جمع بندی آیا خدا دروغ می گوید؟ (قسمت دوم)

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا خدا دروغ می گوید؟ (قسمت دوم)

سلام....
استاد صدیق اعتقاد دارند که خدا به هیچ وجه دروغ نگفته و نخواهد گفت...استاد صدیق اعتقاد دارند، آنطور که در تاپیک های پیشین به بنده فرمودن، که هیچ بهانه ای، هیچ توجیه ای، هیچ حکمتی و خلاصه هیچی و هیچی عاملی بر دروغ گفتن خدا نیست...و خدا هیچگاه دروغ نمی گوید....می خواستم...اگر می شود بیشتر در این باره صحبت کنند...حتی ائمه ی معصوم ما هم اشتباه نکنم، گاهی دروغ های به قول معروف مصلحتی به زبان می آوردند....چرا خدا دروغ های مصلحتی نگوید؟ فرض کنید که جایی، دروغ گفتن خدا خیر بزرگی را سبب می شود به نحوی که اگر راست می گفت، به هیچ وجه، آن خیر بزرگ، شانس ظهور نداشت، و بر عکس شر بزرگی را شاهد بودیم....در اینجا حدا باز دروغ نمی گوید؟؟وقتی دروغ گفتن خدا در جایی می تواند شری بزرگ را بپوشاند، و خیر بزرگ و کثیری را بوجود بیاورد، چرا خدا دروغ نگوید؟؟مثلا فرض کنیم، لازمه خلقت این چند میلیارد انسان دو پا این باشد، که خدا در جایی به موجودی و شخصی، یک دروغی بگوید، آیا خدا به خاطر آنکه آن یک دروغ را نگوید، از خلق کردن میلیارد ها انسان منصرف می شود؟؟...
شاید بگویید، اگر خدا خداست، قادر و توانا می تواند دروغش را نگوید و یا به عبارتی خدا مجبور نشود دروغی بگوید ولی در عین حال، میلیارد ها انسان را هم خلق کند...می گوییم، که خدا که به قول خود شما کارهای محال نمی تواند، انجام دهد، شاید جایی محال عقلی باشد که خدا بی آنکه دروغ بگوید، بتواند میلیارد ها انسان که ما باشیم را خلق کند...در این زمان، خدا چه می کند؟دروغش را می گوید و یا از خلق کردن ما که به قول کارشناسان،در آن خیر کثیری نصیب خیلی ها می شود، منصرف می شود؟آیا محال است که خدا در چنین تنگناها و یا به قولی دو راهی انتخاب بین دروغ گفتن، یا نگفتن قرار بگیرد؟

با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام وعرض ادب

پارسا مهر;902376 نوشت:
چرا خدا دروغ های مصلحتی نگوید؟ فرض کنید که جایی، دروغ گفتن خدا خیر بزرگی را سبب می شود به نحوی که اگر راست می گفت، به هیچ وجه، آن خیر بزرگ، شانس ظهور نداشت، و بر عکس شر بزرگی را شاهد بودیم....در اینجا حدا باز دروغ نمی گوید؟؟وقتی دروغ گفتن خدا در جایی می تواند شری بزرگ را بپوشاند، و خیر بزرگ و کثیری را بوجود بیاورد، چرا خدا دروغ نگوید؟؟مثلا فرض کنیم، لازمه خلقت این چند میلیارد انسان دو پا این باشد، که خدا در جایی به موجودی و شخصی، یک دروغی بگوید، آیا خدا به خاطر آنکه آن یک دروغ را نگوید، از خلق کردن میلیارد ها انسان منصرف می شود؟؟...

دروغ مصلحتی

برای بررسی این سوال، لازم است ابتدا نکاتی در مورد دروغ مطرح شود:

نکته اول: دروغ از مقوله لفظ است یا فعل یا هر دو؟
دروغ به دو صورت میتواند باشد:
حالت لفظی: یعنی شخص الفاظی را به کار ببرد که مودای آن خلاف واقع است.
حالت فعلی: یعنی شخص، کاری را انجام بدهد که دیگران از ظاهر آن عمل، خلاف واقع را برداشت کنند. مثلا کسی که بیدار است و خودش را به خواب میزند، در نگاه دقیق(البته نه فقهی)، کاری کرده است که دیگران تصور کنند که او خوابیده است.
با این وجود، ظاهرا بحث فقط ناظر به کذب لفظی است و شامل کذب فعلی نمیشود.(1)

نکته دوم: دروغ چیست؟
بر اساس نکته اول، دروغ به سخنی گفته میشود که خلاف واقع باشد.

ـــــــــــــــ
1. [=microsoft sans serif]راغب اصفهاني، مفردات ص ۴٧٨ ذيل واژه صدق.راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، الذریعه الی مکارم الشریعه، بیروت، دارالسلام، 2007.

[=microsoft sans serif]نکته سوم: مراد شخص مهم است یا ظاهر لفظ؟

حال اگر شخصی سخنی را بگوید که آن لفظ در ظاهر مخالف با واقع است، سوال از این میشود که در چه صورتی این سخن متصف به کذب اخلاقی میشود.
آیا قصد و انگیزه شخص مهم است یا صرفا ظاهر لفظ ملاک و معیار تحقق کذب است.

اگر مراد و مقصود گوینده از سخنی که به کار برده است، مهم باشد، مواردی که به عنوان "توریه" نامیده میشود از شمول کذب خارج میشود. بنابراین، توریه گرچه در ظاهر خلاف واقع است ولی مصداق کذب اخلاقی و شرعی خوانده نمیشود.
اما اگر مهم، ظاهر لفظ باشد، توریه نیز کذب خواهد بود.

البته پر واضح است که در این مسئله، تمامی قواعد تفسیر متن و ملاکهایی که عرف برای فهم مراد متکلم از کلامش دارد، جاری است.
پس ظاهر شامل تمامی موارد حقیقت و مجازهای و تشبیه ها و استعاره هایی که همراه با قرینه است میشود.

در این مسئله میان علما، اختلاف نظر وجود دارد. برخی توریه را مصداق کذب میخوانند ولی مشهور، آنرا از مورد کذب خارج میکنند.(2)

بنابراین فعلا بر اساس مبنای مشهور، دروغ را بدین صورت تعریف میکنیم:
دروغ، سخنی است که ظاهر لفظ آن خلاف واقع باشد و هیچ قرینه ای هم بر عدم اراده مراد دیگری از الفاظ وجود ندارد.

ــــــــــ
2. برای اطلاع بیشتر در این مورد ر.ک: مقاله توریه و مستثنیات دروغ چیست؟ در سایت شهر سوال، [=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]اینجا

[=microsoft sans serif]نکته چهارم: کذب خبری یا مُخبری؟
گفتیم که دروغ عبارت است از سخنی که ظاهرش خلاف واقع است.

حال سوال اینجاست که ملاک در تحقق کذب چیست؟
عدم مطابقت با واقع، عدم مطابقت با اعتقاد متکلم یا هر دو(3)

دروغ به چند صورت میتواند باشد:
گاهی کلام صرفا برخلاف اعتقاد مخاطب است.
گاهی برخلاف واقع است.
گاهی هم هر دو است.

