جمع بندی چگونه بهشت و جهنم از یکدیگر جدا می شوند؟

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونه بهشت و جهنم از یکدیگر جدا می شوند؟

باسمه الملک الدَّیّان

با سلام و عرض ادب

قیامت،عالم وحدت است و غیر متحیّز.(مکانمند نیست)

پس چگونه بهشت و دوزخ و یا به تعبیری بهشتیان و دوزخیان از یکدیگر جدا می شوند؟

با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

حبیبه;908751 نوشت:
با سلام و عرض ادب

قیامت،عالم وحدت است و غیر متحیّز.(مکانمند نیست)

پس چگونه بهشت و دوزخ و یا به تعبیری بهشتیان و دوزخیان از یکدیگر جدا می شوند؟

با تشکر



با سلام و عرض ادب

این مبنای شما که قیامت عالم وحدت بوده و غیر متحیّز است از کجا حاصل شده است؟ دلیل شما بر این مسئله چیست؟ اگر دلیل نقلی ، آیه ای ، روایتی چیزی بر این مطلب دارید بفرمایید تا ببینیم مراد آن دقیقا چیست. وگرنه وحدت و تحیّز به معنایی که می گویید قطعا بر خلاف معاد جسمانی بوده و مغایر با نصوص دینی ماست.

با سلام

بهشت و جهنم تنها موضوعات غیرمادی نیستند که ما باورشان داریم؛ خود خداوند، روح انسانی، عشق و محبت و خشم و نفرت و همت و اراده و بسیاری از امور دیگر هستند که حقیقت دارند با این‌که مادی نیستند و ما آن‌ها را با راه‌هایی غیر از حواس پنج‌گانه درک می‌کنیم؛ آن‌ها را با استدلال عقلی و با شهود وجدانی و علم حضوری درک می‌کنیم. یکی از راه‌های ایمان به بهشت و جهنم، استدلال عقلانیِ «وجوب دفع ضرر مُحتمَل» است. یعنی وقتی خبر احتمالیِ «وجود بهشت و جهنم و پاداش و کیفر اخروی» را می‌شنویم، عقل ما ایجاب می‌کند که به آن ترتیب اثر بدهیم و نسبت به آن بی‌توجه نباشیم؛ هرچند احتمالی باشد و یقینی نباشد؛ زیرا اگر این خبر دروغ باشد، ما چیز زیادی را از دست نداده‌ایم و با دیگرانی که آن را باور نکرده‌اند، تفاوت زیادی نخواهیم داشت؛ ولی اگر این خبر راست باشد، آینده‌ی جاویدان و سرنوشت همیشگی ما در خطر است؛ پس صِرف احتمال وجود بهشت و جهنم، برای پذیرفتن آن‌ها کافی است و هیچ عاقلی نباید بگوید: من تا با چشم خودم نبینم باور نمی‌کنم! مانند انسان عاقلی که به مسافرت می‌رود و صِرف احتمال برخورد با کولاک و سرمای شدید او را به برداشتن لباس گرم وامی‌دارد.
قرآن کریم نیز کسانی را که به حقایق ماورایی از روی تعقل و درک عقلانی ایمان می‌آورند می‌ستاید و ایمان آن‌ها را ایمان به غیب معرفی می‌کند.1 دوم این‌که دیدن یا شنیدن از کسی که خودش دیده، در هر موردی مفید باشد، درباره‌ی بهشت و جهنم مفید نیست؛ زیرا از طرفی، فرصت نجات از جهنم و کسب امتیاز لازم برای ورود به بهشت، محدود به این دنیا است و کسی که از این دنیا منتقل شد، مهلتش تمام شده و دیگر نمی‌تواند سرنوشت خود را تغییر بدهد. به عبارت دیگر، ایمان و تقوا فقط قبل از مرگ سودمند است و ایمان و تقوای بعد از مرگ هیچ اثری ندارد. از طرف دیگر بهشت و جهنم دو سرای باقی و جاودان هستند و کسی که در آن‌ها داخل می‌شود، دیگر اجازه‌ی خروج ندارد.2
این دو مطلب جزء باورهای دینی ما است که مورد تأیید وحی است و شکی در آن‌ها نیست. با ملاحظه‌ی این دو مطلب، می‌بینیم که اگر کسی بخواهد ترتیب اثر دادن به خبر بهشت و جهنم را تا زمان دیدن آن‌ها به تأخیر بیندازد، دیدن آن‌ها سودی به حالش نخواهد داشت؛ زیرا در آن هنگام دیگر مهلت تغییر سرنوشت به پایان رسیده است. و نیز اگر بخواهد تا زمان شنیدن خبر بهشت و جهنم به انتظار بنشیند، باز هم چیزی به دست نخواهد آورد؛ چون کسی که بهشت و جهنم را می‌بیند و وارد آن‌ها می‌شود، اجازه‌ی بیرون آمدن ندارد تا بخواهد خبر آن را به کسی بدهد. مانند این‌که کسی به شما خبر می‌دهد این سیم لخت برق دارد؛ آن وقت شما می‌گویید: من تا وقتی که خودم آن را تجربه نکنم حرف شما را باور نمی‌کنم و دستتان را برای تجربه کردن جریان برق دراز می‌کنید. درست است که با تماس دستتان با سیم برق، آن را تجربه می‌کنید، ولی این تجربه با مرگتان همراه می‌شود و این تجربه دیگر سودی به حال شما نخواهد داشت.

باسمه الأحد

عرض سلام و ادب

مسلم;911457 نوشت:

با سلام و عرض ادب

این مبنای شما که قیامت عالم وحدت بوده و غیر متحیّز است از کجا حاصل شده است؟ دلیل شما بر این مسئله چیست؟ اگر دلیل نقلی ، آیه ای ، روایتی چیزی بر این مطلب دارید بفرمایید تا ببینیم مراد آن دقیقا چیست. وگرنه وحدت و تحیّز به معنایی که می گویید قطعا بر خلاف معاد جسمانی بوده و مغایر با نصوص دینی ماست.

از کلام وحی حاصل شده است:

"انّا لله و انا الیه راجعون"حرکت از مبدأ غیر مادی و از عالم الوهیت شروع و به آن ختم می شود.

"کان الله و لم یکن معه شئ"خدا بود و هیچ چیز با او نبود.

"و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئا" ابتدا خلق را از عدم به وجود خاص می کشاند و در انتها از وجود خاص به عدم می رساند.

"کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الأکرام" بدو و رجوع متقابلانند.

"کما بدأنا اوّل خلق نعیده"

"لمن الملک لله الواحد القهار"طلوع وحدت و اضمحلال کثرت.

"إنّ الی ربّک الرجعی"

"کل شئ هالک الّا وجهه" مبدأ و منتهی خداوند است.

"الله یبدأ الخلق ثم یعیده" رجوع به سوی مبدأ است.

خب اگر رجوع به سوی خداوند است جایی برای مکانمند بودن می ماند؟

با تشکر

حبیبه;912042 نوشت:
"انّا لله و انا الیه راجعون"حرکت از مبدأ غیر مادی و از عالم الوهیت شروع و به آن ختم می شود.

