جمع بندی به جز قرآن کریم ، دیگر معجزات پیامبر (ص) چیست؟

تب‌های اولیه

105 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
به جز قرآن کریم ، دیگر معجزات پیامبر (ص) چیست؟

بجز قران معجزات دیگر پیامبر که اسناد معتبری داشته باشد چیست؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هادی

mehrdaad.;906629 نوشت:
بجز قران معجزات دیگر پیامبر که اسناد معتبری داشته باشد چیست؟

با سلام و عرض ادب و تشکر از پرسش خوب شما

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله علاوه بر قرآن، همانند پیامبران قبلی معجزاتی برای به اثبات رساندن پیامبری خویش داشته اند؛ قرآن کریم یکی از معجزات پیامبر صی الله علیه و آله است، منتهی قرآن کریم معجزه ای جاوید است اما سایر معجزات ایشان مقطعی بوده اند.

معجزات زیادی برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیان شده است که برخی تعداد معجزات آن حضرت را 4440 عدد ذكر كرده است.( مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 144).

تعدادی از اين معجزات را ذکر می کنیم:
1. «اسراء» همان حركت شبانگاهى پيامبر(صلی الله علیه و آله) از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى است.(ر.ك: تفسير موضوعى قرآن كريم، آيت اللَّه جوادى آملى، ج 8، ص 85-64).
قرآن كريم مى‏فرمايد:
«سبحان الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجد ا لحرام الى المسجد الاقصى الذى باركنا حوله لنريه من آياتنا انه هو السميع البصير» (اسرا: 1) منزه است آن [خدايى‏] كه بنده‏اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى كه پيرامونش را بركت داده‏ايم، سير داد تا از نشان‏هاى خود به او بنمايانيم كه او همان شنواى بينا است.
اين رويداد به وسيله شيعه و اهل سنت نقل شده است و كتابهاى روايى و تاريخى، فراوان به آن پرداخته‏ اند. «معراج» از معجزات ويژه‏ اى است كه اسرار و لطايف عميق ‏تر دارد و از نشانه ‏هاى برترى پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و شرافت وى بر تمام جهانيان است.


2. شق القمر
از ديگر معجزات برجسته پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) كه قرآن مجيد از آن خبر داده، «شق القمر» است. چنان كه مى‏خوانيم: «اقتربت الساعة و انشق القمر» (قمر:1) قيامت بسيار نزديك شد و ماه شكافت.

انشقاق قمر، در پاسخ مشركانى صورت گرفت كه درخواست چنين كارى داشتند، تا به ارتباط پيامبر(صلی الله علیه و آله) با علم و قدرت بى پايان خداوند پى برند. (تفسير نمونه، ج 23، ص 9).

بهترين دليل بر وقوع اين حادثه در زمان پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) آيه بعد همين سوره است كه از سرسختى و تداوم انكار مشركان، با وجود رؤيت اين معجزه شگفت آور، پرده بر مى‏دارد: «و ان يروا آية يعرضوا و يقولوا سحر مستمر» (قمر:2) و هرگاه نشانه‏ اى ببينند، روى بگردانند و گويند سحرى هميشگى است.


3. گفت و شنود درختان
در نهج البلاغه آمده است: روزى پيامبر(صلی الله علیه و آله) براى ايجاد انگيزه گرايش به اسلام در يكى از افراد قريش، در برابر ديدگان او درختى رامخاطب قرار داد. درخت از جاى خود حركت كرد و نزد پيامبر(صلی الله علیه و آله) ايستاد و سپس به دستور پيامبر(صلی الله علیه و آله) به جاى اوليه خود بازگشت.(شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحديد، ج 13، ص‏214).
در واقعه‏اى ديگر، درختى به رسالت پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) گواهى داد. (الشفا بتعريف حقوق المصطفى، قاضى عياض، ج 1، ص 298).

اين دو معجزه نيز مورد اتفاق علماى شيعه و اهل سنت است و در كتاب‏هاى متعدد آن‏ها به چشم مى‏خورد. البته گفت و گو و فرمانبرى جمادات، گياهان و حيوانات در زندگانى پيامبران گذشته نيز سابقه داشته است. چنان كه «هدهد» و ديگر حيوانات از حضرت سليمان فرمانبرى داشتند.(نمل: 20). چهار پرنده ی كوبيده شده نيز به فراخوان حضرت ابراهيم(علیه السلام) پاسخ مثبت دادند و پرواز كنان به سوى او شتافتند:«قال فخذ أربعة من الطير فصرهن اليك ثم اجعل على كل جبل منهن جزءاً ثم ادعهن يأتينك سعياً» (بقره:260). اى ابراهيم‏ پس چهار پرنده برگيرد و آن‏ها را پيش خود ريزريزگردان، سپس بر هر كوهى پاره‏اى از آن‏ها قرار بده؛ آنگاه به سوى تو مى ‏آيند.»

آنچه گفته شد، نمونه ‏هايى از توانمندى انسان‏ هاى كامل است كه در پرتو بندگى خدا و اتصال به قدرت بى انتهاى پروردگار، در برابر ديدگاه مردمان جلوه‏ گر شده است.

4. زنده كردن يك جوان از انصار كه مادر پير نابينايی داشت. (دلائل النبوة، ج 6، ص 50 و 51؛ الخرائج، ج 1، ص 45. منتهی الآمال ج1 ص 93)

هادی;910323 نوشت:
4. زنده كردن يك جوان از انصار كه مادر پير نابينايی داشت. (دلائل النبوة، ج 6، ص 50 و 51؛ الخرائج، ج 1، ص 45. منتهی الآمال ج1 ص 93)

​با سلام و تشکر اولا لطف بفرمایید موارد بیشتری را ذکر کنید چون اصلا فکر نمیکردم معجزات ایشان به رقم 4440 عدد برسد و دوم مورد چهارم را که ذکر کردید اتفاقا موردیست که بعضی از مسیحیان یا مرتدها بعنوان برتری حضرت عیسی بر پیامبر ما ذکر می کنند لطفا اگر باز هم موارد اینچنینی هست ذکر بفرمایید و در مورد 4 هم کمی بیشتر توضیح دهید. متشکرم.

هادی;910317 نوشت:
اين رويداد به وسيله شيعه و اهل سنت نقل شده است و كتابهاى روايى و تاريخى، فراوان به آن پرداخته‏ اند. «معراج» از معجزات ويژه‏ اى است كه اسرار و لطايف عميق ‏تر دارد و از نشانه ‏هاى برترى پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و شرافت وى بر تمام جهانيان است.

افرادی که نقل کرده اند، مستندشون فرمایش خود پیامبر (ص) است. اگر هدف معجزه اثبات صداقت پیامبر باشد، استناد به حدیث پیامبر ما را دچار دور می کند.

[="Navy"]

سعدی شیرازی;911554 نوشت:
مستندشون فرمایش خود پیامبر (ص) است.

مستندشون قرآن مجید است.[/]

Hadi99g;911562 نوشت:
مستندشون قرآن مجید است.

معجزه برای اینه که ثابت کنه قرآن از طرف خداست.

سلام...قرآن به صراحت، به روشنی به وضوح...دیگه نمی دانم با چه کلمه ای توصیف کنم...بیان می کند که پیامبر معجزه انجام نداده اند...تا جایی که معجزه بودن قرآن هم با تردید هایی همراه می شود...بعد آنوقت کارشناس می فرمایند پیامبر 4000 معجره داشته اند...این که بگوییم پیامبر فلان تا معجزه داشته یعنی اینکه اعتراف بکنیم ما پشیزی به سخنان پیامبر اهمیت نمی دهیم...پیامبر، با صراحت می گویند من معجزه نکرده ام...بعد ما پشیزی به سخن پیامبر اهیمت نمی دهیم و می گوییم، خیر پیامبر شما نمی دانید، شما 4000 تا معجزه انجام داده اید...یعنی داریم با صدای بلند می گوییم که پشیزی برای سخن پیامبر اهمیت و ارزش قائل نیستیم...پناه بر خدا....البته نظریه دیگر اینکه داریم می گوییم که در سخن پیامبر تناقض وجود دارد...یکجا می گوید من معجزه انجام نداده ام و یک جا خلافش می گوید من فلان معجزه انجام دادم.

سعدی شیرازی;911578 نوشت:
معجزه برای اینه که ثابت کنه قرآن از طرف خداست.

نه خير، سؤال پرسشگر اين نيست که چه معجزاتي براي اثبات قرآن مجيد وجود دارد،

بلکه سؤال اين است که رسول گرامي، علاوه بر قرآن مجيد چه معجزات ديگري داشته​اند :

mehrdaad.;906629 نوشت:
بجز قران معجزات دیگر پیامبر که اسناد معتبری داشته باشد چیست؟

حالا جناب «سعدي شيرازي» من نميدونم اسنادي معتبر تر از قرآن مجيد را شما سراغ داريد اگر بفرماييد استفاده کنيم.

[="Navy"]

پارسا مهر;911584 نوشت:
دیگه نمی دانم با چه کلمه ای توصیف کنم...بیان می کند که پیامبر معجزه انجام نداده اند

لازم نيست متحير بمونيد که با چه کلمه​اي توصيف کنيد،

فقط کافيه لطف کنيد برداشتهاي خود را با استناد به اسناد و مدارک بازگو فرماييد. با تشکر.[/]

Hadi99g;911598 نوشت:

لازم نيست متحير بمونيد که با چه کلمه​اي توصيف کنيد،

فقط کافيه لطف کنيد برداشتهاي خود را با استناد به اسناد و مدارک بازگو فرماييد. با تشکر.


خوب عرض کنم که...این آیه را دقت کنید به طور مثال:

سوره طه (20) آیه 133 وَ قالُوا لَوْ لا يَأْتِينا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ ما فِي الصُّحُفِ الأُْولى و گفتند : چرا معجزه اي از پروردگارش براي ما نمي آورد ؟ آيا دليلهاي روشني که در صحيفه هاي پيشين آمده ، به آنها نرسيده است ؟

در آیه بالا آشکارا معجزه خواهان می پرسند چرا معجزه از پروردگارش برای ما نمی آورد؟پاسخ پیامبر را خواهشن دقت کنید..آیا پاسخ پاسخ کسی است که چهار هزار معجزه انجام داده؟ پیامبر اگر چهار هزار معجزه انجام داده اند...منطقی و اصولی نبود که برگردند و بگویند....آخه گوربه گوری ها من چهار هزار معجزه انجام دادم دیگر، باز هم می گویید چرا از جانب پروردگارم معجزه نمی آورد...؟

پیامبر پاسخ می دهند که "آيا دليلهاي روشني که در صحيفه هاي پيشين آمده ، به آنها نرسيده است ؟" خوب این پاسخ منطقی است وقتی پیامبر چهار هزار معجزه انجام داده اند ؟ وقتی شق الغمر کرده اند ؟ خوب چرا پیامبر نگفتند که گور به گور شده ها...من که شق القمر کردم که....باز معجزه می طلبید....
اصلا این اظهار عقیده مخالفان منطقی است؟اگر پیامبر چهار هزار معجزه انجام داده اند....قطعا به گوش مخالفان رسیده...دیگر مگر مخالفان مرض دارند برگردند بگویند که چرا ایشان یعنی پیامبر معجزه ای نمی آورد؟

آیات مشابه هم بسیار است..شما چطور می خواهید این آیات را نادیده بگیرید و باز بگویید که پیامبر چهار هزار معجزه داشته اند؟

شاید منظور از 4000 تا کرامات بوده نه صرفا معجزه.معجزه در ملا عام صورت میگیره.ولی پیامبر یه سری کراماتی داشته مثل شفای چشم درد حضرت علی.که این طور کارها اگرچه خارقالعاده هستن ولی چون برای اثبات مطرح نشدن معجزه بهشون نمیگن

قرآن بالاترین و برترین معجزه ی تاریخ هست و خواهد ماند چون اگر کسی آشنا به عربی و علوم دیگر باشه متوجه میشه قرآن علاوه بر ظاهر بلکه ذره ذره اش حمت و علمی نهفته که یک انسان حتی دانشمند نمی تونه انقدر تبحر داشته باشه.

پارسا مهر;911736 نوشت:
سوره طه (20) آیه 133 وَ قالُوا لَوْ لا يَأْتِينا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ ما فِي الصُّحُفِ الأُْولى و گفتند : چرا معجزه اي از پروردگارش براي ما نمي آورد ؟ آيا دليلهاي روشني که در صحيفه هاي پيشين آمده ، به آنها نرسيده است؟

الآن يعني در اين آيه، نبيّ اکرم به صراحت فرمودند که من معجزه​اي انجام نداده​ام؟؟!!

پارسا مهر;911584 نوشت:
پیامبر، با صراحت می گویند من معجزه نکرده ام...بعد ما پشیزی به سخن پیامبر اهیمت نمی دهیم

صراحتي که شما ادّعايش را کرديد در کجاي اين آيه است که نبي اکرم به صراحت فرموده باشند من در طول عمرم هيچ معزه​اي نياورده​ام؟

اينکه مشرکين از روي استهزاء و طعنه به قرآن مجيد و سائر معجزات نبيّ اکرم، خطاب به ايشان بگويند چرا معجزه نمي​آوري؟

شما اين استهزاء و مسخره کردن را دليلي بر معجزه نداشتن آن حضرت مي​کنيد؟

يا چه چيزي را دليلتان مي​دانيد

پارسا مهر;911736 نوشت:
اگر پیامبر چهار هزار معجزه انجام داده اند....قطعا به گوش مخالفان رسیده...دیگر مگر مخالفان مرض دارند برگردند بگویند که چرا ایشان یعنی پیامبر معجزه ای نمی آورد؟

چرا مرض ندارند؟

اگر کافران مرض نداشتند چرا معجزات حضرت عيسی را ديدند و ايمان نياوردند؟

اگر مرض نداشتند چرا قوم حضرت موسی آن همه معجزه را ديدند ، اژدهايش را ديدند، دست نورانيش را ديدند، شکافته شدن دريا را ديدند، وووو چرا ايمان نياوردند؟

اگر مرض نداشتند چرا شتر را ديدند که از دل کوه خارج شد و ايمان نياوردند و آن را کشتند؟

پس مي​بيني که مرض دارند.

و در خطبه قاصعه نهج البلاغه است که جمعي از قريش آمدند نزد نبيّ اکرم صلی الله عليه وآله و تقاضاي معجزه کردن که درخت حرکت کند به نزد آن حضرت،

حضرت دستور دادند درخت از جايش حرکت کرد نزد رسول گرامي آمد، سپس درخواست کردن دوباره به جاي اوّلش برگرداند،

حضرت دستور دادند به جاي اوّلش برگشت،

با ديدن همه اينها که من بطور خلاصه تعريف کردم، گفتند عجب ساحر کذّابي است!

بلي مرض داشتند عزيز من.

البته معجزات آن حضرت دو گونه است: معجزات تأييدي و معجزات اقتراحي.

