جمع بندی بررسی آیات عصمت پیامبر (غلامعلی نوری)

تب‌های اولیه

42 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی آیات عصمت پیامبر (غلامعلی نوری)


غلامعلی نوری ;29166 نوشت:

شما به اندازه من در قرآن دید ندارید بنابراین مجبورید که برای بهتر دیدن
وراه رفتن ! به عینک وعصای حدیث بچسبید

celyanic;29173 نوشت:

آقای نوری حالا که شما اینقد در قرآن دید دارید من چند تا آیه مینویسم لطفاً توضیح بدید بگید منظور از این آیات چیه ؟ در ابتدا چند تا آیه که داره عصمت انبیاء رو نفی می کنه :

1. وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا ( يوسف/24 )

2. حَتَّى إِذَا اسْتَيأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا ( یوسف/110 )

3.لِيغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ (الفتح/2)

4.َاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ(ص/24) فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى

وَحُسْنَ مَآبٍ(ص/25)

با تشکر از توضیحات شما دوست عزیز - منتظرم

سلام دوباره ، اینهم تایپیک جداگانه ، منتظرم !

غلامعلی نوری *;29238 نوشت:
طبق آنچه که از قرآن استنباط می شود این است پیامبران هم اشتباه می کرده اند ولی این منافاتی با معصومیت آنها در دریافت وحی نداشته است چون وجوب معصومیت فقط در دریافت و ابلاغ وحی قطعی است بقیه بعدا

سلام
خیلی جالب است
که انبیاء اشتباه هم می کرده اند ؟
و اینکه عصمت فقط در ابلاغ وحی است ؟
و اینکه بقیه اش رو بعداً میگید !

من یه نظری دارم ، شما بقیه اش رو دیگه بعداً نگو !
شما مطمئنی که از همه علما برتری ؟
یه توضیح عرض میکنم برای همه عزیزان و علی الخصوص شما کاربر عزیز آقای نوری :

اعتقادات مختلف در مورد عصمت در طول تاریخ :
1 . خوارج : این گروه گناه را برای انبیاء جایز میشمردند
2 . معتزله :این گروه معتقد است پیامبران از گناهان کبیره معصوم است ولی گناهان صغیره مرتکب میشود
3 . اشاعره : عصمت انبیاء از گناهان عمدی است نه سهوی
4 . عده ای از فرق اهل سنت هم عصمت را برای بعد از نبوت قبول دارند ( یعنی انبیاء قبل از نبوت گناه میکرده اند )

پر واضح است ، افرادی که گناه را برای انبیاء جایز میدانند ، در نسبت دادن اشتباه به این بزرگواران باکی ندارند .
( نمونه واضح در آخرین ساعات عمر شریف پیامبر صلوات الله علیه و آله که به ایشان نسبت هزیان گویی داده شد ! همانی که " وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى(النجم/3) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى(النجم/4) " )

سوال !!!!!!!

آقای عزیز که میفرمایید پیامبران اشتباه میکرده اند ، چطورخداوند اطاعت از شخصی که از اشتباه مصون نیست را همردیف اطاعت خود قرار میدهد ؟

وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ ( مائده / 92 - نور / 54 - تغابن / 12 - محمد ( صلی الله علیه و آله ) / 33 )

باید یاد آور بشوم که این اطاعت ، اطاعت بدون قید و شرط است ، چرا که :

مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ

کسي که از پيامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده؛

این مسئله تا آن حد جدی است که خداوند شرط ایمان را در پذیرش حکم پیامبرش آنهم از دل و جان معرفی میکند !

فَلَا وَرَبِّكَ لَا يؤْمِنُونَ حَتَّى يحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَينَهُمْ ثُمَّ لَا يجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيتَ وَيسَلِّمُوا تَسْلِيمًا(النساء/65)

به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينکه در اختلافات خود، تو را به داوري طلبند؛ و سپس از داوري تو، در

دل خود احساس ناراحتي نکنند؛ و کاملا تسليم باشند.

آقای نوری بنده از شما میخواهم اندکی در تاریخ سیر کنید و ببینید کجای تاریخ حتی یک اشتباه از هر کدام از انبیاء به ثبت رسیده که شما اینقدر راحت به ساحت مقدس آنان اشتباه را نسبت میدهی ؟

و اما در انتها :

اعتقاد مکتب تشیع در باب عصمت :

عصمت یعنی مبرا دانستن انبیاء و ائمه علیهم السلام از هر گونه گناه و خطا و اشتباه در کردار ، گفتار ، نیات ، چه کبیره چه صغیره ، چه عمدی و چه سهوی در تمام طول زندگی چه قبل از نبوت و چه بعد از آن .

و نهایتاً اولین سخن امام رضا علیه السلام در سوال شخصی که عصمت را نفی میکرد !

اتق الله و لا تنسب ال انبیاء الله الفواحش و لا تتأول کتاب الله برأیک فان الله عز و جل یقول " و ما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم " ( بحارالانوار 11 / 72 )

تقوی الهی پیشه کن و به انبیاء خدا زشتی را نسبت مده و کتاب خدا را به نظر و رأی خود تفسیر مکن چرا که خداوند عزوجل میفرماید " و تاویل آیات قرآن را نمی داند جز خداوند و راسخان در علم ( آل عمران / 7 ) "

لطفاً حدیثی که در مورد مقام امام در پست " کسی کادوی تولد . . . . " قرار داده شده را مطالعه فرمایید .

با تشکر

تا بعد

سلام
یه ضرب المثل قدیمی که میفرماد امد ابروشو درست کنه چشمش هم کور ....
پیامبر اگه اشتباه کنه دیگه نمیشه بهش اعتماد کرد میشه؟ اگه یادتون باشه پیامبر یه اسوه برای زمان خودشه
نوری جان حالت چطوره؟

غلامعلی نوری *;29238 نوشت:
انشا الله بزودی جواب خواهم داد

فقط بگویم طبق آنچه که از قرآن استنباط می شود این است پیامبران هم اشتباه می کرده اند ولی این

منافاتی با معصومیت آنها در دریافت وحی نداشته است

چون وجوب معصومیت فقط در دریافت و ابلاغ وحی قطعی است

بقیه بعدا

با سلام
خب جناب نوری
شما که باز تنها به قاضی رفتیو!!...!!؟
امیدوارم که این دفعه در مقام پاسخگویی باشید ؟؟؟!!

انسان یک موجود مختار است و کارهای خویش را بر اساس منافع و مضار و مصالح و مفاسدی که تشخیص می دهد، انتخاب می کند، از این رو " تشخیص " نقش مهمی در اختیار و انتخاب کارها دارد محال است که انسان چیزی را که بر حسب تشخیص او هیچ گونه فایده ای ندارد و از طرف دیگر زیان و ضرر دارد انتخاب کند، مثلا انسان عاقل علاقمند به حیات، دانسته خود را از کوه پرت نمی کند و یا زهر کشنده را نمی نوشد.
افراد مردم از نظر ایمان و توجه به آثار گناهان متفاوت اند، به هر اندازه که ایمانشان قوی تر و توجه شان به آثار گناهان شدیدتر باشد، اجتنابشان از گناه بیشتر و ارتکاب آن کمتر می شود اگر درجه ایمان در حد شهود و عیان برسد به حدی که آدمی حالت خود را در حین ارتکاب گناه حالت شخصی ببیند که می خواهد خود را از کوه پرت کند و یا زهر کشنده ای را بنوشد، در اینجا احتمال اختیار گناه به صفر می رسد، یعنی هرگز به طرف گناه نمی رود.
چنین حالی را عصمت از گناه می نامیم؛ پس عصمت از گناه ناشی از کمال ایمان و شدت تقوا است ضرورتی ندارد که برای اینکه انسان به حد " مصونیت " و " معصومیت " از گناه برسد، یک نیروی خارجی جبرا او را از گناه باز دارد و یا شخص معصوم به حسب سرشت و ساختمان، مسلوب القدرة باشد اگر انسان قدرت بر گناه نداشته باشد و یا یک قوه ای جبری همواره جلوگیر او از گناه باشد، گناه نکردن او برایش کمالی شمرده نمی شود، زیرا او مانند انسانی است که در یک زندان حبس شده و قادر به خلافکاری نیست خلافکاری نکردن چنین انسانی را به حساب درستی و امانت او نتوان گذاشت.

خداوند می فرماید: «إن الله اصطفى ءادم و نوحا و ءال إبرهیم و ءال عمرن على العلمین* ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم» (آل عمران/ 33 و 34)؛ ''خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد. آنها فرزندان (و دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت) بعضى از بعض دیگر گرفته شده بودند، و خداوند، شنوا و داناست و از کوششهاى آنها در مسیر رسالت خود، آگاه مى باشد .''

در روایات متعددى که از طرق اهل بیت (علیهم السلام) به ما رسیده است به این آیه براى معصوم بودن انبیاء و امامان استدلال شده است، زیرا خداوند هرگز افراد گنهکار و آلوده به شرک و کفر و فسق را انتخاب نمى کند بلکه آنهائى را برمى گزیند که از آلودگیها برکنار و معصوم باشند، البته مراحلى از عصمت را مى توان از آیه استفاده کرد.
و در جای دیگر خداوند اشاره می کند که:
«و لولا فضل الله علیک و رحمته لهمت طائفة منهم أن یضلوک و ما یضلون إلا أنفسهم و ما یضرونک من شىء و أنزل الله علیک الکتب و الحکمة و علمک ما لم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیما» (نساء/ 113)؛ '' اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود طایفه اى از آنان تصمیم داشتند تو را گمراه کنند اما جز خودشان را گمراه نمى کنند و هیچگونه زیانى به تو نمى رسانند و خداوند کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمى دانستى به تو آموخت و فضل خدا بر تو بزرگ بود.

آیه فوق، از آیاتى است که اشاره بمسئله مصونیت پیامبر (ص) از خطا و اشتباه و گناه مى کند و مى گوید: اگر امدادهاى الهى شامل حال تو نبود تو را گمراه مى ساختند ولى با وجود این امدادها قادر به این کار نخواهند بود و هیچگونه زیانى در این راه به تو نمى رسانند
...

غلامعلی نوری *;29238 نوشت:
فقط بگویم طبق آنچه که از قرآن استنباط می شود این است پیامبران هم اشتباه می کرده اند ولی این منافاتی با معصومیت آنها در دریافت وحی نداشته است چون وجوب معصومیت فقط در دریافت و ابلاغ وحی قطعی است

تعریف عصمت

« عصمت » ملکه نفسانی قدرتمند است که همواره در وجود انسان کامل معصوم ، حضور و ظهور دارد و هیچ نیرویی – چون غضب و شهوت و ...-موجب زوال آن نمی شود عصمت مانند عدالت نیست و دست کم در چند امر با هم جدایی دارند :

1-در مراتب وجود ؛ رتبه وجودی عدالت ، ضعیف تر از عصمت است

2- سهو ونسیان وغفلت با عدالت تزاحم ندارد اما با ملکه عصمت منافات دارد

3- عدالت ، از نوع ملکه های عملی است ، نه علمی

آیات مربوط به عصمت

آیات دسته اول

وثوق و اطمینان به سخن پیامبران ، فرع بر صحت سخن آنان است پس اگر احتمال دروغ در گفتار پیامبر برود و احتمال معصیت او روا باشد یا احتمال برود که چیزی بگوید که خدا نگفته است به طور کلی از منظر اعتبار ساقط می شود

لذا در قران می خوانیم ( و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی «نجم 3-4 »

همچنین قرآن می فرماید : « ما کذب الفواد ما رای » «نجم 11 »

« ما زاغ البصر و ما طغی » پس زبان و دل و چشم پیامبر از گناه و خطا معصوم است

از طرف دیگر خداوند فرمان پیروی از پیامبران را داده است اگر کردار پیامبر خلاف پسند خداوند باشد چرا باید از او پیروی کرد ( قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله «آل عمران 31 » )

آیات دسته دوم

پیامبران مامور تربیت و پرورش مردمند پس اگر سخنی به مردم بگویند و موعظه و پندی عرضه بدارند ولی خود در مرحله کردار خلاف آن را انجام دهند و خود را از لغزش ها مصون ندارند یا این که بر خلاف کردارهای خود سخن بگویند در هر دو حالت کارشان مذموم است و نمی توانند در جامعه اثر بگذارند ( یا ایها الذین ءامنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون «صف 2-3 )

آیات دسته سوم

آیاتی که دلاات دارد عصمت بخشایش الهی است و پیامبران به وسیله ان از کارهای ناشایست امتناع می ورزند مانند :

« واذکر عبادنا ابراهیم و اسحاق و یعقوب اولی الایدی و الابصار انا اخلصناهم بخالصة ذکری الدار و انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار و اذکر اسماعیل و الیسع و ذا الکفل و کل من الاخیار « ص 45-48 )

« و لقد اخترناهم علی علم علی العالمین و ءاتیناهم من الآیات ما فیه بلاء مبین « دخان 32-33 »

آیات دسته چهارم

آیاتی که دلاات دارد پیامبران هدایت یافته اند و کردارشان شایسته است و باید از چراغ هدایتشان بهره مند شد و ار آنان پیروی کرد و در راه راست آنان گام نهاد

1-« ووهبنا له اسحاق و یعقوب کلا هدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف ....و کذلک نجزی المحسنین * و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس کل من الصالحین *و اسماعیل و ... کلا فضلنا علی العالمین * و من آبا ئهم و ذریاتهم و اخوانهم واجتبیاهم وهدیناهم الی صراط مستقیم * ذلک هدی الله یهدی به من یشاء من عباده ...اولئک الذین هدی الله فبهداهم اقتده * قل لا ...« انعام 84- 90 )