اگر صرفا برخلاف اعتقاد مخاطب باشد، به این کذب، کذب مُخبری گفته میشود. یعنی گوینده و خبر دهنده این کلام، دروغ گفته است، هرچند در واقع سخنش صادق باشد.
اگر صرفا بر خلاف واقع باشد ولی متکلم، اعتقاد داشته باشد که کلامش مطابق با واقع است، در این صورت، کذب خبری روی داده است، ولی گوینده آن دروغ گو خوانده نمیشود و از نظر اخلاقی و فقهی مشمول حکم دروغگویی نمیشود.

اگر هم به اعتقاد مخاطب و هم در واقع، مخالف با واقع باشد، اینجا هم کذب مخبری روی داده است.

اما باتوجه به این نکته، مشخص میشود که کذب خبری صرف ازدایره شمول دروغ خارج است.

ولی در بحث این تاپیک، کذب خبری نیز میتواند قرار بگیرد.
زیرا در این بحث ما صرفا به دنبال بیان این نیستیم که بگوییم خداوند آیا کار قبیحی انجام داده است یا نه، تا بحث صرفا منحصر به کذب مخبری بشود.
بلکه میخواهیم احتمال دروغ گویی را بررسی کنیم تا بدانیم در نهایت کلام الهی قابل اعتماد هست یا نه.

ـــــــــــــ
3. تفتازونی،سعدالدین، شرح المختصر، چ7، قم، منشورات دارالحکمـة، بی‌تا. ص41-38
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج72، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412ق.ص233

[=microsoft sans serif]نکته پنجم: دروغ مصلحت آمیز و مصادیق آن:

حال اگر ارتکاب این عمل، به اعتقاد گوینده اش دارای آنچنان مصلحتی باشد که اگر گفته نشود آن مصلحت بالا و والا از بین برود به این سخن دروغ مصلحتی گفته میشود.
البته پرو اضح است که این اعتقاد باید به صورتی باشد که اگر به عرف و عقلای با اخلاق در میان گذاشته شود آنان نیز بر مصلحت آمیز بودن آن اذعان داشته باشند.

حال بیائیم و مصادیق دروغ مصلحتی را بسنجیم.

علمای اخلاق و فقها برای دروغ مصلحتی مواردی را ذکر کرده اند:
مواردی که در دین از زشتی دروغ استثناء شده اند، عمدتاً عبارتند از:
1. دروغ برای اصلاح بین افراد
2. دروغ در مقام تقیه و حفظ جان و ناموس و آبروی خود و اطرافیان و هم کیشان.
3. دروغ برای دفع شر ظالمان
4. دروغ در تمام مواردی که جان و ناموس انسان به خطر می افتد و براى نجات از خطر راهى جز توسل به دروغ نیست.(4

در تمام این موارد، یک وجه عمده وجود دارد:
گفتن دروغ برای رسیدن به مصلحتی که در این خلاف واقع وجود دارد، مصلحتی که مال دنیا و مصلحت سنجی های کوچک نیست و جان یا آبروی خود شخص یا انسان محترم دیگری در خطر است.

ـــــــــــــــــــــ
4. [=microsoft sans serif]ر.ک: معراج السعادْ، ملااحمد نراقي، ج 2، ص 575؛ احيأ علوم الدين، غزالي، ج 3، ص 178 و 179؛ صحيح مسلم بشرح النووي، ج 16، ص 157 و 158، دارالكتاب العربي

[=microsoft sans serif]با این مقدمات می رویم سراغ سوال این تاپیک:
آیا خداوند نیز میتواند دروغ مصلحتی بگوید یا نه؟

گفتیم که دروغ مصلحتی در یک نگاه بر دو دسته است:
دسته اول، دروغی که به اعتقاد گوینده اش، خلاف واقع است(کذب مخبری):
الف. خواه در واقع نیز خلاف واقع باشد.
ب. خواه در عالم واقع خلاف واقع نباشد.
دسته دوم، دروغی که فقط در عالم واقع نیز خلاف واقع است.(کذب خبری)

دسته دوم که در مورد خداوند قطعا جائی ندارد.
زیرا لازمه این فرض این است که گوینده این دروغ از عالم واقع و حقایق آن اطلاع کافی ندارد و به همین جهت برخی از جزئیات آن ازنظر او پنهان مانده است.
او سخنی را گفته که در واقع خلاف واقع بوده است ولی خودش اطلاعی از دروغ بودن کلامش ندارد.
پس این فرض که از محل بحث خارج میشود.

اما مورد "ب" در دسته اول هم درست نیست و در مورد خداوند جایی ندارد زیرا لازمه این فرض نیز جهل الهی است و جهل در موردخداوند راه ندارد و با کمال مطلق او سازگار نیست.
بر این اساس، محدوده بحث ما قدری ضیق تر شد:
آیا خداوند میتواند دروغی را بگوید که هم به اعتقاد خودش خلاف واقع باشد و هم در عالم واقع، ولی گفتن آن مصلحت دارد.

باز هم قدری تامل کنیم:
گفتیم که دروغ در این بحث، صرفا منحصر به دروغ لفظی است و
از سوی دیگر
سخن گفتن خداوند با بشر، از راه وحی یا الهام است.
بنابراین محور بحث ما این است که آیا خداوند از راه وحی سخنی را به بندگان شایسته خود میرساند که ظاهر آن خلاف واقع باشد و مخاطب چیز دیگری را بفهمد.

نکته دیگر اینکه :
خلاف واقع بودن یک سخن میتواند از ظاهر لفظ برداشت شده باشد هرچند مراد مخاطب آن ظاهر لفظ نباشد: توریه
میتواند علاوه بر ظاهر، مراد مخاطب نیز باشد.
در محور بحث ما که سخنان خداوند است هر دو مورد میتواند محل بحث قرار بگیرد.گ

پس محل بحث این شد :
آیا خداوند از راه وحی، سخنی را میگوید که ظاهر آن به نظر مخاطبان چیزی برسد که در واقع آن مطلب، خلاف واقع باشد.

[=microsoft sans serif]باتوجه به مبانی فلسفی و عقلی، خداوند متعال امکان ندارد که دروغ بگوید:
چرا؟
دلیلش بازگشت به کمال الهی دارد که در این مسئله در صفاتی مانند حکمت، علم، قدرت و رحمت او ظهور کرده است.
زیرا:
م1. وحی برای هدایت انسانها است، همینطور الهام معتبر معصوم که در ادامه وحی است.
م2. قران کریم کتاب هدایت است و برای هدایت بندگان نازل شده است.
م3. هدایت گری کتاب آسمانی وابسته به آن است که بندگان بتوانند به آن اعتماد کنند.
م4. تمام اموری که اعتماد بندگان نسبت به سخن خداوند را خدشه دار میکند، از نظر عقلی با هدایت گری او منافات دارد.
م5. تحقق چیزی که با هدایت گری خداوند منافات داشته باشد، به معنا یا ملازم با نقض غرض است.
م6. بودن سخنی که خلاف واقع باشد، باعث بی اعتمادی بندگان به مجموعه آن سخنان میشود.(دروغ مصلحتی یا غیر مصلحتی،کذب خبری یا مخبری)
بنابراین:
اگر خداوند دروغ بگوید(حتی از نوع مصلحتی)، بندگان اعتماد تام خود را به کتاب آسمانی که برای هدایت آمده است، از دست میدهند. تالی باطل است، مقدم نیز مانند آن باطل است.
در نتیجه خداوند دروغ نمی گوید، نه مصلحتی و نه غیر مصلحتی.

