جمع بندی حسادت به اهل بیت (ع) و اولیاء

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حسادت به اهل بیت (ع) و اولیاء

اه...........
نسبت به اهل بیت حسادت دارم هیچ وقت فکر نمیکردم به اینجا برسم....
وقتی میبینم اصلا نزدیک به اونها هم نمیشم........ مقامات و نعمت هایی که دارن...........
اصلا اون دنیا هم معلوم نیس میریم بهشت یا جهنم .....
احساس حقارت دارم..........
آیا کسی اصلا به مقام اونها میرسه..........
یعنی چون بتر خلق شدن ما نمیتونیم بهشون برسیم ......؟
ما استعداد کمتری داریم پس خدا هم باید از کم ما باید پاداش بده ولی به اونا بازم نمرسیم نمیگم باید عین اوناه بشیم قطعا تفاوت باید باشه اما فرقمون با اونها زمین تا آسمون.......من الان حسادت دارم میترسم کینه شه .....یکی نجاتم بده

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد شعیب


سلام خدمت شما دوست عزیز

برای رسیدن به پاسخ صحیح باید چند مطلب را کنار هم ببینیم و با هم ابن ها را در نظر بگیریم

مطلب اول : آیا این حالت شما واقعا حسادت است یا یاغبطه؟ یا حس کمال طلبی و گرایش به مقامات والا؟؟
به نظر می رسد اول باید زاویه نگاه خودمان را نسبت به رفتار های خودمان اصلاح کنیم تا یک موقع به اشتباه نسبت ناروایی به خودمان نداده و این رفتار را ناخواسته در خود نهادینه کنیم (این خیلی مهم است)
حسادت چیست؟
بزرگان علم اخلاق در تفسیر «حسد» چنین گفته اند: «حسد» که در فارسی از آن تعبیر به «رشک» می شود به معنی «آرزوی زوال نعمت از دیگران است، خواه آن نعمت به حسود برسد یا نرسد» بنابراین کار حسود یا ویرانگری است، یا آرزوی ویران شدن بنیان نعمتهایی است که خداوند به دیگران داده است، خواه آن سرمایه و نعمت به او منتقل شود یا نه!
غبطه چیست؟
«غبطه» آن است که انسان آرزو کند که نعمتی همانند دیگران یا بیشتر از آنها داشته باشد، بی آنکه آرزوی زوال نعمت کسی را داشته باشد.
در ادبیات دینی ما حسادت از رزائل اخلاقی است اما غبطه نه تنها بد نیست بلکه مومن را به آن وصف کرده اند.
در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم: «ان المؤمن یغبط و لایحسد، والمنافق یحسد و لایغبط؛ مؤمن غبطه می خورد، ولی حسد نمی ورزد، اما منافق حسد می ورزد و غبطه نمی خورد» .(اصول کافی، جلد 2، صفحه 307، حدیث 7.)
با این تعاریف این حالت شما حسادت است یا غبطه؟؟
به نظر می رسد شما دوست دارید به کمالات والای انسانی که در نقطه اوج آن انسان کامل قرار دارد برسید و طالب آن مقامات هستید ولی چون ناتوانی در رسیدن به آن در خود می بینید احساس می کنید که به آنها حسادت دارید در حالی که این حالت غبطه است نه حسادت.

مطلب دوم: انسان ها با هم متفاوت اند و ظرفیتهایشان با هم فرق دارد حتی خلقیات آنها، ساختار جسمی و روحی آنها، فضای خانوادگی آنها و.... این یک چیز طبیعی است و در دنیای مادی کاملا این تفاوت ها قابل توجیه است. همانطور که ظرفیت ها مختلف است کاربرد ها و جایگاه ها هم متفاوت است و بر همین مبنا خدا به اندازه همان ظرفیت از فرد تکلیف می خواهد «لا یکلف الله الا وسعها» و بر همین مبنا به آنها ثواب و عقاب می دهد. داستان همنشین موسی در بهشت را حتما شنیده اید ؛ روزی موسی از خدا خواست که همنشینش را در بهشت به او نشان دهد موسای کلیم الله کسی پیامبر خداست اولوا العزم است و... حتما باید یکی از عباد زمانه یا پیامبران و یا اولیای الهی در بهشت همنشین او باشد!! اما خدا به او وحی می کند که فلان قصاب در فلان بازار همنشین توست در بهشت!!! مگر او چه می کند ؟؟ مادر پیری دارد که او را در سبدی گذاشته هر روز به نغذا دادن او مشغول است و او را نظافت می کند و به او مهربان است.
این داستان کامل شنان می دهد که خدا به جهت گیری های انسان نگاه می کند نه به داشته های ذاتی او. این فرد قصاب با داشته اندک معنوی خود ، یک عمل متناسب با داشته اش در راه رضای خدا انجام می دهد. و می شود همنشین موسی در بهشت.
ظرفیت ها مختلف است ولی افراد با همان ظرفیت هایشان سنجیده می شوند.