پیامبران از سویی اسوه و الگو و انگاره جهان آفرینشند و ازطرف دیگر انحراف از راه آنها گمراهی است « ... ومن یضلل الله فما له من هاد * و من یهدی الله فما له من مضل »

2- « و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا « نساء 69 »

در این ایه خداوند نعمت داده شده گان را بر شمرده و در آیه دیگر می فرماید که نعمت دادگان نه مورد خشم و غضب خدایند و نه گمراه ( صراط الذین انعنت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین )



نتیجه این دو آیه آن است که پیامبران نه مورد خشم خدا قرار می گیرند و نه گمراهند

آیات دسته پنجم (ادامه بحث راجع به عصمت انبیاء)

آیاتی که دلالت دارند پیامبران در اجرای دست آوردهای وحیانی معصوم از اشتباهند و لغزشی ندارند و فراموشی عارضشان نمی شود مانند :

1-«انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اراک الله و لاتکن للخائنین خصیما «نساء105 »

2-«فلا وربک لا یومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ..نساء 65»

وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيماً «نساء 113»

حاصل این دو آیه آن است که از طرفی هدف از فروفرستادن کتب آسمانی «قضا وداوری » بین مردم براساس دانشی است که خداوند آن را به پیامبر یا پیامبران می نمایاند و امکان ندارد چیزی که خداوند به پیامبر ارایه می کند امری اشتباه باشد بلکه خداوند چیزی درست و صحیح را نشان می دهد . از سوی دیگر داوری به حق متوقف بر دانستن احکام و موضوعات است چنانکه آیه 113 نساء بر آن دلالت دارد

[=arial]آیات دسته ششم

[=arial]آیاتی که به جامعه اسلامی دستور میدهد که گوش به فرمان پیامبر باشند و از اوامراو پیروی ونواهی او خودداری کنند .پیام این آیات این است که پیامبران و مقتدایان امت معصومند و لغزشی در فکر و اندیشه و کردارشان نیست و شما را به سر منزل مقصود می رسانند وگرنه چه انگیزه ای وجود دارد که مردم ، بی چون وچرا سر تسلیم به پیشگاه آنان فرود آورند مانند :

[=arial]1-«..ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا و اتقوا الله ان الله شدید العقاب «حشر 7»

[=arial]2- « من یطع الرسول فقد اطاع الله و من تولی فما ارسلناک علیهم حفیظا « نساء 80 »

[=arial]فخر رازی ذیل آیه مزبور می نویسد :

[=arial]« این آیه از قوی ترین دلایل بر عصمت پیامبر است در جمیع اوامر و نواهی و هر آنچه از جانب خدا ابلاغ می کند ؛ زیرا اگر او در هر یک از این ها خطا کند دیگر پیروی از او اطاعت از خدا به شمار نمی رود و نیز واجب است که پیامبر در جمیع کردارش معصوم باشد ؛ زیرا خداوند به پیروی از او فرمان داده است (...فاتبعوه ...انعام 153) از او پیروی کنید (تفسیر کبیر ج 10 ص 199 )

[=arial]3- « لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجو الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا »«احزاب 21 »

[=arial]اگر پیامبر از هر جهت ، شایستگی سرمشقی نداشته باشد و در کار او لغزش و خطایی باشد چگونه به گونه ای مطلق فرمان می دهد که او را اسوه و سر مشق خویش قرار دهید ؟!


[=arial]منبع : وحی ونبوت در قرآن ، آیت الله جوادی ، ج 3 ص 197 تا 225):Gol::Gol::Gol:

بسم ربِّ الذی خَلَقنَی و رَزَقنی و أدَّبنَی و عَلّمَنی

به نام خداوندی که آموخت علوم خویش را بوسیله پاک سرشتانی که از گنجینه علمش بهره مند ساخته بود و به لطفش از هر گونه خطا و اشتباه مصون نگاه داشته بود

بنده منتظر بودم دوست عزیز آقای نوری یه جوابی بدهند ، اما . . .

البته بنده هنوز هم منتظرم ، نمی دانم چگونه کسانی که به اندازه ایشان در قرآن دید ندارند و مجبور هستند به عصای حدیث بچسبند ، میتوانند اشکالی به این واضحی و به این روشنی را از کلام ایشان بگیرند !

ایشانی که طبق گفته های خوشان از هر عالمی که با چشم سر میبینیم برتر بودند !

نمی دانم وقتی ایشان میگوید من شیعه امروزی نیستم منظورشان شیعه کدام دوره است ؟
من نمی دانم ، اما از دوستان خواهش میکنم اگر میدانید بگویید ، در کدام دوره شیعه اشتباه را برای انبیاء جایز میدانسته ؟

چند دلیل نقلی و عقلی دیگر لازم است تا دید کامل و روشن آقای نوری در قرآن را زیر سوال ببرد ؟

آقای نوری ، آیا اینبار هم کسی به شما توهین کرد ؟
آیا این بار این شما نبودی که به ساحت مقدس انبیاء اشتباه را نسبت دادی و همین شیعیان ( به قول شما ) کوردل!!! بصورت کاملاً مستدل و علمی و بدور از هیچگونه توهین به شما پاسخ دادند ؟

این تازه دسته اول از آیات بود ، بنده هنوز آیات زیادی را مد نظر داشتم که از مطرح کردن آنان پشیمان شدم ،

در هر صورت این پست برای نظر دهی شما آماده است .

امیدوارم تصور نکرده باشید که بنده و دیگر دوستان به شما توهین کرده ایم ! یا خدایی نکرده شخصیت شما را زیر سوال برده ایم ! چون اینگونه نبوده .

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِي لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ (الأعراف/43)

نام خدا

سلام بر همه

و آقای ایجاد کننده ی تاپیک با سلام ویژه خدمت شما

عزیز من حالا من در مناسبتی که اقتضا می کرد یک چیزی گفته باشم و گفته ام که اعلم تر از همه هستم

شما چرا دیگه هر بار میخواهی این گفته را به رخ من بکشی که تو گفته ای من اعلم هستم و غیره

مگر اعلم بودن به حرف و ادعای مفت است من از صبح تا غروب داد بزنم ورجز بخوانم که بله من از همه برترم !

حرف خالی که چیزی را اثبات نمی کند اگر اعلم ترم باید در عمل ثابت کنم نه فقط حرف بزنم

ولی انتظار نداشته باشید که با چند تاپیک محدود بتوانم حقانیت ادعای خود را اثبات نمایم

اینجانب برای اثبات عملی وعلمی ادعایم نیاز به یک سال وقت وحدود هزار پست دارم

[="black"]اما اصل مطلب [/]

[=13]نوع انسان شامل پیامبران از آدم تا خاتم در معرض اشتباه و خطا و گناه بوده وهست

[="Red"]تنها گناهی هم که بخشیده نمی شود و به صراحت خدا گفته که نمی بخشم [="Blue"]شرک است[/] [/]

إِ[="Black"]نَّ اللَّهَ لَا يغْفِرُ أَنْ يشْرَكَ بِهِ وَيغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يشَاءُ وَمَنْ يشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا[/](النساء/48)
مسلما خدا اين را که به او شرک ورزيده شود نمي‏بخشايد و غير از آن را براي هر که بخواهد مي‏بخشايد و هر کس به خدا شرک ورزد به يقين گناهي بزرگ بربافته است

[="Black"] إِنَّ اللَّهَ لَا يغْفِرُ أَنْ يشْرَكَ بِهِ وَيغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يشَاءُ وَمَنْ يشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا[/](النساء/116)

خداوند اين را که به او شرک آورده شود نمي‏آمرزد و فروتر از آن( شرک) را بر هر که بخواهد مي‏بخشايد و

هر کس به خدا شرک ورزد قطعا دچار گمراهي دور و درازي شده است

[="black"]وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يعِظُهُ يا بُنَي لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[/](لقمان/13)

و [ياد کن] هنگامي را که لقمان به پسر خويش در حالي که وي او را اندرز مي‏داد گفت اي پسرک من به

خدا شرک مياور که به راستي شرک ستمي بزرگ است

[="Blue"]پس بزرگترین و غیر قابل بخشایش ترین گناه شرک است ولی بقیه ی گناهان ممکن است که بخشیده

شوند
[/]
[="Blue"]قطعا هیچ پیامبری آلوده به شرک نبوده است و اولین و بزرگترین شرط نبوت مشرک نبودن است [/]

تا اینجا که فکر نکنم کسی اشکال مبینی بتواند ایجاد کند

[="blue"]پیامبران از آدم تا خاتم در مقابل گناه غیر قابل بخشش شرک عصمت قطعی ومسلم داشته [/]

اما کم وبیش لغزش و اشتباهاتی قابل بخشش ،سهوی ونامکرر داشته اند

که دلیل آن احتمالا در آیه ذیل توضیح داده شده است

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يفْتَرُونَ(الأنعام/112)
و بدين گونه [="Red"]براي هر پيامبري دشمني از شيطانهاي انس و جن برگماشتيم[/] بعضي از آنها به بعضي براي فريب [يکديگر] سخنان آراسته القا مي‏کنند و اگر پروردگار تو مي‏خواست چنين نمي‏کردند پس آنان را با آنچه به دروغ مي‏سازند واگذار

مثالها یی از لغزش ها و اشتباهات پیامبران

اول :

لغزشهاو اشتباهات [="red"]حضرت آدم[/] پدر بزرگ همه ی پیامبران و بنی آدم

فراموشی وعصیان در برابر فرمان خدا و تحت تاثیر وسوسه ی شیطان قرار گرفتن !

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ [="red"]فَنَسِي وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا[/](طه/115)

و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم و[لي آن را] فراموش کرد و براي او عزمي [استوار] نيافتيم

[="red"] فَوَسْوَسَ إِلَيهِ الشَّيطَانُ[/] قَالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ

وَمُلْكٍ لَا يبْلَى(طه/120)

وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى(طه/121)

دوم :
لغزش و گناه [="red"]حضرت موسی [/] ورخنه ی شیطان در ذهن موسی وفراموشی دادن او

قتل (غیر عمد) یک نفر قبطی ( که این کار عملی از شیطان بود ) وتوبه کردن و پذیرش توبه توسط خدا

فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ(القصص/15)

قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(القصص/16)

گفت پروردگارا من بر خويشتن ستم کردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت که وي آمرزنده مهربان است

قَالَ أَرَأَيتَ إِذْ أَوَينَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِيهُ إِلَّا الشَّيطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا(الکهف/63)

گفت ديدي وقتي به سوي آن صخره پناه جستيم من ماهي را فراموش کردم و جز شيطان [کسي] آن را از

ياد من نبرد تا به يادش باشم و به طور عجيبي راه خود را در دريا پيش گرفت

سوم

لغزش و اشتباه [="red"]حضرت داود[/] وتوبه نمودن او

فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ(ص/24)

چهارم

قصد انجام یا انجام عملی توسط حضرت محمد که تحت تاثیر احساسات یا مسائل دیگر واقع شده

اما آن عمل مورد رضای خدا نبوده است وبه حضرت محمد اعلام کرده که

انجام ندهد یا اد امه ندهد

یا أَيهَا النَّبِي اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا(الأحزاب/1)

اي پيامبر![="red"] بترس از خدا [/]و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکيم است.

از محتوی آیه بر می آید که اینجا موضوع بسیار خطیر ی پیش آمده که خدا با این چنین لحنی بدون

کوچکترین نرمی و عطوفتی نسبت به حضرت محمد رحمه للعالمین آمرانه دستور وهشدار علنی میدهد

اگر موضوع یک موضوع جزیی بوده ومردم از آن مطلع نبوده اند دیگر لزومی نداشته که خدا این چنین با

جباریت تمام پیامبرش را مخاطب قرار داده وراز او را بر ملا کند به قول معروف مخفیانه بدون اینکه مردم بو

ببرند قضییه را بین خودشان حل وفصل می کردند!

بنا براین حتما پیامبر در حضور مردم کاری بر خلاف رضای خدا انجام داده که خدا آیه نازل کرده وکاتبان وحی

هم آن را نوشته اند که مردم بدانند خدا وند از این کار پیامبر نا راضی بوده است ای مردم

اگر پیامبر اشتباهی مخفی از مردم انجام داده بود خدا که خطای مخفی پیامبرگرانقدرش را اینچنین به

تندی بر ملا نمی کند که همه بفهمند پس حتما در حضور خلق اشتباهی انجام داده است و بعد وحی نازل

شده است

لِيغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ [="red"]مِنْ ذَنْبِكَ[/] وَمَا تَأَخَّرَ وَ(الفتح/2)

(ای محمد)تا خداوند از گناه گذشته و آينده تو درگذرد

[ای محمد)تا خداوند از گناه گذشته و آينده تو درگذرد

اینجا مسئله ی [="red"]ذنب = گناه [/] است نه مسئله لغزش و خطا وسیئه وذنب گناهی آشکار است که انجام دهنده را می توانند به خاطر آن عقوبت کنند
مثل بای [="Red"]ذنب[/] قتلت ( شما دختران زنده بگور ) بخاطر کدام گناه مهم و قابل عقوبت کشته شدید
موسی هم که گناه قتل کرده بود از آن کارش به [="red"]ذنب[/]
یاد می

کند : وَلَهُمْ عَلَي ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يقْتُلُونِ(الشعراء/14)

و [از طرفي] آنان بر علیه من گناهی قابل عقوبت دارند دارند و مي‏ترسم مرا بکشند

در قرآن در مورد دو نفر بطور مشابه دستور به استغفار از [="red"]ذنب[/] شده یکی در

مورد یک زن بنام زلیخا که گفته شده

وَ[="red"]اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ[/] إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ(يوسف/29)

ودیگری در مورد یک مرد ( حضرت محمد ) که گفته شده

[="red"]واسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ[/] وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِي وَالْإِبْكَارِ(غافر/55)

فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ[="red"]اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ[/] وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ(محمد/19)

پس بدان که هيچ معبودي جز خدا نيست [="red"]و براي گناه خويش

آمرزش جوي[/] و براي مردان و زنان با ايمان [طلب مغفرت کن]

[="Blue"]غیر از دریافت وحی پیامبر مثل بقیه ی مردم بشر بوده وبا آنها فرقی و امتیاز وِژه ای نداشته [/]

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يوحَى إِلَي أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ .......(الکهف/110) بگو: «من فقط بشري هستم مثل شما؛ (تنها تفاوتم با شما این است که) به من وحي مي‌شود [="red"]

اما عدم منافات گناه پیامبر با دریافت و ابلاغ وحی [/]

آیه ای که آورده اید ماینطق عن الهوی .... آیه بعدی اش را هم بخوانید !