معجزات تأييديشان فراوان بود ولي معجزات اقتراحي کمتر،

چون معجزه اقتراحي را اگر کسي ببيند و ايمان نياورد موجب هلاکتش مي​شود، همچنان که اقوام پيشين هلاک شدند.

Hadi99g;911758 نوشت:

الآن يعني در اين آيه، نبيّ اکرم به صراحت فرمودند که من معجزه​اي انجام نداده​ام؟؟!!

صراحتي که شما ادّعايش را کرديد در کجاي اين آيه است که نبي اکرم به صراحت فرموده باشند من در طول عمرم هيچ معزه​اي نياورده​ام؟

اينکه مشرکين از روي استهزاء و طعنه به قرآن مجيد و سائر معجزات نبيّ اکرم، خطاب به ايشان بگويند چرا معجزه نمي​آوري؟

شما اين استهزاء و مسخره کردن را دليلي بر معجزه نداشتن آن حضرت مي​کنيد؟

يا چه چيزي را دليلتان مي​دانيد


والا حداقل از نظر من این آیه مخصوصا وقتی در کنار آیات مشابه قرار می گیرند، صراحت در پیام دارند که بله پیامبر معجزه انجام نداده اند...

از طرفی اشتباه نکنم شما با سخنانی که با جناب سعدی شیرازی رد و بدل کردید، ادعا دارید که قرآن فرموده که پیامبر به جز قرآن معجزه آورده اند...اگر اینگونه است...می شود بگویید که قرآن کجا با صراحت گفته است که پیامبر معجزه آورده اند؟

اما گذشته از این ها....اگر منظور و پیام دیگری در این دست آیات هست...آن پیام چیست...یا به عبارتی چگونه پس می توان آن دست آیات را تعبیر و تفسر کرد؟ شما فرمودید...در این آیه، مخالفان استهزا و مسخره می کنند.... آخر با کدام منطق و با کدام عقلانیتی سازگار است که مخالفان چهار هزار معجزه یا نه اصلا یک معجره آن هم شق القمر را دیده باشند ولی به استهرا بگویند که چرا معجزه نمی آورد؟ با کدام منطق می توان همچین حرفی زد...استهزا و مسخره کردن هم آداب و منطقی دارد...اگر می خواستن استهزا کنند، می آمدند می گفتند، معجزه کشک است!!!!معجزه اصلا منطقی و اصولی نیست و با جادوگری قابل تمایز نیست...اینگونه استهزا و تمسخر می کردند....آخر چطور مردمی معجزه می بیننند و بعد به استهزا و چه به مسخره می گویند که، چرا معجزه نمی آوری؟ ؟ ؟ ؟ والا بنده با توجه به شناختی که از عالم و آدم دارم..نمی توانم باور کنم که مردم معجزه دیده باشند و بعد به استهزا بگویند که چرا معجزه نمی آوری؟ ؟ ؟ ؟ والا استهزا و مسخر هم اصولی دارد..منطقی دارد...حساب و کتابی دارد....

Hadi99g;911770 نوشت:

چرا مرض ندارند؟

اگر کافران مرض نداشتند چرا معجزات حضرت عيسی را ديدند و ايمان نياوردند؟


گرامی این موردی که مثال زدید با داستان ما مشابه نیست...اگر کافران در زمان حضرت عیسی به قولی مرض داشتند، ولی باز هم نیامدند زنده شدن مرده را ببینند و بگوید که چرا معجزه نمی آوری به استهزا!!!!!چهار هزار معجزه ندیدند که و باز نگفتند که چرا معجزه نمی آوری....آنها نهایت در این حد مرض داشتند که احتمالا زنده شدن مرده را دیدند ولی ایمان نیاوردند...شاید پیش خود گفته اند، این جادوگری است...بالاخره بهانه کم نبود...ولی این قابل مقایسه نیست که شق القمر ببینند و چهار هزار نه، هزار تا...هزار تا نه ده تا معجزه ببینند و بعد بگویند که چرا معجزه نمی آورد....

ببینید که مخالفان تا چه حد در بی معجزه گی دست و پا می زدند که اینگونه لب به شکایت باز می کنند:" يا چنان که گفته اي آسمان را پاره پاره بر سر ما افکني يا خدا و فرشتگان را پيش ما حاضر آوري" سوره اسراء آیه 92
یعنی مخالفان تا این حد معجزه ندیده بودند و در بهت و حیرت بودند که بر می گردند من باب مثال می گویند معجزه کن به این شکل که آسمان را پاره پاره کن و بر سر ما بیافکن!!!!!!!!!!
یعنی تا این حد معجزه ندیده بودند و به یقین رسیده بودند که این بابا یعین پیامبر معجزه بیار نیست که می گفتند، اگر راست می گی مثلا معجزه بیاور و آسمان را بر سر ما بیافکن!!!!!!آیا این زبان حال کسانی است که دیده اند پیامب شق القمر کرده؟؟؟

نقل قول:
با ديدن همه اينها که من بطور خلاصه تعريف کردم، گفتند عجب ساحر کذّابي است!

بلي مرض داشتند عزيز من.


خوب برادر من، می بینید که آنها مرض داشتند ولی نگفتند که این پیامبر چرا معجزه نمی کند...بلکه گفتن که این ساحر است و در واقع غیر مستقیم گفتند که راهی برای تمایز معجزه از غیر معجزه نیست...دیگر دست به شکایت وو گله بر نداشتند که چرا معجزه نمی آورد...

خلاصه اگر بخواهیم این دست آیات را با این تعابیر که مثلا مخالفان استهزا و مسخره می کردند ندید بگیریم...بنده می گویم که هر آیه و کلامی را هم می شود همینگونه نادیده گرفت...

mehrdaad.;911375 نوشت:
​با سلام و تشکر اولا لطف بفرمایید موارد بیشتری را ذکر کنید چون اصلا فکر نمیکردم معجزات ایشان به رقم 4440 عدد برسد و دوم مورد چهارم را که ذکر کردید اتفاقا موردیست که بعضی از مسیحیان یا مرتدها بعنوان برتری حضرت عیسی بر پیامبر ما ذکر می کنند لطفا اگر باز هم موارد اینچنینی هست ذکر بفرمایید

با سلام مجدد
جناب شیخ عباس قمی رحمه الله علیه در منتهی الآمال چند نوع معجزه بری حضرت ذکر فرمودند :

نوع اوّل معجزاتى است كه متعلّق است به اجرام سماويّه مانند شقّ قمر و ردّ شمس و تظليل غمام و نزول باران و نازل شدن مائده و طعامها و ميوه ها براى آن حضرت از آسمان و غير ذلك و ما در اينجا به ذكر چهار امر از آنها اكتفا مى كنيم .
ردّ الشمس (خرائج راوندى 1/58، بحار الانوار 17/230)
تسبیح گفتن انگور (خرائج راوندى 1/48، بحار الانوار 17/359)

نوع دوم معجزاتى است كه از آن حضرت در جمادات و نباتات ظاهر شده مانند سلام كردن سنگ و درخت بر آن حضرت (امالى شيخ طوسى ص 341، حديث 692، مجلس 12) و حركت كردن درخت به امر آن حضرت (خرائج 1/155) و تسبيح سنگريزه در دست آن حضرت (مناقب ابن شهر آشوب 1/126. ) و شمشير شدن چوب براى عكاشه در بدْر (مناقب ابن شهر آشوب 1/160) و براى عبداللّه بن جحش در اُحد (مناقب ابن شهر آشوب 1/161) و شمشير شدن برگ نخل براى ابودُجانه به معجزه آن حضرت (مناقب ابن شهر آشوب 1/161. ) و غير ذلك ما در اينجا اكتفا مى كنيم به ذكر چند امر :
تازيانه نورانى (مناقب ابن شهر آشوب 1/159 160)
درخت حَنّانه؛ اوّل خاصه و عامه به سندهاى بسيار روايت كرده اند كه چون حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم به مدينه هجرت نمود و مسجد را بنا كرد در جانب مسجد درخت خرمائى خشك كهنه بود و هرگاه كه حضرت خطبه مى خواند بر آن درخت تكيه مى فرمود پس مردى آمد و گفت يا رسول اللّه، رخصت ده كه براى تو منبرى بسازم كه در وقت خطبه بر آن قرارگيرى و چون مرخص شد براى حضرت منبرى ساخت كه سه پايه داشت و حضرت بر پايه سوّم مى نشست، اوّل مرتبه كه آن حضرت بر منبر برآمد آن درخت به ناله آمد، مانند ناله اى كه ناقه در مفارقت فرزند خود كند، پس حضرت از منبر به زير آمد و درخت را در برگرفت تا ساكن شد، پس حضرت فرمود اگر من آن را در بر نمى گرفتم تا قيامت ناله مى كرد و آن را (حنانه) مى گفتند و بود تا آنكه بنى اميّه مسجد را خراب كردند و از نو بنا كردند و آن درخت را بريدند (خرائج 1/165 166، بحار الانوار 17/365) و در روايت ديگر منقول است كه حضرت فرمود كه آن درخت را كندند و در زير منبر دفن كردند. (قصص الانبياء راوندى ص 311، حديث 417، چاپ الهادى، قم)
درخت متحرّك (نهج البلاغه ترجمه شهيدى ص 223، خطبه 192)


نوع سوّم معجزاتى است كه در حيوانات ظاهر شده، مانند تكلّم كردن گوساله آل ذريح و دعوت او مردم را به نبوّت آن حضرت (بحار الانوار 17/398) و تكلّم اطفال شيرخواره با آن حضرت (مناقب ابن شهر آشوب 1/138) و...

نوع چهارم معجزات آن حضرت است در زنده كردن مردگان و شفاى بيماران و معجزاتى كه از اعضاى شريفه آن حضرت به ظهور آمده مانند خوب شدن درد چشم اميرالمؤمنين عليه السلام به بركت آب دهان مبارك آن حضرت كه بر آن ماليده و زنده كردن آهوئى كه گوشت آن را ميل فرموده و زنده كردن بزغاله مرد انصارى را كه آن حضرت را ميهمان كرده بود به آن و تكلّم فاطمه بنت اَسَد رضى اللّه عنهما با آن حضرت در قبر و زنده كردن آن حضرت آن جوان انصارى را كه مادر كور پيرى داشت و شفا يافتن زخم سلمة بن الا كوع كه در خيبر يافته بود به بركت آن حضرت و ملتئم و خوب شدن دست بريده معاذ بن عفرا و پاى محمّد بن مسلمة و پاى عبداللّه عتيك و چشم قتاده كه از حدقه بيرون آمده بود به بركت آن حضرت و سير كردن آن حضرت چندين هزار كس را از چند دانه خرما و سيراب كردن جماعتى را با اسبان و شترانشان از آبى كه از بين انگشتان مباركش جوشيد الى غير ذلك (ر. ك بحار الانوار 18/1 45، باب 6 7)

دندانهاى آسيب ناپذير
سيد مرتضى و ابن شهر آشوب روايت كرده اند كه نابغه جَعْدى كه از شُعراى حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم تعداد شده قصيده اى در خدمت آن حضرت مى خواند تا رسيد به اين شعر

بَلَغْنَا السَّمآءَ مَجْدنا وَجدُودَنا

وَاِنّا لَنَرجُوفَوْقَ ذلِكَ مَظْهَرا

مضمون شعر اين است كه ما رسيديم به آسمان از عزّت و كرم و اميدواريم بالاتر از آن را، حضرت فرمود كه بالاتر از آسمان كجا را گمان دارى؟ گفت بهشت يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم ! حضرت فرمود كه نيكو گفتى خدا دهان ترا نشكند راوى گفت من او را ديدم صد و سى سال از عمر او گذشته بود و دندانهاى او در پاكيزگى و سفيدى مانند گل بابونه بود و جميع بدنش درهم شكسته بود به غير از دهانش و به روايت ديگر هر دندانش كه مى افتاد از آن بهتر مى روئيد. (امالى سيد مرتضى 1/192، مناقب ابن شهر آشوب 1/117، اشعار جعدى در ص 214 مناقب آمده است)

خرماى تازه از درخت خشك (مناقب ابن شهر آشوب 1/161 162. با مقدارى تفاوت)

زنده كردن دو بچه
راوندى روايت كرده است كه يكى از انصار بزغاله اى داشت آن را ذبح كرد به زوجه خود گفت كه بعضى را بپزيد و بعضى بريان كنيد شايد حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم ما را مُشرّف گرداند و امشب در خانه ما افطار كند و به سوى مسجد رفت و دو طفل خُرد داشت چون ديدند كه پدر ايشان بزغاله را كشت يكى به ديگرى گفت بيا تو را ذبح كنم و كارد را گرفت و او را ذبح كرد. مادر كه آن حال را مشاهده كرد فرياد كرد و آن پسر ديگر از ترس گريخت و از غرفه به زير افتاد و مرد. آن زن مؤمنه هر دو طفل مرده خود را پنهان كرد و طعام را براى قدوم حضرت مهيا كرد، چون حضرت داخل خانه انصارى شد جبرئيل فرود آمد و گفت يا رسول اللّه ! بفرما كه پسرهايش را حاضر گرداند، چون پدر به طلب پسرها بيرون رفت مادر ايشان گفت حاضر نيستند و به جائى رفته اند. برگشت و گفت حاضر نيستند. حضرت فرمود كه البتّه بايد حاضر شوند و باز پدر بيرون آمد و مبالغه كرد مادر او را بر حقيقت مطّلع گردانيد و پدر آن دو فرزند مرده را نزد حضرت حاضر كرد حضرت دعا كرد و خدا هر دو را زنده كرد و عمر بسيار كردند. (خرائج راوندى 2/926)

بركت در طعام ابوايّوب
ششم از حضرت سلمان (ره) روايت است كه چون حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم داخل مدينه شد به خانه ابوايّوب انصارى فرود آمد و در خانه او به غير از يك بزغاله و يك صاع گندم نبود. بزغاله را براى آن حضرت بريان كرد و گندم را نان پخت و به نزد حضرت آورد و حضرت فرمود كه در ميان مردم ندا كنند كه هر كه طعام مى خواهد بيايد به خانه ابوايّوب، پس ابوايّوب ندا مى كرد و مردم مى دويدند و مى آمدند مانند سيلاب تا خانه پر شد و همه خوردند و سير شدند و طعام كم نشد، پس حضرت فرمود كه استخوانها را جمع كردند و در ميان پوست بزغاله گذاشت و فرمود برخيز به اذن خدا! پس بزغاله زنده شد و ايستاد ومردم صدابه گفتن شهادتَيْن بلند كردند. (مناقب ابن شهر آشوب 1/174)

شفاى مشرك و ايمان آوردن او (إعلام الورى طبرسى 1/84 85، خرائج راوندى 1/33)

بركت در گوسفند اُمّ معبد (إعلام الورى طبرسى 1/76 77)

بزرگ شدن خانه و تمام نشدن غذا (بحارالانوار 18/32 34)


نوع پنجم در معجزاتى است كه ظاهر شده از آن حضرت در كفايت شرّ دشمنان، مانند هلاك شدن مستهزئين و دريدن شير (ر. ك بحار الانوار 18/45 75) و ما در اينجا اكتفا مى كنيم به ذكر چند امر :
توطئه ابوجهل (تفسير قمى على بن ابراهيم 2/212)
كشته شدن آزار دهندگان اسلام آورندگان (بحار الانوار 18/53 55)
انداختن بچه دان شتر بر پشت پيامبر (خرائج راوندى 1/51)
حجاب ميان پيامبر و مخالفان او (خرائج راوندى 2/775)

نوع ششم در معجزات آن حضرت است در مستولى شدن بر شياطين و جنّيان و ايمان آوردن بعض از ايشان و ما در اينجا اكتفا مى كنيم به ذكر چند امر :

ايمان آورده گروهی از جنيان(بحارلانوار 18/ 89 90)
جنگ با گروهی از جنيان (ارشاد شيخ مفيد 1/339 341، چاپ آل البيت عليهماالسّلام، قم)

نوع هفتم در معجزات حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم است در اخبار از مَغْيبات.

