جمع بندی فلسفه زندگی و علت وجود بهشت و جهنم چیست؟ برای چه به دنیا آمده ایم؟

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فلسفه زندگی و علت وجود بهشت و جهنم چیست؟ برای چه به دنیا آمده ایم؟

سلام .
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین .

فلسفه اینکه انسانها به دنیا میان ؛ بعدش مورد آزمایش قرار میگیرند و سپس بهشتی یا جهنمی میشن چه چیزی میباشد .

فرض میکنیم که من انسان مومنی باشم و کارهای نیکو انجام داده باشم ...و طبق وعده خداوند بهشتی باشم و اون دنیا هم به بهست بروم . خوب فلسفه این کار چه چیزی میباشد ؟ خوب حالا فرض میکنیم کسی مانند من ( یک درصد ) رفت بهشت .

خوب ...
1. هر روز از خواب بیدار میشم و میرم از تویه رودخونه عسل میخورم
2. با آدمهای دیگه صحبت میکنم
3. خدا بهم مثلا نعمت میده و بهم علم میده
4. خدا مثلا نیازهام رو برطرف میکنه و من شاد میشم .
و ...

خوب آخرش چی ...
یعنی قرار هست من یه انسانی بشم که در درون باغ و بستانی که از زیرش رودخونه ای رد میشه زندگی کنم و خدا نیازهام رو برآورده کنه و ... همش شاد باشم و بخندم و از این شادی و خندیدن و لذت بردن سیر نشم ؟؟؟ مثله خوکی که همش داره میخوره و خور خور میکنه و سیرمونی نداره ؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

هرمیون;901343 نوشت:
فلسفه اینکه انسانها به دنیا میان ؛ بعدش مورد آزمایش قرار میگیرند و سپس بهشتی یا جهنمی میشن چه چیزی میباشد

هرمیون;901343 نوشت:
1. هر روز از خواب بیدار میشم و میرم از تویه رودخونه عسل میخورم
2. با آدمهای دیگه صحبت میکنم
3. خدا بهم مثلا نعمت میده و بهم علم میده
4. خدا مثلا نیازهام رو برطرف میکنه و من شاد میشم .
و ...

خوب آخرش چی ...

با سلام و احترام و تشکر از سوال شما
همان طور که در بالا تفکیک کرده ام سوال شما از دو بخش تشکیل شده، یکی فلسفه امتحان و بهشت و جهنم، و دیگری یکنواختی، و خسته کننده بودن بهشت:

پاسخ سوال اول:

نوع نگرش ما به اینکه خداوند انسان ها خلق کرده، و آنها را امتحان می کند و به بهشت و جهنم می برد، نباید یک نگاه عامیانه باشد، اگر دقیق و فلسفی به مسئله نگاه کنیم شبهه حل خواهد شد، ببینید خداوند همه موجودات را آفریده است و برای هر کدام ابزار کمال را قرار داده است، موجودات همواره در این حرکت از موجود ضعیف تر به موجود قوی تر تبدیل می شوند، یعنی ضمن حفظ کمالات گذشته، کمالات جدیدی به دست می آورند، نطفه انسان که از تغذیه انسان شکل گرفته، یک کمالاتی را دارد یعنی یک حیات حداقلی دارد، اما همین نطفه مادی در یک حرکت استکمالی کم کم در رحم رشد کرده، و دارای نفس مجرد می شود، و سپس وارد دنیا می شود، و در دنیا با همین ابزاری که به مرور کسب کرده و در اختیار دارد به کمال خودش ادامه می دهد تا اینکه از دنیا خارج می شود، و باز ممکن است در عالم برزخ نیز رشد و تکاملی وجود داشته باشد، اما سرانجام نتیجه این حرکت طولانی خویش را در آخرت می بیند، یعنی آنچه که در این مدت کسب نموده یکباره آشکار می شود، یعنی بهشت و جهنم سرانجام رشد انسان است، و امتحان هم همین مسیری است که انسان در رشد یا سقوط دارد طی می کند!

پس نباید گمان کرد که خدا انسان را خلق کرده، و از آن طرف در یک دنیای دیگری هم یک آتشی روشن کرده باشد و درختانی هم کاشته باشد، و حالا بگوید: من سنگ جلوی پای شما می اندازم و شما را در دنیا امتحان می کنم، هر کسی درست امتحان داد، می برمش در این جنگل هایی که کاشته ام، و هر کسی در امتحان مردود شد او را می برم به آتش جهنمی که روشن کرده ام! بله این تلقی حکیمانه نخواهد بود، میگوییم خب این چه کاری است؟! که مردم را بی جهت، و بدون ضرورت امتحان کرده و سپس به امر دیگری که هیچ ربطی به ما و اعمالمان ندارد، پاداش داده یا مجازات کند! اما این اشکال به خاطر برداشت عامیانه است، نه حقیقت امتحان و ثواب وعذاب!
اما قرآن کریم می فرماید شما در قیامت باطن، و حقیقت رفتارتان را می بینید:
«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ»؛ روزى كه هر كس هر آنچه از نيك و بد كرده است حاضر مى‏ يابد.(آل عمران:30)
و می فرماید:
«وَ أَن لَّيْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَى‏* وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى‏»؛ براى انسان بهره‏اى جز سعى و كوشش او نيست* و تلاش او بزودى ديده مى‏ شود.(نجم: 39و40)

پاسخ سوال دوم:

ما یک هستی داریم، و یک نیستی، غیر از این که نیست؟ انسان هم که هرگز طالب نیستی و نداری نیست، بلکه میل به داشتن و دارا بودن در ذات هر انسانی وجود دارد، پس قطعا انسان به دنبال هستی و کمال است، این مطلب روشن است، اما این که چرا بعد از رسیدن به هستی از آن خسته می شود سرّش این است که آن هستی، مطلوب واقعی او نیست.(مطهری، مجموعه آثار، ج4، ص317)
این که انسان ها از خوردن و خوابیدن و شادی و تفریحات زندگی دنیوی و پول خسته می شوند کاملا درست است، چون این هستی ها مطلوب حقیقیِ انسان نیست، لذا بعد از رسیدن به آنها، از آنها خسته می شود.
انسان به هر مرتبه ای از کمال مادی یا معنوی که می رسد مرتبه بالاتر را توقع می کند، یعنی نفس انسان بی نهایت طلب است، لذا اگر مطلوب او نامحدود نباشد بعد از رسیدن به آن خسته خواهد شد، آن چیزی که انسان را زنده نگه میدارد، هدف و امید است، لذا انگیزه و امید به زندگی در خانواده های متوسط بیش از خانواده های ثروتمندی است که همه چیز برایشان مهیاست، در این خانواده ها که انسان به آخر دارایی رسیده است مدتی که گذشت دچار احساس پوچی می شود.(اگر ثروت هدفشان بوده باشد)

پس آخرت مطلوب حقیقی انسان است، مقصد واقعی انسان است، سراب نیست، آن حقیقتی که انسان در قیامت به آن دست پیدا میکند، و بزرگترین نعمت خداوند در بهشت است، و هرگز انسان از آن خسته نمیشود، مقام قرب و رضوان الهی است، همان طور که قرآن کریم می فرماید:
«وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في‏ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»؛ خداوند به مردان و زنان باايمان، باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير درختانش جارى است جاودانه در آن خواهند ماند و مسكن ‏هاى پاكيزه‏اى در بهشت هاى جاودان (نصيب آنها ساخته) و (خشنودى و) رضاى خدا، (از همه اينها) برتر است و پيروزى بزرگ، همين است‏(توبه: 72)
بله بدون این نعمت، هر چیزی خسته کننده است، اما این محبوب، محبوبی است بی انتها و نامحدود که هرگز انسان از آن خسته نمیشود، این مطلوب واقعی انسان ها است، للذا در سایه آن هر زندگی در هر سطحی لذت بخش خواهد بود، چون آنها دیگر هدف نخواهند بود.
به همین خاطر است که قرآن کریم هرگز انسان های ساکن بهشت از آن خسته نشده، و آرزو و تقاضای نقل مکان نمی کنند:
«إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ كاَنَتْ لهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً * خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنهَا حِوَلا»؛ كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، باغهاى بهشت برين محل پذيرايى آنان خواهد بود * آنها جاودانه در آن خواهند ماند و هرگز تقاضاى نقل مكان از آن جا نمى‏ كنند(کهف:107و108)
براستی مگر کسی از همراهی با محبوب و گمشده حقیقی خویش خسته می شود؟ آن هم محبوبی بی همتا و بی انتها.

اما اینکه می بینیم قرآن کریم به جای سخن از نعمت حقیقی در بهشت بیشتر از نعمت های مادی آن سخن گفته است، به خاطر مخاطب شناسی اوست، وقتی خودش می فرماید: اکثر انسان ها اهل تعقل نیستند و همواره در مادیات و زندگی دنیوی غرق هستند، باید برای تشویق آنها به مسیر صحیح هم از همین علاقه و ذائقه آنها استفاده کرد، والا تشویق لغو خواهد بود. اما قطعا این انسان ها بعد از مرگ که بیدار شده، و وارد بهشت شدند بزرگترین نعمت بهشت را که عامل این می شود که خستگی در آن راه نداشته باشد، و اصلا روح نعمت های مادی بهشت نیز همین است، نعمت لقاء پروردگار خواهند دانست.

علاوه بر اینکه حقیقت این نعمت های اخروی واقعا برای ما روشن نیست، آیا رودخانه عسلی که می گویند همین عسل دنیوی است؟ در حالی که هرگز نعمت های اخروی عوارض دنیوی مثل رخوت و سنگینی را به دنبال ندارد، لذا نمی توان بین این ها قیاس کرد و هر نتیجه ای که از نعمت های دنیوی گرفته می شود، به نعمت های مادی اخروی سرایت داد، نمی توان یکنواختی دنیا را به آخرت سرایت داد، امام صادق(سلام الله علیه) می فرمایند:
«خداوند بهشتى آفريده كه هيچ چشمى نديده و هيچ مخلوقى از آن آگاه نيست. خداوند هر صبحگاه آن را مى گشايد و مى گويد: بوى خوشت را افزون كن و نسيمت را بيفزا» (بحارالانوار، ج8، ص199)
«براي اهل بهشت سفره هايي مي گسترانند که بر آن، آنچه مورد علاقه آن هاست، قرار داده مي شود. طعام هايي که از آن لذيذتر و معطر تر نيست، سپس به سفره ای غیر از آن خوانده خواهند شد»(همان)
این روایات گویای تفاوت در نعمت های بهشت است، یعنی می شود نعمت های مادی بهشت نیز تا ابد هر بار متفاوت از گذشته باشد، چون اینها از موارد بی نهایت لایقفی است، مثل عدد، که هر چه جلوتر برویم باز هم به انتها آن نمی رسد. و از آن طرف هرچه که انسان اراده کند در اختیار او خواهد بود، همان طور که قرآن کریم می فرماید:
«لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنين‏»؛ براى آنها، هر چه بخواهند نزد پروردگارشان خواهد بود. اين پاداش نيكوكاران است‏.(زمر:34)
پس می تواند هر بار طعم جدید، یا شکل جدیدی را اراده کند.

