جمع بندی آیا خداوند می تواند موجودی برتر از انسان خلق کند؟
تبهای اولیه
هو النور
با سلام و عرض ادب
میخواستم بپرسم که ایا خدا میتونه موجودی بالاتر از ما رو خلق کنه؟
نمیتونه یا اینکه خودش نمیخواد یا اینکه این غیر عقلانی و منطقی هست که وجودی بالاتر از وجود ما باشد؟
بعد از پاسخ لطفا بفرمایید که :
در وجود ما چه چیزی هست که بالاتر از ما موجودی در عالم نیست؟
بر اساس همین اشرف مخلوقات بودن میشه گفت که روح ما همان روح خدا هست و به خاطر همان بالاتر از ما وجودی نیست؟
تازه گیریم که ما ابر موجود هستیم مگر در این زندگی کوتاه از دست یک انسان چه کارهایی برمیاید که میتونه انجام بده ولی نمیده؟
لطفا کتابی برای قابلیت های روح و چگونگی روح رو هم برام معرفی کنید@};-
هو النوربا سلام و عرض ادب
میخواستم بپرسم که ایا خدا میتونه موجودی بالاتر از ما رو خلق کنه؟
نمیتونه یا اینکه خودش نمیخواد یا اینکه این غیر عقلانی و منطقی هست که وجودی بالاتر از وجود ما باشد؟بعد از پاسخ لطفا بفرمایید که :
در وجود ما چه چیزی هست که بالاتر از ما موجودی در عالم نیست؟
بر اساس همین اشرف مخلوقات بودن میشه گفت که روح ما همان روح خدا هست و به خاطر همان بالاتر از ما وجودی نیست؟
تازه گیریم که ما ابر موجود هستیم مگر در این زندگی کوتاه از دست یک انسان چه کارهایی برمیاید که میتونه انجام بده ولی نمیده؟لطفا کتابی برای قابلیت های روح و چگونگی روح رو هم برام معرفی کنید
با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش خوب شما
بر اساس براهین عقلی و نقلی خداوند دارای قدرت نامحدود است و به فرمایش قرآن کریم «ان الله علی کلّ شَیء قَدیر» خداوند بر هر چیز قادر و تواناست. براهین عقلی هم، قدرت خداوند را نامحدود می دانند و هیچ چیزی را از دایره ی قدرت لایزال الهی خارج نمی دانند.
منتهی مورد سوال شما امکان پذیر نیست، چون انسان موجودی کامل است که بالاتر از این فرض ندارد، اگر امکانش بود خداوند بر اساس حکمت مطلقه اش یقینا بالاتر از انسان را خلق می فرمود، نظام آفرینش بهترین و کامل ترین نظامی است که بالاتر از این نظام فرض ندارد، انسان نیز کامل ترین موجودی است که خداوند خلق فرموده و کامل تر از این فرض ندارد.
بنابراین قدرت خداوند زیر سوال نمی رود چون خداوند بر هر «شیء» قادر است نه بر «لاشیء » ، لاشیء چیزی نیست که قدرت بدان تعلق بگیرد، موجودی بالاتر از انسان لاشیء است؛ یعنی نه تنها موجود نیست بلکه فرض موجودی فراتر از انسان وجود ندارد.
اما در ارتباط با اینکه فرمودید «در وجود ما چه چیزی است که بالاتر از ما موجودی نیست» گفتنی است:
طبق آیات مختلف قرآن کریم انسان مقام خلیفه اللهی را داراست و می تواند با عمل به دستورات دینی به این مقام نائل آید رسیدن به این مقام مختص انسان است؛ در این رابطه به دو مورد از آیات قرآن اشاره می شود:
الف: « وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً »( سوره اسراء، آیه 70) ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را به مرکب بر و بحر سوار کردیم و جهان جسم و جان را مسخر انسان ساختیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه آنها را روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم.
مقام خليفة اللهی و جانشينی خدا در زمين، تكريمی از سوی حضرت حق است، اين مقام حتی به ملائكهی مقرب نيز عطا نشده است اين نكته از آيهی آخر سورهی مباركهی انعام نیز استنباط میشود. « جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَع »
مقام خليفة اللهی يعنی مقامی برای بنیآدم است که او را تا مرتبهای بالا میبرد كه تجلیگاه اسماء و صفات متعدد خدای سبحان میشود در حالی که همهی موجودات حتی ملائکه نیز از آن بیبهرهاند؛ ملائک تنها در حيطه ی مسئوليتشان تجلی يك يا چند اسم از اسامی حضرت حق هستند. مثلاً مَلك مؤكل موت ( حضرت عزرائيل) تنها كار اماته را به عهده دارد و يا جبرئيل مَلك مؤكل رزق است كه تنها روزی رسانی به موجودات بر عهدهی اوست و ... امّا انسان در جايگاه خليفة الهی میتواند به مقامی برسد كه به اذن خداوند محيی، مميت، شافی، قدير، عليم، خبير، ... باشد. « وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ »
ب: خداوند در مورد خلقت حضرت آدم علیه فرمود:
«فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدين»(ص:72) هنگامى كه او (آدم) را نظام بخشيدم و از روح خود در او دميدم، براى او به سجده افتيد!
طبق فرمایش مفسرین بزرگوار، منظور از روح در آیه شریفه «روح القدس» است؛ این روح برتر از تمامی ملائکه می باشد لذا بعد از این که خداوند روح القدس را در آدم علیه السلام دمید، دستور داد ملائک بر حضرت آدم علیه السلام سجده کنند.
تنها انسان است که قابلیت اتصال به روح القدس را دارد، انسان در اثر عمل به دستورات دینی می تواند این قابلیت را پیدا کند که به روح القدس متصل شود در این صورت است که مسجود ملائکه خواهد شد.
حضرت آدم (علیه السلام) نیز وقتی خلقت يافت مثل افراد عادی روح داشت؛ امّا نه روح القدس، لذا آدم بود ولی هنوز ولیّ خدا و خلیفة الله نبود. پس خدا او را مفتخر به روح القدس نمود تا خليفة الله شده افضل از ملائك شود. آنگاه بود كه ملائك امر شدند در برابرش سجده كرده اظهار كوچكی نمایند.(1)
لازم به ذکر است که همه انسان ها قابلیت مسجود شدن ملاک را ندارد، چه بسا افرادی از حیوانات نیز بدتر باشند، لذا این مطلب عمومیت ندارد که بگوییم همه ی انسان ها از فرشتگان بالاتر اند، انسان هایی از فرشته ها بالاتر هستند که به روح القدس متّصل شده باشند!
در ارتباط با اینکه فرمودید: «مگر در این زندگی کوتاه از دست یک انسان چه کارهایی برمی آید که میتونه انجام بده ولی نمیده؟» عرض می شود:
اولا: از جمله قابلیت هایی که انسان دارد رسیدن به مقام خلیفه اللهی و اتصال به روح القدس است که توضیحش گذشت.
ثانیا: انسان در همین دنیا می تواند با عمل کردن به دستورات دین، برزخ را مشاهده کند و بالاتر از این می تواند عالم قیامت را درک کند، می تواند در همین دنیا با رسول الله صلی الله علیه و آله همنشین شود چنانکه می تواند با ائمه معصومین علیهم السلام نیز همنشین باشد، چنانکه برخی از اولیاء الهی فقط جسمشان در این دنیاست اما روحشان چون به روح القدس متصل گشته در عوالم بالاتر سیر می کند.
انسان وقتی به این کمالات نائل شد، می شود گوش خدا که با آن می شوند، می شود چشم خدا که با آن می بیند، می شود زبان خدا که با آن سخن می گوید و ... .