"کان الله و لم یکن معه شئ"خدا بود و هیچ چیز با او نبود.

"و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئا" ابتدا خلق را از عدم به وجود خاص می کشاند و در انتها از وجود خاص به عدم می رساند.

"کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الأکرام" بدو و رجوع متقابلانند.

"کما بدأنا اوّل خلق نعیده"

"لمن الملک لله الواحد القهار"طلوع وحدت و اضمحلال کثرت.

"إنّ الی ربّک الرجعی"

"کل شئ هالک الّا وجهه" مبدأ و منتهی خداوند است.

"الله یبدأ الخلق ثم یعیده" رجوع به سوی مبدأ است.

خب اگر رجوع به سوی خداوند است جایی برای مکانمند بودن می ماند؟

ببینید این آیات تعارضی با کثرات در قیامت ندارند، یعنی آنچه در خصوص عالم آخرت به عنوان وحدت یاد می شود به منظور ظهور و تجلی حضرت حق است، لذا اگر به عالم بالا ملکوت می گویند که مبالغه در مُلک است، بدین جهت است که در عالم دنیا مالک بودن خداوند نسبت به آسمان ها و زمین و همه اشیاء بر مردم پوشیده است اما در آخرت همه انسان ها آن را شهود خواهند کرد، لذا تعابیری چون «الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّه‏» به این معنا نیست که امروز در دنیا، مُلک برای خدا نیست، بلکه بدین معناست که تجلی حقیقی آن در آخرت است، برخی در دنیا آن را درک نمی کنند، اما این حقیقت در آخرت برای همه آشکار می شود.
آیاتی چون «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَه‏» نیز همین است، یعنی امروز هم، همه غیر از خدا هالک هستند، «کان الله و لم یکن معه شیء» هم همینطور است، یعنی امروز هم کسی با خدا نیست، «مع الله» معنا ندارد، لذا قرآن کریم می فرماید کسی را در معیت خداوند قرار ندهید: « لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر»؛ کسی را در کنار الله به الوهیت قرار نده. معنای روایت این نیست که زمانی خدا بود و هیچ کسی نبود، بلکه ، معیّت رتبی است، یعنی کسی در مرتبه خداوند نیست، چه الان، چه در ازل و چه در ابد.

سایر آیات هم هر کدام معنای خاصی دارند، هیچ کدام نافی کثرت در معاد نیستند، مثلا آایتی که ناظر به بازگشت به سمت خداوند است، آیاتی چون:
«إنّ الی ربّک الرجعی»، و «انّا لله و انا الیه راجعون» طبیعتا این بازگشت اگر به معنای فنا شدن و نابود شدن بازگشت کنندگان باشد که دیگر بازگشتی نیست، اگر به معنای اتحاد باشد هم که محال است، پس مراد بازگشت به لقاء الله است بازگشت برای حسابرسی است، یکی اینکه ما پیش از ورود به دنیا «لِلّه» بوده ایم یعنی هیچ اختیاری از خود نداشته ایم، سپس مدت کمی در دنیا هستیم، دار تکلیفی که اختیار داریم که رفتار و مسیرمان را خودمان انتخاب کنیم، بعنی خداوند به اختیار ما اعتبار خواهد بخشید، و سپس «الیه راجعون» خواهیم شد، یعنی باز اختیار از ما سلب خواهد شد و در تعیین سرنوشت ما اختیار تام به دست خداوند خواهد بود (صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج2، ص236) پس بازگشت بدین معنا خواهد بود که در برابر دادگاه عدل الهی حاضر خواهیم شد و پاسخگوی مسئولیت های خویش خواهیم بود، مثل مادری که به فرزندش که در مهمانی اذیت می کند، می گویید ما از خانه آمده ایم، و دوباره به خانه بر می گردیم.

آیاتی مثل: «الله یبدأ الخلق ثم یعیده» و «کما بدأنا اوّل خلق نعیده» هم که به معنای اعاده خلق است(ترجمه تفسیر المیزان، ج15، ص550) و اصلا معنای وحدت را نمی رساند، و در رد ادعای منکرین معاد بیان شده است:
«أَ وَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ»
اشاره "ذلك" به اعاده بعد از ايجاد است، و اين جمله مى‏خواهد استبعاد مشركين را برطرف سازد، و بفرمايد: وقتى اعاده عبارت است از ايجاد بعد از ايجاد، براى آن خدايى كه خود شما معتقديد كه عالم را ايجاد كرده، چرا ممكن نيست كه ايجاد بعد از ايجاد هم بكند، و حال آنكه در حقيقت اعاده عبارت است از انتقال دادن خلق از خانه‏اى به خانه ديگر، و جاى دادن آنها در دار القرار(همان، ج16، ص173)

مسلم;912947 نوشت:
سپس مدت کمی در دنیا هستیم، دار تکلیفی که اختیار داریم که رفتار و مسیرمان را خودمان انتخاب کنیم، بعنی خداوند به اختیار ما اعتبار خواهد بخشید، و سپس «الیه راجعون» خواهیم شد، یعنی باز اختیار از ما سلب خواهد شد و در تعیین سرنوشت ما اختیار تام به دست خداوند خواهد بود

سلام
یعنی اگه کسی وارد اخرت بشه فرضا بره بهشت دیگه هیچ اختیاری از خودش نداره؟
این جوری که مردم مثل ربات میشن؟

Miss.Narges;912948 نوشت:
سلام
یعنی اگه کسی وارد اخرت بشه فرضا بره بهشت دیگه هیچ اختیاری از خودش نداره؟
این جوری که مردم مثل ربات میشن؟

سلام
چرا اختیار دارند، منظورم از اختیار نداشتن این است که اختیار تعیین تکلیفشان دست خودشان نیست، در دنیا می توانند جایگاه خود را تعیین کنند، اما پیش از دنیا، و پس از دنیا آفرینش و ویژگی ها و خصوصیات آنها جبری است.

باسمه الملک

مسلم;912947 نوشت:
ببینید این آیات تعارضی با کثرات در قیامت ندارند، یعنی آنچه در خصوص عالم آخرت به عنوان وحدت یاد می شود به منظور ظهور و تجلی حضرت حق است، لذا اگر به عالم بالا ملکوت می گویند که مبالغه در مُلک است، بدین جهت است که در عالم دنیا مالک بودن خداوند نسبت به آسمان ها و زمین و همه اشیاء بر مردم پوشیده است اما در آخرت همه انسان ها آن را شهود خواهند کرد، لذا تعابیری چون «الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّه‏» به این معنا نیست که امروز در دنیا، مُلک برای خدا نیست، بلکه بدین معناست که تجلی حقیقی آن در آخرت است، برخی در دنیا آن را درک نمی کنند، اما این حقیقت در آخرت برای همه آشکار می شود.
آیاتی چون «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَه‏» نیز همین است، یعنی امروز هم، همه غیر از خدا هالک هستند، «کان الله و لم یکن معه شیء» هم همینطور است، یعنی امروز هم کسی با خدا نیست، «مع الله» معنا ندارد، لذا قرآن کریم می فرماید کسی را در معیت خداوند قرار ندهید: « لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر»؛ کسی را در کنار الله به الوهیت قرار نده. معنای روایت این نیست که زمانی خدا بود و هیچ کسی نبود، بلکه ، معیّت رتبی است، یعنی کسی در مرتبه خداوند نیست، چه الان، چه در ازل و چه در ابد.

