آنانکه به خانواده اسلام پیوستند...

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آنانکه به خانواده اسلام پیوستند...

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
با اینکه انگیزه های غالبا غیر مذهبی ( مانند پناهندگی، میل به مذهب خالی از شریعت و امثال آن) باعث گرایش یک مسلمان به مسیحیت می شود،بسیاری از مسیحیان با مطالعه و تحقیق و با پذیرش خیلی از محدودیتها و صرفا بخاطر یافتن حقانیت اسلام بدان روی می آورند. در اینجا شرح حال برخی از این مسیحیان مسلمان شده را تقدیم می کنیم:
فیلیپ

دیوید فیلیپ از آمریکا مسیحی کاتولیک بود. او پدر و مادرش را در کودکی از دست می دهد. به او گفته می شود که پدر و مادرت را خدا گرفته است. او به شناخت خداوند روی می آورد. در مطالعه ادیان به تناقضاتی در کتاب مقدس پی می برد از این رو به مطالعه دیگر ادیان می پردازد. در مسیر مطالعه و تحقیق به اسلام و تشیع رهنمون می شود. او ضرورت مطالعه و تحقیق بیشتر را احساس می کند؛ از این رو به ایران سفر می کند.
فیلم مربوطه :
http://fa.estebsar.ir/?p=4099
یا هادی[/][/]

[="Tahoma"][="Navy"]

ورونیکا ( مریم فاضلی) به نقل از خودش:
من یک خانم آلمانی هستم و در آلمان شرقی به دنیا آمدم و کل جوانی ام را در همین کشور کمونیست زندگی کردم و بعد از شکسته شدن دیوار به آلمان غربی آمدم و در آنجا با یک آقای ایرانی آشنا شدم و ازدواج کردیم و خداوند خیلی زود ما را صاحب دو فرزند نمود.یک پسر و یک دختر.
در شناسنامه مسلمان شدم اما شناخت کافی از دین اسلام نداشتم چون مسلمان در محل زندگی خود ندیدم و به همین خاطر همسرم درصدد برآمد که ما به ایران سفری داشته باشیم.زمانیکه بچه ها سه یا چهار ساله بودن برای اولین باربه ایران سفر کردم و اینجا اتفاق بسیار جالبی برایم من افتاد و خودم خجالت کشیدم و تصمیم گرفتم که یک مسلمان باشم.
-پس میشود گفت که لحظه تحول قلبی شما از مسیحیت به اسلام در ایران اتفاق افتاده؟
خانم مریم فاضلی(ورونیکا): من در شناسنامه تو آلمان شرقی پروتستان بودم و آن هم شناسنامه ای بود زیرا در تربیت ما کاری با مذهب و مسیحیت نداشته اند و پدر و مادر من منرا به مذهب پروتستان تربیت نکردند و خود آنها هم ازین موضوع ناراحت بودند زیرا ما فقط سالی یکبار به کلیسا میرفتیم و آن هم برای تولد حضرت مسیح(ع) بود.از طرفی وقتی شما هر روز اسم خدا و امید به خدا را نمیشنوی پس نمیتونی بگویی که دین داشتی…
-شما چند سال هست که ساکن ایران هستید:
خانم مریم فاضلی(ورونیکا): ما ۹ سال است ساکن ایران هستیم که ۲سال برای مدرسه تطبیقی بچه ها به تهران رفتیم چون بچه ها زبان فارسی بلد نبودن و بعد آن ۷سال هست که در شهر قم سکونت داریم.ما وقتی به ایران آمدیم برای تربیت بچه ها، ایران با ایرانی که من ۱۷سال پیش برای اولین بار به آن سفر کردم خیلی فرق داشت و ما گفتیم که آیا ما برای این همه چیزمون رو گذاشتیم و آمدیم ایران و یعنی ما واقعا طبق تعبیر قرآن هجرت کردیم.و اینجور شد که یکروز بعد نماز صبح به دلم افتاد ار تهران برویم قم و این نه بخاطر وجود حرم حضرت معصومه(س)و فضای معنوی و حوزوی قم بود بلکه برخلاف تصورها فقط به دلم افتاد که برویم قم…چون منطقه به منطقه در تهران فرق میکرد.منطقه ای مثل اروپا بود و یا بدتر و منطقه ای مذهبی تر … ما نتوانستیم در مناطقی از تهران زندگی کنیم چون جوابی برای بچه ها نداشتیم زیرا در آلمان ما به بچه ها میگفتیم اینها آلمانی ها هستند و انتظاری از آلمانیها نبود اما تهران پایتخت اسلامی بود و دیدن بعضی تصاویر ناخوشایند بود.