خبر از پنهان نمودن اشرفی (قرب الاسناد حميرى ص 19، حديث 66، چاپ آل البيت عليهماالسّلام قم)

بيان درخواست فرد پيش از بيان آن (قصص الانبياء راوندى ص 293، حديث 394)

خبر از دوزخی بودن كسی (خرائج راوندى 1/61)

خبر كاری كه پنهان كرده بود (خرائج راوندى 1/89)

سلام
آیات 181 تا 184 آل عمران رو مطالعه کنید
طبق این آیات، بجز قرآن معجزه ی دیگر پیامبر اسلام نداشته ، البته چون جزو سوال خود منم هست دارم این رو برسی میکنم و استدلال شخصی بنده هست

لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ ﴿۱۸۱﴾

انصاریان: محققاً خدا سخن کسانی را که گفتند: «خدا نیازمند است و ما بی نیازیم»، شنید. بی تردید آنچه را گفتند، و [نیز] کشتن پیامبران را از روی ستم [در پرونده اعمالشان] می نویسیم، و [روز قیامت] می گوییم: عذاب سوزان را بچشید.
خرمشاهی: آرى خداوند سخن كسانى را كه گفتند خدا فقير است و ماييم كه توانگريم، شنيد، سخنشان را و نيز [گناهشان را] كه پيامبران را به ناحق كشته‏اند، باز مى‏نويسيم و مى‏گوييم عذاب آتش دوزخ را بچشيد
فولادوند: مسلما خداوند سخن كسانى را كه گفتند خدا نيازمند است و ما توانگريم شنيد به زودى آنچه را گفتند و بناحق كشتن آنان پيامبران را خواهيم نوشت و خواهيم گفت بچشيد عذاب سوزان را
قمشه‌ای: هر آینه خدا شنید سخن (جاهلانه) آن کسان را که گفتند: خدا فقیر است و ما دارا. البته ما گفتارشان را ثبت خواهیم کرد با این گناه بزرگشان که انبیاء را به ناحق کشتند، و گوییم: بچشید عذاب آتش سوزان را.
مکارم شیرازی: خداوند، سخن آنها را كه گفتند: «خدا فقير است، و ما بينيازيم»، شنيد! به زودي آنچه را گفتند، خواهيم نوشت؛ و (همچنين) كشتن پيامبران را به ناحق (مي نويسيم؛) و به آنها مي‏گوييم: «بچشيد عذاب سوزان را (در برابر كارهايتان!).

ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿۱۸۲﴾
انصاریان: این [عذاب] به خاطر فسق و فجور و گناهانی است که خود پیش فرستادید، و گرنه خدا به بندگان ستمکار نیست.
خرمشاهی: اين به خاطر كار و كردار پيشين شماست و[گرنه‏] خداوند هرگز در حق بندگان ستمگر نيست‏
فولادوند: اين [عقوبت] به خاطر كار و كردار پيشين شماست [و گر نه] خداوند هرگز نسبت به بندگان [خود] بيدادگر نيست
قمشه‌ای: این عذاب به خاطر کارهایی است که به دست خود پیش فرستادید، و خدا هرگز در حق بندگان ستم نخواهد کرد.
مکارم شیرازی: اين دو به خاطر چيزي است كه دستهاي شما از پيش فرستاده (و نتيجه كار شماست) و خداوند، به بندگان (خود)، ستم نمي‏كند.

الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۸۳﴾
انصاریان: کسانی که گفتند: خدا به ما سفارش کرده است که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم تا برای ما [به نشانه صدق نبوتش] یک قربانی بیاورد که آن را آتش [غیبی] بسوزاند، بگو: پیش از من پیامبرانی دلایل روشن و آنچه گفتید برای شما آوردند؛ اگر راستگویید، پس چرا آنان را کشتید؟
خرمشاهی: اينان كسانى هستند كه مى‏گفتند خداوند به ما سفارش كرده است كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم مگر آنكه قربانى‏اى عرضه بدارد كه آتش آن را پاك بسوزد، بگو پيش از من پيامبرانى بودند كه براى شما معجزاتى آوردند و همين را هم كه گفتيد عرضه داشتند، اگر راست مى‏گوييد پس چرا آنان را كشتيد؟
فولادوند: همانان كه گفتند خدا با ما پيمان بسته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا براى ما قربانيى بياورد كه آتش [آسمانى] آن را [به نشانه قبول] بسوزاند بگو قطعا پيش از من پيامبرانى بودند كه دلايل آشكار را با آنچه گفتيد براى شما آوردند اگر راست مى گوييد پس چرا آنان را كشتيد
قمشه‌ای: آنان که گفتند: خدا از ما پیمان گرفته که به هیچ پیغمبری ایمان نیاوریم تا آنکه او قربانیی آورد که در آتش بسوزد. بگو که پیش از من رسولانی آمده و برای شما هر گونه معجزه آورده و این را هم که خواستید آوردند، پس اگر راست می‌گویید چرا آن پیامبران را کشتید؟!
مکارم شیرازی: (اينها) همان كساني (هستند كه گفتند: «خداوند از ما پيمان گرفته كه به هيچ پيامبري ايمان نياوريم تا (اين معجزه را انجام دهد:) قرباني بياورد، كه آتش ( صاعقه آسماني) آن را بخورد!» بگو: «پيامبراني پيش از من،براي شما آمدند؛ و دلايل روشن، و آنچه را گفتيد آوردند؛ پس چرا آنها را به قتل رسانديد اگر راست مي‏گوييد؟!»

فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جَاءُوا بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْكِتَابِ الْمُنِيرِ ﴿۱۸۴﴾

انصاریان: اگر [این یهودیان بهانه جو] تو را تکذیب کردند، [غمگین مباش] مسلماً رسولانی هم که پیش از تو دلایل روشن، و نوشته ها [ی مشتمل بر پند و موعظه] و کتاب روشنگر آورده بودند، تکذیب شدند؟
خرمشاهی: پس اگر تو را دروغ‏زن انگاشتند، بدان كه پيامبرانى هم كه پيش از تو بودند و معجزات و نوشته‏ها و كتابهاى روشنگر آورده بودند، با انكار و تكذيب مواجه شدند
فولادوند: پس اگر تو را تكذيب كردند بدان كه پيامبرانى [هم] كه پيش از تو دلايل روشن و نوشته ‏ها و كتاب روشن آورده بودند تكذيب شدند
قمشه‌ای: پس اگر تو را تکذیب کردند (غمگین مباش که) پیغمبران پیش از تو هم که معجزات و زبورها و کتاب آسمانی روشن آوردند نیز تکذیب کردند.
مکارم شیرازی: پس اگر (اين بهانه جويان) تو را تكذيب كنند، (چيز تازه‏ اي نيست؛) رسولان پيش از تو را (نيز) تكذيب شدند؛ پيامبراني كه دلايل آشكار، و نوشته‏ هاي متين و محكم، و كتاب روشني بخش آورده بودند.

روزنه;911743 نوشت:
قرآن بالاترین و برترین معجزه ی تاریخ هست و خواهد ماند چون اگر کسی آشنا به عربی و علوم دیگر باشه متوجه میشه قرآن علاوه بر ظاهر بلکه ذره ذره اش حمت و علمی نهفته که یک انسان حتی دانشمند نمی تونه انقدر تبحر داشته باشه.

سلام روزنه گرامی
این دو تا تاپیک رو ببینید:
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=47302
http://www.askdin.com/showthread.php?t=47098

پارسا مهر;911780 نوشت:
والا حداقل از نظر من این آیه مخصوصا وقتی در کنار آیات مشابه قرار می گیرند، صراحت در پیام دارند که بله پیامبر معجزه انجام نداده اند...

إنّا لله وإنّا إليه راجعون!

بزرگوار يعني چي که به نظر من ...؟!

شما چند بار تأکيد کردي که پيامبر به صراحت مي​گويد من معجزه نکرده​ام!

پيامبر کجا مي​گويد اين حرف رو؟

يا ادّعا مي​کنيد قرآن مجيد به صراحت ، به روشني ، به وضوح ، بيان مي​کند که پيامبر معجزه نکرده! :

پارسا مهر;911584 نوشت:
قرآن به صراحت، به روشنی به وضوح...دیگه نمی دانم با چه کلمه ای توصیف کنم...بیان می کند که پیامبر معجزه انجام نداده اند...

بعدش که از شما براي اين ادّعاهايتان دليل خواسته مي​شود اظهار مي​کنيد «والا به نظر من...»!!

به نظر من شد حرف؟ نظر شخصي شما چه سودي براي بقيه داره بزرگوار؟ به صراحت، به روشني ، به وضوح ، اينها کجا رفتند؟؟!! همش شد «والا به نظر من»؟؟!!

قرآن مجيد به صراحت، به وضوح، به روشني، مي​فرمايد که هر وقت اينها معجزه​اي ديدند گفتند که جادوي هميشگي است :

« و إن يروا آية يُعرضوا و يقولوا سحرٌ مستمر »

اين آيه کريمه جزو آيات ابتدائي سوره قمر است و تعبير به اينکه کافران گفتند «سحر مستمر» نشان ميدهد که قبلا معجزاتي ديده بودند و در آن دفعه هم گفتند: اين همان جادوي هميشگي است.

به اين ميگن تصريح، به اين ميگن روشني، به اين ميگن وضوح. که بيان مي​کند آن حضرت به طور مستمر معجزه آورده بود!


پارسا مهر;911780 نوشت:
از طرفی اشتباه نکنم شما با سخنانی که با جناب سعدی شیرازی رد و بدل کردید، ادعا دارید که قرآن فرموده که پیامبر به جز قرآن معجزه آورده اند...اگر اینگونه است...می شود بگویید که قرآن کجا با صراحت گفته است که پیامبر معجزه آورده اند؟

گرامي اولا اينجا بحث شما با من است نه جناب سعدي شيرازي،

ثانيا سخن من راجع به معراج بود، نه معجزات ديگر،

ثالثا من حرفي از صراحت و آن هم با اون همه تأکيد تمسخر آميز نکردم.

رابعا بنده الآن از شما جواب خواستم، نه اينکه شما برگرديد از من سؤال کنيد. شما اول جواب بنده را بدهيد تا من هم جواب شما را بدهم. در جواب سؤال که سؤال ديگري مطرح نميکنند.

پارسا مهر;911780 نوشت:
با کدام منطق می توان همچین حرفی زد...

با همان منطقي که شما اينجا مسخره مي​کنيد، گاهي اظهار مي​کنيد: پيامبر با صراحت مي​گويد...

گاهي اظهار مي​کنيد: والا به نظر من صراحت است....

گاهي هم به جاي پاسخ به سؤال، يک سؤال ديگري مطرح مي​کنيد...

تصريح قرآن مجيد به معجزه شقّ القمر را نمي​پذيريد ، بعدش مي​آييد از پيش خودتان به پيامبر دروغ مي​بنديد که پيامبر به صراحت، به وضوح، به روشني چنين مي​گويد! همون منطق هست.

پارسا مهر;911780 نوشت:
استهزا و مسخره کردن هم آداب و منطقی دارد...

بلي متأسفانه اون موقع شما پيش اونا نبوديد که آداب و منطق مسخره رو به اونا ياد بدين که اونطور که شما ميگيد مسخره کنند! حيف شد!

پارسا مهر;911780 نوشت:
اگر کافران در زمان حضرت عیسی به قولی مرض داشتند، ولی باز هم نیامدند زنده شدن مرده را ببینند و بگوید که چرا معجزه نمی آوری به استهزا!!!!!

شما اونجا همراه با حضرت عيسی تشريف داشتيد که ادّعايتان را بپذيريم؟ يا باز هم نظر شخصي خودتان است؟!

پارسا مهر;911780 نوشت:
شاید پیش خود گفته اند، این جادوگری است...بالاخره بهانه کم نبود...

به نبيّ اکرم هم همين جادوگري را نسبت داده​اند در آيات متعدد قرآني، پس معلوم ميشه که چيزهاي خارق العاده​اي ديده بودند، وگرنه همينجوري که نميشه به کسي نسبت سحر داد.

قرآن مجيد يک سيستم يکپارچه​اي است که براي فهم منظور آيات، بايد مجموع قرآن را در نظر بگيريد

نه اينکه يک آيه را بهانه کنيد که اينجا اينطور ميگه، مثلا اينجا ميگه لا إکراه في الدين، پس ديگه نبايد اجبار و الزامي در امور ديني باشه.

نه خير اينطور نيست گرامي، بايد به مجموع کلّ آيات قرآني توجه کنيد، نه اينکه يک آيه را بهانه و مستمسک خودتان قرار دهيد.

[="Navy"]

پارسا مهر;911780 نوشت:
خوب برادر من، می بینید که آنها مرض داشتند ولی نگفتند که این پیامبر چرا معجزه نمی کند...بلکه گفتن که این ساحر است و در واقع غیر مستقیم گفتند که راهی برای تمایز معجزه از غیر معجزه نیست...دیگر دست به شکایت وو گله بر نداشتند که چرا معجزه نمی آورد...

گرامي اولا اين عقلاً ممکن است که آنهايي که گفتند چرا معجزه نمي​آورد غير از آنهايي باشد که معجزه را ديده بودند،

ثانيا منظور ايشان از اينکه معجزه، معجزات اقتراحي بوده که خودشان به ميل خودشان طرح مي​کردند و مي​خواستند که حضرت فورا انجامش دهد، به عنوان مثال: شقّ القمر يک معجزه اقتراحي بود،

ولي معجزات ديگر که جزو همون 4000 معجزه ، معجزات درخواستي ايشان نبود، بلکه معجزات تأييدي از سوي خداوند بود،

آنها ميخواستند حضرت آن معجزاتي را بياورد که اينها طراحي مي​کردند و به معجزات تأييدي آن حضرت، قانع نبودند يا از باب تمسخر، آن معجزات را معجزه نمي​دانستند.

