جمع بندی امور مثالی

تب‌های اولیه

75 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امور مثالی

ايا مگر عالم برزخ يا مثال كه خود به مثال متصل ومنفصل با حواس باطني درك نميشود چون غيرمادي است پس چرا ابن عربي درخيلي جاها گفته موجودات مثالي وارد عالم حس شده وبا حواس ظاهري درك شده يا مكاشفه در بيداري كه براي بعضي مردم امورمتخيله با چشم ظاهروبراي بعضي مردم با چشم خيال؟
پس نظريه ابن عربي اينقدرمتفاوت با امروز است چون همه ي فلاسفه معتقدند عالم مثال يا برزخ چه متصل وچه منفصل چون غيرمادي اند وماده ندارند با حواس باطني ادراك شده ؟
پس چرا كسي نظريه هاي ابن عربي رانقد نكرده ونگفته نادرست است؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد سمیع

پرنا;902824 نوشت:
ايا مگر عالم برزخ يا مثال كه خود به مثال متصل ومنفصل با حواس باطني درك نميشود چون غيرمادي است پس چرا ابن عربي درخيلي جاها گفته موجودات مثالي وارد عالم حس شده وبا حواس ظاهري درك شده يا مكاشفه در بيداري كه براي بعضي مردم امورمتخيله با چشم ظاهروبراي بعضي مردم با چشم خيال؟
پس نظريه ابن عربي اينقدرمتفاوت با امروز است چون همه ي فلاسفه معتقدند عالم مثال يا برزخ چه متصل وچه منفصل چون غيرمادي اند وماده ندارند با حواس باطني ادراك شده ؟
پس چرا كسي نظريه هاي ابن عربي رانقد نكرده ونگفته نادرست است؟

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
سوال، مقداری ابهام دارد، لذا لطفا:
1- سوال خود را واضح تر بیان نمایید.
2- متونی از ابن عربی را که ادعا می فرمایید، مستندا ذکر نمایید.
باتشکر

[=Helvetica Neue]این را در. سایت پرسمان دیدم اول اینکه به نظر ابن عربی موجودات در. عالم مثال وارد عالم ماده وحس شده وبا حواس ظاهری قابل رویت هستند ودوم اینکه حوادثی که افرادبعد از مرگ میبینند این امورمتخیله بعضی ها با چشم مادی میتوانند ببینند البته اینها نظرابن عربی بود میخواهم بدانم درست است یا نه؟اینکه امور مربوط به عالم مثال که خودمتصل ومنفصل تقسیم شده مگر با حواس باطنی قابل رویت نیست وقادر به رویت در. عالم ماده نیستند پس چرا این نظرات را کسی نقد نکرده

پرنا;903308 نوشت:
[=Helvetica Neue]این را در. سایت پرسمان دیدم اول اینکه به نظر ابن عربی موجودات در. عالم مثال وارد عالم ماده وحس شده وبا حواس ظاهری قابل رویت هستند ودوم اینکه حوادثی که افرادبعد از مرگ میبینند این امورمتخیله بعضی ها با چشم مادی میتوانند ببینند البته اینها نظرابن عربی بود میخواهم بدانم درست است یا نه؟اینکه امور مربوط به عالم مثال که خودمتصل ومنفصل تقسیم شده مگر با حواس باطنی قابل رویت نیست وقادر به رویت در. عالم ماده نیستند پس چرا این نظرات را کسی نقد نکرده

سمیع;903298 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
سوال، مقداری ابهام دارد، لذا لطفا:
1- سوال خود را واضح تر بیان نمایید.
2- متونی از ابن عربی را که ادعا می فرمایید، مستندا ذکر نمایید.
باتشکر
ودوم اینکه فکر کنم مربوط به اینها باشد اینکه میگوییند کربلایی ساروقی باطن قران ونورباطنی را با چشم ظاهر. میدیده وخدا به ایشان عنایت داشته پس اگر اینطور بود عالم بررخ وموجودات ان هم غیرمادی وباطنی اند پس هم حتما میدیده اگر عنایت باشد که خدا به پیامبران عنایت بیشتری داشته پس انها همه را با حواس باطنی درک میکردند پس اینطور بود وحی به پیامبر هم با چشم وگوش ظاهر میدیدندمیگفتند عنایت خدا بود درحالیکه روح ایشان انقدر. قوی بوده که همه را درک میکردهمن معتقدم کربلایی ساروقی مکاشفه ای رخ دادت وایشان با روحشان ایات را نورانی میدیده نه چشم ظاهر

باسمه الشکور

عرض سلام و خیر مقدم

پرنا;903309 نوشت:
ودوم اینکه فکر کنم مربوط به اینها باشد اینکه میگوییند کربلایی ساروقی باطن قران ونورباطنی را با چشم ظاهر.

نمونه ی عینی ترش داستان فرشتگانی است که بر لوط علی نبینا و آله و علیه السلام نازل شدند

و قوم گناهکار لوط آنها را دیدند.

سمیع;903298 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
سوال، مقداری ابهام دارد، لذا لطفا:
1- سوال خود را واضح تر بیان نمایید.
2- متونی از ابن عربی را که ادعا می فرمایید، مستندا ذکر نمایید.
باتشکر

حبیبه;903311 نوشت:
باسمه الشکور

عرض سلام و خیر مقدم

نمونه ی عینی ترش داستان فرشتگانی است که بر لوط علی نبینا و آله و علیه السلام نازل شدند

و قوم گناهکار لوط آنها را دیدند.

بله اگر. اینطور بوده ان فرشتگان خود را به صورت مادی دراورده تا به چشم قوم لوط بیاییند پس اگر به همان صورت غیرمادی درمیامدند که نمیشد انها را دید من میگویم اگر. کربلایی ساروقی نوری دید. ان نورمادی بود ولی عنایت خدا. بوده که کسی دیگری نتواند ان را ببیند نه که باطن قران را با چشم ظاهر دیده یعنی عنایت خدا. که نوری نازل میکرده بر. قران که ایشان میدیده یعنی قدرتی برچشمش میداده که ان نور. را ببیند که مادی باید باشد اگر. غیرمادی بود. که با مکاشفه باید رویت میشد

باسمه تعالی

پرنا;903313 نوشت:
کربلایی ساروقی نوری دید. ان نورمادی بود ولی عنایت خدا. بوده که کسی دیگری نتواند ان را ببیند نه که باطن قران را با چشم ظاهر دیده یعنی عنایت خدا. که نوری نازل میکرده بر. قران که ایشان میدیده یعنی قدرتی برچشمش میداده که ان نور. را ببیند که مادی باید باشد اگر. غیرمادی بود. که با مکاشفه باید رویت میشد

داستان کربلایی ساروق کرامتی بوده است که نصیبشان شده و احتمالا از همان نوع کشف بوده

که اگر شخص دیگری در کنارشان بود نمی توانست آن نور را مشاهده کند.

آنچه مورد سؤال سرکار است احتمالا راجع به تمثل است.

حبیبه;903314 نوشت:
باسمه تعالی

داستان کربلایی ساروق کرامتی بوده است که نصیبشان شده و احتمالا از همان نوع کشف بوده

که اگر شخص دیگری در کنارشان بود نمی توانست آن نور را مشاهده کند.

آنچه مورد سؤال سرکار است احتمالا راجع به تمثل است.


بله من هم میگویم مکاشفه ای رخ داده وروح ایشان انقدر قوی شده که این امور را دیده اند نه با چشم ظاهر ولی خیلی ها رد میکنند میگویند نه با چشم ظاهر درحالیکه باید انرا کشف وشهود باطنی گذاشت نه باچشم ظاهر درضمن میشود کارشناس ما نظر مارا بگوید

پرنا;903308 نوشت:
[=Helvetica Neue]این را در. سایت پرسمان دیدم اول اینکه به نظر ابن عربی موجودات در. عالم مثال وارد عالم ماده وحس شده وبا حواس ظاهری قابل رویت هستند ودوم اینکه حوادثی که افرادبعد از مرگ میبینند این امورمتخیله بعضی ها با چشم مادی میتوانند ببینند البته اینها نظرابن عربی بود میخواهم بدانم درست است یا نه؟اینکه امور مربوط به عالم مثال که خودمتصل ومنفصل تقسیم شده مگر با حواس باطنی قابل رویت نیست وقادر به رویت در. عالم ماده نیستند پس چرا این نظرات را کسی نقد نکرده

باسمه تعالی
الف: تا زمانی که متن ابن عربی را مستندا نیاورید، نمی توان نسبت به بیانات ایشان اظهار نظری نمود.
ب: این که امور مثالی دیده می شود، به واسطه چشم قلب است، چنانچه امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند:ِ «أَلَا إِنَّ لِلْعَبْدِ أَرْبَعَ أَعْيُنٍ عَيْنَانِ‏ يُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ دِينِهِ‏ وَ دُنْيَاهُ‏ وَ عَيْنَانِ يُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ آخِرَتِهِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَتَحَ لَهُ الْعَيْنَيْنِ اللَّتَيْنِ فِي قَلْبِهِ فَأَبْصَرَ بِهِمَا الْغَيْبَ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ وَ إِذَا أَرَادَ بِهِ غَيْرَ ذَلِكَ تَرَكَ الْقَلْبَ بِمَا فِيهِ. [1] هيچ بنده اى نيست جز اين كه دو چشم در صورت اوست كه با آنها امور دنيا را مى بيند و دو چشم در دلش كه با آنها امور آخرت را مشاهده مى كند. هر گاه خداوند خوبى بنده اى را بخواهد، دو چشم دل او را مى گشايد كه به وسيله آنها وعده هاى غيبى او را مى بيند و با چشم دل به وعده هاى الهى ايمان مى آورد.»
و یا پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِي آدَمَ [=&quot]لَنَظَرُوا إِلَى‏ مَلَكُوتِ‏ السماوات[2] اگر نبود اين كه شياطین بر گرد دل هاى آدميان مى گردند، هر آينه انسان ها ملكوت را مى ديدند.»
پس نقش اصلی را چشم باطنی و چشم قلب ایفا می کند.

