جمع بندی فلسفه خواندن نماز به نیابت از دیگران

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فلسفه خواندن نماز به نیابت از دیگران

سلام علیکم
بسیاری از احکام و قوانین و مناسک ها و وقایع و باور ها در دستگاه دین، به نظر خیلی از کسان در نگاه اول بی معنا و غلط به نظر می رسد...

مثلا زیاد شنیده اید که می گویند، آحه کعبه رفتن یعنی چه؟؟مگر خدا خانه دارد؟؟

خوب اصل دین که قرآن باشد، معمولا به این دست انتقاد ها به طور مستقیم و روشن پاسخ نداده، مثلا در قرآن به روشنی و به وضوح اشتباه نکنم مستقیما فلسفه ی اجرای مراسم حج ذکر نشده....و این کار بر دوش علمای مخصوصا عصر حاظر افتاده که جواب منتقدان را بدهند و فلسفه ای برای این مناسک و آئین و باور ها پیدا کرده و توضیح دهند....خیلی از این فلسفه چینی های علما منبع قرآنی و حدیثی روشن و واضح و پایه های عقلی یقینی ندارند، و خیلی از منتقدان در قبول آنها مردد هستند و اغلب آنها را از دیدگاه خود متضاد و متناقض با یک سری شواهد و قرائن قرآنی و تاریخی می دانند....یا آنها را شایسته ی دینی که از دیدگاه خود، اصول و پایه هایش عقلانی نیست، نمی دانند...یا مهمتر از همه، منتقدان، این فلسفه چینی های علما را متناقض و متضاد هم می بینند... مثلا فلسفه ی شفاعت را با فلسفه بهشت و جهنم متناقض می بینند...
چیزی که برای خود بنده سوال شده و یک تناقض و تضاد به نظر می رسد این است رابطه ی بین فلسفه نماز خواندن و انجام دیگر اعمال عبادی و داستان عین اعمال خود در آخرت دیدن ، با مساله نماز خواندن به نیابت از دیگری جور نیست...
اگر ما در آخرت نتیجه ی اعمال خود را می بینیم، عین اعمال خود را می بینیم....اگر با نماز به تعالی و نزدیکی و شناخت خدا می رسیم....پس جایگاه و فلسفه ی این حکم که می توان پول داد به دیگری که برای ما نماز بخواند چیست؟؟این نمازی که بوی پول می دهد، چطور می شود عین اعمال ما؟؟چطور باعث تعالی روح ما می شود؟؟چطور باعث نزدیکی ما به خدا می شود؟چه فایده ای دارد؟ والی آخر...
پس سوال من این است که فلسفه خواندن نماز و انجام دیگر اعمال عبادی چیست؟؟داستان بهشت و جهنم چیست؟؟و این دو چطور با خواندن نماز به نیابت از دیگری جمع بسته می شوند؟؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

پارسا مهر;898930 نوشت:
اگر ما در آخرت نتیجه ی اعمال خود را می بینیم، عین اعمال خود را می بینیم....اگر با نماز به تعالی و نزدیکی و شناخت خدا می رسیم....پس جایگاه و فلسفه ی این حکم که می توان پول داد به دیگری که برای ما نماز بخواند چیست؟؟این نمازی که بوی پول می دهد، چطور می شود عین اعمال ما؟؟چطور باعث تعالی روح ما می شود؟؟چطور باعث نزدیکی ما به خدا می شود؟چه فایده ای دارد؟ والی آخر...
پس سوال من این است که فلسفه خواندن نماز و انجام دیگر اعمال عبادی چیست؟؟داستان بهشت و جهنم چیست؟؟و این دو چطور با خواندن نماز به نیابت از دیگری جمع بسته می شوند؟؟


با سلام و احترام

مطلب حضرتعالی در این خصوص دغدغه ای به جا و مسئله سوال برانگیزی است، به نظر می رسد برای پاسخ جامع به سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

