جمع بندی با وجود بدن برزخی چه نیازی به بدن اخروی هست؟

تب‌های اولیه

43 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با وجود بدن برزخی چه نیازی به بدن اخروی هست؟

سلام
وقتی آخرت بر پا میشه انسانها با بدن اخروی محشور میشن.مگه بدن برزخی چه کمبودی داره؟
در ضمن فرق بدن برزخی و اخروی را هم بفرمایید

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Tahoma"][="Blue"]

بسم الله الرحمن الرحیم


با عرض سلام و احترام
قبل از پرداختن به پاسخ، ذکر مقدمات زیر ضروری به نظر می رسد:
مقدمه1؛ عالم هستی دارای سه مرتبه مادی، برزخی و اخروی است. از طرفی همانطور که در قرآن اشاره شده(1) انسان دو مرگ را تجربه خواهد نمود، یکی قبل از ورود به برزخ و دیگری قبل از ورود به صحنه قیامت و آخرت. در هر نشئه ای که مرگ صورت می گیرد، بدن آن نشئه از بین رفته و روح در نشئه جدید به بدن جدید تعلق می گیرد. از آنجایی که هر کدام از این عوالم دارای شدت و ضعف بوده و خصوصیات مربوط به خود را دارند، نفس انسان در هر نشئه به بدنی خاص برای درک لذت و الم نیازمند است.

مقدمه2؛ تعریف بدن اخروی و برزخی:
بدن اخروی، مرتبه کمال بدن دنیوی است که از لوازم نفس شمرده شده و محسوس به حواس ظاهری آخرتی است. این بدن بسیط و نورانی، فنا و مرگ نداشته، با اخلاق و ملکات نفوس تناسب دارد. هر چند این بدن همانند بدن دنیوی است اما فاقد برخی اوصاف آن مانند عنصری بودن است.
بدن برزخی همانطور که از روایات(2) برمی­آید، همانند بدن دنیوی بوده و دارای خواص برزخ است؛ یعنی دارای شکل بوده ولی خواص ماده یعنی داشتن جرم، استعداد و ... را ندارد. البته این بدن را اگر مانند برخی فلاسفه و عرفا همان ساخته نفس بدانیم، برزخ انسان نیز شخصی خواهد بود؛ یعنی لذت و الم انسان درون اوست و عذاب بیرونی یا لذت بیرونی وجود نخواهد داشت. اما اگر بدن برزخی را در حیطه مثال منفصل تعریف کنیم، چنین مشکلی پیش نخواهد آمد.

با توجه به مقدمه اول، ضرورت تبدیل بدن انسان در عوالم مختلف روشن می شود، چرا که:
اولا؛ بعد از هر عالمی برای انسان مرگ رخ داده و دو عالم دنیا و برزخ در زمانی خاتمه پیدا می کنند، بنابراین بدن انسان در همان عالم خواهد ماند.
ثانیا؛ هر عالمی اقضائات مختص به خود را دارد و هر عالمی بدن متناسب با خود را می طلبد. لذا برای درک کامل لذات و آلام برزخی و اخروی، انسان نیاز به بدن خاصی دارد.

با توجه به مقدمه دوم نیز تفاوتهای این دو بدن روشن می گردد:
اولا؛ بدن برزخی با توجه به اینکه برخی آثار ماده را دارد، در حالی که بدن اخروی چنین نیست.
ثانیا؛ مطابق برخی آیات(3) بدن برزخی زمانمند خواهد بود، به خلاف بدن اخروی.
ثالثا؛ بدن برزخی فنا دارد، بر خلاف بدن اخروی.
البته این دو بدن از این نظر که ساخته و پرداخته اعمال انسان هستند، اشتراک دارند.


[/HR]1. سوره بقره، آیه28؛ سوره حج، آیه66؛ سوره جاثیة، آیه26.
2.
از اما مصادق(علیه السلام) سوال شد که روح میت پس از مرگ او کجا می رود؟ حضرت فرمود: روح او از جسدش به بدنی مانند بدن دنیوی او انتقال داده می شود. مجلسی، بحار الانوار، ج6، ص253. حضرت(علیه السلام) در روایت دیگری می فرماید: روح میت به قالبی همانند قالب دنیایی اش منتقل شده و در برزخ نیز همانند دنیا می خورند و می آشامند. همان، ص299.
3. النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ(غافر،46)؛آتش را صبح و شب بر آنها عرضه مى‏ دارند و در روز قيامت فرمان داده شود: آل فرعون را به سخت‏ ترين عذاب وارد جهنّم كنيد.

[/]

سلام خیلی ممنون از توضیحاتان

عامل;902062 نوشت:
البته این بدن را اگر مانند برخی فلاسفه و عرفا همان ساخته نفس بدانیم، برزخ انسان نیز شخصی خواهد بود؛ یعنی لذت و الم انسان درون اوست و عذاب بیرونی یا لذت بیرونی وجود نخواهد داشت. اما اگر بدن برزخی را در حیطه مثال منفصل تعریف کنیم، چنین مشکلی پیش نخواهد آمد.

نظر فلاسفه و عرفا با آیات قرآن جور در نمیاد.توصیفی که قرآن از بهشت کرده این طور به نظر نمیاد که تنها لذت این بهشت از درون خود انسان باشه بلکه بهشت جنبه بیرون از نفس را داره.البته شاید هم درونیه هم بیرون از نفس.این برداشت من درسته؟

عامل;902062 نوشت:
بدن برزخی با توجه به اینکه برخی آثار ماده را دارد، در حالی که بدن اخروی چنین نیست.

من یکم گیج شدم
در آیات قرآن صریحا گفته شده انسان ها از گورهای خود بلند میشن.پس این بدن ها چیستن و آیا اثار ماده ندارند؟

عامل;902062 نوشت:
مطابق برخی آیات(3) بدن برزخی زمانمند خواهد بود، به خلاف بدن اخروی.

مگه در بهشت هیچ زمان نیست؟

عامل;902062 نوشت:
البته این دو بدن از این نظر که ساخته و پرداخته اعمال انسان هستند، اشتراک دارند.

چگونه از اعمال انسان بدن برزخی و اخروی ساخته میشه؟درکش برام کمی سخته

باسمه العلیم

عرض سلام و ادب

عامل;902062 نوشت:
بدن اخروی، مرتبه کمال بدن دنیوی است که از لوازم نفس شمرده شده و محسوس به حواس ظاهری آخرتی است. این بدن بسیط و نورانی، فنا و مرگ نداشته، با اخلاق و ملکات نفوس تناسب دارد. هر چند این بدن همانند بدن دنیوی است

استاد گرامی،محسوس به حواس ظاهری آخرتی چه معنایی دارد وقتی آخرت،عالم عقل است نه حس؟

و از چه جهت بدن اخروی در جهان عقلی،همانند بدن دنیوی است؟

با تشکر

[="Tahoma"][="Navy"]

صمیمی;901210 نوشت:
سلام
وقتی آخرت بر پا میشه انسانها با بدن اخروی محشور میشن.مگه بدن برزخی چه کمبودی داره؟
در ضمن فرق بدن برزخی و اخروی را هم بفرمایید

سلام
تفاوتش در شدت وجودی است یعنی با ارتقاء روح به مرتبه قیامت کبری جسم برزخی نیز قویتر و شدیدتر می شود
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

صمیمی;902070 نوشت:
نظر فلاسفه و عرفا با آیات قرآن جور در نمیاد.توصیفی که قرآن از بهشت کرده این طور به نظر نمیاد که تنها لذت این بهشت از درون خود انسان باشه بلکه بهشت جنبه بیرون از نفس را داره.البته شاید هم درونیه هم بیرون از نفس.این برداشت من درسته؟

فلاسفه و عرفا یک نظر واحد ندارند.
به نظر برخی مانند ایت الله سبحانی و علامه جوادی بهشت انسان هم درونی است و هم بیرونی و این برگرفته از آیات و روایات است.
به عبارتی نفس مدرک تمام لذات است اما گاهی به سبب عوامل بیرونی است.
ظاهر کلام برخی عرفا مانند ابن عربی و برخی عبارات صدرا به درونی شدن کامل بهشت و جهنم می انجامد.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام مجدد

صمیمی;902073 نوشت:
در آیات قرآن صریحا گفته شده انسان ها از گورهای خود بلند میشن.پس این بدن ها چیستن و آیا اثار ماده ندارند؟

این مطلب متعلق به آخرت و قیامت است نه برزخ.

