سوالی از خودتان

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالی از خودتان

با سلام
درین مدت کوتاه که سوالاتی از محضرتان پرسیده شد در برخی موارد متوجه شدم که بعضی از قسمتهای سوالات پاسخ داه نمی شود و در بعضی مسائل اطمینان 100% وجود ندارد و بعضی موارد هم اشتباه گفته شد فقط برای توجیه کردن، مسلما" همه شما انسانهای معتقدی هستید و دوست ندارید در اعتقادات تان خدشه و خللی وارد آید اما ظاهرا اگر خدشه و خللی پیش آید بطور غیر پسندیده ای آنرا رد می کنید یا بصورتی دیگر جلوه میدهید و خلاصه بهیچوجه آنرا نمی پذیرید سوالم از شما این است که چرا اگر شبهه ای پیش آید که در نهایت ثابت شود شما اشتباه فکر میکردید چرا آنرا نمی پذیرید و بیشتر سعی می کنید چشم بروی آن ببندید؟
و آیا معتقدید تمام چیزهایی که میدانید همه 100% درست هستند و محال است که نقض و نقصی داشته باشند؟ و خداوکیلی اگر ذره ای شک در بعضی از معلوماتتان ایجاد شود و پیگیری آن این احتمال را داشته باشد که یکی از اعتقادات مهم تان از بین برود آیا باز هم در موردش کنکاش و بررسی می کنید یا به فرض اینکه اعتقادات تان 100% درست است اصلا" به آن مورد فکر نمی کنید و شک و شبهه را بی مورد میدانید؟
البته در پاسخ به این سوال کاملا" مختارید و اگر دوست داشتید و صلاح دانستید پاسخ دهید در غیر اینصورت بنده اصلا" توقع جواب ندارم.
با تشکر.


با نام و یاد دوست

سلام علیکم

در ابتدا از اینکه پیشنهادات و انتقادات تان را مطرح نمودید بسیار سپاسگزاریم و امیدواریم که بتوانیم عیب ها و نقص ها را هر چند اندک برطرف کنیم

در خصوص مطالبی که اشاره نموده اید لازم است چند نکته را متذکر شوم:

1- در ابتدا مهم است این نکته را خاطر نشان سازم که

پاسخ گویی به سوالات و شبهات در فضای مجازی و به صورت مکتوب و خارج از شیوه مرسوم چهره به چهره ، ملزومات و اقتضائات خاص خود را می طلبد

چه بسا در این شیوه ما نتوانیم به مراد و منظور واقعی سوال کننده پی ببریم

کما اینکه ممکن است کاربر هم به خوبی متوجه منظور کارشناس پاسخگو نشود

که این به خاطر اقتضای فضای مجازی و نوشتاری است.

2- این مجموعه هرگز ادعا نمی کند که هیچ عیب و نقصی ندارد،

طبیعی است که این مرکز هم همانند سایر مراکز دیگر در مواردی دچار اشکال یا نقص باشد

اما آنچه که سبب تمایز این مجموعه می شود سعی و تلاش مجموعه بر دوری و پرهیز از خطا می باشد

نمونه آن نظارت و ارزیابی مستمر بر پاسخهای ارائه شده توسط کارشناسان است

که همیشه در جریان است که شاید برای کاربران عادی و حتی مدیران اجرائی ملموس نباشد

لذا سعی مجموعه این است تا از هرگونه خطا و اشتباهی دور باشد.

نمونه آن استقبال مراکز داخلی و خارجی از این سایت است که در میان سایت های داخلی، رتبه اول انجمن ها و فروم های مذهبی را داراست

اما بهرحال در برخی موارد نسبتا نادر ممکن است دچار نقص باشیم

که این موارد را رد و یا کتمان نمی کنیم و سعی می کنیم با همکاری کاربران و مدیران و کارشناسان دلسوز این نواقص را برطرف نماییم.

3- برخی از سوالات خارج از حیطه پاسخگویی و تخصص کارشناسان این مرکز می باشد

از جمله سوالات سیاسی یا مربوط به امور اجرائی کشور که امکان پاسخگویی به این سوالات در انجمن وجود ندارد

همچنین برخی از سوالات را قبلا در انجمن پاسخ داده ایم

که به جهت اینکه وقت محدود کارشناسان انجمن مجددا گرفته نشود لینک های موضوعات قبلی را برای کاربران ارسال می کنیم

تا وقت و فرصت بیشتری برای سوالات و شبهات جدید و تازه داشته باشیم.

4- و نکته دیگری هم که لازم است بیان شود این است که:

پاسخهایی که در این سایت و انجمن ارائه می شود در سطح عموم کاربران است و نه لزوما پاسخی تخصصی و علمی

و این هم به خاطر محدودیت های مرکز و هم عمومی بودن انجمن است.

چه بسا اگر می خواستیم پاسخی را به صورت خصوصی ارسال نماییم با توجه به سطح تحصیلات و سواد کاربر پاسخی تخصصی برای او ارسال کنیم

اما چه کنیم که در فضای عمومی انجمن از همه اقشار و سنین و با هر سطح سواد و تحصیلات وجود دارد

و ناگزیریم که این نکته مهم را هم مد نظر داشته باشیم.

بنابراین با مجموعه نکات فوق به نظر می رسد مطالب شما دوست عزیز وارد نباشد

هر چند این مجموعه همواره پذیرای پیشنهادات و انتقادات شما و سایر کاربران فرهیخته انجمن گفتگوی دینی می باشد

تا روز به روز و هر لحظه بهتر و مفید تر باشد و بتواند راهنمای بخش عظیمی از جوانان مسلمان نه تنها در ایران، بلکه در اقصی نقاط جهان باشد.

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

سلام
هر مجموعه ای لازم است برای رشد و تعالی و بقای خود ، روی "آسیب شناسی" خودش کار کند.
پس ذکر نقاط ضعف ، به معنی زیر سئوال بردن یک سیستم و نفی ارزش و خدمات آن و پایین آوردن قدر آن نیست. بلکه نوعی خدمت به آن است.

بنده سئوالات زیادی از مجموعه های پاسخگویی دینی از جمله همین سایت پرسیده ام.
سخن استارتر محترم تا حدی صحیح است. حالا کاری به منظور و هدف و انگیزه ایشان ندارم.

1- خیلی از مجموعه ها ، اصل را بر حفظ آبروی شخص پاسخگو یا مجموعه می گذارند و از گفتن "نمی دانم" پرهیز می کنند.

2- در خیلی موارد ، پاسخی که داده می شود ، پاسخ اصل سئوال نیست (با وجودیکه سئوال بسیار واضح و بدون ابهام طرح شده است - روش خود من). بلکه پاسخ سئوالی در نزدیکی آن سئوال است.
مثلا ما می پرسیم دو دو تا چند تا؟
پاسخگو می گوید: سه سه تا نه تا.

اما:
گرچه متاسفانه قبول دارم که تعداد معدودی از پاسخهای کارشناسان کاملاً بر اساس اصول اخلاقی نیست ( یعنی یا به سئوال مربوط نیست یا مطلب را دور میزنند یا ...) و در جهت حفظ آبرو و ... است که اینها همه مغایر اخلاق است ، و باید بگویم کاربران متوجه این مسایل هستند و این روش فقط باعث تضعیف ارزش و جایگاه خود مجموعه می شود ، و اگر بگویید : نمی دانم ، به قدر و منزلت شما بسیار افزوده می شود ،

اما ، خیلی از کاربران هم هستند که اساساً با قصد شبهه افکنی وارد مجموعه می شوند و به هیچ عنوان زیر بار بدیهی ترین مسایل منطقی نمی روند و مسلم است که قصد تخریب اعتقادات دیگران را دارند.

در مقام مقایسه ، شاید فراوانی مورد اول را اگر 1 بگیریم ، فراوانی مورد دوم ، 10 باشد.

mehrdaad.;902945 نوشت:
معتقدید تمام چیزهایی که میدانید همه 100% درست هستند و محال است که نقض و نقصی داشته باشند؟ و خداوکیلی اگر ذره ای شک در بعضی از معلوماتتان ایجاد شود و پیگیری آن این احتمال را داشته باشد که یکی از اعتقادات مهم تان از بین برود آیا باز هم در موردش کنکاش و بررسی می کنید یا به فرض اینکه اعتقادات تان 100% درست است اصلا" به آن مورد فکر نمی کنید و شک و شبهه را بی مورد میدانید؟

اگر منظورتان ، اعتقادات و اصول دین است ، همه ما از صحت آن مطمئن هستیم و هیچ شکی در آن نداریم.
اگر کوچکترین شکی داشتیم که مسلمان نبودیم!

