جمع بندی آثار قناعت در زندگي انسان چيست؟

تب‌های اولیه

34 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آثار قناعت در زندگي انسان چيست؟

[=&quot]آيا قناعت موجب بی [/][=&quot]تحرّكی است؟

[/]

پاسخ :
قبل از پرداختن به پاسخ لازم است توضيح مختصری درباره مفهوم قناعت و اين‎كه مراد از قناعت چيست؟، با استفاده از آيات و روايات خدمت شما ارايه دهیم.
«قناعت» مترادف با «اقتصاد » و « ميانه‎روی » است. يعني انسان در مصرف كردن مال و خرج كردن آن براي خود و خانواده‎اش حالت اعتدال را مراعات نموده و به مقدار ناچيزي از وسايل زندگي كه در حدّ ضرورت و نياز او است، اكتفا نمايد.
قناعت داراي دو مرتبه عالي و اعلي است، مرتبه نخست، راضي بودن به حد ضرورت و كفاف و مرتبه دوّم، رضايت به كمتر از آن است. راغب اصفهاني مي‎گويد: قناعت عبارتست از اكتفا نمودن به مقدار ناچيزي از وسايل زندگي در حدّ ضرورت و نياز.[1]

[=&quot]...دنباله
و در جايي ديگر آمده است
[=&quot]: قناعت راضي بودن به كمتر از مقدار كفاف است.[2] پس از آن‎كه معنای قناعت روشن گرديد، پاسخ سؤال شما اين است كه : قناعت هيچ منافاتي با كار و كوشش انسان ندارد چون « قناعت »، معنايش اين نيست كه انسان وقتی مقداری از وسايل زندگی در حدّ نياز ابتدايی‎اش را بدست آورد، ديگر هيچ تلاش وكوششی برای بدست آوردن مال حلال نكند بلكه « قناعت » به معنای روحيه ايثار و فداكاری يعنی اگر در اثر تلاش و فعاليّت مال و مكنت بيش از حد ضرورت و نياز خود را بدست آورد، اين روحيه را داشته باشد كه مقداری از آن را به نيازمندان و برادران دينی‎اش و يا برای مصالح عمومی، مصرف نموده خود به مقدار ناچيزی از آن اكتفا و قناعت كند. خداوند اينگونه افراد را چنين شايسته ستايش نموده است: «يُؤْثِرُونَ عَلي أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ »[3] يعنی ديگران را بر خود ترجيح مي‎دهند هر چند خود نهايت احتياج را دارند.

[=Impact]...دنباله

[=Impact]صفت ارزشمند قناعت

[=Impact] همان‎ گونه كه انسان را از دلبستگی افراطی به مال دنيا باز داشته و روحيه ايثار و تعاون را در انسان زنده می‎كند، در مواردی نيز از دريوزگی و دست دراز كردن پيش ديگران باز مي‎دارد. شما میدانيد كه انسان در زندگیاش حالات مختلف را تجربه مي‎كند گاه در اثر كار و تلاش وضع اقتصادي‎اش بهبود مي‎يابد و در زمان ديگر ممكن است تحولي رخ دهد كه در بعُد اقتصادي دچار شكست شود، روحيه قناعت به انسان می‎گويد به همين مقدار مال و ثروت وسايل زندگي كه خود در اثر تلاش و كوشش و با كار شبانه‎روزي است، بدست آورده‎ای، اكتفا كن. كسي كه به آن‎چه در اثر كار و تلاش بدست آورده، راضی نباشد، خواه ناخواه چشم طمع به مال ديگران خواهد داشت و در نتيجه دست نياز به سوی آنان دراز خواهد كرد. و اين خود موجب ذلّت و خواری او خواهد شد امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «ما اقبح بالمؤمن ان تكون له رغبةٌ تذلّه» چه زشت است برای مؤمن كه ميل و رغبتی در او باشد كه او را خوار و ذليل كند» مرحوم مجلسي در توضيح اين روايت مي‎گويد: « مقصود از ميل و رغبتي كه نكوهش شده و سبب ذلّت و خواري انسان مي‎گردد، آن است كه انسان هر آن‎چه خود دارد و در اثر كار و تلاش بدست آورده است، اكتفا نكرده، دست به سوي مردم دراز كند » [4] در اشعار فارسی كه الهام گرفته از آيات و روايات‎اند، نيز به اين نكته اشاره شده است.

[=&quot]...دنباله

[=&quot]تشنه جوی كريمان نشوی كه قناعت همه [=&quot]دريا باشد[=&quot]
[=&quot]مرد را پای قناعت به زمين سر همّت به ثريّا باشد[=&quot][5][=&quot]
[=&quot]بهترين دليل برای اين[=&quot]‎[=&quot]كه «قناعت» موجب[=&quot]بی [=&quot]تحرّكي نيست اين است كه در اسلام به كار و كوشش نيز تأكيد فراوان شده و اساساً[=&quot] با بي[=&quot]‎[=&quot]كاري و تنبلي مخالف است. در قرآن آمده است: «وَ أنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ[=&quot]إِلاَّ ما سَعى[=&quot]»[6] [=&quot]براي انسان [=&quot]بهره[=&quot]‎[=&quot]ای جز سعي و كوشش او نيست. امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: «من دوست ندارم[=&quot]كسي را كه دنبال كسب و كار نمي[=&quot]‎[=&quot]رود و بر پُشت مي[=&quot]‎[=&quot]خوابد (در خانه بيكار مي[=&quot]‎[=&quot]نشيند) و[=&quot]مي[=&quot]‎[=&quot]گويد خدايا روزي مرا برسان[=&quot]...»[7]
[=&quot]شاهد ديگر برای اين[=&quot]‎[=&quot]كه «قناعت» پيشه كردن به معناِِی بی[=&quot]‎[=&quot]تحرّكی و تنبلی نيست،[=&quot]سيره پيشوايان ديني ما است. حضرات ايشان برای تحصيل روزی و امرار معاش كار و فعاليت[=&quot] می[=&quot]‎[=&quot]كردند و در وصف اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ آمده است كه صبح تا شب در[=&quot]نخلستان[=&quot]‎[=&quot]ها مشغول كار بودند[=&quot].
[=&quot]معرفی كتاب[=&quot]:
1.
[=&quot]محمدرضا مهدوي كني، نقطه[=&quot]‎[=&quot]هاي[=&quot]آغاز در اخلاق عملي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي[=&quot].
2.
[=&quot]محمدحسن حايري يزدي، جلوه[=&quot]‎[=&quot]هاي[=&quot]تقوا، ج 2[=&quot].
3.
[=&quot]آيت[=&quot]‎[=&quot]الله مشكيني، درس[=&quot]‎[=&quot]هاي اخلاق، پارسايان[=&quot].

