جمع بندی کیفیت ابداع در مورد خلقت خداوند

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کیفیت ابداع در مورد خلقت خداوند

با سلام. در یکی از بحثهای که در این سایت راجع به خلقت از هیچ شده بود ، استاد صدیق در جواب شخصی که گفته بود اگر خلقت از هیچ محال هست خدا چگونه خلق کرده فرمده بودند که خداوند ابداع کرده نه اینکه چیزی رو از عدم به وجود بیاورد. من دو سوال دارم اول اینکه وقتی میگوییم خدا ابداع کرده بعنی چیزی که سابقا عدم بوده رو خدا به وجود آورده آیا ایندبه معنی ای هست که خدا عدم رو به چیزی تبدیل کرده؟ این امر که محال است؟ دوم اینکه اگر خداوند ابداع کرده آیا میشود همین ابداع خود به خود صورت بگیرد بدون نیاز به خدا ؟ و بدن اینکه از عدم چیزی خلق شود؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

Tanin beygi;901072 نوشت:
من دو سوال دارم اول اینکه وقتی میگوییم خدا ابداع کرده بعنی چیزی که سابقا عدم بوده رو خدا به وجود آورده آیا ایندبه معنی ای هست که خدا عدم رو به چیزی تبدیل کرده؟ این امر که محال است؟

با عرض سلام و ادب
ابداع در اصطلاح فلسفی عبارت است از نوعی ایجاد و خلق کردن به صورتی که وجود آن موجود ابداع شده، مسبوق به ماده و زمان نباشد(1)
به بیانی دیگر، موجودی که ابداع میشود از ازل بوده است و ماده نیز نداشته است.
برخلاف موجودات حادث که مسبوق به ماده و مدت است.
واژه ابداع با خلق و احداث تفاوت دارد:
ابداع در مواردی به کار میرود که آن موجود، وجودش مسبوق به عدم نیست و این موجودات را مُبدَعات میگویند و آن موجوداتی که وجودشان مسبوق به عدم باشد و زمانی را بتوان در نظر گرفت که آن موجود در آن زمان نباشد، احداث و خلق صورت گرفته است و آن موجودات را مُحدَثات میگویند.(2)

باتوجه به این تعریف مشخص میشود که:
مبدعات موجوداتی هستند که قبل زمانی برای آنان تصور ندارد که نبوده باشند. به عبارت دیگر این موجودات، ازلی هستند و قدیم زمانی.
و این تصور که در ابداع، "موجودی به وجود می آید که سابقه عدم زمانی دارد" باطل است.
البته عدم زمانی برای این دسته از موجودات که واجب الوجود نیستند ملازم است با فقر ذاتی وفقر وجودی یا به عبارت حدوث ذاتی.(3)

ــــــــــ
1. فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج1، ص28(نرم افزار حکمت اسلامی)
2. ابن‌سینا، التعلیقات‌، ص ۱۷۶،( به‌ کوشش‌ عبدالرحمن‌ بدوی‌، کویت‌، ۱۹۷۸م‌.)
3. ر.ک: محمد بن‌ ابراهیم‌ صدرالدین‌ شیرازی‌، الاسفار الاربعه، ج ۳، ص۲۴۵،( تهران‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۳م‌.)

[=microsoft sans serif]

Tanin beygi;901072 نوشت:
اول اینکه وقتی میگوییم خدا ابداع کرده بعنی چیزی که سابقا عدم بوده رو خدا به وجود آورده آیا ایندبه معنی ای هست که خدا عدم رو به چیزی تبدیل کرده؟ این امر که محال است؟

اولا: باتوجه به مقدمه بالا مشخص میشود که در ابداع، موجود ابداع شده، سابقه عدمی ندارد.
بنابراین این تصور که:
Tanin beygi;901072 نوشت:
دا ابداع کرده بعنی چیزی که سابقا عدم بوده رو خدا به وجود آورده

نادرست است.

