احساس گناه به خاطر یک تصمیم

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
احساس گناه به خاطر یک تصمیم

سلام خسته نباشید .
من توی یه شرکت که بابام و دو عموم با هم شریک هستن کار می کنم . البته به همراه من سه پسر عموی دیگم به همراه یه فامیل نسبتا دور که تقریبا همسن ماست (تقریبا 25 سال ) اینجا کار می کنن .
تقریبا 5 ماه پیش بود که دختری رو به عنوان منشی عمو هام استخدام کردن در ظاهر دختر خوب و متشخصی بود بعد از دو , سه ماه متاسفانه متوجه شدیم همون اوایل پسر عموم ازش خواستگاری کرده و اون در ابتدا قبول کرده و پسر عموم هرچی پول داشته خرج دختره کرده چیزی حدود 3.5 میلیون و در آخر دختره گفته نمی خوامت و تمام .
البته باید ذکر کنم ایشون ظاهرا نامزد داشتن و همزمان به برقراری ارتباط با پسر عموم اقدام کردن و گویا نامزدش سر همین جریان سکته کرد و مرد . این مطلب رو همه فهمیدن منتها این دختره خیلی دو رو تشریف داشتن و شدیدا اعتماد پدر و دو عموم رو جلب کرده بودن به حدی که پدرم و عموهام گفتن مشکل از پسر عموی من بوده
بعد این جریان دختره شروع به ارتباط مشابه با پسر عموم با فامیل دورمون کرد و نزدیک 1.5 میلیون پول ازش گرفت و هنوز که هنوز پول بر نگشته نهایتا اونم به سرنوشت به پسر عموم دچار شده .
پسر عموم خیلی عصبی هست و این فامیل دورمون هم الان حالت های افسردگی داره و حتی یه حالت هایی از سکته رو گذرونده (اومدن لخته های شدید از بینی ),
بعد این جریان شروع به ایجاد ارتباط با خود من کرد (اون زمان هیچکدوم این جریان هارو نمیدونستم ) و وقیحانه می گفت تو دوست من هستی و شکر خدا بعد دو سه روز پسر عمو هام جریان و به من توضیح دادن و من درگیر نشده کشیدم کنار , بعد ها حتی شخصا متوجه ایجاد ارتباط ایشون با مشتری ها شدم که البته به پدرم توضیح دادم و اون گفت مسائل شخصی مردم به ما ربط نداره :-o .

خلاصه همین چند روز قبل بود که دیدم متاسفانه می خواد عمو هام رو هم درگیر کنه و نهایتا من سر یه کنتاکتی از گوشش گرفتم و پرتش کردم بیرون ولی دوباره عموم تماس گرفت و اونو به زور برگردوند خلاصه من که دیدم مثل اینکه دختره خیلی زرنگ تشریف دارن و دیدم که به علت حمایت های شدید پدرم و عموم نمیتونیم بیرون بندازیمش نهایتا این فکر به سرم زد که از طریق خود دختره اقدام کنم اینطور که شماره پدر مادره دختره رو از مدارک پیدا کردم و دادم زن عموم زنگ زد به مادرش همه چیو توضیح داد ایشون شوکه شده گفتن میان شرکت و از نزدیک باید اثبات کنیم مطالبو .
ما هم با پسر عموم مادرش و پدرش و اون فامیل دورمون وارد شرکت شدیم و دیدیم مادرشون حضور دارن متاسفانه عموم اونجا بودن و به محض ورود ما هم روی زنش در حضور دختره و مادرش دست بلند کرد هم روی برادر بزرگترش دست بلند کرد و هم با من درگیر شد و فهش ناموسی داد که البته سر همین توهین رفتم از دادگاه شکایت تنظیم کردم و می خواستم بکشمش کلانتری البته منصرف شدم .
مادره وقتی شرایطو دید دست دختره رو گرفت و بردش بیرون و بالاخره تونستیم بندازیمش بیرون ولی متاسفانه دعوای شدیدی توی فامیل افتاده و تموم نمیشه
من هم کارم رو از دست دادم و همین طور فامیلمون .
یه احساس گناهی تو خودم دارم.
به نظرتون کاری که انجام دادم درست بوده ؟ به نظرتون چیکار کنم ؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