چرا مطمئن هستیم؟
زیرا منشأ این اعتقادات ، وحی الهی و فرمایش معصوم (ع) است که جای هیچگونه شک و شبهه ای ندارد.
علمای بزرگ شیعه از آغاز تا کنون بسیار روی این اصول و تبیین عقلی آنها و پاسخ به شبهات و مخالفان و دفاع از حریم اعتقادات ، کار علمی و عقلی انجام داده اند که در کتابهای آنها ثبت است.

شما به تاریخ شیعه نگاه کنید.
تقریباً در تمام ادوار تاریخی ، مخالفان شیعه در رأس حاکمیت بوده اند و از قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی و ... برخوردار بوده اند.
حاکمان مخالف شیعه و اهل بیت (ع) ، چون این مکتب را مخالف حکومت خود می دانستند ، در طول تاریخ جهت تهاجم به شیعه و نابود کردن آن ، اقدامات زیادی انجام داده اند و از هیچ نحو تلاشی برای انهدام این مکتب کوتاهی نورزیده اند.
نه فقط اقدامات نظامی مثل حادثه عاشورا ، بلکه در میدان علم هم بسیار تلاش کرده اند تا اعتقادات شیعه را زیر سوال ببرند.

به عنوان مثال ، مأمون ، برای تخریب شخصیت امام رضا (ع) و امام جواد (ع) ، جلسات مناظره علمی بسیاری تشکیل می داد و از بزرگان مذاهب مختلف اسلامی و حتی ادیان دیگر دعوت می کرد تا در آن شرکت کنند و با امام (ع) بحث کنند. اما در همه این مناظرات ، امام پیروز می شدند و حقانیت مکتب شیعه اثبات می شد و سایر علمای حاضر در مجلس و خود مأمون سرافکنده می شدند و طوری می شد که برای مأمون راهی جز شهید کردن امام (ع) باقی نمی ماند.
امام (ع) در این مباحثات ، جواب دانشمندان سایر مذاهب اسلامی را بر اساس قرآن که مورد قبول همه است می دادند. اما جواب دانشمندان سایر ادیان را بر اساس کتاب خودشان (همان چیزی که قبول داشتند) می دادند و حقانیت اسلام و تشیع را اثبات می کردند.

اصولاً ، اگر حاکمان مخالف مذهب شیعه ، می توانستند در بحث علمی ، امامان ما را شکست بدهند و نتیجتاً آنها را در انظار مردم بی اعتبار و شرمنده کنند ، آیا نیازی بود که آنها را شهید کنند؟ اگر امام (که رییس مکتب شیعه است) در چشم مردم ، بی اعتبار می شد و زنده می ماند و در بین مردم به صورت بی اعتبار و منفعل و خوار می زیست ، که سودش برای دشمنان شیعه بسیار بیشتر از شهادت قهرمانانه امام (ع) بود!

حاکمان جور ، وقتی اقدام به شهید کردن و حذف فیزیکی امامان (ع) می کردند ، که از هیچ راه دیگری ( از جمله بحثهای علمی) نتوانند امام را شکست دهند.

ما وارث چنین مکتبی هستیم.
لذا در حقانیت اعتقادات اصولی خود شکی نداریم.

بله. ممکن است در مسایل فرعی و جزئی ، یک عالم اشتباه کند. آن امر دیگری است. هیچ دانشمندی در طول تاریخ مصون از خطا نیست (مگر معصومین (ع) ). در اینجا باید حق طلبانه دنبال رفع اشتباه خود و استفاده از علم دیگران باشد. اما اگر علم دیگران در آن مساله جزئی ، مخالف اصول اعتقادات ما بود ، قطعاً قابل قبول نیست. زیرا در پاراگراف قبلی عرض کردم و استدلال آوردم که اصول اعتقادات ما جای هیچ شک و شبهه ای ندارد.

اما اگر علم دیگران در آن مساله ، مخالفتی با اصول اعتقادات ما نداشته باشد ، و استدلال عقلی آن هم درست باشد ، حرف شما صحیح است و باید پاسخگوی محترم ، در اینجا آن رابپذیرد.

طوفان خورشیدی;904816 نوشت:
اگر منظورتان ، اعتقادات و اصول دین است ، همه ما از صحت آن مطمئن هستیم و هیچ شکی در آن نداریم.
اگر کوچکترین شکی داشتیم که مسلمان نبودیم!

چرا مطمئن هستیم؟
زیرا منشأ این اعتقادات ، وحی الهی و فرمایش معصوم (ع) است که جای هیچگونه شک و شبهه ای ندارد.
علمای بزرگ شیعه از آغاز تا کنون بسیار روی این اصول و تبیین عقلی آنها و پاسخ به شبهات و مخالفان و دفاع از حریم اعتقادات ، کار علمی و عقلی انجام داده اند که در کتابهای آنها ثبت است.

شما به تاریخ شیعه نگاه کنید.
تقریباً در تمام ادوار تاریخی ، مخالفان شیعه در رأس حاکمیت بوده اند و از قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی و ... برخوردار بوده اند.
حاکمان مخالف شیعه و اهل بیت (ع) ، چون این مکتب را مخالف حکومت خود می دانستند ، در طول تاریخ جهت تهاجم به شیعه و نابود کردن آن ، اقدامات زیادی انجام داده اند و از هیچ نحو تلاشی برای انهدام این مکتب کوتاهی نورزیده اند.
نه فقط اقدامات نظامی مثل حادثه عاشورا ، بلکه در میدان علم هم بسیار تلاش کرده اند تا اعتقادات شیعه را زیر سوال ببرند.

به عنوان مثال ، مأمون ، برای تخریب شخصیت امام رضا (ع) و امام جواد (ع) ، جلسات مناظره علمی بسیاری تشکیل می داد و از بزرگان مذاهب مختلف اسلامی و حتی ادیان دیگر دعوت می کرد تا در آن شرکت کنند و با امام (ع) بحث کنند. اما در همه این مناظرات ، امام پیروز می شدند و حقانیت مکتب شیعه اثبات می شد و سایر علمای حاضر در مجلس و خود مأمون سرافکنده می شدند و طوری می شد که برای مأمون راهی جز شهید کردن امام (ع) باقی نمی ماند.
امام (ع) در این مباحثات ، جواب دانشمندان سایر مذاهب اسلامی را بر اساس قرآن که مورد قبول همه است می دادند. اما جواب دانشمندان سایر ادیان را بر اساس کتاب خودشان (همان چیزی که قبول داشتند) می دادند و حقانیت اسلام و تشیع را اثبات می کردند.

اصولاً ، اگر حاکمان مخالف مذهب شیعه ، می توانستند در بحث علمی ، امامان ما را شکست بدهند و نتیجتاً آنها را در انظار مردم بی اعتبار و شرمنده کنند ، آیا نیازی بود که آنها را شهید کنند؟ اگر امام (که رییس مکتب شیعه است) در چشم مردم ، بی اعتبار می شد و زنده می ماند و در بین مردم به صورت بی اعتبار و منفعل و خوار می زیست ، که سودش برای دشمنان شیعه بسیار بیشتر از شهادت قهرمانانه امام (ع) بود!

حاکمان جور ، وقتی اقدام به شهید کردن و حذف فیزیکی امامان (ع) می کردند ، که از هیچ راه دیگری ( از جمله بحثهای علمی) نتوانند امام را شکست دهند.

ما وارث چنین مکتبی هستیم.
لذا در حقانیت اعتقادات اصولی خود شکی نداریم.

بله. ممکن است در مسایل فرعی و جزئی ، یک عالم اشتباه کند. آن امر دیگری است. هیچ دانشمندی در طول تاریخ مصون از خطا نیست (مگر معصومین (ع) ). در اینجا باید حق طلبانه دنبال رفع اشتباه خود و استفاده از علم دیگران باشد. اما اگر علم دیگران در آن مساله جزئی ، مخالف اصول اعتقادات ما بود ، قطعاً قابل قبول نیست. زیرا در پاراگراف قبلی عرض کردم و استدلال آوردم که اصول اعتقادات ما جای هیچ شک و شبهه ای ندارد.

اما اگر علم دیگران در آن مساله ، مخالفتی با اصول اعتقادات ما نداشته باشد ، و استدلال عقلی آن هم درست باشد ، حرف شما صحیح است و باید پاسخگوی محترم ، در اینجا آن رابپذیرد.

