جمع بندی اگر روح خدایی داریم چرا اعمال شیطانی انجام میدهیم!

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اگر روح خدایی داریم چرا اعمال شیطانی انجام میدهیم!


سلام
با توجه باینکه خداوند از روح خودش در کالبد انسان دمیده پس باید یک موجودی خدایی والهی باشد .
اما بر عکس
موجودی شرور و به دنبال شهوت و ظلم و ستم و کشتار و گسترش فقر وفساد و اعتیاد و دست به انواع جنایات زده است !
چگونه می شود . روح خدایی داریم
ولی اعمال شیطانی و بیشتر متمایل به شیطان تا خدا !
چرا !
با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

سوال:
چگونه می شود روح خدایی داریم ولی اعمال شیطانی انجام میدهیم!

پاسخ:
سلام و ادب@};-

در پاسخ به سؤال شما نکاتی را تقدیم می کنیم:

اولاً: قبل از هر چیز لازم است مقدمتاً یک پندار غلط و نادرست را از دامنه بحث رفع کنیم؛ برخى بر اين پندارند اینکه خداوند در آيات گوناگون مى فرمايد: «از روح خودم در انسان دميدم» ؛[=book antiqua]«وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ»،(1) ؛ [=book antiqua]«وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»،(2) ؛ مقصود آنست که روح، جزئى از اجزاى خداوند است و مقصود از دميدن «روح الهى» اين است كه خداوند بخشى از وجود خود را جدا ساخته و آن را وارد بدن انسان نموده است. در حالیکه اين پندار، نادرست و نابخردانه است؛ زيرا هر چيزى كه داراى جزء باشد مركّب است و هر مركّبى از آنجا كه به اجزاى خود نيازمند است، ممكن الوجود و مخلوقى نيازمند به شمار مى آيد.(3) در حالى كه خداوند، بى نياز مطلق و كمال محض است و همه چيز در هستى و كمالات خود به او نيازمند است.

ثانیاً: اینكه خداوند در آیه شریفه ۲۹ سوره حجر می فرماید: [=book antiqua]«وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِى؛ از روح خود در آن دمیدم.» و بر این اساس، روح دمیده شده را به خود نسبت می دهد فقط برای تكریم و عظمت روح انسانی است كه به اصطلاح ادبیات عرب آن را اضافه تشریفی می خوانند چنانكه در «بیت الله » نمی گوئیم خدای متعال كه زمان و مكان برایش بی معناست خانه ای دارد و آن كعبه است و یا ماه مبارك رمضان كه «ماه خدا» خوانده می شود. همه از این نوع هستند كه برای تكریم و عظمت به خداوند نسبت داده شده اند. (4) بنابراین آيه مذکور، بيانگر اين حقيقت است كه روح انسان واقعيتى مجرّد و از جهان ملكوت است و در واقع جلوه و فيض آن روح كلّى است؛ يعنى آن روح مطلق به اذن پروردگار در انسان تجلّى نموده و روح او را افاضه كرده است.(5) نه اینگه گمان شود جزئی از حقیت مطلق خدای هستی بخش است که به انسان افاضه شده فلذا انسان هم باید تماما خدایی باشد و باید هیچ نسبتی با گناه و شر نداشته باشد.

ثالثاً: مسلماً انسان از دو بعد و دو جنبه تشکیل یافته است؛ یکی جنبه روح الهی و بُعد غیر مادی و دیگری بُعد مادی و جسمانی. کشش و اشتیاق به گناه به جنبه‌های جسمانی، طبیعی و مادی انسان برمی‌گردد. چنانکه عشق و علاقه به امور معنوی و کمال طلبی به جهت دمیده شدن روح الهی در کالبد انسان است. این مطلب که انسان از دو بُعد روحی و جسمی تشکیل یافته و این دو جهت در هم تنیده و مرتبط با هم هستند، هم از منظر قرآنی قابل تبیین است و هم بر اساس مبانی فلسفی می‌توان آن‌را اثبات کرد.

رابعاً: بر اساس این دو بُعدی که در خلقت انسان نهادینه شده (روح و جسم) انسان هم متمایل به خوبیها و فضیلتهاست و هم به پستیها و زشتیها (طبایع نفسانی) متمایل است. البته به اراده تکوینی خداوند نفس انسانی به خوبیها و نیکیها و زشتی و ناپاکیها ملهم شده است. قوله کریم: [=book antiqua]"و نَفسٍ و ما سَوّیها فَألْهَمَها فُجُورَها و تقویها؛ و سوگند به نفس و آنکه نیکویش بیافرید. سپس پلیدی‌هایش و پرهیزگاری‌اش را به آن الهام کرد."(6) و نیز بر اساس دستورات شریعت الهی راه کمال و سعادت با عمل خوبیها و ترک نواهی برای بشریت روشن شده از اینرو حجت برای انسان تمام است و اینطور نیست که انسان برای گرایش به بدیها و زشتیها جوازی داشته باشد بلکه باید با بهره گیری از مواهب خدادادی عقل و فطرت و اختیار و هدایتهای تکوینی و تشریعی، تقوا و پرهیزکاری و اطاعت و بندگی را اختیار نموده، راه کمال و سعادت را بپیماید و از پیروی و تبعیت نفس و شیطان سرباز زند.

اما به همان دلایلی که گفتیم اینکه گروهی از مردم بدلیل عدم بهره مندی از مواهب الهی عقل و فطرت، غفلت از هدایت های عام و خاص الهی و با سوء اختیار، راه گناه و فسق و ظلم و تعدی و فساد را برگزیده، نفس و روح الهی خویش را آلوده ساخته و مسیر ضلالت و گمراهی و شقاوت و هلاکت را می پیمایند. و یا در مقاطعی از اعصار و دورانها(گذشته و حال) جمع کثیری از اقوام و همین مردم بدلیل جهل و کوردلی، تقلیدکورکورانه و تبعیت از شیطان و هوای نفس، خویشتن خویش و نفس ناطقه اِشان را در تاریکی ها و ضلالت ها نگاه داشته و به هر خفت و خواری و ظلم و فسادی که نتیجه عملی آن کفر و نفاق و فسق است تن می دهند چنانکه در قرآن در احوالات اقوام بسیاری در بیان تاریخ انبیاء بدانها اشارت شده و در تاریخ اسلام و تاریخ معاصر نیز نمونه های عینی آن را به وفور مشاهده می کنیم. از اینرو نباید این جنس گمراهیها و ضلالتهای بشری را به روح الهی نسبت داد بلکه چنانکه گفتیم این امر از جهل و غفلت و سوء اختیار و هواپرستی انسان ناشی می شود.

موفق باشید ...@};-

پاورقی________________________________________
1. سجده، آيه 9
2. حجر، آيه 29 و ص، آيه 72.
3. التفسير الكبير، فخر رازى، ج 9، ص 410.
4. علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ج ۱۲، ص ۱۵۵.
5. تفسير الميزان، ج 13، ص 198.
6. شمس، 7 و 8.

موضوع قفل شده است