جمع بندی شیعه اسماعیلیه

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شیعه اسماعیلیه

سلام چند وقت است دارم تحقیق می کنم که آیا همین اثنی عشر حق است یا نه
خب ما روایاتی داریم که پیامبر ص می فرمایند مثل حدیث لوح و جابر که در اینترنت کتابی را مشلهده کردم با عنوان:بررسی نصوص امامت که این احادیث را به لحاظ محتوایی و رجالی رد می کرد
دوم اینکه همه ی علمای ما متفق القول می گویند هیچ نصی بر اسماعیل نیست حال اینکه در منابع ما نیست شاید وجود داشته باشد....کما اینکه از ویپگی های حق این است که پوشیده است...روایت تاریخی هست در کتاب اسرار النطقا و دیگر کتبشان که می گویند اسماعیل در بصره دیده شده...
همچنین در یکی از کتب شیخ طوسی واژه نصب بر اسماعیل آمده...
جواب چیست؟؟؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نافع

مهدی کیانی44;907670 نوشت:
سلام چند وقت است دارم تحقیق می کنم که آیا همین اثنی عشر حق است یا نه
خب ما روایاتی داریم که پیامبر ص می فرمایند مثل حدیث لوح و جابر که در اینترنت کتابی را مشلهده کردم با عنوان:بررسی نصوص امامت که این احادیث را به لحاظ محتوایی و رجالی رد می کرد
دوم اینکه همه ی علمای ما متفق القول می گویند هیچ نصی بر اسماعیل نیست حال اینکه در منابع ما نیست شاید وجود داشته باشد....کما اینکه از ویپگی های حق این است که پوشیده است...روایت تاریخی هست در کتاب اسرار النطقا و دیگر کتبشان که می گویند اسماعیل در بصره دیده شده...
همچنین در یکی از کتب شیخ طوسی واژه نصب بر اسماعیل آمده...
جواب چیست؟؟؟

باسلام و تشکر از شما
قبل از پاسخ بنده مقدمه ای تقدیم میکنم.

اسماعيليّه، فرقه‏اى هستند كه در آغاز تشكيل خود به امامت امام علی (ع)، امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر (ع) وامام صادق (ع) اعتقاد داشتند. ولي پس از امام صادق (ع) در امامت حضرت موسی بن جعفر (ع) با اماميّه اختلاف پیدا کردند و امامت ايشان را نپذيرفته و مى‏گفتند پس از امام صادق(ع)، امامت به فرزندش، اسماعيل، منتقل شده است. (شهرستانى‏، الملل والنحل ،ج1، 196).
در سال 132 بین عباسیان و علویان درگیری شدیدی در گرفت. فشار عباسیان بر علویان به مراتب بیشتر از امویان بود. علویان حاکمیت عباسیان را غصب دوباره حقوق ائمه تلقی می کردند. بنا بر این عباسیان فعالیت امام صادق (ع) و پیروانش را تحت نظر گرفتند. از این رو امام صادق(ع) سیاست تقیه را در برابر عباسیان در پیش گرفت. حضرت قیام امام برحق را بدون شرائط لازم نمی دانست. بلکه معتقد بود چنین امامی باید رهبری معنوی خویش را داشته باشد. تا شرائط لازم برای رهبری امام فراهم آید. سیاست تقیه امام عده ای از طرفداران را راضی نکرد و باعث انشقاق در امامیه شد. غلات تحریک کننده اصلی جریانهای سیاسی بودند. و ابوالخطاب نقش اساسی در این امر داشت. او با تردد به منزل امام و ... توانست اسماعیل فرزند امام را با خود همراه سازد. و او نیز تحت نام اسماعیل به افکار خود وجه انقلابی بخشید. برخی از محققان معاصر آغاز تفکر باطنی اسماعیلیان را ازعصر امام صادق(ع) و به وسیله غلات شیعه به سرکردگی ابوالخطاب می دانند. (تاریخ الاسماعیلیه، جعفرسبحانی، ص33-43).

اسماعيليه بزرگترين فرقه شيعه بعد از اماميه (اثني عشري) است كه پس از شهادت امام صادق (ع) بر سر جانشيني آن حضرت در سال 148 هـ در كوفه از شيعه جدا شدند و دست به نهضتي سياسي مذهبي براي براندازي عباسيان زدند، ولي در اولين برخورد كه توسط ابي الخطاب و يارانش از كوفه عليه بني عباس صورت گرفت، شكست خوردند و ابي الخطاب كه رئيس اوليه گروه اسماعيل بود، كشته شد و از اين به بعد دعوت از كوفه به مناطق ديگري منتقل شد تا از دسترس عباسيان دور باشد و بتواند خود را حفظ نموده و پايه هايش را مستحكم كند، لذا از كوفه به طرف شام و مشخصاً به «سلميّه» در نزديكي حمص رفته و در ظاهر با عنوان تجارت، ولي در واقع با تبليغ مرام خود توانستند اعتقادات خود را در مناطق ديگري، گسترش داده و پيروان زيادي جلب كنند. (نوبختي، حسن بن موسي، فرق الشيعه، ترجمه محمد جواد مشكور، چاپخانة كتابچي، چاپ اول، 1325، ص 39).