بايد به يك نكته دقيقا توجه داشت كه مخالفان انبياء ، همواره داراى حسن نيت نبودند ، يعنى معجزات را براى يافتن حق نمىخواستند ،

بلكه به عنوان لجاجت و عدم تسليم در برابر حق هر زمان پيشنهاد معجزه و خارق عادت عجيب و غريبى مىكردند .

اين گونه معجزات كه معجزات اقتراحى ناميده مىشود هرگز براى كشف حقيقت نبوده ، و به همين دليل پيامبران هرگز در برابر آن تسليم نمىشدند ،

در حقيقت اين دسته از كافران لجوج فكر مىكردند كه پيامبر ص ادعا مىكند من قادر بر انجام همه چيزم و خارق العاده گر مىباشم !

و در اينجا نشسته‌ام كه هر كس پيشنهاد هر امر خارق العاده اى كند براى او انجام دهم !

ولى پيامبران با ذكر اين حقيقت كه معجزات بدست خدا است و به فرمان او انجام مىگيرد و ما وظيفه تعليم و تربيت مردم را داريم ، دست رد بر سينه اين گونه افراد مىزدند .

ثالثا هيچ استبعادي ندارد کسي که معجزه​اي ديده، مجددا درخواست معجزه کند که چرا معجزه​ي دلخواه ما را نمي​آورد؛

چون معجزات دلخواهي را طرح مي​کردند که حضرت فورا انجامش دهد،

مثلا گاهي درخواست تکلّم خدا را مطرح مي​کردند، گاهي افتادن آسمان را، گاهي نزول فرشتگان را، گاهي پرواز به آسمان را، گاهي آوردن خود خدا را !! همانطور که خودتان هم اذعان کرديد:

پارسا مهر;911780 نوشت:
ببینید که مخالفان تا چه حد در بی معجزه گی دست و پا می زدند که اینگونه لب به شکایت باز می کنند:" يا چنان که گفته اي آسمان را پاره پاره بر سر ما افکني يا خدا و فرشتگان را پيش ما حاضر آوري" سوره اسراء آیه 92
آنها و همه منكران لجوج پيوسته به دنبال « معجزات اقتراحى » مىروند انتظار دارند كه پيامبر به صورت يك « خارقالعاده گر » در گوشه اى بنشيند و

هر يك از آنها از در وارد شوند ، و هر معجزه اى مايل هستند پيشنهاد كنند او هم بلافاصله به آنها ارائه دهد ، و تازه آنها اگر مايل نبودند ايمان نياورند ! .

در حالى كه مى​دانيم وظيفه پيامبران در درجه اول تبليغ و تعليم و هشدار و انذار است و خارق عادات امورى استثنايى هستند كه به مقدار لازم و ضرورت ، آن هم به فرمان خدا ( نه به خواست پيامبر ) انجام مى​گردد ،

ولى كرارا در آيات قرآن مىخوانيم كه گروه هايى از معاندان بىآنكه اعتنايى به اين واقعيت داشته باشند ، پيوسته مزاحم پيامبران مىشدند و چنين درخواستهايى را داشتند.

قرآن در پاسخ آنها مىگويد : « اى پيامبر به اينها بگو كه خداوند هر كه را بخواهد گمراه مى​كند و هر كس كه به سوى او باز گردد مشمول هدايتش قرار مى​دهد»

( قُلْ إِنَّ اللَّه يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَيَهْدِي إِلَيْه مَنْ أَنابَ ).

اشاره به اينكه كمبود شما از ناحيه اعجاز نيست، چرا كه بقدر كافى پيامبر ارائه معجزه كرده است،

البته بنده تعداد 4000 معجزه را نه تأييد و نه رد مي​کنم و استبعادي هم در آن نمي​بينم ولي

مسلما پيامبر اسلام علاوه بر قرآن معجزات ديگرى نيز داشته و تواريخ اسلام و بعضى از آيات قرآن گواه بر اين حقيقت است.

كمبود شما از درون وجود خودتان است ، لجاجتها ، تعصبها ، جهالتها ، و گناهانى كه سد راه توفيق مىشود مانع از ايمان شما است .

خلاصه منظور آنها هر گونه معجزه اى نبوده است، بلكه منظور آنها اين بوده كه هر وقت معجزه اى به ميل خود پيشنهاد كنند فورا آن را انجام دهد !

آنها چنين مىپنداشتند كه اعجاز امرى است در اختيار حضرت محمد صلی الله عليه وآله و هر وقت و هر گونه اراده كند مى​تواند انجام دهد،

و علاوه بر اين موظف است از اين نيروى خود در برابر هر مدّعى لجوج و بهانه جو استفاده كند و مطابق ميل او عمل نمايد.

لذا بلافاصله به آن حضرت چنين دستور داده مى​شود كه « به آنها بگو معجزه مخصوص خدا و مربوط به جهان غيب و ما وراء طبيعت است » ( فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّه ).

بنا بر اين چيزى نيست كه در اختيار من باشد و من بر طبق هوسهاى شما هر روز معجزه تازه اى انجام دهم ، و بعدا هم با عذر و بهانه اى از ايمان آوردن خود دارى كنيد .[/]

[="Navy"]

sina_72;911847 نوشت:
سلام
آیات 181 تا 184 آل عمران رو مطالعه کنید
طبق این آیات، بجز قرآن معجزه ی دیگر پیامبر اسلام نداشته ، البته چون جزو سوال خود منم هست دارم این رو برسی میکنم و استدلال شخصی بنده هست

سلام عليکم بزرگوار قرآن مجيد يک سيستم يکپارچه​اي است که براي رسيدن به يک معنا، نمي​توان بدون توجه به آيات ديگر، فقط روي يک آيه يا آيات خاصي تمرکز کرده، معنايي را برداشت کرد.

بلکه بايد مجموع آيات قرآني را باهم در نظر گرفت.

وقتي قرآن مجيد به صراحت معجزه شق القمر را مطرح مي​کند و در آنجا جواب کافران را هم نقل مي​کند که گفتند : «سحر مستمر» چطور مي​توان ادعا کرد که غير از قرآن مجيد، معجزه ديگري نداشته؟

يعني آنقدر معجزه ديده بودند که گفتند اينها يک سري جادوي مستمر است![/]

Hadi99g;911924 نوشت:
سلام عليکم بزرگوار قرآن مجيد يک سيستم يکپارچه​اي است که براي رسيدن به يک معنا، نمي​توان بدون توجه به آيات ديگر، فقط روي يک آيه يا آيات خاصي تمرکز کرده، معنايي را برداشت کرد.

بلکه بايد مجموع آيات قرآني را باهم در نظر گرفت.

وقتي قرآن مجيد به صراحت معجزه شق القمر را مطرح مي​کند و در آنجا جواب کافران را هم نقل مي​کند که گفتند : «سحر مستمر» چطور مي​توان ادعا کرد که غير از قرآن مجيد، معجزه ديگري نداشته؟

يعني آنقدر معجزه ديده بودند که گفتند اينها يک سري جادوي مستمر است!

سلام
لطفآ با ذکر آیه دقیقآ اصلاحیه بفرمایید

سعدی شیرازی;911904 نوشت:
سلام روزنه گرامی
این دو تا تاپیک رو ببینید:
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=47302
http://www.askdin.com/showthread.php?t=47098

سلام
اینکه قرآن رو با کتاب های شعری مقایسه کرده اصلا درست نیست مطالب قرآن کجا و شعر کجا.
حالا ویژگی های زبان عربی و لهجه ی قریش هم بماند که مثل فارسی نیست و قاطع و محکمه

روزنه;912058 نوشت:
اینکه قرآن رو با کتاب های شعری مقایسه کرده اصلا درست نیست مطالب قرآن کجا و شعر کجا.
حالا ویژگی های زبان عربی و لهجه ی قریش هم بماند که مثل فارسی نیست و قاطع و محکمه

سلام
به هر حال یه دلیلی برای برتر دانستن باید ذکر بشه ...

ویژگیهای لهجه قریش ممکنه برتری این لهجه رو نشون بده، اما هدف اصلی اثبات وحیانی بودن قرآنه.

سعدی شیرازی;912078 نوشت:
سلام
به هر حال یه دلیلی برای برتر دانستن باید ذکر بشه ...

ویژگیهای لهجه قریش ممکنه برتری این لهجه رو نشون بده، اما هدف اصلی اثبات وحیانی بودن قرآنه.

برتری قرآن و کسی متوجه میشه که با زبان عربی و بلاغت و زبان های فصیح و افصح و فحی و صرف و نحو و لغت و تاریخ علم زبان شناسی و فقه اللغه و ... آگاهی داشته باشه و هرچقدر اگاهیش بیشتر باشه بیشتر شگفت زده خواهد شد. البته این ها فقط ظاهر قرآن هست
اگر کل شعرا و خطیبان فصیح هم جمع بشن نمی تونن چنین فصیح جمله ای بگن بماند که هر آیه ای و هر حرف و کلمه ای توش علوم دیگری هم نهفته و از یک عرب اون هم سالیان پیش بعیده انقدر دقیق و سنجیده سخن بگه.

مشکل ما توی فهم قرآن و اختلافاتی که توی تفسیر آیه ها وجود داره به دلیل میزان کم علم و دانش ما ها است و گاها برخی این اختلافات با گذشت زمان و پیشرفت علم کامل شده

هادی;911842 نوشت:

نوع سوّم معجزاتى است كه در حيوانات ظاهر شده، مانند تكلّم كردن گوساله آل ذريح و دعوت او مردم را به نبوّت آن حضرت (بحار الانوار 17/398) و تكلّم اطفال شيرخواره با آن حضرت (مناقب ابن شهر آشوب 1/138) و...

نوع چهارم معجزات آن حضرت است در زنده كردن مردگان و شفاى بيماران و معجزاتى كه از اعضاى شريفه آن حضرت به ظهور آمده مانند خوب شدن درد چشم اميرالمؤمنين عليه السلام به بركت آب دهان مبارك آن حضرت كه بر آن ماليده و زنده كردن آهوئى كه گوشت آن را ميل فرموده و زنده كردن بزغاله مرد انصارى را كه آن حضرت را ميهمان كرده بود به آن و تكلّم فاطمه بنت اَسَد رضى اللّه عنهما با آن حضرت در قبر و زنده كردن آن حضرت آن جوان انصارى را كه مادر كور پيرى داشت و شفا يافتن زخم سلمة بن الا كوع كه در خيبر يافته بود به بركت آن حضرت و ملتئم و خوب شدن دست بريده معاذ بن عفرا و پاى محمّد بن مسلمة و پاى عبداللّه عتيك و چشم قتاده كه از حدقه بيرون آمده بود به بركت آن حضرت و سير كردن آن حضرت چندين هزار كس را از چند دانه خرما و سيراب كردن جماعتى را با اسبان و شترانشان از آبى كه از بين انگشتان مباركش جوشيد الى غير ذلك (ر. ك بحار الانوار 18/1 45، باب 6 7)

دندانهاى آسيب ناپذير
سيد مرتضى و ابن شهر آشوب روايت كرده اند كه نابغه جَعْدى كه از شُعراى حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم تعداد شده قصيده اى در خدمت آن حضرت مى خواند تا رسيد به اين شعر

بَلَغْنَا السَّمآءَ مَجْدنا وَجدُودَنا

وَاِنّا لَنَرجُوفَوْقَ ذلِكَ مَظْهَرا

مضمون شعر اين است كه ما رسيديم به آسمان از عزّت و كرم و اميدواريم بالاتر از آن را، حضرت فرمود كه بالاتر از آسمان كجا را گمان دارى؟ گفت بهشت يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم ! حضرت فرمود كه نيكو گفتى خدا دهان ترا نشكند راوى گفت من او را ديدم صد و سى سال از عمر او گذشته بود و دندانهاى او در پاكيزگى و سفيدى مانند گل بابونه بود و جميع بدنش درهم شكسته بود به غير از دهانش و به روايت ديگر هر دندانش كه مى افتاد از آن بهتر مى روئيد. (امالى سيد مرتضى 1/192، مناقب ابن شهر آشوب 1/117، اشعار جعدى در ص 214 مناقب آمده است)

خرماى تازه از درخت خشك (مناقب ابن شهر آشوب 1/161 162. با مقدارى تفاوت)

زنده كردن دو بچه
راوندى روايت كرده است كه يكى از انصار بزغاله اى داشت آن را ذبح كرد به زوجه خود گفت كه بعضى را بپزيد و بعضى بريان كنيد شايد حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم ما را مُشرّف گرداند و امشب در خانه ما افطار كند و به سوى مسجد رفت و دو طفل خُرد داشت چون ديدند كه پدر ايشان بزغاله را كشت يكى به ديگرى گفت بيا تو را ذبح كنم و كارد را گرفت و او را ذبح كرد. مادر كه آن حال را مشاهده كرد فرياد كرد و آن پسر ديگر از ترس گريخت و از غرفه به زير افتاد و مرد. آن زن مؤمنه هر دو طفل مرده خود را پنهان كرد و طعام را براى قدوم حضرت مهيا كرد، چون حضرت داخل خانه انصارى شد جبرئيل فرود آمد و گفت يا رسول اللّه ! بفرما كه پسرهايش را حاضر گرداند، چون پدر به طلب پسرها بيرون رفت مادر ايشان گفت حاضر نيستند و به جائى رفته اند. برگشت و گفت حاضر نيستند. حضرت فرمود كه البتّه بايد حاضر شوند و باز پدر بيرون آمد و مبالغه كرد مادر او را بر حقيقت مطّلع گردانيد و پدر آن دو فرزند مرده را نزد حضرت حاضر كرد حضرت دعا كرد و خدا هر دو را زنده كرد و عمر بسيار كردند. (خرائج راوندى 2/926)

بركت در طعام ابوايّوب
ششم از حضرت سلمان (ره) روايت است كه چون حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم داخل مدينه شد به خانه ابوايّوب انصارى فرود آمد و در خانه او به غير از يك بزغاله و يك صاع گندم نبود. بزغاله را براى آن حضرت بريان كرد و گندم را نان پخت و به نزد حضرت آورد و حضرت فرمود كه در ميان مردم ندا كنند كه هر كه طعام مى خواهد بيايد به خانه ابوايّوب، پس ابوايّوب ندا مى كرد و مردم مى دويدند و مى آمدند مانند سيلاب تا خانه پر شد و همه خوردند و سير شدند و طعام كم نشد، پس حضرت فرمود كه استخوانها را جمع كردند و در ميان پوست بزغاله گذاشت و فرمود برخيز به اذن خدا! پس بزغاله زنده شد و ايستاد ومردم صدابه گفتن شهادتَيْن بلند كردند. (مناقب ابن شهر آشوب 1/174)

شفاى مشرك و ايمان آوردن او (إعلام الورى طبرسى 1/84 85، خرائج راوندى 1/33)

بركت در گوسفند اُمّ معبد (إعلام الورى طبرسى 1/76 77)

بزرگ شدن خانه و تمام نشدن غذا (بحارالانوار 18/32 34)

پس چرا هیچوقت از
این معجزات ذکری نمیشود مثلا معجزات پیامبران دیگر آنقدر ذکر شده که همه به آن آگاهی داریم اما از معجزات پیامبر خود خبر نداریم چرا معجزات ایشان همانند سایر پیامبران مشهور نشده است؟

mehrdaad.;914880 نوشت:
پس چرا هیچوقت از
این معجزات ذکری نمیشود مثلا معجزات پیامبران دیگر آنقدر ذکر شده که همه به آن آگاهی داریم اما از معجزات پیامبر خود خبر نداریم چرا معجزات ایشان همانند سایر پیامبران مشهور نشده است؟

با سلام و احترام

یکی از مهم ترین معجزات رسول اکرم صلی الله علیه و آله قرآن کریم است، اعجاز قرآن کریم اهمیّت بسزایی دارد چه اینکه معجزه ای جاوید برای تمامی دوران هاست لذا این امر باعث شده اعجاز قرآن سایر معجزات رسول اکرم را تحت الشعاع خود قرار دهد.
ناگفته نماند چند معجزه دیگر از رسول اکرم در خود قرآن ذکر شده است، مانند معراج یا شق القمر و ... . منتهی نور اعجاز قرن کریم سایر معجزات را تحت الشعاع خود قرار داده و سایر معجزات حضرت به چشم نمی آید و الا همچنانکه در پست های قبل عرض شد رسول الله صلی الله علیه و آله معجزات زیادی داشتند.