منظور ماینطق عن الهوی خود کلمات قرآن است که وحی شده نه کلام شخصی پیامبر!!

آیه ی [="red"]ما ینطق عن الهوی [/]که بسیاری افراد در برداشت های

اشتباه خود به آن به عنوان اینکه همه ی سخنان پیامبر وحی است!! استناد می کنند

منظورش فقط قرآن بوده واین است که این قرآن وحی شده را پیامبر از روی هوا وهوس نمی گوید

بلکه جبرئل به او می گوید آ

[="Blue"]إِ[="Red"]نَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ[/](التکوير/19)
که [قرآن] سخن فرشته بزرگواري است
[="red"] ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ[/](التکوير/20)
نيرومند [که] پيش خداوند عرش بلندپايگاه است[/]

دو آیه ی دیگری که آورده اید:

واطیعو الله و اطیعوا الرسول

و من یطع الرسول فقد اطاع الله [="red"]

[="Blue"]کاملا به جا ودرست هستندو باز منافاتی با گناه های مذکور پیامبر نداشته است[/] [/]

[="red"]

چرا؟تا بگویم [/]

پیامبر در زمان خود اصلح ترین فرد برای پیروی و اطاعت شدن بوده است

شما که اینقدر به من می گویید برو تاریخ را بخوان خودتان خوانده اید؟

خوانده اید که در دوران جاهلیت 17 برادر یک زن داشته اند ( چون دختر کم بوده و
زنده بگورشان می کرده اند!) شما که خوانده اید حتما میدانید که اعراب جاهلی
سوسمار خور بوده
و بویی از طهارت وغسل وحمام نبرده بودند غسل وحمامشان فقط آن بوده که
وقتی گوسفندانشان را به چرا می برده اند فقط آب باران روی سرو روی تن آنها
راخیس می کرده و این طهارتشان بوده شما که خوانده اید می دانید که زنان
ومردان اعراب جاهلیت بعد از طواف کعبه وبتها کاملا لخت شده و تمام لباسهایشان
را می بخشیده اند شما که خوانده اید حتما می دانید اگر فقط یک نفر از قبیله ای کشته می شد
در مقابلش صد ها نفر دیگر از قبیله ی کشنده را می کشتند !
خوب برای این همه وحشی گری این همه قتل وغارت وتجاوز که از فرق سر تا ناخن پا غرق در گناه بودند پیامبری آمد مصلحی آمد گه گاهی اتفاقی فقط سهوی یا ...خطای کوچکی انجام داده است
آیا ازین فرد اصلح که از همه ی آن وحشی ها و جنایتکاران سر تا پا گناه به مراتب صالح تر بود
نبایستی اطاعت شود؟؟؟؟

قطعا در برابر آنها شایستگی اطاعت شدن دارد

شما تاریخ خوانان متاسفانه اوضاع جاهلیت را با شرایط اسلام فعلی خودمان مقایسه می کنید که به حمد الله همه نماز خوان وروزه وگیر ومومن هستند و هیچ گناهی را هم مرتکب نمی شوند!!!!
برای هر نفس و حرکتی ثوابی وضع کرده اند
باور کنید بدترین و نا عادل ترین متدینین جامعه ی کنونی ما اگر به عهد جاهلیت بر گردند اطاعت از آنها بر اعراب جاهلی از سر تا پا گناه واجب بود وبرای آنها حکم پیامبر ی را می داشت

اما برعکس اگر پیامبر اسلام آن روز ، امروز در جامعه ی ما زنده شود ممکن بود به جرم گناه و بر خلاف شرع

اسلام عمل کردن !!!حداقل در زندان حبس شده و آب خنک می خورد
پیامبر ما در زمان خودش اصلح ترین و بی گناه ترین ودرستکارترین فرد بوده بنابراین چون کسی بهتر ازاو نبوده است مردم مشرک وبی فرهنگ جاهلی باید قطعا ازین رحمت الهی اطاعت می کرده اند
وآیاتی که اورده اید هیچ منافاتی با لغزش ها و گنا ه های بسیار محدود و جزیی وی [="blue"]در مقایسه با گناهان بی شمار آن از خدا بی خبران ندارد [/]

ان الله اصطفی ...... ( آل عمران 33) مفهوم این آیه یعنی اینکه این پیامبران از تمام
مردمان سر تا پا گناه دوران خود اصلح تر بوده پس انتخاب شده اند
اصلح نه اینکه مطلقا گناه نکرده اند بلکه یعنی نسبت به بقیه مردم زمان خود به مراتب درستکار تر بوده اند
وبهتر از آنها پیدا نبوده پس بنا به این اصلح ترین بودن برای هدایت مردم [="Red"]مصطفی[/] شده اند

گناه در ذات آدم پس از آندر نهاد بنی آدم از اول آفرینش آنها سرشته شده

و لی بعضی خیلی بیشتر انجام می دهند و بعضی خیلی کمتر

به قول شاد روان حافظ
آنجا که برق عصیان بر آدم صفی زد
ما را چگونه زیبد دعوی بیگناهی
ودرد امروز ما بی دینی نیست بلکه ریا کاری است و استفاده ابزاری ازدین [/]

با سلام به جناب نوری

انا فتحنا لک فتحا مبینا * لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر.(1) ما تو را پیروزى بخشیدیم پیروزى درخشانى * تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد.
در آیات فوق فتح، به عنوان علت و سبب مغفرت گناه پیامبر بیان شده است.
خداوند مى‏فرماید: ما این فتح را نصیب تو کردیم تا گناهت بخشیده شود، لذا برای برخی این سؤال مطرح شده است که که چه ربطى بین فتح و پیروزى بر مشرکین مکه و مغفرت گناه پیامبراست؟

آیا این که خداوند فتح و پیروزى را نصیب پیامبر اکرم کند مى‏تواند علت و سبب آمرزش گناه او باشد؟ این چه گناهى است که فتح و پیروزى موجب مغفرت آن است؟ پاسخ این است که نه «ذنب» در این آیه به معناى ارتکاب حرام و مخالفت با امر خداوند است و نه «مغفرت» به معناى بخشیدن عقاب از مستحق آن، مى‏باشد.

زیرا غفران ذنب متقدم و متأخر پیامبر، به دلیل فتح مکه دانسته شده است و حال آن که، هیچ ربطى بین اعطاى پیروزى و بخشش گناهان شرعى نیست. بلکه این دو کلمه در معناى لغوى خود به کار رفته است. معناى لغوى ذنب،عبارت است از «هر کارى که داراى پیامدها و دنباله‏هاى ناگوار دارد» و مغفرت هم به معناى «هر چیزى پوشش نهادن» است.
دعوت پیامبر به اسلام و مبارزه با کفر و بت‏پرستى و اعتقادات و آداب و رسوم مشرکین، پیش از هجرت و ادامه آن پس از هجرت در جنگ‏ها وغزوه‏ها از دیدگاه مشرکین مکه، گناه محسوب مى‏شد و تا وقتى مشرکین داراى قدرت بودند، رسول اکرم از عواقب و پیامدهاى ناگوار این گناهى که مشرکین براى او برمى‏شمردند در امان نبود. اما با فتح مکه و شکسته شدن قدرت و شوکت مشرکین و تسلط پیامبر بر آنان، این گناه پوشانده شد و آثار و عواقب آن از پیامبر اکرم مرتفع گردید.

بنابراین، فتح و پیروزى سبب و علت براى مغفرت ذنب پیامبر بود. (یعنى سبب پوشیده شدن و مرتفع شدن آثار و عواقب سوئى که از ناحیه مشرکین بر عمل پیامبر اکرم قبل و بعد از هجرت، مترتب مى‏شد).
بنابراین، آیه فوق هیچ دلالتى بر ارتکاب گناه و مخالفت با امر مولوى خداوند، ندارد

و اما آیه: واستغفر لذنبک وللمؤمنین والمؤمنات...(2) براى گناه خویش آمرزش‏جوى و براى مؤمنین و مؤمنات.
به عنوان مقدمه باید گفت:
گناه و نافرمانى داراى مراتبى است که باید روشن شود که عصمت از کدام یک از آنها مورد ادعاى ما مى‏باشد.

به همین منظور لازم است مراحل و مراتب گناه را بازشناسیم:
الف) گناه قانونى و شرعى: این همان معناى مشهور گناه است و منظور از آن تخلف از قانون مطاع اعم از قانون دینى یا غیر آن) است. این مرحله در امور شرعى مطابق است با تخلف از اوامر و نواهى مولوى .

ما معتقدیم که تمامى انبیا از ارتکاب این قسم از گناه معصومند!!!
.

ب ) گناه اخلاقى: یعنى کارى از شخص سرزند که مخالف مکارم اخلاق باشد، هر چند که از حیث قانون و شرع ممنوع و حرام نباشد.

گناه اخلاقى نسبت به موقعیت اجتماعى افراد متفاوت است. مثلاً نسبت به برخى از افراد هیچ اشکال اخلاقى ندارد که فى‏المثل یک نوشیدنى را به دست گرفته، در معابر عمومى مشغول نوشیدن آن باشند.
اما ممکن است چنین عملى براى افرادى که از نظر موقعیت اجتماعى و دینى در مرتبه بالایى قرار دارند، خلاف اخلاق محسوب شود و مرتکب آن، مورد سرزنش قرار گیرد.

طبیعى است افرادى که از نظر اجتماعى و دینى الگوى دیگرانند باید از این نوع گناهان نیز مبرا باشند.
آشکار است کسى که خداوند اخلاق او را تأیید کرده، خطاب به او مى‏فرماید: انک لعلى خلق عظیم (3)و او را الگو و اسوه تمامى آدمیان معرفى مى‏نماید: لقد کان لکم فى رسول‏الله اسوة حسنة.(4) از این نوع تخلفات هم معصوم و مصون خواهد بود.

کسى که هدف از بعثتش تکمیل مکارم اخلاقى و یا به تعبیر دیگر، رسیدن به اوج و نهایت مکارم اخلاق است، نمى‏تواند خود نقصى در این زمینه داشته باشد هر چند که مخالفت با چنین عصمتى منافاتى با عصمت آنان از گناهان شرعى ندارد، مگر این که گفته شود برخى از امورى که نسبت به عموم مردم گناه اخلاقى شمرده مى‏شود، در مورد انبیا گناه شرعى محسوب مى‏گردد در این صورت، عصمت از این قسم از گناه نیز داخل در قسم اول خواهد شد.
ج ) گناه در مقام محبت: مقام محبت لوازم و اقتضائاتى دارد که اگر محب به یکى از آن اقتضائات و آداب عمل نکند و از آن غفلت نماید، این کار را بزرگترین گناه براى خویش دانسته و پیوسته از آن استغفار و اظهار پشیمانى مى‏کند. اقتضاى محبت کامل این است که محب تمام توجهش به محبوب باشد و نهایت انقیاد و فرمانبردارى را از او داشته باشد و هیچ‏گاه از او غافل نشود.
تنها و تنها به محبوب و خواسته‏هاى او بنگرد و همّ و غمش جلب رضایت او باشد. روشن است که در این حالات، مسأله وجوب و حرمت شرعى و امور اخلاقى و نفسانى مطرح نیست، حساب دیگرى در کار است و سر و رمزى ویژه دارد

که جز آنان که در آن وادى‏اند، خبرى از آن ندارند.
محبت الهى نیز مستثناى از این حکم کلى نیست. البته موقعیت همه عاشقان و محبان نسبت به خداوند، یکسان نیست، بلکه مقام محبت، خود نیز داراى مراتب مختلفى است که هر مرتبه‏اى، آداب خاص خود رادارد.

