جمع بندی آیا جهنم حدی دارد و تمام شدنی است؟

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا جهنم حدی دارد و تمام شدنی است؟

از حجت الاسلام صدیقی شنیدم که میگفت بشر فقط به اندازه ای که گناهانش پاک شود در جهنم میماند و با سوختن در اصل ذزه ذزه گناهانش پاک میشود تا خالص شود و وقتی که خالص شد از جهنم بیرون میاید و به بهشت میرود اولا چقدر این حرف درست است چون در قران در بسیاری از آیات گفته شده در عذاب جهنم جاودانند و جهنم را بی پایان ذکر کرده ؟ دوم اگر قرار باشد که مجازات عادلانه باشد می بایست متناسب با جرم و گناه مدت مشخصی را گناهکار عذاب بکشد و مجازات نامحدود عادلانه بنظر نمیاید درین خصوص هم توضیح دهید؟ آیا ممکن نیست خداوند با اولین زجه های بشر در جهنم به رحم آید و بشر بشدت پشیمان را ببخشد؟ و در آخر هدف خداوند از فرستادن بشر به جهنم چیست آیا صرفا فقط مجازات محض است یا که می خواهد بشر بفهمد که وعده خدا دروغ نبوده و وقتی اینرا فهمید و از کرده اش پشیمان شد راه برگشت ندارد؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

بنام خدا

سلام و ادب و تشکر از سؤالات خوبتان@};-

در پاسخ به سؤالات شما به اقتضاء هر سؤال نکاتی را تقدیم می کنیم:

mehrdaad.;906608 نوشت:
از حجت الاسلام صدیقی شنیدم که میگفت بشر فقط به اندازه ای که گناهانش پاک شود در جهنم میماند و با سوختن در اصل ذزه ذزه گناهانش پاک میشود تا خالص شود و وقتی که خالص شد از جهنم بیرون میاید و به بهشت میرود اولا چقدر این حرف درست است چون در قران در بسیاری از آیات گفته شده در عذاب جهنم جاودانند و جهنم را بی پایان ذکر کرده ؟

در پاسخ به بخش اول سؤالتان گفتنی است: آیات قرآن مجید درباره خلود در آتش جهنم به گروههای زیر اشاره کرده است: 1 ـ کفار (بقره آیه 161) 2 ـ ظالمان و ستمگران (نساء 168) 3 ـ منافقین (توبه آیه 68) 4 ـ متکبرین (سوره نمل آیه 29) 5 ـ مکذبین آیات خدا (تغابن آیه 10) 6ـ کسانی که عمداً مرتکب قتل می شوند (نساء آیه 93) 7ـ متجاوزین از حدود الهی (نساء آیه 14) 8 ـ دشمنان خدا و رسول او (توبه آیه 63) 9 ـ کسانی که کردار زشتشان بر آنها احاطه کرده است (بقره آیه 81) 10ـ ربا خواران (بقره آیه 275) 11 ـ همدستان و همکاران دشمنان اسلام (مائده آیه 80) 12 ـ مشرکین (توبه آیه 17) 13 ـ گناه پیشگان (یونس آیه 17).

طبق نظر امامیه خلود در آتش از ویژگیهای کافران است و گنهکاران مسلمان پس از مدتی از آتش خارج می شوند و مفاد آیه 48 سوره نساء بر این مطلب گواهی می دهد آنجا که می فرماید: [=book antiqua]«إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَن یُشرَک بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِک لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشرِک بِاللَّهِ فَقَدِ افْترَی إِثْماً عَظِیما» خداوند (هرگز) شرک را نمی‏بخشد! و پایین‏تر از آن را برای هر کس (بخواهد و شایسته بداند) می‏بخشد. و آن کسی که برای خدا، شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است.(1)

همچنین روایاتی داریم که عذاب را جز بر کافران جاودانه نمی داند: پیامبر اکرم (ص) می فرماید: [=book antiqua]سوگند به کسی که مرا بشیر و نذیر برانگیخت خداوند هیچ یکتاپرست و موحدی به آتش جاودان عذاب نخواهد کرد همانا اصل توحید از حق شفاعت برخوردار می شوند بطوری که می توانند شفیع دیگران شوند، آنگاه شفاعت می کنند البته شفاعت آنان پذیرفته خواهد شد. (2) و نیز برخی روایت دیگر محبان علی و خاندان او را از نجات یافتگان عذاب ابدی می دانند پیامبر اکرم (ص) می فرماید: [=book antiqua]همانا ولایت علی (ع) نیکی و خیری است که با وجود آن هیچ گناهی هر چند بزرگ باشد زیان نمی رساند و اگر دوستدار اهل بیت گرفتار گناه شود با پاره ای از گرفتاریهای دنیوی و مشقات آن و پاره ای از عذاب اخروی تطهیر می شود تا به شفاعت سروران طیب و طاهر خود برسد و ...(3) و روایات کثیر دیگری که دلالت بر این مطلب می کند که شیعیان صاحب کبیره داخل آتش می شوند و مدتی عذاب خواهند کشید و بعد شفاعت نصیبشان خواهد شد به خلاف شیعیان راستین که هیچ وقت در دوزخ دیده نخواهند شد.(4)

خلاصه اینکه آیاتی که دلالت بر خلود آتش جهنم برای بعضی مسلمانان صاحب کبائر مثل ربا و قتل عمد می کند قرائن فراوانی در خود این آیات وجود دارد که نشان می دهد این آیات ناظر به کسانی است که گناهانشان منتهی به کفر و انکار مبدأ و معاد یا نبوت و ضروریات دین می شود چگونه ممکن است مرتکب گناه کبیره از مسلمانی که خدا و پیغمبر و ضروریات دین را پذیرفته اند و غفلت دچار گناه می شوند از همطراز و یکسان با کفار و مشرکین بدانیم که در آتش جهنم خالد و جاودانه اند که روایات ذکر شده نیز بر همین نکته دلالت می کرد.

mehrdaad.;906608 نوشت:
دوم اگر قرار باشد که مجازات عادلانه باشد می بایست متناسب با جرم و گناه مدت مشخصی را گناهکار عذاب بکشد و مجازات نامحدود عادلانه بنظر نمیاید درین خصوص هم توضیح دهید؟

در پاسخ به بخش دوم سؤال، چند نکته را در باره حقیقت کفر و شرک و نفاق و گناه و معصیت آدمی و رابطه آن با عذاب قیامت و جاودانگی عذاب برای یک معصیت و مقایسه ی جزا و جرم بیان می کنیم:

عقوبت گناه و معصیت در واقع امری تکوینی است، نه قراردادی و حقیقتاً روح گنهکار با ارتکاب آن تیره می شود و همان تیرگی و فساد روح است که از آن به عذاب و دوزخ یاد می شود. در متون دینی اسلام از این امر به «تجسم اعمال» یاد می شود که دلایل عقلی و نقلی فراوان دارد. هر چند قرآن خود تعبیر به جزا دارد، در موارد متعدد تصریح می کند که جزای شما همان عمل شماست که به خودتان بازمی گردد. قرآن کریم می فرماید: [=book antiqua](وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً);(5) عملکرد خود را در آن جا حاضر می بینند.

آیت الله سبحانی در تفسیر منشور جاوید می گوید: "جزای اعمال هر انسانی عین اعمال خودش خواهد بود و در این جمله ذره ای مجازگویی نیست که عین عمل انسان را به خود انسان بازگرداند. از این مطلب در اصطلاح به تجسم اعمال تعبیر می شود."(6) قرآن مجید بر اساس یک اصل عقلانی می فرماید: [=book antiqua](کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ);(7) هر جانی در گرو دست آورد خویش است. فلذا اگر انسان خار بکارد در قیامت، از جانب خداوند، صورت خار درو می کند و اگر نهال میوه ی شیرین بکارد میوه ی شیرین برداشت می کند; یعنی انسان، مبدأ، علت قابلی و زمینه است، نه صرفاً علت فاعلی. آدمی به اندازه ی استعداد خویش از خداوند فیض می گیرد. او در عقاید، اخلاق و اعمال خود علت قابلی و زمینه ساز و مستعد شناخته می شود. اگر باطن عملی، مثل خوردن مال یتیم، آتش است، آنان که مال یتیم می خورند، در حقیقت آتش محسوس می خورند و اگر باطن عقیده و اخلاقی آتش است، کسانی که به آن عقاید و اوصاف پلید آلوده اند، گرفتار آتش روحی خواهند بود.

همان گونه که در دنیا آثار تکوینی و اجتناب ناپذیر خوردن زهر، بیماری و مرگ است و چنین نیست که اگر کسی زهر بنوشد، در دادگاه، احضار و سپس به کیفر بیماری یا مرگ محکوم گردد; بلکه همان خوردن زهر او را دچار بیماری یا مرگ خواهد کرد. بر همین اساس، رابطه ی کیفر اخروی با اعمال انسان نیز، همانند رابطه ی مجازات های قراردادی با جرایم اجتماعی نیست تا از عدم تناسب و سنگینی غیرعادلانه ی آن سخن به میان آید، بلکه صورت حقیقی گناهان است که در روز قیامت، آشکار می گردد و چهره می نمایاند و همان گونه که عمل کوتاه مدتی، مانند خوردن سمّ، عواقب بسیار سنگین و جبران ناپذیر و درازمدت یا حتی ابدی (مثل از دست دادن حیات برای همیشه) دارد، بعضی از گناهان نیز چنین تأثیری در روح و جان و حیات جاودانه ی آدمی خواهند داشت.(8)

mehrdaad.;906608 نوشت:
آیا ممکن نیست خداوند با اولین زجه های بشر در جهنم به رحم آید و بشر بشدت پشیمان را ببخشد؟

[=book antiqua]خداوند مهربان در آیات متعدد در سوره هاى قرآن خویشتن را با صفت رحم و شفقت و مهربانى یاد کرده و خود را به بندگانش با این اوصاف جمیله معرفى نموده است. (9)

از بعضى اخبار معلوم مى شود کسانى که با مخلوقات و بندگان خدا رئوف و مهربان نیستند و در مواقع گرفتارى و مصائب از وضع رقت بار و اسف انگیز آنان ناراحت نمى شوند و به داد و فریادشان نمى رسند، خداوند عبادات و اعمالشان را قبول ننموده و نمى پذیرد و به فرشتگان و حافظین اعمال دستور مى دهد که اعمالشان را به طرف خودشان برگردانید. چنانچه در خبر معاذ از پیامبر خدا به این مطلب تصریح شده است و در آخر آن خبر است که: [=book antiqua]فرشتگان و حافظین اعمال کارهاى نیک و شایسته انسان را با طمطراق و شأن و شوکت مخصوص به آسمان ششم مى رسانند و دربان و نگهبان آسمان مزبور دستور مى دهد توقف کنید زیرا من مأمور رحمت و شفقتم . پس از رسیدگى و ارزیابى، امر مى کند آن را به صورت صاحبش بزنید تا چشمانش کور و نابینا گردد زیرا صاحب آن رحم ندارد و اگر بنده و عبد پروردگار به چیز دنیوى و یا اخروى دچار و گرفتار مى گشت دلش براى او نسوخته بلکه او را سرزنش و مسخره مى کرد و من موظف و مکلفم که نگذارم عمل او از من بالاتر برود. (10) نیز از پیامبر خدا (صلی الله و علیه وآله) نقل شده که فرمودند: [=book antiqua]"هر کس به مسلمانان رحم نکند، خداوند به وی رحم نمی کند." (11) همان حضرت (صلی الله و علیه وآله) فرمودند: [=book antiqua]"جز این نیست خداوند از میان بندگانش به رحم کنندگان رحم می کند." (12) و از این جهت است که نرم خویى و خوش رفتارى را بهترین و با فضیلت ترین اعمال و کردار بشر معرفى نموده اند و سخت گیرى و درشتى و تندخویى را معادل شرک و کفر ذکر کرده اند.

از اینرو نمی توان گفت رحمت الهی در قیامت از ضجه ها و ناله های اهل عذاب اعم از اهل کفر و شرک و نفاق و گناهکاران و فاسقان که نسبت به دیگران هیچ رحم و شفقتی نداشتند و بر اساس حکمت و عدالت الهی استحقاق چنین عذابی را دارند به جوش و خروش می آید و از عذاب ایشان در می گذرد.

mehrdaad.;906608 نوشت:
و در آخر هدف خداوند از فرستادن بشر به جهنم چیست آیا صرفا فقط مجازات محض است یا که می خواهد بشر بفهمد که وعده خدا دروغ نبوده و وقتی اینرا فهمید و از کرده اش پشیمان شد راه برگشت ندارد؟

در پاسخ به سؤال آخر گفتنی است: در نظام حكيمانه الهى همان طور كه وجود بهشت در كل نظام هستى، ضرورى و سودمند است؛ وجود دوزخ نيز لازم و فايده‏ مند است. وقتى خداوند متعال نعمت‏هاى خود بر بندگان را بر مى‏ شمارد، جهنم و عذاب‏هاى آن را در رديف نعمت‏ها قرار داده، مى‏ گويد: [=book antiqua]«... هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»(13)؛ «اين است همان جهنمى كه تبه‏كاران آن را دروغ مى‏خواندند؛ ميان آتش و آب جوشان مى ‏گردند. پس كدام يك از نعمت‏هاى پروردگارتان را منكريد؟» از اینرو يكى از فوايد دوزخ، اين است كه بسيارى از مردم را از بدى، انحراف و كج‏روى باز مى ‏دارد. چه بسيار كسانى كه از خوف جهنم، به سعادت و شرافت جاودانه نايل آمده ‏اند. اگر خداوند حكيم دوزخ را در شمار نعمت‏ها آورده است، واقعاً نعمت بزرگى را تذكر داده؛ چرا كه بدون آن بيشتر انسان‏ها اهل بندگى و حركت در جهت تكامل نيستند.

متكلمان، فيلسوفان و عارفان الهى به گونه‏ هاى مختلف پرده از راز وجود جهنم برگرفته، بر آن استدلال كرده‏ اند. برخى تا يازده دليل بر اين مطلب شمرده‏ اند كه به جهت اختصار به ذكر يكى از آنها بسنده مى‏ شود:(14) چنانکه در پاسخ سؤال اولتان گفتیم: دوزخ چيزى جز تجسّم عينى كردار انسان نيست. كيفر اخروى مانند كيفرهاى دنيوى، امرى قراردادى و اعتبارى نيست؛ بلكه حقيقتى تكوينى و قهرى است كه از ناحيه خود انسان دامنگير او شده و او شعله ‏هاى آن را برمى ‏افروزد. در واقع خداوند انسان را به عنوان موجودى مختار آفريده است كه مى‏ تواند با كنش خوب خود، بهشتى جاودان بيافريند و همواره با آن زيست كند و يا جهنمى سوزان بسازد و در جهنم كرده‏ هاى خويش، خود را بسوزاند؛ بلكه بالاتر از اين انسان با سوء رفتارش، از خود وجودى جهنمى مى ‏سازد و خود جهنم خويش مى‏ شود. از همين رو بين عذاب و انسانى كه اصالت انسانيت خويش را از دست داده و به شيطانى جهنمى تبديل شده، انفكاك محال است. البته بايد توجه داشت كه جهنم، تنها براى كسانى است كه همه راه‏هاى خوشبختى و ابواب سعادت چون توبه، شفاعت و مغفرت واسعه الهى را به روى خود بسته‏ اند و هيچ عاملى نمى ‏تواند، بين آنان و كردار بدشان فاصله بيندازد و كسى كه به چنين مرحله‏ اى رسيده، خود آتش خويش را برافروخته است؛ بلكه خود و به دست خويش، آتش وجود خويش گشته و فاصله بين او و آتش محال است و مانند اين است كه بين شخص و خودش جدايى افتد(15).

در پایان؛ در خصوص هر بخش اگر جزئی تر سؤالی داشتید در خدمت شما و دیگر کاربران عزیز هستم.@};-

موفق باشید ...@};-

پی نوشتها_______________________________________________________
1. سوره نساء، آیه 48.
2. بحار الانوار 8/ 358 ح 23.
3. همان منبع، 8/352 ج 2.
4. همان، 8/363، ذیل 416.
5. کهف، آیه 49.
6. آیت الله سبحانی، تفسیر منشور جاوید.
7. مدثر، آیه 38.
8. مجلۀ صباح، شماره 17 و 18، بخشی از مقاله عدل الهی در قیامت، علی مخدوم، بنقل از حوزه نت.
9. المعجم المفهرس ماده رحم از باب نمونه: سوره اعراف (7)، آیه 156 و آیه 151 و سوره یوسف (12)، آیه 64 و آیه 92.
10. انوار نعمانیه ، ج 2، ص 210 و بحار، ج 70، ص 247، حدیث 20.
11. نهج الفصاحه، ص745 ، ح2885.
12. همان منبع.
13. الرحمن (55)، آيه 43 و 44.
14. جهت آگاهى بيشتر بنگريد: محمد حسن قدردان ملكى، جهنم چرا؟، قم: بوستان كتاب.
15. جهت آگاهى بيشتر بنگريد: معادشناسى (مجموعه چلچراغ حكمت)، حميدرضا شاكرين، تهران، كانون انديشه جوان؛ معادشناسى، محمد حسن قدردان قراملكى.