یا علی(سلام الله علیه)

[="Tahoma"][="Navy"]

هرمیون;901343 نوشت:
سلام .
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین .

فلسفه اینکه انسانها به دنیا میان ؛ بعدش مورد آزمایش قرار میگیرند و سپس بهشتی یا جهنمی میشن چه چیزی میباشد .

فرض میکنیم که من انسان مومنی باشم و کارهای نیکو انجام داده باشم ...و طبق وعده خداوند بهشتی باشم و اون دنیا هم به بهست بروم . خوب فلسفه این کار چه چیزی میباشد ؟ خوب حالا فرض میکنیم کسی مانند من ( یک درصد ) رفت بهشت .

خوب ...
1. هر روز از خواب بیدار میشم و میرم از تویه رودخونه عسل میخورم
2. با آدمهای دیگه صحبت میکنم
3. خدا بهم مثلا نعمت میده و بهم علم میده
4. خدا مثلا نیازهام رو برطرف میکنه و من شاد میشم .
و ...

خوب آخرش چی ...
یعنی قرار هست من یه انسانی بشم که در درون باغ و بستانی که از زیرش رودخونه ای رد میشه زندگی کنم و خدا نیازهام رو برآورده کنه و ... همش شاد باشم و بخندم و از این شادی و خندیدن و لذت بردن سیر نشم ؟؟؟ مثله خوکی که همش داره میخوره و خور خور میکنه و سیرمونی نداره ؟


سلام
حقیقت امر اینه که مقصد آفرینش چنان باعظمت و با شکوهه که نمیشه ازش حرف زد
مساله بهشت به این نحوی که برای ما بیان شده بیان حقیقت در حد فهم مخاطبه وگرنه فرموده اند آن ، چنان است که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده است
فقط همین را بدانیم که : مقصد بسیار بسیار باشکوه و تصور نکردنی است.
یا علیم[/]

سلام .
چناب مسلم من سعی کردم که منظورم رو برسونم .ولی گویا باز هم شفاف توضیح ندادم .

بحثم اصلا سره این نیست که لذایذ دنیوی همراه با خستگی هستند ... مثلا غذا خوردن یا کار کردن یا کسب علم همشون همراه با خستگی هست ...

منظوره من این هستش که حالا اومدیم و یه عالمه غذا خوردیم ( اون هم بدون خستگی ) یه عالمه کارکردیم ( اون هم بدون خستگی ) یه عالمه کسب علم کردیم ( اون هم بدون خستگی ) خوب آخرش که چی ....

مثلا فرض کنین اگر من با یک دونه بشقاب سیر میشدم ... اون دنیا سیرمونی ندارم ....
مثلا فرض کنین اگر من با خوندن یک کتاب نیاز به استراحت داشتم ... اون دنیا سیرمونی مطالعه ندارم ...

خوب آخرش که چی ...
یعنی من باید همینجوری غذا بخورم و کتاب بخونم و ...

این مقصد آفرینش هست ؟

هرمیون;902197 نوشت:
سلام .
چناب مسلم من سعی کردم که منظورم رو برسونم .ولی گویا باز هم شفاف توضیح ندادم .

بحثم اصلا سره این نیست که لذایذ دنیوی همراه با خستگی هستند ... مثلا غذا خوردن یا کار کردن یا کسب علم همشون همراه با خستگی هست ...

منظوره من این هستش که حالا اومدیم و یه عالمه غذا خوردیم ( اون هم بدون خستگی ) یه عالمه کارکردیم ( اون هم بدون خستگی ) یه عالمه کسب علم کردیم ( اون هم بدون خستگی ) خوب آخرش که چی ....

مثلا فرض کنین اگر من با یک دونه بشقاب سیر میشدم ... اون دنیا سیرمونی ندارم ....
مثلا فرض کنین اگر من با خوندن یک کتاب نیاز به استراحت داشتم ... اون دنیا سیرمونی مطالعه ندارم ...

خوب آخرش که چی ...
یعنی من باید همینجوری غذا بخورم و کتاب بخونم و ...

این مقصد آفرینش هست ؟

با سلام مجدد
ببینید خداوند فیاض نامحدود است، و لازمه چنین صفاتی خلق نموده و اعطاء فیض به دیگران است، لذا خداوند باید خلق کند، و اگر خلق نکند جای سوال است.
خب حال که وجوب خلقت روشن شد سه کار می شود کرد:
اول: بگوییم چون انسان نهایتا به سر منزل مقصود میرسد، خداوند از ابتدا نباید او را خلق می کرد.
دوم: بگوییم این حرکت انسان همیشه ادامه داشته باشد.
روشن است که هیچ کدام از دو فرض بالا پذیرفتنی نیست.
لذا باید فرض سوم را پذیرفت که خداوند همه را در حرکت آفریده و برای هر موجودی کمال و هدفی در نظر گرفته است، که البته هدف خداوند نیست، بلکه هدف آن موجود است و موجود با رسیدن به آن از حرکت می ایستد.

اما آنچه منشأ خلط شده این است که شما آخرت را در مقیاس دنیوی معنا میکنید، هدفی که خداوند برای ما در نظر گرفته است خوردن و مطالعه و لذت های مادی اینچنینی نیست، همه اینها در آخرت رنگ و بوی خدایی می گیرد، اگرچه ما در دنیا ممکن است با غفلت از آنها استفاده کنیم، اما در آخرت همه اینها بنده را به یاد خدا می اندازد، یعنی مقصد نهایی ما لقاء الله است، رسیدن به خداست، خدایی که حد ندارد، در سایه آن است که سایر نعمت های مادی هم تحقق می یابد، آن نعمت ها را نباید هدف دانست.
مثل این است که شما به دیدن پدر و مادرتان در شهرستان می روید و از شما پذیرایی می کنند، نباید بگویید من این همه راه آمده ام که اینها را بخورم؟ خیر، اینها نعمت های ضمنی هستند، هدف چیز دیگریست.

پایان کار انسان لقاء الله است.
انسان به خدا می رسد (با درجات متفاوتی که بین افراد از این نظر هست).

حال ، الله چه تعریفی دارد؟ موجود کامل مطلق ، ...
حال خود ببینید رسیدن به این موجود ، چه جایگاهی است.

البته این بحث کمی سخت است. چون باید مسایلی را که مادی نیستند دو ما تجربه و شناختی از آنها نداریم (چون اصلا مال دنیای ما نیستند) را در قالب کلمات بگنجانیم. در حالیکه کلمات ما از تجربه هایی که ما در این دنیا داشته ایم منشأ گرفته اند. لذا روی دادان این چنین ابهاماتی طبیعی است. بحث شما یک بحث دقیق فلسفی است. نمی توان با ادبیات عادی آن را انجام داد.

مسلم;902252 نوشت:
دوم: بگوییم این حرکت انسان همیشه ادامه داشته باشد.
روشن است که هیچ کدام از دو فرض بالا پذیرفتنی نیست.

با سلام و احترام
چرا این فرض پذیرفتنی نیست؟
مسلم;902252 نوشت:
لذا باید فرض سوم را پذیرفت که خداوند همه را در حرکت آفریده و برای هر موجودی کمال و هدفی در نظر گرفته است، که البته هدف خداوند نیست، بلکه هدف آن موجود است و موجود با رسیدن به آن از حرکت می ایستد.

لطفا توضیح دهید.مثلا هدف از خلقت یک گیاه چیست و کمال آن چیست که با رسیدن به آن متوقف میشود؟
و کدام کمال است که انسان با رسیدن به آن متوقف میشود؟

یکی دیگه.;902296 نوشت:
چرا این فرض پذیرفتنی نیست؟

چون باطن چنین فرضی یعنی هدفی در کار نیست، انسان برای رسیدن به هدفی خلق نشده، بلکه برای حرکت خلق شده، نه ثبات! و این که هدف همان حرکت باشد مثل بی هدفی است، شما یک وقت در جاده ای مسافر هستید و اگر کسی از شما بپرسد کجا می روید می گویید: مثلا مشهد. خب این منطقی است اما نمی توانید بگویید حرکت و مسافرت هدف من است! به همین خاطر است که دنیا خانه زوال، و آخرت خانه قرار دانسته شده، همان طور که جابر از امام باقر(ع) نقل می کند که فرمودند: «يَا جَابِرُ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ وَ الدُّنْيَا دَارُ فَنَاءٍ وَ زَوَال‏»؛ ای جابر، آخرت خانه قرار و دنیا خانه فناء و زوال است.(الکافی، ج2، ص133)

یکی دیگه.;902296 نوشت:
لطفا توضیح دهید.مثلا هدف از خلقت یک گیاه چیست و کمال آن چیست که با رسیدن به آن متوقف میشود؟
و کدام کمال است که انسان با رسیدن به آن متوقف میشود؟

کمال یک گیاه، از آن جهت که گیاه است فقط به گُل نشستن و بار دهی است، البته اگر تبدیل به موجود دیگری شود اهداف آن تفاوت خواهد کرد، مثلا اگر تبدیل به نطفه حیوان یا انسان شود در شکل جدیدی مسیر دیگری را دنبال خواهد کرد.
اما در مورد کمال انسان، کمالی که خداوند برای انسان در نظر گرفته و انسان را به آن دعوت کرده رسیدن به مقام قرب الهی است، که نمی توان درجه و حدی برای آن تعیین کرد، انسان تا زمانی که بدنش اقتضا می کند فرصت رشد و تکامل دارد؛ البته به اختیار خودش می تواند در این مسیر الهی گام نهد یا در مسیر دیگری تکامل یابد.