در ضمن همه پیامبران هم در یک سطح نیستند «تلک الرسل فضلنا بعضهم على بعض».(5)
به هر حال، هر چه مرتبه تقرب آدمى به خداوند نزدیک‏تر شود، مراتب گناه هم لطیفتر و عظیم‏تر خواهد شد و با عظمت و بزرگى گناه در مقام محبت براى محبان و عاشقان، به مراتب بزرگتر از محرماتى باشد که دیگران مرتکب مى‏شوند.
«حسنات الابرار سیئات المقربین». حال ممکن است این سؤال مطرح شود که چه چیز باعث مى‏شود انبیا و اولیاى الهى به لوازم مقام محبت عمل نکرده، به این قسم از گناه گرفتار آیند؟ پاسخ این است که هیچ موجود مادى با حفظ تمرکز کامل نسبت به خداوند در تمامى مراحل حیات، نمى‏تواند زندگى کند.
لازمه زندگى دنیوى، توجه - هر چند اندک - به مخلوقات است. حتى ممکن است که این توجهات از نظر شرعى واجب باشند. مثلاًخداوند حکیم خود دستور به انجام ازدواج، خوردن غذا، تأمین معاش و معاشرت با مردم داده است، ولى لازمه عمل به این واجبات شرعى این است که مقدارى از توجهات محب به غیر محبوب معطوف شود. کسى که در مقام محبت سیر مى‏کند، این گونه امور را براى خویش گناه و کوتاهى (نسبت به آن مقام) تلقى مى‏نماید و در صدد استغفار و طلب رحمت از خدا برمى‏آید.
روشن است که حتى مقرب‏ترین انسان‏ها و افضل و اشرف انبیا نیز نمى‏تواند بدون چنین امورى که به حسب مقام محبت، گناه تلقىمى‏شوند، زندگى کند و معصوم از آنها باشد، بنابراین عصمت، شامل این نوع از گناه نمى‏شود.

با توجه به مقدمه فوق، گناه منافى با عصمت، نوع اول و دوم یعنى مخالفت با اوامر مولوى و گناه اخلاقى است اما نوع سوم منافاتى با عصمت ندارد و اساسا لازمه وجود انسان با محدودیت‏هایى که دارد، این گناه است «وجودنا ذنب».

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1)سوره فتح آیه2
2)سوره محمد آیه 19
3)سوره قلم آیه 4
4)سوره احزاب آیه 21
5)سوره بقره آیه 2

اگر دقت کنید هیچ منافاتی بین آیاتی که آورده اید با توضیحات اینجانب پیدا نمی شود

پیامبر صالح ترین و نسبت به بقیه افراد دارای خلق عظیم و بوده است و بسیاری از صفات نیک و پسندیده را در حد کمال و اکمل که دیگران اصلا بویی نبرده دارا بوده و هیچ جای شکی نیست

[="red"] مثال دیگری بزنم [/]

آیه ی [="blue"]من یطع الرسول فقد اطاع الله[/] را در نظر بگیرید

هرکس از رسول فرمانبری کند از خدا فر مانبری کرده است

فرض کنید آخر سال است معلم یک روزی را برای رفع اشکال درسی برای دانش آموزان کلاسی که هم

زرنگ دارد و هم تنبل در نظر میگیرد

مثلا دوشنبه آینده جهت رفع اشکال همه دانش آموزان در کلاس حضور داشته باشند

این کلاس مثلا 50 دانش آموز داشته که اکثرا تنبل بوده و اشکال درسی دارند و چند نفر انگشت شمار

هستند که از بقیه زرنگتر بوده ولی باز از بین زرنگ ها یک نفر شاگرد اول هست که

همیشه درسش از هم بهتر بوده و مثلا 18 -17 میگرفته ولی بقیه در طول

سال اکثرا 10-9 -8 نمره می گرفته اند

روز ذوشنبه می آید همه ی دانش آموزان در کلاس حاضر شده اند ولی برای معلم که

در راه آمدن به مدرسه است مشکلی غیر منتظره پیش می آید و مجبور است که برای

رفع آن مشکل یرود از طرفی دانش آموزان همه منتظرند برای رفع اشکال و معلم هم احساس

مسئولیت می کند که چطور اشکالات این دانش آوزان منتظر را رفع نماید

یکباره فکری به ذهنش رسیده به مدیر زنگ می زند که لطف کنید به زرنگ ترین فرد از شاگردان بگویید

که بقیه را راهنمایی کند چون از همه زرنگتر بوده ودرسهای مرا خیلی بهتر درک کرده و

هیچ کسی بهتر از او الان در این شرایط گیر نمی آید

و به بقیه محصلین هم بگویید اگر می خواهید اشکالاتتون رفع شود کاملا حرف آن شاگرد زرنگ

تر را گوش کنید هر کس از او یاد بگیر د مثل این است که از من یادگرفته وهر کس سوالی

دارد ازو بپرسد و حرف او را قبول کند

در این مثال درست است که آن شاگرد نمره اول100 درصد و کاملا مسلط بر درس نیست

ولی چون از تمام شاگردان دیگر شایسته تر است مصطفی شده است

معصوم مطلق و بی عیب فقط خداست

و هرچه ازو دور تر شویم در جه عصمت هم پایین می آید

ولی هیچ گاه عصمت در انسانها به صفر نمی رسد بلکه بین کمتر از صد و بیش از صفر متغییر است

سلام
شما عصمت پیامبر رو از قران استخراج میکنید یا قران رو از عصمت پیامبر؟

با سلام خدمت دوستان
من کاملا با آقای نوری موافقم و دوستان عزیز به جای پاسخگویی فقط سوالی دیگر مطرح می کنند بنده هم به چند آیه قرآن در تاکید بر نظر آقای نوری می آورم
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (ص: ٣٠)
ما سليمان را به داوود بخشيديم؛ چه بنده خوبى! زيرا همواره به سوى خدا بازگشت مى‏کرد (و به ياد او بود)!

فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (البقرة: ٣٧)
«پس شیطان موجب لغزش آن دو شد... سپس آدم از پروردگار خود کلماتی را دریافت داشت
(و با گفتن آنها توبه کرد) و خداوند توبه‌ او را پذیرفت، خداوند بسیار توبه‌پذیر و مهربان است»

آیا کسی که هیچ خطا و لغزشی انجام نمی دهد احتیاج به توبه دارد؟

و اشتباه حضرت داود در قضاوت که در آیه های 21 تا 25 سوره ص به آن اشاره شده است نشان از امکان سر زدن خطا و اشتباه از پیامبران می دهد

إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ وَلاَ تَكُن لِّلْخَآئِنِينَ خَصِيمًا(105)وَاسْتَغْفِرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا(106)وَلاَ تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا(107)
(النساء: ١٠٥ – ١٠٧)
«ما کتاب (قرآن) را برای (اجرای) حق (و عدالت) بر تو نازل کرده ایم، تا بین مردم براساس آنچه خدا به تو نشان داده است داوری کنی، مدافع خائنان مباش و از خدا آمرزش بخواه که او بسیار آمرزنده و مهربان است، و از کسانی دفاع مکن (که با ارتکاب جرایم در اصل) به خود خیانت می‌کنند، بی‌گمان خداوند خیانت‌کنندگان گناه‌پیشه را دوست نمی‌دارد».

عَفَا اللّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ(توبه 43)
«خداوند تو را ببخشاید! چرا قبل از آنکه راستگویان و دروغگویان (منافق) را از هم تشخیص بدهی، به ایشان اجازه (نیامدن به جنگ را) دادی؟»

مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُواْ أُوْلِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ(توبه 113)
براى پيامبر و مؤمنان، شايسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزديکانشان باشند؛ (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد که اين گروه، اهل دوزخند!

و دلایل فراوان دیگر از قرآن و سنت. خداوند این گونه غلو ها وافراط گری ها را از میان جامعه ما برهاند

سلام

وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ (13 بقره)

ترجمه هم نیاز هست؟؟؟

شمایی که نمیدونی طرف خطاب قران کیه چطور در مورد قران نظر میدی؟

اما احسنت چون تفسیر نور نوری همون بود که گفتی .

عقیل;29397 نوشت:
با سلام خدمت دوستان
من کاملا با آقای نوری موافقم و دوستان عزیز به جای پاسخگویی فقط سوالی دیگر مطرح می کنند بنده هم به چند آیه قرآن در تاکید بر نظر آقای نوری می آورم
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (ص: ٣٠)
ما سليمان را به داوود بخشيديم؛ چه بنده خوبى! زيرا همواره به سوى خدا بازگشت مى‏کرد (و به ياد او بود)!

فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (البقرة: ٣٧)
«پس شیطان موجب لغزش آن دو شد... سپس آدم از پروردگار خود کلماتی را دریافت داشت
(و با گفتن آنها توبه کرد) و خداوند توبه‌ او را پذیرفت، خداوند بسیار توبه‌پذیر و مهربان است»
برهاند

[=Century Gothic]با سلام
جناب عقیل کمی شکیبا باشد که کارشناسان به زودی جواب شما را خواهند داد!!

[=Century Gothic]اما در این تاپیک خیلی سوالها وجود دارد که فکر کنم اول بعد نباشد به آنها جواب بدهید ؟؟؟؟!!!
[=Century Gothic]
http://www.askdin.com/showthread.php?t=5322

و اما در مورد ایه ۳۷ بقره

بازگشت آدم به سوى خدا بعد از ماجراى وسوسه ابليس و دستور خروج آدم از بهشت ، آدم متوجه شد راستى به خويشتن ستم كرده ، و از آن محيط آرام و پرنعمت ، بر اثر فريب شيطان بيرون رانده شده ، و در محيط پرزحمت و مشقت بار زمين قرار خواهد گرفت ، در اينجا آدم به فكر جبران خطاى خويش افتاد و با تمام جان و دل متوجه پروردگار شد، توجهى آميخته با كوهى از ندامت و حسرت لطف خدا نيز در اين موقع به يارى او شتافت و چنانكه قرآن در آيات فوق مى گويد: ((آدم از پروردگار خود كلماتى دريافت داشت ، سخنانى مؤ ثر و دگرگون كننده ، و با آن توبه كرد و خدا نيز توبه او را پذيرفت )) (فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه ).
چرا كه او تواب و رحيم است . ((انه هو التواب الرحيم )) ((توبه )) در اصل به معنى بازگشت است ، و در لسان قرآن به معنى بازگشت از گناه مى آيد، اين در صورتى است كه به شخص گنهكار نسبت داده شود، ولى گاه اين كلمه به خدا نسبت داده مى شود، در آنجا به معنى بازگشت به رحمت است ،
يعنى رحمتى را كه به خاطر ارتكاب گناه از بنده سلب كرده بود بعد از بازگشت او به خط اطاعت و بندگى به او باز مى گرداند، و به همين جهت در مورد خدا تعبير به تواب (بسيار بازگشت كننده به رحمت ) مى شود. و به تعبير ديگر توبه لفظى است مشترك ، ميان خدا و بندگان ، هنگامى كه بندگان به آن توصيف شوند مفهومش اين است كه به سوى خدا بازگشته اند زيرا هر گنهكارى در حقيقت از پروردگارش فرار كرده ، هنگامى كه توبه مى كند به سوى او باز مى گردد.
خداوند نيز در حالت عصيان بندگان گوئى از آنها روى گردان مى شود، هنگامى كه خداوند به توبه توصيف مى شود، مفهومش اين است كه نظر لطف و رحمت و محبتش را به آنها باز مى گرداند. درست است كه آدم در حقيقت كار حرامى انجام نداده بود، ولى همين ترك اولى نسبت به او عصيان محسوب مى شد، او به سرعت متوجه وضع خود شد و به سوى پروردگارش بازگشت .
در اينكه منظور از ((كلمات )) چه بوده در پايان اين بحث سخن خواهيم گفت . به هر حال آنچه نمى بايست بشود يا مى بايست بشود شد، و با اينكه توبه آدم پذيرفته گرديد، ولى اثر وضعى كار او كه هبوط به زمين بود تغيير نيافت ،
و چنانكه آيات فوق مى گويد: ((ما به آنها گفتيم : همگى (آدم و حوا) به زمين فرود آئيد، هر گاه از جانب ما هدايتى براى شما آيد كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى دارند و نه اندوهگين خواهند شد)) (قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينكم منى هدى فمن تبع هداى فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون ).
((ولى آنان كه كافر شوند و آيات ما را تكذيب كنند براى همى شه در آتش دوزخ خواهند ماند (والذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون ).
1- كلماتى كه خدا بر آدم القا كرد چه بود؟ در اينكه ((كلمات )) و سخنانى را كه خدا براى توبه به آدم تعليم داد چه سخنانى بوده است در ميان مفسران گفتگو است .
معروف اين است كه همان جملات سوره اعراف آيه 23 مى باشد: قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين )): ((گفتند: خداوندا ما بر خود ستم كرديم ، اگر تو ما را نبخشى و بر ما رحم نكنى از زيانكاران خواهيم بود)).
بعضى گفته اند منظور از كلمات ، اين دعا و نيايش بوده است : اللهم لا اله الا انت سبحانك و بحمدك رب انى ظلمت نفسى فاغفر لى انك خير الغافرين . اللهم لا اله الا انت سبحانك و بحمدك رب انى ظلمت نفسى فارحمنى انك خير الراحمين . اللهم لا اله الا انت سبحانك و بحمدك رب انى ظلمت نفسى فتب على انك انت التواب الرحيم .
پروردگارا! معبودى جز تو نيست ، پاك و منزهى ، تو را ستايش مى كنم ، من به خود ستم كردم مرا ببخش كه بهترين بخشندگانى .
خداوندا! معبودى جز تو نيست ، پاك و منزهى ، تو را ستايش مى كنم ، من به خود ستم كردم بر من رحم كن كه بهترين رحم كنندگانى .
بارالها! معبودى جز تو نيست ، پاك و منزهى ، تو را حمد مى گويم ، من به خويش ستم كردم رحمتت را شامل حال من كن و توبه ام را بپذير كه تو تواب و رحيمى )).
اين موضوع در روايتى از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده است . نظير همين تعبيرات در آيات ديگر قرآن در مورد يونس (عليه السلام ) و موسى (عليه السلام ) مى خوانيم ، يونس به هنگام درخواست بخشش از خدا مى گويد: سبحانك انى كنت من الظالمين ((خداوندا منزهى من از كسانى هستم كه به خود ستم كرده ام )). درباره حضرت موسى (عليه السلام ) مى خوانيم : قال رب انى ظلمت نفسى فاغفر لى فغفر له : ((گفت : پروردگارا من به خود ستم كردم مرا ببخش و خدا او را بخشيد)). در روايات متعددى كه از طرق اهل بيت (عليهمالسلام ) وارد شده است مى خوانيم : كه مقصود از كلمات تعليم اسماء بهترين مخلوق خدا يعنى محمد و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهماالسلام ) بوده است ، و آدم با توسل به اين كلمات از درگاه خداوند تقاضاى بخشش نمود و خدا او را بخشيد.
اين تفسيرهاى سه گانه هيچگونه منافاتى با هم ندارد، چرا كه ممكن است مجموع اين كلمات به آدم ، تعليم شده باشد تا با توجه به حقيقت و عمق باطن آنها انقلاب روحى تمام عيار، براى او حاصل گرديده و خدا او را مشمول لطف و هدايتش قرار دهد.
2- چرا جمله اهبطوا تكرار شده است ؟ در آيات مورد بحث ، و آيات پيش از آن خوانديم كه قبل از توبه و بعد از توبه به آدم و همسرش حوا خطاب شده به زمين فرود آئيد، در اينكه اين تكرار براى تاءكيد است يا اشاره به دو مطلب ديگر در ميان مفسران گفتگو است ، ولى ظاهر اين است كه جمله دوم اشاره به اين واقعيت باشد كه آدم گمان نكند با پذيرش توبه او هبوط به زمين منتفى شده است ،
بلكه او اين راه را بايد برود! يا به اين جهت كه از اول براى اين هدف آفريده شده بود، و يا به خاطر اينكه اين هبوط اثر وضعى عمل او بوده است ، اين اثر وضعى با توبه دگرگون نمى شود.
3- مخاطب در اهبطوا كيست ؟ ((اهبطوا)) به صيغه جمع آمده است در حالى كه آدم و حوا كه مخاطب اصلى اين سخن بودند دو نفر بيشتر نبودند و بايد صيغه تثنيه آورده شود، اما به خاطر اينكه هبوط آدم و حوا به زمين نتيجه اش اين بود كه فرزندان و نسلهاى آنها نيز در زمين ساكن خواهند شد، به صورت صيغه جمع آمده است .