1) این که رفتارهای انسان بر خارج از او، و بر دیگران تأثیر تکوینی بگذارد هیچ منع عقلی ندارد، همان طور که اشخاص از طریق مادی می توانند به روی یکدیگر تأثیر بگذارند، تاثیر ماوراء الطبیعه که با توجه به بُعد روحی انسان عمیق تر و پذیرفتنی تر خواهد بود، نمونه آن را ما در سحر و جادو و چشم زخم، یا رفتارهای عجیب و ماوراءالطبیعه از سوی برخی مرتاضان می بینیم. در بخشی از این گونه تأثیرگذاری ها اصلا اختیار خود طرف مقابل هم لازم نیست، و لازم هم نیست که این تأثیر گذاری ملموس باشد(چون مادی نیست)، لذا شما می توانید بدون آگاهی شخصی، برای او نماز بخوانید و بر او تأثیر تکوینی مثبت بگذارید، این مختص اموات هم نیست، بلکه می توانید از طرف یک انسان زنده در اماکن متبرکه زیارتنامه بخوانید، یا از طرف او نماز به جا آورید.

2)
روایات گویای نوعی روابط تکوینی بسیار پیچیده بین افعال است که اصلا به چشم نمی آیند، حتی افعالی که از انسان جدا شده اند و به حسب ظاهر و در حال حاضر هیچ رابطه ای با او ندارند، مثلا امام صادق(ع) می فرمایند:
«سِتُّ خِصَالٍ يَنْتَفِعُ بِهَا الْمُؤْمِنُ بَعْدَ مَوْتِهِ وَلَدٌ صَالِحٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ مُصْحَفٌ يَقْرَأُ مِنْهُ وَ قَلِيبٌ يَحْفِرُهُ وَ غَرْسٌ يَغْرِسُهُ وَ صَدَقَةُ مَاءٍ يُجْرِيهِ وَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ يُؤْخَذُ بِهَا بَعْدَه‏»؛ شش خصلت است که مومن بعد از مرگش (همچنان) از آن نفع می برد، فرزند صالحی که برای او استغفار کند، قرآنی که از آن قرائت شود، چاهی که حفر کرده است، درختی که کاشته است، آبی که به عنوان صدقه جاری ساخته است، سنت حسنه ای که بعد از او بدان عمل شود.(صدوق، محمد بن علی، خصال، ج1، ص323)
روشن است که طبق این روایت، به جز مورد اول که استغفار فرزند برای والدین هست، هیچکدام از اقسام دیگر هیچ ارتباطی با فاعل خویش ندارند، و به ظاهر ارتباطشان با هم کاملا قطع شده است.

3)
مهمترین عاملی که طبق روایات نوع تاثیرگذاری فعل بر انسان را تعیین می کند «نیت» است:
پیامبر اکرم(ص): «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّات‏»؛ (شیخ طوسی، امالی، ص618)
پیامبر(ص) در این روایت از یک امر قراردادی سخن نمی گویند، بلکه سخن از یک امر تکوینی است، یعنی تمام عمل وابسته به نیت است، این نیت است که انسان را رشد می دهد یا مایه سقوط انسان می شود، حتی اگر فعل یکسان باشد، مثلا در کربلا هر دو طرفِ جنگ، کارشان مشابه و یکسان بود، هر دو شمشیر می زدند اما این شمشیر زدن برخی را به قعر جهنم برد و برخی را به اعلی علیین! تفاوت آنها فقط در نیت بود! یا مثل دو نفری که دارند از دیوار یک خانه آتش گرفته بالا میروند، یکی برای نجات بچه در آتش مانده، و دیگری برای غارت جواهرات خانه! این فقط نیت آن دو است که یکی را می سازد و یکی را تخریب می کند!
لذا وقتی در نماز، نیت یک انسان،شخص دیگری باشد طبیعتا تأثیر تکوینی عمل نیز مطابق نیت اتفاق خواهد افتاد.