مشکور;909139 نوشت:
بنام خدا

سلام و ادب و تشکر از سؤالات خوبتان@};-

در پاسخ به سؤالات شما به اقتضاء هر سؤال نکاتی را تقدیم می کنیم:

در پاسخ به بخش اول سؤالتان گفتنی است: آیات قرآن مجید درباره خلود در آتش جهنم به گروههای زیر اشاره کرده است: 1 ـ کفار (بقره آیه 161) 2 ـ ظالمان و ستمگران (نساء 168) 3 ـ منافقین (توبه آیه 68) 4 ـ متکبرین (سوره نمل آیه 29) 5 ـ مکذبین آیات خدا (تغابن آیه 10) 6ـ کسانی که عمداً مرتکب قتل می شوند (نساء آیه 93) 7ـ متجاوزین از حدود الهی (نساء آیه 14) 8 ـ دشمنان خدا و رسول او (توبه آیه 63) 9 ـ کسانی که کردار زشتشان بر آنها احاطه کرده است (بقره آیه 81) 10ـ ربا خواران (بقره آیه 275) 11 ـ همدستان و همکاران دشمنان اسلام (مائده آیه 80) 12 ـ مشرکین (توبه آیه 17) 13 ـ گناه پیشگان (یونس آیه 17).

طبق نظر امامیه خلود در آتش از ویژگیهای کافران است و گنهکاران مسلمان پس از مدتی از آتش خارج می شوند و مفاد آیه 48 سوره نساء بر این مطلب گواهی می دهد آنجا که می فرماید: [=book antiqua]«إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَن یُشرَک بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِک لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشرِک بِاللَّهِ فَقَدِ افْترَی إِثْماً عَظِیما» خداوند (هرگز) شرک را نمی‏بخشد! و پایین‏تر از آن را برای هر کس (بخواهد و شایسته بداند) می‏بخشد. و آن کسی که برای خدا، شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است.(1)

همچنین روایاتی داریم که عذاب را جز بر کافران جاودانه نمی داند: پیامبر اکرم (ص) می فرماید: [=book antiqua]سوگند به کسی که مرا بشیر و نذیر برانگیخت خداوند هیچ یکتاپرست و موحدی به آتش جاودان عذاب نخواهد کرد همانا اصل توحید از حق شفاعت برخوردار می شوند بطوری که می توانند شفیع دیگران شوند، آنگاه شفاعت می کنند البته شفاعت آنان پذیرفته خواهد شد. (2) و نیز برخی روایت دیگر محبان علی و خاندان او را از نجات یافتگان عذاب ابدی می دانند پیامبر اکرم (ص) می فرماید: [=book antiqua]همانا ولایت علی (ع) نیکی و خیری است که با وجود آن هیچ گناهی هر چند بزرگ باشد زیان نمی رساند و اگر دوستدار اهل بیت گرفتار گناه شود با پاره ای از گرفتاریهای دنیوی و مشقات آن و پاره ای از عذاب اخروی تطهیر می شود تا به شفاعت سروران طیب و طاهر خود برسد و ...(3) و روایات کثیر دیگری که دلالت بر این مطلب می کند که شیعیان صاحب کبیره داخل آتش می شوند و مدتی عذاب خواهند کشید و بعد شفاعت نصیبشان خواهد شد به خلاف شیعیان راستین که هیچ وقت در دوزخ دیده نخواهند شد.(4)

خلاصه اینکه آیاتی که دلالت بر خلود آتش جهنم برای بعضی مسلمانان صاحب کبائر مثل ربا و قتل عمد می کند قرائن فراوانی در خود این آیات وجود دارد که نشان می دهد این آیات ناظر به کسانی است که گناهانشان منتهی به کفر و انکار مبدأ و معاد یا نبوت و ضروریات دین می شود چگونه ممکن است مرتکب گناه کبیره از مسلمانی که خدا و پیغمبر و ضروریات دین را پذیرفته اند و غفلت دچار گناه می شوند از همطراز و یکسان با کفار و مشرکین بدانیم که در آتش جهنم خالد و جاودانه اند که روایات ذکر شده نیز بر همین نکته دلالت می کرد.

در پاسخ به بخش دوم سؤال، چند نکته را در باره حقیقت کفر و شرک و نفاق و گناه و معصیت آدمی و رابطه آن با عذاب قیامت و جاودانگی عذاب برای یک معصیت و مقایسه ی جزا و جرم بیان می کنیم:

عقوبت گناه و معصیت در واقع امری تکوینی است، نه قراردادی و حقیقتاً روح گنهکار با ارتکاب آن تیره می شود و همان تیرگی و فساد روح است که از آن به عذاب و دوزخ یاد می شود. در متون دینی اسلام از این امر به «تجسم اعمال» یاد می شود که دلایل عقلی و نقلی فراوان دارد. هر چند قرآن خود تعبیر به جزا دارد، در موارد متعدد تصریح می کند که جزای شما همان عمل شماست که به خودتان بازمی گردد. قرآن کریم می فرماید: [=book antiqua](وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً);(5) عملکرد خود را در آن جا حاضر می بینند.

آیت الله سبحانی در تفسیر منشور جاوید می گوید: "جزای اعمال هر انسانی عین اعمال خودش خواهد بود و در این جمله ذره ای مجازگویی نیست که عین عمل انسان را به خود انسان بازگرداند. از این مطلب در اصطلاح به تجسم اعمال تعبیر می شود."(6) قرآن مجید بر اساس یک اصل عقلانی می فرماید: [=book antiqua](کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ);(7) هر جانی در گرو دست آورد خویش است. فلذا اگر انسان خار بکارد در قیامت، از جانب خداوند، صورت خار درو می کند و اگر نهال میوه ی شیرین بکارد میوه ی شیرین برداشت می کند; یعنی انسان، مبدأ، علت قابلی و زمینه است، نه صرفاً علت فاعلی. آدمی به اندازه ی استعداد خویش از خداوند فیض می گیرد. او در عقاید، اخلاق و اعمال خود علت قابلی و زمینه ساز و مستعد شناخته می شود. اگر باطن عملی، مثل خوردن مال یتیم، آتش است، آنان که مال یتیم می خورند، در حقیقت آتش محسوس می خورند و اگر باطن عقیده و اخلاقی آتش است، کسانی که به آن عقاید و اوصاف پلید آلوده اند، گرفتار آتش روحی خواهند بود.

همان گونه که در دنیا آثار تکوینی و اجتناب ناپذیر خوردن زهر، بیماری و مرگ است و چنین نیست که اگر کسی زهر بنوشد، در دادگاه، احضار و سپس به کیفر بیماری یا مرگ محکوم گردد; بلکه همان خوردن زهر او را دچار بیماری یا مرگ خواهد کرد. بر همین اساس، رابطه ی کیفر اخروی با اعمال انسان نیز، همانند رابطه ی مجازات های قراردادی با جرایم اجتماعی نیست تا از عدم تناسب و سنگینی غیرعادلانه ی آن سخن به میان آید، بلکه صورت حقیقی گناهان است که در روز قیامت، آشکار می گردد و چهره می نمایاند و همان گونه که عمل کوتاه مدتی، مانند خوردن سمّ، عواقب بسیار سنگین و جبران ناپذیر و درازمدت یا حتی ابدی (مثل از دست دادن حیات برای همیشه) دارد، بعضی از گناهان نیز چنین تأثیری در روح و جان و حیات جاودانه ی آدمی خواهند داشت.(8)

[=book antiqua]خداوند مهربان در آیات متعدد در سوره هاى قرآن خویشتن را با صفت رحم و شفقت و مهربانى یاد کرده و خود را به بندگانش با این اوصاف جمیله معرفى نموده است. (9)

از بعضى اخبار معلوم مى شود کسانى که با مخلوقات و بندگان خدا رئوف و مهربان نیستند و در مواقع گرفتارى و مصائب از وضع رقت بار و اسف انگیز آنان ناراحت نمى شوند و به داد و فریادشان نمى رسند، خداوند عبادات و اعمالشان را قبول ننموده و نمى پذیرد و به فرشتگان و حافظین اعمال دستور مى دهد که اعمالشان را به طرف خودشان برگردانید. چنانچه در خبر معاذ از پیامبر خدا به این مطلب تصریح شده است و در آخر آن خبر است که: [=book antiqua]فرشتگان و حافظین اعمال کارهاى نیک و شایسته انسان را با طمطراق و شأن و شوکت مخصوص به آسمان ششم مى رسانند و دربان و نگهبان آسمان مزبور دستور مى دهد توقف کنید زیرا من مأمور رحمت و شفقتم . پس از رسیدگى و ارزیابى، امر مى کند آن را به صورت صاحبش بزنید تا چشمانش کور و نابینا گردد زیرا صاحب آن رحم ندارد و اگر بنده و عبد پروردگار به چیز دنیوى و یا اخروى دچار و گرفتار مى گشت دلش براى او نسوخته بلکه او را سرزنش و مسخره مى کرد و من موظف و مکلفم که نگذارم عمل او از من بالاتر برود. (10) نیز از پیامبر خدا (صلی الله و علیه وآله) نقل شده که فرمودند: [=book antiqua]"هر کس به مسلمانان رحم نکند، خداوند به وی رحم نمی کند." (11) همان حضرت (صلی الله و علیه وآله) فرمودند: [=book antiqua]"جز این نیست خداوند از میان بندگانش به رحم کنندگان رحم می کند." (12) و از این جهت است که نرم خویى و خوش رفتارى را بهترین و با فضیلت ترین اعمال و کردار بشر معرفى نموده اند و سخت گیرى و درشتى و تندخویى را معادل شرک و کفر ذکر کرده اند.

از اینرو نمی توان گفت رحمت الهی در قیامت از ضجه ها و ناله های اهل عذاب اعم از اهل کفر و شرک و نفاق و گناهکاران و فاسقان که نسبت به دیگران هیچ رحم و شفقتی نداشتند و بر اساس حکمت و عدالت الهی استحقاق چنین عذابی را دارند به جوش و خروش می آید و از عذاب ایشان در می گذرد.

در پاسخ به سؤال آخر گفتنی است: در نظام حكيمانه الهى همان طور كه وجود بهشت در كل نظام هستى، ضرورى و سودمند است؛ وجود دوزخ نيز لازم و فايده‏ مند است. وقتى خداوند متعال نعمت‏هاى خود بر بندگان را بر مى‏ شمارد، جهنم و عذاب‏هاى آن را در رديف نعمت‏ها قرار داده، مى‏ گويد: [=book antiqua]«... هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»(13)؛ «اين است همان جهنمى كه تبه‏كاران آن را دروغ مى‏خواندند؛ ميان آتش و آب جوشان مى ‏گردند. پس كدام يك از نعمت‏هاى پروردگارتان را منكريد؟» از اینرو يكى از فوايد دوزخ، اين است كه بسيارى از مردم را از بدى، انحراف و كج‏روى باز مى ‏دارد. چه بسيار كسانى كه از خوف جهنم، به سعادت و شرافت جاودانه نايل آمده ‏اند. اگر خداوند حكيم دوزخ را در شمار نعمت‏ها آورده است، واقعاً نعمت بزرگى را تذكر داده؛ چرا كه بدون آن بيشتر انسان‏ها اهل بندگى و حركت در جهت تكامل نيستند.

متكلمان، فيلسوفان و عارفان الهى به گونه‏ هاى مختلف پرده از راز وجود جهنم برگرفته، بر آن استدلال كرده‏ اند. برخى تا يازده دليل بر اين مطلب شمرده‏ اند كه به جهت اختصار به ذكر يكى از آنها بسنده مى‏ شود:(14) چنانکه در پاسخ سؤال اولتان گفتیم: دوزخ چيزى جز تجسّم عينى كردار انسان نيست. كيفر اخروى مانند كيفرهاى دنيوى، امرى قراردادى و اعتبارى نيست؛ بلكه حقيقتى تكوينى و قهرى است كه از ناحيه خود انسان دامنگير او شده و او شعله ‏هاى آن را برمى ‏افروزد. در واقع خداوند انسان را به عنوان موجودى مختار آفريده است كه مى‏ تواند با كنش خوب خود، بهشتى جاودان بيافريند و همواره با آن زيست كند و يا جهنمى سوزان بسازد و در جهنم كرده‏ هاى خويش، خود را بسوزاند؛ بلكه بالاتر از اين انسان با سوء رفتارش، از خود وجودى جهنمى مى ‏سازد و خود جهنم خويش مى‏ شود. از همين رو بين عذاب و انسانى كه اصالت انسانيت خويش را از دست داده و به شيطانى جهنمى تبديل شده، انفكاك محال است. البته بايد توجه داشت كه جهنم، تنها براى كسانى است كه همه راه‏هاى خوشبختى و ابواب سعادت چون توبه، شفاعت و مغفرت واسعه الهى را به روى خود بسته‏ اند و هيچ عاملى نمى ‏تواند، بين آنان و كردار بدشان فاصله بيندازد و كسى كه به چنين مرحله‏ اى رسيده، خود آتش خويش را برافروخته است؛ بلكه خود و به دست خويش، آتش وجود خويش گشته و فاصله بين او و آتش محال است و مانند اين است كه بين شخص و خودش جدايى افتد(15).

در پایان؛ در خصوص هر بخش اگر جزئی تر سؤالی داشتید در خدمت شما و دیگر کاربران عزیز هستم.@};-

موفق باشید ...@};-

پی نوشتها_______________________________________________________
1. سوره نساء، آیه 48.
2. بحار الانوار 8/ 358 ح 23.
3. همان منبع، 8/352 ج 2.
4. همان، 8/363، ذیل 416.
5. کهف، آیه 49.
6. آیت الله سبحانی، تفسیر منشور جاوید.
7. مدثر، آیه 38.
8. مجلۀ صباح، شماره 17 و 18، بخشی از مقاله عدل الهی در قیامت، علی مخدوم، بنقل از حوزه نت.
9. المعجم المفهرس ماده رحم از باب نمونه: سوره اعراف (7)، آیه 156 و آیه 151 و سوره یوسف (12)، آیه 64 و آیه 92.
10. انوار نعمانیه ، ج 2، ص 210 و بحار، ج 70، ص 247، حدیث 20.
11. نهج الفصاحه، ص745 ، ح2885.
12. همان منبع.
13. الرحمن (55)، آيه 43 و 44.
14. جهت آگاهى بيشتر بنگريد: محمد حسن قدردان ملكى، جهنم چرا؟، قم: بوستان كتاب.
15. جهت آگاهى بيشتر بنگريد: معادشناسى (مجموعه چلچراغ حكمت)، حميدرضا شاكرين، تهران، كانون انديشه جوان؛ معادشناسى، محمد حسن قدردان قراملكى.

با سلام و تشکر بسیار از پاسخ مفصل و کامل تان، پاسخ شما باعث شد چندبار الحمدلله بگویم اما سوالاتی که به ذهنم رسید: با توجه به قسمتهایی از فرمایش شما و بعضی اشعار شاعران بزرگ آیا آتش جهنم واقعی است یا تصور آتشی بر روح است بعبارت دیگر عذابی فیزیکی و جسمی است یا عذابی روحی روانی که فکر میکنم هردوی آن باشد و اگر چنین است آیا همان عذاب روحی روانی کفایت نمیکرد و چرا بشر باید بطور فیزیکی و واقعی گرفتار آتشی واقعی گردد این سوزاندن پی در پی جسم چه خاصیتی دارد؟ من گمان میکردم جهنم هم مراتبی دارد که ظاهرا دارد و بشر با توجه به نوع گناهش در جایی جاویدان عذاب می کشد اما متوجه شدم که هم ار لحاظ کیفی عذابها متفاوت است هم از لحاظ کمی درست است؟ در جایی ذکر نمودید که انسانها باید نسبت به تمام مخلوقات خداوند دلسوزی و رحم داشته باشند مسلما این رحم کفار و مشرکین را در بر نمی گیرد درست است اما کسانیکه به خداوند ایمان دارند لیکن مسلمان نیستند را در بر میگیرد درست است یا خیر؟ در واقع انسان به کدامیک از مخلوقات خدا موظف است رحم و دلسوزی و مهربانی داشته باشد؟ می گویند سیدها بجای جهنم به زمهریر میروند چقدر این گفته درست است و اگر سیدی کافر یا مشرک یا مرتد شد باز هم به جهنم نمیرود و تفاوتهای جهنم و زمهریر چیست؟
و در آخر مهمترین سوالم اینست که دقیقا چه اعمال و چه چیزهایی طبق قران یا احادیث بطور قطع آتش جهنم را بر انسان حرام میکند؟ @};-@};-@};-

mehrdaad.;909149 نوشت:
با سلام و تشکر بسیار از پاسخ مفصل و کامل تان، پاسخ شما باعث شد چندبار الحمدلله بگویم اما سوالاتی که به ذهنم رسید: با توجه به قسمتهایی از فرمایش شما و بعضی اشعار شاعران بزرگ آیا آتش جهنم واقعی است یا تصور آتشی بر روح است بعبارت دیگر عذابی فیزیکی و جسمی است یا عذابی روحی روانی که فکر میکنم هردوی آن باشد و اگر چنین است آیا همان عذاب روحی روانی کفایت نمیکرد و چرا بشر باید بطور فیزیکی و واقعی گرفتار آتشی واقعی گردد این سوزاندن پی در پی جسم چه خاصیتی دارد؟

سلام مجدد@};-

عذاب اخروى صرفا عذاب روحانى نيست بلكه شامل جسم نيز مى ‏گردد ما معتقديم كه معاد روحانى و جسمانى است. چرا كه: انسان موجودى دو ساحتى است كه از دو بعد جسمانى و روحانى فراهم آمده به گونه‏ اى كه هر دو در حقيقت او دخيل‏ اند و چنين نيست كه يكى (مثلاً بعد جسمانى) جنبه عارضى و موقتى داشته باشد البته بعد روحانى انسان در مقايسه با ساحت جسمانى او از نوعى اصالت برخوردار است اما فرعيت بُعد جسمانى لزوما به معناى خروج آن از حقيقت ذات آدمى نيست از اين رو در آیات وحی به بعضى عذابهاى جسمانى دوزخ نظیر: 1. آتش سوزان.(سوره اعلى 13 - 11) 2. غذا و نوشيدنى ناگوار.(غاشيه 7 - 4) 3. لباس آتشين.(حج / 19) 4. بادهاى كشنده و سايه‏ هاى سوزان.(واقعه 44 - 41) 5. اسارت در غل و زنجير. (غافر 72 - 71) و عذابهای روحانی دوزخ نظیر: 1. حسرت بى ‏پايان. (مريم / 39) 2. غم و اندوه بيكران. (حج - 22) 3. رسوايى و ذلت بزرگ. (آل‏ عمران - 192) 4. محروميت از رحمت الهى. (بقره - 174؛ مطففين - 15؛ ر.ك: آموزش كلام اسلامى 2، محمد سعيدى‏مهر، صفحات 333 تا 329 -256)

اینکه چرا جسم هم باید معذب باشد به همان دلیلی است که بیان شد اینکه جسم انسان جزو لاینفک حقیقت انسان است و معاد امری جسمانی است و اینطور نیست که فقط روح انسان در کمال و سعادت و یا سقوط و شقاوت مؤثر باشد بلکه جسم و روح هر دو در حقیقت او دخیل اند از اینرو در قیامت از آثار ثواب و عقاب برخوردار خواهند شد.

