جمع بندی حد کمال بشر تا کجاست؟

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حد کمال بشر تا کجاست؟

این کلام تا چه حد صحیح است : بشر آنقدر پیشرفت خواهد کرد که قادر به همه کاری جز زنده کردن و میراندن خواهد شد. لطفا درین مورد توضیح دهید

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

mehrdaad.;906616 نوشت:
این کلام تا چه حد صحیح است : بشر آنقدر پیشرفت خواهد کرد که قادر به همه کاری جز زنده کردن و میراندن خواهد شد. لطفا درین مورد توضیح دهید

لطفا سوال را کمی واضح تر بیان کنید:
منظور شما پیشرفت علمی است یا معنوی؟
اگر پیشرفت علمی مورد نظر است، منظور شما در آخر الزمان و هنگام ظهور است؟
و آیا روایت خاصی مد نظر شماست؟

بطور مختصر در مورد پیشرفت معنوی انسان، عرفا معتقدند انسان کون جامع است و تمام قابلیت های عالم هستی در انسان بطور فشرده موجود است و چنین انسانی قادر است به مقامی برسد که حتی مرده را هم زنده کند...
در مورد آخر الزمان و هنگام ظهور هم روایاتی موجود است که حاکی از پیشرفت علمی بشر است.

پس از روشن کردن بحث، بنده در خدمت شما هستم و به پاسخ مفصل خواهیم پرداخت.
ان شاء الله
[/]

عامل;909284 نوشت:
سلام علیکم

لطفا سوال را کمی واضح تر بیان کنید:
منظور شما پیشرفت علمی است یا معنوی؟
اگر پیشرفت علمی مورد نظر است، منظور شما در آخر الزمان و هنگام ظهور است؟
و آیا روایت خاصی مد نظر شماست؟

بطور مختصر در مورد پیشرفت معنوی انسان، عرفا معتقدند انسان کون جامع است و تمام قابلیت های عالم هستی در انسان بطور فشرده موجود است و چنین انسانی قادر است به مقامی برسد که حتی مرده را هم زنده کند...
در مورد آخر الزمان و هنگام ظهور هم روایاتی موجود است که حاکی از پیشرفت علمی بشر است.

پس از روشن کردن بحث، بنده در خدمت شما هستم و به پاسخ مفصل خواهیم پرداخت.
ان شاء الله

منظور پیشرفت علمی است، اما در مورد آنجه گفتید که بشر میتواند مرده را هم زنده کند مگر اینکار تنها در توان خداوند نیست و تنها به اذن او انجام نمیشود؟

[="Arial Black"][="Blue"]سلام

mehrdaad.;909361 نوشت:
منظور پیشرفت علمی است، اما در مورد آنجه گفتید که بشر میتواند مرده را هم زنده کند مگر اینکار تنها در توان خداوند نیست و تنها به اذن او انجام نمیشود؟

انسان می تواند خود را به حدی برساند که مظهر اسماء الهی شود، یکی از این اسماء محیی و ممیت است. این مطلب در مورد حضرت عیسی(علیه السلام) تحقق پیدا کرد:
إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتي‏ عَلَيْكَ وَ عَلى‏ والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني‏ فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني‏ وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني‏ وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْني‏ وَ إِذْ كَفَفْتُ بَني‏ إِسْرائيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ؛ به ياد بياور زمانى را كه خداوند به عيسى پسر مريم فرمود: نعمتى را كه به تو و مادرت عنايت نمودم به خاطر آور. همان زمان كه تو را به وسيله روح القدس تأييد كردم، در گهواره و در بزرگسالى با مردم سخن مى‏ گفتى و كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به تو آموختم. به اجازه من از گل چيزى شبيه پرنده مى‏ ساختى و سپس در آن مى‏ دميدى و به اجازه من پرنده ‏اى مى ‏شد و نيز كور مادر زاد را بينا و مبتلا به بيمارى برص را به اجازه من شفا مى‏ بخشيدى و حتى مرده را به اجازه من زنده مى‏ كردى، و به خاطر آور زمانى را كه فرزندان اسرائيل را از آسيب رساندن به تو بازداشتم. در آن هنگام براى آنها معجزه‏ ها آورده بودى و كافران آنها گفتند: اين، جز جادويى آشكار چيزى نيست.(سوره مائده، آیه110)
البته تمام این کارها به اذن خداوند است و بدون اذن او هیچ کاری در عالم هستی انجام نمی شود.