مطلب سوم: آیا خدا اهلبیت را این گونه خلق کرد و اهلبیت در این که فرد اول عالم وجود باشند هیچ کاری انجام ندادند و فقط به خاطر لطف خدا و خلق او به این مقام رسیده اند؟؟؟ و اگر من را هم این گونه خلق می کرد به همان مقامات می رسیدم؟؟؟ یا نه. اختیار و اعمال اهلبیت این جایگاه را به آنها داده است؟؟
این بحثی است که در علم کلام به این عبارت از آن بحث می شود: آیا مقامات اولیای الهی اکتسابی است یا اعطایی؟؟
اگر این بحث دقیق روشن شود دیگر این شبهه پیش نمی آید.
جواب این است که خداوند با علمی که به عملکرد اهلبیت قبل از خلقت داشت و می دانست که اگر همه انسان ها در یک ظرف کاملا مساوی قرار بگیرند که هیچ تفضیل وراثتی و یا خلقی و فیزیولوژیکی و یا محیطی و خانوادگی و ... نداشته در این ظرف برخی اعمال نیکو تر دارند و خالصانه تر به عبادت خدا می پردازند و محض عبودیت و بندگی الهی می شوند پس این ها را به عنوان پیشوایان انسان ها در دنیا قرار می دهد و به این منظور زمینه های خلقی و وراثتی آنها را نیز بدون هیچ شائبه ای قرار می دهد تا این امر هدایتگری در حد اعلای خود انجام پذیرد.
امام صادق(ع) در همين زمينه مي‏ فرمايند:
«ان الله اختار من ولد آدم اناسا طهّر ميلادهم، و طيّب ابدانهم و حفظهم في اصلاب الرجال و ارحام النساء، اخرج منهم الانبياء و الرسل، فهم ازكي فروع آدم؛ ففعل ذلك لا لأمر استحقوه من الله عزوجل و لكن علم الله منهم حين ذرأهم انّهم يطيعونه و يعبدونه و لا يشركون به شيئا فهولاء بالطاعه نالو من الله الكرامه و المنزله الرفيعه عنده؛
به درستي كه خداوند متعال، انسان‏هايي را از فرزندان آدم انتخاب كرد و تولد آن ها را پاك و بدن‏هاي آنان را پاكيزه گردانيد . آن‏ها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خويش قرار داد، نه به جهت طلبي كه از خداوند داشته باشند؛ بلكه از آن جا كه خداوند، در هنگام خلقت مي‏ دانست كه از او فرمانبرداري مي‏كنند و او را عبادت مي‏ نمايند و هيچ گونه شركي نسبت به او روا نمي‏ دارند، پس اينان به واسطه فرمانبرداري از خداوند به اين كرامت و منزلت والا نزد خداوند، نايل شده‏ اند»
فراز های ابتدایی دعای ندبه نیز این مضمون را بیان می دارند که:
اللهم لک الحمد علی ما جری به قضاوک فی اولیائک (بار الها ستایش تو را سزا است بر آنچه از قضا و قدر درباره اولیائت و از نعمت و بلا و آسایش و رنج مقدر فرموده ای.)
الذین استخلصتهم لنفسک و دینک(آن اولیائی که خالص نمودی، و برگزیدی، برای خود و دین خود.)
اذا اخترت لهم جزیل ما عندک من النعیم المقیم الذی لا زوال له و لا اضمحلال (هنگامی که برای ایشان عطای بزرگ خود را از نعمت پایداری که زوال ونابودی برایش نیست اختیار کردی.)

بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیة و زخرفها و زبرجها (بعد از این که اعراض از مراتب و درجات و زر و زیور انی دنیای پست را برای آنان شرط کردی.)
فشر طوالک ذلک و علمت منهم الوفاء به (پس آنان هم این شرط را پذیرفتند. و تو نیز وفای به آنرا از آنان می دانستی)

مطلب چهارم:
حال که عده ای در اوج قله عبودیت پروردگار هستند و خدا این ها را برای راهنمایی دیگران برگزید آیا دیگران را در این مسیر راهی نیست؟؟ قرآن می فرماید پیامبر برای شما اسوه است یعنی می توانید به او نگاه کنید و این مسیر را بپیمایید : لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیراً(احزاب 21)
اصلا خدا این حضرات اهلبیت را برای رانمایی و رساندن به آن نقطه اوج عبودیت در بین مردم گذاشته است پس هر کسی با هر ظرفیت و دارایی وجودی می تواند خودش را تحت تربیت اولیای الهی قرار داده و به آن قله دست پیدا کند.
گزارش های تاریخی نشان از این دارد که اولیای الهی در این کار موفق بوده و افراد بسیاری را به سرمنزل مقصود رسانده اند.
البته واضح است که نباید بدون تحصیل مقدمات نتیجه را به انتظار نشست و نباید چشم طمع به راهیافتگان و واصلان این طریق داشت چرا که تحمل و طاقت اولیای الهی در انجام عبادت خالصانه و عارفانه خدای تعالی انقدر زیاد هست که اگر کسی آن منزلت را طلب کرد باید همراه با این اعمال و عبادات بخواهد مثالی می زنم : نماز شب برای مردم عادی مستحبی آرزو شدنی است که برخی از مسلمین در طول عمر مسلمانی خود بارها آرزوی آن را کرده اند ولی یک بار هم آن را متحمل نشده اند. اما همین نماز شب برای جاهدان راه حق و حقیقت یک مستحب موکدی است که گه گاهی نصیب می شود و گاه سلب توفیق می شوند و همین نماز شب برای ابرار از عرفا مستحبی است که ترکش را مذموم می دانند و حیات عرفانی شان را به آن مستدام می دانند و همین نماز شب برای پیامبر واجب بوده و هیچ گاه آن را ترک نگفته اند . پس اگر کسی مقامی از این مقامات را آرزو کرد باید اعمال آن را هم طالب باشد اگر کسی آرزو کرد مقام علی (ع) را داشته باشد باید به خود ببیند که در شب هزار رکعت نماز گذارد و گاهی یک شبانه روز یک ختم قرآن کند!!

پس راه باز است و خدای تعالی هم وعده داده است که هر کس در این مسیر تلاش کند راه را به او خواهند نمود: «من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا» «انک کادح الی ربک کدحا فملاقیک»

نتیجه:
این حالات برخی از مومنین که گاهی مقامات اولیای الهی را آرزو مندند حسادت نیست و غبطه و کمال گرایی است.
مقامات ائمه نیز اعطای صرف نیست بلکه خود اهلبیت نیز در داشتن آن نقش داشته اند
هر کس که بخواهد به آن مقامات برسد راه باز است و هدف از خلقت نیز همین است ولی برای رسیدن به آن مقامات باید مقدمات را فراهم کرد.

[="Tahoma"][="Navy"]

rabof;899154 نوشت:
اه...........
نسبت به اهل بیت حسادت دارم هیچ وقت فکر نمیکردم به اینجا برسم....
وقتی میبینم اصلا نزدیک به اونها هم نمیشم........ مقامات و نعمت هایی که دارن...........
اصلا اون دنیا هم معلوم نیس میریم بهشت یا جهنم .....
احساس حقارت دارم..........
آیا کسی اصلا به مقام اونها میرسه..........
یعنی چون بتر خلق شدن ما نمیتونیم بهشون برسیم ......؟
ما استعداد کمتری داریم پس خدا هم باید از کم ما باید پاداش بده ولی به اونا بازم نمرسیم نمیگم باید عین اوناه بشیم قطعا تفاوت باید باشه اما فرقمون با اونها زمین تا آسمون.......من الان حسادت دارم میترسم کینه شه .....یکی نجاتم بده