____________________________


پی نوشت:
[1]. [=&quot]ابن بابويه، محمد بن على‏،[=&quot] الخصال‏، ج1، ص 240، [=&quot]جامعه مدرسين‏،[=&quot] قم‏،[=&quot] 1362 ش‏.
[2]. [=&quot]مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، [=&quot]بحار الأنوار( ط- بيروت)، ج56، ص 163، [=&quot]دار إحياء التراث العربي‏،[=&quot] بيروت‏،[=&quot] 1403 ق‏.

سمیع;903417 نوشت:
باسمه تعالی
الف: تا زمانی که متن ابن عربی را مستندا نیاورید، نمی توان نسبت به بیانات ایشان اظهار نظری نمود.
ب: این که امور مثالی دیده می شود، به واسطه چشم قلب است، چنانچه امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند:ِ «أَلَا إِنَّ لِلْعَبْدِ أَرْبَعَ أَعْيُنٍ عَيْنَانِ‏ يُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ دِينِهِ‏ وَ دُنْيَاهُ‏ وَ عَيْنَانِ يُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ آخِرَتِهِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَتَحَ لَهُ الْعَيْنَيْنِ اللَّتَيْنِ فِي قَلْبِهِ فَأَبْصَرَ بِهِمَا الْغَيْبَ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ وَ إِذَا أَرَادَ بِهِ غَيْرَ ذَلِكَ تَرَكَ الْقَلْبَ بِمَا فِيهِ. [1] هيچ بنده اى نيست جز اين كه دو چشم در صورت اوست كه با آنها امور دنيا را مى بيند و دو چشم در دلش كه با آنها امور آخرت را مشاهده مى كند. هر گاه خداوند خوبى بنده اى را بخواهد، دو چشم دل او را مى گشايد كه به وسيله آنها وعده هاى غيبى او را مى بيند و با چشم دل به وعده هاى الهى ايمان مى آورد.»
و یا پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَى‏ مَلَكُوتِ‏ السماوات[2] اگر نبود اين كه شياطین بر گرد دل هاى آدميان مى گردند، هر آينه انسان ها ملكوت را مى ديدند.»
پس نقش اصلی را چشم باطنی و چشم قلب ایفا می کند.

____________________________


پی نوشت:
[1]. ابن بابويه، محمد بن على‏، الخصال‏، ج1، ص 240، جامعه مدرسين‏، قم‏، 1362 ش‏.
[2]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، بحار الأنوار( ط- بيروت)، ج56، ص 163، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، 1403 ق‏.

امكان رؤيت موجودات عالم مثالي در عالم حس وجود دارد و با حواس ظاهري مي‌توان در بعضي مواقع آن‌ها را درك نمود. اجسام صيقليه و شفاف اين عالم مادي مانند آب و هوا و همچنين خيال انسان مظهر موجودات آن عالم هستند، صور مرآتي و خيالي همه از موجودات عالم مثال هستند.
اجسامي در بردارنده‌ي ارواح هستند كه در آن شك نمي‌كنند اهل كشف آنچه را كه نائم در خواب و ميت بعد از موت مي‌بيند، در بيداري مي‌بينند برخي از مردم اين امور متخيله را با بصر حسي و برخي با چشم خيال يعني در حال بيداري و در حال خواب قطعاً با چشم خيال مي‌بيند.http://akhlagh.porsemani.ir/content/مقام-و-جايگاه-عالم-خيال .هم چنین لطفا اینکه دومین سوالی هم که درباره کربلایی ساروقی پرسیدم هم لطفا جواب دهید؟

پرنا;903452 نوشت:
امكان رؤيت موجودات عالم مثالي در عالم حس وجود دارد و با حواس ظاهري مي‌توان در بعضي مواقع آن‌ها را درك نمود. اجسام صيقليه و شفاف اين عالم مادي مانند آب و هوا و همچنين خيال انسان مظهر موجودات آن عالم هستند، صور مرآتي و خيالي همه از موجودات عالم مثال هستند.
اجسامي در بردارنده‌ي ارواح هستند كه در آن شك نمي‌كنند اهل كشف آنچه را كه نائم در خواب و ميت بعد از موت مي‌بيند، در بيداري مي‌بينند برخي از مردم اين امور متخيله را با بصر حسي و برخي با چشم خيال يعني در حال بيداري و در حال خواب قطعاً با چشم خيال مي‌بيند.http://akhlagh.porsemani.ir/content/مقام-و-جايگاه-عالم-خيال .هم چنین لطفا اینکه دومین سوالی هم که درباره کربلایی ساروقی پرسیدم هم لطفا جواب دهید؟


باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
الف: سرکار خانم، قرار شد شما
متن ابن عربی که چنین ادعایی، نموده را بیاورید.
ب: آن بزرگوار هم با تقوا و پرهیزگاری ای که داشت، حجاب ها از
پرده قلبش کنار می رفت و می توانست آیات نورانی قرآن را در عین بی سوادی تشخیص دهد.
موفق باشید.

سمیع;903481 نوشت:

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
الف: سرکار خانم، قرار شد شما
متن ابن عربی که چنین ادعایی، نموده را بیاورید.
ب: آن بزرگوار هم با تقوا و پرهیزگاری ای که داشت، حجاب ها از
پرده قلبش کنار می رفت و می توانست آیات نورانی قرآن را در عین بی سوادی تشخیص دهد.
موفق باشید.

ممنونم که به سوالاتم پاسخ دادید راستش من فقط این متن ها رادارم که در سایت ها نقل شده که ابن عربی ان را گفته ولی مستند از. ایشان ندارم حالا شاید مستندات ایشان نبوده در مورد سوال دوم هم لطف کردید جوابم را دادید اخر خیلی ها میگفتند با چشم ظاهر میدیده در حالیکه من هم اعتقاد به پاسخ شما دارم به هر. حال ممنونم وقتتان را در اختیارم گذاشتین

[="Tahoma"][="Navy"]

پرنا;902824 نوشت:
ايا مگر عالم برزخ يا مثال كه خود به مثال متصل ومنفصل با حواس باطني درك نميشود چون غيرمادي است پس چرا ابن عربي درخيلي جاها گفته موجودات مثالي وارد عالم حس شده وبا حواس ظاهري درك شده يا مكاشفه در بيداري كه براي بعضي مردم امورمتخيله با چشم ظاهروبراي بعضي مردم با چشم خيال؟

سلام
اساسا بین ماده و مثال اختلاف در مرتبه وجودی است و همانطور که امر مادی می تواند به مرتبه مثالی ارتقا یابد امر معنوی هم می تواند به مرتبه مادی تنزل یابد پس ظواهری که بر مشاهده امر معنوی دلالت می کند اشکال ندارند. البته این تنزل اغلب در قوه ادراکی بیینده تحقق می یابد تا در خارج.
یا علیم[/]

باسمه العلیم

عرض سلام و ادب

سمیع;903417 نوشت:
پس نقش اصلی را چشم باطنی و چشم قلب ایفا می کند.

استاد گرامی همانطور که می دانید رؤیت فرشتگان نوعی ادراک عقلی ذوات و عقول مجرد است که

با طی سلسله مراتب از عقل و خیال گذشته و به واسطه ی حس مشترک به احساس بصری می انجامد.

و این به قوت نفس پیامبران و اولیاء محقق می شود و در برخی از ابرار هم به قدر قوت عقل و تخیل آنها صورت

می پذیرد.یا اینکه اگر بعضی بتوانند فرشتگان را ببینند توسط تصرف انبیاء و اولیاء در نفس ایشان موفق به رؤیت

می گردند.حال سؤال اینجاست که قوم پلید لوط چگونه فرشتگان را دیدند؟در حالیکه جناب لوط علیه السلام

از تعرض آنها به میهمانانش نگران بودند و قطعا نمی خواستند آنها فرشتگان را ببینند پس بحث تصرف در نفوس ایشان

هم مطرح نیست.

با تشکر

حبیبه;903502 نوشت:
باسمه العلیم

عرض سلام و ادب

استاد گرامی همانطور که می دانید رؤیت فرشتگان نوعی ادراک عقلی ذوات و عقول مجرد است که

با طی سلسله مراتب از عقل و خیال گذشته و به واسطه ی حس مشترک به احساس بصری می انجامد.

و این به قوت نفس پیامبران و اولیاء محقق می شود و در برخی از ابرار هم به قدر قوت عقل و تخیل آنها صورت

می پذیرد.یا اینکه اگر بعضی بتوانند فرشتگان را ببینند توسط تصرف انبیاء و اولیاء در نفس ایشان موفق به رؤیت

می گردند.حال سؤال اینجاست که قوم پلید لوط چگونه فرشتگان را دیدند؟در حالیکه جناب لوط علیه السلام

از تعرض آنها به میهمانانش نگران بودند و قطعا نمی خواستند آنها فرشتگان را ببینند پس بحث تصرف در نفوس ایشان

هم مطرح نیست.

