جمع بندی رابطه خدا و مخلوقاتش به زبان ساده

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رابطه خدا و مخلوقاتش به زبان ساده

با سلام خدمت اساتید عزیز
بنده سوالی دارم ولی هیچی از تعابیر فلسفی و عرفانی نمیدونم پس لطفا موقع جواب به این نکته توجه شود ممنون.
و اما سوال:
آیا مخلوقات خدا و به عبارتی ما سوی الله ,جزء خود خدا هستند و یا از خود خدا جدا هستند؟
- اگر جزء خود خدا هستند و به عبارتی همه عالم خداست پس این همه باید و نباید و بهشت و جهنم و قرآن و پیغمبر برای چیه؟
- اگر جزء خدا نیستند و خدا یک چیز است و مخلوقاتش چیز دیگر پس خدا تا جایی که مخلوقاتش هستند خداست و از آنجا به بعد دیگر خدا نیست پس محدود است پس خدای محدود هم خدا نیست.
بسیار سپاسگزارم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

hosain.nor;909339 نوشت:
آیا مخلوقات خدا و به عبارتی ما سوی الله ,جزء خود خدا هستند و یا از خود خدا جدا هستند؟
- اگر جزء خود خدا هستند و به عبارتی همه عالم خداست پس این همه باید و نباید و بهشت و جهنم و قرآن و پیغمبر برای چیه؟
- اگر جزء خدا نیستند و خدا یک چیز است و مخلوقاتش چیز دیگر پس خدا تا جایی که مخلوقاتش هستند خداست و از آنجا به بعد دیگر خدا نیست پس محدود است پس خدای محدود هم خدا نیست.

باسلام و عرض ادب

پیش از پاسخ توجه به چند نکته مهم است.
نکته اول: خداوند جزء ندارد.
دلیلش به زبان ساده این است که اگر خداوندجزء داشته باشد(هر جزئی که میخواهد باشد: عقلی و خارجی) مرکب میشود و مرکب نیازمند به اجزایش است. در حالیکه خداوند هیچگونه نیازی به غیر خودش ندارد و نمیتواند باشد. خداوند متعال از نظر فلسفی، واجب الوجود است و از نظر دینی، قیوم است و واجب الوجود و قیوم، هیچگونه نیازی به غیر خود ندارد و قائم به ذات خودشان هستند.(1)


[=microsoft sans serif]نکته دوم: خداوند متعال واحد است و شبیه و نظیر ندارد.
این مسئله که تحت عنوان توحید بیان میشود، بیان کننده آن است که خداوند متعال از هر جهتی که بتوان تصور کرد، واحد است.
چه از نظر ذاتی: بدین صورت که جزئی ندارد تا مرکب شود.
چه از نظر وجوب وجود: بدین صورت که غیر از خداوند، دیگر موجودات عالم همگی نیازمند خدا هستند و بی نیاز مطلق فقط خداوند است.
چه از نظر ربوبیت و پروردگار عالم بودن: بدین صورت که پروردگار عالم، تنها خداوند است و هیچ شریکی در این زمینه ندارد نه از فرشتگان و نه ازغیر فرشتگان.
چه از نظر خالقیت: بدین منظور که غیر از خداوند، همه موجودات مخلوق هستند و هیچ خالق مستقلی در عالم نیست.
چه از نظر عبودیت و ...(2)

[=microsoft sans serif]
نکته سوم: همه عالم آیت و نشان و مظاهر خداوند هستند.
این مسئله بدین معناست که همه موجودات عالم که به نام ماسوی الله خوانده میشوند، مخلوق خداوند هستند و هر یک آیینه و نمایان گر خداوند هستند. به همین جهت آیات الهی خوانده میشوند و به همین جهت است که یکی از راه های معرفت به خدا و فهم وجود داشتن او، وجود این موجودات و نگاه کردن به آنهاست. چنانکه در آیات قران کریم بیان میکند:
«إن في خلق السماوات والأرض واختلاف الليل والنهار لآيات لأولي الألباب»(3)
«همانا در افرینش اسمانها و زمین و اختلاف و تعاقب شب و روز، نشانه هایی برای صاحبان خرد وجود دارد.»