نافع;908131 نوشت:
خب ما روایاتی داریم که پیامبر ص می فرمایند مثل حدیث لوح و جابر که در اینترنت کتابی را مشلهده کردم با عنوان:بررسی نصوص امامت که این احادیث را به لحاظ محتوایی و رجالی رد می کرد

اما در خصوص این سوال باید گفت اسماعیل، بزرگترین پسر امام صادق(ع) بود، امام صادق(ع) او را بسیار دوست می‌‏داشت. به خاطر این محبت زیاد و بزرگ‏تر بودن او، گروهی از شیعیان در همان زمان گمان می‏كردند كه پس از امام صادق(ع)، اسماعیل، امام شیعیان خواهد بود. اسماعیل هنگام حیات پدرش امام صادق(ع) وفات كرد. امام صادق(ع) در مرگ او بسیار غمگین گردید و در وقت تشییع بدن اسماعیل، بدون كفش و بدون عبا پیشاپیش تابوت راه می‏رفت. در وقت تشیع، به دستور امام چند بار تابوت را بر زمین گذاشتند و امام كفن را از چهره‏‌ی اسماعیل كنار می‏زد و با اسماعیل خداحافظی می‏كرد و تشییع كنندگان را متوجه مرگ اسماعیل می‏كرد. (الارشاد، شیخ مفید، ج،1ص209). امام می‌‏خواست به این وسیله، گمان كسانی را كه اسماعیل را امام دانستند، از بین ببرد. با مرگ اسماعیل، اكثر آنان كه او را امام می‏‌پنداشتند، دست از پندار خود برداشتند، ولی گروهی از آنان مرگ اسماعیل را منكر شدند و گفتند: اسماعیل زنده است و گروهی هم معتقد شدند كه با مرگ اسماعیل، امامت به پسرش محمد منتقل شده است. به هر روی به معتقدان به امامت اسماعیل اسماعیلیه گفته می‏شود. گاهی اسماعیلیه را «هفت امامی» می‏‌نامند. اسماعیلیه‌‏ای كه تا عصر حاضر ادامه یافته و منقرض نشده‌‏اند، كسانی هستند كه به امامت اسماعیل و نسل او معتقد هستند. (اعیان الشیعه، ج 5، ص 91، شماره 2342، چاپ رحلی) پس نصی در باره اسماعیل از جانب امام صادق ع وجود ندارد.

مهدی کیانی44;907670 نوشت:
دوم اینکه همه ی علمای ما متفق القول می گویند هیچ نصی بر اسماعیل نیست حال اینکه در منابع ما نیست شاید وجود داشته باشد

بله این اتفاق وجود دارد.

مهدی کیانی44;907670 نوشت:
روایت تاریخی هست در کتاب اسرار النطقا و دیگر کتبشان که می گویند اسماعیل در بصره دیده شده...

این کتاب درباره مباحث نطقاء هفت گانه اسماعيليه و ادوار هفت گانه آنها است و خلاصه ان این گونه است کخ وصى نطقاء شش گانه عبارت بودند از شيث براى آدم، سام براى نوح، اسماعيل براى ابراهيم، هارون يايوشع براى موسى، شمعون براى عيسى و على براى پيامبر اسلام عليهم السلام كه به عنوان «اساس» عمل مى كردند. در پى هر وصى (اساس يا صامت) هفت امام مى آيند كه تكميل كننده كار اساس هستند. در هر دوره اى، امام هفتم به مرتبه ناطقى دوره بعد رسيده و ناطق بعدى مى شود. ناطق بعدى شريعت دوره قبل را نسخ كرده و خود شريعت جديد مى آورد. بنابراين در دوره ششم، حضرت امير اساس (صامت) دوره پيامبر است و هفت امام بعدى عبارتند از: امام حسن، امام حسين، امام سجاد، امام باقر، امام صادق عليهم السلام، اسماعيل بن جعفر و محمدبن اسماعيل.
در خصوص سوال شما بنده چیزی پیدا نکردم. البته باید بیشتر جستجو شود. جدای از این، رویت شدن اسماعیل ارتباطی با امامت اسماعیل ندارد.

مهدی کیانی44;907670 نوشت:
همچنین در یکی از کتب شیخ طوسی واژه نصب بر اسماعیل آمده...