سایر آیات هم هر کدام معنای خاصی دارند، هیچ کدام نافی کثرت در معاد نیستند، مثلا آایتی که ناظر به بازگشت به سمت خداوند است، آیاتی چون:
«إنّ الی ربّک الرجعی»، و «انّا لله و انا الیه راجعون» طبیعتا این بازگشت اگر به معنای فنا شدن و نابود شدن بازگشت کنندگان باشد که دیگر بازگشتی نیست، اگر به معنای اتحاد باشد هم که محال است، پس مراد بازگشت به لقاء الله است بازگشت برای حسابرسی است، یکی اینکه ما پیش از ورود به دنیا «لِلّه» بوده ایم یعنی هیچ اختیاری از خود نداشته ایم، سپس مدت کمی در دنیا هستیم، دار تکلیفی که اختیار داریم که رفتار و مسیرمان را خودمان انتخاب کنیم، بعنی خداوند به اختیار ما اعتبار خواهد بخشید، و سپس «الیه راجعون» خواهیم شد، یعنی باز اختیار از ما سلب خواهد شد و در تعیین سرنوشت ما اختیار تام به دست خداوند خواهد بود (صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج2، ص236) پس بازگشت بدین معنا خواهد بود که در برابر دادگاه عدل الهی حاضر خواهیم شد و پاسخگوی مسئولیت های خویش خواهیم بود، مثل مادری که به فرزندش که در مهمانی اذیت می کند، می گویید ما از خانه آمده ایم، و دوباره به خانه بر می گردیم.

آیاتی مثل: «الله یبدأ الخلق ثم یعیده» و «کما بدأنا اوّل خلق نعیده» هم که به معنای اعاده خلق است(ترجمه تفسیر المیزان، ج15، ص550) و اصلا معنای وحدت را نمی رساند، و در رد ادعای منکرین معاد بیان شده است:
«أَ وَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ»
اشاره "ذلك" به اعاده بعد از ايجاد است، و اين جمله مى‏خواهد استبعاد مشركين را برطرف سازد، و بفرمايد: وقتى اعاده عبارت است از ايجاد بعد از ايجاد، براى آن خدايى كه خود شما معتقديد كه عالم را ايجاد كرده، چرا ممكن نيست كه ايجاد بعد از ايجاد هم بكند، و حال آنكه در حقيقت اعاده عبارت است از انتقال دادن خلق از خانه‏اى به خانه ديگر، و جاى دادن آنها در دار القرار(همان، ج16، ص173)

با تشکر از پاسخ حضرتعالی و وقتی که گذاشتید.

با این حساب آخرت فرق چندانی با دنیا ندارد و به تبع آن عالم ماده با عوالم غیر مادی!

و تنها تفاوت در دید ناظران است.با این حساب برای اهل الله دنیا و برزخ و آخرت یکی است چون در هر صورت

آنها به مقام توحید رسیده اند!

باسمه المرید

مسلم;912949 نوشت:
پس از دنیا آفرینش و ویژگی ها و خصوصیات آنها جبری است.

آیا بهشت و دوزخ ظهور و تجسم اعمال دنیایی خود انسان نیست که با اختیار خویش انجام داده اند؟

و آیا مقام"کن"که در دنیا برای اهل الله ثابت است در بهشت به بهشتیان إعطاء نمی گردد؟

" یابن آدم خلقتک للبقاء وانا حي لا اموت اطعنی فیما امرتک وانته عما نهیتک اجعلک مثلی حیاً لا تموت . وورد عن النبی ص فی صفة اهل الجنة انه یاتی الیهم الملک فاذا دخل علیهم ناولهم کتاباً من عند الله بعد ان یسلم علیهم من الله فاذن فی الکتاب من الحی القیوم الذی لا یموت الی الحی القیوم الذی لا یموت واما بعد فانی اقول للشیء کن فیکون وقد جعلتک الیوم تقول لشیء کن فیکون " يعني خداي عز و جل فرمود اي فرزند آدم تو را براي بقا خلق كردم و من زنده اي هستم كه نمي ميرم ، مرا در آنچه فرمان دادم فرمان بر ، و از آنچه تو را نهي كردم منتهي شو تا تو را همانند خويش زنده اي قرار دهم كه نمي ميرد ، من آنم كه وقتي به چيزي مي گويم بشو پس مي شود ، در آنچه تو را فرمان دادم فرمان ببر تو را همانند خويش مي كنم وقتي به چيزي بگويي بشو پس بشود . "

منبع : عيون مسائل نفس - عين چهل و نهم

حبیبه;912952 نوشت:
با این حساب آخرت فرق چندانی با دنیا ندارد و به تبع آن عالم ماده با عوالم غیر مادی!

و تنها تفاوت در دید ناظران است.با این حساب برای اهل الله دنیا و برزخ و آخرت یکی است چون در هر صورت

آنها به مقام توحید رسیده اند!



قطعا این تفاوت در نگرش انسان ها به خاطر تفاوت در شرایط است، یعنی مالکیت خداوند ظهورش در آخرت شدیدتر است.
ببینید روشن است که در نسبت آخرت به دنیا، مالکیت خداوند هرگز تغییری نکرده است، دید ناظران هم به خودی خود تغییری نکرده، پس این آشکار شدن به خاطر نوع عالم پس از مرگ و قیامت است. یعنی عالم تغییر کرده، اما حقیقت آن دشوار است.
ببینید کسی که شهود می کند و ملکوت عالم را می بیند مالکیت تام الهی را به وضوح مشاهده می کند، این به خاطر فراتر رفتن انسان از این عالم ماده است، این امر در آخرت برای همه اتفاق می افتد.

حبیبه;912955 نوشت:
آیا بهشت و دوزخ ظهور و تجسم اعمال دنیایی خود انسان نیست که با اختیار خویش انجام داده اند؟

و آیا مقام"کن"که در دنیا برای اهل الله ثابت است در بهشت به بهشتیان إعطاء نمی گردد؟

منظور بنده از جبری بودن این است که شرایط و اکتسابات آنها جبرا نشأت گرفته از شرایط پیشین است، در دنیا انسان قدرت بر تغییر اوصاف و شرائطش را دارد، اما قبل از آن خیر، و بعد از مرگ هم هرچه کسب کرده جبرا در شرائط او نقش دارد و توان تغییر آن را ندارد.
وگرنه سخنم این نیست که انسان در بهشت در افعالش اختیار ندارد.

باسمه الوهّاب

مسلم;912959 نوشت:
قطعا این تفاوت در نگرش انسان ها به خاطر تفاوت در شرایط است

سؤال از همینجا ناشی می شود "تغییر شرایط" یعنی عالم مادی به عالم دیگر مبدل شده است بنابراین

لوازم و مقتضیاتش نیز تغییر نموده است از جمله مکانمند بودن.