لازم به ذکر است نسبت به مسئله تجسم اعمال هم ميان بزرگان اختلاف است. گروهي اين نظريه را پذيرفته و گروهي آن را رد کرده اند. که هر دسته دلایلی برای دیدگاه خود قائلند که از بحث ما خارج است. با توجه به این اختلاف دیدگاه نمي توان به طور قطع و يقين ابراز نظر كرد كه آيا تمام نعمت ها و عذاب هاي آخرتي ، از جمله خود بهشت و جهنم علاوه بر نعمت ها و عذاب هاي آن ها تجسم اعمال ما مي باشند و يا بهشت و جهنم وجودي مستقل از اعمال ما دارند و نعمت ها و عذاب هاي آن ها تجسم اعمال ما مي باشند. آنچه كه در اين باب لازم و ضروري است كه بدانيم و ايمان داشته باشيم و جزو ضروريات دين مبين اسلام و حكم دليل عقلي است اصل وجود عذاب و نعمت اخروي مي باشد . اينكه آيا بهشت و جهنم مستقل از اعمال ما ، وجودي دارند يا خير ، از ضروريات دين نيست . با توجه به مجموعه آيات و روايات در اين باب نمي توان نظر قطعي ارائه كرد.(مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، مبحث جهنم و بهشت)

mehrdaad.;909149 نوشت:
من گمان میکردم جهنم هم مراتبی دارد که ظاهرا دارد و بشر با توجه به نوع گناهش در جایی جاویدان عذاب می کشد اما متوجه شدم که هم ار لحاظ کیفی عذابها متفاوت است هم از لحاظ کمی درست است؟

درباره طبقات جهنم از آيات متعدد قرآن استفاده مى ‏شود که طبقات جهنم، ارکان آن و کم و کیف عذاب در آن متفاوت است. جهنم درهاى متعدد دارد شايد به اين صورت باشد وقتى فردى از درى وارد جهنم شد دوباره در ديگرى باز مى‏ شود وارد جهنم بدترى مى‏ شود و همين طور ... . قرآن مى ‏فرمايد: [=book antiqua]«و سيق الذين کفروا الى جهنم زمرا حتى اذا جائوها فتحت ابوابها.»؛ کسانى که کفار شدند و گروه گروه به جهنم رانده مى‏ شوند وقتى به دوزخ مى‏ رسند درهاى آن گشوده مى ‏شود.(زمر/ 71) در آیه ای دیگر می فرماید: [=book antiqua]«ان المنافقين فى الدرک الاسفل من النار و لن تجدلهم نصيرا.»؛ منافقان در پايين‏ ترين مرحله دوزخ قرار دارند و هرگز ياورى براى آن‏ ها نخواهى يافت.(نساء/ 145)

[=book antiqua]در حديثی از حضرت على (علیه السلام)نقل شده است که بعد از تفسير درهاى هفت گانه دوزخ به طبقاتى که بعضى بالاى بعض ديگر قرار دارند نام‏ هاى اين طبقات را چنين مى‏ شمرد: از همه پايين‏ تر، جهنم و بالاى آن لظى و بالاى آن حطمه و فوق آن سقر و بالاى آن جحيم و فوق آن سعير و فوق آن هاويه است.(پيام قرآن، ج 6، ص 417، به نقل از نور الثقلين، ج 3، ص 19، حديث 64) از اینرو طبقات جهنم يکى از یکی ديگر دردناک‏ تر و گروه­ هايى که وارد آن‏ ها مى‏ شوند يکى از ديگرى گنه کارترند و اعمالى که آن‏ ها انجام مى‏ داده ‏اند يکى از ديگرى بدتر است فلذا به نسبت نیات و اعمالشان کم و کیف عذابهاشان نیز متفاوت و متنوع تر است.

mehrdaad.;909149 نوشت:
در جایی ذکر نمودید که انسانها باید نسبت به تمام مخلوقات خداوند دلسوزی و رحم داشته باشند مسلما این رحم کفار و مشرکین را در بر نمی گیرد درست است اما کسانیکه به خداوند ایمان دارند لیکن مسلمان نیستند را در بر میگیرد درست است یا خیر؟

چنانکه گفتیم در برخی روایات قید رحم و شفقت به مسلمانان تصریح شده و در برخی روایات بطور مطلق رحم و انصاف به همگان سفارش شده، چه مسلمان باشند چه نامسلمان اعم از اینکه به دیگر ادیان و مذاهب باشند و یا حتی مردم جاهلی که بدلیل استضعاف، کفر پیشه اند اما با اسلام و مسلمانان عناد و دشمنی آشکاری ندارند، اما بطور قطع رحم و شفقت در حق کفار، مشرکان و منافقینی که عَلَم دشمنی با اسلام و مسلمانان را برداشته و شمشیر براندازی نظام اسلامی را از رو بسته اند از دایره این سفارش خارج است.

mehrdaad.;909149 نوشت:
در واقع انسان به کدامیک از مخلوقات خدا موظف است رحم و دلسوزی و مهربانی داشته باشد؟

طبق روایات دینی، مؤمنان وظیفه دارند به همه مخلوقات خداوند حتی حیوانات و نباتات نیز رحم و شفقت داشته باشند، وقتی حیوانات و نباتات داخل در این مجموعه هستند، تکلیف رحم و شفقت به انسانهایی که بدلیل شرایط محیطی و تسلط کافران و ظالمان و اربابان زر و زور و تزویر از شناخت و رهیافت به حق و حقیقت محروم مانده اند بسا روشن است. ضمن آنکه رحم و شفقت به انسانهای محروم می تواند زمین روح آنها را آماده و مستعد پذیرش حقیقت نور اسلام بسازد.

mehrdaad.;909149 نوشت:
می گویند سیدها بجای جهنم به زمهریر میروند چقدر این گفته درست است و اگر سیدی کافر یا مشرک یا مرتد شد باز هم به جهنم نمیرود و تفاوتهای جهنم و زمهریر چیست؟

مطلب مشهوری در بین مردم نقل مي شود که خدواند سادات را اگر اهل جهنم باشند، در جهنم نمي برد و با آتش عذاب نمي كند؛ بلكه آن ها را با سرما و در مكاني به نام "زمهرير" مورد عذاب قرار مي دهد. در اين خصوص، بايد گفت كه نسبت به اين ادعاي مشهور، هيچ روایتی نرسیده است؛ بلکه در روایت آمده است: [=book antiqua]«خداوند جهنم را برای معصیتکاران آفریده است؛ هر چند آن شخص عاصی، سید قريشی باشد». (علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 46، ص 82، نشر اسلاميه، تهران، بيتا) قرآن نیز درباره قیامت می فرماید: [=book antiqua]«لا انساب بینهم یومئذً و لا یتساءلون؛ [=book antiqua](مؤمنون (23) آیه 10)[=book antiqua] هنگامی که در صور دمیده می شود و قیامت برپا می شود، ملاک آن روز نسب نیست».

البته [=book antiqua]نقل شده كه "زمهریر" نام طبقه ای از طبقات دوزخ است. (بحار الانوار، ج 83، ص 17، همان) که در آن، عذاب الهی به صورت سرمای جان فرسا جلوه گر است؛ اما این عذاب نسبت به عذاب های دیگر دوزخیان تخفیفی محسوب نمی شود تا هر که به آن مبتلا شد، عذاب کمتری نسبت به بقیه دوزخیان داشته باشد؛ بلکه تنها دسته ای از مجرمان با توجه به گناه و جرمشان به چنین عذابی دچار می شوند، و دسته ای دیگر، به عذابی دیگر. در هر حال این که مثلاً سادات در زمهریر مجازات شوند و نه آتش، مدرک شرعی ندارد.

اتفاقاً برعکس روایاتی بر خلاف این مطلب وجود دارد. در حدیثی از امام سجاد علیه السلام به صراحت به مساوی بودن همگان نزد خداوند اشاره شده است و اینکه تنها چیزی که موجب تقدم افراد میشود، عمل صالح است. [=book antiqua]شخصی به نام طاووس فقیه، حضرت علی بن حسین علیه السلام را در حال طواف می بیند که از وقت عشاء تا سحر طواف می نمود و خدا را عبادت میکرد. هنگامی که کسی ایشان را نمی دید، رو به آسمان میکرد و با گریه و زاری فراوان جملاتی را در بیان حال خویش بیان میکردند. طاووس میگوید زمانی که این حال ایشان را دیدم به کنارشان رفتم و سر ایشان را بر روی زانوی خود قرار دادم و خودم گریه زیادی نمودم. ایشان رو به من کرده و فرمودند: چه کسی مرا از یاد پروردگارم بازداشته است؟ عرض کردم یابن رسول الله من طاووس هستم. چرا شما که جدتان رسول الله، پدرتان علی بن ابیطالب و مادرتان فاطمه زهراست اینگونه جزع و فزع میکنید؟ حضرت سجاد ع در جواب، به نکته ای زیبا اشاره کرده و فرمودند: ای طاووس صحبت از جد و پدر و مادرم را رها کن( سخن از نسبت من نکن). خداوند بهشت را برای نیکوکاران و اطاعت کنندگان خلق کرده اگرچه برده ای حبشی باشد( که در مناسبات اجتماعی ان زمان از پائین ترین درجه برخوردار بود) و جهنم را برای بدکاران و عاصیان خلق کرده است اگر چه از سادات قریش و از نسل قریش باشد. ایا سخن خداوند را نشنیده ای که می فرماید:" زمانی که در سور دمیده شود( و زمان قیامت فرا برسد) هیچ نسبت و خویشاوندی بین انان باقی نمی ماند و از حال یکدیگر نمی پرسند".(بحارالانوار، ج46 ص 82)

mehrdaad.;909149 نوشت:
و در آخر مهمترین سوالم اینست که دقیقا چه اعمال و چه چیزهایی طبق قران یا احادیث بطور قطع آتش جهنم را بر انسان حرام میکند؟

در واقع هر اندیشه و عملی که انسان را از یاد خدا و معاد و حیات طیبه و حقیقت انسانی اش دور کند، بستر وجود انسان را برای سقوط و هلاک و برخورداری از عذاب جهنم مستعد می سازد، در آیات و روایات، بروز و ظهور کفر و شرک و نفاق و فسق و فجور و گناهان متعدد فردی و اجتماعی، ترک اوامر الهی و تن دادن به نواهی در حالیکه در طول عمر موفق به توبه واقعی نشود، زمینه ساز هلاکت ابدی گفته شده که می توان چکیده و خلاصه آن را در آیات زیر بیان نمود:

خداوند در قرآن در مواردی به بهشتیان اجازه می دهد که با جهنمیان گفتگو کنند در سوره مدثر به این مناظره اشاره می کند که اهل بهشت از جهنمیان سوال می کنند که:

[=book antiqua]فىِ جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ(40) عَنِ الْمُجْرِمِينَ(41) مَا سَلَكَكمُ‏ْ فىِ سَقَرَ(42) قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ(43) وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ(44) وَ كُنَّا نخَوضُ مَعَ الخائضین(45) وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ(46)؛ آنان در باغهاى بهشت (متنعّمند و) سؤال مى‏ كنند(40) از احوال دوزخيان گنهكار. (41) كه شما را چه عمل به عذاب دوزخ در افكند؟ (42) آنان جواب دهند كه ما از نمازگزاران نبوديم. (43) و مسكينى را طعام نمى ‏داديم. (44) و ما با اهل باطل به بطالت مى ‏پرداختيم. (45) و ما روز جزا را تكذيب مى‏ كرديم.(46)

بنابراین می توان امهات علل و عواملی که موجب سقوط و هلاکت ابدی و استحقاق عذاب الهی می شود را از زبان خود جهنمیان در چهار مورد خلاصه نمود:

1. ترک نماز: چنانکه جهنمیان، می گویند: اگر نماز مى‏ خوانديم نماز ما را به ياد خدا مى‏ انداخت، و نهى از فحشاء و منكر مى‏ كرد، و ما را به صراط مستقيم الهى دعوت مى‏ نمود.

2. عدم اطعام مسكين: پس یکی از علل دوزخی شدن، بی توجهی به فقراء و مساکین است.

3. همنشینی و همصدایی با اهل باطل: اهل دوزخ می گویند: ما پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا مى ‏شديم هر صدايى از هر گوشه ‏اى بر ضد حق بلند مى ‏شد، و هر مجلسى براى ترويج باطل تشكيل مى‏ گرديد و ما با خبر مى‏ شديم، با آنها همراهى مى‏ كرديم، همرنگ جماعت مى ‏شديم و سخنان آنها را تصديق مى‏ كرديم.

4. انکار معاد و روز جزا: روشن است انكار معاد و روز حساب و جزا، تمام ارزشهاى الهى و اخلاقى را متزلزل مى ‏سازد، و به انسان جرات گناه بیشتری می دهد.

موفق باشید ...@};-

مشکور;909183 نوشت:
و در آخر مهمترین سوالم اینست که دقیقا چه اعمال و چه چیزهایی طبق قران یا احادیث بطور قطع آتش جهنم را بر انسان حرام میکند؟
در واقع هر اندیشه و عملی که انسان را از یاد خدا و معاد و حیات طیبه و حقیقت انسانی اش دور کند، بستر وجود انسان را برای سقوط و هلاک و برخورداری از عذاب جهنم مستعد می سازد، در آیات و روایات، بروز و ظهور کفر و شرک و نفاق و فسق و فجور و گناهان متعدد فردی و اجتماعی، ترک اوامر الهی و تن دادن به نواهی در حالیکه در طول عمر موفق به توبه واقعی نشود، زمینه ساز هلاکت ابدی گفته شده که می توان چکیده و خلاصه آن را در آیات زیر بیان نمود:

خداوند در قرآن در مواردی به بهشتیان اجازه می دهد که با جهنمیان گفتگو کنند در سوره مدثر به این مناظره اشاره می کند که اهل بهشت از جهنمیان سوال می کنند که:

فىِ جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ(40) عَنِ الْمُجْرِمِينَ(41) مَا سَلَكَكمُ‏ْ فىِ سَقَرَ(42) قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ(43) وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ(44) وَ كُنَّا نخَوضُ مَعَ الخائضین(45) وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ(46)؛ آنان در باغهاى بهشت (متنعّمند و) سؤال مى‏ كنند(40) از احوال دوزخيان گنهكار. (41) كه شما را چه عمل به عذاب دوزخ در افكند؟ (42) آنان جواب دهند كه ما از نمازگزاران نبوديم. (43) و مسكينى را طعام نمى ‏داديم. (44) و ما با اهل باطل به بطالت مى ‏پرداختيم. (45) و ما روز جزا را تكذيب مى‏ كرديم.(46)

بنابراین می توان امهات علل و عواملی که موجب سقوط و هلاکت ابدی و استحقاق عذاب الهی می شود را از زبان خود جهنمیان در چهار مورد خلاصه نمود:

1. ترک نماز: چنانکه جهنمیان، می گویند: اگر نماز مى‏ خوانديم نماز ما را به ياد خدا مى‏ انداخت، و نهى از فحشاء و منكر مى‏ كرد، و ما را به صراط مستقيم الهى دعوت مى‏ نمود.

2. عدم اطعام مسكين: پس یکی از علل دوزخی شدن، بی توجهی به فقراء و مساکین است.

3. همنشینی و همصدایی با اهل باطل: اهل دوزخ می گویند: ما پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا مى ‏شديم هر صدايى از هر گوشه ‏اى بر ضد حق بلند مى ‏شد، و هر مجلسى براى ترويج باطل تشكيل مى‏ گرديد و ما با خبر مى‏ شديم، با آنها همراهى مى‏ كرديم، همرنگ جماعت مى ‏شديم و سخنان آنها را تصديق مى‏ كرديم.

4. انکار معاد و روز جزا: روشن است انكار معاد و روز حساب و جزا، تمام ارزشهاى الهى و اخلاقى را متزلزل مى ‏سازد، و به انسان جرات گناه بیشتری می دهد.