به طور کلی نطفه انسان که یک موجود زنده مادی است در یک حرکت استکمالی دارای نفس مجردی می شود که این نفس متعلق به بدن است، و برای انجام افعالش نیازمند ابزار مادی است، اما باز هم رشد و تکامل ادامه میدهد تا به مرحله ای می رسد که دیگر از بدن جدا شده، و وارد عالم برزخ می شود، در آنجا هم ممکن است به حرکت و تکامل برزخی خویش ادامه بدهد، تا به صورت کامل آثار افعال او تمام شود، و به نقطه پایانی حرکت خویش رسیده، و از حرکت باز می ایستد. باید توجه داشت که تمام این مراحل تکاملی که انسان طی کرده است ممکن است مثبت یا منفی باشد، چون کمال در فلسفه به معنای کمال در علم اخلاق نیست، در فلسفه هر تکاملی چه صعودی باشد، و چه سقوطی، تکامل نامیده می شود.

مسلم;902306 نوشت:
چون باطن چنین فرضی یعنی هدفی در کار نیست، انسان برای رسیدن به هدفی خلق نشده، بلکه برای حرکت خلق شده، نه ثبات!

منظورتان از این عبارت این است که چنین فرضی به معنای این است که انسان برای حرکت خلق شده است و نه ثبات؟ و چنین حرفی غلط است؟
یا اینکه
منظور شما این است که انسان برای حرکت خلق شده است نه ثبات؟
مشکل این است که انسان برای رسیدن به هدفی خلق شده است منتها این هدف خودش نامحدود است.

مسلم;902306 نوشت:
به همین خاطر است که دنیا خانه زوال، و آخرت خانه قرار دانسته شده،

این قرار به معنای ثبات است؟
در شریفه ی 24 سوره حج داریم:[=Traditional Arabic]وَ هُدُوا إِلَي الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلي‏ صِراطِ الْحَميدِ
که در ترجمه عده ای ترجمه کرده اند هدایت شده اند و عده ای ترجمه کردند هدایت میشوند.فعل ماضی است و نمیدانم چرا بعضی از علما مضارع ترجمه کرده اند.
اما عده ای با استناد به این آیه و آیات دیگری و روایتی که می آورم معتقدند امکان تکامل در بهشت هست.
ا[=IranSans]مام زین العابدین علیه السلام می فرماید: «بر شما باد به قرآن؛ به راستی که خداوند، بهشت را آفرید و درجات و مراتب آن را به اندازه آیات قرآن قرار داد پس هر کس در آن جا آیه ای از قرآن بخواند، به او می گویند بخوان و بالا برو و هر کس از اینان که وارد بهشت شود، درجه ای بالاتر از آن نیست؛ به جز درجه انبیا و صدیقین».([=IranSans]ری شهری، میزان الحکمه، ج 1، ص 432.)
مسلم;902306 نوشت:
چون کمال در فلسفه به معنای کمال در علم اخلاق نیست، در فلسفه هر تکاملی چه صعودی باشد، و چه سقوطی، تکامل نامیده می شود.

عالی . ممنون

یکی دیگه.;902342 نوشت:
منظورتان از این عبارت این است که چنین فرضی به معنای این است که انسان برای حرکت خلق شده است و نه ثبات؟ و چنین حرفی غلط است؟
یا اینکه
منظور شما این است که انسان برای حرکت خلق شده است نه ثبات؟

منظور بنده همان معنای اول است، یعنی در این صورت هدف خود تکامل خواهد بود، نه مقصد، چون معنا ندارد که مقصد متغیر باشد. البته ما در مسائل جنبی معاد بیشتر تابع نقل هستیم تا عقل.


یکی دیگه.;902342 نوشت:
این قرار به معنای ثبات است؟
در شریفه ی 24 سوره حج داریم:وَ هُدُوا إِلَي الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلي‏ صِراطِ الْحَميدِ
که در ترجمه عده ای ترجمه کرده اند هدایت شده اند و عده ای ترجمه کردند هدایت میشوند.فعل ماضی است و نمیدانم چرا بعضی از علما مضارع ترجمه کرده اند.
اما عده ای با استناد به این آیه و آیات دیگری و روایتی که می آورم معتقدند امکان تکامل در بهشت هست.
امام زین العابدین علیه السلام می فرماید: «بر شما باد به قرآن؛ به راستی که خداوند، بهشت را آفرید و درجات و مراتب آن را به اندازه آیات قرآن قرار داد پس هر کس در آن جا آیه ای از قرآن بخواند، به او می گویند بخوان و بالا برو و هر کس از اینان که وارد بهشت شود، درجه ای بالاتر از آن نیست؛ به جز درجه انبیا و صدیقین».(ری شهری، میزان الحکمه، ج 1، ص 432.)


بله همانطور که فرمودید در این خصوص تفاوت نظر وجود دارد که آیا در بهشت و جهنم هم تکامل وجود دارد یا خیر، چون به موضوع تاپیک مربوط نمی شود به قضاوت در خصوص این دو دیدگاه نمی پردازیم، فقط عرض می کنم اگر مبنای اول را بپذیریم که انسان همواره در حرکت است، خب اشکالی که پرسشگر و آغاز کننده تاپیک مطرح نموده اند عملا وارد نخواهد بود، اما بنده طبق مبنای دوم که خودم هم بدان معتقد هستم پاسخ دادم.

یکی دیگه.;902342 نوشت:
مشکل این است که انسان برای رسیدن به هدفی خلق شده است منتها این هدف خودش نامحدود است.

این سخن شما که این هدف خودش نامحدود است طبق هر دو مبنا، درست بوده و قابل تبیین است؛ طبق مبنای دوم این نامحدودی از نظر کیفی است، نه از نظر کمّی؛ یعنی انسان مدت حرکتش محدود است، اما نمی توان حدی برای تکاملش در این مدت محدود بیان کرد.

مسلم;902415 نوشت:
طبق مبنای دوم این نامحدودی از نظر کیفی است، نه از نظر کمّی؛ یعنی انسان مدت حرکتش محدود است، اما نمی توان حدی برای تکاملش در این مدت محدود بیان کرد.

با سلام و تشکر
آیا این سخن به این معنی است که هر چه که بنا باشد بفهمیم در همین مدت محدود باید بفهمیم؟یعنی در این دنیا امکان کشف و شهود وجود دارد ولی در بهشت وجود ندارد؟هر چه در این دنیا آن رسیدیم،همان است و تمام؟
آیا چنین معنایی در مبنای دوم نهفته است؟

یکی دیگه.;902438 نوشت:
با سلام و تشکر
آیا این سخن به این معنی است که هر چه که بنا باشد بفهمیم در همین مدت محدود باید بفهمیم؟یعنی در این دنیا امکان کشف و شهود وجود دارد ولی در بهشت وجود ندارد؟هر چه در این دنیا آن رسیدیم،همان است و تمام؟
آیا چنین معنایی در مبنای دوم نهفته است؟


با سلام و احترام
بله،طبق مبنای دوم، همین معنا وجود خواهد بود.
البته نکته ای که لازم است ذکر شود این است که کشف وشهود یعنی دیدن عوالم بالاتر از این عالم ماده، یعنی ما که الان در عالم مادههستیم برای دیدن عالم برزخ که فوق عالم ماده است شهود و مکاشفه نیاز است، یعنی فرارفتن از عالم ماده که با رشد و تکامل حاصل می شود، اما مرگ یعنی ورود به آن عوالم،لذا کسی که در عالم برزخ باشد دیگر شهود عالم برزخ به معنایی که در دنیا بود برایاو معنا ندارد، او در آن عالم حاضر است و متناسب با درجه اش همواره شهود و مکاشفهدارد، اما طبق مبنای دوم این مقدار قابل رشد و تکامل نیست.

مسلم;902505 نوشت:
اما طبق مبنای دوم این مقدار قابل رشد و تکامل نیست.

چیزی نمی توانم در مقابل این حجم اندوه بگویم.

مسلم;902505 نوشت:
اما مرگ یعنی ورود به آن عوالم،لذا کسی که در عالم برزخ باشد دیگر شهود عالم برزخ به معنایی که در دنیا بود برایاو معنا ندارد،

منظور بنده در عالم آخرت است. در بهشت .اگر اشتباه نکنم آیت الله حسن زاده نهایتا تکامل را تا برزخ می پذیرند.
حالا اسمش را تکامل نگذاریم تا نیاز به قوه و ماده داشته باشد. هیچ تبیین دیگری ،هیچ راه دیگری برای این منظور نیست؟
کدام یک از علماء با نظر استاد شجاعی و با مبنای اول موافقند؟
آنهایی که مخالف اند برای روایت امام سجاد چه تبیینی دارند؟و برای آیه 23 و24 سوره حج؟

یکی دیگه.;902509 نوشت:
چیزی نمی توانم در مقابل این حجم اندوه بگویم.

اندوه و ناراحتی شما ستودنی است، اصلا این همه تاکید بر جدی گرفتن رشد و تکامل و طلب علم و عمل در روایات به همین خاطر است، این اندوهگینی از دست خالی و بدون زاد و توشه برای مقصد عظیمی که پیش روست بسیار صفت خوبی است، و در روایات تحسین شده است.
ولی به هر حال باید به وعده خداوند اعتماد داشت که هر کسی با هر درجه ای که وارد بهشت شد خداوند نمی گذارد اندوهگین باشد، لذا گمان نکنید در بهشت انسان ها به خاطر درجه شان غمگین و ناراحت خواهند بود، اگرچه ممکن است به مراتب بالاتر غبطه بخورند، اما غم و افسردگی راه ندارد، پس به وعده الهی دلخوش باشید، و البته سعی کنیم بر درجات خودمان بیفزاییم.