4)
البته این حرف درست است که بگویید تاثیر عمل نائب، قابل مقایسه با این نیست که انسان خودش عملی را انجام بدهد، در حدی که در مقایسه با آن اصلا تاثیر آن به چشم نمی آید، این سخن، سخن پذیرفتنی ای است، طبیعتا تأثیر فعلی که خود انسان مستقیما انجام بدهد تأثیر سازندگی بیشتری بر او خواهد داشت، همان طور که در ماجرای مرد ثروتمندی که وصیت کرده بود پیامبر(ص) انبار خرمایش را بین فقرا توزیع کند، پیامبر(ص) بعد از مرگ او انبار را گشوده و خرماها را پخش نمود، دانه ای از آن خرماها که بر زمین افتاده بود را برداشته و فرمودند:«اگر این فرد در زندگی خود و در زمان زنده بودنش یک دانه خرما را با دست خودش انفاق کرده بود، بهتر از آن بود که یک انبار خرما را بعد از مرگش انفاق کند.
لذا هرگز تأثیر تکوینی این رفتارهایی که توسط نائب به آن میت میرسد به اندازه ای نخواهد بود که اگر خودش زنده بود و آنها را می خواند، به بهره آنها می رسید، لذا نباید این دو را با هم مقایسه کرد، دستور خداوند به نائب گرفتن برای عبادات ترک شده، در حقیقت دست یافتن به یک مصلحت حداقلی است.
شاید اگر نمازی که خود انسان برای خود بخواند، و یا نمازی که دیگری برای انسان بخواند از نظر رشد تکوینی برابر می بود، اشکال وارد می بود، اما این تاثیر نیابتی به مراتب ضعیف تر از آن تاثیر مباشری است که طرف خودش انجام دهد.

5)
موید تاثیر تکوینی داشتن اعمال، روایاتی است که میگوید کسی که عملی را به نیابت دیگری به جا می آورد، از ثواب خودش چیزی کم نمی شود، بلکه تاثیر آن بر دیگری، اثری مضاعف است که به خاطر حُسن نیت عبادت کننده، اجر و تأثیر آن را تقویت کرده، و مضاعف می سازد:
امام صادق(ع): «مَنْ عَمِلَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَمَلًا صَالِحاً عَنْ مَيِّتٍ أَضْعَفَ اللَّهُ أَجْرَهُ وَ نَفَعَ اللَّهُ بِهِ الْمَيِّت»؛ کسی از مسلمانان که عمل صالحی را به نیت میتی انجام دهد، خداوند اجر آن را افزون کرده و به میت نفع می بخشد.(مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج85، ص314)
و در روایتی دیگری می فرمایند:
«مَنْ عَمِلَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَنْ مَيِّتٍ عَمَلًا أُضْعِفَ لَهُ أَجْرُهُ وَ نَفَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْمَيِّتَ ... وَ يُكْتَبُ أَجْرُهُ لِلَّذِي فَعَلَهُ وَ لِلْمَيِّتِ»؛ هر کسی از مسلمانان که عملی را به نیت میتی انجام دهد خداوند اجرش را مضاعف نموده و به واسطه آن به میت نفع می بخشد، و مزد و پاداش آن را هم برای عمل کننده و هم برای آن میت ثبت می فرماید.(همان، ج85، ص308)

6)
اگر هیچکدام از این نکات شما را قانع نکرد، نگران نباشید، باز هم مشکلی وجود نخواهد داشت، چرا که می توان مسئله نیابت را چون دعا تصور نمود، همان طور که انسان از خدا می خواهد که به فلان بنده اش پاداش دهد و این پاداش ربط مستقیمی به فعل دعاکننده ندارد، بلکه خدا از فضل خودش می بخشد، نهایتا می شود اینجا هم مسئله را همان گونه تصور نمود، یعنی عمل او نیست که مستقیما در رشد او تأثیر دارد، بلکه خداوند به پاس دعا یا خیرخواهی یا عبادت نیابتی شما، ثواب و رشد آن را به شخص مذکور خواهد داد، همان طور که در نماز لیلة الدفن وارد شده است که بعد از اتمام نماز می گوییم: «وَ ابْعَثْ ثَوَابَهَا إِلَى قَبْرِ فُلَان‏»؛ (خداوندا) ثواب این نماز را به قبر فلانی اعطا کن». یا همان طور که امام صادق(ع) در پاسخ به اینکه می شود برای برخی اموات نماز خواند و روزه گرفت، فرمودند:
«نَعَمْ فَيُصَلِّي مَا أَحَبَّ وَ يَجْعَلُ تِلْكَ لِلْمَيِّتِ فَهُوَ لِلْمَيِّتِ إِذَا جَعَلَ ذَلِكَ لَه‏»؛ آری، هرچه بخواهد نماز می خواند و آن را برای میت قرار می دهد، پس اگر چنین اراده کند آن نماز برای آن میت است.(بحارالانوار، ج85، ص309)
مشابه همان هدیه های مادی که به یکدیگر می دهیم، این هم یک هدیه معنوی باشد که با واسطه موجودات ملکوتی به دست او رسیده و موجب تکامل وی می شود، همانطور که فرموده اند:
«أَنَّ الْمَيِّتَ يَفْرَحُ بِالتَّرَحُّمِ وَ الِاسْتِغْفَارِ لَهُ كَمَا يَفْرَحُ الْحَيُّ بِالْهَدِيَّةِ تُهْدَى إِلَيْه‏»