[=Century Gothic]پاورقی :
74-به همين دليل «توبه» هنگامي که به بنده نسبت داه مي شود با کلمه «الي» و هنگامي که به خدا نسبت داده مي شود يا کلمه «علي» متعدي مي شود ( در صورت اول «تاب اليه» گفته مي شود و در صورت دوم «تاب عليه» ) (تفسير کبير فخر رازي و تفسير صافي ذيل آيه مورد بحث).
75-مجمع البيان ذيل آيات مورد بحث.
76-انبياء - 87.
77-قصص - 16.

عقیل;29397 نوشت:

إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ وَلاَ تَكُن لِّلْخَآئِنِينَ خَصِيمًا(105)وَاسْتَغْفِرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا(106)وَلاَ تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا(107)
(النساء: ١٠٥ – ١٠٧)
«ما کتاب (قرآن) را برای (اجرای) حق (و عدالت) بر تو نازل کرده ایم، تا بین مردم براساس آنچه خدا به تو نشان داده است داوری کنی، مدافع خائنان مباش و از خدا آمرزش بخواه که او بسیار آمرزنده و مهربان است، و از کسانی دفاع مکن (که با ارتکاب جرایم در اصل) به خود خیانت می‌کنند، بی‌گمان خداوند خیانت‌کنندگان گناه‌پیشه را دوست نمی‌دارد».


آيـه 105ـ شان نزول : در شان نزول اين آيه و آيه بعد نقل شده كه : طايفه بنى ابيرق طايفه اى نسبتا معروف بودند; سه برادر از اين طايفه به نام ((بشر)) و ((بشير))و ((مبشر)) نام داشتند،((بشير)) به خـانـه مسلمانى به نام ((رفاعه)) دستبرد زد و شمشير وزره و مقدارى از مواد غذايى را به سرقت بـرد، فرزند برادر او به نام ((قتاده)) كه ازمجاهدان بدر بود جريان را به خدمت پيامبر(ص) عرض كرد.
بـرادران سـارق وقـتـى بـاخبر شدند، يكى از سخنوران قبيله خود را ديدند كه باجمعى به خدمت پـيامبر(ص) بروند و با قيافه حق به جانب سارق را تبرئه كنند، وقتاده را به تهمت ناروا زدن متهم سازند.
پـيـامـبـر(ص) طـبـق وظيفه ((عمل به ظاهر)) شهادت اين جمعيت را پذيرفت وقتاده را مورد سـرزنـش قـرار داد، قـتـاده كـه بـيگناه بود از اين جريان بسيار ناراحت شد وبه سوى عموى خود بـازگـشـت و جريان را با اظهار تاسف فراوان بيان كرد، عمويش او را دلدارى داد و گفت : نگران مباش خداوند پشتيبان ما است.

اين آيه و آيه بعد نازل شد و اين مرد بيگناه را تبرئه كرد و خائنان واقعى رامورد سرزنش شديد قرار داد

در اين آيه خداوند نخست به پيامبر(ص) توصيه مى كند كه هدف از فرستادن اين كتاب آسمانى اين اسـت كـه اصـول حـق و عدالت در ميان مردم اجرا شود
،مى فرمايد: ((ما اين كتاب را به حق بر تو فرستاديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته است در ميان مردم قضاوت كنى)) (انا انزلن اليك الكتاب بالحق لتحكم بين الناس بم اريك اللّه).



سـپـس بـه پيامبر(ص) هشدار مى دهد، مى گويد: ((هرگز از كسانى مباش كه ازخائنان حمايت نمايى)) (ولا تكن للخئنين خصيما).


گـرچـه روى سخن دراين آيه به پيامبر(ص) است ولى شك نيست كه اين حكم يك حكم عمومى نـسـبت به تمام قضات و داوران مى باشد،
و به همين دليل چنين خطابى مفهومش اين نيست كه ممكن است چنين كارى از پيامبر(ص) سر بزند!.

(آيـه 106)ـ در اين آيه به پيامبر(ص) دستور مى دهد كه ((و از پيشگاه خداوندطلب آمرزش نما)) (واستغفراللّه).
((زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است)) (ان اللّه كان غفورا رحيما).


(آيـه 107)ـ به دنبال دستورهاى گذشته در باره عدم حمايت از خائنان ، قرآن چنين ادامه مى دهد كـه : ((هـيـچ گـاه از خائنان و آنها كه به خود خيانت كردند، حمايت نكن)) (ولا تجادل عن الذين يـخـتـانون انفسهم) ((چرا كه خداوند، خيانت كنندگان گنهكار را دوست نمى دارد)) (ان اللّه لا يحب من كان خوانا اثيما).

عقیل;29397 نوشت:
ب

مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُواْ أُوْلِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ(توبه 113)
براى پيامبر و مؤمنان، شايسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزديکانشان باشند؛ (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد که اين گروه، اهل دوزخند!

و دلایل فراوان دیگر از قرآن و سنت. خداوند این گونه غلو ها وافراط گری ها را از میان جامعه ما برهاند


برخى مفسّران به بعضى رواياتِ جعلى از راويانِ ناسالم استناد كرده و اين آيه را درباره‏ى ابوطالب دانسته‏اند! در حالى كه دهها دليل و روايت بر ايمان ابوطالب داريم.
سعيدبن مسيّب كه راوىِ اين روايت است، دشمن على‏بن ابى‏طالب‏عليهما السلام است و گناهِ ابوطالب هم اين است كه پدر على‏عليه السلام است!
1- پيامبر و ديگر مسلمانان، در برابر قانون يكسان‏اند. «ما كان للنّبى و الذين امنوا»
2- شرك، گناهى نابخشودنى است و حتّى استغفار پيامبر براى مشركان بى‏اثر است. «ماكان... ان يستغفروا للمشركين»
3- پيوندهاى مكتبى، مهم‏تر از پيوندهاى عاطفى است. نبايد عواطف فاميلى بر مكتب غالب شود. «ما كان... ولو كانوا اولى قربى» 4- خويشاوندى با پيامبر، مانع دوزخ نيست. «ولو كانوا اولى قربى»


...
در تفسير مجمع البيان روايتى به اين مضمون در شان نزول آيات فوق نقل شده است كه گروهى از مسلمانان به پيامبر اسلام مى گفتند: آيا براى پدران ما كه در عصر جاهليت از دنيا رفتند طلب آمرزش نمى كنى ؟ آيات فوق نازل شد و به همه آنها اخطار كرد كه هيچ كس حق ندارد براى مشركان استغفار نمايد.

لزوم بيگانگى از دشمنان آيه نخست با تعبيرى رسا و قاطع پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مؤ منان را از استغفار براى مشركان نهى مى كند و مى گويد: ((شايسته نيست كه پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و افراد با ايمان براى مشركان طلب آمرزش كنند)) (ما كان للنبى و الذين آمنوا ان يستغفروا للمشركين ).

سپس براى تاءكيد و تعميم اضافه مى كند ((حتى اگر از نزديكانشان باشند)) (و لو كانوا اولى قربى ). بعدا دليل اين موضوع را ضمن جمله اى چنين توضيح مى دهد ((بعد از آنكه براى مسلمانان روشن شد كه مشركان اهل دوزخند طلب آمرزش براى آنها معنى ندارد)) (من بعد ما تبين لهم انهم اصحاب الجحيم ).

اين كارى است بيهوده و آرزوئى است نابجا چرا كه مشرك بهيچ وجه قابل آمرزش نيست و آنان كه راه شرك را پوئيدند راه نجاتى براى آنها تصور نمى شود. بعلاوه استغفار و طلب آمرزش يكنوع اظهار محبت و پيوند و علاقه با مشركان است و اين همان چيزى است كه بارها در قرآن از آن نهى شده است .

و از آنجا كه مسلمانان آگاه و آشنا به قرآن ، در آيات اين كتاب آسمانى خوانده بودند كه ابراهيم براى (عمويش ) آزر استغفار كرد، فورا اين سؤ ال ممكن بود در ذهن آنها پديد آيد كه مگر آزر مشرك نبود؟
اگر اين كار ممنوع است چرا اين پيامبر بزرگ خدا انجام داد؟! لذا در آيه دوم به پاسخ اين سؤ ال پرداخته مى گويد: ((استغفار ابراهيم براى پدرش (عمويش آزر) به خاطر وعده اى بود كه به او داد،
اما هنگامى كه براى او آشكار شد كه وى دشمن خدا است از او بيزارى جست و برايش استغفار نكرد)) (و ما كان استغفار ابراهيم لابيه الا عن موعدة وعدها اياه فلما تبين له انه عدو لله تبرا منه ).
در پايان آيه اضافه مى كند: ((ابراهيم كسى بود كه در پيشگاه خدا خاضع و از خشم و غضب پروردگار خائف و ترسان ، و مردى بزرگوار و حليم و بردبار بود)) (ان ابراهيم لاواه حليم ) اين جمله ممكن است دليلى براى وعده ابراهيم به آزر در زمينه استغفار بوده ، باشد،
زيرا حلم و بردبارى از يك سو، و اواه بودن او كه طبق بعضى از تفاسير به معنى رحيم بودن است از سوى ديگر، ايجاب مى كرد كه حد اكثر تلاش و كوشش را براى هدايت آزر انجام دهد، اگر چه از طريق وعده استغفار و طلب آمرزش از گذشته او باشد.

اين احتمال نيز وجود دارد كه جمله فوق دليل براى اين موضوع باشد كه ابراهيم به خاطر خضوع و خشوعى كه داشت و ترس از مخالفت پروردگار هرگز حاضر نبود براى دشمنان حق استغفار كند، بلكه اين كار مخصوص به زمانى بود كه اميد هدايت آزر را در دل مى پروراند، لذا به محض آشكار شدن عداوت او از اين كار صرف نظر كرد. اگر سؤ ال شود مسلمانان از كجا مى دانستند كه ابراهيم براى آزر استغفار كرد.

سلام
یک شبهه نورانی:
از اونجایی که در قران امده خدا هم تواب است پس نتیجه میکیریم خدا هم گناه کار است یا حداقل اشتباهاتی داشته وگرنه چه معنی داره خدا توبه کنه؟

مهربانی;29398 نوشت:
سلام

[=green]وَ إِذا قيلَ لَهُمْ [="blue"]آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ[/] قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ (13 بقره)[/]

ترجمه هم نیاز هست؟؟؟

شمایی که نمیدونی طرف خطاب قران کیه چطور در مورد قران نظر میدی؟

اما احسنت چون تفسیر نور نوری همون بود که گفتی .

.......... [="blue"]وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ [="georgia"]لَفَاسِقُونَ[/][/](المائدة/49)

وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ[="blue"]إِنْ وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ[/](الأعراف/102)

[="red"] وَمَا يؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ[/](يوسف/106)

[="blue"]قَالَ يا قَوْمِ لَيسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّي....... مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ[/](الأعراف/67)

سلام

عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63فرقان )

خداوندا همه ما را نورانی بگردان امین یا نور کل بی نور

به نام خدا

المستغاث بک یا صاحب الزمان

سلام

با عرض پوزش به دلایلی بنده از دیروز بعد از ظهر تا به حال از صحبت ها جا ماندم و الان که دارم پست ها رو میخونم مطالب جالبی رو مشاهده میکنم .