با تشکر[/quote باسلام. شاید این مطلب کمکی بهتون بکند ]ثانياً طبق آيات 69 به بعد سوره هود، فرشتگاني بر ابراهيم(ع) و همسرش ساره متمثّل شدند، كه طبق روايات، آنها چهار فرشته بودند؛ كه عبارت بودند از حضرات جبرئيل(ع) و اسرافيل(ع) و ميكائيل(ع) و كروبيل(ع). اين چهار بزرگوار را ساره هم ديد. آنگاه آنها سراغ لوط(ع) رفتند و همسر و فرزندان لوط(ع) نيز آنها را به صورت جواناني زيبا مشاهده نمودند؛ كه همسر لوط خبر آنها را به قوم بدكار رساند؛ و آنها آمدند و آن جوانان را ديدند و در موردشان قصد سوء كردند. طبق روايات، آنها هجوم آوردند و لوط(ع) ياراي مقاومت نداشت؛ از سر عجز « گفت: اى كاش در برابر شما قدرتى داشتم؛ يا تكيه‏گاه و پشتيبان محكمى در اختيار من بود! »(هود:80) جبرئيل(ع) مشتي خاك برداشت و به سوي آن قوم بدكار پرتاب نمود و فرمود: همگي كور شويد! آن خاك در چشمان تك تك آن قوم شقي داخل شد و توان ديدن را از دست دادند و از لوط(ع) دست برداشتند. بعد از آن بود كه آن فرشتگان خود را به لوط(ع) معرّفي نمودند. پس ملاحظه مي كنيد كه قوم لوط نيز آنها را ديده اند. لكن بدانيد كه اگر كسي فرشته ي وحي را ببيند، از دو حال خارج نيست؛ يا به مقام عصمت از گناه پا نهاده و ديگر گناهي از او سر نمي زند مثل حضرت ساره(س) و حضرت مريم(س) و حضرت ابوذر(ع) كه صدق او را رسول خدا(ص) امضاء نموده است؛ كه گواه عصمت از گناه است. چون زبان آخرين عضوي است كه از گناه معصوم مي شود. يا به مرحله اي از شقاوت رسيده كه امكان توبه برايش نيست و نزول عذاب الهي برايش حتمي شده است؛ مثل قوم لوط كه چون عذاب الهي برايشان حتمي شده بود، فرشتگان را ديدند. فرمود: « وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُون‏ ـــــ گفتند: چرا فرشته‏اى بر او (رسول خدا) نازل نشده( چرا فرشته اي به صورت ظاهر همراه او نيست تا او را در دعوت مردم به سوى خدا همراهى كند؟!)» ولى اگر فرشته‏اى بفرستيم، كار تمام مى‏شود؛ سپس ديگر به آنها مهلت داده نخواهد شد» (الأنعام:8) يعني وقتي فرشته ي وحي كه بر پيامبر ارسال مي شود، بر قوم بدكار ظاهر گشت، به اين معناست كه ديگر مهلت داده نخواهند شد؛ و همگي هلاك خواهند شد.
ثالثاً دو فرشته به نامهاي هاروت و ماروت بر بني اسرائيل(ع) ظاهر گشتند، و به آنها تعليم سحر دادند؛ و بسياري آنها را ديدند.

2ـ آيا فرشتگان متمثّل مي شوند يا متجسّد؟
هيچ شاهد يقيني وجود ندارد كه نشان دهد ، همه ي مردم صدر اسلام ، حضرت جبرئيل را به صورت دحيه ي كلبي مي ديدند. بلكه افراد معدودي بودند كه چنين موردي را گزارش داده اند. اينان نيز افرادي داراي چشم ملكوتي بوده اند كه تمثّلات ملكوتي آن فرشته ي بزرگوار را به چشم دل مشاهده مي نموده اند ؛ همانگونه كه روح القدس به صورت بشري براي حضرت مريم (س) متمثّل گرديد. « فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا » (مريم:17). طبق اين آيه ، آن بزرگوار براي حضرت مريم (س)، تمثّل يافته بود نه تجسّد؛ امّا حضرت مريم (س) ، او را جسد پنداشت؛ همانگونه كه ما به هنگام خواب ديدن، هر آنچه را كه مي بينيم ، جسد مي پنداريم نه جسم تنها و بدون مادّه ؛ يعني آنها را جسم مادّي مي انگاريم.
توضيح آنكه: هر جسمي لزوماً جسم مادّي نيست ؛ بلكه جسم مجرّد نيز وجود دارد ؛ نظير همان اجسامي كه در خواب مي بينيم يا در ذهنمان تصوّر مي كنيم ؛ كه جسم هستند ولي بدون مادّه ؛ يعني صورت جسمانيّه اند بدون مادّه ؛ امّا جسم مادّي ، در حقيقت صورت جسمانيّه است همراه با مادّه.
در مورد دو ملك بزرگوار ، جناب هاروت و جناب ماروت نيز هيچ جا بيان نشده كه آنان موجود مادّي بوده اند. در آن چهار فرشته ي بزرگوار هم كه بر حضرت ابراهيم (ع) و همسرش ساره و سپس بر حضرت لوط و خاندانش و بر قومش وارد گشتند ، قرينه نصب شد كه آنها مادّي نبودند ؛ بلكه به صورت آدمي تمثّل يافته بودند. چون فرمود: « فَلَمَّا رَأى‏ أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمِ لُوطٍ ـــــ (امّا) هنگامى كه ديد دست آنها به آن ( غذا) نمى‏رسد (و از آن نمى‏خورند، كار) آنها را زشت شمرد؛ و در دل احساس ترس نمود. به او (ابراهيم) گفتند: نترس! ما به سوى قوم لوط فرستاده شده‏ايم.» » (هود:70).
حضرت ابراهيم (ع) چون ديد آنها غذا نمي خورند ، ترسيد كه آنان قصد سوئي دارند ؛ چون در آن زمان هنوز رسم مردي باقي بود ؛ و مردمان ، نمك خورده و نمكدان نمي شكستند. لكن آنها دفع شبهه كرده فرمودند: ما رسولان خداييم ؛ يعني چون ما فرشته ايم ، لذا غذا نمي خوريم.
مطلب ديگر اينكه ، تجرّد به هيچ وجه با جسمانيّت منافات ندارد. تجرّد در مقابل مادّيّت است نه در مقابل جسمانيّت. لذا حكماي صدرايي در عين اينكه آخرت و برزخ را مجرّد مي دانند ، آن دو را جسماني هم مي دانند ؛ لكن با جسم مجرّد نه مادّي. صور ذهني ما و همچنين صوري كه در خواب مي بينيم نيز با اينكه شكل و اندازه دارند ، ولي اموري مجرّد و غير مادّي مي باشند. اهل برزخ همگي بدن دارند ولي بدني جسماني نه مادّي ؛ آنها كه به چشم دل ، اهل برزخ را مي بينند به راحتي مي توانند آنها را بشناسند.
پس تمثّل ملائك به اشكال دنيايي در اذهان مردم ، به معناي مادّي شدن آنها نيست. كما اينكه تمثّل اولياي الهي در زمان حياتشان به اين معنا نيست كه آنها چند بدن مادّي دارند. مثلاً گفته اند: اميرمومنان (ع) در يك شب ، ميهمانِ چهل خانه بود. ايشان در حقيقت به چهل صورت تمثّل يافته بودند و با هر تمثّلي جايي ميهمان بودند. اكثر ملاقاتهايي هم كه با امام عصر (عج) گزارش شده ، در حقيقت از سنخ تمثّل بوده نه رؤيت طبيعي با چشم سر. البته توجّه شود كه تمثّل نيز درجات دارد. گاه ملائك چنان در عالم مثل پايين مي آيند كه در افق مثال متّصل افراد عادي قرار مي گيرند، لذا مثال متّصل افراد، كه در عرف آن را ذهن يا قوّه ي خيال مي نامند، نيز مي تواند آنها را شهود نمايد؛ امّا گاه در حدّي تمثّل دارند كه فقط توسّط خواصّ داراي چشم ملكوتي قادر به شهودشان هستند. گاه نيز در حدّي تمثّل دارند كه فقط معصوم مادرزاد قادر است مشاهده اش كند.

محی الدین;903496 نوشت:

سلام
اساسا بین ماده و مثال اختلاف در مرتبه وجودی است و همانطور که امر مادی می تواند به مرتبه مثالی ارتقا یابد امر معنوی هم می تواند به مرتبه مادی تنزل یابد پس ظواهری که بر مشاهده امر معنوی دلالت می کند اشکال ندارند. البته این تنزل اغلب در قوه ادراکی بیینده تحقق می یابد تا در خارج.
یا علیم
لطفا با ذکرمثال توضیح دهید ؟

[="Tahoma"][="Navy"]

پرنا;903515 نوشت:
لطفا با ذکرمثال توضیح دهید ؟

سلام
در الهیات بحث قوس نزول و صعود در مراتب وجود مطرح است . قرآن کریم هم تصریح به تنزلی بودن آفرینش دارد : ان من شی الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم
در قوس صعود هم بیان مراتب و مراحل خلقت انسان در قرآن قابل تمثیل است که آفرینش روح را از جسم بیان می فرماید.
پس جسم و روح دو مرتبه از یک حقیقت اند نه دو چیز جدا از هم . معنا در قوس نزول ماده می شود و ماده در قوس صعود معنا می گردد.
و اما بحث مشاهده فرشتگان در چهره های ظاهرا مادی موارد متعددی دارد که به برخی اشاره شد ، از جمله مشاهده جبرئیل توسط اصحاب و نزدیکان پیامبر ص
حال یا باید به حسب مشاهده کننده قائل به ارتقاء باشیم یا به حسب مشاهده شده قائل به نزول و هردو امکان عقلی و نقلی دارد
یا علیم[/]

سمیع;903481 نوشت:


ب: آن بزرگوار هم با تقوا و پرهیزگاری ای که داشت، حجاب ها از
پرده قلبش کنار می رفت و می توانست آیات نورانی قرآن را در عین بی سوادی تشخیص دهد.
موفق باشید.