ali.emp;901039 نوشت:
سلام خسته نباشید .
من توی یه شرکت که بابام و دو عموم با هم شریک هستن کار می کنم . البته به همراه من سه پسر عموی دیگم به همراه یه فامیل نسبتا دور که تقریبا همسن ماست (تقریبا 25 سال ) اینجا کار می کنن .
تقریبا 5 ماه پیش بود که دختری رو به عنوان منشی عمو هام استخدام کردن در ظاهر دختر خوب و متشخصی بود بعد از دو , سه ماه متاسفانه متوجه شدیم همون اوایل پسر عموم ازش خواستگاری کرده و اون در ابتدا قبول کرده و پسر عموم هرچی پول داشته خرج دختره کرده چیزی حدود 3.5 میلیون و در آخر دختره گفته نمی خوامت و تمام .
البته باید ذکر کنم ایشون ظاهرا نامزد داشتن و همزمان به برقراری ارتباط با پسر عموم اقدام کردن و گویا نامزدش سر همین جریان سکته کرد و مرد . این مطلب رو همه فهمیدن منتها این دختره خیلی دو رو تشریف داشتن و شدیدا اعتماد پدر و دو عموم رو جلب کرده بودن به حدی که پدرم و عموهام گفتن مشکل از پسر عموی من بوده
بعد این جریان دختره شروع به ارتباط مشابه با پسر عموم با فامیل دورمون کرد و نزدیک 1.5 میلیون پول ازش گرفت و هنوز که هنوز پول بر نگشته نهایتا اونم به سرنوشت به پسر عموم دچار شده .
پسر عموم خیلی عصبی هست و این فامیل دورمون هم الان حالت های افسردگی داره و حتی یه حالت هایی از سکته رو گذرونده (اومدن لخته های شدید از بینی ),
بعد این جریان شروع به ایجاد ارتباط با خود من کرد (اون زمان هیچکدوم این جریان هارو نمیدونستم ) و وقیحانه می گفت تو دوست من هستی و شکر خدا بعد دو سه روز پسر عمو هام جریان و به من توضیح دادن و من درگیر نشده کشیدم کنار , بعد ها حتی شخصا متوجه ایجاد ارتباط ایشون با مشتری ها شدم که البته به پدرم توضیح دادم و اون گفت مسائل شخصی مردم به ما ربط نداره .

خلاصه همین چند روز قبل بود که دیدم متاسفانه می خواد عمو هام رو هم درگیر کنه و نهایتا من سر یه کنتاکتی از گوشش گرفتم و پرتش کردم بیرون ولی دوباره عموم تماس گرفت و اونو به زور برگردوند خلاصه من که دیدم مثل اینکه دختره خیلی زرنگ تشریف دارن و دیدم که به علت حمایت های شدید پدرم و عموم نمیتونیم بیرون بندازیمش نهایتا این فکر به سرم زد که از طریق خود دختره اقدام کنم اینطور که شماره پدر مادره دختره رو از مدارک پیدا کردم و دادم زن عموم زنگ زد به مادرش همه چیو توضیح داد ایشون شوکه شده گفتن میان شرکت و از نزدیک باید اثبات کنیم مطالبو .
ما هم با پسر عموم مادرش و پدرش و اون فامیل دورمون وارد شرکت شدیم و دیدیم مادرشون حضور دارن متاسفانه عموم اونجا بودن و به محض ورود ما هم روی زنش در حضور دختره و مادرش دست بلند کرد هم روی برادر بزرگترش دست بلند کرد و هم با من درگیر شد و فهش ناموسی داد که البته سر همین توهین رفتم از دادگاه شکایت تنظیم کردم و می خواستم بکشمش کلانتری البته منصرف شدم .
مادره وقتی شرایطو دید دست دختره رو گرفت و بردش بیرون و بالاخره تونستیم بندازیمش بیرون ولی متاسفانه دعوای شدیدی توی فامیل افتاده و تموم نمیشه
من هم کارم رو از دست دادم و همین طور فامیلمون .
یه احساس گناهی تو خودم دارم.

با عرض سلام و ادب خدمت شما برادر گرامی و همه اسک دینی های عزیز
واقعا اتفاق نامناسبی رخ داده است و واقعا متاسفم آن گونه که متوجه شدم الان این مسئله سبب اختلاف بین پدرتون و و شما و عمو و همچنین بین عمو و زن عمو شده است و...
البته هدف شما که اصلاح محیط کار بوده درست بوده است ولی راه شما صحیح نبوده است ای کاش قبل هر کاری مشورت می کردی و...
هر چند دیگه گذشته و حسرت و ناراحتی سودی ندارد

ali.emp;901039 نوشت:
به نظرتون کاری که انجام دادم درست بوده ؟

همچنانکه گفتم قطعا هدف شما درست بوده ولی راه شما نه
شما باید ابتدا عواقب کار خود روحیات پدر و عموها و...را بررسی می کردی و سپس دست به اقدام می زدی

ali.emp;901039 نوشت:
به نظرتون چیکار کنم ؟

سعی کنید که روابط را اصلاح نمایید

  1. با عمو و پدر تون صحبت نمایید
  2. می توانید از واسطه ای که مود قبول دو طرف می باشد نیز استفاده نمایید
  3. ببینید در چه زمانی روح و روانی آرام و متواضع دارند اقدام در آن موقع بهتر جواب می دهد .
البته هر اقدامی منوط به در نظر گرفتن شرایط و روحیات طرف مقابل می باشد

