شبکه های مدعی عرفان(عرفان حلقه) مسلمان نیستند

تب‌های اولیه

33 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبکه های مدعی عرفان(عرفان حلقه) مسلمان نیستند



حضرات آیات عظام مکارم شیرازی و نوری همدانی در پاسخ به استفتاء روزنامه جوان در مورد شبکه ها و فرقه های کاذب عرفان به ویژه شبکه انحرافی عرفان حلقه( شعور کیهانی)، فعالیت این فرقه ها را غیرشرعی و بر ضد اسلام اعلام کردند.
به گزارش «جوان»، در پی گسترش فعالیت زیرزمینی و رو زمینی شبکه های جعلی عرفان و فرقه های شبه دینی طی چند ساله اخیر در کشور و شکایات متعدد هموطنان و افرادی که پس از عضویت در این گروه ها مورد سوء استفاده قرار گرفته اند، گروه اجتماعی روزنامه جوان از آیات عظام ناصر مکارم شیرازی و نوری همدانی در این خصوص استفتاء کرد که این دو مرجع تقلید بر ضد اسلام بودن اندیشه ها و فعالیت های این شبکه ها تصریح کردند.

نمونه ای از نقض شرع و قانون در شبکه های جعلی عرفان

متن استفتاء «جوان» به این شرح است:« احتراماً به دنبال افزایش فعالیت های مخرب شبکه های دروغین عرفان و فرقه های شبه معنوی در ایران اسلامی و خطر بزرگی که به واسطه تحرکات این گروه های انحرافی، «سلامت معنوی و ایمانی» مردم عزیز را تهدید می کند، خواستار اظهارنظر صریح شما در خصوص این گروه ها به ویژه شبکه دروغین «عرفان حلقه و شعور کیهانی» هستیم. از جمله تفکرات، اعمال و فعالیت های این فرقه به موارد زیر اشاره می شود:
- بنیانگذار این تفکر انحرافی فردی است به نام «م-ط» که مدعی است می تواند انسان ها را به شعور کیهانی و خداوند متصل کند. او در حال حاضر در بازداشت به سر می برد. یک عضو سابق شبکه حلقه می‌گوید: «نماز در شبکه حلقه یک امر درونی تعریف شده است. آنها می‌گویند صلوه یعنی اتصال. مهم این است که متصل باشی؛ چگونگی‌اش مهم نیست! آنها بر این باورند که خواندن نماز موجب جذب موجودات غیر ارگانیک (مثل جن) می‌شود».
- از دیگر کارهای این گروه، دریافت پول از افراد برای دادن آموزش عرفان عملی طی چند ترم به آن هاست! هر فرد در ابتدای ورود باید 50 هزار تومان- ترم اول- بپردازد. ترم های بعدی هم با دریافت پول از افراد همراه است.
- یکی از اندیشه های این فرقه، این است که معتقدند تمام علما و روحانیون ناآگاه هستند و باید برای کسب آگاهی تحت آموزش رئیس حلقه- آقای ط- قرار بگیرند! رئیس این گروه ادعا می کند تنها کسی است که توانسته است به عرفان سر و سامان بدهد و پیش از او هیچ کس نتوانسته یک چهارچوب منسجم برای عرفان ارائه دهد.
- چند نفر از اعضای عرفان حلقه که پس از مشاهده انحرافات این فرقه، از ادامه فعالیت انصراف داده اند، می‌گویند:« ما از نزدیک، برخی انحرافات این فرقه را شاهد بوده‌ایم. به عنوان مثال، سران این شبکه در میدان ونک (خیابان جهان کودک) یک سالن بیلیارد را اجاره کرده بودند که خود رهبر فرقه شخصاً مربی جلسات آنجا بود. نزدیک به 70 درصد اعضا بدحجاب بودند و بعضی از مسترها برای دادن ارتباط به فرد تعهد چندانی به رعایت حریم‌های اسلامی نداشتند؛ حتی آقایان برای اجرای برنامه «خروج یا بیرون‌ریزی» (خارج شدن جن از تن و ذهن) با زنان و دختران نامحرم تماس بدنی برقرار می‌کردند!»
- در جلسات این فرقه، عموم شرکت کنندگان تقیدی به رعایت حریم محرم و نامحرم ندارند. از نظر رئیس این فرقه، حجاب یک امر ادراکی است و تا زمانی که یک زن یا دختر به این ادراک نرسد حجاب واجب نیست!
- رهبران این شبکه با بهره گیری از تاکتیک «ضد» می گویند برای فهمیدن این که گفتار یک فرد رحمانی است یا شیطانی باید کلام او را به ضدش برگردانیم(برعکس کنیم). اولین بار گروه های شیطان پرستی بودند که با برعکس کردن عددد 999 (با فونت انگلیسی) که عدد کلیسا بود، عدد 666 را اقتباس کردند که به عدد شیطان معروف شد.
خواهشمند است نظر دینی خود را در خصوص این گروه و گروه های دیگری که چنین ادعاهایی دارند، اعلام بفرمایید».

آیت الله مکارم شیرازی: افرادی با این اعتقادات و برنامه ها مسلمان نیستند

حضرت آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید صاحب نام جهان اسلام در پاسخ به استفتاء جوان، تصریح کردند:« جای تردید نیست کسانی که چنین اعتقادات و برنامه هایی داشته باشند مسلمان نیستند و حتی پیرو آئین دیگری از ادیان آسمانی نمی باشند و قرائن فراوان نشان می دهد که اینها افراد سودجویی هستند که هدفشان جمع آوری ثروت از این طریق نامشروع، اشباع شهوت و سست کردن اعتقادات مردم نسبت به مبادی اسلام و ادیان دیگر است. متأسفانه تنها این گروه نیستند بلکه هر روز گروه های دیگری مانند علف هرزه های خودرو در گوشه و کنار جامعه ما و دیگر جوامع پیدا می شوند. این احتمال نیز وجود دارد که آن ها ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با صهیونیست ها و دولت های استکباری داشته باشند؛ زیرا آن ها معتقدند که مذاهب اصیل را باید با مذاهب ساختگی از میان برد و به همین دلیل در این راه، سرمایه گذاری فراوان کرده و می کنند».

آیت الله نوری همدانی: رویه این گروه و گروه های این چنینی خلاف اسلام است

همچنین حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی از دیگر مراجع به نام جهان اسلام نیز در پاسخ به استفتاء جوان، خاطرنشان کردند:« شرکت در جلسات این گروه و گروه های اینچنینی جائز نیست و رویه آنان خلاف اسلام است».

کجروهای مجرمی که آزادانه فعالیت می کنند!

کجروها افرادی هستند که از زندگی بر اساس قواعدی که اکثریت جامعه دنبال می کنند سر می پیچند و یا با بهره برداری های شخصی و گروهی، قواعد مورد قبول اکثریت را وسیله ای برای منافع خودشان قرار می دهند. کجروی مفهومی بسیار گسترده تر از جرم دارد. بسیاری از شکل های رفتار کجروانه چندین جرم را در خود نهفته دارد.
کجروها شامل جنایتکاران خشن، قاچاقچیان مواد مخدر، گانگسترها، گرانفروشان، کم فروشان و افراد و گروه های فعال در زمینه عرفان های کاذب و نوپدید هستند. کجروی را می توان هم در مورد رفتار فردی و هم در مورد فعالیت گروه ها به کار برد.
به عنوان مثال، گروهی که با ادعای عرفان و آگاهی از اسرار متافیزیک، عده ای را فریب داده و گرد خود جمع می کنند و پس از مدتی این افراد را مورد سوء استفاده های گوناگون قرار می دهند، رفتاری کجروانه انجام داده اند که در بطن این کجروی، جرائمی همچون فریب افراد، کلاهبرداری و تعرض به چشم می خورد.
آئین «هاری کریشنا» مثال مناسبی برای یک گروه مدعی عرفان- شبه دینی- کجرو است که باورها و شیوه زندگی آنان متفاوت با اکثریت مردم بریتانیاست. این آئین نخستین بار در دهه 1960 پا گرفت؛ هنگامی که «سریل پرابهوپادا» از هند به غرب رفت تا پیام حکمت کریشنا را ترویج کند. او پیام و دعوت خود را مخصوصاً متوجه جوانانی کرد که مواد مخدر مصرف می کردند؛ پرابهوپادا ادعا داشت که با پیروی از آموزه های او می توان «در نشئگی همیشگی فرو رفت و به سعادت ابدی دست یافت»! هاری کریشناها کم کم به منظره ای شناخته شده تبدیل شدند که در خیابان ها آواز می خواندند، در اماکن عمومی می رقصیدند و جزوه هایی درباره عقاید و باورهایشان بین مردم و عابران پخش می کردند. در حال حاضر، هاری کریشنا سازمان ثروتمندی است که با پول های دریافتی از اعضای خود اداره می شود.

این بدعت گذاران سودجو چه می خواهند؟

فرقه ها و شبکه های کاذب عرفان را می توان بدون هیچ گونه اغماضی «بدعت گذاران سودجو» نامید. به اعتقاد «رابرت مرتن»- جامعه شناس-، بدعت گذاران افرادی هستند که با بهره برداری های نامشروع و غیرقانونی از ارزش های مورد تأیید اکثریت، به ثروت و شهرت دست می یابند.
انتظار مردم از دستگاه قضایی، رسیدگی فوری به پرونده عرفان های کاذب و برخورد قضایی قاطع با این شبکه هاست.

کرامت سازی ، جدیدترین حربه مدعیان عرفان حلقه


از دیرباز مسئله «کرامت سازی» بین فرقه های نوظهور و نحله های انحرافی مرسوم بوده است. صوفیان برای مولوی ، بابیان برای علی محمدباب ، وهابیون برای عبدالوهاب ، رام اللهیان برای ایلیا و غیرهم ؛ کرامات زیادی ساخته و برای مریدانشان مطرح کردند ، که این امر در زمان غیاب سردسته و سرسلسله فرقه ها توسط دیگر سرکردگان تشدید زیادی می یافت.
امروزه نیز در این آشفته بازار رنگین مدعیان عرفانی و معنوی ، مدعیان عرفان حلقه در غیاب رئیسشان که به دستور مراجع قضایی و اطلاعاتی در زندان به سر می برد دست به دامن این حقه قدیمی و سنتی فرقه های انحرافی شدند و با اجیر کردن افرادی و ساختن مستنداتی از آنها در راه اندازی جریان «کرامت سازی» تقلای زیادی می کنند.
امّا دلیل کرامت سازی سرکردگان این فرقه نوظهور مدعی شفابخشی در غیاب رئیسشان به دلائل زیر می باشد:
1- جلب اطمینان مریدان در غیاب سرکرده فرقه
با عدم حضور چند ماهه رئیس این فرقه نوظهور و سرگردانی و دلسردی افراد جذب شده ، سرکردگان فرقه حلقه به قکر چاره اندیشی رفع این معضل افتاده اند و با تبلیغات گسترده ای که با استفاده از فیلم و صدای افارد اجیر شده مدعی شفا یافتگی در پی آن هستند که وانمود کنند اندیشه و عقاید عرفان حلقه و معتقد بودن به دریافت شفا از شبکه شعور باعث این بهبودی شده است.
2- جذب نیروهای جدید و تبلیغ حلقه درمانی
بدون شک با طرح مصادیق شفا یافته ای که اجیر کرده اند و همچنین با مانورهای تبلیغاتی گسترده در فضای سایبر و فراسایبری و با استفاده از این مستندات جعلی افراد دیگری نیز حداقل از روی کنجکاوی به سمت عرفان حلقه روی می آورند و بدین ترتیب سرکردگان این عرفان با استفاده از شیوهای عوام فریبی و بازی با کلمات همچنین مخلوطی از عشوه گری نیرویهای آموزش دیده ، افراد مستعد را جذب و برای تبلیغ عقاید باطل فرادرمانی ساماندهی می کنند.
3- اثبات حقانیت سرسلسله دربند گرفتار شده!
قویترین دلیل بر کرامت سازی سرکردگان فرقه حلقه در غیاب رئیسشان اثبات صدق گفتار و افکار و اثبات این امر که بازداشت و دستگیری محمد علی .ط بی مورد بوده است. این در حالی است که طبق فتوای مراجع معظم تقلید عقاید عرفان حلقه ضد عقاید اسلام بوده و حضور در مجامع عرفان حلقه جائز نمی باشد.

مطالب فوق یک طرف ماجرا است ، از سوی دیگر مدعیان عرفان حلقه با ساماندهی دهها وبلاگ و وبسایت و ابلاغ اطلاعیه های مختلف در مضامین تشکیل بانک مصادیق شفایافته درصدد تشکیل بانک جامعی هستند تا بوسیله آن عده زیادی را به مسلک خود فرابخوانند ولی با نگاهی گذرا در تاریخ ، وجود صدهها و بلکه هزاران حکایتهای کذب کرامت سازی در فرقه های پیشین و معاصر به خوبی روشن می شود که این عملکرد ها و ادعاها کذب و جعلی در راستای اثبات فرقه ها است و امید می رود که دوستان و مومنین گرامی فریب ظواهر سازی ائمه گمراهی را نخورند.

[=&quot]جناب آقای نویسنده یا نویسندگان محترم:[/]

[=&quot]ممنون از شما که مخالفت می کنید. چون از دیدگاه عرفان حلقه (حلقه های رحمانیت عام الهی، همان که هر روز چندین بار می گوییم و تعمق لازم را نمی کنیم: بسم الله الرحمن الرحیم)؛ شیطان (شبکه منفی) هم از دیدگاه رحمانیت، عین نعمت است. شماها، نعماتی هستید که با مخالفت خود، حرکت سریعتر این جریان "خدا محور-خدامحور" را موجب می شوید.[/]

[=&quot]کفر و دین در بر عشاق نکوکار یکی است / کعبه و بتکده و سبحه و زنار یکیست[/]

[=&quot]اگر از دیده تحقیق به عالم نگری / عشق و معشوقه و عاشق دل و دلداده یکیست[/]

[=&quot]در پایان: حی علی الصلوه. ارتباط ویژه، 24 ساعته برای همه برقراره. فقط چشمانتان را بسته و ضمن اینکه از ذهنتان می گذرانید که در ارتباط ویژه هستید، "شاهد" باشید. ادراکات ، آغازتان می گردد. شادزی. آگاهی افزون.[/]

سلام بر همه عزیزان عرفان پژوه !