پارسا مهر;911584 نوشت:
سلام...قرآن به صراحت، به روشنی به وضوح...دیگه نمی دانم با چه کلمه ای توصیف کنم...بیان می کند که پیامبر معجزه انجام نداده اند...تا جایی که معجزه بودن قرآن هم با تردید هایی همراه می شود...بعد آنوقت کارشناس می فرمایند پیامبر 4000 معجره داشته اند...این که بگوییم پیامبر فلان تا معجزه داشته یعنی اینکه اعتراف بکنیم ما پشیزی به سخنان پیامبر اهمیت نمی دهیم...پیامبر، با صراحت می گویند من معجزه نکرده ام...بعد ما پشیزی به سخن پیامبر اهیمت نمی دهیم و می گوییم، خیر پیامبر شما نمی دانید، شما 4000 تا معجزه انجام داده اید...یعنی داریم با صدای بلند می گوییم که پشیزی برای سخن پیامبر اهمیت و ارزش قائل نیستیم...پناه بر خدا....البته نظریه دیگر اینکه داریم می گوییم که در سخن پیامبر تناقض وجود دارد...یکجا می گوید من معجزه انجام نداده ام و یک جا خلافش می گوید من فلان معجزه انجام دادم.


با سلام و احترام
در ارتبا با این مطلب لطفا تاپیک زیر را مطالعه فرمایید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=26614

پارسا مهر;911584 نوشت:
سلام...قرآن به صراحت، به روشنی به وضوح...دیگه نمی دانم با چه کلمه ای توصیف کنم...بیان می کند که پیامبر معجزه انجام نداده اند...تا جایی که معجزه بودن قرآن هم با تردید هایی همراه می شود...بعد آنوقت کارشناس می فرمایند پیامبر 4000 معجره داشته اند...این که بگوییم پیامبر فلان تا معجزه داشته یعنی اینکه اعتراف بکنیم ما پشیزی به سخنان پیامبر اهمیت نمی دهیم...پیامبر، با صراحت می گویند من معجزه نکرده ام...بعد ما پشیزی به سخن پیامبر اهیمت نمی دهیم و می گوییم، خیر پیامبر شما نمی دانید، شما 4000 تا معجزه انجام داده اید...یعنی داریم با صدای بلند می گوییم که پشیزی برای سخن پیامبر اهمیت و ارزش قائل نیستیم...پناه بر خدا....البته نظریه دیگر اینکه داریم می گوییم که در سخن پیامبر تناقض وجود دارد...یکجا می گوید من معجزه انجام نداده ام و یک جا خلافش می گوید من فلان معجزه انجام دادم.


[/HR]
با سلام جهت تکمیل اطلاعات کاربران عزیز

[h=1]معجزه هاى پیامبر اسلام (ص) در قرآن[/h] پرسش : آیا قرآن برای پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) معجزه های دیگری غیر از قرآن اثبات می کند؟
پاسخ تفصیلی: آیات قرآن حاکى است که پیامبر علاوه بر قرآن، معجزات دیگری نیز داشت، قرآن براى یک فرد مسیحى اگر کتاب الهى نباشد یک سند قطعى تاریخى بشمار مى رود، از این جهت ما در این جا با یک رشته آیات بر مطلب خود، استدلال می کنیم:
آیات مورد نظر:
شق القمر:«اِقْتَرَبَتِ السّاعَهُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ * وَ اِنْ یَرَوا آیَهً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ».(1)
(رستاخیز نزدیک شد وماه شکافت اگر معجزه اى ببینند از آن روى برمى گردانند و مى گویند همان سحر و جادوى مستمر است).
مفسّران اسلامى مانند: زمخشرى در کشاف، طبرسى در مجمع البیان و فخر رازى در مفاتیح الغیب، و ابن مسعود در تفسیرخود و ... مى نویسند:
مشرکان قریش خدمت پیامبر رسیدند و از او درخواست کردند که براى اثبات نبوت ورسالت خود ماه را دو نیم کند، حضرتش فرمود: اگرچنین کنم ایمان مى آورید؟ همگى گفتند: آرى! پیامبر از خدا درخواست کرد که خواسته آنان را عملی کند، آنگاه با انگشت خود اشاره کرد و ماه دو نیم شد و فرمود: شاهد باشید.
ممکن است سوال شود که: نزدیکى قیامت با دو نیم شدن ماه به دست پیامبر(صلی الله علیه وآله) چه تناسبى دارد که کنار هم آمده اند.
پاسخ آن روشن است زیرا انشقاق قمر، و ظهور پیامبر خاتم، از شرایط و علایم قیامت است از این جهت این جمله به هم عطف شده اند و از نظر قرآن، علایم قیامت محقق گردیده است چنانکه مى فرماید:
1. «هَلْ یَنْظُرُونَ اِلاّ السّاعَهَ اَنْ تَاْتِیَهُمْ بَغْتَهً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» .(2)
(آنان انتظار مى کشند که رستاخیز به طور ناگهانى فرا رسد ولى (بدانید) که علایم آن محقّق شده است).
2. «وَ اِنْ یَرَوا آیَهً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» .
(اگر معجزه اى ببینند از آن اعراض مى کنند و مى گویند این سحر وجادوى مستمر است).
مقصود از «آیه» که به معنى نشانه است غیر از قرآن است به دلیل این که مى گوید:«یَرَوا » (ببینند) واگر مقصود، قرآن بود مناسب بود که به جاى دیدن، لفظ «نزول» و مانند آنرا به کار ببرد.
این «معجزه دیده شده» ، همان «شق قمر» است که در آیه ى پیش وارد شده است.
با دقّت در این فراز، روشن مى گردد که ظرف و زمان دو نیم شدن ماه، در این جهان است نه در آستانه ى آخرت، زیرا در آن زمان کسى نمى تواند بگوید این همان سحر مستمرى است که نیاکان ما نیز با آن روبرو بودند!
معراج پیامبر:
معراج پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در دل شب از مسجد الحرام تا مسجد اقصى یکى از معجزات پیامبر (صلی الله علیه وآله) است که هم پیامبر مدعى آن بود و هم قرآن به صراحت کامل از آن خبر مى دهد و مى گوید: «سُبْحانَ الَّذِی اَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَى الْمَسْجِدِ الاَقْصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ».(3)
(منزه وپیراسته است خدایى که پیامبر خود را شب هنگام از مسجد الحرام تا مسجد اقصى برد تا برخى از آیات و نشانه هاى قدرت خود را نشان او بدهد، او است شنوا و بینا).
سیر پیامبر گرامى(صلی الله علیه وآله) در نیمه ى شب از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى بدون وسایل امروزى سیر اعجازى بود و از توانایى بشر بیرون بود. خود قرآن این اعجاز را براى پیامبر (صل الله علیه وآله) ثابت مى نماید و از آن در سوره دیگر(4) سرسختانه دفاع مى کند، حتى مى رساند که مسجد الاقصى آخرین نقطه سیر او نبوده، بلکه از آنجا به سوى جهان بالا نیز عروج نمود.
گفتنی است روایات واحادیث اسلامى درباره ى معراج آن قدر فراوان است که هرگز نمى توان گفت این احادیث و اخبار همگى مجعول و موضوع مى باشد.
مباهله :
موضوع مباهله ى پیامبر (صلی الله علیه وآله) با مسیحیان نجران مطلبى است که قرآن در سوره ى آل عمران آیه ى شصت و یک، متذکر آن مى گردد و مى رساند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) حاضر شد براى اثبات حقانیت آیین خود با سران «نجران» به مباهله برخیزد و وعده قطعى داد که اگر براى مباهله حاضر شوند عذاب الهى دروغگویان (نصاراى نجران) را فرا خواهد گرفت.
پیامبر نه تنها آماده ى مباهله با مسیحیان نجران بود، بلکه نداى او در این قسمت وسیع وگسترده بود وخدا به او امر کرد که بگوید: « فَمَنْ حاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَواْ نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ اللّهِ عَلَى الْکاذِبینَ ».(5)
(پس از علم ویقین ، هرگاه کسى با تو، به محاجّه برخیزد بگو بیایید فرزندان وزنان وجان خود را دعوت کنیم وبه مباهله برخیزیم ولعنت خدا را بر گروه دروغگو قرار دهیم).
نصاراى نجران آماده ى مباهله شدند ولى وضع پیامبر (صلی الله علیه وآله) ونحوه ى حضور او در میدان مباهله، آنان را از ورود به مباهله منصرف ساخت و فهمیدند که در این مباهله عذاب قطعى خدا، آنان را خواهد گرفت.
نه تنها آنان حاضر نشدند، بلکه با وجود چنین نداى وسیع، تا پیامبر زنده بود کسى حاضر به مباهله نشد، درست است که اعجاز پیامبر(صلی الله علیه وآله) به خاطر انصراف مسیحیان نجران، جامه ى عمل نپوشید امّا از این که پیامبر آماده ى چنین اعجازى گردید پاسخ دندان شکنى است براى کسانى که مى گویند پیامبر هیچ گاه مدعى اعجاز نبود وهر موقع معجزه مى طلبیدند،از آوردن آن سر باز مى زد، و مى گفت که من تنها منذر و مبشرم.
بیّنات پیامبر: «کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ اِیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا اَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ... ».(6)
(چگونه خداوند هدایت مى کند گروهى را که پس از ایمان کفر ورزیدند وگواهى دادند که پیامبر حق است ودلایل حقانیت او بر آنان رسید؟!)
این آیه حاکى است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) داراى بیّنات بود ومقصود از آن معجزات است .
آنچه باید توجه کرد جمله ى «وَجاءَهُمُ الْبَیِّناتُ» است «بیّنات» جمع «بیّنه» به معناى دلیل و شاهد است که مبیّن و روشنگر حقیقت مى باشد.
در بدو نظر ممکن است تصوّر شود که مقصود از «بیّنات» همان قرآن و یا بشارات نبوت پیامبر در کتابهاى آسمانى است ولى با ملاحظه آیات دیگر که در آنها این لفظ در معجزات و امور خارق العاده به کار رفته است مى توان گفت که مقصود از آن در این آیه، یا خصوص معجزات وخارق العاده ها است و یا معنایى وسیع است که شامل معجزات نیز مى شود و جهتى ندارد که مفاد آیه را در قرآن و یا بشارات نبوت آن حضرت در عهدین منحصر بدانیم.
اینک آیات:
1. «...وَ آتَیْنا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ...» .(7)؛ (به عیسى بن مریم معجزات دادیم).
2. «...ثُمَّ اتَّخَذُوا العِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ...» .(8)
(پس از معجزاتى که آنان (بنى اسراییل) دیدند، گوساله را معبود خود اتّخاذ کردند).
3.« ...اِذْ جِیْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ...»(9)؛ (با معجزات به سوى آنان آمدى).
4. «...وَلَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ...» (10)؛ (رسولان آنان به سوى آنها با معجزات آمدند).(11)
معجزه دیگر اینکه پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) مانند مسیح از غیب خبر مى داد :
قرآن مجید یکى از معجزه هاى حضرت مسیح را این مى داند که وى از غیب خبر مى داد و مى گفت:
«...وَ اُنَبِّیُکُمْ بِما تَاْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ...» .(12)
(از آنچه که مى خورید و در خانه هاى خویش ذخیره مى کنید خبر مى دهم).
این جمله در کنار سایر معجزات حضرت مسیح وارد شده است، پیامبر گرامى (صلی الله علیه وآله) به وسیله ى وحى الهى از یک عده حوادث غیبى خبرداد، تعداد خبرهاى غیبى قرآن، بیش از آن است که در این مجال بتوان به آنها اشاره نمود، از باب نمونه: (13)
پیامبر گرامى (ص) به وسیله ى وحى الهى از پیروزى رومیان پس از شکست(14) و از مرگ ابولهب وهمسر او ام جمیل ، بر حالت کفر(15) وهمچنین از مرگ ولید بن مغیره بر حالت کفر وشرک(16) و از شکست قریش در جنگ بدر(17) ... خبرداده است آیا این خبرهاى غیبى گواه بر آن نیست که پیامبر گرامى (صلی الله علیه وآله) علاوه بر قرآن معجزه ى دیگرى نیز داشته است؟ (18) پی نوشت:
(1). سوره قمر، آیه 1 و2.
(2). سوره زخرف، آیه66.
(3). سوره اسراء، آیه1 .
(4). سوره نجم، آیه 13 ـ 18.
(5). سوره آل عمران، آیه61.
(6). سوره آل عمران، آیه86.
(7). سوره بقره، آیه87.
(8). سوره نساء، آیه153.
(9). سوره مائده، آیه110.
(10). سوره اعراف، آیه 101).
(11). آیات دیگرى که مقصود از بیّنات در آنها همان معجزات وخارق العادات است، شما مى توانید به سوره ى یونس آیه هاى 13 و74، سوره ى نحل آیه 44 ، سوره ى طه آیه 72، سوره ى مؤمن آیه 28، سوره ى حدید آیه 25، وسوره ى تغابن آیه 16 و... مراجعه بفرمایید.
درست است که معناى لغوى « بیّنات» ، معجزات وامور خارق العاده نیست بلکه یک معناى وسیعى دارد که یکى از مصادیق آن همان معجزه است و« بیّنه» یعنى چیزى که حقیقت را بیان وروشن مى سازد واگر به معجزه « بینه» مى گویند از این جهت است که معجزه روشنگر ارتباط پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم با خدا و صدق رسالت او است، ولى از آنجا که از این لفظ در آیات زیادى خصوص معجزه اراده شده است، از این جهت باید لفظ بیّنات را در آیه مورد بحث طورى تفسیر کرد که شامل معجزه وخارق العاده نیز بشود.
(12). سوره آل عمران، آیه 49)
(13) در کتاب مفاهیم القرآن درباره¬ى خبرهاى غیبى قرآن به گونه اى مشروح بحث شده است به جلد سوم، صفحات 503 تا 508 از آن کتاب مراجعه بفرمایید.
(14). غُلِبَتِ الرُّومُ ... . سوره روم، آیه 2.
(15). تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَب.... سوره مسد تا آخر.
(16). سَأُصْلیهِ سَقَرَ * وَ ما أَدْریکَ ما سَقَرَ . سوره مدثر، آیه26 ـ 27.
(17). سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَیُوَلُّونَ الدُّبُر . سوره قمر، آیه 45.
(18). گردآوری از کتاب: منشور جاوید، شیخ جعفر سبحانی، ج7، ص209ـ 223 .

kalame yar;915071 نوشت:
شق القمر:«اِقْتَرَبَتِ السّاعَهُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ * وَ اِنْ یَرَوا آیَهً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ».(1)
(رستاخیز نزدیک شد وماه شکافت اگر معجزه اى ببینند از آن روى برمى گردانند و مى گویند همان سحر و جادوى مستمر است).