اما در مورد پیشرفت بشر، روایات زیادی در مورد آخر الزمان و پیشرفت بشر البته به برکت دولت حق امام زمان(عج) در دست است که به برخی از انها اشاره می شود:
امام صادق (علیه السلام) در این رابطه می فرمایند : علم، بیست و هفت حرف است. تمام انچه انبیا آورده اند دو حرف است و مردم تا امروز بیش از ان دو حرف نمی شناسند . هنگامی که قائم ما (علیه السلام) قیام کند بیست و پنج حرف را می آورد و بین مردم توسعه خواهد داد و به دو حرف قبلی اضافه خواهد کرد تا بیست و هفت حرف کامل شود(بحار الانوار، ج 52، ص336)
در آن عصر هیچ بیماری بدون درمان باقی نمی‌ماند امام باقر(علیه السلام) در این باره می‌فرمایند: هر كس قائم اهل بیت مرا درك كند اگر به بیماری دچار باشد شفا یابد و چنانچه دچار ناتوانی باشد توانا و نیرومند می‌شود. (بحار الانوار، ج 52، ص 335)
در روایت دیگری به عمران زمین اشاره شده است:«و انه لیبلغ سلطانه المشرق والمغرب و تظهر له الکنوز لا یبقی فی الأرض خراب الا لیعمره»؛ (3) امام زمان(علیه السلام) شرق و غرب را در اختیار دارد و در آن شرایط زمین گنج های خود را ظاهر می کند ، هیچ جایگاه خرابی نمی ماند مگر آن که آن را آباد خواهد ساخت.(اعلام الوری، ص463؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص331)
امام حسین(علیه السلام) نیز در همین رابطه می فرماید : «لا یبقی علی وجه الأرض أعمی و لا مقعد و لا مبتلی الا کشف الله عیبه و بلائه بنا أهل البیت» ؛ در آن عصر در دنیا نابینایی وجود ندارد مگر آن که خداوند به برکت ما اهل بیت او را بینا می کند ، مبتلا و زمین گیری وجود ندارد مگر این که خداوند به برکت ما اهل بیت او را شفا می دهد (مختصر البصائر، ص140؛ نوادر الاخبار للفیض، ص285)
می توان این دسته از روایات را دال بر پیشرفت چشم گیر بشر در آن دوران دانست.

[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

mehrdaad.;906616 نوشت:
شر آنقدر پیشرفت خواهد کرد که قادر به همه کاری جز زنده کردن و میراندن خواهد شد. لطفا درین مورد توضیح دهید

سلام
اگر منظور از پیشرفت پیشرفت معنوی و روحانی است که پیش از این هم بوده و هست مثال روشنش مسیح علیه السلام که قرآن هم به صراحت این قدرت را برای او ثابت کرده است
اگر منظور از پیشرفت پیشرفت علوم تجربی است بعید است انسان به چنان درجه ای برسد که بتواند حیات و زندگی را در اختیار خود درآورد هرچند در میراندن از گذشته استاد بوده است
یا علیم[/]

محی الدین;909447 نوشت:

سلام
اگر منظور از پیشرفت پیشرفت معنوی و روحانی است که پیش از این هم بوده و هست مثال روشنش مسیح علیه السلام که قرآن هم به صراحت این قدرت را برای او ثابت کرده است
اگر منظور از پیشرفت پیشرفت علوم تجربی است بعید است انسان به چنان درجه ای برسد که بتواند حیات و زندگی را در اختیار خود درآورد هرچند در میراندن از گذشته استاد بوده است
یا علیم

​با سلام، عرض کردم منظور پیشرفت علمی است و نظر من هم اینست که بشر قادر به زنده کزدن و میراندن نخواهد شد حضرت عیسی هم هرچه کرد به اذن خدا کرد نه اینکه خودش قادر به چنین کاری باشد مگر آنکه مثل اغلب مسیحیان برایش صفت خدایی قائل باشیم که هرگز چنین نیست و اما در مورد میراندن بشر هرگز موفق به میراندن نشد و نمیشود ، کشتن فرق دارد، میراندن آن است که تنها با اراده کردن بشر موجودی بمیرد که این هرگز نشده حتی جادوگرانی که خواستشان مرگ کسی بوده تنها با خواستن موفق به میراندن کسی نشده اند این امری است که تنها با اراده خداوند بوسیله حضرت عزرائیل انجام میشود و ایشان هرگز به خواست انسانی جان موجودی دیگر را نمی گیرد.