با این مقدمه چگونگی جدا شدن بهشت و جهنم را چطور تبیین می فرمائید؟

با تشکر

حبیبه;913063 نوشت:
سؤال از همینجا ناشی می شود "تغییر شرایط" یعنی عالم مادی به عالم دیگر مبدل شده است بنابراین

لوازم و مقتضیاتش نیز تغییر نموده است از جمله مکانمند بودن.

با این مقدمه چگونگی جدا شدن بهشت و جهنم را چطور تبیین می فرمائید؟



از تغییر برخی از شرائط، تغییر تمام شرائط نتیجه گرفته نمی شود، اینکه عالم آخرت لوازم و مقتضیاتش تغییر نموده است، دلیل نمی شود مکانمندی آن هم تغییر کرده باشد، آیات و روایات تصریح دارند بر مکان مند بودن نعمت های بهشت، آیاتی چون «لَحْمِ طَيْر» و «ُ أُكُلُها دائِم‏»، «يُطافُ عَلَيْهِم‏ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَواريرَا»، «ْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار» و «فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّان‏»، و...

مسلم;913075 نوشت:
از تغییر برخی از شرائط، تغییر تمام شرائط نتیجه گرفته نمی شود، اینکه عالم آخرت لوازم و مقتضیاتش تغییر نموده است، دلیل نمی شود مکانمندی آن هم تغییر کرده باشد، آیات و روایات تصریح دارند بر مکان مند بودن نعمت های بهشت، آیاتی چون «لَحْمِ طَيْر» و «ُ أُكُلُها دائِم‏»، «يُطافُ عَلَيْهِم‏ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَواريرَا»، «ْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار» و «فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّان‏»، و...

سلام
در اخرت زمان و مکان چه ویژگی هایی دارند؟ مثلا دقیقا مثل زمان و مکان دنیاست؟ اصلا در اخرت زمان وجود دارد؟
البته منظورم از زمان وجود شب و روز و سال و اینها نیست.

باسمه الهادی

مسلم;913075 نوشت:

از تغییر برخی از شرائط، تغییر تمام شرائط نتیجه گرفته نمی شود، اینکه عالم آخرت لوازم و مقتضیاتش تغییر نموده است، دلیل نمی شود مکانمندی آن هم تغییر کرده باشد، آیات و روایات تصریح دارند بر مکان مند بودن نعمت های بهشت، آیاتی چون «لَحْمِ طَيْر» و «ُ أُكُلُها دائِم‏»، «يُطافُ عَلَيْهِم‏ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَواريرَا»، «ْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار» و «فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّان‏»، و...

بزرگوار اینکه تعریف به دور است!

سؤال می کنم بهشت و دوزخی که خداوند در قران می فرماید -با توجه به سیر الی الله و عوالم وحدت- چگونه است

و شما پاسخ می فرمائید قران فرموده پس صحیح است.

گفتم که چرا گفت چنین است و چنان؟

گفتا که چنین است و چنان گفت بدان!(عذرخواه)

حقیر مباحث قرانی آن را می دانم بر پایه ی همان آیات الهی نیز سؤالم را بنا نهادم.آیاتی شبیه به شریفه ی:

" وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ..."بهشتی که وسعت آن به اندازه ی وسعت همه ی آسمانها و زمین است

و در کتاب مبدأ و معاد صدرالمتألهین از آن به بهشت هر مؤمن یاد شده و نیز علامه جوادی آملی نیز در تفسیر موضوعیشان

در بحث معاد همین را فرموده اند چگونه است؟

بعد با این عدم تناهی بهشتهایی که به نظر می رسد از آیه ی شریفه به دست می آید جدایی بهشت ها با طبقات و درجات آن از درکات دوزخ

چگونه است؟

بحث فلسفی و کلامی آن را لطفا بیان بفرمائید.

با تشکر

Miss.Narges;913076 نوشت:
در اخرت زمان و مکان چه ویژگی هایی دارند؟ مثلا دقیقا مثل زمان و مکان دنیاست؟ اصلا در اخرت زمان وجود دارد؟
البته منظورم از زمان وجود شب و روز و سال و اینها نیست.

آنچه که عموم اندیشمندان شیعه بدان معتقد هستند نفی زمان از آخرت و بهشت و جهنم است(ر.ک: خواجه طوسی، آغاز و انجام، ص21) اما با توجه به اعتقاد به معاد جسمانی مکان مندی و همچنین تحیّز به معنای مکان پُر کردن در بهشت و جهنم وجود دارد.

حبیبه;913087 نوشت:
بعد با این عدم تناهی بهشتهایی که به نظر می رسد از آیه ی شریفه به دست می آید جدایی بهشت ها با طبقات و درجات آن از درکات دوزخ

چگونه است؟

بحث فلسفی و کلامی آن را لطفا بیان بفرمائید.

خیر، پاسخ بنده دوری نبود، ببینید سوال شما از کیفیت معاد بود، از نحوه سازگاری بین دو دسته از آیات، که یکی دال بر وحدت هستند و دیگری دال بر کثرت، بنده این آیات را آوردم تا بگویم مدلول یک طرف(کثرت) قطعی است، اما مدلول طرف دیگر(وحدت) قطعی نیست، یعنی مراد بنده از آوردن این آیات این نبود که بگویم آخرت چنین و چنان است، بلکه خواستم عرض کنم طبق این آیات قطعا کثرات در عالم آخرت وجود دارند، پس وحدت به معنای وحدت شخصی و عدم دیگران حتی به صورت ظهورات و نمودها، قطعا مردود است، بنابراین منظور از وحدت، یعنی ظهور و بروز توحید مالکیت، توحید خالقیت، توحید ربوبیت و...

اما در خصوص این آیه شریفه «جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» باید عرض کنم در خصوص معاد دو مبنای مشهور وجود دارد:
طبق مبنای ملاصدرا و پیروان مکتب وی در معاد که بهشت را جسمانی عنصری نمی دانند و تحیّز را از آن نفی می کنند خب روشن است که میان بهشت و جهنم مرز به آن معنا وجود نخواهد داشت، چون تزاحم و عدم تداخل مربوط با اجسام مادی عنصری است.(صدرالمتالهین، المبدأ و المعاد، ص397)

اما طبق مبنای دیگر و معتقدین به معاد عنصری این آیه شریفه نشان از سعه مکانی بهشت دارد، و البته مشکلی برای آن وجود ندارد چرا که ممکن است بهشت و جهنم گسترده تر از عالم دنیا، و محیط بر این جهان باشند، خصوصا اینکه قرآن سخن از تبدیل آسمان ها و زمین به میان می آورد: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»؛ روزى كه زمين، به زمينى ديگر و آسمانها نيز (به آسمانهاى ديگر) مبدل شود و (مردم) در پيشگاه خداى يگانه مقتدر حاضر شوند.(ابراهیم:48)
طبق این دیدگاه باید مرزی میان بهشت و جهنم باشد، اما درک حقیقت و کیفیت آن برای ما بسیار دشوار است و البته این طبیعی است چون آخرت قابل مقایسه با دنیا نیست، همانطور که دنیا قابل مقایسه با دنیای داخل رحم مادر نیست.