پس کسانیکه ذره ای شک دارند مسلمان نیستند در واقع هر کس که اهل کنکاش و سوال است مسلمان نیست چون انگیزه سوال و کنکاش شک است و اما نداشتن شک نشانه ساده انگاری و فرار از بررسی است و قرار نیست که انسان در بدیهیات و اصول و شاخه های اصلی شک کند اطمینان در اصول و کلیات مانع از شک در جزییات نمیشود چون شک نشانه پویایی ذهن است از دید شما آنکه شک در فروع مثلا نماز می کند هم مسلمان نیست با این اطمینان شش دانگ شما معلوم میشود که مجهول و سوالی در ذهن ندارید و برای پاسخگویی به امثال بنده که شک و سوال دارند وارد سایت میشوید اما اینها یعنی کامل بودن معلومات شما تصورات توهم گونه شماست چرا که اگر اینطور بود بی گمان پاسخ هایتان به دل می چسبید و بجای دافعه جاذبه داشتید امثال شما شاید 50 سال با اطمینان پیش روند اما تردیدی نیست که روزی میرسد که دچار شکی شوید که باعث سقوط شما شود و آن شک در درستی عملکرد 50 ساله شماست.
بگذریم چون نه شما پاسخگوی بنده هستید و نه من چیزی از پاسخ شما کسب می کنم جز مشتی شعار تکراری و نخ نما که در اصل سعی دارید خودتان را برخ دیگران از جمله من بکشید. ما هم دعا میکنیم این مسلمانی خالص و پر اطمینان شما پایدار باشد و خدای نکرده ذهنتان دچار سوال و شبهه و کنکاش نگردد
اما اجازه دهید سوالی را برایتان مطرح کنم و شما پاسخگوی آن باشید:

آیا تاریخ تکرار میشود؟

سالها قبل در کشوری که حکومت پادشاهی داشت، عده ای با شعار" برابری و برادری و دفاع از حقوق ضعفا" انقلاب کردند. وقتی انقلابشان پیروز شد، برای پیشبرد اهداف خود به اعمال عجیب و غریبی متوسل شدند.

۱. اول انکه از خاندان و وابستگان و طرفداران حکومت پادشاهی هر کسی را یافتند،قلع و قمع کردند.

۲. انها چون با شعار برابری و برادری انقلاب کرده بودند، همدیگر را با اسم و فامیل صدا نمیکردند، و پیشوند" برادر و دوست و..." بر اسم خود نهاده بودند.

۳. تصاویر و عکسها و صحبتهای رهبر انقلابشان را در تمام کشور پخش کردند.

۴. نام رهبران و شهیدان انقلابشان را بر روی خیابانها و امکان عمومی و مدارس گذاشتند و حتی نام شهرها را به نام رهبرانشان برگرداند.

۵. بسیار تلاش کردند تا تمام اثار حکومت پادشاهی قبلی را ازانظار پاک کنند و تبلیغات گسترده انها برای منفور نشان دادن حکومت قبلی هیچگاه پایان نیافت.

۶. انها بقیه مردان شجاع کشورشان که احتمال میداد دوباره قیام کنند در جنگ به کشتن دادند.

۷. قلع و قمع و زندانی کردن همقطاران انقلابی خودشان از دیگرکارهای مهمشان بود.

۸. انها روش خاص حکومتی را بنیان نهاده بودند و سعی داشتند انقلابشان را به تمام جهان صادر کنند.

۹. انقلابیون با استفاده از ثروت زیاد کشور و منابع طبیعی بسیار کشور، با دخالت و دست اندازی در کشور های اطراف، سعی کردند به نوعی کمربند دفاعی در اطراف خود برپا کنند تا از حملات و اسیبهای کشورهای غربی در امان باشند،و تلاش کردند کشورهای اطراف خود را نیز با روش حکومتی خود اداره کنند.

۱۰. روش کار انها بر اساس تبلیغات دروغ، ایجاد ترس و وحشت عمومی، ترور، منکوب کردن مخالفان و مخفی کاری بود.

۱۱. سران انقلاب و دوستان و اطرافیانشان در رفاه کامل و بقیه مردم در فقر بسر میبردند.

۱۲. کشور توسط حزب خاصی اداره میشد،وتمام امور کشور دست نظامیان و وابستگان و نزدیکان رهبران انقلاب بود.

۱۳. انها مدام سرمایه ها و ثروت کشور را صرف ساخت تسلیحات و هزینه کردن در کشورهای اطراف برای ترویج تفکر خود مینمودند.

شما حتما حدس زده اند که منظور من کدام کشور بود.
آیا منظور من کشور ایران بود؟

خیر. من درباره کشور ایران صحبت نمیکردم. درباره " اتحاد جماهیر شوروی" صحبت میکردم، انقلابشان، لنین و استالین. ترویج کمونیست ، قتل عام تزارها، و پیشوند" رفیق" جلو اسمشان.
لنینگراد و استالینگراد، کمونیستی اداره شدن کشورهای شرق اروپا و چین و کره شمالی، و برپایی حزب توده، جنگ تسلیحاتی و جنگ سرد.

تا اینجا همه چیز مثل ایران است.
اما قسمت ترسناک داستان این است که سرانجام آن انقلاب بزرگ در شوروی و آن کشور بزرگ " اتحاد جماهیر شوروی" بخاطر همین دیکتاتوری و حکومت نابخردانه تجزیه شد و کشورهای کوچک بسیاری از دل آن متولد شدند. و نام " اتحاد جماهیر شوروی" برای همیشه گم شد و به تاریخ پیوست.

امروز نیز در ایران بخاطر ادامه روش حکومتی دیکتاتوری پرولتاریا (؟) زمزمه های جدایی ترکها و کردها و عربها شنیده میشود کلمه "پان" برای همه اشناست و همینطور همه شنیده ایم که" تاریخ تکرار میشود"

آیا بار دیگر بی برنامگی مردمی همراه با بی علاقگی به سرنوشت کشوری بزرگ و دارای پیشینه فرهنگی بی نظیر و یا حداقل کم نظیر باعث تجزیه آن کشور خواهد شد تا نام او را به صفحات فراموش شده تاریخ بسپارد؟

ودر آخر بفرمایید چرا مملکت اسلامی ما تا این حد به شوروی کمونیست شباهت دارد؟ و چرا دولتمردان ما همچون احمدی نژاد بعنوان یک مسلمان دولتمردان هر چه کشور کمونیست و دشمن خداست را به گرمی در آغوش می گیرند و با کشورهایی که دارای دین و اعتقاد به خدا هستند دشمن هستند و چرا با اکثر کشورهای مسلمان دشمنی داریم؟ و خود را می خواهیم با پرداخت مداوم کمکهای مالی به کشورهایی چون لبنان و فلسطین و عراق که آنهمه جوان ما را کشت و خسارت هم نمی دهد بچسبانیم با اینکه میدانیم فلسطین و لبنان و عراق بیشتر طرفدار عربستان هستند تا ما و به قطعنامه ضد ایرانی عربستان رای مثبت دادند و یا چرا پول ملتی فقیر و گرسنه و بیکار را با آنکه اصلا راضی نیستند به کشورهای مختلف بذل و بخشش میکنیم برای فلسطینی مدرسه میسازیم و پول به بیکارانشان میدهیم در حالی که بچه های بلوچستان مدرسه ندارند و میلیونها بیکار محتاج داریم یا چرا پول ملتی که راضی نیست را در واقع میدزدند و با آن پول دزدی در عراق برای امام حسین (ع) و عسگریین ضریح و حرم میسازند و توقع دارند ملت به حرمی که خشت خشتش با پول دزدی از ملت ایران ساخته شده بروند و بر ضریحی که باز با پول دزدی از ملت ساخته شده بوسه رنند؟؟؟؟؟؟ البته شاید شما معتقد باشید این پولها مال ملت نیست و مال آقایان است و اصلا جزو بیت المال نیست اما واقعیت تغییر نمی کند خوشحال میشوم خیلی مختصر به موارد مطرح شده پاسخ دهید.

