مشکل ناجور در ازدواج (اختلاف سنی زیاد)

چند هفته هست كه تو محل كارم يه دختري هست. هم خوشگله، هم آروم هست. دو سه باري كه با من كار داشت، اومده بود پيشم، نزديك بود قلبم بياد بيرون.

نفسم حبس ميشد. نمي‌تونستم بهش نگاه كنم.

مثل پسرهاي پر رو هم نيستم كه يواشگي خودم را بهش نزديك كنم , شناخت بيشتري پيدا كنم، ببينم از من خوشش مياد يا نه.

يواشكي فضولي كردم ديدم دانشجو و 22 سالش هست. اهل لرستان هست. من تهراني هستم.

اين به كنار، اگه 6 يا 7 سال جونتر بودم راحت خواستگاري مي‌كردم. يا كاش اون چند سال بزرگ‌تر بود. صبح تا شب به فكرشم.

من خيلي خوشبختم، اگه عاشق هم بشم، عاشق چيزي ميشم كه بهش نمي‌رسم.

با خودم گفتم يه استخاره انجام بدم. تو سايت‌هاي معتبر اسلامي راجع به استخاره مطالعه كردم. استخاره كردم كه آيا ازش خواستگاري كنم يا نه. جواب استخاره آيه 102 سوره انبيا اومد (صفحه 331 قرآن عثمان طه) نتيجه به صورت زير بود.
نتيجه استخاره: حتما انجام بده
نتيجه كلي: بسيار خوب است با توكل بخدا اقدام كنيد صدقه فراموش نشود.
نتيجه ازدواج: خوب است با توكل بخدا اقدام كنيد ان شاءالله عاقبت بخير خواهيد شد.
نتيجه معامله: خوب است با توكل بخدا و رعايت شرايط اقدام كنيد ان شاءالله سود خوبي خواهيد برد.
سوره: انبيا
آيه: 102

خوشحال شدم اما كمي بعد ناراحت شدم. گفتم لابد جواب استخاره خوب هست براي اين كه خواستگاري كنم و جواب منفي بگيرم.

من خيلي خوشبختم، اگه عاشق هم بشم، عاشق چيزي ميشم كه بهش نمي‌رسم.

فرض كنيد به پدر و مادرم بگم. حتما مخالفت مي‌كنن. فرض كنيد پدر و مادرم با بي ميلي راضي شدن و با خانواده دختر تماس گرفتن.

آيا اونها نمي‌گن دخترمون رو بديم به كسي كه 15 سال بزرگتره.

اگه مشاوره هم برم حتما ميگه صلاح نيست.

من خيلي خوشبختم.

الان چند روز پیش یک موردی معرفی شد، 28 ساله‌شه، رفتیم خونشون، چهرش معمولی بود، قدش 5 یا 6 سانت از من کوتاهتر و لاغر بود.

یه جلسه هم رفتم صحبت کردم. یه جوری آچمز شدم. به لحاظ جاذبه چهره و اندامی اون دختر قبلیه خیلی خوشم اومده.

یه جوری هست که انگار آرزومه اما اختلاف سنی داریم. نمی دونم چی کار کنم.

این دختره هم که رفتم صحبت کردم، معمولیه، نه خوشم اومده نه بدم میاد اما اون یکی عین خواستمه.

یه خواسته ای دارم نمیشه، اون چیزی هم که میشه تمایل ندارم.

اما حالم اصلا خوب نيست. فشار جنسي اذيتم مي‌كنه. كمتر روزي هست كه فشار زير شكمم نداشته باشم.

هر روز بغض مي‌كنم.

مي‌دونم نامه نگاري چاره فشار جنسيم نيست. ببخشيد بايد حرفام رو صريح بگم

نمي دونم گفتن يا نگفتنش چه دردي دوا مي‌كنه يا نمي‌دونم اگه روزي برملا بشه اصلا آبرويي مي‌مونه.

اون چند جايي هم كه قبلا رفته بودم، خيلي به صورت دختر نگاه مي‌كردم، ببينم خوشم مياد يا نه. هيچ نظري نداشتم، اما می‌دونستم دختر خوشگلتر می‌خوام.

بعد تو خواستگاري اصلا نميشه متوجه اندام جنسي (ران و باسن يا سينه) دختر شد. فقط حجم بدن مشخصه ميشه. اگه مادر یا خواهر هم ببینن فایده نداره، آدم خودش باید ببینه.

من از بچگي از دخترهاي خوشگل خيلي خجالت مي‌كشيدم.

يه بار 6 سالم بود، يه فاميلي تازه ازدواج كرده بود اومده بود خونمون، زنش اونقدر خوشگل بود من اصلا از اتاق بيرون نيومدم رفتم تو کمد قایم شدم. مادر و پدرم هر کاری کردن نیومدم بیرون. حتي سر سفره شام هم نيومدم.

اون زماني هم كه مشغول سايتها بودم، عكس‌هاي برهنه دخترای خوشگل رو با جزئيات نگاه مي‌كردم يا عكس‌هاي با مايوشون رو. حتي اون موقع هم اميد نداشتم كه دستم به چنين دخترهايي برسه.

البته اينجوري هم نيستم كه بخوام طرف مقابلم مثل مانكنها لاغر باشه يا برعكس مثلا سينه و باسن رو عمل كرده باشه.

الان خيلي وقت هيچ صحنه‌اي نديدم. به هيچ سايتي سر نزدم. حتي ماهواره هم نگاه نكردم. اما اگه ناخودآگاه يه دختر جذاب ببينم حتي در حد يك ثانيه، فكرم ميره سمتش. حتي پاي سريالهاي خودمون هم اگه يه هنرپيشه خوشگل ببينم با اينكه چشمام جذب ميشه، از پاي تلويزيون پا ميشم و بعد غصه مي‌خورم.

دوستاي كمي هم كه دارم هيچ كدوم اهل حرف يا شوخي زشت نيستن. مي‌دونم به لحاظ جذابيت‌هاي پسرانه چيزي ندارم. سنم هم كه مشخصه (37).

شما هم مي‌گيد بايد تو سن و زيبايي تناسب باشه. هنوز چشمم دنبال او دختره هست که گفته بودم و گفتم 22 سالش هست. می‌دونم فرشته نیست، اما چهره و اندامش رو خیلی خوشم اومده.

فكر مي‌كردم از حلال يك سهم دارم، سهمي كه مطابق ميلم باشه. اما از حلال هم محرومم.

کاش وقتی جوونتر بودم اقدام می‌کردم یا کاش پدر و مادرم اینقدر بی خیال نبودن.

نمي دونيد چقدر در رنج و عذابم.

به اصطلاح خسر الدنيا و الاخره.

چرا خدا نمیذاره کسایی مثل من که به آخر خط رسیدن به این زندگی پر رنج خاتمه بدن؟

سرجدتون موقع تائید تاپیکا حرمت سایت مذهبی رو نگه نمیدارین