حدیث قدسی معروف به قرب نوافل آمده است که بنده من با نوافل به من نزدیک می شود تا جایی که من (خدا)، گوش و چشم و زبان او می شوم .(2)
این مقام عام اولیاء الهی است که فنای افعالی و یا صفاتی می باشد. یعنی بنده به جایی می رسد که هرچه ببیند و یا بشنود به واسطه خدا می بیند و می شنود. پس چشمش به واسطه فنای در حق تعالی خدا بین است و غیر از تجلیات و ظهورات خدا نمی بیند و نمی شنود. لذا از بعض عرفا منقول است که سی سال است که جز از خدا نشنیده ام و جز خدا ندیده ام و مردم پندارند که با ایشان سخن می گویم.
بنابراین در وجود همه انسان ها این قابلیت ها بالقوه موجود است و فقط انسان است که می تواند «تا قاب قوسین او ادنی» سیر کند و این بالاترین کمالی است که جز انسان نمی تواند به این مقام منیع برسد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. شاهد اين معنا آن است كه خداوند متعال فرمود: « فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ ــــ هنگامى كه آن را نظام بخشيدم و از روح خود در او دميدم، براى او به سجده افتيد » (ص:72)
تسويه به معني خلقت كامل است. پس آدم (ع) آنگاه كه نفخ روح شد خلقت كامل داشته است ؛ لذاست كه خداوند نفرمود: وقتي در آن مجسمه دميدم ، بلكه فرمود وقتي در او (آدم) دميدم؛ يعني وقتي روح القدس به وجود آدم(ع) تعلّق گرفت، او چهار روح معمولي را داشت و فقط روح پنجم را نداشت كه در او نفخ شد.
2. عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ حَمَّادٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ: «مَا تَحَبَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَحَبَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا وَ ... »
(بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج67، ص: 23)
برای مطالعه بیشتر در زمینه و قابیلت هاش ر.ک: استاد محمد شجاعی، کمالات وجود انسان
[="Tahoma"][="Navy"]میخواستم بپرسم که ایا خدا میتونه موجودی بالاتر از ما رو خلق کنه؟
نمیتونه یا اینکه خودش نمیخواد یا اینکه این غیر عقلانی و منطقی هست که وجودی بالاتر از وجود ما باشد؟
سلام
در مورد امور محال تعبیر "نمی شود" صحیح است نه "نمی تواند" چون قدرت به شی تعلق می گیرد نه لاشی
در وجود ما چه چیزی هست که بالاتر از ما موجودی در عالم نیست؟
بر اساس همین اشرف مخلوقات بودن میشه گفت که روح ما همان روح خدا هست و به خاطر همان بالاتر از ما وجودی نیست؟
تازه گیریم که ما ابر موجود هستیم مگر در این زندگی کوتاه از دست یک انسان چه کارهایی برمیاید که میتونه انجام بده ولی نمیده؟
برای تکامل تا ابد فرصت داریم هرچند فرصت چند روزه دنیا بهترین فرصت است
یا علیم[/]
برای تکامل تا ابد فرصت داریم هرچند فرصت چند روزه دنیا بهترین فرصت است
سلام
یعنی چی تا ابد؟ یعنی بعد از مرگ دوباره زنده میشویم تا تکامل یابیم ؟
[="Tahoma"][="Navy"]سلام
یعنی چی تا ابد؟ یعنی بعد از مرگ دوباره زنده میشویم تا تکامل یابیم ؟
سلام
خیر . از حیات مادی به معنوی و بعد در درجات آن حیات تکامل می یابیم تا به نهایت درجه کمال برسیم : و الی ربک المنتهی
یا علیم[/]
از حیات مادی به معنوی و بعد در درجات آن حیات تکامل می یابیم
یعنی پس از مرگ هم ازمایش خواهیم شد تا روح ما به درجه کمال خود برسه یا چیز دیگریست؟
لطفا بطور گسترده توضیح بفرمایید
[="Tahoma"][="Navy"]یعنی پس از مرگ هم ازمایش خواهیم شد تا روح ما به درجه کمال خود برسه یا چیز دیگریست؟
لطفا بطور گسترده توضیح بفرمایید
سلام
حداقل چیزی که از نظر عقل و شرع ثابت شده تکامل برزخی است
یعنی اینکه تکامل انسان در برزخ همچنان ادامه می یابد
روایاتی که به تطهیر و تکمیل مومنان در برزخ تصریح می کند ادله نقلی مساله اند مثلا در روایت داریم هر شیعه ای که بدون آموختن قرآن بمیرد در عالم قبر که همان عالم برزخ است قرآن را به او می آموزند
در فلسفه هم بابی در خصوص تکامل برزخی وجود دارد
اما ادله نقلی بالاتر از این را هم بیان می کند و آن تکامل قیامتی است که شامل :
شفاعت در محشر
نجات برخی خداباوران از جهنم
و ارتقاء نوریت در بهشتیان
می گردد. هریک از این موارد دسته ای از راویات را در بر می گیرد.
برخی از اهل معرفت هم گفته اند همه انسانها به نهایت درجه کمال خواهند رسید که چه بسا از اشارات قرآنی مثل:
و الی ربک المنتهی
فهمیده شده است
یا علیم[/]
حضرت آدم (علیه السلام) نیز وقتی خلقت يافت مثل افراد عادی روح داشت؛ امّا نه روح القدس، لذا آدم بود ولی هنوز ولیّ خدا و خلیفة الله نبود. پس خدا او را مفتخر به روح القدس نمود تا خليفة الله شده افضل از ملائك شود. آنگاه بود كه ملائك امر شدند در برابرش سجده كرده اظهار كوچكی نمایند.(
سلام علیکم استاد هادی
ولی ما شنیدیم دلیل سجده ملائک دمیدن روح به آدم بود !
البته فرمایش شما متین بود و منطقی ببخشید جسارت می کنم ...
متشکر
« وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً »( سوره اسراء، آیه 70) ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را به مرکب بر و بحر سوار کردیم و جهان جسم و جان را مسخر انسان ساختیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه آنها را روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم.
یک نکته در این آیه وجود دارد که نشان میدهد برتر از انسان یا حداقل همتراز با او نیز وجود دارد یا داشت!
در این آیه خداوند نگفته "بر همه مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدم." بلکه گفته "بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم." با این حساب موجودات برتر یا هم تراز با انسان نیز وجود دارند یا داشته اند، شاید آنها همان موجودات فضایی باشند، شاید موجوداتی باشند که روزی خلق شده اند و از بین رفته اند، الله اعلم!!!
سلام
از چه لحاظ یعنی برتریت داشتند؟ روح یا هوش و .؟
سلام
من نگفتم حتما موجود برتری هست، گفتم همتراز یا برتر ولی باتوجه به آیه همچین موجودی وجود دارد/داشت.
اگر فرض بر برتر بودن بگیریم، با توجه به اینکه برتر بودن روح مستلزم برتری عقل هست، از هر دو لحاظ باید برتر باشند.
هو النور
با سلام و عرض ادب
میخواستم بپرسم که ایا خدا میتونه موجودی بالاتر از ما رو خلق کنه؟
نمیتونه یا اینکه خودش نمیخواد یا اینکه این غیر عقلانی و منطقی هست که وجودی بالاتر از وجود ما باشد؟بعد از پاسخ لطفا بفرمایید که :
در وجود ما چه چیزی هست که بالاتر از ما موجودی در عالم نیست؟
بر اساس همین اشرف مخلوقات بودن میشه گفت که روح ما همان روح خدا هست و به خاطر همان بالاتر از ما وجودی نیست؟
تازه گیریم که ما ابر موجود هستیم مگر در این زندگی کوتاه از دست یک انسان چه کارهایی برمیاید که میتونه انجام بده ولی نمیده؟لطفا کتابی برای قابلیت های روح و چگونگی روح رو هم برام معرفی کنید@};-
با سلام خدمت دوست گرامی
شما تیتر زدید
[h=2]آیا خداوند می تواند موجودی برتر از انسان خلق کند؟[/h]و پرسیدید:
ایا خدا میتونه موجودی بالاتر از ما رو خلق کنه؟
این رو میخوام به شما بگم که ما، انسان نیستیم...