[=&quot][1] . مفردات راغب، واژة «قنع».
[2] . الذريعة الي احكام الشريعة، ص 170.
[3] . سورة حشر، آية 9.
[4] . مرأة العقول، ج 10، ص 258.
[5] . كليات ديوان مرحوم شهريار، ج 5، ص 331.
[6] . سورة نجم، آية 39.
[7] . وسايل الشيعه، ج 12، ص 15، حديث 8.

امام على (عليه السلام):

ثمرة القناعة الاجمال فى المكتسب والعزوف عن الطلب

ميوه قناعت ، ميانه روى در كسب و كار است و خويشتندارى
از دست دراز كردن سوى مردم .




محمد حسام شجاع;73039 نوشت:
خوب اینجا یه سوالی برای من پیش میاد
من در آینده میخوام مشغول کار بشم
این قناعت به این منظور هست که
من که هزار تا آرزو تو سرم هست
(خرید منزل ماشین و ....)
اینهارا به حد اقل برسانم بگم ماشین نمیخوام
باید قناعت کرد یا مثلا کم خرج کنم بگم باید قناعت کرد
بعد مابقی اضافه آمده را انفاق کنم و خودم در آرزوهام
غرق بمانم
مگر این صحت نداره که میگن چراغی که به منزل رواست
به مسجد حرام است من شاید با مقدار اندکی از حقوق
امرار معاش کنم و زندگیم بگذرد اما حسرت ناداشته ها بر دلم بماند
لطف میکنید اگه روشنم کنید مفهوم عمیق قناعت را بهم بگید
آیا من باید از آرزو هام کوتاهی کنم به خاطر قناعت جستن

باید خدمت آقا حسام عرض کنم
البته این ضرب المثل(چراغی که به خانه رواست ...) از اساس اشتباه است چرا که مخالف آموزه های قرآنی و روایی است مثلا معارض با بحث ایثار یا انفاق و یا ....
ولی قناعت از آرزوها گذشتن نیست و چشم پوشی از خواسته های به جا و حلال و عاقلانه،بلکه در یک جمله:
قناعت بسنده کردن به آنچه که از راه حلال و درست به دست میآید و ضایع نکردن عمر و زمان به خاطر دنیا و آرزوهای صرفا دنیوی(چرا که ماندگار نیست و از دست رفتنی).
در پست های بعدی بیشتر توضیح خواهم داد.

سلام به دوستانیکه سوال آقا حسام رو دارند :Gol:

اسلام به دنبال اینکه همه ما رو به اینجا برسونه که دنیا رو به عنوان یک مسافرخونه ببینیم و ازش کسب منفعت کنیم برای نیرو گرفتن و آذوقه جمع کردن.
در واقع :

* نگاهی به افق و آینده دور *


و از طرفی هم گوشزد نموده که آرزوهای صرفا دنیوی رو مانع پیشرفتتون نکنید چون این دنیا کوتاهه و گذراست و ...
مثل یک پدر که به فرزندش میگه: پول هاتو جمع کن بزرگ شدی استفاده کنی.
آقا حسام آرزوها در دنیا مثل
آچار میکانیک اند.

تشنگی به دنیا

هر چه آب به او بدهی، باز هم آب می­خواهد. از خوردن آب سیراب نمی‌شود. گویی این تشنگی درونی نمی‌خواهد هیچ وقت فرو نشیند. می‌گویند دچار مرض «استسقاء» شده است....
اسم این مرض را شنیده‌ای؟... مرضی است که در آن، تشنگی، بیمار را از پا می‌اندازد. هر قدر هم که آب بخورد، باز هم احساس تشنگی می‌کند و آب می‌خواهد. آبی که می‌خورد، او را سیراب نمی‌کند... .
گاهی روح آدم هم همین مرض را می‌گیرد و دچار عطش بی­ پایان می‌شود. اگر هر چه بخواهد، برایش آماده کنی بیشتر می‌خواهد و به آنچه برایش تهیه کردی، قانع نمی‌شود. این تشنگی درونی یا همان «حرص و آز» کم کم بر وجود آدمی چیره می‌شود و سرانجام هم او را از پا در می‌آورد.
اگر نفست و روح و روانت را با «قناعت» آشنا کردی، نه تنها زندگی دیگر برایت سخت و طاقت­فرسا نیست، که لذت­بخش هم هست.
قناعت؛ یعنی انسان به آنچه خداوند از رزق و روزی و امکانات زندگی برایش تعیین کرده است، قانع و راضی باشد، آرزوهای طولانی و بلندپروازی، حرص‌ورزی و طمع به مال دیگران نداشته باشد و در امور زندگی میانه­ رو باشد.
امام علی(علیه السلام) نیز فرموده: «شکرگزارترین مردم نسبت به نعمت‌ها، قانع‌ترین آنهاست و ناسپاس‌ترین آنان
در برابر نعمت‌ها، حریص‌ترین آنها».[1]
گروهی از مردم به دلیل خوش­گذرانی و ولخرجی، بیش از درآمد خود خرج می‌کنند و در نتیجه، هر روز بیشتر از روز قبل بدهکار می‌شوند تا اینکه زندگی­شان فلج می‌شود. به فرموده پیامبر خدا قناعت، ثروتی تمام نشدنی است.[2]
به راستی، انسان اگر تمام ثروت دنیا و همه امکانات را داشته باشد ولی صفت قناعت در او نباشد، فقیر و بیچاره است و نه تنها دنیا، بلکه آخرت خویش را نیز از دست می‌دهد. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
به آنچه خداوند قسمت تو کرده، قانع باش و به آنچه دیگران دارند، چشم مدوز و آنچه را بدان نمی‌رسی، آرزو مکن؛ زیرا کسی که قانع باشد، سیر می‌شود و کسی که قانع نباشد، سیر نمی‌شود. پس بهره آخرتت را دریاب.[3]
سعدی می­گوید:
درویشی را دیدم که در آتش می‌سوخت و خرقه بر خرقه می‌دوخت و تسلّی خاطر خود را این بیت ترنّم می‌کرد:
به نان خشک قناعت کنیم و جامه دلق[4]
که بار محنت خود بهْ که بار منّت خلق
ادامه دارد ...

ساده به رنگ آسمان

آیه‌هایی درباره قناعت و ساده­ زیستی

1.لا تَمُدّنّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنینَ. (حجر: 88)
و به آنچه ما دسته‌هایی از آنان ‍‍‍‍] کافران[ را بدان برخوردار ساخته‌ایم، چشم­مدوز و بر ایشان اندوه مخور و مال خویش را برای مؤمنان فرو گستر.


2. وَ لا تَمُدّنّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقی . (طه: 131 )
و زنهار به سوی آنچه گروه‌هایی از ایشان را برخوردار کنیم ‍]و فقط[ زیور زندگی دنیاست تا ایشان را در آن بیازماییم. چشم مدوز و [بدان که] روزیِ پروردگار تو بهتر و پایدارتر است.


3. فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنّما یُریدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ. (توبه: 55)
اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نیاورد، خدا می‌خواهد درزندگی دنیا به وسیله اینها عذابشان کند و جانشان در حال کفر بیرون رود.


4. مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدّنْیا وَ زینَتَها نُوَفّ ِ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لا یُبْخَسُونَ أُولئِکَ الّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ إِلاّ النّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ.(هود: 15 و 16 )
کسانی که زندگی دنیا و زیور آن را بخواهند، ]مزد[ کارهایشان را در دنیا به طور کامل به آنان می‌دهیم و به آنان در آنجا کم داده نخواهد شد. اینان کسانی هستند که در آخرت جز آتش برایشان نخواهد بود و آنچه در دنیا، کرده‌اند به هدر رفته و آنچه انجام می‌داده‌اند، باطل شده است.


5. اِعلَمُوا انَّما الحَیوةُ ‌الدُنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زینَةٌ وَ تفاخُرٌ بینَکم و تکاثُرٌ فی الاَموال و الاولادِ کَمَثَلِ غَیبٍ اَعجَبَ الکفار نَباتُهُ ثُمَّ یَهَیجُ فَتَریهُ مُصفَراً ثُمَّ یَکونُ حُطاماً و فِی الاخرةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغفِرَةٌ مِن اللهِ وَ رضوانٌ وَ مَالحیوةُ الدُنیا الّا مَتاعٌ الغُرور. (حدید: 20)
بدانید که زندگی دنیا در حقیقت بازی و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی به یکدیگر و فزون­خواهی در اموال و فرزندان است. ]مَثَل آنها[ مثل بارانی است که رستنی آن ]باران[ کشاورزان را به شگفتی آورد. سپس ]آن کشت[ خشک شود و آن را زرد بینی. آن­گاه خاشاک شود و در آخرت ]دنیاپرستان را[ عذابی سخت است و ]مؤمنان را[ از جانب خدا آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا، جز کالای فریبنده نیست.

ساده زیستی و قناعت در کلام حضرت امیر(علیه السلام)
در سیره و کلمات مبارک مولی الموحدین به ساده زیستی و قناعت بسیار تاکید شده


* ـ قناعت مالی است که پایان نمی‌یابد.
[9]
* ـ خوشا به حال پارسایان در دنیا که به آخرت دل­بسته­اند. ایشان گروهی هستند که زمین را فرش و خاک آن را بستر و آب آن را شربت گوارا قرار داده­اند... .
[10]
* ـ خوشا به حال کسی که معاد را به یاد آورد و برای روز حساب کار کرد و به گذران روز [به قدر کفاف] قناعت کرد و از خدا راضی بود.
[11]
* ـ اگر صلاح نفست را می‌خواهی، بر تو لازم است که با میانه­روی و قناعت و سادگی رفتار کنی.
[12]
* ـ به خدا سوگند! نفس خود را چنان ریاضت و پرورش دهم که به گرده نانی ـ اگر بتواند به دست آورد ـ شاد شود و نمک را خورش نانش‌ سازد.[13]
* ـ شکرگزارترین مردم، قانع‌ترین آنهاست و ناسپاس‌ترین مردم در برابر نعمت‌ها، آزمندترین آنها![14]
* ـ برای سالم ماندن دینتان، به اندکی از [نعمت] دنیا قانع باشید که کفاف دنیا مؤمن را قانع می‌سازد.[15]
* ـ کسی که به اندکِ دنیا قانع نباشد، ثروت بسیار آن را نیز هرچه گرد آورد، بی­نیاز نشود.[16]
* ـ ای فرزند آدم! اگر از دنیا به قدری که تو را کفایت کند می‌خواهی، بدان که کمترین بهره دنیا تو را کفایت می‌کند و اگر از دنیا بیش از اندازه کفایت بخواهی، بدان که همه دنیا برایت کافی نخواهد بود.[17]
* ـ نیکو بهره‌ای است، قناعت.[18]



[=&quot]ساده‌زيستي در سيره امام علي(ع[/][=&quot]لیه السلام)[/]




[=&quot]علي(علیه السلام) كه الگوي زهد و قناعت و ساده‌زيستي است، هنگامي كه باخبر شد كارگزارش عثمان بن حنيف انصاري در جشن عروسي جواني بصري شركت كرده كه در آن مجلس بسيار ريخت و پاش شده، نامه‌اي به او نوشت و ضمن توبيخ او به خاطر شركت در آن مهماني، زندگي خود را چنين توصيف كرد[/][=&quot]:
... آگاه باش براي هر مسلماني، پيشوايي است كه بايد از او پيروي كند و به نور او روشن شود. اينك بدان كه پوشاك پيشواي تو در اين دنيا، جامه‌اي پاره و پشمين و طعامش، خوراكي ناگوار و قرص ناني جوين است و پيوسته به اينها بسنده مي‌كند. شما نمي‌توانيد چنين زندگي كنيد، ولي مرا به زهد و پاكدامني و كوشش در راه حق و عدالت ياري كنيد. به خدا سوگند! در اين دنيا درهم و دينار و طلايي نيندوخته و از غنيمت‌هاي آن ثروتي پس­انداز نكرده‌ام و به جز اين رداي كهنه كه بر تن دارم، جامه ديگري براي خويش تدارك نديده­ام... .
اگر بخواهم برايم آسان است كه از شهدهاي پاك و مغز نان گندم و جامه‌هاي زربافت و ابريشمي بهره گيرم، ولي دستم را از دامان اين آرزوهاي فريبنده كوتاه كرده‌ام و مرا رغبتي نيست كه با حرص و ولع دهان به طعام‌هاي خوش­گوار و شيرين آشنا كنم[19][/]




[=&quot]به قناعت، نفس ذليل مي‌شود[/]




[=&quot]اَسْوَد و عَلْقَمِه گفتند: بر حضرت علي(علیه السلام) وارد شديم، و برابر آن حضرت طبقي از ليف خرما قرار داشت كه در آن دو گرده نان جوين بود و نخاله آرد جو بر روي نان‌ها آشكارا ديده مي‌شد[/][=&quot].
حضرت نان‌ها را برداشت آنها را بر زانوي خود زد تا شكسته شد، سپس با نمك ميل فرمود، به فضه خادمه گفتيم: چه مي‌شد اگر نخاله اين آرد را براي حضرت مي‌گرفتي؟
فضه گفت: ‌نان گوارا را علي([/]
[=&quot]علیه السلام[/][=&quot]) بخورد و گناهش بر گردن من باشد!
در اين هنگام اميرالمؤمنين علي([/]
[=&quot]علیه السلام[/][=&quot]) تبسمي كرد و فرمود: خودم دستور داده‌ام نخاله‌اش را نگيرد! گفتيم: براي چه يا علي؟ فرمود: زيرا با اين كار نفسم بهتر ذليل (و قانع)‌مي‌شود، و مؤمنان از من پيروي خواهند كرد تا وقتي كه به اصحاب بپيوندم.[20][/]

[=&quot]صفت يك مسلمان [/][=&quot]

[/]



