جمع بندی رابطه عدم اجابت دعا با قضا و قدر

تب‌های اولیه

33 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رابطه عدم اجابت دعا با قضا و قدر

رابطه عدم اجابت بالفعل دعا با قضاوقدرچیست؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام و تشکر از سوال شما

پرنده;907477 نوشت:
رابطه عدم اجابت بالفعل دعا با قضاوقدرچیست؟

این تلقی که قضا و قدر همه ما از پیش تعین شده و لذا اگر ما خواسته ای بر خلاف آنچه مقدر شده است را درخواست نماییم امکان استجابت ندارد، یک تلقی کاملا اشتباه است، که ناشی از برداشت اشتباه از معنای قضا و قدر است.
برای کشف حقیقت، و پاسخ تفصیلی به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول: معنای قضا و قدر

منظور از قضا و قدر علمی همان علم ازلی خداوند به امور است، یعنی خداوند از ازل به تمام اموری که مصلحت بوده است علم داشته، و از اقتضائات و موانع وجود آنها کاملا آگاه بوده است؛ و مراد از قضا و قدر خارجی یا عینی هر آنچه است که در عالم خارج اتفاق می افتد، وجود آن می شود قضا، و مقدار و اندازه آن میشود «قدر»(ر.ک: علی ربانی گلپایگانی، محاضرات فی الالهیات، ص225و226)
بنابراین قضا و قدر ملاک تصمیم گیری خدا نیست، بلکه علم خداوند است که ملاک تصیم گیری و منشأ صدور افعال است، یعنی هم خود قضا و قدر، و هم استجابت یا عدم استجابت دعاها در گرو علم و مصلحت خداوند است، اینطور نیست که خداوند یک قانونی به نام قضا و قدر بنویسد و سپس خود را ملزم به رعایت آن بداند!

نکته دوم: قضا و قدر حتمی و غیر حتمی

حال که روشن شد که قضا و قدر مطابق با علم خداوند به مصلحت است، پس باید در چارچوب همان قانون علیت حاکم بر جهان باشد، چون خداوند مصلحت دانسته که همه چیز را از طریق اسبابش محقق سازد:
«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَباً»؛ خداوند إبا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسبابش جاری سازد، پس برای هر چیزی سببی قرار داد.(الکافی، ج1، ص183)

بنابراین با توجه به اینکه هر فعلی برای تحقق نیازمند اسبابش است، و ممکن است اسبابش باشند، و ممکن است نباشند، لذا قضا و قدر نیز به «قضا و قدر حتمی»، و «قضا و قدر غیر حتمی» تقسیم می شود.(ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج1، ص393)
همان طور که قرآن کریم می فرماید:
«يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب‏»؛ خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مى‏كند و «امّ الكتاب» [لوح محفوظ] نزد اوست‏.(رعد:39)

وقتی قضا و قدر در گرو شرائط و اسباب بوده، و قابل تغییر شد، پس انسان هم می تواند در آن نقش داشته باشد، چه با دعا، و چه با رفتار و مانند آن، همان طور که خداوند تغییر سرنوشت اقوام را در گرو تغییر رفتار خودشان دانسته است:
«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏»؛ خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.(رعد:11)

شهید مطهری ضمن بیان داستانی از رفتار امام علی(سلام الله علیه) به نقش انسان در قضا و قدر اشاره می کند:
«على (عليه السّلام) در سايه ديوار كجى نشسته بود؛ از آنجا حركت كرد و در زير سايه ديوار ديگرى نشست. به آن حضرت گفته شد: «يا امير المؤمنين! «تفرّ من قضاء اللّه؟» (از قضاى الهى فرار مى‏كنى؟) فرمود: «افرّ من قضاء اللّه الى قدر اللّه» (2) (از قضاى الهى به قدر الهى پناه مى‏برم)؛ يعنى از نوعى قضا و قدر به نوعى ديگر از قضا و قدر پناه مى‏برم؛ يعنى اگر بنشينم و ديوار بر سرم خراب شود قضا و قدر الهى است، زيرا در جريان علل و اسباب اگر انسانى در زير ديوارى شكسته و مشرف به انهدام بنشيند آن ديوار بر سرش خراب مى‏شود و صدمه مى‏بيند، و اين خود قضا و قدر الهى است، و اگر خود را به كنارى بكشد از خطر او مصون مى‏ماند، اين نيز قضا و قدر الهى است.(مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏1، ص: 396)

نتیجه گیری

از آنچه گذشت روشن میشود با توجه به اسبابی که انسان در اختیار دارد یعنی دعا و تغییر رفتار و مانند آن می تواند در تعیین قضا و قدر خویش نقش ایفا کند، نه اینکه چون قضا و قدر تعیین شده استجابت بالفعل برای او مقدور نباشد.
به عبارت دیگر بالفعل بودن استجابت یا بالقوه بودن آن در گرو شرائط و اسباب است، و قضا و قدر هم متناسب با این اسباب و شرائط تعیین شده، و انسان توان تغییر بسیاری از این اسباب و شرائط را دارد.

باتشکر،من نمیدانم تاچه حدبامسائل عرفان نظری آشنایی دارید.طبق مبانی عرفانی حاکم محکوم محکوم له خویش است این عرفان میگوید دعا امکان دارد حتی دراخرت اجابت شود باتوجه به استعدادواقتضای خاص خود عین ثابت. امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف سوءاما تعارف ندارد دعایی با انکه به ثواب وصلاح توست درزمانی که حتی داری ضجر میکشی امکان دارد تاسالهای سال هم اجابت نشود یاانکه اصلا دردنیا اجابت نشود خب این موضوع برمیگردد به عین ثابت وقضاوقدر وسرالقدر وسر سرالقدر که توضیح دقیقی تاکنون نداده اید....

پرنده;909151 نوشت:
باتشکر،من نمیدانم تاچه حدبامسائل عرفان نظری آشنایی دارید.... این موضوع برمیگردد به عین ثابت وقضاوقدر وسرالقدر وسر سرالقدر که توضیح دقیقی تاکنون نداده اید....


ببینید تمام این اصطلاحاتی که فرمودید بازگشتشان به علم خداوند است، بنده هم در پست پیشین بدون اینکه به تبیین این واسطه ها بپردازم مستقیم رفتم سراغ علم الهی؛ طبق عرفان نظری، ریشه تقدیررهای جهان، به اعیان ثابته بر می گردد، لذا استعدادهای ذاتی اعیان ثابته سرّالقدر همه قَدَرهای عالم است،(قیصری، شرح فصوص الحکم، ابتدای فص عزیری، ص299) تا اینجا در تعیّن ثانی است، اما مرتبه بالاتر از سرّالقدر، سرّ سرّ القدر است که در تعیّن اول است، تعیّن اول هم که اولین مرتبه پس از ذات است، علم حضوری خداوند به خود است.(امینی نژاد، علی، آشنایی با مجموعه عرفان نظری، ص314) پس همه چیز از أعیان ثابته و قضا وقدر و سرالقدر و... به علم خدا بر می گردد؛ بنده هم در پست پیشین به علم اشاره کردم، ما که بر سر الفاظ چانه نمی زنیم.
وقتی همه امور حتی أعیان ثابته به علم برگشت، و این علم، عین حکمت است، این جمله شما دیگر پذیرفتنی نیست:

پرنده;909151 نوشت:
امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف سوءاما تعارف ندارد دعایی با انکه به ثواب وصلاح توست درزمانی که حتی داری ضجر میکشی امکان دارد تاسالهای سال هم اجابت نشود یاانکه اصلا دردنیا اجابت نشود

مگر آنکه بگوییم اسباب آن فراهم نیست، اما در این میان فرقی بین أعیان ثابته، و أعیان خارجه وجود ندارد، چون اینها تجلی علم و اراده الهی هستند، خلی از حکمت نیستند، مثل خود علم خداوند که اگرچه ثابت است، اما با بالفعل بودن استجابت دعا ناسازگار نیست، چون این استجابت با تمام حواشی و شرائطش در علم خداوند است، طبیعتا وقتی این استجابت بالفعل با علم ذاتی خداوند سازگار شد، با تجلی علم الهی در مراتب پایین تر هم سازگار خواهد بود.