صمیمی;902073 نوشت:
مگه در بهشت هیچ زمان نیست؟

طبق برخی روایات و به نظر مشهور مفسرین متاخر بهشت عالمی فراتر از برزخ بوده و زمان در آن معنا ندارد و از همین رو خلود معنا پیدا می کند.

صمیمی;902073 نوشت:
چگونه از اعمال انسان بدن برزخی و اخروی ساخته میشه؟درکش برام کمی سخته

هر عملی که انسان در این دنیا انجام می دهد، اثری معنوی دارد. به قول علامه جوادی بدن برزخی انسان مانند سنگ خامی است که به انسان در این دنیا داده و می گویند هر طور که می توانی بدن خود را بساز و بتراش.
این مطلب با مضمون برخی روایاتی است؛ امام باقر(علیه السلام) به نقل از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر کس که سبحان‏ اللَّه‏ بگوید، خداوند درختى در بهشت برایش مى ‏کارد».(شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 11)
آیاتی که دلالت بر تجسم اعمال می کند نیز موید این مطلب است.

[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

حبیبه;902098 نوشت:
استاد گرامی،محسوس به حواس ظاهری آخرتی چه معنایی دارد وقتی آخرت،عالم عقل است نه حس؟

اگر منظور شما از عالم عقل، مجرد محض بودن است، این همان نظر مشائین است که با ظاهر آیات قرآن تطابق ندارد و صدرا در حکمت متعالیه به نقد آن و اثبات بدن اخروی پرداخته است.
در هر حال با توجه به آیاتی که ظهور در رستاخیز اجسام انسانها دارد، چاره ای جز جسمانی و روحانی بودن اخرت نمی ماند.
از طرفی برخی نعمات بهشتی مانند اکل و شرب به واسطه بدن، مورد ادراک نفس قرار می گیرند.

حبیبه;902098 نوشت:
از چه جهت بدن اخروی در جهان عقلی،همانند بدن دنیوی است؟

منظور همانندی از حیث ظاهر است نه خصوصیات، بطوری که افراد یکدیگر را می شناسند.
[/]

باسمه العلیم

عامل;902258 نوشت:
اگر منظور شما از عالم عقل، مجرد محض بودن است، این همان نظر مشائین است که با ظاهر آیات قرآن تطابق ندارد و صدرا در حکمت متعالیه به نقد آن و اثبات بدن اخروی پرداخته است.

استاد گرامی فلاسفه ی مشاء همانطور که می دانید معاد را روحانی می دانند و قائل به جسم اخروی نیستند

پس اینکه عالم عقل مجرد محض است تنها عقیده ی آنها نیست بلکه حکمای متألهین و پیروان حکمت صدرایی

هم عالم عقل را مجرد از ماده می دانند،داشتن جسم اخروی منافاتی با تجرد آن از ماده ندارد.

این بدن قابل اشاره ی حسی نیست و سؤال بنده مربوط به همین قسمت از فرمایشات شما است:

عامل;902062 نوشت:
محسوس به حواس ظاهری آخرتی است.

عالم حس در طول عالم عقل واقع است آنهم با یک مرتبه ی واسطه که عالم مثال است.

شاید هم حقیر سخن حضرتعالی را درست نفهمیده باشم.

عامل;902258 نوشت:
منظور همانندی از حیث ظاهر است نه خصوصیات

این قسمت را لطفا شرح بیشتری بفرمائید،حیث ظاهر یعنی چه؟

با تشکر

عامل;902255 نوشت:
این مطلب متعلق به آخرت و قیامت است نه برزخ.

با سلام
متوجه منظورتان نشدم

عامل;902255 نوشت:
طبق برخی روایات و به نظر مشهور مفسرین متاخر بهشت عالمی فراتر از برزخ بوده و زمان در آن معنا ندارد و از همین رو خلود معنا پیدا می کند.

اینکه بهشت عالم فراتر از ماده هست را قبول داریم.ولی عالم فراتر از ماده هم بدون زمان قابل تصور نیست.
ضمن اینکه شما می فرمایید عالم اخرت فرا تر از ماده هست.در این صورت با فرض غیر مادی بودن اخرت بدن اخروی قابل تصور نیست چون بدن یعنی جسمانیت.اگرچه عاری از ماده باشد.مثلا ما انتظار داریم هم بدن برزخی و هم بدن اخروی شکل داشته باشند.حضور بدن اخروی در بهشت فراتر از ماده قابل تصور به نظر نمی رسد

عامل;902254 نوشت:
به نظر برخی مانند ایت الله سبحانی و علامه جوادی بهشت انسان هم درونی است و هم بیرونی و این برگرفته از آیات و روایات است.
به عبارتی نفس مدرک تمام لذات است اما گاهی به سبب عوامل بیرونی است.
ظاهر کلام برخی عرفا مانند ابن عربی و برخی عبارات صدرا به درونی شدن کامل بهشت و جهنم می انجامد.

اگر بهشت و جهنم را فقط درونی فرض کنیم.در این صورت هر انسانی بهشت یا جهنم مختص به خود را دارد؟

عامل;902258 نوشت:
[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

اگر منظور شما از عالم عقل، مجرد محض بودن است، این همان نظر مشائین است که با ظاهر آیات قرآن تطابق ندارد و صدرا در حکمت متعالیه به نقد آن و اثبات بدن اخروی پرداخته است.
در هر حال با توجه به آیاتی که ظهور در رستاخیز اجسام انسانها دارد، چاره ای جز جسمانی و روحانی بودن اخرت نمی ماند.
از طرفی برخی نعمات بهشتی مانند اکل و شرب به واسطه بدن، مورد ادراک نفس قرار می گیرند.

منظور همانندی از حیث ظاهر است نه خصوصیات، بطوری که افراد یکدیگر را می شناسند.

[/]

سلام

اونطور که از مطالب شارحین ملاصدرا بدست می آید..بدن اخروی از نظر ایشان همان بدن مثالی است که توسط قوه خیال ایجاد میشود
سوال:
1-اگر بدن اخروی خیالی و مثالی است فرق آن با بدن برزخی چیست؟ بدن برزخی هم خب مثالی است

2-اصلا اگر بدن اخروی مادی نیست و مثالی است..ملاک نیاز به چنین بدنی چیست؟
بدن مادی باید باشد تا اموری را از خارج بگیرد اما وقتی در فلسفه میگیم آخرت درونی است دیگر چه چیزی را میخواهیم از خارج بگیریم که نیاز به بدن داشته باشیم؟!

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

حبیبه;902276 نوشت:
این بدن قابل اشاره ی حسی نیست

ملاصدرا در جلد 9 اسفار در مورد بدن اخروی می گوید: بدن اخروی و صورتی که در قیامت مبعوث می شود، در عین حال که طبیعی نیست، با حواس ظاهری آخرتی قابل حس است.(اسفار، ج9، ص254)
بالاخره این بدن در آخرت وسیله ارتباط نفس در برخی موارد مانند خوردن، آشامیدن و ... است که در آیات و روایات بسیاری به آنها اشاره شده است. لذا این بدن هم باید وسیله ادراک نفس قرار گیرد و اینکه نحوه ادراک چگونه است؟ روشن نیست و نحوه آن به نشئه آخرت برمی گردد.

حبیبه;902276 نوشت:
حیث ظاهر یعنی چه؟

همانطور که میدانید صدرا قائل به عینیت بدن دنیوی، مثالی و اخروی است. البته بدن اخروی را بدن تکامل یافته دو بدن پیشین معرفی می کند. او در مورد بدن اخروی می گوید: پس از مبعوث شدن انسانها و بیرون آمدن از قبر، این افراد همانند دنیا قابل شناسایی اند و البته بدن مثالی و عنصری نیز نیستند.(اسفار، ج6، ص73)

[/]

سلام

صمیمی;902282 نوشت:
متوجه منظورتان نشدم

ایه ای که به آن اشاره کردید مربوط به آخرت بود نه برزخ.
در مورد چگونگی بدن اخروی هم در پست پیشین و در جواب به سرکار حبیبه مطالبی ذکر شد. لطفا به آن پست مراجعه فرمایید.