سلام
اول باید بدانیم علاوه بر استعداد ذاتی اولیاء طاعت و عبادت پر از رنج آنها نیز در کمالشان دخیل بوده است رنجهایی که اشک انسان را در می آورد مانند سیدالشهدا علیه السلام
ثانیا بجای قیاس خود با آنها سعی کنیم به واقعیت کمالشان توجه کنیم که آنها مهر مطلق عشق مطلق لطف مطلق و زیبایی مطلق هستند و هریک از این کمالات برای علاقمندی ما به آنها بجای حسادت کافی است
ثالثا آنها را اشخاصی در عرض خود ندانیم بلکه ایشان در طول ما و واسطه فیض الهی به ما هستند لذا نسبت ما به ایشان چیزی شبیه نسبت والدین به فرزند است. فرزند هیچگاه به والدین خود حسد نمی ورزد چون خود را مدیون آنها می داند
رابعا این رابطه امری الهی است و انسان مومن باید به تقادیر الهی راضی باشد چون از علم و حکمت و مهر و محبت او سرچشمه می گیرد
خامسا ما هم استعدادهای ناشناخته بسیاری داریم که می توانیم با شکوفا ساختنش به اولیاء حق نزدیک شویم پس گام در این طریق پربهجت بگذاریم تا بجای حسرت و حسادت ، نور و رحمت نصیب ما باشد
یا علیم[/]

سوال:
من به اهلبیت حسادت دارم؟ اصلا چرا آنها اینقدر با ما متفاوت آفریده شده اند؟ برای رهایی از این حسادت چه باید کرد؟

جواب:
برای رسیدن به پاسخ صحیح باید چند مطلب را کنار هم ببینیم و با هم این ها را در نظر بگیریم

مطلب اول : آیا این حالت شما واقعا حسادت است یا یاغبطه؟ یا حس کمال طلبی و گرایش به مقامات والا؟؟
به نظر می رسد اول باید زاویه نگاه خودمان را نسبت به رفتار های خودمان اصلاح کنیم تا یک موقع به اشتباه نسبت ناروایی به خودمان نداده و این رفتار را ناخواسته در خود نهادینه کنیم (این خیلی مهم است)
حسادت چیست؟
بزرگان علم اخلاق در تفسیر «حسد» چنین گفته اند: «حسد» که در فارسی از آن تعبیر به «رشک» می شود به معنی «آرزوی زوال نعمت از دیگران است، خواه آن نعمت به حسود برسد یا نرسد» بنابراین کار حسود یا ویرانگری است، یا آرزوی ویران شدن بنیان نعمتهایی است که خداوند به دیگران داده است، خواه آن سرمایه و نعمت به او منتقل شود یا نه!
غبطه چیست؟
«غبطه» آن است که انسان آرزو کند که نعمتی همانند دیگران یا بیشتر از آنها داشته باشد، بی آنکه آرزوی زوال نعمت کسی را داشته باشد.
در ادبیات دینی ما حسادت از رزائل اخلاقی است اما غبطه نه تنها بد نیست بلکه مومن را به آن وصف کرده اند.
در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم: «ان المؤمن یغبط و لایحسد، والمنافق یحسد و لایغبط؛ مؤمن غبطه می خورد، ولی حسد نمی ورزد، اما منافق حسد می ورزد و غبطه نمی خورد» .(1)
با این تعاریف این حالت شما حسادت است یا غبطه؟؟
به نظر می رسد شما دوست دارید به کمالات والای انسانی که در نقطه اوج آن انسان کامل قرار دارد برسید و طالب آن مقامات هستید ولی چون ناتوانی در رسیدن به آن در خود می بینید احساس می کنید که به آنها حسادت دارید در حالی که این حالت غبطه است نه حسادت.

