جمع بندی حد آگاهی خداوند

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حد آگاهی خداوند

اکثریت کسانیکه به وجود خداوند معتقدند برای قدرت، علم و آگاهی خداوند حد و مرزی قائل نیستند و او را قادر مطلق، عالم مطلق و دانای مطلق میدانند
از طرفی خلقت را دارای هدف و مقصود میدانیم
اما خداوند بدلیل آگاهی مطلق از تمام آینده و انتخابهای بشر آگاه هست پس چه نیازی به طرح افکندن داستان خلقت بوده
خداوند بدون شک تمام آنچه را که در زمین وآسمانها میگذرد بدقت می بیند و اینکه انسان را مختار و آزاد آفریده نشاندهنده این است که دیدن انتخابهای بشر و ساختن سرنوشتش بست خودش برای خدا اهمیت داشته و جالب بوده که کمال انسانها هدف خلقت شده
اما در نظر بگیرید برای کسیکه تمام جریان و پیش آمدهای یک فیلم را میداند چقدر نشستن به پای فیلم و نگاه کردنش میتواند برایش جالب باشد و علاقمند به دنبال کردن آن فیلم باشد یا همینطور است دیدن یک مسابقه فوتبال
وقتی خداوند همه چیز را از قبل میداند پس خلقت برای او چه لطفی داشته یا وقتی از کلیه تصمیمات و انتخابات انسانها باخبر است چگونه در انتظار دیدن انتخاب انسان است که از آن خوشنود یا خشمگین شود و در نتیجه می بینیم که خود آگاهی خداوند از تمامی وقایع آینده دیگر انگیزه ای برای خلقت در خداوند ایجاد نمی کند
اما اگر خداوند هم از آینده و انتخاب بشر اطلاع نداشت آنوقت هدف از خلقت قابل درک تر بود
آیا صفاتی که بطور مطلق برای خدا قائلیم خود باعث بوجود آوردن تضادهایی نمیشود
و بطور کلی علم داشتن به هر چیزی باعث عدم کنکاش و حرکت پیرامون آن چیز میشود و کل حرکتها بی معنی میشود، انتخاب های انسان تا وقتی برای خدا اهمیت دارد که خدا از آن بی اطلاع باشد و اگر خدا تمام انتخابها را بداند دیگر چه حاجتی به خلق انسان است
لطفا درین خصوص توضیح دهید.
با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام و تشکر از سوال شما

mehrdaad.;900318 نوشت:
اکثریت کسانیکه به وجود خداوند معتقدند برای قدرت، علم و آگاهی خداوند حد و مرزی قائل نیستند و او را قادر مطلق، عالم مطلق و دانای مطلق میدانند
از طرفی خلقت را دارای هدف و مقصود میدانیم

این دو مقدمه پذیرفتنی است، منتهی در مورد مقدمه دوم یعنی هدف خلقت باید دقت کنید که ما دو نوع هدف داریم:

الف) هدف فاعل: یعنی نفع و غرضی که به فاعل بر می گردد، و فاعل برای رسیدن به آن چنین فعلی انجام دهد.
ب) هدف فعل: هدفی که برای خود فعل است، و نفعش به خود فعل بر می گردد، نه فاعل.

هدف فاعلی از خداوند نفی شده، و در خداوند راه ندارد، چرا که خداوند بی نیاز مطلق است، لذا نیاز به چیزی ندارد تا فعلی را برای خودش انجام دهد(ربانی گلپایگانی، علی، قواعد الکلامیه، ص158) لذا می گویند هدف خداوند ذات خودش است، نه چیزی خارج از ذات خودش.
خلاصه اینکه هر چه که این خلقت الهی نفع داشته باشد، نفعش به خود مخلوقات برمیگردد، خداوند هیچ نفعی از خلقت این عالم نمی برد، و هدفی به این معنا نداشته است تا با خلقت عالَم به چیزی برسد.

mehrdaad.;900318 نوشت:
وقتی خداوند همه چیز را از قبل میداند پس خلقت برای او چه لطفی داشته یا وقتی از کلیه تصمیمات و انتخابات انسانها باخبر است چگونه در انتظار دیدن انتخاب انسان است که از آن خوشنود یا خشمگین شود و در نتیجه می بینیم که خود آگاهی خداوند از تمامی وقایع آینده دیگر انگیزه ای برای خلقت در خداوند ایجاد نمی کند


الف) طبق آنچه که گذشت روشن میشود که خلقت برای خداوند هیچ لطفی نداشته است، چرا که اگر ذره ای در حق خدا موجب لطف شود، بی نیازی مطلق او زیر سوال می رود.

ب) خداوند هرگز در انتظار دیدن انتخاب انسان ها هم نیست، چون همان طور که فرمودید کسی که همه چیز را می داند انتظار برای او معنا ندارد، خصوصا اینکه نفع انتخاب ها به انتخاب کننده ها برمی گردد، نه خداوند.