[=&quot]خبّاب ـ پسر اَرت ـ از مسلمانان صدر اسلام بود كه در مكه آسيب فراواني ديد، تا آن‌جا كه مشركان پشت او را داغ كردند. وي در سال 37 هجري در جنگ صفين و در ركاب اميرمؤمنان علي(ع) به شهادت رسيد[/][=&quot].
آن حضرت در توصيف اين يار وفادار خود فرمود:
خدا خبّاب بن ارَت را رحمت كند، با رغبت مسلمان شد و از روي فرمان‌برداري هجرت كرد و با قناعت زندگي را گذراند و از خدا راضي بود و مجاهد زندگي كرد.
[/]



[=&quot]اشعار ساده‌زيستي و قناعت[/]
[=&quot]اي دل، مــدار خــويشتن اندر هــواي زر[/]
[=&quot] چــون خــاك، پايــمال مـشو از براي زر[/]
[=&quot] زر بي‌وفاست، صرف مكن جان براي او[/]
[=&quot] چون هيچ كس نديد به عالم وفاي زر[/]
[=&quot] سعدي[/]
[=&quot] غلام همت آنم كه زير چرخ كبود[/]
[=&quot] ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است[/]
[=&quot] حافظ[/]
[=&quot] دنيا طلبان ز حرص، مَستَند همه[/]
[=&quot] موسي كُش و فرعون پرستند همه[/]
[=&quot] هر عهد كه با خداي بستند همه [/]
[=&quot] از دوستي حرص شكستند همه [/]
[=&quot] عطار[/]
[=&quot] ***[/]
[=&quot] خلعت دنيا زياد از خويشتن درد سر است[/]
[=&quot] آنچه مي‌آيد زياد از آستين، چين مي‌شود[/]
[=&quot] عطار[/]
[=&quot] دنيا ز كف گذار چو دعوي دين كني[/]
[=&quot] آن‌قدر از آن بخواه كه تا صرف اين‌كني[/]
[=&quot] رو قناعت كن صغيرا تا كه كار آسان شود[/]
[=&quot] گر تو آسان­گير باشي كارها دشوار نيست[/]

[=&quot]
[/]


به نظر شما معنای کاربردی این حدیث در زندگی به چه شکل نمود پیدا میکنه؟

وَ قالَ علی عَلَيْهِ السَّلامُ: الْقَناعَةُ مالٌ لايَنْفَدُ.
و آن حضرت فرمود: قناعت گنجى است كه تمام نمى شود.

زمانیکه شما حس میکنید گنج بزرگی را در دست دارید آیا به خود اجازه میدهید کاسه ذلت، ظرف غذایتان باشد؟
و از طرفی بخشنده این گنج فرد والا مقامیست،در این صورت آیا به هر کسی ابراز نیاز میکنید و یا به سراغ همان کریم و بزرگ میروید؟

رواياتي درباره قناعت

حضرت محمد(صلي الله عليه و آله):

«... بی تردید مال اندکی که نیاز انسان را برآورد، بهتر از مال زیادی است که انسان را از یاد خدا باز دارد».
«بی نیازی به فراوانی ثروت نیست، بی نیازی تنها در روحیه بی نیازی است».
حضرت علی(عليه السلام):

«هیچ کس از شخص قانع عزیزتر نیست».
«قناعت وسیله عزّت است».
«قناعت مالی است که تمام نمی شود».
امام باقر(عليه السلام):

«بدترین بندگان، بنده ای است که طمعش او را راهبر باشد».
امام صادق(عليه السلام):

«شرافت مؤمن به شب زنده داری اوست، و بزرگواری او به بی نیاز بودن او از مردم است».

یک سوال واقعی

ما این همه از قناعت و آثار آن و سفارش اهل بیت پیامبر به آن میدانیم و خواندیم و گفتیم و شنیدیم،
تا به حال فکر کردید .... اثر قناعت در تربیت فرزند چیه؟

با سلام بر استاد عزیز عرفان.....
بسیار بسیار مطالبتان مفید وانشاالله با توفیق الهی کاربردی.....
اما در مورد سوالتان اگر تنها بتوانیم قناعت را به فرزندمان یاد دهیم که بزرگترین گام خوشبختیش را برداشته ایم...
اما اینکه چگونه انتقال بدهیم واقعا سخته....
چون با زندگی های این دوره زمانه و تاثیر محیط پیرامون بچه ها خوب خواستن ها زیاد می شود....
اینکه بتوانیم فرزند را جوری پرورش دهیم که هم سربلند باشد هم قانع این سخت است....
استاد خودتان پیش قدم شوید ما استفاده کنیم....
یا علی

*!*طیب طاهر*!*;90282 نوشت:
با سلام بر استاد عزیز عرفان.....
بسیار بسیار مطالبتان مفید وانشاالله با توفیق الهی کاربردی.....
اما در مورد سوالتان اگر تنها بتوانیم قناعت را به فرزندمان یاد دهیم که بزرگترین گام خوشبختیش را برداشته ایم...
اما اینکه چگونه انتقال بدهیم واقعا سخته....
چون با زندگی های این دوره زمانه و تاثیر محیط پیرامون بچه ها خوب خواستن ها زیاد می شود....
اینکه بتوانیم فرزند را جوری پرورش دهیم که هم سربلند باشد هم قانع این سخت است....
استاد خودتان پیش قدم شوید ما استفاده کنیم....
یا علی

قدم اول
اول باید از جهت علم و عمل خود ما کامل باشیم تا رفتار ما نه گفتارمان، معلم
فرزند باشه.
عمل بالا ترین اثر در تربیت فرزندان دارد.
شما درباره قدم اول چیزی برای گفتن دارید؟

عرفان;93306 نوشت:

قدم اول
اول باید از جهت علم و عمل خود ما کامل باشیم تا رفتار ما نه گفتارمان، معلم
فرزند باشه.
عمل بالا ترین اثر در تربیت فرزندان دارد.
شما درباره قدم اول چیزی برای گفتن دارید؟

سلام :Gol:

خانواده اولین نهادی هست که در تربیت فرزند نقش داره.
بچه ها با دیدن اعمال والدین و شنیدن نظرات و دیدگاهاشون از همون اوایل کودکی حتی در موارد ریز و جزئی از والدین تأثیر می گیرن!
مثلاً اگر کودکی نماز خواندن پدر و مادرشو بارها دیده ، میب ینیم که او هم این کار را تکرار میکنه ، درحالی که شاید اصلاً ندونه داره چی کار میکنه!
پس همین طور هم رفتارهای قناعت گرانه والدین رو الگو گیری میکنن!
وقتی والدین قانع نیستن ، بالطبع رفتارایی همچون چشم و همچشمی یا حرص برای بیشتر داشتن یا مدل به مدل عوض کردن لوازم زندگی و... خواهند داشت!
در حالی که کودک شبانه روز آنها را میبیند و بد و خوب را والدین هستند که براش جا میندازن! پس کودک الگوگیری میکند و این رفتار تو ذهنش تیک می خوره! و بالعکس!