[=microsoft sans serif]ممکن است گفته شود، کاری به تحقق دروغ نداریم، آیا احتمال دروغ گویی به نحو مصلحتی برای خداوند وجود ندارد.
یعنی ایا احتمال ندارد خداوند دروغی گفته باشد که ما متوجه آن نشده باشیم.
به عبارت دیگر، آیا امکان ندارد که خداوند سخن خلاف واقعی را ولو برای مصلحت گفته باشد که ما بندگان متوجه آن نشویم و خودش نیز آنرا اراده نکرده است تا قبحی متوجه او شود.

پاسخ این احتمال نیز آن است که خیر چنین امری حتی احتمال نیز ندارد.
زیرا حتی احتمال وجود دروغی از نوع توریه در کلام خداوند، با هدایت گری کلام الهی منافات دارد و این مستلزم نقض غرض است که امری است محال.
توضیح اینکه:
این احتمال یعنی اینکه خداوند بتواند کلامی را بگویدکه این کلام، ظاهرش خلاف واقع است ولی او خودش آن معنای ظاهری را اراده نکرده است.
مثلا بگوید اوصاف بهشت اینگونه است یا با فلان گروه اینطور برخورد میکنم ولی منظورش این نباشد.

اما این احتمال اگر وجود داشته باشد، دیگر نمیتوان به هیچ یک از الفاظ و ظواهر کتاب اسمانی اعتماد آورد و
در این صورت، هدایت گری قران کریم نقض میشود و این خلاف حکمت ارسال انبیاء و نازل کردن کتابهای اسمانی است.

بنابراین حتی چنین احتمالی نیز نادرست است.

صدیق;903509 نوشت:
دروغ مصلحتی

با سلام مجدد.تشکر از پاسخ مفصلت و دقیقتون....عرضم این که، پس با این حساب با آن فرض هایی که شما پاسخ دادید، خدا هیچگاه دروغ نخواهد گفت، بنابراین، به فرض محال، اگر بین دو راهی دروغ گفتن برای خلقت و دروغ نگفتن برای عدم خلقت قرار گرفت، حاظر است از خلقت میلیارد ها انسان منصرف شود، ولی دروغش را نگوید؟یعنی از خیر خلقت این جهان و انسان هایش منصرف می شود؟اصلا همچین تنگنا هایی ممکن است برای خدا پیش بیاید؟...در این باره هم خواهشن واضح تر پاسخ دهید....در ضمن بنده تاکیدی ندارم که خدا دروغ را در غالب وحی به انسان هایش بگوید...بنده عرض کردم صرفا یک دروغ..حالا این دروغ را خدا شاید لازم شد که به مثلا ابلیس بگوید!!!!

پارسا مهر;902376 نوشت:
سلام....
استاد صدیق اعتقاد دارند که خدا به هیچ وجه دروغ نگفته و نخواهد گفت...استاد صدیق اعتقاد دارند، آنطور که در تاپیک های پیشین به بنده فرمودن، که هیچ بهانه ای، هیچ توجیه ای، هیچ حکمتی و خلاصه هیچی و هیچی عاملی بر دروغ گفتن خدا نیست...و خدا هیچگاه دروغ نمی گوید....می خواستم...اگر می شود بیشتر در این باره صحبت کنند...حتی ائمه ی معصوم ما هم اشتباه نکنم، گاهی دروغ های به قول معروف مصلحتی به زبان می آوردند....چرا خدا دروغ های مصلحتی نگوید؟ فرض کنید که جایی، دروغ گفتن خدا خیر بزرگی را سبب می شود به نحوی که اگر راست می گفت، به هیچ وجه، آن خیر بزرگ، شانس ظهور نداشت، و بر عکس شر بزرگی را شاهد بودیم....در اینجا حدا باز دروغ نمی گوید؟؟وقتی دروغ گفتن خدا در جایی می تواند شری بزرگ را بپوشاند، و خیر بزرگ و کثیری را بوجود بیاورد، چرا خدا دروغ نگوید؟؟مثلا فرض کنیم، لازمه خلقت این چند میلیارد انسان دو پا این باشد، که خدا در جایی به موجودی و شخصی، یک دروغی بگوید، آیا خدا به خاطر آنکه آن یک دروغ را نگوید، از خلق کردن میلیارد ها انسان منصرف می شود؟؟...
شاید بگویید، اگر خدا خداست، قادر و توانا می تواند دروغش را نگوید و یا به عبارتی خدا مجبور نشود دروغی بگوید ولی در عین حال، میلیارد ها انسان را هم خلق کند...می گوییم، که خدا که به قول خود شما کارهای محال نمی تواند، انجام دهد، شاید جایی محال عقلی باشد که خدا بی آنکه دروغ بگوید، بتواند میلیارد ها انسان که ما باشیم را خلق کند...در این زمان، خدا چه می کند؟دروغش را می گوید و یا از خلق کردن ما که به قول کارشناسان،در آن خیر کثیری نصیب خیلی ها می شود، منصرف می شود؟آیا محال است که خدا در چنین تنگناها و یا به قولی دو راهی انتخاب بین دروغ گفتن، یا نگفتن قرار بگیرد؟

با تشکر

سلام
فرض کنید که گفته..شما فکر میکنید در مورد چه چیزی خداوند دروغ مصلحتی گفته؟

صدیق;903517 نوشت:
[=microsoft sans serif]
مثلا بگوید اوصاف بهشت اینگونه است یا با فلان گروه اینطور برخورد میکنم ولی منظورش این نباشد.

اما این احتمال اگر وجود داشته باشد، دیگر نمیتوان به هیچ یک از الفاظ و ظواهر کتاب اسمانی اعتماد آورد و
در این صورت، هدایت گری قران کریم نقض میشود و این خلاف حکمت ارسال انبیاء و نازل کردن کتابهای اسمانی است.

بنابراین حتی چنین احتمالی نیز نادرست است.

سلام و احترام
خب توریه رو فرمودید که بعضی از علما قبول دارند
در مورد همه آیات نه.. اما در مورد آیات معاد چگونه ثابت میشود که زبان وحی توریه نیست
اگر معاد ورای تصور ما باشد دیگر چه دلیلی دارد که سخن خدا در مورد آن دلالت تصوری داشته باشد؟

[=microsoft sans serif]

پارسا مهر;903600 نوشت:
با سلام مجدد.تشکر از پاسخ مفصلت و دقیقتون....عرضم این که، پس با این حساب با آن فرض هایی که شما پاسخ دادید، خدا هیچگاه دروغ نخواهد گفت، بنابراین، به فرض محال، اگر بین دو راهی دروغ گفتن برای خلقت و دروغ نگفتن برای عدم خلقت قرار گرفت، حاظر است از خلقت میلیارد ها انسان منصرف شود، ولی دروغش را نگوید؟یعنی از خیر خلقت این جهان و انسان هایش منصرف می شود؟اصلا همچین تنگنا هایی ممکن است برای خدا پیش بیاید؟..