برای اطلاع بیشتر در این خصوص ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج3، ص94؛ و سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج5، ص448)

حبیبه;908751 نوشت:
باسمه الملک الدَّیّان

با سلام و عرض ادب

قیامت،عالم وحدت است و غیر متحیّز.(مکانمند نیست)

پس چگونه بهشت و دوزخ و یا به تعبیری بهشتیان و دوزخیان از یکدیگر جدا می شوند؟

با تشکر


سلام
معیار بهشت و جهنم باورها ، اعمال و ملکات نفسانی است. پس تمایز بهشت و جهنم به تمایز نفوس در رتبه وجودی است .
یا علیم

باسمه العلیم

مسلم;913544 نوشت:
بنده این آیات را آوردم تا بگویم مدلول یک طرف(کثرت) قطعی است، اما مدلول طرف دیگر(وحدت) قطعی نیست،

عدم قطعیت وحدت در مقابل قطعیت کثرت چه دلیلی دارد؟

مسلم;913544 نوشت:
خواستم عرض کنم طبق این آیات قطعا کثرات در عالم آخرت وجود دارند، پس وحدت به معنای وحدت شخصی و عدم دیگران حتی به صورت ظهورات و نمودها، قطعا مردود است،

چنین ادعای نشده بود!

عرایض بنده بر طبق آیات قران و سؤال از نحوه ی جدایی بهشت و جهنم بر همان مبنا بود،بنابراین هیچ فرضی بر هیچ مبنایی

عنوان نشده است تا بتوان آن را به وحدت شخصی وجود نسبت داد.

مسلم;913544 نوشت:
بنابراین منظور از وحدت، یعنی ظهور و بروز توحید مالکیت، توحید خالقیت، توحید ربوبیت و...

مطلب فوق همان وحدت شهود عرفاء است که مبتنی بر توحید عارف است در حالیکه سؤال حقیر ناظر به جنبه ی هستی شناسانه ی

مسئله است.

مسلم;913544 نوشت:
اما در خصوص این آیه شریفه «جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» باید عرض کنم در خصوص معاد دو مبنای مشهور وجود دارد:
طبق مبنای ملاصدرا و پیروان مکتب وی در معاد که بهشت را جسمانی عنصری نمی دانند و تحیّز را از آن نفی می کنند خب روشن است که میان بهشت و جهنم مرز به آن معنا وجود نخواهد داشت، چون تزاحم و عدم تداخل مربوط با اجسام مادی عنصری است.(صدرالمتالهین، المبدأ و المعاد، ص397)

قسمت قرمز رنگ سخن ملا صدرا در مبدأ و معاد نیست!چگونه در حکمت متعالیه مرزی بین بهشت و دوزخ وجود ندارد؟!

آنچه در کتاب مبدأ و معاد بیان شده است این است که ازدحام،تصادم و تضایقی که از ویژگیهای اجسام دنیاوی است

در اجسام اخروی وجود ندارد زیرا برای هر یک از اهل سعادت بهشتی است که عرضش به قدر عرض آسمانها و زمین

است بدون اینکه مزاحم یکدیگر باشند....یا حیّز و مکان را تنگ کنند.(صدرالمتألهین،مبدأ و معاد،ص460،چاپ دانشگاه علوم انسانی،1362)

مسلم;913544 نوشت:
اما طبق مبنای دیگر و معتقدین به معاد عنصری این آیه شریفه نشان از سعه مکانی بهشت دارد، و البته مشکلی برای آن وجود ندارد چرا که ممکن است بهشت و جهنم گسترده تر از عالم دنیا، و محیط بر این جهان باشند،

این که همه اش مشکل است:

1-لازمه اش این است که جهان مادی و طبیعی بعد از قیامت همچنان برقرار باشد.

2- لازمه ی دیگرش این است که دو جهان جسمانیِ مادی در امتداد هم داشته باشیم که فرقش تنها در محیط بودن یکی و محاط بودن دیگری است.

مسلم;913544 نوشت:
خصوصا اینکه قرآن سخن از تبدیل آسمان ها و زمین به میان می آورد: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»؛ روزى كه زمين، به زمينى ديگر و آسمانها نيز (به آسمانهاى ديگر) مبدل شود و (مردم) در پيشگاه خداى يگانه مقتدر حاضر شوند.(ابراهیم:48)

در همان کتاب مبدأ و معاد ملا صدرا می فرماید هیولای ارض قوه ی قابله ی محض است و مقداری به حسب نفس خود ندارد

بلکه مقادیر از خارج عارض آن می شود و آن فی نفسها قابل انقسامات و حصول مقادیر غیر متناهی است،و شرط نیست

که صورت ارضیّه باشد،بلکه می تواند که از صورت ارضیّه به صورت اجسام دیگر منقلب گردد که قابل تخلخل و تعدّد باشد(همان)

بنابراین رأی ملا صدرا در خصوص مطلب مورد بحث کاملا روشن است.

مسلم;913544 نوشت:
طبق این دیدگاه باید مرزی میان بهشت و جهنم باشد، اما درک حقیقت و کیفیت آن برای ما بسیار دشوار است و البته این طبیعی است چون آخرت قابل مقایسه با دنیا نیست، همانطور که دنیا قابل مقایسه با دنیای داخل رحم مادر نیست.

پس نتیجه اینکه سؤال مطرح شده پاسخ روشنی ندارد چون فوق ادراک ماست؟

با تشکر

حبیبه;913641 نوشت:
عدم قطعیت وحدت در مقابل قطعیت کثرت چه دلیلی دارد؟

آیاتی که عرض کردم

حبیبه;913641 نوشت:
چنین ادعای نشده بود!


آیاتی که شما در پست شماره 5 بیان فرمودید بیشتر ناظر به این بُعد بود، تا نفی کثرت از آخرت؛ لذا گمان کردم سوال شما در این فضاست.
اگر بد برداشت کردم عذرخواهی میکنم. اما در این صورت و در این فضا هرگز آیاتی که اشاره فرمودید کثرات را از آخرت نفی نمی کنند.

حبیبه;913641 نوشت:
قسمت قرمز رنگ سخن ملا صدرا در مبدأ و معاد نیست!چگونه در حکمت متعالیه مرزی بین بهشت و دوزخ وجود ندارد؟!

ببینید در نگاه ملاصدرا معاد مثالی است، مثالی که شد یعنی تحیّز ندارد، تحیّز که نداشته باشد نیازی به مرز نیست، اصلا مکان مند نیست که نیاز به مرز داشته باشد، مرز مکانی مختص اشیاء مادی است.
اصلا یکی از ادله تجرد روح هم همین است که ما اشیاء را با همان بزرگی شان مشاهده می کنیم و این صورت ها به خاطر بزرگی شان در مغز جا نمیشوند، پس باید جایگاه آنها هم مجرد باشد، یعنی این صورت ها تجرد مثالی دارند می بینید که با همه بزرگی شان اصلا جا نمیگیرند، اصلا تزاحم و تعارض آنها معنا ندارد! شما می توانید تصویری از باغی به وسعت دنیا را در خواب ببینید اما این مکان مند نیست تا جای دیگری را تنگ کند، تجرد این باغ، تجرد مثالی است.