با سلام....کم نیستند علمایی که یا مسلمانانی که این آیات را مربوط به قیامت می دانند و اعتقاد دارند که این آیات اشاره به آخرالزمان یا قیامت است....این آیات صراحتی در معجزه پیامبر ندارند...چه بگویم که این آیه گویاست:

سوره اسراء آیه 59:
وَ مَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفًا (59)
و هيچ چيز، ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اينكه پيشينيان، آن معجزات را تكذيب كردند و به قوم ثمود ناقه داديم كه معجزه اى روشن بود، ولى به آن ستم كردند و ما معجزات را جز براى هشدار دادن به مردم نمي فرستيم. (59)

اگر هم این آیه معجزه را ثابت می کند فقط برای مومن و مسلمان است...نه مسیحی یا غیر مسلمان، چون، این آیه کم و کیف شق القمر را نشان نمی دهد...از کجا معلوم که یک پدیده ساده طبیعی به عنوان معجزه جا زده نشده...کم و کیف شق القمر در این آیه به روشنی آمده؟ثابت می کند؟آیا بر ما حجت است؟اصلا دو نیم شدن ماه را کی دیده...آیا همگان شاهد بودن...؟خلاصه صرف این آیه نمی شود گفت پیامبر قطعا معجره ای غیر قرآن انجام داده اند، نهایت شاید درون دینی که نگاه کنیم و قرآن را کلام الله فرض کرده باشیم بگوییم این آیه اشاره به معجزه ای دارد، یعنی این آیه نهایت برای یک مومن و مسلمان ثابت می کند که قرآن معجزه انجام داده اند و نشان می دهد که البته در قرآن تناقض هست...یک آیه می گوید پیامبر معجزه انجام داده اند ویک سری آیات خلافش را....
نظر شما در مورد این آیه چیست

kalame yar;915071 نوشت:
مباهله

بنده هرچی دو دوتا چهار تا کردم...متوجه نشدم ماجرای مباهله کجایش به معجزه شبیه است...گویا نویسنده ی متن، تعریف جدیدی از معجزه در سر داشته....معجزه کاریست که کسی توان انجام آن را نداشته باشد، اینجا پیامبر چه انجام داده اند که کسی توان انجامش را نداشته

kalame yar;915071 نوشت:
عداد خبرهاى غیبى قرآن، بیش از آن است که در این مجال بتوان به آنها اشاره نمود، از باب نمونه: (13)

بارها در مورد این به اصلاح اخبار غیبی سخن به میان آمده...ولی من باب مثال، ماجرای ابولهب را مثال زده اید....این واقعا کجایش معجزه است...انصاف هم خوب چیزی است...همین حالا بنده می توانم که قسم بخورم که یکی مثل جرد بوش هیچگاه تا ابد مسلمان نخواهد شد....این می شود اسمش معجزه؟؟آدم قدرت پیشگویی بسیاری از حوادث را دارد..

Hadi99g;911921 نوشت:
إنّا لله وإنّا إليه راجعون!

بزرگوار يعني چي که به نظر من ...؟!

شما چند بار تأکيد کردي که پيامبر به صراحت مي​گويد من معجزه نکرده​ام!

پيامبر کجا مي​گويد اين حرف رو؟

يا ادّعا مي​کنيد قرآن مجيد به صراحت ، به روشني ، به وضوح ، بيان مي​کند که پيامبر معجزه نکرده! :


گرامی بنده آیه آوردم و نشان دادم چطور به صراحت پیامش نمایان است...حالا شما بهانه های عجیب و خارق العاده می آورید بنده چه دارم بگویم...می گویید که مردم به تمسخر میگویند که پیامبر معجزه بیاور...در حالی که پیامبر معجزه می آورد....شگفت انگیز است این پاسخ...بعد پاسخ پیامبر به این تمسخر کنندگان بی آبرو چیست...آن شگفت انگیز تر...تعصب را کنار بگذارید...با ذهنی بی طرف پیام ها را بخوانید...خوشحال می شوم نظرتان را در مورد این آیه بدانم، البته بنده بارها تکرار کردم، ایات از این دست بسیار است...وقتی همه را کنار هم می خوانیم شکی نیست که پیامبر دارد به طور غیر مستقیم با صراحت می گوید که من معجزه ای انجام ندادم....
وَ مَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفًا (59)
و هيچ چيز، ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اينكه پيشينيان، آن معجزات را تكذيب كردند و به قوم ثمود ناقه داديم كه معجزه اى روشن بود، ولى به آن ستم كردند و ما معجزات را جز براى هشدار دادن به مردم نمي فرستيم. (59)
این آیات صراحت دارد...مگر اینکه ما به طرز ناشیانه ای بهانه بیاوریم که اشخاص قصد تمشخر داشته اند!!!!!
یک لحظه تامل کنید...پیامبر ماه را دو نیم می کند...کودکی را زنده می کند...بعد مخاطبان می گویند که چرا معجزه ای نمی آوری!!!!!!!!!!!!!!!!!چرا...چون قصد تمسخر دارند!!!!بعد پاسخ پیامبر به این تمسخر کنندگان که آشکار خود را به دیوانگی زده اند چیست....خیلی عاقلانه....مثلا اینکه ما به گذشتگان معجزه انجام دادیدم و آنها انکار کردند!!!!!!!!!!!!گرامی کمی تامل و انصاف داشته باشید...

Hadi99g;911922 نوشت:
رابعا بنده الآن از شما جواب خواستم، نه اينکه شما برگرديد از من سؤال کنيد. شما اول جواب بنده را بدهيد تا من هم جواب شما را بدهم. در جواب سؤال که سؤال ديگري مطرح نميکنند

گرامی بنده خواستم بدانم از نظر شما صراحت چه معنا دارد که فهمیدم!!!!
Hadi99g;911922 نوشت:
گاهي اظهار مي​کنيد: والا به نظر من صراحت است....

گاهي هم به جاي پاسخ به سؤال، يک سؤال ديگري مطرح مي​کنيد...


من نمی دانم چرا گیر دادید که من گفته ام به نظر من....مگر هرچه شما حرف می زنید نظر شما نیست...عجیب است به خدا...بنده توضیح دادم که چرا و از چه نظر به نظر بنده، این پیام صراحت دارد...بعد شما تذکر می دهید و گیر داده اید که چرا بنده می گویم از نظر من!!!!!!!!!!پس از نظر من نه از نظر رئیس جمهور؟بنده توضیح دادم چطور صراحت دارد....آیا بنده به صرف گفتن نظر من است...کوتاه آمدم؟؟عجب!

Hadi99g;911923 نوشت:
گرامي اولا اين عقلاً ممکن است که آنهايي که گفتند چرا معجزه نمي​آورد غير از آنهايي باشد که معجزه را ديده بودند،

لزومی ندارد که معجزه را دیده باشند...همین که خبرش هم به آنها رسیده باشد، از طریق اشخاص موثق که قطعا رسیده کافیست....

بنده منتظر نظر شما در مورد آیه مورد اشاره در پست قبلی هستم...

باز هم بنده اعتقاد دارم که این دست آیا صراحت دارند که پیامبر معجزه انجام نداده اند...اگر هم آیه ای هست که اشاره به معجزه انجام دادن پیامبر دارند...پس باید بپذیریم که قرآن متناقض است...

پارسا مهر;915096 نوشت:
بنده منتظر نظر شما در مورد آیه مورد اشاره در پست قبلی هستم...

[=times new roman][=fixedsys]بنده هم جوابش را قبلا بهتون گفتم که منظور این آیات، معجزات اقتراحی است نه معجزات تأییدی. فرقش را هم قبلا گفتم،

قرار باشه هر کی از راه برسه یه معجزه بخواد اون وقت رسول الله باید زندگیش رو ول کنه به این درخواست‌ها جواب بده!

[=times new roman][=fixedsys]استاد طباطبائی هم در مجلّد 19 المیزان در این زمینه می‌نویسد :

[=times new roman]هذا في الآيات المرسلة باقتراح من الناس دون الآيات التي تؤيد بها الرسالة[=times new roman] كالقرآن المؤيد لرسالة النبي صلى الله عليه وآله وسلم

و كآيتي العصا واليد لموسى عليه السلام و آية إحياء الموتى و غيرها لعيسى عليه السلام ،

و كذا الآيات النازلة لطفا منه سبحانه كالخوارق الصادرة عن النبي صلى الله عليه وآله و [=times new roman]سلم لا عن اقتراح منهم .

پارسا مهر;915096 نوشت:
لزومی ندارد که معجزه را دیده باشند...همین که خبرش هم به آنها رسیده باشد، از طریق اشخاص موثق که قطعا رسیده کافیست....

[=fixedsys]کافیست بله، امّا برای کی؟ برای کسی که دنبال حقیقت است و برای اونا هم کافی شد و ایمان آوردند،

برای امثال ابوذر و سلمان فارسی که یک عمر دنبال حقیقت بودند و با مشاهده‌ی حقیقت، به آن ایمان آوردند،

امّا نه برای امثال شما که دنبال حقیقت نیستند بلکه دنبال خواسته‌های خودشان هستند، معجزه برای اونا عبارتست از تأمین خواسته‌های اونا!

برای او اگه صد هزار تا هم معجزه بیاری روی هر کدوم یه اسمی میذاره ردّش میکنه،

یکی رو میگه سحر، یکی رو میگه کهانت، یه بار اصلا خدا رو انکار میکنه،... یه بار میاد میگه اصلا معجزه دلیلی بر نبوّت نیست...

[=times new roman][=fixedsys]اونقدر معجزه دیده بودند که اسمش رو گذاشتند :

[=times new roman]سِحرٌ مُستمِرٌّ[=times new roman][=fixedsys] !

در قرآن مجید هم برای بعضی گروه‌ها به صراحت فرموده که اگه هر معجزه‌ای رو برای اونا بیاری از تو تبعیّت نخواهند کرد:



[=times new roman]وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَک

[=times new roman]
والله الهادی إلیٰ سواء السبیل.

پارسا مهر;915091 نوشت:
با سلام....کم نیستند علمایی که یا مسلمانانی که این آیات را مربوط به قیامت می دانند و اعتقاد دارند که این آیات اشاره به آخرالزمان یا قیامت است....این آیات صراحتی در معجزه پیامبر ندارند...چه بگویم که این آیه گویاست:

سوره اسراء آیه 59:
وَ مَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفًا (59)
و هيچ چيز، ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اينكه پيشينيان، آن معجزات را تكذيب كردند و به قوم ثمود ناقه داديم كه معجزه اى روشن بود، ولى به آن ستم كردند و ما معجزات را جز براى هشدار دادن به مردم نمي فرستيم. (59)

اگر هم این آیه معجزه را ثابت می کند فقط برای مومن و مسلمان است...نه مسیحی یا غیر مسلمان، چون، این آیه کم و کیف شق القمر را نشان نمی دهد...از کجا معلوم که یک پدیده ساده طبیعی به عنوان معجزه جا زده نشده...کم و کیف شق القمر در این آیه به روشنی آمده؟ثابت می کند؟آیا بر ما حجت است؟اصلا دو نیم شدن ماه را کی دیده...آیا همگان شاهد بودن...؟خلاصه صرف این آیه نمی شود گفت پیامبر قطعا معجره ای غیر قرآن انجام داده اند، نهایت شاید درون دینی که نگاه کنیم و قرآن را کلام الله فرض کرده باشیم بگوییم این آیه اشاره به معجزه ای دارد، یعنی این آیه نهایت برای یک مومن و مسلمان ثابت می کند که قرآن معجزه انجام داده اند و نشان می دهد که البته در قرآن تناقض هست...یک آیه می گوید پیامبر معجزه انجام داده اند ویک سری آیات خلافش را....
نظر شما در مورد این آیه چیست

باسلام و عرض ادب و احترام

برای تبیین هر چه بیشتر مطلب، ذکر چند نکته ضروریست.
1-معجزه شق القمر به دست رسول خدا (ص) در مكه و قبل از هجرت و به پيشنهاد مشركين، مساله‏ اى است كه مورد قبول همه مسلمين است، و كسى از ايشان در آن ترديد نكرده.
و از قرآن كريم آياتى كه به روشنى بر آن دلالت دارد يكى آيه مورد بحث است كه فرموده:" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ"، چون همانطور كه قبلا اشاره كرديم كلمه" آيت" در آيه دوم جز اينكه همان باشد كه در جمله‏" انْشَقَّ الْقَمَرُ" از آن خبر داده، با هيچ آيتى ديگر منطبق نيست، براى اينكه نزديك‏ترين معجزه با نزول اين آيه، همان معجزه شق القمر بوده كه مشركين از آن مانند ساير آيات اعراض كردند و گفتند: سحرى است مستمر.

در بین روایات نیز روايات بیشمارى بر آن دلالت دارد كه شيعه و سنى‏ آنها را نقل كرده ‏اند، و محدثين هر دو طايفه آنها را پذيرفته‏ اند،

پس هم قرآن بر وقوع چنين معجزه‏ اى دلالت دارد و هم سنت.