-با توجه به شناختی که از مردم ایران طی این چندسال به دست آوردید بنظر شما مردم ایران به کدام قسمت از دین کمتر عنایت دارند کمتر توجه میکنند:
خانم مریم فاضلی(ورونیکا): من خودم خیلی فکر کردم که چرا مردم ایران مثل گذشته نیستند و یکسری چیزها در زندگی شان کمرنگ شده و محبتشان کمتر شده.اول فکر کردم شاید بخاطر فن آوری و کامپیوتر باشد که مردم و خانواده را از هم دور کرده.اما من متوجه شدم که سبک زندگی در ایران عوض شده و الان لازم هست که حتی خودم در سخنرانی هام به موضوع سبک زندگی بپردازم.من خواهش میکنم مردم ایران هرچیز که از فرهنگ غرب امد را مورد استفاده قرار ندهند.زیرا من و امثال من که از غرب امده ایم در اصل از فرهنگ غرب فرار کرده و به ایرانی آمدیم که هنوز خیلی پیزها داخلش حفظ شده و سفره اهل بیت(ع) در آن پهن هست و ما تشنه دعاهایی مانند کمیل بودیم.وقتی فرهنگ غرب وارد زندگی بشه دعای کمیل برای شخص خسته کننده میشه اما ما واقعا انرژی میگیریم اما ساکنین غرب این را متوجه نمیشوند چون انها ماتریالیست هستند و خبر از روح انسان ندارند و روحشان سنگین و به زمین چسبانده شده و نمی توانن مثل ما در دعا و مناجات روحشان را پرواز دهند.اگر توفیق دعا و اشک ریختن هر روز و هر هفته نباشد و فقط منتظر رسیدن شب قدر برای دعا و نیایش باشد این شخص شاید نداند که معنویت هر روز و دعای روزانه چه تاثیری بر شب قدرش دارد.
-اولین حرمی که برای زیارت مشرف شدید حرم کدام یک از ائمه بوده :
خانم مریم فاضلی(ورونیکا): حرم امام رضا(ع)
-ماایرانی ها اعتقاد احساسی داریم که حرم امام رضا(ع)قطعه ای از بهشت هست ، شما اولین باری که وارد حرم شدید چه حس و حالی داشتید:
خانم مریم فاضلی(ورونیکا): من متاسفم برای خودم چون اولین بار که زیارت رفتم هنوز شناخت و معرفتی نسبت به امام نداشتم و اینکه من میگویم باید معرفت به امام پیدا کنیم همین هست،ما آن زمان هنوز در آلمان زندگی میکردیم و مسافرت آمدیم به ایران و همسرم من و فرزندان رو برای مسافرت به مشهد بردند هرچه میخای به امام رضا(ع)بگو تا بشما بدهد،چون هنوز تحت تاثیر فشار کمونیست بودم و هنوز سر سفره اهل بیت(ع) ننشسته بودم دائم میترسیدم نکند حرکت اشتباهی انجام بدهم چون آداب زیارت را بلد نیستم ولی بعد چندسال یادم امد که من از امام رضا(ع)ایران رو میخاستم.من دیدم که بچه ها اینجا آزاد هستند و خوش زندگی میکنن بنابر این من دوست داشتم اینجا زندگی کنم.من دوست داشتم در شهر قم زندگی کنیم و این را از امام حسین (ع)میخواستم اما اصلا شرایطش فراهم نبود چون نه جایی را سراغ داشتیم و دستمان هم برای تهیه منزل خالی بود و از امام حسین(ع)خواستم که عاشورا قم باشیم و به مدد آقا ما شب تاسوعا در قم حضور پیدا کردیم و به مدت ۲ ماه(محرم وصفر) چه در مجالس عزا و چه در حرم مهمان سفره امام حسین(ع)بودم و باعث شد تا چندسال تشنگی و عطش معنوی من برطرف بشه تا حدی که دوستان گفتند:چقدر مجلس روضه میری ما نگران شما هستیم!! اما پاسخ دادم انقدر جای این مجالس در زندگی من خالی بوده واقعا روح من نیاز داره تا عطشم برطرف بشود.من در حرم امام رضا(ع) کاملا متوجه شدم و دیدم که مردم حوائجشون برطرف و گناهانشون پاک شده اما شاید خود آنها متوجه این موضوع نمیشدن…
-تا الان به سفر کربلا رفتید:
خانم مریم فاضلی(ورونیکا): نه ،من آرزوی کربلا رفتن دارم اما بمن گفتند چون شما خارجی هستید امکان نداره شما بتوانید به کربلا بروید(پایگاه:قابل توجه مسوولین ).اما شنیده بودم اگر نمی توانید به زیارت امام حسین بروید به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) باید رفت برای همین من در سالروز ولادت حضرت زهرا(س) به شهر ری رفتم.