البته نمیتوان اشکال گرفت که اگر اینچنین است و خود عمل هیچ نقش تکوینی ندارد، پس چرا حتما باید توسط نائب خوانده شود، چرا که در پاسخ خواهیم گفت حکمت های متعددی می شود برای این برشمرد، ازجمله:
اول: نقش مثبت در درون خود نائب، بالاخره این ثواب برای او هم نوشته می شود، همان طور که ثمره اصلی دعا برای دیگران به خود انسان بر می گردد.
دوم: ممانعت از بی توجهی به نماز و تأکید بر اهمیت آن، که حتی بعد از مرگهم از گردن انسان برداشته نمیشود و خودش نوعی تشویق می شود به خواندن آن توسط خود شخص.
و...

یا علی(سلام الله علیه)

پرسش
طبق عقیده تجسم اعمال، ما در آخرت عین اعمال خود را می بینیم، این چطور با نماز نیابتی سازگار است؟ نمازی که دیگری خوانده است چطور می شود عین اعمال ما؟ چطور باعث تعالی و تکامل روح ما شده و ما را به قرب الهی رسانده و ساکن بهشت می کند؟

پاسخ

برای پاسخ جامع به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

1) این که رفتارهای انسان بر خارج از او، و بر دیگران تأثیر تکوینی بگذارد هیچ منع عقلی ندارد، همان طور که اشخاص از طریق مادی می توانند به روی یکدیگر تأثیر بگذارند، تاثیر ماوراء الطبیعه که با توجه به بُعد روحی انسان عمیق تر و پذیرفتنی تر خواهد بود، نمونه آن را ما در سحر و جادو و چشم زخم، یا رفتارهای عجیب و ماوراءالطبیعه از سوی برخی مرتاضان می بینیم. در بخشی از این گونه تأثیرگذاری ها اصلا اختیار خود طرف مقابل هم لازم نیست، و لازم هم نیست که این تأثیر گذاری ملموس باشد(چون مادی نیست)، لذا شما می توانید بدون آگاهی شخصی، برای او نماز بخوانید و بر او تأثیر تکوینی مثبت بگذارید، این مختص اموات هم نیست، بلکه می توانید از طرف یک انسان زنده در اماکن متبرکه زیارتنامه بخوانید، یا از طرف او نماز به جا آورید.

2) روایات گویای نوعی روابط تکوینی بسیار پیچیده بین افعال است که اصلا به چشم نمی آیند، حتی افعالی که از انسان جدا شده اند و به حسب ظاهر و در حال حاضر هیچ رابطه ای با او ندارند، مثلا امام صادق(ع) می فرمایند:
«سِتُّ خِصَالٍ يَنْتَفِعُ بِهَا الْمُؤْمِنُ بَعْدَ مَوْتِهِ وَلَدٌ صَالِحٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ مُصْحَفٌ يَقْرَأُ مِنْهُ وَ قَلِيبٌ يَحْفِرُهُ وَ غَرْسٌ يَغْرِسُهُ وَ صَدَقَةُ مَاءٍ يُجْرِيهِ وَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ يُؤْخَذُ بِهَا بَعْدَه‏»؛ شش خصلت است که مومن بعد از مرگش (همچنان) از آن نفع می برد، فرزند صالحی که برای او استغفار کند، قرآنی که از آن قرائت شود، چاهی که حفر کرده است، درختی که کاشته است، آبی که به عنوان صدقه جاری ساخته است، سنت حسنه ای که بعد از او بدان عمل شود.(1)
روشن است که طبق این روایت، به جز مورد اول که استغفار فرزند برای والدین هست، هیچکدام از اقسام دیگر هیچ ارتباطی با فاعل خویش ندارند، و به ظاهر ارتباطشان با هم کاملا قطع شده است.