باتوجه به این نکات:
اولا: جهان و سایر موجودات، جزء خداوند نیستند: زیرا خداوند جزء ندارد.
ثانیا: همه عالم، خدا نیست: زیرا خدا یکی بیشتر نیست.
ثالثا: انسان، انسان است و حیوان، حیوان است و خدا هم خدا. همه مخلوق خدا هستند نه خدا ولی با این حال، آیینه خداوند هستند. هرچند در میزان نشان دادن خداوند با یکدیگر تفاوت دارند.

ـــــــــــ
1. [=microsoft sans serif]ر.ک: علامه طباطبایی، نهایه الحکمه، مرحله 4
2.[=microsoft sans serif] ر.ک: نهایه الحکمه، مرحله 12
3. [=microsoft sans serif]سوره آل عمران، آیه190

موفق باشید.

[="Tahoma"][="Navy"]

hosain.nor;909339 نوشت:
ا سلام خدمت اساتید عزیز
بنده سوالی دارم ولی هیچی از تعابیر فلسفی و عرفانی نمیدونم پس لطفا موقع جواب به این نکته توجه شود ممنون.
و اما سوال:
آیا مخلوقات خدا و به عبارتی ما سوی الله ,جزء خود خدا هستند و یا از خود خدا جدا هستند؟
- اگر جزء خود خدا هستند و به عبارتی همه عالم خداست پس این همه باید و نباید و بهشت و جهنم و قرآن و پیغمبر برای چیه؟
- اگر جزء خدا نیستند و خدا یک چیز است و مخلوقاتش چیز دیگر پس خدا تا جایی که مخلوقاتش هستند خداست و از آنجا به بعد دیگر خدا نیست پس محدود است پس خدای محدود هم خدا نیست.
بسیار سپاسگزارم

سلام
بنده از یک مثال معروف برای بیان این مطلب استفاده می کنم
شما تصور کنید یک دریای بیکران اما صاف و بی موج داریم. کسانی کنار دریا نشسته اند که نه می توانند وارد دریا شوند و نه قدرت مشاهده اشیاء صاف را دارند.
بهترین کار برای نشان دادن این پهنه بیکران بنام دریا به آنها چیست؟
اینکه دریا موج بردارد. آنگاه است که آن افراد بدون نیاز به ورود به دریا قادر به مشاهده دریا در چهره امواج می شوند. آنها فکر می کنند امواج را می بینند اما در حقیقت دارند دریا را می بینند.
بیایید رابطه امواج و دریا را بررسی کنیم
سوال: دریا موج است؟ خیر چون دریا بیکران و موج محدود است
سوال: موج دریاست؟ خیر چون بیکرانگی دریا را ندارد
سوال: دریا و موج از هم جدا هستند؟ خیر
سوال: دریا و موج یک چیزند؟ بله
سوال : حکم دریا را می توان به موج داد؟ خیر
سوال: بالعکس چه؟ خیر
فکر میکنم با توجه به این مثال و سوالهای و جوابهای واضحش رابطه خداوند متعال و خلق روشن شده باشد
یا علیم[/]

صدیق;910592 نوشت:
[=microsoft sans serif]
باسلام و عرض ادب

پیش از پاسخ توجه به چند نکته مهم است.
نکته اول: خداوند جزء ندارد.
دلیلش به زبان ساده این است که اگر خداوندجزء داشته باشد(هر جزئی که میخواهد باشد: عقلی و خارجی) مرکب میشود و مرکب نیازمند به اجزایش است. در حالیکه خداوند هیچگونه نیازی به غیر خودش ندارد و نمیتواند باشد. خداوند متعال از نظر فلسفی، واجب الوجود است و از نظر دینی، قیوم است و واجب الوجود و قیوم، هیچگونه نیازی به غیر خود ندارد و قائم به ذات خودشان هستند.(1)


با تشکر از کارشناس محترم از جواب شما
پس بااین حساب جواب سوال اول و حالت اول سوال من مشخص شد که مخلوقات الهی جزء خدا نیستند ولی جواب قسمت دوم سوالم باقی موند.
ممنون

در فلسفه اسلامی رابطه خداوند با مخلوقاتش مثل رابطه یک ارباب است با بردگان.