باتشکرفراوان.فرمودیدوقتی استجابت بالفعل باعلم ذاتی خداسازگارشدباتجلی علم الهی درمرتبه ی پایینترهم سازگار خواهد بود یعنی وقتی هم ناسازگارشد درمرتبه ی پایین هم اجابت بی اجابت حتی اگر اجابت دعای تو بسیار ضروری وبه مصلحت توست مثل ازدواج.بنده میخواهم همین سر ناسازگاری رابدانم.ببینید شما ارجاع میدهید به این که خدا نخواسته است که اجابت دعای تو به تاخیر بیفتد بلکه شروخیر وقدروقضای خودت به واسطه ی اقتضاواستعداد عین ثابتت چنین وچنان رقم زده است.خب گیریم همه اش درست اما من درحال حاضرحتی اگرهم عین ثابتم چنین خواسته باشدازاین خواسته ی عین ثابتم گلایه دارم من دوست دارم این نوع اقسام ضجری که هسته ی اولیه ی من انتخاب کرده است نباشد یااگر چنین انتخاب کرده است چرا ؟یااینکه چه حکمتی در فلسفه ی رنج چنین انتخابی وجوددارد؟امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف سوء....اساسا وقتی که دعای مضطر به واسطه ی استعداد واقتضای خودش اجابت نشود ادمی میپرسدپس محل اثر این ایه چیست «امن یجیب المضطر اذا....»

پرنده;909210 نوشت:
بنده میخواهم همین سر ناسازگاری رابدانم.ببینید شما ارجاع میدهید به این که خدا نخواسته است که اجابت دعای تو به تاخیر بیفتد بلکه شروخیر وقدروقضای خودت به واسطه ی اقتضاواستعداد عین ثابتت چنین وچنان رقم زده است.خب گیریم همه اش درست اما من درحال حاضرحتی اگرهم عین ثابتم چنین خواسته باشدازاین خواسته ی عین ثابتم گلایه دارم من دوست دارم این نوع اقسام ضجری که هسته ی اولیه ی من انتخاب کرده است نباشد یااگر چنین انتخاب کرده است چرا ؟یااینکه چه حکمتی در فلسفه ی رنج چنین انتخابی وجوددارد؟

خیر منظور بنده این است که این عین ثابت همینطور بدون قاعده و ضابطه شکل نگرفته، بلکه تجلی علم الهی است، علمی که از ازل به تمام شرائط بندگان علم داشته است، پس امکان ندارد شرایط استجابت یک دعا وجود داشته باشد، و بالفعل مستجاب نشود.
به عبارت دیگر اینطور نیست که خداوند بدون آگاهی از آینده یک نقشه ای ترسیم کرده باشد و سپس خود را در آن چارچوب محصور کند، بلکه علم خداوند به آینده تا ابد، همان نقشه راه است، یعنی علم خداوند به شرایط اعیان خارجه، مرتبه پیشینی دارد که اعیان ثابته است، بنابراین چون این اعیان ثابته با توجه به شرائط اعیان خارجه تجلی یافته هرگز نمی شود که شرائط استجابت در عین خارجی محقق باشد، اما عین ثابت آن خالی از آن شرط بوده، و مانع از استجابت باشد.

باشکروقدردانی ازشما.به هرحال گاهی دعا مستجاب نمیشود حتی اگر ان دعا علی الظاهر به نفع دعاکننده باشدمانند انکه جوانی برای تکمیل دین خود وپرهیز ازگناه دست به دعا بر میدارد اما ازانجا که عین ثابتش استعداد واقتضای لازم را دران زمان نداشته است دعا به تاخیر می افتد شاید تاسالیان دراز....ماحصل این به تاخیر افتادن تکمیل نشدن دین وبه دام معصیت افتادن میشود....خب چرا عین ثابت فردمذکور چنین اقتضایی را به وقت نیاز عملی نکرده است که عین خارج به حق طبیعی خودبرسد به عبارتی گناه عین خارج چیست که متحمل چنین ضجری میشود؟فلسفه ی این رنج چیست واحیانا چه نوع سودمندی دراین پروسه وجود دارد؟طبق عرفان امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف سوءاجابت لبیکی قطعا میشود اما اجابت بالفعل نشود تامگر زمان مقدرش«که این را هم عین ثابت تعیین کرده»برسدکه ممکن است همان لحظه اجابت شود ویا سالیانی دگر...اینجا که میرسیم جواب کسی نمیدهد!!!!!

[="Tahoma"][="Navy"]

پرنده;907477 نوشت:
رابطه عدم اجابت بالفعل دعا با قضاوقدرچیست؟

سلام
در قضای الهی علت عدم اجابت هم مشخص است که می تواند مانعی یا مصلحتی یا زمینه سازی یا آزمونی یا هرچیز دیگری باشد
یا علیم[/]

پرنده;909989 نوشت:
باشکروقدردانی ازشما.به هرحال گاهی دعا مستجاب نمیشود حتی اگر ان دعا علی الظاهر به نفع دعاکننده باشدمانند انکه جوانی برای تکمیل دین خود وپرهیز ازگناه دست به دعا بر میدارد اما ازانجا که عین ثابتش استعداد واقتضای لازم را دران زمان نداشته است دعا به تاخیر می افتد شاید تاسالیان دراز....ماحصل این به تاخیر افتادن تکمیل نشدن دین وبه دام معصیت افتادن میشود....خب چرا عین ثابت فردمذکور چنین اقتضایی را به وقت نیاز عملی نکرده است که عین خارج به حق طبیعی خودبرسد به عبارتی گناه عین خارج چیست که متحمل چنین ضجری میشود؟فلسفه ی این رنج چیست واحیانا چه نوع سودمندی دراین پروسه وجود دارد؟طبق عرفان امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف سوءاجابت لبیکی قطعا میشود اما اجابت بالفعل نشود تامگر زمان مقدرش«که این را هم عین ثابت تعیین کرده»برسدکه ممکن است همان لحظه اجابت شود ویا سالیانی دگر...اینجا که میرسیم جواب کسی نمیدهد!!!!!

ببینید من در پست های پیشین مسئله را توضیح دادم اما توجه نکردید یا شاید کلام بنده رسا نبوده است، بگذارید به عبارت دیگر عرض کنم:
امکان ندارد شرایط استجابت مهیا باشد و عین ثابت مانع استجابت دعا شود، تأکید می کنم چنین چیزی امکان ندارد! اشتباه شما این است که عین ثابت را جدای از عین خارج می گیرید و بعد می گویید در عین خارج همه چیز برای استجابت مهیا است اما در عین ثابت چیز دیگری رقم خورده لذا دعا مستجاب نمیشود!
در حالی که عین ثابت، تجلی علم خداوند به عین خارج است که از لحاظ شرایط کاملا با عین خارج تطابق دارد، عین ثابت فقط در مرتبه وجودی تقدم دارد، لذا اگر شرایط استجابت در عین خارجی مهیا باشد، در عین ثابت هم قطعا مهیا خواهد بود، و اگر شرائط استجابت در عین خارج مهیا نباشد، در عین ثابت هم مهیا نخواهد بود، مگر آنکه نعوذبالله خداوند را متهم به جهل کنیم! و بگوییم چون از شرائط استجابت اطلاعی نداشته است، تجلی علم او که عین ثابت است هم خالی از شرائط عین خارج است، و خداوند آن شرائط را در عین ثابت لحاظ نکرده است!

به عبارت دیگر خداوند از ازل می دانسته است که مثلا فلان انسان در روز 27 بهمن 95 دعایی می کند و شرائط استجابتش هم مهیاست، لذا در عین ثابت او استجابت دعا ثبت شده است، چون خداوند از تحقق شرائط آن از ازل علم داشته، و عین ثابت هم که تجلی علم خداست، و از طرف دیگر می داند در همین روز شخص دیگری است که بدون مهیا کردن شرائط، فقط دعا می کند لذا در عین ثابت او هم که تجلی علم خداست، عدم استجابت ثبت شده است.

