و يهود را نسبت به خدا نقل مي كنيم تا معلوم شود هيچ جاي تعجب نيست كه يك دانشمند طبيعي به چنين خدايي ايمان نداشته باشد. الف در باب سيم، سفر پيدايش تورات، آيه هشتم چنين مي خوانيم «و آواز خداوند را شنيدند كه در هنگام وزيدن نسيم بهار در باغ مي خراميد و آدم و زنش خويشتن را از حضور خداوند در ميان درختان باغ پنهان كردند! و خداوند آدم را ندا در داد و گفت كجا هستي؟!» در اين آيات، خداوند مانند انسان، موجود ضعيفي معرفي شده كه هنگام صبح در باغ مي خرامد و از حوادثي كه در چند قدمي او مي گذرد بي خبر است.
برخی نیز به علت داشتن شهوت عملی از خدا و دین و دیانت روی گردان هستند این شبهه عملی باعث می شود علاوه بر علمی که به وجود خدا دارند به توجیه اعمال خود دست بزنند و برای عمل خود مبنایی دست و پا کنند و آن را موجه کنند.
2- سنجش همه چيز با مقياس علوم مادي: ديگر موضوعي كه مي توان آن از علل انحراف دانشمندان طبيعي شمرد، طرز تفكر آنهاست، زيرا نيروهاي دماغي و مغزي انسان در هر قسمت كه بيشتر كار كند در همان قسمت ورزيده و نيرومند شده و به همين دليل ساير موضوعات در فكر او، اصالت خود را از دست داده و به صورت يك رشته امور فرعي نسبت به موضوع تخصصي مزبور جلوه گر مي شود؛ به همين جهت مي خواهد هر چيز را با همين عينك و از همان دريچه ببيند و با آن قضاوت كند. شايد روي همين جهت بوده كه منجمين سابق تمام پديده ها و حوادث عالم را معلول اوضاع كواكب و طرفداران كمونيسم تمام حوادث اجتماعي، علمي، هنري، فلسفي و ... را مربوط به اقتصاد مي دانستند، همان طور كه سياستمداران امروز همه چيز را به علل سياسي اسناد مي دهند و سرانجام هر كدام مي خواهند با اساس مكتب خود، پديده هاي جهان هستي را تفسير و با افكار خود منطبق سازند. بديهي است كه دانشمندان طبيعي چون تمام نيروهاي فكري و نبوغ خود را در علوم حسي به كار مي اندازند و همه چيز را با مقياس علوم طبيعي و حسي مي سنجند، فكر آنها از فعاليت در غير محسوسات، يك نوع حالت ناآشنايي و خمودي به خود مي گيرد تا آنجا كه تصور امور غير محسوس و غير مادي (باآنكه تصورمحال ، محال نيست) براي آنها مشكل و محال به نظر مي رسد.
چنانكه در بعضي كلمات آنها به صورت آشكار ديده مي شود كه مي گويند «تصور چيزي كه خارج از حدود زمان و مكان باشد ممكن نيست.»
ب- شهوت عملی:
عوامل زیر را می توان از نمونه ها و ریشه های شوت عملی دانست:
1-خود پرستي به جاي حق پرستي: از عوامل مهمي که سبب گريز از حقايق شده و سبب گم کردن راه مي شود ، پيروي از خواهش هاي نفس و مقدم داشتن آنها بر حقيقت است. بدين معنا که در موارد زيادي ، چون پذيرفتن حقيقتي با منافع شخصي و گروهي و يا انواع تعصبات انسان برخورد پيدا مي کند ، از پذيرفتن آن طفره مي رود و در عمل حقيقت را فداي هواهاي نفساني خود مي گرداند. اينجاست که سقوط انسان از مرتبه حق پرستي آغاز مي گردد و راه تکامل به روي انسان بسته مي شود.

2-انحرافات اخلاقي: عامل ديگر روي گرداني انسان از خالق ، فرورفتن در انحرافات اخلاقي است. اين امر چنان خانه دل او را آکنده از آلودگي ها مي گرداند که ديگر جايي براي تابش نور معرفت و خداپرستي در آن باقي نمي ماند. در اين صورت است که ديده دل از دريافت حقايق ، بازمانده و قادر به درک بديهي ترين امري مانند خالق جهان نمي شود.
قرآن مجيد در مورد اهل باطل و اينکه چرا از خدا و حقيقت روي بر مي تابند ، در آيات بسياري سخن به ميان آورده است. از جمله در سوره نجم آيه 23 مي فرمايد : إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ ؛ [آنان] جز گمان و آنچه را كه دلخواهشان است پيروى نمى‏كنند.