عامل;909418 نوشت:
در آن عصر در دنیا نابینایی وجود ندارد مگر آن که خداوند به برکت ما اهل بیت او را بینا می کند ، مبتلا و زمین گیری وجود ندارد مگر این که خداوند به برکت ما اهل بیت او را شفا می دهد

​آیا این روایت واقعیت دارد، چون در آن یک نوع خودستایی دیده میشود !!!!!!!

[="Tahoma"][="Navy"]

mehrdaad.;909505 نوشت:
با سلام، عرض کردم منظور پیشرفت علمی است و نظر من هم اینست که بشر قادر به زنده کزدن و میراندن نخواهد شد

سلام
کشتن و میراندن فرقی ندارد چون شما از پیشرفت علمی صحبت می کنید و علم با ابزارها سروکار دارد. خلاصه برای انسان ساختن ابزاری که به نحو غیر محسوسی هم بدن را دچار مشکل کند سخت نیست. در آینده هم کشتن ساده تر می شود آنهم با ابزراهای نامحسوس.
اما در مورد حیات
چه بسا او بتواند ابزارهای تحقق حیات را بدست آورد اما مشکل حفظ دائمی و ابدی حیات است که مشکل است آنرا پذیرفت

mehrdaad.;909505 نوشت:
حضرت عیسی هم هرچه کرد به اذن خدا کرد نه اینکه خودش قادر به چنین کاری باشد مگر آنکه مثل اغلب مسیحیان برایش صفت خدایی قائل باشیم که هرگز چنین نیست

اتفاقا ما می گوییم هدف از عبودیت رسیدن به اوصاف ربوبی است : العبودیه جوهره کنهها الربوبیه
و حضرت عیسی ع و سایر اولیاء الهی چنین قدرتی را داشته و دارند و این قدرت تکوینا و اعطاءا در آنها هست کما اینکه قرآن کریم این قدرت را به خود عیسی ع نسبت می دهد: و اذ تخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی فتنفخ فیها و یکون طیرا باذنی و اذ تحیی الموتی باذنی .... در این آیه ( آیه 110سوره مائده) تمام افعال به خود عیسی ع نسبت داده شده اما باذن الله که منظور اذن تکوینی است.
یا علیم[/]

محی الدین;909588 نوشت:
کشتن و میراندن فرقی ندارد


با این گفته شما موافق نیستم کشتن با میراندن فرق دارد در پست قبلی هم توضیح دادم خداوند به محض آنکه مرگ کسی را بخواهد بدون هیچ اسبابی آن فرد میمیرد و علت مرگ او را مرگ طبیعی یا در اثر نوعی بیماری ذکر میکنند و هیچ انسانی را در این مرگ دخیل نمیدانند. خب کدام انسانی هست که بتواند تنها با خواستن و بدون هیچ اسبابی باعث مرگ طبیعی انسانی شود؟ از همین جا در میابیم که کشتن با میراندن فرق دارد همانند زنده کردن هردو به اراده خدا و بدون اسبابی محقق میشود اگر انسانی قادر به میراندن بود بدون شک قادر به زنده کردن هم بود.