پس امکان ندارد کسی از خداوند تکمیل دین خود را بخواهد، و مقدمات وشرائط آن را هم فراهم کند و دعایش مستجاب نشود، همان طور که خود خداوند می فرماید: «من جاهد فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛ هر کسی در راه ما تلاش کند او را به راه های خویش هدایت می کنیم.(عنکبوت:69)
با تشکر

بسیارممنونم که وقت می‌گذارید....فرمودید امکان نداردشرایط تکمیل باشد وخدا استجابت نکند ولی بنده مخالفم بسیاری را سراغ دارم که به به خاطر همین اجابت نشدن دعا ازدین کاملا بری شدند،نه اینکه حق نمیشنود یابینا ومدرک نیست که هست بسیارنمونه میتوانم بگویم که باوجود فراهم کردن شرایط و اقدام درراستای رسیدن به مرادشان دعایشان مستجاب نشده است.طبق عرفان نظری حتی شرایط استجابت دعا هم باشد تا عین ثابت اقتضا نکرده باشد محال است که دعا استجابت«بالفعل» بشود این رامن ازخودنمیگویم...رنج عدم اجابت بالفعل دعارا تنها کسی درک میکند که به مصیبت آن گرفتارشده باشد...بنده میگویم این رنج جزاینکه باعث بریدن انسان از خداوند بشود آیا فلسفه ویا مزیتی دارد؟برو ای گدای مسکین درخانه ای دگر زن که هزار بار گفتی ونیامدت جوابی....

پرنده;910152 نوشت:
بسیارممنونم که وقت می‌گذارید....

خواهش می کنم، وظیفه است
بنده با کمال میل تا حصول نتیجه در خدمت شما هستم

پرنده;910152 نوشت:
فرمودید امکان نداردشرایط تکمیل باشد وخدا استجابت نکند ولی بنده مخالفم بسیاری را سراغ دارم که به به خاطر همین اجابت نشدن دعا ازدین کاملا بری شدند،نه اینکه حق نمیشنود یابینا ومدرک نیست که هست بسیارنمونه میتوانم بگویم که باوجود فراهم کردن شرایط و اقدام درراستای رسیدن به مرادشان دعایشان مستجاب نشده است.

ببینید ما نمی توانیم تشخیص بدهیم که آیا شرایط استجابت محقق شده است، ما از استجابت می توانیم بفهمیم که شرائط استجابت محقق شده، و از عدم استجابت هم، عدم تحقق شرائط را نتیجه می گیریم، نه چیز دیگر، نمی توانیم از عدم استجابت دعا نتیجه گیری کنیم که شرائط محقق بوده و خداوند مستجاب نکرده است!
همچنین تلاش های مردم برای تحقق شرائط، نشان از تحقق شرائط ندارد، به اصطلاح تلاش انسان شرط لازم هست، اما شرط کافی نیست، این که کسی برای تحقق شرائط دعا می کند اما باز هم دعایش مستجاب نمیشوذ نشان نمی دهد که شرائط محقق شده است.
همچنین اینکه عده ای به خاطر عدم استجابت دعایشان از دین بری شده اند آیا نشان می دهد که دعایشان شرایط استجابت را داشته است؟! این دو ربطی به هم ندارد، یعنی اگر کسی در خانه بنشیند و بگوید خدایا اگر بهترین شغل و درآمد را برای من مقدر نکنی از دین بری می شوم! خب این انسان شرایط استجابت دعایش فراهم نیست، خودش که هیچ اگر تمام طائفه شان هم از دین بری شوند خداوند حاجتش را روا نمیکند!
و باز علاوه بر اینکه اگر استجابت دعای کسانی که از دین بری می شوند ضروری باشد، که همه مردم راه را یاد می گرفتند و از خدا باج می گرفتند!

پرنده;910152 نوشت:
طبق عرفان نظری حتی شرایط استجابت دعا هم باشد تا عین ثابت اقتضا نکرده باشد محال است که دعا استجابت«بالفعل» بشود این رامن ازخودنمیگویم

قطعا چنین چیزی نیست، اگر سندی مکتوب برای حرفتان دارید بیان بفرمایید چون به نظرم برداشت شما از آن متن اشتباه است، عین خارجی تجلی همان عین ثابت است، نمی شود در خارج شرائط محقق باشد، اما عین ثابت خالی از آن باشد.
اگر سندی بر حرفتا دارید بیان بفرمایید تا با دقت بیشتری آن متن را ببینیم، چون بنده اطمینان دارم چنین چیزی نیست.

پرنده;910152 نوشت:
رنج عدم اجابت بالفعل دعارا تنها کسی درک میکند که به مصیبت آن گرفتارشده باشد...بنده میگویم این رنج جزاینکه باعث بریدن انسان از خداوند بشود آیا فلسفه ویا مزیتی دارد؟برو ای گدای مسکین درخانه ای دگر زن که هزار بار گفتی ونیامدت جوابی...

قطعا وقتی کسی حکمت و رحمت خداوند را آن هم بدون حد و مرز پذیرفت می فهمد که خداوند با این اوصاف، بی جهت استجابت درخواست کسی را به تأخیر نمی اندازد، حتما حکمتی دارد، در روایات به مواردی از آن اشاره شده است، می توانید به این لینک مراجعه بفرمایید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=50278&p=718006#post718006

قدردان از زحمات شمایم.ببینید عرض کردم دعا و«عمل »بوده ولی اجابت بالفعل نبوده نه صرفا دعا ی خالی.با رجوع به کتاب فصوص الحکم ابن عربی آبشخور تفکربنده عیان میشود.چنین بحث میشود که هرانچه ازخیروشر به انسان میرسد ماحصل همین استعدادواقتضای خاص عین ثابتش هست حتی توقیت آن.یعنی عین ثابت طبق استعدادش برخود روامیدارد که مثلا سی وهشت سالگی ازدواج کندو.....تابعیت علم ازمعلوم که خداوند همین راحکم میکند،محکوم بودن حاکم ازمحکوم علیه به این معنا که حق همین را قضا میکند وبرخود واجب میدارد که طبق توقیت وحکم عین ثابت پیش برود وازان عدول نکند.بنابراین حالا هرچقدر هم که بنده دعا بکنم این دعا بالفعل اجابت نشود مگر انکه وقتش برسد....بنده هم میدانم که عین ثابت با عین خارج یک موضوع واحد است اما دردو وجه چنانکه یک کاغذ یک کاغذ است اما دو رو دارد پشت و روی ان....روی ان عین خارج آن وپشت آن عین ثابت آن است....بنده شرایط راجور دیگر مدنظر دارم وشما جوردیگر که هردو هم درست منظور کرده ایم اما در مصداقهایی دیگر....مشخصا ازمتن به حاشیه نرویم بهتراست با تایپ کردن در حواشی موضوع جان کلام به دست نمی اید...چنین بحث میشود که چه احوالاتی گذشته برعین ثابت که چنین وچنان اقتضاء کرده که مثلا بنده باید سی وهشت سالگی ازدواج کنم یا ازفقرنجات پیداکنم چرا بیست وپنج سالگی برخود روانداشته است که ازدواج صورت بگیردکه به تبع ان این همه رنج وگناه هم صورت نمیگرفت دعا هم اجابت بالفعل میشد دران زمانی که انسان حقیقتا به این مهم نیازداشت.همچنین فصوص میگوید اگربه سا ئل ان چیزداده شد استعدادش را داشته/فارغ از توقیت ،تعیین وقت معین/اگرداده نشد استعدادش رانداشته اگربپرسد که چرا استعدادش رانداشته ام میگوید که درافرینش تو چنین چیزی نبوده...خب چرا درافرینش من چنین چیزی که خوب هم هست نباید باشد...که برمیگردد به ماهیت سرالقدر وسرسرالقدر وسرسرسرالقدر...

پرنده;910230 نوشت:
عرض کردم دعا و«عمل »بوده ولی اجابت بالفعل نبوده نه صرفا دعا ی خالی

بنده هم عرض کردم دعا و تلاش انسان هر دو شرط لازم هستند، اما شرط کافی نیستند، یعنی شرایط دیگری هم هست که ما از آنها اطلاعی نداریم، دعایی که مستجاب نمیشود را ما از کجا می فهمیم که این دعا همه شرایطش محقق است، به مصلحت هم است و...؟
زمانی می توانیم قضاوت کنیم که نسبت به تمام شرائط آن احاطه علمی داشته باشیم وبفهمیم که شرائطش محقق شده، اما مستجاب نشده! روشن است که ما چنین علمی نداریم.