و سلام مخصوص خدمت دوست جدید azyazan ( ؟ ) که ما رو مورد لطف بیکران خودشون قرار دادند !

اما یه خواهش دارم ، قضاوت در مورد عقاید اونم تو چند خط عمل غیر علمی و نادرستیه ! بهتره عقاید دوست جدیدمون حداقل در محدوده ای خاص بصورت مبسوط بیان بشه تا بصورت علمی نقد بشه !

حالا خدا رو چه دیدی شاید بعد نقد گفته های ایشون ، ما هم جذب شدیم !

با تشکر

با سلام و تشکر از مطالب خوبتان :Gol:

[=&quot]

azyazan نوشت:

[=&quot]جناب آقای نویسنده یا نویسندگان محترم:

[=&quot]ممنون از شما که مخالفت می کنید. چون از دیدگاه عرفان حلقه (حلقه های رحمانیت عام الهی، همان که هر روز چندین بار می گوییم و تعمق لازم را نمی کنیم: بسم الله الرحمن الرحیم)؛ شیطان (شبکه منفی) هم از دیدگاه رحمانیت، عین نعمت است. شماها، نعماتی هستید که با مخالفت خود، حرکت سریعتر این جریان "خدا محور-خدامحور" را موجب می شوید.

[=&quot]کفر و دین در بر عشاق نکوکار یکی است / کعبه و بتکده و سبحه و زنار یکیست

[=&quot]اگر از دیده تحقیق به عالم نگری / عشق و معشوقه و عاشق دل و دلداده یکیست

[=&quot]در پایان: حی علی الصلوه. ارتباط ویژه، 24 ساعته برای همه برقراره. فقط چشمانتان را بسته و ضمن اینکه از ذهنتان می گذرانید که در ارتباط ویژه هستید، "شاهد" باشید. ادراکات ، آغازتان می گردد. شادزی. آگاهی افزون.

عجب! یعنی شماها به جایی رسیدید که پیامبر خدا (ص) نرسیده بود؟ چون تا آنجاییکه اطلاع داریم، پیامبر (ص) تا آخر عمرش به یک شیوه نماز می خواند، و هیچگاه ادعا نکرد که به خاطر اتصال 24 ساعته، دیگر از نماز بی نیاز است. تازه، آن حضرت به خاطر ارتباط ویژه ای که داشتند، نه تنها 17 رکعت نماز معمولی، بلکه نماز شب هم بر ایشان واجب شده بود! و در قرآن هم آمده که نماز در وقتهایی معین بر مؤمنان واجب است.

نخیر، اراجیف و چرندیات شماها با قرآن و اسلام هیچ سازگاری ندارد، و هرچه با قرآن مغایرت دارد، نه تنها صحیح نیست، بلکه شیطانی است. ارتباط 24 ساعته چیز خیلی خوبی است، و در قرآن هم به آن اشاره شده. ولی این موضوع مجوزی برای ترک احکام صریح دین و قرآن نیست.

همه این حرفها آمده تا احکام دین اجرا نشود. به قول یکی از دوستان، همه اینها تلاشهایی است برای رسیدن به دینی که نماز صبح نداشته باشد! :ghash:

وقتی احکام دین اجرا نشد، معنویت مردم ضعیف می شود، و بعد می توان به کلی ریشه دین را در جامعه زد. این برنامه کاملاً به نفع غرب است، و از همین موضوع معلوم می شود که این جریانات از کجا آب می خورند.

خوشبختانه خداوند قرآن را، که ملاک تشخیص حق از باطل است در اختیار عموم قرار داده. کسی که با قرآن مأنوس شود، گول چرندیات عارفنماها را نخواهد خورد. در پاسخ به این عارفنمایان کذاب آیه ای از قرآن را می آورم:

سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إَلاَّ تَخْرُصُونَ ﴿۱۴۸﴾
كسانى كه شرك آوردند به زودى خواهند گفت اگر خدا مى‏خواست نه ما و نه پدرانمان شرك نمى‏آورديم و چيزى را [خودسرانه] تحريم نمى‏كرديم كسانى هم كه پيش از آنان بودند همين گونه [پيامبران خود را] تكذيب كردند تا عقوبت ما را چشيدند بگو آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد شما جز از گمان پيروى نمى‏كنيد و جز دروغ نمى‏گوييد (۱۴۸)

بله، اگر شما را دانشی هست، آن را آشکار کنید. منتظریم! :Khandidan!:

یا حق

با سلام

لطفاً بفرمایید که در این عرفان، جایگاه قرآن چیست؟ آیا قرآن را کلام خداوند می دانید؟ آیا قبول دارید که قرآن متعلق به تمام زمانهاست؟ آیا می پذیرید که قرآن جدا کننده حق از باطل است؟ آیا قبول دارید که در قرآن نوک سوزنی دروغ و خطا وجود ندارد؟

یا حق

بسم الله الرحمن الرحیم


با سلام خدمت دوست عزیز نماینده عرفان کیهانی

با خوندن مباحث جناب طاهری سوالاتی در ذهن بنده ایجاد شد !

حالا اولین پرسشی که در ذهن نقش می بنده اینجاست !

اگه ما اینجا یه سری سوال طرح کنیم ، جناب آقای طاهری بعنوان سرپرست مجموعه عرفان کیهانی به این سوالات پاسخ میدهند ؟ ( یعنی ، حاضرن بعنوان یه کاربر ( مثل بقیه ) و به نمایندگی عرفان کیهانی به سایت اَسک بیان و به سوالات دوستان پاسخ بدن ؟ آیا برایشان مقدور است ؟ )

یا اصلاً ایشون حاضرن در سایتشون پذیرای سوالات دیگران باشند ؟ ( علی الظاهر لینکی که اینجا گذاشتید تنها قابلیت نمایش اطلاعیه های موسسه عرفان حلقه رو داره و هیچ مزیت دیگه ای نداره )

یا اصلاً مایل هستند که بصورت آنلاین به سوالات پاسخ بدن ؟ ( آیا آی دی شون رو در اختیار دوستان میذارن تا بصورت آنلاین گفتگو کنند ؟ )


منتظر پاسخ شما هستیم !

با تشکر !

به نام خدا

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند / گل آدم بسزشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف / با من راه نشین باده مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید / قرعه کار به نام من دیوانه زدند

همه ما بنی آدم هستیم و اعضای یک پیکریم و در آفرینش ز یک گوهریم. مهم نیست که استاد خودش بیاید یا من آمده ام. اگر به اسم سایت استاد هم نگاه کنید، درسی در این نام گذاری به ما داده اند: "ما طاهری"؛ یعنی همه ما در عین کثرت، وحدتیم. همه مان طاهری هستیم ... همه مان حمید هستیم ... همه ما بینام هستیم ... همه ما ... هستیم.
پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است.

مصاحبه هایی چند با استاد انجام شده است. یکی یکی وقتتان را گرفته و آنها را در این تریبون آزاد درج خواهم نمود. انشاءالله که مقبول بیافتند و با کنار گذاشتن سوء تفاهمات، به "وحدت" برسیم که تنها نیاز آخر الزمان جهت مقابله با رئیس شبکه منفی (دجال) است.

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

و این میسر نخواهد بود مگر با اتصال (الصلوه) با هوشمندی الهی تا نعره مستانه سر زنیم:

شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد / صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند

بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و تشکر از این که وقت خودتان را در اختیار ما قرار دادید، اجازه می‌خواهیم با توجه به شبهاتی که نسبت به افکار و دیدگاه‌های شما وجود دارد و به‌منظور روشن‌تر شدن عقاید دینی جنابعالی، سوالاتی را مطرح کنیم. به نظر می‌رسد به لحاظ این که شما بنیانگذار عرفان کیهانی هستید، ضروری است که مرز مبانی فکری خود را با جریان‌های معناگرای نوپدید (که مبتنی بر نوعی نگرش سکولاری یا بی‌نیازی از دین هستند) از جمله عرفانهای وارداتی یا شبه عرفانها و .... تبیین کنید و بفرمایید در مکتب فکری و نگرش شما، دین دارای چه جایگاهی است و جنابعالی چه رویکردی به مراسم عبادی ادیان، بالاخص شریعت اسلام دارید.

استاد طاهری : به نام خدا. عرفان کیهانی یک جریان فکری خدامحور است. پس اولین چیزی که می‌توان گفت بحث خدامحوری است و در این تفکر بحث «لا حول و لا قوه الا بالله» و محوریت خداوند حاکم است. اما لازم است که ابتدا معلوم شود چرا می‌گوییم عرفان.

دین در دیدگاه ما مثل پرنده‌ای است که دو بال دارد. یک بال آن شریعت است و بال دیگر آن عرفان. شریعت در واقع اصول رهروی و احکام را طرح و بیان می‌کند و عرفان مسائل کیفی و نحوه حصول کیفی آن احکام را دنبال می‌کند. پس قاعدتا باید احکامی باشد و شریعتی باشد که اصول کیفی آن بررسی شود. برای مشخص شدن این موضوع، مثلا در احکام داریم بر پا داشتن صلوه (نماز). نماز یک جنبه حکمی و ظاهری دارد که جنبه کمی آن است و یک جریان کیفی هم دارد. آیا همه نمازگزاران با کیفیت مشابهی نمازشان برگزار می‌شود یا خیر؟! پس هر عمل ما یک جنبه کمی دارد که مربوط به شریعت است و یک جنبه کیفی دارد که مربوط به عرفان است. عرفان کیهانی می‌خواهد ارتقای کیفی اعمال ما را در چارچوب شریعت داشته باشد و یک جریان معرفت‌جویی است. چون معرفت در باب کیفیت شناسی، خودش جایگاهی دارد.

پس عرفان کیهانی با اعتقاد تمام به شریعت و آنچه که در شرع بیان می‌شود به دنبال بالا بردن کیفیت آنهاست و شناسایی آسیبهایی که ما را از رسیدن به کیفیت مطلوب محروم کرده است . پس نه بدعت جدیدی است و نه جایگاه شرع را مخدوش می‌کند.

– موضوعی که در شبه عرفانها مطرح است این است که معتقدند فردی که به اشراق می‌رسد، به حقیقت دست پیدا می‌کند و چنین کسی بی نیاز از شریعت است. نظر شما چیست؟

-‌ درباره‌ی حقیقت باید بگویم که «ما به آن مقصد عالی نتوانیم رسید». کسی که بگوید به حقیقت رسیده، در حقیقت تصور کودکانه ای از حقیقت دارد. حقیقت آنقدر وسیع است که هرکس به این سمت برود احساس فقر می کند و هیچ‌وقت بی نیاز نمی‌شود. حقیقت محدود نیست. حقیقت نا محدود است. در این لباس جسم، کسی به حقیقت نمی‌رسد. پس ما هرگز بی نیاز از آنچه که در شرع مطرح است، نمی‌شویم و کسی نمی‌تواند بگوید که من به انتهای صلوه رسیدم . این پرنده با یک بال پرواز نخواهد کرد؛ چه بال کیفیت گرا و چه بال کمیت گرا. کمیت بدون کیفیت به جایی نمی‌رسد و کیفیت بدون کمیت هم بی معنا است. اگر عده‌ای غیر از این فکر می‌کنند ما با آن‌ها موافق نیستیم.

- پس ظاهر عبادات شرط لازم است اما کافی نیست. حال اگر به کیفیت نرسیم اجازه داریم از کمیت هم دست برداریم؟

- خیر. چون باید این مساله دنبال شود تا کیفیت هم باشد. بدون وجود کمیت امکان و انگیزه‌ای برای رسیدن به کیفیت نیست؛ عین محصولی که مهر استاندارد ندارد. بدون تولید اولیه، کنترل کیفی معنی ندارد. البته نمی‌شود از اول به کیفیت رسید. با گذشت زمان، تولید اولیه می‌رسد به کیفیت بیشتر و محصول مطمئن‌تر و قابل قبول‌تر. پس این بهانه مناسبی نیست که بگوییم حال که معرفت را نمی‌فهمیم دیگر دنبال نکنیم. آن ظاهر برای رسیدن به کیفیت لازم است و باید دنبال شود.

-‌ تقریبا پاسخ سوالی که می‌خواهم مطرح کنم را از توضیحات شما دریافت کردم؛ با این حال چون به دنبال تصریح و تبیین خود شما هستم، پرسش می‌کنم. با توجه به اینکه همیشه از صلوه و اتصال یک جا یاد می کنید،لطفا بفرمایید آیا از نظر شما اتصال و ارتباط با خدا همان نماز است و دیگر نیازی به اقامه نماز آن‌طور که در دین مبین اسلام توصیه شده نیست؟

- در بحث رحمانیت این توضیح را داشته‌ایم که حلقه های رحمت عام الهی بسیار است و در هر حلقه به نوعی از تسهیلات الهی بر می‌خوریم . در صلوه مجموعه حلقه‌های رحمانیت به خودی خود جاری است. در یک جا اختصاصا هر کدام را دنبال می‌کنیم و یک جا مجموعه کل را داریم . در نماز «بسم الله الرحمن الرحیم» را داریم که در کلمه رحمانِ آن همه چیز جاری است. در نماز مجموعه‌ای از کل چیزهایی که باید به آن برسیم را یک‌جا داریم؛ مثل یک فروشگاه بزرگ که همه چیز در آن است و یک فروشگاه کوچک که فقط اجناس کمی دارد. صلوه به منزله یک مرکز عرضه‌ی بسیار عظیم است؛ ولی در مورد هرکدام از حلقه‌ها می‌توان آن‌ها را به یک فروشگاه کوچک برای خرید یک جنس خاص تشبیه کرد (گرچه که این مثال خیلی هم متناسب نیست؛ چون ما با خدا خرید و فروشی نداریم و فقط از لطف او برخوردار می‌شویم). پس مثلا ارتباط فرادرمانی هرگز جای نماز را نمی‌گیرد و هر چیزی جای خود را دارد.