زندگیتون پر از آرامش:Gol:

اگر از مردم سئوال شود آيا در زندگي چه چيز طلب مي کنيد مي گويند زندگي خوش اينکه حضرت علي عليه السلام ميفرمايند :اَطيَبُ العَيشِ القَناعَةُ؛خوش‏ترين زندگى، زندگى با قناعت است.غررالحكم، ح 2918 امام على عليه‏السلام :مَنِ اقتَصَرَ عَلى بُلغَةِ الكَفافِ فَقَدِ انتَظَمَ الراحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفضَ الدَّعَةِ؛هر كس به مقدار كفايت، قناعت كند، آسايش مى‏يابد و براى خويش زمينه گشايش فراهم مى‏كند.نهج البلاغه، حكمت 377 وو قناعت در زندگي حتي براي دستيابي به موفقيتهاي آتي نيز موثر مي نمايد چنان که همپاي همت از آن ياد مي شود :امام على عليه‏السلام :مِن شَرَفِ الهِمَّةِ لُزومِ القِناعَةِ؛پايبندى به قناعت، از والايى همّت است.غررالحكم، ج6، ص44، ح9435 وبا کمي ژرف انديشي در نقطه مقابل آن که حرص است عدم آسايش و رضا قرار دارد چنانچه بفرموده: امام صادق عليه‏السلام :حُرِمَ الحَريصُ خَصلَتَينِ وَلَزِمَتهُ خَصلَتانِ: حُرِمَ القَناعَةَ فَافتَقَدَ الرّاحَةَ وَحُرِمَ الرِّضا فَافتَقَدَ اليَقينَ؛حريص از دو خصلت محروم شده و در نتيجه دو خصلت را با خود دارد: از قناعت محروم است و در نتيجه آسايش را از دست داده است، از راضى بودن محروم است و در نتيجه يقين را از دست داده است.غررالحكم، ج3، ص330، ح4634و حتي در تعبيرات ائمه از قناعت به قصاص در مقابل دشمن تعبير شده مثل فرموده حضرت امام على عليه السلام :
اِنتَقِم مِنَ الحِرصِ بِالقَناعَةِ كَما تَنتَقِمُ مِنَ العَدُوِّ بِالقِصاصِ؛از حرص، با قناعت انتقام بگير، چنان كه با قصاص از دشمن انتقام مى گيرى.
كافى، ج2، ص138، ح3و از الزامات به صلاح رسيدن و از نشانههاي صالحان قناعت ورزي است. امام على عليه‏السلام :لَو لاخَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ كُلُّهُم صالِحينَ: أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ، الحِرصُ عَلَى الدُّنيا، وَالشُّحُّ بِالفَضلِ، وَالرِّياءُ فِى العَمَلِ وَالعجابُ بِالرَّىِ؛اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.غررالحكم، ج2، ص451، ح3260 و همچنين در حديث ديگر ازامام صادق عليه‏السلام :اِنَّ صاحِبَ الدّينِ فَكَّرَ فَـعَـلَـتْهُ السَّكينَةُ وَ اسْتَـكانَ فَـتَواضَعَ وَ قَنِعَ فَاسْتَغْنى وَ رَضىَ بِما اُعْطىَ وَ انْفَرَدَ فَكُفىَ الاِْخْوانَ وَ رَفَضَ الشَّهَواتِ فَصارَ حُرّا وَ خَلَعَ الدُّنْيا فَتَحامَى الشُّرورَ وَ اطَّرَحَ الْحَسَدَ فَظَهَرتِ الْمَحَبَّةُ وَ لَمْ يُخِفِ النّاسَ فَـلَـمْ يَخَفْهُمْ وَ لَمْ يُذْنِبْ اِلَيْهِمْ فَسَلِمَ مِنْهُمْ وَ سَخَتْ نَفْسُهُ عَنْ كُلِّ شَى‏ءٍ ففازَ وَ اسْتَكْمَلَ الْفَضْلَ وَ اَبْصَرَ العافيَةَ فَاَمِنَ النَّدامَةَ؛آدم دين‏دار چون مى‏انديشد، آرامش بر جان او حاكم است. چون خضوع مى‏كند متواضع است. چون قناعت مى‏كند، بى‏نياز است. به آنچه داده شده خشنود است. چون تنهايى را برگزيده از دوستان بى‏نياز است. چون هوا و هوس را رها كرده آزاد است. چون دنيا را فرو گذارده از بدى‏ها و گزندهاى آن در امان است. چون حسادت را دور افكنده محبتش آشكار است.مردم را نمى‏ترساند پس از آنان نمى‏هراسد و به آنان تجاوز نمى‏كند پس از گزندشان در امان است. به هيچ چيز دل نمى‏بندد پس به رستگارى و كمال فضيلت دست مى‏يابد و عافيت را به ديده بصيرت مى‏نگرد پس كارش به پشيمانى نمى‏كِشد.امالى مفيد، ص 52، ح 14امام على عليه‏السلام نيز آسايش و رفاه زندگي ونظم راکه گم شده هر کسي است در زندگي را در گرو نظم مي دانند:مَنِ اقْتَصَرَ عَلى بُلْغَةِ الْكَفافِ فَقَدِ انْتَظَـمَ الرّاحَةَ وَ تَبَوَّاَ خَفْضَ الدَّعَةِ؛هر كس به اندازه‏اى كه او را كفايت مى‏كند، قناعت كند، به آسايش و نظم مى‏رسد و در آسودگى و رفاه منزل مى‏گيرد.نهج البلاغه، حكمت 371 امام على عليه‏السلام :اَطْيَبُ الْعَيْشِ القَناعَةُ؛خوش‏ترين زندگى، زندگى با قناعت است.غررالحكم، ح 2918ودر حديث نبوي آمده که آن را نشانه جلالت گفته:كانَ النَّبىّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله قَبْلَ المَبْعَثِ مَوصوفا بِعِشرينَ خَصلَةً مِن خِصالِ الاَنْبياءِ لَوِ انْفَرَدَ واحِدٌ بِاَحَدِها لَدَلَّ عَلى جَلالِهِ فَكَيْفَ مَنِ اجْتَمَعَت فيهِ؟! كانَ نَبيّا اَمينا، صادِقا، حاذِقا، اَصيلاً، نَبيلاً، مَكينا، فَصيحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخيا، كميا، قانِعا،مُتَواضِعا، حَليما، رَحيما، غَيورا، صَبورا، مُوافِقا، مُرافِقا، لَميُخالِطْ مُنَجِّما وَ لا كاهِنا و لا عَيافا؛رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله پيش از مبعوث شدن، بيست خصلت از خصلت‏هاى پيامبران را دارا بودند، كه اگر كسى يكى از آنها را داشته باشد، دليل عظمت اوست؛ چه رسد به كسى كه همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پيامبرى امين، راستگو، ماهر، اصيل، شريف، استوار، سخنور، عاقل، با فضيلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلير و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غيرتمند، صبور، سازگار، و نرم‏خو بودند و با هيچ منجّم (قائل به تأثير ستارگان)، غيب‏گو و پيش‏گويى هم‏نشين نبودند. المناقب لابن شهر آشوب، ج 1، ص 123 پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :فى تَفْسير آيَةِ «مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فلَنُحيَينَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزيَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما كانوا يَعْمَلونَ» اَلْقَناعَةُ وَ الرِّضا بِما قَسَمَ اللّه‏ُ؛در تفسير آيه «هر مؤمنى مرد يا زن كار نيكى انجام دهد، قطعا او را با زندگى پاكيزه‏اى، حيات مى‏بخشيم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام داده‏اند پاداش خواهيم داد» زندگى پاك، يعنى قناعت و رضايت به آنچه خداوند مقدّر نموده است.نهج الفصاحه، ح 2796اينها همه دستاوردهاي قناعت است که براي زندگي اجتماعي عمل به آنرا ضروري مي نماياند.