پرنده;910230 نوشت:
با رجوع به کتاب فصوص الحکم ابن عربی آبشخور تفکربنده عیان میشود.چنین بحث میشود که هرانچه ازخیروشر به انسان میرسد ماحصل همین استعدادواقتضای خاص عین ثابتش هست حتی توقیت آن.یعنی عین ثابت طبق استعدادش برخود روامیدارد که مثلا سی وهشت سالگی ازدواج کند

ببینید بنده این را توضیح دادم، عین ثابت تجلی پیشین عین خارج است، این دو با هم کملا تطابق دارند، نمیشود شرائط در عین خارج محقق باشد، اما در عین ثابت خیر!
مثلا من امروز در سرما اگر بدون پوشش گرم و مناسب بروم سرما می خورم، اما اگر نروم یا لباس گرم بپوشم سرما نمیخورم! این بدیهی است نمی توان گفت همان که در عین ثابت آمده محقق می شود چه شما بروی بیرون، و چه نروی! .قتی ما عین ثابت را تجلی علم الهی دانستیم یعنی علم خدا به حوادثی که در آینده محقق می شود، اما این طور نیست که بدون شرائطشان باشد!
یعنی خداوند قبل از این که شخص به دنیا بیاید می داند این شخصیت به خاطر پدر و مادرش، نوع تربیتش، خانواده و اجتماعی که در آن زندگی خواهد کرد، و اختیار خودش و سایر عوامل به درجه 70 مثلا می رسد، خب اینطور نیست که این رشد بدون شرائی باشد، بلکه خداوند با توجه به شرائطی که این شخص در زندگی خواهد داشت و خداوند علم به آنها دارد می داند او با اختیار خودش اینچنین رشد خواهد کرد.

اگر غیر از این باشد که جبر می شود، یعنی خدا بدون هیچ دخالتی در شرائط، و اختیار و...، یک عین ثابتی برای ما تعیین کرده باشد و ما محصور در آن باشیم، این که قطعا جبر می شود!
به نظرم کلام ابن عربی را اشتباه متوجه شده اید، و اگر هم ابن عربی چنین حرفی زده باشد، قطعا بر خلاف نصوص دینی بوده، و پذیرفتنی نیست.

پرنده;910230 نوشت:
چنین بحث میشود که چه احوالاتی گذشته برعین ثابت که چنین وچنان اقتضاء کرده که مثلا بنده باید سی وهشت سالگی ازدواج کنم یا ازفقرنجات پیداکنم چرا بیست وپنج سالگی برخود روانداشته است که ازدواج صورت بگیردکه به تبع ان این همه رنج وگناه هم صورت نمیگرفت دعا هم اجابت بالفعل میشد دران زمانی که انسان حقیقتا به این مهم نیازداشت

ببینید تعیین سن ازدواج و نجات از فقر و... همه به دست خود انسان است، اگر برداشت شما درست باشد و اینها در عین ثابت نقش بسته و انسان توان تغییر آن را ندارد، من از شما سوال می کنم این توصیه به ازدواج چه معنایی می تواند داشته باشد؟ اینکه قرآن می فرماید از فقر نترسید و ازدواج را به خاطر فقر به تاخیر نیندازید، چه معنایی می تواند داشته باشد؟! خب این که به دست ما نخواهد بود، هرچه در عین ثابت ثبت شده محقق خواهد شد، پس روشن است برداشت شما از عین ثابت اشتباه است.
عین ثابت تجلی علم خداوند است، یعنی خداوند از قبل می داند شما چه زمانی تصمیم به ازدواج می گیرید، و آن را به قید تصمیم شما و تحقق شرائط در عین ثابت ثبت کرده است، نه بدون دخالت اراده شما و تحقق شرائط.
امیدوارم روشن شده باشد

خداقوت.برداشت بنده ازعین ثابت دقیقا همان برداشتی است که مطابق باعرفان نظری است حالا اگر درست یاغلط است الله اعلم.زمانی که دعای برحقم اجابت بالفعل نشد پیگیرموضوع شدم ودانستم طبق عرفان نظری همه ی خیروشر وتوقیت ان برطبق استعدادو اقتضای عین ثابت خود انسان است که مثلا دعا هم نکنی یابکنی مثلاهمان سی وهشت سالگی طبق قضاوقدر ازدواج خواهی کرد.بنده هم همین رامیگویم درجایی که خدا امر به دعا میکند وان دعا اجابت بالفعل نشود چه ثمره ای دراین دعاست!?واینکه چرا عین ثابت بنده مثلا برخود توقیت کرده است که 38سالگی ازدواج کند درحالی که این دیرازدواج کردن باعث عذاب وگناه بنده شده است ومحال است این دعا بالفعل اجابت بشود تا مگروقتش برسد؟بله عین خارج امتداد عین ثابت است وجدای از ان نیست اما ما از احوالات عین ثابت خود بیخبریم ومیخواهیم ماهیت واحکام ان رابدانیم به قول شیخ عبدالله انصاری همه ازپایان کار میترسند ومن ازابتدای ان....

ببینید سخنان شما از اساس مشکل داشته، و پذیرفتنی نیست، بگذارید توضیح بدهم:

اولا ادعا کرده اید:

پرنده;910343 نوشت:
برداشت بنده ازعین ثابت دقیقا همان برداشتی است که مطابق باعرفان نظری است

در حالی که چنین نیست، چون در عرفان نظری اعیان ثابته تجلی علم الهی دانشته شده اند، و امکان ندارد علم الهی نسبت به شرائط دعا، خالی باشد، چون جهل در علم خداوند راه ندارد. پس هر استعدادی که در عین خارجی وجود دارد در عین ثابت او هم لحاظ شده است.
یعنی اگر سن ازدواج شما 38 سال تعیین شده است، به این خاطر است که سایر شرائط خارجی و اراده جدی خودتان در این سن تحقق خواهد یافت.

حتی بر فرض اینکه عین ثابت آنطور که شما برداشت کرده اید باشد، (تکرار می کنم بر فرض پذیرش چنین برداشتی) قطعا این برداشت غلط و مخالف آیات و روایات است، و خود شما هم پذیرفته اید که ممکن است غلط باشد:

پرنده;910343 نوشت:
حالا اگر درست یاغلط است الله اعلم

خب چیزی که ممکن است غلط باشد، شما چطور می خواهید به آن استناد کرده و به عدم استجابت اشکال بگیرید؟

این جمله شما بر خلاف نص و تصریح آیات و روایات است:

پرنده;910343 نوشت:
همه ی خیروشر وتوقیت ان برطبق استعدادو اقتضای عین ثابت خود انسان است که مثلا دعا هم نکنی یابکنی مثلاهمان سی وهشت سالگی طبق قضاوقدر ازدواج خواهی کرد.

بر فرض که ابن عربی هم چنین حرفی زده باشد، شما حرف مستقیم خداوند و خلفایش را رها کرده اید و برای افعال خدا به حرف ابن عربی استناد می کنید؟ من از افعال خداوند و از گفته های او، و ائمه(ع) که می دانم سخنشان قطعی و حتمی است دفاع می کنم، نه از گفته های ابن عربی.

پرنده;910343 نوشت:
بله عین خارج امتداد عین ثابت است وجدای از ان نیست اما ما از احوالات عین ثابت خود بیخبریم ومیخواهیم ماهیت واحکام ان رابدانیم


اصلا بگذارید این گونه بگویم، عین ثابت اگرچه در مرتبه وجودی مقدم است، اما ما او را می سازیم! عین ثابت تجلی علم خداست به رفتارها و انتخاب های ما! مثل معلمی که پیشاپیش می داند شاگردش با این نحوه درس خواندن قبول خواهد شد یا مردود، خب این علم پیشینِ معلم، عرصه را برای شاگرد و اختیار او تنگ نمی کند؛ شاگرد باید تلاشش را بکند.

پرنده;910343 نوشت:
به قول شیخ عبدالله انصاری همه ازپایان کار میترسند ومن ازابتدای ان....

صد در صد برداشت شما اشتباه و ترس شما بی جا است، اگر قرار بود بدون دخالت اراده و اختیار انسان سرنوشت هر کسی رقم خورده باشد و توان تغییر آن را نداشته باشد که قطعا جبر می بود! تمام حکمت تکلیف و دعا و حساب و جزا و... زیر سوال می رفت!

چرا این قدر به جای مراجعه به نصوص دینی به برداشت های خودتان از سخنان ابن عربی تکیه می کنید؟! شما سخنان خود خداوند و انسان های معصوم را رها کرده اید و به برداشت غیر معصومانه خودتان از سخنان غیر معصومانه ابن عربی تکیه می کنید و بعد می ترسید؟! سخنی که خودتان گفته اید ممکن است غلط باشد.