پس ایشان با چشم قلب ایات قران را نورانی میدیدند نه با چشم ظاهر

حبیبه;903502 نوشت:
باسمه العلیم

عرض سلام و ادب

استاد گرامی همانطور که می دانید رؤیت فرشتگان نوعی ادراک عقلی ذوات و عقول مجرد است که

با طی سلسله مراتب از عقل و خیال گذشته و به واسطه ی حس مشترک به احساس بصری می انجامد.

و این به قوت نفس پیامبران و اولیاء محقق می شود و در برخی از ابرار هم به قدر قوت عقل و تخیل آنها صورت

می پذیرد.یا اینکه اگر بعضی بتوانند فرشتگان را ببینند توسط تصرف انبیاء و اولیاء در نفس ایشان موفق به رؤیت

می گردند.حال سؤال اینجاست که قوم پلید لوط چگونه فرشتگان را دیدند؟در حالیکه جناب لوط علیه السلام

از تعرض آنها به میهمانانش نگران بودند و قطعا نمی خواستند آنها فرشتگان را ببینند پس بحث تصرف در نفوس ایشان

هم مطرح نیست.

با تشکر


باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
الف: بله بنده به این فرمایش شما استحضار دارم منتها باید دانست لزوما چنین فرایندی نیست که حتما باید چشم ظاهری باشد تا مکاشفه رخ دهد، و یا امور ماوراء مادی، دیده شود. که در غیر این صورت، نابینایی که در مسیر بندگی و ریاضات شرعیه قدم بر می دارد، نباید کشف بصری داشته باشد و باید از این نعمت محروم باشد.
برای تایید این مطلب، ذکر این خاطره آیت الله بهجت (رحمة الله علیه)خالی از لطف نیست:
«حضرت آيت الله العظمي بهجت فرمودند: در زمان جواني ما، مرد نابينايي بود كه قرآن را باز مي كرد و هر آيه اي را كه مي خواستند نشان مي داد و انگشت خود را كنار آيه مورد نظر قرار مي داد، من نيز در زمان جواني روزي خواستم با او شوخي كرده و سر به سر او گذارده باشم گفتم: فلان آيه كجاست؟ قرآن را باز كرد و انگشت خود را روي آيه گذاشت. من گفتم: نه اينطور نيست، اينجا آيه ديگري است. به من گفت: مگر كوري نمي‌بيني؟!» [1]



یا برای یک ناشنوای پرهیزگار، باید کشف سمعی بسته شده باشد و یا کسی که با گوش قلبش صدایی را می شنود، اگر در گوشش پنبه بگذارد، این گونه نیست که دیگر آن صدا را نشنود.
بنابراین نقش اصلی را مطابق روایتی که تقدیم شد، چشم قلب و یا گوش قلب عهده دار است.
ب: اگر تمثل ملائکه را در صورت بشری نپذیرید، و تصرف حضرت لوط را هم نپذیرید، رویت فرشتگان توسط تصرف ولی الله الاعظم آن زمان، یعنی حضرت ابراهیم (علیه السلام) بوده است.
موفق باشید.
_______________
__________
پی نوشت:
[1]. خبرگزاری فارس،
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8802271252

سمیع;903562 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
الف: بله بنده به این فرمایش شما استحضار دارم منتها باید دانست لزوما چنین فرایندی نیست که حتما باید چشم ظاهری باشد تا مکاشفه رخ دهد، و یا امور ماوراء مادی، دیده شود. که در غیر این صورت، نابینایی که در مسیر بندگی و ریاضات شرعیه قدم بر می دارد، نباید کشف بصری داشته باشد و باید از این نعمت محروم باشد.
برای تایید این مطلب، ذکر این خاطره آیت الله بهجت (رحمة الله علیه)خالی از لطف نیست:
«حضرت آيت الله العظمي بهجت فرمودند: در زمان جواني ما، مرد نابينايي بود كه قرآن را باز مي كرد و هر آيه اي را كه مي خواستند نشان مي داد و انگشت خود را كنار آيه مورد نظر قرار مي داد، من نيز در زمان جواني روزي خواستم با او شوخي كرده و سر به سر او گذارده باشم گفتم: فلان آيه كجاست؟ قرآن را باز كرد و انگشت خود را روي آيه گذاشت. من گفتم: نه اينطور نيست، اينجا آيه ديگري است. به من گفت: مگر كوري نمي‌بيني؟!» [1]



یا برای یک ناشنوای پرهیزگار، باید کشف سمعی بسته شده باشد و یا کسی که با گوش قلبش صدایی را می شنود، اگر در گوشش پنبه بگذارد، این گونه نیست که دیگر آن صدا را نشنود.
بنابراین نقش اصلی را مطابق روایتی که تقدیم شد، چشم قلب و یا گوش قلب عهده دار است.
ب: اگر تمثل ملائکه را در صورت بشری نپذیرید، و تصرف حضرت لوط را هم نپذیرید، رویت فرشتگان توسط تصرف ولی الله الاعظم آن زمان، یعنی حضرت ابراهیم (علیه السلام) بوده است.
موفق باشید.
_______________
__________
پی نوشت:
[1]. خبرگزاری فارس،
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8802271252


کاملا حرف شما درست است جالب اینکه من هم حرفهای شما استاد بزرگوار را درسایت ایت الله مکارم شیرازی به کارشناس اعتقادی زدم ولی اصلا ایشان زیر بار نرفتند واصرار داشتند کربلایی ساروقی با چشم ظاهر این ایات نورانی قران را. دیده ومکاشفه نبوده وبا چشم قلب ندیده ،نمیدانم چرا ایشان هم کارشناس بودند ولی اصرار اینکه با چشم ظاهر بوده نه چشم قلب

باسمه العلیم

عرض سلام و ادب و تشکر از توضیحات خوب حضرتعالی

سمیع;903562 نوشت:
لزوما چنین فرایندی نیست که حتما باید چشم ظاهری باشد تا مکاشفه رخ دهد،

مقصود بنده هم همین است و سؤالم در این راستا که مکاشفه با چشم دل است نه چشم ظاهر و محتاج قوّت نفس، پس چگونه

قوم لوط بدون احراز این شرایط توانستند فرشتگان را ببینند؟در واقع حقیر در موضع سؤال هستم نه اثبات رؤیت فرشتگان با چشم ظاهر.

سمیع;903562 نوشت:
رویت فرشتگان توسط تصرف ولی الله الاعظم آن زمان، یعنی حضرت ابراهیم (علیه السلام) بوده است.

مطلب فوق نکته ی بسیار خوبی است امّا تصرف به چه منظور؟

آیا به این دلیل که عذاب این قوم به واسطه ی گناهانشان مهر تأیید بخورد و قضای حتمی الهی بر آنها جاری گردد؟

در واقع یک نوع فتنه و ابتلاء الهی برای اتمام حجت نهایی بود؟

با تشکر

باسمه الشکور

عرض سلام و ارادت

پرنا;903514 نوشت:
گاه ملائك چنان در عالم مثل پايين مي آيند كه در افق مثال متّصل افراد عادي قرار مي گيرند، لذا مثال متّصل افراد، كه در عرف آن را ذهن يا قوّه ي خيال مي نامند، نيز مي تواند آنها را شهود نمايد؛ امّا گاه در حدّي تمثّل دارند كه فقط توسّط خواصّ داراي چشم ملكوتي قادر به شهودشان هستند. گاه نيز در حدّي تمثّل دارند كه فقط معصوم مادرزاد قادر است مشاهده اش كند.

از زحمتی که برای توضیح مطلب کشیدید بسیار متشکرم.

@};-@};-@};-

سمیع;903562 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
الف: بله بنده به این فرمایش شما استحضار دارم منتها باید دانست لزوما چنین فرایندی نیست که حتما باید چشم ظاهری باشد تا مکاشفه رخ دهد، و یا امور ماوراء مادی، دیده شود. که در غیر این صورت، نابینایی که در مسیر بندگی و ریاضات شرعیه قدم بر می دارد، نباید کشف بصری داشته باشد و باید از این نعمت محروم باشد.
برای تایید این مطلب، ذکر این خاطره آیت الله بهجت (رحمة الله علیه)خالی از لطف نیست:
«حضرت آيت الله العظمي بهجت فرمودند: در زمان جواني ما، مرد نابينايي بود كه قرآن را باز مي كرد و هر آيه اي را كه مي خواستند نشان مي داد و انگشت خود را كنار آيه مورد نظر قرار مي داد، من نيز در زمان جواني روزي خواستم با او شوخي كرده و سر به سر او گذارده باشم گفتم: فلان آيه كجاست؟ قرآن را باز كرد و انگشت خود را روي آيه گذاشت. من گفتم: نه اينطور نيست، اينجا آيه ديگري است. به من گفت: مگر كوري نمي‌بيني؟!» [1]



یا برای یک ناشنوای پرهیزگار، باید کشف سمعی بسته شده باشد و یا کسی که با گوش قلبش صدایی را می شنود، اگر در گوشش پنبه بگذارد، این گونه نیست که دیگر آن صدا را نشنود.
بنابراین نقش اصلی را مطابق روایتی که تقدیم شد، چشم قلب و یا گوش قلب عهده دار است.
ب: اگر تمثل ملائکه را در صورت بشری نپذیرید، و تصرف حضرت لوط را هم نپذیرید، رویت فرشتگان توسط تصرف ولی الله الاعظم آن زمان، یعنی حضرت ابراهیم (علیه السلام) بوده است.
موفق باشید.
_______________
__________
پی نوشت:
[1]. خبرگزاری فارس،
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8802271252

و دومین سوالم این است که منظور شما این است که روح انقدر قوی میشود همان لحظه که بدن مادی وچشم وگوش مادی اشراف به عالم ماده دارد روح همان لحظه به مشاهده امورماورطبیعی میپردازد یعنی اشراف به دو عالم همزمان پیدا میکند این درست است؟

حبیبه;903585 نوشت:
باسمه الشکور

عرض سلام و ارادت

از زحمتی که برای توضیح مطلب کشیدید بسیار متشکرم.