اما پاسخ ها :
در بررسی مسائل عصمت در نظر گرفتن چند نکته ضروریست :
1 . ایمان به فرستادگان الهی ، یکی از ارکان پذیرش ایمان افراد است ، همانگونه که خداوند در آیه ذیل اینگونه فرموده :

وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ ( بقره / 285 )

پس نتیجتاً ، ما ابتدا باید به تمامی فرستادگان خدا و ابعاد وجودی آنها ایمان بیاوریم ، مطمئناً عصمت ( عامل اصلی در جذب اعتماد خلق ) یکی از مهمترین ابعاد وجودی این فرستادگان است . که اگر اینگونه نبود خداوند حجت اشکار در دعوت مردم نمی داشت !

2 . درجات عبادت و معرفت یکسان نیست ،همانطور که درجات انسانها در نزد خداوند متعال یکسان نیست . نمی شود با استنباط ظاهر آیه : قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يوحَى إِلَي(الکهف/110) بگوییم انبیاء هم مانند ما انسانهای معمولی هستند با این تفاوت که تنها به آنان وحی میشود .

این سخن چه معنایی دارد ، چگونه میتوانیم مقام انبیاء را با خود یکی کنیم و تنها ویژگی آنها را دریافت وحی بدانیم ، این جمله نه به این معنا که آنان در درجه ما گنهکاران هستند ، بلکه یعنی از لحاظ خلقت همانند ما بشر هستند وگرنه همین که آنان مورد خطاب وحی خداوند هستند بزرگترین ویژگی است . آیا نباید بین ظرف و مظروف تناسبی باشد ؟
آیا هر بی سر و پایی میتواند مورد خطاب وحی قرار گیرد ؟

3 . در طول تاریخ همواره گروه هایی به دلایلی سعی داشته اند که عصمت را نفی کنند :
اول / پیروان مکاتب آسمانی تحریف شده برای دفاع از مطالب ناسره ی خود
دوم / پیروان مکتب خلفا برای توجیه اعمال خلاف بزرگانشان ( که کم هم نبوده ، و چه بسا همین قشر تفکرات از خیانت های آنان به اسلام بوده )
سوم / عموم افرادی که برای گناه در برابر خداوند به دنبال عذر و بهانه هستند

4 . در برابر این همه آماج حمله ها به عصمت انبیاء ، تنها و تنها این ائمه معصومین بوده اند که در مقام دفاع برآمده اند ،
برای نمونه ( مناظره امام رضا علیه السلام با علی بن محمد جهم درمجلس مأمون عباسی ( بحارالانوار / ج 11 / 72-74 و 78-85 )
( آقای نوری جواب بسیاری از آیاتی را که بیان فرمودید در این آدرس میتوانید مشاهده کنید ، الحمد لله به اینرنت دسترسی دارید و این کتاب رو میتونید دانلود کنید )

نهایتاً اینکه در مکتب تشیع هیچگاه نه گناه و نه اشتباه به فرستادگان پاک خداوند نسبت داده نشده و بهتراست ما برای درک صحیح آیات قرآن از تفاسیر شخصی دست برداشته و به راسخان در علم مراجعه نماییم تا حقیقت آیات را دریابیم .

یک تذکر :
به قول شما گناهی که هیچ گاه بخشیده نمیشود ، شرک است ، مراقب باشیم در نشر تفکرات و خیلی احتیاط کنیم ، چرا که اگر حتی یک نفر با تفکرات ما نسبت به خداوند شرک بورزد ، گناه ما نابخشودنی است
برید و بگردید و ببینید که در فقه شیعی شرک چه معنا شده !!!!!!

منتظر ادامه بحث باشید صحبت ها رو موضوعی دنبال میکنیم

بسم الله
سلام خدمت دوستان
آقای رضا لطفا چیزهایی را که به موضوع بستگی ندارد نیاور و خودتان یک بار قبل از کپی کردن آنرا بخوانید تا کاربران مجبور نشوند کلی مطلب بی ربط بخوانند

reza;29402 نوشت:
جناب عقیل کمی شکیبا باشد که کارشناسان به زودی جواب شما را خواهند داد!! اما در این تاپیک خیلی سوالها وجود دارد که فکر کنم اول بعد نباشد به آنها جواب بدهید ؟؟؟؟!!! http://www.askdin.com/showthread.php?t=5322

این همه مطالب را اگر بخواهم جواب دهم باید یک هفته کار و زندگی ام را رها کنم البته دوستان دیگر در سایت های دیگر پاسخ داده اند اگر در گوگل با همان اسم تاپیک جستجو کنی می تونی بخونی البته اگر مهارت عبور از فیلترینگ را داشته باشی که جرم هم به حساب می یاد
reza;29402 نوشت:
درست است كه آدم در حقيقت كار حرامى انجام نداده بود، ولى همين ترك اولى نسبت به او عصيان محسوب مى شد، او به سرعت متوجه وضع خود شد و به سوى پروردگارش بازگشت .

پس چرا خداوند او را از بهشت بیرون کرد آیا اطاعت سخنان شیطان با عصمتی که شما برای آنها تراشیده اید تفاوت ندارد؟ در ضمن به خاطر چه کاری ایشان ترک اولی کردند؟
reza;29405 نوشت:
برخى مفسّران به بعضى رواياتِ جعلى از راويانِ ناسالم استناد كرده و اين آيه را درباره‏ى ابوطالب دانسته‏اند! در حالى كه دهها دليل و روايت بر ايمان ابوطالب داريم. سعيدبن مسيّب كه راوىِ اين روايت است، دشمن على‏بن ابى‏طالب‏عليهما السلام است و گناهِ ابوطالب هم اين است كه پدر على‏عليه السلام است! 1- پيامبر و ديگر مسلمانان، در برابر قانون يكسان‏اند. «ما كان للنّبى و الذين امنوا» 2- شرك، گناهى نابخشودنى است و حتّى استغفار پيامبر براى مشركان بى‏اثر است. «ماكان... ان يستغفروا للمشركين» 3- پيوندهاى مكتبى، مهم‏تر از پيوندهاى عاطفى است. نبايد عواطف فاميلى بر مكتب غالب شود. «ما كان... ولو كانوا اولى قربى» 4- خويشاوندى با پيامبر، مانع دوزخ نيست. «ولو كانوا اولى قربى»
reza;29405 نوشت:
برخى مفسّران به بعضى رواياتِ جعلى از راويانِ ناسالم استناد كرده و اين آيه را درباره‏ى ابوطالب دانسته‏اند! در حالى كه دهها دليل و روايت بر ايمان ابوطالب داريم. سعيدبن مسيّب كه راوىِ اين روايت است، دشمن على‏بن ابى‏طالب‏عليهما السلام است و گناهِ ابوطالب هم اين است كه پدر على‏عليه السلام است! 1- پيامبر و ديگر مسلمانان، در برابر قانون يكسان‏اند. «ما كان للنّبى و الذين امنوا» 2- شرك، گناهى نابخشودنى است و حتّى استغفار پيامبر براى مشركان بى‏اثر است. «ماكان... ان يستغفروا للمشركين» 3- پيوندهاى مكتبى، مهم‏تر از پيوندهاى عاطفى است. نبايد عواطف فاميلى بر مكتب غالب شود. «ما كان... ولو كانوا اولى قربى» 4- خويشاوندى با پيامبر، مانع دوزخ نيست. «ولو كانوا اولى قربى»

ای کاش سوال را پاسخ می دادی به جای این مطالب بی ربط
مهربانی;29410 نوشت:
سلام یک شبهه نورانی: از اونجایی که در قران امده خدا هم تواب است پس نتیجه میکیریم خدا هم گناه کار است یا حداقل اشتباهاتی داشته وگرنه چه معنی داره خدا توبه کنه؟

خداوند تواب است به این معنی نیست که خدا توبه می کند به این معنی است خدا توبه پذیر است

عقیل;29455 نوشت:
بسم الله
سلام خدمت دوستان
آقای رضا لطفا چیزهایی را که به موضوع بستگی ندارد نیاور و خودتان یک بار قبل از کپی کردن آنرا بخوانید تا کاربران مجبور نشوند کلی مطلب بی ربط بخوانند

این همه مطالب را اگر بخواهم جواب دهم باید یک هفته کار و زندگی ام را رها کنم البته دوستان دیگر در سایت های دیگر پاسخ داده اند اگر در گوگل با همان اسم تاپیک جستجو کنی می تونی بخونی البته اگر مهارت عبور از فیلترینگ را داشته باشی که جرم هم به حساب می یاد

پس چرا خداوند او را از بهشت بیرون کرد آیا اطاعت سخنان شیطان با عصمتی که شما برای آنها تراشیده اید تفاوت ندارد؟ در ضمن به خاطر چه کاری ایشان ترک اولی کردند؟

ای کاش سوال را پاسخ می دادی به جای این مطالب بی ربط

خداوند تواب است به این معنی نیست که خدا توبه می کند به این معنی است خدا توبه پذیر است

با سلام
جناب عقیل انگار خیلی ناراحت شدید از تاپیکی که گذاشتم !!!؟؟
اگر نمیتوانید جوابی بدهید مارا روانه جایی نکنید؟؟؟!!
بنده در تمام سایتها آزادانه میتوانم برم آدرس بدهید تا بنده پیدا کنم و برای دوستان قرار بدهم !!
چطور به خود اجازه میدهید تفسیر به رای کنید بدونه پشتوانه !!؟و هرچه که میخواهید بنویسید؟؟؟اما زمان پاسخ گویی که میرسد !!!دیگه معذورید ؟ وقت ندارید ؟!!!!؟و میگوید جواب دادن!!؟من همین ۲ ..۳... مطلب را به اندازه دانستهام گذاشتم!!اگر به اندازه ندانستهام بود که مثل شما تا عرش مینوشتم !!!!
بابا چقدر شما کینه اهل بیت را دارید؟!!!!مگر علی (ع) با شما چه کرده که اینقدر کینه دارید؟!!

بسم الله الرحمن الرحیم


المستغاث بک یا صاحب الزمان


سلام دوباره

إِنَّ عِبَادِي لَيسَ لَكَ عَلَيهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا(الإسراء/65)

قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِينَّهُمْ أَجْمَعِينَ(ص/82) إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ(ص/83)

الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ(الأنعام/82)

وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيعْقُوبَ كُلًّا هَدَينَا وَنُوحًا هَدَينَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيمَانَ وَأَيوبَ

وَيوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَنَجْزِي الْمُحْسِنِينَ(الأنعام/84) وَزَكَرِيا وَيحْيى وَعِيسَى

وَإِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ(الأنعام/85) وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيسَعَ وَيونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى

الْعَالَمِينَ(الأنعام/86)َمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّياتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَينَاهُمْ وَهَدَينَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

(الأنعام/87) ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يهْدِي بِهِ مَنْ يشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا

يعْمَلُونَ(الأنعام/88) أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَينَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا

بِهَا قَوْمًا لَيسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ(الأنعام/89) أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ

عَلَيهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ(الأنعام/90)

مَنْ يهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي(الأعراف/178)

وَمَنْ يهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ(الإسراء/97)

وَمَنْ يهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ(الزمر/37)

ببینید دوستان من ما اگر بخواهیم بنا به ظاهر آیات قضاوت کنیم ، به تناقضات زیادی بر میخوریم !

شما یکسری آیات میارید و میگید انبیاء گناه میکردن

منم یه سری آیات میارم و میگیم که همچین چیزی امکان نداره !

اما یادمون باشه ، قرآن از طرف خداونده ، و ما باید طبق دستور خدا قرآن رو مطالعه کنیم !

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي

قُلُوبِهِمْ زَيغٌ فَيتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ

وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ(آل عمران/7)

بهتر یست مقداری دقیقتر به این آیه نگاه کنیم :

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيكَ الْكِتَابَ خداوند است که کتاب را بر تو نازل کرده ، یه سوال مهم چرا خداوند تاکید میکنه که نزول قرآن از جانب خودشه ؟ دلیل این تذکر در اول این آیه چیه ؟

مطمئنا با این تذکر ( همونطور که همه میدونیم ) خداوند داره میگه از هر کسی به آیات داناتره!

لابد الان میگید چه کشفی کرده ، نه تا آخرش صبر کنید !

مِنْهُ آياتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ این دسته بند خداوند از آیات قرآنه ، یعنی اینکه آیات محکم قرآن پایه و اساس این کتابه ! و متشابهات به اونها برمیگرده و با توجه به اونها معنی میشه ( توجه !!!! به سخن خداوند )

مثلاً وقتی خداوند داره میگه : لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ (شوري/11)

روشنه که هیچ چیزی همانند خداوند نیست ، این آیه محکمه ! پس چطور خداوند در جایی میفرماید

يدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيدِيهِمْ ( فتح / 10 ) نه به این معنا که خداوند دست داره ، بلکه معنای دیگری نهفته است ( که همه میدونید )

( مثال برای این قضیه زیاده ، بگردید الی ماشاءالله )

فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيغٌ فَيتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ

نکته اساسی :

چه کسانی و از چه طریق به قرآن شبهه وارد میکنند ؟ ماشاءالله همه شما علامه اید !


وَمَا يعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ

اینم جواب خداوند به همه سوالها و شبهه ها ، حالا با توجه به این صحبتها

در بررسی هر آیه دونکته مهمه :

1. تقسیم بندی آیه :
آیه محکم است یا متشابه ؟

2. نظر راسخان در علم در باره این آیه چیه ؟ ( البته اینکه راسخان در علم کیانند ، خودشه یه صحبت مفصله که در جای خودش اون رو هم روشن میکنیم )

تا اینجا رو هم داشته باشید هنوز هست !