2- بعضى‏ ها به وقوع چنين معجزه ‏اى اشكال كرده و گفته‏ اند: اينكه معجزات‏ پيامبر (ص) با اقتراح و پيشنهاد مردم انجام شود، با آيه‏" وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلَّا تَخْوِيفاً"منافات دارد، براى اينكه از اين آيه يا چنين استفاده می شود كه ما ديگر براى اين امت معجزاتى نمی فرستيم براى اينكه هر چه معجزه براى امت‏هاى سابق فرستاديم همه را تكذيب كردند، و اين امت هم مثل همان امت‏ها بوده و داراى طبيعت همانها هستند، در نتيجه اينان نيز معجزات‏ ما را تكذيب خواهند كرد، و وقتى معجزه اثر نداشته باشد، ديگر چه فايده‏ اى در فرستادن آن است؟

و يااین که از آیه چنین استفاده می كنيم كه می خواهد بفرمايد: ما هيچ معجزه‏ اى براى اين امت نمی فرستيم، براى اينكه اگر بفرستيم اين امت نيز مانند ساير امت‏هاى گذشته آن را تكذيب می كنند، و در اثر تكذيب معذب و هلاك می ىشوند، و ما نمی خواهيم اين امت منقرض گشته به عذاب استيصال گرفتار آيد. پس به هر حال آيه فوق دلالت دارد كه خداى تعالى هيچ معجزه‏ اى به اقتراح و پيشنهاد اين امت نمی فرستد، آن طور كه در امت‏هاى گذشته می ‏فرستاد.
البته باید توجه داشت که اين اشكال در خصوص معجزاتى است كه با اقتراح و پيشنهاد مردم جارى شود، نه آن معجزاتى كه خود خداى تعالى و بدون پیشنهاد مردم، به منظور تاييد رسالت يك پيامبر جارى می كند، مانند معجزه قرآن براى پيامبر اسلام، و دو معجزه عصا و يد (بيضا) براى موسى (ع) و معجزه زنده كردن مردگان و غيره براى عيسى‏(ع)، و همچنين آيات نازله ديگر كه همه لطفى است از ناحيه خداى تعالى، و نيز مانند سایر معجزاتى كه از پيامبر اسلام سر زد بدون اينكه مردم از او خواسته باشند.

پس به حكم آيه 59 سوره اسرى هيچ پيغمبرى نمی تواند به پيشنهاد مردم معجزه بياورد، پس ما هم نمی ‏توانيم معجزه شق القمر را قبول كنيم چون هم به پيشنهاد مشركين بوده- البته اگر بوده- و هم اينكه مشركين به آن ايمان نياوردند.

3-

در پاسخ به اشکال فوق باید گفت که آيه شريفه 59 اسری همان طور كه خود مستشکل نيز اقرار كرد، شامل آن معجزاتی كه رسالت يك پيامبر را تاييد می كند نمی ‏شود، مانند قرآن براى تاييد رسالت رسول اسلام، همچنین شامل معجزاتی كه جنبه لطف دارد نمی شود از قبيل خوارق عاداتى همچون خبر دادن از غيب، و بيمارانى كه به دعاي حضرتش شفا می يافتند و صدها مانند آن.
بنا بر اين بر فرض هم كه آيه مذكور مطلق باشد، تنها شامل معجزات پیشنهادی مشركين مكه می شود كه پیشنهادهایشان نظير امت‏هاى گذشته بود، و براى اين نبود كه با ديدن معجزه ايمان بياورند، بلكه براى اين بود كه آن را تكذيب كنند، و خلاصه سر به سر پيغمبر خود بگذارند، چون طبع مشركين مكه طبع همان مكذبين از امت‏هاى گذشته بود، و لازمه تحقق معجزه مزبور هم اين است كه تکذیب کنندگان را عذاب كند، در حالی که به صراحت برخی آیات قرآن، خدا نخواست فورى آنان را عذاب كند. علت آن را خود خداى تعالى در سوره انفال آیه33 توضيح داده و فرموده:" وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ" یعنی خدا هرگز ايشان را در حالى كه تو در بينشان هستى عذاب نمی كند و نيز مادامى كه استغفار می كنند عذاب نخواهد كرد. پس، از اين آيه بر می ‏آيد كه علت نفرستادن معجزه و به دنبال تكذيب آن عذاب، اين نبوده كه خدا نخواسته آيت و معجزه‏ اى بفرستد، بلكه علت اين بوده كه وجود رسول خدا (ص)که رحمت للعالمین است در بين آنان مانع فرستادن عذاب بوده، پس به طور خلاصه می توان گفت که مفاد آيه شريفه‏" وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ ..." يكى از دو احتمال است،
يا اين است كه: مادامى كه رسول خدا (ص) در بين ايشان است خداى تعالى از فرستادن معجزه امتناع میكند، كه در اين فرض آيه شريفه با فرستادن آيت" شق القمر" و" پيروزى بدر" و تاخير عذاب تا وقتی که آن جناب از ميان آنان بيرون شود منافاتى نداشته، و دلالتى بر امتناع از آن ندارد، علاوه بر این که خداى سبحان تصريح كرده به اينكه جریان جنگ بدر معجزه بوده، و كشته شدن كفار در آن واقعه نیز عذابى برای آن ها بوده است.


و يا اين است كه: فرستادن معجزه وقتى است كه لغو نباشد، و اگر لغو بود خداى تعالى از فرستادن آن امتناع می نمود، و چون كفار مكه سرشته بر تكذيب بودند، لذا براى آنان آيت و معجزه نخواهد فرستاد، كه در اين قسم هم آيه شريفه با فرستادن معجزه و تاخير عذاب كفار تا بعد از هجرت رسول خدا (ص) منافاتى ندارد، چون در اين فرض فرستادن معجزه لغو نيست، بلكه فايده احقاق حق و ابطال باطل دارد، پس چه مانعى دارد كه معجزه شق القمر هم از آيات و معجزاتى باشد كه خدا نازل كرده، و فايده‏ اش اين باشد كه كفار را به جرم تكذيبشان عذاب كند، البته بعد از آنكه مانع عذاب بر طرف شده باشد، يعنى رسول خدا (ص) از ميان آنان بيرون رفته باشد، آن وقت ايشان را در جنگ بدر نابود كند.

آنچه بیان گردید اجمالی از مطالب ترجمه تفسیر ارزشمند المیزان ج 19در موضوع معجزه شق القمر بود که برای تفصیل بیشتر می توانید به آنجا رجوع بفرمایید.

پارسا مهر;915091 نوشت:
بنده هرچی دو دوتا چهار تا کردم...متوجه نشدم ماجرای مباهله کجایش به معجزه شبیه است...گویا نویسنده ی متن، تعریف جدیدی از معجزه در سر داشته....معجزه کاریست که کسی توان انجام آن را نداشته باشد، اینجا پیامبر چه انجام داده اند که کسی توان انجامش را نداشته

اعتقاد و یقین دشمن بر نابودی خود در صورت مباهله و در نتیجه عقب نشینی او بواسطه اعتقاد راسخی بود که پیامبر اسلام (ص) به حقانیت خود داشتند و چه معجزه ای از این بالاتر که پیامبری با دست خالی و با تعداد انگشت شماری از اهل بیت خود به نبرد با دشمن تا دندان مسلح خود برود و او را شکست دهد.

پارسا مهر;915091 نوشت:
بارها در مورد این به اصلاح اخبار غیبی سخن به میان آمده...ولی من باب مثال، ماجرای ابولهب را مثال زده اید....این واقعا کجایش معجزه است...انصاف هم خوب چیزی است...همین حالا بنده می توانم که قسم بخورم که یکی مثل جرد بوش هیچگاه تا ابد مسلمان نخواهد شد....این می شود اسمش معجزه؟؟آدم قدرت پیشگویی بسیاری از حوادث را دارد..

خبر دادن از غیب بطور قطع و یقین کار هر کسی نیست . آن چه بنده و شما نسبت به پیشگویی برخی حوادث داریم حدسی بیش نمی باشد که دهها و صدها احتمال خلاف نسبت به آن داده میشود .

Hadi99g;915133 نوشت:
نده هم جوابش را قبلا بهتون گفتم که منظور این آیات، معجزات اقتراحی است نه معجزات تأییدی. فرقش را هم قبلا گفتم،

قرار باشه هر کی از راه برسه یه معجزه بخواد اون وقت رسول الله باید زندگیش رو ول کنه به این درخواست‌ها جواب بده!

استاد طباطبائی هم در مجلّد 19 المیزان در این زمینه می‌نویسد :

هذا في الآيات المرسلة باقتراح من الناس دون الآيات التي تؤيد بها الرسالة كالقرآن المؤيد لرسالة النبي صلى الله عليه وآله وسلم

و كآيتي العصا واليد لموسى عليه السلام و آية إحياء الموتى و غيرها لعيسى عليه السلام ،

و كذا الآيات النازلة لطفا منه سبحانه كالخوارق الصادرة عن النبي صلى الله عليه وآله و سلم لا عن اقتراح منهم .


گرامی آیات کجا تفکیک قائل شده...آیات به طور کلی حرف از معجزه می زنند...ما را از انجام معجزه بازداشت...والسلام...دیگر تفکیک قائل نشده...اصلا به فرض حرف شما صحیح...به بنده بفرمایید بگویید که معجزه شق القمر جزء دسته اقتراحی بود یا تائیدی....بنا به روایات و احادیث لطفا....
باز تاکید می کنم آیات به طور کلی حرف از معجزه زده اند...و از آنها بر می آید که پیامبر معجزه انجام نداده اند....جائی دسته بندی نشده...تفکیک نشده..معنی ندارد ما بی دلیل تفکیک قائل شویم...از این دست آیات حتی بر می آید که پیامبر قرآن را هم معجزه نمی دانستند....حداقل در ابتدای امر...ولی بعد ها دیدند که بدون معجزه نمی شود...پیامبری کرد...قرآن را معجزه دانستند و گفتند که کافران همین قرآن کافی نیست برای شما که ایمان بیاورید...و تحدی کردند...خیلی جالب است...وقتی بنده آیات تحدی را کنار هم چیدیم...به ترتیب نزول دیدم...تحدی از بزرگ به کوچیک پیشرفت کرده است...سوال می شود، چرا واقعا...چرا چند بار تحدی...این سخن باطل و زائد نیست که ما چند بار تحدی کنیم....خوب یکبار کافیست...وقتی یکبار به یک سوره تحدی می کنیم...دیگر چرا یکبار هم به کل کتاب تحدی می کنیم....این زائد حرف زدن نیست....؟؟یک احتمال محکم با این توضیحاتی که رفت این است...که پیامبر قرآن را شک داشتند که معجزه باشند...ابتدا تحدی می کنند به کل کتاب...خوب ماجرا را نگاه می کنند...کسی تاب تحدی را نداشت....اطمینان بیشتری حاصل شد که قرآن می تواند معجزه باشد...پس تحدی به ده سوره ارفاق داده شد...باز پیامبر منتظر ماند...کسی نتوانست...پس اطمینان به معجزه بودن قرآن باز افزایش یافت تا اینکه پیامبر تحدی به یک سوره کردند...حالا سوال چرا یکبار تحدی نه...چرا آیات زائل و بی مورد در قرآن آورده می شود....شما تحدی به کل کتاب را حذف کنید به کجا بر می خورد....تحدی به یک سوره شامل تحدی به کل کتاب هم هست دیگر....همانطور که عرض کردم این تحدی از مراتب بزرگ به مراتب کوچکتر این احتمال را قوت می دهد که پیامب حتی قرآن را هم معجزه تصور نمی کردند...اصلا این آیاتی که بنده می آوردم با معجزه بودن قرآن هم متضاد است....جناب و طاهر پیام خوبی دادند....معجزه معجزه است...چه شق القمر و چه قرآن....اگر قرآن معجزه است...چرا پیامبر می گویند که ما را از انجام معجزات باز داشت؟؟؟؟؟؟
Hadi99g;915133 نوشت:
کافیست بله، امّا برای کی؟ برای کسی که دنبال حقیقت است و برای اونا هم کافی شد و ایمان آوردند،

خوب پس قبول دارید احتمالا شنیدن خبر معجزه هم کافیست...و دیگر بی معناست که کسانی که خبر معجزه را شنیده اند...بر گردند به پیامبر بگویند که پیامبر، چرا معجزه نمی آوری!!!!!!!!!!!!!پیامبر هم هر بار مودبانه تر از قبل انگار که با مخاطبینی عاقل سر وکار دارد، جوابی در ظاهر معقول می آورد..در حالی که عین روز روشن است مخاطبین از قول شما افرادی تمسخر کننده هستند...

Hadi99g;915133 نوشت:
یه بار میاد میگه اصلا معجزه دلیلی بر نبوّت نیست..

خیلی عالیست...به نظر می رسد که شما معجزه را دلیل بر نبوت می دانید....چرا پس در تاپیک تحدی حضور پیدا نمی کنید...و پاسخی نمی دهید....به کارشناس هم در این امر کمک کرده اید!!!استاد صدیق که نتوانست...ببینیم شما می توانی پاسخ بدهی....
http://www.askdin.com/showthread.php?t=58463

پارسا مهر;915319 نوشت:
...وقتی بنده آیات تحدی را کنار هم چیدیم...به ترتیب نزول دیدم...تحدی از بزرگ به کوچیک پیشرفت کرده است...سوال می شود، چرا واقعا...چرا چند بار تحدی...این سخن باطل و زائد نیست که ما چند بار تحدی کنیم....خوب یکبار کافیست...وقتی یکبار به یک سوره تحدی می کنیم...دیگر چرا یکبار هم به کل کتاب تحدی می کنیم....این زائد حرف زدن نیست....؟؟

با سلام

راه درست به همین شیوه است نه بالعکس، شما وقتی به شخصی که یقین دارید مطلقا توان نوشتن هیچ نوع کتابی را نداره ولی دائما ادعای گزاف میکنه، بگویید اگر راست میگویی یک کتاب داستان بنویس، یا لااقل نصف صفحه ای بنویس،یا اگه نمیتونی حداقل یک خط بنویس. شما با این روش میخواهید نهایت عجز طرف را به تصویر بکشید. آیا در نزد عقلا استفاده از این روش تکرار محسوب می شود؟

kalame yar;915352 نوشت:
با سلام

راه درست به همین شیوه است نه بالعکس، شما وقتی به شخصی که یقین دارید مطلقا توان نوشتن هیچ نوع کتابی را نداره ولی دائما ادعای گزاف میکنه، بگویید اگر راست میگویی یک کتاب داستان بنویس، یا لااقل نصف صفحه ای بنویس،یا اگه نمیتونی حداقل یک خط بنویس. شما با این روش میخواهید نهایت عجز طرف را به تصویر بکشید. آیا در نزد عقلا استفاده از این روش تکرار محسوب می شود؟