محی الدین;909588 نوشت:
اتفاقا ما می گوییم هدف از عبودیت رسیدن به اوصاف ربوبی است : العبودیه جوهره کنهها الربوبیه
و حضرت عیسی ع و سایر اولیاء الهی چنین قدرتی را داشته و دارند و این قدرت تکوینا و اعطاءا در آنها هست کما اینکه قرآن کریم این قدرت را به خود عیسی ع نسبت می دهد: و اذ تخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی فتنفخ فیها و یکون طیرا باذنی و اذ تحیی الموتی باذنی .... در این آیه ( آیه 110سوره مائده) تمام افعال به خود عیسی ع نسبت داده شده اما باذن الله که منظور اذن تکوینی است.
یا علیم


پس بفرمایید "باذنی" یعنی چه که چند بار هم تکرار شده حضرت عیسی به اذن و اجازه خداوند قادر به آن کار شده اند نه اینگه بدون نیاز به خداوند قادر باشند و تکوین یعنی اجازه و اراده خدا در کار نیست بهتر ست نگاهی به معنای تکوین که آفریدن و بوجود آوردن است بیاندازید همه اینها از جانب خداست و پیامبری مستقل از خدا قادر به اعجازی نیست و ضمنا بعضی اوصاف فقط و فقط متعلق به خدا بوده و کسی نمیتواند در آن شریک باشد. بهر حال صددرصد با نظر شما مخالفم.

[="Tahoma"][="Navy"]

mehrdaad.;909619 نوشت:
با این گفته شما موافق نیستم کشتن با میراندن فرق دارد در پست قبلی هم توضیح دادم خداوند به محض آنکه مرگ کسی را بخواهد بدون هیچ اسبابی آن فرد میمیرد و علت مرگ او را مرگ طبیعی یا در اثر نوعی بیماری ذکر میکنند و هیچ انسانی را در این مرگ دخیل نمیدانند. خب کدام انسانی هست که بتواند تنها با خواستن و بدون هیچ اسبابی باعث مرگ طبیعی انسانی شود؟ از همین جا در میابیم که کشتن با میراندن فرق دارد همانند زنده کردن هردو به اراده خدا و بدون اسبابی محقق میشود اگر انسانی قادر به میراندن بود بدون شک قادر به زنده کردن هم بود.

سلام
بنده هم عرض کردم شما دارید از پیشرفت علوم تجربی سخن می گویید و این پیشرفت ملازم استفاده از نوعی اسباب است بعبارت دیگر سوال شما با توجه به فرضتان سالبه به انتفاء موضوع است یعنی نمی شود چون به هرحال در پیشرفت علمی ابزار درکارند.
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

mehrdaad.;909621 نوشت:
پس بفرمایید "باذنی" یعنی چه که چند بار هم تکرار شده حضرت عیسی به اذن و اجازه خداوند قادر به آن کار شده اند نه اینگه بدون نیاز به خداوند قادر باشند و تکوین یعنی اجازه و اراده خدا در کار نیست بهتر ست نگاهی به معنای تکوین که آفریدن و بوجود آوردن است بیاندازید همه اینها از جانب خداست و پیامبری مستقل از خدا قادر به اعجازی نیست و ضمنا بعضی اوصاف فقط و فقط متعلق به خدا بوده و کسی نمیتواند در آن شریک باشد. بهر حال صددرصد با نظر شما مخالفم.

سلام
ما حرف از استقلال نزدیم. نه تنها پیامبران الهی که ما هم در امور عادی خود از خداوند متعال و اراده و قدرت او مستقل نیستیم. اما در باب نسبت امور به افراد ، وقتی شخص از قدرتی که خداوند به او عطا کرده با اختیار خود ( چه مسبوق به اذن مصطلح باشد چه نباشد) استفاده می کند می گوییم او کار را انجام داد همچنانکه که کارهای عادی اختیاری ما به ما منسوب است. در مورد اعجاز انبیاء الهی هم همین است فعل به خود ایشان منسوب است چرا که از قدرت الهی بصورت خارق العاده برخوردارند اما آنچه که موجب استناد این افعال خارق العاده به خدای متعال است شدت قرب وجودی انبیاء و اولیاء به خداست بطوری که نمی توان فعل آنها را از فعل الهی جدا دانست. پس در اعجاز ، فعل به یک جهت به ولی الهی و از جهت دیگر به خدای متعال منسوب است. اما آنچه که افعال مارا از این وصف دور می سازد ضعف وجودی و اوصاف نازله فعل ماست که از منسوب شدن به خدای متعال ابا دارد هرچند پایه همه افعال قدرت و اراده الهی است.
یا علیم[/]

[="Arial Black"][="Blue"]سلام

mehrdaad.;909528 نوشت:
​آیا این روایت واقعیت دارد، چون در آن یک نوع خودستایی دیده میشود !!!!!!!