اما نکته دوم این مطلب که گفته شد:

Tanin beygi;901072 نوشت:
آیا ایندبه معنی ای هست که خدا عدم رو به چیزی تبدیل کرده؟

این مطلب نیز نادرست است.
برفرض معنای ابداع این باشد که خداوند در ابداع، چیزی که سابقه عدم دارد را به وجود بیاورد(که این تصور در ابداع باطل است)، هیچ ملازمه ای میان این و تبدیل عدم به وجود نیست.
زیرا این فرض که خداوند چیزی که سابقه عدم دارد را به وجود بیاورد در مسئله حدوث و خلقت صادق است. در خلقت، برخلاف ابداع چیزی که قبلا نبوده است به وجود می آید.
اما این فرض به معنای آن نیست که عدم آن تبدیل به وجود شود.
زیرا عدم که اصلا چیزی نیست تا بخواهد تبدیل به چیزی شود.
بلکه این بدان معناست که چیزی که قبلا نبوده است الان موجود شده است.
در خلقت که تصویر صحیح این فرض است، این مسئله بدین صورت است:
ماده ای که قبلا صورت دیگری داشته است به اراده الهی، صورت جدیدی میگیرد و به واسطه همین صورت جدید، خلق میشود.
مثلا در خلقت حضرت آدم(ع)، خداوند خاک را تغییر شکل داد و صورتی جدید به او داد و با نفسی که به او داد، انسان را ایجاد و خلق کرد.
بنابراین، در این خلقت و ایجاد، عدم تبدیل به وجود نشده است، بلکه صورتی که نبوده است ایجاد شده است.
پس عدم تبدیل نشده است بلکه وجود صورت جای عدم آنرا گرفته است.
البته این تعبیر مسامحی است چون عدم که چیزی نیست تا وجود بخواهد جای آنرا بگیرد.
به هر حال معنا روشن است.

[=microsoft sans serif]اما در مورد سوال دوم:

Tanin beygi;901072 نوشت:
دوم اینکه اگر خداوند ابداع کرده آیا میشود همین ابداع خود به خود صورت بگیرد بدون نیاز به خدا ؟ و بدن اینکه از عدم چیزی خلق شود؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.

همانطور که در برهان وجوب و امکان بیان شده است ، موجودات عالم بر دو دسته ممکن الوجود و واجب الوجود هستند.
ممکن الوجود موجودی است که وقتی بدون توجه به علتشان به آنها نگاه میکنیم(یعنی به خودی خود)، نه اینطور هستند که حتما باید باشند و نه اینطور که حتما و ضرورتا نباید باشند.
واجب الوجود نیز موجودی است که ضرورتا باید باشد. در نتیجه نمیتواند نباشد.(4)

لازمه این دو تعریف این است که
موجود ممکن الوجود نیاز به علت دارد و اگر علتی نباشد، این موجود نیز محقق نمیشود.
موجود واجب الوجود بذاته موجود است و وجودش علت نداردو اصلا فرض علت برای آن امکان ندارد.

موجود ممکن الوجود نیز بر اساس نحوه تحققش بر دو دسته کلی است:
یا به وجود آمدنش به نحو ابداعی است: یعنی ابتدای زمانی ندارد یا به تعبیری ازلی است.
یا به وجود آمدنش به نحو خَلقی است: یعنی ابتدای زمانی دارد یا به تعبیری حادث زمانی است.

بنابراین، هر دو دسته این موجودات، از آنجا که ممکن الوجود هستند، نیاز به علت دارند و بدون علت، امکان تحقق ندارند.
دلیلش نیز این است که:
اگر موجود مبدَعی بدون علت محقق شود، یعنی نیازی به علت ندارد.
موجودی که نیاز به علت ندارد، واجب الوجود است.
مبدَعات از جمله موجودات ممکن الوجود هستند.(ممکن الوجود= مبدَع و غیر مبدَع)
بنابراین
این فرض که موجود مبدَعی بدون علت محقق شود، خلف فرض مبدَع بودنش است. و خلف، بازگشت به تناقض دارد.
علاوه بر اینکه
مستلزم آن است که موجودی که برای تحقق نیاز به علت دارد، بدون علت محقق شود و این اجتماع نقیضین است.