المستغاث بک یا صاحب الزمان

برای تکمیل صحبت هام یه نمونه رو که مورد اتفاق دوستان بود بررسی میکنیم :

قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ(ص/24)
(داوود) گفت: «مسلما او با درخواست يک ميش تو براي افزودن آن به ميشهايش، بر تو ستم نموده؛ و بسياري از شريکان (و دوستان) به يکديگر ستم مي‌کنند، مگر کساني که ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند؛ اما عده آنان کم است!» داوود دانست که ما او را (با اين ماجرا) آزموده‌ايم، از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.

اما پاسخ :

بررسی :

1 . آیا این آیه محکمه یا متشابه ؟

این آیه متشابه است ،
دلیل !!! چرا که از خواندن آن توسط افراد متفاوت یک معنای واحد استنباط نمیشه و از طرفی با بعضی از آیات دیگر ( درپست قبلی اشاره شد که گفته بود آنان را که خدا هدایت کند هرگز گمراهی برایشان نیست و حتی به نام ایشان نیز اشاره شده بود ) تناقض ظاهری دارد .

2 . نظر راسخان در علم چیست ؟

پاسخ در "عیو اخبار الرضا علیه السلام / 1 / 391 ( باب 14 ح 1 ) :

داوود علیه السلام گمان کرد خداوند عزوجل کسی را داناتر از او نیافریده ، پس خداوند برای تنبه او دو فرشته ( بصورت انسان ) را به نزد او فرستاد و آنها از او خواستند بین آندو حکم کند ، حضرت داود علیه السلام بی آنکه دلیل و مدعی بخواهد ( دوستان میدانند حضرت داوود علیه السلام بدون نیاز به شاهد به علم باطن قضاوت میفرموده ) داوری فرمود ، آنچه که داوود علیه السلام برای آن به درگاه خداوند عذر خواست تنها شتاب در حکم بوده نه چیز دیگری !

دوستان میبینند آنچه که شما را بر آن داشته که به ساحت آن پیامبر عظیم الشأن خداوند گناه را نسبت دهید ، شتاب در حکم بوده آنهم در مقام آزمایش الهی ، نه گناهانی که به او نسبت میدهید !
( البته از طرفی میتونه به فکر ایشون در ابتدا برگرده ، که کسی دانا تر از ایشان آفریده نشده و دلیل اون استغفار ها این هم بوده باشه ، البته این یه استنباط شخصیه و در این کتاب هم نیومده )

نهایتاً
آیا شتاب در حکم گناه بوده ؟

شاید بگویید اشتباه بوده ! خیر اینگونه نیست ، چرا که او کار اشتباهی نکرده ، لیک در نزد خداوند پسندیده تر آن بود که ایشان ابتدا شاهد طلب میکرده ، و سپس حکم میفرموده ! ( ایشان نه گناه کردند و نه کار ناشایست )

تاکید :

در بررسی هر آیه این دو سوال را بپرسید تا به خطا نروید :

1 . آیه محکم است ، یا متشابه ؟
2 . راسخان در علم چه گفته اند ؟

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِي لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ(الأعراف/43)

سلام
بعد اگه یه حرفی بزنم دوستا میگن تند میری
اخه شما هیچ کدوم از سوالها رو جواب نمیدید مرغتون هم که یه پا داره ادعا هم که الی ماشاءالله بعد هم ترجمه های تحت اللفظی دور از ابادی رو سمبل میکنید مثل علم عثمان میکوبید تو سر اسلام
داعیه اسلام شناس بودن هم دارید اخه یکم به این عقل هم مجال بدید ببینید چی میگه!!!!
قران شناس عزیز قران خودش داره ادرس میده میگه وقتی یه مطلبی از قران برات مشتبه شد برو سراغ راسخون در علم چرا نمی ری ببینی اونا چی میگن؟


وَهُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (7ال عمران )

راسخون در علم رو هم که میشناسید اگه نمیشناسید که دیگه بحث جداست
هرچی بیشتر میرم جلو به معجزه بودن قران بیشتر ایمان میارم بعد از این ایه میدونی چی میگه؟

رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (8ال عمران )

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام

reza;29459 نوشت:
با سلام جناب عقیل انگار خیلی ناراحت شدید از تاپیکی که گذاشتم !!!؟؟ اگر نمیتوانید جوابی بدهید مارا روانه جایی نکنید؟؟؟!! بنده در تمام سایتها آزادانه میتوانم برم آدرس بدهید تا بنده پیدا کنم و برای دوستان قرار بدهم !! چطور به خود اجازه میدهید تفسیر به رای کنید بدونه پشتوانه !!؟و هرچه که میخواهید بنویسید؟؟؟اما زمان پاسخ گویی که میرسد !!!دیگه معذورید ؟ وقت ندارید ؟!!!!؟و میگوید جواب دادن!!؟من همین ۲ ..۳... مطلب را به اندازه دانستهام گذاشتم!!اگر به اندازه ندانستهام بود که مثل شما تا عرش مینوشتم !!!! بابا چقدر شما کینه اهل بیت را دارید؟!!!!مگر علی (ع) با شما چه کرده که اینقدر کینه دارید؟!!

رضا جان فکر نکنم به راحتی بتونی از فیلتر عبور کنی اینم آدرس سایت اسلام تکس بخش سوالات که مدیر سایت هم از شیعیان علوی واقعی است. در ضمن محبت امام علی به این نیست که در شان ایشان غلو و افراط کرد
celyanic;29472 نوشت:
داوود علیه السلام گمان کرد خداوند عزوجل کسی را داناتر از او نیافریده ، پس خداوند برای تنبه او دو فرشته ( بصورت انسان ) را به نزد او فرستاد و آنها از او خواستند بین آندو حکم کند ، حضرت داود علیه السلام بی آنکه دلیل و مدعی بخواهد ( دوستان میدانند حضرت داوود علیه السلام بدون نیاز به شاهد به علم باطن قضاوت میفرموده ) داوری فرمود ، آنچه که داوود علیه السلام برای آن به درگاه خداوند عذر خواست تنها شتاب در حکم بوده نه چیز دیگری ! دوستان میبینند آنچه که شما را بر آن داشته که به ساحت آن پیامبر عظیم الشأن خداوند گناه را نسبت دهید ، شتاب در حکم بوده آنهم در مقام آزمایش الهی ، نه گناهانی که به او نسبت میدهید ! ( البته از طرفی میتونه به فکر ایشون در ابتدا برگرده ، که کسی دانا تر از ایشان آفریده نشده و دلیل اون استغفار ها این هم بوده باشه ، البته این یه استنباط شخصیه و در این کتاب هم نیومده )

خوشبختانه خودتان جواب خود را دادید سوال می کنم آیا عجله قضاوت کردن اشتباه نیست؟ در حالی که شما گفتید
celyanic;29454 نوشت:
نهایتاً اینکه در مکتب تشیع هیچگاه نه گناه و نه اشتباه به فرستادگان پاک خداوند نسبت داده نشده و بهتراست ما برای درک صحیح آیات قرآن از تفاسیر شخصی دست برداشته و به راسخان در علم مراجعه نماییم تا حقیقت آیات را دریابیم

خودتان گفتید احتمال ندارد معصوم اشتباه کند در حالی که حضت داود در قضاوت به اشتباه افتاد .
آیا این ها باعصمتی که شما تعریف کردید منافات ندارد؟
مهربانی;29475 نوشت:
اخه شما هیچ کدوم از سوالها رو جواب نمیدید مرغتون هم که یه پا داره ادعا هم که الی ماشاءالله بعد هم ترجمه های تحت اللفظی دور از ابادی رو سمبل میکنید مثل علم عثمان میکوبید تو سر اسلام داعیه اسلام شناس بودن هم دارید اخه یکم به این عقل هم مجال بدید ببینید چی میگه!!!! قران شناس عزیز قران خودش داره ادرس میده میگه وقتی یه مطلبی از قران برات مشتبه شد برو سراغ راسخون در علم چرا نمی ری ببینی اونا چی میگن؟ وَهُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (7ال عمران ) راسخون در علم رو هم که میشناسید اگه نمیشناسید که دیگه بحث جداست هرچی بیشتر میرم جلو به معجزه بودن قران بیشتر ایمان میارم بعد از این ایه میدونی چی میگه؟ رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (8ال عمران )

خیلی خوب شما بفرمایید نظر راسخون در علم در مورد این آیه ها چیه؟

عقیل;29551 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام

رضا جان فکر نکنم به راحتی بتونی از فیلتر عبور کنی اینم آدرس سایت اسلام تکس بخش سوالات که مدیر سایت هم از شیعیان علوی واقعی است. در ضمن محبت امام علی به این نیست که در شان ایشان غلو و افراط کرد

[=Century Gothic]با سلام
جناب عقیل بنده گفتم الان شما از علمای اهل سنت همراه با کتاب و صفحه مطلبی میگذارید!؟ نه اینکه سایتی که سر تا پا دروغ و کذب و توهین در ان پیدا میکنید؟؟نه! نقد ,مذهبی...!!!متاسفانه این سایت را خیلی وقت که بنده میشناسم!!وسوالی که حتی ارزش ان را داشته باشد که مطرح کنم را در ان ندیدم !!اگر نه در همین سایت مطرح میکردم!!چیزی که فقط در این سایت مشاهده میکنید بیشتر کینه و توهین میباشد که بنده واقعا برای مدیر این سایت متاسفم !!پیغام هم گذاشتم که تا به حال جوابی نگرفتم !!!

[=Century Gothic]اکثر نوشتهای این سایت توسط شخصی به اسم سجودی نوشته شده !!که پر از توهین و از علمای دست ۱۰ اهل سنت مطلب میگذراند!!که خود اهل سنت هم آنها را قبول ندارد به جز وهابیون !!!

[=Century Gothic]جناب عقیل نوشته و یا گفتار پشتوانه میخواهد!!:Sham:
..

بسم الله الرحمن الرحیم

المستغاث بک یبن فاطمة الزهرا


عقیل;29551 نوشت:
خودتان گفتید احتمال ندارد معصوم اشتباه کند در حالی که حضرت داود در قضاوت به اشتباه افتاد .


فکر نمی کنم پردازش یه مسئله به این سادگی اینقدر مشکل باشه !

کجای قضاوت حضرت داود اشتباه بود ؟

حکم ایشان درست بوده ! ( قابل توجه ) ، اما در نزد خداوند پسندیده تر آن بوده که ایشان ابتدا طلب شاهد کند !

عقیل;29551 نوشت:
خوشبختانه خودتان جواب خود را دادید سوال می کنم آیا عجله قضاوت کردن اشتباه نیست؟


، خیر با عجله قضاوت کردن اشتباه نیست ، ببینید ، عزیز من ، وقتی ما میگیم ساحت انبیاء از اشتباه مبرا ست ، یعنی اشتباهی که مستوجب سخط الهی بشه ، یعنی چی ؟

مثلاً یه شخصی رو دز نظر بگیرید تو یه مجلسی نشسته ، از طرفی پاش هم درد میکنه ، این شخص برای اینکه درد پا او رو آزار نده ، پاش رو دراز میکنه و از همه هم عذر خواهی میکنه !
آیا او اشتباه کرده که پا رو دراز کرده ؟ آیا دراز کردن پا اونهم با دلیل گناه است ؟
نه بلکه او بواسطه ادب از مردم عذر خواهی میکنه !
انبیاء در اینچنین مقامی هستند ، آنها هرگز خطا و اشتباه و گناهی رو انجام نمی دهند که خشم خداوند رو برانگیزانه ، اما زمانی که کاری رو مرتکب میشن که امکان انجام بهتر از آن وجود داشته ، از درگاه خداوند عذر خواهی میکنند و از خداوند میخواهند که آنها را ببخشد چرا که بهتر از آن را میتونستن انجام بدن و در نزد خداوند دارای مقام رفیع تری بشن !

حتی اینکه انبیاء و اوصیاء دائماً در حال استغفار بودند هم درسته ، چرا که اونها همیشه خودشون رو در معرض لطف بیکران الهی میدیدند و از طرفی میدونستن که هرگز از پس شکر این نعمات بر نمی آیند و از همین باب همواره به درگاه خداوند تضرع و زاری میکرده اند ، این تضرع و استغفار نه به معنای توبه از گناه هست بلکه نشان دهنده مقام رفیع ایشان در شناخت و معرفت خداوند عزوجل است .

اما باز هم میگم، این یک آزمایش برای حضرت داود بوده ! و واقعاً آیا ما در اون حد هستیم که نسبت به آزمایش های اون بزرگواران حتی اظهار نظر بکنیم ؟؟؟
چه خوبه که حد و حدود خودمون رو بشناسیم ، و به اونچه که خداوند فرموده ایمان بیاریم !

اما یک تذکر مهم :
نهایتاً اینکه ، حتی دامان پاک پیامبر خودمان هم از این اتهامات مبرا نبوه و همواره گروهی برای توجیه اعمال بزرگان خویش به ایشان نسبت میداده اند آنچه را که نباید نسبت میداده اند . انشاءالله در آینده مفصلاً در این باره صحبت خواهم کرد !