-‌ بعضی افراد مدعی هستند که شما به نیت اعتقاد ندارید؛ زیرا جایگاه نیت را بر پله‌ی عقل و جایگاه عرفان عملی را بر پله‌ی عشق می‌دانید. نظر شما چیست؟

-‌ خوب مسلما اینطور نیست. ولی نیاز به توضیح دارد. همانطور که تعریف شده و در کتاب داریم ما با دو پله سر و کار داریم: عقل و عشق. روی پله عقل ما طرح و استدلال و ... داریم. مسلما اگر مسیری را می خواهیم برویم قبل از پیمایش مسیر، نیت ما از آن باید واضح باشد. دلیل حرکت به سوی مقصد، همان نیت است. پس بدیهی است که ما باید برای هدفمان نیتی داشته باشیم. اما در پله عشق که دنیای شوق و ذوق و وجد و سرور است، نیت جایگاهی ندارد. مثلا نمی‌توانیم بگوییم من نیت می‌کنم که عاشق شوم یا نیت می‌کنم که سر ذوق بیایم. اما بعد از نیت در پله عقل، به پله عشق می‌رسیم. نمی دانیم کی می‌رسیم. کسی نمی‌تواند نیت کند که فردا عاشق شود یا نیت کند که الان تعجب کند. پس وقتی طرحی داریم آنجا نیت داریم اما وقتی که به دنیای عشق و عرفان می‌آییم، ماحصل آن را داریم. اینها لازم و ملزوم هم هستند یعنی پله عشق بدون پله عقل معنی ندارد و بالعکس.

-‌ اطلاع داریم که شما نظرات جالب توجهی درباره حجاب دارید. ممکن است به اختصار آن را بیان کنید؟

- من فقط کمی درباره ارتباط حجاب و زکات می‌گویم. ما از هستی چیزهایی را می‌گیریم. یعنی جهان هستی کلا در کار است تا ما باشیم و چیزهایی را به ما انتقال دهد. در قبال این دریافتها، قرار است ما هم بازتاب مناسبی برای هستی داشته باشیم. ما اسم این بازتابی را که به هستی بر می‌گردانیم و این کادویی که در قبال دریافت از هستی، به آن بر می‌گردانیم، زکات می‌گذاریم. مثلا جهان هستی اسبابی فراهم کرده و به هر کسی استعدادی داده؛ یکی علم دارد، یکی زیبایی، یکی همسر خوب، یکی ثروت و قدرت و ... به همین دلیل لازم است که ما از هستی تشکر کنیم و شکر گزار باشیم و در قبال هریک از این‌هایی که خاطر ما را آسوده کرده، کادویی را به هستی برگردانیم که همان زکات است: زکات علم، زیبایی، همسر و فرزند خوب، مال و شهرت و ....

خوب؛ حجاب می‌خواهد بگوید که در قبال دریافتهایی که من داشتم، کادویی که تدارک دیدم، چیزی است منهای خودنمایی. در واقع حجاب مانع خودنمایی است تا از این رهگذر ما کادویی در خور شان هستی داشته باشیم و این هم برای مرد است و هم برای زن؛ تفاوتی ندارد. حجاب می گوید کادوی من شامل خودنمایی نیست و زن و مرد در این چارچوب قرار می‌گیرند. پس قرار است حجاب، ما را از خودنمایی دور نماید . البته دلایل دیگری هم برای توصیه به حجاب وجود دارد که ان شاالله بعدا در کتابچه‌ای به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

حجاب برای خانم‌ها جنبه‌ای دارد و برای مردها هم جنبه‌ی دیگری. یک مرد هم ممکن است به طرز نامناسبی لباس بپوشد؛ زنجیری به گردن و گوشواره‌ای به گوش داشته باشد که شاید ظاهرا حرام هم نیست؛ اما چون برای خودنمایی است، او را از حجاب دور کرده. ما باید تعریف انسان شمولی از حجاب داشته باشیم. حجاب ناشی از بی نیازی و غنای عرفانی است. یعنی کسی که به بلوغ عرفانی برسد، حجاب را رعایت می‌کند.

-‌ تمام ادیان آسمانی به ظهور یک منجی اعتقاد دارند و این ظهور را مقدمه برقراری عدالت جهانی می‌دانند. عقیده شما درباره این موضوع چیست؟

- من هم به عنوان یک شیعه اثنی عشری اعتقاد کامل به ظهور منجی بشریت امام عصر (عج) دارم و در انتظار ظهور آن حضرت به سر می‌برم.

با سلام

دوست عزیز، لطفاً به سؤالات مطرح شده پاسخ دهید. این مصاحبه ها طولانی است، و معمولاً پاسخ سؤالات روشن ما در آنها نیست. اگر شما در جایگاهی هستید که پاسخ دهید، خوب بسم الله.

یا حق

-‌ با توجه به اینکه همواره تکیه‌ی شما بر ارتباط با خداوند است، عده‌ای گمان می‌کنند شما قصد دارید اهمیت جایگاه ائمه معصومین (ع) را در فضای معنوی زندگی کاهش دهید. لطفا بفرمایید چه نقشی برای این اولیای عظام الهی(ع) قائل هستید؟

-‌ رسالت انبیا و اولیا (ع) چه بوده؟ آیا غیر از این بوده که آنها ما را حواله داده‌اند به محوریت خدا و گفته‌اند «قولوا لا اله الا الله تفلحوا»؟ آیا اگر این را دنبال کنیم، جایگاه آنها ضعیف می شود؟ ما این درس را از خود اولیا گرفتیم . آنها گفتند به «ایاک نعبد و ایاک نستعین» و یا «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» توجه کنید. ما هم همان را می‌گوییم. ما چیزی اضافه یا کم نکردیم . آنها برای خود در برابر خداوند جایگاهی قائل نیستند. اما در زندگی روزمره ما اولیاءالله علائم الطریق هستند و انگشتهای اشاره‌ای برای هدایت ما به سمت خدا و کماکان باقی خواهند بود. ما اولیا را به عنوان علائم الطریق و چراغ‌های راه و سمبلهای هدایت و کسانی که درس معرفت را به بشر انتقال دادند می‌شناسیم و مورد توجه ما هستند و ما همه درسها را از آنها می‌گیریم. ما به عنوان رسالت عام که تک‌تک انسانها دارند حرفهای آنها را تکرار می‌کنیم. کدام حرف ما مخالف با گفته‌های آنها است؟! ما هم از آن‌ها پیروی می‌کنیم و دعوت به «لا اله الا الله» و «فاستقیموا الیه» داریم. اگر عده‌ای فکر می‌کنند ما جایگاه ائمه را در نظر دیگران ضعیف می‌کنیم، این اشتباه آنهاست.

-‌ لطفا کمی دقیق‌تر درباره‌ی نقش آن‌ها توضیح دهید.

-‌ ببینید به عنوان مثال اگر قرار باشد ما به توچال برویم، راه مشخص است و به قله می‌رویم. یعنی نمی‌رویم سراغ یک «بلد». اما اگر بخواهیم به قله‌ی اورست برویم، این‌طور نیست که یک کوله‌پشتی بیندازیم و راه بیفتیم. حتما یک بلد می‌خواهیم. بلد باید همراه ما باشد که راه را نشان دهد. این بلد یک نقش خاصی پیدا می‌کند. خود این بلد راه را رفته است و آن را می‌شناسد. برای همین به او می گوییم بلد. جالب است که وقتی قله فتح می شود، در عکس فاتحان قله، بلد را نمی‌بینیم. کسی که نقش بلد را به عهده گرفته، قید این‌طور امتیازات را زده است. این بلد خودش محو است و افتخار رسیدن مال تیم است؛ در حالی که نباید کمک او را نادیده گرفت. اینجا بلد راه اولیاالله و انبیا هستند و باید از رمز گشایی ها و نقشه‌ای که در اختیار ما می‌گذارند، استفاده شود. بلد در واقع ما را مشایعت می‌کند و ما هم بلد را مشایعت می‌کنیم. پس بلد اینجا نقش بسیار حساسی دارد. اگر کسی می‌خواهد به مقصدی برود که مسیر آن را نمی‌شناسد، متوسل می‌شود به یک بلد. توسل به خودی خود و فی‌نفسه امری لازم است. مثلا کسی ریاضی بلد نیست و می‌رود سراغ استاد ریاضی. پس توسل پیدا کردن لازمه کار است.

همان‌طور که اشاره کردم، هرکسی نمی‌تواند بلد راه باشد. باز هم از یک مثال استفاده می‌کنم. اگر بخواهیم یک مدرسه فوتبال داشته باشیم و بچه ها را با اصول فوتبال و گل زنی آشنا کنیم از چه کسانی به عنوان مربی استفاده می‌کنیم؟ کسی که پایش به توپ نخورده باشد که برای این کار مناسب نیست. کسانی را می‌آوریم که توی تیم فوتبال بوده اند و بارها گل زده‌اند و الآن از آنها به عنوان مربی استفاده می کنیم چون امتحان خود را پس داده اند و می‌گوییم شما که آقای گل شده‌ای بیا و شگرد کار خود را بگو. پس شرط اینکه یک مربی را انتخاب کنیم این است که او آقای گل باشد و این ماجرا را درک کرده باشد؛ بقیه نمی توانند آموزش عملی دهند. در خصوص مسائل کمال هم اگر قرار باشد مربی داشته باشیم، که باید داشته باشیم، می رویم سراغ کسانی که آقای گل این رشته هستند؛ یعنی اولیاء الله . اولیاء الله نشان داده‌اند که در زمینه کمال چگونه می‌شود گل زد و آنها آقای گلِ کل مسیر خلقت هستند و آزمایش خود را پس داده‌اند و به عنوان انسان کامل، الگو هستند. جایگاه آنها به عنوان مربی هرگز قابل انکار نیست و تضعیف نمی‌شود . هیچ کس نمی‌تواند بگوید آنها گل نزده اند و کسی نمی تواند نقش آنها را تضعیف کند. کسی که می‌خواهد به کمال برود، باید از اصول گل زنی آنها استفاده کند.

نقش ائمه در زندگی من این بوده که آنها را الگو قرار داده‌ام. آن‌ها «فاستقیموا الیه» را به ما درس داده‌اند. ما از راهنمایی قرآن و اولیا استفاده می‌کنیم. تئوری را قرآن آورده و ائمه آنرا پیاده کرده‌اند. در زندگی ما خداوند جایگاه خودش را دارد و اولیاالله هم جایگاه خودشان را دارند.

-‌ شما بارها به هفت آسمان به‌عنوان هفت گاوصندوق اطلاعات هستی اشاره کرده‌اید. کلید این هفت گاوصندوق چیست؟

- آن کسی که می خواهد به قله اورست برود چندین ایستگاه در پیش دارد. کسی که رفته می‌داند در هر ایستگاه چه خطراتی هست و کلید فتح این ایستگاه چگونه است. مثلا در ایستگاه اول مشکل اکسیژن وجود ندارد؛ اما مشکل ایستگاه هفتم، کمبود اکسیژن است چون سرما زیاد می‌شود و اکسیژن رقیق می‌شود. لذا بلد می‌گوید تا کجا و چگونه برویم و چقدر فرصت داریم . پس بلد، کلید هفت ایستگاه، یعنی کلید فتح را دارد.

این جهان دو قطبی برای آدم (یعنی مخلوقی که در چرخه‌ی انا لله و انا الیه راجعون حرکت می‌کند) آفریده شد. شکوفایی آدم با ظهور اولیا تحقق یافته است. پس عالم برای اولیاءالله خلق شد و آنها گل سرسبد وجود هستند . یعنی مثلا می توانیم بگوییم جهان هستی برای امیرالمومنین(ع) خلق شد. پس منظور خلقت این بوده است که انسان‌های کامل به ظهور برسند.

- امیرالمومنین(ع) فرموده‌اند که من صراط مستقیم هستم و ائمه اطهار هم این موضوع را تایید کرده‌اند. نظر شما چیست؟ چه ارتباطی بین صراط و امام هست؟

-‌ شما در امور عادی بر می خورید به اینکه مثلا در رشته ای مثل کامپیوتر می‌گویند فلانی خدای این کار است. خدای این کار است یعنی چه؟ یعنی در واقع تسلط او در این رشته بیش از دیگران است. می‌گویند این کار را اگر می خواهی انجام دهی، این فرد راهش است. من از اصطلاحات عامیانه استفاده می‌کنم. یعنی وقتت را تلف نکن و این طرف وآن طرف نرو. او کوتاه‌ترین راه را به تو نشان می‌دهد. ممکن است بلدهای مختلفی باشند اما یک بلد می‌آید و کوتاهترین راه را عرضه می کند. صراط مستقیم یعنی کوتاهترین فاصله بین دو نقطه. لذا امیرالمومنین(ع) می‌گویند من صراط هستم؛ یعنی من «راه» هستم یا عیسی مسیح(ع) می‌گویند من «در» هستم؛ تا چه کسی این در را بکوبد. اینها می‌گویند که ما آماده ایم تا کوتاه‌ترین فاصله را برای شما ترسیم کنیم . ما رفتیم و بلد راهیم . بلد راه یعنی خود راه. بلد راه را داشته باشی تضمین است که راه را بروی. اگر بلد راه را نداشته باشی، نمی توانی مطمئن باشی که در کوتاهترین فاصله به مقصد برسی. ممکن است کسی به مقصد برسد؛ اما وجود بلد راه خودش یک تضمین و ضمانت است. پس اگر بگوییم بلد راه مساوی است با خود راه، این گزاف نیست. من در هستم، یعنی بیایید تا از طریق من به حریم کمال وارد شوید.