الرحمن، علم القرآن، خلق الانسان.
یه خورده به ترتیب کلمات آیه دقت کنید...!!
چرا خداوند اول نگفت خلق الانسان، بعدش نگفت علم القرآن؟
خدای رحمان با تعلیم قرآن انسان را خلق می کند نه اینکه اول انسان خلق بشود و بعد از آن به تعلیم قرآن بپردازد
ما در بدو تولد حیوانی هستیم که قابلیت انسان شدن را دارد. ما هر چقدر قرآنی ایم انسانیم...
این نکته رو لازم دونستم بگم که من و صدام و ترامپ و ... بشر هستیم نه انسان. می توانیم با عمل به قرآن، مظهر اسماءالله بشویم و به مراحلی از انسانیت برسیم
سلام
از چه لحاظ یعنی برتریت داشتند؟ روح یا هوش و .؟
از نظر قرب به مقام هو
خدای رحمان با تعلیم قرآن انسان را خلق می کند نه اینکه اول انسان خلق بشود و بعد از آن به تعلیم قرآن بپردازد
سلام
تشکر از سخن تفکر برانگیزتون
ایا تعداد معدودی از حیوانات همین سیر تکاملی رو از خاک تا به انسان کامل شدن می پیمایند؟ یعنی ما انسانها تعداد خاصی هستیم یا هی در حال خلق شدن و تکاملیم؟
سلام
تشکر از سخن تفکر برانگیزتون
ایا تعداد معدودی از حیوانات همین سیر تکاملی رو از خاک تا به انسان کامل شدن می پیمایند؟ یعنی ما انسانها تعداد خاصی هستیم یا هی در حال خلق شدن و تکاملیم؟
انسان های کامل مثل انبیا و ائمه تعداد خاصی هستند و از آنها میثاق خاصی (بجز روز الست) گرفته شده و ما بقی افراد (از جنس بشر) با دعوت انبیا و ائمه به تکامل میرسند (به انسان کامل نزدیک میشوند). تعداد گروه اول که 124 هزار و سیزده است. ما بقی افراد هم به نظرم دانستن تعدادشون که محدودند یا نا محدود دردی رو دوا نمیکنه.... ولی در زمانهای مختلف فرق میکنه ممکنه مثل دوران دفاع مقدس، در عرض چند روز بیست هزار نفر شهید بشن و به مقام اولیاءالله ی برسند ممکن است در عرض ده سال صلح و امنیت این تعداد اولیاء الله تربیت نشود...
برخی از حیوانات و نباتات ممکن است به انسان نزدیک باشند ولی خیلی کمرنگ است مثل درخت نخل که مقداری از طینت انسان را دارد
محدودند یا نا محدود دردی رو دوا نمیکنه.
میخواهم بدانم که خداوند به من لطف خاصی داشته که منو از عدم به وجود اورده و هنوز خیلی ها از عدم هستند و توفیق انسان شدن ندارند و نخواهند داشت؟
یا کل عالم تجربه انسان شدن رو خواهند داشت؟ در خدا چه انگیزه ای بوده که منو خلق کرده نه دیگری رو که عدم هست الان؟
یک نکته در این آیه وجود دارد که نشان میدهد برتر از انسان یا حداقل همتراز با او نیز وجود دارد یا داشت!در این آیه خداوند نگفته "بر همه مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدم." بلکه گفته "بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم." با این حساب موجودات برتر یا هم تراز با انسان نیز وجود دارند یا داشته اند، شاید آنها همان موجودات فضایی باشند، شاید موجوداتی باشند که روزی خلق شده اند و از بین رفته اند، الله اعلم!!!
با سلام و عرض ادب
اینکه آیه شریفه فرمود انسان از بسیاری از مخلوقات برتر است، منظور خلقت اولیه انسان است چون انسان در خلقت اولیه خود با توجّه به قابلیت های بالقوه ای که دارد، از بسیاری از مخلوقات مانند جمادات، نباتات و حیوانات برتر است، ليكن از ملائك و فرشتگان برتر نيست؛ زيرا آنان موجوداتی بالذات معصوم اند و به گونه ای آفريده شده اند كه صرفاً مطيع اوامر الهي اند؛ ولی انسان موجودی است كه در او هم اطاعت راه دارد و هم نافرمانی. بنابراين چون آدمی تركيبی از عواملی است كه امكان نافرمانی خدا را فراهم می آورند، در مرتبه ای نازل تر از فرشتگان قرار می گيرد. از اين رو انسان بر همه مخلوقات برتری ندارد؛ بلكه بر بسياری از آفريدگان برتر است.
اما در مورد قابلیت های بالقوه در انسان، آدمی می تواند با وجود همه ی زمينه ها و گرايش های شديد به سوی گناه، در برابر خواسته ها و تمنّيات نفسانی، يوسف وارمقاومت نموده و با تمام وجود سر به فرمان پروردگار نهد و هوای نفس خويش را در بند كشد. چنين كسی قطعاً از ملائك و فرشتگان نيز برتر می شود.
میخواهم بدانم که خداوند به من لطف خاصی داشته
با سلام
بزرگوار پاسخ پرسش اولتون را دریافت کردید؟
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب
اینکه آیه شریفه فرمود انسان از بسیاری از مخلوقات برتر است، منظور خلقت اولیه انسان است چون انسان در خلقت اولیه خود با توجّه به قابلیت های بالقوه ای که دارد، از بسیاری از مخلوقات مانند جمادات، نباتات و حیوانات برتر است،
مقصود حضرتعالی از خلقت اولیه چیست؟
روح؟ جسم؟
خداوند در آیه 79 نازعات می فرماید خلقت آسمانها از خلقت انسان شدید تر است:
"أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا" أشدُ خلقا به چه معناست؟در ترجمه دشوارتر معنا
کرده اند ولی مگر کاری برای خداوند دشوار است؟پس نباید این مقصود باشد.
پس از جهت خلقت،مخلوقاتی برتر از انسان هستند.
ليكن از ملائك و فرشتگان برتر نيست
اگر برتر نیستند چگونه حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام معلم فرشتگان شدند:
"و علم آدم الاسماء کلها"
و انسانهای دیگر هم قابلیت معلم فرشتگان شدن را دارند.
ليكن از ملائك و فرشتگان برتر نيست
از جنها چطور؟
جن ها ظاهرا کارایی بسیار بالایی نسبت به انسانها دارند ولی چرا انسان از اونها بالاتر هست؟این هم بخاطر روح هست؟
اگر برتر نیستند چگونه حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام معلم فرشتگان شدند:"و علم آدم الاسماء کلها"
و انسانهای دیگر هم قابلیت معلم فرشتگان شدن را دارند.
با سلام و عرض ادب
ضمن ابراز خرسندی از حضورتون در این تاپیک خدمتتون عارضم که حضرت آدم (علیه السلام) وقتی خلقت يافت مثل افراد عادی روح داشت؛ امّا نه روح القدس، لذا آدم بود ولی هنوز ولیّ خدا و خلیفة الله نبود. پس خدا او را مفتخر به روح القدس نمود تا خليفة الله شده افضل از ملائك شود. آنگاه بود كه ملائك امر شدند در برابرش سجده كرده اظهار كوچكی نمایند.