حبیبه;913641 نوشت:
1-لازمه اش این است که جهان مادی و طبیعی بعد از قیامت همچنان برقرار باشد.

2- لازمه ی دیگرش این است که دو جهان جسمانیِ مادی در امتداد هم داشته باشیم که فرقش تنها در محیط بودن یکی و محاط بودن دیگری است.

خب بله، معتقدین به این دیدگاه هر دو ملازمه را می پذیرند، این اقتضاءِ اعتقاد به معاد جسمانی عنصری است، اما می گویند لازم نیست هر دو جهان از قوانین یکسان پیروی کنند، با توجه به اینکه قرآن کریم می فرماید: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماوات‏»؛ روزى كه زمين، به زمينى ديگر و آسمانها نيز (به آسمانهاى ديگر) مبدل شود.(ابراهیم:48)
می توانید در این خصوص به کتاب معاد آیت الله مکارم شیرازی مراجعه بفرمایید.


حبیبه;913641 نوشت:
بنابراین رأی ملا صدرا در خصوص مطلب مورد بحث کاملا روشن است.

بنده این آیه شریفه را اصلا در تبیین معاد ملاصدرا نیاوردم، بلکه اندیشمندانی که معاد ملاصدرا را قبول نداشته، و به معاد عنصری قائل هستند با تمسک به این آیه شریفه چنین تبیینی ارائه کرده اند. بنده سخن ایشان را نقل کردم.

حبیبه;913641 نوشت:
پس نتیجه اینکه سؤال مطرح شده پاسخ روشنی ندارد چون فوق ادراک ماست؟

در اینکه معاد پیچیدگی و غوامض فراوانی دارد شکی نیست، همه بزرگان بدان اعتراف کرده اند، اما انصافا تبیین ملاصدرا هم راهگشا نیست، این طور نیست که با معاد ملاصدرا مشکل حل شود، و بدون آن همه چیز روی زمین بماند، اصولی که ملاصدرا گاهی هفت گانه، گاهی نه گانه و گاهی یازده گانه و گاهی کمتر وبیشتر در مواضع مختلفی از آثارش بدان ها استناد می کند اصولی هستند که همه اختلافی بوده و قابل دفاع جزمی نیستند. علاوه بر اینکه قطعا برای پذیرش چنین معادی باید دست از ظهور آیات برداشته و آنها را تأویل کرد و تا جایی که رورتی در میان نباشد این امر منطقی نیست.

یا حق

باسمه العلیم

مسلم;913659 نوشت:
ببینید در نگاه ملاصدرا معاد مثالی است، مثالی که شد یعنی تحیّز ندارد، تحیّز که نداشته باشد نیازی به مرز نیست، اصلا مکان مند نیست که نیاز به مرز داشته باشد، مرز مکانی مختص اشیاء مادی است.

مسلم;913659 نوشت:
انصافا تبیین ملاصدرا هم راهگشا نیست، این طور نیست که با معاد ملاصدرا مشکل حل شود، و بدون آن همه چیز روی زمین بماند، اصولی که ملاصدرا گاهی هفت گانه، گاهی نه گانه و گاهی یازده گانه و گاهی کمتر وبیشتر در مواضع مختلفی از آثارش بدان ها استناد می کند اصولی هستند که همه اختلافی بوده و قابل دفاع جزمی نیستند. علاوه بر اینکه قطعا برای پذیرش چنین معادی باید دست از ظهور آیات برداشته و آنها را تأویل کرد و تا جایی که رورتی در میان نباشد این امر منطقی نیست.

مسلم;913544 نوشت:
اما طبق مبنای دیگر و معتقدین به معاد عنصری این آیه شریفه نشان از سعه مکانی بهشت دارد، و البته مشکلی برای آن وجود ندارد چرا که ممکن است بهشت و جهنم گسترده تر از عالم دنیا، و محیط بر این جهان باشند، خصوصا اینکه قرآن سخن از تبدیل آسمان ها و زمین به میان می آورد: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»؛ روزى كه زمين، به زمينى ديگر و آسمانها نيز (به آسمانهاى ديگر) مبدل شود و (مردم) در پيشگاه خداى يگانه مقتدر حاضر شوند.(ا

حبیبه;913641 نوشت:
این که همه اش مشکل است:

1-لازمه اش این است که جهان مادی و طبیعی بعد از قیامت همچنان برقرار باشد.

2- لازمه ی دیگرش این است که دو جهان جسمانیِ مادی در امتداد هم داشته باشیم که فرقش تنها در محیط بودن یکی و محاط بودن دیگری است.

مسلم;913659 نوشت:
خب بله، معتقدین به این دیدگاه هر دو ملازمه را می پذیرند، این اقتضاءِ اعتقاد به معاد جسمانی عنصری است، اما می گویند لازم نیست هر دو جهان از قوانین یکسان پیروی کنند، با توجه به اینکه قرآن کریم می فرماید: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماوات‏»؛ روزى كه زمين، به

مسلم;913659 نوشت:
مرز مکانی مختص اشیاء مادی است.

مسلم;913075 نوشت:
از تغییر برخی از شرائط، تغییر تمام شرائط نتیجه گرفته نمی شود، اینکه عالم آخرت لوازم و مقتضیاتش تغییر نموده است، دلیل نمی شود مکانمندی آن هم تغییر کرده باشد، آیات و روایات تصریح دارند بر مکان مند بودن نعمت های بهشت، آیاتی چون «لَحْمِ طَيْر» و «ُ أُكُلُها دائِم‏»، «يُطافُ عَلَيْهِم‏ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَواريرَا»، «ْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار» و «فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّان‏»، و...

استاد گرامی نهایتا حقیر نفهمیدم پاسخ حضرتعالی به سؤال بنده بر چه مبنایی و چیست؟

آراء عرفاء را ردّ می کنید:

مسلم;913544 نوشت:
پس وحدت به معنای وحدت شخصی و عدم دیگران حتی به صورت ظهورات و نمودها، قطعا مردود است،

نظر ملا صدرا و پیروان حکمت متعالیه را صائب نمی دانید.

رأی ذیل را هم فقط نقل قول فرمودید و ظاهرا در ردّ و تأییدش سکوت نمودید.

مسلم;913659 نوشت:
معتقدین به این دیدگاه هر دو ملازمه را می پذیرند، این اقتضاءِ اعتقاد به معاد جسمانی عنصری است، اما می گویند لازم نیست هر دو جهان از قوانین یکسان پیروی کنند،

ظاهر آیات شریفه ی قران هم که مبنای سؤال بنده بود.نظر نهایی جنابعالی به عنوان کارشناس گرامی بخش کلام و اعتقادات

چیست؟

مسلم;913659 نوشت:
یا حق

"یا خیر مسئول سُئِل"

حبیبه;913863 نوشت:
استاد گرامی نهایتا حقیر نفهمیدم پاسخ حضرتعالی به سؤال بنده بر چه مبنایی و چیست؟

حبیبه;913863 نوشت:
رأی ذیل را هم فقط نقل قول فرمودید و ظاهرا در ردّ و تأییدش سکوت نمودید.