ادامه دارد ....
دوستان عزیز اگر نظری دارند ارائه نمایند

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

سلام .
من فکر میکنم که عموهاتون موضوع رو میدونند ... و نیازی به توضیح دادن به ایشون نباشه ...
برخی اونقدر جاذبه دارند که هرچقدر هم دیگران در موردش به درستی یا به صورت کذب دروغ بگن تاثیری نداره .

به نظره من فکر نکنین که با بیان حقیقت میتونین پرده ای رو از جلویه چشمان عموهاتون کنار بزنین ... بعضی ها دلربایی رو خوب بلدن .

باید وایسین ...
مهر و محبت ایشون زیر دهان عموهاتون هم رفته ... فکر میکنم باید یک سالی وایسین و بعد از اون توضیح بهشون بدین ...
و اونوقت عموهاتون ... با اینکه موضوع رو میدونستند ... آهان ... آهان میکنند ...

و یه مساله دیگه ...
مدیری که برای خودش شرکت میزنه ... شرکتش رو تخت پادشهای خودش میدونه ... شما اجازه نداشتین در حضور ایشون و بدون اجازه ایشون چنین کاری رو بکنین ...

در نهایت بد کاری هم کردین که آبرویه دختره رو جلویه مادرش بردین ... این به نظره من کاره درستی نیست .
باید جلسه ای 3 تا پسرعموها میزاشتین ... دختره رو هم دعوت میکردین و بهش میگفتین خودت استعفا بده و برو وگرنه شرایط برات بدتر میشه ...
و ...

در نهایت به نظرم الان کاری نمیتونین بکنین ... باید بذارین به مرور زمان مهر ایشون از دله عموهاتون بیرون بره .

[="Times New Roman"][="Black"]

ali.emp;901039 نوشت:

یه احساس گناهی تو خودم دارم.
به نظرتون کاری که انجام دادم درست بوده ؟ به نظرتون چیکار کنم ؟

من اگر جای شما بودم اصلا و ابدا احساس گناه نمی کردم ، خیلی هم کار خوبی کردی ،

ولی من اگر جای شما بودم از روش های بهتری استفاده می کردم و کاری می کردم دمشو بزاره روی کولش و بره.

اونهایی هم که دختره ازشون سوء استفاده کرد حقشون بود ، چون ناراحتیشون بخاطر اینه که تیغ خوردن وگرنه مشکلی با دوستی با دختره نداشتن.

مطمئنم که هم عمو و هم پدر شما این قضیه رو می دونن و احتمال خیلی زیاد دختره سرویس خاصی بهشون می داده که اینجوری حمایت میکردن

وگرنه کسی که به برادر زاده اش فحش ناموس میده بویی از انسانیت و جوانمردی نبرده که دلش واسه دختر مردم بسوزه.[/]

[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم

به این کار شما میگن فتنه انگیزی(البته در مقام شماتت نیستم،صرفا میخوام متوجه عملتون بشید)
شما این کار را نه برای اصلاح،بلکه از روی حس حسادت و انتقام انجام دادید و در واقع خواستید جگر خودتان را خنک کنید...
استغفار کنید...
_چند خانواده را بهم ریختید
_کشف سر کردید
_آبرو ریزی راه انداختید
_باعث شدید زن عموتون کتک بخورد
و.....
با همه این احوال از رحمت خدا نا امید نشید و استغفار کنید و سعی کنید جبران کنید..
شما در اون شرایط هیچ تکلیفی نداشتید،جز یک کلام تذکر به صاحب شرکت..عمو این خانم داره این کار رو میکنه..تمام!
در نهایت تحملش سخت بود براتون شرکت رو ترک میکردید..
الان هم که کار به اینجا رسیده،مراقب باشید خرابتر نکنید..بدون استاد اخلاق هم دیگه قدم از قدم بر ندارید..
هلک من لیس له حکیما یرشده....
هلاک شد آنکس که راهنمای حکیم نداشت...

میتونستی بهتر اقدام کنی.یه خورده سیاست داشته باشی.من میگم عموهاتم رابطه داشتن بادختره.یا اگه باباتم طرف دختره بود اونم همینطور.
الانمازراه قانونی پیش برو یا از راه پسزعموهات که با باباشون صحبت کنن.تو هم با پدرت.