[="Tahoma"][="Navy"]

وایسلی گوجا;910842 نوشت:
ر فلسفه اسلامی رابطه خداوند با مخلوقاتش مثل رابطه یک ارباب است با بردگان.

در کجای فلسفه اسلامی این مطلب آمده است؟
دیگر اینکه رابطه ارباب خوب و مهربان عادل یاریگر با برده اش چه بدی می تواند داشته باشد؟[/]

[=microsoft sans serif]

hosain.nor;909339 نوشت:
- اگر جزء خدا نیستند و خدا یک چیز است و مخلوقاتش چیز دیگر پس خدا تا جایی که مخلوقاتش هستند خداست و از آنجا به بعد دیگر خدا نیست پس محدود است پس خدای محدود هم خدا نیست.

مخلوقات جزء خداوند نیستند ولی جدای از اونیز نیستند.
زیرا هم جزء بودن با بساطت خداوند منافات دارد و هم جدا بودن با مطلق بودنش.
به تعبیردیگر، اینگونه تعابیر به خاطر خو گرفتن ما با محسوسات است که فکر میکنیم هر چیزی که در عالم هست یاباید جزء چیزی باشد یا جدای از چیز دیگر.
در حالیکه مجردات جزء چیزی نیستند، برخی از آنها نیز نه تنها جزء نیستند بلکه جدا از چیزهای دیگر نیز نیستند.
خداوند متعال مجرد تام است و مجرد جا و مکان و موضوع ندارد تا بگوییم در کجاست. درون چیست و بیرون ازچه چیزی. اینگونه تعابیر برای موجودات مادی است که جا اشغال میکنند و قابل اشاره هستند.

موفق باشید.

صدیق;911946 نوشت:
[=microsoft sans serif]
مخلوقات جزء خداوند نیستند ولی جدای از اونیز نیستند.
زیرا هم جزء بودن با بساطت خداوند منافات دارد و هم جدا بودن با مطلق بودنش.
به تعبیردیگر، اینگونه تعابیر به خاطر خو گرفتن ما با محسوسات است که فکر میکنیم هر چیزی که در عالم هست یاباید جزء چیزی باشد یا جدای از چیز دیگر.
در حالیکه مجردات جزء چیزی نیستند، برخی از آنها نیز نه تنها جزء نیستند بلکه جدا از چیزهای دیگر نیز نیستند.
خداوند متعال مجرد تام است و مجرد جا و مکان و موضوع ندارد تا بگوییم در کجاست. درون چیست و بیرون ازچه چیزی. اینگونه تعابیر برای موجودات مادی است که جا اشغال میکنند و قابل اشاره هستند.

موفق باشید.

آیا قبلا این سوال از یکی از ائمه اطهار شده؟ و ایشون جواب دادن؟ اگر بله سوال و جواب ایشونو میشه اینجا قرار بدید؟
ممنون

[=microsoft sans serif]

hosain.nor;912000 نوشت:
آیا قبلا این سوال از یکی از ائمه اطهار شده؟ و ایشون جواب دادن؟ اگر بله سوال و جواب ایشونو میشه اینجا قرار بدید؟

باسلام و عرض ادب
مواردی از این اظهارات در احادیث اهل بیت عصمت و طهارت وجود دارد که در ذیل به یک مورد از انها اشاره میشود
در روایتی از امیرمومنان نقل شده که از حضرت در مورد اینکه خداوند را چگونه شناخته و خصوصیات او چیست، فرمود:
سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص بِمَا عَرَفْتَ رَبَّكَ فَقَالَ بِمَا عَرَّفَنِي نَفْسَهُ
قِيلَ وَ كَيْفَ عَرَّفَكَ نَفْسَهُ فَقَالَ:
لَا تُشْبِهُهُ صُورَةٌ وَ لَا يُحَسُّ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُقَاسُ بِالْقِيَاسِ
قَرِيبٌ فِي بُعْدِهِ بَعِيدٌ فِي قُرْبِهِ
فَوْقَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لَا يُقَالُ شَيْ‏ءٌ تَحْتَهُ وَ تَحْتَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لَا يُقَالُ شَيْ‏ءٌ فَوْقَهُ
أَمَامَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لَا يُقَالُ لَهُ أَمَامٌ
دَاخِلٌ فِي الْأَشْيَاءِ لَا كَشَيْ‏ءٍ فِي شَيْ‏ءٍ دَاخِلٍ
وَ خَارِجٌ مِنَ الْأَشْيَاءِ لَا كَشَيْ‏ءٍ مِنْ شَيْ‏ءٍ خَارِجٍ
فَسُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَكَذَا وَ لَا هَكَذَا غَيْرُهُ وَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُبْتَد
(1)
بر اساس این روایت، رابطه خداوند با موجودات دیگر اینگونه توصیف شده است:

قریب از یک جهت است و بعید از جهتی دیگر.
فوق همه چیز است ولی نه مانند شیئی که بالا قرار دارد و چیزی پائین او است.
پائین همه چیز است ولی نه مانند شیئی که پائین قرار دارد و چیزهایی بالای او است.
جلوی همه اشیاء است ولی نمیتوان به او گفت جلو.
داخل اشیاء است ولی نه مانند داخل بودن اشیاء در یکدیگر.
خارج ازاشیاء است ولی نه مانند خارج بودن اشیاء از یکدیگر.

بنابراین، اوصافی که مستلزم نوعی جسمانیت و حلول و حیز داشتن است، به خداوند نسبت داده نمیشود.
از این رو، میتوان او را مجرد دانست.
ــــــ
1. [=microsoft sans serif]المحاسن، احمد بن برقی، قم، دارالکتب الاسلامیه، ج1، ص240

صدیق;911946 نوشت:
[=microsoft sans serif]
مخلوقات جزء خداوند نیستند ولی جدای از اونیز نیستند.
زیرا هم جزء بودن با بساطت خداوند منافات دارد و هم جدا بودن با مطلق بودنش.

با سلام و خسته نباشید

لطفا بساطتت خداوند را از این جهت که هیچ جزء و بخشی ندارد ثابت کنید

اگر خداوند بسیط است و منظور از بسیط بودن بی جزئی است پس چرا میگویند فعل خداوند، ذات خداوند، صفت خداوند و ...

اگر همه اینها از یک ذات واحد نشات میگیرند پس درک این همه تنوع به چه دلیل است ؟

اگر از مراتب وجود است ، پس چرا مثلا اجزاء را مرتبه ای از وجود ندانیم ؟ به عنوان مثال چرا نگوییم مثلا دوچرخه از مراتب وجودی مانند مرتبه آهن، مرتبه پلاستیک و ... تشکیل شده ؟

چرا فرقی بین اینها با این است که بگوییم دوچرخه از اجزائی مانند چرخ بدنه و ... تشکیل شده ؟

hosain.nor;909339 نوشت:

- اگر جزء خود خدا هستند و به عبارتی همه عالم خداست پس این همه باید و نباید و بهشت و جهنم و قرآن و پیغمبر برای چیه؟

بهشت و جهنم، برای احقاق حق است، به جهت این است که هر کدام از این اجزاء صاحب اختیار هستند

چه تناقضی بین اینکه ما جزئی از خداوند باشیم و خداوند بخواهد جزء خود را مجازات کند ؟ جزء خداوند که تمام خداوند نیست

مثلا ما فعل مخلوق خداوند هستیم، آیا مخلوق خداوند بودن به معنای خدا بودن است ؟ خیر

آیا اینکه مثلا میگویند ذات خداوند، مخلوق خداوند، فعل خداوند، حکمت خداوند، خشم خداوند و ... هر کدام جزئی از او نیستند ؟

[=palatino linotype]

به من بیاموز;915442 نوشت:
لطفا بساطتت خداوند را از این جهت که هیچ جزء و بخشی ندارد ثابت کنید

باسلام وعرض ادب
بحث از بساطت خداوند و صرف الوجود بودن او، بحثی مفصل است که در این تاپیک نمیتوان به صورت کامل به آن پرداخت.
اجمال بحث آن این است که:
م1. بساطت در مقابل ترکیب است. یعنی هر چیز مرکبی، بسیط نیست.
م2. همه اقسام ترکیب یک لازمه مشترک دارد و آن نیازمندی مرکب به اجزایش است.
م3. نیازمندی، لازمه ممکن الوجود بودن است.
م4. خداوند واجب الوجود است.
بنابراین خداوندی که واجب الوجود است نمیتواند مرکب باشد زیرا
اگر مرکب باشد، نیازمند میشود.
و اگر نیازمند باشد، ممکن الوجود خواهد بود.
پس فرض ترکیب و عدم بساطت، خلف فرض واجب الوجود بودن او است.