باسلام
اشکال شما مبتنی بر یک فرضی است که نادرست.
اولا: خداوند هیچگاه در تنگنا قرار نمیگیرد تا بخواهد دروغ بگوید. کسی در خلقت کردن مزاحم خداوند نیست تا برای رفع این مزاحمت بخواهد دروغ ولو مصلحتی بگوید.
ثانیا: حتی در خلقت با قطع نظر از اشکال قبل، باز هم اشکال نادرست است. مگر خداوند مجبور است خلق کند تا بگوییم بین دو راهی خلقت و دروغ گفتن قرار میگیرد.

پارسا مهر;903600 نوشت:
در این باره هم خواهشن واضح تر پاسخ دهید....در ضمن بنده تاکیدی ندارم که خدا دروغ را در غالب وحی به انسان هایش بگوید...بنده عرض کردم صرفا یک دروغ..حالا این دروغ را خدا شاید لازم شد که به مثلا ابلیس بگوید!!!!

دروغ، دروغ است به هر کسی گفته شود.
اینکه مورد وحی را گفتم زیرا سخن گفتن با بندگان در قالب وحی بیشتر و رایج تر است.

[=microsoft sans serif]

غریبه آشنا;903616 نوشت:
خب توریه رو فرمودید که بعضی از علما قبول دارند
در مورد همه آیات نه.. اما در مورد آیات معاد چگونه ثابت میشود که زبان وحی توریه نیست
اگر معاد ورای تصور ما باشد دیگر چه دلیلی دارد که سخن خدا در مورد آن دلالت تصوری داشته باشد؟

توریه، سخنی است که ظاهرش خلاف واقع است ولی متکلم آنرا اراده نکرده است و قرینه ای نیز در کلامش و همراه با کلامش وجود ندارد که خلاف واقع بودنش را روشن کند.
بنابراین، اگر آیات معاد بخواهد به صورت توریه ای باشد، همان اشکالی را پیدا میکند که فرض دروغ بودن این آیات خواهد داشت.
یعنی اعتماد مردم در فرض اثبات توریه یا حتی احتمال آن از بین میرود.

صدیق;903751 نوشت:
[=microsoft sans serif]
توریه، سخنی است که ظاهرش خلاف واقع است ولی متکلم آنرا اراده نکرده است و قرینه ای نیز در کلامش و همراه با کلامش وجود ندارد که خلاف واقع بودنش را روشن کند.
بنابراین، اگر آیات معاد بخواهد به صورت توریه ای باشد، همان اشکالی را پیدا میکند که فرض دروغ بودن این آیات خواهد داشت.
یعنی اعتماد مردم در فرض اثبات توریه یا حتی احتمال آن از بین میرود.

سلام
سوال شد که اگر حقیقت معاد ورای تصور باشد چه؟
با توجه به اینکه در بعضی از آیات آمده که مثال بهشت این است و آن است....
اگر بیان وحی در مورد معاد تشبیه معقول به محسوس باشد چگونه موید دروغ است؟

غریبه آشنا;903605 نوشت:
سلام
فرض کنید که گفته..شما فکر میکنید در مورد چه چیزی خداوند دروغ مصلحتی گفته؟

سلام...واقعیت بنده مورد خاصی در ذهن نداشتم که خدا دروغ مصلحتی ای احتمالا گفته باشد...من بیشتر هدفم در این تاپیک این بود که ببینم آیا خدا حاظر است دروغی را بگوید اگر لازمه خلقت گونه ی انسان، دروغ گفتن باشد؟حالا دروغ به هر کسی، مثلا ابلیس؟یا یک عمل قبیح انجام دهد؟؟که البته همین الان یک مورد احتمالی به ذهنم رسید که در ادامه عرض می کنم....
صدیق;903750 نوشت:
دروغ، دروغ است به هر کسی گفته شود.
اینکه مورد وحی را گفتم زیرا سخن گفتن با بندگان در قالب وحی بیشتر و رایج تر است.

با سلام....اینکه می فرمایید دروغ دروغ است به هرکس که گفته شود، منظورتان چیست؟؟منظورتان این است که دروغ به هر که گفته شود، تبعات و نتایج منفی به بار می آورد؟؟پس چرا حتی امام معصوم هم ممکن است دروغ مصلحتی بگوید؟؟
استاد من احساس کردم که شما برای اینکه ثابت کنید که خدا دروغ نخواهد گفت، به تبعات منفی ای که از دروغ گفتن خدا به خلقش در غالب وحی به بار خواهد اشاره داشتید...خوب حالا اگر خدا دروغش را به ابلیس بگوید، دیگر آن تبعات را شاید نداشته باشیم...مثلا اعتماد مردم به خدا از بین نمی رود...چون مردم می دانند که خدا به مردم دروغ نمی گوید، اگر هم دروغ گفته به یک ابلیس و شیطان صفت دروغ گفته...پس در این صورت فکر نمی کنید داستان عوض شود؟؟
بعد من یک موردی به ذهنم آمد..آیا این مصداق دروغ گفتن نیست...؟؟ دروغ گفتن که حتما گفتاری نیست...می تواند با ایما و اشاره صورت پذیرد...می گویند که مشرکان وقتی در پی پیامبر بودند که دستگیرش کنند، پیامبر به همراه گویا ابوبکر در غاری پنهان می شوند...بعد خدا عنکبوتی را دستور می دهد یا از راه معجزه عنکبوتی را در دهانه غار قرار می دهد که تاری در دهانه ی غار تنیده است...به این نحو که گویا دیگر کسی ممکن نیست که از دهانه غار رد شده باشد...خوب در اینجا فکر نمی کنید که خدا به مشرکان دروغ گفته باشد؟؟خدا به مشرکان با ایما و اشاره و از طریق عنکبوتی به مشرکان گو که می گوید که پیامبر در غار نیست....در حالی که پیامبر در غار هستند...آیا این یک دروغ نیست؟؟
صدیق;903750 نوشت:
باسلام
اشکال شما مبتنی بر یک فرضی است که نادرست.
اولا: خداوند هیچگاه در تنگنا قرار نمیگیرد تا بخواهد دروغ بگوید. کسی در خلقت کردن مزاحم خداوند نیست تا برای رفع این مزاحمت بخواهد دروغ ولو مصلحتی بگوید.
ثانیا: حتی در خلقت با قطع نظر از اشکال قبل، باز هم اشکال نادرست است. مگر خداوند مجبور است خلق کند تا بگوییم بین دو راهی خلقت و دروغ گفتن قرار میگیرد.