حبیبه;913863 نوشت:
نظر نهایی جنابعالی به عنوان کارشناس گرامی بخش کلام و اعتقادات

بنده به اقتضاء ظواهر آیات و روایات و عدم قطعیت معاد ملاصدرا(ره)، معتقد به معاد جسمانی عنصری هستم، و طبیعتا طبق این دیدگاه معتقد هستم تحیّز در بهشت و جهنم وجود دارد.
وقتی تحیّز وجود داشت قطعا مرز نیز باید از همین سنخ باشد، اما در خصوص جزئیات بیشتر و کیفیت دقیقتر این امر واقعا نمیشود ابراز نظر کرد، کشف حقیقت آن از دسترس ما خارج است، نه که گمان کنید معاد ملاصدرا یک گام جلوتر است چون این مشکل را حل کرده، و کسانی که زیر بار معاد ملاصدرا نمیروند در اینجا درمانده اند، خیر، این درماندگی ارجحیت دارد بر تبیینی که دلیل متقنی ندارد و از پایه لرزان است، خلاصه سخنم این است که ما تابع دلیل هستیم، ادله قرآنی و روایی، معاد ملاصدرا را یاری نمی کند، و ظهور در تحیّز دارند، خب ما نمی توانیم دست از تحیّز برداریم، ولو اینکه کیفیت بهشت و جهنم متحیزّ و نحوه تفکیک آن برای ما دقیق روشن نباشد.

این که قرآن می فرماید همه وارد جهنم خواهند شد و برخی از آن خارج خواهند شد(مریم:71و72) نشان می دهد بین بهشت و جهنم تداخلی وجود ندارد، اگر تداخل وجود داشت و بهشت و جهنم یک چیز می بود که برای برخی بهشت است و برای برخی جهنم، دیگر ورود و خروج معنا نداشت.(صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج5، ص384)

باسمه الحق

مسلم;913869 نوشت:
این که قرآن می فرماید همه وارد جهنم خواهند شد و برخی از آن خارج خواهند شد(مریم:71و72) نشان می دهد بین بهشت و جهنم تداخلی وجود ندارد، اگر تداخل وجود داشت و بهشت و جهنم یک چیز می بود که برای برخی بهشت است و برای برخی جهنم، دیگر ورود و خروج معنا نداشت.(صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج5، ص384)

مگر چنین ادعایی وجود دارد؟ از سوی چه کسانی؟

مسلم;913869 نوشت:
بنده به اقتضاء ظواهر آیات و روایات و عدم قطعیت معاد ملاصدرا(ره)، معتقد به معاد جسمانی عنصری هستم

رئیس فلاسفه ی مشاء (بو علی سینا)هم نهایتا می فرماید معاد جسمانی را با دلایل عقلی نمی تواند ثابت کند و به جهت تعبد به ظواهر قران

می پذیرد(نقل به مضمون)

مقصود از رأی شما رأی و نظر حضرتعالی به عنوان استاد بخش کلام بود نه نظر شخصی شما،بنابراین انتظار می رفت

این سؤال را از دیدگاه کلام و فلسفه پاسخ دهید که ظاهرا تنها استدلال حضرتعالی بر مکانمند بودن بهشت و جهنم

ظواهر آیات شریفه قران است خب از این جهت که مشکلی نبود و نیست!

حبیبه;913872 نوشت:
مقصود از رأی شما رأی و نظر حضرتعالی به عنوان استاد بخش کلام بود نه نظر شخصی شما،بنابراین انتظار می رفت

این سؤال را از دیدگاه کلام و فلسفه پاسخ دهید که ظاهرا تنها استدلال حضرتعالی بر مکانمند بودن بهشت و جهنم

ظواهر آیات شریفه قران است خب از این جهت که مشکلی نبود و نیست!

متوجه منظورتان نشدم، بنده در این سایت باید نظراتم را در قالب استدلال بیان کنم، فرقی نمی کند نظر شخصی ام باشد یا نظر کارشناسی، بنده نظرات شخصی ام را هم بدون قاعده و ضابطه اتخاذ نکرده ام.
لذا اگر ممکن است منظورتان را بیشتر توضیح بدهید دقیقا دنبال چه هستید و با چه رویکردی بنده باید پاسخ بدهم؟ اگر ظواهر آیات را می پذیرید که پس ابهام و سوال در چیست؟ ممنون می شوم کمی شفاف تر سوالتان را مجدد طرح بفرمایید.

باسمه العلیم

مسلم;913878 نوشت:
بنده در این سایت باید نظراتم را در قالب استدلال بیان کنم،

بنده نیز به دنبال روش استدلالی و عقلی برای پاسخ به سؤالم هستم

مسلم;913878 نوشت:
اگر ظواهر آیات را می پذیرید که پس ابهام و سوال در چیست؟ ممنون می شوم کمی شفاف تر سوالتان را مجدد طرح بفرمایید.

اگر روش بحث را با استدلال عقلی پیش ببرید متشکر می شوم.

حبیبه;913901 نوشت:
بنده نیز به دنبال روش استدلالی و عقلی برای پاسخ به سؤالم هستم

حبیبه;913901 نوشت:
اگر روش بحث را با استدلال عقلی پیش ببرید متشکر می شوم.

ببینید سرکار خانم حبیبه، ما برای جزئیات معاد راهی به جز نقل نداریم، یعنی برای تبیین جزئیات آن عموما باید دست به دامن نقل شویم، توقع براهین کلامی و فلسفی برای اثبات جزئیات معاد، توقع نابجایی است.
ولی با این حال طبق هر دو مبنا هم بنده بیان کردم، طبق مبنای ملاصدرا که اصلا تحیّزی در کار نیست، معاد ملاصدرا معاد مثالی است، طبق مبنای سایرین هم که معتقد به معاد مادی و تحیّز هستند، عقل را از تبیین چگونگی آن عاجز می دانند.

منظور شما از رویکرد فلسفی و کلامی چیست؟ اگر منظور شما این است که بنده با ادله معاد ملاصدرا را رد کنم تا تبیین او از این مرزبندی ابطال شود خب شفاف بفرمایید، اگر هم می خواهید طبق مبنای سایر متکلمین که معتقدد به معاد مادی هستند کیفیت مرزبندی بین بهشت و جهنم را تبیین کنم هم عرض کردم این از اموری هست که فهم دقیق آن ممکن نیست، حضرت آیت الله سبحانی در تفسیر موضوعی شان تحت عنوان منشور جاوید پیرامون آیه شریفه «جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْض‏» می فرمایند:
«سوال از جایگاه بهشت و دوزخ در صورتی صحیح است که آن جزئی از این جهان باشد به گونه ای که بتوان میان آن دو و این جهان نسبتی برقرار کرد...مکان که جایگاه جسم است (فقط) در اجزای این جهان قابل تصور است، مثلا میز را در اطاق جای می دهیم به گونه ای که اطاق ظرف و مکان، و میز جسمی است که آنجا را اشغال می کند ولی اگر مجموع جهان را در نظر بگیریم دیگر برای آن ظرف مکانی وجود ندارد بلکه خود این جهان، سازنده جای خود نیز هست، نه اینکه قبلا جای فارغی و فضای لامتناهی وجود داشت، سپس خدا این جهان را در دل آن فضا آفریده باشد. به همین خاطر انیشتین معتقد به گسترش و فزونی ماده بود و می گفت جهان با گسترش خود، مکان خود ا نیز می سازد و به مکان قبلی نیاز ندارد»(منشور جاوید، ج5، ص547-549)