[="Times New Roman"][="Navy"]

mehrdaad.;902945 نوشت:
با سلام
درین مدت کوتاه که سوالاتی از محضرتان پرسیده شد در برخی موارد متوجه شدم که بعضی از قسمتهای سوالات پاسخ داه نمی شود و در بعضی مسائل اطمینان 100% وجود ندارد و بعضی موارد هم اشتباه گفته شد فقط برای توجیه کردن، مسلما" همه شما انسانهای معتقدی هستید و دوست ندارید در اعتقادات تان خدشه و خللی وارد آید اما ظاهرا اگر خدشه و خللی پیش آید بطور غیر پسندیده ای آنرا رد می کنید یا بصورتی دیگر جلوه میدهید و خلاصه بهیچوجه آنرا نمی پذیرید سوالم از شما این است که چرا اگر شبهه ای پیش آید که در نهایت ثابت شود شما اشتباه فکر میکردید چرا آنرا نمی پذیرید و بیشتر سعی می کنید چشم بروی آن ببندید؟
و آیا معتقدید تمام چیزهایی که میدانید همه 100% درست هستند و محال است که نقض و نقصی داشته باشند؟ و خداوکیلی اگر ذره ای شک در بعضی از معلوماتتان ایجاد شود و پیگیری آن این احتمال را داشته باشد که یکی از اعتقادات مهم تان از بین برود آیا باز هم در موردش کنکاش و بررسی می کنید یا به فرض اینکه اعتقادات تان 100% درست است اصلا" به آن مورد فکر نمی کنید و شک و شبهه را بی مورد میدانید؟
البته در پاسخ به این سوال کاملا" مختارید و اگر دوست داشتید و صلاح دانستید پاسخ دهید در غیر اینصورت بنده اصلا" توقع جواب ندارم.
با تشکر.

عرض سلام و ادب
باتشکر از طرح انتقادات و پیشنهادات
اتفاقا امروز در حال بررسی تاپیکهای یک ماه پیش انجمن کلام بودم که به یکی از تاپیکهای شما برخوردم:
[h=1]معصومیتی که ارزش نیست[/h]در این تاپیک دقیقا پاسخ شما داده شده ولی شما تصور کرده اید که با یک غلط گیری از سوال، پاسخ را پیچانده اند در حالی که هم لینک ارجاع کارشناس بزرگوار و هم تنها پستشان پاسخ سوال شما را داده است.
پس گاهی هم نوع دید ما باعث برداشت اشتباه میشود.
در پناه حق سلامت و سربلند باشید.[/]

mehrdaad.;904857 نوشت:
پس کسانیکه ذره ای شک دارند مسلمان نیستند در واقع هر کس که اهل کنکاش و سوال است مسلمان نیست چون انگیزه سوال و کنکاش شک است و اما نداشتن شک نشانه ساده انگاری و فرار از بررسی است و قرار نیست که انسان در بدیهیات و اصول و شاخه های اصلی شک کند اطمینان در اصول و کلیات مانع از شک در جزییات نمیشود چون شک نشانه پویایی ذهن است از دید شما آنکه شک در فروع مثلا نماز می کند هم مسلمان نیست با این اطمینان شش دانگ شما معلوم میشود که مجهول و سوالی در ذهن ندارید و برای پاسخگویی به امثال بنده که شک و سوال دارند وارد سایت میشوید اما اینها یعنی کامل بودن معلومات شما تصورات توهم گونه شماست چرا که اگر اینطور بود بی گمان پاسخ هایتان به دل می چسبید و بجای دافعه جاذبه داشتید امثال شما شاید 50 سال با اطمینان پیش روند اما تردیدی نیست که روزی میرسد که دچار شکی شوید که باعث سقوط شما شود و آن شک در درستی عملکرد 50 ساله شماست.
بگذریم چون نه شما پاسخگوی بنده هستید و نه من چیزی از پاسخ شما کسب می کنم جز مشتی شعار تکراری و نخ نما که در اصل سعی دارید خودتان را برخ دیگران از جمله من بکشید. [SPOILER]ما هم دعا میکنیم این مسلمانی خالص و پر اطمینان شما پایدار باشد و خدای نکرده ذهنتان دچار سوال و شبهه و کنکاش نگردد
اما اجازه دهید سوالی را برایتان مطرح کنم و شما پاسخگوی آن باشید:

آیا تاریخ تکرار میشود؟

سالها قبل در کشوری که حکومت پادشاهی داشت، عده ای با شعار" برابری و برادری و دفاع از حقوق ضعفا" انقلاب کردند. وقتی انقلابشان پیروز شد، برای پیشبرد اهداف خود به اعمال عجیب و غریبی متوسل شدند.

۱. اول انکه از خاندان و وابستگان و طرفداران حکومت پادشاهی هر کسی را یافتند،قلع و قمع کردند.

۲. انها چون با شعار برابری و برادری انقلاب کرده بودند، همدیگر را با اسم و فامیل صدا نمیکردند، و پیشوند" برادر و دوست و..." بر اسم خود نهاده بودند.

۳. تصاویر و عکسها و صحبتهای رهبر انقلابشان را در تمام کشور پخش کردند.

۴. نام رهبران و شهیدان انقلابشان را بر روی خیابانها و امکان عمومی و مدارس گذاشتند و حتی نام شهرها را به نام رهبرانشان برگرداند.

۵. بسیار تلاش کردند تا تمام اثار حکومت پادشاهی قبلی را ازانظار پاک کنند و تبلیغات گسترده انها برای منفور نشان دادن حکومت قبلی هیچگاه پایان نیافت.

۶. انها بقیه مردان شجاع کشورشان که احتمال میداد دوباره قیام کنند در جنگ به کشتن دادند.

۷. قلع و قمع و زندانی کردن همقطاران انقلابی خودشان از دیگرکارهای مهمشان بود.

۸. انها روش خاص حکومتی را بنیان نهاده بودند و سعی داشتند انقلابشان را به تمام جهان صادر کنند.

۹. انقلابیون با استفاده از ثروت زیاد کشور و منابع طبیعی بسیار کشور، با دخالت و دست اندازی در کشور های اطراف، سعی کردند به نوعی کمربند دفاعی در اطراف خود برپا کنند تا از حملات و اسیبهای کشورهای غربی در امان باشند،و تلاش کردند کشورهای اطراف خود را نیز با روش حکومتی خود اداره کنند.

۱۰. روش کار انها بر اساس تبلیغات دروغ، ایجاد ترس و وحشت عمومی، ترور، منکوب کردن مخالفان و مخفی کاری بود.

۱۱. سران انقلاب و دوستان و اطرافیانشان در رفاه کامل و بقیه مردم در فقر بسر میبردند.

۱۲. کشور توسط حزب خاصی اداره میشد،وتمام امور کشور دست نظامیان و وابستگان و نزدیکان رهبران انقلاب بود.

۱۳. انها مدام سرمایه ها و ثروت کشور را صرف ساخت تسلیحات و هزینه کردن در کشورهای اطراف برای ترویج تفکر خود مینمودند.

شما حتما حدس زده اند که منظور من کدام کشور بود.
آیا منظور من کشور ایران بود؟

خیر. من درباره کشور ایران صحبت نمیکردم. درباره " اتحاد جماهیر شوروی" صحبت میکردم، انقلابشان، لنین و استالین. ترویج کمونیست ، قتل عام تزارها، و پیشوند" رفیق" جلو اسمشان.
لنینگراد و استالینگراد، کمونیستی اداره شدن کشورهای شرق اروپا و چین و کره شمالی، و برپایی حزب توده، جنگ تسلیحاتی و جنگ سرد.

تا اینجا همه چیز مثل ایران است.
اما قسمت ترسناک داستان این است که سرانجام آن انقلاب بزرگ در شوروی و آن کشور بزرگ " اتحاد جماهیر شوروی" بخاطر همین دیکتاتوری و حکومت نابخردانه تجزیه شد و کشورهای کوچک بسیاری از دل آن متولد شدند. و نام " اتحاد جماهیر شوروی" برای همیشه گم شد و به تاریخ پیوست.