عجب دختری :khandeh!:

من جات بودم رابطه رو با دختره قطع نمیکردم یَک بلایی سرش می آوردم که خودش بره خودکشی کنه b-)

mohsen1990;903299 نوشت:
میتونستی بهتر اقدام کنی.یه خورده سیاست داشته باشی.من میگم عموهاتم رابطه داشتن بادختره.یا اگه باباتم طرف دختره بود اونم همینطور.
الانمازراه قانونی پیش برو یا از راه پسزعموهات که با باباشون صحبت کنن.تو هم با پدرت.

احتمالا دختره میخواسته با تیرکمون عشقش یکی از عمو ها یا پدره ایشون رو نشونه بگیره ... تیره عشقش اشتباهی خورده به پسرعموها ...

یادش بخیر یه بار تو ماشین نشسته بودم .
پشت سریم به بقل دستیش گفت ... چیه همش میای خونه ما ... عاشقه داداشم شدی ...
اونم گفت : نه ... برای بابات دون پاشیدم ...

مارینر;903312 نوشت:
احتمالا دختره میخواسته با تیرکمون عشقش یکی از عمو ها یا پدره ایشون رو نشونه بگیره ... تیره عشقش اشتباهی خورده به پسرعموها ...

یادش بخیر یه بار تو ماشین نشسته بودم .
پشت سریم به بقل دستیش گفت ... چیه همش میای خونه ما ... عاشقه داداشم شدی ...
اونم گفت : نه ... برای بابات دون پاشیدم ...

سلام
باید برای چنین اوضاع مملکت تاسف خورد . و گریه کرد !
که چه بر سر اخلاقیات و حیا و پا کدامنی و عفت بخشی از این مردم آمده !
عاقبت چه خواهد شد خدا عالم است !

با سلام خدمت عزیران
کاربر محترم در اینکه شما اشتباه کردین شکی نیست، به نظر دچار گناه هم شدین، و الله اعلم.
اینکه آدم برای کسی جهت آشنایی پول خرج کنه ملاک محکمی برای جواب مثبت برای ازدواج نیست. توضیحات شما قصد اصلی دختره مشخص نمی کنه، هر چند معمولا انسان ناخود آگاه چند هدف ممکنه دنبال کنه، این حانم هم ممکنه اینجوری بوده باشه
برای بهتر شدن روابط چند توصیه براتون دارم
1- صبر کردن
2- معذرت خواهی شما از عموها و یادآوری ایام خوش قبل ورود این خانم
3- اتحاد با پسرعموها و ارائه مدارکی مبنی بر قصد نامطلوب این خانم
4- تقویت روابط جاری ها (مادراتون)
5- عدم یادآوری مداوم این اتفاق در حضور پدر و دیگران
موفق باشید و با عجله تصمیم نگیرین@};-

سلام ...
از یه طرفی هم گناه عموها و پدر ایشون رو نشوریم .
ما که اونها رو نمیشناسیم ولی ایشون اونها رو میشناسه .

من یه مساله دیگه رو هم بگم .
شاید این نوع برخورد عموها و پدر ایشون غلتش آبرو بری ... اونها بوده باشه .

سالها پیش یکی از دوستان من که کرمانی بود با پسری دوست میشه و با هم قول و قرار میزارن
پسره زیر حرفش میزنه و ایشون رو ترک میکنه .
اونم دیوونه میشه و با پسرهای زیادی دوست میشه ... و همشون رو سره کار میزاشته .
تا اینکه مدیر ساختمون بهش شک میکنه و میره جلویه خونشون آبرو ریزی .... که تو خرابی و هرزه ای و ...
و به مالکش زنگ میزنه که بیاد تکلیفش رو روشن کنه .

اون روز منم باهاش میرم . که تنها نباشه ( دانشجو بودیم ئ اون از شهرستان اومده بود )
وقتی ما رسیدیم ... دیدیم که مالک ساختمون داره حسابی با رئیس ساختمون دعوا میکنه...
که به تو چه مربوطه و چرا رفتی آبرو ریزی کردی و جلویه خونشون بهش گفتی هرزه و ...

میگفت ... دختره منم دوست پسر داره ؛ میگفت پسر منم دوست دختر داره و تو این دوره زمونه همه یه کسی رو دارن و ... به تو چه مربوطه و ...

دوستم که از اونجا پاشد و رفت جای دیگه ...

ولی اون روز خوشم اومد که مالک اونجا اونجوری به اون مرده تو دهنی زد که دیگه اینجوری آبرو ریزی نکنه .