بي ترديد کسي که در لجن زار شهوات غوطه ور مي شود هرگز نمي تواند به ارزشهايي ئالا چون اعتقاد به خدا و روز حساب تن دهد. چگونه مي توان هم خدا را پذيرفت و هم تسليم بي بندوباري ها شد؟ چگونه مي توان هم آخرت را پذيرفت و هم دست به انواع ظلم ها و خيانت ها زد؟هر يک از آلودگي هاي روحي و اخلاقي در حکم چنگالي است بر دامن روح انسان که او را به همين عالم فاني و لذات و هوس هاي آن گرفتار کرده و نمي گذارد به طرف حقيقت حرکت کند.(رک.جهان بيني و معارف تطبيقي/ يحيي کبير/ ص 65-60)

3-بحث هاي انتقامي: موضوع ديگري كه جمعي از دانشمندان طبيعي را از ايمان به خدا بازداشت و سبب شد به تمام مقدسات مذهبي پشت پا بزنند همان رفتار بيرحمانه و وحشيانه كشيش ها و پاپ ها با بعضي از دانشمندان علوم طبيعي در آغاز نهضت علمي اخير اروپا بود، زيرا اين موضوع چنان وانمود كرد كه افكار علمي با اصول مذهب، سازش ندارد و بايد از نظر مذاهب، نظريات علمي را كوبيد. اين طرز رفتار سبب شد كه كينه و دشمني آشتي ناپذيري در دل اين گروه از دانشمندان طبيعي به وجود آيد و از خدا، مذهب و طرفداران آن بيزار شوند و براي پيشبرد مقاصد علمي خود با افكار مذهبي بجنگند و خود را در مقابل مسئوليت مذهبي – كه مانع از كار آنهاست – قرار ندهند، زيرا تا به اعتقادات مذهبي پايبند بودند دچار اين گونه موانع و ناراحتي ها بودند!
4-غرور بيجا! عامل ديگري كه در طرز تفكر مادي ها نسبت به خدا و جهان ماوراء طبيعت سهم بسزايي داشت اين بود كه جمعي از مادي مذهب ها – تصور مي نمودند كه همه چيز رافهميده، هيچ مجهولي در عالم براي آنها باقي نمانده و علل طبيعي پديده ها را كشف كرده و دريافته اند كه هر حادثه اي علت مادي دارد.
بنابراين اعتقاد به وجود خدا براي حل معماهاي جهان هستي لزومي ندارد! البته نتيجه اين طرز تفكر و غرور علمي اين است كه آنها به همه چيزي بي اعتنا شده و به طور كلي به آنچه از پيشينيان به يادگار مانده بود پشت پا بزنند. حس غرور در گروهي از آنان به اندازه اي شديد بود كه تصور كردند با اين موفقيت هاي علمي ناچيز – كه در برابر اسرار و رموز جهان آفرينش، حكم قطره و دريا را داشت – تمام اسرار هستي را درك كرده اند و به قول خودشان (كاملا معماي آفرينش و خلقت، براي آنها حل شده است.)
5-دانشمندان شرمگين! موضوع قابل توجه ديگر آن است كه بسياري از مادي گراها به طور غير مستقيم به آفريننده جهان ايمان دارند و تنها اختلاف آنها با خداپرستان در تعبير و نامگذاري است، زيرا ما مي بينيم كه وقتي آنها در مطالعات خود به يك موجود تازه يا اثر نويني از آثار طبيعت برخورد مي كنند با يك جديت مخصوص براي رسيدن به فايده و نتيجه آن مشغول به تفحص و جستجو شده و گاهي اوقات وقت بسياري صرف مي كنند تا گمشده خود را بجويند.
اينان عملا براي هر چيز نتيجه و فايده اي جستجو مي كنند و غالبا تا هدف و منظور خود را نيابند آرام نمي گيرند. اين تلاش و تكاپو حكايت از اين مي كند كه آنان براي موجودات، هدف و منظوري معتقدند، گر چه در مقام گفتار به آن معترف نمي‎شوند، ولي عملا ثابت مي كنند كه در پيدايش موجودات و جهان، هدف و نقشه اي در كار است كه با پيشروي علم، پرده از روي آنها برداشته خواهد شد.
گاهي مي گويند ‏‏طبيعت، فلان موجود را براي فلان منظور ساخته است. طبيعت براي پيشگيري از اين بيماري، فلان كار را كرده است. طبيعت اين عضو را براي فلان منظور در اختيار آن جانور گذارده است.
خلاصه اين كه براي طبيعت، منظور، هدف، علم، نقشه، هوش سرشار و ... قائل هستند. اين جملات و امثال آن در كلمات آنها فراوان است و همان طور كه گفته شد اختلاف آنها با خداپرستان تنها در تعبير و نامگذاري است، يعني مادي ها، (طبيعت) مي گويند و خداپرستان (خدا)، وگرنه هرگز علل طبيعي كور و كر و فاقد اراده و شعور چنين اوصافي را ندارند.
اين موضوع در نهاد و فطرت هر كس وجود دارد كه هر موجودي در اين سازمان وسيع جهان هستي، طبق نقشه معيني ساخته شده و در مسير و هدف مشخصي سير مي كند و اين نقشه دقيق، وسيع و عمومي، حكايت از يك مبدأ فوق العاده بزرگ علم و قدرت مي كند.
6-تنها به قاضي رفته ها : از ديگر علت هاي مخالفت ، بي اطلاعي بسياري از مادي گرا ها از وضع مذاهب و عقايد صحيح مذهبي ، خصوصا مذهب اسلام است، زيرا اغلب مادي گراها از غرب برخاسته و يا اطلاعات آنها درباره مذاهب از غربي ها گرفته شده است و آنها هم كه معمولا از وضع مذاهب – بخصوص مذهب اسلام – بي اطلاع بوده و تنها گروهي از مستشرقين آنها – كه خود را براي بررسي مذاهب شرق آماده ساخته بودند – آشنايي مختصري به اصول مذاهب داشته اند، ولي با كمال تأسف، بعضي از مستشرقين به علل خاصي در پاره اي از موارد، بعضي از قضايا را از مجراي اصلي خود منحرف نموده و به صورت ديگري جلوه داده اند.