مشهور است كه: «سفره نینداخته یك عیب دارد. سفره انداخته هزارعیب! » این مثل همان كلام دیگر است كه میگویند: دیكته نوشته نشده،غلط ندارد! وقتی كسانی مهمانی میدهند، بخصوص به صورت دسته جمعی و عمومی، چیزی به نام «گلایه » مطرح میشود. البته ما نباید اهل گله باشیم كه چرا مثلا ما را خبر نكردند، مگر غریبه بودیم كه دعوت نشدیم و .. ..از طرف دیگر هم میزبان باید خود را برای گلایه های احتمال یآماده كند. اما آنچه برای دیگران بسیار كارساز است، «عدم توقع » است. نتیجه این روحیه،آرامش وجدان و آسایش درون است. اگر كسی از دوستان،بستگان، همسایگان و همكاران، سوری داد و ما جزو مدعوین نبودیم،چه جای گلایه ؟. .. مگر به ما بدهكار بوده است؟ شاید دسترس ینداشته، شاید فراموش كرده كه بگوید و از قلم افتاد هایم، شاید از نظر جاو غذا، امكانات و ظرفیت نبوده، و ... یا به هر دلیل دیگری به ما نگفت هاست. چرا به ما بر بخورد و غبار كدورت بر آینه دوستیهایمان بنشیند؟!حیف است كه حریم و مرز دوستیها و خویشاوندیها با این گونه مسایل، آشفته گردد. زبان به گلایه گشودن،هم طرف مقابل را شرمنده و رنجید ه میكند، هم نشانه كم ظرفیتی و دون همتی و حقارت نفس گله كنند هاست. مناعت طبع، گوهری است كه نباید آن را با سنگ «توقعهای كوچك »شكست! اگر به مهمانی هم رفتیم و غذا و جا و شرایط طبق میل وانتظارمان نبود، باز هم عیبجویی و شكوه، مناسب نیست; زیراگلایه ای بعدی، نه عیوب و كاستیهای گذشته را اصلاح م یكند، ن هچیزی عاید ما میشود. تنها پایین بودن سطح اندیشه و افق فرهنگ خویش را با این كار، نشان داد ه ایم. ایثار و گذشت و بلندنظری و والاهمتی، مخصوص همین جاهاست!پس همت بلند دار ... مبادا صفای دوستی و خویشاوندی باچنین توقعهایی به كدورت مبدل شود. حیف است!

سادات;139187 نوشت:
عدم توقع

سلام.
خدا وکیلی من اینتقدر بی توقع هستم که فکر کنم یه جور بیماری محسوب بشه!
آخه شور بی توقعی رو در آوردم.
اینقدر بی توقع هستم که اگر از تشنگی مشرف به موت باشم و تمام اقیانوسها و دریاها مال پدرم باشد، از پدرم توقع ندارم که یک قطره آب به من بدهد. (گرچه پدر من در هفت آسمان یک ستاره هم ندارند).
به نظر خودم این بی توقعی شدید، ناشی از یک جور « بد گمانی » به دیگران است.
یعنی شاید چون دیگران را آدمهای خوبی نمی دانم، از آنها توقع بریده ام.
نمی دانم.
ولی اینطوری خودم راحتترم. تا اینکه یک توقعی ولو کوچک از کسی داشته باشی که تأمین نشود و آنگاه ناراحت بشوی.
نه توقع ؛ نه ناراحتی.

یاقوت احمر;139269 نوشت:
سلام.
خدا وکیلی من اینتقدر بی توقع هستم که فکر کنم یه جور بیماری محسوب بشه!
آخه شور بی توقعی رو در آوردم.
اینقدر بی توقع هستم که اگر از تشنگی مشرف به موت باشم و تمام اقیانوسها و دریاها مال پدرم باشد، از پدرم توقع ندارم که یک قطره آب به من بدهد. (گرچه پدر من در هفت آسمان یک ستاره هم ندارند).
به نظر خودم این بی توقعی شدید، ناشی از یک جور « بد گمانی » به دیگران است.
یعنی شاید چون دیگران را آدمهای خوبی نمی دانم، از آنها توقع بریده ام.
نمی دانم.
ولی اینطوری خودم راحتترم.

سلام

اگر فکر میکنید ناشی از یک بدگمانی ست پس اینجور هست
که این خیلی خیلی بده
باید همیشه به انسانها خوش گمان بود

گرچه من آرزو دارم یک روزی مثل شما باشم
تا بی توقع کار کنم
کمک کنم
و اصلا هم از کسی توقعی نداشته باشم

اخلاق بسیار عالی هست
ولی مطمئن هستین که برای بدگمانی ست؟؟؟(فکر نکنم بدگمانی به دیگران تا این حد آدم رو بی توقع کنه )

یاقوت احمر;139269 نوشت:
سلام.
خدا وکیلی من اینتقدر بی توقع هستم که فکر کنم یه جور بیماری محسوب بشه!
آخه شور بی توقعی رو در آوردم.
اینقدر بی توقع هستم که اگر از تشنگی مشرف به موت باشم و تمام اقیانوسها و دریاها مال پدرم باشد، از پدرم توقع ندارم که یک قطره آب به من بدهد. (گرچه پدر من در هفت آسمان یک ستاره هم ندارند).
به نظر خودم این بی توقعی شدید، ناشی از یک جور « بد گمانی » به دیگران است.
یعنی شاید چون دیگران را آدمهای خوبی نمی دانم، از آنها توقع بریده ام.
نمی دانم.
ولی اینطوری خودم راحتترم. تا اینکه یک توقعی ولو کوچک از کسی داشته باشی که تأمین نشود و آنگاه ناراحت بشوی.
نه توقع ؛ نه ناراحتی.

سلام ياقوت جان
فكرنكنم كسي تو اين دنيا پيدابشه كه توقعي نداشته باشه همينكه ميخواهي زندگي كني و با دوستان باشي اين خودش بزرگترين توقع از خداوند تو اينطور فكر نميكني موفق باشي ياحق

نقل قول:
خدا وکیلی من اینتقدر بی توقع هستم که فکر کنم یه جور بیماری محسوب بشه!