-البته بیان شده حتی با یک سلام دادن به اهل بیت(ع) شما زیارت کردید و ثواب زیارت برای شما ثبت شده… :
خانم مریم فاضلی(ورونیکا): سال دومی که ما ایران بودیم از دوستان ما عازم کربلا بودن و برای خداحافظی خدمت ایشان رفتم و نمیدانم چه شد که ناخواسته بر زبانم جاری شد که سلام من را به امام حسین(ع)برسانید…بعد چند روز با خودم فکر کردم که چرا من گفتم ” سلام برسانید ” چون من شنیده بودم همه التماس دعا میگویند، اما باور کنید من جواب سلام امام را با تمام حس و وجودم شنیدم. (( من وقتی جواب سلام حضرت عباس(ع) را شنیدم آنقدر برای من سنگین بود که فقط با سجده رفتن و فریاد کشیدن توانستم بپذیرم چون داغ غمش در کربلا سنگین بود،وقتی میدانستم که چقدر برایشان سخت بوده که نتوانستند آب بیاورند…))
-اولین بار چه کسی واقعه کربلا را برای شما تعریف نمود و آیا توانستید باور کنید که روزی در تاریخ چنین اتفاقی برای فرزندان رسول خدا(ص) رقم خورده :
خانم مریم فاضلی(ورونیکا): وقتی در تهران ساکن بودیم و ماه محرم شد در کوچه صدای طبل عزا شنیدم و با بچه ها پشت سر هییت راه افتادم .وقتی وارد مجالس عزاداری شدم با اینکه من زبان فارسی ام ضعیف بود متوجه شدم ناخوداگاه از چشمان من اشک جاری شده ؛بدون آنکه متوجه بشم داخل مجلس در مورد چه صحبت میکنن و بعد اشک ریختن متوجه یک حال خوب و انرژی مثبت در خودم شدم و این خیلی عجیب بود
-آیا شنیده اید که اشک بر امام حسین(ع)مرهم زخمهای ایشان هست :
خانم مریم فاضلی(ورونیکا): نه نشنیده بودم(با یک حالت اندوه پاسخ دادند).چقدر قشنگ بود…
-در مقاتل نوشته شده بیش از ۱۹۰۰ جای زخم و جراحت بر پیکر امام حسین(ع) دیده شده،بنظر شما چشد که در دوران ظهور اسلام با پسر رسول خدا (ص) چنین رفتار کردند:
خانم مریم فاضلی(ورونیکا): در فرهنگ گذشته من محبت به معنای الان اصلا جایی نداشت.خداوند محبت را به اهل بیت اعطا کرده و اهل بیت (ع) این محبت را به ما منتقل میکنند.انسان اگر بدون محبت زندگی کند به بن بست خواهد رسید وچون نمی تواند رشد نماید این فشار برمیگردد به روح و جسم خود شخص، اولین چیزی که مرا به دین اسلام جذب کرد همین محبت بوده است و در حیرتم که چرا مردم نمی دانند که بدون این محبت هیچ نیستند!حقیقت را نمی توانند بفهمند! اگر محبت به اهل بیت نباشد یک حجابی بین ما و خدا ایجاد می شود و انسان به آرامش نمی رسد.در آلمان اگر کسی به من عیبم را می گفت من دل شکسته می شدم اما وقتی سر سفره اهل بیت(ع) به عیب خودم واقف شدم این شانس را پیدا می کردم تا عیب خودم را برطرف نمایم و این درک و فهم نسبت به عیوب خود از لطف اهل بیت(ع) بوده و هست.وقتی محبت نباشد انسان در بدست آوردن مال دنیا احتمالا به حرام میوفتد و وفتی شکم خود را از مال حرام پر کرد در مقابل امام عصر خود می ایستد و مقابله میکند.