پس موجودات مبدَع نمیتوانند به خودی خود محقق شوند.

ــــــــــــ
4. نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، مرحله 4، فصل 1و3

[="Tahoma"][="Navy"]

Tanin beygi;901072 نوشت:
با سلام. در یکی از بحثهای که در این سایت راجع به خلقت از هیچ شده بود ، استاد صدیق در جواب شخصی که گفته بود اگر خلقت از هیچ محال هست خدا چگونه خلق کرده فرمده بودند که خداوند ابداع کرده نه اینکه چیزی رو از عدم به وجود بیاورد. من دو سوال دارم اول اینکه وقتی میگوییم خدا ابداع کرده بعنی چیزی که سابقا عدم بوده رو خدا به وجود آورده آیا ایندبه معنی ای هست که خدا عدم رو به چیزی تبدیل کرده؟ این امر که محال است؟ دوم اینکه اگر خداوند ابداع کرده آیا میشود همین ابداع خود به خود صورت بگیرد بدون نیاز به خدا ؟ و بدن اینکه از عدم چیزی خلق شود؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.

سلام
منظور از ابداع ،خلقت بدون سابقه در این نشاه است نه تمام عوالم چه اینکه به هرحال هرچیزی در علم الهی سابقه دارد و باید در مراتب وجود تنزل یابد پس ابداع مربوط به این نشاه است
یا علیم[/]

[=microsoft sans serif]پرسش:
در مورد کیفیت ابداع خداوند، سوالی دارم. وقتی میگوییم خدا ابداع کرده بعنی چیزی که سابقا عدم بوده رو خدا به وجود آورده آیا ایندبه معنی ای هست که خدا عدم رو به چیزی تبدیل کرده؟ این امر که محال است؟ و آیا در ابداع خداوند عدم را به چیزی تبدیل کرده است؟

با عرض سلام و ادب
ابداع در اصطلاح فلسفی عبارت است از نوعی ایجاد و خلق کردن به صورتی که وجود آن موجود ابداع شده، مسبوق به ماده و زمان نباشد(1)
به بیانی دیگر، موجودی که ابداع میشود از ازل بوده است و ماده نیز نداشته است.
برخلاف موجودات حادث که مسبوق به ماده و مدت است.
واژه ابداع با خلق و احداث تفاوت دارد:
ابداع در مواردی به کار میرود که آن موجود، وجودش مسبوق به عدم نیست و این موجودات را مُبدَعات میگویند و آن موجوداتی که وجودشان مسبوق به عدم باشد و زمانی را بتوان در نظر گرفت که آن موجود در آن زمان نباشد، احداث و خلق صورت گرفته است و آن موجودات را مُحدَثات میگویند.(2)

باتوجه به این تعریف مشخص میشود که:
مبدعات موجوداتی هستند که قبل زمانی برای آنان تصور ندارد که نبوده باشند. به عبارت دیگر این موجودات، ازلی هستند و قدیم زمانی.
و این تصور که در ابداع، "موجودی به وجود می آید که سابقه عدم زمانی دارد" باطل است.
البته عدم زمانی برای این دسته از موجودات که واجب الوجود نیستند ملازم است با فقر ذاتی وفقر وجودی یا به عبارت حدوث ذاتی.(3)

ادامه سوال نیز پاسخش منفی است.
برفرض معنای ابداع این باشد که خداوند در ابداع، چیزی که سابقه عدم دارد را به وجود بیاورد(که این تصور در ابداع باطل است)، هیچ ملازمه ای میان این و تبدیل عدم به وجود نیست.
زیرا این فرض که خداوند چیزی که سابقه عدم دارد را به وجود بیاورد در مسئله حدوث و خلقت صادق است. در خلقت، برخلاف ابداع چیزی که قبلا نبوده است به وجود می آید.
اما این فرض به معنای آن نیست که عدم آن تبدیل به وجود شود.
زیرا عدم که اصلا چیزی نیست تا بخواهد تبدیل به چیزی شود. و اصولا عدم و وجود متناقضین هستند و قابل تبدیل به یکدیگر نیستند.