جناب عقیل و غلامعلی
مطالبی که در صفحه اول و دوم نوشته شده بود ظاهرا با دقت مطالعه نفرمودید( ما در آنجا شش دسته آیات راجع به عصمت انبیاء آوردیم که در صورت نیاز آیات دیگری هم به آن اضافه می شود )
چند سوال از شما دونفر دارم
آیا میدانید که با زیر سوال بردن عصمت حضرت رسول اکرم (ص) چه تیشه ای به ریشه خودمان می زنیم ؟
آیا میدانید با ترویج اینگونه افکار چه بهانه ای به دست دشمنان اسلام می دهیم ؟
آیا مید انید اسوه بودن رسول خدا (ص) در تمام کارها را زیر سوال می بریم ؟ در حالی که قرآن اسوه بودن او را به مطلق بیان می فرماید ..
آیا می دانید با بیان این که پیامبر هم گناه و خطا داشته اند او را در برخی موارد العیاذ بالله جز المغضوب علیهم و... قرار میدهیم ؟ چون گناهکار و گناه مورد غضب الهی است ؟
آیا میدانید فرقه های گمراه در طول تاریخ سعی وتوانشان براین بوده وهست تا از رهبران دینی خود تا پای جان دفاع کنند و اشتباهات انان را با صدها توجیه تصحیح کنند اما ما با وجودی که صدها دلیل بر عصمت انبیاء داریم جاهلانه یا عالمانه آنها را زیر سوال می بریم !!!

خدا می داند این مطلب را بدون تعصب عرض می کنم :
ریشه همه این افکار و عقاید (معصوم نبودن پیامبر (ص)و ائمه اطهار (ع) ) در میان اهل سنت این است که برادران اهل سنت گناهان و خلافکاری ها و اشتباهات خلفا(ابوبکر وعمر وعثمان ومعاویه ) را نه می توانند کتمان و نه می توانند توجیه کنند و نه شجاعت زیر سوال بردن آنها را دارند لذا دیواری کوتاه تر از پیامبر را پیدا نکردند و شروع به اشکال تراشی علیه آن وجود مقدس کردند که اگر خلفا اشتباه داشتند چیز بعیدی نیست چون رسول خدا هم اشتباه داشته است

چند پیشنهاد :
آیا وقت آن نرسیده برادرن اهل سنت کمی بیشتر مطالعه کنند و دست از سنگ اندازی و لج بازی بردارند ؟
چطور شما یک و یا چند روایت را از یکی از صحابه مبنی بر عدالت همه صحابه دیدید و فتوا دادید که همه صحابه رسول خدا(ٌص) عادلند اما این همه آیات و روایات راجع به عصمت انبیاء و ائمه اطهار (ع) دارید اما آنها را توجیه می کنید و همه شما مفسر می شوید ؟
آیا وقت آن نرسیده کتابهای خود را از روایات کذب و دروغ و موهن و از روایات ابوهریره ها پاک کنید ؟ یا لا اقل بگوید ما این روایات را قبول نداریم
و اول هم باید از صحاح سته که مثل قرآن قبول دارید شروع کنید ؟
چطور شما از ابوهریره که یک سال و اندی ( بنابرقولی سه سال ) ملا زم پیامبر بوده در برخی کتبتان بیش از 5000 (پنج هزار )روایت نقل می کند اما از فاطمه زهرا (س) یک روایت و از حسنین سید شباب اهل الجنه حتی یک روایت
هم نقل نکردید
ابوهریره ای که امیر مومنان علی (ع) در باره او فرمودند : دروغگو ترین افراد به رسول خدا ست
آیا وقت آن نرسیده که دست از تعصب بردارید ؟

ابوهریره دوسی ( منسوب به یکی از قبایل یمن به نام دوس ) که نام اصلی او روشن نیست و بیش از 30 اسم برای وی ذکر کرده اند ( الکنی و الالقاب ج 1 ص 224 ) در حالی وارد مدینه شد و اسلام آورد که سی بهار را پشت سر گذاشته بود (ابوهریره ص 21 ) .
او تنها سه سال پایانی عمر پیامبر اکرم (ص) را درک کرد البته برخی گفته اند :
تنها یک سال ونه ماه با آن حضرت بوده است ( وسایل الشیعه ج 1 ص 40 مقدمه )

وی که ( لا بد برای بیشتر و بهتر خوردن ) دندانهایی سالم و معده ای هضم کننده از خدا طلب می کرد « اللهم ارزقنی ضرسا طحونا و معدة هضوما » و بر اثر علاقه اش به نوعی غذا به نام «مضیره » می گفت :
مضیره خوردن در کنار معاویه با نماز پشت سر علی رقابت می کند لذا به شیخ مضیره معروف بود

او می گوید :
از آن جهت پیامبر اکرم (ص) مرا ابو هریره نامید که در دوران چوپانی ، هریره ای ( گربه ای کوچک ) داشتم و با آن بازی می کردم ( سنن ترمذی ج 5 ص 454 ح 3866 )
او تنها افتخارش در جنگها ی مسلمانان فرار از جنگ موته بود ( ابو هریره ص 27 )
بر اثر شدت فقر «ابو المساکین »نام گرفت ( همان ص 26 )

سه سال ( یا یک سال و اندی ) معاشرت فقیرانه اش با پیامبر اکرم (ص) بسیار و بسیار و بسیار با برکت بود !!! زیرا نیم قرن پس از رحلت آن حضرت ، نقل مجالس وی نقل احادیث نبوی بود ولی احادیثش تمام نشد به گونه ای که به تنهایی 5374 حدیث بیان کرد ، یعنی به تنهایی بیشتر از ابوبکر ، عمر ، ابن مسعود ، عایشه ، حضرت علی (ع) ( البته به زعم اهل سنت و نقل آنان ) حدیث نقل کرده است ( به گفته ابن حزم مجموع روایات این پنج نفر که از نخستین مسلمانان هستند از 4275 عدد نمی گذرد ( الفصل فی الملل و الاهواء و النحل ج 4 ص 137- 138 )

حقا باید بر پشتکار ابو هریره آفرین گفت !!! که اینها همه از نتایج سحر معاشرت وی با پیامبر اکرم (ص) بود وگرنه صبح دولتش هرگز ندمید زیرا می گفت :
اینها نصف احادیثی است که از پیامبر آموختم و اگر از نصف دیگر آن بگویم ، گردنم بریده خواهد شد ( صحیح بخاری ج 1 ص 59 ح 120 باب حفظ العلم )
و گاهی می گفت : سنگسار خواهم شد

نه تنها حضرت علی (ع) درباره وی می فرمود :
دروغگوترین مردم - یا دروغگوترین جنبنده - نسبت به پیامبر اکرم (ص) ابوهریره است « الا ان اکذب الناس - او قال : اکذب الاحیاء - علی رسول اله (ص) ابو هریره الدوسی ( شرح نهج البلاغه ج 4 ص 68 ) بلکه عایشه نیز وی را به حدیث سازی متهم کرد ( الکنی و الالقاب ج 1 ص 173 )
ابو حنیفه روایت او و سمره بن جندب و مالک بن انس را نمی پذیرفت (همان )

عمر که از ارادتمندان او بود هنگامی که حس کرد تشت رسوایی ابوهریره از پشت بام افتاده است و حنای او رنگ ندارد وی را از حدیث گویی نهی وتبعید کرد ( کنز العمال ج 10 ص 291 ح 29472 ) به گونه ای که وی پس از این تهدید جرات نقل حدیث نداشت « ما کنا نستطیع ان نقول :قال رسول الله حتی قبض عمر ( الکنی و الالقاب ج 1 ص 173 )
اما انتقال این پیر حدیث فروش به شام شوم اموی و حمایت کسرای عرب از او بازارش را رواج مجدد داد

( منبع : ادب فنای مقربان ، آیت الله جوادی ج 4 ص 226 )

پرسش
اگر انبیا معصوم بوده اند پس آیاتی که بیان کننده اشتباه از سوی ایشان است چه معنایی دارد؟

پاسخ

برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول:

اگر دلیل و برهان عقلی بر مسئله ای دلالت کند، آیات و روایات سخنی مخالف آن نخواهند گفت، لذا همان طور که ما به خاطر برهان عقلی بر غیر جسمانی بودن خداوند، می فهمیم که آیاتی چون «یدالله» و «وجه الله» به دست و صورت دلالت ندارد، در این مسئله هم همین است، چون ادله عقلی قطعی به اقتضای حکمت الهی بر عصمت دلالت دارند، لذا می فهمیم که آیاتی که ظهور در اشتباه انبیا دارند ناظر به گناه و معصیت و مانند آن نیست و معنا آیات چیز دیگریست.
اما ادله عقلی که بر عصمت دلالت دارند:

دلیل اول:
از آن جا كه هدف از بعثت انبيا هدايت و راهنمايي انسانها به سوي حقايق و وظايفي است كه خداوند براي بشر تعيين كرده است، و در حقيقت انبيا و اوصياي آنان، خليفه و نمايندگان الهي در ميان بشر و مأمور ابلاغ دين خدا و هدايت بشرند، اگر خود آنان به دستورهاي دين و پيام رسالت‌شان عمل ننمايند و گرفتار لغزش‌هاي علمي و عملي بشوند، مردم هيچ گونه اعتمادي به آنان پيدا نمي‌كند، در نتيجه اهداف بعثت تحقق نخواهد يافت. بنابراين حكمت و لطف خداوند اقتضا مي‌كند كه فرستادگان او از مصونيت كامل و عصمت در هر دو بعد عقل نظري و عقل عملي برخوردار بوده و نه تنها دچار معصيت و گناه نشوند. بلكه سهو و نسيان نيز در ساحت قدس آنان راه پيدا نكند.(1)

دلیل دوم
: دليل عقلي ديگر بر عصمت آن است كه انبيا، گذشته از آموزش و ابلاغ احكام خداوند مسئول پرورش و تربيت مردم نيز هستند. لذا در قرآن كريم آمده است: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ(2) به راستي خدا بر مؤمنان منت نهاد آنگاه كه در ميانشان پيامبري از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان كند و كتاب و حكمتشان بياموزد، در حالي كه بي ترديد پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند.
بدون شک اين مهم (تربيت و تزكيه نفوس) در صورتي تأمين خواهد شد كه مربيان اصلاح و تربيت، خودساخته، صالح و از هرگونه معصيت و نقص پاك و منزه باشند، و گرنه به طور مسلّم «فاقد شيء معطي شيء» نخواهد شد.(3)
علاوه بر اینکه روشن است مردم به حرف كسي كه كردارش با گفتارش مطابقت ندارد، اطمينان نکرده، و از او پیروی نمیکنند، پس واجب است كه انبيا از چيزي كه سبب عذاب و خروج آنان از ولايت الهي مي‌شود، ‌منزه باشند.(4)

دلیل سوم
: دليل ديگر آن است كه اطاعت و پيروي از پيامبران الهي واجب است و اگر آنان معصيت انجام دهند وظيفه مردم نسبت به آنان دو صورت خواهد داشت، اگر پيروي آن ها را نكنند و هر كاري كه پيامبران انجام مي‌دهند به جا نياورند، فايدة بعثت از بين خواهد رفت. زيرا خداوند پيامبران را براي آن فرستاده است كه مردم كردار آنها را سرمشق و الگو قرار دهند و با بهره‌گيري از آن سرمشق، خود را به كمال مطلوب انساني‌شان برسانند. و اگر پيروي كنند بايد مثل آنان هر كاري را، گرچه خلاف و معصيت باشد بايد انجام دهند. در حالي كه هيچ پيامبري مردم را به گناه فرا نمي‌خواند و اساساً پيامبران براي هدايت و جلوگيري از معصيت فرستاده مي‌شوند. پس معلوم مي‌شود كه گناه اساساً با انگيزه بعثت ناسازگار است و انبيا نبايد گناه كنند.(5)

نکته دوم:

تعابیر «ذنب» و «ظلم» و مانند آن نص نیستند، یعنی به گونه ای تصریح به اشتباه و گناه ندارند که معنای دیگری نشود از آنها برداشت کرد، بلکه مثلا «ذنب» به معنای دنباله و پیامد است(6) یا «ظلم» به معنای چیزی را در غیر موضع آن قرار دادن است(7) همچنین سایر تعابیر در این زمینه به کار رفته است.
بنابراین این طور نیست که قرآن بر خطا و اشتباه انبیا تصریح داشته باشد، بلکه تعابیری که در قرآن کریم به کار رفته است، تعابیری هستند که میشود معنای دیگری از آنها برداشت کرد و با توجه به ادله عقلی که گذشت روشن میشود اتفاقا مراد قرآن کریم همان معانی دیگر است.

نکته سوم:

طبق آنچه در دو نکته پیشین گذشت روشن می شود که منظور آیات قرآن کریم از ظلم و ذنب و... در مورد انبیا چیز دیگریست که البته باید در خصوص هر کدام از انبیا به صورت مستقل بحث شود، و بحث مفصلی است که مجال خود را می طلبد.
می توانید به منابعی که در خصوص این زمینه نوشته شده است مراجعه کنید، منابعی چون: کتاب وحی و نبوت در قرآن، نوشته آیت الله جوادی آملی؛ یا کتاب عصمة الانبیاء، نوشته آیت الله سبحانی، یا ذیل همان آیاتی که محل شبهه هستند به تفاسیر نمونه و المیزان و مانند آن مراجعه شود.

_________________________________
1. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، انتشارات اسلامي، ج 5، ص32؛ مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، سال 1367ش، ج 2، ص67.
2. آل عمران:164/3.
3. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، انتشارات اسلامي، ج 5، ص32؛ مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، سال 1367ش، ج 2، ص67.
4. سبحاني، جعفر، الهيات، علي هدي الكتاب و السنة و العقل، نشر المركز العالمي للدراسات الدينيه، چاپ دوم، سال 1411 ق، ج 2، ص 157..
5. جوادي آملي، عبدالله، وحي و نبوت، تفسير موضوعي قرآن كريم، قم، نشر مركز اسراء، چاپ اول، 1381 ش، ش3، ص 231.
6. مفردات، راغب اصفهانی، دار القلم‏، چاپ اول، 1412ق، بیروت، ج1، ص331.
7. همان، ج1، ص537.

موضوع قفل شده است