-‌ حدیثی از امام رضا(ع) با عنوان «سلسله‌الذهب» نقل شده است که خداوند فرمود: «کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» یعنی کلمه «لا اله الا الله» دژ من است و هرکس وارد این دژ شود از عذاب من در امان است. سپس فرمودند «بشرطها و شروطها و انا من شروطها» یعنی این شروطی دارد و من یکی از آن شرط‌ها هستم. شما چه برداشتی از این قول امام(ع) دارید؟

-در خصوص این‌که «لا اله الا الله» دژی است که هرکس به مفهوم آن برسد از عذاب خلاص است باید گفت، چون عذاب به خاطر دوری است . اگر کسی برسد، پس از عذاب خلاص می‌شود. گفتیم کسی می‌تواند به قله بلندی برسد که بهترین بلد را در کنار خودش داشته باشد. ممکن است مفهوم «لا اله الا الله» را هر کس چیزی بگیرد و بگوید من وارد شدم. به خیلی از افراد اگر بگویند «آیا تو در دژ لا اله الا الله قرار داری؟» می‌گوید: صد در صد. اما در واقع کمتر کسی داخل دژ است. اگر محور وجودی ما «لا اله الا الله» شود، خیلی تغییرات ایجاد می‌شود. امام می گوید دنبال بلد دیگر نگرد. من کوتاه ترین مسیر را عرضه می‌کنم و تو را وارد دژ الهی می‌کنم.

-‌ ما از شما انتظار نداریم که درباره‌ی جزئیات مسائل دینی اظهار نظر کارشناسانه کنید؛ اما از آن‌جا که اعتقادات دینی و فهم شما را نسبت به این ارکان قوی می‌یابیم، اجازه دهید این سوال را هم مطرح کنیم که منظور از این که ائمه معصومین(ع) وارث انبیا معرفی می‌شوند، چیست؟

- من باز مثالی می‌زنم. در جنگهای قدیم، هر لشکری عَلَمی داشته که بر پا بودن آن، نشانه پابرجایی این لشکر بوده. اگر علم می‌افتاد، باعث تضعیف روحیه خودی ها و تقویت مخالفان می‌شد. به همین دلیل، همه چشمشان به علم و علمدار بوده. همیشه علمدار، فرد از جان گذشته‌ای بوده است. چون بیشتر در معرض خطر قرار داشته. علمدارها زودتر کشته می‌شدند؛ اما افتخار لشکر بودند. حال اگر علمدار را می‌زدند و علم می‌افتاد دوباره یک نفر علم را بلند می‌کرد و تا آخر تعداد زیادی از علمدارها کشته می‌شدند. علمداری که می‌آید پرچم علمدار قبلی را بلند می کند، وارث است. وارث، یک رسالت دارد. این وراثت، وراثت ژنتیکی نیست بلکه وراثت رسالتی است. حتی در عصر ظهور هم اینگونه است که عده ای وارث خیر و عده ای وارث شر هستند. هر کدام از ما به یک شکلی در برپایی علم حق یا باطل می توانیم علمدار باشیم و بگوییم ما وارث حسین‌ها هستیم و یا وارث یزیدها. باید ببینیم علم چه کسی را برافراشته نگه داشته‌ایم. این‌ها را توضیح دادم که بگویم ائمه(ع) در زنده نگه داشتن رسالت الهی وارث انبیا هستند؛ یعنی علمدار کمال هستند.

-‌ پیامبر اسلام(ص) به امت خود فرمودند که دو امانت گرانبها برای شما باقی می‌گذارم: قرآن و عترت(ع). آیا درباره رابطه قرآن و عترت نظری دارید؟

قرآن قانون اساسی است و عترت کسانی هستند که این قانون را اجرا می‌کنند. کاملا هم برای ما قابل قبول است. نمونه عملی آن قانون، عترت است.

دلیل این که ما را به عترت ارجاع می‌دهند،‌ این است که آن‌ها بهترین دریافت کنندگان پیام‌های قرآن هستند. بگذارید از یک مثال استفاده کنم. وقتی رعد و برق می زند، اول به نوک‌تیزترین و مرتفع‌ترین ساختمان‌ها برخورد می‌کند و جریان الکتریکی جذب آن‌ها می‌شود. همه ما در نور هدایت غوطه‌وریم. این نور به کدام‌یک از ما اصابت و اثر می کند؟ به مستعدترینها. ... همان‌طور که اگر مقاله ای در یک موضوع علمی چاپ شود، همه آن را می‌بینند. اما چه کسانی از آن بهترین استفاده را می‌کنند؟ کسانی که مستعدترند. در مورد هدایت هم همین‌طور است. چه کسانی بیشتر از بقیه استفاده می‌کنند؟ قاعدتا انبیا و اولیا. به دلیل اینکه اثبات کرده‌اند آمادگی آنها از همه بیشتر است و گیرندگی آن‌ها از همه بالاتر است.

-‌ تا اینجا اغلب پرسش‌ها در زمینه اصول عقیدتی بود. اجازه می‌خواهم دو سوال متفاوت هم از شما بپرسم. با توضیحات مفصلی که شما درباره جایگاه ائمه(ع) ارائه کردید، کنجکاو شدم که یک سوال شخصی از شما بپرسم. لطفا در صورت تمایل پاسخ دهید. احساس شما به ائمه معصومین(ع)چیست و آیا تا به حال به سفرهای زیارتی مشرف شده اید؟

- با توجه به تعاریف کاملا مشهود است که علاقه ای وجود دارد و آخرین باری که به زیارت مشرف شدم زیارت امام رضا (ع) بوده که مدت ده روز آنجا بودم و باز هم دنبال فرصتی هستم که سفر زیارتی به مشهد یا اماکن مقدس دیگر داشته باشم.

-‌ آخرین سوال در این جلسه این است که تحولات معنوی شاگردانتان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

- یک تصور عامه هست که مردم فکر می‌کنند کسی که آمد چند ترم را در کلاس‌هایی در زمینه خودشناسی گذراند، عارف شده و تسلط کاملی بر عرفان دارد. خیر. هر کلاسی با توجه به مباحث مطرح شده تاثیرات نسبی دارد و هرکس در پایان کلاس می تواند نموداری بکشد و طبق نمودار وضعیت خود را با قبل قیاس کند. مثلا کسی که روزی ده بار عصبانی می‌شده، می‌بیند عصبانیت او به هفت بار و سپس پنج بار در روز کاهش می‌یابد. یعنی به مرور به تعادل بیشتری می‌رسد. این نسبی است و مطلق نیست که دیگر اصلا عصبی نشود یا با یک کلاس همه چیز را بفهمد. اما متاسفانه بسیاری از ما مطلق گراییم. کسی می‌آید و می‌گوید من نسبتا وضعیتم بهتر است؛ اما تا کمی عصبی می شود، می‌گویند این چه کلاسی بود که رفتی؟! در حالی که با این کلاس‌ها کسی عارف نمی‌شود. این کلاس‌ها می‌خواهد زمینه‌ای ایجاد کند تا افراد در راه کمال قدم بر دارند.

ما آماری که از دوستان مجموعه داریم، این است که عده بسیار زیادی می‌گویند ما کیفیت اعمال عبادیمان بهتر شده. این را من نمی‌گویم. همین که آنها ابراز رضایت می‌کنند، کافی است و اگر اینطور نبود، کسی دنبال این کلاس‌ها نمی‌آمد. اگر کلاسی هست، یعنی تاثیرات مثبت اتفاق افتاده . شهود زیادی هستند که تاثیرات مثبت عبادی و تاثیرات مثبت روانی، جسمی، معنوی و ... را گزارش می‌دهند و آمار نشان می‌دهد که با لطف خدا کلاسها تاثیرات خوبی داشته است.

- بسیار متشکریم که با حوصله زیاد به پرسش‌های ما پاسخ دادید. آیا می‌توانیم این قول را از شما بگیریم که در صورت مواجهه با ابهامات دیگر، باز هم در صدد نظرخواهی از شما بر آییم؟

صد در صد. من منتظر هستم و استقبال می‌کنم. حتی لازم می‌دانم جلسات هفتگی پرسش و پاسخ داشته باشیم تا رفع ابهام کنم.

-‌ باز هم از شما تشکر می‌کنیم.

دوست عزیز

لطفا کمی حوصله به خرج دهید و با صبر مصاحبه را مطالعه فرمائید. همه عزیزان جوابهایشان را خواهند گرفت.

ان الله مع الصابرین.

با صبر و حوصله بخونید لطفا".

با سلام و عرض ادب :Gol:

پس لطفاً مصاحبه های مربوط به قرآن را زودتر ارسال کنید.

با تشکر
یا حق

به نام بی نام او بیا تا شروع کنیم / در امتداد شب نشینیم و طلوع کنیم

اگر دقت می فرمودید و با صبر مطالعه می کردید، جوابتان را در مورد قرآن می گرفتید. ولی ظاهرا" نگرفته اید. مهم نیست. یک بار دیگر قسمتی از مصاحبه شماره 1 را که مربوط به قرآن و از زبان استاد طاهری است، درح می کنم.
:Gol:

مهم نیست چگونه و چطور و چند / به یک تلنگر ساده بیا تا رجوع کنیم
:Gol:
-‌ پیامبر اسلام(ص) به امت خود فرمودند که دو امانت گرانبها برای شما باقی می‌گذارم: قرآن و عترت(ع). آیا درباره رابطه قرآن و عترت نظری دارید؟

قرآن قانون اساسی است و عترت کسانی هستند که این قانون را اجرا می‌کنند. کاملا هم برای ما قابل قبول است. نمونه عملی آن قانون، عترت است.

دلیل این که ما را به عترت ارجاع می‌دهند،‌ این است که آن‌ها بهترین دریافت کنندگان پیام‌های قرآن هستند. بگذارید از یک مثال استفاده کنم. وقتی رعد و برق می زند، اول به نوک‌تیزترین و مرتفع‌ترین ساختمان‌ها برخورد می‌کند و جریان الکتریکی جذب آن‌ها می‌شود. همه ما در نور هدایت غوطه‌وریم. این نور به کدام‌یک از ما اصابت و اثر می کند؟ به مستعدترینها. ... همان‌طور که اگر مقاله ای در یک موضوع علمی چاپ شود، همه آن را می‌بینند. اما چه کسانی از آن بهترین استفاده را می‌کنند؟ کسانی که مستعدترند. در مورد هدایت هم همین‌طور است. چه کسانی بیشتر از بقیه استفاده می‌کنند؟ قاعدتا انبیا و اولیا. به دلیل اینکه اثبات کرده‌اند آمادگی آنها از همه بیشتر است و گیرندگی آن‌ها از همه بالاتر است.

:Gol:

ببین که خاک چگونه به سجده افتاده است / چرا غرور و تفاخر؟ بیا تا رکوع کنیم

با سلام و تشکر

نقل قول:
اگر دقت می فرمودید و با صبر مطالعه می کردید، جوابتان را در مورد قرآن می گرفتید. ولی ظاهرا" نگرفته اید. مهم نیست. یک بار دیگر قسمتی از مصاحبه شماره 1 را که مربوط به قرآن و از زبان استاد طاهری است، درح می کنم.

بنده در آن لحظه هنوز مصاحبه های جدیدی را که گذاشتید مطالعه نکرده بودم. ولی با این حال باز هم پاسخ سؤالم را نگرفتم.

نقل قول:

-‌ پیامبر اسلام(ص) به امت خود فرمودند که دو امانت گرانبها برای شما باقی می‌گذارم: قرآن و عترت(ع). آیا درباره رابطه قرآن و عترت نظری دارید؟
قرآن قانون اساسی است و عترت کسانی هستند که این قانون را اجرا می‌کنند. کاملا هم برای ما قابل قبول است. نمونه عملی آن قانون، عترت است.
دلیل این که ما را به عترت ارجاع می‌دهند،‌ این است که آن‌ها بهترین دریافت کنندگان پیام‌های قرآن هستند. بگذارید از یک مثال استفاده کنم. وقتی رعد و برق می زند، اول به نوک‌تیزترین و مرتفع‌ترین ساختمان‌ها برخورد می‌کند و جریان الکتریکی جذب آن‌ها می‌شود. همه ما در نور هدایت غوطه‌وریم. این نور به کدام‌یک از ما اصابت و اثر می کند؟ به مستعدترینها. ... همان‌طور که اگر مقاله ای در یک موضوع علمی چاپ شود، همه آن را می‌بینند. اما چه کسانی از آن بهترین استفاده را می‌کنند؟ کسانی که مستعدترند. در مورد هدایت هم همین‌طور است. چه کسانی بیشتر از بقیه استفاده می‌کنند؟ قاعدتا انبیا و اولیا. به دلیل اینکه اثبات کرده‌اند آمادگی آنها از همه بیشتر است و گیرندگی آن‌ها از همه بالاتر است.