@};-@};-@};-

خواهش میکنم

حبیبه;903584 نوشت:
باسمه العلیم

عرض سلام و ادب و تشکر از توضیحات خوب حضرتعالی

مقصود بنده هم همین است و سؤالم در این راستا که مکاشفه با چشم دل است نه چشم ظاهر و محتاج قوّت نفس، پس چگونه

قوم لوط بدون احراز این شرایط توانستند فرشتگان را ببینند؟در واقع حقیر در موضع سؤال هستم نه اثبات رؤیت فرشتگان با چشم ظاهر.

مطلب فوق نکته ی بسیار خوبی است امّا تصرف به چه منظور؟

آیا به این دلیل که عذاب این قوم به واسطه ی گناهانشان مهر تأیید بخورد و قضای حتمی الهی بر آنها جاری گردد؟

در واقع یک نوع فتنه و ابتلاء الهی برای اتمام حجت نهایی بود؟

با تشکر


باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته باشید
الف: وقتی قدرت تصرف انسان کامل باشد، چنین اموری قابل رویت است. بلا تشبیه در جریان شنیده شدن صدا، در یک اتاق، انواع و اقسام صداها وجود دارد ولی به ظاهر صدایی شنیده نمی شود. فقط کافی است یک رادیوی کوچک داخل اتاق بگذاریم و آن را روشن کنیم و موجش را تنظیم کنیم. کاملا همان صداها به گوش می رسد. این صداها توسط رادیو ایجاد نشد. بلکه رادیو وسیله ای بود که صدای ایجاد شده را به گوش حاضرین رساند.
تصرف انسان کامل در وجود افراد عادی باعث شنیده شدن و دیدن اموری می گردد که در حالت عادی، آن صداها و تصویرات قابل دیدن نیست.
ب: بله مساله امتحان الهی و اتمام حجت است.

پرنا;903586 نوشت:
و دومین سوالم این است که منظور شما این است که روح انقدر قوی میشود همان لحظه که بدن مادی وچشم وگوش مادی اشراف به عالم ماده دارد روح همان لحظه به مشاهده امورماورطبیعی میپردازد یعنی اشراف به دو عالم همزمان پیدا میکند این درست است؟

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
بله درست است.

سمیع;903640 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
بله درست است.

واقعا عذر میخواهم اینقدر سوال میکنم ومزاحم وقتتان میشوم اخر. من عادت دارم همیشه اطلاعات درست را بدانم با انکه رشته دانشگاهیم اصلا مرتبط نیست ولی تو. خیلی زمینه ها مطالعه میکنم واینکه فرمودید تصرف برنفس دیگران داشتند امامان وپیامبران یعنی روح دیگران را جدا میکردند وعالم دیگر را به انها نشان میدادند وانها به خواب میرفتند ؟این یعنی تصرف بر نفوس دیگران ؟

پرنا;903644 نوشت:
واقعا عذر میخواهم اینقدر سوال میکنم ومزاحم وقتتان میشوم اخر. من عادت دارم همیشه اطلاعات درست را بدانم با انکه رشته دانشگاهیم اصلا مرتبط نیست ولی تو. خیلی زمینه ها مطالعه میکنم واینکه فرمودید تصرف برنفس دیگران داشتند امامان وپیامبران یعنی روح دیگران را جدا میکردند وعالم دیگر را به انها نشان میدادند وانها به خواب میرفتند ؟این یعنی تصرف بر نفوس دیگران ؟

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
نیاز به خواب رفتن نیست. بلکه تصرف یعنی موانع دیدن و یا شنیدن را برطرف می کردند. بر فرض پرده ای که بر اثر غفلت از خدا روی قلب افتاده را یک لحظه بر می دارند، و بدین وسیله آن شخص می تواند آن امور را ببیند و یا بشنود. مانند تصرفی که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) در گوش حاضرین در مسجد النبی کردند و آنان صدای ناله ستون حنانه را شنیدند. به تعبیر مولوی:
«استن حنانه از هجر رسول
ناله می‌زد همچو ارباب عقول
گفت پیغامبر چه خواهی ای ستون
گفت جانم از فراقت گشت خون
مسندت من بودم از من تاختی
بر سر منبر تو مسند ساختی
گفت خواهی که ترا نخلی کنند
شرقی و غربی ز تو میوه چنند
گفت خواهی که ترا نخلی کنند
شرقی و غربی ز تو میوه چنند
یا در آن عالم حقت سروی کند
تا تر و تازه بمانی تا ابد
گفت آن خواهم که دایم شد بقاش
بشنو ای غافل کم از چوبی مباش
آن ستون را دفن کرد اندر زمین
تا چو مردم حشر گردد یوم دین
تا بدانی هر که را یزدان بخواند
از همه کار جهان بی کار ماند
آنک او را نبود خبر از اسرار داد
کی کند تصدیق او نالهء جماد».

موفق باشید.

سمیع;903678 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
نیاز به خواب رفتن نیست. بلکه تصرف یعنی موانع دیدن و یا شنیدن را برطرف می کردند. بر فرض پرده ای که بر اثر غفلت از خدا روی قلب افتاده را یک لحظه بر می دارند، و بدین وسیله آن شخص می تواند آن امور را ببیند و یا بشنود. مانند تصرفی که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) در گوش حاضرین در مسجد النبی کردند و آنان صدای ناله ستون حنانه را شنیدند. به تعبیر مولوی:
«استن حنانه از هجر رسول
ناله می‌زد همچو ارباب عقول
گفت پیغامبر چه خواهی ای ستون
گفت جانم از فراقت گشت خون
مسندت من بودم از من تاختی
بر سر منبر تو مسند ساختی
گفت خواهی که ترا نخلی کنند
شرقی و غربی ز تو میوه چنند
گفت خواهی که ترا نخلی کنند
شرقی و غربی ز تو میوه چنند
یا در آن عالم حقت سروی کند
تا تر و تازه بمانی تا ابد
گفت آن خواهم که دایم شد بقاش
بشنو ای غافل کم از چوبی مباش
آن ستون را دفن کرد اندر زمین
تا چو مردم حشر گردد یوم دین
تا بدانی هر که را یزدان بخواند
از همه کار جهان بی کار ماند
آنک او را نبود خبر از اسرار داد
کی کند تصدیق او نالهء جماد».

موفق باشید.

پس عروج روح اتفاق افتاده وبا چشم وگوش ظاهری نبوده ؟

پرنا;903683 نوشت:
پس عروج روح اتفاق افتاده وبا چشم وگوش ظاهری نبوده ؟

باسمه تعالی
قبلا به این سوال شما پاسخ عرض شد.
موق باشید

سمیع;903639 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته باشید
الف: وقتی قدرت تصرف انسان کامل باشد، چنین اموری قابل رویت است. بلا تشبیه در جریان شنیده شدن صدا، در یک اتاق، انواع و اقسام صداها وجود دارد ولی به ظاهر صدایی شنیده نمی شود. فقط کافی است یک رادیوی کوچک داخل اتاق بگذاریم و آن را روشن کنیم و موجش را تنظیم کنیم. کاملا همان صداها به گوش می رسد. این صداها توسط رادیو ایجاد نشد. بلکه رادیو وسیله ای بود که صدای ایجاد شده را به گوش حاضرین رساند.
تصرف انسان کامل در وجود افراد عادی باعث شنیده شدن و دیدن اموری می گردد که در حالت عادی، آن صداها و تصویرات قابل دیدن نیست.
ب: بله مساله امتحان الهی و اتمام حجت است.

با سلام لطفا در مورد این مطلب که اینکه ایت الله شاه ابادی نوشته اند ارواح بدن برزخی در. عالم ماده قابل رویت است یعنی چه؟([=Nassim]مرحوم شاه‌آبادی درباره بدن ملکی و بدن مثالی در آثار خود به آن توجه نموده‌اند آن است که روح انسان در عالم برزخ نسبت به بدن برزخی خود مقتدر است و می‌تواند ان را متکاثف نماید، به طوری که با باصره مقید به بصر مادی دیده می‌شود و نیز می‌تواند آن را متخلخل نماید، به نحوی که درک نشود مگر با باصره آزاد از ماده درک شود)

سمیع;903685 نوشت:
باسمه تعالی
قبلا به این سوال شما پاسخ عرض شد.
موق باشید

با سلام من دو هفته پیش از. سایت پرسمان پرسیدم ایا میشود بدن برزخی وارد عالم ماده شود وبا چشم مادی دیده شود وانها این پاسخ را از نظر. ایت الله شاه ابادی دادند ایا این مطلب درست است؟(
قسم سوم : به حسب جسم
يعني ايجاد تكاثف و تخلخل در جسم برزخي , اين همان ملاكي كه امكان ديده شدن و عدم ديده شدن به لحاظ آن است.يعني روح كامل ميتواند بدن خود را متكاثف غليظ نموده به نحوي كه با قوه باصره مقيد به بصر مادي مشاهده شود و نيز ميتواند آن را متخلخل و رقيق نمايد به نحوي كه جز با باصره آزاد از ماده درك نشود..)