استاد ضمن تشکر فراوان از بذل توجه بسیار و پاسخگویی کامل جنابعالی، ظاهرا بنده آخرین سوالم را خوب مطرح نکردم اگر لطف کنید و یکبار دیگر سوالم را مطالعه نمایید متوجه خواهید شد که عرض کردم چه اعمالی جهنم را بر انسان حرام میگرداند یعنی چه اعمالی انسان را از جهنم رفتن معاف میکند و بهشت را بر او واجب میگرداند و عرض کردم بطور قطع و یقین طبق آیات قران یا احادیث معتبر، با پوزش از اینکه شما را مجبور به پاسخ مجدد میکنم و تشکر @};-@};-@};-

mehrdaad.;909532 نوشت:
استاد ضمن تشکر فراوان از بذل توجه بسیار و پاسخگویی کامل جنابعالی، ظاهرا بنده آخرین سوالم را خوب مطرح نکردم اگر لطف کنید و یکبار دیگر سوالم را مطالعه نمایید متوجه خواهید شد که عرض کردم چه اعمالی جهنم را بر انسان حرام میگرداند یعنی چه اعمالی انسان را از جهنم رفتن معاف میکند و بهشت را بر او واجب میگرداند و عرض کردم بطور قطع و یقین طبق آیات قران یا احادیث معتبر، با پوزش از اینکه شما را مجبور به پاسخ مجدد میکنم و تشکر

سلام مجدد@};-

در واقع، همان مطالبی که در خصوص عوامل جهنمی شدن انسان برشمردیم، اگر معکوس شود و در زندگی بکار گرفته شود موجبات جلب رحمت الهی و حرمت آتش جهنم خواهد بود.

البته در روایات، پاره ای از اعمال، بعنوان زمینه ساز حرمت آتش جهنم بر انسان یاد شده که به مواردی اشاره می کنیم:

هر کس سه روز آخر ماه رجب را روزه بگیرد برات بیزاری ازآتش جهنم به او عطا کنند. (مفاتیح الجنان اعمال ماه رجب)در روایتی از امام هادی (ع) نقل شده که هر کس امام هشتم (ع)را زیارت کند ودر مسیر زیارت قطره ای از آسمان به سر او بریزد خاوند جسد اورا بر آتش حرام می کند(بحار الانوار ج60ص231 و ج102ص36) و نیز نقل است که هر کس مالک نفس خود باشد ,مسلط برنفس خویش باشد,هنگام میلها وهنگام غضب, خداوند جسد اورا بر آتش حرام مینماید, (همان ج70ص315) و نیز از رسول اکرم (ص) نقل شده: کسی که چراغی در مسجدی روشن کند به مدت یک ماه (همان ج83ص377) همچنین امام صادق (ع) فرمودند: اگر کسی بعد از نماز صبح صد بار صلوات بر پیامبر وال او بفرستد قبل از آنکه سخنی بگوید. (همان ج86ص133) و نیز پیامبر اکرم (ص): اگر کسی هر روز صد بار ذکر تسبیحات اربعه را بگوید. (همان ج87ص10) و به نقل از پیامبر اگر کسی در شب یکشنبه4 رکعت نمازبجا بیاورد ودر هر رکعت پنجاه بار قل هو الله احد بگوید. (همان ج90ص285) نبی اکرم (ص) فرمودند: در ماه رجب شبی است که هر کس خواب را بر خود حرام کند ودر آن شب مشغول عبادت شود.(همان ج97ص47) کسی که وصیت میتی را عمل کند در امر حج,وبعهده بگیرد واز عهده آن بر آید ,(همان ج103ص196) نیز، عبادت در ساعت زوال شمس(هنگام غروب ظاهرا مراد است نه ظهر)(همان ج7 ص127).

خلاصه کلام اینکه با بررسی اجمالی آیات قرآن می توان به این نتیجه رسید که انجام واجبات الهی و ترک محرمات (در کنار مواردی که گفتیم) زمینه ساز نجات انسان از آتش جهنم و ورود به بهشت است و معمولا این دو یعنی رهائی از آتش و ورود در بهشت با هم همراه و توام می باشند و تا انسان از جهنم آزاد نگردد، قابلیت ورود به بهشت را پیدا نمی کند.(بنقل از پرسمان، با کمی تغییر)

موفق باشید ...@};-

[="Tahoma"][="Navy"]

mehrdaad.;906608 نوشت:
از حجت الاسلام صدیقی شنیدم که میگفت بشر فقط به اندازه ای که گناهانش پاک شود در جهنم میماند و با سوختن در اصل ذزه ذزه گناهانش پاک میشود تا خالص شود و وقتی که خالص شد از جهنم بیرون میاید و به بهشت میرود اولا چقدر این حرف درست است چون در قران در بسیاری از آیات گفته شده در عذاب جهنم جاودانند و جهنم را بی پایان ذکر کرده ؟ دوم اگر قرار باشد که مجازات عادلانه باشد می بایست متناسب با جرم و گناه مدت مشخصی را گناهکار عذاب بکشد و مجازات نامحدود عادلانه بنظر نمیاید درین خصوص هم توضیح دهید؟ آیا ممکن نیست خداوند با اولین زجه های بشر در جهنم به رحم آید و بشر بشدت پشیمان را ببخشد؟ و در آخر هدف خداوند از فرستادن بشر به جهنم چیست آیا صرفا فقط مجازات محض است یا که می خواهد بشر بفهمد که وعده خدا دروغ نبوده و وقتی اینرا فهمید و از کرده اش پشیمان شد راه برگشت ندارد؟

سلام
برخی زمانها به حسب عمر ما بلکه عمر دنیا جاودانگی است. لذا چون مدت حضور برخی در جهنم بسیار طولانی است از آن به خلود تعبیر می شود.
یا علیم[/]

محی الدین;909653 نوشت:
سلام
برخی زمانها به حسب عمر ما بلکه عمر دنیا جاودانگی است. لذا چون مدت حضور برخی در جهنم بسیار طولانی است از آن به خلود تعبیر می شود.
یا علیم

سلام و ادب@};-

قید ابدا در آیاتی که به خلود ابدی برخی جهنمیان اشاره کرده و طبق نصوص دینی (آیات و روایات) کفار و مشرکین و ... را شامل می شود را چگونه تفسیر می کنید؟ آیا خلود ابدی مورد تصریح قرآن و روایات و مصادیقی که خلودشان در عذاب جاودانه، همیشگی و ابدی است را هم به معنای حضور بسیار طولانی تفسیر می کنید؟

موفق باشید ...@};-

[="Tahoma"][="Navy"]

مشکور;909686 نوشت:
قید ابدا در آیاتی که به خلود ابدی برخی جهنمیان اشاره کرده و طبق نصوص دینی (آیات و روایات) کفار و مشرکین و ... را شامل می شود را چگونه تفسیر می کنید؟ آیا خلود ابدی مورد تصریح قرآن و روایات و مصادیقی که خلودشان در عذاب جاودانه، همیشگی و ابدی است را هم به معنای حضور بسیار طولانی تفسیر می کنید؟

سلام جناب مشکور
در آیه 107 و 108 سوره مبارکه هود این خلود را روشن کرده است
و آن بیان این است : ما دامت السماوات والارض
پس اگر بخواهیم به حسب نظر خود متکلمین جواب بدهیم ( چون قائل به نابودی آسمان و زمین در قیامت اند) مدت خلود به اندازه عمر جهان مادی است
یا علیم[/]

محی الدین;909702 نوشت:
سلام جناب مشکور
در آیه 107 و 108 سوره مبارکه هود این خلود را روشن کرده است
و آن بیان این است : ما دامت السماوات والارض
پس اگر بخواهیم به حسب نظر خود متکلمین جواب بدهیم ( چون قائل به نابودی آسمان و زمین در قیامت اند) مدت خلود به اندازه عمر جهان مادی است
یا علیم

سلام علیکم@};-

جناب محی الدین عزیز

مراد از آسمانها و زمین در ایات مذکور، آسمان و زمین دنیایی است. پاسخ ابهام شما را خداي تبارك و تعالي در كلام خود آن جا كه از آسمان ها و زميني براي قيامت كه غير از آسمان و زمين دنيا است سخن گفته، داده است: قرآن كريم در اين رابطه فرموده است: [=book antiqua]«يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ(ابراهيم:48.). روزي كه زمين عوض شود به زمين ديگري و آسمان ها نيز و همه براي خداي واحد قهار آشكار گردند.» و نيز خدا از اهل بهشت حكايت مي كند كه مي گويند:[=book antiqua] «...الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاء...(زمر:74.). ستايش مخصوص خداوندي است كه وعده ي خود را بر ما محقق فرمود و ما را وارث همه ي سرزمين بهشت گردانيد تا هر جاي آن بخواهيم منزل گزينيم.»

پس معلوم مي شود براي آخرت نيز آسمان ها و زميني است، هم چنان كه در آن بهشت و دوزخ و براي هر يك سكنه و اهلي است، كه خداي تبارك و تعالي همه ي آن ها را به اين وصف توصيف كرده كه نزد اويند، و فرموده: [=book antiqua]«مَا عِندَكمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ...(نحل:96.). آن چه نزد شماست از بين مي رود و آن چه نزد خداست باقي مي ماند.» و به حكم اين آيه آسمان و زمين آخرت از بين نمي رود و خلود بهشتيان در بهشت و دوزخيان در دوزخ محدود اين آسمان و زمين است نه آسمان و زمين دنيا كه پايان عمرش همان ابتداي قيامت مي باشد.

و اين كه در آيه ي107 و 108 از سوره ي هود بقاي بهشت و دوزخ و اهل آن دو را به مدت بقاي آسمان و زمين محدود كرده، از اين جهت است كه معناي اين دو اسم از حيث آسمان و زمين بودن، هيچ وقت از بين نمي رود، آن كه از بين مي رود يك نوع آسمان و زمين است و آن آسمان و زمين دنيايي است كه اين نظام مشهود را دارد و امّا آسمان ها و زميني كه بهشت در آن ها است و به نور پروردگار روشن مي شود و به هيچ وجه از بين نمي رود و خلاصه جهان همواره آسمان و زميني دارد. با اين تفاوت كه در آخرت نظام دنيائيش را از دست مي دهد، پس روشن شد كه با اين وضع، ديگر هيچ اشكالي باقي نمي ماند كه خلود در بهشت و جهنم را محدود به دوام آسمان و زمين كرده، در حالي كه آخرين اجل آسمان و زمين ابتداي قيامت است و از آن به بعد ديگر آسمان و زمين دنيا وجود نخواهد داشت هر چند آسمان و زمين آخرت باقي است.

موفق باشید ...@};-

[="Tahoma"][="Navy"]

مشکور;909863 نوشت:
جناب محی الدین عزیز

مراد از آسمانها و زمین در ایات مذکور، آسمان و زمین دنیایی است. پاسخ ابهام شما را خداي تبارك و تعالي در كلام خود آن جا كه از آسمان ها و زميني براي قيامت كه غير از آسمان و زمين دنيا است سخن گفته، داده است: قرآن كريم در اين رابطه فرموده است: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ(ابراهيم:48.). روزي كه زمين عوض شود به زمين ديگري و آسمان ها نيز و همه براي خداي واحد قهار آشكار گردند.» و نيز خدا از اهل بهشت حكايت مي كند كه مي گويند: «...الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاء...(زمر:74.). ستايش مخصوص خداوندي است كه وعده ي خود را بر ما محقق فرمود و ما را وارث همه ي سرزمين بهشت گردانيد تا هر جاي آن بخواهيم منزل گزينيم.»

پس معلوم مي شود براي آخرت نيز آسمان ها و زميني است، هم چنان كه در آن بهشت و دوزخ و براي هر يك سكنه و اهلي است، كه خداي تبارك و تعالي همه ي آن ها را به اين وصف توصيف كرده كه نزد اويند، و فرموده: «مَا عِندَكمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ...(نحل:96.). آن چه نزد شماست از بين مي رود و آن چه نزد خداست باقي مي ماند.» و به حكم اين آيه آسمان و زمين آخرت از بين نمي رود و خلود بهشتيان در بهشت و دوزخيان در دوزخ محدود اين آسمان و زمين است نه آسمان و زمين دنيا كه پايان عمرش همان ابتداي قيامت مي باشد.

و اين كه در آيه ي107 و 108 از سوره ي هود بقاي بهشت و دوزخ و اهل آن دو را به مدت بقاي آسمان و زمين محدود كرده، از اين جهت است كه معناي اين دو اسم از حيث آسمان و زمين بودن، هيچ وقت از بين نمي رود، آن كه از بين مي رود يك نوع آسمان و زمين است و آن آسمان و زمين دنيايي است كه اين نظام مشهود را دارد و امّا آسمان ها و زميني كه بهشت در آن ها است و به نور پروردگار روشن مي شود و به هيچ وجه از بين نمي رود و خلاصه جهان همواره آسمان و زميني دارد. با اين تفاوت كه در آخرت نظام دنيائيش را از دست مي دهد، پس روشن شد كه با اين وضع، ديگر هيچ اشكالي باقي نمي ماند كه خلود در بهشت و جهنم را محدود به دوام آسمان و زمين كرده، در حالي كه آخرين اجل آسمان و زمين ابتداي قيامت است و از آن به بعد ديگر آسمان و زمين دنيا وجود نخواهد داشت هر چند آسمان و زمين آخرت باقي است.


سلام برادر بزرگوار
این نوع سوییچ کردن مباحث خیلی غریب است
یعنی انتقال از آسمان و زمین دنیایی که مدت دارد به آسمان و زمین آخرتی که مدت ندارد امر حیرت انگیزی است
می پرسیم خلود مدت دارد ؟
قرآن کریم صریحا می فرماید : مادامت السماوات والارض
بعد شما می فرماید در قیامت این آسمان و زمین به آسمان و زمین آخرتی بدل می شوند که بدون مدت است
یعنی اینکه آن مادامت تعیین مدت نیست.
این اصلا درست نیست.
وقتی خدای متعال با کلمه مادامت تعیین زمان می فرماید پس دارد از چیزی صحبت می کند که زمان دار است نه چیزی که اصلا زماندار نیست بلکه اکنون هم هست و زمان دار نیست (به حسب روایاتی که بهشت و جهنم را هم اکنون مخلوق می دانند به ضمیمه روایاتی که زمان را از قیامت نفی می فرماید)
و آخر اینکه معلق کردن حکم مدت خلود بر دو اسم و عنوانی ( آسمان و زمین) که یک مصداقشان زماندار و یکی بی زمان است و به لحاظ برخورداری از زمان وجه اشتراکی ندارند اصلا معنا ندارد. بله اگر حکم، چیزی غیر از بحث زمان بود استدلال شما درست بود اما با توجه به اینکه محور در خلود مساله زمان است ممکن نیست حکیم مطلق برای بیان زمان آن محور را عنوانی قرار دهد که یک مصداقش زماندار و دیگری بی زمان است.
نتیجه اینکه استدلال شما صحیح به نظر نمی رسد و خلود دارای زمان است هرچند این زمان بسیار بسیار طولانی است و این زمان طولانی به اندازه عمر آسمانها و زمین است.
یا علیم[/]

مشکور;909650 نوشت:

سلام مجدد@};-

در واقع، همان مطالبی که در خصوص عوامل جهنمی شدن انسان برشمردیم، اگر معکوس شود و در زندگی بکار گرفته شود موجبات جلب رحمت الهی و حرمت آتش جهنم خواهد بود.

البته در روایات، پاره ای از اعمال، بعنوان زمینه ساز حرمت آتش جهنم بر انسان یاد شده که به مواردی اشاره می کنیم:

هر کس سه روز آخر ماه رجب را روزه بگیرد برات بیزاری ازآتش جهنم به او عطا کنند. (مفاتیح الجنان اعمال ماه رجب)در روایتی از امام هادی (ع) نقل شده که هر کس امام هشتم (ع)را زیارت کند ودر مسیر زیارت قطره ای از آسمان به سر او بریزد خاوند جسد اورا بر آتش حرام می کند(بحار الانوار ج60ص231 و ج102ص36) و نیز نقل است که هر کس مالک نفس خود باشد ,مسلط برنفس خویش باشد,هنگام میلها وهنگام غضب, خداوند جسد اورا بر آتش حرام مینماید, (همان ج70ص315) و نیز از رسول اکرم (ص) نقل شده: کسی که چراغی در مسجدی روشن کند به مدت یک ماه (همان ج83ص377) همچنین امام صادق (ع) فرمودند: اگر کسی بعد از نماز صبح صد بار صلوات بر پیامبر وال او بفرستد قبل از آنکه سخنی بگوید. (همان ج86ص133) و نیز پیامبر اکرم (ص): اگر کسی هر روز صد بار ذکر تسبیحات اربعه را بگوید. (همان ج87ص10) و به نقل از پیامبر اگر کسی در شب یکشنبه4 رکعت نمازبجا بیاورد ودر هر رکعت پنجاه بار قل هو الله احد بگوید. (همان ج90ص285) نبی اکرم (ص) فرمودند: در ماه رجب شبی است که هر کس خواب را بر خود حرام کند ودر آن شب مشغول عبادت شود.(همان ج97ص47) کسی که وصیت میتی را عمل کند در امر حج,وبعهده بگیرد واز عهده آن بر آید ,(همان ج103ص196) نیز، عبادت در ساعت زوال شمس(هنگام غروب ظاهرا مراد است نه ظهر)(همان ج7 ص127).