در سند این روایت سهل بن زیاد وجود دارد که ضعیف است و برخی او را غالی دانسته اند.
اما از نظر معنا منعی ندارد. چرا که در واقع به برکت امام زمان(علیه السلام) علوم پیشرفت کرده و مردم به رفاه مادی و رزق معنوی می رسند، پس به برکت اهل بیت این قضیه محقق می شود. در مورد اینکه آیا چنین بیانی خود ستایی است یا نه؟
باید گفت بیان حق در برخی موارد از اهل بیت(علیهم السلام) برای روشن شدن مقام ایشان، صورت می گرفته است.
مانند بیان امیر المومنین(علیه السلام) در خطبه شقشقیه که می فرماید:
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ‏ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى‏ يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْر(نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ ص48)
حضرت(علیه السلام) در این بیان رفیع خود را محور آسیاب، کوه بلندی که از او سیل[علوم] جاری است و هیچ پرنده ای به او نمی رسد، معرفی می کند.
[/]

عامل;909752 نوشت:
[=Arial Black]سلام

در سند این روایت سهل بن زیاد وجود دارد که ضعیف است و برخی او را غالی دانسته اند.
اما از نظر معنا منعی ندارد. چرا که در واقع به برکت امام زمان(علیه السلام) علوم پیشرفت کرده و مردم به رفاه مادی و رزق معنوی می رسند، پس به برکت اهل بیت این قضیه محقق می شود. در مورد اینکه آیا چنین بیانی خود ستایی است یا نه؟
باید گفت بیان حق در برخی موارد از اهل بیت(علیهم السلام) برای روشن شدن مقام ایشان، صورت می گرفته است.
مانند بیان امیر المومنین(علیه السلام) در خطبه شقشقیه که می فرماید:
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ‏ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى‏ يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْر(نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ ص48)
حضرت(علیه السلام) در این بیان رفیع خود را محور آسیاب، کوه بلندی که از او سیل[علوم] جاری است و هیچ پرنده ای به او نمی رسد، معرفی می کند.

​ممنون توضیح خوبی بود. اما سوالی دیگر وقتی چنین جملاتی را از ائمه می بینیم چگونه دریابیم که ایشان ایمن از مکر خدا نبودند؟ منظورم یکی از گناهان کبیره است.

محی الدین;909651 نوشت:

سلام
ما حرف از استقلال نزدیم. نه تنها پیامبران الهی که ما هم در امور عادی خود از خداوند متعال و اراده و قدرت او مستقل نیستیم. اما در باب نسبت امور به افراد ، وقتی شخص از قدرتی که خداوند به او عطا کرده با اختیار خود ( چه مسبوق به اذن مصطلح باشد چه نباشد) استفاده می کند می گوییم او کار را انجام داد همچنانکه که کارهای عادی اختیاری ما به ما منسوب است. در مورد اعجاز انبیاء الهی هم همین است فعل به خود ایشان منسوب است چرا که از قدرت الهی بصورت خارق العاده برخوردارند اما آنچه که موجب استناد این افعال خارق العاده به خدای متعال است شدت قرب وجودی انبیاء و اولیاء به خداست بطوری که نمی توان فعل آنها را از فعل الهی جدا دانست. پس در اعجاز ، فعل به یک جهت به ولی الهی و از جهت دیگر به خدای متعال منسوب است. اما آنچه که افعال مارا از این وصف دور می سازد ضعف وجودی و اوصاف نازله فعل ماست که از منسوب شدن به خدای متعال ابا دارد هرچند پایه همه افعال قدرت و اراده الهی است.
یا علیم

​عجب، نمی دانستم فکر میکردم پیامبران خود چنین قدرتی ندارند، خیلی از راهنمایی تون متشکرم، یاد گرفتم ازتون ممنون.

محی الدین;909649 نوشت:
سوال شما با توجه به فرضتان سالبه به انتفاء موضوع است یعنی نمی شود چون به هرحال در پیشرفت علمی ابزار درکارند.