خب طبق این مبنا قطعا عالم آخرت مستقل از عالم دنیاست و قطعا بهشت و نعمتهای آن متحیز هستند، اما واقعا نحوه تفکیک بهشت و جهنم و سایر مواقف برای ما روشن نیست، من تفاسیر متعدد را نگاه کردم، نتوانستم سخنی در این خصوص پیدا کنم، چون واقعا عقل انسان به آن نمی رسد، کامل تر بودن عالم آخرت نسبت به دنیا، مثل کامل تر بودن این دنیا نسبت به عالم رحم مادر است، انصافا آیا می شود برای کسی که هنوز به دنیا نیامده، و این دنیا را ندیده، دنیا را برایش توصیف کرد؟ کامل تر بودن آخرت نسبت به دنیا هم همینطور است، بسیار کامل تر از دنیاست، این که اهل بهشت از قبرها برمی خیزند! همه وارد جهنم می شوند و برخی از آن خارج می شوند!! سپس در بهشت، در جایگاهی هستند که سعه آن به اندازه آسمان ها و زمین است، اما در عین وسعتِ جایگاهشان، اهل جهنم را می بینند، با آنها سخن می گویند و علت جهنمی شدنشان را جویا می شوند! برخی در اعراف میان بهشتیان و جهنمیان هستند و...

من که از خودم نمی توانم حرفی بزنم، از اندیشمندان هم در این باره سخنی ندیدم(چون اصلا کیفیت معاد از حیطه اندیشه و خرد خارج است) معاد ملاصدرا هم که در جای خود اثبات شده که مشکلات فراوان دارد، حال شما از من چه توقعی دارید؟ شفاف بفرمایید.

باسمه المجیب

مسلم;913954 نوشت:
توقع براهین کلامی و فلسفی برای اثبات جزئیات معاد، توقع نابجایی است.

مسلم;913954 نوشت:
من که از خودم نمی توانم حرفی بزنم، از اندیشمندان هم در این باره سخنی ندیدم(چون اصلا کیفیت معاد از حیطه اندیشه و خرد خارج است) معاد ملاصدرا هم که در جای خود اثبات شده که مشکلات فراوان دارد، حال شما از من چه توقعی دارید؟

سخن دیگری باقی نمی ماند بزرگوار،از زحمتی که برای پاسخ متحمل شدید متشکرم.

پرسش
قیامت، عالم وحدت است و غیر متحیّز(مکانمند نیست)، پس چگونه بهشت و دوزخ و یا به تعبیری بهشتیان و دوزخیان از یکدیگر جدا می شوند؟

پاسخ
از تغییر برخی از شرائط، تغییر تمام شرائط نتیجه گرفته نمی شود، اینکه عالم آخرت لوازم و مقتضیاتش تغییر نموده است، دلیل نمی شود مکانمندی آن هم تغییر کرده باشد، آیات و روایات تصریح دارند بر مکان مند بودن نعمت های بهشت، آیاتی چون «لَحْمِ طَيْر»؛گوشت پرندگان(1) و «أُكُلُها دائِم‏»؛میوه های آن دائمی(2) «يُطافُ عَلَيْهِم‏ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَواريرَا»؛ و ظرف‏هايى از نقره فام، و قدح‏هايى بلورين [كه پر از غذا و نوشيدنى است‏] پيرامون آنان مى‏گردانند(3)، «جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار»؛ باغ هایی که از زیر آن نهرها جاریست(4) و «فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّان‏»؛ در آنها ميوه‏هاى فراوان و درخت خرما و انار است‏(5) و آیات فراوان دیگر که در این خصوص وارد شده است.

آنچه که عموم اندیشمندان شیعه بدان معتقد هستند این است که اگرچه زمان از آخرت و بهشت و جهنم نفی می­شود(6) اما با توجه به اعتقاد به معاد جسمانی تحیّز و اشغال مکان در بهشت و جهنم وجود دارد.

این که قرآن می فرماید همه وارد جهنم خواهند شد و برخی از آن خارج خواهند شد(7) نشان می دهد بین بهشت و جهنم تداخلی وجود ندارد، اگر تداخل وجود داشت و بهشت و جهنم یک چیز می بود که برای برخی بهشت است و برای برخی جهنم، دیگر ورود و خروج معنا نداشت.(8)

البته کیفیت و جزئیات آن، از اموری هست که فهم دقیق آن ممکن نیست، حضرت آیت الله سبحانی در تفسیر موضوعی شان تحت عنوان منشور جاوید پیرامون آیه شریفه «جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْض‏» می فرمایند:
«سوال از جایگاه بهشت و دوزخ در صورتی صحیح است که آن جزئی از این جهان باشد به گونه ای که بتوان میان آن دو و این جهان نسبتی برقرار کرد...مکان که جایگاه جسم است (فقط) در اجزای این جهان قابل تصور است، مثلا میز را در اطاق جای می دهیم به گونه ای که اطاق ظرف و مکان، و میز جسمی است که آنجا را اشغال می کند ولی اگر مجموع جهان را در نظر بگیریم دیگر برای آن ظرف مکانی وجود ندارد بلکه خود این جهان، سازنده جای خود نیز هست، نه اینکه قبلا جای فارغی و فضای لامتناهی وجود داشت، سپس خدا این جهان را در دل آن فضا آفریده باشد. به همین خاطر انیشتین معتقد به گسترش و فزونی ماده بود و می گفت جهان با گسترش خود، مکان خود ا نیز می سازد و به مکان قبلی نیاز ندارد»(9)

خب طبق این مبنا قطعا عالم آخرت مستقل از عالم دنیاست و قطعا بهشت و نعمتهای آن متحیز هستند، اما واقعا نحوه تفکیک بهشت و جهنم و سایر مواقف برای ما روشن نیست. مانند سایر جزئیات آن چون: این که اهل بهشت از قبرها برمی خیزند! همه وارد جهنم می شوند و برخی از آن خارج می شوند!! سپس در بهشت، در جایگاهی هستند که سعه آن به اندازه آسمان ها و زمین است، اما در عین وسعتِ جایگاهشان، اهل جهنم را می بینند، با آنها سخن می گویند و علت جهنمی شدنشان را جویا می شوند! برخی در اعراف میان بهشتیان و جهنمیان هستند و مانند آن از اموری است که عقل نمی تواند به کیفیت آن دست پیدا کند.

(برای اطلاع بیشتر در این خصوص ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج3، ص94؛ و سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج5، ص448)
_______________________________
1. واقعه:21/56.
2. رعد:35/13.
3. انسان:15/76.
4. بقره:25/2.
5. الرحمن:68/55.
6. طوسی، خواجه نصیرالدین، آغاز و انجام، ص21.
7. مریم:19/ 71 و 72.
8. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج5، ص384.
9. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج5، ص547-549.

موضوع قفل شده است