سلام بزرگوار. بی توقعی بیماری نیست. فضیلت اخلاقیه.

سادات;139480 نوشت:
سلام بزرگوار. بی توقعی بیماری نیست. فضیلت اخلاقیه.


آشنایی با قناعت
همانطور که سادات بزرگوار فرمودند قناعت و کم توقعی بیماری نیست و بلکه یکی از فضائل اخلاقی محسوب می شود.
قناعت به طور کلی و عمومی به معنای : ( به آنچه از راه حلال و مطابق رضای خدا به دست آوردم و دارم راضی باشم)
اما از آنجایی که قناعت اقسامی دارد، تابع اقسام مختلفش قیودی به این تعریف افزورده می گردد.

اقسام قناعت

1- قناعت در اموال
2- قناعت در ارتباط های اجتماعی

که البته هرکدام از این اقسام خود دارای زیر مجموعه ای هستند و به موارد دیگر نقسیم می شوند.

ادامه دار....

سلام
ببخشید بی توقعی همون قناعت میشه؟
من فکر میکردم اینا با هم فرق دارن
بی توقع بودن و بدون چشم داشت کاری انجام دادن خیلی خوبه
ولی قناعت حدی نداره؟ زیادیش نمیشه خساست؟

فکر کنم فهمیدم :
قناعت در ارتباط های اجتماعی = کم توقعی

درست فهمیدم؟

گل مینا;139499 نوشت:
سلام
ببخشید بی توقعی همون قناعت میشه؟
من فکر میکردم اینا با هم فرق دارن
بی توقع بودن و بدون چشم داشت کاری انجام دادن خیلی خوبه
ولی قناعت حدی نداره؟ زیادیش نمیشه خساست؟

فکر کنم فهمیدم :
قناعت در ارتباط های اجتماعی = کم توقعی

درست فهمیدم؟

سلام.
نمیشه گفت عین هم هستند بلکه موازی هم هستند. کسی که به چیزی که داره یا خداوند بهش عطا کرده قانع است در واقع چشم داشت به چیزی که در دست دیگران ندارد و این همان بی توقعی است.
درسته قناعت حدی ندارد اما زیادی آن خساست نیست. قناعت یعنی راضی بودن به داشته ها. خساست یعنی دریغ کردن داشته ها برای خود و دیگران.
بله درست است کم توقعی در ارتباط با دیگران است .




حضرت علی علیه السلام

هر آنچه که بتوان به آن قناعت کرد ، برای زندگی کافیست .

حکمت 395 نهج البلاغه
ترجمه علامه جعفری

عرفان;29153 نوشت:
[=&quot]آيا قناعت موجب بی [/][=&quot]تحرّكی است؟[/]
[=&quot]
[/]پاسخ :
قبل از پرداختن به پاسخ لازم است توضيح مختصری درباره مفهوم قناعت و اين‎كه مراد از قناعت چيست؟، با استفاده از آيات و روايات خدمت شما ارايه دهیم.
«قناعت» مترادف با «اقتصاد » و « ميانه‎روی » است. يعني انسان در مصرف كردن مال و خرج كردن آن براي خود و خانواده‎اش حالت اعتدال را مراعات نموده و به مقدار ناچيزي از وسايل زندگي كه در حدّ ضرورت و نياز او است، اكتفا نمايد.

قناعت داراي دو مرتبه عالي و اعلي است، مرتبه نخست، راضي بودن به حد ضرورت و كفاف و مرتبه دوّم، رضايت به كمتر از آن است. راغب اصفهاني مي‎گويد: قناعت عبارتست از اكتفا نمودن به مقدار ناچيزي از وسايل زندگي در حدّ ضرورت و نياز.[1]



با سلام

قناعت برای خودش آثاری دارد که هم در دنیا به درد آدم میخورد و هم در آخرت

از جمله آثار قناعت:

1. آسایش و آرامش: این بهترین ثمره قناعت است که باعث میشود آدم در مسابقه دنیا گرایی نیفتد که آن کش که وارد این مسابقه بشود چه برنده و چه بازنده باشد در آخر بازنده تلقی میشود
پیامبر اکرم (ص) وامیر مومنان قناعت را عین راحتی و آرامش دانسته اند

2. لذت بردن از زندگی و شادبودن:کسی که با قناعت به آرامش میرسد، بهتر از دیگران فرصت این را پیدا میکند که از داشته هایش لذت ببرد و این سبب زیبا و گوارا شدن زندگی میشود
امام صادق (ع)میفرمایند کسی که پنج چیز در او نباشد زندگیش گوارا نیست؛سلامت،امنیت،بی نیازی ،قناعت و همسر موافق(هم عقیده)

دو اثر مهم دیگه:


1.عزت:
یکی از آثر قناعت این است که انسان با وجود کاستی های مادی باز هم در خودش احساس کمبود و نیاز نمیکند و این سبب عزتمندی او میشود

امام علی(ع)میفرمایند :پایدار ترین (نوع)عزت قناعت است

2.ارزشمندی و با فضیلت بودن:
قناعت ادم رو در چشم دیگران با ارزش میکنه و برعکس تصور دیگران که فکر میکنند مال دنیا باعث ارزشه ، ولی خوب که دقت کنند دل نبستن به دنیا آدم رو با ارزش میکنه
امام علی(ع)میفرمایند :هرکسکه لباس صبر و قناعت برتن کند ، عزیز و با فضیلت میشود

عرفان;29153 نوشت:
[=&quot]آيا قناعت موجب بی [/][=&quot]تحرّكی است؟[/]

آخرین کلام هم در پاسخ این سوال که البته خود یکی از ثمرات قناعت است عرض کنم

این که قناعت باعث عدم تحرک میشود، درباره قناعت دقیقا برعکس این مطلب صادق است

قناعت یکی از مهمترین زمینه ها برای خودسازیست و وقتی صحبت از خودسازی میشود یعنی این که این صفت تو را به حرکت واداشته برای اینکه نفست را اصلاح کنی و به همعنای حقیقی جهاد اکبر داشته باشی

یکی از مهمترین عوامل برای مبارز با حرص و حتی بخل و خست داشتن قناعت است که توضیحش در این فرصت کم نمیگنجد ولی قابل تامل میباشد

امام علی (ع)میفرمایند:کمک کارترین عامل برای اصلاح نفس قناعت است

:Sham: آثار قناعت :Sham:

جَاءَ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً قَالَ نُعْطِيهِ الْقَنَاعَة

وَ جَاءَ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى حِكَايَةً عَنْ سُلَيْمَانَ ع وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي

لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي قَالَ الْقَنَاعَةُ فِي بَعْضِ الْوُجُوهِ لِأَنَّهُ كَانَ يَجْلِسُ مَعَ الْمَسَاكِينِ وَ

يَقُولُ مِسْكِينٌ مَعَ الْمَسَاكِين‏.