صمیمی;902282 نوشت:
عالم فراتر از ماده هم بدون زمان قابل تصور نیست.

زمان میزان سنجش حرکت است و حرکت فقط در ماده جریان دارد، لذا در غیر ماده چون حرکت نیست پس زمان هم فرض ندارد.
به همین دلیل خداوند که فراتر از ماده است زمانمند و مکانمند نیز نیست.
این مطلب در مورد ملائک که مجرد از ماده اند نیز صادق است.
به همین دلیل امام رضا(علیه السلام) در پاسخ به زندیقی که از کیفیت و مکان خداوند پرسید، حضرت فرمود: هُوَ أَيَّنَ‏ الْأَيْنَ‏ بِلَا أَيْنٍ وَ كَيَّفَ الْكَيْفَ بِلَا كَيْفٍ فَلَا يُعْرَفُ بِالْكَيْفُوفِيَّةِ وَ لَا بِأَيْنُونِيَّة؛ خداوند مکان را مکان قرار داده و کیفیت را برای اشیاء وضع نمود، پس با کیفیت و مکانمندی شناخته نمی شود.(الكافي؛ ج‏1 ؛ ص78)

صمیمی;902282 نوشت:
با فرض غیر مادی بودن اخرت بدن اخروی قابل تصور نیست چون بدن یعنی جسمانیت

از نظر فلسفی جسمانیت با مادیت و خواص ماده داشتن متفاوت است.
به همین ترتیب معاد جسمانی در اندیشه صدرا به معنای معاد مادی نیست.

صمیمی;902282 نوشت:
اگر بهشت و جهنم را فقط درونی فرض کنیم.در این صورت هر انسانی بهشت یا جهنم مختص به خود را دارد؟

بله.
نفس او خلاق بهشت و جهنم خودش خواهد بود و هر چه لذت و الم است را درون خود خواهد داشت.

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

غریبه آشنا;902446 نوشت:
اگر بدن اخروی خیالی و مثالی است فرق آن با بدن برزخی چیست؟

صدرا در برخی از آثار خود مانند عرشیه بدن اخروی را معلول خیال می داند.
البته اضافه می کند که قوه خیال هر قدر قویتر و شدیدتر باشد و رجوعش به ذات بیشتر و توجهش به شواغل بدنی و قوای متحرکه کمتر باشد، صورتهای متمثل آن به لحاظ ظهور، تمام تر و دارای وجود قویتر خواهند بود.(رساله عرشیه، ص238)
بنابراین بیان، حتی اگر بدن اخروی هم مثالی باشد، از شدت بیشتری نسبت به بدن مثالی برزخ برخوردار بوده و متناسب با عالم آخرت و درک آن لذائذ و آلام است.

غریبه آشنا;902446 نوشت:
اصلا اگر بدن اخروی مادی نیست و مثالی است..ملاک نیاز به چنین بدنی چیست؟

برخی لذائذ و آلام اخروی به واسطه همین بدن درک می شوند. اگر چنین نبود لزومی نداشت در قرآن این همه مناظر و لذائذ به تصویر کشیده شود.

غریبه آشنا;902446 نوشت:
در فلسفه میگیم آخرت درونی است

اگر خاطر شریف شما باشد قبلا هم با هم گفتگویی در این زمینه داشتیم که همه فلاسفه قائل به شخصی و درونی بودن معاد نیستند و بنده برای شما از قول آیت الله جوادی، سبحانی و دیگران مطالبی را نقل کردم.
البته کلام صدرا در این زمینه دو پهلو است، گاهی به تبع برخی عرفا معاد را درونی معرفی می کند و گاهی اشاراتی به وجود معذب خارجی و وجود عالمی که نفس در آن مولم یا خوش است، می کند و عرض شد این مطلب با مثال منفصل قابل اثبات است.

[/]

عامل;902504 نوشت:
[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

صدرا در برخی از آثار خود مانند عرشیه بدن اخروی را معلول خیال می داند.
البته اضافه می کند که قوه خیال هر قدر قویتر و شدیدتر باشد و رجوعش به ذات بیشتر و توجهش به شواغل بدنی و قوای متحرکه کمتر باشد، صورتهای متمثل آن به لحاظ ظهور، تمام تر و دارای وجود قویتر خواهند بود.(رساله عرشیه، ص238)
بنابراین بیان، حتی اگر بدن اخروی هم مثالی باشد، از شدت بیشتری نسبت به بدن مثالی برزخ برخوردار بوده و متناسب با عالم آخرت و درک آن لذائذ و آلام است.

برخی لذائذ و آلام اخروی به واسطه همین بدن درک می شوند. اگر چنین نبود لزومی نداشت در قرآن این همه مناظر و لذائذ به تصویر کشیده شود.

اگر خاطر شریف شما باشد قبلا هم با هم گفتگویی در این زمینه داشتیم که همه فلاسفه قائل به شخصی و درونی بودن معاد نیستند و بنده برای شما از قول آیت الله جوادی، سبحانی و دیگران مطالبی را نقل کردم.
البته کلام صدرا در این زمینه دو پهلو است، گاهی به تبع برخی عرفا معاد را درونی معرفی می کند و گاهی اشاراتی به وجود معذب خارجی و وجود عالمی که نفس در آن مولم یا خوش است، می کند و عرض شد این مطلب با مثال منفصل قابل اثبات است.

[/]

سلام و احترام
صحبتمونو یادم نمیاد..ولی زیاد بحث کردم توی این موضوع در این سایت..میدونم

حرفی به آیات قرآن نیست
بلکه عرض شد ملاک نیاز به بدن مثالی چیست؟

ملاک نیاز به بدن وقتی است که چیزی در خارج برای ادراک وجود داشته باشد
این درحالی است که از نظر ملاصدرا آخرت درونی است نه بیرونی
در ضمن اگر آخرت درونی است و ماده مشترکی بین انسانها در آن موجود نیست بهشتیان چگونه باهم دیدار میکنند؟
و اصلا مرز بهشت و جهنم درونی با واقعیت کجاست

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

غریبه آشنا;902543 نوشت:
ملاک نیاز به بدن مثالی چیست؟

یکی از تاپیکهایی که به بحث در این مورد پراخته شد:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=55846&p=825221&viewfull=1#post825221
البته این آدرس جمع بندی است که نظر ایت الله جوادی در مورد شخصی نبودن بهشت و جهنم بیان شده است.
اما ملاک نیاز:
اولا؛ طبق نظر بسیاری از شارحان صدرا، معاد شخصی نیست و این نظر با قرآن نیز مطابق است.
ثانیا؛ نفس در آخرت بدن متناسب با خود را می طلبد و بر فرض مثالی بودن آن، از شدت و سعه بیشتری نسبت به بدن برزخی برخوردار است.
بنابراین که خارج از نفس عالمی وجود دارد، نیاز به بدن برای درک برخی لذائذ و آلام ضروری است.

[/]

سلام و احترام

عامل;902473 نوشت:
ایه ای که به آن اشاره کردید مربوط به آخرت بود نه برزخ.
در مورد چگونگی بدن اخروی هم در پست پیشین و در جواب به سرکار حبیبه مطالبی ذکر شد. لطفا به آن پست مراجعه فرمایدد.