شما می پرسید که خدا مگر مجبور است که خلق کند؟؟ واقعیت بنده یک بار در این باره با شما گفت و گویی داشتم..من احساس می کنم حالا نظر شخصی که قطعا خدا مجبور است...خداوند بخیل نیست و مجبور است که هر موجودی که امکان خلق شدن دارد را خلق کند...یعنی مجبور است که خلق کند..به هر حال استاد، می دانم شما با این حرف بنده مخالفید...ب هر حال سوال اینکه، خدا بین این دو گزینه کدام را انتخاب می کند...به فرض تنها همین دو حق انتخاب را داشته باشد....دروغ بگوید و جهان مادی و انسان ها را خلق کند....دروغ نگوید و از خلقت انسان ها منصرف بشود؟؟خدا کدام گزینه را انتخاب می کند...
شما می فرمایید که کسی در خلقت کردن مزاحم نیست که خداوند برای رفع این مزاحمت بخواهد دروغی مصلحت آمیز بگوید...بنده مثال می زنم....چرا خدا برای اثبات نبوت پیامبر خود معجزه انجام می دهد؟؟آیا اینجا کسی مزاحم خدا شده که خدا برای رفع مزاحمت معجزه می کند؟؟به همان نحو، خدا همانطور که لازم است جایی معجزه انجام دهد...شاید لازم شد که دروغ بگوید....شما منکر این احتمال هستید؟؟برای چه؟؟دلیلتان چیست؟؟

باسمه النور

پارسا مهر;902376 نوشت:
هیچ بهانه ای، هیچ توجیه ای، هیچ حکمتی و خلاصه هیچی و هیچی عاملی بر دروغ گفتن خدا نیست.

دروغ از امور اعتباری و انتزاعی ذهن است،در واقع دروغ مطابَق خارجی ندارد،این ذهن آدمی است

که از عمل و یا سخنی که مطابق واقع نیست، وصف دروغ را انتزاع می کند.

به بیان دیگر دروغ وجود خارجی ندارد و خداوند وجود مطلق است و از وجود مطلق و صرف،آثار وجودی ظهور می کند

نه عدمی.(همین اثر عدمی هم تسامحا ذکر شد،چون عدم چیزی نیست تا اثری داشته باشد)

[="Tahoma"][="Navy"]

پارسا مهر;902376 نوشت:
سلام....
استاد صدیق اعتقاد دارند که خدا به هیچ وجه دروغ نگفته و نخواهد گفت...استاد صدیق اعتقاد دارند، آنطور که در تاپیک های پیشین به بنده فرمودن، که هیچ بهانه ای، هیچ توجیه ای، هیچ حکمتی و خلاصه هیچی و هیچی عاملی بر دروغ گفتن خدا نیست...و خدا هیچگاه دروغ نمی گوید....می خواستم...اگر می شود بیشتر در این باره صحبت کنند...حتی ائمه ی معصوم ما هم اشتباه نکنم، گاهی دروغ های به قول معروف مصلحتی به زبان می آوردند....چرا خدا دروغ های مصلحتی نگوید؟ فرض کنید که جایی، دروغ گفتن خدا خیر بزرگی را سبب می شود به نحوی که اگر راست می گفت، به هیچ وجه، آن خیر بزرگ، شانس ظهور نداشت، و بر عکس شر بزرگی را شاهد بودیم....در اینجا حدا باز دروغ نمی گوید؟؟وقتی دروغ گفتن خدا در جایی می تواند شری بزرگ را بپوشاند، و خیر بزرگ و کثیری را بوجود بیاورد، چرا خدا دروغ نگوید؟؟مثلا فرض کنیم، لازمه خلقت این چند میلیارد انسان دو پا این باشد، که خدا در جایی به موجودی و شخصی، یک دروغی بگوید، آیا خدا به خاطر آنکه آن یک دروغ را نگوید، از خلق کردن میلیارد ها انسان منصرف می شود؟؟...
شاید بگویید، اگر خدا خداست، قادر و توانا می تواند دروغش را نگوید و یا به عبارتی خدا مجبور نشود دروغی بگوید ولی در عین حال، میلیارد ها انسان را هم خلق کند...می گوییم، که خدا که به قول خود شما کارهای محال نمی تواند، انجام دهد، شاید جایی محال عقلی باشد که خدا بی آنکه دروغ بگوید، بتواند میلیارد ها انسان که ما باشیم را خلق کند...در این زمان، خدا چه می کند؟دروغش را می گوید و یا از خلق کردن ما که به قول کارشناسان،در آن خیر کثیری نصیب خیلی ها می شود، منصرف می شود؟آیا محال است که خدا در چنین تنگناها و یا به قولی دو راهی انتخاب بین دروغ گفتن، یا نگفتن قرار بگیرد؟

با تشکر


با سلام
خداوند متعال برای رساندن ما به مقصد سعادت راه های باز بیشماری دارد
کسی دروغ می گوید که راهش بسته باشد اما خدایی که فاتح و فتاح است هیچ نیازی به دروغ ندارد
لذا فرمود: و من اصدق من الله قیلا
چه کسی از لحاظ گفتار از خداوند راستگوتر است؟
بله خداوند متعال هم ممکن است مثل هر کسی یک سری مسائل را پررنگتر مطرح کند یا یک نحو بیان خاص را برگزیند (اطلاع رسانی گزینشی) اما هیچ وقت خلاف واقع سخن نمی گوید.
و اما فرض را بر صحت سخن شما بگیریم.
حال بفرمایید به کدام سخن خدا اعتماد کنیم؟
مثلا گفته جهنمی است شاید دروغ باشد پس چرا گناه نکنیم یا گفته بهشتی است خوب شاید دروغ باشد پس چرا اطاعت و عبادت کنیم یا گفته من خدا هستم شاید دروغ باشد و اصلا او خدا نبوده و صرفا ادعا کرده است.
می بینید که فرض عدم صدق قول پروردگار کل دین را زیر سوال می برد و باید فاتحه اش را خواند.
نتیجه اینکه خدوند باید راستگو باشد و هست.
یا صادق[/]

[=microsoft sans serif]

غریبه آشنا;903805 نوشت:
با توجه به اینکه در بعضی از آیات آمده که مثال بهشت این است و آن است....
اگر بیان وحی در مورد معاد تشبیه معقول به محسوس باشد چگونه موید دروغ است؟

باسلام
تشبیهی یا استعاری بودن آیات:
اولا: خودش مورد قبول نیست و استدلالی که عرض شد(بی اعتمادی مردم) در این مورد نیز جاری است.
چرا که اگر قرار باشد برخی از آیات قران کریم حقیقی نباشد بلکه استعاری باشد، دیگر چه کسی میتواند به بقیه آیات اعتماد کند.
اگر توصیفات بهشت و جهنم حقیقی نباشد اعتماد مردم به بقیه آیات نیز از بین میرود. و در این صورت هدایت گری قران کریم زیر سوال میرود.

ثانیا: بحث ما در این بود که ظاهر کلام بدون هیچ قرینه ای خلاف واقع باشد.
اما در استعاره و تشبیه قرینه برخلاف وجود دارد.
بنابراین، نمیتوان تشبیه و استعاره را در این جهت همانند توریه و دروغ دانست.