پرنا;903783 نوشت:
با سلام من دو هفته پیش از. سایت پرسمان پرسیدم ایا میشود بدن برزخی وارد عالم ماده شود وبا چشم مادی دیده شود وانها این پاسخ را از نظر. ایت الله شاه ابادی دادند ایا این مطلب درست است؟(
قسم سوم : به حسب جسم
يعني ايجاد تكاثف و تخلخل در جسم برزخي , اين همان ملاكي كه امكان ديده شدن و عدم ديده شدن به لحاظ آن است.يعني روح كامل ميتواند بدن خود را متكاثف غليظ نموده به نحوي كه با قوه باصره مقيد به بصر مادي مشاهده شود و نيز ميتواند آن را متخلخل و رقيق نمايد به نحوي كه جز با باصره آزاد از ماده درك نشود..)

باسمه تعلی
با عرض سلام و خسته نباشید
الف: نسبت به فرمایش آیت الله شاه آبادی باید سند آن دیده شود تا نظر داد.
ب: اما فی الجمله بدانید که اگر چنین جمله ای صحیح باشد منافاتی با پاسخ ما ندارد که عامل اصلی در چنین اموری، چشم باطنی است.
ج: البته اگر «روح کامل می تواند بدن خود را متکاثف غلیظ نموده به نحوی که قوه باصره مقید به بصرمادی مشاهده شود» پس دیگر این دیدن نباید اختصاص به ان شخص داشته باشد و همه باید بتوانند ببینند.
موفق باشید.

سمیع;903821 نوشت:
باسمه تعلی
با عرض سلام و خسته نباشید
الف: نسبت به فرمایش آیت الله شاه آبادی باید سند آن دیده شود تا نظر داد.
ب: اما فی الجمله بدانید که اگر چنین جمله ای صحیح باشد منافاتی با پاسخ ما ندارد که عامل اصلی در چنین اموری، چشم باطنی است.
ج: البته اگر «روح کامل می تواند بدن خود را متکاثف غلیظ نموده به نحوی که قوه باصره مقید به بصرمادی مشاهده شود» پس دیگر این دیدن نباید اختصاص به ان شخص داشته باشد و همه باید بتوانند ببینند.
موفق باشید.

این هم متن ان [=Nassim]به نظر حکیم شاه‌آبادی اگر برزخ جزئیه نفس به برزخ عالم متصل شود و قادر بر تصرف در عالم برزخ باشد هرگونه که بخواهد در عالم برزخ تصرف می‌کند و می‌تواند به هر نحو که بخواهد ظاهر شود؛ یعنی برخلاف بدن دنیوی، بدن برزخی کاملاً تابع روح است و روح می‌تواند به هر نحو که بخواهد در آن تصرف کند. به نظر حکیم شاه‌آبادی قاطبه‌ی معجزات انبیاء در عالم برزخ روی داده است.[=Nassim]نظر حکیم شاه‌آبادی روح می‌تواند در عالم برزخ، بدن خود را چنان متراکم کند که حتی در عالم ملک با حواس ظاهری دیده شود. (39)همان ،ص۱۲۳) البته ایشان هم اینکه فرشتگان خود رامانند همان بدن برزخی که توضیح داده خود. را غلیظ کرده وبه چشم مادی میایند مانند قوم لوط ونزول ملایکه ،ولی با توجه به فرمایشات دیشب شما قوم لوط فرشتگان را با چشم مادی ندیدند. بلکه با روح خودوچشم باطنی انها را درک کردند ولی من نمیدانم چرا در. سایت پرسمان نظر ایت الله شاه ابادی را درست دانستند وبرای من نوشتند که روح بدن برزخی را غلیظ کرده وبه چشم همه می اید مانند. فرشتگان که بدن خودرا غلیظ کرده وبه چشم قوم لوط امدند ؟ ولی نظر شما این است قوم لوط درحالت خلسه که روحشان ملایکه را رویت کردند حالا کدام درست است؟

پرنا;903831 نوشت:
این هم متن ان [=Nassim]به نظر حکیم شاه‌آبادی اگر برزخ جزئیه نفس به برزخ عالم متصل شود و قادر بر تصرف در عالم برزخ باشد هرگونه که بخواهد در عالم برزخ تصرف می‌کند و می‌تواند به هر نحو که بخواهد ظاهر شود؛ یعنی برخلاف بدن دنیوی، بدن برزخی کاملاً تابع روح است و روح می‌تواند به هر نحو که بخواهد در آن تصرف کند. به نظر حکیم شاه‌آبادی قاطبه‌ی معجزات انبیاء در عالم برزخ روی داده است.[=Nassim]نظر حکیم شاه‌آبادی روح می‌تواند در عالم برزخ، بدن خود را چنان متراکم کند که حتی در عالم ملک با حواس ظاهری دیده شود. (39)همان ،ص۱۲۳) البته ایشان هم اینکه فرشتگان خود رامانند همان بدن برزخی که توضیح داده خود. را غلیظ کرده وبه چشم مادی میایند مانند قوم لوط ونزول ملایکه ،ولی با توجه به فرمایشات دیشب شما قوم لوط فرشتگان را با چشم مادی ندیدند. بلکه با روح خودوچشم باطنی انها را درک کردند ولی من نمیدانم چرا در. سایت پرسمان نظر ایت الله شاه ابادی را درست دانستند وبرای من نوشتند که روح بدن برزخی را غلیظ کرده وبه چشم همه می اید مانند. فرشتگان که بدن خودرا غلیظ کرده وبه چشم قوم لوط امدند ؟ ولی نظر شما این است قوم لوط درحالت خلسه که روحشان ملایکه را رویت کردند حالا کدام درست است؟

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
الف: سرکار خانم، متاسفانه شما فرمایشی مستند و مکتوب از آثار آیت الله شاه آبادی در این زمینه ارائه نفرمودید.
ب: بنده در مورد قوم لوط عرض نکردم خلسه بوده، بلکه با تصرف انسان کامل و امتحان الهی توانستند با چشم قلبشان چنین مشاهداتی داشته باشند

سمیع;903833 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
الف: سرکار خانم، متاسفانه شما فرمایشی مستند و مکتوب از آثار آیت الله شاه آبادی در این زمینه ارائه نفرمودید.
ب: بنده در مورد قو لوط عرض نکردم خلسه بوده، بلکه با تصرف انسان کامل چشم قلب آنان چنین مشاهداتی داشتند.

با عرض معذرت واقعا من گیج شدم انسان وقتی شهود باطنی با چشم قلبش رخ میدهد یا باید حالت خلسه باشد یا اینکه همان لحظه که بدن وچشم مادی عالم دنیا را رویت میکرد وروحشان با چشم قلب باطن امور را میدید یعنی حالت دوم بوده ؟میشود لطفا برای من واضح توضیح دهید؟وعرض معذرت که این همه سوال میکنم

سمیع;903833 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
الف: سرکار خانم، متاسفانه شما فرمایشی مستند و مکتوب از آثار آیت الله شاه آبادی در این زمینه ارائه نفرمودید.
ب: بنده در مورد قوم لوط عرض نکردم خلسه بوده، بلکه با تصرف انسان کامل و امتحان الهی توانستند با چشم قلبشان چنین مشاهداتی داشته باشند

منظور من این نیست انها چون حالت خلسه بودند. چنین مشاهداتی داشتند منطورم این است تصرف به چه صورت انجام میشد؟ وقتی انها با چشم قلبشان مشاهدات باطنی داشتند چه برسر.بدن مادی انها میامد ؟

پرنا;903834 نوشت:
با عرض معذرت واقعا من گیج شدم انسان وقتی شهود باطنی با چشم قلبش رخ میدهد یا باید حالت خلسه باشد یا اینکه همان لحظه که بدن وچشم مادی عالم دنیا را رویت میکرد وروحشان با چشم قلب باطن امور را میدید یعنی حالت دوم بوده ؟میشود لطفا برای من واضح توضیح دهید؟وعرض معذرت که این همه سوال میکنم

باسمه تعالی
با عرض سلام
بله حالت دوم است. نیازی به خلسه و این حرف ها نیست. ببینید یک مطلب برای شما باید روشن باشد که همه کاره قوای باطنی است. یعنی الان هم که ما می بینیم، قوه باصره است که می بیند منتها به برکت چشم ظاهری.
به عنوان مثال: چشم نقش عینک را بازی می کند. چشم ضعیف شده برای اینکه بتواند ببیند، نیاز به عینک دارد. حال کسی که عینک به چشم می زند، و اشیا را می بیند، بیننده کیست؟ قطعا چشم نه عینک. عینک فقط وسیله است.
در نسبت بین قوه باصره و چشم مادی. قوه باصره است که می بیند منتها به کمک چشم. لذا وقتی کسی که از دنیا می رود،چشم مادی را دارد ولی نمی بیند . چون قوه باصره در این بدن نیست. پس نقش اصلی را برای دیدن، قوه باصره ایفا می کند.
حال با تصرف ولی خدا، در مورد انسان های عادی، قوه باصره اشان قدرت بیشتری پیدا می کند و در عین آنکه بدن مادی محفوظ است، دست قوه باصره باز تر می شود و امور ماورائی را نیز می بیند. و البته این امر بدین معنا نیست که حتما باید چشم ظاهری سالم باشد تا چنین اتفاقاتی رخ بدهد. چون برای برخی افراد نابینا نیز مکاشفاتی رخ می دهد.