خلاصه کلام اینکه با بررسی اجمالی آیات قرآن می توان به این نتیجه رسید که انجام واجبات الهی و ترک محرمات (در کنار مواردی که گفتیم) زمینه ساز نجات انسان از آتش جهنم و ورود به بهشت است و معمولا این دو یعنی رهائی از آتش و ورود در بهشت با هم همراه و توام می باشند و تا انسان از جهنم آزاد نگردد، قابلیت ورود به بهشت را پیدا نمی کند.(بنقل از پرسمان، با کمی تغییر)

موفق باشید ...@};-

با سلام و عرض ادب، خیلی ممنون استاد از توضیحات، بیشتر میخواستم راههای میان بر به بهشت را دریابم اگه بازهم موردی هست ممنون میشوم که ذکر بفرمایید.@};-@};-@};-

محی الدین;909884 نوشت:
سلام برادر بزرگوار
این نوع سوییچ کردن مباحث خیلی غریب است
یعنی انتقال از آسمان و زمین دنیایی که مدت دارد به آسمان و زمین آخرتی که مدت ندارد امر حیرت انگیزی است
می پرسیم خلود مدت دارد ؟

سلام علیکم گل

جناب محی الدین عزیز

البته این به اصطلاح شما سوییچ کردن که مبتنی بر تفسیر آیه به آیه بوده و یکی از روشهای تفسیری است، غریب نیست. اتفاقاً آنگونه که شما برداشت عرفانی را حمل بر آیات قرآن می کنید، عجیب و غریب تر است! اگر خلود در جهنم مادامت السموات و الارض(بمعنای آسمان و زمین دنیا و قبل از برپایی قیامت) باشد یعنی قیامتی که هنوز برپا نشده تمام است؟! یعنی جهنم آخرت، محقق نشده همه آزاد می شوند، ضمن آنکه خلودی که آیات صریح قرآن در بحث عذاب کفار و مشرکین بیان می کند قید ابداً دارد و خداوند صراحتاً می فرماید از گناه کفر و شرک کفار و مشرکین نخواهد گذشت.(که بیانش گذشت) بنظر می رسد تفسیر شما غریب و حیرت انگیز است.

محی الدین;909884 نوشت:
قرآن کریم صریحا می فرماید : مادامت السماوات والارض
بعد شما می فرماید در قیامت این آسمان و زمین به آسمان و زمین آخرتی بدل می شوند که بدون مدت است
یعنی اینکه آن مادامت تعیین مدت نیست.
این اصلا درست نیست.

بنده نگفتم آسمان و زمین دنیا به آسمان و زمین آخرتی مبدل می شود، قول خدای حکیم است و مطلبی هم که بیان شد در باب خلود و رابطه آن با آیه یوم تبدل الارض ... نظر مفسران اسلامی است.

محی الدین;909884 نوشت:
وقتی خدای متعال با کلمه مادامت تعیین زمان می فرماید پس دارد از چیزی صحبت می کند که زمان دار است نه چیزی که اصلا زماندار نیست بلکه اکنون هم هست و زمان دار نیست (به حسب روایاتی که بهشت و جهنم را هم اکنون مخلوق می دانند به ضمیمه روایاتی که زمان را از قیامت نفی می فرماید)
و آخر اینکه معلق کردن حکم مدت خلود بر دو اسم و عنوانی ( آسمان و زمین) که یک مصداقشان زماندار و یکی بی زمان است و به لحاظ برخورداری از زمان وجه اشتراکی ندارند اصلا معنا ندارد. بله اگر حکم، چیزی غیر از بحث زمان بود استدلال شما درست بود اما با توجه به اینکه محور در خلود مساله زمان است ممکن نیست حکیم مطلق برای بیان زمان آن محور را عنوانی قرار دهد که یک مصداقش زماندار و دیگری بی زمان است.

منافاتی ندارد که خلود را به مادامت السموات والارض تبیین کند اما در آیات دیگر پرده از حقیقت این مادامت السموات و الارض بردارد چنانکه بیان شد، خدای متعال با آیه «يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ(ابراهيم:48.). جاودانگی و همیشگی بودن را بیان نموده، ضمن آنکه "خالدین فیها ابداً" تمام کننده مطلب بوده و نافی نوع نگاه شما به آیات قرآن و مبحث خلود است.

موفق باشید ...@};-


mehrdaad.;909969 نوشت:
با سلام و عرض ادب، خیلی ممنون استاد از توضیحات، بیشتر میخواستم راههای میان بر به بهشت را دریابم اگه بازهم موردی هست ممنون میشوم که ذکر بفرمایید.

سلام و ادب و تشکر از پیگیری های شما@};-

در این خصوص توصیه می کنم کتاب شریف ثواب الاعمال و عقاب الاعمال مرحوم شیخ صدوق رحمه الله را مطالعه کنید. ملتمس دعا گل

[="Tahoma"][="Navy"]

مشکور;910188 نوشت:
سلام علیکم

جناب محی الدین عزیز

البته این به اصطلاح شما سوییچ کردن که مبتنی بر تفسیر آیه به آیه بوده و یکی از روشهای تفسیری است، غریب نیست. اتفاقاً آنگونه که شما برداشت عرفانی را حمل بر آیات قرآن می کنید، عجیب و غریب تر است! اگر خلود در جهنم مادامت السموات و الارض(بمعنای آسمان و زمین دنیا و قبل از برپایی قیامت) باشد یعنی قیامتی که هنوز برپا نشده تمام است؟! یعنی جهنم آخرت، محقق نشده همه آزاد می شوند، ضمن آنکه خلودی که آیات صریح قرآن در بحث عذاب کفار و مشرکین بیان می کند قید ابداً دارد و خداوند صراحتاً می فرماید از گناه کفر و شرک کفار و مشرکین نخواهد گذشت.(که بیانش گذشت) بنظر می رسد تفسیر شما غریب و حیرت انگیز است.


سلام برادر
ما مطالب را بر اساس اندیشه های کلامی شما مطرح کرده ایم لذا اگر تهافتی باشد در آن اندیشه است
از نظر ما اصلا زمان در قیامت مطرح نیست کما اینکه برخی روایات موید این معناست
اما اگر کسی قائل به زمان ( آنهم با تصور اینجایی ) در قیامت است مدتش به حسب بیان قرآن کریم به اندازه عمر دنیاست.
فرمودید اگر مدت خلود به اندازه پایان عمر دنیا باشد پایان آن در آغاز قیامت است و مفهومش آزادی آن در بدو آغاز قیامت است
البته این استدلال درست نیست چون وقتی گفتیم مدت خلود در قیامت به معنای عمر دنیاست به این معناست که اگر فرضا عمر دنیا صد سال باشد پس از قیامت اهل جهنم صد سال در جهنم خواهند ماند نه اینکه وقتی عمر دنیا به پایان رسید خلود هم به پایان می رسد تا مستلزم آزادی اهل جهنم با آغاز قیامت باشد.
البته اشکال شما به حسب باورهای ما بلا اشکال است. این اشکال برای کسانی که حشر را مجرد می دانند وارد نیست.

مشکور;910188 نوشت:
نده نگفتم آسمان و زمین دنیا به آسمان و زمین آخرتی مبدل می شود، قول خدای حکیم است و مطلبی هم که بیان شد در باب خلود و رابطه آن با آیه یوم تبدل الارض ... نظر مفسران اسلامی است.

منظورمان اشتباه بودن نتیجه گیری شما از بیان قرآن کریم است یعنی وقتی قرآن کریم مدت را بیان می کند قابل تعمیم به وجود بی مدت نیست بلکه منحصر در مدت دار آن است.

مشکور;910188 نوشت:
منافاتی ندارد که خلود را به مادامت السموات والارض تبیین کند اما در آیات دیگر پرده از حقیقت این مادامت السموات و الارض بردارد چنانکه بیان شد، خدای متعال با آیه «يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ(ابراهيم:488.). جاودانگی و همیشگی بودن را بیان نموده، ضمن آنکه "خالدین فیها ابداً" تمام کننده مطلب بوده و نافی نوع نگاه شما به آیات قرآن و مبحث خلود است.

موفق باشید ...


آیه تبدیل دلالتی بر خلود ندارد
دیگر اینکه تعابیری مانند ابد ، دهر و امثال آن بر عکس تصور ما به معنای همیشگی بودن نیست بخصوص این تصور برای کسی که دنیا را دارای پایان و آخر می داند ( متکلمین) بی معناتر است.
دهر و ابد اغلب در فرهنگ دینی ما به معنای تمام مدت یک چیز است نه بی پایانی زمان و مدت و از همین معنا اخذ شده مفهوم حبس ابد .
لذا تعبیر قرآن کریم در مورد ابد همان تمام مدت عمر جهان مادی است.
از این معنا می توان فهمید که قیامت و حشر انسان در فرازمان است و وقتی که معاد کلی جهان مادی اتفاق می افتد برنامه اصلاح و تکمیل ( که ما و شما اسمش را برنامه انتقام گیری خدا از گناهکاران و کافران می نامیم) انسانها در بعد قیامتی نیز به پایان می رسد. البته فهم رابطه بی زمان و با زمان ( بعد قیامتی مجرد و پایان علم جهان مادی) سخت و قابل تامل و بررسی است . والله ولی التوفیق
یا علیم[/]

محی الدین;910287 نوشت:
از نظر ما اصلا زمان در قیامت مطرح نیست کما اینکه برخی روایات موید این معناست
اما اگر کسی قائل به زمان ( آنهم با تصور اینجایی ) در قیامت است مدتش به حسب بیان قرآن کریم به اندازه عمر دنیاست.

محی الدین;910287 نوشت:
منظورمان اشتباه بودن نتیجه گیری شما از بیان قرآن کریم است یعنی وقتی قرآن کریم مدت را بیان می کند قابل تعمیم به وجود بی مدت نیست بلکه منحصر در مدت دار آن است.

سلام علیکم@};-

جناب محی الدین عزیز

طبق دیدگاه کلامی، قیامت جاودانه و همیشگی است و تصریحات آن در آیات قرآن حاکی از واقعیت معنای خلود پرده بر می دارد که محدود به حدی نبوده و پایان پذیر نیست، بنظر می رسد در نگاه فلسفی شما زمان داری خلود در بهشت و جهنم معنا پیدا می کند. وگرنه تصریح دیدگاه کلامی مبتنی بر آیات قرآن گویای فاقدیت زمان به معنای دنیایی آنست. از اینرو همانکه بیان شد، خلود قیامت مادامت السموات و الارض، در معنای حقیقت تداوم آسمان و زمین قیامت نهفته، و این تداوم به اراده الهی علی الدوام و همیشگی است.

محی الدین;910287 نوشت:
دیگر اینکه تعابیری مانند ابد ، دهر و امثال آن بر عکس تصور ما به معنای همیشگی بودن نیست بخصوص این تصور برای کسی که دنیا را دارای پایان و آخر می داند ( متکلمین) بی معناتر است.
دهر و ابد اغلب در فرهنگ دینی ما به معنای تمام مدت یک چیز است نه بی پایانی زمان و مدت و از همین معنا اخذ شده مفهوم حبس ابد .
لذا تعبیر قرآن کریم در مورد ابد همان تمام مدت عمر جهان مادی است.
از این معنا می توان فهمید که قیامت و حشر انسان در فرازمان است و وقتی که معاد کلی جهان مادی اتفاق می افتد برنامه اصلاح و تکمیل ( که ما و شما اسمش را برنامه انتقام گیری خدا از گناهکاران و کافران می نامیم) انسانها در بعد قیامتی نیز به پایان می رسد. البته فهم رابطه بی زمان و با زمان ( بعد قیامتی مجرد و پایان علم جهان مادی) سخت و قابل تامل و بررسی است . والله ولی التوفیق
یا علیم

تصریح خدای متعال در خصوص عدم بخشیدن گناه شرک و کفر در آیات قرآن گویای نامحدود بودن و همیشگی و جاودانگی خلود در آتش جهنم و تمام کننده بحث است، مگر بخواهید با تأویل فلسفی، حقایق قرانی را به مبانی فلسفی خود نزدیک کنید. خلود ابدی و نامحدود بودن طول مدت عذاب در این آیه شریفه صراحت دارد آنجاییکه می فرماید: [=book antiqua]«إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَن یُشرَک بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِک لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشرِک بِاللَّهِ فَقَدِ افْترَی إِثْماً عَظِیما» خداوند (هرگز) شرک را نمی‏بخشد! و پایین‏تر از آن را برای هر کس (بخواهد و شایسته بداند) می‏بخشد. و آن کسی که برای خدا، شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است.(سوره نساء، آیه 48)

موفق باشید ...@};-

محی الدین;910287 نوشت:
سلام برادر
ما مطالب را بر اساس اندیشه های کلامی شما مطرح کرده ایم لذا اگر تهافتی باشد در آن اندیشه است
از نظر ما اصلا زمان در قیامت مطرح نیست کما اینکه برخی روایات موید این معناست
اما اگر کسی قائل به زمان ( آنهم با تصور اینجایی ) در قیامت است مدتش به حسب بیان قرآن کریم به اندازه عمر دنیاست.
فرمودید اگر مدت خلود به اندازه پایان عمر دنیا باشد پایان آن در آغاز قیامت است و مفهومش آزادی آن در بدو آغاز قیامت است
البته این استدلال درست نیست چون وقتی گفتیم مدت خلود در قیامت به معنای عمر دنیاست به این معناست که اگر فرضا عمر دنیا صد سال باشد پس از قیامت اهل جهنم صد سال در جهنم خواهند ماند نه اینکه وقتی عمر دنیا به پایان رسید خلود هم به پایان می رسد تا مستلزم آزادی اهل جهنم با آغاز قیامت باشد.
البته اشکال شما به حسب باورهای ما بلا اشکال است. این اشکال برای کسانی که حشر را مجرد می دانند وارد نیست.

نقل قول نوشته اصلی توسط مشکور نمایش پست ها
نده نگفتم آسمان و زمین دنیا به آسمان و زمین آخرتی مبدل می شود، قول خدای حکیم است و مطلبی هم که بیان شد در باب خلود و رابطه آن با آیه یوم تبدل الارض ... نظر مفسران اسلامی است.
منظورمان اشتباه بودن نتیجه گیری شما از بیان قرآن کریم است یعنی وقتی قرآن کریم مدت را بیان می کند قابل تعمیم به وجود بی مدت نیست بلکه منحصر در مدت دار آن است.

نقل قول نوشته اصلی توسط مشکور نمایش پست ها
منافاتی ندارد که خلود را به مادامت السموات والارض تبیین کند اما در آیات دیگر پرده از حقیقت این مادامت السموات و الارض بردارد چنانکه بیان شد، خدای متعال با آیه «يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ(ابراهيم:488.). جاودانگی و همیشگی بودن را بیان نموده، ضمن آنکه "خالدین فیها ابداً" تمام کننده مطلب بوده و نافی نوع نگاه شما به آیات قرآن و مبحث خلود است.

موفق باشید ...
آیه تبدیل دلالتی بر خلود ندارد
دیگر اینکه تعابیری مانند ابد ، دهر و امثال آن بر عکس تصور ما به معنای همیشگی بودن نیست بخصوص این تصور برای کسی که دنیا را دارای پایان و آخر می داند ( متکلمین) بی معناتر است.
دهر و ابد اغلب در فرهنگ دینی ما به معنای تمام مدت یک چیز است نه بی پایانی زمان و مدت و از همین معنا اخذ شده مفهوم حبس ابد .
لذا تعبیر قرآن کریم در مورد ابد همان تمام مدت عمر جهان مادی است.
از این معنا می توان فهمید که قیامت و حشر انسان در فرازمان است و وقتی که معاد کلی جهان مادی اتفاق می افتد برنامه اصلاح و تکمیل ( که ما و شما اسمش را برنامه انتقام گیری خدا از گناهکاران و کافران می نامیم) انسانها در بعد قیامتی نیز به پایان می رسد. البته فهم رابطه بی زمان و با زمان ( بعد قیامتی مجرد و پایان علم جهان مادی) سخت و قابل تامل و بررسی است . والله ولی التوفیق
یا علیم


سلام علیکم@};-

در این مجال مناسب می بینم دوستان عزیز را به جمعبندی تایپیک زیر ارجاع دهم، که به همت استاد عزیز، صدیق بزرگوار تکمیل شده است. تا حدود زیادی می تواند رافع ابهامات باشد.

خلود در اتش جهنم از نگاه ملا صدرای شیرازی

موفق باشید ...@};-

[="Tahoma"][="Navy"]

مشکور;910313 نوشت:
جناب محی الدین عزیز

طبق دیدگاه کلامی، قیامت جاودانه و همیشگی است و تصریحات آن در آیات قرآن حاکی از واقعیت معنای خلود پرده بر می دارد که محدود به حدی نبوده و پایان پذیر نیست، بنظر می رسد در نگاه فلسفی شما زمان داری خلود در بهشت و جهنم معنا پیدا می کند. وگرنه تصریح دیدگاه کلامی مبتنی بر آیات قرآن گویای فاقدیت زمان به معنای دنیایی آنست. از اینرو همانکه بیان شد، خلود قیامت مادامت السموات و الارض، در معنای حقیقت تداوم آسمان و زمین قیامت نهفته، و این تداوم به اراده الهی علی الدوام و همیشگی است.