یکی دیگه.;902509 نوشت:
منظور بنده در عالم آخرت است. در بهشت .اگر اشتباه نکنم آیت الله حسن زاده نهایتا تکامل را تا برزخ می پذیرند.
حالا اسمش را تکامل نگذاریم تا نیاز به قوه و ماده داشته باشد. هیچ تبیین دیگری ،هیچ راه دیگری برای این منظور نیست؟
کدام یک از علماء با نظر استاد شجاعی و با مبنای اول موافقند؟
آنهایی که مخالف اند برای روایت امام سجاد چه تبیینی دارند؟و برای آیه 23 و24 سوره حج؟


اینکه از علمای بزرگ کدام به این دو نظریه معتقد هستند را دقیق نمی توانم بگویم، اما با صاحب نظران هر دو اعتقاد برخورد داشته ام.
اما در هر صورت روایت امام سجاد(ع) دلالت بر تکامل در آخرت ندارد، یعنی این قرآن آموختن در آخرت اتفاق نمی افتد، بلکه متناسب با قرآنی که در دنیا فراگرفته به او در آخرت درجه اعطاء می شود، تعبیر بخوان و بالا برو، آن طرفش یعنی به هر اندازه که قرآن را آموخته ای و میخوانی، درجه ات بالا خواهد رفت، اما روشن است که این آموختن یا در دنیا بوده، یا در برزخ، و نتیجه آن است که در آخرت رخ خواهد داد.

آیه شریفه «هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى‏ صِراطِ الْحَميد» هم در حقیقت به معنای راهنمای تکوینی انسان ها به جایگاهشان است که در برخی کتب کلامی با عنوان «إثابة» آمده است، نه تکامل و ارتقاء، همانطور که در مورد مشرکین نیز فرموده است: «فَاهْدُوهُمْ إِلى‏ صِراطِ الْجَحيمِ»؛ پس همه را به سوى راه دوزخ راهنمايى كنيد.(صافات:23)

مسلم;902993 نوشت:
اما

با سلام و احترام خدمت استاد گرامی


ولی نوع دیگری از تکامل که دارای ماهیتی غیر مادی است در برزخ محقق بوده و تا خلاصی کامل نفس از غرائب و کدورات و حجاب های عارض شده ادامه خواهد داشت و به این لحاظ نه تنها تکامل برزخی امکان پذیر است، بلکه برای سلوک نفس در مسیر رسیدن به تجرد محض و فراتر رفتن از تجرد برزخی ضروری می باشد.

از جمله امام خمینی (ره) در تعلیقات بر شرح فصوص الحکم[2] به مسئلۀ تکامل برزخی اشاره کرده و ترقی در عوالم برزخی و اخروی را از باب الغای غرائب و حجب و کدورات و هیئت های ظلمانی دانسته اند که این ترقی از جنس حرکت در دنیا و دار استعداد و ماده نمی باشد.
-----------
http://www.hawzah.net/fa/Question/View/63621/%D8%A7%D9%85%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%B2%D8%AE-%D8%A8%D8%A7-%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D9%86%DA%A9%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%AD-%D9%85%D8%AC%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AC%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AA-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA

‏و چون نشئه ملک به ملکوت عالم قبر و برزخ تبدیل شد،‏‎ ‎‏بساط ظاهر برچیده شود، و صفحه باطن ظاهر شود، و غیب نفس‏‎ ‎‏شهادت شود، و ملکات باطنه محسوس و ظاهر گردد، و به‏‎ ‎‏صورتهای مناسبه جلوه کند، و انسان خود را مبتلا و محصور در‏‎ ‎‏انواع بلیّات و موذیات بیند، و انواع ظلمتها و کدورتها و وحشتها به‏‎ ‎‏او احاطه کند.‏

‏‏ و اگر به این فشارها و زحمت و ذلّت و عذابهای برزخی و قبری‏‎ ‎‏رفع کدورتهای نفسانی شد و اجانب و غرائب فطرت زایل شد، در‏‎ ‎‏قیامت به سعادت رسد، و در ظلّ عنایات شافعان ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏به مقام کریم موعود خود رسد. و اگر خدای نخواسته ریشه اخلاق‏‎ ‎‏فاسده و ظلمات و کدورتهای نفسانیه، بکلّی زایل نشد، در اهوال و‏‎ ‎‏عذابهای روز قیامت و مواقف پنجاه گانه
[=persian-sans]‏ آن واقع شود، و در تحت‏‎ ‎‏فشارها و عذابهای بیشتری واقع گردد، تا بلکه امر به عذاب سخت‏‎ ‎‏جهنم منتهی نشود. و اگر در این مواقف هولناک نیز نور فطرت‏‎ ‎‏غلبه نکرد، کار منتهی به جهنم شود؛ چنانچه گفته اند: آخِرُ الدَّواءِ‏‎ ‎‏اَلْکَیّ‏‏؛ آخرین معالجه داغ کردن است.‏

[=persian-sans]برزخها و مواقف قیامت، از عنایات خداوند بر بندگان است، برای اینکه عاقبت ایشان به «آتش» ختم نشود؛ لذا پی درپی انسانها را برای شفای بیماریهای روحی، از بیمارستانی به بیمارستان دیگری منتقل می نماید؛ و چنانچه با این داروها شفا نیافتند، به ناچار «داغ نهادن» آخرین درمان خواهد بود، و گریزی از دخول در آتش [جهنّم] ـ که از آن به خدا پناه می بریم ـ نخواهد بود، در صورتی که هنوز امکان پاک شدن مانده باشد، وگرنه به ناچار در آنجا ماندگار خواهد شد.
--------------------------------------
معاد از دیگاه امام خمینی صفحه455

[=persian-sans]سوالی که اینجا پیش میاید این است که چطور حجاب ها و کدورت های نفسانی در مواقف قیامت یا نهایتا با عذاب جهنم امکان رفع شدنش هست ،اما افرادی که در بهشت اند امکان پیشرفت ندارند؟و با اینکه تا حدی لذت معنوی را درک کرده اند اما تا ابد از رسیدن به مراتب بالاتر آن محرومند ؟[=persian-sans]

یکی دیگه.;903340 نوشت:
ولی نوع دیگری از تکامل که دارای ماهیتی غیر مادی است در برزخ محقق بوده و تا خلاصی کامل نفس از غرائب و کدورات و حجاب های عارض شده ادامه خواهد داشت و به این لحاظ نه تنها تکامل برزخی امکان پذیر است، بلکه برای سلوک نفس در مسیر رسیدن به تجرد محض و فراتر رفتن از تجرد برزخی ضروری می باشد.

با سلام و احترام
در خصوص عالم برزخ عمده اندیشمندان، حتی کسانی که تکامل در قیامت را قبول ندارند، معتقد به تکامل برزخی هستند، لذا نباید احکام عالم برزخ و عالم قیامت را یکسان دانست.

یکی دیگه.;903340 نوشت:
سوالی که اینجا پیش میاید این است که چطور حجاب ها و کدورت های نفسانی در مواقف قیامت یا نهایتا با عذاب جهنم امکان رفع شدنش هست ،اما افرادی که در بهشت اند امکان پیشرفت ندارند؟و با اینکه تا حدی لذت معنوی را درک کرده اند اما تا ابد از رسیدن به مراتب بالاتر آن محرومند؟

آنچه در این خصوص گفته شده این است که رفع عذاب در مواقف قیامت از باب زوال است، نه کمال، یعنی رشد و کمالی در کار نیست، بلکه آنچه انسان کسب کرده که موجب عذاب میشود از او زائل می شود.(فیض کاشانی، اصول المعارف، مقدمه، ص332)

مسلم;903835 نوشت:
در خصوص عالم برزخ عمده اندیشمندان، حتی کسانی که تکامل در قیامت را قبول ندارند، معتقد به تکامل برزخی هستند، لذا نباید احکام عالم برزخ و عالم قیامت را یکسان دانست.

سلام خدمت استاد گرامی و سپاس

یکی دیگه.;903340 نوشت:
از جمله امام خمینی (ره) در تعلیقات بر شرح فصوص الحکم[2] به مسئلۀ تکامل برزخی اشاره کرده و ترقی در عوالم برزخی و اخروی را از باب الغای غرائب و حجب و کدورات و هیئت های ظلمانی دانسته اند که این ترقی از جنس حرکت در دنیا و دار استعداد و ماده نمی باشد.

در واقع بنده این قسمت را فقط برای این کلمه آوردم.

چند مورد هست که عرض می کنم.

1-روایاتی اشاره دارند که برخی بزرگان در بهشت از محضر حضرت علی علیه السلام کسب علم میکنند.

2-والذيـن آمـنـوا و اتـبـعـتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم من شى ء كـل امـرى بـمـا كـسـب رهـيـن (21)
و كسانى كه ايمان آوردند و ذريه شان هم با ايمان خود - هر چند ضعيف از ايمان پدران شان بـاشـد - ملحق به ايشان شدند، ما نيز ذريه شان را ايشان ملحق نموده، چيزى از پاداش آنان كم نمى كنيم، براى اين كه هر كس در گرو عملى است كه كرده (21).

ما از ميان ذريه هاى مؤمنين، آنهايى را در ايمان به خـدا بـه نـوعى از پدران پيروى كنند به پدران شان ملحق مى كنيم، هر چند كه ايمانشان به درجه ايمان پدرانشان نرسد. چون اگر تنها آن ذريه اى را به پدران مؤمن ملحق كند كه ايمانشان يا مساوى و يا كاملتر از ايمان پدران باشد، ديگر منت نهادن معنا ندارد.