مطلب دوم: انسان ها با هم متفاوت اند و ظرفیتهایشان با هم فرق دارد حتی خلقیات آنها، ساختار جسمی و روحی آنها، فضای خانوادگی آنها و.... این یک چیز طبیعی است و در دنیای مادی کاملا این تفاوت ها قابل توجیه است. همانطور که ظرفیت ها مختلف است کاربرد ها و جایگاه ها هم متفاوت است و بر همین مبنا خدا به اندازه همان ظرفیت از فرد تکلیف می خواهد «لا یکلف الله الا وسعها»(2) و بر همین مبنا به آنها ثواب و عقاب می دهد. داستان همنشین موسی در بهشت را حتما شنیده اید ؛ روزی موسی از خدا خواست که همنشینش را در بهشت به او نشان دهد موسای کلیم الله کسی پیامبر خداست اولوا العزم است و... حتما باید یکی از عباد زمانه یا پیامبران و یا اولیای الهی در بهشت همنشین او باشد!! اما خدا به او وحی می کند که فلان قصاب در فلان بازار همنشین توست در بهشت!!! مگر او چه می کند ؟؟ مادر پیری دارد که او را در سبدی گذاشته هر روز به غذا دادن او مشغول است و او را نظافت می کند و به او مهربان است.(3)

این داستان کامل نشان می دهد که خدا به جهت گیری های انسان نگاه می کند نه به داشته های ذاتی او. این فرد قصاب با داشته اندک معنوی خود ، یک عمل متناسب با داشته اش در راه رضای خدا انجام می دهد. و می شود همنشین موسی در بهشت.
ظرفیت ها مختلف است ولی افراد با همان ظرفیت هایشان سنجیده می شوند.

مطلب سوم: آیا خدا اهلبیت را این گونه خلق کرد و اهلبیت در این که فرد اول عالم وجود باشند هیچ کاری انجام ندادند و فقط به خاطر لطف خدا و خلق او به این مقام رسیده اند؟؟؟ و اگر من را هم این گونه خلق می کرد به همان مقامات می رسیدم؟؟؟ یا اینکه اختیار و اعمال اهلبیت این جایگاه را به آنها داده است؟؟
این بحثی است که در علم کلام به این عبارت از آن بحث می شود: آیا مقامات اولیای الهی اکتسابی است یا اعطایی؟؟
اگر این بحث دقیق روشن شود دیگر این شبهه پیش نمی آید.
جواب این است که خداوند با علمی که به عملکرد اهلبیت قبل از خلقت داشت و می دانست که اگر همه انسان ها در یک ظرف کاملا مساوی قرار بگیرند که هیچ تفضیل وراثتی و یا خلقی و فیزیولوژیکی و یا محیطی و خانوادگی و ... نداشته در این ظرف برخی اعمال نیکو تر دارند و خالصانه تر به عبادت خدا می پردازند و محض عبودیت و بندگی الهی می شوند پس این ها را به عنوان پیشوایان انسان ها در دنیا قرار می دهد و به این منظور زمینه های خلقی و وراثتی آنها را نیز بدون هیچ شائبه ای قرار می دهد تا این امر هدایتگری در حد اعلای خود انجام پذیرد.
امام صادق(ع) در همين زمينه مي‏ فرمايند:
«ان الله اختار من ولد آدم اناسا طهّر ميلادهم، و طيّب ابدانهم و حفظهم في اصلاب الرجال و ارحام النساء، اخرج منهم الانبياء و الرسل، فهم ازكي فروع آدم؛ ففعل ذلك لا لأمر استحقوه من الله عزوجل و لكن علم الله منهم حين ذرأهم انّهم يطيعونه و يعبدونه و لا يشركون به شيئا فهولاء بالطاعه نالو من الله الكرامه و المنزله الرفيعه عنده؛
به درستي كه خداوند متعال، انسان‏هايي را از فرزندان آدم انتخاب كرد و تولد آن ها را پاك و بدن‏هاي آنان را پاكيزه گردانيد . آن‏ها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خويش قرار داد، نه به جهت طلبي كه از خداوند داشته باشند؛ بلكه از آن جا كه خداوند، در هنگام خلقت مي‏ دانست كه از او فرمانبرداري مي‏كنند و او را عبادت مي‏ نمايند و هيچ گونه شركي نسبت به او روا نمي‏ دارند، پس اينان به واسطه فرمانبرداري از خداوند به اين كرامت و منزلت والا نزد خداوند، نايل شده‏ اند»(4)