چون این تاپیک در مورد بدن برزخی و اخروی بحث می کند ممکن است لازم شود از آخرت و برزخ هم بحث کرد.
بنده معاد جسمانی را قبول دارم.ولی در بعضی مطالب دچار تناقض میشوم.
شما در پست اغازین فرمودید که بدن برزخی برخی آثار ماده را دارد ولی بدن اخروی چنین نیست.
در نتیجه بنده مجبور شدم با توجه به یک آیه قرآن که نقل کردم از شما بپرسم پس بدن هایی که از قبر ها بلند میشن با توجه به اینکه بدن اخروی هستندپس چه فرقی با بدن دنیوی دارند؟ چون قرآن تصریح کرده که خداوند دوباره ذرات بدن مرده ها را در قیامت جمع می کند. در اینجا این سوال پیش میاد که وقتی قرار است ذرات بدن ما دوباره جمع شوند چگونه می توانیم قائل به خصوصیات بدن اخروی که شما انها را در این تاپیک ذکر کردید باشیم؟

عامل;902473 نوشت:
مان میزان سنجش حرکت است و حرکت فقط در ماده جریان دارد، لذا در غیر ماده چون حرکت نیست پس زمان هم فرض ندارد.
به همین دلیل خداوند که فراتر از ماده است زمانمند و مکانمند نیز نیست.
این مطلب در مورد ملائک که مجرد از ماده اند نیز صادق است.
به همین دلیل امام رضا(علیه السلام) در پاسخ به زندیقی که از کیفیت و مکان خداوند پرسید، حضرت فرمود: هُوَ أَيَّنَ‏ الْأَيْنَ‏ بِلَا أَيْنٍ وَ كَيَّفَ الْكَيْفَ بِلَا كَيْفٍ فَلَا يُعْرَفُ بِالْكَيْفُوفِيَّةِ وَ لَا بِأَيْنُونِيَّة؛ خداوند مکان را مکان قرار داده و کیفیت را برای اشیاء وضع نمود، پس با کیفیت و مکانمندی شناخته نمی شود.(الكافي؛ ج‏1 ؛ ص78)

بله قبول دارم استاد گرامی
اما صحبت بنده راجع به حضور بدن اخروی در بهشت و یا جهنم بود.
ملائکه عقل محض هستند یعنی نه مادی اند نه جسمانی طبیعی است که زمان ندارند. در این باره اشکالی ندارم

ولی توصیفی که از بهشت در قرآن شده توصیف جسمانی بوده است.نظیر باغهایی که رودهایی از زیر درختان انها جاریست و...
آیا با وجود جسمانی بودن بهشت باز هم زمان در آنجا هیچ معنی ندارد؟

سلام توجه داشته باشید ما دوباره زنده خواهیم شو و استخوانهای پوسیده دوباره به حالت اول برمیگردند زیرا خلقت خدا بی هدف نبوده و باهمین بدن میرویم بهشت یاجهنم بعد از قیامت و اخذنامه اعمال. پس انار و خرما و شراب و اینجورنعمات باعقل جوردرمیاد .

عامل;902638 نوشت:
[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

یکی از تاپیکهایی که به بحث در این مورد پراخته شد:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=55846&p=825221&viewfull=1#post825221
البته این آدرس جمع بندی است که نظر ایت الله جوادی در مورد شخصی نبودن بهشت و جهنم بیان شده است.
اما ملاک نیاز:
اولا؛ طبق نظر بسیاری از شارحان صدرا، معاد شخصی نیست و این نظر با قرآن نیز مطابق است.
ثانیا؛ نفس در آخرت بدن متناسب با خود را می طلبد و بر فرض مثالی بودن آن، از شدت و سعه بیشتری نسبت به بدن برزخی برخوردار است.
بنابراین که خارج از نفس عالمی وجود دارد، نیاز به بدن برای درک برخی لذائذ و آلام ضروری است.

[/]

سلام
بله جمع بندی اون بحث رو دوباره خوندم
اما از فرمایشات ایشان خارجی بودن بهشت و جهنم بدست نمی آید و همچنین شخصی نبودن آخرت
منظور از عینی و خارجی بودن پدیده ای یعنی شخصی نبودن
خب شخصی که شیشه کشیده هم واقعا چیزی در خارج میبیند..
اما درونی و شخصی است..لذا میگیم توهم زده

با این حساب معاد ملاصدرا چه مرزی با خیال و وهم دارد
منظورمون به اجسام است کاری با رابطشون با اعمال نداریم
حقیقت اون اجسام و تصاویر چه مرزی با وهم و خیال دارد وقتی شخصی است؟
ضمن اینکه اگر حقیقتا چیزی خارج از نفس نباشد همان بدن خیالی هم ضرورتش منتفی است

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

صمیمی;902675 نوشت:
وقتی قرار است ذرات بدن ما دوباره جمع شوند چگونه می توانیم قائل به خصوصیات بدن اخروی که شما انها را در این تاپیک ذکر کردید باشیم؟

از آنجایی که عالم آخرت عالم بقا است و مرگ در آن راه ندارد پس بدنی که در آن دنیا می خواهد حامل روح انسان باشد نیز باید مطابق با آن عالم باشد. بنابراین ما از یک حکم کلی در مورد عالم آخرت که همان عدم مرگ و میر است به این نتیجه می رسیم که هر چه در آن عالم تحقق پیدا کند باید پایا باشد نه میرا.
نکته ای که در این بحث اهمیت وافری دارد فرق گذاشتن بین ماده و بدن یا جسم است. ماده خصوصیاتی دارد که متعلق به عالم مادون است و از طرفی نمی توان گفت در عوالم بالا ماده هست ولی ابدی است و خصوصیاتش سلب شده، چرا که این سلب خواص ذاتی ماده که حرکت و افول و ... باشد، مساوی با نبود آنست. پس ماده در آن عوالم راه ندارد اما بدن را می توان بدون خواص مادی برای انسان تصور کرد.
بدین ترتیب روح انسان حاملی بنام بدن دارد که در هر نشئه و عالمی خصوصیات مطابق با همان عالم را دارد، گاهی مادی است، گاهی برزخی است و زمانی نیز خصوصیات عالم آخرت را دارد.

صمیمی;902676 نوشت:
ولی توصیفی که از بهشت در قرآن شده توصیف جسمانی بوده است.نظیر باغهایی که رودهایی از زیر درختان انها جاریست و...
آیا با وجود جسمانی بودن بهشت باز هم زمان در آنجا هیچ معنی ندارد؟

زمان مقدار حرکت ماده است نه مقدار حرکت جسم. به عبارتی تجسم داشتن مساوی با ماده داشتن نیست.
به همین دلیل فلاسفه و بسیاری از مفسرین وجود تکامل در بهشت را نفی کرده اند، چرا که در بهشت و جهنم ماده نیست تا استعداد داشته باشد و این استعداد موجب تکامل گردد و حرکتی پدید آید.

[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

غریبه آشنا;902882 نوشت:
از فرمایشات ایشان خارجی بودن بهشت و جهنم بدست نمی آید و همچنین شخصی نبودن آخرت

این عبارت ایشان:
عامل;825221 نوشت:
همچنین جهنّم موجودي خارجي است كه در قيامت آن را مي‌آورند: «وجي‏ءَ يَومَئِذٍ بِجَهَنَّم».

تقریبا صریح در خارجیت جهنم است.
به قرینه مقابله هم می توان خارجیت بهشت را فهمید.

اما در مورد اینکه شخصی بودن معاد چه تفاوتی با توهم دارد؟
اولا چیزی که مخلوق نفس یا قوه مخیله باشد، مساوی با توهمی بودن آن نیست.
ثانیا خود صدرا در جلد نهم اسفار در مورد خلاقیت نفس در اخرت می گوید: مخلوقات نفس امور خیالی نیستند، بطوری که وجود عینی نداشته باشند.(اسفار، ج9، ص177) این عبارت صریح در توهمی نبودن و واقعیت عینی داشتن است.
ثالثا این خلق بر اساس اعمال انسان در دنیا شکل می گیرد و ریشه در واقعیت دارد، پس همان طبیعت انسان در اخرت ظهور پیدا کرده و سیرت او را تشکیل می دهد. در حالی که امور خیالی و توهمی به هر شکلی ممکن است باشد، ممکن است اوهام خوب توسط شخص بد و بالعکس صادر شود.

[/]

عامل;903560 نوشت:
[="Tahoma"][="Blue"]سلام

این عبارت ایشان:

تقریبا صریح در خارجیت جهنم است.
به قرینه مقابله هم می توان خارجیت بهشت را فهمید.