​اولا من متوجه اصطلاحاتی که بکار میبرید نمیشوم لطفا بزبان ساده تری بیان کنید. و دوم فرمودید بهرحال در پیشرفت علمی ابزار در کارند اما همیشه ابزار در کار نیست مثلا علوم انسانی کمتر وابسته به ابزار است بعنوان مثال: هیپنوتیزم، کسیکه هیپنوز میکند نه از ابزار استفاده میکند نه به آن نیاز دارد مسئله اراده و خواستن هم از همین نوع است یعنی به ابزار نیاز ندارد و ما هیچگاه نخواهیم توانست با اراده کردن جان کسی را بگیریم لذا با کشتن متفاوت است

[="Tahoma"][="Navy"]

mehrdaad.;909976 نوشت:
ولا من متوجه اصطلاحاتی که بکار میبرید نمیشوم لطفا بزبان ساده تری بیان کنید. و دوم فرمودید بهرحال در پیشرفت علمی ابزار در کارند اما همیشه ابزار در کار نیست مثلا علوم انسانی کمتر وابسته به ابزار است بعنوان مثال: هیپنوتیزم، کسیکه هیپنوز میکند نه از ابزار استفاده میکند نه به آن نیاز دارد مسئله اراده و خواستن هم از همین نوع است یعنی به ابزار نیاز ندارد و ما هیچگاه نخواهیم توانست با اراده کردن جان کسی را بگیریم لذا با کشتن متفاوت است

سلام برادر
سالبه به انتفاع موضوع یعنی یک مساله که اصلا موضوع خاصی ندارد یا نمی تواند داشته باشد . در مورد علوم تجربی هم که کلا با ابزار سروکار دارند میراندن بدون ابزار می شود سالبه به انتفاء موضوع یعنی ما علم تجربی نداریم که با ابزار سروکار نداشته باشد تا تصور کنیم بی ابزار بمیرانند.
علوم انسانی هرچند تجربی اند اما جنبه نظری دارند و به تنهایی کاری از آنها بر نمی آید بلکه برای تحقق نظریات آن باید از ابزارها استفاده شود. هیپنوتیزم هم ظاهرا در رسته فراعلم است نه علوم تجربی مصطلح.
یا علیم[/]

[="Arial Black"][="Blue"]سلام

mehrdaad.;909947 نوشت:
وقتی چنین جملاتی را از ائمه می بینیم چگونه دریابیم که ایشان ایمن از مکر خدا نبودند؟ منظورم یکی از گناهان کبیره است.

عصمت پیامبر و امام دلایل مختلفی دارد:
دلیل عقلی:
1.هدف خداوند از ارسال پیامبر و امام هدایت بشر است و اگر آنها مرتکب گناه شوند، رفتار آنها با گفتارشان متناقض بوده و مردم دیگر به آنها اعتماد نمی کنند و در اینصورت هدف از بعثت و امامت محقق نمی شود و این مخالف با حکمت الهی است.
2.یکی از وظایف انبیا و ائمه تربیت افراد مستعد است و اگر خود الگو مرتکب گناه شود، متربی او را به عنوان الگو قبول نخواهد داشت. بنابراین الگو باید بسیار بالاتر از متربی باشد و مرتکب گناه نشود.