امروز نیز در ایران بخاطر ادامه روش حکومتی دیکتاتوری پرولتاریا (؟) زمزمه های جدایی ترکها و کردها و عربها شنیده میشود کلمه "پان" برای همه اشناست و همینطور همه شنیده ایم که" تاریخ تکرار میشود"

آیا بار دیگر بی برنامگی مردمی همراه با بی علاقگی به سرنوشت کشوری بزرگ و دارای پیشینه فرهنگی بی نظیر و یا حداقل کم نظیر باعث تجزیه آن کشور خواهد شد تا نام او را به صفحات فراموش شده تاریخ بسپارد؟

ودر آخر بفرمایید چرا مملکت اسلامی ما تا این حد به شوروی کمونیست شباهت دارد؟ و چرا دولتمردان ما همچون احمدی نژاد بعنوان یک مسلمان دولتمردان هر چه کشور کمونیست و دشمن خداست را به گرمی در آغوش می گیرند و با کشورهایی که دارای دین و اعتقاد به خدا هستند دشمن هستند و چرا با اکثر کشورهای مسلمان دشمنی داریم؟ و خود را می خواهیم با پرداخت مداوم کمکهای مالی به کشورهایی چون لبنان و فلسطین و عراق که آنهمه جوان ما را کشت و خسارت هم نمی دهد بچسبانیم با اینکه میدانیم فلسطین و لبنان و عراق بیشتر طرفدار عربستان هستند تا ما و به قطعنامه ضد ایرانی عربستان رای مثبت دادند و یا چرا پول ملتی فقیر و گرسنه و بیکار را با آنکه اصلا راضی نیستند به کشورهای مختلف بذل و بخشش میکنیم برای فلسطینی مدرسه میسازیم و پول به بیکارانشان میدهیم در حالی که بچه های بلوچستان مدرسه ندارند و میلیونها بیکار محتاج داریم یا چرا پول ملتی که راضی نیست را در واقع میدزدند و با آن پول دزدی در عراق برای امام حسین (ع) و عسگریین ضریح و حرم میسازند و توقع دارند ملت به حرمی که خشت خشتش با پول دزدی از ملت ایران ساخته شده بروند و بر ضریحی که باز با پول دزدی از ملت ساخته شده بوسه رنند؟؟؟؟؟؟ البته شاید شما معتقد باشید این پولها مال ملت نیست و مال آقایان است و اصلا جزو بیت المال نیست اما واقعیت تغییر نمی کند [/SPOILER]خوشحال میشوم خیلی مختصر به موارد مطرح شده پاسخ دهید.


شما پیشاپیش حکم خود را درباره بنده صادر کرده اید و نتیجه بحث را مشخص کرده اید. بنابراین برای چه جواب بدهم؟ با حکمی که شما پیشاپیش صادر کرده اید ، هرگونه پاسخی بی فایده است. البته برای شما!

اما این مطلب را برای آنهایی که این صفحه را می خوانند می نویسم تا اگر از روی حقیقت طلبی ، همین سئوال در ذهنشان بود ، پاسخ داده شده باشد.

اینکه ما به اصول اعتقادی خود یقین داشته باشیم ، به معنی اینکه دنبال علم نرویم نیست.
اتفاقا قضیه بر عکس است.
مکتب شیعه مخالفان زیادی دارد و دانشمندان شیعه برای دفاع از حریم اعتقادی خود باید با مخالفان به بحث بپردازند. لذا باید خود را از نظر تحقیقی و عقلی قوی کنند.
تاریخ ، گواه همین امر است. کتابهای دانشمندان شیعه پر از مباحث عقلی است.
در مطلب قبلی ام هم عرض کردم که امامان شیعه (و شاگردان آنها ) به بحث با دانشمندان سایر مذاهب و ادیان می پرداختند.
آیا آنها بدون دلیل و حجت و استدلال ، این کار را می کردند؟
آیا بدون استدلال عقلی ، می توانستند به سئوالات مخالفان مکتب شیعه جواب بدهند و دلایل آنها را رد کنند و حقانیت مکتب خود را اثبات کنند؟

نکته دوم:
اینکه فرضاً ما در اصول اعتقادی مان شک نداریم ، موجب این نیست که ما در زمینه آنها تحقیق نکنیم!
تحقیق همیشه از شک بر نمی خیزد. شک ، عامل برخی تحقیقات بوده است و هست. نه همه تحقیقات.

گاهی دانشمندی می داند که فلان ماده ، فلان بیماری را بهبود می دهد.
در این هیچ شکی ندارد.
اما می خواهد بداند چرا و چگونه این ماده باعث بهبودی می شود؟
او با یقین به اینکه این ماده باعث بهبودی می شود ، تحقیقات خود را برای یافتن چگونگی و علت آن آغاز می کند....

مثال دینی:
ما در اینکه خدا وجود دارد و یگانه است شکی نداریم (اصول اعتقادات).
اما برای اینکه بدانیم چرا امکان عدم وجود خدا منتفی است ، یا چرا امکان وجود خدایان متعدد ، منتفی است، و برای اینکه بتوانیم از این اعتقاد یقینی خود دفاع کنیم ، باید تحقیق عقلی انجام دهیم.
پس یقین ما به وجود خدای یگانه ، باعث عدم تحقیق عقلی ما در این زمینه نمی شود.

میهمان خدا;904705 نوشت:
سلام
هر مجموعه ای لازم است برای رشد و تعالی و بقای خود ، روی "آسیب شناسی" خودش کار کند.
پس ذکر نقاط ضعف ، به معنی زیر سئوال بردن یک سیستم و نفی ارزش و خدمات آن و پایین آوردن قدر آن نیست. بلکه نوعی خدمت به آن است.

بنده سئوالات زیادی از مجموعه های پاسخگویی دینی از جمله همین سایت پرسیده ام.
سخن استارتر محترم تا حدی صحیح است. حالا کاری به منظور و هدف و انگیزه ایشان ندارم.

1- خیلی از مجموعه ها ، اصل را بر حفظ آبروی شخص پاسخگو یا مجموعه می گذارند و از گفتن "نمی دانم" پرهیز می کنند.

2- در خیلی موارد ، پاسخی که داده می شود ، پاسخ اصل سئوال نیست (با وجودیکه سئوال بسیار واضح و بدون ابهام طرح شده است - روش خود من). بلکه پاسخ سئوالی در نزدیکی آن سئوال است.
مثلا ما می پرسیم دو دو تا چند تا؟
پاسخگو می گوید: سه سه تا نه تا.

اما:
گرچه متاسفانه قبول دارم که تعداد معدودی از پاسخهای کارشناسان کاملاً بر اساس اصول اخلاقی نیست ( یعنی یا به سئوال مربوط نیست یا مطلب را دور میزنند یا ...) و در جهت حفظ آبرو و ... است که اینها همه مغایر اخلاق است ، و باید بگویم کاربران متوجه این مسایل هستند و این روش فقط باعث تضعیف ارزش و جایگاه خود مجموعه می شود ، و اگر بگویید : نمی دانم ، به قدر و منزلت شما بسیار افزوده می شود ،

اما ، خیلی از کاربران هم هستند که اساساً با قصد شبهه افکنی وارد مجموعه می شوند و به هیچ عنوان زیر بار بدیهی ترین مسایل منطقی نمی روند و مسلم است که قصد تخریب اعتقادات دیگران را دارند.

در مقام مقایسه ، شاید فراوانی مورد اول را اگر 1 بگیریم ، فراوانی مورد دوم ، 10 باشد.

با تشکر از اینکه در قسمت اول فرمایش تان دقیقا حرف دل ما را گفتید اما در پایان جای تعجب بسیار دارد که شما چطور تشخیص دادید تعداد پرسشگران بد نیت 10 برابر خوش نیت هاست؟!!! و چرا فکر می کنید کسی اگر قانع نشد حتما می خواهد اعتقادات دیگران را خراب کند آیا این یک تهمت نادرست یا قضاوتی خطا نمی تواند باشد که شما حتی آمار فراوانی آنرا هم میدهید، تمام انسانها با یکدیگر متفاوتند نمیتوان انتظار داشت پاسخی که یکنفر را قانع میکند باید بقیه را هم قانع کند با هر پاسخ ممکن است تعدادی سوال جدید در ذهن پرسشگر شکل بگیرد آیا باید از طرح آنان امتناع کند تا جزو آمار شما و قضاوت تان قرار نگیرد، و در آخر چرا تا این حد بالا همه چیز را تیره می بینید و گمان می کنید پشت هر سوال توطئه ای نهفته این همه بدبینی به چه علت است با وجود اینکه آموزه های دینی پیوسته ما را به خوش بینی و مثبت اندیشی دعوت میکند و آیا گمان میکنید اگر پاسخ دهنده بر خلاف شما گمان کند که فقط یکنفر بدنیت و 10 نفر خوش نیت هستند و با این برداشت خوش بینانه به سوالات پاسخ دهد آیا مشکلی پیش میاید. متاسفانه ما بیش از آنکه دشمن داشته باشیم توهم دشمن داریم.

میهمان خدا;904861 نوشت:
شما پیشاپیش حکم خود را درباره بنده صادر کرده اید و نتیجه بحث را مشخص کرده اید. بنابراین برای چه جواب بدهم؟ با حکمی که شما پیشاپیش صادر کرده اید ، هرگونه پاسخی بی فایده است. البته برای شما!

اما این مطلب را برای آنهایی که این صفحه را می خوانند می نویسم تا اگر از روی حقیقت طلبی ، همین سئوال در ذهنشان بود ، پاسخ داده شده باشد.