3) مهمترین عاملی که طبق روایات نوع تاثیرگذاری فعل بر انسان را تعیین می کند «نیت» است:
پیامبر اکرم(ص): «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّات‏»؛ اعمال فقط در گرو نیّات است. (2)
پیامبر(ص) در این روایت از یک امر قراردادی سخن نمی گویند، بلکه سخن از یک امر تکوینی است، یعنی تمام عمل وابسته به نیت است، این نیت است که انسان را رشد می دهد یا مایه سقوط انسان می شود، حتی اگر فعل یکسان باشد، مثلا در کربلا هر دو طرفِ جنگ، کارشان مشابه و یکسان بود، هر دو شمشیر می زدند اما این شمشیر زدن برخی را به قعر جهنم برد و برخی را به اعلی علیین! تفاوت آنها فقط در نیت بود! یا مثل دو نفری که دارند از دیوار یک خانه آتش گرفته بالا میروند، یکی برای نجات بچه در آتش مانده، و دیگری برای غارت جواهرات خانه! این فقط نیت آن دو است که یکی را می سازد و یکی را تخریب می کند!
لذا وقتی در نماز، نیت یک انسان،شخص دیگری باشد طبیعتا تأثیر تکوینی عمل نیز مطابق نیت اتفاق خواهد افتاد.

4) البته این حرف درست است که بگویید تاثیر عمل نائب، قابل مقایسه با این نیست که انسان خودش عملی را انجام بدهد، در حدی که در مقایسه با آن اصلا تاثیر آن به چشم نمی آید، این سخن، سخن پذیرفتنی ای است، طبیعتا تأثیر فعلی که خود انسان مستقیما انجام بدهد تأثیر سازندگی بیشتری بر او خواهد داشت، همان طور که در ماجرای مرد ثروتمندی که وصیت کرده بود پیامبر(ص) انبار خرمایش را بین فقرا توزیع کند، پیامبر(ص) بعد از مرگ او انبار را گشوده و خرماها را پخش نمود، دانه ای از آن خرماها که بر زمین افتاده بود را برداشته و فرمودند:«اگر این فرد در زندگی خود و در زمان زنده بودنش یک دانه خرما را با دست خودش انفاق کرده بود، بهتر از آن بود که یک انبار خرما را بعد از مرگش انفاق کند.
لذا هرگز تأثیر تکوینی این رفتارهایی که توسط نائب به آن میت میرسد به اندازه ای نخواهد بود که اگر خودش زنده بود و آنها را می خواند، به بهره آنها می رسید، لذا نباید این دو را با هم مقایسه کرد، دستور خداوند به نائب گرفتن برای عبادات ترک شده، در حقیقت دست یافتن به یک مصلحت حداقلی است.
شاید اگر نمازی که خود انسان برای خود بخواند، و یا نمازی که دیگری برای انسان بخواند از نظر رشد تکوینی برابر می بود، اشکال وارد می بود، اما این تاثیر نیابتی به مراتب ضعیف تر از آن تاثیر مباشری است که طرف خودش انجام دهد.