سلام برادر
فاقد زمان بودن با همیشگی بودن تا اندازه ای متفاوت است
همیشگی بودن با معنای زمان همراه است یعنی زمانی که پایان ندارد اما فاقد زمان بودن در عین اثبات دوام خالی از زمان است
ما هم ابدیت را برای قیامت قائلیم اما ابدیتی که ناشی از عدم از زمان است

مشکور;910313 نوشت:
تصریح خدای متعال در خصوص عدم بخشیدن گناه شرک و کفر در آیات قرآن گویای نامحدود بودن و همیشگی و جاودانگی خلود در آتش جهنم و تمام کننده بحث است، مگر بخواهید با تأویل فلسفی، حقایق قرانی را به مبانی فلسفی خود نزدیک کنید. خلود ابدی و نامحدود بودن طول مدت عذاب در این آیه شریفه صراحت دارد آنجاییکه می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَن یُشرَک بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِک لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشرِک بِاللَّهِ فَقَدِ افْترَی إِثْماً عَظِیما» خداوند (هرگز) شرک را نمی‏بخشد! و پایین‏تر از آن را برای هر کس (بخواهد و شایسته بداند) می‏بخشد. و آن کسی که برای خدا، شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است.(سوره نساء، آیه 48)

نیازی به تاویل فلسفی نیست
با توجه به اینکه قرآن کریم بسیار دقیق است اگر منظور از عدم بخشایش عدم بخشایش ابدی بود با تعبیر لن می آورد نه با تعبیر لا
لذا این تعبیر با وجود تاکیدی که دارد به معنای عدم غفران ابدی نیست
و البته دلیل عقلی هم برای این معنا هست و آن اینکه اگر قرار بر این باشد که شما می فرمایید خداوند رحمان رحیم باید بیش از پنج میلیارد انسان فعلی و در کل، یک چهارم جمعیت بشر بلکه بیشتر را تا ابدالاباد در جهنم نگه دارد . آنگاه باید پرسید خداوند متعال چه انگیزه ای برای خلقت جهان داشته و این چه نوع ربوبیتی است که به شکست قابل ملاحظه رسیده است؟
یا علیم[/]

محی الدین;910412 نوشت:
ما هم ابدیت را برای قیامت قائلیم اما ابدیتی که ناشی از عدم از زمان است

سلام مجدد

بنابراین، ابدیت قیامت را که عاری از زمان است نمی توان با تفسیر شما از آیه مادامت السموات ... که همیشگی و ابدیت عذاب قیامت را برای کفار و مشرکین، زمانمند می کنید بپذیریم، نتیجه اینکه مادامت السموات .. طبق تفسیر کلامی مفسران که اشاره دوام آسمان و زمین قیامت دارد، معنادارتر است.

محی الدین;910412 نوشت:
نیازی به تاویل فلسفی نیست
با توجه به اینکه قرآن کریم بسیار دقیق است اگر منظور از عدم بخشایش عدم بخشایش ابدی بود با تعبیر لن می آورد نه با تعبیر لا
لذا این تعبیر با وجود تاکیدی که دارد به معنای عدم غفران ابدی نیست

خداوند در آیات دیگری از عبارت لن یغفر الله که ادات نفی ابد است در باره کافران، مشرکان و منافقان استفاده نموده نظیر اینکه در باره منافقان می فرماید: «سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ(منافقون، آیه 6) براى آنان يكسان است چه برايشان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى خدا هرگز بر ايشان نخواهد بخشود خدا فاسقان را راهنمايى نمى ‏كند.»

از اینرو بعید نیست با توجه به اینکه گرفتاری شرک، انواع و اقسام و سطوح مختلفی دارد و نفی ابد از غفران انحراف شرک، بدین معناست که خداوند، هیچ قسم و سطح از شرک و مشرکین را نمی بخشد و این بر خلاف عدل و حکمت الهی است زیرا برخی از مشرکین از سر جهل و نادانی و استضعاف فکری گرفتار شرک هستند و طبق آیات قرآن، بدلیل همین استضعاف، امکان برخورداری ایشان از رحمت الهی منتفی نیست، از اینرو در آیه مذکور از نفی ابد (لن) که علاوه بر تصریح بر دوام، به قید کلیت نیز اشاره دارد، استفاده نشده است.

محی الدین;910412 نوشت:
و البته دلیل عقلی هم برای این معنا هست و آن اینکه اگر قرار بر این باشد که شما می فرمایید خداوند رحمان رحیم باید بیش از پنج میلیارد انسان فعلی و در کل، یک چهارم جمعیت بشر بلکه بیشتر را تا ابدالاباد در جهنم نگه دارد . آنگاه باید پرسید خداوند متعال چه انگیزه ای برای خلقت جهان داشته و این چه نوع ربوبیتی است که به شکست قابل ملاحظه رسیده است؟
یا علیم

چنانکه اشاره شد، بسیاری از همین جمعیت دنیا که به حسب ظاهر گرفتار شرک هستند بدلایلی که در علم خداست جزو مستضعفین فی الارض هستند و طبق آیات قرآن، یا مشمول رحمت الهی هستند و یا مرجون لامرالله، این مطلب نیز مؤیدی بر همان مطلب قبلی است که چه بسا به همین دلیل، خداوند از "لن" در آیه مذکور استفاده ننموده است. اما بدون شک کافران و مشرکان و منافقانی که عالمانه و از سر عناد با حق و حقیقت و راه توحید عناد ورزیده اند دچار عذاب ابدی و همیشگی 0پایان ناپذیر) خواهند شد.

موفق باشید ...

[="Tahoma"][="Navy"]

مشکور;910482 نوشت:
سلام مجدد

بنابراین، ابدیت قیامت را که عاری از زمان است نمی توان با تفسیر شما از آیه مادامت السموات ... که همیشگی و ابدیت عذاب قیامت را برای کفار و مشرکین، زمانمند می کنید بپذیریم، نتیجه اینکه مادامت السموات .. طبق تفسیر کلامی مفسران که اشاره دوام آسمان و زمین قیامت دارد، معنادارتر است.


سلام برادر
لکل شی حقیقه فی مراتب العالیه...

مشکور;910482 نوشت:
خداوند در آیات دیگری از عبارت لن یغفر الله که ادات نفی ابد است در باره کافران، مشرکان و منافقان استفاده نموده نظیر اینکه در باره منافقان می فرماید: «سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ(منافقون، آیه 6) براى آنان يكسان است چه برايشان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى خدا هرگز بر ايشان نخواهد بخشود خدا فاسقان را راهنمايى نمى ‏كند.»

از اینرو بعید نیست با توجه به اینکه گرفتاری شرک، انواع و اقسام و سطوح مختلفی دارد و نفی ابد از غفران انحراف شرک، بدین معناست که خداوند، هیچ قسم و سطح از شرک و مشرکین را نمی بخشد و این بر خلاف عدل و حکمت الهی است زیرا برخی از مشرکین از سر جهل و نادانی و استضعاف فکری گرفتار شرک هستند و طبق آیات قرآن، بدلیل همین استضعاف، امکان برخورداری ایشان از رحمت الهی منتفی نیست، از اینرو در آیه مذکور از نفی ابد (لن) که علاوه بر تصریح بر دوام، به قید کلیت نیز اشاره دارد، استفاده نشده است.


و به تفسیرهای دیگر لن را هم می توان برداشت . مگر به موسی ع نفرمود لن ترانی اما وقتی نفسانیت نفس موسی برخاست شد سوف ترانی

مشکور;910482 نوشت:
چنانکه اشاره شد، بسیاری از همین جمعیت دنیا که به حسب ظاهر گرفتار شرک هستند بدلایلی که در علم خداست جزو مستضعفین فی الارض هستند و طبق آیات قرآن، یا مشمول رحمت الهی هستند و یا مرجون لامرالله، این مطلب نیز مؤیدی بر همان مطلب قبلی است که چه بسا به همین دلیل، خداوند از "لن" در آیه مذکور استفاده ننموده است. اما بدون شک کافران و مشرکان و منافقانی که عالمانه و از سر عناد با حق و حقیقت و راه توحید عناد ورزیده اند دچار عذاب ابدی و همیشگی 0پایان ناپذیر) خواهند شد.

پس می توان پذیرفت که اگر یک جهنمی چنان قلب حقیقت شده باشد که از طور انسانیت کاملا خارج شود آنوقت عذابش با اینکه عذاب است برای او عذب است و هذا جزاءا وفاقا ...
البته همه اینها نه برای انکار یا سهل نشان دادن عذاب بلکه برای اثبات خیر بودن امور در جهانی است که خدای رحمان و رحیم آنرا اداره می کند و تا اینکه شرور و جهنم باعث شک در وجود خدای خوبیها نباشد
یا علیم[/]

تو قرآن اومده انا لله و انا الیه راجعون.تمام آدما یک روز از جهنم میان بیرون حتی شقی ترین اشقیا بعد وارد بهشت میشن تا مراتب رو طی کنن بعدش به خدا میپیوندند.
آقا کسی خلاف این رو میتونه اثبات کنه؟

محی الدین;910485 نوشت:
البته همه اینها نه برای انکار یا سهل نشان دادن عذاب بلکه برای اثبات خیر بودن امور در جهانی است که خدای رحمان و رحیم آنرا اداره می کند و تا اینکه شرور و جهنم باعث شک در وجود خدای خوبیها نباشد
یا علیم

سلام مجدد@};-

بلاشک و لا تردید، که بر اهل معنا معلوم است که حتی دشواری ها و مرارتهای دنیا، شلاقهای موقع سکرات موت، عذابهای برزخی و مواقف سخت و هولناک محشر تا آتش عذاب قهر الهی همه و همه خیر است. البته برای کسانی که ماده اولیه استعداد برخورداری از رحمت الهی برایشان باقی مانده باشد تا با این قبیل مواقف سخت و دشوار عذاب گونه، راه بازگشت به رحمت خدا را بیابند و النهایه در آغوش رحمت الهی استقرار یابند.

اما کسانی که آگاهانه و از سر عناد، یکسره نسبت به حقایق الهی (مبدأ و معاد) کفر ورزیده و با انکار و تکذیبِ راه حق و صراط انبیاء الهی، امکان هدایت یابی بسیاری از اقوام و امم را نیز مسدود کرده اند و یا در عین شناخت توحید حقتعالی به پیروی از هوی و شیطان به تعدد الهه ها و خدایان دروغین روی آورده و یا برای منفعت طلبی بیشتر از دنیا در حالیکه حق برایشان آشکار و شفاف بود به نفاق و دورویی در اعتقاد و عمل کشانیده شدند. در حقیقت، ماده و استعداد وجودی خود که همانا حقیقت انسانی شان بود را به حیوانیت بل هم اضل مبدل ساخته اند. در چنین وضعیتی که ماده و استعداد برخورداری از رحمت الهی به دست خود ایشان منقلب و ضایع شده، در کشاکش این عذابهایی که در برزخ و قیامت متوجه ارواح منسوخ و منسلخ از انسانیت شده ایشان می شود، چه چیزی قرار است مستعد برخورداری از انوار رحمت الهی شود؟وضعیتی که چنین ارواح آلوده و به لجن کشیده ای بطور جاودانه و ابدی دریافت می کنند از ماده استحقاق است، استحقاقی که هیچ وجه و استعدادی برای انقلاب و تغییر آن وضعیت، متصور نیست. چون هیچ مرجحی برای تغییر وضعیت ملحوظ نیست، ترجیحی نیز نمی توان یافت. چنانکه قاعده عقلی و فلسفی "ترجیح بلا مرجح محال است" بر این اساس استوار است.

بنظر می رسد پیرامون این مطلب (از هر دو منظر) به قدر کافی گفتگو کردیم، می شود قضاوت را بر عهده مخاطبان عزیز گذاشت.

موفق باشید ...@};-

نالان;910519 نوشت:
تو قرآن اومده انا لله و انا الیه راجعون.تمام آدما یک روز از جهنم میان بیرون حتی شقی ترین اشقیا بعد وارد بهشت میشن تا مراتب رو طی کنن بعدش به خدا میپیوندند.
آقا کسی خلاف این رو میتونه اثبات کنه؟

سلام علیکم@};-

آیه شریفه "اِنَّا لِله وَ اِنَّا اِلَیهِ رَاجِعُون" در مقام توجه دادن به سیر بازگشت انسان به سوی خداوند است، تا انسان متوجه مسئولیت ها و تکالیف خود باشد و اینکه در آن مقام (معاد) باید پاسخگوی داده ها، قابلیت ها، مسئولیت ها و تکالیف گوناگونش باشد، نه اینکه در مقام بیان این معنا باشد که همگی استعداد و قابلیت برخورداری از رحمت خاص الهی در بهشت رضوان را دارند.

چنانکه در پست قبلی گفتیم، آنها که با کفر و انکار و تکذیب آیات الهی و شرک و بت پرستی و نفاق، عالمانه و عامدانه و از سر عناد، حقیقت ماهیت وجودی و استعداد برخورداری از انوار رحمت الهی را در خود کور کرده و انسانیتشان را به حیوانیت، بل هم اضل منقلب کرده اند، استحقاقشان الی الابد برخورداری از عذاب است، برخورداری منطبق با نوع استعداد است اگر استعداد برخورداری از رحمت الهی و بهشت باشد استحقاق بر این قرار است و اگر استعداد برخورداری از عذاب و تبعات سوء اندیشه و اعتقاد و عمل فرد بر اساس حقیقت تجسم اعمال در قیامت که عالم باطن است باشد استحقاق همان است و لا غیر.

موفق باشید ...@};-

مشکور;910729 نوشت:
ما کسانی که آگاهانه و از سر عناد، یکسره نسبت به حقایق الهی (مبدأ و معاد) کفر ورزیده و با انکار و تکذیبِ راه حق و صراط انبیاء الهی، امکان هدایت یابی بسیاری از اقوام و امم را نیز مسدود کرده اند و یا در عین شناخت توحید حقتعالی به پیروی از هوی و شیطان به تعدد الهه ها و خدایان دروغین روی آورده و یا برای منفعت طلبی بیشتر از دنیا در حالیکه حق برایشان آشکار و شفاف بود به نفاق و دورویی در اعتقاد و عمل کشانیده شدند. در حقیقت، ماده و استعداد وجودی خود که همانا حقیقت انسانی شان بود را به حیوانیت بل هم اضل مبدل ساخته اند. در چنین وضعیتی که ماده و استعداد برخورداری از رحمت الهی به دست خود ایشان منقلب و ضایع شده، در کشاکش این عذابهایی که در برزخ و قیامت متوجه ارواح منسوخ و منسلخ از انسانیت شده ایشان می شود، چه چیزی قرار است مستعد برخورداری از انوار رحمت الهی شود؟

سلام
مگر هدف خلقت جهنم تنبیه و پاک شدن انسان های فاسق نیست؟ مگر عذاب های عظیم جهنم قادر نیست انسان را از گناهانش هر چند عظیم پاک کند؟
دیگر چه لزومی به عذاب ابدی هست؟ اصلا بر فرضم قبول کنیم عذاب بعضی از کافران ابدی باشد .هدف خدا از این عذاب ابدی چیست؟
با عذاب موقت بعضی گناهکاران قرار است وجود انها از گناه تصفیه شود.اما با عذاب ابدی قرار است چه اتفاقی بیفتد؟یعنی عذاب جهنم زروش به گناهکاران بسیار فاسق نمی رسد که انها را پاک کند؟و در نتیجه تا ابد باید در جهنم بمانند؟
متاسفانه خدا را زیاد از حد سختگیر جلوه می دهید.با این کار غضب خدا رو بر رحمتش ترجیح می دهید در حالیکه قضیه برعکس باید باشد.

Miss.Narges;910784 نوشت:
سلام
مگر هدف خلقت جهنم تنبیه و پاک شدن انسان های فاسق نیست؟ مگر عذاب های عظیم جهنم قادر نیست انسان را از گناهانش هر چند عظیم پاک کند؟
دیگر چه لزومی به عذاب ابدی هست؟

سلام علیکم@};-

تا اینجای مطلب درست است، اینکه انسانهای فاسق و گناهکار که در مراحل قبلی(سختی های دنیا، سکرات موت، عذابهای برزخی و مواقف قیامت) از گناه پاک نشده اند باید با ورود به آتش جهنم، مدتی که لازم است در عذاب جهنم باشند تا پاک شوند، تا شایستگی برخورداری از رحمت خدا و ورود در بهشت را بیابند. در خصوص گناهکاران و فاسقانی که به کفر و تکذیب و انکار کشیده نشده اند، بدلیل باقی ماندن ماده اولیه و استعداد برخورداری از رحمت الهی، امکان نجات و رهایی از عذاب و پاکسازی تبعات سوء گناه و نسیان هست. اما گفته اید:

Miss.Narges;910784 نوشت:
اصلا بر فرضم قبول کنیم عذاب بعضی از کافران ابدی باشد .هدف خدا از این عذاب ابدی چیست؟

مسأله کافر و مشرک و منافق با فاسق و گناهکار، زمین تا اسمان تفاوت دارد! کافران، آگاهانه و با اختیار، پرده بر حقیقت خدا و معاد و پاداش و جزاء و راه انبیاء انداخته و در عین حالیکه حق را می دانستند، بدلیل پیروی هوا و هوس و شیطان و دنیاطلبی و فرار از تقیدات دین الهی، خود و اطرافیانشان و مردم بسیاری را از نعمت هدایت الهی و راه حق و حقیقت محروم ساخته به وادی هلاکت انداخته اند. پیشتر هم گفتیم آثار و تبعات عذاب و عقاب قیامت، تکوینی است و وابسته به نوع تخلف، عینیت داشته، حقیقی و اصیل است. اینطور نیست که نظیر مجازاتهای تشریعی دنیا، اعتباری و قابل تبدیل و گذرا باشد. مثلاً در قوانین تشریعی، حکم بسته به شرایطی قابل تبدیل و تبدل است، نظیر تبدیل حکم شلاق به زندان و یا موارد دیگر ... اما در قوانین تکوینی بین جرم و مجازات نسبت حقیقی و عینی برقرار است، مثلاً کسی که سم بخورد طبق نظام تکوینی در اثر نفوذ سم در بدن، هلاک می شود و کسی که به اختیار خود به چشمانش آسیب بزند برای همیشه نابینا خواهد گشت، دیگر قابل جبران نیست، اگر زندگی آن فرد ده هزار سال هم طول بکشد، او نابینا خواهد بود، این قانون تکوینی عالم است، بعضی اشتباهات قابل جبران است چون تشریعی و اعتباری است (نظام تشریعی) و بعضی قابل جبران نیست (نظام تکوینی)

از اینرو کسی که آگاهانه و با اختیار و از سر عناد و لجبازی، راه کفر و انکار را پیش گرفته، چون ماده و استعداد هدایت را در خویش کور نموده، اگر میلیون ها سال هم بگذرد به همان طریق کفر خواهد بود، فلذا اثر وضعی چنین کوری و نابینایی و پوشاندن حقیقت، همان می شود که در قیامت، باید الی الابد در آن وضعیت عذاب، که با اراده و اختیار خویش برگزیده باقی بماند. دلیل این ابدیت در آتش، فقدان استعداد وجودی برای خروج است.