3-در زیارت حضرت معصومه داریم: یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه

احتراما
منم بارها این سوال رو از خودم پرسیدم
این سوال درباره ی بهشت و جهنم پشت سرش سوالاتی سلسله وار به وجود اورده که در نهایت موجب نقض وجود خداوند شده
حتی در برهه هایی از تاریخ توسط پاپ های اعظم هم بهشت و جهنم به کلی انکار شده و اما در پی اش که وجود خداست که البته بگذریم از اعتقادات هرکس برای من خداانکار نشدنی هست البته رهایی از گفته های ادیان و ترسیم هایی که از خدا انجام دادن
علت وجود ما درنهایت به علت وجود خدا برمیگرده انسان برای درک وجودش اول باید خداروکشف کنه که این کشف فرای قدرت ادیان هست
متاسفانه ادیانی مثل اسلام از دست اویز هر کسی شده اند و هر کسی از اب گل الود اسلام ماهی میگیره اما این سوالات هیچوقت توسط ادیان به جواب نمیرسه در نهایت ممکنه سرتونو هم بابت این سوالات از دست بدید و یک جهنم هم ممکنه کادو پیش با کلی اتهام بهتون برسه ولی بجای این که جواب این سوال رو در احادیث و ادیان بگردیم بهتره به علم رجوع کنیم
باید بگم هنوز خدا کشف نشده (صرفا توسط علم)اما یک دانشمند در یک نظریه ی جدید که از هیچ ماده بوجود اومده ثابت کرده که خدا وجود داره اما این فلسفه ی بهشت جهنم صرفا شمشیر دو لبه ی ادیان هستن همین اما وجود خارجی ندارند به هیچ وجه هم قابل توجیه نیستن
سرگرم کردن مغز خودمون با این سوالاها فقط باعث ناامید شدن ما از زندگی میشه چه بسا که سلسله ی این سوال ها این میشه که
چرا بدون انتخاب به دنیا میایم شاید من دوست داشتم در یک خانواده ی ژاپنی به دنیا بیام یا من دوست داشتم اصلا به دنیا نیام
یامن دوست داشتم در یه تاریخ دیگه ای به دنیا بیام
چرا اختیار و جبر مورد تردیده هنوز
چرا ما نمیتونیم حتی در خصوصی ترین چیز های زندگیمون تصمیم بگیریم و چرا کلمه ی اختیار رو به خوردمون میدم ولی در حالی که از اساس هیچ اختیاری نداشتیم
ظاهرا ما مثل ربوت های زیستی هوشمند هستیم که در یک انبار زمینی بایگانی شدیم
خلاصه در نهایت کلی سوال های دیگه بوجود میاد که در نهایتش هم بی جواب میمانند
اگر دنبال این جواب در اسلام باشیم و قانع نشیم در نهایت به ما یک ایه شریفه معرفی میکنند که به زور چیزهایی رو به خودمون بقبولانیم
اما من در سلسله ی این سوال میپرسم
اگر ما در ذهن خودمان به جهنم و بهشت اعتقاد نداشته باشیم یعنی در حافظه ی مان بهشت و جهنم را راه ندهیم چطور به بهشت یا جهنم میرویم در حالی که به ان هیچ اعتقادی نداشته ایم ،احتمالا پس از شنیدن جواب هایی این مسئله به وجود میاد با اینه اعتقاد نداریم در نهایت خداوند مارو به جهنم میبره پس ما در این جهان این اختیاری نداشتیم
این جوابم یکم ممکنه مبهم باشه ممکنه من در نحوه ی ارائه اش یکم ضعیف نوشته باشم ولی اگر بفهمیدش متوجه میشین
در نهایت ما هیچ جوابی نداریم

با سلام و احترام

یکی دیگه.;903846 نوشت:
1-روایاتی اشاره دارند که برخی بزرگان در بهشت از محضر حضرت علی علیه السلام کسب علم میکنند

قبلا این روایات را شنیده بودم، اما الان هرچه گشتم نتوانستم آنها را بیابم تا بار دیگر به صورت دقیق تر نگاه کنیم، باید دید سند این روایات چقدر قابل اعتماد است، و نیز مراد از روایات مذکور، بهشت برزخی است، یا بهشت اخروی!

یکی دیگه.;903846 نوشت:
2-والذيـن آمـنـوا و اتـبـعـتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم من شى ء كـل امـرى بـمـا كـسـب رهـيـن (21)
و كسانى كه ايمان آوردند و ذريه شان هم با ايمان خود - هر چند ضعيف از ايمان پدران شان بـاشـد - ملحق به ايشان شدند، ما نيز ذريه شان را ايشان ملحق نموده، چيزى از پاداش آنان كم نمى كنيم، براى اين كه هر كس در گرو عملى است كه كرده (21).

ما از ميان ذريه هاى مؤمنين، آنهايى را در ايمان به خـدا بـه نـوعى از پدران پيروى كنند به پدران شان ملحق مى كنيم، هر چند كه ايمانشان به درجه ايمان پدرانشان نرسد. چون اگر تنها آن ذريه اى را به پدران مؤمن ملحق كند كه ايمانشان يا مساوى و يا كاملتر از ايمان پدران باشد، ديگر منت نهادن معنا ندارد.

این آیه شریه دلالت روشن و آشکار و قطعی بر تکامل در آخرت ندارد، چون:

اولا: ملحق کردن لزوما به معنای یکتایی در درجه نیست، چون در روایات نیز همنشینی با انبیاء و ائمه ع وارد شده، در حالی که می دانیم در یک درجه و رتبه نیستند.

ثانیا: این می تواند جلوه ای از درجه پدران باشد، یعنی این اجر مضاعف پدران است چون خداوند بر آنها منت می نهد، پس چیزی نیست که یکدفعه در آخرت اتفاق بیفتد بله زمینه آن از قبل از قیامت وجود داشته است، لذا ممکن است که قبل از قیامت و در برزخ شرایط این تکامل مهیا میشود.


یکی دیگه.;903846 نوشت:
3-در زیارت حضرت معصومه داریم: یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه

این فراز نیز تصریحی برا این امر ندارد، چون ظاهرا «فی الجنة» یعنی شفاعت کن در مورد بهشت، نه در بهشت؛ آنچه که در روایات و آیات در خصوص شفاعت نیز آمده موقف آن پیش از بهشت معرفی شده، نه پس از ورود به آن!

یا علی(سلام الله علیه)

keyhanava;903869 نوشت:
این سوالات هیچوقت توسط ادیان به جواب نمیرسه

انسان اگر به دنبال پاسخ باشد، دین اسلام به تمام سوالات پاسخ داده است.

keyhanava;903869 نوشت:
در نهایت ممکنه سرتونو هم بابت این سوالات از دست بدید

؟!!!!!
این سخن، سخن منصفانه ای نیست! هر کسی در اطرافیان خود می بیند کسانی که اعتقادات مختلفی و گاهی ضد دین دارند و هیچ کدام هم سرشان را از دست نداده اند. البته مسلمانان بسیاری در میانمار و فلسطین و سوریه و عراق و پاکستان سرشان را به خاطر دینشان از دست داده اند.

keyhanava;903869 نوشت:
باید بگم هنوز خدا کشف نشده (صرفا توسط علم)اما یک دانشمند در یک نظریه ی جدید که از هیچ ماده بوجود اومده ثابت کرده که خدا وجود داره

امر ماوراء التجربه با علوم تجربی نه قابل کشف است، و نه قابل رد! لذا برای اثبات اینکه خدایی هست، همین وجود ماده کافیست، نیازی نیست که اثبات کند ماده از هیچ به وجود آمده!!

keyhanava;903869 نوشت:
چرا بدون انتخاب به دنیا میایم شاید من دوست داشتم در یک خانواده ی ژاپنی به دنیا بیام یا من دوست داشتم اصلا به دنیا نیام
یامن دوست داشتم در یه تاریخ دیگه ای به دنیا بیام
چرا اختیار و جبر مورد تردیده هنوز
چرا ما نمیتونیم حتی در خصوصی ترین چیز های زندگیمون تصمیم بگیریم و چرا کلمه ی اختیار رو به خوردمون میدم ولی در حالی که از اساس هیچ اختیاری نداشتیم
ظاهرا ما مثل ربوت های زیستی هوشمند هستیم که در یک انبار زمینی بایگانی شدیم
خلاصه در نهایت کلی سوال های دیگه بوجود میاد که در نهایتش هم بی جواب میمانند

پاسخ همه این سوالات داده شده، خواهش می کنم بدون تعصب بر روی پیش فرض هایتان به دنبال پاسخ ها باشید، آنگاه خواهید دید تمامی این سوالات پاسخ داده شده است.
اگر واقعا جویای سوالی هستید و پاسخ آن را تا کنون نیافته اید، می توانید تاپیک جدیدی را در آن موضوع شروع کنید.

با سلام و عرض ادب

مسلم;902993 نوشت:
اما در هر صورت روایت امام سجاد(ع) دلالت بر تکامل در آخرت ندارد، یعنی این قرآن آموختن در آخرت اتفاق نمی افتد، بلکه متناسب با قرآنی که در دنیا فراگرفته به او در آخرت درجه اعطاء می شود، تعبیر بخوان و بالا برو، آن طرفش یعنی به هر اندازه که قرآن را آموخته ای و میخوانی، درجه ات بالا خواهد رفت، اما روشن است که این آموختن یا در دنیا بوده، یا در برزخ، و نتیجه آن است که در آخرت رخ خواهد داد.

حفص يكي از اصحاب امام هفتم (ع)مي فرمايد: شنيدم امام موسي بن جعفر(ع) از مردي پرسيدند: « آيا دوست داري هميشه در دنيا باشي؟» گفت: بلي. امام پرسيدند: « براي چه؟» گفت: براي اين كه سوره قل هوالله احد را قرائت كنم پس امام ساكت شدند و بعد از دقايقي فرمودند اي حفص هر كه از دوستان و شيعيان ما بميرد در حالي كه قرآن را خوب فرانگرفته است در قبر(برزخ) به او تعليم مي شود تا خدا به آن طريق درجه اش را بالا ببرد همانا درجات بهشت به قدر آيات قرآن است. به او گفته مي شود بخوان و بالا برو پس او مي خواند و بالا مي رود ... .»(كافي ج2 ص607)
و از آیت الله جوادی آملی خواندم که فرموده اند :
در روایات هست که روز قیامت «یُقَالُ لَهُ (لِصَاحِبِ الْقُرْآنِ) اقْرَأْ وَ ارْقَه»؛ به قاری قرآن و صاحب قرآن گفته می‌شود بخوان و بالا برو! انسان ممکن است در دنیا یک قرآن را ختم کند، چون خواندن و قرائت ظاهری قرآن دشوار نیست، ممکن است کسی این شش هزار آیه را یکی پس از دیگری بخواند و تمام کند، اما در

قیامت

این‌چنین نیست، بعضی‌ها چهار آیه می‌خوانند و خسته می‌شوند، بعضی‌ها پنج آیه را می‌خوانند و خسته می‌شوند، عده‌ای هم پنجاه آیه را می‌خوانند و خسته می‌شوند، اینطور نیست که مانند دنیا هر چه که بخواهد بتواند بخواند، بلکه همانگونه که به هر آیه‌ای عمل کرده است، می‌تواند بخواند و بالا برود و هر آیه‌ای که عمل نکرده یا متوجه نشده است، نمی‌تواند بخواند.

مسلم;904112 نوشت:
اولا: ملحق کردن لزوما به معنای یکتایی در درجه نیست، چون در روایات نیز همنشینی با انبیاء و ائمه ع وارد شده، در حالی که می دانیم در یک درجه و رتبه نیستند.