5) موید تاثیر تکوینی داشتن اعمال، روایاتی است که میگوید کسی که عملی را به نیابت دیگری به جا می آورد، از ثواب خودش چیزی کم نمی شود، بلکه تاثیر آن بر دیگری، اثری مضاعف است که به خاطر حُسن نیت عبادت کننده، اجر و تأثیر آن را تقویت کرده، و مضاعف می سازد:
امام صادق(ع): «مَنْ عَمِلَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَمَلًا صَالِحاً عَنْ مَيِّتٍ أَضْعَفَ اللَّهُ أَجْرَهُ وَ نَفَعَ اللَّهُ بِهِ الْمَيِّت»؛ کسی از مسلمانان که عمل صالحی را به نیت میتی انجام دهد، خداوند اجر آن را افزون کرده و به میت نفع می بخشد.(3)
و در روایتی دیگری می فرمایند:
«مَنْ عَمِلَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَنْ مَيِّتٍ عَمَلًا أُضْعِفَ لَهُ أَجْرُهُ وَ نَفَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْمَيِّتَ ... وَ يُكْتَبُ أَجْرُهُ لِلَّذِي فَعَلَهُ وَ لِلْمَيِّتِ»؛ هر کسی از مسلمانان که عملی را به نیت میتی انجام دهد خداوند اجرش را مضاعف نموده و به واسطه آن به میت نفع می بخشد، و مزد و پاداش آن را هم برای عمل کننده و هم برای آن میت ثبت می فرماید.(4)

6) اگر هیچکدام از این نکات شما را قانع نکرد، نگران نباشید، باز هم مشکلی وجود نخواهد داشت، چرا که می توان مسئله نیابت را چون دعا تصور نمود، همان طور که انسان از خدا می خواهد که به فلان بنده اش پاداش دهد و این پاداش ربط مستقیمی به فعل دعاکننده ندارد، بلکه خدا از فضل خودش می بخشد، نهایتا می شود اینجا هم مسئله را همان گونه تصور نمود، یعنی عمل او نیست که مستقیما در رشد او تأثیر دارد، بلکه خداوند به پاس دعا یا خیرخواهی یا عبادت نیابتی شما، ثواب و رشد آن را به شخص مذکور خواهد داد، همان طور که در نماز لیلة الدفن وارد شده است که بعد از اتمام نماز می گوییم: «وَ ابْعَثْ ثَوَابَهَا إِلَى قَبْرِ فُلَان‏»؛ (خداوندا) ثواب این نماز را به قبر فلانی اعطا کن». یا همان طور که امام صادق(ع) در پاسخ به اینکه می شود برای برخی اموات نماز خواند و روزه گرفت، فرمودند:
«نَعَمْ فَيُصَلِّي مَا أَحَبَّ وَ يَجْعَلُ تِلْكَ لِلْمَيِّتِ فَهُوَ لِلْمَيِّتِ إِذَا جَعَلَ ذَلِكَ لَه‏»؛ آری، هرچه بخواهد نماز می خواند و آن را برای میت قرار می دهد، پس اگر چنین اراده کند آن نماز برای آن میت است.(5)
مشابه همان هدیه های مادی که به یکدیگر می دهیم، این هم یک هدیه معنوی باشد که با واسطه موجودات ملکوتی به دست او رسیده و موجب تکامل وی می شود، همانطور که فرموده اند:
«أَنَّ الْمَيِّتَ يَفْرَحُ بِالتَّرَحُّمِ وَ الِاسْتِغْفَارِ لَهُ كَمَا يَفْرَحُ الْحَيُّ بِالْهَدِيَّةِ تُهْدَى إِلَيْه‏»(6)

البته نمیتوان اشکال گرفت که اگر اینچنین است و خود عمل هیچ نقش تکوینی ندارد، پس چرا حتما باید توسط نائب خوانده شود، چرا که می توان حکمت های متعددی برای این امر برشمرد، ازجمله:
اول: نقش مثبت در درون خود نائب، بالاخره این ثواب برای او هم نوشته می شود، همان طور که ثمره اصلی دعا برای دیگران به خود انسان بر می گردد.
دوم: ممانعت از بی توجهی به نماز و تأکید بر اهمیت آن، که حتی بعد از مرگ هم از گردن انسان برداشته نمیشود و خودش نوعی تشویق می شود به خواندن آن توسط خود شخص.

________________________________
1. صدوق، محمد بن علی، خصال، ج1، ص323.
2. شیخ طوسی، امالی، ص618.
3. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج85، ص314.
4. همان، ج85، ص308.
5. همان، ج85، ص309.
6. همان، ج85، ص308.

موضوع قفل شده است