اینکه ما به اصول اعتقادی خود یقین داشته باشیم ، به معنی اینکه دنبال علم نرویم نیست.
اتفاقا قضیه بر عکس است.
مکتب شیعه مخالفان زیادی دارد و دانشمندان شیعه برای دفاع از حریم اعتقادی خود باید با مخالفان به بحث بپردازند. لذا باید خود را از نظر تحقیقی و عقلی قوی کنند.
تاریخ ، گواه همین امر است. کتابهای دانشمندان شیعه پر از مباحث عقلی است.
در مطلب قبلی ام هم عرض کردم که امامان شیعه (و شاگردان آنها ) به بحث با دانشمندان سایر مذاهب و ادیان می پرداختند.
آیا آنها بدون دلیل و حجت و استدلال ، این کار را می کردند؟
آیا بدون استدلال عقلی ، می توانستند به سئوالات مخالفان مکتب شیعه جواب بدهند و دلایل آنها را رد کنند و حقانیت مکتب خود را اثبات کنند؟

نکته دوم:
اینکه فرضاً ما در اصول اعتقادی مان شک نداریم ، موجب این نیست که ما در زمینه آنها تحقیق نکنیم!
تحقیق همیشه از شک بر نمی خیزد. شک ، عامل برخی تحقیقات بوده است و هست. نه همه تحقیقات.

گاهی دانشمندی می داند که فلان ماده ، فلان بیماری را بهبود می دهد.
در این هیچ شکی ندارد.
اما می خواهد بداند چرا و چگونه این ماده باعث بهبودی می شود؟
او با یقین به اینکه این ماده باعث بهبودی می شود ، تحقیقات خود را برای یافتن چگونگی و علت آن آغاز می کند....

مثال دینی:
ما در اینکه خدا وجود دارد و یگانه است شکی نداریم (اصول اعتقادات).
اما برای اینکه بدانیم چرا امکان عدم وجود خدا منتفی است ، یا چرا امکان وجود خدایان متعدد ، منتفی است، و برای اینکه بتوانیم از این اعتقاد یقینی خود دفاع کنیم ، باید تحقیق عقلی انجام دهیم.
پس یقین ما به وجود خدای یگانه ، باعث عدم تحقیق عقلی ما در این زمینه نمی شود.

اولا من اطمینان دارم که پاسخم به طوفان خورشیدی بود نه شما حالا چطور پاسخ به شما شده نمیدانم چون تازه وارد هستم. دوم اینکه منظورم از شک اینست که برای یک تحقیق محقق لازم است به درستی معلوماتی که دارد شک کند تا تحقیق را شروع کند یعنی اگر از همه چیز مطمئن باشد که دیگر حرکتی نمیکند عالمان دینی هم برای آنکه بتوانند پاسخگوی اشکالات باشند باید خود را بجای اشکال کننده بگذارند و بدنبال جواب برای سوال او باشند این خود می طلبد که جنبه های دیگری را در نظر بگیرند در اصل منظور از شک بیرون آمدن از حالت اطمینان است تا بتوان جوابی برای جوانب دیگر چیزی که از آن مطمئن هستند بیابند. در پایان عرض میکنم که هروقت ما در مقابل چیزی موضع نمیدانم بخود گرفتیم بدنبال تحقیق و پژوهش در آن مورد میرویم و هرجا که با اطمینان گفتیم میدانم دیگر جایی برای تحقیق و پژوهش نمی ماند منظور از شک و اطمینان هم همین است اگر مطمئن باشیم به چیز بیشتری یا جنبه های دیگری دست نخواهیم یافت و حتی ممکن است با یک سوال یا اشکال جدید که جوابی برایش نداریم اطمینان مان خدشه دار شود و همانطور که کمال انتها ندارد نمیدانم های ما هم انتها ندارد انتها آنجاست که با اطمینان گفتیم میدانم که خود پایانی است بر کمال.

سیده راضیه;904860 نوشت:
[=Times New Roman]

عرض سلام و ادب
باتشکر از طرح انتقادات و پیشنهادات
اتفاقا امروز در حال بررسی تاپیکهای یک ماه پیش انجمن کلام بودم که به یکی از تاپیکهای شما برخوردم:
معصومیتی که ارزش نیست

در این تاپیک دقیقا پاسخ شما داده شده ولی شما تصور کرده اید که با یک غلط گیری از سوال، پاسخ را پیچانده اند در حالی که هم لینک ارجاع کارشناس بزرگوار و هم تنها پستشان پاسخ سوال شما را داده است.
پس گاهی هم نوع دید ما باعث برداشت اشتباه میشود.
در پناه حق سلامت و سربلند باشید.

​بله همانطور که فرمودید گاهی اینطور میشود یا بهترست بگوییم ندرتا" اما معمولا آن طوریست که عرض شد البته اگر باز طبق معمول اشتباه را از جانب ما ندانید.

mehrdaad.;905970 نوشت:
اولا من اطمینان دارم که پاسخم به طوفان خورشیدی بود نه شما حالا چطور پاسخ به شما شده نمیدانم چون تازه وارد هستم. دوم اینکه منظورم از شک اینست که برای یک تحقیق محقق لازم است به درستی معلوماتی که دارد شک کند تا تحقیق را شروع کند یعنی اگر از همه چیز مطمئن باشد که دیگر حرکتی نمیکند عالمان دینی هم برای آنکه بتوانند پاسخگوی اشکالات باشند باید خود را بجای اشکال کننده بگذارند و بدنبال جواب برای سوال او باشند این خود می طلبد که جنبه های دیگری را در نظر بگیرند در اصل منظور از شک بیرون آمدن از حالت اطمینان است تا بتوان جوابی برای جوانب دیگر چیزی که از آن مطمئن هستند بیابند. در پایان عرض میکنم که هروقت ما در مقابل چیزی موضع نمیدانم بخود گرفتیم بدنبال تحقیق و پژوهش در آن مورد میرویم و هرجا که با اطمینان گفتیم میدانم دیگر جایی برای تحقیق و پژوهش نمی ماند منظور از شک و اطمینان هم همین است اگر مطمئن باشیم به چیز بیشتری یا جنبه های دیگری دست نخواهیم یافت و حتی ممکن است با یک سوال یا اشکال جدید که جوابی برایش نداریم اطمینان مان خدشه دار شود و همانطور که کمال انتها ندارد نمیدانم های ما هم انتها ندارد انتها آنجاست که با اطمینان گفتیم میدانم که خود پایانی است بر کمال.

ضمنا بهتر بود می گفتید شما همان طوفان خورشیدی هستید که حالا نام خود را مهمان خدا گذاشتید اما تبریک میگویم تکامل خوبیست که از یک طوفان اتمی ویرانگر به مهمان خداء معصوم تبدیل شدید انشاالله که از تعصب دور باشید.

ئ

میهمان خدا;904816 نوشت:
علمای بزرگ شیعه از آغاز تا کنون بسیار روی این اصول و تبیین عقلی آنها و پاسخ به شبهات و مخالفان و دفاع از حریم اعتقادات ، کار علمی و عقلی انجام داده اند که در کتابهای آنها ثبت است.

اما کار علمیشان استاندارد دانشگاهی ندارد.

میهمان خدا;904816 نوشت:
تقریباً در تمام ادوار تاریخی ، مخالفان شیعه در رأس حاکمیت بوده اند و از قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی و ... برخوردار بوده اند.
حاکمان مخالف شیعه و اهل بیت (ع) ، چون این مکتب را مخالف حکومت خود می دانستند ، در طول تاریخ جهت تهاجم به شیعه و نابود کردن آن ، اقدامات زیادی انجام داده اند و از هیچ نحو تلاشی برای انهدام این مکتب کوتاهی نورزیده اند.

شاید هم دشمنیشان با شیعه مثل دشمنی آمریکا با ایران است. این ایران است که بیشتر بر طبل دشمنی می‌کوبد و پرچم دشمنی را بالا نگه داشته است.

میهمان خدا;904816 نوشت:
اما در همه این مناظرات ، امام پیروز می شدند و حقانیت مکتب شیعه اثبات می شد

در کدام مناظره یک شخص پیروز بوده است که در مناظرات امام رضا(ع) امام پیروز باشد؟ در همۀ مناظرات هر دو طرف مناظره تا آخر حرف خود را میزنند و قانع نمی‌شوند و وقت تمام می‌شود و قضاوت را بر عهدۀ مخاطبین می‌گذارند. بله شیعیان دوست دارند بگویند امام ما پیروز شد و این پیروزی را تبلیغ می‌کنند.

میهمان خدا;904816 نوشت:
برای مأمون راهی جز شهید کردن امام (ع) باقی نمی ماند.