دلایل نقلی هم زیاد است که به چند نمونه اکتفا می شود:
1- قرآن كريم، گروهى از انسانها را مُخْلَص، (= خالص شده براى خدا) ناميده است كه بايد توجه داشت كه مخلَص (به فتح لام) غير از مخلِص (به كسر لام) است و اولى دلالت دارد بر اينكه خدا شخص را خالص كرده است، و معناى دومى اين است كه شخص اعمالش را با اخلاص انجام مى‌دهد.
ابليس هم طمعى در گمراه كردن ايشان نداشته و ندارد و در آنجا كه سوگند ياد كرده كه همه فرزندان آدم(ع) را گمراه كند مخلَصين را استثناء كرده است چنانكه در آيه (82 و 83) از سوره ص از قول وى مى‌فرمايد: «قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِين. إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ المخْلَصِين». و بى شك، طمع نداشتن ابليس در گمراهى ايشان بخاطر مصونيّتى است كه از گمراهى و آلودگى دارند و گرنه دشمنى وى شامل ايشان هم مى‌شود و در صورتى كه امكان مى‌داشت هرگز دست از گمراه كردن ايشان برنمى داشت.
بنابراين، عنوان «مُخلَص» مساوى با «معصوم» خواهد بود. و هر چند دليلى بر اختصاص اين صفت به انبياء (عليهم السلام) نداريم ولى بدون ترديد، شامل ايشان هم مى‌شود، چنانكه قرآن كريم تعدادى از انبياء را از مخلصين شمرده و از جمله در آيه (45 و 46) از سوره ص مى‌فرمايد:
«وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصار. إِنّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَة ذِكْرَى الدّار» و در آيه (51) از سوره مردم مى‌فرمايد: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولاً نَبِيّا» و نيز علت مصونيّت حضرت يوسف (ع) را كه در سخت ترين شرايط لغزش، قرار گرفته بود مُخلَص بودن وى دانسته و در آيه (24) سوره يوسف مى‌فرمايد:«كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الُْمخْلَصِين».
2- قرآن كريم، اطاعت پيامبران را بطور مطلق، لازم دانسته، و از جمله در آيه (63) از سوره نساء مى‌فرمايد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللّه» و اطاعت مطلق از ايشان در صورتى صحيح است كه در راستاى اطاعت خدا باشد و پيروى از آنان منافاتى با اطاعت از خداى متعال نداشته باشد و گرنه امر به اطاعت مطلق از خداى متعال و اطاعت مطلق از كسانى كه در معرض خطا و انحراف باشند موجب تناقض خواهد بود.

3- قرآن كريم، مناصب الهى را اختصاص به كسانى داده است كه آلوده به «ظلم» نباشند و در پاسخ حضرت ابراهيم(ع) كه منصب امامت را براى فرزندانش درخواست كرده بود مى فرمايد: «لا يَنالُ عَهْدِي الظّالِمِين»، و مى‌دانيم كه هر گناهى دست كم، ظلم به نفس مى‌باشد و هر گنهكارى در عرف قرآن كريم «ظالم» ناميده مى‌شود پس پيامبران يعنى صاحبان منصب الهى نبوت و رسالت هم منزه از هرگونه ظلم و گناهى خواهند بود.(مصباح، آموزش عقاید، صص201-204)
با توجه به این مطالب، عصمت انبیاء و ائمه ثابت می شود و احتمال انحراف آنها منتفی خواهد بود.
[/]

[=Arial Black]

بسم الله الرحمن الرحیم


[=Arial Black]سوال:
میزان پیشرفت علمی و معنوی انسان تا چه حد است؟

پاسخ:
از بُعد معنوی، عرفا معتقدند انسان کون جامع است و تمام قابلیت های عالم هستی در انسان بطور فشرده موجود است و چنین انسانی قادر است به مقامی برسد که حتی مرده را هم زنده کند. بدین ترتیب انسان می تواند خود را به حدی برساند که مظهر اسماء الهی شود و افعال خداوند متعال به واسطه او در عالم هستی تحقق یابد. همانطور که اشاره شد، یکی از این اسماء الهی محیی و ممیت است و در قرآن حضرت عیسی(علیه السلام) مظهر این اسماء گشته و به اذن الهی مرده را هم زنده می کند، خداوند در این رابطه می فرماید:

إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتي‏ عَلَيْكَ وَ عَلى‏ والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني‏ فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني‏ وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني‏ وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْني‏ وَ إِذْ كَفَفْتُ بَني‏ إِسْرائيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ؛
به ياد بياور زمانى را كه خداوند به عيسى پسر مريم فرمود: نعمتى را كه به تو و مادرت عنايت نمودم به خاطر آور. همان زمان كه تو را به وسيله روح القدس تأييد كردم، در گهواره و در بزرگسالى با مردم سخن مى‏ گفتى و كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به تو آموختم.
به اجازه من از گل چيزى شبيه پرنده مى‏ ساختى و سپس در آن مى‏ دميدى و به اجازه من پرنده ‏اى مى ‏شد و نيز كور مادر زاد را بينا و مبتلا به بيمارى برص را به اجازه من شفا مى‏ بخشيدى و حتى مرده را به اجازه من زنده مى‏ كردى، و به خاطر آور زمانى را كه فرزندان اسرائيل را از آسيب رساندن به تو بازداشتم. در آن هنگام براى آنها معجزه‏ ها آورده بودى و كافران آنها گفتند: اين، جز جادويى آشكار چيزى نيست.(1)
البته تمام این کارها به اذن خداوند است و بدون اذن او هیچ کاری در عالم هستی انجام نمی شود.
علاوه بر احیاء و اماته، انسان قادر به مظهریت دیگر اسماء الهی مانند: عالم، قادر و ... نیز می باشد.

اما در مورد پیشرفت علمی بشر، روایات زیادی در مورد آخرالزمان و پیشرفت بشر البته به برکت دولت حق امام زمان(عج) در دست است که به برخی از انها اشاره می شود:
امام صادق(علیه السلام) در این رابطه می فرمایند : علم، بیست و هفت حرف است. تمام آنچه انبیا آورده اند دو حرف است و مردم تا امروز بیش از ان دو حرف نمی شناسند . هنگامی که قائم(علیه السلام) قیام کند بیست و پنج حرف را می آورد و بین مردم توسعه خواهد داد و به دو حرف قبلی اضافه خواهد کرد تا بیست و هفت حرف کامل شود.(2)

در آن عصر هیچ بیماری بدون درمان باقی نمی‌ماند امام باقر(علیه السلام) در این باره می‌فرمایند: هر كس قائم اهل بیت(علیه السلام) مرا درك كند اگر به بیماری دچار باشد شفا یابد و چنانچه دچار ناتوانی باشد توانا و نیرومند می‌شود.(3)
در روایت دیگری به عمران زمین اشاره شده است:«و انه لیبلغ سلطانه المشرق والمغرب و تظهر له الکنوز لا یبقی فی الأرض خراب الا لیعمره»؛ امام زمان(علیه السلام) شرق و غرب را در اختیار دارد و در آن شرایط زمین گنج های خود را ظاهر می کند ، هیچ جایگاه خرابی نمی ماند مگر آن که آن را آباد خواهد ساخت.(4)

امام حسین(علیه السلام) نیز در همین رابطه می فرماید : «لا یبقی علی وجه الأرض أعمی و لا مقعد و لا مبتلی الا کشف الله عیبه و بلائه بنا أهل البیت»؛ در آن عصر در دنیا نابینایی وجود ندارد مگر آن که خداوند به برکت ما اهل بیت او را بینا می کند، مبتلا و زمین گیری وجود ندارد مگر این که خداوند به برکت ما اهل بیت او را شفا می دهد.(5)
می توان این دسته از روایات را دال بر پیشرفت چشم گیر بشر در آن دوران دانست.


[/HR][=Arial Black]1. سوره مائده، آیه110.
2. مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص336.
3. همان، ص 335.
4. اعلام الوری، ص463؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص331.
5. مختصر البصائر، ص140؛ نوادر الاخبار للفیض، ص285. البته در سند این روایت سهل بن زیاد وجود دارد که ضعیف است و برخی او را غالی دانسته اند. اما از نظر معنا منعی ندارد. چرا که در واقع به برکت امام زمان(علیه السلام) علوم پیشرفت کرده و مردم به رفاه مادی و رزق معنوی می رسند، پس به برکت اهل بیت این قضیه محقق می شود. در مورد اینکه آیا چنین بیانی خود ستایی است یا نه؟ باید گفت بیان حق در برخی موارد از اهل بیت(علیهم السلام) برای روشن شدن مقام ایشان، صورت می گرفته است. مانند بیان امیر المومنین(علیه السلام) در خطبه شقشقیه که می فرماید:
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ‏ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى‏ يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْر(نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ ص48) حضرت(علیه السلام) در این بیان رفیع خود را محور آسیاب، کوه بلندی که از او سیل[علوم] جاری است و هیچ پرنده ای به او نمی رسد، معرفی می کند.

موضوع قفل شده است