[=microsoft sans serif]

پارسا مهر;903817 نوشت:
من احساس می کنم حالا نظر شخصی که قطعا خدا مجبور است...خداوند بخیل نیست و مجبور است که هر موجودی که امکان خلق شدن دارد را خلق کند...یعنی مجبور است که خلق کند

بخیل نبودن، فیاض بودن، اوج لطف بودن مستلزم خلقت کردن نیست.
اگر شرایط مهیا نباشد، این فیاض بودن معنا ندارد.
بخشی از این شرایط اراده خود خداوند است و میتواند هر چیز دیگری باشد، در این صورت میبینید که خداوند الزامی برای خلق کردن ندارد.

پارسا مهر;903817 نوشت:
.به هر حال استاد، می دانم شما با این حرف بنده مخالفید...ب هر حال سوال اینکه، خدا بین این دو گزینه کدام را انتخاب می کند...به فرض تنها همین دو حق انتخاب را داشته باشد....دروغ بگوید و جهان مادی و انسان ها را خلق کند....دروغ نگوید و از خلقت انسان ها منصرف بشود؟؟خدا کدام گزینه را انتخاب می کند...

فرض نادرستی است.
وقتی فرض مورد نظر در مقدم قضیه شرطیه نادرست و محال باشد، اصلا نمیتوان از تالی آن صحبت کرد و چنین قضیه ای اصلا معرفت زا نیست.

پارسا مهر;903817 نوشت:
.چرا خدا برای اثبات نبوت پیامبر خود معجزه انجام می دهد؟؟آیا اینجا کسی مزاحم خدا شده که خدا برای رفع مزاحمت معجزه می کند؟؟

در مسئله معجزه خداوند میخواهد بندگانش ایمان بیاورند و به سخن کسی که او فرستاده است اعتماد کنند بنابراین چاره ای نیست جز اینکه معجزه بیاورد. از سوی دیگر کارکرد دیگر معجزه آن است که هر کسی نتواند خود را رسول و فرستاده خداوند حساب کند.
اما در خلقت کردن یا دروغ گفتن خداوند چه اجباری به این کار دارد.

پارسا مهر;903817 نوشت:
به همان نحو، خدا همانطور که لازم است جایی معجزه انجام دهد...شاید لازم شد که دروغ بگوید....شما منکر این احتمال هستید؟؟برای چه؟؟دلیلتان چیست؟؟

مثال شما قیاس مع الفارق است.
در معجزه اگر معجزه نیاورد اعتماد مردم جلب نمیشود.
اما
در دروغ گفتن اگر دروغ بگوید اعتماد مردم جلب نمیشود.
بنبابراین قیاس این دو اصلا درست نیست.

[=microsoft sans serif]

پارسا مهر;903817 نوشت:
با سلام....اینکه می فرمایید دروغ دروغ است به هرکس که گفته شود، منظورتان چیست؟؟منظورتان این است که دروغ به هر که گفته شود، تبعات و نتایج منفی به بار می آورد؟؟پس چرا حتی امام معصوم هم ممکن است دروغ مصلحتی بگوید؟؟

بحث در مورد خداوند بود.
اما امام معصوم اگر به حدی دروغ مصلحتی بگوید که اعتماد مردم به سخنان دیگرش از بین برود، آن هم محال است.

پارسا مهر;903817 نوشت:
استاد من احساس کردم که شما برای اینکه ثابت کنید که خدا دروغ نخواهد گفت، به تبعات منفی ای که از دروغ گفتن خدا به خلقش در غالب وحی به بار خواهد اشاره داشتید...خوب حالا اگر خدا دروغش را به ابلیس بگوید، دیگر آن تبعات را شاید نداشته باشیم...مثلا اعتماد مردم به خدا از بین نمی رود...چون مردم می دانند که خدا به مردم دروغ نمی گوید، اگر هم دروغ گفته به یک ابلیس و شیطان صفت دروغ گفته...پس در این صورت فکر نمی کنید داستان عوض شود؟؟

این مسئله دو اشکال دارد
اولا: در مورد شیطان دیگر الزامی در کار نیست. خداوند در مقابل شیطان در هیچ تنگنائی قرار نمیگیرد. اگر سخن راست را به او نگوید شیطان گمراه نمیشود چون او گمراه هست و گمراه کردن او تحصیل حاصل است.
ثانیا: این احتمال اگر درست باشد، باز هم همان مشکل احتمال دروغ گفتن خداوند در قالب وحی را خواهد داشت.
خدایی که احتمال دارد به شیاطین دروغ بگوید، چطور بندگان میتوانند به سخنانی که از راه وحی به بندگان گفته است اعتماد داشته باشند.

پارسا مهر;903817 نوشت:
بعد من یک موردی به ذهنم آمد..آیا این مصداق دروغ گفتن نیست...؟؟ دروغ گفتن که حتما گفتاری نیست...می تواند با ایما و اشاره صورت پذیرد...می گویند که مشرکان وقتی در پی پیامبر بودند که دستگیرش کنند، پیامبر به همراه گویا ابوبکر در غاری پنهان می شوند...بعد خدا عنکبوتی را دستور می دهد یا از راه معجزه عنکبوتی را در دهانه غار قرار می دهد که تاری در دهانه ی غار تنیده است...به این نحو که گویا دیگر کسی ممکن نیست که از دهانه غار رد شده باشد...خوب در اینجا فکر نمی کنید که خدا به مشرکان دروغ گفته باشد؟؟خدا به مشرکان با ایما و اشاره و از طریق عنکبوتی به مشرکان گو که می گوید که پیامبر در غار نیست....در حالی که پیامبر در غار هستند...آیا این یک دروغ نیست؟؟

این موارد از جمله موارد دروغگویی مورد نظر خارج است.
ولی
اولا: تنها در محدوده افعال را شامل میشود.
ثانیا: این کار تنها میتواند محدود به کسانی باشد که جلوی دین حق و رسیدن پیام حق را میگیرند. اما حتی احتمال آن شامل مواردی که باعث بی اعتمادی بندگان میشود و جلوی هدایت گری را میگیرید نمیشود. به دلیل حکمت.

صدیق;904293 نوشت:
[=microsoft sans serif]
باسلام
تشبیهی یا استعاری بودن آیات:
اولا: خودش مورد قبول نیست و استدلالی که عرض شد(بی اعتمادی مردم) در این مورد نیز جاری است.
چرا که اگر قرار باشد برخی از آیات قران کریم حقیقی نباشد بلکه استعاری باشد، دیگر چه کسی میتواند به بقیه آیات اعتماد کند.
اگر توصیفات بهشت و جهنم حقیقی نباشد اعتماد مردم به بقیه آیات نیز از بین میرود. و در این صورت هدایت گری قران کریم زیر سوال میرود.

ثانیا: بحث ما در این بود که ظاهر کلام بدون هیچ قرینه ای خلاف واقع باشد.
اما در استعاره و تشبیه قرینه برخلاف وجود دارد.
بنابراین، نمیتوان تشبیه و استعاره را در این جهت همانند توریه و دروغ دانست.