الان نیز هدف فرهنگ غرب گرفتن این محبت از دین ما می باشد و الا اصلا بفکر رشد و سعادت ما نیست.
-اغلب ما وقتی گره به کارمان ایجاد میشود یاد خدا و اهل بیت (ع) میکنیم و به چه زیبایی با آنها درد دل می کنیم و زمانیکه مشکل برطرف شد خدا را فراموش میکنیم.چرا باید محبت ما این مقدار کم باشد:
خانم مریم فاضلی(ورونیکا): من وقتی شنیدم امام زمان(عج) به خاطر اعمال شیعیان اشک می ریزند بسیار ناراحت شدم و با خود گفتم وای بر ما که آنقدر امام زمان(عج) از ما ناراحت هست؟!اما بعد متوجه شدم که امام زمان آنقدر مهربان هستند که حتی بجای ما نزد خداوند استغفار می نمایند چون ما فراموش کردیم و آن زمان بود که از صمیم قلب دلم برای غربت ایشان سوخت.یعنی استغفار آقا بجای ما نزد خدا خیلی سنگین تر بود ازینکه فقط برای ما اشک بریزند و فقط از من ناراحت هستند.اگر ما سنگینی این عمل مهربانانه امام زمان(عج) را درک بکنیم واقعا باید خجالت بکشیم از رفتار خودمان.امام حتی بین شیعه خودش هم غریب هستند.
-چرا ما نسبت به امام زمانمان کمتر توجه داریم :
خانم مریم فاضلی(ورونیکا): چون ما نفهمیدیم که به وجود ایشان نیاز داریم . ما درک نکردیم که اگر امام نبودن ما هیچی نداشتیم.درست است که در غرب تکنیک(فن آوری) پیشرفت کرده اما به چه هزینه ای!! خانواده سالم در غرب نیست.آرامشی که در بین ایرانیان وجود دارد آنجا(غرب و آلمان)وجود ندارد و این آرامش از محبت اهل بیت(ع) است.مثلا شخصی برای همایش به آلمان آمده بود و نظرش این بود که درست است در اینجا همه چیز مرتب و زیبا در کنار هم ایجاد شده اما من در صورت مردم اینجا انرژی و خوشبختی را پیدا نمی کنم و ظاهرا خوشبخت هستند اما باطن اینطور نیست! من هم به ایشان گفتم:اتفاقا درست متوجه شدید.
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى –
  • پس (بدانید که) شما آنها را نکشتید و لکن خدا آنان را کشت، و آن گاه که تو (به سوى آنها تیر و سنگریزه) افکندى تو نیفکندى و لکن خدا افکند (تا دشمن را مغلوب نماید) و براى آنکه مؤمنان را نیک آزمایش نماید (یا نعمت نیکوى پیروزى دهد) که همانا خدا شنونده و داناست.