بالاخره ما دعا میکنیم واگر باقدر معین ما مطلابقت داشت دعا تعجیل میشود واجابت میشود وگرنه دعا یارد میشود یا دیرتر اجابت میشود این خب همین مطلبیست که ائمه هم بر ان اذعان دارد...ببینید سخن برسر این است که طبق مبانی عرفانی خیروشر واجابت دعا وعدم اجابت دعا همه وهمه به احوالات واحکام عین ثابت ما برمیگردد.بنده میگویم مثلاعین ثابت من چرا باید برخودش فقر یا موارد ناخوشایند را فرض کند ....حق هم تابعیت علم ازمعلوم دارد ودرواقع برطبق موازین عین ثابت ما قدر را وقضا را جاری میگرداند یعنی عین ثابت من چنین برخود قدر وتوقیت کرد وخدا هم همان را جاری وساری میگرداند نه بیشتر نه کمتر....تحقق شرایط خارجی که میفرمایید دیر محقق شدنشان دربسیاری ازموارد باعث اضمحلال بنیان تفکر دینی واخلاقی انسان میشود که البته رنج ندانستن همین امور که چرا دیرتررنجی عظیم است...

پرنده;910570 نوشت:
بالاخره ما دعا میکنیم واگر باقدر معین ما مطلابقت داشت دعا تعجیل میشود واجابت میشود وگرنه دعا یارد میشود یا دیرتر اجابت میشود

ببینید من بارها در پست های پیشین عرض کرده ام این کلام شما صحیح نیست، اگر این باشد دعا کردن لغو خواهد بود! چون اگر مطلوب شما در عین ثابت باشد که همان محقق خواهد شد(حتی بدون دعا)، و اگر در عین ثابت نباشد با دعا هم محقق نخواهد شد! این یعنی عملا دعا هیچ تأثیری در احوال انسان ندارد.
شما این را می پذیرید؟ آیا قرآن کریم نمی فرماید: «أدعونی استجب لکم»؛ دعا کنید تا استجابت کنم شما را.
اگر همه چیز در عین ثابت رقم خورده و هیچ چیزی قابل تغییر نیست، شما این آیه شریفه را برای من ترجمه بفرمایید:

«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏»؛ خداوند سرنوشت هیچ مردمی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنچه نسبت به خودشان است را تغییر دهند.(رعد:11)
اگر همه چیز در عین ثابت ثبت شده و هیچ چیز قابل تغییر نیست، معنای این آیه شریفه چیست؟ این آیه که می گوید: تغییر شرایط انسان به تغییر شرایط عین خارجی او گره خورده است، نفرموده هرچه در عین ثابت است همان محقق خواهد شد و قابل تغییر نیست!


پرنده;910570 نوشت:
مطلبیست که ائمه هم بر ان اذعان دارد

کجا ائمه چنین مطلب بر خلاف قرآن و عقل را تأیید فرموده اند؟
هیچ کجا در روایات از عین ثابت یا چنین امور پیشینی به عنوان مانعی برای استجابت بیان نشده است، بلکه دعا اگر شرائطش در عین خارجی را داشته باشد مستجاب شده، و اگر شرائطش را نداشته باشد مستجاب نمی شود:

«فَإِذَا دَعَاهُ قَالَ لَبَّيْكَ عَبْدِي لَبَّيْكَ لَئِنْ عَجَّلْتُ مَا سَأَلْتَ إِنِّي عَلَى ذَلِكَ لَقَادِرٌ وَ لَئِنْ أَخَّرْتُ فَمَا ذَخَرْتُ لَكَ عَبْدِي عِنْدِي خَيْرٌ لَكَ»؛ هنگامی که بنده گرفتار دعا می کند، خداوند می فرماید: لبیک بنده من، لبیک، اگر در اعطاء خواسته تو عجله کنم، چیزی است که بر آن قادر هستم، و اگر آن را به تاخیر اندازم پس آنچه که برای تو نزد خودم ذخیره می کنم برای تو بهتر است.( مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج90، ص371)

پرنده;910570 نوشت:
سخن برسر این است که طبق مبانی عرفانی خیروشر واجابت دعا وعدم اجابت دعا همه وهمه به احوالات واحکام عین ثابت ما برمیگردد.بنده میگویم مثلاعین ثابت من چرا باید برخودش فقر یا موارد ناخوشایند را فرض کند ....حق هم تابعیت علم ازمعلوم دارد ودرواقع برطبق موازین عین ثابت ما قدر را وقضا را جاری میگرداند یعنی عین ثابت من چنین برخود قدر وتوقیت کرد وخدا هم همان را جاری وساری میگرداند نه بیشتر نه کمتر....تحقق شرایط خارجی که میفرمایید دیر محقق شدنشان دربسیاری ازموارد باعث اضمحلال بنیان تفکر دینی واخلاقی انسان میشود که البته رنج ندانستن همین امور که چرا دیرتررنجی عظیم است


بگذارید به عبارت دیگر برایتان توضیح بدهم، ان شاالله که متوجه منظور بنده بشوید.
دعای شما اگر شرائط عین خارجی اش محقق باشد مستجاب می شود، و اگر شرائط عین خارجی اش محقق نباشد هرگز مستجاب نخواهد شد، و هیچ عامل دیگری در این نقش ندارد، تأکید میکنم، هیچ عاملی دیگری در این ماجرا نقش ندارد. تا اینجا روشن شد؟

چیزی که در این میان هست این است که خداوند از روز ازل می داند که این دعا شرائطش محقق خواهد شد یا خیر، همین، نه اینکه چیزی از قبل ثبت شده باشد، و عین خارجی آن قابل تغییر نباشد، بلکه قابل تغییر است، منتهی خداوند از ازل علم به آن تغییر دارد، یعنی خداوند می داند در مثلا یکم اسفند 95 شما دعایی می کنید و این دعا به خاطر مصلحت داشتن و تلاش شما و سایر عوامل، شرائط استجابت را دارد و محقق می شود، خب این در علم خداود محفوظ است، اما استجابت آن به خاطر حصول شرائطش است، نه به خاطر علم خدا(دقت بفرمایید)
خب عین ثابت هم تجلی علم خداوند است.

سلام خداقوت.ببینید بنده علم خدا را مقصرنمیدانم.علم خدا به ما یا همان تابعیت علم ازمعلوم ریشه درانتخاب عین ثابت مادارد.دوست عزیز تاکسی عمیقا سرالقدر را وسر سرالقدر را واحکام مربوط به ان را مطالعه نکند قادر به درک کامل سوالات این چنینی نیست.دستبوس زحمات شمایم والسلام.

پرنده;910667 نوشت:
سلام خداقوت.ببینید بنده علم خدا را مقصرنمیدانم.علم خدا به ما یا همان تابعیت علم ازمعلوم ریشه درانتخاب عین ثابت مادارد.دوست عزیز تاکسی عمیقا سرالقدر را وسر سرالقدر را واحکام مربوط به ان را مطالعه نکند قادر به درک کامل سوالات این چنینی نیست.


با سلام و احترام

بنده در پست دوم خودم معنای عین ثابت و سر القدر و سر سرالقدر و اینها رابیان کردم که بدانید متوجه این معانی هستم تا پاسخ های بنده حمل بر جهل نسبت به این اصطلاحات نشود، اما قطعا برداشت اشتباه از این مسائل، آنها را در تعارض با آیات و روایات قرار می دهد.
اینکه دعای کسی با اینکه شرایط استجابت را دارد و به مصلحت است، فقط به خاطر اینکه با عین ثابت او مخالف است مستجاب نشود، قطعا درست نیست، صد در صد در تعارض با آیات و روایات و نصوص دینی است.
اگر سخن بنده را قبول ندارید عیبی ندارد، اما خواهش می کنم حضوری به نزد هر کسی که تسلط او را در مباحث عرفان نظری پذیرفته اید بروید تا از طریقی که اعتماد دارید مطمئن شوید چنین برداشتی صحیح نیست، اینکه عین ثابت را به گونه ای تعریف کنیم که رفتارها، دعاها، و... را فاقد اعتبار و تأثیر کند، به گونه ای که بگوییم همه چیز از قبل تعیین شده، و برای دعا و تلاش هیچ نقشی در تغییر شرائط قائل نشویم، هرگز پذیرفتنی نیست، بلکه عین ثابت چون تجلی علم خداوند است، تمام شرائط و مصلحت و... به طور پیشینی در آن لحاظ شده است، نه اینکه بی تأثیر باشد.