شاید اگر شما هم عادی میرفتین ماجرا رو به عموهاتون میگفتین ... مساله راحت حل میشد ... ولی من میتونم به عموهاتون حق بدم که باهاتون اینجوری برخورد کرده باشند ... چون شما آبرو ریزی کردین .

[="Arial"]

ali.emp;901039 نوشت:
به نظرتون کاری که انجام دادم درست بوده ؟ به نظرتون چیکار کنم ؟

[=arial]سلام
کارتون درست بوده ولی زیادی شتاب زده عمل کردین
به نظرتون کسی که تو 5 ماه بتونه چند نفر رو درگیر خودش کنه و ازشون سوءاستفاده کنه
با تشر یکی از همین فریب خورده ها بیخیال شاه ماهیش میشه؟؟؟
الان با حرکت شما علاوه بر اتفاقاتی که افتاده مثل شکستن دل زنعموتون و قطع رابطه فامیل و درگیری لفظی
یه اتفاق بدتری هم افتاده و اون قبح عمل رابطه با یه نامحرمه که از بین رفته
فرض کنید یکی از اعضای فامیل فقط به ذهنش خطور کنه : طرف چی بوده که همه شماهارو درگیر کرده؟؟؟
و این تصور ذهنی اعتماد همه خونواده های درگیر رو متزلزل کرده و دیگه هم نمیشه درستش کرد
اگه بجای عصبانیت کمی آرامشتون رو حفظ میکردین
و سعی میکردین اوضاع رو مدیریت کنین اون خانم خیلی راحت و زود خودشو لو میداد
ولی خب اتفاقیه که افتاده
به نظرم الان مادرتون هم اوضاع روحی خوبی ندارن چون پدرتون هم یکی از اعضای همین شرکت هستن
و از اون دختر دفاع کردن
الان دغدغه ذهنی مادرتون اینه که : نکنه پدرتون هم با دختره در ارتباط بودن و فقط صداش درنیومده؟
پس بهتره سعی کنید این اعتماد فروریخته رو ترمیم کنید و آرامش رو به همه برگردونید
و البته کمی روی نفستون کار کنید
در اینکه از حیله شیطان و زن باید به خدا پناه برد شکی نیست
ولی قبول کنید شما و عموها و پسرعموهاتون هم زمینه مستعدی برای این اتفاق داشتید
که اون دختر تونسته در چنین زمان کوتاهی همه رو درگیر کنه.

ali.emp;901039 نوشت:
یه احساس گناهی تو خودم دارم.
به نظرتون کاری که انجام دادم درست بوده ؟ به نظرتون چیکار کنم ؟

به نظر من کارتون اشتباه بوده عموهاتون بچه نبودن که شما بخواید چشمشون رو باز کنید
این چیزایی هم که در مورد دختره گفتید باورکردنی نیست خودتون دقت کنید نامزدشون سکته داد پسرعموی شما رو روانی کرد یکی دیگه رو به مرز سکته رسوند با بقیه هم رابطه برقرار کرد این وسط هم آب از آب تکون نخورد !!!!!!! مگه میشه !!!! اصلا وجود داشت خوب همینا رو میرفتید به بقیه میگفتید البته با اثبات کردن و مدرک آوردن اگه سه نفر به مرز جنون رسیدن خوب اثبات کردنش که کاری نداشت
در ضمن تو ایران کسی از درد عشقی نه دیوانه میشه نه سکته میکنه اینا خودشونو میزنن به دیوانگی

سلام بنظرم این دختر خانم از اول هم با نقشه جلو اومده بوده و تا حدودی از نقشه رو هم درست انجام داده و داشته به هدفش میرسیده (عموتون) الانم که این اتفاقا افتاده بهتره اگه میتونین با توضیح دادن اینکه شما میخواستین به پدر یا عموهاتون کمک کنین خودتون رو تبرئه کنید.البته اگه به خود دختر میگفتین و میتونستین بدون جنجال از شرکت بیرونش کنید بهتر بود.

من فکر میکنم اینجوری ها هم نباشه ... احتمالش زیاد هست که پدر یا عموهای ایشون بخاطر آبروبری در جلویه جمع و جلویه مادرش این کار رو کرده باشن . اگر کسی به حق هم باشه ... به نظره من اجازه نداره جلویه مادره کسی اینجوری حرف بزنه ... یا اینکه جلویه جمع مثلا به کسی هتک حرمت کنه . و شاید پدر ایشون برای این مساله چنین برخوردی رو داشتند و چیز بیشتری نبوده باشه

موضوع قفل شده است