بله به معنای همنشینی است.

اما این همنشینی یعنی چه؟ سنخیتی هست که همنشینی حاصل میشود و این سنخیت همان اتباع در دنیا بوده است.در تفسیر شریف المیزان آمده است:ایمانٍ(با تنوین).میتواند اشاره داشته باشد به نوعی از ایمان.یعنی همین سنخیت نسبی باعث این همنشینی میشود.
اگر در این همنشینی هیچ نصیب و بهره ای عاید من نشود چه سودی دارد؟اگر قرار است هیچ تلقی ای برایم حاصل نشود ،اصلا قابل تصور نیست.عذرخواهی میکنم بخاطر این مثال ؛مثلا چند ربات را بنشانیم سر درس خارج فقه یک مجتهد ،چه چشم روشنی ای برای اون مرجع تقلید خواهد داشت؟
بالاخره یک اتفاقی باید در این همنشینی بیفتد تا مایه ی چشم روشنی باشد.

و البته این روایت هم ذیل ایه شریفه در تفسیر مجمع البیان آمده است که ظاهرا صحبت درجه است.(هرچند مطلوب بنده در این موضوع درجه نیست)

از پـيـغـمـبـر گـرامـى اسـلام (صـلى الله عـليـه و آله ) نـقـل مـى كـنـد كـه فـرمـود: اذا دخـل الرجـل الجـنـة سـاءل عـن ابـويـه و زوجـتـه و ولده ، فـيـقال له انهم لم يبلغوا درجتك و عملك ، فيقول رب قد عملت لى و لهم فيؤ مر بالحاقهم به : (هنگامى كه انسان وارد بهشت مى شود سراغ پدر و مادر و همسر و فرزندانش را مى گـيـرد، بـه او مـى گـويـنـد: آنـهـا بـه درجـه و مـقـام و عـمـل تـو نـرسيـده انـد، عـرض مـى كـنـد پـروردگـارا! مـن بـراى خـودم و آنـهـا عمل كردم ، در اينجا دستور داده مى شود كه آنها را به او ملحق كنيد

مسلم;904112 نوشت:
ثانیا: این می تواند جلوه ای از درجه پدران باشد، یعنی این اجر مضاعف پدران است چون خداوند بر آنها منت می نهد، پس چیزی نیست که یکدفعه در آخرت اتفاق بیفتد بله زمینه آن از قبل از قیامت وجود داشته است، لذا ممکن است که قبل از قیامت و در برزخ شرایط این تکامل مهیا میشود.

در برزخ اتفاق بیفتد یا در قیامت. بهر حال آیه میرساند که این مبتنی بر عمل فرزندان نبوده.وقتی اونها عملی نداشتند که شایسته ی این همنشینی یا درجه یا .... باشد ،....

مسلم;904112 نوشت:
قبلا این روایات را شنیده بودم، اما الان هرچه گشتم نتوانستم آنها را بیابم تا بار دیگر به صورت دقیق تر نگاه کنیم، باید دید سند این روایات چقدر قابل اعتماد است، و نیز مراد از روایات مذکور، بهشت برزخی است، یا بهشت اخروی!

بنده هم متاسفانه هنوز موفق به یافتن این روایات نشدم.

با سلام و احترام

از دیگر نعمت های روحانی بهشت، زیاد شدن معارف و فضائل بهشتیان است، چنانکه در تفسیر آیه 50 سوره مبارکه صافات: "فاقبل بعضهم علی بعض یتسائلون" از امام صادق (ع) روایت شده که " یتسائلون عن المعارف والفضائل" مؤمنین زیر درخت طوبی جمع می گردند و بر کرسیهائی از نور قرار می گیرند و از الطاف خدا و فضائل محمد و آل محمد (ص) سخن می گویند و با یکدیگر مذاکره می نمایند و به هر کدام به قدر استعدادشان، معرفت (علم و شناخت شان) افزوده می گردد، که خود زیاد شدن معرفت، نوعی حظ روحانی و معنوی است و چنانکه پیشتر گفتیم، بر حظ جسمانی غالب است.(1)



طبق روایت،(2) ضیافت های پی در پی پیامبران در طول روزهای هفته از شنبه تا پنج شنبه است که پیامبران از مؤمنان پذیرائی می کنند و روز جمعه روز ضیافت مخصوص خداوند با حضور همه انبیاء و اوصیاء و اولیاء و شهداء و صدیقین و خواص اهل ایمان است که در آن ضیافت، خداوند یک تجلی از تجلیات انوار خویش را به آنها افاضه می کند، همه به سجده می روند و آرزو می کنند همانجا بمانند. این محفل بزرگترین محفل فیض و علم و معرفت و شهود الهی است.(3)




1) شهید محراب آیة الله دستغیب، سرای دیگر، ص 117.
2) این روایت توسط امام صادق (ع) و امام عسکری (ع) نقل شده است.
3) همان، ص 118.

بسم الله.

((فلسفه زندگی و علت وجود بهشت و جهنم چیست؟ برای چه به دنیا آمده ایم؟))
فلسفه زندگی؟ پاسخ : بندگی خدا .
«

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»

و جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه بپرستندم.

بهشت و جهنم چیست و چرا مارا آورده اند توی این دنیا ؟
سوره فتح ایه 5و6


5) تا مردان و زنان مؤمن را در بهشت هایی که از زیر ( ساختمان و درختان ) آنها نهرها جاری می گردد درآورد در حالی که جاودانه در آن باشند ، و گناهانشان را از آنها بزداید ، و این در نزد خداوند کامیابی بزرگی است.
6) و مردان و زنان منافق ، و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد می برند عذاب کند بر آنها باد حوادث بد زمانه ، و خداوند بر آنها غضب کرده و آنها را لعن و طرد نموده و برای آنها جهنم را آماده ساخته ، و آن بد جای بازگشتی است.

پس بهشت پاداش و مامنی برای اشخاص مورد اشاره در ایه 5 سوره فتح است
و جهنم عقوبت و جزای اشخاص مذکور در ایه 6 سوره فتح است .

لذا انسان ابتدا باید مورد برسی و امتحان قرار گیرد ، سپس با مشخص شدن نتیجه امتحانش ، به یکی از آن دو محل برود . پس !!! باید محلی هم برای امتحان وجود داشته باشد که از بهشت و جهنم جدا باشد ، لذا خداوند دنیا را محل امتحان انسانها یا همان محل حوزه ی امحان قرار داد .

[=lucida sans unicode]«ما آن‏چه را در روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آن‏ها را بیازماییم که کدام‏یک بهتر عمل می‏کنند.»
«إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»: همه آن‌چه روي زمين است را، زينت قرار داديم تا مردم را آزمايش کنيم که رفتارشان با اين جاذبه‌هائي که روي زمين وجود دارد چگونه خواهد بود. آيا خوبي و بدي، حلال و حرام را رعايت مي‌کنند؟ فقط اصل امتحان هم نيست، بلکه در ميان امتحان شدگان هم مراتب، مختلف است تا بهترين‌ها شناخته شوند: «... لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً».؛ اين يک دسته آيات است که زمین را محل آن امتحان معرفی می کند.

[=arial narrow][=lucida sans unicode]محمد بن عماره می گوید: از امام صادق ع سوال کردم که: چرا خداوند مخلوقات را آفرید؟فرمود: بیقین خداوند تبارک و تعالی، مخلوقات را بیهوده نیافریده و آنها را به حال خود رها نکرده؛ بلکه آنها را آفرید تا قدرت خویش آشکار کند و آنها را به طاعت خویش وادارد تا به خاطر آن مستوجب رضوان او شوند؛ و آنها را نیافرید که بخواهد از آنها سودی ببرد یا با آنها ضرری را دفع کند؛ بلکه آنها را آفرید تا بدانها سودی رساند و آنها را به نعیم ابدی برساند.

با سلام و احترام

یکی دیگه.;904413 نوشت:
حفص يكي از اصحاب امام هفتم (ع)مي فرمايد: شنيدم امام موسي بن جعفر(ع) از مردي پرسيدند: « آيا دوست داري هميشه در دنيا باشي؟» گفت: بلي. امام پرسيدند: « براي چه؟» گفت: براي اين كه سوره قل هوالله احد را قرائت كنم پس امام ساكت شدند و بعد از دقايقي فرمودند اي حفص هر كه از دوستان و شيعيان ما بميرد در حالي كه قرآن را خوب فرانگرفته است در قبر(برزخ) به او تعليم مي شود تا خدا به آن طريق درجه اش را بالا ببرد همانا درجات بهشت به قدر آيات قرآن است. به او گفته مي شود بخوان و بالا برو پس او مي خواند و بالا مي رود ... .»(كافي ج2 ص607)
و از آیت الله جوادی آملی خواندم که فرموده اند :
در روایات هست که روز قیامت «یُقَالُ لَهُ (لِصَاحِبِ الْقُرْآنِ) اقْرَأْ وَ ارْقَه»؛ به قاری قرآن و صاحب قرآن گفته می‌شود بخوان و بالا برو! انسان ممکن است در دنیا یک قرآن را ختم کند، چون خواندن و قرائت ظاهری قرآن دشوار نیست، ممکن است کسی این شش هزار آیه را یکی پس از دیگری بخواند و تمام کند، اما در
قیامت
این‌چنین نیست، بعضی‌ها چهار آیه می‌خوانند و خسته می‌شوند، بعضی‌ها پنج آیه را می‌خوانند و خسته می‌شوند، عده‌ای هم پنجاه آیه را می‌خوانند و خسته می‌شوند، اینطور نیست که مانند دنیا هر چه که بخواهد بتواند بخواند، بلکه همانگونه که به هر آیه‌ای عمل کرده است، می‌تواند بخواند و بالا برود و هر آیه‌ای که عمل نکرده یا متوجه نشده است، نمی‌تواند بخواند.

بله من متوجه فرمایش شما هستم، اما عرض بنده این است که اولا همانطور که سابقا هم اشاره کردم بنده با حرکت و تکامل در برزخ که مخالف نیستم، ثانیا: آن خواندن قرآن در قیامت، نتیجه خواندن قرآن در دنیاست که اینچنین بروز می نماید، یعنی اینطور نیست که در قیامت کسی قران بیاموزد، بلکه این خواندن و بالارفتن، تجلی قرآن خواندن او در دنیاست، هرچه بیشتر با قرآن انس داشته و اهل عمل به آن بوده، در قیامت هم بیشتر می خواند. فراموش نکنید در این که انسان نتیجه تکامل های دنیوی اش را در آخرت مشاهده می کند که اختلافی نیست، اختلاف در این است که آیا رفتاری که موجب تکامل بشود از انسان در قیامت صادر خواهد شد یا خیر.