اما در مورد اینکه شخصی بودن معاد چه تفاوتی با توهم دارد؟
اولا چیزی که مخلوق نفس یا قوه مخیله باشد، مساوی با توهمی بودن آن نیست.
ثانیا خود صدرا در جلد نهم اسفار در مورد خلاقیت نفس در اخرت می گوید: مخلوقات نفس امور خیالی نیستند، بطوری که وجود عینی نداشته باشند.(اسفار، ج9، ص177) این عبارت صریح در توهمی نبودن و واقعیت عینی داشتن است.
ثالثا این خلق بر اساس اعمال انسان در دنیا شکل می گیرد و ریشه در واقعیت دارد، پس همان طبیعت انسان در اخرت ظهور پیدا کرده و سیرت او را تشکیل می دهد. در حالی که امور خیالی و توهمی به هر شکلی ممکن است باشد، ممکن است اوهام خوب توسط شخص بد و بالعکس صادر شود.

[/]

سلام
صرف خارجی بودن چیزی.. واقعی بودن نیست
عرض کردم برای شخصی که متوهم شده هم در خارج چیزی رخ میدهد و هم عینیت دارد اما میگوییم واقعیت ندارد...چون شخصی بوده
اینطور نیست که این تصاویر توهم شده ریشه در واقعیت ندارد
خیر بلکه این توهمات هم علت مربوط به خودش را دارد
پس از حیث علت داشتن واقعیت دارد

اگر جناب صدرا هم پاسخی داده اند..نشانگر همین موضوع است که نظریه ایشان چنین ایرادی دارد

در حالی که منظور از بهشت و جهنم خارجی...این است که عمومی باشد و دیگران بر نعمات و یا عذاب شخص صحه بگذارند
صحبت عینیت نیست..صحبت شخصی بودن یا نبودن است

مثال
شاید برای همه اتفاق افتاده باشد که خوابی میبینند که خیلی شبیه بیداری است و اجسام و موضوع ظهور و بروز زیادی هم دارند تا جایی که اگه آدم بیدار نشه..متوجه خواب بودن اون خواب نمیشه
سوال
آیا این خواب و اجسام دیده شده و همه ماجراهایش علیرقم اینکه در آن لحظه واقعا عینی و خارجی بودن... بیرون از ذات ما اتفاق اقتاده؟ و دوستان و خانواده ما هم میتوانستند شاهد آنچه که دیدیم باشند؟
جواب منفی است
نتیجه:
بهشت و جهنم مثالی از حیث اینکه مانند خواب شخصی است..واقعیت ندارد
در حالی که معاد قرآن حداقل بر اساس ظاهر کلام.. یک امر همگانی است نه شخصی
و افراد دوستان خود و خانواده خود که خارج از اویند را ملاقات میکنند

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

غریبه آشنا;903592 نوشت:
صرف خارجی بودن چیزی.. واقعی بودن نیست
عرض کردم برای شخصی که متوهم شده هم در خارج چیزی رخ میدهد و هم عینیت دارد اما میگوییم واقعیت ندارد...چون شخصی بوده

عبارت استاد جوادی آملی که ظهور در خارجیت در مقابل ذهنیت را دارد و شاهد آنهم ایه ای است که به آن استناد می کنند، چرا که ظهور آیه در مشاهده جهنم برای همگان است. بنابراین چنین جهنمی شخصی نیست.

غریبه آشنا;903592 نوشت:
صحبت عینیت نیست..صحبت شخصی بودن یا نبودن است

اولا برخی عبارات صدرا ظهور در شخصی نبودن معاد دارد.
به عنوان مثال در مفاتیح الغیب پس از نقل نظرات فلاسفه در مورد حشر نفوس می گوید: قد مر أن مبناها على عدم الاطلاع بوجود عالم محسوس آخر معلق غير مادي فيه معاد هذه النفوس(ص591) در این عبرات عالمی را به عنوان پایه برای استقرار نفوس بیان می کند. چرا که اگر معاد شخصی باشد دیگر نیازی به وجود عالم مبنا نخواهد بود.
در جای دیگر می نویسد: قد مر البرهان المشرقي و العرشي جميعا على أن المعاد في المعاد هو بعينه هذا الشخص الإنساني روحا و جسدا بحيث لو يراه أحد في المحشر يقول هذا فلان الذي كان في الدني(مفاتیح الغیب، ص605) ترسیم او از حشر بطوری است که انسانها یکدیگر را ملاقات می کنند و البته یکدیگر را می شناسند.
در این عبارت نیز: اعلم أن حشر الخلائق على أنحاء مختلفة على حسب أعمالهم و ملكاتهم فلقوم على سبيل الوفد يوم نحشر المتقين إلى الرحمن وفدا(همان، 639) ورود مومن با گروه را بیان می کند که ظهور در شخصی نبودن معاد است.
همچنین در اینجا: يتنازعون فيها كأسا لا لغو فيها و لا تأثيم لصفاء قلوبهم و ارتفاع جواهرهم عن عالم التفرقة و مضيق التضاد و نزعنا ما في صدورهم من غل إخوانا على سرر متقابلين و كذلك اتصاف ملائكة الله بالاختصام(همان، 643) با استناد به آیه ای که مومنان بر روی تخت ها تکیه زده و با هم صحبت می کنند، شخصی بودن بهشتر ا نفی میکند.

ثانیا بحث توهم زمانی مطرح می شود که بهشت و جهنم را شخصی در نظر بگیریم، به عبارتی اگر شخصی باشد، ممکن است منشئات نفس واقعی و حقیقی باشد و ممکن است توهم باشد. لذا بر فرض شخصی بودن معاد از نظر صدرا، عبارتی بیان شد که این منشئات را عینی در مقابل توهمی معرفی کرد.

[/]

عامل;903811 نوشت:
[="Tahoma"][="Blue"]سلام

عبارت استاد جوادی آملی که ظهور در خارجیت در مقابل ذهنیت را دارد و شاهد آنهم ایه ای است که به آن استناد می کنند، چرا که ظهور آیه در مشاهده جهنم برای همگان است. بنابراین چنین جهنمی شخصی نیست.

اولا برخی عبارات صدرا ظهور در شخصی نبودن معاد دارد.
به عنوان مثال در مفاتیح الغیب پس از نقل نظرات فلاسفه در مورد حشر نفوس می گوید: قد مر أن مبناها على عدم الاطلاع بوجود عالم محسوس آخر معلق غير مادي فيه معاد هذه النفوس(ص591) در این عبرات عالمی را به عنوان پایه برای استقرار نفوس بیان می کند. چرا که اگر معاد شخصی باشد دیگر نیازی به وجود عالم مبنا نخواهد بود.
در جای دیگر می نویسد: قد مر البرهان المشرقي و العرشي جميعا على أن المعاد في المعاد هو بعينه هذا الشخص الإنساني روحا و جسدا بحيث لو يراه أحد في المحشر يقول هذا فلان الذي كان في الدني(مفاتیح الغیب، ص605) ترسیم او از حشر بطوری است که انسانها یکدیگر را ملاقات می کنند و البته یکدیگر را می شناسند.
در این عبارت نیز: اعلم أن حشر الخلائق على أنحاء مختلفة على حسب أعمالهم و ملكاتهم فلقوم على سبيل الوفد يوم نحشر المتقين إلى الرحمن وفدا(همان، 639) ورود مومن با گروه را بیان می کند که ظهور در شخصی نبودن معاد است.
همچنین در اینجا: يتنازعون فيها كأسا لا لغو فيها و لا تأثيم لصفاء قلوبهم و ارتفاع جواهرهم عن عالم التفرقة و مضيق التضاد و نزعنا ما في صدورهم من غل إخوانا على سرر متقابلين و كذلك اتصاف ملائكة الله بالاختصام(همان، 643) با استناد به آیه ای که مومنان بر روی تخت ها تکیه زده و با هم صحبت می کنند، شخصی بودن بهشتر ا نفی میکند.