این پاسخ سؤالات من نیست. بنده عرض کردم:

لطفاً بفرمایید که در این عرفان، جایگاه قرآن چیست؟ آیا قرآن را کلام خداوند می دانید؟ آیا قبول دارید که قرآن متعلق به تمام زمانهاست؟ آیا می پذیرید که قرآن جدا کننده حق از باطل است؟ آیا قبول دارید که در قرآن نوک سوزنی دروغ و خطا وجود ندارد؟

چیزی هم به آن اضافه می کنم:

آیا کلامی غیر از قرآن هم می تواند در حد قرآن شود؟ آیا قرآن را از جنسی متفاوت می دانید، یا اینکه صرفاً هدایت کننده ای است کنار دیگر هدایت کنندگان؟

با خواندن مصاحبه های جدید، سؤالاتی جدید هم مطرح می شوند:

نقل قول:

- امیرالمومنین(ع) فرموده‌اند که من صراط مستقیم هستم و ائمه اطهار هم این موضوع را تایید کرده‌اند. نظر شما چیست؟ چه ارتباطی بین صراط و امام هست؟

-‌ شما در امور عادی بر می خورید به اینکه مثلا در رشته ای مثل کامپیوتر می‌گویند فلانی خدای این کار است. خدای این کار است یعنی چه؟ یعنی در واقع تسلط او در این رشته بیش از دیگران است. می‌گویند این کار را اگر می خواهی انجام دهی، این فرد راهش است. من از اصطلاحات عامیانه استفاده می‌کنم. یعنی وقتت را تلف نکن و این طرف وآن طرف نرو. او کوتاه‌ترین راه را به تو نشان می‌دهد. ممکن است بلدهای مختلفی باشند اما یک بلد می‌آید و کوتاهترین راه را عرضه می کند. صراط مستقیم یعنی کوتاهترین فاصله بین دو نقطه. لذا امیرالمومنین(ع) می‌گویند من صراط هستم؛ یعنی من «راه» هستم یا عیسی مسیح(ع) می‌گویند من «در» هستم؛ تا چه کسی این در را بکوبد. اینها می‌گویند که ما آماده ایم تا کوتاه‌ترین فاصله را برای شما ترسیم کنیم . ما رفتیم و بلد راهیم . بلد راه یعنی خود راه. بلد راه را داشته باشی تضمین است که راه را بروی. اگر بلد راه را نداشته باشی، نمی توانی مطمئن باشی که در کوتاهترین فاصله به مقصد برسی. ممکن است کسی به مقصد برسد؛ اما وجود بلد راه خودش یک تضمین و ضمانت است. پس اگر بگوییم بلد راه مساوی است با خود راه، این گزاف نیست. من در هستم، یعنی بیایید تا از طریق من به حریم کمال وارد شوید.


این سخن یعنی که معرفت به اصطلاح راه بلدهای دیگر، از جنس معرفت پیامبران و اولیای خداست... این سخن یعنی اینکه صراط مستقیم تنها راه رسیدن به مقصد نیست... این سخن یعنی اینکه کسی بدون ائمه (ع) هم به مقصد ممکن است برسد. این سخن یعنی اینکه بدون شناخت امام (ع) هم می توان به حقیقت رسید...

نقل قول:
‌ حدیثی از امام رضا(ع) با عنوان «سلسله‌الذهب» نقل شده است که خداوند فرمود: «کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» یعنی کلمه «لا اله الا الله» دژ من است و هرکس وارد این دژ شود از عذاب من در امان است. سپس فرمودند «بشرطها و شروطها و انا من شروطها» یعنی این شروطی دارد و من یکی از آن شرط‌ها هستم. شما چه برداشتی از این قول امام(ع) دارید؟-در خصوص این‌که «لا اله الا الله» دژی است که هرکس به مفهوم آن برسد از عذاب خلاص است باید گفت، چون عذاب به خاطر دوری است . اگر کسی برسد، پس از عذاب خلاص می‌شود. گفتیم کسی می‌تواند به قله بلندی برسد که بهترین بلد را در کنار خودش داشته باشد. ممکن است مفهوم «لا اله الا الله» را هر کس چیزی بگیرد و بگوید من وارد شدم. به خیلی از افراد اگر بگویند «آیا تو در دژ لا اله الا الله قرار داری؟» می‌گوید: صد در صد. اما در واقع کمتر کسی داخل دژ است. اگر محور وجودی ما «لا اله الا الله» شود، خیلی تغییرات ایجاد می‌شود. امام می گوید دنبال بلد دیگر نگرد. من کوتاه ترین مسیر را عرضه می‌کنم و تو را وارد دژ الهی می‌کنم.

خیر، امام (ع) می فرماید دنبال بلد دیگر نگرد، چون من تنها بلدی هستم که راه را می شناسم. امام (ع) می فرماید کسی که مرا به عنوان امام نشناسد، گمراه است، در صراط مستقیم نیست. امام (ع) می فرماید من صراط مستقیمم، و جز صراط مستقیم، هیچ راهی به مقصد نمی رسد.

قرآن وجود راههای متعدد را نمی پذیرد، و صراط مستقیم تنها راه رسیدن به مقصد است. نه اینکه راههای متعددی هستند که همه به حقیقت می رسند، و صراط مستقیم بهترین آنها باشد.

نقل قول:

‌ ما از شما انتظار نداریم که درباره‌ی جزئیات مسائل دینی اظهار نظر کارشناسانه کنید؛ اما از آن‌جا که اعتقادات دینی و فهم شما را نسبت به این ارکان قوی می‌یابیم، اجازه دهید این سوال را هم مطرح کنیم که منظور از این که ائمه معصومین(ع) وارث انبیا معرفی می‌شوند، چیست؟
- من باز مثالی می‌زنم. در جنگهای قدیم، هر لشکری عَلَمی داشته که بر پا بودن آن، نشانه پابرجایی این لشکر بوده. اگر علم می‌افتاد، باعث تضعیف روحیه خودی ها و تقویت مخالفان می‌شد. به همین دلیل، همه چشمشان به علم و علمدار بوده. همیشه علمدار، فرد از جان گذشته‌ای بوده است. چون بیشتر در معرض خطر قرار داشته. علمدارها زودتر کشته می‌شدند؛ اما افتخار لشکر بودند. حال اگر علمدار را می‌زدند و علم می‌افتاد دوباره یک نفر علم را بلند می‌کرد و تا آخر تعداد زیادی از علمدارها کشته می‌شدند. علمداری که می‌آید پرچم علمدار قبلی را بلند می کند، وارث است. وارث، یک رسالت دارد. این وراثت، وراثت ژنتیکی نیست بلکه وراثت رسالتی است. حتی در عصر ظهور هم اینگونه است که عده ای وارث خیر و عده ای وارث شر هستند. هر کدام از ما به یک شکلی در برپایی علم حق یا باطل می توانیم علمدار باشیم و بگوییم ما وارث حسین‌ها هستیم و یا وارث یزیدها. باید ببینیم علم چه کسی را برافراشته نگه داشته‌ایم. این‌ها را توضیح دادم که بگویم ائمه(ع) در زنده نگه داشتن رسالت الهی وارث انبیا هستند؛ یعنی علمدار کمال هستند.

یک، طبق روایات وارث پیامبر باید از نسل او باشد. دو، هیچ کس نمی تواند ادعای علمداری دین خدا را بکند. علمدار فقط معصومین (ع) هستند و بس. بقیه سرباز آنها هستند.

نقل قول:
-‌ تقریبا پاسخ سوالی که می‌خواهم مطرح کنم را از توضیحات شما دریافت کردم؛ با این حال چون به دنبال تصریح و تبیین خود شما هستم، پرسش می‌کنم. با توجه به اینکه همیشه از صلوه و اتصال یک جا یاد می کنید،لطفا بفرمایید آیا از نظر شما اتصال و ارتباط با خدا همان نماز است و دیگر نیازی به اقامه نماز آن‌طور که در دین مبین اسلام توصیه شده نیست؟


در بحث رحمانیت این توضیح را داشته‌ایم که حلقه های رحمت عام الهی بسیار است و در هر حلقه به نوعی از تسهیلات الهی بر می‌خوریم . در صلوه مجموعه حلقه‌های رحمانیت به خودی خود جاری است. در یک جا اختصاصا هر کدام را دنبال می‌کنیم و یک جا مجموعه کل را داریم . در نماز «بسم الله الرحمن الرحیم» را داریم که در کلمه رحمانِ آن همه چیز جاری است. در نماز مجموعه‌ای از کل چیزهایی که باید به آن برسیم را یک‌جا داریم؛ مثل یک فروشگاه بزرگ که همه چیز در آن است و یک فروشگاه کوچک که فقط اجناس کمی دارد. صلوه به منزله یک مرکز عرضه‌ی بسیار عظیم است؛ ولی در مورد هرکدام از حلقه‌ها می‌توان آن‌ها را به یک فروشگاه کوچک برای خرید یک جنس خاص تشبیه کرد (گرچه که این مثال خیلی هم متناسب نیست؛ چون ما با خدا خرید و فروشی نداریم و فقط از لطف او برخوردار می‌شویم). پس مثلا ارتباط فرادرمانی هرگز جای نماز را نمی‌گیرد و هر چیزی جای خود را دارد.

خیر، نماز مجموعه ای از فیوضات الهی نیست که اگر نصف آن را بخوانیم، از نصف آن برخوردار شویم. نماز بسته ای کامل، و واجب است. اگر قسمتی از نماز را انجام ندهیم، کل آن نماز باطل و فاقد هر گونه ارزش معنوی است. این سخن که نماز فروشگاهی بزرگ، و اجزای آن فروشگاههایی کوچک هستند، با اسلام و قرآن مغایرت داشته، حقیقت نماز را زیر سؤال می برد.

معنویت نماز قابل مقایسه با معنویت دیگر کارها نیست، و اگر کسی نمازش قضا شود، فقط خود نماز جای آن را می گیرد و مثلاً کفاره پولی آن را جبران نمی کند.

این قبیل صحبت ها، جا را برای سوءاستفاده چی ها باز می کند، و باعث می شود که کم کم گوشه دین سابیده شود. وقتی شما می گویید نماز یک فروشگاه بزرگ است، پیرو شما خواهد گفت که خوب ما فعلاً از فروشگاههای کوچک آغاز می کنیم. احکام دین نباید با هم قاطی شوند.

تا همین جای کار، اختلافات اصولی و اساسی بسیاری با قرآن و اسلام و تشیع مشهود است. خوشحال می شویم که در این رابطه توضیح داده، عقاید خودتان را روشن و واضح تبیین کرده، به سؤالات روشن پاسخ دهید.

با تشکر مجدد

یا حق

بی نام عزیز:

من فکر می کنم شما یک بار دیگر باید به این مواردی که درج شد و خواندید و الان دوباره درج می کنم دقت فرموده و قسمتهایی را که "های لایت" کرده ام را بیشتر غور فرمائید. این جملات بسیار بسیار ساده هستند. اصلا پیچیدگی خاصی ندارند. اگر خودمان را از کلاف پیچ در پیچ پیش فرض های ذهنی مان رها کنیم و بی طرف بخوانیم، تلنگری ساده تر از این جملات نخواهیم یافت.

بشوی اوراق اگر هم درس مایی / که درس عشق در دفتر نباشد

هیچ دوپهلویی که شما قصد القاء آن را دارید، از این جملات مستفاد نمی گردد.

دعایی هم برای همه مان از درگاه باریتعالی مسئلت دارم: " بار الها! ما را مصداق آیات شریفه: ختم الله علی قلوبهم و علی ابصارهم غشاوه ... صم بکم عمی فهم لا یرجعون ...نفرما. آمین یا رب العالمین."

در مود قرآن:

قرآن قانون اساسی است و عترت کسانی هستند که این قانون را اجرا می‌کنند.... کاملا هم برای ما قابل قبول است.

کلامی غیر از قرآن نمی تواند در حد قرآن باشد. دقت فرمائید به حرفهای استاد طاهری:
یک فضایی داریم که انسان میتواند در ان فضا نفوذ کند و اصطلاحا یک الهامی را بگیرد ، الهامی را دریافت بکند و تمام داشته های بشر ریشه اش از الهام یا از همان علم الهی است ،خودش که چیزی نداشته ، چیزی نداره و پایه علوم الهام است.
مگر این مختص پیغمبر ها نیست؟
آن وحی است. یک دریافت عام داریم که همه انسانها ، حتی میشود گفت زنبور عسل همه و همه در معرض یک دریافت عام هستند، یک دریافت خاص است ، آن دریافت خاص مبرا از اشتباه است، مبرا از وسوسه های مختلف است مأموریت خاص بوده و کاملاً بحثش جداست. اما در الهام احتمال اشتباه هست ممکن است که الهام شیطانی باشد ممکن است الهام رحمانی باشد ...

در مورد ائمه معصومین و اینکه یگانه بلد راه آنها هستند:

ممکن است بلدهای مختلفی باشند اما یک بلد می‌آید و کوتاهترین راه را عرضه می کند. ... صراط مستقیم یعنی کوتاهترین فاصله بین دو نقطه. لذا امیرالمومنین(ع) می‌گویند من صراط هستم؛ یعنی من «راه» هستم. ... بلد راه مساوی است با خود راه ...

در مورد نماز:
در نماز مجموعه‌ای از کل چیزهایی که باید به آن برسیم را یک‌جا داریم؛ ... صلوه به منزله یک مرکز عرضه‌ی بسیار عظیم است؛ ... پس مثلا" [یعنی ارتباطات دیگر را هم می توان در این مثال جایگزین کرد] ارتباط فرادرمانی هرگز جای نماز را نمی‌گیرد و هر چیزی جای خود را دارد.

والسلام علی من اتبع الهدی.