شاهد اين معنا آن است كه خداوند متعال فرمود: « فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ» هنگامى كه آن را نظام بخشيدم و از روح خود در او دميدم، براى او به سجده افتيد. (ص:72)
تسويه به معنی خلقت كامل است. پس آدم (علیه السلام) آنگاه كه نفخ روح شد خلقت كامل داشته است؛ لذاست كه خداوند نفرمود: وقتی در آن مجسمه دميدم، بلكه فرمود وقتی در او (آدم) دميدم؛ يعنی وقتی روح القدس به وجود آدم(ع) تعلّق گرفت، او چهار روح معمولی را داشت و فقط روح پنجم را نداشت كه در او نفخ شد.
بنابراین حضرت آدم علیه السلام قبل از اینکه روح پنجم در وی دمیده شود بشری بود مثل ما و قابلیت نداشتند که مسجود ملائک باشند، منتهی بعد از نفخ روح پنجم (روح القدس) خداوند به ملائک امر فرمود تا بر آدم علیه السلام سجده کنند. منظور از خلقت اولیّه نیز خلقت حضرت آدم قبل از نفخ روح القدس است.
خلقت اولیه حضرت آدم بر فرشته ها برتری ندارد، برتریت حضرت آدم بعد از نفخ روح القدس بود؛ بنابراین خلقت اولیه حضرت آدم علیه السلام بر بسیاری از موجودات مانند نباتات و حیوانات برتری دارد اما چون هنوز روح القدس دمیده نشده است هنوز از ملائک برتر نبود اما بعد از نفح این روح برتر از ملائک گردید.
مقصود حضرتعالی از خلقت اولیه چیست؟روح؟ جسم؟
خداوند در آیه 79 نازعات می فرماید خلقت آسمانها از خلقت انسان شدید تر است:
"أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا" أشدُ خلقا به چه معناست؟در ترجمه دشوارتر معنا
کرده اند ولی مگر کاری برای خداوند دشوار است؟پس نباید این مقصود باشد.
پس از جهت خلقت،مخلوقاتی برتر از انسان هستند.
در ارتباط با آیه ای که ذکر فرمودید
طبق آنچه که علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان بیان فرمود و سایر مفسرین بزرگوار هم همین نکته بیان فرمودند؛ اين خطاب، خطابی است توبيخی به مشركين، كه منكر قيامت بوده و آن را مسخره میكردند، خطابي است هم بر سبيل عتاب، و هم متضمن جواب استبعاد آنان بر بعث كه گفتند:
« أَ إِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحافِرَةِ أَ إِذا كُنَّا عِظاماً نَخِرَةً»، میفرمايد خدای تعالی چيزهايی خلق كرده كه خيلی بزرگتر از شما است، پس او میتواند دوباره شما را در نشئه ی ديگر زنده كند، و ايجاد نمايد.
آفرينش شما مشكل تر است يا آسمانها؟ دليل ديگرى بر معاد...
از جنها چطور؟
جن ها ظاهرا کارایی بسیار بالایی نسبت به انسانها دارند ولی چرا انسان از اونها بالاتر هست؟این هم بخاطر روح هست؟
با سلام مجدد
البته این نکته را یادآور می شوم که نوع انسان به خاطر وجود روح الهی، که بالقوه خلیفه الله است و می تواند به مقام خلیفه اللهی نائل شود از تمامی موجودات برتر است، اما همین انسان اگر بر خلاف دین عمل کند به جایی می رسد که از حیوانات نیز پست تر می شود، لذا اینکه گفته می شود انسان از جن هم برتر است بدین معنی نیست که همه انسان ها از جنّ برتر باشند بلکه نوع انسان به خاطر وجود روح الهی بر جن ها برتریت دارد اما ممکن است همین انسان به جهت اعمال حیوانی اش نه تنها از برخی از جن ها پست تر باشد بلکه از حیوانات نیز پست تر خواهد بود.
بنابراین برتریت انسان نسبت به سایر موجودات حتی ملائک زمانی است که با عمل به مقام خلیفه اللهی نائل شود و تا وقتی به این مقام نرسیده نمی توان گفت از ملائک برتر است.
حضرت آدم علیه السلام نیز بعد از نفخ روح القدس لایق مسجود شدن ملائک گردید، انسان می تواند با عمل به دستورات دینی به این مقام نائل شود و برتر از موجودات دیگر حتی ملائک شود .
باسمه الشکور
عرض سلام و ادب و تشکر از توضیحات خوب حضرتعالی
تسويه به معنی خلقت كامل است. پس آدم (علیه السلام) آنگاه كه نفخ روح شد خلقت كامل داشته است؛ لذاست كه خداوند نفرمود: وقتی در آن مجسمه دميدم، بلكه فرمود وقتی در او (آدم) دميدم؛ يعنی وقتی روح القدس به وجود آدم(ع) تعلّق گرفت، او چهار روح معمولی را داشت و فقط روح پنجم را نداشت كه در او نفخ شد.
چرا تسویه را کمال خلقت جسمانی محسوب نکنیم؟
آیا دلایل دیگری غیر از آنچه فرمودید بر روح داشتن حضرت آدم و سپس افاضه ی روح القدس بر ایشان وجود دارد؟
حضرت آدم (علیه السلام) وقتی خلقت يافت مثل افراد عادی روح داشت؛ امّا نه روح القدس، لذا آدم بود ولی هنوز ولیّ خدا و خلیفة الله نبود. پس خدا او را مفتخر به روح القدس نمود تا خليفة الله شده افضل از ملائك شود. آنگاه بود كه ملائك امر شدند در برابرش سجده كرده اظهار كوچكی نمایند.
شاهد اين معنا آن است كه خداوند متعال فرمود: « فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ» هنگامى كه آن را نظام بخشيدم و از روح خود در او دميدم، براى او به سجده افتيد. (ص:72)
تسويه به معنی خلقت كامل است. پس آدم (علیه السلام) آنگاه كه نفخ روح شد خلقت كامل داشته است؛ لذاست كه خداوند نفرمود: وقتی در آن مجسمه دميدم، بلكه فرمود وقتی در او (آدم) دميدم؛ يعنی وقتی روح القدس به وجود آدم(ع) تعلّق گرفت، او چهار روح معمولی را داشت و فقط روح پنجم را نداشت كه در او نفخ شد.
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی
اگر منبع این مطلب را برای تحقیق و مطالعه ی بیشتر ارائه بفرمایید،ممنون میشوم.
چرا تسویه را کمال خلقت جسمانی محسوب نکنیم؟آیا دلایل دیگری غیر از آنچه فرمودید بر روح داشتن حضرت آدم و سپس افاضه ی روح القدس بر ایشان وجود دارد؟
با سلام مجدد
از حسن ظنّ حضرت عالی بسیار متشکرم
این مطلب با دقت در برخی از آیات دیگر استنباط می شود برای مثال خداوند فرمود: « قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً » دوست(با ايمان) وى ـ در حالى كه با او گفتگو مىكرد ـ گفت: « آيا به خدايى كه تو را از خاك و سپس از نطفه آفريد، و پس از آن تو را مرد كاملى قرار داد، كافر شدى؟! (الكهف:37)
در اين آيه ی شريفه ، واژه « سَوَّاكَ رَجُلاً » وقتی به كار رفته كه شخص مراحل جمادی (مادّه ی غذايی ) و نطفگی را پشت سر گذاشته و مردی كامل شده است.
پس حضرت آدم (ع) زماني نفخ روح شده كه مرحله ی تسويه را پشت سر گذاشته است و خلقتی تمام داشته است. امّا جناب حوّا (ع) نفخ روح به اين معنا نشد و مسجود ملائك نیز واقع نگشت. (البته راه خلیفة الله شدن برای او و برای هر کسی باز است).