ثانیا بحث توهم زمانی مطرح می شود که بهشت و جهنم را شخصی در نظر بگیریم، به عبارتی اگر شخصی باشد، ممکن است منشئات نفس واقعی و حقیقی باشد و ممکن است توهم باشد. لذا بر فرض شخصی بودن معاد از نظر صدرا، عبارتی بیان شد که این منشئات را عینی در مقابل توهمی معرفی کرد.

[/]

سلام و تشکر
بالاخره شما قبول دارید که معاد شخصی با خواب و خیال فرقی ندارد و به معنای واقعی نمیتواند خارجی باشد؟یاخیر

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

غریبه آشنا;903906 نوشت:
سلام و تشکر
بالاخره شما قبول دارید که معاد شخصی با خواب و خیال فرقی ندارد و به معنای واقعی نمیتواند خارجی باشد؟یاخیر

اگر کسی معتقد به معاد شخصی باشد، همه چیز درون نفس اتفاق می افتد و بهشت یا جهنم او ساخته قوه خیال خواهد بود.
البته تفاوتش با خواب اینست که مدیریت خواب بدست خواب بیننده نیست، در حالی که مدیریت تصورات و منشئات نفس بدست نفس است.
بنابراین خارجی در مقابل ذهنی نیست اما به معنای عام خارجیت دارد و نفس نیز از آن متاثر خواهد شد.
[/]

عامل;903931 نوشت:
[="Tahoma"][="Blue"]
بنابراین خارجی در مقابل ذهنی نیست اما به معنای عام خارجیت دارد و نفس نیز از آن متاثر خواهد شد.
[/]

این قسمتو متوجه نشدم

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

غریبه آشنا;904113 نوشت:
این قسمتو متوجه نشدم

وجود خارجی در فلسفه دو کاربرد دارد:
الف) به معنای عام که شامل وجود ذهنی هم می شود.
ب) به معنای خاص که در مقابل وجود ذهنی است.
[/]

عامل;904225 نوشت:
[="Tahoma"][="Blue"]سلام

وجود خارجی در فلسفه دو کاربرد دارد:
الف) به معنای عام که شامل وجود ذهنی هم می شود.
ب) به معنای خاص که در مقابل وجود ذهنی است.

[/]

سلام
خب منظور علامه جوادی و ملاصدرا از وجود خارجی در معاد کدام است؟
عام یا خاص؟
باتشکر

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

غریبه آشنا;904267 نوشت:
خب منظور علامه جوادی و ملاصدرا از وجود خارجی در معاد کدام است؟
عام یا خاص؟

ظاهر عبارات صدرا و علامه جوادی آملی خارجی بودن معاد در مقابل ذهنی است.
اما عبارتی که بنده در پست 28 خدمت شما عرض کردم برای این بود که صور ایجاد شده در ذهن نیز حظی خارجیت داشته و به نحوی واقعی است و با توهم صرف تفاوت عمده ای دارد.

[/]

عامل;902960 نوشت:
نکته ای که در این بحث اهمیت وافری دارد فرق گذاشتن بین ماده و بدن یا جسم است. ماده خصوصیاتی دارد که متعلق به عالم مادون است و از طرفی نمی توان گفت در عوالم بالا ماده هست ولی ابدی است و خصوصیاتش سلب شده، چرا که این سلب خواص ذاتی ماده که حرکت و افول و ... باشد، مساوی با نبود آنست. پس ماده در آن عوالم راه ندارد اما بدن را می توان بدون خواص مادی برای انسان تصور کرد.

سلام
با توجه به اینکه ماده در آخرت راه ندارد پس بدن اخروی هم ماده ندارد.در این صورت آیا می توانیم بگوییم که بدن مادی ما که
در خاک دفن میشه موقع قیامت این بدن مادی تبدیل به بدن اخروی با آثار و لوازم جهان آخرت میشه؟
اگر این طور باشد به نظر میاد باید قائل به انقلاب ذات شویم که در فلسفه محال است.
و اگر بدن اخروی را محصول نفس بدانیم یعنی نفس انسان آنرا می سازد پس دیگر چرا در قرآن صحبت از جمع شدن استخوان ها و سایر اجزای بدن مادی شده؟

[="Tahoma"][="Blue"]

صمیمی;904638 نوشت:
سلام
با توجه به اینکه ماده در آخرت راه ندارد پس بدن اخروی هم ماده ندارد.در این صورت آیا می توانیم بگوییم که بدن مادی ما که
در خاک دفن میشه موقع قیامت این بدن مادی تبدیل به بدن اخروی با آثار و لوازم جهان آخرت میشه؟
اگر این طور باشد به نظر میاد باید قائل به انقلاب ذات شویم که در فلسفه محال است.
و اگر بدن اخروی را محصول نفس بدانیم یعنی نفس انسان آنرا می سازد پس دیگر چرا در قرآن صحبت از جمع شدن استخوان ها و سایر اجزای بدن مادی شده؟

سلام علیکم
از نظر حکمت متعالیه بدن انسان در دنیا، برزخ و آخرت عینیت خود را حفظ می کند. یعنی این همانی در هر سه عالم صادق است.
اما آیا این همانی به معنای اینست که در هر سه نشئه بدن از یک جنس است؟
پاسخ منفی است.
در حرکت جوهری انسان از یک موجود مادی تبدیل به موجودی مجرد می شود و دائما در حال تغییر و تبدیل است. به عبارتی اگر بخواهیم تشبیه کنیم، انسان مانند شخصی است که چند لباس روی هم پوشیده و در هر عالم یک لباس را در می اورد و لباس زیرین مشخص می گردد.
در این مثال هویت انسان محفوظ است و البته هر بدن(لباس در مثال بالا) خاصیت مختص به عالم خود را دارد.
آیا این مساله انقلاب در ذات است؟
اولا انقلاب در ذات زمانی که شیء معدوم شده و بعدا موجود شود را شامل نمی شود. مثلا درخت بعد از مدتی خشک شده و تبدیل به هیزم شده و خاکستر می شود، بعدا هم در خاک جذب شده و تبدیل به چیز دیگری می شود... در این مثال تبدیل درخت زنده به خاکستر که دو ماهیت متفاوت اند، انقلاب در ذات نیست. انسانی که بدنش جذب خاک شده و دوباره زنده می شود نیز مانند این مثال، مصداق انقلاب در ذات نیست.
ثانیا با مبانی حکمت متعالیه که اصالت را به وجود داده است، انقلاب در ذات با اشتداد وجود حاصل می شود. اصولا بحث امتناع انقلاب در ذات محصول تفکر اصالت ماهیت است.
برای توضیح بیشتر ر.ک: http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8_%D8%B0%D8%A7%D8%AA

[/]

عامل;904616 نوشت:
[="Tahoma"][="Blue"]سلام

ظاهر عبارات صدرا و علامه جوادی آملی خارجی بودن معاد در مقابل ذهنی است.
اما عبارتی که بنده در پست 28 خدمت شما عرض کردم برای این بود که صور ایجاد شده در ذهن نیز حظی خارجیت داشته و به نحوی واقعی است و با توهم صرف تفاوت عمده ای دارد.