سمیع;903847 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام
بله حالت دوم است. نیازی به خلسه و این حرف ها نیست. ببینید یک مطلب برای شما باید روشن باشد که همه کاره قوای باطنی است. یعنی الان هم که ما می بینیم، قوه باصره است که می بیند منتها به برکت چشم ظاهری.
به عنوان مثال: چشم نقش عینک را بازی می کند. چشم ضعیف شده برای اینکه بتواند ببیند، نیاز به عینک دارد. حال کسی که عینک به چشم می زند، و اشیا را می بیند، بیننده کیست؟ قطعا چشم نه عینک. عینک فقط وسیله است.
در نسبت بین قوه باصره و چشم مادی. قوه باصره است که می بیند منتها به کمک چشم. لذا وقتی کسی که از دنیا می رود،چشم مادی را دارد ولی نمی بیند . چون قوه باصره در این بدن نیست. پس نقش اصلی را برای دیدن، قوه باصره ایفا می کند.
حال با تصرف ولی خدا، در مورد انسان های عادی، قوه باصره اشان قدرت بیشتری پیدا می کند و در عین آنکه بدن مادی محفوظ است، دست قوه باصره باز تر می شود و امور ماورائی را نیز می بیند. و البته این امر بدین معنا نیست که حتما باید چشم ظاهری سالم باشد تا چنین اتفاقاتی رخ بدهد. چون برای برخی افراد نابینا نیز مکاشفاتی رخ می دهد.

بله حالا متوجه شدم یعنی روح قدرت پیدا. کرده هم عالم مادی را مشاهده کند. وهم عالم ماورمادی را درست است؟

پرنا;903852 نوشت:
بله حالا متوجه شدم یعنی روح قدرت پیدا. کرده هم عالم مادی را مشاهده کند. وهم عالم ماورمادی را درست است؟

باسمه تعالی
بله درست است و این قدرت را یا خود شخص با تزکیه و تقوا و یا ولی خدا با تصرفش ممکن می کند.
موفق باشید.

سمیع;903857 نوشت:
باسمه تعالی
بله درست است و این قدرت را یا خود شخص با تزکیه و تقوا و یا ولی خدا با تصرفش ممکن می کند.
موفق باشید.
با تشکر ازشما استاد بزرگوار که به همه ی سوالاتم با صبوری پاسخ دادید

سمیع;903857 نوشت:
باسمه تعالی
بله درست است و این قدرت را یا خود شخص با تزکیه و تقوا و یا ولی خدا با تصرفش ممکن می کند.
موفق باشید.
با سلام با توجه به اینکه فرمودید تصرف ولی خدا یعنی روح طرف مقابل قدرت پیدا میکند به طورهمزمان هم به عالم مادی وعالم ماورامادی اشراف واگاهی داشته باشد وامور هردو عالم را همزمان ببیند بعضی ها ادعا میکنند که میتوانند روح افراد دیگر را همراه خود به عالم ملکوت برده ایا ادعای این افراد کذب است ؟وجز انبیا واولیا خدا همچنین تصرفی که باعث شود. روح افراد همزمان به دو عالم اشراف داشته باشد کسی نمیتواند برای دیگری انجام دهد؟چون این ادعاها راخیلی ها انجام میدهند؟

پرنا;903976 نوشت:
با سلام با توجه به اینکه فرمودید تصرف ولی خدا یعنی روح طرف مقابل قدرت پیدا میکند به طورهمزمان هم به عالم مادی وعالم ماورامادی اشراف واگاهی داشته باشد وامور هردو عالم را همزمان ببیند بعضی ها ادعا میکنند که میتوانند روح افراد دیگر را همراه خود به عالم ملکوت برده ایا ادعای این افراد کذب است ؟وجز انبیا واولیا خدا همچنین تصرفی که باعث شود. روح افراد همزمان به دو عالم اشراف داشته باشد کسی نمیتواند برای دیگری انجام دهد؟چون این ادعاها راخیلی ها انجام میدهند؟

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
همیشه به این نکته دقت کنید اینکه کسی قدرت بر تصرف داشته باشد، لزوما دلالت بر حق بودن او ندارد. زیرا باید بین تقویت نفس و تزکیه نفس فرق قائل شد. زیرا ممکن است انسان با انجام بعضی از ریاضت‌های غیرشرعی، نفس خود را قوی کند و کارهای خارق‌العاده انجام دهد، ولی این مساله، دلالت بر طهارت نفس و قرب انسان به حق‌تعالی ندارد، چنان‌که مرتاضان هندی و بعضی از مدعیان عرفان که تعبدی به احکام شریعت ندارند، این چنین‌اند.
[=inherit][=inherit][=inherit]ویل دورانت در تاریخ تمدن خود در رابطه با بعضی از اعمال مرتاضان می‌نویسد:

[=inherit][=inherit][=inherit]«برخی ساعت‌ها و روز‌ها یک راست به خورشید نگاه می‌کنند و آهسته آهسته کور می‌شوند، برخی در گرمای نیم‌‌روز پیرامون خود آتش می‌افروزند، بعض پای برهنه بر آتش راه می‌روند و یا آتش به‌روی سر خود می‌ریزند، عده‌ای با پیکر برهنه، سی و پنج سال بر تخت میخ نشان می‌خوابند، برخی پیکر خود را هزار فرسنگ بر زمین می‌غلطانند تا بزیارتگاه‌ها برسند، بعضی خود را به درخت زنجیر می‌کنند، یا در قفس زندانی می‌کنند و به همین وضع تا پایان عمر می‌مانند، عده‌ای از میان دو گونه خود سیمی می‌گذارند تا از حرکت آرواره جلوگیری کنند و به مایعات بسنده می‌کنند، برخی مشت‌ها را به‌‌هم قفل می‌کنند و چندان نگاه می‌دارند، تا ناخن‌ها از پشت دستشان بیرون زند، و بالاخره عده‌ای یک دست یا یک پا را بالا نگه می‌دارند تا سرانجام خشک شود.»[1]
ولی باید آگاه باشیم که آن‌ها با این نوع کارها فقط تقویت نفس کرده‌اند، اما این هنر را ندارند که تزکیه نفس کرده باشند که باید بین تقویت نفس و تزکیه نفس، فرق قائل شد. زیرا ممکن است انسان با انجام بعضی از امور و ریاضت‌های غیرشرعی، نفس خود را قوی کند و کارهای خارق‌العاده انجام دهد، لکن این مساله، دلالت بر طهارت نفس و قرب انسان به حق‌تعالی ندارد، چنان‌که مرتاضان هندی و بعضی از مدعیان عرفان که تعبدی به احکام شریعت ندارند این چنین‌اند.در واقع هر قوّتی دلالت بر طهارت ندارد. برای تقریبب به ذهن می‌شود مثال زد که هم گاو حیوان قوی‌ای است و هم خوک، لکن اولی علاوه بر قوت، طهارت هم دارد، ولی دومی در کنار قوتش، نجاست دارد. البته تزکیه و طهارت نفس، تقویت نفس را نیز در پی دارد. مانند انیباء و ائمه دین علیهم السلام و اولیاء الهی، که علاوه بر پاکی و طهارت نفس، صاحب معجزه و کرامت هم بودند، لکن عکسش درست نیست که هر کس نفس قوی‌ای داشته باشد، لزوما نفس پاک و طاهری هم دارد. مانند بعضی از هندوها و مرتاضان هندی که با ریاضت‌های آن‌چنانی، قوت نفس را به‌دست آورده‌اند ولی چون در مسیر شریعت نیستند، نفسشان پاک و طاهر نیست.
لذا حق‌تعالی در سوره «الشمس» بعد از یازده بار قسمی که یاد می‌کند، و قرار است مطلب بسیار مهمی ذکر شود، می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»[الشمس،9]؛ «به ترديد كسى كه نفس را [از آلودگى پاك كرد و] رشد داد، رستگار شد» یا در بیان دیگر می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّی»،[الاعلی، 14]؛ «حقّا فلاح و رستگارى يافت آن كسى‌كه تزكيه نفس كرد.» و نمی‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ اقواها» و یا «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَقَوَّی» در واقع رستگاری در گرو تزکیه نفس و طهارت نفس است، نه تقویت نفس.
بنابراین، آن‌چه مهم جلوه می‌کند، تزکیه و طهارت نفس است، که آن‌هم در گرو تعبد و تقید به دستورات شریعت و احکام دین به دست ‌می‌آید و به فرموده علامه طباطبایی(ره): «بزرگترین ریاضت دینداری است. لذا کاری‌که مرتاضان هندی انجام می‌دهند و بعضی قوایشان را نابود می‌کنند، این هنر نیست! هنر آن است‌که شهوت و غضب و سایر قوا باشند اما تحت کنترل دستورات دین و عقل قرار بگیرند.»[2]
-----------------------------
پی‌نوشت:
[1]. ویل دورانت،تاریخ تمدن،ص770
[2].صراط سلوک،ص131


سمیع;904012 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
همیشه به این نکته دقت کنید اینکه کسی قدرت بر تصرف داشته باشد، لزوما دلالت بر حق بودن او ندارد. زیرا باید بین تقویت نفس و تزکیه نفس فرق قائل شد. زیرا ممکن است انسان با انجام بعضی از ریاضت‌های غیرشرعی، نفس خود را قوی کند و کارهای خارق‌العاده انجام دهد، ولی این مساله، دلالت بر طهارت نفس و قرب انسان به حق‌تعالی ندارد، چنان‌که مرتاضان هندی و بعضی از مدعیان عرفان که تعبدی به احکام شریعت ندارند، این چنین‌اند.
[=inherit][=inherit][=inherit]ویل دورانت در تاریخ تمدن خود در رابطه با بعضی از اعمال مرتاضان می‌نویسد:

[=inherit][=inherit][=inherit]«برخی ساعت‌ها و روز‌ها یک راست به خورشید نگاه می‌کنند و آهسته آهسته کور می‌شوند، برخی در گرمای نیم‌‌روز پیرامون خود آتش می‌افروزند، بعض پای برهنه بر آتش راه می‌روند و یا آتش به‌روی سر خود می‌ریزند، عده‌ای با پیکر برهنه، سی و پنج سال بر تخت میخ نشان می‌خوابند، برخی پیکر خود را هزار فرسنگ بر زمین می‌غلطانند تا بزیارتگاه‌ها برسند، بعضی خود را به درخت زنجیر می‌کنند، یا در قفس زندانی می‌کنند و به همین وضع تا پایان عمر می‌مانند، عده‌ای از میان دو گونه خود سیمی می‌گذارند تا از حرکت آرواره جلوگیری کنند و به مایعات بسنده می‌کنند، برخی مشت‌ها را به‌‌هم قفل می‌کنند و چندان نگاه می‌دارند، تا ناخن‌ها از پشت دستشان بیرون زند، و بالاخره عده‌ای یک دست یا یک پا را بالا نگه می‌دارند تا سرانجام خشک شود.»[1]
ولی باید آگاه باشیم که آن‌ها با این نوع کارها فقط تقویت نفس کرده‌اند، اما این هنر را ندارند که تزکیه نفس کرده باشند که باید بین تقویت نفس و تزکیه نفس، فرق قائل شد. زیرا ممکن است انسان با انجام بعضی از امور و ریاضت‌های غیرشرعی، نفس خود را قوی کند و کارهای خارق‌العاده انجام دهد، لکن این مساله، دلالت بر طهارت نفس و قرب انسان به حق‌تعالی ندارد، چنان‌که مرتاضان هندی و بعضی از مدعیان عرفان که تعبدی به احکام شریعت ندارند این چنین‌اند.در واقع هر قوّتی دلالت بر طهارت ندارد. برای تقریبب به ذهن می‌شود مثال زد که هم گاو حیوان قوی‌ای است و هم خوک، لکن اولی علاوه بر قوت، طهارت هم دارد، ولی دومی در کنار قوتش، نجاست دارد. البته تزکیه و طهارت نفس، تقویت نفس را نیز در پی دارد. مانند انیباء و ائمه دین علیهم السلام و اولیاء الهی، که علاوه بر پاکی و طهارت نفس، صاحب معجزه و کرامت هم بودند، لکن عکسش درست نیست که هر کس نفس قوی‌ای داشته باشد، لزوما نفس پاک و طاهری هم دارد. مانند بعضی از هندوها و مرتاضان هندی که با ریاضت‌های آن‌چنانی، قوت نفس را به‌دست آورده‌اند ولی چون در مسیر شریعت نیستند، نفسشان پاک و طاهر نیست.
لذا حق‌تعالی در سوره «الشمس» بعد از یازده بار قسمی که یاد می‌کند، و قرار است مطلب بسیار مهمی ذکر شود، می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»[الشمس،9]؛ «به ترديد كسى كه نفس را [از آلودگى پاك كرد و] رشد داد، رستگار شد» یا در بیان دیگر می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّی»،[الاعلی، 14]؛ «حقّا فلاح و رستگارى يافت آن كسى‌كه تزكيه نفس كرد.» و نمی‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ اقواها» و یا «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَقَوَّی» در واقع رستگاری در گرو تزکیه نفس و طهارت نفس است، نه تقویت نفس.
بنابراین، آن‌چه مهم جلوه می‌کند، تزکیه و طهارت نفس است، که آن‌هم در گرو تعبد و تقید به دستورات شریعت و احکام دین به دست ‌می‌آید و به فرموده علامه طباطبایی(ره): «بزرگترین ریاضت دینداری است. لذا کاری‌که مرتاضان هندی انجام می‌دهند و بعضی قوایشان را نابود می‌کنند، این هنر نیست! هنر آن است‌که شهوت و غضب و سایر قوا باشند اما تحت کنترل دستورات دین و عقل قرار بگیرند.»[2]
-----------------------------
پی‌نوشت:
[1]. ویل دورانت،تاریخ تمدن،ص770
[2].صراط سلوک،ص131



با سلام خدمت استاد بزرگوار انچه من دراینجا مطالعه کردم این است که در گذشته افراد یا قومی به تصرف انبیا واولیا خدا اموراتی رامشاهده کردند که ان قوم مثلا قوم لوط ان فرشتگان را دربیداری با چشم قلبشان مشاهده کردند واضافه کرده بودین تصرف یعنی اینکه روح ادمی قدرت پیدا میکند که به طور همزمان دربیداری دوعالم مادی وماورای مادی راباهم مشاهده میکند طوری که اشراف به دوعالم همزمان دارد؟ این یعنی همان مکاشفه دربیداری که برای عارف اتفاق میافتد یکی است؟

سمیع;903481 نوشت:

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
الف: سرکار خانم، قرار شد شما
متن ابن عربی که چنین ادعایی، نموده را بیاورید.
ب: آن بزرگوار هم با تقوا و پرهیزگاری ای که داشت، حجاب ها از
پرده قلبش کنار می رفت و می توانست آیات نورانی قرآن را در عین بی سوادی تشخیص دهد.
موفق باشید.
اولین سوال اینکه منظورشما اینکه کربلایی ساروقی با چشم باطن ایات را نورانی میدید؟ ۲.اخرشما نوشتید اگرچشم ظاهر سالم نباشد باز میبیند مگر روح انسان امورباطنی را نمیبیند پس چه ربطی به سالم یا ناسالم بودن چشم افراد دارد؟

ستایش خدا;904071 نوشت:
با سلام خدمت استاد بزرگوار انچه من دراینجا مطالعه کردم این است که در گذشته افراد یا قومی به تصرف انبیا واولیا خدا اموراتی رامشاهده کردند که ان قوم مثلا قوم لوط ان فرشتگان را دربیداری با چشم قلبشان مشاهده کردند واضافه کرده بودین تصرف یعنی اینکه روح ادمی قدرت پیدا میکند که به طور همزمان دربیداری دوعالم مادی وماورای مادی راباهم مشاهده میکند طوری که اشراف به دوعالم همزمان دارد؟ این یعنی همان مکاشفه دربیداری که برای عارف اتفاق میافتد یکی است؟

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
جواب مثبت است و برای اطلاع بیشتر می توانید به این تاپیک http://www.askdin.com/showthread.php?t=303 مراجعه بفرمایید.

ستایش خدا;904087 نوشت:
اولین سوال اینکه منظورشما اینکه کربلایی ساروقی با چشم باطن ایات را نورانی میدید؟ ۲.اخرشما نوشتید اگرچشم ظاهر سالم نباشد باز میبیند مگر روح انسان امورباطنی را نمیبیند پس چه ربطی به سالم یا ناسالم بودن چشم افراد دارد؟

باسمه تعالی
الف: بله با چشم باطن می دید.
2- اصلا هدف از ایجاد تاپیک این بود که ایا چشم ظاهری می بیند؟ که پاسخ این شد، بیننده واقعی چشم قلب است. و شاهدش اینکه انسان های نابینا نیز مکاشفاتی دارند
.

سمیع;904115 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
جواب مثبت است و برای اطلاع بیشتر می توانید به این تاپیک http://www.askdin.com/showthread.php?t=303 مراجعه بفرمایید.

با سلام این تصرف ولی خداکه باعث شد قوم لوط روحشان قدرت پیدا کند وهردوعالم راهمزمان مشاهده کنند ایا این قدرت روح فقط برای قوم لوط اتفاق افتادیا برای کسای دیگرهم در طول تاریخ توسط تصرف انبیا اتفاق افتاده؟

ستایش خدا;904234 نوشت:
با سلام این تصرف ولی خداکه باعث شد قوم لوط روحشان قدرت پیدا کند وهردوعالم راهمزمان مشاهده کنند ایا این قدرت روح فقط برای قوم لوط اتفاق افتادیا برای کسای دیگرهم در طول تاریخ توسط تصرف انبیا اتفاق افتاده؟

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
به عنوان نمونه جریان ستون حنانه- جریان شهادت دادن سنگ ریزه به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و شنیده شدن آن توسط ابو جهل را می توان از این نوع تصرفات دانست.
موفق باشید

سمیع;904263 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
به عنوان نمونه جریان ستون حنانه- جریان شهادت دادن سنگ ریزه به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و شنیده شدن آن توسط ابو جهل را می توان از این نوع تصرفات دانست.
موفق باشید

با عرض معذرت ان چیزی که من خواندم این بود همه ی تصرفاتی که توسط پیامبران یا امامان برای اشخاصی اتفاق افتاده چه اونهایی که شما عرض کردید وچه اونهایی که در سایت ها نوشتند مثل تصرف امام حسین به یارانش که بهشت را نشان داد وتصرفات امام های دیگر وغیره همه ی انها همان کشف وشهود یا مکاشفه است که در بیداری اتفاق میافتد چه برای خودشخص وچه توسط تصرف انبیا الهی وغیره که در این حالت ها روح قدرت اشراف واگاهی به دو عالم ماده وماورای ماده را همزمان دارد که این مکاشفه در بیداری میگویند که چه با تصرف کسی بر او. باشد یا خودش با تزکیه نفس انجام داده ایا این درست است؟
موضوع قفل شده است