با سلام و عرض ادب :Gol:

با اجازه، دعایی را که کردید کمی گسترش داده، به آیه های بعدی آن هم اشاره می کنم. خدایا ما را از این گروه قرار مده (سوره 2):

خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ ﴿۷﴾
خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده و بر ديدگانشان پرده‏اى است و آنان را عذابى دردناك است (۷)

وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ ﴿۸﴾
و برخى از مردم مى‏گويند ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورده‏ايم ولى گروندگان [راستين] نيستند (۸)

يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۹﴾
با خدا و مؤمنان نيرنگ مى‏بازند ولى جز بر خويشتن نيرنگ نمى‏زنند و نمى‏فهمند (۹)

فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿۱۰﴾
در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت (۱۰)

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿۱۱﴾
و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مى‏گويند ما خود اصلاحگريم (۱۱)

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ ﴿۱۲﴾
بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمى‏فهمند (۱۲)

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ ﴿۱۳﴾
و چون به آنان گفته شود همان گونه كه مردم ايمان آوردند شما هم ايمان بياوريد مى‏گويند آيا همان گونه كه كم خردان ايمان آورده‏اند ايمان بياوريم هشدار كه آنان همان كم‏خردانند ولى نمى‏دانند (۱۳)

وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ ﴿۱۴﴾
و چون با كسانى كه ايمان آورده‏اند برخورد كنند مى‏گويند ايمان آورديم و چون با شيطانهاى خود خلوت كنند مى‏گويند در حقيقت ما با شماييم ما فقط [آنان را] ريشخند مى‏كنيم (۱۴)

اللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۱۵﴾
خدا [است كه] ريشخندشان مى‏كند و آنان را در طغيانشان فرو مى‏گذارد تا سرگردان شوند (۱۵)

أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ ﴿۱۶﴾
همين كسانند كه گمراهى را به [بهاى] هدايت‏خريدند در نتيجه داد و ستدشان سود[ى به بار] نياورد و هدايت‏يافته نبودند (۱۶)

مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ ﴿۱۷﴾
مثل آنان همچون مثل كسانى است كه آتشى افروختند و چون پيرامون آنان را روشنايى داد خدا نورشان را برد و در ميان تاريكيهايى كه نمى‏بينند رهايشان كرد (۱۷)

صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ ﴿۱۸﴾
كرند لالند كورند بنابراين به راه نمى‏آيند (۱۸)

آمین.

ادامه در پست بعدی...

نقل قول:
در مود قرآن:
نقل قول:

قرآن قانون اساسی است و عترت کسانی هستند که این قانون را اجرا می‌کنند.... کاملا هم برای ما قابل قبول است.

نقل قول:

کلامی غیر از قرآن نمی تواند در حد قرآن باشد. دقت فرمائید به حرفهای استاد طاهری:
یک فضایی داریم که انسان میتواند در ان فضا نفوذ کند و اصطلاحا یک الهامی را بگیرد ، الهامی را دریافت بکند و تمام داشته های بشر ریشه اش از الهام یا از همان علم الهی است ،خودش که چیزی نداشته ، چیزی نداره و پایه علوم الهام است.
مگر این مختص پیغمبر ها نیست؟
آن وحی است. یک دریافت عام داریم که همه انسانها ، حتی میشود گفت زنبور عسل همه و همه در معرض یک دریافت عام هستند، یک دریافت خاص است ، آن دریافت خاص مبرا از اشتباه است، مبرا از وسوسه های مختلف است مأموریت خاص بوده و کاملاً بحثش جداست. اما در الهام احتمال اشتباه هست ممکن است که الهام شیطانی باشد ممکن است الهام رحمانی باشد ...

بنده در رابطه با قرآن سؤالاتی بسیار بسیار ساده پرسیدم که پاسخ آنها یک کلمه است. بله یا خیر. نمی دانم اصرار شما برای طفره رفتن از پاسخ صریح به این سؤالت چیست...

ببینید، ایشان گفتند که قرآن قانون اساسی است. سؤال روشن است، قانون اساسی یعنی چی؟ من می گویم قرآن خیلی فراتر از یک قانون بوده، بیان هر چیزی است. علم ازل تا ابد است، و هرچه با آن تناقض داشته باشد باطل، و هرچه با آن مطابقت داشته باشد حق است.

صراحتاً این را اعلام می کنم، و از کسی هم بیمی ندارم. شما هم، اگر نماینده عرفان حلقه هستید، و صلاحیت پاسخگویی دارید، جواب سؤالات بنده را بدهید. خیلی صریح. یک کلمه است. بله یا خیر؟

اگر هم صلاحیت پاسخگویی ندارید، با عرض پوزش، قصد جسارت ندارم، ولی بگویید بزرگترتان بیاید.

نقل قول:
در مورد ائمه معصومین و اینکه یگانه بلد راه آنها هستند:
نقل قول:

ممکن است بلدهای مختلفی باشند اما یک بلد می‌آید و کوتاهترین راه را عرضه می کند. ... صراط مستقیم یعنی کوتاهترین فاصله بین دو نقطه. لذا امیرالمومنین(ع) می‌گویند من صراط هستم؛ یعنی من «راه» هستم. ... بلد راه مساوی است با خود راه ...

چرا جملات مصاحبه را سانسور می کنید، و فقط آنهایی را که به نفعتان است مطرح می کنید؟

نقل قول:
- امیرالمومنین(ع) فرموده‌اند که من صراط مستقیم هستم و ائمه اطهار هم این موضوع را تایید کرده‌اند. نظر شما چیست؟ چه ارتباطی بین صراط و امام هست؟


نقل قول:

-‌ شما در امور عادی بر می خورید به اینکه مثلا در رشته ای مثل کامپیوتر می‌گویند فلانی خدای این کار است. خدای این کار است یعنی چه؟ یعنی در واقع تسلط او در این رشته بیش از دیگران است. می‌گویند این کار را اگر می خواهی انجام دهی، این فرد راهش است. من از اصطلاحات عامیانه استفاده می‌کنم. یعنی وقتت را تلف نکن و این طرف وآن طرف نرو. او کوتاه‌ترین راه را به تو نشان می‌دهد. ممکن است بلدهای مختلفی باشند اما یک بلد می‌آید و کوتاهترین راه را عرضه می کند. صراط مستقیم یعنی کوتاهترین فاصله بین دو نقطه. لذا امیرالمومنین(ع) می‌گویند من صراط هستم؛ یعنی من «راه» هستم یا عیسی مسیح(ع) می‌گویند من «در» هستم؛ تا چه کسی این در را بکوبد. اینها می‌گویند که ما آماده ایم تا کوتاه‌ترین فاصله را برای شما ترسیم کنیم . ما رفتیم و بلد راهیم . بلد راه یعنی خود راه. بلد راه را داشته باشی تضمین است که راه را بروی. اگر بلد راه را نداشته باشی، نمی توانی مطمئن باشی که در کوتاهترین فاصله به مقصد برسی. ممکن است کسی به مقصد برسد؛ اما وجود بلد راه خودش یک تضمین و ضمانت است. پس اگر بگوییم بلد راه مساوی است با خود راه، این گزاف نیست. من در هستم، یعنی بیایید تا از طریق من به حریم کمال وارد شوید.

بنده شبهه تراشی نکردم، اگر تمام جملات آن قسمت از مصاحبه را در نظر بگیرید، خواهید دید که شبهه مطرح شده کاملاً وارد است. کاملاً مشخص است که ایشان معتقدند غیر از صراط مستقیم، راههای دیگری هم هستند که سرانجام به مقصد می رسند، و این مغایرت آشکار با قرآن و اسلام دارد.

بهتر است بگوییم اصلاً شبهه ای مطرح نشده، معنی جملات ایشان از ظاهرش کاملاً آشکار است و نیازی به تفسیر و تأویل ندارد.

نقل قول:
در مورد نماز:

نقل قول:

در نماز مجموعه‌ای از کل چیزهایی که باید به آن برسیم را یک‌جا داریم؛ ... صلوه به منزله یک مرکز عرضه‌ی بسیار عظیم است؛ ... پس مثلا" [یعنی ارتباطات دیگر را هم می توان در این مثال جایگزین کرد] ارتباط فرادرمانی هرگز جای نماز را نمی‌گیرد و هر چیزی جای خود را دارد.

شبهه مطرح شده این نیست که شما نماز را واجب می دانید یا خیر. مسئله این است که نظرات مطرح شده درباره تعریف نماز با اسلام مغایرت دارند.

استفاده از کلمات یک جا، به این معنی است که چیزهایی که در نماز هستند، در جاهای دیگر هم یافت می شوند. این حرف غلط است.

منتظر پاسخ سؤالات مطرح شده، مخصوصاً درباره قرآن هستم.

با تشکر مجدد
یا حق

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام


دوست گرامی نماینده عرفان کیهانی !

درست است که شما مطالب مصاحبه را میگذارید و به نوعی پاسخ میدهید !

اما هر پاسخی نمی تواند پاسخ قانع کننده باشد ، باید خدمتتان عرض کنم در مباحث این چنینی طرح سوالات باید همراه با پاسخ های صریح و بدون ابهام باشد !

برای نمونه جناب طاهری فرمودند : امیرالمومنین به معنای راه بلد ، کسی که کوتاهترین راه را میداند !

یک سوال : آیا غیر از امیرالمومنین و بیقیه ائمه شخص دیگری هم راه را میداند ؟؟ اگر میداند لطفاً به مامعرفی اش کنید !

این یک تناقض آشکار با تعالیم غنی شیعی است در حالی که جناب طاهری خود را شیعه و پیرو قرآن و ائمه میداند !

اگر ایشان میگویند غیر از حضرت امیر اشخاص دیگری هم راه بلد هستند ( حالا هر چند راهشان طولانی تر باشد ، اینجا طولانی و یا کوتاه بودن مطرح نیست بلکه صلاحیت رساندن به مقصد هدف ماست ) میتوانند یک مدعای قرآنی و یا روایی بیاورند ؟

خواهش میکنم در این موارد پاسخ صریح بدهید !

در ضمن وقتی ما این حرف را میزنیم بنا را بر تعصب و تحجر نگذارید ، زیرا از ابتدا تا به انتهای این عقیده از قرآن و عترت گرفته شده ! یعنی این عقیده برای ماست اگر قرآن را قبول داریم بعنوان کتاب خدا و سرچشمه هدایت الهی و ثقل اکبر !!!!!

اما در مورد قرآن ، نظرات جناب طاهری نظراتی کاملاً شخصی است ، اگه قرار باشه هر کسی ( قصد توهین ندارم منظور هر شخصیتی ) بیاید و با توجه به سطح علم خود ( کم و یا زیاد ) در مورد ساختار قرآن نظر بدهد ، میتوانید تصور کنید چه میشود ؟؟؟ و آیا آنوقت این قرآن نیست که بازیچه دست انسانها خواهد شد ؟؟؟ و آیا آنوقت میتوان گفت انسانها تابع قرآن هستند در حالی که قرآن ابزار دست آنهاست ؟؟؟

در حالی که ما موظفیم خدا را بشناسیم آنگونه که او خواسته ! عبادتش کنیم آنگونه که او خواسته ! قرآنش را در مسیر هدایت به کار ببندیم آنگونه که او خواسته ! سر تسلیم در برابر حججش فرود بیاوریم ، آنگونه که او خواسته ! و نهایتاً آنگونه باشیم که او خواسنه و اگر اینگونه بودیم عبد هستیم !

اما سوالی دیگر ، جناب آقای طاهری در خصوص انتخاب روش سیر و سلوک خود و دریافت الهامات چه دلیل قرآنی دارند ؟
آیا اصلاً تکیه به الهامات میتواند یقین بخش باشد ؟ ( این سوال در مصاحبه پرسیده شده اما جواب کاملی نداشته )
ایشان همانطور که فرمودند حضرت امیر و بقیه ائمه را راه بلد میدانند ! میتوانند دلیلی روایی از ائمه بعنوان سند در راستای صحت عرفان خود ارائه دهند ؟

همه این سوالات که در این بخش پرسیم در این سوال خلاصه میشود !

آیا ایشان میتوانند به ما بقبولانند که ائمه ما را به اینچنین معرفتی سوق داده اند و تا به حال از آن غافل بوده ایم !

ضمن اینکه بحث در مورد عرفان و ابعاد آن و افرادی که در این وادی به خطا رفته اند و . . . بحثی فوق العاده تخصصی است و در چند پُست و تایپیک نمی شه جمعش کرد !

اما جناب طاهری فرمودند در این مجموعه خبری از مراد و مرید پروری نیست ! اما فاصله سخن تا عمل فرسنگ هاست !

بنده یه سری به وبلاگ ایشان زدم و تعدادی از نظرات را خواندم ! نمی دانم بگویم خجالت کشیدم یا تعجب کردم !

عشق و علاقه به استاد چیزی است توجیه پذیر و به هیچ وجه نمی توان آنرا انکار نمود ! اما زمانی که از حدی خاص بالاتر میره حالت مراد و مرید پروری به خودش میگیره ! میشه بفرمایید آیا واقعاً این سخن های شاگردان ایشان در حد عشق و علاقه به استاد بوده یا خیر ؟

به خدا بنده برخی از آن تعابیر را فقط و فقط در مورد امام عصر علیه السلام به کار میبندم !

استاد عزیز خودم همواره وقتی هر شخصی از ایشان درخواست مینمود برایش دعا کند ( دقت کنید حتی عباراتی این چنینی !!! ) خودش را به شدت نزول میداد و آن شخص را به امام عصرش ارجاع میداد !

هر کسی در برخورد با ایشان به شدت متوجه امام عصر علیه السلام میشد و میفهمید که حتی اگر هم قرار باشد کسی برای ما دعا کند آن شخص بهتر است امام عصرمان باشد !

این تنها یک مثال بود و شاید بنده و امثال بنده بخاطر رشد در اینچنین چارچوب فکری نمی توانیم این مسائل را بپذیریم ! باز هم میگویم هر قدری که استاد شأنش عظیم باشد انسان باید خودش حد و حدود عشق و علاقه به او را رعایت کند و مطمئناً در همین رمینه هم استادش راهنمایش خواهد بود !

از مطالب تند و تیز بنده ناراحت نشوید ! گوشه هایی از آنچه در ذهنم بود را برایتان نوشتم به امید اینکه باب مباحثات دوستانه باز شود !


بازهم از شما دوست عزیز کمال تشکر را دارم و منتظر پاسخ هایتان خواهم بود !

با علی !