بر مبنای کدام مدرک مستدل می‌گویید مأمون امام رضا را مسموم کرد؟ این تنها یک اتهام ثابت نشده است. همان طور که شاه را بدون مدرک به آتش زدن سینما رکس متهم می‌کنند یا حکومت ایران را متهم به قتل آن شخیصت تازه درگذشته می‌کنند، مأمون را هم به قتل امام رضا متهم می‌کنند. شاید این در پی قاعدۀ مباهته باشد. هیچ مدرک محکمی برای اثبات چنین اتهامی نیست.

میهمان خدا;904816 نوشت:
اصولاً ، اگر حاکمان مخالف مذهب شیعه ، می توانستند در بحث علمی ، امامان ما را شکست بدهند و نتیجتاً آنها را در انظار مردم بی اعتبار و شرمنده کنند ، آیا نیازی بود که آنها را شهید کنند؟

یا اگر می‌توانستند به حرف‌های موسوی و کروبی پاسخ محکمی بدهند و آن‌ها را رسوا کنند نیازی به حصر کردنشان بود؟

-------------

mehrdaad.;904857 نوشت:
پس کسانیکه ذره ای شک دارند مسلمان نیستند در واقع هر کس که اهل کنکاش و سوال است مسلمان نیست

طبق نظر خیلی از مراجع خیر مسلمان نیست بلکه اگر پدر یا مادرش مسلمان باشد مرتد و مهدور الدم است یعنی بدون حکم قاضی می‌شود او را کشت. بلکه ظاهرا کشتش واجب است. به علاوه ازدواج مرتد مرد باطل است و اموالش هم مال خودش نیست و این احکام حتی با وجود توبه شخص هم لازم الاجرا هستند. برخی مراجع مثل منتظری نظر دیگری دارند.

mehrdaad.;904857 نوشت:
عده ای با شعار" برابری و برادری و دفاع از حقوق ضعفا" انقلاب کردند

البته شعار دقیقا این نبوده است. شعارها در قطع نامه‌های معترضان آن دروان مشخص است از جمله آزادی زندانیان سیاسی آزادی مطبوعات و...

-----------

میهمان خدا;904861 نوشت:
تحقیق همیشه از شک بر نمی خیزد.

تحقیق اساسا از نادانی شروع می‌شود چون چیزی که به آن علم وجود دارد نیازی به تحقیق ندارد. فقط بحث بر سر استانداردهاست. یکی وقتی اخبار اعلام کرد عید فطر است مطمئن می‌شود عید است و یکی دیگر می‌رود در سایت استهلال ماهانۀ شهرهای مختلف را می‌بیند و به اخبار اطمینان نمی‌کند یکی هم تلسکوپ بر میدارد میرود بالای کوه خودش می‌بیند عید شده یا نه و حرف کسی را قبول نمی‌کند. در مورد پیامبری و خدا هم همین طور. یکی به روحانی مسجد اعتماد می‌کند و استدلال‌هایش را می‌پذیرد و مسلمان می‌شود یکی به شخص دانشمندتری مراجعه می‌کند کسی هم خودش می‌رود متون را بررسی می‌کند و کسی هم استداردش حتی بالاتر از آن است که قابل تحقیق باشد. پس این تحقیق اساسش شک است. شکی که بالا رفتن استانداردها به وجود آورده است. کسی که وسواس شدید دارد بالاترین استانداردها را برای اطمینان دارد. به چنین کسی می‌گویند بی خیال شو و به استانداردهای پایین‌تری قانع شو اما او هرگز آرامش نمی‌یابد چون استانداردهایش بالاتر است و.. .

میهمان خدا;904861 نوشت:
ما در اینکه خدا وجود دارد و یگانه است شکی نداریم (اصول اعتقادات).
اما برای اینکه بدانیم چرا امکان عدم وجود خدا منتفی است ، یا چرا امکان وجود خدایان متعدد ، منتفی است، و برای اینکه بتوانیم از این اعتقاد یقینی خود دفاع کنیم ، باید تحقیق عقلی انجام دهیم.

این مغالطه است. خدا وجود دارد یعنی عدم وجود خدا منتفی است. اگر کسی نداند عدم وجود خدا چرا منتفی است نمی‌داند چرا خدا وجود دارد و از نظر علمی چنین کسی شک دارد هر چند از نظر اعتقادی شاید شکی نداشته باشد چون استانداردهای مسلمانی را نباید زیاد بالا گرفت. همیشه و در مورد همه چیز جای شک علمی و فلسفی وجود دارد.

سلام و درودی به وسعت مهر دوستان
سخنم را با جمله ای معروف از شیخ الرئیس شروع کنم
ما دلیلی عقلی بر معاد جسمانی نداریم، و از نقطه نظر برهان نمی توانیم إقامه دلیل کنیم، ولی چون رسول صادق و مصدق (ص) خبر داده است، از نقطه نظر شرع مسلم است.
ندانستن و نتوانستن اثبات موضوعی عیب نیست!اما اصرار و پافشاری بر توجیه و ماله کشی است که بسیار ناپسند است!
دوستی فرمودن که در اصول دین اگر شکی داشتیم که مسلمان نبودیم و برای من بسیار حائز اهمیت شد زیرا که به نامسلمان بودن خود پی بردم! وارد موضوع سن های متبلور شک (طبق آخرین اطلاع بنده 7، 17 و...)نمیشوم که در طول زندگی انسان وجود دارد و از منظر روانشناسی باید برسی گردد که هر کسی در هر دوره ای مملو از شکیات می شود حال عده ای اگر تافته ای جدا بافته هستند که دیگر بحثی نیست!
بدا به حال بنده که ن تنها در اصول بلکه در بدیهیات نیز در پاره ای از جهات شک و سوالاتی مرا فرا گرفته
در مورد اطمینان یک سوال دارم فردی که خود را مطمئن می داند برای مثال در توجید و یگانگی خداوند آیا درک او از توحید همانند درک پیامبران و بزرگان دین و چنین افرادی است؟اگر چنین است که خوشا به سعادتشان بگویند ما هم بدانیم در غیر این صورت ایا برای ارتقاع اندیشه خود به پاره از از تفکرات شک نمیکنند؟سوالاتی را مطرح نمیکنند برای افزایش معرفت توحیدی خود؟مباحثی همچون وحدت وجود که برخی حتی تا حد تکفیر قائلین به آن را پیش می برند و برخی نیز بسیار آن را ستایش میکنند پس نشانه چیست!آیا حتی جزو مباحث توحیدی نمی باشد؟هر دو گروه را که نمیتوان حقیقی دانست یکی از انها باید در اندیشه خود شکی احراز نماید
شک از نظر بنده لازمه پویایی انسان و تفکراتش است و بسان رودی به اندیشه هایش طراوت و تازگی می بخشد چون وحی بوده و گفتار ائمه (ع) است پس بپذیریم برای بنده مقبول نیست در این صورت اگر گرفتار جبر جغرافیا شویم میگوییم چون صحبت این و آن بوده پس می پذیرم
البته منکر افرادی نیستم که هرگز شکی به خود راه نمیدهند و مانند داستان معروف اگر امام بگوید حتی خود را داخل کوره نیز می اندازند اما اینکه بگوییم هر شکاکی از دایره مسلمانی خارج شده برای من جای سوال است
در مورد اسلوب مثال شما که بهتر است برای رسیدن به توازن نکته ای را وارد کنم یا به عبارتی دیدگاه دیگری را تبیین نمایم اگر کسی بتواند بطور کامل تبیین کند که دو دو تا میشود چهار تا دیگر نیازی نیست که رد کند چرا دو دو تا نمیشود 5 یا 6 یا 7و... وقتی به صورت کامل و تام بشود توحید را ثابت کرد دیگر لزومی نیست که باقی مفروضات را رد نمود وقتی به ضرس قاطع بتوان توحید خدا را ثابت نمود دیگر نیازی به رد مفروضات احتمالی دیگران نیست
موضوعی دو دیدگاه دیگر در مورد براهین اثبات خدا و توحید وجود دارد درخانه اگرکس است یک حرف بس است یک برهان اگر مسلم و ثابت است که کافیست چه نیازی به این همه برهان هاست که به دیدگاه بنده شاهد تکامل براهین هستیم! به طوری که در سایت حوزه برهان صدیقین را از محکم ترین برهان ها می داند ؛ممکن است کسی بگوید از جلوه های متفاوت ثابت میتوان نمود خدا را که بحثی نیست هر چند بنظرم اگر اثباتی از خداوند صورت گیرد فی الواقع محدود به ذهن بشری شده و دیگر خدا نیست حال ممکن است کسی بگوید همچون ظرفی میتوان از اقیانوس لبریز ساخت ذهن را نیز می توان از شناخت خداوند لبریز ساخت یا سایر مباحث کلامی که نشانه خداثابت میشود و... باز هم بحثی نیست
در پایان هم هر انسانی از دریچه خود به دنیا می نگرد و نمیتوان خود را جای دیگری نهاد
سپاسی فزاینده پیشاروی همه دوستان
در پناه حق شب و روزتان خوش