موفق باشید.

[=palatino linotype]

به من بیاموز;915442 نوشت:
اگر خداوند بسیط است و منظور از بسیط بودن بی جزئی است پس چرا میگویند فعل خداوند، ذات خداوند، صفت خداوند و ...

اما در مورد رابطه میان صفات ذات و خود ذات، نظر درست و دقیق این است که این صفات، گرچه از نظر مفهومی با یکدیگر و با خود ذات فرق دارند ولی از نظر مصداقی، تمایز و جدایی و دوئیتی بین آنها و ذات وجود ندارد.
یک ذات است که از نظر خارجی و مصداقی، هم ذات است و هم علم، هم قدرت و هم سایر صفات.
اینطور نیست که در عالم خارج و مصداق، یک ذات داشته باشیم جدای از صفت علم و جدای از صفت قدرت و جدای از صفت اراده.

صدیق;915710 نوشت:
[=palatino linotype]
باسلام وعرض ادب
بحث از بساطت خداوند و صرف الوجود بودن او، بحثی مفصل است که در این تاپیک نمیتوان به صورت کامل به آن پرداخت.
اجمال بحث آن این است که:
م1. بساطت در مقابل ترکیب است. یعنی هر چیز مرکبی، بسیط نیست.
م2. همه اقسام ترکیب یک لازمه مشترک دارد و آن نیازمندی مرکب به اجزایش است.
م3. نیازمندی، لازمه ممکن الوجود بودن است.
م4. خداوند واجب الوجود است.
بنابراین خداوندی که واجب الوجود است نمیتواند مرکب باشد زیرا
اگر مرکب باشد، نیازمند میشود.
و اگر نیازمند باشد، ممکن الوجود خواهد بود.
پس فرض ترکیب و عدم بساطت، خلف فرض واجب الوجود بودن او است.
موفق باشید.

پس بگین این همه ترکیب که در موجودات وجود دارد نشانه چیست؟

در ضمن مگر خداوند نیازمند خودش نیست؟ اجزای خداوند در واقع بخشی از خوده او هستن پس خداوند نیاز به غیر ندارد

در واقع اگر نیازی هم باشد نیاز خداوند به خودش است نه غیر از خودش

در ضمن من متوجه منظورتون نمیشم میشه با مثال راهنمایی کنید ؟

[=microsoft sans serif]

به من بیاموز;915718 نوشت:
پس بگین این همه ترکیب که در موجودات وجود دارد نشانه چیست؟

باسلام و عرض ادب
عید بر شما مبارک

ترکیب در موجودات ربطی به خداوند ندارد.
اما اینکه چطور موجود بسیط میتواند موجودات مرکب و متکثر را ایجاد کند، خودش پاسخی دارد که در قاعده الواحد مندرج است و بحثی مستقل را میطلبد.

به من بیاموز;915718 نوشت:
در ضمن مگر خداوند نیازمند خودش نیست؟ اجزای خداوند در واقع بخشی از خوده او هستن پس خداوند نیاز به غیر ندارد

نیاز به خود یعنی چه؟
وقتی موجودی جزء نداشت، نیازمندی او به خودش، معنا ندارد.
چون معنای آن چنین میشود که یک چیزی به خودش نیازمند باشد.
باتوجه به اینکه نیازمندی نوعی معلولیت است، بنابراین نیازمند بودن این موجود به خودش، یعنی قبل از اینکه باشد، باید باشد تا نیازش را برطرف کند.