و در تفسير آمده است راجع بگفته‏ى خدا تعالى: فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً:Gol: (نحل 97)

زنده ميگردانيم او را بزندگى خوش و گوارا مراد ازين زندگى قناعت است كه باو

ميدهيم و نيز در تفسير گفته خداى تعالى كه نقل قول از سليمان ميكند

چنين آمده: رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي (ص 35)

پروردگارا سلطنتى بر من به بخشا كه پس از من سزاوار هيچ كس نباشد

گفته است مراد باين ملك قناعت است زيرا كه سليمان با فقيران مى‏نشست

و ميگفت فقيرى در جرگه‏ى فقيران نشسته‏.:Hedye:



إرشاد القلوب إلى الصواب ج‏1 118




به نظر من یکی از اثار قناعت اسایش روانی است . وقتی انسان قناعت دارد دیگر بی دلیل حرص نمی خورد و اسایش روانی دارد.

سوال:
آيا قناعت موجب بی تحرّكی است؟


پاسخ :
قبل از پرداختن به پاسخ لازم است توضيح مختصری درباره مفهوم قناعت و اين‎كه مراد از قناعت چيست؟، با استفاده از آيات و روايات خدمت شما ارايه دهیم.
«قناعت» مترادف با «اقتصاد » و « ميانه‎روی » است. يعني انسان در مصرف كردن مال و خرج كردن آن براي خود و خانواده‎اش حالت اعتدال را مراعات نموده و به مقدار ناچيزي از وسايل زندگي كه در حدّ ضرورت و نياز او است، اكتفا نمايد.
قناعت داراي دو مرتبه عالي و اعلي است، مرتبه نخست، راضي بودن به حد ضرورت و كفاف و مرتبه دوّم، رضايت به كمتر از آن است. راغب اصفهاني مي‎گويد: قناعت عبارتست از اكتفا نمودن به مقدار ناچيزي از وسايل زندگي در حدّ ضرورت و نياز.[1]

و در جايي ديگر آمده است : قناعت راضي بودن به كمتر از مقدار كفاف است.[2] پس از آن‎كه معنای قناعت روشن گرديد، پاسخ سؤال شما اين است كه : قناعت هيچ منافاتي با كار و كوشش انسان ندارد چون « قناعت »، معنايش اين نيست كه انسان وقتی مقداری از وسايل زندگی در حدّ نياز ابتدايی‎اش را بدست آورد، ديگر هيچ تلاش وكوششی برای بدست آوردن مال حلال نكند بلكه « قناعت » به معنای روحيه ايثار و فداكاری يعنی اگر در اثر تلاش و فعاليّت مال و مكنت بيش از حد ضرورت و نياز خود را بدست آورد،
اين روحيه را داشته باشد كه مقداری از آن را به نيازمندان و برادران دينی‎اش و يا برای مصالح عمومی، مصرف نموده خود به مقدار ناچيزی از آن اكتفا و قناعت كند. خداوند اينگونه افراد را چنين شايسته ستايش نموده است: «يُؤْثِرُونَ عَلي أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ »[3] يعنی ديگران را بر خود ترجيح مي‎دهند هر چند خود نهايت احتياج را دارند.

صفت ارزشمند قناعت

همان‎ گونه كه انسان را از دلبستگی افراطی به مال دنيا باز داشته و روحيه ايثار و تعاون را در انسان زنده می‎كند، در مواردی نيز از دريوزگی و دست دراز كردن پيش ديگران باز مي‎دارد. شما میدانيد كه انسان در زندگی اش حالات مختلف را تجربه مي‎كند گاه در اثر كار و تلاش وضع اقتصادي‎اش بهبود مي‎يابد و در زمان ديگر ممكن است تحولي رخ دهد كه در بعُد اقتصادي دچار شكست شود،
روحيه قناعت به انسان می‎گويد به همين مقدار مال و ثروت وسايل زندگي كه خود در اثر تلاش و كوشش و با كار شبانه‎روزي است، بدست آورده‎ای، اكتفا كن. كسي كه به آن‎چه در اثر كار و تلاش بدست آورده، راضی نباشد، خواه ناخواه چشم طمع به مال ديگران خواهد داشت و در نتيجه دست نياز به سوی آنان دراز خواهد كرد. و اين خود موجب ذلّت و خواری او خواهد شد
امام صادق (عليه السّلام ) فرمود: «ما اقبح بالمؤمن ان تكون له رغبةٌ تذلّه» چه زشت است برای مؤمن كه ميل و رغبتی در او باشد كه او را خوار و ذليل كند» مرحوم مجلسي در توضيح اين روايت مي‎گويد: « مقصود از ميل و رغبتي كه نكوهش شده و سبب ذلّت و خواري انسان مي‎گردد، آن است كه انسان هر آن‎چه خود دارد و در اثر كار و تلاش بدست آورده است، اكتفا نكرده، دست به سوي مردم دراز كند » [4] در اشعار فارسی كه الهام گرفته از آيات و روايات‎اند، نيز به اين نكته اشاره شده است.
تشنه جوی كريمان نشوی كه قناعت همه دريا باشد
مرد را پای قناعت به زمين سر همّت به ثريّا باشد[5]

بهترين دليل برای اين‎كه «قناعت» موجب بی تحرّكي نيست اين است كه در اسلام به كار و كوشش نيز تأكيد فراوان شده و اساساً با بي‎كاري و تنبلي مخالف است. در قرآن آمده است: «وَ أنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»[6] براي انسان بهره‎ای جز سعي و كوشش او نيست. امام باقر (عليه السّلام) فرمود: «من دوست ندارم كسي را كه دنبال كسب و كار نمي‎رود و بر پُشت مي‎خوابد (در خانه بيكار مي‎نشيند) ومي‎گويد خدايا روزي مرا برسان...»[7]

شاهد ديگر برای اين‎كه «قناعت» پيشه كردن به معناِِی بی‎تحرّكی و تنبلی نيست،سيره پيشوايان ديني ما است. امامان معصوم(علیهم السلام) برای تحصيل روزی و امرار معاش كار و فعاليت می‎كردند و در وصف اميرالمؤمنين ( عليه السّلام ) آمده است كه صبح تا شب درنخلستان‎ها مشغول كار بودند.

معرفی كتاب:
1. محمدرضا مهدوي كني، نقطه‎هاي آغاز در اخلاق عملي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
2. محمدحسن حايري يزدي، جلوه‎هاي تقوا، ج 2.
3. آيت‎الله مشكيني، درس‎هاي اخلاق، پارسايان.

منابع:
[1] . مفردات راغب، واژة «قنع».
[2] . الذريعة الي احكام الشريعة، ص 170.
[3] . سورة حشر، آية 9.
[4] . مرأة العقول، ج 10، ص 258.
[5] . كليات ديوان مرحوم شهريار، ج 5، ص 331.
[6] . سورة نجم، آية 39.
[7] . وسايل الشيعه، ج 12، ص 15، حديث 8.

موضوع قفل شده است