پس منظور از روح در اين آيه، روح عادی بشر نيست؛ بلكه منظور «روح الله» است كه موجودي است فوق تمام ملائك. اين همان روحی است كه در سوره ی قدر از آن ياد شد و خداوند متعال فرمود: « تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ »
درباره ی اين روح، آيات ديگري نيز نازل گشته كه با نظر به اين آيات معلوم می شود كه مراد از آن ، روح افراد بشر نيست ؛ بلكه حقيقتی است واحد و فوق ملائك.
« رَفيعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاق» اوست بالا برنده ی درجات ، صاحب عرش ؛ كه روح را از امر خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد القاء مىكند تا از روز ملاقات بيم دهد.» (غافر:15)
روشن است كه اين روح نمی تواند روح افراد بشر باشد ؛ چون طبق اين آيه، اين روح تنها بر حجج الهی القاء شده تا مردم را انذار دهند ؛ حال آنكه روح بشری بر همه القاء شده ؛ و خاصيّت انذار دهندگی نيز ندارد.
دلیل دیگری که می توان برای ادعا بیان کرد روایت زیر است:
روایت چنین است:
اصبغ بن نباته میگوید:
«مردى خدمت امیر المؤمنین(ع) آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! برخى از مردم عقیده دارند که بنده تا ایمان دارد زنا نمیکند، سرقت نمینماید، شراب نمینوشد، ربا نمیخورد و خون محترم را نمیریزد. این عقیده بر من گران آمد و از آن دلتنگ شدم؛ زیرا چنان بندهاى نماز میخواند، مانند من دعا میکند، او از من زن میگیرد و من از او زن میگیرم و سپس از یک دیگر ارث میبریم، با وجود این براى گناه کوچکى که بدان آلوده شده از ایمان خارج میشود؟
امیر المؤمنین(ع) فرمود: راست میگویى من هم از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود و دلیلش هم کتاب خدا است که: خداى عز و جل مردم را سه طبقه آفرید و در سه درجه جایگزینشان فرمود، و این همان قول خدا عز و جل در قرآن است: 1. اصحاب میمنه، 2. اصحاب مشأمه، 3. سابقون.[ واقعه، 8- 10.]
اما آنچه در باره سابقون فرمود:
آنها پیامبران مرسل و غیر مرسل هستند که خدا در آنها پنج روح قرار داده است.
1. روح القدس، 2. روح الایمان، 3. روح القوة، 4. روح الشهوة، 5. روح البدن.
به وسیله روح القدس بعثت آنها به پیامبرى مرسل و غیر مرسل انجام شد؛ نیز به وسیله آن همه چیز را دانستند؛ با روح ایمان خدا را عبادت کردند و چیزى را شریک او نساختند؛ با روح قوت با دشمن خود جنگیدند و به امر معاش خود پرداختند؛ با روح شهوت از طعام لذیذ و نزدیکى حلال با زنان جوان برخوردار گشتند؛ و با روح بدن جنبیدند و راه رفتند. این دسته آمرزیدهاند و از گناهانشان(ترک اولاى آنها) چشم پوشى شده ...
سپس اصحاب میمنه را یاد فرمود. آنها همان مؤمنان حقیقى هستند که خدا در آنها چهار روح نهاده(زیرا روح القدس مختص پیامبران است). روح ایمان، روح قوت، روح شهوت و روح بدن. بنده همواره در صدد تکمیل این ارواح است و حالاتى برایش پیش آید، ... اما اصحاب مشأمه یهود و نصارای هستند که خداى عز و جل میفرماید: «کسانى که خدا کتابشان داد او را میشناسند، چنانکه فرزندان خود را میشناسند.
یعنى(نبوت) محمد و ولایت(اشیاء او) را در تورات و انجیل میشناسند، چنانکه پسران خود را در خانههاى خویش میشناسند «و دستهاى از آنها با آنکه میدانند حق را میپوشند» «حق و درستى از پروردگار تو است» که تو به سوى آنها فرستاده شدهاى «پس مبادا از آنها باشى که شک و تردد دارند».
و چون اینها(یهود و نصارى) آنچه را شناختند انکار کردند، خدا به این بلا گرفتارشان کرد و روح ایمان را از آنها گرفت و تنها سه روح را در پیکرشان جاى داد: روح قوت، روح شهوت و روح بدن، سپس آنها را با چارپایان مربوط ساخت و فرمود: «آنها مانند چارپایانند؛(فرقان: 44) زیرا چارپا هم با روح قوت بار میکشد، با روح شهوت علف میخورد و با روح بدن راه میرود». آنگاه سؤال کننده به امام گفت: یا امیر المؤمنین دلم را زنده کردى به اذن خدا.[ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 282 – 284 تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.]
با توجه به آنچه در این روایت آمده، پیامبران(ع) دارای پنج روح هستند: روح القدس، روح الایمان، روح القوة، روح الشهوة و روح البدن.
بنابر این، از آنجا که بعثت پیامبران مرسل و غیر مرسل به وسیله روح القدس انجام میشود؛ لذا این روح برای مؤمنان نیست و مؤمنان دارای چهار روح هستند: روح الایمان، روح القوة، روح الشهوة و روح البدن.
خداوند بعد از خلقت کامل« تسویه» روح دیگری در حضرت آدم القاء کرد که همان روح القدس یا روح الله است، و به واسطه همین روح بود که ملائک فقط به آدم علیه السلام امر به سجده شدند. ولی حضرت حوّا چون پیامبر نبود روح القدس القاء نشد لذا ملائک بر وی سجده نکردند.
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی
اگر منبع این مطلب را برای تحقیق و مطالعه ی بیشتر ارائه بفرمایید،ممنون میشوم.
علیکم السلام
ضمن تشکر از حضرت عالی
دلایل فوق ارائه شد، منتهی منبعی برای آن پیدا نکردم ، نظر یکی از اساتید صاحب فنّ حوزه علیمه قم هست اگر منبع دیگری یافتم به اطلاع تون خواهم رساند .
باسمه النور
عرض سلام و ادب
در اين آيه ی شريفه ، واژه « سَوَّاكَ رَجُلاً » وقتی به كار رفته كه شخص مراحل جمادی (مادّه ی غذايی ) و نطفگی را پشت سر گذاشته و مردی كامل شده است.
پس حضرت آدم (ع) زماني نفخ روح شده كه مرحله ی تسويه را پشت سر گذاشته است و خلقتی تمام داشته است.
ولی استاد گرامی مرحله ی نطفگی که مصداق تکامل جسمانی نیست
تطور مراحل خلقت جسمانی و کمال آن در آیه ی شریفه ی 14 سوره مؤمنون آمده است:
سپس نطفه را بصورت علقه [ خون بسته ] ، و علقه را بصورت مضغه [ چیزی شبیه گوشت جویده شده ] ، و مضغه را بصورت استخوانهایی
درآوردیم و بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینش تازه ای دادیم پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است!
در آیه فوق پس بیان مراحل خلقت جسمانی نوع انسان،می فرماید: "ثم انشأناه خلقا آخر فتبارک الله احسن الخالقین"
بنابراین "ثم سواک رجلا" احتمالا زمانی است که آن نطفه سایر مراحل را پشت سر گذاشته و به مرحله ی تسویه یا
کمال رسیده است.ضمن اینکه رجل یا مرأة بودن را به نطفه نمی توان نسبت داد.
خداوند بعد از خلقت کامل« تسویه» روح دیگری در حضرت آدم القاء کرد که همان روح القدس یا روح الله است، و به واسطه همین روح بود که ملائک فقط به آدم علیه السلام امر به سجده شدند. ولی حضرت حوّا چون پیامبر نبود روح القدس القاء نشد لذا ملائک بر وی سجده نکردند.