سلام

خب بنده هم همینو میگم که بیان تشبیهی و استعاره لزوما دروغ نیست..از اونجایی که میتونه حقیفت معاد ورای تصور باشد
اگر قرار بود هر بیانی دلالت تصوری داشته باشد خب دیگر تشبیه معقول به محسوس کاربردی نداشت

در واقع مطابق نبودن ظاهرکلام با مقصود متکلم میتواند از حیث ناتوانی درک بشر از معقولات باشد نه ناتوانی خدا از راست گفتن

خلاصه اینکه آیا شما امکان تمثیلی بودن آیات در مورد معاد را میپذیرید یا خیر؟ تمثیلی بودن موید دروغ هم نیست

باتشکر

[=microsoft sans serif]

غریبه آشنا;904299 نوشت:
خلاصه اینکه آیا شما امکان تمثیلی بودن آیات در مورد معاد را میپذیرید یا خیر؟ تمثیلی بودن موید دروغ هم نیست

بحث ما در این تاپیک این مسئله نیست.
ولی به صورت خلاصه، عرض کنم دو مبنا در این زمینه وجود دارد.
یکی از مبانی این مسئله را میپذیرد و دیگری خیر.
بحث مفصل باشد برای جای خودش.

[=microsoft sans serif]پرسش:
برخی معتقدند که خداوند به هیچ وجه دروغ نگفته و نخواهد گفت و از سوی دیگر، هیچ عاملی و هیچ حکمتی برای دروغ گفتن خداوند وجود ندارد. اما سوال اینجاست که وقتی ائمه ما که معصوم هم هستند گاهی دروغ مصلحتی میگفتند، چطور میتوان مدعی شد که خداوند چنین دروغ هایی نگفته باشد و یا حتی احتمال عقلی صدور آن وجود نداشته باشد. مخصوصا اگر مصلحت اکثر بندگان در یک دروغ مصلحتی باشد چرا خداوند نتواند دروغ بگوید؟

پاسخ:
دروغ مصلحتی

برای بررسی این سوال، لازم است ابتدا نکاتی در مورد دروغ مطرح شود:

نکته اول: دروغ از مقوله لفظ است یا فعل یا هر دو؟
دروغ به دو صورت میتواند باشد:
حالت لفظی: یعنی شخص الفاظی را به کار ببرد که مودای آن خلاف واقع است.
حالت فعلی: یعنی شخص، کاری را انجام بدهد که دیگران از ظاهر آن عمل، خلاف واقع را برداشت کنند. مثلا کسی که بیدار است و خودش را به خواب میزند، در نگاه دقیق(البته نه فقهی)، کاری کرده است که دیگران تصور کنند که او خوابیده است.
با این وجود، ظاهرا بحث فقط ناظر به کذب لفظی است و شامل کذب فعلی نمیشود.(1)

نکته دوم: دروغ چیست؟
بر اساس نکته اول، دروغ به سخنی گفته میشود که خلاف واقع باشد.

نکته سوم: مراد شخص مهم است یا ظاهر لفظ؟

حال اگر شخصی سخنی را بگوید که آن لفظ در ظاهر مخالف با واقع است، سوال از این میشود که در چه صورتی این سخن متصف به کذب اخلاقی میشود.
آیا قصد و انگیزه شخص مهم است یا صرفا ظاهر لفظ ملاک و معیار تحقق کذب است.

اگر مراد و مقصود گوینده از سخنی که به کار برده است، مهم باشد، مواردی که به عنوان "توریه" نامیده میشود از شمول کذب خارج میشود. بنابراین، توریه گرچه در ظاهر خلاف واقع است ولی مصداق کذب اخلاقی و شرعی خوانده نمیشود.
اما اگر مهم، ظاهر لفظ باشد، توریه نیز کذب خواهد بود.

البته پر واضح است که در این مسئله، تمامی قواعد تفسیر متن و ملاکهایی که عرف برای فهم مراد متکلم از کلامش دارد، جاری است.
پس ظاهر شامل تمامی موارد حقیقت و مجازهای و تشبیه ها و استعاره هایی که همراه با قرینه است میشود.

در این مسئله میان علما، اختلاف نظر وجود دارد. برخی توریه را مصداق کذب میخوانند ولی مشهور، آنرا از مورد کذب خارج میکنند.(2)

بنابراین فعلا بر اساس مبنای مشهور، دروغ را بدین صورت تعریف میکنیم:
دروغ، سخنی است که ظاهر لفظ آن خلاف واقع باشد و هیچ قرینه ای هم بر عدم اراده مراد دیگری از الفاظ وجود ندارد.

نکته چهارم: کذب خبری یا مُخبری؟
گفتیم که دروغ عبارت است از سخنی که ظاهرش خلاف واقع است.

حال سوال اینجاست که ملاک در تحقق کذب چیست؟
عدم مطابقت با واقع، عدم مطابقت با اعتقاد متکلم یا هر دو(3)

دروغ به چند صورت میتواند باشد:
گاهی کلام صرفا برخلاف اعتقاد مخاطب است.
گاهی برخلاف واقع است.
گاهی هم هر دو است.

اگر صرفا برخلاف اعتقاد مخاطب باشد، به این کذب، کذب مُخبری گفته میشود. یعنی گوینده و خبر دهنده این کلام، دروغ گفته است، هرچند در واقع سخنش صادق باشد.
اگر صرفا بر خلاف واقع باشد ولی متکلم، اعتقاد داشته باشد که کلامش مطابق با واقع است، در این صورت، کذب خبری روی داده است، ولی گوینده آن دروغ گو خوانده نمیشود و از نظر اخلاقی و فقهی مشمول حکم دروغگویی نمیشود.

اگر هم به اعتقاد مخاطب و هم در واقع، مخالف با واقع باشد، اینجا هم کذب مخبری روی داده است.

اما باتوجه به این نکته، مشخص میشود که کذب خبری صرف ازدایره شمول دروغ خارج است.

ولی در بحث این تاپیک، کذب خبری نیز میتواند قرار بگیرد.
زیرا در این بحث ما صرفا به دنبال بیان این نیستیم که بگوییم خداوند آیا کار قبیحی انجام داده است یا نه، تا بحث صرفا منحصر به کذب مخبری بشود.
بلکه میخواهیم احتمال دروغ گویی را بررسی کنیم تا بدانیم در نهایت کلام الهی قابل اعتماد هست یا نه.

نکته پنجم: دروغ مصلحت آمیز و مصادیق آن:

حال اگر ارتکاب این عمل، به اعتقاد گوینده اش دارای آنچنان مصلحتی باشد که اگر گفته نشود آن مصلحت بالا و والا از بین برود به این سخن دروغ مصلحتی گفته میشود.
البته پرو اضح است که این اعتقاد باید به صورتی باشد که اگر به عرف و عقلای با اخلاق در میان گذاشته شود آنان نیز بر مصلحت آمیز بودن آن اذعان داشته باشند.

حال بیائیم و مصادیق دروغ مصلحتی را بسنجیم.