[/]

سلام
اما سخنان علامه حسن زاده آملی ناظر به شخصی بودن آخرت است

《چه بسا ممکن است صورتگری حقیقت عزرائیل درقوۀ خیال افرادمتفاوت باشداما حقیقت عزرائیل یک حقیقت واحده وبی نقص است که درتحت قابلیت قابل صورتگری می شود.البته این نکته مهم رانبایدفراموش کرد که درهردو صورت عزرائیل بیرون ازجان شخص نیست.به خاطر همین هم درهنگام احتضار جز محتضرهیچ کس در اطراف او متوجه ورودوحضورعزرائیل نمی شود.اگرهم شخص محتضر به اطرافیان اظهاروجودکسی راکندآنهااورادلداری می دهند وبه او می گویند:«نگران نباش حتماً خیال کرده ای»واین چه سخن شیرین ودرستی است زیرادرحقیقت همچنان که اطرافیان می گوینداوخیال می کندوقوۀ خیال اوصورتی رابرای اوتمثل داده است.وسرّ اینکه اطرافیان وجودآن صورت راانکار می کنند این است کع تمثل درصقع خود نفس او روی داده است.وهمچنین دیدن سگ وگرگ وأشکالی ازاین قبیل برای کسی که تب کرده نیز ازهمین قبیل است.》 منبع:سایت مشکات ولایت

سوال این است که برفرض که حقیقت عزراییل و فرشتگان چیز جدای از نفس ما نیستند..اما اعضای خانواده و دوستان حقیقتا خارج از نفس ما هستند...دیدار آنان بعد از مرگ با این فرض که معاد شخصی باشد چگونه میسر میشود؟

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

غریبه آشنا;904910 نوشت:
اما سخنان علامه حسن زاده آملی ناظر به شخصی بودن آخرت است

کلامی که از علامه نقل کردید مربوط به تمثل ملائک برای انسان در دنیا است، اتفاقا همین بحث در مورد تمثل حضرت جبرئیل(علیه السلام) برای رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز مطرح است.
فلاسفه در پاسخ به این سوال بحث ارتباط خیال متصل با خیال منفصل را مطرح کرده و معتقدند چون ملائک مجرد محض اند، تمثل انها در خیال انسان صورت می گیرد.
اما اینکه در آخرت همه چیز در خیال متصل محقق شود-با توجه به مطالب نقل شده از ملاصدرا و علامه جوادی- را نمی توان ملتزم شد.
[/]

عامل;904811 نوشت:
در حرکت جوهری انسان از یک موجود مادی تبدیل به موجودی مجرد می شود و دائما در حال تغییر و تبدیل است. به عبارتی اگر بخواهیم تشبیه کنیم، انسان مانند شخصی است که چند لباس روی هم پوشیده و در هر عالم یک لباس را در می اورد و لباس زیرین مشخص می گردد.

با سلام
با این اوصاف آیا الان که ما در دنیا زنده هستیم بدن برزخی و اخروی در هریک از ما وجود دارد؟
یا این ابدان پس از مرگ تحقق می یابند؟

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

صمیمی;905537 نوشت:
با این اوصاف آیا الان که ما در دنیا زنده هستیم بدن برزخی و اخروی در هریک از ما وجود دارد؟

برای روشن شدن مساله به این کلام علامه تهرانی توجه کنید:
صورت مثالی و برزخی که ما در نظر می گیریم همین الان با ما هست و اگر نباشد بدن ما حرکت نمی کند و از آن کاری بر نمی آید، ولیکن در داخل بدن نیست و جدا هم از بدن نیست. برای بعضی از افرادی که به دستورات شرعیه عمل می کنند و در راه سیر و سلوک و تهذیب نفس هستند، ممکن است مرگ اختیاری دست دهد و در حالی که زنده هستند هر وقت بخواهند بدن را بگذارند و صورت مثالی آنان از بدن خارج شود و برای بعضی ممکن است صورت مثالی را بگذارند و آن نفس مجرد از صورت بیرون آید و باز دوباره به صورت برگردد و مانند افراد معمولی دیگر، زنده شوند و به حرکت آیند.
بنابراین، گفتار بعضی که تصور کرده اند خداوند عزوجل یک صورت مثالی جدا از انسان برای انسان در عالم برزخ ایجاد کرده و انسان در وقتی که می میرد روحش خارج می شود و در آن بدن مثالی برزخی وارد می شود، صحیح نیست. قالب مثالی، خارج از حقیقت انسان نیست که خدا خلق کند و صورت در آن قالب حلول نماید و روح در آن قالب برود؛ صورت مثالی با انسان اتحاد و معیت دارد و خلع و لبس حاصل می شود. مثل اینکه انسان مثلا با لباسش یک نوع اتحادی دارد، لباس را می کند و می اندازد و سپس بر تن می پوشد، حقیقت انسان در قالبی خارج از خود فرو نمی رود و از قالبی خارج از خود خارج نمی گردد، صورت نیز در بدنی خارج از حقیقت خود داخل نمی شود و از بدنی خارج خود خارج نمی گردد؛ با این بدن است، یک نوع وحدت و معیت با این بدن دارد.
سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی جلد 2- صفحه 205-207
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]صدرالمتألهین بر این باور است که بدن برزخی، مرتبه عالی همین بدن دنیوی است که بعد از مرگ به همراه روح انسانی به جهان برزخ منتقل می‌گردد. دراین باره می‌نویسد:
باید دانست که انسان مرکب است از نفس و بدن، و این دو با وجود تفاوتی که از جهت مقام و منزلت دارند درعین حال به وجود واحد موجودند. به طوری که می‌توان گفت یک چیزند که دارای دو مرتبه و دو طرف وجودی می‌باشد. یک مرتبه آن تغیر و تبدیل دارد، فرسوده و فانی می‌گردد ولی این مرتبه جنبه فرعی انسان است نه جنبه اصلی او. مرتبه دیگر بدن که اصلی هم همان است ثابت و باقی است. هر چه نفس انسان در وجودش کامل‌تر شود بدن متصل به او نیز لطیف‌تر شفاف‌تر و اتصالش با نفس قوی‌تر و اتحاد آن دو شدیدتر می‌گردد. به گونه‌ای که وقتی به مرتبه وجود عقلی ارتقا یافت نفس و بدن به طور کامل یک حقیقت می‌شوند.( اسفار، ج 9، الجزء الثاني من السفر الرابع، فصل 4، ص 98)
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]مرحوم امام خمینی(ره) نیز در این رابطه می فرماید:
حاصل سخن این که همین جسم است که متبدل می‌شود، بدون این که شخصیتش به هم بخورد. چنین نیست که بعد از مرگ، ما را از جسم و بدن دنیوی خارج می‌کنند و به جسم و قالب مثالی که آن‌جا گذاشته شده داخل می‌کنند. نه، فی الواقع در تمام عوالم یک جسم و یک حقیقت و یک شخصیت مطرح است، که وقتی سیر کمالی طبیعی‌اش تمام شد، و وقتی که تمام قوای طبیعی‌اش به قوای برزخی تبدیل شد، جسم طبیعی به جسم برزخی تبدیل یافته، مستقل می‌گردد. کأنه پوست می‌اندازد و از غلاف قبلی بیرون می‌آید، بدون این که دیگر لازم باشد که آن پوسته و غلاف قبلی بدنش باشد، و لازم باشد که اعتنایی به این پوسته داشته باشد.(معاد از ديدگاه امام خمينى، ص 75)
[/]

عامل;905629 نوشت:
[="Tahoma"][="Blue"]مرحوم امام خمینی(ره) نیز در این رابطه می فرماید:
حاصل سخن این که همین جسم است که متبدل می‌شود، بدون این که شخصیتش به هم بخورد. چنین نیست که بعد از مرگ، ما را از جسم و بدن دنیوی خارج می‌کنند و به جسم و قالب مثالی که آن‌جا گذاشته شده داخل می‌کنند. نه، فی الواقع در تمام عوالم یک جسم و یک حقیقت و یک شخصیت مطرح است، که وقتی سیر کمالی طبیعی‌اش تمام شد، و وقتی که تمام قوای طبیعی‌اش به قوای برزخی تبدیل شد، جسم طبیعی به جسم برزخی تبدیل یافته، مستقل می‌گردد. کأنه پوست می‌اندازد و از غلاف قبلی بیرون می‌آید، بدون این که دیگر لازم باشد که آن پوسته و غلاف قبلی بدنش باشد، و لازم باشد که اعتنایی به این پوسته داشته باشد.(معاد از ديدگاه امام خمينى، ص 75)
[/]

سلام
اما هنوز ملاک نیاز به بدن مثالی را بیان نکرده اید
با توجه به اینکه رابطه بدن مثالی با نفس رابطه ابزاری نیست

و سخنانی که از جناب صدرا در مورد معاد عمومی آوردید..دوپهلو هستند
یه وجه آن این است که این معاد شخصی همگانی است نه اینکه معاد شخصی نیست

اگر برای نفوس جزیی یک نفس کلی تصور کنیم که همه به آن ملحق میشوند مشکل حل میشود؟ که از یه طرف شخصی است و از طرف دیگر عمومی..
یعنی اینکه بر اساس دنیا و هیولا ..نفوس و پدیده ها خارج از همند نه براساس اخرت و روح

در سخنان صدرا چنین چیزی پیدا میشود؟

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

غریبه آشنا;905702 نوشت:
هنوز ملاک نیاز به بدن مثالی را بیان نکرده اید

در خلال عبارات پیشین اشاره شد که:
اولا نفس به بدن علقه دارد و این علاقه را بعد از مرگ هم حفظ می کند.
ثانیا برخی از لذات و عذابهای اخروی به واسطه بدن به نفس منتقل می گردد.
علاوه بر این در آیات و روایات هم به وجود چنین بدنی بعد از مرگ اشاره شده است.