ج) و همچنین خشنودی یا خشم خداوند نیز مانند انسان ها از سنخ احساسات نیست، و تغییرات درونی نیست، بلکه از سنخ فعل است، یعنی رفتار او با مومنین رفتار محبت آمیز است، و رفتار او با کافران رفتار خشمگینانه است، والا اگر همه انسان ها به یکباره کافر شوند، ذره ای در ذات خداوند تغییر حاصل نخواهد شد.

mehrdaad.;900318 نوشت:
بطور کلی علم داشتن به هر چیزی باعث عدم کنکاش و حرکت پیرامون آن چیز میشود و کل حرکتها بی معنی میشود

قاعده ای که شما می فرمایید درست است، اما تعبیر «به طور کلی» حضرتعالی صحیح نیست، چون کلیت ندارد، یعنی در جایی که هدف انسان فقط علم و دانستن یا دیدن باشد، مثل همان مثالی که زدید: تماشای فیلم، یا فوتبال، یا اصلا در برخی علوم مثل تاریخ؛ خب در این مصادیق اگر انسان از قبل علم داشته باشد دیگر انگیزه ای برای حرکت و کشف نخواهد داشت، چون تنها فایده آن را همین الان هم دارد! اما اگر هدف چیزی فراتر از دیدن و دانستن باشد اینجا علم مانع حرکت نمی شود.
در جایی که پای تحقق یک اثر خارجی در میان است قضیه فرق می کند خیلی از حرکت های خود انسان ها را شما اگر دقت کنید می بینید به نتیجه آن علم دارند اما به دنبال تحقق آن هستند، مثلا شما می دانید که اگر به یک فقیر کمک کنید او خوشحال می شود، یا از فقر او کاسته می شود، با اینکه این را از قبل می دانید و هیچ اتفاق تازه ای برای شما نمی افتد اما این کار را انجام می دهید، چون اینجا هدف فیض رساندن به دیگری است، نه صرف آگاه شدن از سرنوشت او و نقش این پول در زندگی او!

پس تحقق آفرینش را با دیدن فیلم مقایسه نکنید، ثمره فیلم فقط مشاهده و لذت بردن از آن است، لذا اگر تکراری باشد تنها ثمره آن از دست رفته است، و دیگر ثمره ای نخواهد داشت، اگر خداوند جهان را خلق کرده بود به صرف اینکه رشد و سقوط انسان ها را به تماشا بنشیند، حرف شما درست بود، می گفتید خدایا تو که نتیجه را میدانی، دیدن آن چه فایده ای دارد.
اما در آفرینش سخن از دیدن نیست، صحبت از فیض رساندن است. او نیازی ندارد، به دنبال دیدن هم نیست، بلکه لازمه صفات او این است که به دیگران فیض برساند و آنها را از کتم عدم به منصه ظهور برساند، این تحقق خارجی است، تمام این خلقت ها وآفرینش های الهی اقتضاء اوصاف درونی اوست، رودخانه برای خود جاریست، اگرچه در کنار جریان او عده ای سیراب می شوند. نمی توان گفت تو که میدانی دیگران سیراب می شوند، پس دیگر چرا جریان داری؟! این لازمه ذات اوست، اگر بایستد دیگر رودخانه نیست!

اگر موجودی که می تواند به دیگران فیض برساند، آنها را محروم کند، یا جاهل بوده، یا قادر نبوده، یا متصف به بخل بوده است، که هیچ کدام در خدا راه ندارد، پس او آفریده چون فیض و لطف لازمه صفات اوست، نه اینکه تا از نتیجه آگاه شود، یا انتخاب ها را به تماشا نشیند، خیر، پای علم اصلا مطرح نیست، پای تحقق یک اثر خارجی در میان است، و این نفع تماما به خود فعل بر می گردد، او چیزی برای خود نمی خواهد تا بگوییم چیزی نصیبش نمیشود!

یا علی(سلام الله علیه)

پرسش
برای کسی که تمام جریان و پیش آمدهای یک فیلم را میداند، نشستن به پای آن فیلم چقدر میتواند جالب باشد؟ وقتی خداوند همه چیز را از قبل میداند و چگونه در انتظار دیدن انتخاب انسان است که از آن خوشنود یا خشمگین شود؟
پس آگاهی خداوند از تمامی وقایع آینده، دیگر انگیزه ای برای خلقت در او باقی نمی گذارد. نظر شما در این باره چیست؟

پاسخ
پیش از پاسخ به این سوال، ذکر دو مقدمه لازم است:

مقدمه اول: هدف آفرینش

در مورد هدف خلقت باید دقت کنید که ما دو نوع هدف داریم:
الف) هدف فاعل: یعنی نفع و غرضی که به فاعل بر می گردد، و فاعل برای رسیدن به آن چنین فعلی انجام دهد.
ب) هدف فعل: هدفی که برای خود فعل است، و نفعش به خود فعل بر می گردد، نه فاعل.
هدف فاعلی از خداوند نفی شده، و در خداوند راه ندارد، چرا که خداوند بی نیاز مطلق است، لذا نیاز به چیزی ندارد تا فعلی را برای خودش انجام دهد(1) از همین جهت می گویند هدف خداوند ذات خودش است، نه چیزی خارج از ذات خودش.
بنابراین هر هدفی از آفرینش به جز ذات خداوند از او نفی می شود، خداوند حتی در انتظار دیدن انتخاب انسان ها هم نیست، چون همان طور که فرمودید کسی که همه چیز را می داند انتظار برای او معنا ندارد.
علاوه بر اینکه باید دقت کرد که از آنجا که خداوند از ازل به رفتار انسان ها علم دارد، رفتار آنها نمی تواند تغییری در خداوند ایجاد کند، خشنودی یا خشم خداوند مانند انسان ها از سنخ احساسات و عواطف و تغییرات درونی نیست، بلکه از سنخ فعل است، همان طور که در روایات متعدد اشاره شده است(2) وگرنه اگر همه انسان ها به یکباره کافر شوند، ذره ای در ذات خداوند تغییر حاصل نخواهد شد.

مقدمه دوم: رابطه علم و انگیزه

قاعده ای که در خصوص علم و اینکه نبودن آن موجب انگیزه برای رشد و پیشرفت است، فرموده اید درست است، اما تعبیر «به طور کلی» حضرتعالی صحیح نیست، چون کلیت ندارد، یعنی در جایی که هدف انسان فقط علم و دانستن یا دیدن باشد، مثل همان مثالی که زدید: تماشای فیلم، یا فوتبال، یا اصلا در برخی علوم مثل تاریخ؛ خب در این مصادیق اگر انسان از قبل علم داشته باشد دیگر انگیزه ای برای حرکت و کشف نخواهد داشت، چون تنها فایده آن را همین الان هم دارد! اما اگر هدف چیزی فراتر از دیدن و دانستن باشد اینجا علم مانع حرکت نمی شود.
در جایی که پای تحقق یک اثر خارجی در میان است قضیه فرق می کند خیلی از حرکت های خود انسان ها را شما اگر دقت کنید می بینید به نتیجه آن علم دارند اما به دنبال تحقق آن هستند، مثلا شما می دانید که اگر به یک فقیر کمک کنید او خوشحال می شود، یا از فقر او کاسته می شود، با اینکه این را از قبل می دانید و هیچ اتفاق تازه ای برای شما نمی افتد اما این کار را انجام می دهید، چون اینجا هدف فیض رساندن به دیگری است، نه صرف آگاه شدن از سرنوشت او و نقش این پول در زندگی او!

نتیجه گیری

بنابر آنچه گذشت نباید تحقق آفرینش را با دیدن فیلم مقایسه کرد، ثمره فیلم فقط مشاهده و لذت بردن از آن است، لذا اگر تکراری باشد تنها ثمره آن از دست رفته است، و دیگر ثمره ای نخواهد داشت، اگر خداوند جهان را خلق کرده بود به صرف اینکه رشد و سقوط انسان ها را به تماشا بنشیند، حرف شما درست بود، جا داشت که بگوییم خدایا تو که نتیجه را میدانی، دیدن آن چه فایده ای دارد.
اما در آفرینش سخن از دیدن نیست، صحبت از فیض رساندن است. او نیازی ندارد، به دنبال دیدن هم نیست، بلکه لازمه صفات او این است که به دیگران فیض برساند و آنها را از کتم عدم به منصه ظهور برساند، این تحقق خارجی است، تمام این خلقت ها وآفرینش های الهی اقتضاء اوصاف درونی اوست، رودخانه برای خود جاریست، اگرچه در کنار جریان او عده ای سیراب می شوند. نمی توان گفت تو که میدانی دیگران سیراب می شوند، پس دیگر چرا جریان داری؟! این لازمه ذات اوست، اگر بایستد دیگر رودخانه نیست!

اگر موجودی که می تواند به دیگران فیض برساند، آنها را محروم کند، یا جاهل بوده، یا قادر نبوده، یا متصف به بخل بوده است، که هیچ کدام در خدا راه ندارد، پس او آفریده چون فیض و لطف لازمه صفات اوست، نه اینکه تا از نتیجه آگاه شود، یا انتخاب ها را به تماشا نشیند، خیر، پای علم اصلا مطرح نیست، پای تحقق یک اثر خارجی در میان است، و این نفع تماما به خود فعل بر می گردد، او چیزی برای خود نمی خواهد تا بگوییم چیزی نصیبش نمیشود!

_____________________________
1. ربانی گلپایگانی، علی، قواعد الکلامیه، ص158.
2. صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص168 و 169.

موضوع قفل شده است