یا حق

مسلم;910692 نوشت:

با سلام و احترام

بنده در پست دوم خودم معنای عین ثابت و سر القدر و سر سرالقدر و اینها رابیان کردم که بدانید متوجه این معانی هستم تا پاسخ های بنده حمل بر جهل نسبت به این اصطلاحات نشود، اما قطعا برداشت اشتباه از این مسائل، آنها را در تعارض با آیات و روایات قرار می دهد.
اینکه دعای کسی با اینکه شرایط استجابت را دارد و به مصلحت است، فقط به خاطر اینکه با عین ثابت او مخالف است مستجاب نشود، قطعا درست نیست، صد در صد در تعارض با آیات و روایات و نصوص دینی است.
اگر سخن بنده را قبول ندارید عیبی ندارد، اما خواهش می کنم حضوری به نزد هر کسی که تسلط او را در مباحث عرفان نظری پذیرفته اید بروید تا از طریقی که اعتماد دارید مطمئن شوید چنین برداشتی صحیح نیست، اینکه عین ثابت را به گونه ای تعریف کنیم که رفتارها، دعاها، و... را فاقد اعتبار و تأثیر کند، به گونه ای که بگوییم همه چیز از قبل تعیین شده، و برای دعا و تلاش هیچ نقشی در تغییر شرائط قائل نشویم، هرگز پذیرفتنی نیست، بلکه عین ثابت چون تجلی علم خداوند است، تمام شرائط و مصلحت و... به طور پیشینی در آن لحاظ شده است، نه اینکه بی تأثیر باشد.

یا حق

سلام و احترام
آیا بابت این همه عدم استجابت دعا نباید طور دیگر دعا را تعریف کرد؟ که شاهد ناامیدی از دین و خدا نباشیم؟

غریبه آشنا;910697 نوشت:
سلام و احترام
آیا بابت این همه عدم استجابت دعا نباید طور دیگر دعا را تعریف کرد؟ که شاهد ناامیدی از دین و خدا نباشیم؟

با سلام و احترام
این مسئله را باید در تاپیک مستقلی پیگیری کنید، چون ارتباطی با موضوع تاپیک ندارد، اما اجمالا خدمت شما عرض کنم اتفاقا با شما موافقم که برداشت نادرست از دعا موجب شده برخی بی دلیل دل ببندند و به خاطر توقعی که خود در درون خود ساخته اند بعد ناامید می شوند!

دعا فقط سرعت بخشیدن به حرکت است، برخی از ما توقع نامعقول داریم، گمان کرده ایم که خدا تمام قوانین عالم را به هم میزند تا دعای ما مستجاب شود!چندتا مثال بزنم:

تا زمانی که مردم نسبت به سلامت محیط زیست، تحرک، تغذیه مناسب، کاهش آلودگی هوا اقدام نکنند هرچقدر دعا کنند قرار نیست آمار بیماریهای ریوی و سرطان و... پایین بیاید.
تا زمانی که اقدام جدی برای پیشرفت علمی نکنند هرگز قرار نیست با دعا انسان به قله های علمی برسد.
تا زمانی که مردم خودشان فرهنگشان را برای ازدواج اصلاح نکنند قرار نیست با دعا ازدواج جوانان آسان شده و مشکلات حل شود.

اگر قرار باشد خدا همه این امور را با دعا حل کند پس نقش خود مردم در اصلاح رفتارشان و فرهنگشان چه می شود؟ اصلا خداوند مشکلات را به وجود می آورد که مردم از رفتارشان بازگردند ، آنوقت خودش بیاید صرفا با دعا آنها را مرتفع کند؟: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون‏»؛ در دريا و خشكى فساد ظاهر گشت به خاطر كارهاى بد مردم، ظاهر گشت تا خدا به اين وسيله بعضى از آثار كار بد را به ايشان بچشاند شاید که برگردند(روم:41)

پس هدف خداوند از این مشکلات اصلاح مردم است، لذا تا خودشان را تغییر ندهند با دعا این مشکلات را رفع نمیکند، قرآن صراحتا می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه ابتدا آنچه به خودشان مربوط میشود را تغییر دهند.(رعد:11)

تلاش و کوشش اما بدون دعا تأثیر دارد، همان طور که بسیاری از منکرین خدا در علوم تجربی و سطح رفاهیات اجتماعی و... رشد کرده اند.

اما اگر دعا به این تلاش و کوشش ضمیمه شود به آن تأثیر فوق العاده ای خواهد داد که قابل محاسبات مادی نیست، یعنی به این حرکت، سرعت و برکت خواهد داد، نمونه آن را ما در جریان انقلاب اسلامی و جنگ هشت ساله دیدیم، قطعا اگر ایرانیان در خانه می نشستند و دعا می کردند انقلابی در کار نبود، و در جنگ هم شکست می خوردیم، اما وقتی این تلاش با دعا به یکدیگر ضمیمه شدند اتفاقی افتاد که تمام دنیا را تکان داد.

هیچ یک از تحلیل گران سیاسی، و نظامی پیش بینی نمی کردند، طبق هیچ آمار و ارقامی پیروزی ایران بر عراق قابل محاسبه نبود، اسباب مادی همه به نفع عراق بود، ایران و عراق از نظر تسلیحات قابل مقایسه با هم نبودند، از نظر مستشاران نظامی قابل مقایسه نبودند، از نظر مشکلات درونی و درگیری های درونی قابل قایسه نبودند، از نظر نوپا بودن حکومت و خائن بودن رئیس دولت قابل مقایسه نبودند، از نظر حمایت های سیاسی و بین المللی از عراق، و تحریم های متعدد ایران قابل مقایسه نبودند، خلاصه هیچ یک از فاکتورهای مادی موثر در جنگ به نفع ایران نبود، تنها چیزی که بود، تلاش بود و دعا.

تنها موضع استجابت دعا همین است و بس(تلاش+دعا)، جای دیگر آن را جستجو نکنید که نخواهید یافت، اگر انسان در شرایط غیر از این دل ببندد، بیخودی دلبسته است، خدا صراحتا فرموده بدون حرکت برای تغییر، هیچ دعایی را مستجاب نخواهد کرد!

مسلم;910714 نوشت:

تنها موضع استجابت دعا همین است و بس(تلاش+دعا)، جای دیگر آن را جستجو نکنید که نخواهید یافت، اگر انسان در شرایط غیر از این دل ببندد، بیخودی دلبسته است، خدا صراحتا فرموده بدون حرکت برای تغییر، هیچ دعایی را مستجاب نخواهد کرد![/SIZE]


سلام
یعنی اگه با تلاش کاری از خودمون ساخته نبود دعا نکنیم که اثری ندارد؟!
این که عین نا امید کردن و ناامید شدنه!

غریبه آشنا;911509 نوشت:
سلام
یعنی اگه با تلاش کاری از خودمون ساخته نبود دعا نکنیم که اثری ندارد؟!
این که عین نا امید کردن و ناامید شدنه!

می شود یک مثال بزنید؟

مسلم;911620 نوشت:
می شود یک مثال بزنید؟
مثلا تمام تلاشم را کردم که فلان چیز را بدست آورم همراه با دعااما میسر نشد
یعنی دیگه معلوم شد که دست من و تلاش من نیست
دین در چنین مواقعی چی میگه؟

و اگر موضع دین آن است که شما میفرمایید
مفاتیح الجنان از کجا اومده
یک دعا من در این کتاب پیدا نکردم که بگوید تلاش هم بکن
شاید اصل این دعاها برای مواقعی است که با تلاش کاری نمیشود

غریبه آشنا;911623 نوشت:
مثلا تمام تلاشم را کردم که فلان چیز را بدست آورم همراه با دعااما میسر نشد
یعنی دیگه معلوم شد که دست من و تلاش من نیست
دین در چنین مواقعی چی میگه؟

سخن از جایی بود که اصلا به تلاش انسان نیازی نباشد، در این خصوص گفتم مثال بزنید، اما در این مثال شما خودتان هم می گویید تلاش کردم...