زمانی که ملائک بر آدم علیه السلام سجده نمودند ایشان پیامبر نبودند تا مؤید به روح القدس باشند.
همانطور که فرمودید روح القدس خاص پیامبران است و بوسیله آن بعث انجام می شود،در عالم قبل از دنیا
پیامبری و بعث مفهومی ندارد.
پ.ن
کلیّت مطلب به نظر صحیح می رسد و لی جسارتا دلایل مطروحه مفید
چنین برداشتی نیست.
بر اساس براهین عقلی و نقلی خداوند دارای قدرت نامحدود است و به فرمایش قرآن کریم «ان الله علی کلّ شَیء قَدیر» خداوند بر هر چیز قادر و تواناست. براهین عقلی هم، قدرت خداوند را نامحدود می دانند و هیچ چیزی را از دایره ی قدرت لایزال الهی خارج نمی دانند.
منتهی مورد سوال شما امکان پذیر نیست، چون انسان موجودی کامل است که بالاتر از این فرض ندارد، اگر امکانش بود خداوند بر اساس حکمت مطلقه اش یقینا بالاتر از انسان را خلق می فرمود، نظام آفرینش بهترین و کامل ترین نظامی است که بالاتر از این نظام فرض ندارد، انسان نیز کامل ترین موجودی است که خداوند خلق فرموده و کامل تر از این فرض ندارد.
بنابراین قدرت خداوند زیر سوال نمی رود چون خداوند بر هر «شیء» قادر است نه بر «لاشیء » ، لاشیء چیزی نیست که قدرت بدان تعلق بگیرد، موجودی بالاتر از انسان لاشیء است؛ یعنی نه تنها موجود نیست بلکه فرض موجودی فراتر از انسان وجود ندارد.
سلام
نقدی که به فرمایش شما هست اینه:
خداوند میتونه هم زمان تمام نظام های ممکن رو خلق کنه نه اینکه فقط بهترین رو خلق کنه بلکه تمام چیز هایی که وجودشون ممکنه به خاطر جود خدا میتونن خلق بشن
جای هم رو که نمیگیرن
نکته بعد اینه که آیا نیاز هست خدا اینو به ما بگه مثلا در قرآن بگه من بهتر از شما رو خلق کردم؟
به نظر من خیر چون اولا اون خداست و نباید از ما اجازه بگیره
دوما این موضوع اصلا به ما ربطی نداره که در قرآن بیاد قرآن برای هدایت ماست نه توضیح در مورد همه ی کار های خدا
خدا یعنی نمیتونه همزمان با عالم ما بی نهایت عالم دیگه با بی نهایت موجود دیگه خلق کنه؟
اصلا سوال رو تغییر بدم در هر آن بی نهایت عالم خلق کنه؟ نمیتونه مشکلی براش هست؟
یک ایراد دیگه هم هست
قبل از خلقت آدم چرا خدا انسان رو خلق نکرده بود؟ یعنی تا اون زمان نمیتونسته بهترین رو خلق کنه بعد یهو بهترین مخلوقش رو خلق کرده؟!!!
نقدی که به فرمایش شما هست اینه:
خداوند میتونه هم زمان تمام نظام های ممکن رو خلق کنه نه اینکه فقط بهترین رو خلق کنه بلکه تمام چیز هایی که وجودشون ممکنه به خاطر جود خدا میتونن خلق بشن
جای هم رو که نمیگیرن
با سلام و عرض ادب
حبّ الهی به کمال و خیر، اقتضاء دارد که نظام آفرینش دارای کمال و خیر بیشتری بوده و در جهان مادّی، نقص و فسادهایی که لازمۀ این جهان است در آن به حدّاقل برسد و به عبارتی اگر خدا جهان را به بهترین نظام نیافریده باشد یا به خاطر این است که علم به بهترین نظام نداشته، یا آن را دوست نداشته، یا قدرت بر ایجاد آن نداشته و یا از ایجاد آن بخل ورزیده است. در حالی که خداوند از این ویژگیها مبرّاست.( آموزش فلسفه، ج 2، ص 312)
صحبت در این است که خداوند با توجه حکمت مطلقه اش نظام عالم را به بهترین وجه امکان می آفریند .
نکته بعد اینه که آیا نیاز هست خدا اینو به ما بگه مثلا در قرآن بگه من بهتر از شما رو خلق کردم؟
به نظر من خیر چون اولا اون خداست و نباید از ما اجازه بگیره
دوما این موضوع اصلا به ما ربطی نداره که در قرآن بیاد قرآن برای هدایت ماست نه توضیح در مورد همه ی کار های خدا
خدا یعنی نمیتونه همزمان با عالم ما بی نهایت عالم دیگه با بی نهایت موجود دیگه خلق کنه؟
اصلا سوال رو تغییر بدم در هر آن بی نهایت عالم خلق کنه؟ نمیتونه مشکلی براش هست؟
یک ایراد دیگه هم هست
قبل از خلقت آدم چرا خدا انسان رو خلق نکرده بود؟ یعنی تا اون زمان نمیتونسته بهترین رو خلق کنه بعد یهو بهترین مخلوقش رو خلق کرده؟!!!
بیان قرآن کریم بیان حقایق است، اینکه در قرآن فرمود انسان اشرف مخلوقات است نخواست از ما اجازه بگیرد بلکه حقیقتی را به ما بیان فرمود که ای انسان تو اگر بخواهی قابلیت و استعداد اشرف شدن را داری فقط باید اراده کرده و تابع خدا و رسولش باشی .
بر اساس برخی از روایات، هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفریده شده اند و قیامتشان برپاشده است و این عالَم اولین و آخرین عالَم نبوده است، بلکه بعد از برپایی قیامت عالم دیگری آفریده می شود و ... .
عن علی بن الحسین علیه السلام:
«... قَالَ أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاکُمْ بَلَی وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِم… » فرمود تو خیال میکنی خداوند جز شما چیزی نیافریده بخدا سوگند هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفرید که تو در آخرین عالم قرار گرفتهای. (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج25 ص 25)
بنابرین خداوند از ازل بهترین را خلق فرموده است ...
کلیّت مطلب به نظر صحیح می رسد و لی جسارتا دلایل مطروحه مفید
با سلام و احترام
در جمع بندی دلیل دیگری از روایات خدمتتان تقدیم خواهد شد .
با تشکر
پرسش:
میخواستم بپرسم که ایا خدا میتونه موجودی بالاتر از ما رو خلق کنه؟
نمیتونه یا اینکه خودش نمیخواد یا اینکه این غیر عقلانی و منطقی هست که وجودی بالاتر از وجود ما باشد؟
بعد از پاسخ لطفا بفرمایید که :
در وجود ما چه چیزی هست که بالاتر از ما موجودی در عالم نیست؟
بر اساس همین اشرف مخلوقات بودن میشه گفت که روح ما همان روح خدا هست و به خاطر همان بالاتر از ما وجودی نیست؟
تازه گیریم که ما ابر موجود هستیم مگر در این زندگی کوتاه از دست یک انسان چه کارهایی برمیاید که میتونه انجام بده ولی نمیده؟
لطفا کتابی برای قابلیت های روح و چگونگی روح رو هم برام معرفی کنید
پاسخ:
بر اساس براهین عقلی و نقلی خداوند دارای قدرت نامحدود است و به فرمایش قرآن کریم خداوند بر هر چیز قادر و تواناست. «ان الله علی کلّ شَیء قَدیر».
براهین عقلی هم، قدرت خداوند را نامحدود میدانند و هیچ چیزی را از دایرهی قدرت لایزال الهی خارج نمیدانند. منتهی مورد سوال شما امکانپذیر نیست، چون انسان موجودی کامل است که بالاتر از این فرض ندارد، اگر امکانش بود خداوند بر اساس حکمت مطلقهاش یقینا بالاتر از انسان را خلق میفرمود، نظام آفرینش بهترین و کاملترین نظامی است که بالاتر از این نظام فرض ندارد، انسان نیز کاملترین موجودی است که خداوند خلق فرموده و کاملتر از این فرض ندارد.
