ماجرای شکایت از امام خمینی (ره) در زمان جنگ

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماجرای شکایت از امام خمینی (ره) در زمان جنگ

در یک کانال تلگرامی این داستان را یافتم:
«يک خانواده خوزستانى از حضرت امام شكايت كرده بود كه امام جنگ افروزى كرده و خانه اش با بمب عراق خراب شده دادخواست ايشان ثبت شد و قرار شد به امام ابلاغ شود حالا مشكل ابلاغ بود اگر درست بخاطر بياورم حاج اقا هاشمى رئيس كل پليس قضائى كه معاون دادستان كل با اقاى اقازاده رئيس ستاد كشف جرائم كشور ، رفتند جماران كه اخطاريه و دادخواست و ضمائم انرا به امام ابلاغ كنند حاج اقا هاشمى ميفرمودند كه مرحوم اسيد احمد اقا خيلى بهم ريختند و گفتند يعنى امام بايد بيان دادگاه؟ حاج اقا هاشمى توضيح دادند كه خير كافى است لايحه بدهند يا وكيل بگيرند به امام ابلاغ كردند امام عصبانى نشده‌اند و با آرامش فرموده‌اند كه خسارت ساختمانش را بپردازند»

آیا این داستان می‌تواند واقعی باشد؟

irancplusplus;908352 نوشت:
آیا این داستان می‌تواند واقعی باشد؟

سلام
با جستجویی که انجام شد چنین جریانی رو در منابع پیدا نکردیم اما مشابه این واقعه به این صورت اتفاق افتاده:

محسن رفیق‌دوست در خاطرات خود، به ماجرای شکایت یکی از شهروندان از امام خمینی (ره) اشاره می‌کند، رفیق‌دوست در کتاب خود به سخنی از امام خمینی(ره) اشاره می‌کند که می‌فرمایند: «خدا می‌داند که شخصاً برای خود ذره‌ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفی از من هم سر زند، مهیای مؤاخذه‌ام.»
رفیق‌دوست می‌نویسد: اینکه امام می‌گویند آماده مؤاخذه‌ام، در عمل هم آن را نشان دادند؛ زمان جنگ یک نفر به دادگستری رفت و از امام شکایت کرد که طول کشیدن جنگ کار امام است و بچه‌ام شهید شده. موضوع را پیگیری کرد و پرونده تشکیل داد. امام به آقای موسوی اردبیلی، رئیس وقت قوه قضاییه، می‌فرمایند چون حضور من در دادگاه تبعاتی دارد و باعث اذیت مردم می‌شود، شما به نمایندگی از طرف من به دادگاه بروید و پاسخگو باشید. ایشان هم در دادگاه حاضر می‌شود و با دلیل و مدرک از امام دفاع می‌کند.[1]


[/HR][1] - برای تاریخ می‌گویم (خاطرات محسن رفیق دوست)، به کوشش سعید علامیان، تهران، سوره مهر، 1394، صص 144-145