باسلام و تبریک سال نو...ببینید،فرآن محتوابش، مخاطبانش، ساختارش، هدفش، نویسنده اش و ووو با سخنان و کتاب های عام و نویسندگان زمینی فرق می کند و باید فرق می کند، معیار داوری و ارزش گذاری و تبیین قرآن تنها عقل است....اینکه ما در سخنان عامیانه و روزمره چگونه حرف می زنیم دلیل نمی شود که قرآن هم به همان شکل حرف بزند....گیرم در سخنان روزمره، ما برای برای آنکه نشان دهیم کسی نمی تواند هیچ کتابی مثل کتاب ما بنویسد از متلک و توهین و تمسخر استفاده می کنیم، قرآن هم باید از متلک و توهین و تمسخر استفاده کند؟؟پس برای بنده مهم نیست که من چطور حرف می زنم و چطور مثلا به شخصی که یقین دارم مطلقا توان نوشتن هیچ نوع کتابی ندارد و ادعا گزاف دارد، حرفم را می زنم...بنده عقل را معیار قرار می دهم و می بینم فرقی نمی کند که شما ده بار تحدی کنی یا یکبار به یک سوره تحدی کنی....فرقی نمی کند در هر بار انسان عاقل و اهل مطالعه و فهیم متوجه تحدی می شود و متوجه منظور قرآن می شود...دیگر ده بار تحدی بی معنیست...اضافه گویی است....گیرم ما در سخنان روزمره اضافه گویی می کنیم، قرآن هم باید اضافه گویی کند؟؟شما تحدی به کل کتاب را حذق کنید...به بنده بگویید که چه چیز از قرآن کم می شود...اینکه من در سخنان روزمره فلان جور سخن می گویم، یعنی قرآن را با سخنان یک شخص زمینی و عامیانه مقایسه می کنید و خواه ناخواه قرآن را از کلام الله بودنش پایی می آورید....بنده تنها عقل را معیار قرار می دهم...می بینم تهدی به یک سوره همان منظور و پیام و هدق را برآورده می کند که یک تهدی به کتاب...قرآن مگر نوشته من و امثال بنده و سخنانی عامیانه است که شما سخن بنده را مثال می زنید...بنده آدمم و و با توجه به چیزی که معمول است زیاده گویی و گزافه گویی هم در سخنانم هست....کتابی که هدفش هدایت است...هر آیه اش را باید آب طلا گرفت زد به دیوار، می آید زیاده گویی می کند و چند آیه بی مصرف اضافه یم کند که چه؟؟که به قول شما بنده وقتی حرف می زنم چنین و چنان می گویم؟؟این پاسخ معقول است؟؟
kalame yar;915352 نوشت:
آیا در نزد عقلا استفاده از این روش تکرار محسوب می شود؟

در نزد عقلا؟؟ بله اگر نویسنده خدا باشد....ولی اگر نویسنده بنده باشم، خوب می گویند که این روش رسم است دیگر و من به شیوه مرسوم از این روش استفاده کردم...هرچند اگر مطلب یک مطلب علمی و مختصر و مفید است...عقلا از شخص بنده هم این نوع نوشتار را نخواهند پذیرفت و آن را تکرار خواهند دانست....
متاسفانه بنده سرم خیلی شلوغ است...سر فرصت پاسخی برای پست پیشین ارائه می کنم...پست پیشین نیاز به ذکر منبع و اشاره به آیاتی دارد و نیاز به زمان بیشتر...

سلام
باز صحبت تحدی شد من ی مثال بزنم
هیچکس نمی تونه عین من صحبت کنه پس خود من معجزم
صدای من مشابه صدای هیچکس نیست!هرکسی هر قدر هم تلاش کنه صداش مثل من نمیشه! افلا تعقلون یا اهل السمیع!!!
پس اگر در شک آنچه هستید 10 دقیقه همچون من صحبت کنید!بلکه هرگز نمیتوانید!
پس به شما تخفیف می دهم یک دقیقه!
باز هم تخفیف ده ثانیه!پس اگر نتوانید بترسید از جهنمی که برای شما آماده شده!جهنمی که با سوزن در چشمتان کنند و با چوب
آیا این عجز همه عالمیان غیر از من رو نشون نمی ده!
دوستان بزرگوار اینکه مثل قرآن نمیشود آورد از چه ملاکی سخن میگویید؟
بزرگواران ببینید نفس زبان یعنی انتقال اطلاعات!
در قدیم به صورت دود با هم صحبت میکردند حتی اگر کسی به زبان دودی فصیح ترین بود و انتقال مطلبش خیلی خوب بود دیگر با اومدن نوشته و گفتار اون فصاحت بدرد نمیخوره!
نفس زبان گنجایش معجزه رو نداره در همه دوران!
عیدتان هم مبارک!

روزنه;912675 نوشت:
برتری قرآن و کسی متوجه میشه که با زبان عربی و بلاغت و زبان های فصیح و افصح و فحی و صرف و نحو و لغت و تاریخ علم زبان شناسی و فقه اللغه و ... آگاهی داشته باشه و هرچقدر اگاهیش بیشتر باشه بیشتر شگفت زده خواهد شد. البته این ها فقط ظاهر قرآن هست
اگر کل شعرا و خطیبان فصیح هم جمع بشن نمی تونن چنین فصیح جمله ای بگن بماند که هر آیه ای و هر حرف و کلمه ای توش علوم دیگری هم نهفته و از یک عرب اون هم سالیان پیش بعیده انقدر دقیق و سنجیده سخن بگه.

سلام،خب ببینیم این فصاحتی که فرمودید یعنی چه!
علماى معانى در تفسیر فصاحت و بلاغت مى گویند: «فصاحت که گاهى توصیفى براى کلمه، و گاه توصیفى براى کلام دانسته مى شود، عبارت است از خالى بودن کلام از حروف و کلمات ثقیل و سنگین و نامانوس و بدآهنگ و ناموزون و همچنین تعبیرات رکیک و سبک و نفرت انگیز و گوش خراش و ناهماهنگ و پیچیده و گنگ و مبهم.
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=25&lid=0&catid=23225&mid=254754
تعریف از سایت مکارم
خب پس فصیح یعنی گنگ نباشه نفرت انگیز نباشه مبرا از پیچدگی باشه!!
خب اولین مورد گنگ بودن قرآن هستش!از تفاسیر و اختلافات فقهی تا ... که بسیار است
نفرت انگیز!که الی ماشاءلله کافیست ی دور قرآن را بخوانید که کافران به 4 پا تشبیه شده اند و جهنم و توصیف آن!
مثالی از پیچیده و گنگ بودن
آیه 7 سوره طارق
5 نفر از مترجمین گفته اند آبی که از میان پشت و سینه ها خارج میشود(آقایان:آیتی ،بهرام پور،خرمشاهی ،مکارم ،معزی)
5 نفر دیگه گفتند از صلب مرد و میان استخان سینه زن بیرون می آید(آقایان:مجتبوی ،فولادوند،صادقی تهرانی،انصاریان،الهی قمشه ای)
خرمدل هم هر دو رو به زن نسبت داده!از میان پشت و استخان سینه مادر!
نمیدونند آب جهنده رو گفته یا جنین یا سلول نر و ماده!
عجب فصاحتی خود مترجمین و مسلمین رو گنگ کرده!
ازین موارد چه در تفسیر چه در ترجمه فراوان است!
عیدتان هم مبارک

hessam78;916174 نوشت:
سلام،خب ببینیم این فصاحتی که فرمودید یعنی چه!
علماى معانى در تفسیر فصاحت و بلاغت مى گویند: «فصاحت که گاهى توصیفى براى کلمه، و گاه توصیفى براى کلام دانسته مى شود، عبارت است از خالى بودن کلام از حروف و کلمات ثقیل و سنگین و نامانوس و بدآهنگ و ناموزون و همچنین تعبیرات رکیک و سبک و نفرت انگیز و گوش خراش و ناهماهنگ و پیچیده و گنگ و مبهم.
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo...225&mid=254754
تعریف از سایت مکارم
خب پس فصیح یعنی گنگ نباشه نفرت انگیز نباشه مبرا از پیچدگی باشه!!
خب اولین مورد گنگ بودن قرآن هستش!از تفاسیر و اختلافات فقهی تا ... که بسیار است
نفرت انگیز!که الی ماشاءلله کافیست ی دور قرآن را بخوانید که کافران به 4 پا تشبیه شده اند و جهنم و توصیف آن!
مثالی از پیچیده و گنگ بودن
آیه 7 سوره طارق
5 نفر از مترجمین گفته اند آبی که از میان پشت و سینه ها خارج میشود(آقایان:آیتی ،بهرام پور،خرمشاهی ،مکارم ،معزی)
5 نفر دیگه گفتند از صلب مرد و میان استخان سینه زن بیرون می آید(آقایان:مجتبوی ،فولادوند،صادقی تهرانی،انصاریان،الهی قمشه ای)
خرمدل هم هر دو رو به زن نسبت داده!از میان پشت و استخان سینه مادر!
نمیدونند آب جهنده رو گفته یا جنین یا سلول نر و ماده!
عجب فصاحتی خود مترجمین و مسلمین رو گنگ کرده!
ازین موارد چه در تفسیر چه در ترجمه فراوان است!
عیدتان هم مبارک

سلام علیکم

در موضوع اول شما در تائید فصاحب و بلاغت آن صحبت کردید و نه در رد آن .

کسانی که به قران کفر ورزیده اند خودشان منکر هرگونه ارزش انسانی و هرگونه تفاوتی بین انسان و حیوان بوده اند و اصالت حیوانی تام برای خود قائل هستند . قرآن کریم بصراحت و بلاغت تمام این خطر را گوشزد کرده ( در حقیقت پذیرش این هویت مساله ای نفرت انگیز است و نه بیان آن )

و اما در موضوع دوم وجود تفاسیر متعدد و اختلاف بین تفاسیر در برخی آیات ؛

وجود تفاسیر متعدد بواسطه اختلاف در احادیث رسیده است نتیجتا عامل انسانی و خطاهای او در آن دخیل است . این مساله ارتباطی به قرآن و یا تبئین نبوی ندارد .

از طرفی در بیان قرآن و تبئین نبوی هیچ مساله گنگی وجود نداشت مگر اینکه شخص از فهم و پذیرش آن گریزان بوده و به اراده نخواسته بداند و یا به غفلت مشغول و از آن درمانده و یا بدلیل ضعف در علم و عدم پرسش کافی ناقص فهمیده .

در هر دو صورت نقص عامل انسانی در آن دخیل است .

فاتح;916212 نوشت:
سلام علیکم

در موضوع اول شما در تائید فصاحب و بلاغت آن صحبت کردید و نه در رد آن .

کسانی که به قران کفر ورزیده اند خودشان منکر هرگونه ارزش انسانی و هرگونه تفاوتی بین انسان و حیوان بوده اند و اصالت حیوانی تام برای خود قائل هستند . قرآن کریم بصراحت و بلاغت تمام این خطر را گوشزد کرده ( در حقیقت پذیرش این هویت مساله ای نفرت انگیز است و نه بیان آن )

و اما در موضوع دوم وجود تفاسیر متعدد و اختلاف بین تفاسیر ؛ وجود تفاسیر متعدد بواسطه اختلاف در احادیث رسیده است . این مساله هرگز عرض ذاتی قران با تبئین نبوی نیست .

از طرفی در بیان قرآن و تبئین نبوی هیچ مساله گنگی وجود نداشت مگر اینکه شخص به اراده نخواسته بداند و یا به غفلت مشغول و از آن درمانده .

در هر دو صورت نقص انسانی در آن دخیل است .


سلام و درود
عجب!در تائید شد؟واقعا شما این مطلب را میخوانید حس انزجاری شما را فرا نمی گیرد؟
بیان کردن مطلبی انزجار آور حتی درست دیگر فصیح نیست! من بگویم مایحتوی توالت چندش آور است حرف درستی هست ولی "انزجار"آور است!دیگر فصیح نیست چون شنونده حس بد و انزجاری پیدا میکند
این حرف که کسانی به قرآن کفر ورزیده اند حیوان و بلکه بدتر از آنند دایره وسیعی را شامل میشود و ادعای بزرگیست!که از خوبیها و کرامات آنها پیداست و همه یکجور نیستند که اینطور می فرمایید
جهنم مطلب انزجار آوریست خواه قبول کنید خواه نه!
اینکه مسئله ای گنگ وجود ندارد دیگر دیدگاه شماست و مسائل مترجمین قرآن و مفسرین به صراحت هویدا گر است
چرا مفهوم جملات را عوض میکنید برادر بزرگوارم یعنی قرآن برای خداوند و پیامبر فصیح رسا و گویاست؟و برای انسان گنگ و ناسلیس؟
حرف شما مثل این است که جملاتی که عرض میکنم در نهایت فصاحت هستند برای خودم!چون برداشتی که مخاطب دارد مثل من نیست!پس صحبت های من برای خودم بهترین هستند و نمی توانید مثل آن بیاورید
فصاحت تعریف مشخصی دارد برای "شنونده" رسا و مفهوم است!برای "شنونده"انزجار آور نیست!
خدمت هایی که منکرین کردند و اخلاقیاتی که داشتند هم در نظر بگیرید همه را باهم به این راحتی جمع میزنید؟
من دو جمله را به شما نشان می دهم ببینید کدام بهتر است
و مَثَل کافران چون مَثَل کسى است که حیوانى را که جز صدا و ندایى نمى‌شنود بانگ مى‌زند [آرى،] کرند، لالند، کورند [و] درنمى‌یابند. (۱۷۱)
و مثل کافران چون کسی است که بی چراغ در شب راهی می جویند و چراغ هدایت را از خدای مهربان نمی پذیرد ولیکن ما همچنان مشتاق هدایت اوییم
این دو جمله رو به هرکسی نشون بدین حس خشم و انزجار رو متوجه میشه به راحتی!
دقت کنید این آیه میگه چه آن ها بخوانی چه نخوانی به حالشان فرقی نمی کند پس دیگر خطابه اش با کافران نیست بلکه متوجه مسلمانان هست!
بریده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد!این هم نمونه فصاحت است

و علیکم السلام

hessam78;916215 نوشت:
سلام و درود
عجب!در تائید شد؟واقعا شما این مطلب را میخوانید حس انزجاری شما را فرا نمی گیرد؟
بیان کردن مطلبی انزجار آور حتی درست دیگر فصیح نیست! من بگویم مایحتوی توالت چندش آور است حرف درستی هست ولی "انزجار"آور است!دیگر فصیح نیست چون شنونده حس بد و انزجاری پیدا میکند
این حرف که کسانی به قرآن کفر ورزیده اند حیوان و بلکه بدتر ا

مهربان . قرآن کریم که ترانه نیست که خیالات انسان را ماساژ بدهد . این کتاب هدایت و شفا است .

بیماری که برای پیدا کردن درمانش به مطلب پزشک میرود انتظار شنیدن ترانه که ندارد . پزشک در صورت لزوم باید به او نشانه ها و احیانا عوارض چندش آور عدم مداوا یا مداوای ناقص را به او تذکر داده و راه درمان را به او نشان بدهد.

اگر این کار را نکند شعر و ترانه بهاری بخواند که بیمار به علم او باید شک کند. اگر بیمار هم ترانه بخواهد پزشک باید به عقل بیمار شک کند.

این حرف که کسانی که به قرآن کفر ورزیده اند 4 پایانند را بقول شما داوکینز و 95 درصد زیست شناسان مصر هستند که خودشان و بیشتر مردم که حرف آنها را پذیرفته اند حیوان اند و با گاو تفاوت عمده ای ندارند و سیاستمداران و سرمایه داران میلیاردها دلار دارند خرج میکنند که مردم بگویند حیوانند
خب
اگر این حرفها چندش آورند چرا به آنها ایراد نمیگیرید ؟

موضوع قفل شده است