خانم مریم فاضلی(ورونیکا): خداوند بزرگترین نعمت را به شیعه داده و این نعمت همان اهل بیت است که در غدیر اعطا شد.همانطور که در دعای عرفه این نیاز به لسان امام حسین(ع) کاملا زیبا بیان شده و انسان برای رفع تشنگی خود به دنبال اهل بیت می رود و من چون با شیعه شدن یک تولد دیگر برای خودم تعیین کردم به خوبی این حس نیاز را فهمیدم.من دعای عرفه را فقط روز عرفه نمی خوانم و دائم در حال استفاده از معارف آن هستم.امام حسین(ع) با اینکه خود معصوم از گناه هست اما در دعا ی عرفه نزد خدا بیان می کند که ما هیچی نیستیم و به خدا نیاز داریمبیان یک خاطره از کربلای ایران؛ ما برای سفر به مناطق جنوب رفتیم اما آنقدر برنامه فشرده بود که من نتوانستم زیارت نمایم و ازین اوضاع ناراحت بودم.وقتی در حال عزیمت از منطقه طلاییه بودیم ناخودآگاه من اشک ریختم،بدون اینکه حس دلتنگی داشته باشم و این اشک بخاطر دلتنگی باشد.از دخترم سوال کردم آیا زیارت کردن نشانه و علامت مشخصی دارد: دخترم پاسخ داد بله، اشک ریختن نشانه زیارت کردن هست. و بعد در حالت خاصی شنیدم که : خواسته ها باید کنار برود تا نیاز واقعی نمایان شود.حس کردم این جمله را بارها شنیدم و جستجو کردم تا متوجه شدم در دعای عرفه خوانده ام.همانطور که در سوره علق بیان شده وقتی انسان حس میکند همه چیز دارد پس نیازی به خدا و امام در خود نمی بیند…
فیلم مربوطه:
http://fa.estebsar.ir/?p=170
یا هادی
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

آمریکایی مسیحی که شیعه شد
می گوید: یکی از دوستان مادرم که مسلمان بود، به من گفت راجع به اسلام مطالعه کن. در میسیسیپی می گفتند: «اسلام دین ترس از خداست و این الله غیر از دیگر خدایان است و فقط دستور می دهد و مجازات می کند. اسلام دین بت پرستان است». وقتی دوستم گفت راجع به مسلمانان مطالعه کن، گفتم: «مسلمانان به خدا اعتقاد ندارند» اما او گفت: «نه ما به خدا ایمان داریم و راجع به اسلام مطالعه کن». با مطالعه قرآن و کتب اسلامی شیعه شدم.
فیلم مربوطه:
http://fa.estebsar.ir/?p=3834



یا هادی[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

«جرمی دیویدسان» (Jermy Davidson) اهل کاناداست. او در یک خانواده مسیحی به دنیا آمد و در مراسم‌های مسیحی شرکت می‌کرد. در دبیرستان با چند همکلاسی مسلمان دوست می‌شود و اولین آشنایی با اسلام و عقاید اسلامی شکل می‌گیرد. در دانشگاه در دروس فلسفه با فلسفه اسلامی آشنا می‌شود. از اینجاست که به غیرعقلانی بودن تثلیث پی‌می‌برد و نمی‌تواند عقاید مسیحی را قبول کند.در جستجوی شناخت خداوند با توحید اسلامی آشنا می‌شود و آن را ناب‌ترین معنای یکتاپرستی می‌یابد. پدرش او را از اسلام می‌هراساند چراکه به‌زعم او اسلام یعنی تروریسم و خشونت علیه زنان! مادرش نیز اسلام را دین خطرناکی معرفی می‌کند که از وارد شدن به آن پرهیز می‌دهد؛ اما او به مطالعه بیشتر راجع به اسلام و فرق آن می‌پردازد. او شروع به خواندن نماز و گرفتن روزه می‌کند و به مساجد مختلف فرقه‌های اسلامی مراجعه می‌کند. بعد از شش ماه تحقیق مکتب اهل‌البیت را انتخاب می‌کند و شیعه می‌شود. شیعه شدن او برای دوستان سنی‌اش خیلی سنگین می‌آید چراکه آن‌ها او را با اسلام آشنا کرده بودند و او به‌جای مکتب اهل سنت، تشیع را انتخاب کرده است.این تازه‌مسلمانان کانادایی تصمیم دارد برای معرفی بهتر تشیع به مردم جهان، بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، به ایران بیاید و مطالعه دروس دینی را در قم دنبال کند.