علمای اخلاق و فقها برای دروغ مصلحتی مواردی را ذکر کرده اند:
مواردی که در دین از زشتی دروغ استثناء شده اند، عمدتاً عبارتند از:
1. دروغ برای اصلاح بین افراد
2. دروغ در مقام تقیه و حفظ جان و ناموس و آبروی خود و اطرافیان و هم کیشان.
3. دروغ برای دفع شر ظالمان
4. دروغ در تمام مواردی که جان و ناموس انسان به خطر می افتد و براى نجات از خطر راهى جز توسل به دروغ نیست.(4

در تمام این موارد، یک وجه عمده وجود دارد:
گفتن دروغ برای رسیدن به مصلحتی که در این خلاف واقع وجود دارد، مصلحتی که مال دنیا و مصلحت سنجی های کوچک نیست و جان یا آبروی خود شخص یا انسان محترم دیگری در خطر است.

با این مقدمات می رویم سراغ سوال این تاپیک:
آیا خداوند نیز میتواند دروغ مصلحتی بگوید یا نه؟

گفتیم که دروغ مصلحتی در یک نگاه بر دو دسته است:
دسته اول، دروغی که به اعتقاد گوینده اش، خلاف واقع است(کذب مخبری):
الف. خواه در واقع نیز خلاف واقع باشد.
ب. خواه در عالم واقع خلاف واقع نباشد.
دسته دوم، دروغی که فقط در عالم واقع نیز خلاف واقع است.(کذب خبری)

دسته دوم که در مورد خداوند قطعا جائی ندارد.
زیرا لازمه این فرض این است که گوینده این دروغ از عالم واقع و حقایق آن اطلاع کافی ندارد و به همین جهت برخی از جزئیات آن ازنظر او پنهان مانده است.
او سخنی را گفته که در واقع خلاف واقع بوده است ولی خودش اطلاعی از دروغ بودن کلامش ندارد.
پس این فرض که از محل بحث خارج میشود.

اما مورد "ب" در دسته اول هم درست نیست و در مورد خداوند جایی ندارد زیرا لازمه این فرض نیز جهل الهی است و جهل در موردخداوند راه ندارد و با کمال مطلق او سازگار نیست.
بر این اساس، محدوده بحث ما قدری ضیق تر شد:
آیا خداوند میتواند دروغی را بگوید که هم به اعتقاد خودش خلاف واقع باشد و هم در عالم واقع، ولی گفتن آن مصلحت دارد.

باز هم قدری تامل کنیم:
گفتیم که دروغ در این بحث، صرفا منحصر به دروغ لفظی است و
از سوی دیگر
سخن گفتن خداوند با بشر، از راه وحی یا الهام است.
بنابراین محور بحث ما این است که آیا خداوند از راه وحی سخنی را به بندگان شایسته خود میرساند که ظاهر آن خلاف واقع باشد و مخاطب چیز دیگری را بفهمد.

نکته دیگر اینکه :
خلاف واقع بودن یک سخن میتواند از ظاهر لفظ برداشت شده باشد هرچند مراد مخاطب آن ظاهر لفظ نباشد: توریه
میتواند علاوه بر ظاهر، مراد مخاطب نیز باشد.
در محور بحث ما که سخنان خداوند است هر دو مورد میتواند محل بحث قرار بگیرد.گ

پس محل بحث این شد :
آیا خداوند از راه وحی، سخنی را میگوید که ظاهر آن به نظر مخاطبان چیزی برسد که در واقع آن مطلب، خلاف واقع باشد.

باتوجه به مبانی فلسفی و عقلی، خداوند متعال امکان ندارد که دروغ بگوید:
چرا؟
دلیلش بازگشت به کمال الهی دارد که در این مسئله در صفاتی مانند حکمت، علم، قدرت و رحمت او ظهور کرده است.
زیرا:
م1. وحی برای هدایت انسانها است، همینطور الهام معتبر معصوم که در ادامه وحی است.
م2. قران کریم کتاب هدایت است و برای هدایت بندگان نازل شده است.
م3. هدایت گری کتاب آسمانی وابسته به آن است که بندگان بتوانند به آن اعتماد کنند.
م4. تمام اموری که اعتماد بندگان نسبت به سخن خداوند را خدشه دار میکند، از نظر عقلی با هدایت گری او منافات دارد.
م5. تحقق چیزی که با هدایت گری خداوند منافات داشته باشد، به معنا یا ملازم با نقض غرض است.
م6. بودن سخنی که خلاف واقع باشد، باعث بی اعتمادی بندگان به مجموعه آن سخنان میشود.(دروغ مصلحتی یا غیر مصلحتی،کذب خبری یا مخبری)
بنابراین:
اگر خداوند دروغ بگوید(حتی از نوع مصلحتی)، بندگان اعتماد تام خود را به کتاب آسمانی که برای هدایت آمده است، از دست میدهند. تالی باطل است، مقدم نیز مانند آن باطل است.
در نتیجه خداوند دروغ نمی گوید، نه مصلحتی و نه غیر مصلحتی.

ممکن است گفته شود، کاری به تحقق دروغ نداریم، آیا احتمال دروغ گویی به نحو مصلحتی برای خداوند وجود ندارد.
یعنی ایا احتمال ندارد خداوند دروغی گفته باشد که ما متوجه آن نشده باشیم.
به عبارت دیگر، آیا امکان ندارد که خداوند سخن خلاف واقعی را ولو برای مصلحت گفته باشد که ما بندگان متوجه آن نشویم و خودش نیز آنرا اراده نکرده است تا قبحی متوجه او شود.

پاسخ این احتمال نیز آن است که خیر چنین امری حتی احتمال نیز ندارد.
زیرا حتی احتمال وجود دروغی از نوع توریه در کلام خداوند، با هدایت گری کلام الهی منافات دارد و این مستلزم نقض غرض است که امری است محال.
توضیح اینکه:
این احتمال یعنی اینکه خداوند بتواند کلامی را بگویدکه این کلام، ظاهرش خلاف واقع است ولی او خودش آن معنای ظاهری را اراده نکرده است.
مثلا بگوید اوصاف بهشت اینگونه است یا با فلان گروه اینطور برخورد میکنم ولی منظورش این نباشد.

اما این احتمال اگر وجود داشته باشد، دیگر نمیتوان به هیچ یک از الفاظ و ظواهر کتاب اسمانی اعتماد آورد و
در این صورت، هدایت گری قران کریم نقض میشود و این خلاف حکمت ارسال انبیاء و نازل کردن کتابهای اسمانی است.

بنابراین حتی چنین احتمالی نیز نادرست است.
ـــــــــــــ

1. راغب اصفهاني، مفردات ص ۴٧٨ ذيل واژه صدق.راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، الذریعه الی مکارم الشریعه، بیروت، دارالسلام، 2007.
2. برای اطلاع بیشتر در این مورد ر.ک: مقاله توریه و مستثنیات دروغ چیست؟ در سایت شهر سوال
3. تفتازونی،سعدالدین، شرح المختصر، چ7، قم، منشورات دارالحکمـة، بی‌تا. ص41-38
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج72، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412ق.ص233
4. ر.ک: معراج السعادْ، ملااحمد نراقي، ج 2، ص 575؛ احيأ علوم الدين، غزالي، ج 3، ص 178 و 179؛ صحيح مسلم بشرح النووي، ج 16، ص 157 و 158، دارالكتاب العربي

موضوع قفل شده است