به عبارت دیگر خداوند بر هر «شیء» قادر است نه بر «لاشیء » ، لاشیء چیزی نیست که قدرت بدان تعلق بگیرد، موجودی بالاتر از انسان «لاشیء» است؛ یعنی نه تنها موجود نیست بلکه فرض موجودی فراتر از انسان وجود ندارد.
حبّ الهی به کمال و خیر، اقتضاء دارد که نظام آفرینش دارای کمال و خیر بیشتری بوده و در جهان مادّی، نقص و فسادهایی که لازمۀ این جهان است در آن به حدّاقل برسد و به عبارتی اگر خدا جهان را به بهترین نظام نیافریده باشد یا به خاطر این است که علم به بهترین نظام نداشته، یا آن را دوست نداشته، یا قدرت بر ایجاد آن نداشته و یا از ایجاد آن بخل ورزیده است. در حالی که خداوند از این ویژگیها مبرّاست.(1)
بنابراین خداوند با توجه حکمت مطلقه اش نظام عالم را به بهترین وجه امکان میآفریند .
ممکن است کسی بر این مطلب ایراد وارد کند به اینکه قبل از خلقت آدم چرا خدا انسان رو خلق نکرده بود؟ یعنی تا اون زمان نمی توانسته بهترین رو خلق کند؟!!! اگر شما بگویید قرآن خودش فرموده انسان اشرف مخلوقات است من می گویم مگر لازمه خداوند این مطلب را در قرآن بگوید؟
در پاسخ عرض می شود:
بیان قرآن کریم بیان حقایق است، اینکه در قرآن فرمود انسان اشرف مخلوقات است نخواست از ما اجازه بگیرد بلکه حقیقتی را به ما بیان فرمود که ای انسان تو اگر بخواهی قابلیت و استعداد اشرف شدن را داری فقط باید اراده کرده و تابع خدا و رسولش باشی .
بر اساس برخی از روایات، هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفریده شده اند و قیامتشان برپاشده است و این عالَم اولین و آخرین عالَم نبوده است، بلکه بعد از برپایی قیامت عالم دیگری آفریده می شود و ... .
عن علی بن الحسین علیه السلام: «... قَالَ أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاکُمْ بَلَی وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِم… » فرمود تو خیال میکنی خداوند جز شما چیزی نیافریده بخدا سوگند هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفرید که تو در آخرین عالم قرار گرفتهای. (2)
بنابرین خداوند از ازل بهترین را خلق فرموده است ...
در ارتباط با اینکه فرمودید «در وجود ما چه چیزی است که بالاتر از ما موجودی نیست» گفتنی است:
طبق آیات قرآن کریم، انسان «بالقوه» مقام خلیفهاللهی را داراست و میتواند با عمل به دستورات دینی به این مقام نائل آید و رسیدن به این مقام مختص انسان است:
در این رابطه به دو مورد از آیات قرآن اشاره میشود:
الف: « وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً »( اسراء:70) ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را به مرکب برّ و بحر سوار کردیم و جهان جسم و جان را مسخر انسان ساختیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه آنها را روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم.
مقام خليفةاللهی و جانشينی خدا در زمين، تكريمی از سوی حضرت حق است، اين مقام حتی به ملائكهی مقرب نيز عطا نشده است.
مقام خليفة اللهی يعنی مقامی برای بنیآدم است که او را تا مرتبهای بالا میبرد كه تجلیگاه اسماء و صفات متعدد خدای سبحان میشود در حالی که همهی موجودات حتی ملائکه نیز از آن بیبهرهاند؛ ملائک تنها در حيطهی مسئوليتشان تجلی يك يا چند اسم از اسامی حضرت حق هستند. مثلاً مَلك مؤكل موت (حضرت عزرائيل) تنها كار اماته را به عهده دارد و يا جبرئيل مَلك مؤكل رزق است كه تنها روزی رسانی به موجودات بر عهدهی اوست و ... امّا انسان در جايگاه خليفهی الهی میتواند به مقامی برسد كه به اذن خداوند محيی، مميت، شافی، قدير، عليم، خبير، ... باشد. « وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ »
ب: خداوند در مورد خلقت حضرت آدم علیه فرمود:
«فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدين»(ص:72) هنگامى كه او (آدم) را نظام بخشيدم و از روح خود در او دميدم، براى او به سجده افتيد!
طبق این آیه انسان می تواند به مقامی نائل آید که مسجو ملائک واقع شود؛ تنها انسان است که قابلیت رسیدن به مقام خلیفه اللهی و مسجود ملائک شدن را داراست.
در ارتباط با اینکه فرمودید: «مگر در این زندگی کوتاه از دست یک انسان چه کارهایی برمیآید که میتواند انجام بدهد ولی نمیدهد؟» عرض میشود:
خداوند متعال دنیا را بستری قرار داد برای به ظهور رساندن قابیلتها و استعدادهای درونی که به صورت بالقوه در انسان موجود است. انسان، قابلیت خلیفهالله شدن را دارد و میتواند در این دنیا آنچنان اوج بگیرد که نه تنها بهشتی شود بلکه بهشت مشتاق او باشد، تنها موجودی به نام انسان هست که می تواند تا «قاب قوسین او ادنی» سیر کند و این بالاترین کمالی است که جز انسان نمیتواند به این مقام برسد.
نکته ای در آیه 70 سوره اسراء وجود دارد که نشان میدهد برتر از انسان یا حداقل همتراز با او نیز وجود دارد یا داشت! در این آیه خداوند نگفته بر همهی مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدم. بلکه گفته «بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم». با این حساب موجودات برتر یا همتراز با انسان نیز وجود دارند یا داشتهاند، شاید آنها همان موجودات فضایی باشند، شاید موجوداتی باشند که روزی خلق شدهاند و از بین رفته اند!!!
در پاسخ به این نکته عرض میشود:
اینکه آیه شریفه فرمود انسان از بسیاری از مخلوقات برتر است، منظور خلقت اولیهی انسان است چون انسان در خلقت اولیهی خود با توجّه به قابلیتهای بالقوهای که دارد، از بسیاری از مخلوقات مانند جمادات، نباتات و حیوانات برتر است، ليكن از ملائك و فرشتگان برتر نيست؛ زيرا آنان موجوداتی بالذات معصوماند و به گونهای آفريده شدهاند كه صرفاً مطيع اوامر الهیاند؛ ولی انسان موجودی است كه در او هم اطاعت راه دارد و هم نافرمانی. بنابراين چون آدمی تركيبی از عواملی است كه امكان نافرمانی خدا را فراهم میآورند، در مرتبهای نازلتر از فرشتگان قرار میگيرد. از اين رو انسان بر همهی مخلوقات برتری ندارد؛ بلكه بر بسياری از آفريدگان برتر است.
اما در مورد قابلیتهای بالقوه در انسان، آدمی میتواند با وجود همهی زمينهها و گرايشهای شديد به سوی گناه، در برابر خواستهها و تمنّيات نفسانی، يوسفوار مقاومت نموده و با تمام وجود سر به فرمان پروردگار نهد و هوای نفس خويش را در بند كشد. چنين كسی قطعاً از ملائك و فرشتگان نيز برتر میشود. (3)
باتوجه به مطلب بالا پرسشی مطرح میشود و آن اینکه اگر خلقت اولیهی انسان از ملائک برتر نیست، چگونه حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام معلم فرشتگان شدند؟
در پاسخ عرض میشود:
حضرت آدم (علیه السلام) وقتی خلقت يافت مثل افراد عادی روح داشت؛ امّا نه روح القدس، لذا آدم بود ولی هنوز ولیّ خدا و خلیفة الله نبود. پس خدا او را مفتخر به روحالقدس نمود تا خليفة الله شده افضل از ملائك شود. آنگاه بود كه ملائك امر شدند در برابرش سجده كرده اظهار كوچكی نمایند.