بلکه این بدان معناست که چیزی که قبلا نبوده است الان موجود شده است.
در خلقت که تصویر صحیح این فرض است، این مسئله بدین صورت است:
ماده ای که قبلا صورت دیگری داشته است به اراده الهی، صورت جدیدی میگیرد و به واسطه همین صورت جدید، خلق میشود.
مثلا در خلقت حضرت آدم(ع)، خداوند خاک را تغییر شکل داد و صورتی جدید به او داد و با نفسی که به او داد، انسان را ایجاد و خلق کرد.
بنابراین، در این خلقت و ایجاد، عدم تبدیل به وجود نشده است، بلکه صورتی که نبوده است ایجاد شده است.
پس عدم تبدیل نشده است بلکه وجود صورت جای عدم آنرا گرفته است.
البته این تعبیر مسامحی است چون عدم که چیزی نیست تا وجود بخواهد جای آنرا بگیرد.
به هر حال معنا روشن است.

موفق باشید.
ــــــــــ
1. فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج1، ص28(نرم افزار حکمت اسلامی)
2. ابن‌سینا، التعلیقات‌، ص ۱۷۶،( به‌ کوشش‌ عبدالرحمن‌ بدوی‌، کویت‌، ۱۹۷۸م‌.)
3. ر.ک: محمد بن‌ ابراهیم‌ صدرالدین‌ شیرازی‌، الاسفار الاربعه، ج ۳، ص۲۴۵،( تهران‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۳م‌.)

[=microsoft sans serif]پرسش:
در مورد ابداع خداوند سوال این است که اگر خداوند ابداع کرده آیا میشود همین ابداع خود به خود صورت بگیرد بدون نیاز به خدا ؟ و بدن اینکه از عدم چیزی خلق شود؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.

پاسخ:
باسلام و عرض ادب
همانطور که در برهان وجوب و امکان بیان شده است ، موجودات عالم بر دو دسته ممکن الوجود و واجب الوجود هستند.
ممکن الوجود موجودی است که وقتی بدون توجه به علتشان به آنها نگاه میکنیم(یعنی به خودی خود)، نه اینطور هستند که حتما باید باشند و نه اینطور که حتما و ضرورتا نباید باشند.
واجب الوجود نیز موجودی است که ضرورتا باید باشد. در نتیجه نمیتواند نباشد.(1)

لازمه این دو تعریف این است که
موجود ممکن الوجود نیاز به علت دارد و اگر علتی نباشد، این موجود نیز محقق نمیشود.
موجود واجب الوجود بذاته موجود است و وجودش علت نداردو اصلا فرض علت برای آن امکان ندارد.

موجود ممکن الوجود نیز بر اساس نحوه تحققش بر دو دسته کلی است:
یا به وجود آمدنش به نحو ابداعی است: یعنی ابتدای زمانی ندارد یا به تعبیری ازلی است.
یا به وجود آمدنش به نحو خَلقی است: یعنی ابتدای زمانی دارد یا به تعبیری حادث زمانی است.

بنابراین، هر دو دسته این موجودات، از آنجا که ممکن الوجود هستند، نیاز به علت دارند و بدون علت، امکان تحقق ندارند.
دلیلش نیز این است که:
اگر موجود مبدَعی بدون علت محقق شود، یعنی نیازی به علت ندارد.
موجودی که نیاز به علت ندارد، واجب الوجود است.
مبدَعات از جمله موجودات ممکن الوجود هستند.(ممکن الوجود= مبدَع و غیر مبدَع)
بنابراین
این فرض که موجود مبدَعی بدون علت محقق شود، خلف فرض مبدَع بودنش است. و خلف، بازگشت به تناقض دارد.
علاوه بر اینکه
مستلزم آن است که موجودی که برای تحقق نیاز به علت دارد، بدون علت محقق شود و این اجتماع نقیضین است.

پس موجودات مبدَع نمیتوانند به خودی خود محقق شوند.

ــــــــــــ
1. نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، مرحله 4، فصل 1و3(قم، نشر اسلامی، 1422)

موضوع قفل شده است