گفته اید هدف خدا چیست؟ گفتنی است: از آنجاییکه خداوند بی نیاز مطلق است برای خودش هدفی را دنبال نمی کند، بعبارتی نوع غایتمندی خدا با غایتمندی بشر ماهیتاً متفاوت است. بشر هدف و غایتی را برای جلب موقعیت و جایگاه بهتر و یا دفع ضرری دنبال می کند اما خداوند هدف و غایتش برای به کمال رسیدن و جلب مصلحت و دفع مفسده انسانهاست. از اینرو انسانهایی که در بستر این هدفگذاری تماماً خیر، همه نقطه های کمالی و استعدادهای وجودیشان را کور کرده و با اختیار و آگاهی خود، پشت به نور هدایت و نجات الهی کرده اند و بسا بسیاری از بشر را نیز از برخورداری از این صراط نجات، محروم ساخته اند در حقیقت خودشان با دستان خود، مهر شقاوت و هلاکت ابدی شان را امضاء کرده اند. نباید این استحقاق ابدی برخورداری از عذاب، که نتیجه تکوینی انتخاب آگاهانه خودشان است را به پای خداوند نوشت و بدنبال هدف و غرض آن در ذات باریتعالی گشت.

Miss.Narges;910784 نوشت:
متاسفانه خدا را زیاد از حد سختگیر جلوه می دهید.با این کار غضب خدا رو بر رحمتش ترجیح می دهید در حالیکه قضیه برعکس باید باشد.

بله رحمت خداوند بر غضبش سبقت دارد، اما در خصوص کسانیکه ماده و استعداد وجودی برخورداری از رحمت را در خودشان کور نکرده و با کفر و شرک و نفاق آگاهانه و از سر عناد، خودشان را از مقام انسانیت به شأن و منزلت حیوانیت، بل هم اضل (کفر مطلق) تنزل نداده باشند.

موفق باشید ...@};-

اول از کارشناس گرامی تشکر می کنم.بابات توضیح دلایل خودشان.

اجازه دهید من هم دلایل خود را بگویم شاید به یک نتیجه ای مشترک برسیم.

در قرآن در اکثر آیات هر جا سخن از عذاب آمده خلد عذاب هم بدنبال آن امده.حال معنای خلد چیست؟
کلمه خلد یا به معنای همیشگی بودن و یا مکث طویل می باشد.راغب در مورد معنای خلو می گوید هر آنچه تغییر و فساد دیر عارضش گردد عرب ان را با خلود توصیف می کند.بنابراین مانعی ندارد که عذاب خلد جهنم را به معنای طولانی مدت در نظر بگیریم.نه لزوما عذاب همیشگی و بی نهایت.
ولی از انجا که بهشت جایگاه رحمت خدا می باشد و هدف خلقت انسان طبق ایات قران رحمت می باشد خلد در بهشت همیشگی است. و در نتیجه دلیلی ندارد که اگر بگیم خلد در جهنم همیشگی نیست پس در بهشت هم همیشگی نیست.چون معنا ندارد کسی که وارد بهشت دوباره از ان خارج شود.
در آیه 107 تا 105 سوره هود به طور صریح خلد در آتش جهنم ذکر شده اما عبارت الا ما شاء ربک انرا از قوت میندازد.یعنی انها در آتش مخلد هستند(شاید بصورت بالقوه) مگر وقتی که خدا بیرون شدن انها را خود بخواهد (که مسلما خدا ارده هر کاری رو دارد)
در ایه 128 سوره انعام هم عذاب خلد را صریحا عنوان میکند اما پس از ان امده الا ما شاء الله ان ربک حکیم علیم که عدم خلد در اتش رو منوط به خواسته خدا می داند که براساس حکمت اوست.
همچنین در آیه 21 سوره نبا مراد از الطاغین افراد کفار و تکذیب کنندگان معاد هستند و در واقع همان هایی که شما خلد در اتش را همیگش دانسته اید.اما کلمه احقابا به معنی مدت زیاد و زمان دراز است نه زمان ابدی و بی نهایت.

مشکور;911160 نوشت:
گفته اید هدف خدا چیست؟ گفتنی است: از آنجاییکه خداوند بی نیاز مطلق است برای خودش هدفی را دنبال نمی کند، بعبارتی نوع غایتمندی خدا با غایتمندی بشر ماهیتاً متفاوت است. بشر هدف و غایتی را برای جلب موقعیت و جایگاه بهتر و یا دفع ضرری دنبال می کند اما خداوند هدف و غایتش برای به کمال رسیدن و جلب مصلحت و دفع مفسده انسانهاست. از اینرو انسانهایی که در بستر این هدفگذاری تماماً خیر، همه نقطه های کمالی و استعدادهای وجودیشان را کور کرده و با اختیار و آگاهی خود، پشت به نور هدایت و نجات الهی کرده اند و بسا بسیاری از بشر را نیز از برخورداری از این صراط نجات، محروم ساخته اند در حقیقت خودشان با دستان خود، مهر شقاوت و هلاکت ابدی شان را امضاء کرده اند. نباید این استحقاق ابدی برخورداری از عذاب، که نتیجه تکوینی انتخاب آگاهانه خودشان است را به پای خداوند نوشت و بدنبال هدف و غرض آن در ذات باریتعالی گشت.

البته منظور بنده چنین هدفی نبود.بلکه منظور بنده این است که وقتی خدا مومنان را وارد بهشت میکند هدفی دارد و ان دادن پادراش انهاست.و افراد جهنمی هم پاک شدن انها و لایق رفتن به بهشت.اما برای کسی که هرگز قرار نیست از جهنم بیرون بیاد حتی اگر بنا رو بر این بگذاریم که قابلیت دریافت رحمت الهی رو ندارد بازم این سوال به قوت خود باقیست که هدف از عذاب ابدی چیست؟چه فایده وقتی عذاب ابدی در او اثری ندارد؟
بنابراین تصور می شود اتش جهنم میتواند حتی بزرگترین کافران و فاسقان را هم پاک کند و اصولا به نظر هم میاد کافری که هیچ ماده اولیه دریافت رحمت الهی نداشته باشد وجود خارجی نداشته باشد.چون همه مخلوقات دارای فطرت الهی هستند.

مشکور;911160 نوشت:
بله رحمت خداوند بر غضبش سبقت دارد، اما در خصوص کسانیکه ماده و استعداد وجودی برخورداری از رحمت را در خودشان کور نکرده و با کفر و شرک و نفاق آگاهانه و از سر عناد، خودشان را از مقام انسانیت به شأن و منزلت حیوانیت، بل هم اضل (کفر مطلق) تنزل نداده باشند.
اینکه می گویند جهنم هم خودش رحمت الهی است به خاطر این است که این اتش دوباره میتواند ماده اولیه فرد کافر را دگرگون کرده و فطرت الهی که درون انها کور شده را بینا و بیدار کند.اما اگر این اتش نتواند هیچ اثری داشته باشد دیگر رحمت الهی نیست و فقط عذاب محض است.

Miss.Narges;911179 نوشت:
اول از کارشناس گرامی تشکر می کنم.بابات توضیح دلایل خودشان.

اجازه دهید من هم دلایل خود را بگویم شاید به یک نتیجه ای مشترک برسیم.

در قرآن در اکثر آیات هر جا سخن از عذاب آمده خلد عذاب هم بدنبال آن امده.حال معنای خلد چیست؟
کلمه خلد یا به معنای همیشگی بودن و یا مکث طویل می باشد.راغب در مورد معنای خلو می گوید هر آنچه تغییر و فساد دیر عارضش گردد عرب ان را با خلود توصیف می کند.بنابراین مانعی ندارد که عذاب خلد جهنم را به معنای طولانی مدت در نظر بگیریم.نه لزوما عذاب همیشگی و بی نهایت.
ولی از انجا که بهشت جایگاه رحمت خدا می باشد و هدف خلقت انسان طبق ایات قران رحمت می باشد خلد در بهشت همیشگی است. و در نتیجه دلیلی ندارد که اگر بگیم خلد در جهنم همیشگی نیست پس در بهشت هم همیشگی نیست.چون معنا ندارد کسی که وارد بهشت دوباره از ان خارج شود.
در آیه 107 تا 105 سوره هود به طور صریح خلد در آتش جهنم ذکر شده اما عبارت الا ما شاء ربک انرا از قوت میندازد.یعنی انها در آتش مخلد هستند(شاید بصورت بالقوه) مگر وقتی که خدا بیرون شدن انها را خود بخواهد (که مسلما خدا ارده هر کاری رو دارد)
در ایه 128 سوره انعام هم عذاب خلد را صریحا عنوان میکند اما پس از ان امده الا ما شاء الله ان ربک حکیم علیم که عدم خلد در اتش رو منوط به خواسته خدا می داند که براساس حکمت اوست.
همچنین در آیه 21 سوره نبا مراد از الطاغین افراد کفار و تکذیب کنندگان معاد هستند و در واقع همان هایی که شما خلد در اتش را همیگش دانسته اید.اما کلمه احقابا به معنی مدت زیاد و زمان دراز است نه زمان ابدی و بی نهایت.


سلام و ادب@};-

از سعی و کوشش شما سپاسگذاریم بقول معروف سعیکم مشکور؛@};- این مطالب را پیش ازین با جناب محی الدین گفتگو کردیم و پاسخ لازم داده شد. اجمالاً گفتیم:

هر چند وضعیت افراد در عالم آخرت کاملا متفاوت و مختلف خواهد بود و تصمیم گیری در خصوص سرنوشت نهایی همه انسان ها در دست خداوند است، اما بر اساس آیات و روایات به طور کلی می توان گفت: تقریبا اکثریت انسان ها پس از تحمل عذابی کوتاه یا طولانی به بهشت می روند، ولی در هر حال این امر کلیت نداشته و شامل همه انسان ها نخواهد بود. شخصی را در نظر بگیرید که ایمان دارد، ولی به خاطر ضعف ایمان‌، گناهان کبیره انجام داده، این فرد اگر توبه نکرده باشد، با سختی جان دادن یا عذاب برزخ یا شفاعت یا تحمّل عذاب موقت جهنم پاک گردیده‌، به بهشت می‌رود؛ در واقع عذاب برای او حکم تطهیر و درمان از پلیدی گناه را دارد. اکثر انسان ها که آمیخته ای از خوبی ها و بدی ها را دارا هستند، همین وضعیت را دارند؛ زیرا مبنای برخورد خداوند با گنهکاران، رحمت و بخشایش و گذشت است. آیات متعدد قرآن که از «غفور» و « رحیم» بودن خداوند نام برده، می تواند اشاره به همین مطلب داشته باشد. در مورد خروج برخى از اهل جهنم از آن مکان و ورودشان در بهشت، روایات زیادى وارد شده است از جمله: - ابى بصیر گوید: از امام باقر شنیدیم که فرمود: مردمى از آتش خارج مى‏شوند.. . و به بهشت وارد مى‏گردند. (تفسیر المیزان، ج 11، ص 39 )

اما در کنار این اکثریت، عده ای از جهنمیان هم هستند که به عذاب ابدی گرفتار بوده، امکان نجات از دوزخ را ندارند. بنا بر آیات و روایات، بعضى از گناهان مانند شرک و کفر و نفاق موجب عذاب ابدى است. این در صورتى است که صاحب آن بدون توبه واقعى بمیرد. البته برخی از مفسران، «خلود» را در بعضی از این آیات به معنای مدت طولانی تفسیر کرده‌اند، نه حضور دائمی و همیشگی؛ اما در هر حال یقینا برخی از گنهکاران همانند مشرکان هیچ گاه مورد عفو و رحمت قرار نگرفته و امکان طهارت و پاک شدن برای آنان وجود ندارد. (ر.ک: مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی)

Miss.Narges;911179 نوشت:
البته منظور بنده چنین هدفی نبود.بلکه منظور بنده این است که وقتی خدا مومنان را وارد بهشت میکند هدفی دارد و ان دادن پادراش انهاست.و افراد جهنمی هم پاک شدن انها و لایق رفتن به بهشت.اما برای کسی که هرگز قرار نیست از جهنم بیرون بیاد حتی اگر بنا رو بر این بگذاریم که قابلیت دریافت رحمت الهی رو ندارد بازم این سوال به قوت خود باقیست که هدف از عذاب ابدی چیست؟چه فایده وقتی عذاب ابدی در او اثری ندارد؟

شما به بحث تفاوت قوانین تشریعی با قوانین تکوینی توجهی نکردید! قوانین تشریعی اعتباری و قراردادی است در این نوع قوانین، مجازات مجرم برای اصلاح و تربیت و عبرت است مانند زندان و شلاق و قطع دست دزد و ... اما قوانین تکوینی حقیقی و عینی است، خوردن سم و پریدن از بلندی دره و یک لحظه بی احتیاطی، خطر مرگ حتمی و یک عمر ناتوانی جسمانی و نابیناشدن را در پی دارد! حتی اگر عمر آدمیزاد هزاران سال هم باشد این اثروضعی بی احتیاطی پابرجاست. در این مقام، این سؤال وارد نیست، که چه فایده ای دارد که این فرد در اثر یک اشتباه، یک عمر فلج و یا کور بماند و یا در اثر یک اشتباه جانش را از دست بدهد؟!!(دقت کنید) قوانین و مجازاتهای سرای دیگر از سنخ و جنس قوانین تکوینی و حقیقی است، از جنس استحقاق است، فلذا سؤال شما در این خصوص که فایده ابدی و همیشگی بودن عذاب کفار و مشرکین چیست؟ سؤال واردی نیست.

موفق باشید ...@};-

Miss.Narges;911179 نوشت:
بنابراین تصور می شود اتش جهنم میتواند حتی بزرگترین کافران و فاسقان را هم پاک کند و اصولا به نظر هم میاد کافری که هیچ ماده اولیه دریافت رحمت الهی نداشته باشد وجود خارجی نداشته باشد.چون همه مخلوقات دارای فطرت الهی هستند.

سلام مجدد@};-

اما در این خصوص، علت محرومیت کفار و مشرکین و منافقین از رحمت الهی را مختصراً از قول حضرت علامه (ره) تقدیم می کنیم: طبق آیه 179 اعراف: (ولقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بهاولهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون ):(بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریده ایم ، دلهایی دارند که با آن درک نمی کنند و چشمهایی دارند که با آن نمی بینند و گوشهایی دارند که با آن نمی شنوند،ایشان چون چهار پایانند، بلکه از آنها گمراهتر هستند وایشان همان غفلت زدگانند).

(ذرأ)به معنای آفریدن است، در این آیه خدای متعال جهنم را غایت و هدف آفرینش بسیاری از جن و انس دانسته و این غایتی تبعی و ضروری است، اما غایت اصلی همان است که در جای دیگر فرمود:(و ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون )(48)،(ما جن و انس را نیافریدیم، جز برای آنکه ما را عبادت کنند)، اما در رابطه با غرض دوم، می فرماید:(فالقاسطون منهم کانوا لجهنم حطبا)،(عهد شکنان از آنان هیزم جهنم هستند). لذا مشیت الهی به این تعلق گرفته که در زمین انسانی خلق کند که خلیفه او باشد و واجبات بندگی او را به جا آورده و به این وسیله مشمول رحمت او گردد، اما این جریان اقتضاء نمی کند که همه انسانها به حسب اختلافاتی که در عقاید واعمال دارند مشمول این رحمت گشته و به سعادت ابدی برسند، بلکه کسانی که از ذکر پروردگارشان غفلت بورزند (و راه تباهی و فساد پیش بگیرند) از اینرو در آخرت نیز خداوند آنها را نابینا محشورمی کند،(و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا و نحشره یوم القیامه اعمی ).

بدیهی است که نتیجه اعمال آنها شقاوت و خسران و دخول در آتش جهنم است، در ادامه در توصیف اینها می فرماید:دوزخیان(علی الخصوص کفار، مشرکین و منافقان) استعداد وقوع در مجرای رحمت الهی را ندارند، چون قلبهایشان فهم و درک ندارد و چشمهایشان حق رانمی بیند و گوشهایشان مواعظ انبیاء را نمی شنود،گویا گوش و چشم و قلب ندارند و باطل شدن اثر چشم و گوش و قلب آنها به جهت کیفر اعمال زشتشان می باشد و به همین جهت هم مانند حیوانات چهار پا شده اند، بلکه از آنها هم گمراهترند، چون آنچه مایه امتیاز انسان از حیوان است، همان قوه عقل وتشخیص خیر و شر می باشد و اینها که این قوه را از دست داده اند فرقی باحیوانات ندارند، جز اینکه ضلالت در حیوانات ضلالتی نسبی و غیر حقیقی است ، چون آنها در همان جهتی که برای آن آفریده شده اند گام بر می دارند، ولی دوزخیان(دسته ای که برشمردیم) همه وسایل و ابزار کسب سعادت و رسیدن به تکامل را دارند،اماخودشان آنها را معطل گذارده اند ،به همین جهت به دست خود باعث گمراهی خویش شده اند و به همین دلیل از حیوانات هم گمراهترند. و چون غیر از شهوت و شکم به چیز دیگری توجه نکرده اند، لذا اهل غفلت هستند و خداست که با مهر زدن بر دلها و چشمها و گوشهایشان آنها را به این غفلت مبتلا کرده و (مستحق برخوردای ابدی از آتش جهنم اند).(بنقل از تفسیر المیزان، علامه طباطبایی ره، با تغییر جزیی)

موفق باشید ...@};-

Miss.Narges;911180 نوشت:
اینکه می گویند جهنم هم خودش رحمت الهی است به خاطر این است که این اتش دوباره میتواند ماده اولیه فرد کافر را دگرگون کرده و فطرت الهی که درون انها کور شده را بینا و بیدار کند.اما اگر این اتش نتواند هیچ اثری داشته باشد دیگر رحمت الهی نیست و فقط عذاب محض است.