به من بیاموز;915718 نوشت:
در ضمن من متوجه منظورتون نمیشم میشه با مثال راهنمایی کنید ؟

کدام قسمت؟

[=microsoft sans serif]پرسش:آیا مخلوقات خدا و به عبارتی ما سوی الله ,جزء خود خدا هستند و یا از خود خدا جدا هستند؟
- اگر جزء خود خدا هستند و به عبارتی همه عالم خداست پس این همه باید و نباید و بهشت و جهنم و قرآن و پیغمبر برای چیه؟
- اگر جزء خدا نیستند و خدا یک چیز است و مخلوقاتش چیز دیگر پس خدا تا جایی که مخلوقاتش هستند خداست و از آنجا به بعد دیگر خدا نیست پس محدود است پس خدای محدود هم خدا نیست.

پاسخ:
[=microsoft sans serif]باسلام و عرض ادب

پیش از پاسخ توجه به چند نکته مهم است.
نکته اول: خداوند جزء ندارد.
دلیلش به زبان ساده این است که اگر خداوندجزء داشته باشد(هر جزئی که میخواهد باشد: عقلی و خارجی) مرکب میشود و مرکب نیازمند به اجزایش است. در حالیکه خداوند هیچگونه نیازی به غیر خودش ندارد و نمیتواند باشد. خداوند متعال از نظر فلسفی، واجب الوجود است و از نظر دینی، قیوم است و واجب الوجود و قیوم، هیچگونه نیازی به غیر خود ندارد و قائم به ذات خودشان هستند.(1)

[=microsoft sans serif]نکته دوم: خداوند متعال واحد است و شبیه و نظیر ندارد.
این مسئله که تحت عنوان توحید بیان میشود، بیان کننده آن است که خداوند متعال از هر جهتی که بتوان تصور کرد، واحد است.
چه از نظر ذاتی: بدین صورت که جزئی ندارد تا مرکب شود.
چه از نظر وجوب وجود: بدین صورت که غیر از خداوند، دیگر موجودات عالم همگی نیازمند خدا هستند و بی نیاز مطلق فقط خداوند است.
چه از نظر ربوبیت و پروردگار عالم بودن: بدین صورت که پروردگار عالم، تنها خداوند است و هیچ شریکی در این زمینه ندارد نه از فرشتگان و نه ازغیر فرشتگان.
چه از نظر خالقیت: بدین منظور که غیر از خداوند، همه موجودات مخلوق هستند و هیچ خالق مستقلی در عالم نیست.
چه از نظر عبودیت و ...(2)

[=microsoft sans serif]
نکته سوم: همه عالم آیت و نشان و مظاهر خداوند هستند.
این مسئله بدین معناست که همه موجودات عالم که به نام ماسوی الله خوانده میشوند، مخلوق خداوند هستند و هر یک آیینه و نمایان گر خداوند هستند. به همین جهت آیات الهی خوانده میشوند و به همین جهت است که یکی از راه های معرفت به خدا و فهم وجود داشتن او، وجود این موجودات و نگاه کردن به آنهاست. چنانکه در آیات قران کریم بیان میکند:
«إن في خلق السماوات والأرض واختلاف الليل والنهار لآيات لأولي الألباب»(3)
«همانا در افرینش اسمانها و زمین و اختلاف و تعاقب شب و روز، نشانه هایی برای صاحبان خرد وجود دارد.»

باتوجه به این نکات:
اولا: جهان و سایر موجودات، جزء خداوند نیستند: زیرا خداوند جزء ندارد.
ثانیا: همه عالم، خدا نیست: زیرا خدا یکی بیشتر نیست.
ثالثا: انسان، انسان است و حیوان، حیوان است و خدا هم خدا. همه مخلوق خدا هستند نه خدا ولی با این حال، آیینه خداوند هستند. هرچند در میزان نشان دادن خداوند با یکدیگر تفاوت دارند.

ــــ[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]موفق باشید.[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]ـــــــ
1. [=microsoft sans serif]ر.ک: علامه طباطبایی، نهایه الحکمه، قم، موسسه نشر اسلامی، 1427، مرحله 4
2.[=microsoft sans serif] ر.ک: نهایه الحکمه، مرحله 12
3. [=microsoft sans serif]سوره آل عمران، آیه190


موضوع قفل شده است