فیلم مربوطه:
http://fa.estebsar.ir/?p=3777
یا هادی

[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

«کریستین کروثر» (Kristin Crowther) در کانادا در یک خانواده مسیحی به دنیا آمد. مادرش مذهبی بود ولی پدرش تقیدش به خدا و دین را از دست داده بود. پدرش کتابخانه شخصی داشت و اهل مطالعه بود؛ از این‌رو کروثر نیز به مطالعه علاقمند می‌شود. او در مطالعه ادیان به اسلام می‌رسد و به حقانیت آن واقف می‌گردد. در مطالعات بیشتر مذهب تشیع را انتخاب می‌کند و به احکام و شریعت اسلامی پایبند می‌شود. در کلیپ حاضر بخشی از مصاحبه او با شبکه تلویزیونی اهل البیت آمده است.
مشاهده فیلم مربوطه:
http://fa.estebsar.ir/?p=3740[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

سپاس خدائی را که مرا از ملت‌های باطله و مرام‌های عاطله نجات داد و از لغزش‌های فکری بینا نمود و به فرقه ناجیه هدایت فرمود و پیشوایان معصوم و مقام‌های رفیع آنان را به من شناسانید. ص۷۱مستر جان احمد فرزند مستر ایکس مسیحی و من نصرانی بودم که در وطن خودم اسپانیا تحصیل کردم و مدارس ابتدائی و متوسطه و عالی را تا از اقران خود برتری یافتم و در کنکور دانشگاه شرکت نمودم و با نمره ممتاز قبول و دوران دانشگاه را در رشته حقوق و فلسفه طی کرده و با اخذ دکترا به دانشگاه تبلیغی وارد و پس از پایان آن رسماً از طرف کلیسای بزرگ واتیکان به سمت مبلغ آئین مسیح دعوت و مأموریت یافته و با حقوق ماهی پنجاه هزار دلار مشغول به تبلیغ مسیحیت شدم و در میان اقران و امثالم هیچ‌کس به پایه مطالعات و اطلاعات من نبود و برای این پستم مجبور به مطالعه و قرائت کتب ادیان و مذاهب معمول عالم شدم پس آنچه حقوق رسمی و غیررسمی به دستم می‌آمد در راه تهیه کتاب صرف نمودم تا کتابخانه بزرگی تهیه نمودم و بیشتر اوقات خود را صرف بررسی و مطالعه آن‌ها نمودم.ص۷۲در نتیجه این مطالعات و قضاوت عقل و وجدان خود یافتم که دینی را که من پایبند آن بوده و مبلغ آن هستم و یک چهارم مردم دنیا هم کورکورانه به آن معتقدند، یک سلسله موهومات و خرافات بیش نیست و وجداناٌ دین امروز مسیح، دینی نیست که بتواند دنیا را رهبری کند و جامعه مردم را اداره و تأمین نماید و بدتر از آئین مسیح، دین یهود است که روح مسیح بن مریم و موسی بن عمران از آن بیزار است.به مطالعه سایر کتب پرداختم و در افکار و عقاید مردم مشرق و مغرب دقت کردم غوغائی عجیب دیدم. مردمی یافتم را که در دین و مرامشان مختلف می‌باشند و هر دسته عقیده ای مخالف باعقیده دیگری دارند و دیدم که برایشان دل‌هایی است که فهم ندارند و دیدگانی است که بینائی ندارد و گوش‌هایی است که شنوایی ندارد بعضی ستاره‌پرست و بعضی مجوسی و برخی آفتاب می‌پرستند و مردمی گوساله را ص۷۳ ستایش می‌کنند و هر دسته از این مردم را به دسته هایی منقسم یافتم.در خلال این مطالعات به دین اسلام که یک سوم امروز دنیا از مردم غرب و خاورمیانه و شرق پیرو آن هستند برخورد کردم و با اینکه در آن اختلافات بسیاری دیدم اما وقتی مقایسه با سایر ادیان یهود و نصاری و مجوس و بودا و کمونیست کردم، دیدم با فطرت بشر توافق دارد.