سلام مجدد@};-

جلوه های رحمت الهی در همین دنیا نیز در قالب سنتهای تکوینی الهیه برای همه بندگان جاری و ساری است، سنت امهال و استدراج که فرصت می دهد تا انسان خودش را اصلاح کند و از مسیر باطل و هواپرستی بازگردد، عده ای با توجه به فطرت پاکشان متوجه این تذکارها شده و باز می گردند، توبه کرده و مترصد جبران می شوند، گاهی فرصت جبران اندک است، این سیر جبران و اصلاح برای شمول از رحمت الهی پس از مرگ در عالم برزخ و قیامت، برای عده ای(توابین و مستضعفان) ادامه می یابد ... و عده ای این فرصتها و تلنگرها را هم در مسیر ضلالت و تباهی و پیشبرد باطل و هلاک خود پیش می برند و همچون قارون ها و فرعون ها به یکباره فرصتشان تمام می شود و در چاه هلاکتی که خود برای خویش آماده کرده اند فرو می روند. اینانی که با کفر و شرک و نفاق، آگاهانه و عامدانه همه راههای هدایت و نور و برخورداری از رحمت الهی را بروی خویش بسته اند و قلوب خود را از انسانیت به حیوانیت، بل هم اضل تنزل بخشیده اند، خود با اختیار و آگاهی طریق استحقاق و استیجاب عذاب ابدی را برای خویش برگزیده اند و گفتیم که طبق قوانین تکوینی، آنچه در قیامت دریافت می کنند ملزوم آن لوازمی است که خود با دستان خود تدارک دیده اند، دنیا دار کشت و زرع است، آنها که در لحظه لحظه عمرشان، در مقام اندیشه و عملشان آتش کاشته اند چه انتظاری که در قیامت که دار برداشت است، میوه رحمت برداشت کنند؟؟!!

موفق باشید ...@};-

بنام خدا


سؤال: 1- آیا عذاب جهنم حدی دارد و تمام شدنی است؟ 2- اگر نامحدود است آیا با عدالت سازگار است؟ 3- آیا خداوند در برابر ضجه های اهل جهنم از ادامه مجازاتشان صرفنظر می کند؟ 4- فلسفه عذاب بشر در اتش جهنم چیست؛ آیا صرفا مجازات گناهکاران بدین منظور است که به بشر بفهماند که وعده خدا دروغ نبوده است؟

پاسخ:
سلام و ادب و تشکر از سؤالات خوبتان@};-

در پاسخ به سؤالات شما به اقتضاء هر سؤال نکاتی را تقدیم می کنیم:

الف-مدت عذاب جهنم: در پاسخ به بخش اول سؤالتان گفتنی است: آیات قرآن مجید درباره خلود در آتش جهنم به گروههای زیر اشاره کرده است: 1 ـ کفار (بقره آیه 161) 2 ـ ظالمان و ستمگران (نساء 168) 3 ـ منافقین (توبه آیه 68) 4 ـ متکبرین (سوره نمل آیه 29) 5 ـ مکذبین آیات خدا (تغابن آیه 10) 6ـ کسانی که عمداً مرتکب قتل می شوند (نساء آیه 93) 7ـ متجاوزین از حدود الهی (نساء آیه 14) 8 ـ دشمنان خدا و رسول او (توبه آیه 63) 9 ـ کسانی که کردار زشتشان بر آنها احاطه کرده است (بقره آیه 81) 10ـ ربا خواران (بقره آیه 275) 11 ـ همدستان و همکاران دشمنان اسلام (مائده آیه 80) 12 ـ مشرکین (توبه آیه 17) 13 ـ گناه پیشگان (یونس آیه 17). طبق نظر امامیه خلود در آتش از ویژگیهای کافران است و گنهکاران مسلمان پس از مدتی از آتش خارج می شوند، مفاد آیه 48 سوره نساء بر این مطلب گواهی می دهد آنجا که می فرماید: [=book antiqua]«إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَن یُشرَک بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِک لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشرِک بِاللَّهِ فَقَدِ افْترَی إِثْماً عَظِیما» خداوند (هرگز) شرک را نمی‏ بخشد! و پایین‏ تر از آن را برای هر کس (بخواهد و شایسته بداند) می‏بخشد. و آن کسی که برای خدا، شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است.(1) همچنین روایاتی داریم که عذاب را جز بر کافران جاودانه نمی داند. (2) و نیز برخی روایت دیگر محبان علی و خاندان او را از نجات یافتگان عذاب ابدی می دانند. (3) و روایات کثیر دیگری که دلالت بر این مطلب می کند که شیعیان صاحب کبیره داخل آتش می شوند و مدتی عذاب خواهند کشید و بعد شفاعت نصیبشان خواهد شد به خلاف شیعیان راستین که هیچ وقت در دوزخ دیده نخواهند شد.(4) خلاصه اینکه آیاتی که دلالت بر خلود آتش جهنم برای بعضی مسلمانان صاحب کبائر مثل ربا و قتل عمد می کند قرائن فراوانی در خود این آیات وجود دارد که نشان می دهد این آیات ناظر به کسانی است که گناهانشان منتهی به کفر و انکار مبدأ و معاد یا نبوت و ضروریات دین می شود. چگونه ممکن است مرتکب گناه کبیره از مسلمانانی که خدا و پیغمبر و ضروریات دین را پذیرفته اند و از سر غفلت دچار گناه می شوند را همطراز و یکسان با کفار و مشرکین بدانیم که در آتش جهنم خالد و جاودانه اند که روایات ذکر شده نیز بر همین نکته دلالت می کرد. گناهکاران بدلیل اینکه ماده اولیه و استعداد برخورداری از هدایت و شمول رحمت الهی را در وجود خود دارند، در مواجهه با جلوه های عذاب برزخی و اخروی پاک شده و مستعد برخورداری از رحمت الهی می گردند اما کفار و مشرکان و منافقان کورباطن، بدلیل اینکه به اختیار و انتخاب آگاهانه و از سر عناد، نفس حقیقت خواه خود را بطور کامل کور کرده و گرفتار کفر مطلق شده اند و وجودشان عاری از ماده و استعداد برخورداری از هدایت و رحمت است، بعبارتی نفس وجودی شان را به حیوانیت، "بل هم اضل" کشانیده اند، حتی عذاب جهنم نیز در ایشان تغییری ایجاد نمی کند از اینرو عذاب ایشان در جهنم ابدی و همیشگی است.

ب- رابطه جاودانگی عذاب با عدالت الهی: در پاسخ به بخش دوم سؤال، گفتنی است: عقوبت گناه و معصیت در واقع امری تکوینی است، نه قراردادی و حقیقتاً روح گنهکار با ارتکاب آن تیره می شود و همان تیرگی و فساد روح است که از آن به عذاب و دوزخ یاد می شود. در متون دینی اسلام از این امر به «تجسم اعمال» یاد می شود که دلایل عقلی و نقلی فراوان دارد. هر چند قرآن خود تعبیر به جزا دارد، در موارد متعدد تصریح می کند که جزای شما همان عمل شماست که به خودتان بازمی گردد.(5) آیت الله سبحانی در تفسیر منشور جاوید می گوید: "جزای اعمال هر انسانی عین اعمال خودش خواهد بود و در این جمله ذره ای مجازگویی نیست که عین عمل انسان را به خود انسان بازگرداند. از این مطلب در اصطلاح به تجسم اعمال تعبیر می شود."(6) قرآن مجید بر اساس یک اصل عقلانی می فرماید: [=book antiqua](کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ);(7) هر جانی در گرو دست آورد خویش است. فلذا اگر انسان خار بکارد در قیامت، از جانب خداوند، صورت خار درو می کند و اگر نهال میوه ی شیرین بکارد میوه ی شیرین برداشت می کند; یعنی انسان، مبدأ، علت قابلی و زمینه است، نه صرفاً علت فاعلی. آدمی به اندازه ی استعداد خویش از خداوند فیض می گیرد. او در عقاید، اخلاق و اعمال خود علت قابلی و زمینه ساز و مستعد شناخته می شود. اگر باطن عملی، مثل خوردن مال یتیم، آتش است، آنان که مال یتیم می خورند، در حقیقت آتش محسوس می خورند و اگر باطن عقیده و اخلاقی آتش است، کسانی که به آن عقاید و اوصاف پلید آلوده اند، گرفتار آتش روحی خواهند بود. همان گونه که در دنیا آثار تکوینی و اجتناب ناپذیر خوردن زهر، بیماری و مرگ است و چنین نیست که اگر کسی زهر بنوشد، در دادگاه، احضار و سپس به کیفر بیماری یا مرگ محکوم گردد; بلکه همان خوردن زهر او را دچار بیماری یا مرگ خواهد کرد. بر همین اساس، رابطه ی کیفر اخروی با اعمال انسان نیز، همانند رابطه ی مجازات های قراردادی با جرایم اجتماعی نیست تا از عدم تناسب و سنگینی غیرعادلانه ی آن سخن به میان آید، بلکه صورت حقیقی گناهان است که در روز قیامت، آشکار می گردد و چهره می نمایاند و همان گونه که عمل کوتاه مدتی، مانند خوردن سمّ، عواقب بسیار سنگین و جبران ناپذیر و درازمدت یا حتی ابدی (مثل از دست دادن حیات برای همیشه) دارد، بعضی از گناهان نیز چنین تأثیری در روح و جان و حیات جاودانه ی آدمی خواهند داشت.(8)

ج- رحم و شفقت خدا نسبت به اهل عذاب: خداوند مهربان در آیات متعدد در سوره هاى قرآن خویشتن را با صفت رحم و شفقت و مهربانى یاد کرده و خود را به بندگانش با این اوصاف جمیله معرفى نموده است. (9) از بعضى اخبار معلوم مى شود کسانى که با مخلوقات و بندگان خدا رئوف و مهربان نبوده و در مواقع گرفتارى و مصائب از وضع رقت بار و اسف انگیز آنان ناراحت نمى شوند و به داد و فریادشان نمى رسیدند، خداوند عبادات و اعمالشان را قبول ننموده و نمى پذیرد و به فرشتگان و حافظین اعمال دستور مى دهد که اعمالشان را به طرف خودشان برگردانید. (10) نیز از پیامبر خدا (صلی الله و علیه وآله) نقل شده که فرمودند: [=book antiqua]"هر کس به مسلمانان رحم نکند، خداوند به وی رحم نمی کند." (11) همان حضرت (صلی الله و علیه وآله) فرمودند: [=book antiqua]"جز این نیست خداوند از میان بندگانش به رحم کنندگان رحم می کند." (12) و از این جهت است که نرم خویى و خوش رفتارى را بهترین و با فضیلت ترین اعمال و کردار بشر معرفى نموده اند و سخت گیرى و درشتى و تندخویى را معادل شرک و کفر ذکر کرده اند. از اینرو نمی توان گفت رحمت الهی در قیامت از ضجه ها و ناله های اهل عذاب اعم از اهل کفر و شرک و نفاق و گناهکاران و فاسقان که نسبت به دیگران هیچ رحم و شفقتی نداشتند و بر اساس حکمت و عدالت الهی استحقاق چنین عذابی را دارند به جوش و خروش می آید و از عذاب ایشان در می گذرد.

د- فلسفه دوزخ: در پاسخ به سؤال آخرتان گفتنی است: در نظام حكيمانه الهى همان طور كه وجود بهشت در كل نظام هستى، ضرورى و سودمند است؛ وجود دوزخ نيز لازم و فايده‏ مند است. وقتى خداوند متعال نعمت‏هاى خود بر بندگان را بر مى‏ شمارد، جهنم و عذاب‏هاى آن را در رديف نعمت‏ها قرار داده است.(13) از اینرو يكى از فوايد دوزخ، اين است كه بسيارى از مردم را از بدى، انحراف و كج‏روى باز مى ‏دارد. چه بسيار كسانى كه از خوف جهنم، به سعادت و شرافت جاودانه نايل آمده ‏اند. اگر خداوند حكيم دوزخ را در شمار نعمت‏ها آورده است، واقعاً نعمت بزرگى را تذكر داده؛ چرا كه بدون آن بيشتر انسان‏ها اهل بندگى و حركت در جهت تكامل نيستند. متكلمان، فيلسوفان و عارفان الهى به گونه‏ هاى مختلفی پرده از راز وجود جهنم برگرفته، بر آن استدلال كرده‏ اند. برخى تا يازده دليل بر اين مطلب شمرده‏ اند. (14) در حقیقت، دوزخ چيزى جز تجسّم عينى كردار انسان نيست. در واقع، خداوند انسان را به عنوان موجودى مختار آفريده است كه مى‏ تواند با كنش خوب خود، بهشتى جاودان بيافريند و همواره با آن زيست كند و يا جهنمى سوزان بسازد و در جهنم كرده‏ هاى خويش، خود را بسوزاند؛ بلكه بالاتر از اين انسان با سوء رفتارش، از خود وجودى جهنمى مى ‏سازد و خود جهنم خويش مى‏ شود. از همين رو بين عذاب و انسانى كه اصالت انساني خويش را از دست داده و به شيطانى جهنمى تبديل شده، انفكاك محال است. البته بايد توجه داشت كه جهنم، تنها براى كسانى است كه همه راه‏هاى خوشبختى و ابواب سعادت چون توبه، شفاعت و مغفرت واسعه الهى را به روى خود بسته‏ اند و هيچ عاملى نمى ‏تواند، بين آنان و كردار بدشان فاصله بيندازد و كسى كه به چنين مرحله‏ اى رسيده، خود آتش خويش را برافروخته است؛ بلكه خود و به دست خويش، آتش وجود خويش گشته و فاصله بين او و آتش محال است و مانند اين است كه بين شخص و خودش جدايى افتد. (15)

موفق باشید ...@};-

پی نوشتها____________________________________________
1. سوره نساء، آیه 48.
2. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: [=book antiqua]"سوگند به کسی که مرا بشیر و نذیر برانگیخت خداوند هیچ یکتاپرست و موحدی را به آتش جاودان عذاب نخواهد کرد همانا اهل توحید از حق شفاعت برخوردار می شوند بطوری که می توانند شفیع دیگران شوند، آنگاه شفاعت می کنند البته شفاعت آنان پذیرفته خواهد شد." بحار الانوار 8/ 358 ح 23.
3. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: [=book antiqua]"همانا ولایت علی (ع) نیکی و خیری است که با وجود آن هیچ گناهی هر چند بزرگ باشد زیان نمی رساند و اگر دوستدار اهل بیت گرفتار گناه شود با پاره ای از گرفتاریهای دنیوی و مشقات آن و پاره ای از عذاب اخروی تطهیر می شود تا به شفاعت سروران طیب و طاهر خود برسد و ..." همان منبع، 8/352 ج 2.
4. همان، 8/363، ذیل 416.
5. قرآن کریم می فرماید: [=book antiqua](وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً); عملکرد خود را در آن جا حاضر می بینند. کهف، آیه 49.
6. آیت الله سبحانی، تفسیر منشور جاوید.
7. مدثر، آیه 38.
8. مجلۀ صباح، شماره 17 و 18، بخشی از مقاله عدل الهی در قیامت، علی مخدوم، بنقل از حوزه نت.
9. المعجم المفهرس ماده رحم از باب نمونه: سوره اعراف (7)، آیه 156 و آیه 151 و سوره یوسف (12)، آیه 64 و آیه 92.
10. چنانچه در خبر معاذ از پیامبر خدا به این مطلب تصریح شده است: [=book antiqua]"فرشتگان و حافظین اعمال کارهاى نیک و شایسته انسان را با طمطراق و شأن و شوکت مخصوص به آسمان ششم مى رسانند و دربان و نگهبان آسمان مزبور دستور مى دهد توقف کنید زیرا من مأمور رحمت و شفقتم . پس از رسیدگى و ارزیابى، امر مى کند آن را به صورت صاحبش بزنید تا چشمانش کور و نابینا گردد زیرا صاحب آن رحم ندارد و اگر بنده و عبد پروردگار به چیز دنیوى و یا اخروى دچار و گرفتار مى گشت دلش براى او نسوخته بلکه او را سرزنش و مسخره مى کرد و من موظف و مکلفم که نگذارم عمل او از من بالاتر برود.". انوار نعمانیه ، ج 2، ص 210 و بحار، ج 70، ص 247، حدیث 20.
11. نهج الفصاحه، ص745 ، ح2885.
12. همان منبع.
13. مى‏ گويد: [=book antiqua]«... هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»(13)؛ «اين است همان جهنمى كه تبه‏كاران آن را دروغ مى‏خواندند؛ ميان آتش و آب جوشان مى ‏گردند. پس كدام يك از نعمت‏هاى پروردگارتان را منكريد؟». الرحمن (55)، آيه 43 و 44.
14. جهت آگاهى بيشتر بنگريد: محمد حسن قدردان ملكى، جهنم چرا؟، قم: بوستان كتاب.
15. جهت آگاهى بيشتر بنگريد: معادشناسى (مجموعه چلچراغ حكمت)، حميدرضا شاكرين، تهران، كانون انديشه جوان؛ معادشناسى، محمد حسن قدردان قراملكى.

موضوع قفل شده است