یکی دیگه.;904413 نوشت:
بله به معنای همنشینی است.

اما این همنشینی یعنی چه؟ سنخیتی هست که همنشینی حاصل میشود و این سنخیت همان اتباع در دنیا بوده است.در تفسیر شریف المیزان آمده است:ایمانٍ(با تنوین).میتواند اشاره داشته باشد به نوعی از ایمان.یعنی همین سنخیت نسبی باعث این همنشینی میشود.

بله قطعا باید سنخیت باشد، اما نه مشابهت و هم رتبه بودن، که اگر این باشد هیچ کسی نمی تواند همنشین پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) باشد، قطعا کسی در مرتبه ایشان نیست.

یکی دیگه.;904413 نوشت:
اگر در این همنشینی هیچ نصیب و بهره ای عاید من نشود چه سودی دارد؟

ببینید ما ادله ای برای ثبات در قیامت داریم، لذا تا زمانی که ادله محکم و قطعی در مخالف آن نداشته باشیم نمی توانیم دست از آن برداریم، این سخنان شما را می توان اینگونه پاسخ داد که ممکن است این همنشینی ها تجلی محبت باشد، یعنی از باب لذت همنشینی باشد، نه آموزش! حقیقت امر واقعا برای ما مبهم است و ما تابع روایات هستیم، جایی می توانیم دست از ظهور روایات برداریم که دلیل محکمی داشته باشیم، نه اجتهاد خودمان، آن هم در خصوص فضای بهشت که واقعا فهم آن از حیطه عقل ما خارج است.

یکی دیگه.;904413 نوشت:
اذا دخـل الرجـل الجـنـة سـاءل عـن ابـويـه و زوجـتـه و ولده ، فـيـقال له انهم لم يبلغوا درجتك و عملك ، فيقول رب قد عملت لى و لهم فيؤ مر بالحاقهم به : (هنگامى كه انسان وارد بهشت مى شود سراغ پدر و مادر و همسر و فرزندانش را مى گـيـرد، بـه او مـى گـويـنـد: آنـهـا بـه درجـه و مـقـام و عـمـل تـو نـرسيـده انـد، عـرض مـى كـنـد پـروردگـارا! مـن بـراى خـودم و آنـهـا عمل كردم ، در اينجا دستور داده مى شود كه آنها را به او ملحق كنيد

این روایات هم سخن از تکامل در قیامت نیست، به همان دلیلی که عرض کردم: ما به دنبال این هستیم که آیا عملی درقیامت انجام می شود که موجب رشد و تکامل شود یا خیر، اما در این روایت سخن از تکامل یکی، با عمل یک انسان دیگر در دنیاست.

یکی دیگه.;904413 نوشت:
در برزخ اتفاق بیفتد یا در قیامت. بهر حال آیه میرساند که این مبتنی بر عمل فرزندان نبوده.وقتی اونها عملی نداشتند که شایسته ی این همنشینی یا درجه یا .... باشد ،

باز هم پاسخ همان است که در این که انسان نتیجه تکامل های دنیوی که خودش انجام داده یا از دیگران به او رسیده و آن را در آخرت مشاهده می کند و موجب تکامل او می شود که حرفی نیست، اختلاف در این است که آیا رفتاری که موجب تکامل بشود از انسان در قیامت صادر خواهد شد یا خیر؟ در این صورت است که می توانیم بگویم حرکت در قیامت ادامه دارد، اما اگر فقط تجلی رفتارهای دنیوی او یا دیگران باشد، این که حرکت نیست، این رسیدن به کمالی است که عوامل آن در دنیا اتفاق افتاده.
همچنین عرض کردم تکامل در برزخ که پذیرفته شده است، چون ادامه سیر انسان است.


یکی دیگه.;904575 نوشت:
از امام صادق (ع) روایت شده که " یتسائلون عن المعارف والفضائل" مؤمنین زیر درخت طوبی جمع می گردند و بر کرسیهائی از نور قرار می گیرند و از الطاف خدا و فضائل محمد و آل محمد (ص) سخن می گویند و با یکدیگر مذاکره می نمایند و به هر کدام به قدر استعدادشان، معرفت (علم و شناخت شان) افزوده می گردد

بنده این روایت را نتوانستم در منابع معتبر پیدا کنم، البته در تفسیر صافی ملامحسن فیض آمده اما اشاره ای به روایت بودن آن نکرده است، باید عین روایت و سند آن دیده شود تا از نظر سند و محتوا دقیقا بررسی شود.
اما نکته ای که فی الجمله می توان به آن اشاره کرد این است که تعبیر: «هر کدام به قدر استعدادشان» در این روایت نشان می دهد که این بهره مندی ها هم متناسب با آنچیزی است که انسان در دنیا کسب کرده و ظرفیتی که در دنیا برای خود ساخته است.
یعنی باز حرکت به آن معنای دنیوی که امکان سبقت گرفتن از دیگری وجود دارد، در بهشت وجود ندارد، و همه انسان ها متناسب با ظرفیتی که از دنیا آورده اند فیض می برند، چه فیض مادی، و چه فیض معنوی.

مسلم;905104 نوشت:
ما به دنبال این هستیم که آیا عملی درقیامت انجام می شود که موجب رشد و تکامل شود یا خیر، اما در این روایت سخن از تکامل یکی، با عمل یک انسان دیگر در دنیاست.

با سلام و تشکر
نه . مسئله ی من این نیست که عملی در قیامت انجام شود که باعث تکامل شود.این که واضح است که قیامت جای عمل نیست .
اما روایت مذکور هم سخن ظاهرا از تکامل نیست. میفرماید ملحق میکنیم.
دقیقا همان واژه ای که در آیه 21 سوره طور آمده است.
در تفسیر المیزان هم آمده است که منظور از الحاق، یکی بودن در راه و عمل آنان نیست.
حالا این الحاق دقیقا به چه معناست نمی دانم

مسلم;905104 نوشت:
اختلاف در این است که آیا رفتاری که موجب تکامل بشود از انسان در قیامت صادر خواهد شد یا خیر؟ در این صورت است که می توانیم بگویم حرکت در قیامت ادامه دارد، اما اگر فقط تجلی رفتارهای دنیوی او یا دیگران باشد، این که حرکت نیست، این رسیدن به کمالی است که عوامل آن در دنیا اتفاق افتاده.
بله درست است.همین کمال تحقق داشته باشد برای ما کافی است. همین کمال ادامه دار باشد و پایانی نپذیرد ،کافی است

مسلم;905104 نوشت:
یعنی باز حرکت به آن معنای دنیوی که امکان سبقت گرفتن از دیگری وجود دارد، در بهشت وجود ندارد،

استاد اصلا موضوع من سبقت گرفتن از دیگری نیست.موضوع،سبقت گرفتن از خودم است.اگر امکانش هست که انسان در این دنیا در صورت لیاقت و با اذن الهی هر روز به ادراک جدیدی درباره ی حضرت حق تعالی برسد،میخواهم در آخرت هم این سیر ادامه داشته باشد.و دچار سکون نشود.
یکی دیگه.;903846 نوشت:
والذيـن آمـنـوا و اتـبـعـتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم من شى ء كـل امـرى بـمـا كـسـب رهـيـن (21)
و كسانى كه ايمان آوردند و ذريه شان هم با ايمان خود - هر چند ضعيف از ايمان پدران شان بـاشـد - ملحق به ايشان شدند، ما نيز ذريه شان را ايشان ملحق نموده، چيزى از پاداش آنان كم نمى كنيم، براى اين كه هر كس در گرو عملى است كه كرده

میخواستم ببینم با توجه به روایت طینت و همچنین روایت انا و علی ابوا هذه الامه ،میتوان گفت احتمالا شیعیانی به جز کسانی که ذریه نسبی پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) هستند در آخرت جزو این دسته ملحق شونده محسوب میشوند؟
در پاسخ این سوال کارشناس محترم حدیث این روایت را از بصائر الدرجات فی فضایل آل محمد صلی الله علیهم ج1 ص 480 نقل فرمودند:
·
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ قَالَ‏ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ
·
عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ قَالَ الَّذِينَ آمَنُوا النَّبِيُّ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الذُّرِّيَّةُ و الْأَئِمَّةُ الْأَوْصِيَاءُ أَلْحَقْنَا بِهِمْ وَ لَمْ تَنْقُصْ ذُرِّيَّتُهُمْ مِنَ الْجِهَةِ الَّتِي جَاءَ بِهَا مُحَمَّدٌ ص فِي عَلِيٍّ وَ حُجَّتُهُمْ وَاحِدَةٌ وَ طَاعَتُهُمْ وَاحِدَةٌ.

یکی دیگه.;905184 نوشت:
همین کمال تحقق داشته باشد برای ما کافی است. همین کمال ادامه دار باشد و پایانی نپذیرد ،کافی است

بنده با هر دو دسته از موافقین و مخالفین تکامل در بهشت برخورد داشته ام، اما این نوع تکامل را که ناشی از همان حرکت دنیوی انسان باشد، نمی دانم، الان نمی توانم در این خصوص ابراز نظر کنم، نیاز به بررسی گسترده ای دارد، ولی دور از ذهن هم نیست.

یکی دیگه.;905184 نوشت:
میخواستم ببینم با توجه به روایت طینت و همچنین روایت انا و علی ابوا هذه الامه ،میتوان گفت احتمالا شیعیانی به جز کسانی که ذریه نسبی پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) هستند در آخرت جزو این دسته ملحق شونده محسوب میشوند؟


خیر، چون مراد آیه شریفه از «ذریه»، اولاد و فرزندان هستند(علامه طباطبایی، المیزان، ج19، ص12) و منظور از روایت «انا و علی ابوا هذه الامة» نیز پدر معنوی هست، نه اینکه امت اسلام ذریه ایشان محسوب شوند لذا این آیه شریفه دلالتی بر فرض شما ندارد، و باید از روایات برداشت کرد که چه کسانی همنشین اهل بیت(ع) خواهند بود.
روایتی هم که کارشناس محترم حدیث بیان فرمودند یک مصداق از ذریه هایی که ملحق به اجدادشان میشوند را بیان میکند، نه اینکه منحصر در همین باشد، بلکه هر ذریه ای که در ایمان از پدرانشان تبعیت کنند، به پدرانشان ملحق خواهند شد، و اختصاصی به ائمه(ع) ندارد.