غریبه آشنا;905702 نوشت:
سخنانی که از جناب صدرا در مورد معاد عمومی آوردید..دوپهلو هستند

با توجه به این عبارات:
عامل;903811 نوشت:
قد مر أن مبناها على عدم الاطلاع بوجود عالم محسوس آخر معلق غير مادي فيه معاد هذه النفوس

عامل;903811 نوشت:
لو يراه أحد في المحشر يقول هذا فلان

عامل;903811 نوشت:
با استناد به آیه ای که مومنان بر روی تخت ها تکیه زده و با هم صحبت می کنند، شخصی بودن بهشت را نفی می کند.

می توان تا حدودی نظر او را مطابق قرآن و مخالف شخصی بودن معاد دانست. البته قبلا هم اشاره کردم که برخی عبارات او متمایل به عرفا است. در هر حال ملاک برای صحت دیدگاه دینی افراد تطابق آن با مفاد شریعت است.

غریبه آشنا;905702 نوشت:
اگر برای نفوس جزیی یک نفس کلی تصور کنیم که همه به آن ملحق میشوند مشکل حل میشود؟

این مطلب با تشخص افراد در آخرت که صدرا به آن تصریح می کند، سازگار نیست.
بهترین راهکار همان در نظر گرفتن مثال منفصل برای برزخ و عالم دیگری برای آخرت است. البته صدرا بدن آخرتی را هم مثالی معرفی می کند اما شدید تر نسبت به عالم مثال.

[/]

باسمه تعالی

سوال:
چه تفاوتهایی بین بدن برزخی و اخروی وجود داشته و با وجود بدن برزخی چه نیازی به بدن اخروی هست؟
ثانیا؛ آیا بهشت و جهنم شخصی و درونی است؟

پاسخ:
بدن اخروی، مرتبه کمال بدن دنیوی است که از لوازم نفس شمرده شده و محسوس به حواس ظاهری آخرتی است. این بدن بسیط و نورانی، فنا و مرگ نداشته، با اخلاق و ملکات نفوس تناسب دارد. هر چند این بدن همانند بدن دنیوی است اما فاقد برخی اوصاف آن مانند عنصری بودن است.
بدن برزخی همانطور که از روایات(1) برمی آید، همانند بدن دنیوی بوده و دارای خواص برزخ است؛ یعنی دارای شکل بوده ولی خواص ماده یعنی داشتن جرم، استعداد و ... را ندارد.
با توجه به تعریف بدن اخروی و برزخی، تفاوتهای این دو بدن روشن می گردد:
اولا؛ بدن برزخی با توجه به اینکه برخی آثار ماده را دارد، در حالی که بدن اخروی چنین نیست.
ثانیا؛ مطابق برخی آیات(2) بدن برزخی زمانمند خواهد بود، به خلاف بدن اخروی.
ثالثا؛ بدن برزخی فنا دارد، بر خلاف بدن اخروی.
البته این دو بدن از این نظر که ساخته و پرداخته اعمال انسان هستند، اشتراک دارند.

اما در رابطه با نیاز به بدن اخروی در آخرت، باید توجه داشت که عالم هستی دارای سه مرتبه مادی، برزخی و اخروی است. از طرفی همانطور که در قرآن اشاره شده(3) انسان دو مرگ را تجربه خواهد نمود، یکی قبل از ورود به برزخ و دیگری قبل از ورود به صحنه قیامت و آخرت. در هر نشئه ای که مرگ صورت می گیرد، بدن آن نشئه از بین رفته و روح در نشئه جدید به بدن جدید تعلق می گیرد. از آنجایی که هر کدام از این عوالم دارای شدت و ضعف بوده و خصوصیات مربوط به خود را دارند، نفس انسان در هر نشئه به بدنی خاص برای درک لذت و الم نیازمند است.
بنابراین مطلب، ضرورت تبدیل بدن انسان در عوالم مختلف روشن می شود، چرا که:
اولا؛ بعد از هر عالمی برای انسان مرگ رخ داده و دو عالم دنیا و برزخ در زمانی خاتمه پیدا می کنند، بنابراین بدن دنیوی و برزخی انسان در همان عوالم خواهد ماند.
ثانیا؛ هر عالمی اقضائات مختص به خود را دارد و هر عالمی بدن متناسب با خود را می طلبد. لذا برای درک کامل لذات و آلام برزخی و اخروی، انسان نیاز به بدن خاصی دارد. به عبارتی تکامل و ارتقاء انسان مقتضی بدنی متناسب با درجه و مرتبه متکامل روح است. صدر المتالهین در این رابطه می گوید: هر چه نفس انسان در وجودش کامل‌تر شود بدن متصل به او نیز لطیف‌تر شفاف‌تر و اتصالش با نفس قوی‌تر و اتحاد آن دو شدیدتر می‌گردد. به گونه‌ای که وقتی به مرتبه وجود عقلی ارتقا یافت نفس و بدن به طور کامل یک حقیقت می‌شوند.(4)

در رابطه با شخصی بودن بهشت و جهنم نیز دو دیدگاه متفاوت وجود دارد.
طبق دیدگاه غالب دانشمندان مسلمان(5) که مطابق با ایات قرآن و روایات اهل بیت(علیهم السلام) است، بهشت و جهنم وجود خارجی داشته و صرفا داخل در نفس انسان(معاد شخصی) نیست. هر چند انسان لذت ها و ناراحتی هایی را نیز درون نفس دارد چه در این دنیا و چه در آخرت. قرآن جهنّم را موجودي خارجي معرفی می کند كه در قيامت آن را مي‌آورند: «وجي‏ءَ يَومَئِذٍ بِجَهَنَّم».(6)
در مقابل دیدگاه مشهور، برخی فلاسفه و عرفا قرار دارند که بهشت و جهنم را ساخته و پرداخته نفس می دانند، بنابر این دیدگاه، برزخ انسان نیز شخصی خواهد بود؛ یعنی لذت و الم انسان درون اوست و عذاب بیرونی یا لذت بیرونی وجود نخواهد داشت.


[/HR]1. از اما مصادق(علیه السلام) سوال شد که روح میت پس از مرگ او کجا می رود؟ حضرت فرمود: روح او از جسدش به بدنی مانند بدن دنیوی او انتقال داده می شود. مجلسی، بحار الانوار، ج6، ص253. حضرت(علیه السلام) در روایت دیگری می فرماید: روح میت به قالبی همانند قالب دنیایی اش منتقل شده و در برزخ نیز همانند دنیا می خورند و می آشامند. همان، ص299.
2. النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ(غافر،46)؛آتش را صبح و شب بر آنها عرضه مى‏ دارند و در روز قيامت فرمان داده شود: آل فرعون را به سخت‏ ترين عذاب وارد جهنّم كنيد.
3. سوره بقره، آیه28؛ سوره حج، آیه66؛ سوره جاثیة، آیه26.
4. ملاصدرا، اسفار، ج 9، الجزء الثاني من السفر الرابع، فصل 4، ص 98.
5. ر.ک: صدرا، مفاتیح الغیب؛سید محمد حسینی تهرانی، معادشناسی، ج2؛ معاد از ديدگاه امام خمينى؛ جوادی آملی، معاد در قرآن.
6. سوره فجر، آیه 23.

موضوع قفل شده است