فرازهای ابتدایی دعای ندبه نیز این مضمون را بیان می دارند که:
اللهم لک الحمد علی ما جری به قضاوک فی اولیائک (بار الها ستایش تو را سزا است بر آنچه از قضا و قدر درباره اولیائت و از نعمت و بلا و آسایش و رنج مقدر فرموده ای.)
الذین استخلصتهم لنفسک و دینک(آن اولیائی که خالص نمودی، و برگزیدی، برای خود و دین خود.)
اذا اخترت لهم جزیل ما عندک من النعیم المقیم الذی لا زوال له و لا اضمحلال (هنگامی که برای ایشان عطای بزرگ خود را از نعمت پایداری که زوال ونابودی برایش نیست اختیار کردی.)
بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیة و زخرفها و زبرجها (بعد از این که اعراض از مراتب و درجات و زر و زیور انی دنیای پست را برای آنان شرط کردی.)
فشر طوالک ذلک و علمت منهم الوفاء به (پس آنان هم این شرط را پذیرفتند. و تو نیز وفای به آنرا از آنان می دانستی)(5)

مطلب چهارم:
حال که عده ای در اوج قله عبودیت پروردگار هستند و خدا این ها را برای راهنمایی دیگران برگزید آیا دیگران را در این مسیر راهی نیست؟؟ قرآن می فرماید پیامبر برای شما اسوه است یعنی می توانید به او نگاه کنید و این مسیر را بپیمایید : لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیراً(6)
در واقع خدا این حضرات اهلبیت را برای راهنمایی و رساندن به نقطه اوج عبودیت در بین مردم قرار داده است پس هر کسی با هر ظرفیت و دارایی وجودی می تواند خودش را تحت تربیت اولیای الهی قرار داده و به آن قله دست پیدا کند.
گزارش های تاریخی نشان از این دارد که اولیای الهی در این کار موفق بوده و افراد بسیاری را به سرمنزل مقصود رسانده اند.

البته واضح است که نباید بدون تحصیل مقدمات نتیجه را به انتظار نشست و نباید چشم طمع به راهیافتگان و واصلان این طریق داشت چرا که تحمل و طاقت اولیای الهی در انجام عبادت خالصانه و عارفانه خدای تعالی انقدر زیاد هست که اگر کسی آن منزلت را طلب کرد باید همراه با این اعمال و عبادات بخواهد مثالی می زنم : نماز شب برای مردم عادی مستحبی آرزو شدنی است که برخی از مسلمین در طول عمر مسلمانی خود بارها آرزوی آن را کرده اند ولی یک بار هم آن را متحمل نشده اند. اما همین نماز شب برای جاهدان راه حق و حقیقت یک مستحب موکدی است که گهگاهی نصیب می شود و گاه سلب توفیق می شوند و همین نماز شب برای ابرار از عرفا مستحبی است که ترکش را مذموم می دانند و حیات عرفانی شان را به آن مستدام می دانند و همین نماز شب برای پیامبر واجب بوده و هیچ گاه آن را ترک نگفته اند . پس اگر کسی مقامی از این مقامات را آرزو کرد باید اعمال آن را هم طالب باشد اگر کسی آرزو کرد مقام علی (ع) را داشته باشد باید به خود ببیند که در شب هزار رکعت نماز گذارد و گاهی یک شبانه روز یک ختم قرآن کند!!

پس راه باز است و خدای تعالی هم وعده داده است که هر کس در این مسیر تلاش کند راه را به او خواهند نمود: «من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا» «انک کادح الی ربک کدحا فملاقیک»(7)

نتیجه:
این حالات برخی از مومنین که گاهی مقامات اولیای الهی را آرزو مندند حسادت نیست و غبطه و کمال گرایی است.
مقامات ائمه نیز اعطای صرف نیست بلکه خود اهلبیت نیز در داشتن آن نقش داشته اند
هر کس که بخواهد به آن مقامات برسد راه باز است و هدف از خلقت نیز همین است ولی برای رسیدن به آن مقامات باید مقدمات را فراهم کرد.

پاورقی:
1-اصول کافی، جلد 2، صفحه 307، حدیث 7.
2- بقره:286.
3- پند تاریخ، ج1، ص 68.
4- بحارالانوار، ج 10، ص 170.
5- مفاتیح الجنان، دعای ندبه
6-احزاب 21
7- انشقاق 6

موضوع قفل شده است