پس اظهار اسلام نمودم و کلمه شهادت ” لا اله الا الله و محمد رسول الله” را بر زبان جاری کردم، خود را ملزم به وظائف و احکام و عبادیات اسلامی نمودم و از کیش مسیحیت سرتاپا خرافات و موهومات، بیزاری و تنفر نموده و نام خود را جان احمد گذاردم و به مردم یهود و ملت مسیح اعلام می‌کنم.ص۷۴جان احمد بعد از مناظره با علمای اسلامی می‌گوید: درحالی‌که به دلایلم عارف بودم و به عقاید حقه‌ی اثناعشری استوار بودم برای همین شیعه شدم پس این مجموع سفرنامه و مناظره را نوشتم و نام آن را “چرا شیعه شدم یا مناظره علماء اسلامی” گذاشتم ص۴۰۱و بعدازاین جناب قاضی عبدالله و شیخ عبدالواحد شافعی شیعه شدند، آن‌ها نیز گفتند چند تن از رفقای دیگر هم مانند شیخ جاسم افندی خطیب و دکتر محمد عمری و شیخ سلمان مقدسی هم شیعه شده‌اند.ص۴۰۲«چرا شیعه شدم یا مناظره مستر جان احمد با علمای اسلامی»، محمد رازی، انتشارات فراهانی، تهران، بی تا
مشاهده فیلم مربوطه:
http://fa.estebsar.ir/?p=3272
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

کاترینا زائوا دختر ارتدوکس که به اسلام گرویده است نوشت: هرشب برای آسایش زندگی به درگاه خدا دعا می‌کردم و انجیل می خواندم اما این عبادت‌ها به من آرامشی نمی‌داد تا اینکه با قرآن آشنا شدم…مادر دختری که پیش از این در جمهوری مقدونیه به اسلام گرویده بود و این تصمیم را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته بود، اعلام کرد که به این تصمیم دخترش افتخار می‌کند. ونسا، مادر کاترینا زائوا در صفحه فیس بوک خود نوشت که از تصمیمات دخترش حمایت کرده و به او افتخار می‌کند.کاترینا هم که در خانواده مسیحی ارتودوکس در مقدونیه به دنیا آمده است، در صفحه شخصی خود در اینترنت درباره دلیل گرایش خود به اسلام چنین نوشت:اعتقادات دینی همه ما از خانواده‌هایمان نشاءت می‌گیرد. من نیز دین خانواده‌ام را داشته و با آن بزرگ شده بودم. اما اغلب مواقع به معنای زندگی و علت آفرینش و حیات می‌اندیشیدم. وقتی بزرگتر شدم علاقه من به دین نیز افزایش یافت. هرشب برای آسایش زندگی به درگاه خدا دعا می‌کردم، انجیل خوانده و به کلیسا می‌رفتم، اما این عبادت‌ها به من آرامشی نمی‌دادند. و کم کم به این نتیجه رسیدم که مسیحیت دین درستی برای من نیست و هیچ چیز مرا به سمت این دین جذب نمی‌کرد. من از خودم می‌پرسیدم چرا باید به کلیسا باور داشته و شمایل و تندیس‌ها را ببوسم. با این حال کسی را نمی‌شناختم که به من کمک کند و این دوره سختی برای من بود.در اسلام، حقیقت زندگی را یافتممن همیشه به دنبال یافتن راهی برای تسکین روحم بودم، اما نمی‌دانستم به دنبال چه بگردم و ناتوان بودم تا اینکه خداوند بلند مرتبه مردی مسلمان را به سویم فرستاد و از طریق او حقیقت را فهمیدم. من او را در اسکوپیا ملاقات کردم. او کتاب قرآن را به من هدیه کرد.مطالعه قرآن همه چیز را برای من عوض کرد. سال‌ها جستجوی من بالاخره به نتیجه رسیده بود. من با اسلام آشنا شدم و حقیقت زندگی و جوهر حیات را یافتم. آموختم که عاشق حجاب بوده و به این ترتیب احساس پاکی به من دست داد. هر زمان که صدای لرزان خود را می‌شنوم، گریه شوق چشمانم را پر کرده و می‌خواهم هرگز این احساس را از دست ندهم.
مشاهده فیلم مربوطه:
http://fa.estebsar.ir/?p=2804
[/]