پرسش:
فلسفه امتحان انسان ها چیست؟ و پایان و مقصد این آفرینش کجاست؟

پاسخ:
هدف اصلی از آفرینش انسان تقرب به خداوند است که تکاملی حقیقی است و در سایه فراز و نشیب های زندگی و انتخابات او محقق میشود، و پایان و مقصد این حرکت لقاء الله است که انسان در هنگام ملاقات با او، همه اندوخته هایش آشکار می شود.
اما برای پاسخ جامع و رفع ابهام، توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول:

خداوند فیاض نامحدود است، و لازمه چنین صفاتی خلق نمودن و اعطاء فیض به دیگران است، لذا خداوند باید خلق کند، و از طرفی این خلقت نباید بی هدف باشد، وگرنه لغو خواهد بود، پس خداوند می بایست برای هر موجودی هدفی در نظر می گرفت، و ابزار رسیدن به آن هدف را به او می داد: «رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»؛ پروردگار ما همان است كه خلقت(ابزار) هر چيزى را به آن داد و سپس هدايتش كرد(به سوی هدفش).(1)
خداوند به انسان عقل و اختیار داده، و مسیر حق و باطل را به او نشان داده است تا هرگونه که میخواهد در این مسیر حرکت کند، و آخرت نهایت این حرکت انسان است.

بنابراین اگر دقیق و فلسفی به مسئله نگاه کنیم شبهه حل خواهد شد، خداوند به اقتضاء صفات درونی اش همه موجودات را آفریده است و برای هر کدام ابزار کمال را قرار داده است، موجودات همواره در این حرکت از موجود ضعیف تر به موجود قوی تر تبدیل می شوند، همین نطفه مادی انسان در یک حرکت کمالگرایانه کم کم در رحم رشد کرده، و دارای نفس مجرد می شود،
و سپس وارد دنیا می شود، و در دنیا با همین ابزاری که به مرور کسب کرده و در اختیار دارد به کمال خودش ادامه می دهد تا اینکه از دنیا خارج می شود، و باز ممکن است در عالم برزخ نیز رشد و تکاملی وجود داشته باشد، اما سرانجام نتیجه این حرکت طولانی خویش را در آخرت می بیند، یعنی آنچه که در این مدت کسب نموده یکباره آشکار می شود،

بنابراین بهشت و جهنم سرانجام رشد انسان است، قرآن کریم می فرماید شما در قیامت، باطن و حقیقت رفتارتان را می بینید:
«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ»؛ روزى كه هر كس هر آنچه از نيك و بد كرده است حاضر مى‏ يابد.(2)
و می فرماید:
«وَ أَن لَّيْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَى‏* وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى‏»؛ براى انسان بهره‏اى جز سعى و كوشش او نيست * و تلاش او بزودى ديده مى‏ شود.(3)
پس نباید امتحان را به معنای عرفی آن برداشت کرد، بلکه منظور از امتحان همین تصمیمات انسان در دوراهی های صعود و سقوط است که نقش تکامل حقیقی در او دارد.

نکته دوم:

این که بالاخره انسان به نقطه پایانی می رسد را نمی شود نقطه ضعف تلقی کرد، بالاخره همانطور که اوصاف الهی اقتضاء خلقت می کند، اقتضاء می کند که برای انسان مقصد و هدفی نیز در نظر بگیرد، اما آنچه منشأ خلط شده این است که ما مقصد را اشتباه معنا می کنیم!
ببینید ما یک هستی داریم، و یک نیستی، غیر از این که نیست؟ انسان هم که هرگز طالب نیستی و نداری نیست، بلکه میل به داشتن و دارا بودن در ذات هر انسانی وجود دارد، پس قطعا انسان به دنبال هستی و کمال است، این مطلب روشن است، اما این که چرا بعد از رسیدن به هستی از آن خسته می شود سرّش این است که آن هستی، مطلوب واقعی او نیست.(4)

آخرت مطلوب حقیقی انسان است، مقصد واقعی انسان است، سراب نیست، آن حقیقتی که انسان در قیامت به آن دست پیدا میکند، و بزرگترین نعمت خداوند در بهشت است، و هرگز انسان از آن خسته نمیشود، مقام قرب و رضوان الهی است، همان طور که قرآن کریم می فرماید:
«وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في‏ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»؛ خداوند به مردان و زنان باايمان، باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير درختانش جارى است جاودانه در آن خواهند ماند و مسكن ‏هاى پاكيزه‏اى در بهشت هاى جاودان (نصيب آنها ساخته) و (خشنودى و) رضاى خدا، (از همه اينها) برتر است و پيروزى بزرگ، همين است‏(5)

بله بدون این نعمت، هر چیزی خسته کننده است، اما این محبوب، محبوبی است بی انتها و نامحدود که هرگز انسان از آن خسته نمیشود، این مطلوب واقعی انسان ها است، لذا در سایه آن هر زندگی در هر سطحی لذتبخش خواهد بود، چون آنها دیگر هدف نخواهند بود.
به همین خاطر است که قرآن کریم هرگز انسان های ساکن بهشت از آن خسته نشده، و آرزو و تقاضای نقل مکان نمی کنند:

«إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ كاَنَتْ لهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً * خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنهَا حِوَلا»؛ كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، باغهاى بهشت برين محل پذيرايى آنان خواهد بود * آنها جاودانه در آن خواهند ماند و هرگز تقاضاى نقل مكان از آن جا نمى‏ كنند(6)
براستی مگر کسی از همراهی با محبوب و گمشده حقیقی خویش خسته می شود؟ آن هم محبوبی بی همتا و بی انتها.

هدفی که خداوند برای ما در نظر گرفته است خوردن و مطالعه و لذت های مادی این چنینی نیست، همه اینها در آخرت رنگ و بوی خدایی می گیرد، اگرچه ما در دنیا ممکن است با غفلت از آنها استفاده کنیم، اما در آخرت همه اینها بنده را به یاد خدا می اندازد، یعنی مقصد نهایی ما لقاء الله است، رسیدن به خداست، خدایی که حد ندارد، در سایه آن است که سایر نعمت های مادی هم تحقق می یابد، آن نعمت ها را نباید هدف دانست.
مثل این است که شما به دیدن پدر و مادرتان در شهرستان می روید و از شما پذیرایی می کنند، نباید بگویید من این همه راه آمده ام که اینها را بخورم؟ خیر، اینها نعمت های ضمنی هستند، هدف چیز دیگریست.

اما اینکه می بینیم قرآن کریم به جای سخن از نعمت حقیقی در بهشت بیشتر از نعمت های مادی آن سخن گفته است، به خاطر مخاطب شناسی اوست، وقتی خودش می فرماید: اکثر انسان ها اهل تعقل نیستند و همواره در مادیات و زندگی دنیوی غرق هستند، باید برای تشویق آنها به مسیر صحیح هم از همین علاقه و ذائقه آنها استفاده کرد، والا تشویق لغو خواهد بود. اما قطعا این انسان ها بعد از مرگ که بیدار شده، و وارد بهشت شدند بزرگترین نعمت بهشت را که عامل این می شود که خستگی در آن راه نداشته باشد، و اصلا روح نعمت های مادی بهشت نیز همین است، نعمت لقاء پروردگار خواهند دانست.

نکته سوم:

اگرچه نعمت اصلی آخرت نعمت رضوان الهی است، اما حقیقت سایر نعمت های اخروی هم واقعا برای ما روشن نیست، آیا رودخانه عسلی که می گویند همین عسل دنیوی است؟ در حالی که هرگز نعمت های اخروی عوارض دنیوی مثل رخوت و سنگینی را به دنبال ندارد، لذا نمی توان بین این ها قیاس کرد و هر نتیجه ای که از نعمت های دنیوی گرفته می شود، به نعمت های مادی اخروی سرایت داد، نمی توان یکنواختی دنیا را به آخرت سرایت داد، امام صادق(سلام الله علیه) می فرمایند:
«خداوند بهشتى آفريده كه هيچ چشمى نديده و هيچ مخلوقى از آن آگاه نيست. خداوند هر صبحگاه آن را مى گشايد و مى گويد: بوى خوشت را افزون كن و نسيمت را بيفزا» (7)
«براي اهل بهشت سفره هايي مي گسترانند که بر آن، آنچه مورد علاقه آن هاست، قرار داده مي شود. طعام هايي که از آن لذيذتر و معطر تر نيست، سپس به سفره ای غیر از آن خوانده خواهند شد»(8)

این روایات گویای تفاوت در نعمت های بهشت است، یعنی می شود نعمت های مادی بهشت نیز تا ابد هر بار متفاوت از گذشته باشد، چون اینها از موارد بی نهایتِ لایَقِفی(9) است. و از آن طرف هرچه که انسان اراده کند در اختیار او خواهد بود، همان طور که قرآن کریم می فرماید:
«لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنين‏»؛ براى آنها، هر چه بخواهند نزد پروردگارشان خواهد بود. اين پاداش نيكوكاران است‏.(10)

پس می تواند هر بار طعم جدید، یا شکل جدیدی را اراده کند، و بدین ترتیب سایر نعمت های بهشت را نیز هرگز از نظر کیفیت، پایانی نباشد.


__________________________________
1. طه:50/20.
2. آل عمران:30/3.
3. نجم:53/ 39 و40.
4. مطهری، مجموعه آثار، ج4، ص317.
5. توبه: 72/9.
6. کهف:18/ 107و108.
7. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج8، ص199.
8. همان.
9. بی نهایتی که به معنای موجود نامحدود نیست، یعنی یک موجود مشخص نیست و همه افراد و اجزائش بالفعل موجود نیستند، بلکه نامحدود بودنش به این معناست که برای افرادش انتهایی نیست، مثل عدد که هر چه جلو برود به انتها نمی رسد و می توان یک عدد دیگر بر آن اضافه کرد، هرگز نمی توان آن را به عددی متوقف کرد.
10. زمر:34/39.

موضوع قفل شده است