سلام بی نام جان.
بهتر بود "با نام" باشید چرا که یگانه بی نام، خداوند تبارک و تعالی است:
به نام بی نام او بیا تا شروع کنیم / در امتداد شب نشینیم و طلوع کنیم
مهم نیست چگونه و چطور و چند / به یک تلنگر ساده بیا تا رجوع کنیم
ببین که خاک چگونه به سجده افتاده است / چرا غرور و تفاخر؟ بیا تا رکوع کنیم

بنده، باز هم فکر می کنم شما یک بار دیگر، به این مواردی که درج شد و خواندید و الان دوباره مهمترین و اصلی ترین قسمتها را منتخب می کنم و درج می کنم دقت فرموده و قسمتهایی را که "های لایت" کرده ام را بیشتر غور فرمائید. اشتباه نفرمائید. سانسور نکرده ام. متن کامل در پستهای قبلی موجود است. شما را می خواهم متوجه این نکته گردانم که این جملات بسیار بسیار ساده هستند. اصلا پیچیدگی خاصی ندارند. همان جواب صریح و یک کلمه ای "بله" ما هستند که منتظرید ببینید (اگر دقت فرمائید). مغالطه نفرمائید اگر چنانچه می خواهید به نتیجه برسید. خودتان را از کلاف پیچ در پیچ پیش فرض های ذهنی تان رها کنید و بی طرف بخوانید، تلنگری ساده تر از این جملات نخواهیم یافت. پاسخی صریحتر از اینها نمی توانست جواب شما باشد از طرف استاد طاهری. دیگر اگر این منتخب ترین قسمتها را هم نبینید، باید خدمتتان عرض کنم که وارد جهل مرکب شده اید و دیگر وظیفه من در این مورد تمام است. تنبیه اینچنین مواردی را خداورند تبارک و تعالی خودشان در قرآن عظیم فرموده اند: ختم الله علی قلوبهم و علی ابصارهم غشاوه. خداوند مهر اتمام زده است. پس ما دیگر چه کاره ایم. طلب خیرهای لازم را برایتان دارم. به امید باز شدن قفل عظیم ذهنی تان می مانیم چون نا امیدی فاز منفی و جنود الشیطان است. با توکل بر خدا، هرگز وارد آن نخواهیم شد.
در مود قرآن:
قرآن ... کاملا .. برای ما قابل قبول است. ... آن وحی است. ... دریافت خاص است ... مبرا از اشتباه ... مبرا از وسوسه های مختلف است.


در مورد ائمه معصومین و اینکه یگانه بلد راه آنها هستند و یگانه راه همان صراط مستقیم است: ممکن است بلدهای مختلفی باشند اما یک بلد می‌آید و کوتاهترین راه را عرضه می کند. ... صراط مستقیم یعنی کوتاهترین فاصله بین دو نقطه. لذا امیرالمومنین(ع) می‌گویند من صراط هستم؛ یعنی من «راه» هستم. ... بلد راه مساوی است با خود راه ...

در مورد نماز:.. پس مثلا" [یعنی ارتباطات دیگر را هم می توان در این مثال جایگزین کرد] ارتباط فرادرمانی هرگز جای نماز را نمی‌گیرد. ...

والسلام علی من اتبع الهدی.

با تشکر. فکر کنم پست فبلی، جواب سوالات شما را نیز می دهد. با توکل بر خدا، موفق باشید.

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
بهتر بود "با نام" باشید چرا که یگانه بی نام، خداوند تبارک و تعالی است:
به نام بی نام او بیا تا شروع کنیم / در امتداد شب نشینیم و طلوع کنیم
مهم نیست چگونه و چطور و چند / به یک تلنگر ساده بیا تا رجوع کنیم
ببین که خاک چگونه به سجده افتاده است / چرا غرور و تفاخر؟ بیا تا رکوع کنیم

ببینید، من اصلاً نمی دانم این شعر از کیست. از اول هم هیچ علاقه ای به شعر نداشتم. اصلاً هم معتقد نیستم که اشعار شعرا، مبرا از خطا هستند، به همین دلیل هرگز به آنها استناد نمی کنم. در نظر من تنها مستند قرآن و روایات معصومین (ع) است. ملاک تشخیص روایت جعلی از حقیقی هم به فرموده خود ائمه (ع) قرآن است... سوره 20:

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى ﴿۸﴾
خدايى كه جز او معبودى نيست [و] نامهاى نيكو به او اختصاص دارد (۸)
سوره 7:
وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَآئِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿۱۸۰﴾
و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد پس او را با آنها بخوانيد و كسانى را كه در مورد نامهاى او به كژى مى‏گرايند رها كنيد زودا كه به [سزاى] آنچه انجام مى‏دادند كيفر خواهند يافت (۱۸۰)

بر اساس قرآن، کسی حق ندارد خداوند را بی نام بداند. احتمالاً منظور شاعر اسم اعظم خداوند است که بنا بر بعضی اقوال، لفظ ندارد.

نقل قول:
بنده، باز هم فکر می کنم شما یک بار دیگر، به این مواردی که درج شد و خواندید و الان دوباره مهمترین و اصلی ترین قسمتها را منتخب می کنم و درج می کنم دقت فرموده و قسمتهایی را که "های لایت" کرده ام را بیشتر غور فرمائید. اشتباه نفرمائید. سانسور نکرده ام. متن کامل در پستهای قبلی موجود است. شما را می خواهم متوجه این نکته گردانم که این جملات بسیار بسیار ساده هستند. اصلا پیچیدگی خاصی ندارند. همان جواب صریح و یک کلمه ای "بله" ما هستند که منتظرید ببینید (اگر دقت فرمائید).

دقیقاً منتظر همین بودم. شما می توانستید این بله را همان روز اول بگویید... نیازی به این همه اتلاف وقت نبود. بنده هم خیلی خوب می دانم که از آن جملات این بله برداشت می شود، ولی به عنوان یک اصل به کسی اجازه نمی دهم که در بحثها دوپهلو صحبت کند، حتی نوک سوزنی. چرا که نوک سوزنی دوپهلو بودن این فرصت را به طرف مقابل می دهد که در هر لحظه ای مواضع خودش را عوض کند.

نقل قول:
مغالطه نفرمائید اگر چنانچه می خواهید به نتیجه برسید. خودتان را از کلاف پیچ در پیچ پیش فرض های ذهنی تان رها کنید و بی طرف بخوانید، تلنگری ساده تر از این جملات نخواهیم یافت. پاسخی صریحتر از اینها نمی توانست جواب شما باشد از طرف استاد طاهری. دیگر اگر این منتخب ترین قسمتها را هم نبینید، باید خدمتتان عرض کنم که وارد جهل مرکب شده اید و دیگر وظیفه من در این مورد تمام است.

مغالطه ای در کار نیست. جلوی سوءاستفاده های آتی را می گیرم. در ثانی، من اصلاً نمی دانم شما چه تلنگری می خواهید به بنده بزنید... در مصاحبه ها اعلام شد که جناب طاهری هیچ چیز جدیدی نیاورده اند، و می خواهند جوانان را به شیوه ای جدید به همان دین اسلام جذب کنند.

خوب بنده همین حالا به قرآن و ائمه (ع) و اسلام و غیره ایمان دارم، و واجبات شرعی را هم انجام می دهم. کورکورانه هم این کار را نمی کنم، و در آیات و روایات اندیشه می کنم. از نمازم هم فیض کافی را می برم. شما می خواهید بنده را به چه چیز جدیدی هدایت کنید؟ ناکجا آباد؟

نقل قول:
تنبیه اینچنین مواردی را خداورند تبارک و تعالی خودشان در قرآن عظیم فرموده اند: ختم الله علی قلوبهم و علی ابصارهم غشاوه. خداوند مهر اتمام زده است. پس ما دیگر چه کاره ایم. طلب خیرهای لازم را برایتان دارم. به امید باز شدن قفل عظیم ذهنی تان می مانیم چون نا امیدی فاز منفی و جنود الشیطان است. با توکل بر خدا، هرگز وارد آن نخواهیم شد.

من از دوپهلو صحبت کردن متنفرم. کدام قفل عظیم؟ چه خیر لازمی؟ اینها سؤالات اساسی است. عرفان حلقه دقیقاً چه چیزی می خواهد ارائه دهد؟ اگر بالا رفتن کیفیت عبادت است، اسلام خودش راهکار آن را دارد. 1400 سال است که دارد. نیازی نیست که کسی بیاید و متدهای جدیدی ارائه دهد. متدهای معصومین (ع) موجودند، و کسی که ادعا کند متد بهتری یافته است، خودش را برتر از معصومین (ع) دانسته.

نقل قول:
در مورد ائمه معصومین و اینکه یگانه بلد راه آنها هستند و یگانه راه همان صراط مستقیم است: ممکن است بلدهای مختلفی باشند اما یک بلد می‌آید و کوتاهترین راه را عرضه می کند. ... صراط مستقیم یعنی کوتاهترین فاصله بین دو نقطه. لذا امیرالمومنین(ع) می‌گویند من صراط هستم؛ یعنی من «راه» هستم. ... بلد راه مساوی است با خود راه ...

خودتان را به آن راه زده اید؟ ممکن است، یعنی اینکه ممکن است. یعنی احتمالش هست. به این معنی نیست که احتمالش نیست. یعنی احتمالش هست. کوتاهترین راه، یعنی راههای بلندتری هم هستند. یعنی راههای دیگری هم هستند. در ضمن، استدلال بنده بر اساس جملات صریح و آشکار جناب طاهری است که شما مدام آن را حذف می کنید، به دیگر قسمتهای آن اشاره می کنید:

نقل قول:
-‌ شما در امور عادی بر می خورید به اینکه مثلا در رشته ای مثل کامپیوتر می‌گویند فلانی خدای این کار است. خدای این کار است یعنی چه؟ یعنی در واقع تسلط او در این رشته بیش از دیگران است. می‌گویند این کار را اگر می خواهی انجام دهی، این فرد راهش است. من از اصطلاحات عامیانه استفاده می‌کنم. یعنی وقتت را تلف نکن و این طرف وآن طرف نرو. او کوتاه‌ترین راه را به تو نشان می‌دهد. ممکن است بلدهای مختلفی باشند اما یک بلد می‌آید و کوتاهترین راه را عرضه می کند. صراط مستقیم یعنی کوتاهترین فاصله بین دو نقطه. لذا امیرالمومنین(ع) می‌گویند من صراط هستم؛ یعنی من «راه» هستم یا عیسی مسیح(ع) می‌گویند من «در» هستم؛ تا چه کسی این در را بکوبد. اینها می‌گویند که ما آماده ایم تا کوتاه‌ترین فاصله را برای شما ترسیم کنیم . ما رفتیم و بلد راهیم . بلد راه یعنی خود راه. بلد راه را داشته باشی تضمین است که راه را بروی. اگر بلد راه را نداشته باشی، نمی توانی مطمئن باشی که در کوتاهترین فاصله به مقصد برسی. ممکن است کسی به مقصد برسد؛ اما وجود بلد راه خودش یک تضمین و ضمانت است. پس اگر بگوییم بلد راه مساوی است با خود راه، این گزاف نیست. من در هستم، یعنی بیایید تا از طریق من به حریم کمال وارد شوید.

خود قسمت سبز رنگ کافی است تا اعتقادات ایشان در این زمینه را آشکار کند. وقتی می گویند ممکن است کسی به مقصد برسد، یعنی اینکه احتمالش هست. یعنی بدون ولایت و امامت هم به مقصد می توان رسید. در حالی که پیامبر اکرم (ص) فرمودند کسی که امامش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.

از کی تا حالا ممکن بودن، به معنی احتمال صفر است؟؟؟

پس یا جناب طاهری اعتقادات نادرستی دارند، یا اینکه اینقدر تسلط و تمرکز روی سخنانشان ندارند که جملاتی هماهنگ با اعتقاداتشان به کار ببرند. هماهنگ که چه عرض کنم، 180 درجه خلاف...

نقل قول:
در مورد نماز:.. پس مثلا" [یعنی ارتباطات دیگر را هم می توان در این مثال جایگزین کرد] ارتباط فرادرمانی هرگز جای نماز را نمی‌گیرد. ...


بنده عرض کردم. بحث، بحث واجب بودن یا نبودن نماز نیست. بحث، بحث تعریف نماز است.

ببینید، کسی می آید و می گوید دو دو تا، پنج تا! 38 منهای 72، 10345! ماست سیاه است! پس E=mc^2.

نتیجه گیری نهایی، حقانیت استدلالات قبلی را ثابت نمی کند. هرچیزی سر جای خودش.

نقل قول:
والسلام علی من اتبع الهدی.

سوره 2:

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ ﴿۱۳﴾
و چون به آنان گفته شود همان گونه كه مردم ايمان آوردند شما هم ايمان بياوريد مى‏گويند آيا همان گونه كه كم خردان ايمان آورده‏اند ايمان بياوريم هشدار كه آنان همان كم‏خردانند ولى نمى‏دانند (۱۳)

نقل قول:
با تشکر. فکر کنم پست قبلی، جواب سوالات شما را نیز می دهد. با توکل بر خدا، موفق باشید.

خیر، اینطور نیست. لطفاً دست از استناد به مصاحبه های ناقص هم برداشته، پاسخ سؤالات را خودتان صریحاً بدهید. هیچ دلیلی برای این همه رازگونه سخن گفتن نیست. مگر اینکه نمی خواهید خودتان هیچ چیزی بگویید، و به این ترتیب، از خودتان سلب مسئولیت کنید...

شما بالاخره یا نماینده عرفان کیهانی هستید، یا نیستید. این را روشن کنید!

با تشکر مجدد
یا حق

می فرمایید:
خوب بنده همین حالا به قرآن و ائمه (ع) و اسلام و غیره ایمان دارم، و واجبات شرعی را هم انجام می دهم. کورکورانه هم این کار را نمی کنم، و در آیات و روایات اندیشه می کنم. از نمازم هم فیض کافی را می برم.
شما می خواهید بنده را به چه چیز جدیدی هدایت کنید؟ ناکجا آباد؟

می گوییم: خدا را شکر. مستدام باشید. التماس دعا.