در ثانی من که نگفتم تلاش با دعا حتما به استجابت می انجامد، بنده عرضم این است دعا بدون تلاش به استجابت نمی انجامد، نه اینکه با تلاش حتما مستجاب می شود! به عبارت دیگر تلاش شرط لازم هست، اما شرط کافی نیست، یعنی ممکن است علاوه بر دعا و تلاش ده ها عامل دیگر در استجابت دعا نقش داشته باشد.

مثل یک ماشین، که سلامت باطری، سلامت سوئیچ، سلامت استارت، سلامت موتور، و داشتن بنزین و... در روشن شدن آن نقش دارد، اگر یکی از اینها نباشد ماشین روشن نمی شود، اما هیچ کدام از اینها به تنهایی کافی نیست، نمی شود به کسی که سلامت باطری را شرط روشن شدن ماشین می داند بگویید من باطری ماشینم سالم بود اما روشن نشد! خب عوامل دیگر هم در کنار این باطری سالم شرط است.

غریبه آشنا;911623 نوشت:
و اگر موضع دین آن است که شما میفرمایید
مفاتیح الجنان از کجا اومده
یک دعا من در این کتاب پیدا نکردم که بگوید تلاش هم بکن
شاید اصل این دعاها برای مواقعی است که با تلاش کاری نمیشود

مفاتیح الجنان کتاب جمع کننده دعاهاست، نه کتاب شرایط دعا!
قرآن تصریح می کند: «ِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏»؛ به درستی که خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر آنچه که مربوط به خودشان است را تغییر دهند.(رعد:11)

برای اینکه مطمئن شوید به یک روایت صریح و آشکار در این خصوص اکتفا می کنم:

امام علی(ع): «الدَّاعِي‏ بِلَا عَمَلٍ‏ كَالرَّامِي‏ بِلَا وَتَر»؛ دعا کننده بدون عمل مثل تیرانداز بدون زه است.(نهج البلاغه، حکمت 337)

مسلم;911634 نوشت:

سخن از جایی بود که اصلا به تلاش انسان نیازی نباشد، در این خصوص گفتم مثال بزنید، اما در این مثال شما خودتان هم می گویید تلاش کردم...

در ثانی من که نگفتم تلاش با دعا حتما به استجابت می انجامد، بنده عرضم این است دعا بدون تلاش به استجابت نمی انجامد، نه اینکه با تلاش حتما مستجاب می شود! به عبارت دیگر تلاش شرط لازم هست، اما شرط کافی نیست، یعنی ممکن است علاوه بر دعا و تلاش ده ها عامل دیگر در استجابت دعا نقش داشته باشد.

مثل یک ماشین، که سلامت باطری، سلامت سوئیچ، سلامت استارت، سلامت موتور، و داشتن بنزین و... در روشن شدن آن نقش دارد، اگر یکی از اینها نباشد ماشین روشن نمی شود، اما هیچ کدام از اینها به تنهایی کافی نیست، نمی شود به کسی که سلامت باطری را شرط روشن شدن ماشین می داند بگویید من باطری ماشینم سالم بود اما روشن نشد! خب عوامل دیگر هم در کنار این باطری سالم شرط است.

مفاتیح الجنان کتاب جمع کننده دعاهاست، نه کتاب شرایط دعا!
قرآن تصریح می کند: «ِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏»؛ به درستی که خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر آنچه که مربوط به خودشان است را تغییر دهند.(رعد:11)

برای اینکه مطمئن شوید به یک روایت صریح و آشکار در این خصوص اکتفا می کنم:

امام علی(ع): «الدَّاعِي‏ بِلَا عَمَلٍ‏ كَالرَّامِي‏ بِلَا وَتَر»؛ دعا کننده بدون عمل مثل تیرانداز بدون زه است.(نهج البلاغه، حکمت 337)

متوجه منظور بنده نشدید
حاجاتی هستند که در گرو عمل نیستند
مثل شفای مریضی که جوابش کرده اند
یا بدست آوردن دل کسی که دسترسی ممکن نیست

غریبه آشنا;911637 نوشت:
متوجه منظور بنده نشدید
حاجاتی هستند که در گرو عمل نیستند
مثل شفای مریضی که جوابش کرده اند
یا بدست آوردن دل کسی که دسترسی ممکن نیست

ببینید انسان در دعا باید آنچه از دستش بر می آید را انجام دهد، کم یا زیاد، اما بله در جایی ممکن است دیگر از دست انسان کاری بر نیاید، اینجا دیگر خارج از بحث است، انسان مریض باید در کنار دعا، درمان خویش را هم پی بگیرد، اما اگر به جایی رسید که درمان دیگر جواب نمی دهد خب انسان آنچه بر عهده اش بوده را انجام داده، لذا می تواند به خدا بگوید خدایا من هر چه از عهده ام بر میامد را انجام دادم، اکنون امیدم به توست.

ولی در جایی که انسان در قبال آن نتیجه وظیفه ای دارد، انجام آن وظیفه و تلاش در آن جهت ازشروط دعاست.

مسلم;911683 نوشت:
اما اگر به جایی رسید که درمان دیگر جواب نمی دهد خب انسان آنچه بر عهده اش بوده را انجام داده، لذا می تواند به خدا بگوید خدایا من هر چه از عهده ام بر میامد را انجام دادم، اکنون امیدم به توست.
[/SIZE]

خب من منظورم از دعا و اجابت در مورد چنین مواقعی است
اگر همه چی در گرو عمل است
باید به خیلی ها بگیم دعا نکن و امیدی نداشته باش
قرآن و روایت در مورد چنین حاجاتی چه گفته؟؟

غریبه آشنا;911699 نوشت:
خب من منظورم از دعا و اجابت در مورد چنین مواقعی است
اگر همه چی در گرو عمل است
باید به خیلی ها بگیم دعا نکن و امیدی نداشته باش
قرآن و روایت در مورد چنین حاجاتی چه گفته؟؟


اگر منظور شما از استجابت دعا، فقط همین حوزه باشد، یعنی فقط دعاهایی که کاری از دست انسان بر نمی آید، طبیعتا در این حاجت ها تنها وظیفه انسان دعا کردن است، ایراد بنده به شما کلیت قضیه بود، شما در پست اولتان به صورت مطلق فرمودید:

غریبه آشنا;910697 نوشت:
آیا بابت این همه عدم استجابت دعا نباید طور دیگر دعا را تعریف کرد؟

لذا بنده لازم دیدم نکته ای را در نقش تلاش انسان و سایر شرائط عرض کنم.

مسلم;911822 نوشت:

اگر منظور شما از استجابت دعا، فقط همین حوزه باشد، یعنی فقط دعاهایی که کاری از دست انسان بر نمی آید، طبیعتا در این حاجت ها تنها وظیفه انسان دعا کردن است

خب نظر دین در مورد اجابت چنین دعاهایی چیست؟
سفارش بر دعا و امیدواری کرده یا خیر
تسلیم قضا و قدر بشیم یا نه دعا کنیم و امیدوار باشیم؟

غریبه آشنا;911875 نوشت:
خب نظر دین در مورد اجابت چنین دعاهایی چیست؟
سفارش بر دعا و امیدواری کرده یا خیر
تسلیم قضا و قدر بشیم یا نه دعا کنیم و امیدوار باشیم؟


قطعا سفارش به دعا و امیدواری شده، ما که از قضا و قدر الهی خبری نداریم، ممکن است مشیّت الهی به این تعلق گرفته است که به وسیله دعا حاجت ما برآورده شده و مشکل ما حل شود، در هر صورت آنچه مسلّم است دعای ما بی پاسخ نخواهد ماند، خداوند وعده داده است به درخواست ها پاسخ دهد، حال یا این پاسخ استجابت خواسته ماست، یا اگر این استجابت با مانعی روبرو است، پاسخ دادن به برتر از آن:
«مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَدْعُو اللَّهَ بِدُعَاءٍ إِلَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ فَإِمَّا أَنْ يُعَجِّلَ فِي الدُّنْيَا وَ إِمَّا أَنْ يَدَّخِرَ لِلْآخِرَةِ وَ إِمَّا أَنْ يَكْفُرَ مِنْ ذُنُوبِه‏»؛ مسلمانی نیست که خداوند را بخواند مگر آنکه درخواستش مستجاب می شود، یا در آن تعجیل شده و در دنیا به او داده می شود، یا برای آخرتش ذخیره می گردد، و یا کفاره گناهانش واقع می شود.(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج90، ص378)

پرسش
رابطه عدم اجابت بالفعل دعا با قضا و قدر چیست؟ .