لطفا ادرسش را بفرمایید تا بررسی کنم.

مهدی کیانی44;907670 نوشت:
سلام چند وقت است دارم تحقیق می کنم که آیا همین اثنی عشر حق است یا نه
خب ما روایاتی داریم که پیامبر ص می فرمایند مثل حدیث لوح و جابر که در اینترنت کتابی را مشلهده کردم با عنوان:بررسی نصوص امامت که این احادیث را به لحاظ محتوایی و رجالی رد می کرد
دوم اینکه همه ی علمای ما متفق القول می گویند هیچ نصی بر اسماعیل نیست حال اینکه در منابع ما نیست شاید وجود داشته باشد....کما اینکه از ویپگی های حق این است که پوشیده است...روایت تاریخی هست در کتاب اسرار النطقا و دیگر کتبشان که می گویند اسماعیل در بصره دیده شده...
همچنین در یکی از کتب شیخ طوسی واژه نصب بر اسماعیل آمده...
جواب چیست؟؟؟

سلام بر دوست عزیز.

از آنجا که جویای حقیقت هستید بسیار کار ارزشمندی را دنبال می کنید اما توجه داشته باشید که در تحقیق می بایست از راه خودش وارد شوید و حتما از اساتید فن درخواست راهنمایی نمایید اگر بخواهیددر بررسی روایات و احادیث، حقیقت را بیابید می بایست به علم رجال و درایه اطلاع کامل داشته باشید تا بتوانید مثلا کتابی که فرمودید ( بررسی نصوص امامت) را ارزیابی نمایید و به صرف اینکه در این کتاب،روایتی را به ظاهر رد کرده دلیل بر صحت گفتار نویسنده ی آن نیست.
اینکه فرمودید از ویژگی های حق این است که پوشیده است.... می گوییم اتفاقا حق در بسیاری از موارد آشکار است و با چشمی بینا می توان آن را به خوبی دید.

شیخ طوسی درباره ی نصب ایشان سخنی نیاورده و بر فرض اگر هم روایتی باشد چه بسا جناب شیخ طوسی، روایتی را با هدف رد کردن آن نقل می کند لذا آمدن روایت در یک کتاب، دلیل بر صحت آن نیست و اصلا برخی کتاب ها با عنوان الموضوعات، روایاتی که جعل شده اند را ابتدا نقل و آن را با ادله ی محکم رد می کنند.

در نهایت، اگر بر فرض روایتی باشدـ که نیست- در برابر روایات بی شمار شیعه هیچ ارزشی نخواهد داشت و اصولا از نظر شیعه امام شرایطی همچون، عصمت، علم الهی، و... دارد و تنها با اتکای به بودن نص، به امامت کسی قائل نمی شود همانطور که عبدالله افطح را با ارائه ی برخی سوالات از وی و درمانده شدن او از پاسخ امتحان کردند یا جعفر کذاب را هم اینگونه رد کردند.

از آنجائیکه جناب اسماعیل فرزند ارشد امام صادق علیه السلام از درستکاری و فضائل اخلاقی برخوردار بود و امام صادق نیز نسبت به وی علاقه ی زیادی داشت، برخی فکر می کردند بر اساس مساله ی وراثت، طبیعتا فرزند بزرگتر امام بعد از امام صادق خواهد بود. اما مساله ی مرگ اسماعیل در زمان حیات پدر خط بطلان بر این پندار کشید. و امام صادق علیه السلام نیز در کاری بی سابقه، مراسم تشییع مفصلی برای ایشان گرفت و از برخی از شیعیان و حاکم مدینه خواست تا با نگاه کردن به جسد اسماعیل، شهادت به وفات وی دهند. حتی بارها از طرف اسماعیل برای بجا آوردن حج نائب می گرفت تا مرگ ایشان را تاکید نماید.( وسائل، جزء 8، باب 1 از ابواب النیابه فی الحج، حدیث 1) توجه داشته باشید، که امام صادق علیه السلام گرچه در فضای باز فرهنگی زندگی می کرد و عباسیان نمی توانستند در ظاهر با ایشان مخالفت کنند اما هر لحظه امکان داشت، تا با معرفی صریح امام کاظم علیه السلام جان آن حضرت به خطر بیفتد.لذا ایشان، در معرفی امام بعد از خود با زیرکی تمام به گونه ای برخورد کرد که حقیقت جویان واقعی و شیعیان آن حضرت به امام واقعی خود یعنی امام کاظم رهنمون شوند و این مساله بارها به شیعیان خاص گفته شده بود .(کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، باب الاشاره و النص علی ابی الحسن موسی (ع) ص 311 - 308 ، در این موضوع 16 روایت وارد شده است.)