mehrdaad.;902945 نوشت:
با سلام
درین مدت کوتاه که سوالاتی از محضرتان پرسیده شد در برخی موارد متوجه شدم که بعضی از قسمتهای سوالات پاسخ داه نمی شود و در بعضی مسائل اطمینان 100% وجود ندارد و بعضی موارد هم اشتباه گفته شد فقط برای توجیه کردن، مسلما" همه شما انسانهای معتقدی هستید و دوست ندارید در اعتقادات تان خدشه و خللی وارد آید اما ظاهرا اگر خدشه و خللی پیش آید بطور غیر پسندیده ای آنرا رد می کنید یا بصورتی دیگر جلوه میدهید و خلاصه بهیچوجه آنرا نمی پذیرید سوالم از شما این است که چرا اگر شبهه ای پیش آید که در نهایت ثابت شود شما اشتباه فکر میکردید چرا آنرا نمی پذیرید و بیشتر سعی می کنید چشم بروی آن ببندید؟
و آیا معتقدید تمام چیزهایی که میدانید همه 100% درست هستند و محال است که نقض و نقصی داشته باشند؟ و خداوکیلی اگر ذره ای شک در بعضی از معلوماتتان ایجاد شود و پیگیری آن این احتمال را داشته باشد که یکی از اعتقادات مهم تان از بین برود آیا باز هم در موردش کنکاش و بررسی می کنید یا به فرض اینکه اعتقادات تان 100% درست است اصلا" به آن مورد فکر نمی کنید و شک و شبهه را بی مورد میدانید؟
البته در پاسخ به این سوال کاملا" مختارید و اگر دوست داشتید و صلاح دانستید پاسخ دهید در غیر اینصورت بنده اصلا" توقع جواب ندارم.
با تشکر.

با سلام و احترام

برای من پیش امده حتی امور بدیهی علمی انکار شده
یا سوالاتی پاسخ داده نشده
ابتدا فکر میکردم واقعا قصدی در کار نیست
اما بعد متوجه شدم خیلی بیشتر از انچه فکر میکردم گرفتار شان و شخصیتمان هستیم...خیلی گرفتار نفس پرستی هستیم... نمیتوانیم اشتباهاتمان را بپذیریم...
البته این مواردی که عرض کردم گاهی طبیعت واکنشگری انسان است...
وقتی برای او معما طرح میکنی انتظار دارد جوابی برایش پیدا کند... و برایش قابل هضم نیست میتوان معما و شبهه ای مطرح شود اما اعتقاد سر جای خودش باشد...
اما مواردی هست که واکنش طبیعی( اگر چه اشتباه) به خاطر دفاع از اعتقادات نیست بلکه به خاطر حفظ شان و شخصیت یا حفظ مقام و کار است

و انچه به نظرم بدتر است دومی است

hessam78;906106 نوشت:
سلام و درودی به وسعت مهر دوستان
!اما اصرار و پافشاری بر توجیه و ماله کشی است که بسیار ناپسند است!
دوستی فرمودن که در اصول دین اگر شکی داشتیم که مسلمان نبودیم و برای من بسیار حائز اهمیت شد زیرا که به نامسلمان بودن خود پی بردم!
....
شک از نظر بنده لازمه پویایی انسان و تفکراتش است و بسان رودی به اندیشه هایش طراوت و تازگی می بخشد چون وحی بوده و گفتار ائمه (ع) است پس بپذیریم برای بنده مقبول نیست

با سلام و احترام

در باب شک توضیحاتی را لازم میدانم که مخاطبم صرفا شما نیستید

در رساله ایت الله نکونام امده است که اطمینان کافی است و یقین به اصول لازم نیست...
اگر به رساله ایت الله جناتی و صادقی تهرانی و سایر مراجع مراجعه کنید احتمالا از تعبیراتی مثل
اعتقاد یا علم یا یقین پیدا کردن استفاده میشود
اما دو نکته مهم است
1
آیا مقصود از اعتقاد یا علم یا یقین نبودن هیچ شکی است؟ یقین به شکل منطقی ان؟ یا مقصود چیز دیگری است؟
2
این اعتقاد یا علم حتما باید با برهان به دست اید یا با اعتماد به اهل خبره نیز حاصل میشود؟
در این مورد علما دو دسته هستند...

در کل باید شکی که موجب کفر است را تبیین کرد...

مثلا شک در اصول اعتقادی با شک در فروع اعتقادی
شک در ضروریات اعتقادی با شک در غیر ضروریات اعتقادی
خیلی فرق میکند...

شاید اگر حدود این شک مشخص شود دیگر لازم نباشد برخی تلاش کنند به تعبیر شما ماله کشی
زیرا میدانند این شک مسلمان را کافر نکرده است...

البته برخی از این مصادیق به خاطر این است که فکر میکنیم اگر بگوییم نمیدانیم یا بگوییم از دین چیزی به دست ما نرسیده در این زمینه گویی اسلام را تضعیف کرده ایم...

از طرفی در رساله ی مراجعی که گذشت فتاوی متضادی راجع به تقلید ، مرتد و نجاست انها مطرح شده که میتواند حایز اهمیت باشد...

و طاها;915572 نوشت:
با سلام و احترام

برای من پیش امده حتی امور بدیهی علمی انکار شده
یا سوالاتی پاسخ داده نشده
ابتدا فکر میکردم واقعا قصدی در کار نیست
اما بعد متوجه شدم خیلی بیشتر از انچه فکر میکردم گرفتار شان و شخصیتمان هستیم...خیلی گرفتار نفس پرستی هستیم... نمیتوانیم اشتباهاتمان را بپذیریم...
البته این مواردی که عرض کردم گاهی طبیعت واکنشگری انسان است...
وقتی برای او معما طرح میکنی انتظار دارد جوابی برایش پیدا کند... و برایش قابل هضم نیست میتوان معما و شبهه ای مطرح شود اما اعتقاد سر جای خودش باشد...
اما مواردی هست که واکنش طبیعی( اگر چه اشتباه) به خاطر دفاع از اعتقادات نیست بلکه به خاطر حفظ شان و شخصیت یا حفظ مقام و کار است

و انچه به نظرم بدتر است دومی است

با سلام ، پس متاسفانه اشتباه نکردم اما فکر نمیکردم چنین دلایلی پشت آن باشد!!! با نظر شما صددرصد موافقم که دومی بدتر است و بلکه خیلی خیلی بدترست ولی آیا ممکن است چنین انتقاداتی تغییری یا دغدغه ای در آنان ایجاد کند یا کاملا بی فایده است؟ اگر کاملا بی فایده باشد امر به معروف و نهی از منکر هم بی فایده است راستی ام ونهی به معروف و منکر تاکنون در جامعه خودمان بیشتر سودمند بوده یا بیشتر زیانبار بوده یا بیشتر بی فایده بوده اگر دوستان بر اساس واقعیت جواب این سوال را بدهند سپاسگزار خواهم شد.

mehrdaad.;916236 نوشت:
با سلام ، پس متاسفانه اشتباه نکردم اما فکر نمیکردم چنین دلایلی پشت آن باشد!!! با نظر شما صددرصد موافقم که دومی بدتر است و بلکه خیلی خیلی بدترست ولی آیا ممکن است چنین انتقاداتی تغییری یا دغدغه ای در آنان ایجاد کند یا کاملا بی فایده است؟ اگر کاملا بی فایده باشد امر به معروف و نهی از منکر هم بی فایده است راستی ام ونهی به معروف و منکر تاکنون در جامعه خودمان بیشتر سودمند بوده یا بیشتر زیانبار بوده یا بیشتر بی فایده بوده اگر دوستان بر اساس واقعیت جواب این سوال را بدهند سپاسگزار خواهم شد.

با سلام

به نظر بنده بی فایده نیست.
حداقل از پس رفت جلوگیری میکند.یا لااقل وجدانمان اسوده میشود. یا ممکن است فرد ثالثی را بیدار کند...
البته نمیدانم مقصود شما چه انتقاداتی است...