اما جواب سوال دوم شما:
این که می گوییم دلیل عقلی بر وجود خدا باید اقامه بشود به این معناست که هر کس در هر سطحی که هست می تواند با همان عقلی که دارد خدا را اثبات کند و منظور استدلال های عقلی به معنای مصطلح آن نیست. همین که مباحث به گونه ای کنار هم چیده شود که اطمینانی در نفس ایجاد شود کفایت می کند.
مانند داستان پیرزنی که در زمان پیامبر وادر مسجد پیامبر شد دید که مردم یکی از اصحاب از وجود خدا از پیامبر سوال کرد پیرزن اجازه خواست که دلیل خود را برای خدا داری اش بگوید: آنگاه گفت من چرخ نخ ریسی دارم تا وقتی که دستم روی دسته آن است و آن را می چرخانم می چرخد وقتی که دستم را برمی دارم از کار می ایستد خب این همه آسمان و زمین و فلک و ... باید خدایی داشته باشد که آنها را اداره کند که این جا بود که پیامبر فرمودند : "علیکم بدین العجائز"
یا در جای دیگر پیرمرد شترچران اعرابی دلیل بر وجود خدا را این اعلام کرد که: من هر گاه شترانم را گم می کنم از روی جا پای آنها رد شترانم را می زنم و به آنها می رسم خب اگر شتری نباشد جای پایی نخواهد داشت و این همه آثار و طبیعت نشانه وجود خخداست.
پس هر کس در سطح خود می تواند برای خدای خود دلیلی اقامه کند.

جواب سوال سوم:
منکرین وجود خدا اگر ضعف عقلی داشته باشند و یا واقعا تلاش کرده باشند و نتوانسته باشند به نتیجه برسند یا به خاطر جبر محیط یا به خاطر عوامل دیگر معذور خواهند بود. (که فرض علمی آن خیلی بعید است)
جواب سوال چهارم:
این سوال شما یکی از اشکالات ما به منکرین وجود خداست. البته همانگونه که عرض کردم منکرین وجود خدا توجیهات فراوانی برای این نوع برخورد دوگانه خود با قضایا دست و پا می کنند.

موضوع قفل شده است