در منابع شیعه هیچ دلیلی بر نص بر امامت اسماعیل نیست و شیخ طوسی نیز فقط درباره ی وی آورده است: اسماعیل فرزند جعفر فرزند محمد فرزند علی فرزند حسین فرزند علی فرزند ابوطالب (علیهم السلام) هاشمی مدنی ، می باشد.(رجال، شیخ طوسی، ص 149)و سخنی از وجود نص ندارد.

البته اینها را قبول دارم و احساس میکنم تا انجا که در توان من بوده تحقیق کردم ...
اما شیعه ی زیدیه چه طور ؟؟در کتاب مصباح العلوم این فرقه نوشته شده بود که تا امام حسین ع نص وجود دارد اما بعد ان حضرت نصی وجود ندارد...
و آنچه امامیه در مورد حقانیت خود می گوید قول غیر معروف است...
و روایاتی هم که 12 تن بودن ائمه را بیان می کنند به صورت نکره بیان شده اند
از کجا معلوم این دوازده امیر یا خلیفه پشت سرهم باشند...یا از کجا معلوم چه کسانی بوده و در چه برهه ای از تاریخ اند؟؟

مهدی کیانی44;909271 نوشت:
اما شیعه ی زیدیه چه طور ؟؟در کتاب مصباح العلوم این فرقه نوشته شده بود که تا امام حسین ع نص وجود دارد اما بعد ان حضرت نصی وجود ندارد...

با تشکر از دوست عزیزمان

در باب نص بر ائمه (ع) البته تفاوتهایی میان فرق شیعه وجود دارد ولی فی الجمله اسماعیلیه و زیدیه قائل به نص هستند. در میان زیدیه و اعتقاد انها به نصوص مطالبی تقدیم میگردد:

ضرورت امامت از ديدگاه زيديه
زيديه قائل به وجوب شرعى امامت است.
بعد از وفات رسول (ص) صحابه اجماع بر وجوب نصب امام داشتند.
ادله ضرورت امامت:
الف: دليل شرعى

  1. قرآن دستور به اقامه حدود، تجهيز ارتش حفظ مرزهاى بلاد اسلامى و پاسدارى ازكيان اسلام داده است. همه امور ياد شده از واجبات مطلق هستند كه بجز ائمه و تالى تلو آنها كسى توان سرپرستى اجرايى اين دستورات را ندارد. پس امام مقدمه واجبات مطلق است. مقدمه واجب، واجب است. پس نصب امام واجب شرعى است.
  2. امامت ریاست عامه ای است که بدلیل عقل برپائی آن واجب نیست، بلکه از واجبات کفائی است، به دلیل اجماع صحابه بر آن و برپائی حدودی که خدا واجب کرده است، هیچ کس(همه) نمی توانند امامت را برپاکنند.

البته در روایات متعددی مساله قیام زید پیوند قابل توجهی به این مطال خورده است که این قیان در حقیقت مقدمه ای بوده برای حاکمیت اهل بیت(ع):

مؤلف كفاية الاثر، در پايان كتابش نصوصى را از زيد بن‌على بر امامت ائمه دوازده گانه شيعه اماميه نقل كرده است آنگاه در پاسخ اين سؤال كه با وجود چنين نصوصى چگونه زيد مردم را به امامت خود دعوت كرد گفته است: قيام زيد به انگيزه امر بمعروف و نهى از منكر بود و هرگز با حضرت صادق (ع) در امر امامت مخالفت نكرد. اما از آنجا كه زيد قيام كرد و حضرت صادق (ع) قيام نكرد. گروهى گمان كردند كه زيد در امامت با امام صادق (ع) مخالف است. در حالى كه اختلاف روش آنان نوعى تدبير در رهبرى بود. نه اختلاف بين آن دو.
وى سپس روايتى را از متوكل بن‌هارون نقل مى‌كند كه او پس از شهادت زيد فرزندش يحيى را ملاقات كرد.
يحيى گفت: خدا پدرم را رحمت كند، به خدا سوگند او يكى از عبادت پيشگان بود و ... متوكل گفت: اى فرزند رسول خدا اينها از ويژگى‌هاى امام است. يحيى پاسخ داد: پدرم امام نبود بلكه از سادات كرام و زهاد و مجاهدان در راه خدا بود پدرم عاقل تر از آن بود كه چيزى را ادعا كند كه حق او نبود. او به مردم گفت من شما را به رضاى آل محمد دعوت مى‌كنم و مقصود او حضرت صادق بود. گفتم: آيا امروز او صاحب الامر است؟ گفت: ارى. او داناترين بنى هاشم است (خزاز قمی، کفایه الاثر، ص 59-61).

موضوع قفل شده است