شاهد اين معنا آن است كه خداوند متعال فرمود: « فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ» هنگامى كه آن را نظام بخشيدم و از روح خود در او دميدم، براى او به سجده افتيد. (ص:72)
تسويه به معنی خلقت كامل است. پس آدم (علیهالسلام) آنگاه كه نفخ روح شد خلقت كامل داشته است؛ لذاست كه خداوند نفرمود: وقتی در آن مجسمه دميدم، بلكه فرمود وقتی در او (آدم) دميدم؛ يعنی وقتی روح القدس به وجود آدم(علیهالسلام) تعلّق گرفت، او چهار روح معمولی را داشت و فقط روح پنجم را نداشت كه در او نفخ شد.
بنابراین حضرت آدم (علیهالسلام) قبل از اینکه روح پنجم در وی دمیده شود بشری بود مثل ما و قابلیت نداشتند که مسجود ملائک باشند، منتهی بعد از نفخ روح پنجم (روحالقدس) خداوند به ملائک امر فرمود تا بر آدم (علیهالسلام) سجده کنند. منظور از خلقت اولیّه نیز خلقت حضرت آدم قبل از نفخ روح القدس است.
خلقت اولیه حضرت آدم بر فرشتهها برتری ندارد، برتریّت حضرت آدم بعد از نفخ روحالقدس بود؛ بنابراین خلقت اولیهی حضرت آدم (علیهالسلام) بر بسیاری از موجودات مانند نباتات و حیوانات برتری دارد اما چون هنوز روحالقدس دمیده نشده است هنوز از ملائک برتر نبود اما بعد از نفح این روح، برتر از ملائک گردید.
این مطلب با دقت در برخی از آیات دیگر استنباط میشود برای مثال خداوند فرمود: « قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً » دوست(با ايمان) وى ـ در حالى كه با او گفتگو مىكرد ـ گفت: « آيا به خدايى كه تو را از خاك و سپس از نطفه آفريد، و پس از آن تو را مرد كاملى قرار داد، كافر شدى؟! (الكهف:37)
در اين آيهی شريفه ، واژه «سَوَّاكَ رَجُلاً » وقتی به كار رفته كه شخص مراحل جمادی (مادّه ی غذايی ) و نطفگی را پشت سر گذاشته و مردی كامل شده است.
پس حضرت آدم (علیهالسلام) زمانی نفخ روح شده كه مرحلهی تسويه را پشت سر گذاشته است و خلقتی تمام داشته است. امّا جناب حوّا (علیهالسلام) نفخ روح به اين معنا نشد و مسجود ملائك نیز واقع نگشت. (البته راه خلیفة الله شدن برای او و برای هر کسی باز است).
پس منظور از روح در اين آيه، روح عادی بشر نيست؛ بلكه منظور «روح الله» است كه موجودی است فوق تمام ملائك. اين همان روحی است كه در سورهی قدر از آن ياد شد و خداوند متعال فرمود: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ »
دربارهی اين روح، آيات ديگری نيز نازل گشته كه با نظر به اين آيات معلوم می شود كه مراد از آن ، روح افراد بشر نيست ؛ بلكه حقيقتی است واحد و فوق ملائك.
« رَفيعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاق» اوست بالا برنده ی درجات ، صاحب عرش ؛ كه روح را از امر خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد القاء مىكند تا از روز ملاقات بيم دهد.» (غافر:15)
روشن است كه اين روح نمیتواند روح افراد بشر باشد ؛ چون طبق اين آيه، اين روح تنها بر حجج الهی القاء شده تا مردم را انذار دهند ؛ حال آنكه روح بشری بر همه القاء شده و خاصيّت انذار دهندگی نيز ندارد.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
« فِی الْأَنْبِیاءِ وَ الْأَوْصِیاءِ خَمْسَهُ أَرْوَاحٍ رُوحُ الْبَدَنِ وَ رُوحُ الْقُدُسِ وَ رُوحُ الْقُوَّهِ وَ رُوحُ الشَّهْوَهِ وَ رُوحُ الْإِیمَانِ وَ فِی الْمُؤْمِنِینَ أَرْبَعَهُ أَرْوَاحٍ أَفْقَدَهَا رُوحَ الْقُدُسِ رُوحُ الْبَدَنِ وَ رُوحُ الْقُوَّهِ وَ رُوحُ الشَّهْوَهِ وَ رُوحُ الْإِیمَانِ وَ فِی الْکُفَّارِ ثَلَاثَهُ أَرْوَاحٍ رُوحُ الْبَدَنِ رُوحُ الْقُوَّهِ وَ رُوحُ الشَّهْوَهِ ثُمَّ قَالَ رُوحُ الْإِیمَانِ یلَازِمُ الْجَسَدَ مَا لَمْ یعْمَلْ بِکَبِیرَهٍ فَإِذَا عَمِلَ بِکَبِیرَهٍ فَارَقَهُ الرُّوحُ وَ رُوحُ الْقُدُسِ مَنْ سَکَنَ فِیهِ فَإِنَّهُ لَا یعْمَلُ بِکَبِیرَهٍ أَبَداً »
در انبیاء و اوصیاء پنج روح است:
روح بدن و روح القدس و روح القوه و روح الشهوه و روح الایمان. و در مؤمنین چهار روح است که روح القدس را ندارند ولى داراى روح بدن و روح قوت و روح شهوت و روح ایمانند و در کفار سه روح است روح بدن و روح قوت و روح شهوت. سپس فرمودند: روح ایمان با بدن هست تا وقتى که شخص مرتکب گناه کبیرهاى نشده وقتى کبیرهاى انجام داد روح از او جدا مىشود ولى روح القدس در هر کس بود هرگز گناه کبیره انجام نمی دهد. (4)
پس آنچه آدم(علیهالسلام) را شایستهی مسجود واقع شدن کرد، همین روح القدس بود. لذا ملائک، بر آدم(علیهالسلام) سجده کردند نه جنان حوّا (س). چون حوّا (س) چهار مرتبهی روح را داشت و متّصل به روحالقدس نبود تا مسجود ملائک شود. دقّت فرمایید! خدا ملائک را امر به سجده بر آدم(علیهالسلام) که خلیفه الله بود کرد نه بر انسان. برخی انسانها، « کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً» هستند؛ چطور ممکن است خداوند متعال، ملائک را امر کند به سجده بر اینها.
به روایتی دیگر در این زمینه دقت فرمایید:
از امام محمد باقر (علیهالسلام) در مورد آیه: «و نفخت فیه من روحی» سؤال کردم فرمود: روحی است که خداوند آن را اختیار فرموده و برگزیده و آفریده و به خودش نسبت داده و آن را بر همهی روحها برتری داده و امر کرده آن را در آدم بدمند.(5)
از این روایت هم مشخص میشود، روحی که بر حضرت آدم (علیهالسلام) دمیده شد، روح معمولی نبود بلکه روحالقدس یا روحالله بود که بر سایر روحها برتری داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. آموزش فلسفه، ج 2، ص 312
2. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج25 ص 25
3. علامه طباطبايي در جلد سيزدهم الميزان ،صفحات 156 تا 165
4. بحار الأنوار ، ج۲۵ ،ص۵۵
5. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۴، ص۱۱، چاپ مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، سال ۱۴۰۴ ه ق.