پاسخ

این تلقی که قضا و قدر همه ما از پیش تعین شده و لذا اگر ما خواسته ای بر خلاف آنچه مقدر شده است را درخواست نماییم امکان استجابت ندارد، یک تلقی کاملا اشتباه است، که ناشی از برداشت اشتباه از معنای قضا و قدر است.
برای کشف حقیقت، و پاسخ تفصیلی به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول: معنای قضا و قدر
منظور از قضا و قدر علمی همان علم ازلی خداوند به امور است، یعنی خداوند از ازل به تمام اموری که مصلحت بوده است علم داشته، و از اقتضائات و موانع وجود آنها کاملا آگاه بوده است؛ و مراد از قضا و قدر خارجی یا عینی هر آنچه است که در عالم خارج اتفاق می افتد، وجود آن می شود قضا، و مقدار و اندازه آن میشود «قدر»(1)
بنابراین قضا و قدر ملاک تصمیم گیری خدا نیست، بلکه علم خداوند است که ملاک تصیم گیری و منشأ صدور افعال است، یعنی هم خود قضا و قدر، و هم استجابت یا عدم استجابت دعاها در گرو علم و مصلحت خداوند است، اینطور نیست که خداوند یک قانونی به نام قضا و قدر بنویسد و سپس خود را ملزم به رعایت آن بداند!

نکته دوم: قضا و قدر حتمی و غیر حتمی
حال که روشن شد که قضا و قدر مطابق با علم خداوند به مصلحت است، پس باید در چارچوب همان قانون علیت حاکم بر جهان باشد، چون خداوند مصلحت دانسته که همه چیز را از طریق اسبابش محقق سازد:
«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَباً»؛ خداوند إبا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسبابش جاری سازد، پس برای هر چیزی سببی قرار داد.(2)

بنابراین با توجه به اینکه هر فعلی برای تحقق نیازمند اسبابش است، و ممکن است اسبابش باشند، و ممکن است نباشند، لذا قضا و قدر نیز به «قضا و قدر حتمی»، و «قضا و قدر غیر حتمی» تقسیم می شود.(3)
همان طور که قرآن کریم می فرماید:
«يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب‏»؛ خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مى‏كند و «امّ الكتاب» [لوح محفوظ] نزد اوست‏.(4)

وقتی قضا و قدر در گرو شرائط و اسباب بوده، و قابل تغییر شد، پس انسان هم می تواند در آن نقش داشته باشد، چه با دعا، و چه با رفتار و مانند آن، همان طور که خداوند تغییر سرنوشت اقوام را در گرو تغییر رفتار خودشان دانسته است:
«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏»؛ خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.(5)

شهید مطهری ضمن بیان داستانی از رفتار امام علی(سلام الله علیه) به نقش انسان در قضا و قدر اشاره می کند:
«على (عليه السّلام) در سايه ديوار كجى نشسته بود؛ از آنجا حركت كرد و در زير سايه ديوار ديگرى نشست. به آن حضرت گفته شد: «يا امير المؤمنين! «تفرّ من قضاء اللّه؟» (از قضاى الهى فرار مى‏كنى؟) فرمود: «افرّ من قضاء اللّه الى قدر اللّه» (6) (از قضاى الهى به قدر الهى پناه مى‏برم)؛ يعنى از نوعى قضا و قدر به نوعى ديگر از قضا و قدر پناه مى‏برم؛ يعنى اگر بنشينم و ديوار بر سرم خراب شود قضا و قدر الهى است، زيرا در جريان علل و اسباب اگر انسانى در زير ديوارى شكسته و مشرف به انهدام بنشيند آن ديوار بر سرش خراب مى‏شود و صدمه مى‏بيند، و اين خود قضا و قدر الهى است، و اگر خود را به كنارى بكشد از خطر او مصون مى‏ماند، اين نيز قضا و قدر الهى است.(7)

نکته سوم: اعیان ثابته
اگر سوال شود که طبق مبانی عرفانی استجابت دعا در گرو اقتضای عین ثابت است، یعنی امکان دارد دعایی با آنکه به ثواب و صلاح است در زمانی که حتی انسان دارد زجر میکشد تا سالهای سال هم اجابت نشود، یا آنکه اصلا در دنیا اصلا اجابت نشود، خب این موضوع برمیگردد به عین ثابت وقضا و قدر، و سرّالقدر وسرّ سرّالقدر

درپاسخ میگوئیم تمام این اصطلاحاتی که فرمودید بازگشتشان به علم خداوند است؛ طبق عرفان نظری، ریشه تقدیرهای جهان، به اعیان ثابته بر می گردد، لذا استعدادهای ذاتی اعیان ثابته سرّالقدر همه قَدَرهای عالم است(8) تا اینجا در تعیّن ثانی است، اما مرتبه بالاتر از سرّالقدر، سرّ سرّ القدر است که در تعیّن اول است، تعیّن اول هم که اولین مرتبه پس از ذات است، علم حضوری خداوند به خود است.(9) پس همه چیز از أعیان ثابته و قضا وقدر و سرالقدر و... به علم خدا بر می گردد؛ وقتی همه امور حتی أعیان ثابته به علم برگشت، و این علم، عین حکمت است، پس عدم استجابت نمی تواند غیر حکیمانه باشد.

مگر آنکه بگوییم اسباب آن فراهم نیست، اما در این میان فرقی بین أعیان ثابته، و أعیان خارجه وجود ندارد، چون اینها تجلی علم و اراده الهی هستند، خالی از حکمت نیستند، مثل خود علم خداوند که اگرچه ثابت است، اما با بالفعل بودن استجابت دعا ناسازگار نیست، چون این استجابت با تمام حواشی و شرائطش در علم خداوند است، طبیعتا وقتی این استجابت بالفعل با علم ذاتی خداوند سازگار شد، با تجلی علم الهی در مراتب پایین تر هم سازگار خواهد بود.
به عبارت دیگر خداوند از ازل می دانسته است که مثلا فلان انسان در روز 27 بهمن 95 دعایی می کند و شرائط استجابتش هم مهیاست، لذا در عین ثابت او استجابت دعا ثبت شده است، چون خداوند از تحقق شرائط آن از ازل علم داشته، و عین ثابت هم که تجلی علم خداست، و از طرف دیگر می داند در همین روز شخص دیگری است که بدون مهیا کردن شرائط، فقط دعا می کند لذا در عین ثابت او هم که تجلی علم خداست، عدم استجابت ثبت شده است.

نتیجه گیری
از آنچه گذشت روشن میشود با توجه به اسبابی که انسان در اختیار دارد یعنی دعا و تغییر رفتار و مانند آن، انسان می تواند در تعیین قضا و قدر خویش نقش ایفا کند، نه اینکه چون قضا و قدر تعیین شده استجابت بالفعل برای او مقدور نباشد.

به عبارت دیگر بالفعل بودن استجابت یا بالقوه بودن آن در گرو شرائط و اسباب است، و قضا و قدر هم متناسب با این اسباب و شرائط تعیین شده، و انسان توان تغییر بسیاری از این اسباب و شرائط را دارد. اگر غیر از این باشد دعا کردن لغو خواهد بود! چون اگر مطلوب شما در عین ثابتی باشد که رفتار و دعای ما در نقشی نداشته و لحاظ نشده، همان محقق خواهد شد(حتی بدون دعا)، و اگر در عین ثابت نباشد با دعا هم محقق نخواهد شد! این یعنی عملا دعا هیچ تأثیری در احوال انسان ندارد، و این خلاف نصوص دینی است.


_______________________________
1. ر.ک: علی ربانی گلپایگانی، محاضرات فی الالهیات، ص225و226.
2. کلینی، محمد، الکافی، ج1، ص183.
3. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج1، ص393.
4. رعد:39/13.
5. رعد:11/13.
6. صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص369.
7. مجموعه آثار شهيد مطهرى، ج‏1، ص: 396.
8. قیصری، شرح فصوص الحکم، ابتدای فص عزیری، ص299.
9. امینی نژاد، علی، آشنایی با مجموعه عرفان نظری، ص314.

موضوع قفل شده است