می فرماید:
از کی تا حالا ممکن بودن، به معنی احتمال صفر است؟؟؟

عرض می کنم. از هیچوقت. بقیه را نخواندید: اما یک بلد می‌آید و کوتاهترین راه را عرضه می کند. ... صراط مستقیم یعنی کوتاهترین فاصله بین دو نقطه. لذا امیرالمومنین(ع) می‌گویند من صراط هستم؛ یعنی من «راه» هستم. ... بلد راه مساوی است با خود راه ...

نمی گوییم احتمالش صفر است. احتمالش هست، اما تنها بلدها ائمه هستند و از کسی نمی توان تبعیت کرد. باید از این نقاط ثقل استفاده کرد.

یک قدم به پیش برداشتیم. من کاره ای نیستم که تلنگری به شما بزنم. هوشمندی الهی کار خودش را خواهد کرد.

عرفان کیهانی(حلقه) دقیقا" می خواهد توکل و توسل را با حبل الله در ذهنها مقیم گرداند. انشاءالله.
واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا.
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست / هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

مقالات و مصاحبه های استاد، همگی در این سایت موجودند. با مراجعه و مطالعه، به سوالاتتان پی خواهید برد و خواهید فهمید عرفان حلقه در پی ارائه چه چیزی است:


:Gol:
من کوچکتر از آنم که نماینده عرفان "خدا محور-خدامحور" "حلقه" باشم. من در ابتدای راهم و پیرو مسیر قرب الی الله. من اگر توانسته باشم درسهای استاد عزیزم را انتقال بدهم، کار بزرگی کرده ام. دارم به وظیفه ای که به عهده دارم، عمل می کنم: امر به معروف. چون خودم و نسل جوان اینگونه معرفی اسلام را بهتر می فهمد و با کیفیت تر عمل می کند.
خوب اگر شما به این کیفیتها دست یافته اید که ما حرفی نداریم. با توکل بر خدا، موفق باشید. ما را هم دعا کنید. ما در پی اتحادیم. وحدت آخرین کلام ماست و پاشنه آشیل "دجال".
این همه نقش می و رنگ مخالف که نمود / یک فروع رخ ساقی است که در جام افتاد
:Gol:

با تشکر. طلب خیرهای ما برای شما. :Gol:

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
می گوییم: خدا را شکر. مستدام باشید. التماس دعا.

محتاجیم به دعا.

نقل قول:
عرض می کنم. از هیچوقت. بقیه را نخواندید: اما یک بلد می‌آید و کوتاهترین راه را عرضه می کند. ... صراط مستقیم یعنی کوتاهترین فاصله بین دو نقطه. لذا امیرالمومنین(ع) می‌گویند من صراط هستم؛ یعنی من «راه» هستم. ... بلد راه مساوی است با خود راه ...

نمی گوییم احتمالش صفر است. احتمالش هست، اما تنها بلدها ائمه هستند و از کسی نمی توان تبعیت کرد. باید از این نقاط ثقل استفاده کرد.

همین دیگر. تفاسیر شما از فرمایشات استاد گرامیتان با جملات صریح ایشان تناقض دارد. کجای سخنان ایشان آمده که حتماً باید از ائمه (ع) تبعیت کرد تا به حقیقت رسید؟ ایشان گفتند:

نقل قول:
...اگر بلد راه را نداشته باشی، نمی توانی مطمئن باشی که در کوتاهترین فاصله به مقصد برسی. ممکن است کسی به مقصد برسد؛ اما وجود بلد راه خودش یک تضمین و ضمانت است....

شما جملات به این روشنی را رها کرده اید، مدام توجه ما را به بقیه قسمتهای مصاحبه جلب می کنید؟ بحث این است که تمام مطالبی که در این قسمت از مصاحبه آمده با اسلام و قرآن مغایرت دارند، و گوینده این سخنان نمی تواند اعتقادات درستی داشته باشد...

نقل قول:
یک قدم به پیش برداشتیم. من کاره ای نیستم که تلنگری به شما بزنم. هوشمندی الهی کار خودش را خواهد کرد.

همین هوشمندی الهی... می شود بفرمایید معادل هوشمندی الهی در فلسفه و عرفان سنتی اسلامی چیست؟

نقل قول:
من کوچکتر از آنم که نماینده عرفان "خدا محور-خدامحور" "حلقه" باشم. من در ابتدای راهم و پیرو مسیر قرب الی الله. من اگر توانسته باشم درسهای استاد عزیزم را انتقال بدهم، کار بزرگی کرده ام. دارم به وظیفه ای که به عهده دارم، عمل می کنم: امر به معروف. چون خودم و نسل جوان اینگونه معرفی اسلام را بهتر می فهمد و با کیفیت تر عمل می کند.

بحث دقیقاً همین است که معلوم نیست چیزی که به آن امر می کنید معروف باشد. در ثانی، سخنان یک جریان یک طرف، روند عملی آن جریان طرف دیگر... در میان پیروان شما کسانی هستند که نه حجاب درستی دارند، نه نماز می خوانند، نه حلال و حرام را درست رعایت می کنند، در کلاسهای شما می روند و می آیند، و استاد گرامی امر به معروف و نهی از منکر نمی کند...

چرا صراحتاً اعلام نمی کنید که رعایت نکردن حجاب، نخواندن نماز، و غیره، عذاب اخروی به همراه دارد؟

لابد مبادا جوانانی که اینگونه بهتر می فهمند پراکنده شوند؟؟؟

نقل قول:
خوب اگر شما به این کیفیتها دست یافته اید که ما حرفی نداریم. با توکل بر خدا، موفق باشید. ما را هم دعا کنید. ما در پی اتحادیم. وحدت آخرین کلام ماست و پاشنه آشیل "دجال".

دقیقاً برعکس. بعضی چیزها نباید قاطی دین حق شود. هر اتحادی جایز نیست. شما اول باید ثابت کنید که از این جنسید، بعد. وقتی علمای بزرگی که در پست اول به آن اشاره شده، شما را زیر سؤال می برند، حتماً یک چیزی هست.

مگر این علمای بزرگ مرض دارند که جریانی اسلامی را غیر اسلامی بخوانند؟ آنها که سالهاست دارند به دین خدمت می کنند، و هیچ برچسبی هم به آنها نمی چسبد. خیلی هم افراد فهمیده ای هستند، و درباره همه چیز تحقیق می کنند. یعنی ادعا می کنید بدون تحقیق حکم صادر می کنند؟ یا اینکه رسماً با نظر آنها درباره اسلام مخالفید؟

راستی، منظور از انتخاب این نشان برای عرفان حلقه چیست؟ چرا این نشان اینقدر شبیه به نشان یین و یانگ شرقی هاست که به وفور از آن در عرفانهای جعلی و وارداتی استفاده می شود؟ با این نشان چه چیزی را می خواهید بگویید؟

نقل قول:
مقالات و مصاحبه های استاد، همگی در این سایت موجودند. با مراجعه و مطالعه، به سوالاتتان پی خواهید برد و خواهید فهمید عرفان حلقه در پی ارائه چه چیزی است:


رسم است، وقتی کسی برای تبلیغ چیزی می آید، خودش مطالب را بیان کند، نه اینکه ما را ارجا دهد به صدها صفحه مطلب که خودمان بخوانیم و خودمان تفسیر کنیم و نتیجه بگیریم. شما این مقالات را خوانده اید، و آگاهی کامل دارید، لطف کرده خودتان با زبان ساده بفرمایید این عرفان چه چیزی قرار است ارائه دهد.

بنده فکر می کنم شما هدفتان صرفاً این است که خوانندگانی پیدا کنید...

مطالعه چنین مقالاتی، بدون نقد کارشناسانه، در صورت جهل خواننده، منجر به شستشوی مغزی و گمراهی می شود.

این تاپیک، تاپیک نقد عقاید شماست. نه تاپیک تبلیغ آنها. اگر حاضر به مناظره نیستید، به کسی که حاظر است بگویید بیاید. ما حاظریم با خود شخص جناب طاهری مناظره کنیم.

با تشکر
یا حق

[=&quot]در پایان:
توجه مخاطبین را به فرازی از بیانات عارف ناشناخته معاصر، حضرت امام خمینی (ره ) ، جلب می کنیم[/][=&quot]: "سعی کن اگر اهلش نیستی و نشدی ، انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنی و معاندت با آنان را از وظایف دینی نشمری . بسیاری از آنچه آنان گفته اند در قرآن کریم به طور رمز و سربسته و در ادعیه و مناجات اهل عصمت بارزتر، آمده است و چون ما جاهلان از آنها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم"[/][=&quot]- ره عشق ، ص 35[/]

و شعری از آن حضرت:
آید آن روز که من هجرت از این خانه کنم / از جهان پر زده در شاخ عدم لانه کنم
رسد آن حال که در شمع وجود دلدار / بال و پر سوخته کار شب پروانه کنم


والسلام علی من اتبع الهدی.

سلام
اگر میخواهید با دغل كاریها و ظاهر نمایی های جناب طاهری و دیگر طرفداران عرفان حلقه آشنا شوید و بدانید كه این ها فقط دنبال كیف و كوف خود هستند و با الفبای عرفن آشنا نیستند به این لینك و پست های ادامه آن مراجعه نمایید تا متوجه شوید دین و عرفان و عارفان چقدر مظلومند .
در ضمن بزگوار از كلام امام خمینی هم استفاده ابزاری نكنید .
http://www.askdin.com/showpost.php?p=27915&postcount=27

بیوگرافی آقای محمد علی طاهری منادی و رهبر عرفان حلقه
به روایت «فازمتر»

[راستش از کجا شروع کنم که هرچی بگم کم گفتم ‘ به هر جهت :
میگن تا مفلص در جهان است ابله در نماند ‘ حکایت این باباست . این آقا مهندس که بخدا دیپلم هم به زور داشته باشه متولد 1/1/1335 کرمانشاه به شناسنامه 31191 صادره بخش 1 کرمانشاه که پدرش بنام محمد آقا متولد کنگاور به شناسنامه 414 کرمانشاه و مادرش عزت الملوم اهل کنگاور .
حضرت طاهری(ع) قبل از انقلاب در لاله زار جلوی تئاتر نصر و جامعه باربد عصرها که تئاتر ها شروع بکار میکردند داد میزد امشب جمیله اینجاست و امشب جبلی اینجاست و حجتی برای شما برنامه اجرا میکند و......
ضمنا چون لاله زار محل الکتریکهای ایران است این حضرت بعداز چندی وارد کارهای سیم کشی شده و سیم کشی برق را ادامه کار خود مینماید . کم کم بعداز مدتی هوادار یکی از سازمانهای چپ سیاسی شده و با شکست مفتضحانه این سازمانها برای حفاظت خود مدتها خانه نشین می شود . در این راستا یکی از دوستان نزدیک وی بنام فریدون نیز در که او هم از هواداران پرو پا قرص سازمان مذکور بوده و از ترس دستگیری خودرا در حصر خانگی قرار داده بود به وی پیوسته و با مطالعه روی افکار شای و ریکی و در ارتباط مخفیانه با بقایای سازمان مذکور شروع به طراحی این پدیده نموده و اقدام به فعالیت می نمایند . شایات ذکر است که هم اکنون این اوستا فریدون از مستر های تراز اول این آقا مهننس عارف میباشد و بنده خوب میدانم که تا چندی پیش این مستر آقا از چیزی که بی خبر بود از خدا بود . البته نه اینکه از چندی پیش از خدا خبردار شده باشه نه نه !!! بلکه از این دریچه کار خودشون رو در جامعه شروع کردند . دوستان قدیمی میدانند هواداران سابق تشکیلاتهای چپ معمولا از قوه آنالیز بالاتری نسبت به افراد عادی برخوردار بودند و معمولا افراد با هوشی هستند و اینها در زمره آن دسته هستند .
باز دوستان حوب میدانند که امروزه در جامعه ما دیگر حنای تشکیلات گروهی و اشاعه افکار ضد اسلامی و مبارزه مستقیم با اعتقادات و مذهب مردم رنگی ندارد و قابل تشکل نیست ‘ بلکه تنها راه مبارزه با مذهب ورود به اعتقادات مردم و ابزاری نمودن خود موضوع توسط افرادی خبره و دوره دیده است .
بخشی از این اطلاعات شنیده های من از نزدیکان ایشان است و در اصل موضوع نظر شخصی وجود ندارد .]

شاهده محترم و تمامی متشکران ایشان و این تفکر:
اول:
گیریم که بهتانهای شما درست.
توجه فرمائید:
امام خميني (ره): ميزان، حال فعلي افراد است.

با مقالات و دیدگاهها و عرفان عملی استاد طاهری، به تفکر نشینید. قضاوت نفرمائید که از آن باریتعالی است.


اگر قبول ندارید، رد کنید:


لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی.

آخر:


می دانید که امروزه با فتوشاپ هر کاری امکان پذیر شده است. بهتان نزنید:
یا ایها الذین آمنوا، اجتنبوا کثیرا" من الظن ان بعض الظن اثم.

والسلام علی من اتبع الهدی.

azyazan;50950 نوشت:
شاهده محترم و تمامی متشکران ایشان و این تفکر:
اول:
گیریم که بهتانهای شما درست.
توجه فرمائید:
امام خميني (ره): ميزان، حال فعلي افراد است.

با مقالات و دیدگاهها و عرفان عملی استاد طاهری، به تفکر نشینید. قضاوت نفرمائید که از آن باریتعالی است.


اگر قبول ندارید، رد کنید:

لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی.

آخر:
می دانید که امروزه با فتوشاپ هر کاری امکان پذیر شده است. بهتان نزنید:
یا ایها الذین آمنوا، اجتنبوا کثیرا" من الظن ان بعض الظن اثم.

والسلام علی من اتبع الهدی.

كاربر گرامي
بحث عرفان حلقه و نقد و بررسي آن قبلا در موضوعي جداگانه بحث شده است و در همون لينكي كه كاربر گرامي شاهده دادند مورد بررسي قرار گرفته است لطفا به آنجا مراجعه نماييد.

موضوع قفل شده است